لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
معرفی فاسقان در قرآن کریم
گروه دیگری را که خداوند در قرآن کریم به توصیفشان میپردازد فاسقان هستند. فسق به معنای خروج از حق میباشد.
(1) پس به کسی که از راه حق خارج شده باشد، فاسق گویند.
«... الفاسقین. الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ مَا أَمَرَ اللهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الأَرْضِ أُولَـئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ)بقره/27) ؛ کسانی که پیمان خدا را پس از بستن آن میشکنند و آنچه را که خدا به پیوستن آن فرمان داده، میگسلند و در زمین فساد میکنند، زیانکارانند .»
در آخر آیه گذشته، سخن از اضلال فاسقان است و در این آیه خداوند با ذکر سه صفت، فاسقان را کاملا معرفى مىکند:
«الذین ینقضون عهدالله من بعد میثاقه؛ فاسقان کسانى هستند که پیمان خدا را پس از آن که محکم ساختند مىشکنند.»
کسانى که به مقتضاى مفهوم فسق از حوزه اطاعت خداوند بیرون رفتهاند چه سرنوشتى غیر از خسران، مىتوانند داشته باشند.
انسان پیمانهاى مختلفى با خدا بسته است؛ از جمله پیمان توحید و خداشناسى، پیمان عدم تبعیت از شیطان و هواى نفس، ... ولی فاسقان همه این پیمانها را شکسته و سر از فرمان حق برتافته، و از خواستههاى دل و شیطان پیروى مىکنند .
این پیمان کجا و چگونه بسته شد؟
در اینجا این سؤال پیش مىآید که ما هرگز به خاطر نداریم که پیمانى با پروردگارمان در گذشته در این زمینهها بسته باشیم؟ ولى با توجه به یک نکته، پاسخ این سؤال روشن مىشود و آن این که خداوند در عمق روح و باطن سرشت انسان، شعور مخصوص و نیروهاى ویژهاى قرار داده که از طریق هدایت آن میتواند، راه راست را پیدا کند و از شیطان و هواى نفس تبعیت ننماید، و به دعوت رهبران الهى پاسخ مثبت داده و خود را با آن هماهنگ سازند.
شاهد دیگر براى این سخن، جملهاى است که در نخستین خطبه نهج البلاغه از امیر مؤمنان على علیهالسلام مىخوانیم: خداوند، پیامبران خویش را یکى پس از دیگرى به سوى مردم فرستاد تا از آنها بخواهند که به پیمان فطرى خویش عمل کنند .
راستى چه زیانى از این برتر که انسان همه سرمایههاى مادى و معنوى خود را که مىتواند بزرگترین افتخارها و سعادتها را براى او بیافریند در طریق فنا و نیستى و بدبختى و سیهروزى خود به کار برد؟!
به تعبیر روشنتر خدا هر موهبتى که به انسان ارزانى میدارد، همراه آن عملا پیمانى با زبان آفرینش از او مىگیرد. به او چشم مىدهد یعنى با این چشم حقایق را ببین، گوش مىدهد یعنى صداى حق را بشنو ... و به این ترتیب هر گاه انسان از آنچه در درون فطرت او است بهره نگیرد و یا از نیروهاى خداداد در مسیر خطا استفاده کند، پیمان خدا را شکسته است .
و فاسقان کسانی هستند که، همه یا قسمتى از این پیمانهاى فطرى الهى را زیر پا مىگذارند.
دومین نشانه فاسقان اینست که؛ آنها پیوندهائى را که خدا دستور داده برقرار سازند قطع مىکنند."و یقطعون ما امر الله به ان یوصل. "
گر چه بسیارى از مفسران این آیه را ناظر به خصوص قطع رحم و بریدن رابطه خویشاوندى دانستهاند، ولى دقت در مفهوم آیه نشان مىدهد که معنى وسیعتر و عمومیترى دارد که مساله قطع رحم یکى از مصداقهاى آن است .زیرا آیه مىفرماید: فاسقان پیوندهائى را که خدا دستور داده برقرار بماند قطع مىکنند، این پیوندها شامل پیوند خویشاوندى پیوند دوستى، پیوندهاى اجتماعى، پیوند و ارتباط با رهبران الهى و پیوند و رابطه با خدا است، و به این ترتیب نباید معنى آیه را منحصر به قطع رحم و زیر پا گذاشتن رابطههاى خویشاوندى دانست .
