واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق درباره شناخت وحی 11 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

بعد الحمد الصلوة

فروغ پیامبر

روز 27 ماه رجب مصادف است با بعثت پیامبر عظیم الشان اسلام، حضرت محـمد (ص) که در سن 40 سالگی مراسم پیامبری او با نزول نخستین شعاع وحی بر فــراز کوه حراء در بیرون از شهر مکه با تشریفات خاصی انجام یافت. در آن روز پیـک وحـی ((جبراییل)) از پیغمبر خواست نخست نام خدا را به زبان بیاورد. یعنی ((بسـم اـللـه

الرحمن الرحیم)) بگوید و بعد آیات سوره ((اقراء)) را به خاطر بسپارد. همـین کـــه

پیامبر آن دستورات را اجرا کرد بعثت پیامبر آغاز شد. در آن زمان خدای مهــربــان تمام اسرار وجود و رازهای آفرینش را به وی آموخت و حضرت محمد (ص) به جایـی رسید که دفتر وجود و کتاب هستی را نا گشوده خواند و مرزهای هستی را پیمـود . و

در شب معراج و سیر فضایی و مسافرت تاریخی اش، به کائنات جو و سیارات کیهانی و موجودات آن سر در آورد. حضرت محمد (ص) بهترین نعمت خداوندی و عالی ترین

موهبت الهی است. محمد پرتوی از ابدیت بی زوال است که بر فراز زمان و مـکـان جای دارد و گوهر گران بهایی است از اقیانوس بی کران آفرینش.

تصویری از کوه حرا

کوه حرا در شمال خارج شهر مکه است. و شش کیلومتر از مکه فاصله دارد. کوه حرا از بلند ترین کوه های اطراف مکه است و جـدا از کـوه های دیـگر به نحـو بارزی سـر بـه آسمان کشیده و خود نمایی می کند. و این همـان کوهـی اسـت که خـداوند اسـرار آفرینش را به حضرت محمد(ص) آموخت.

غار حراء کتاب آموزنده ای است که به طور خود کار انسان را به مطالعه جهان هستی

و جهان بینی واقعی و خداشناسی و پستی عالم ماده و زرق و بـرق دنیای فریـبنـده و

زود گذر مشغول می سازد.

((ازرقی)) نویسنده کتاب ((تاریخ مکه)) که از شعرای عرب است، کوه حراء بدین گونه

تصویر نموده است:

((همین که کوه حرا ء پیدا شد مانند یک نفر ایرانی که تاج بر سـر نهاده باشـد غـم و اندوه او نیز بر طرف گردید.))

وحـی

((و ما کان لبشر بکلمة الله الا و حیاًَ او من وراء حجاب او یرسل رسولاًَ فیوحی باذنه ما

یشاء انه علی حکیم))

((هیچ بشری را در خور نیـست که خدا جز به وحـی یا از پـس پرده با او سخـن گویـد یا فرستاده ای فرستدکه به فرمان خداوند آنچـه را بخواهـد به وحی رسانـد که خدا والای

فرزانه است.))

معنی وحی : با توجه به معنی لغوی، الفاظی که در شرع یا عرف مـثلاًَ معنی خا صـی پیدا کرده است بصیرت بیشتری برای درک صحـیح آن معنی خا ص بو جود مـی آورد .

بطور مثال اگر بدانیم که لفظ دین در لغت به معنی تسلیم، عبادت، طاعت، حسـاب،

قهر وغلبه، پادشاهی، تدبیر، توحید و... می باشد از دین اسلام یا دین موسی یا مسیح

معنی کاملتر و جامع تری می فهمیم تا اینکه فقط بدانیم دین مجـموعه حقـایق و احکامی است که بر پیغمـبری وحـی شده اسـت. معانی که کتـاب لغت برای وحــی آورده است عبارتند از : اشاره کردن، قاصدی فرسـتادن، در نهان با کسی سخـن گفتن،

چیزی را به کسی القا کردن تا آنرا بداند،کاری به شـتاب کردن،الهـام،کتابت و...گفـته اند.

اصل وحی اشاره سریع است و برای متضمن بودن معـنی سرعت به کاری که سریـعاًَ

انجام یابد می گویند و نیز به سخنی که بطور رمز و یا تعریض ادا شود و گاهی به آواز

مجرد از ترکیب و با اشاره با بعضـی اعضا و به کتابت و وسـواس هم گفته می شود.

