لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .doc :
وضع عمومى ایران مقارن ظهور اسلام
کتاب: فروغ ابدیت، ج 2، ص 99
نویسنده: جعفر سبحانى
براى بدست آوردن ارزش نهضتى که پیامبر اسلام(ص) بنیانگذار آن بود، لازم است و لو در حد اجمال با اوضاع دو محیط آشنا شویم:
1- محیطى که اسلام در آنجا پیدا شد و رشد و نمو کرد.
2- محیط بیرون از جهان اسلام.
در رابطه با محیط دوم، تاریخ ایران و روم را به عنوان درخشانترین نقاط آنروز عالم به ما معرفى مىکند و ما در این قسمت پیرامون ایران به بحث مىپردازیم و بحث راجع به اوضاع روم و شبه جزیره عربستان را در عناوین دیگر پىمىگیریم.
ظهور اسلام و بعثت پیامبر اکرم«ص»،(611 میلادى)،با دوران پادشاهى خسرو پرویز(628-590 م)مصادف بود و در زمان خسرو پرویز،پیامبر اسلام«ص»از مکه به مدینه هجرت فرمود(روز آدینه 16 ژوئیه 622)و این واقعه،مبدء تاریخ مسلمانان گردید.
در این ایام،دو دولتبزرگ و نیرومند(روم شرقى و ایران ساسانى)،بر قسمت اعظم دنیاى متمدن آن روز حکمرانى داشتند.از دیر باز براى تسلط و حکمرانى جهان،با یکدیگر در جنگ و ستیز بودند. (1)
جنگهاى ممتد ایرانیان با رومیان،از دوران سلطنت انوشیروان(589-531 م)آغاز شد، و تا زمان خسرو پرویز ادامه داشت و مدت بیست و چهار سال به طول انجامید.
خسارات سنگین و مخارج هنگفتى که ایران و روم،در این جنگها متحمل شده بودند،هر دو دولت را از کار انداخت،و جز شبحى از این دو قدرت نیرومند باقى نمانده بود.
براى اینکه اوضاع ایران را از جهات مختلف بخوبى مورد بررسى قرار دهیم،لازم است وضع حکومتها را از پایان سلطنت انوشیروان،تا آغاز ورود مسلمانان به اختصار مورد مطالعه قرار دهیم:
تجمل پرستى در دوران ساسانیان
پادشاهان ساسانى،عموما تجمل پرست و پرتشریفات بودند.دربار پرطمطراق ساسانى و زرق و برق آن،چشمها را خیره مىساخت.
در عهد ساسانیان،ایرانیان پرچمى داشتند به نام«درفش کاویانى»،که معمولا در میدان جنگ برافراشته مىشد و یا در جشنهاى پرتشریفات ساسانیان،بر فراز کاخ آنها نصب مىگردید،و این پرچم با جواهرات بسیار گرانبها تزیین شده بود.به قول یکى از نویسندگان:«جواهرات و اشیاء گرانبهاى این پرچم بىهمتا را به 1200000 درهم یا(30000 پوند)تخمین کردهاند» (2) .
در کاخهاى افسانهاى ساسانیان،از بس جواهرات و اشیاء نفیس و قیمتى،و نقشهها و تصویرهاى حیرت انگیز فراهم گردیده بود که دیده بینندگان را خیره مىکرد.اگر بخواهیم غرائب و عجائب این کاخها را بدانیم،کافى است فقط نظر خود را به یک قالى سپید و بزرگى بیاندازیم که در تالار یکى از کاخها انداخته بودند،به نام«بهارستان کسرى».«این قالى را زمامداران ساسانى،براى این تهیه کرده بودند که موقع عیش و عشرت سر حال باشند و همیشه مناظر زیبا و فرح انگیز فصل را تماشا کنند» (3) .
به طورى که مىنویسند:«این قالى،داراى یکصد و پنجاه ذراع طول،و هفتاد ذراع عرض،و تمام تار و پود آن زربفت و جواهر نشان بود». (4)
در میان پادشاهان ساسانى،خسروپرویز بیش از همه به تجملات علاقمند بود.شمار زنان و کنیزان و خوانندگان و نوازندگان حرمسراى او به چندین هزار تن بالغ مىشد.
حمزه اصفهانى،در کتاب«سنى ملوک الارض»،تجملات خسرو پرویز رابدینگونه شرح داده است:
«خسرو پرویز سه هزار زن داشت،و دوازده هزار کنیزک ساز زن و بازیگر،و شش هزار مرد پاسبان او بودند،8500 اسب مخصوص سوارى او بود،960 فیل،12000 استر مخصوص بردن بنه و هزار شتر داشت» (5) .
سپس«طبرى»اضافه مىکند:«این پادشاه بیش از هر کس به جواهرات و ظروف و اوانى گرانبها و امثال آن علاقه داشت» (6) .