لذا بعضى از مفسران آن را به قطع رابطه با پیامبران و مؤمنان، یا قطع رابطه با پیامبران دیگر و کتب آسمانى آنها که خدا دستور پیوند با همه آنها را داده است تفسیر کردهاند که پیدا است این تفسیرها نیز بیان کننده بخشى از مفهوم کلى آیه است. در بعضى از روایات جمله "ما امر الله به ان یوصل" به رابطه با امیر مؤمنان و ائمه اهلبیت علیهم السلام تفسیر شده است .
هر گاه انسان از آنچه در درون فطرت او است بهره نگیرد و یا از نیروهاى خداداد در مسیر خطا استفاده کند، پیمان خدا را شکسته است .
نشانه دیگر فاسقان، فساد در روى زمین است که در آخرین مرحله به آن اشاره شده است.
البته این خود مطلبى روشن است، آنها که خدا را فراموش کرده و سر از اطاعت او بر تافتهاند، و حتى نسبت به خویشاوندان خود، رحم و شفقت ندارند پیدا است با دیگران چگونه معامله خواهند کرد؟ آنها در پى کامجوئى و لذتهاى خویش و منافع شخصى خود هستند، جامعه به هر جا کشیده شود براى آنها فرق نمىکند، هدفشان بهره بیشتر و کامجوئى افزونتر است، و براى رسیدن به این هدف از هیچ خلافى پروا ندارند، پیداست که این طرز تفکر و عمل چه فسادهائى در جامعه به وجود مىآورد.
خداوند در پایان آیه عاقبت فاسقان را بیان مینماید که: آنها همان زیانکارانند .
راستى چه زیانى از این برتر که انسان همه سرمایههاى مادى و معنوى خود را که مىتواند بزرگترین افتخارها و سعادتها را براى او بیافریند در طریق فنا و نیستى و بدبختى و سیهروزى خود به کار برد؟!
کسانى که به مقتضاى مفهوم فسق از حوزه اطاعت خداوند بیرون رفتهاند چه سرنوشتى غیر از خسران، مىتوانند داشته باشند.
صفت فاسقان
در آیه 19 سوره حشر آمده: «و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون، مباشید از کسانی که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
قرآن کریم نوشته چه کسی است؟
با توجه به حقایق تاریخی زمان نزول قرآن، سه منبع برای قرآن می توان برشمرد: 1- اعراب، 2- محمد(ص)، 3- خداوند. درباره منبع اول بررسی خواهیم کرد که آیا نویسنده قرآن می توانسته عرب زبان نباشد یا نه و بعد بررسی خواهیم کرد که آیا غیر از محمد(ص) کسی دیگر می توانسته مدعی قرآن باشد؟ منبع دوم محمد(ص) است که بررسی آن مشکلتر از قبلی است و گستردهتر در موردش خواهیم گفت و پس از نتیجهگیری سراغ منبع سوم خواهیم رفت. با بررسی این سه منبع مشخص خواهد شد که نمیتوان هیچ منبع دیگری را به این جمع افزود.
در دورهای که قرآن نازل شد زبان عربی از نظر فصاحت، وسعت، دامنه لغات و ارزش شعری در اوج خودش بود و در مقایسه با قرآن هیچ شاعر کلاسیک عرب (هنگامی که قرآن نازل شد) نتوانسته از لحاظ گستردگی و فصاحت متنی مانند آن به زبان عربی بیاورد. تنها یک عرب زبان میتوانسته قرآن را نوشته باشد که از سبک، لغت، فصاحت و شیوههای بیان به نحو احسن مطلع باشد و با کل شبه جزیره عربستان در تماس بوده و حتی از اوضاع مردم کره زمین نیز مطلع باشد.