همچنین به کلام خدا که به انبـیاء و اولـیا القا می شـود وحـی می گوینـد.

وحی بر حسب آیه کریمه« و ما کان لبشرالخ » بر چند گونه است:

یا بواسطه فرستاده ای است که شخص دیده و سخنش شنیده می شود مانند تبلـیغ جبرئیل برای پیغمبر، یا با شنیدن کلام است بـدون معاینه مانند شنیدن گفـتار خـدا

توسط موسی، یا با القاء مطلب در قلـب است چنانـکه پیغـمبر فرمود: « همـانا روح القدس در قلبم دمید » ، یا با الهام است مانند « و اوحینا الی ام موسی ان ارضعیه»

یعنی: « به مادر موسی وحی کردیم که فرزندت را شیر بده » یا به تسخیر یعنی به کار واداشتن اسـت مانـند وحـی بر زنبـور عـسل « و اوحـی ربک الی النعل » ، یا به خواب دیدن است که پیغمبر فرمود: « وحی و نبـوت منـقطع است ولی اخبـاری که مومـن

بشارت آنها را در خواب می گیرد و می بیـند باقی است» .

تعریف وحی :

وحی آسمانی عبارت است از مشاهده هـمه حقایق و مـعارفی که در تامیـن حیـات انسانی موثر می باشد. بوسیله علـم حضوری و نـیز ادارک کامـل آنها بعد از تـنزل به صورت مفهوم با علم حصولی. و چون مبدا فاعلی وحی آسـمانی پروردگاری اسـت که

بر سـراسـر هـستی علم محـض داشته و در حریـم علم حضرتش نه جهـل راه دارد و نه نیـسـان و غـفلـت. خداوند دربـاره انسان ها سنت هایی ایجاد کرده که جز عقل سلیم

نمی تواند آنرا دریابـد. یکـل از آن سنت ها قانونمـندی هایـی اسـت که در تکـویـن هـستـی، پدیدآوردن موجـودات و هدایـت انسـان قرار داده است. سـنـت دیگر روش آفرینشی است که خاص انسان می باشد و آن وحـی است.

قرآن کریم برهان عقلی و علم قطعی را دلیل حقانیت وحـی آسـمانی دانـسته و رای

خردمند را معرف وحی و سند واقعیت آن می داند. و علم برهانی را موجب پذیرش وحی می شناسد.

عقل و وحی در طول یکدیگـرند نه در عرض همدیگر، به این معـنی که عقل برهـانـی گرچه در شناخت اصل معارف کامل است ولی وحی الهی در شناساندن همة معارف جهان هستی لازم و اکمل از عقل برهانی است.

از این جهت آنچه را که عقل مبرهن می فهمد وحی آسمانی آنرا تایـید می کـند و آنچه را که نمی فهمد و به آن دسترسـی ندارد، وحی آسمـانی آنرا توجـیه می کند .

اگر بخواهیم وحی را از طریق عقل بررسی کنیم ممکن است نتیـجـه کامـلی بدسـت نیاوریم. زیرا عقل بشری نمی توانـد احاطـه ای بر وحـی داشـته باشد. عقـل خطاپذیر است ولی در وحی، خطا و اشتباه راه ندارد به همین دلیل می تواند مرشـد و مکـمل عقل باشد.

انواع وحی

وحی را می توان به دو قسمت تقسیم کرد:

1- وحی عام 2- وحی خاص

منظور از وحی عام این اسـت که خداوند نوعی غریزه در موجـودات قرار داده اسـت.

همانطور که در قرآن آمده است:

« ما به زنبور عسل وحی کردیم یعنی به او قدرت غریزی دادیم که لانه سـازی کنـد و

تولید عسل نماید.»

