واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق در مورد مدیر چه کسی است

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 4 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

مدیر چه کسی است؟

مدیر یعنی اداره کننده ، کسی که در یک سازمان ، مجموعه یا هر جای دیگر مسئول اداره و کنترل امور آنجا می باشد .یک مدیر یا طبق ضوابط و قوانین انتخاب می شود یا طبق عرف های موجود و حاکم بر آن مجموعه . مدیر از یک سلسله قوانین ، هنجار ها و عرفها پیروی کرده و مجموعه خود را برای رسیدن به هدف یا اهداف مجموعه هدایت میکند.پس او باید بر قوانین احاطه داشته باشد و با زیر دستان و سایر مجموعه های وابسته به او روابطی اخلاقی و آینده نگر داشته باشد؛ و اگر احیانا نا بسامانی یا افتی در مجموعه بروز کند او مسئول آن خواهد بود . از این رو همیشه و هر لحظه باید از کمبود ها و مشکلات و موانع کادر و مجموعه خود آگاهی کامل داشته باشد، تا بتواند به سرعت و دقت اقدام به حل آنها نماید. یک مدیر نه تنها از امکانات مجموعه خود برای موفقیت استفاده مینماید بلکه باید بتواند از امکانات و ابزارهای پیرامون خود نیز به درستی و زیرکی استفاده کند، تا بتواند در کمترین زمان به بیشترین بازدهی دست یابد.یک مدیر باید شاداب و با انگیزه باشد و بتواند این انرژی مثبت را به کار کنان و زیر دستان خود منتقل نماید . مدیر بودن هنر استفاده علمی از انسان، محیط و امکانات برای رسیدن به هدف است. در اطراف ما سازمان ها ، گروه ها ، تشکل ها، و مجموعه های بسیاری وجود دارند که هر کدام دارای کار کنان و اعضای زیادی هستند ، اما از میان این افراد زیاد فقط تعداد بسیارکمی میتوانند به سمت مدیریت دست یابند. عده ای دارای هنر و استعداد مدیریت اند و عده ای به صورت آکادمیک آنرا فرا گرفته اند ولی تنها کسانی میتوانند به سمت مدیریت برسند که بتوانند هنر مدیریت را علمی کنند.و علم مدیریت را به صورت هنر مندانه بکار گیرند . مدیر باید همیشه آماده حل مشکلات و بر طرف کردن موانع باشد و انتظار حوادث ناگوار و پیش بینی نشده را داشته و بتواند آنها را مدبرانه به سرعت و دقت اداره کند تا مجموعه اش بتواند پویایی خود را حفظ کند . او باید برای بقا در مدیریت و ترقی در آن تلاش کند یعنی نسبت به مجموعه زیر نظرش عالم تر ، فعال تر ، دقیق تر، منظم تر واستوار تر باشد و برای رسیدن به هدف و موفقیت همیشه در پی آموختن و آموزش به کارکنان و اعضای مجموعه باشد. او باید بتواند از امکانات ، فرصتها و ایده های جدید و به روز دنیا به درستی برای مجموعه خود بهره جوید. به روز بودن یک مدیر یک امتیاز برای او و مجموعه اش است . در جهان امروز که دائما در حال تغییر و تحول است دور بودن از ایده ها ی نو و ابزار های جدید و رسیدن به هدف را به تعویق می اندازد . هیچ گاه نباید از مدیری که به تازگی در پست خود قرار گرفته انتظار معجزه و پیشرفت سریع در کار داشته باشیم . زیرا مدتی طول می کشد تا او بر مجموعه خود مسلط شود . بداند که چه کرده اند ، چه میخواهند انجام دهند ، چه امکاناتی دارند ، چه امکاناتی نیاز دارند و مسائل بسیاری که مدتی زمان برای حل آنها نیاز است . اکثر اوقات رفتار های یک مدیر در اعضای مجموعه جلوه می کند . مثلا اگر مدیری روزی از لحاظ روحی مساعد نباشد ، اعضای مجموعه هم ناخواسته کیفیت کار خود را از دست می دهند و یا اگر مدیری منظم و دقیق باشد اعضای مجموعه هم کارهای خود را با برنامه و به طور منظم انجام میدهند .