در قرن هفتم میلادی که قرآن نازل شد، زبان عربی از نظر بلاغت و فصاحت به اوج خود رسید که در طول تاریخ عرب بیسابقه بوده است ولی با به اوج رسیدن زبان عربی و وجود بهترین نویسندگان و شاعران، بازهم غیرممکن بود که هیچ عرب زبانی اینقدر آگاهیهای گوناگون داشته باشد و بتواند کتابی به وسعت قرآن بیاورد.
1- اعراب قرآن را نوشتهاند؟
آموزههای قرآن دقیقاً برخلاف فرهنگ، مذهب و بتهای اعراب مشرکی است که هم عصر با نزول قرآن زندگی می کردند. قرآن پرستش و عبادت بتها را محکوم می کند، قرآن مقام زنان را بالا می برد ولی اعراب با زنان مثل حیوان رفتار می کردند. اعراب جرات نداشتند چیزی برخلاف مهمترین اعتقادات خود که پرستش بتها بود بنویسند. ولی قرآن نه تنها برعلیه بتها بود، بلکه برخلاف مهمترین عادات اجتماعی (غیبت، تهمت و…) حکم می دهد. مثلاً اعراب یکدیگر را با اسامی مستعاری چون ابوجهل (پدر نادانیها) می نامیدند. قرآن ربا و سود پول را محکوم می کند، در حالیکه اعراب سودهای کلانی از تجارت، وام و قرضها به جیب می زدند. اعراب بسیار افراطی شراب مینوشیدند ولی قرآن نوشیدن الکل و مشروب را حرام می داند، در حالیکه برخی اعراب زبردستترین قماربازان بودند، قرآن قمار و قماربازی را نفی می کند. اگر اعراب نویسنده قرآن بودند، آیا ممکن بود برخلاف عرف اجتماعی و اعتقادات مذهبیشان این همه مطلب بیان کنند؟ و آیا از عواقب آن نمیترسیدند؟
شاید این موضوع به ذهن بیاید که گروهی از اعراب قدرتمند با نظریات و تفکرات گوناگون تصمیم گرفتند قرآن را بنویسیند؛ که البته پاسخ این هم «منفی» است، زیرا هرگاه کسی کتابی مینویسد، نام خود را برآن مینهد و آن را شرح و توضیح میدهد، و در طول تاریخ تنها محمد(ص) ادعا کرده که قرآن را آورده و تنها او بوده که مجهولات قرآن را توضیح داده است. حضرت محمد(ص) تنها عربزبانی بود که برای اولین بار قرآن را تبلیغ کرد و دشمنی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
قرآن کریم کتاب زندگی است. کتابی که بی شک در هر زمان و مکانی می تواند به عنوان مشاوری امین و متخصص مورد استفاده قرار گیرد.
قرآن کریم کتاب زندگی است اما زندگی ها قرآنی نیست و این همان نکته مبهمی است که قابل تأمل و توجه است. ناهنجاری های اجتماعی، رفتارهای نادرست و معضلات فرهنگی همه و همه ناشی از دورشدن انسان ها، خانواده ها و در نهایت جامعه از بطن و اصل قرآن است. وقتی که اصول اخلاقی تأیید شده در قرآن رعایت نشود و مبانی دینی نادیده گرفته شود جامعه دچار معضلی می شود که روزبه روز فراگیرتر و گسترده تر می شود و تا زمانی که زاویه زندگی با قرآن کم نشود از معضلات گریبانگیر شده کاسته نخواهد شد.