وحی عام در همه موجودات جاری است، اما وحی خاص تنها مخصوص انسـان دارای عقل می باشد. می توانیم بگوئیم که این نوع وحی، نوعی قدرت اسـت که خـداوند

از طریق پیک وحی- جبرئیل- پیام خود را به پیامبران می رساند. پیامبران هم بدون وحی انسانهای عادی هستند. همانطور که در قرآن آمده است:

« قل انا بشر مثلکم الا یوحی »

از این آیه نتیجه می گیریم که آنچه را که پیامبر در حالت عادی انجام می داد با بشر معمولی فرقی



خرید و دانلود تحقیق درباره شناخت وحی 11 ص


تحقیق در مورد وحی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 20 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

وحی

وحی به معنای آگاهانیدن یا سخن پنهانی است، گاهی هم به معنی الهام، طلب، اخبار، فرمان، اشاره سریع و ... به کار رفته است. در اصطلاح مفسران قرآن و دانشمندان علوم قرآنی، وحی چنین تعریف‌هایی دارد: دانش و هدایتی که خداوند به شیوه‌ای سری و پنهانی و خلاف رسم معمول بشر در هر زمینه‌ای که بخواهد به بندگان برگزیده اش ارزانی دارد. و نیز: کلامی که خداوند به یکی از پیامبرانش فرو می‌فرستد و به آن دلش را نیرو می‌بخشد، و آن پیامبر می‌تواند عین آن را بر زبان آورد یا بنویسد و به مردم ابلاغ کند. وحی بر رسولان و پیامبران به دو گونه است: 1.القا در قلب، یعنی شیوه الهام یا رویای صادقه 2.سخن گفتن از آن سوی حجاب الهی با فرستادن جبرئیل. واژه وحی در قرآن کریم به معناهای زیر به کار رفته است: -- الهام فطری به انسان، همانند الهام به مادر حضرت موسی (سوره قصص، آیه 7) -- الهام غریزی به حیوانات، همانند الهام به زنبور عسل (سوره نحل، آیه 68) -- فرمان به جمادات، همانند فرمان دادن به زمین در آستانه روز قیامت (سوره زلزال، آیه 5) -- وسوسه شیطانی (سوره انعام، آیه 112) -- اشاره سریع، (سوره مریم، آیه 11) -- خبردادن و آگاهیدن (سوره آل عمران، آیه 44) -- رویا؛ همانند رویای حضرت ابراهیم علیه السلام درباره ذبح فرزندش. گفتنی است که سه مورد آخر از جمله وحی‌ها بر پیامبران است.

رابطه عقل و وحی

موضوع یاد شده تاریخى طولانى داشته و از دیرباز، همواره ذهن اندیشمندان دینی را به خود معطوف داشته و از دیدگاه‏هاى متفاوتى بدان پاسخ داده شده است،همچون:

اخذ جانب وحى و نفى عقل

این دیدگاه به ترتولیان کارتاژی منسوب است. این سخن معروف اوست که “ایمان مى‏آورم، چون امرى بى‏معناست.”

اصالت‏ بخشى به وحى و عقل را در خدمت فهم وحى دیدن (آگوستین و آنسلم)

تفوق عقل بر وحى (ابن رشد)

تعاضد عقل و وحى (توماس آکوئیناس و دیگران) که خود تفسیرهاى گوناگونى دارد.

تعاون بین عقل و وحی ، دیدگاه اسلام

این حدیث معروف است که: ماحکم به الشرع حکم به العقل

در جهان مسیحیت گفته شده :

پیامبران مشاهدات و حالات شخصی خود را در قالب مفاهیم ذهنی عرضه کرده‏اند و در متن مشاهده، که تجربه وجدانی و علم حضوری است، استدلال بی‏مورد می‏باشد. در خارج از آن صحنه و واقعه وحیانی نیز سخنانشان عادی است، نه متنی مقدس. از اینرو، ما نباید از متون وحیانی انتظار استدلال داشته باشیم. این نظریه با سابقه طولانی خود، در فلسفه دینی قدیس آگوستین در قرن چهارم و پنجم میلادی به عنوان “تقدم ایمان بر فهم”نمودار شد و حاصل آن چنین بود که ایمان از راه لطف حاصل می‏شود و فهم، پاداش ایمان است. بنابراین، تاکید چنین بود: “در پی آن مباش تا بفهمی، بلکه ایمان بیاور تا بفهمی”بدین‏سان، وحی از عقل، ایمان می‏طلبیده و تقریبا در تمام دوران قرون وسطی، این شعار غالب بوده است.طبق این نگرش، عقل تنها خدمتگزار ایمان بود.