پس هر فرد در مجموعه آئینه مدیر خود است که یک مدیر کار دان و زیرک این مسائل را تشخیص داده و در رفتارهای خود بیشتر دقت می کند . اگر مدیر از لحاظ علمی در رتبه ای بالا تر و عالی تر از سایر اعضای مجموعه خود باشد ، مجموعه نسبت به او احترام و ارزش بیشتری قائل می شوند . ( البته اگر این احترام همراه با احترام به شخصیت او هم باشد بهتر است ) و سعی می کنند فاصله علمی خود را با او کمتر کنند و این هم نا خواسته باعث میشود که راندمان مجموعه بالا رود و تمام این پیشرفت ها و موفقیت ها در سایه یک مدیر است .

مدیریت چیست ؟

مدیریت ، اگر مدیریت در یک مجموعه طبق اصول و وظایف مدیریت پیش رود مطمئنا به موفقیت هایی دست می یابد . البته این اصول و وظائف از پیش تعیین شده و نباید با سلیقه های شخصی ، گروهی ، حزبی ، ... آمیخته شود و رنگ و بوی علمی بودن را از دست بدهد . مدیریت تجربه نیازداردعلم هم در آن دخیل است ، هر دوی آنها با هم و در کنار هم یک عامل اساسی مدیریت می باشند . این تجربیات به بالفعل در آوردن علوم بالقوه مدیریت کمک به سزایی میکنند . البته هر تجربه ای هم مورد تایید نیست ، تجربیاتی قابل استفاده اند که سازمانهای دارای صلاحیت و افراد متخصص در این کار ، آموزش های لازمه را دراین مورد به افراد داده باشند که چگونه و چه زمانی باید از تجربیات استفاده کرد ، کاری که امروزه در تمامی کشور های توسعه یافته انجام می شود یعنی آموزش مدیران در هر سطح و مقام . مدیریت یعنی هدایت ، هدایت گروهی از انسانها ، آری انسانها ، موجوداتی که خلیفته ا... اند ، موجوداتی که با هوش ترین جانداران هستی اند ، موجوداتی که بسیار انعطاف پذیرند و قابل تعلیم اند ، موجوداتی که دارای احساسند ، موجوداتی که دارای نیازند نیاز های معنوی و مادی ، موجوداتی که دارای شخصیتند ، دارای ارزش احترام گذاشتن . پس مدیریت کا ر پیچیده ای است چون با یک موجود پیچیده سر و کار دارد ، موجودی که اگر او را به درستی نشناسد نمی تواند از او برای پیش برد اهدافش استفاده کند. مدیریت یعنی هدایت ، هدایت یک موجود بی جان ، هدایت غیر انسان ، این هدایت اگر از هدایت منابع انسانی دشوار تر نباشد آسان تر ار آن هم نیست زیرا برای این که بتواند از موجودات بی جان استفاده کند باید به آنها نیرو دهد ، جهت دهد ، ارزش دهد طوری که اگر نیاز بود آنها خود راه و روش و نوع کار خود را به طور هوشمند انتخاب کنند و دائما در حال رشد وبهره دهی باشند . مدیریت باید منابع بی جان مالی خود را طوری تربیت کند که خود این منابع به سمت جاهای موردنیاز بروند . مدیریت باید به ساختمان ( بنا ) مجموعه خود توان و نیرو دهد تا هر لحظه بتواند کار بری هر قسمت از آن را اعم از سالن ، اتاق و هر جای دیگر را به آسانی تغییر داده و دهها مثال دیگر که در این زمینه می توان بیان کرد . مدیریت بدون برنامه یعنی آب در هاونگ کوبیدن زیرااگرکسی نداندکه چگونه باید به اهداف خود برسد چطور ممکن است بتواند از منابع انسانی و غیر انسانی به درستی در جهت رسیدن به اهداف استفاده کند . برنامه و برنامه ریزی در یک مدیریت بسیار مهم است . به طوری که مدیران و مدیریت های موفق در دنیا برای دست یابی به اهداف خود و حتی تعیین این اهداف به صورت مشخص و مدون از گروهی مجرب و کار آزموده در امر برنامه ریزی استفاده می کنند . این گروه متخصص و ماهر معمولا به صورت مراکز و موسسات مشاوره خصوصی در حال فعالیتند . مراکز دیگری نیز وجود دارند که کارشان یافتن علل ، عدم موفقیت و شکست در سیستم است . این مراکز در مدتی معین کنترل و نظارت بر سیستم را بر عهده می گیرند و عوامل مزاحم و شکست را شناسایی می کنند و به اطلاع مدیران می رسانند . پس یک مدیریت باید ارتباط و هماهنگی خود را با عوامل خارجی حفظ کند و از آخرین متد های مدیریت برای رسیدن به اهداف خود استفاده کند . مدیریت همچنین باید ارتباط و هماهنگی خود را به طور مستمر با سیستم داخلی نیز حفظ کند تا بر اطلاعات ، آمار ها و داده های خود دسترسی داشته باشد . البته مدیریت برای آنکه بداند که تصمیمات و برنامه هایش تا چه حد درست و موفق بوده باید در زمان های معین توسط افراد ذی صلاح بر رسی هایی دقیق و کارشناسی را در مجموعه به عمل آورد تا در طی راه موفقیت به مشکلات و مسایل حل نشده و دست و پا گیر بر نخورد .