وضع اجتماعى ایران
وضع اجتماعى ایران در زمان ساسانیان،به هیچ وجه بهتر از وضع سیاست و دربار نبود.حکومت طبقاتى که از دیر زمان در ایران وجود داشت،در عهد ساسانیان به شدیدترین وجهى درآمده بود.
طبقات اشراف و روحانیان،کاملا از طبقههاى دیگر ممتاز بودند.تمامى پستها و شغلهاى حساس اجتماعى مخصوص آنان بود.پیشهوران و دهقانان از تمام مزایاى حقوقى اجتماعى محروم بودند.به جز پرداخت مالیات و شرکت در جنگها وظیفه دیگرى نداشتند.
«نفیسى»،در بارهى امتیازات«طبقاتى ساسانى»مىنگارد:
«...چیزى که بیش از همه در میان مردم ایران«نفاق»افکنده بود،«امتیازات طبقاتى»بسیار خشنى بود که ساسانیان در ایران برقرار کرده بودند.و ریشه آن در تمدنهاى پیشین بوده،اما در دورهى ساسانى،بر سخت گیرى افزوده بودند».
در درجه اول،هفتخانوادهى اشراف،و پس از ایشان،طبقات پنجگانه،امتیازاتى داشتند.و«عامهى مردم»از آن محروم بودند.تقریبا«مالکیت»،انحصار به آن فتخانواده داشت.ایران ساسانى...در حدود«صد و چهل میلیونجمعیت»داشته است،اگر شماره افراد هر یک از هفتخاندان را،صد هزار تن بگیریم،شماره مجموع آنها،به«هفت صد هزار»مىرسد.و اگر فرض کنیم که مرزبانان و مالکان که ایشان نیز تا اندازهاى از حق مالکیتبهرهمند بودهاند،نیز هفتصد هزار بگیریم،تقریبا از این صد و چهل میلیون،«یک میلیون و نیم»حق مالکیت داشته و«دیگران همه»از این حق طبیعى خداداد«محروم بودهاند». (7)
پیشهوران و کشاورزان که از تمام مزایاى حقوقى محروم بودند ولى بار سنگین مخارج اعیان و اشراف را بر دوش داشتند،در حفظ این اوضاع سودى گمان نمىبردند.لذا بسیارى از کشاورزان و طبقات پست و پائین اجتماع،کارهاى خود را ترک کرده و براى فرار از مالیاتهاى کمرشکن،به دیرها پناهنده مىشدند. (8)
مؤلف کتاب«ایران در زمان ساسانیان»،پس از آنکه از بدبختى کشاورزان و کارگران ایران مىنویسد:سپس از قول یکى از مورخان غرب به نام«امیان مارسیلینوس»،چنین نقل مىکند:کشاورزان و کارگران ایران در زمان ساسانیان در نهایت ذلت و خوارى و بدبختى بسر مىبردند.در موقع جنگ،پیاده از عقب لشکر حرکت مىکردند.طورى آنان را خوار و بىارزش مىشمردند که گویا بردگى براى آنان براى همیشه نوشته شده است و هیچ اجر و مزد در مقابل کار خود دریافت نمىکردند. (9)
در امپراطورى ساسانى،تنها اقلیتى کمتر از یک و نیم درصد از جمعیت،صاحب همه چیز بودهاند ولى بالغ بر نود و هشت درصد مردم ایران،همانند بردگان حق حیات نداشتند.
حق تحصیل ویژه طبقات ممتاز بود
در دوره ساسانیان،تنها اطفال توانگران و خاندان جاه و نعمت،حق تحصیل علم داشتند.توده و طبقات متوسط از دانش و کسب فضیلت محروم بودند.
این عیب بزرگ در فرهنگ ایران باستان،به قدرى واضح و روشن است که حتى«خداینامه پردازان»و«شاهنامه نویسان»،با اینکه هدف آنها حماسه سرائى است،به آن نیز تصریح کردهاند.
«فردوسى»،حماسه سراى معروف ایران،در«شاهنامه»داستانى آورده است که بهترین شاهد این مطلب است.این داستان در زمان انوشیروان اتفاق افتاده،یعنى درست در زمانى که امپراطورى ساسانى،دوران طلائى خود را مىگذرانده است.و این داستان نشان مىدهد که در دوره او نیز اکثریت قریب به اتفاق مردم،حق تحصیل نداشتند و حتى انوشیروان دانش دوست،هم حاضر نبود به طبقات دیگر مردم،حق تحصیل علم بدهد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
زکات از دستورات اسلامیست و در مورد چیزهایی وضع شده که انسان آنها را با کمک طبیعت به وجود میآورد، آن هم طبیعت سهل و ساده؛ یعنی انسان به نسبت کار کمی انجام میدهد و طبیعت کار بیشتر را انجام میدهد و محصول را مفت و رایگان در اختیار انسان میگذارد.