در قرن حاضر نیز، که تفکر دینی مبتنی بر تجربه درونی و گرایش‏های عرفانی، صحنه‏گردان اذهان اندیشمندان غربی شده است، ملاحظه می‏گردد که عقل جایگاهی ندارد و نمی‏توان از او تعیین کننده‏ترین سخن را شنید، وحی به سراغ انسان می‏آید ولی عقل راهی به سوی خدا و دریافت پیام او ندارد و سخن خدا از طریق سخن انسان به گوش می‏رسد. این پیشنهادی بود از سوی “کارل بارث”که هم راه را بر نقد تاریخی گریزناپذیر کتاب مقدس باز می‏گذاشت و هم شنیدن سخن خدا از طریق کتاب مقدس را مفهوم می‏ساخت.دیدگاهاگزیستانسیالیستی از مسیحیت مشابه همین نگرش، به شدت، مخالف عقل و عقل‏گرایی بود، بینشی که تمام اهتمامش این بود که عقل را به عنوان پیش‏فهم وحی طرد نماید و وحی را پاسخ سؤال‏های “وجودی‏”انسان می‏دانست.

ارائه این دیدگاه در مسیحیت و گسترش آن به دو دلیل است:

یکی، حل مشکل متون مقدس که هر روز با تحقیقات تازه، اصالتش مخدوشتر می‏شود و محتوای نابسامان و نامعقول آن قابل دفاع نمی‏نماید. از این‏رو، ناگزیر به سراغ برچسب تازه‏ای می‏گشته‏اند تا کسی از این اسطوره‏ها و دست‏ نوشته‏های معمولی تقاضای استدلال و سازگاری با عقل را نداشته باشد.

دوم، مشکل بزرگ دیگری است که مسیحیت‏ با آن درگیر است، فرقی میان کشف و الهام عارفان و وحی پیامبران‏علیهم‏السلام نمی‏نهد و هر دو را در یک قلمرو می‏بیند. بدین لحاظ، به این نتیجه می‏رسد که انتظار استدلال از مکاشفه پیامبرانه بی‏مورد است و مخاطبان هرگز نباید چنین توقعی داشته باشند.

قلمرو وحی شناسی

جغرافیای بحث ما، فعلا در حق بودن قرآن نیست بلکه ناظر به امر دوم است یعنی مقدس بودن قرآن و این که قرآن کتاب وحی است.



خرید و دانلود تحقیق در مورد وحی


تحقیق در مورد وحی و نبوت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 16 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

وحی و نبوت

معنی وحی

توجه به معنی لغوی الفاظی که در شرع یا عرف مثلا معنی خاصی پیدا کرده است بصیرت بیشتری برای درک صحیح آن معنی خاص بوجود می‌آورد، به طور مثال اگر بدانیم که لفظ دین در لغت به معنی تسلیم، عادت، عبادت، طاعت، خواری، حساب، قهر و غلبه، پادشاهی، حکم، تدبیر، توحید، پارسایی، قضاء و غیره می‌باشد از دین اسلام یا دین موسی یا مسیح، معنی کامل‌تر و جامع‌تری را می‌فهمیم تا این که فقط بدانیم دین مجموعۀ حقایق و احکامی است که بر پیغمبری وحی شده است.

همچنین لفظ فسق را می‌دانیم که در قرآن و حدیث هم در کفر و هم در مطلق گناه بکار رفته است ولی وقتی دانستیم معنی اصلی کلمه «بیرون آمدن خرمای تازه از پوستش» می‌باشد حتی راغب در مفرداتش می‌گوید «در کلام عرب فاسق هیچگاه در وصف انسان نیامده است».

بدیهی است با دانستن معنی لغوی فسق روشن‌تر و بهتر درک می‌کنیم که گناهکار یا کافر با خروج از حکم شرع، و مقتضای فطرت، در حقیقت از لباس انسانیت و شعار آدمیت بیرون رفته است. پس چنین نیست که استعمال فاسق در گناهکار حقیقت و در کافر مجاز باشد یا بر عکس، بنابراین لازم است نخست به معنی لغوی وحی توجه کنیم:

معانی‌ای که کتب لغت برای وحی آورده‌اند عبارت است از: اشاره کردن، قاصدی فرستادن، در نهان با کسی سخن گفتن، چیزی را به کسی القا کردن تا آن را بداند، کاری به شتاب کردن، الهام، کتابت و غیره و گفته‌اند بعداً در آنچه خداوند به پیغمبران القاء می‌کند غلبه یافته است.