خرید و دانلود تحقیق در مورد مدیر چه کسی است


تحقیق درباره قرآن کریم نوشته چه کسی است؟

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

قرآن کریم نوشته چه کسی است؟

 

با توجه به حقایق تاریخی زمان نزول قرآن، سه منبع برای قرآن می توان برشمرد: 1- اعراب، 2- محمد(ص)، 3- خداوند. درباره منبع اول بررسی خواهیم کرد که آیا نویسنده قرآن می توانسته عرب زبان نباشد یا نه و بعد بررسی خواهیم کرد که آیا غیر از محمد(ص) کسی دیگر می توانسته مدعی قرآن باشد؟ منبع دوم محمد(ص) است که بررسی آن مشکل‌تر از قبلی است و گسترده‌تر در موردش خواهیم گفت و پس از نتیجه‌گیری سراغ منبع سوم خواهیم رفت. با بررسی این سه منبع مشخص خواهد شد که نمی‌توان هیچ منبع دیگری را به این جمع افزود.

در دوره‌ای که قرآن نازل شد زبان عربی از نظر فصاحت، وسعت، دامنه لغات و ارزش شعری در اوج خودش بود و در مقایسه با قرآن هیچ شاعر کلاسیک عرب (هنگامی که قرآن نازل شد) نتوانسته از لحاظ گستردگی و فصاحت متنی مانند آن به زبان عربی بیاورد. تنها یک عرب زبان می‌توانسته قرآن را نوشته باشد که از سبک، لغت، فصاحت و شیوه‌های بیان به نحو احسن مطلع باشد و با کل شبه جزیره عربستان در تماس بوده و حتی از اوضاع مردم کره زمین نیز مطلع باشد.

در قرن هفتم میلادی که قرآن نازل شد، زبان عربی از نظر بلاغت و فصاحت به اوج خود رسید که در طول تاریخ عرب بی‌سابقه بوده است ولی با به اوج رسیدن زبان عربی و وجود بهترین نویسندگان و شاعران، بازهم غیرممکن بود که هیچ عرب زبانی اینقدر آگاهیهای گوناگون داشته باشد و بتواند کتابی به وسعت قرآن بیاورد.

 

1- اعراب قرآن را نوشته‌اند؟

آموزه‌های قرآن دقیقاً برخلاف فرهنگ، مذهب و بتهای اعراب مشرکی است که هم عصر با نزول قرآن زندگی می کردند. قرآن پرستش و عبادت بتها را محکوم می کند، قرآن مقام زنان را بالا می برد ولی اعراب با زنان مثل حیوان رفتار می کردند. اعراب جرات نداشتند چیزی برخلاف مهمترین اعتقادات خود که پرستش بتها بود بنویسند. ولی قرآن نه تنها برعلیه بتها بود، بلکه برخلاف مهمترین عادات اجتماعی (غیبت، تهمت و…) حکم می دهد. مثلاً اعراب یکدیگر را با اسامی مستعاری چون ابوجهل (پدر نادانیها) می نامیدند. قرآن ربا و سود پول را محکوم می کند، در حالیکه اعراب سودهای کلانی از تجارت، وام و قرضها به جیب می زدند. اعراب بسیار افراطی شراب می‌نوشیدند ولی قرآن نوشیدن الکل و مشروب را حرام می داند، در حالیکه برخی اعراب زبردست‌ترین قماربازان بودند، قرآن قمار و قماربازی را نفی می کند. اگر اعراب نویسنده قرآن بودند، آیا ممکن بود برخلاف عرف اجتماعی و اعتقادات مذهبی‌شان این همه مطلب بیان کنند؟ و آیا از عواقب آن نمی‌ترسیدند؟