مثلاً گندم که انسان بوجود میآورد در قسمت کمی، فکر و عمل او دخالت دارد و قسمت بیشتر فعالیت طبیعت است. ازاینرو اسلام به انسان میگوید اینجا که از سخاوت طبیعت استفاده میکنی مقداری از آن را باید در راههای دیگر بدهی اینجا اگر چیزی با زکات قابل قیاس باشد موارد دیگر مثل برنج است: چرا گندم باید زکات داشته باشد و برنج نداشته باشد؟
این مساله در سابق هم مطرح بودهاست در جواب گفتهاند آن سادگی در موارد زکات هست در برنج نیست یعنی به آن سادگی که گندم به دست میآید برنج به دست نمیآید و زحمت زیادی میخواهد و زکات در واقع به این علت است که یک مقدار از چیزی را که طبیعت رایگان در اختیار انسان قرار میدهد به دیگران بدهد.
فرق مالیات و زکات
اما مالیات موضوع دیگری است امری متغیر و از اختیارات حکومتی است. وضع مالیات از اختیارات حاکم شرعی است. او در هر زمانی میتواند برای هر چیزی ماشین و غیر ماشین هر چه باشد بر طبق مصلحتی که ایجاب میکند مالیات وضع کند. این ربطی به زکات ندارد. بنابراین نباید زکات و مالیات را با هم مقایسه کرد.
علی (ع) در زمان حکومتشان برای اسب زکات وضع کردند و این از مسلمات است.
فقهای بعد دو جور استنباط کردند:
بعضی گفتند زکات اسب مطلقاً مستحب است و علی آن را به طور مستحب گرفتهاند.
ولی دیگران جور دیگر استنباط کردند و گفتند: وضعیت اسب و اسبسواری جوری بود که علی به حسب مصلحت آن زمان از اختیاراتی که به عنوان یک ولی امر شرعی داشتند استفاده کردند و زکات اسب را وضع کردند، ممکن است زمان دیگری مشابه زمان ایشان باشد که باز زکات اسب واجب میشود و ممکن است تغییر کند و زکات اسب واجب نباشد.
آیات زکات
در قرآن کریم در اکثر موارد پرداخت زکات در کنار برپایی نماز آمدهاست، که بیانگر اهمیت این حکم میباشد.
زکات در ادیان پیشین آسمانی
زکات مخصوص اسلام نیست بلکه در ادیان پیشین نیز بودهاست. زکات و نماز از مشترکات همه ادیان آسمانی است. حضرت عیسی علیه السلام در گهواره به سخن آمد و گفت: «اَوصانی بالصّلوة و الزّکاة» خداوند مرا به نماز و زکات سفارش نمودهاست. حضرت موسی علیه السلام خطاب به بنیاسرائیل فرمود: «اقیموا الصّلوة و آتوا الزّکاة» نماز به پا دارید و زکات دهید. قرآن درباره حضرت اسماعیل علیه السلام میفرماید: «کان یأمر أهله بالصّلوة و الزّکاة» او خانوادهاش را به نماز و زکات فرمان میداد. درباره عموم پیامبران نیز آمدهاست: «و جعلناهم ائمّة یَهدون بأمرنا و أوحینا الیهم فعل الخَیرات و اقام الصّلوة و اِیتاء الزّکاة» آنان به فرمان ما مردم را هدایت میکردند و ما انجام کارهای نیک و به پا داشتن نماز و پرداخت زکات را به آنان وحی کردیم. بر اساسِ آیه «و ما أُمروا الاّ لیعبدوا اللّه... و یقیموا الصّلوة و یؤتوا الزّکاة و ذلک دین القیّمة» نیز، در تمام ادیان آسمانی، قرین و همتای نماز، زکات بودهاست. مرحوم علاّمه طباطبایی در مبحثی پیرامون زکات میفرماید: هر چند قوانین اجتماعی به صورت کاملی که اسلام آورده، سابقه نداشته، لکن اصل آن ابتکار اسلام نبودهاست. زیرا فطرت بشر به طور اجمال آن را درمییافت. لذا در آیینهای آسمانی قبل از اسلام و قوانین روم قدیم، جسته و گریخته چیزهایی درباره اداره اجتماع دیده میشود و میتوان گفت که هیچ قومی در هیچ عصری نبوده، مگر آن که در آن حقوقی مالی برای اداره جامعه رعایت میشدهاست. زیرا جامعه هر جور که بود در قیام و رشدش نیازمند هزینه مالی بودهاست.