اما از سویی باید با نگاه دقیق تری به ترویج فرهنگ قرآن نگاه کرد. در سال های اخیر میزان توجه به قرآن کریم بیشتر شده است و نهادها و سازمان های بسیاری سعی دارند تا در امر ترویج قرآن سهم داشته باشند و همه به سهم خود در این امر می کوشند اما لزوم توجه به دو نکته در این باره ضروری است؛
۱ـ مدیریت کلان فعالیت های قرآنی از یک منبع و مرجع خاص، که عدم توجه به این نکته موجب بروز ناهماهنگی و احیاناً موازی کاری های کم فایده می شود و از میزان بهره وری کاسته می شود و در این میان نیروی انسانی و بودجه مصرف شده به اموری اختصاص یافته که در صورت مدیریت نظام مند بهره بسیار بیشتر از آن به دست خواهد آمد.
۲ـ توجه و تدبر در بطن و روح قرآن و نگاه کاربردی به این متن الهی است که می تواند سلامت جامعه را تضمین نماید. گرچه بی شک قرائت، تلاوت و حفظ آیات قرآن کریم مورد تأیید و تأکید اولیاء قرار دارد اما نباید در این نقطه توقف کرد چرا که فراگیری روخوانی، روانخوانی، تلاوت زیبا و حتی حفظ قرآن، همه راهی به سوی فهم قرآن می باشند و رسیدن به عمق کلام الهی و در نهایت عمل به آیات نورانی قرآن به عنوان هدف اصلی باید مورد توجه بیشتر قرار گیرد.
آنچه به نظر می رسد این است که در حال حاضر توجه بیشتر فعالیت های قرآنی به روانخوانی و حفظ منحصر شده است و کمتر به محوریت درک مفاهیم قرآنی توجه شده است.
شاید یک مدیریت واحد با آسیب شناسی های دقیق و مکرر بتواند نقاط کم رنگ فعالیت های قرآنی را روشن نماید و برنامه ها را به آن سو هدایت کند و جامعه مسلمان ایران را به سمت برپایی و اداره زندگی های قرآنی در پرتو کتاب زندگی سوق دهد. نباید تردیدی به خود راه داد که راهکار درمان دردهای اجتماعی و فرهنگی امروز غوطه ور شدن در بحر بیکران معارف قرآنی است.
چکیده:
این نوشتار به نقش تربیتى مادران در نهاد خانواده پرداخته و در بخش درآمدى نقشهاى سه گانه طبیعى زنان: دختر، همسر و مادر خانواده را به بحث نشسته و به این نتیجه رسیده است که قرآن بیشترین ستایش را از زنان در نقش مادرى داشته و در تقسیم وظایف میان زن و شوهر کار تربیت فرزندان را به مادران سپرده است. رهیافت به این وظیفه سپارى از سوى قرآن به باور نویسنده از دو راه میسر است. دستورات صریح قرآن در واگذارى تربیت فرزندان به مادر و ارائه الگوهاى موفق مادران مربى که در این میسر به سه نمونه از مادران الگوى قرآنى اشاره شده است: مادر مریم، مادر عیسى(ع) و مادر موسى(ع).در پایان پژوهش، نویسنده به اثبات این مدعا پرداخته است که راز ستایش قرآن از مادران، نقش عمده و سرنوشتساز آنان در تربیت فرزندان و نسل آینده اجتماع است.
کلید واژهها: خانواده، نقشهاى زنان، نقش دختران، نقش همسران، همسر ابراهیم(ع)، نقش مادران، تربیت فرزندان، وظایف خانواده، مادران الگو، مادر مریم، مریم، مادر عیسى(ع)، مادر موسى(ع)، ستایش مادران. خانواده، هسته نخستین جامعه و از عوامل اصلى انتقال فرهنگ، اندیشه، اخلاق و سنتها و عواطف به نسلى پس از نسل دیگر است. در میان اعضاى خانواده بیشترین سهم تأثیرگذارى بر فرزند از آن مادران است؛ به ویژه در خانوادههایى که شیوهاى زیستطبیعى، و مطابق با الگوها و سنتاسلامى دارند؛ که براساس آن شیر مادر بهترین غذاى کودک و آغوش مادر بهترین جایگاه براى تربیت و پرورش کودکان شناخته مىشود.
بر پاىبست همین نگرش، بارزترین و والاترین نقشى که در کلام وحیانى قرآن، براى زنان ترسیم و مورد ستایش قرار گرفته شده نقش مادرى و عهدهدارى تربیت فرزندان از سوى آنان است.