شاید این موضوع به ذهن بیاید که گروهی از اعراب قدرتمند با نظریات و تفکرات گوناگون تصمیم گرفتند قرآن را بنویسیند؛ که البته پاسخ این هم «منفی» است، زیرا هرگاه کسی کتابی می‌نویسد، نام خود را برآن می‌نهد و آن را شرح و توضیح می‌دهد، و در طول تاریخ تنها محمد(ص) ادعا کرده که قرآن را آورده و تنها او بوده که مجهولات قرآن را توضیح داده است. حضرت محمد(ص) تنها عرب‌زبانی بود که برای اولین بار قرآن را تبلیغ کرد و دشمنی



خرید و دانلود تحقیق درباره قرآن کریم نوشته چه کسی است؟


مقاله درباره ناشنوایان و مشکلات تدریس آنها

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

اولین کسی که در ایران پایه گذار سازمان کودکان کرولال شد شخصی به نام جبار باغچه بان تاسیس شد در مقدمه مروری بر زندگی این فرد زحمتکش که خدمت بزرگی به کودکان کرو لال کرد می پردازیم .

سرگذشت یک معلم

جبار باغچه بان کودکی کنجکاو و فعال بود که کتاب می خواند شعر کودکانه می سرود و به نقاشی عشق می ورزید هر کاغذ پاره ای که به دست می آورد که ساعتی نمی کذشت که تصویری از گل و درخت یا کوه و جنگل بر آن نقاشی می کرد پدرش با این کارها روی خوشی نشان نمی داد و او را به شدت از این کار منع می کرد پدرش نقاشی را کاری عبث می پنداشت و هر گاه او را در حال نقاشی می دید او را مواخذه می کرد .اسم پدرش استاد عسکر بنا بود و از ارومیه به ایروان در قفقاز رفت و او را همراه خود برد و به شاگردی پدرش می پرداخت اما این کار طبع ذهن جویای او را راضی نمی کرد و لابه لای کار درس نیز می خواند در آن زمان چند مدرسه به سبک جدید دایر شده بود و او را به آموزگاری در یکی از آنها پرداخت بعد از چند سال به ایران برگشت و در شهر مرند به معلمی ادامه داد و بعد از چند سال به تبریز رفت و کودکستانی در تبریز برای اولین بار احداث کرد و هدف او از این کار این بود که کودکان قبل از اینکه به مدرسه بیایند در کوچه و خانه مشغول بازی هستند چرا به جای اینکه این کارها و اسم این کودکستان را (باغچه اطفال) نام گذاری کرد.

در همان اوایل بود که مادری فرزند کرولال خود را برای ثبت نام به مدرسه آورد و گفت که هیچ مدرسه ای فرزند مرا قبول نمی کند . ولی جبار جواب منفی به مادر نداد و کودک را پذیرفت و به فکر افتاد چگونه به کودک خواندن و نوشتن یاد بدهد .چند ماه بعد دو کودک کرولال دیگر به کودکستان باغچه اطفال آمدند جبار با خود فکر کرد و می خواست به هر ترتیب بود سه کودک را تعلیم دهد او شنیده بود که در اروپا چنین موسسات کودکان کرولال وجود دارد و با آنها تماس گرفت و معلوماتی به دست آورد دو روش صدای کشیده و لب خوانی را به آن سه کودک آموخت روز امتحان این سه کودک تمام حیاط و پشت بام کودکستان پر از مردم بود آنها باور نمی کردنند که این سه کودک خواندن و نوشتن یاد گرفته اند و بله جبار موفق به این کار برای اولین بار در ایران شده بود او با این کار خدمت بزرگی به کودکان کرولال کرد و بعدها به تهران رفت و مدرسه بزرگی احداث کرد و در آذر ماه سال 1345 در گذشت .