زکات
فلسفۀ زکات
زکات یکی از واجبات مالی و عبادی است که در نظام اسلامی از اهمّیت بالایی برخوردار است و در منابع دینی مانند کتاب و سنّت در ردیف نماز و جهاد قرار گرفته و یکیاز پنج ستون دین اسلام به شمار میرود. اگر زکات اموال مطابق آنچه که در فقه اسلامی آمده مورد عمل قرار گیرد و به مرحلة اجرا درآید، اکثر کمبودهای اقتصای، فواصل طبقاتی و نیازهای مستمندان برطرف میشود و در جامعة اسلامی، عدالت اجتماعی به پا خواهد شد.
در دوران حکومت پیامبرگرامی اسلام(ص) و امام الموحدین علی بنابیطالب(ع) اکثر گرفتاریها و کمبودها و نیازهای اقتصادی از طریق زکات تأمین میشد.
در اهمیت زکات و جایگاه آن و تأکید بر اینکه مردم باید زکات اموالشان را بپردازند، روایات زیادی از اهلبیت عصمت و طهارت(ع) وارد شده است. مثلاً در روایتی از امام جعفر صادق(ع) آمده است: «اموال خود را با دادن زکات حفظ کنید و بیماران و مریضان خود را با دادن صدقه مداوا کنید. به درستی که هیچ مالی در بیابان و در صحرا از بین نرفت، مگر آنکه زکات آن داده نشد».
در حقیقت دادن زکات اموال موجب بیمه شدن ثروت آدمی است، همان گونه که زکات فطره نیز بیمة جان و عمر انسان است.
زکات از ضروریات دین اسلام به شمار میرود و اگر کسی عالماً و عامداً آنرا انکار کند در صف کافران قرار میگیرد.
در روایات معتبرة اسلامی آمده است بهترین مال آدمی که به عنوان اندوخته و ذخیره برای او جاودانه میماند صدقه است. نظیر همین مضمون نیز از پیغمبر اسلام(ص) منقول است.
در روایتی نیز از امام علی(ع) منقول است که فرمودند: «در صورتی که با مشکلات اقتصادی روبرو شده و احساس فقر و نیاز کردید، با خدای خود از طریق دادن صدقه، معامله و تجارت کنید».
بنابراین در حُسن تزکیة اموال و خوبی و ارزشمند بودن زکات در میان عقلای عالم بحثی نیست و در وجوب و لزوم آن نیز از نظر قرآن و سنّت جای بحث و تردیدی وجود
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
نگرشی بر وضع لباس جامعه
از زمانی که بشر زندگی جمعی را شروع کرده همواره در صدد بهرهوری بهتر از محیط پیرامونش ، و چگونگی به حداقل رساندن نیازها و ضعفهایش در ارتباطات محیط بوده تغییرات آب و هوایی، وی را متوجه کرد که برای مقابله ، پوششی مناسب مورد نیاز داردو از این رو شروع به ساختن لباسهایی کرد که میتوانست اورا دربرابر تغییرت جوی حفظ کند به مرور تزئین و زینتکاری نیز براین پوشش اضافه گردید و به نوعی ، حالت خودنمایی را به خود گرفت تا جایی که هدف اصلی که همان پوشش بودرو به فراموشی سیر کرد.
این امر بدیهی مینماید که نوع پوشش دردو نوع جوامع بدوی و پیشرفته کاملاً مغایر یکدیگرند . چرا که هر کدام بسته به فرهنگ خویش به مسئله پوشاک و لباس با دیدی خاص مینگرند و میتوان دریافت که پوشش و نوع آن در هر جامعهای ربط مستقیمی با فرهنگ آن جامعه دارد، به تدریج که جامعهها از لحاظ اجتماعی روبه پیشرفت نهادند. کماکان پوشاک نیز به نوعی متأثر از این پیشرفتها میگردید . اگر از دید جامعهشناسی به قضیه پوشاک نگاه کنیم آن را میتوانیم مبحثی از «فرهنگ عامه » تلقی کنیم.
هر قومی برای خود لباسی ویژه را بنابه شرایط طبیعی و اقلیمی انتخاب کرده است . اما از دید فرهنگ عمومی و خصوصاً بعد از باز شدن دریچههای فرهنگی اقوام برروی یگدیگر و صحبت از دهکده جهانی و هجوم فرهنگی ارزشهای بیگانه به مخفیترین و خصوصیترین زوایای خانواده از رهگذر ماهواره. دیگر بحث قومی بودن قضیه کنار می رود . چرا که صحبت از بی هویتی و ضعیفکاری یک فرهنگ در مقابل فرهنگ دیگر است . و اولین نمود این بیهویتی در پوشاک و لباس جامعههای آسیب دیده خودرانمایان میسازد ، چرا که هنگامی فرد در معرض تهاجم این فکر قرار گرفت که از لحاظ فرهنگی هیچ تکیه گاهی ندارد که برآن پشت گرم باشد، خودباختگی در برابر فرهنگ قدرتمند ، امری طبیعی جلوه مینمایند و بدنبال آن پذیرش الگوهای فرهنگ غالب که به طور اشکاری در لباس آن فرهنگ نمودار دارد. امروزه نیز در جامعه خودمان به عینه شاهدیم که چه راحت لباسهایی با طرحها و الگوهای غربی همراه مارکهای متنوع که هیچکدام به فرهنگ مذهبی جامعه ما ارتباطی نداشته در بین جوانان ما رواج دارد . برای نمونه عمده مواردی که در «مطالعات اولیه »در مورد لباس در کتب مربوطه به دست آمده را به انتصار ذکر میکنیم :
ـ نشانههای تجدد طلبی در پوشاک زنان و مردان میتوان کوتاه شدن، تنگشدن ، سبکشدن کم شدن قطعات لباس نزدیک شدن لباس مردان به لباس زنان در نازکی، جنس پارچه ، رنگ و ...وبا لعکس در دوخت ومدرامیتوان نام برد.