راغب که در مفردات منحصر ا لغات و الفاظ قرآن را آورده در معنی وحی می‌گوید: «اصل وحی اشارۀ سریع است، و برای متضمن بودن معنی سرعت به کاری که سریعاً انجام یابد (امر وحی) می‌گویند و نیز به سخنی که به طور رمز یا تعریض ادا شود و گاهی به آواز مجرد از ترکیب (خالی از حروف و الفاظ) و به اشاره با بعضی اعضاء (با دست و چشم و سر و غیره) و به کتابت و وسواس هم گفته می‌شود، همچنین به کلام خدا که به انبیاء و اولیاء القا می‌شود وحی می‌گویند، و آن بر حسب آیۀ کریمۀ و ما کان لبشر الخ بر چند گونه است:

یا به واسطه فرستاده‌ای است که شخص دیده و سخنش شنیده شود مانند تبلیغ جبرئیل برای پیغمبر در صورتی معین، یا با شنیدن کلام است بدون معاینه مانند شنیدن موسی گفتار خدا را، یا با القاء مطلب در قلب است چنانچه پیغمبر فرمود: «همانا روح‌القدس در قلبم دمید» یا با الهام است مانند: «به مادر موسی وحی کردیم که فرزندت را شیر بده» یا به تسخیر یعنی بکار واداشتن است مانند وحی به زنبورعسل یا به خوابیدن است که پیغمبر فرمود: «وحی و نوبت منقطع است ولی اخباری که مؤمن بشارت آنها را در خواب می‌گیرد و می‌بیند باقی است».

بر این سه نوع اخیر (الهام و تسخیر و خواب) لفظ وحی (الاوحیا) در آیه دلالت دارد و بر شنیدن سخن بدون رؤیت لفظ و بر تبلیغ جبرئیل در صورت معین جملۀ (اویرسل رسولا فیوحی) این بود جمیع انواع وحی». راغب بعد از این بیان توضیح می‌دهد که در هر مورد دیگری که از قرآن که لفظ وحی آمده باید بر یکی از معانی مذکور حمل شود، مثلا وحی به حواریین یا به واسطۀ عیسی یا به معنی الهام خواهد بود، و وحی به آسمان‌ها یا وحی به اهل آنها یا تسخیری است و همچنین.

فرق میان وحی و الهام

شیخ محمد عبده در رسالۀ توحید پس از بیان معانی لغوی و شرعی وحی می‌گوید: «معرفیتی که باواسطه یا بی‌واسطه برای انسانی حاصل می‌شود، اگر بداند از جانب خدا است وحی، و اگر نداند الهام نامیده می‌شود؛ پس الهام یک نوع احساسی است مانند اندوه و شادی یا گرسنگی و تشنگی».

نبوت

کسی که از جانب خداوند به او وحی می‌شود تا مردم را به راه راست هدایت کند نبی و رسول و مرسل نامیده می‌شود.

فرق میان نبی و رسول

در روایات بسیار با عبارات مختلف مقام رسول از نبی برتر و والاتر معرفی شده است. مثلا در اصول کافی (باب الفرق بین الرسول و النبی) چند روایت از این قبیل آمده است: «نبی کسی است که در خواب می‌بیند و آواز را می‌شنود و فرشته را مشاهده نمی‌کند، و رسول کسی است که آواز را می‌شنود و در خواب می‌بیند و فرشته را هم معاینه می‌کند.» و بقیۀ روایات این باب همگی مشعر بر رفعت مقام رسول نسبت به نبی است و آنچه شهرت یافته و به حسن قبول هم تلقی شده این است که میان نبی و رسول عموم و خصوص مطلق است زیرا نبی کسی است که شریعتی به او وحی شود هر چند مامور تبلیغ نباشد و اگر مامور تبلیغ هم شد رسول نامیده می‌شود؛ بنابراین هر رسولی قطعا نبی خواهد بود اما نبی ممکن است رسول باشد و ممکن است به مقام رسالت ارتقاء نیابد.

موارد استعمال وحی در قرآن

قرآن کریم وحی را به آسمان و زمین و زنبور عسل و ملائکه و افراد عادی و پیغمبران اسناد می‌دهد که به ترتیب به شرح آنها می‌پردازیم.