و بعد دخترش راه او را ادامه داد .

محل تحقیق:

سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور مرکز شهید رجایی

در این مرکز 18 نفر کودک کرو لال وجود داشت که 8 نفر آنها دختر و 10 نفر پسر بودند و آنها را در سه کلاس 6 نفره تقسم کرده بودند و کتابهای درسی آنها با کتابهای درسی کودکان شنوا هیچ فرقی نمی کرد این مرکز تا کلاس پنچم داشت و روش تدریس آنها بیشتر لب خوانی و صدای کشیده سمی و بصری بود .

آموزش و پرورش کودکان استثنایی جداگانه است ولی قرار است با آموزش و پرورش یکی شود .

نظرات دانشجو : به نظر من یکی از راههای موجود برای ادامه تحصیل این اشخاص در مقطع دانشگاه وجود دانشگاهی جداگانه ای است که اساتید آن آموزش های لازم برای انتقال مطالب به این گونه دانشجویان را دیده باشند . و استفاده از وسایل کمک آموزشی نظیر کلاسهای سمعی و بصری ویژه این افراد و



خرید و دانلود مقاله درباره ناشنوایان و مشکلات تدریس آنها


مقاله درباره شیطان اولین کسى که بیعت مى کند

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

شیطان اولین کسى که بیعت مى کند .:

 سلمان مى گوید: وقتى پیغمبر اسلام رحلت فرمود، على در خانه مشغول غسل دادن آن حضرت بود. من گاهى به او کمک مى کردم ، گاهى به مسجد مى آمدم و از مردم خبر مى گرفتم . وقتى از مسجد به خانه برگشتم ، على پرسید: اى سلمان ! چه خبر دارى ؟ عرض کردم : خبر تازه این که ابوبکر بر منبر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نشسته ، مردم نه با یک دست بلکه با دو دست با او بیعت مى کنند.حضرت على علیه السلام فرمود: اى سلمان ! آیا متوجه شدى چه کسى اول با او بیعت کرد؟ آیا اولین کسى که بالاى منبر رفت و با او بیعت نمود چه کسى بود؟سلمان گفت : او را نشناختم ، ولى پیرمرد سال خورده را دیدم که بر عصایى تکیه زده ، میان دو چشمش جاى سجده دیده مى شد، پیشانى او در اثر سجده پینه بسته و این طور مى نمود که باید وى زاهدى باشد. از لابلاى مردم به سوى منبر رفت در حالى که مانند باران اشک مى ریخت .گفت : خدا را شکر که قبل از مردنم تو را این جا مى بینم . اى ابوبکر! دستت را براى بیعت به سویم دراز کن ! ابوبکر دستش را جلو برد او هم بیعت کرد و گفت : امروز، روزى است مانند روز آدم ! از منبر پایین آمد و از مسجد خارج شد.امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید: اى سلمان ! آیا او را شناختى ؟ عرض کرد: نه یا على ، ولى از گفتارش ناراحت شدم . مانند این که مرگ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم را مسخره گرفته بود.حضرت على علیه السلام فرمود: او شیطان بود. پیامبر به من خبر داد، ابلیس و یارانش روز غدیر خم شاهد منصوب شدن من به امر خدا بودند. و نیز گواه بودند که خدا و پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم من را صاحب اختیار آنان نمود. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم هم به آنان دستور داد حاضران به غایبان اطلاع دهند.روز غدیر خم ، شیاطین و بزرگان آنان به خود شیاطین ، روى آوردند و گفتند: این امت مورد لطف و رحمت خداوند قرار گرفته و از این پس از گناه دور خواهند بود. ما دیگر بر این امت راه پیدا نخواهیم کرد. آن گاه پناه گاه و امام بعد از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم را شناختند و شیطان هم گرفته و محزون شده بود.امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اى سلمان ! پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به من خبر داد که : مردم در سقیفه بنى ساعده با ابوبکر بیعت خواهند کرد. بعد از آن بر سر حق ما اختلاف پیدا مى کنند، با دلیل ما استدلال مى نمایند، بعد به مسجد مى آیند. اول کسى که با او بیعت مى کند، شیطان است ! که به صورت پیرمرد نجدى خواهد بود و این حرف را خواهد گفت .بعد حضرت فرمود: اى سلمان ! بعد از بیرون رفتن ، از روى خوشحالى فریاد زد، و تمام شیاطین را دور خود جمع کرد، آنها در مقابلش سجده کردند و گفتند: اى رئیس ! و بزرگ ما، تو همان کسى هستى که آدم را از بهشت بیرون کردى . شیطان هم مى گوید: کدام امت بعد از پیامبرش گمراه نشد؟ خیال کرده اید من دیگر راهى برآنان ندارم ! نقشه و حیله مرا چگونه دیدید؟از حیله من بود که ملت با دستور خدا و رسولش ، راجع به اطاعت از على مخالفت کردند، وزیر بارش نرفتند!؟ اى سلمان ! این همان گفته خداوند است که در قرآن مى فرماید:همانا، شیطان حدسى که درباره آنها بوده بود، به مرحله عمل رسانید))(543)سپس آنها شیطان را پیروى کردند جر گروهى از مؤمنان که آنها اطاعت از شیطان نکرده و با او مخالفت کردندامام باقر علیه السلام فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام شیطان را بر در خانه خود دید و او را شناخت ، گریبانش گرفت و بر زمین زد و روى سینه اش ‍ نشست . شیطان گفت : یا على ! از روى سینه من بلند شو تا تو را بشارتى دهم .على علیه السلام از روى سینه او برخاست و فرمود: اى ملعون ! چه بشارتى براى من دارى ؟ گفت : چون روز قیامت شود، فرزندت حسن علیه السلام از طرف راست عرش و حسین علیه السلام از طرف چپ به شیعیان خود جواز عبور از صراط و آزادى از آتش را مى دهند.باز آن حضرت بلند شد و گفت : من تو را به زمین خواهم زد، او را بلند نمود و بر زمین زد و روى او نشست .عرض کرد: یا على ! مرا رها کن تا بشارتى دیگر به تو دهم . وقتى او را رها کرد گفت : یا على ! آن روزى که خداوند آدم علیه السلام را خلق کرد، ذریه او را از پشتش خارج نمود که به شکل موجوداتى ریز بودند. از آنها عهد گرفت و به آنها خطاب کرد: آیا من پروردگار شما نیستم ؟ همگى جواب دادند: چرا. آنان را شاهد بر خودشان گرفت . بعد از آن ، میثاق از حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم و تو گرفت . تمام آنان تو را شناختند و تو همه را شناختى . اینک هر کس بگوید تو را دوست دارم . او را مى شناسى و هر کس ‍ تو را دشمن دارد او را مى شناسى . براى بار سوم او را زمین زد. شیطان گفت : یا على ! بر من غضب نکن و از روى من بلند شو، تا تو را بشارت دیگرى دهم . فرمود: من از تو بیزارم و لعنتم بر تو باد. عرض کرد: به خدا قسم اى پسر ابوطالب ! هر کس با تو دشمنى مى کند، من در وجود و نطفه او شرکت کردم ، آلت خود خود را در رحم مادرش داخل نمودم . بعد عرض کرد: یا على ! آیا آن آیه قرآن را قرائت کرده اى که مى فرماید: شرکت کن در اموال و اولادشان.

شیطان در عید غدیر فریاد کشید .

 یکى از جاهایى که شیطان فریاد کشید، فرزندان خود را جمع کرد و درد دل خود را براى آنان باز گفت و راه چاره اى خواست ، روز عید غدیر بود. آن گاه که حضرت رسول صلى الله علیه و آله وسلم على بن ابى طالب را خلیفه بعد از خود خواند.جابر از امام محمد باقر علیه السلام نقل مى کند که آن حضرت فرمود: زمانى که رسول اکرم صلى الله علیه و آله وسلم در عید غدیر خم دست على را گرفت ، بلند کرد و به مردم معرفى نمود و جانشین بعد از خود قرارش داد. شیطان در میان لشکریان خود نعره اى کشید که تمام لشکریان و اولاد او در هر کجا بودند اطراف او فرود آمدند و گفتند: اى مولاى ما! چه مصیبتى به تو رسیده این قدر ناراحتى ؟ ما تا به حال فریادى از این وحشتناک تر از تو نشنیده بودیم !شیطان به آنها گفت : این پیغمبر امروز کارى را انجام داد که اگر به آخر رسد و عملى شود کسى تا روز قیامت ، خدا را معصیت و نافرمانى نمى کند - همه به سوى دین و تقوا و - خداشناسى ، ولایت و امامت پیش مى روند، از راه رستگارى قدم فراتر نمى