چندین سال قبل در این کشور 95 در صد کالاهای تجارتی با چاشنی عکسهای برهنه زنان تبلیغ میشد و بیش از500 زن و مرد هنر پیشه در خدمت این تبلیغات بودهاند و در سطح جهان بیش از 70 هزار موسسه کوچک و بزرگ 65در صد کالاهای مورد نظر خود را بانشان دادن اندام برهنه زنان تبلیغ و معرفی میکردهاند .
دریک تعریف دینی جنس لباس پنبه و کتان ، نه بسیار درخشان و نه چندان حقیر است . رنگ سفید تاکید شده،و سبز مخصوص اولاد رسول (ص) است، سادگی در پوشیدن توصیه شده و گفته شده که لباس برای حفظ بدن از سرما و گر ما و باعث عفت و حیا و شرم و آراستگی ووقار آدمی است. و از لباس مشهور نهی شده است .
لباس بهترین وسیله تفاخر است و علی رغم وسایل دیگر مثل اتومبیل و... همیشه همراه انسان است و هیچ چیز آسانتر از تقلید لباس دیگران تقلید نیست. اما قرنها میگذارد و دیده میشود که یک جامعه از لباس دیگران تقلید نمیکند و سنت خود را در نوع لباس حفظ میکند . چرا که تغییر لباس پیام آور تغییر فرهنگ است .
مهمترین و کارآمدترین ترفندهای رژیم سابق را در ابتذال پوشاک باید در تحریف مفاهیم فرهنگی دانست . به نحوی که افراد جامعه ، قبیح را حسن، و ارزشهای نیک را بد بدانند، و در درجه بعد اگر نوآوری بیداری هم بودند، سیاست رژیم.به نح.ی اعمال شده بود که اینان در مقابل مردم قرار میگیرند فلذا دست غیر در آستین پنهان میماند یعنی راننده تاکسی ، مغازه دار و استاد دانشگاه و در کل جامعه بود که افراد ساده پوش ـ اعم از زن و مرد ـ سنت گرا و با حجاب را نمیپذیرفت و به سخره میگرفت ، نه مأمور دولت .
آنطور که کتب راهنمایی تولید پوشاک ، نشان میدهند ، به ترتیب ؛ موسسات تولید کننده ، مراکز پخش و فروشگاههای عرضه کننده لباس زنان ، کودکان و مردان به یک نسبت نیستند . از موسسات تولیدی ، 405
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .doc :
وضع عمومى ایران مقارن ظهور اسلام
کتاب: فروغ ابدیت، ج 2، ص 99
نویسنده: جعفر سبحانى
براى بدست آوردن ارزش نهضتى که پیامبر اسلام(ص) بنیانگذار آن بود، لازم است و لو در حد اجمال با اوضاع دو محیط آشنا شویم:
1- محیطى که اسلام در آنجا پیدا شد و رشد و نمو کرد.
2- محیط بیرون از جهان اسلام.
در رابطه با محیط دوم، تاریخ ایران و روم را به عنوان درخشانترین نقاط آنروز عالم به ما معرفى مىکند و ما در این قسمت پیرامون ایران به بحث مىپردازیم و بحث راجع به اوضاع روم و شبه جزیره عربستان را در عناوین دیگر پىمىگیریم.
ظهور اسلام و بعثت پیامبر اکرم«ص»،(611 میلادى)،با دوران پادشاهى خسرو پرویز(628-590 م)مصادف بود و در زمان خسرو پرویز،پیامبر اسلام«ص»از مکه به مدینه هجرت فرمود(روز آدینه 16 ژوئیه 622)و این واقعه،مبدء تاریخ مسلمانان گردید.
در این ایام،دو دولتبزرگ و نیرومند(روم شرقى و ایران ساسانى)،بر قسمت اعظم دنیاى متمدن آن روز حکمرانى داشتند.از دیر باز براى تسلط و حکمرانى جهان،با یکدیگر در جنگ و ستیز بودند. (1)
جنگهاى ممتد ایرانیان با رومیان،از دوران سلطنت انوشیروان(589-531 م)آغاز شد، و تا زمان خسرو پرویز ادامه داشت و مدت بیست و چهار سال به طول انجامید.