نقشهاى طبیعى سهگانه زنان
زنان به حکم طبیعت و دستگاه آفرینش در سه نقش طبیعى ابراز وجود مىکنند: نقش دخترى، نقش همسرى و نقش مادرى. از میان این هر سه نقش آن چه جایگاه و منزلت ویژه و شایسته تعظیم و تکریم به زن مىدهد، منزلت و جایگاه مادرى است.
نقش زن در جایگاه دختر خانواده
قرآن کریم از هر سه نقش پیشین سخن گفته است، اما نه به یک پیمانه و ارزشگذارى برابر و همسان؛ سخن قرآن از زن در نقش دختر خانواده، به سه ساحت برمىگردد .
یک: دفاع از منزلت انسانى دختران و زنان
قرآن کریم نسبت به جایگاه دختران و زنان توجّه داشته و همواره رفتار ظالمانه و ستمگرانه و تحقیرآمیز علیه آنان را که در بسیارى از فرهنگها از جمله عربجاهلى رایج بوده است، مورد نکوهش قرار داده است. قرآن در آیات و شیوههاى بیانى مختلف، نگاه فرودستانه به دختران و زنان را نکوهش کرده و چنان نگرهاى را با ارزشهاى انسانى و باورهاى توحیدى ناسازگار دانسته است:
«و لا تقتلوا اولادکم خشیة إملاق نحن نرزقهم و ایّاکم إنّ قتلهم کان خطأً کبیراً» (اسراء / 31)«و فرزندانتان را از ترس فقر نکشید، ما آنها و شما را روزى مىدهیم، مسلماً کشتن آنها گناه بزرگى است.»«و اذا الموءودة سئلت بأىّ ذنبٍ قتلت» (تکویر / 8 و 9)«و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤال شود: به کدامین گناه کشته شدند.»
دو: تأیید رهیافتهاى شخصیتشناختى و روان شناسانه دختران.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
حضرت مسیح در قرآن کریم
در دین مقدس اسلام، اگرچه حضرت محمد (ص) نسبت به سایر انبیاء ازجایگاه و مقام بالاتری برخوردار می باشد، اما دراین دین تمامی پیامبران الهی، قابل تکریم و احترام هستند؛ چرا که آنان برگزیدگان پروردگار بوده اند و مسلمین موظفند که به جمیع رسولان الهی محبت داشته و آنها را محترم بشمارند.
در کتاب مقدس مسلمانان، قرآن کریم، سرگذشت برخی از پیامبران الهی ذکر گردیده، از آن جمله است؛ سرگذشت زندگی حضرت عیسی (ع) که به طور اجمالی به آن می پردازیم.
"نحوه تولد ایشان"
خداوند پس از بیان وقایع تولد حضرت مریم علیهاالسلام، چگونگی خدمتگزاری او در معبد، به ذکر نحوه مادرشدن وی می پردازد و چنین می فرماید:
- (ای رسول خدا) در این کتاب – قرآن– از مریم یاد کن، آن هنگام که از خانواده اش جدا شد و درناحیه شرقی قرارگرفت. (مریم/16)
او می خواست مکانی خلوت و فارغ از دغدغه پیدا کند که به راز و نیاز با خدای خود بپردازد و چیزی او را از یاد محبوب غافل نکند، به همین دلیل طرف شرقی بیت المقدس را برگزید.