خرید و دانلود مقاله درباره شیطان اولین کسى که بیعت مى کند


شیطان اولین کسى که بیعت مى کند 8 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

شیطان اولین کسى که بیعت مى کند .:

 سلمان مى گوید: وقتى پیغمبر اسلام رحلت فرمود، على در خانه مشغول غسل دادن آن حضرت بود. من گاهى به او کمک مى کردم ، گاهى به مسجد مى آمدم و از مردم خبر مى گرفتم . وقتى از مسجد به خانه برگشتم ، على پرسید: اى سلمان ! چه خبر دارى ؟ عرض کردم : خبر تازه این که ابوبکر بر منبر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نشسته ، مردم نه با یک دست بلکه با دو دست با او بیعت مى کنند.حضرت على علیه السلام فرمود: اى سلمان ! آیا متوجه شدى چه کسى اول با او بیعت کرد؟ آیا اولین کسى که بالاى منبر رفت و با او بیعت نمود چه کسى بود؟سلمان گفت : او را نشناختم ، ولى پیرمرد سال خورده را دیدم که بر عصایى تکیه زده ، میان دو چشمش جاى سجده دیده مى شد، پیشانى او در اثر سجده پینه بسته و این طور مى نمود که باید وى زاهدى باشد. از لابلاى مردم به سوى منبر رفت در حالى که مانند باران اشک مى ریخت .گفت : خدا را شکر که قبل از مردنم تو را این جا مى بینم . اى ابوبکر! دستت را براى بیعت به سویم دراز کن ! ابوبکر دستش را جلو برد او هم بیعت کرد و گفت : امروز، روزى است مانند روز آدم ! از منبر پایین آمد و از مسجد خارج شد.امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید: اى سلمان ! آیا او را شناختى ؟ عرض کرد: نه یا على ، ولى از گفتارش ناراحت شدم . مانند این که مرگ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم را مسخره گرفته بود.حضرت على علیه السلام فرمود: او شیطان بود. پیامبر به من خبر داد، ابلیس و یارانش روز غدیر خم شاهد منصوب شدن من به امر خدا بودند. و نیز گواه بودند که خدا و پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم من را صاحب اختیار آنان نمود. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم هم به آنان دستور داد حاضران به غایبان اطلاع دهند.روز غدیر خم ، شیاطین و بزرگان آنان به خود شیاطین ، روى آوردند و گفتند: این امت مورد لطف و رحمت خداوند قرار گرفته و از این پس از گناه دور خواهند بود. ما دیگر بر این امت راه پیدا نخواهیم کرد. آن گاه پناه گاه و امام بعد از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم را شناختند و شیطان هم گرفته و محزون شده بود.امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اى سلمان ! پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به من خبر داد که : مردم در سقیفه بنى ساعده با ابوبکر بیعت خواهند کرد. بعد از آن بر سر حق ما اختلاف پیدا مى کنند، با دلیل ما استدلال مى نمایند، بعد به مسجد مى آیند. اول کسى که با او بیعت مى کند، شیطان است ! که به صورت پیرمرد نجدى خواهد بود و این حرف را خواهد گفت .بعد حضرت فرمود: اى سلمان ! بعد از بیرون رفتن ، از روى خوشحالى فریاد زد، و تمام شیاطین را دور خود جمع کرد، آنها در مقابلش سجده کردند و گفتند: اى رئیس ! و بزرگ ما، تو همان کسى هستى که آدم را از بهشت بیرون کردى . شیطان هم مى گوید: کدام امت بعد از پیامبرش گمراه نشد؟ خیال کرده اید من دیگر راهى برآنان ندارم ! نقشه و حیله مرا چگونه دیدید؟از حیله من بود که ملت با دستور خدا و رسولش ، راجع به اطاعت از على مخالفت کردند، وزیر بارش نرفتند!؟ اى سلمان ! این همان گفته خداوند است که در قرآن مى فرماید:همانا، شیطان حدسى که درباره آنها بوده بود، به مرحله عمل رسانید))(543)سپس آنها شیطان را پیروى کردند جر گروهى از مؤمنان که آنها اطاعت از شیطان نکرده و با او مخالفت کردندامام باقر علیه السلام فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام شیطان را بر در خانه خود دید و او را شناخت ، گریبانش گرفت و بر زمین زد و روى سینه اش ‍ نشست . شیطان گفت : یا على ! از روى سینه من بلند شو تا تو را بشارتى دهم .على علیه السلام از روى سینه او برخاست و فرمود: اى ملعون ! چه بشارتى براى من دارى ؟ گفت : چون روز قیامت شود، فرزندت حسن علیه السلام از طرف راست عرش و حسین علیه السلام از طرف چپ به شیعیان خود جواز عبور از صراط و آزادى از آتش را مى دهند.باز آن حضرت بلند شد و گفت : من تو را به زمین خواهم زد، او را بلند نمود و بر زمین زد و روى او نشست .عرض کرد: یا على ! مرا رها کن تا بشارتى دیگر به تو دهم . وقتى او را رها کرد گفت : یا على ! آن روزى که خداوند آدم علیه السلام را خلق کرد، ذریه او را از پشتش خارج نمود که به شکل موجوداتى ریز بودند. از آنها عهد گرفت و به آنها خطاب کرد: آیا من پروردگار شما نیستم ؟ همگى جواب دادند: چرا. آنان را شاهد بر خودشان گرفت . بعد از آن ، میثاق از حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم و تو گرفت . تمام آنان تو را شناختند و تو همه را شناختى . اینک هر کس بگوید تو را دوست دارم . او را مى شناسى و هر کس ‍ تو را دشمن دارد او را مى شناسى . براى بار سوم او را زمین زد. شیطان گفت : یا على ! بر من غضب نکن و از روى من بلند شو، تا تو را بشارت دیگرى دهم . فرمود: من از تو بیزارم و لعنتم بر تو باد. عرض کرد: به خدا قسم اى پسر ابوطالب ! هر کس با تو دشمنى مى کند، من در وجود و نطفه او شرکت کردم ، آلت خود خود را در رحم مادرش داخل نمودم . بعد عرض کرد: یا على ! آیا آن آیه قرآن را قرائت کرده اى که مى فرماید: شرکت کن در اموال و اولادشان.