خسارات سنگین و مخارج هنگفتى که ایران و روم،در این جنگها متحمل شده بودند،هر دو دولت را از کار انداخت،و جز شبحى از این دو قدرت نیرومند باقى نمانده بود.
براى اینکه اوضاع ایران را از جهات مختلف بخوبى مورد بررسى قرار دهیم،لازم است وضع حکومتها را از پایان سلطنت انوشیروان،تا آغاز ورود مسلمانان به اختصار مورد مطالعه قرار دهیم:
تجمل پرستى در دوران ساسانیان
پادشاهان ساسانى،عموما تجمل پرست و پرتشریفات بودند.دربار پرطمطراق ساسانى و زرق و برق آن،چشمها را خیره مىساخت.
در عهد ساسانیان،ایرانیان پرچمى داشتند به نام«درفش کاویانى»،که معمولا در میدان جنگ برافراشته مىشد و یا در جشنهاى پرتشریفات ساسانیان،بر فراز کاخ آنها نصب مىگردید،و این پرچم با جواهرات بسیار گرانبها تزیین شده بود.به قول یکى از نویسندگان:«جواهرات و اشیاء گرانبهاى این پرچم بىهمتا را به 1200000 درهم یا(30000 پوند)تخمین کردهاند» (2) .
در کاخهاى افسانهاى ساسانیان،از بس جواهرات و اشیاء نفیس و قیمتى،و نقشهها و تصویرهاى حیرت انگیز فراهم گردیده بود که دیده بینندگان را خیره مىکرد.اگر بخواهیم غرائب و عجائب این کاخها را بدانیم،کافى است فقط نظر خود را به یک قالى سپید و بزرگى بیاندازیم که در تالار یکى از کاخها انداخته بودند،به نام«بهارستان کسرى».«این قالى را زمامداران ساسانى،براى این تهیه کرده بودند که موقع عیش و عشرت سر حال باشند و همیشه مناظر زیبا و فرح انگیز فصل را تماشا کنند» (3) .
به طورى که مىنویسند:«این قالى،داراى یکصد و پنجاه ذراع طول،و هفتاد ذراع عرض،و تمام تار و پود آن زربفت و جواهر نشان بود». (4)
در میان پادشاهان ساسانى،خسروپرویز بیش از همه به تجملات علاقمند بود.شمار زنان و کنیزان و خوانندگان و نوازندگان حرمسراى او به چندین هزار تن بالغ مىشد.
حمزه اصفهانى،در کتاب«سنى ملوک الارض»،تجملات خسرو پرویز رابدینگونه شرح داده است:
«خسرو پرویز سه هزار زن داشت،و دوازده هزار کنیزک ساز زن و بازیگر،و شش هزار مرد پاسبان او بودند،8500 اسب مخصوص سوارى او بود،960 فیل،12000 استر مخصوص بردن بنه و هزار شتر داشت» (5) .
سپس«طبرى»اضافه مىکند:«این پادشاه بیش از هر کس به جواهرات و ظروف و اوانى گرانبها و امثال آن علاقه داشت» (6) .
وضع اجتماعى ایران
وضع اجتماعى ایران در زمان ساسانیان،به هیچ وجه بهتر از وضع سیاست و دربار نبود.حکومت طبقاتى که از دیر زمان در ایران وجود داشت،در عهد ساسانیان به شدیدترین وجهى درآمده بود.
طبقات اشراف و روحانیان،کاملا از طبقههاى دیگر ممتاز بودند.تمامى پستها و شغلهاى حساس اجتماعى مخصوص آنان بود.پیشهوران و دهقانان از تمام مزایاى حقوقى اجتماعى محروم بودند.به جز پرداخت مالیات و شرکت در جنگها وظیفه دیگرى نداشتند.
«نفیسى»،در بارهى امتیازات«طبقاتى ساسانى»مىنگارد:
«...چیزى که بیش از همه در میان مردم ایران«نفاق»افکنده بود،«امتیازات طبقاتى»بسیار خشنى بود که ساسانیان در ایران برقرار کرده بودند.و ریشه آن در تمدنهاى پیشین بوده،اما در دورهى ساسانى،بر سخت گیرى افزوده بودند».