1- وحی به آسمان و زمین

در آیه 12 سوره فصلت: «و اوحی فی کل سماء امرها و زینا السماء الدنیا بمصابیح الخ»

یعنی: «در هر آسمانی کار و حال (وظیفه) او را به وی وحی فرمود و بی‌گمان آسمان نزدیک را به چراغ‌ها آراستیم» باید توجه داشت که لفظ سماء طبق تصریح کتب لغت به هر چه بالای سرمان ببینیم از اجسام و فضا و به ابر و باران حتی به سقف خانه و پشت اسب گفته می‌شود به طوری که در آیه مذکور ملاحظه می‌شود محل همۀ ستارگانی که به چشم می‌آیند آسمان نزدیک است ضمناً دانسته می‌شود که آسمان‌های دیگری هست که اهل زمین نمی‌توانند ستارۀ آنها را مانند چراغ ببینند و باز می‌بینیم قرآن مکرر می‌گوید ما از آسمان آب باران را نازل کردیم که جایگاه بخار آب و ابرها است یا هر گاه آسمان شکافته شود یا سوگند به آسمان با برگشت که به قول مفسران مقصود اجرام آسمانی و ماه و خورشید و ستارگانند که شکافته می‌شوند یا طلوع و غروب می‌کنند یا سوگند به آسمان با برج‌ها که فضای محل بروج یا ستگاران است.

به راستی آسمان مظهر عظمت و قدرت و حکمت بی‌نهایت پروردگار است؛ هر کس در شب‌هایی که آسمان صاف و بی‌ابر است به آن بنگرد دچار بهت و حیرت می‌گردد هر چه علم پیشرفت می‌کند جلال و عظمت آسمان بهتر دانسته می‌شود وقتی به دقت ستارگان را ملاحظه کنیم خواهیم دید که بعضی از آنها تغییر می‌نمایند و برخی در محل خود باقی می‌مانند. دستۀ اول را سیارات و دوم را ثوابت می‌نامند.



خرید و دانلود تحقیق در مورد وحی و نبوت


تحقیق درمورد فلسفه وحی و نبوت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 27

 

وحی و تکامل

فلسفة انسان

برای شناخت فلسفة وحی، باید بحث را از انسان شروع کرد، چه اینکه فلسفة وحی همان فلسفة انسان است، و اگر فلسفة انسان تببن گردد فلسفة وحی خودبخود بیان شده است و نیاز به توضیح بیشتری ندارد.

بنابراین انسان نمی‌تواند از فلسفة هستی جدا باشد، چه اینکه انسان جزئی از این مجموعه است، اگر آفرینش هدف داشته باشد، و کاروان هستی بسوی مقصدی پیش‌بینی شده حرکت کند، طبیعی است که انسان هم جزئی از این مجموعه است و هدف دارد، و اگر جهان بی‌شعور و احمق باشد، برای انسان هم نمی‌تواند فلسفه‌ای تصور کرد، بنابراین فلسف؛ة انسانرا هم باید در فلسفة جهان یافت، و بسخن دیگری فلسفة وحی فلسفة انسان است، و فلسفة انسان فلسفة جهان، و اما فلسفة جهان چیست؟

فلسفة جهان

برای شناخت فلسفةجهان باید بحث را از» جهان‌بینی« شرو ع کرد که با تفاوت جهان‌بینی‌ها» فلسفة جهان« تفاوت می‌کند، بنابرایم در پاسخ کسی که می‌پرسد فلسفة جهان چیست ؟ باید گفت شما جهان را چگونه می‌بینی؟ جهان در دید» الهی« موجودی است باشعور، و پدیده شعور مطلق و آفریننده هستی و در دید» مادی« جهان فلسفه ندارد، و بی‌هدف و سردرگم است.

ولی براساس جهای‌بینی الهی، لزوماَ بایذ هدف داشته باشد، و امکان ندارد بی‌هدف باشد زیرا در جهان‌بینی الهی جهان پدیدة بی‌شعور و اراده است، و لارمة شعور، هدفداری است، یعنی امکان ندارد موجودی باشعور آگاهانه کاری را انجام دهد که هیچگونه هدف و مقصودی از انجام آن نداشته باشد.1

بنابراین براساس جهان‌بینی الهی جهان باید فلسفه داشته باشد، و اصولاَ فلسفه جهان تنها در رابطه با این جهان‌بینی قابل طرح است.