شیطان در عید غدیر فریاد کشید .

 یکى از جاهایى که شیطان فریاد کشید، فرزندان خود را جمع کرد و درد دل خود را براى آنان باز گفت و راه چاره اى خواست ، روز عید غدیر بود. آن گاه که حضرت رسول صلى الله علیه و آله وسلم على بن ابى طالب را خلیفه بعد از خود خواند.جابر از امام محمد باقر علیه السلام نقل مى کند که آن حضرت فرمود: زمانى که رسول اکرم صلى الله علیه و آله وسلم در عید غدیر خم دست على را گرفت ، بلند کرد و به مردم معرفى نمود و جانشین بعد از خود قرارش داد. شیطان در میان لشکریان خود نعره اى کشید که تمام لشکریان و اولاد او در هر کجا بودند اطراف او فرود آمدند و گفتند: اى مولاى ما! چه مصیبتى به تو رسیده این قدر ناراحتى ؟ ما تا به حال فریادى از این وحشتناک تر از تو نشنیده بودیم !شیطان به آنها گفت : این پیغمبر امروز کارى را انجام داد که اگر به آخر رسد و عملى شود کسى تا روز قیامت ، خدا را معصیت و نافرمانى نمى کند - همه به سوى دین و تقوا و - خداشناسى ، ولایت و امامت پیش مى روند، از راه رستگارى قدم فراتر نمى



خرید و دانلود  شیطان اولین کسى که بیعت مى کند 8 ص