در درجه اول،هفتخانوادهى اشراف،و پس از ایشان،طبقات پنجگانه،امتیازاتى داشتند.و«عامهى مردم»از آن محروم بودند.تقریبا«مالکیت»،انحصار به آن فتخانواده داشت.ایران ساسانى...در حدود«صد و چهل میلیونجمعیت»داشته است،اگر شماره افراد هر یک از هفتخاندان را،صد هزار تن بگیریم،شماره مجموع آنها،به«هفت صد هزار»مىرسد.و اگر فرض کنیم که مرزبانان و مالکان که ایشان نیز تا اندازهاى از حق مالکیتبهرهمند بودهاند،نیز هفتصد هزار بگیریم،تقریبا از این صد و چهل میلیون،«یک میلیون و نیم»حق مالکیت داشته و«دیگران همه»از این حق طبیعى خداداد«محروم بودهاند». (7)
پیشهوران و کشاورزان که از تمام مزایاى حقوقى محروم بودند ولى بار سنگین مخارج اعیان و اشراف را بر دوش داشتند،در حفظ این اوضاع سودى گمان نمىبردند.لذا بسیارى از کشاورزان و طبقات پست و پائین اجتماع،کارهاى خود را ترک کرده و براى فرار از مالیاتهاى کمرشکن،به دیرها پناهنده مىشدند. (8)
مؤلف کتاب«ایران در زمان ساسانیان»،پس از آنکه از بدبختى کشاورزان و کارگران ایران مىنویسد:سپس از قول یکى از مورخان غرب به نام«امیان مارسیلینوس»،چنین نقل مىکند:کشاورزان و کارگران ایران در زمان ساسانیان در نهایت ذلت و خوارى و بدبختى بسر مىبردند.در موقع جنگ،پیاده از عقب لشکر حرکت مىکردند.طورى آنان را خوار و بىارزش مىشمردند که گویا بردگى براى آنان براى همیشه نوشته شده است و هیچ اجر و مزد در مقابل کار خود دریافت نمىکردند. (9)
در امپراطورى ساسانى،تنها اقلیتى کمتر از یک و نیم درصد از جمعیت،صاحب همه چیز بودهاند ولى بالغ بر نود و هشت درصد مردم ایران،همانند بردگان حق حیات نداشتند.
حق تحصیل ویژه طبقات ممتاز بود
در دوره ساسانیان،تنها اطفال توانگران و خاندان جاه و نعمت،حق تحصیل علم داشتند.توده و طبقات متوسط از دانش و کسب فضیلت محروم بودند.
این عیب بزرگ در فرهنگ ایران باستان،به قدرى واضح و روشن است که حتى«خداینامه پردازان»و«شاهنامه نویسان»،با اینکه هدف آنها حماسه سرائى است،به آن نیز تصریح کردهاند.
«فردوسى»،حماسه سراى معروف ایران،در«شاهنامه»داستانى آورده است که بهترین شاهد این مطلب است.این داستان در زمان انوشیروان اتفاق افتاده،یعنى درست در زمانى که امپراطورى ساسانى،دوران طلائى خود را مىگذرانده است.و این داستان نشان مىدهد که در دوره او نیز اکثریت قریب به اتفاق مردم،حق تحصیل نداشتند و حتى انوشیروان دانش دوست،هم حاضر نبود به طبقات دیگر مردم،حق تحصیل علم بدهد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 62
وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم
مقدمه
در اوایل قرن هفتم ایران با یکی از بزرگترین مصائب تاریخی یعنی حمله مغولان خونخوار مواجه شد (616هجری). این حمله به سرداری چنگیز تا سال 619 ادامه یافت و بعد از او همچنان ایلغارهای پیاپی مغول و تاتار به ممالک مختلف و از آنجمله ایران امتداد داشت تا در میان سالهای 651ـ 656 حملات هولاکو نواده چنگیز آخرین مراکز قدرت را در ایران و عراق از میان برداشت و سلسله امرای ایلخانی را در ایران به وجود آورد.
در گیر ودار این حملات سخت قسمت بزرگی از شهرها و مراکز ادبی علمی ایران از میان رفت و جز چند پناهگاه کوچک و بزرگ در داخل ایران و در ولایت سند و آسیای صغیر محلی برای حفظ بازمانده حوزههای علمی و ادبی و پاره ای از کتب باقی نماند، که مهمتر از همه آنها اراضی تابع ممالک غوریه در آنسوی رود سند و سرزمین حکمفرمایی سلاجقه آسیای صغیر و فارس بوده است. بعضی نواحی کوچک هم در این میان از آسیب حمله مغول مصون ماند که ارزش علمی و ادبی آنها اصولاً قابل توجه نیست.