فلسفه جهان تکامل است

هر موجود باشعور که کاری را انجام می‌دهد برای یکی از این سه هدف است:

برای سود خود.

برای سود خود و دیگری

برای سود دیگری

فرض چهارم امکان ندارد.

آیا خداوند جهان را برای سود و تکامل خود آفریده؟

یا اینکه هستی را برای سود و تکامل خود و نیز تکامل جهان پدید آورده؟

یا اینکه جهان هستی را برای سود و تکامل جهان بوجود آورده است؟

کدام یک از این سه فرض از نظر علمی قابل قبول است؟

بدیهی است که فرض اول صحیح نیست، زیرا همانطور که در بحث( صفات خدا) مشروحاَ ثابت نمودیم خداوند درهستی و کمالات نیاز به علت ندارد، و هستی و کمالاتش از خود است، و بهمین دلیل هیچگونه نیاز و کمبودی در مورد او امکان ندارد، و بر این اساس امکان سودبردن و تکامل یافتن دربارة خدا وجود ندارد تاچیزی را برای سود و تکامل خود بیافریند.

و بسخن دیگر سودجوئی برای خدا مساویست با فرض نقض و نیاز باری موجودی کامل و بی‌نیاز.

وقتی ثابت شد که فرض اول باطل است، فرض دوم هم نمی‌تواند صحیح باشد، چون باز در این فرض تکامل خداوند جزء هدف منظور شده است.

بنابراین تنها فرض سوم در رابطه با آفریدگار جهان صادق است، و نتیجه این می‌شود

که لزوماَ هدف خداوند از پدید آوردن هستی، سود آفریده‌هاست، نه سود خود، و فلسفة آفرینش جهان این است که هر پدیده به کمال شایستة خود برسد، بدون اینکه تکامل آن کمترین سودی برای آفریدگار داشته باشد، و در یک جمله:

» فلسفة جهان، تکامل است«.

فلسفة انسان

بنابراین فلسفة انسان در جهان ‌بینی الهی، تکامل است، اما در مکاتب مادی هیچ فلسفه‌ای برای انسان نمی‌توان یافت، و لذا این فلسفه انسان را در نهایت به پوچی زندگی و عبث بودن حیات چنانکه سارتر معترف است، می‌کشاند.

شناخت انسان

نخستین شرط تدوین قانون تکامل انسان، شناخت انسان است، زیرا اگر انسان شناخته نشده باشد، چگونه می‌توان اصول تکامل او را شناخت؟، و چگونه می‌شود برای تکامل انسان قانونی وضع کرد؟.

تدوین قانون و برنامه‌ریزی برای تکامل انسان، بدون شناخت انسان دقیقاَ مانند ساختن دارو و بدون شناختن درد است که نه تنها بی‌نتیجه است بلکه زیان‌آور است و خطرناک، و به گفتة آلکسیس کارل: » در واقع زندگی جزء با رهبری به موجب قوانین خاص خودش موفق نخواهد شد، بایستی که محیط با احتیاجات جسم و جان ما و به



خرید و دانلود تحقیق درمورد فلسفه وحی و نبوت


تحقیق درمورد فلسفه وحی و نبوت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 27

 

وحی و تکامل

فلسفة انسان

برای شناخت فلسفة وحی، باید بحث را از انسان شروع کرد، چه اینکه فلسفة وحی همان فلسفة انسان است، و اگر فلسفة انسان تببن گردد فلسفة وحی خودبخود بیان شده است و نیاز به توضیح بیشتری ندارد.

بنابراین انسان نمی‌تواند از فلسفة هستی جدا باشد، چه اینکه انسان جزئی از این مجموعه است، اگر آفرینش هدف داشته باشد، و کاروان هستی بسوی مقصدی پیش‌بینی شده حرکت کند، طبیعی است که انسان هم جزئی از این مجموعه است و هدف دارد، و اگر جهان بی‌شعور و احمق باشد، برای انسان هم نمی‌تواند فلسفه‌ای تصور کرد، بنابراین فلسف؛ة انسانرا هم باید در فلسفة جهان یافت، و بسخن دیگری فلسفة وحی فلسفة انسان است، و فلسفة انسان فلسفة جهان، و اما فلسفة جهان چیست؟

فلسفة جهان

برای شناخت فلسفةجهان باید بحث را از» جهان‌بینی« شرو ع کرد که با تفاوت جهان‌بینی‌ها» فلسفة جهان« تفاوت می‌کند، بنابرایم در پاسخ کسی که می‌پرسد فلسفة جهان چیست ؟ باید گفت شما جهان را چگونه می‌بینی؟ جهان در دید» الهی« موجودی است باشعور، و پدیده شعور مطلق و آفریننده هستی و در دید» مادی« جهان فلسفه ندارد، و بی‌هدف و سردرگم است.