- در این هنگام، ما روح خود را به سوی او فرستادیم و او در شکل انسانی بی عیب و نقص بر مریم ظاهر شد.(مریم/17)
این وضعیت برای مریم بسیار سخت بود. او که همواره پاکدامن زیسته، در دامان پاکان پرورش یافته و درمیان مردم ضرب المثل عفت و تقوا است، با دیدن این صحنه که مرد بیگانه و زیبایی به خلوتگاهش راه یافته دچار ترس و وحشت می شود، لذا:
- صدا زد:من از تو به خدای رحمان پناه می برم، اگر پرهیزگار هستی.(مریم/18)
مریم با گفتن این سخن درانتظار عکس العمل آن مرد ناشناس بود، انتظاری آمیخته با وحشت و نگرانی. پس از لحظاتی او چنین پاسخی را شنید:
- من فرستاده پروردگار توام، من آمده ام تا پسر پاکیزه ای از نظر خلق و خوی و جسم و جان به تو ببخشم.(مریم/19)
حضرت مریم از شنیدن این سخن سخت به لرزه افتاد و در نگرانی عمیقی فرورفت:
- گفت: چگونه ممکن است من صاحب پسری شوم، در حالی که تاکنون انسانی با من تماس نداشته و هرگز زن آلوده ای نبوده ام؟!(مریم/20)
فرستاده خدا با صراحت گفت:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 41 صفحه
قسمتی از متن .doc :
روزهای خوش آرامش
به تقریب همة منابع تاریخی بر این باورند که دوران حکومت کریم خان ، خاصّه پس از غلبه بر حریفان و مدعّیان سلطنت ، دوران آرامش و آسایش و رفاه مردم ایران بوده است ، زیرا که هم زمینة اجتماعی این آرامش فراهم بود و هم کریم خان شخصیتی مردم دوست و علاقمند به رفاه و شادکامی مردم بود.
زمینه اجتماعی از آن جهت مساعد بود که جنگهای اواخر سلسلة صفوی و تهاجم افاغنه و سپس استیلای نادر و خشونتها و بیدادگریهای اواخر پادشاهی او و آنگاه جدال خونین و خانمان برانداز جانشینان او و بالاخره نبردهای اوایل حکومت کریم خان ، مردم ایران را به شدت خسته و از پای درانداخته و آنان را به یک دوره صلح و آرامش نیازمند ساخته بود .
اما کریم خان ، چنانکه اشاره شد جز تأمین آسایش خلق و ترمیم خرابیهای گذشته برای خود وظیفه ای نمی شناخت . وی کوشید نابسامانیهای دوره نادری و هرج و مرج دورة بیست سالة متعاقب آن را با حُسن تدبیر جبران کند . علاقه کریم خان به استقرار عدالت اجتماعی و شاد کردن دل مردم ،یک حقیقت است .
حکومت یک ایرانی
حکومتی که کریم خان زند در ایران بنیاد نهاد ، ماهیت ایرانی داشت . او یکبار دیگر درتاریخ ایران ، پس از حملة اعراب ، به عنوان یک ایرانی نژاد ، بنیان حکومتی را گذاشت ، که گرچه ایامش کوتاه و به اصطلاح دولتش مستعجل بود ،اما اثرات اجتماعی آن در آن مقطع تاریخی بسیار مهم است .
این مرد ساده و بی پیرایه ، که موهبت هوشمندی خود را ، بسی بیش از همگان خود داشت ، در تاریخ پادشاهان ایران ، شخصیتی یگانه و بسیار جالب است . جزو آن گروه اندک از پادشاهانی است که غرور سلطنت و شوکت قدرت و جاه طلبی و دنیاداری او را فریب نداد .
اما با همة سادگی اش دریافته بود که مردم ایران پس از آن همه آشوب و فتنه و قتل و کشتار ، طالب آرامش و رفاه هستند .
جامعة شاد و مسرور
چنین بود که از نظر اجتماعی - حداقل در شیراز و اصفهان - جامعة عهد کریم خان ، جامعة شاد و زنده دلی بود .
مردم در این چهارده سال کمتر دغدغة تجاوز سپاهی و محصّل مالیات و راهزن و گردنکش و خانِ حاکم را داشتند. زیرا حاکم کّل ، در اجرای عدالت مراقبت تمام داشت و نمی گذاشت که «دینداری و حبّه ای بی حساب از کسی گرفته شود » و در این راه چنان پیگیر بود که به قدر یک دانه زیاد و کم خرج یومیه ، مضایقه از قتل چند نفر نداشت . »