وجود این پناهگاههای کوچک و بزرگ در آغاز قرن هفتم از یک لحاظ مهم است و آن پناه بردن چند تن معدود از دانشمندان و ادیبان و عارفان است بدانها و ایجاد فرصتی برای آنان در پرورش شاگردان و ادامه تعلیم در ایران. با این حال نیمه اول قرن هفتم به سبب انقلابات و قتل و غارتها و ویرانی شهرها و حملات پیاپی وحشیان تاتار و عدم استقرار احوال، و نیمه دوم قرن هفتم در نتیجه وجود نداشتن کتب و مراکز تعلیم و معلمین، به هیچ روی مساعد به احوال علوم نبود. قرن هشتم نیز تقریباً به همین منوال گذشت و اگر در این یک قرن و نیم اثری از عده ای از فاضلان و عالمان و شاعران میبینیم نه از آن باب است که عهد وحشیان تاتار دوره رونق علم و ادبست بلکه اولاً نتیجه باقی ماندن بعضی از علما و دانشمندان و تربیت یافتگان پیش از مغول و ثانیاً معلول علاقه قلبی و تاریخی مسلمین به علوم و ثالثاً نتیجه وجود پناهگاههاییست که پیش از این نام برده ایم. وجود خاندانهای امارت بعد از عصر ایلخانان که غالباً از ایرانیان بوده اند هم در ادامه مجالس تعلیم بسیار مؤثر بود و به هر حال در این عصر هر چه از دانش و ادب و عالمان و ادیبان ببینیم باز هم وجود آنها معلول وجود ایرانیانست و اثر مغول در علوم و ادبیات این دوره تنها یک چیز بود و آن از میان بردن کتب و علما و ادبا و کاسد کردن بازار علم و ادبست و لاغیر.
در حمله اول مغول و نابود شدن مراکز متعدد علمی خراسان و ماوراءالنهر و ری و اصفهان، دو مرکز عمده علوم و ادبیات باقی مانده بود و از آن دو یکی قلاع اسمعیلیه بود و دیگر بغداد و این دو مرکز مهم را هم هولاکو به ترتیب در سالهای 654 و 656 از میان برد و جز قسمتی کوچک از جنوب ایران (حوزه فرمانروایی اتابکان سلغری) و ناحیه سند و شهرهای آسیای صغیر و مصر و شام دیگر پناهگاهی برای علوم و ادبیات اسلامی باقی نماند.
در اواخر عهد ایلخانان مغول بر اثر اسلام آوردن ایشان عنادی که آنان و کارگزاران بت پرست ایشان با ایرانیان مسلمان داشتند از میان رفت و این خود فرصتی برای مسلمانان در احیای سنن دیرینه شد و چون بعد از ایشان همه امرا و ملوک طوایف هم مسلمان و هم غالباً ایرانی نژاد بودند طبعاً به ادامه این سنن یاوری کردند.
از این بحث چنین نتیجه میگیریم که در نیم قرن اول دوره مغول بقایای علما و ادبای پیشین و وجود چند پناهگاه از فنای قطعی علم و ادب در ایران پیش گیری کرد و بعد از این مدت فرصت مناسب تری به علل مذکور برای ادامه علوم و ادبیات در ممالک اسلامی حاصل گشت و سنت دیرینه مسلمین ایرانیان مسلمان را به استفاده از تعلیمات بازماندگان علما و ادبای دوره خوارزمشاهی واداشت. لیکن هر چه از حمله مغول بیشتر گذشت و آثار شوم آن آشکارتر شد قوت علم و رونق بازار ادب بیشتر طریق نیستی سپرد و بازار جهل بیشتر رواج یافت.
وضع زبان وادبیات فارسی در عصر مغول و فترت میان ایلخانان و حمله تیمور تقریباً تابع همان شرایط و دارای همان احوالی است که در باب علوم دیده ایم یعنی در اوایل این عهد دنباله وضع ادبی دوره خوارزمشاهی در ایران امتداد داشت و در نتیجه باقی ماندن گروهی از نویسندگان و شاعران بزرگ پیشین، ایران در اوایل این عهد از وجود چند تن از بزرگترین شاعران و نویسندگان برخوردار بود و بعد از آن شاعران و نویسندگان متوسطی در ایران به سر میبردند که از میان آنان حافظ بطور استثنا در زمره شعرای درجه اول ایران و از نوابغ بزرگ شعر است که در آخر این عهد میزیست.
پس بر روی هم وضع ادبی ایران در عهد مغول و فترت بعد از آن با همه مصائبی که بر ایران وارد شد بد نبود زیرا در آغاز آن دوره دو شاعر بزرگ ایران سعدی و مولوی و در آخر آن عهد شمس الدین حافظ ظهورکردند. از حیث باقی ماندن کتب متعدد هم این دوره را باید دوره ممتاز قابل توجهی شمرد.
ج
نثر فارسی در قرن هفتم و هشتم
جنثر فارسی در دوره بین حمله چنگیز و تیمور رونق بسیار داشت. از علل عمده این امر آنست که در آن عهد آخرین اثر نفوذ سیاسی خلفا از میان رفت و بغداد مرکزیت بزرگ علمی و ادبی و دینی و سیاسی خود را از دست داد و رابطه ایرانیان با ملل دیگر اسلامی که غالباً زبان عربی را پذیرفته بودند تقریباً مقطوع شد و دیگر جز کسانی که