ولی براساس جهای‌بینی الهی، لزوماَ بایذ هدف داشته باشد، و امکان ندارد بی‌هدف باشد زیرا در جهان‌بینی الهی جهان پدیدة بی‌شعور و اراده است، و لارمة شعور، هدفداری است، یعنی امکان ندارد موجودی باشعور آگاهانه کاری را انجام دهد که هیچگونه هدف و مقصودی از انجام آن نداشته باشد.1

بنابراین براساس جهان‌بینی الهی جهان باید فلسفه داشته باشد، و اصولاَ فلسفه جهان تنها در رابطه با این جهان‌بینی قابل طرح است.

فلسفه جهان تکامل است

هر موجود باشعور که کاری را انجام می‌دهد برای یکی از این سه هدف است:

برای سود خود.

برای سود خود و دیگری

برای سود دیگری

فرض چهارم امکان ندارد.

آیا خداوند جهان را برای سود و تکامل خود آفریده؟

یا اینکه هستی را برای سود و تکامل خود و نیز تکامل جهان پدید آورده؟

یا اینکه جهان هستی را برای سود و تکامل جهان بوجود آورده است؟

کدام یک از این سه فرض از نظر علمی قابل قبول است؟

بدیهی است که فرض اول صحیح نیست، زیرا همانطور که در بحث( صفات خدا) مشروحاَ ثابت نمودیم خداوند درهستی و کمالات نیاز به علت ندارد، و هستی و کمالاتش از خود است، و بهمین دلیل هیچگونه نیاز و کمبودی در مورد او امکان ندارد، و بر این اساس امکان سودبردن و تکامل یافتن دربارة خدا وجود ندارد تاچیزی را برای سود و تکامل خود بیافریند.

و بسخن دیگر سودجوئی برای خدا مساویست با فرض نقض و نیاز باری موجودی کامل و بی‌نیاز.

وقتی ثابت شد که فرض اول باطل است، فرض دوم هم نمی‌تواند صحیح باشد، چون باز در این فرض تکامل خداوند جزء هدف منظور شده است.

بنابراین تنها فرض سوم در رابطه با آفریدگار جهان صادق است، و نتیجه این می‌شود

که لزوماَ هدف خداوند از پدید آوردن هستی، سود آفریده‌هاست، نه سود خود، و فلسفة آفرینش جهان این است که هر پدیده به کمال شایستة خود برسد، بدون اینکه تکامل آن کمترین سودی برای آفریدگار داشته باشد، و در یک جمله:

» فلسفة جهان، تکامل است«.

فلسفة انسان

بنابراین فلسفة انسان در جهان ‌بینی الهی، تکامل است، اما در مکاتب مادی هیچ فلسفه‌ای برای انسان نمی‌توان یافت، و لذا این فلسفه انسان را در نهایت به پوچی زندگی و عبث بودن حیات چنانکه سارتر معترف است، می‌کشاند.

شناخت انسان

نخستین شرط تدوین قانون تکامل انسان، شناخت انسان است، زیرا اگر انسان شناخته نشده باشد، چگونه می‌توان اصول تکامل او را شناخت؟، و چگونه می‌شود برای تکامل انسان قانونی وضع کرد؟.

تدوین قانون و برنامه‌ریزی برای تکامل انسان، بدون شناخت انسان دقیقاَ مانند ساختن دارو و بدون شناختن درد است که نه تنها بی‌نتیجه است بلکه زیان‌آور است و خطرناک، و به گفتة آلکسیس کارل: » در واقع زندگی جزء با رهبری به موجب قوانین خاص خودش موفق نخواهد شد، بایستی که محیط با احتیاجات جسم و جان ما و به



خرید و دانلود تحقیق درمورد فلسفه وحی و نبوت