لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
اهمیت عاشورا در آیینه کلام معصوما2
کلام پیامبر اکرم(ص) روایات متعددى در منابع شیعه و اهل سنّت از پیامبر اکرم(ص) درباره شهادت امام حسین(ع) و عاشوراى او نقل شده است که فقط به یک روایت از طریق اهل سنّت اکتفا مىکنیم عایشه مىگوید: «روزى جبرئیل بر رسول خدا(ص) نازل شد و به آن حضرت وحى نمود حسین نزد پیامبر(ص) و ارد شد و از شانه و پشت آن جناب بالا مىرفت و بازى مىکرد. جبرئیل گفت: «یا محمّد! انّ امّتک ستفتّن بعدک و یقتل ابنک هذا من بعدک؛ اى محمد! به زودى امّت تو فتنه مىکنند و این فرزند کوچک تو را پس از تو خواهند کشت آنگاه جبرییل دست برد و خاک سفید رنگى آورد و گ فت فرزندت در این سرزمین که نام آن «طف» است کشته مىشود پس از آنکه جبرئیل از نزد رسول خدا(ص) رفت، آن حضرت در حالى که خاک را در دست داشت و گریه مىکرد بر گروهى از یارانش که ابوبکر، عمر، على(ع)
کلام پیامبر اکرم(ص) روایات متعددى در منابع شیعه و اهل سنّت از پیامبر اکرم(ص) درباره شهادت امام حسین(ع) و عاشوراى او نقل شده است که فقط به یک روایت از طریق اهل سنّت اکتفا مىکنیم عایشه مىگوید: «روزى جبرئیل بر رسول خدا(ص) نازل شد و به آن حضرت وحى نمود حسین نزد پیامبر(ص) و ارد شد و از شانه و پشت آن جناب بالا مىرفت و بازى مىکرد. جبرئیل گفت: «یا محمّد! انّ امّتک ستفتّن بعدک و یقتل ابنک هذا من بعدک؛ اى محمد! به زودى امّت تو فتنه مىکنند و این فرزند کوچک تو را پس از تو خواهند کشت آنگاه جبرییل دست برد و خاک سفید رنگى آورد و گ فت فرزندت در این سرزمین که نام آن «طف» است کشته مىشود پس از آنکه جبرئیل از نزد رسول خدا(ص) رفت، آن حضرت در حالى که خاک را در دست داشت و گریه مىکرد بر گروهى از یارانش که ابوبکر، عمر، على(ع)(7)، حذیفه، و عمار و ابوذر در بین آنها حضور داشتند وارد شدند و ف رمود: «اخبرنى جبرئیل ان ابنى الحسین یقتل بعدى بارض الطف و جائنى بهذه التّربة فاخبرنى انّ فیها مضجعه؛ جبرئیل به من خبر داده است که فرزندم حسین پس از من در سرزمینى به نام طف کشته مىشود و این خاک را به من نشان داده که محل شهادت و قبر او در این خاک خواهد بو د.»(8) 3- گریه على(ع) بر کربلا و عاشورا روایات متعددى از امیرمؤمنان نقل شده است در مورد کربلا و عاشورا، تنها در منابع اهل سنّت از عبداللّه بن نجى، اصبغ بن نباته شعبى و... روایاتى در این زمینه نقل شده است. از جمله ابن عباس مىگوید: «همراه على(ع) در جنگ صفین از سرزمین نینوا گذشتیم به من فرمود : اى ابن عباس آیا این سرزمین را مىشناسى؟ عرض کردم خیر اى امیرمؤمنان حضرت فرمود: اگر مانند من آن را مىشناختى از اینجا عبور نمىکردى مگر آن که مانند من مىگریستى آنگاه شروع به گریه کرد تا آنجا که اشک محاسن (مبارک) حضرت را فرا گرفت و بر سینه مبارکشان جارى شد. ما نیز با آن حضرت گریستیم. حضرت على(ع) فرمود: شگفتا ما را با آل ابوسفیان و آل حرب و حزب شیطان و اولیاى کفر، چه کار! در همین حال فرمود: «صبراً یا اباعبداللّه...» اى اباعبداللّه (الحسین) صبر و مقاومت کن. آنگاه بسیار گریست و ما نیز با او گریستیم تا آنج ا که حضرت به صورت به زمین افتاد و از هوش رفت».(9) 4- عاشورا از نگاه امام حسن(ع) بعد از شهادت حمزه سیدالشهدا رسم بر این بود که در مدینه در هر عزادارى اوّل براى حمزه سیدالشهداء گریه مىکردند، این رسم ادامه داشت تا امام حسین(ع) به شهادت رسید، از آن به بعد مردم براى آن حضرت گریه مىکردند، امّا امام حسن مجتبى(ع) در سختترین لحظه مصیبت خویش هنوز امام حسین(ع) به شهادت نرسیده به یاد عاشوراى آن حضرت گریست.ابن نما مىگوید: امام حسن مجتبى(ع) در بستر بیمارى قرار گرفته بود. حسین بن على(ع) براى عیادت برادر آمد، وقتى وارد اطاق شد و برادرش را در تب و تاب دید بنا کرد گریه کردن امام مجتبى(ع) فرمود: براى چه گریه مىکنى؟! اظهار داشت برادرم! چرا گریه نکنم و حال آن ک ه شما را مسموم و مرا بى برادر کردهاند.امام مجتبى(ع) فرمود: برادرم مرا به زهر مىکشند در حالى که تمام وسائل حاضر است (آب بخواهم آماده است، شیربخواهم آماده است و... برادران و خواهران همگى اطراف من جمعند) اما «لایوم کیومک یا اباعبداللّه» هیچ روزى مانند روز (عاشوراى) تو نیست روزى که سى هزار نفر از کسانى که خود را امّت جدّمان مىدانند تو را محاصره مىکنند و بر کشتن تو همّت مىگمارند تا تو را بکشند و خونت را بریزند و زن و فرزندانت را اسیر نمایند، و مال و اموالت را به غارت برند، در این هنگام لعنت خدا بر بنى امیّه روا گردد و آسمان و زمین و حیوانات دریایى و صحرایى بر تو خواهند گریست. 5 - عاشورا از نظر امام سجاد(ع) حضرت سجاد(ع) که خود از نزدیک شاهد حوادث عاشوراء بود هرگز آن را فراموش نکرد و تا آخر عمر براى حوادث آن اشک ریخت و دیگران را نیز تشویق مىکرد، هرگاه چشمش به غذا و آب مىافتاد گریه مىکرد. روزى یکى از خدمتگذاران آن حضرت عرض کرد: آیا هنوز زمان پایان حزن و اندوه شما فرا نرسیده است. فرمود: واى بر تو! یعقوب داراى دوازده فرزند بود خداوند یکى از آنان را از جلوى چشمش دور و پنهان کرد. چشمان یعقوب از اندوه سفید شد در حالى که یوسف زنده بود. امّا من در جلو چشمانم شاهد بودم که پدرم،برادرم، عمویم هفده تن از اهلبیتم و گروهى از یاران پدرم را به قتل رساندند، و سرهایشان را از تن جدا کردند آنوقت چگونه اندوه من به پایان برسد.(10) علاوه بر آن در کربلا ناموس اهلبیت به اسارت رفت که این داغ را هرگز نمىشود فراموش کرد.و همچنین نقل شده است که امام سجّاد(ع) به عبیداللّه بن عباس بن على نگاه کرد و اشکش جارى شد سپس فرمود: «هیچ روزى سختتر از روز احد براى رسول (ص) نبود که در آن روز عمویش حضرت حمزه، شیر خدا و شیر رسول خدا(ص) کشته شد و بعد از آن روزى سختتر از روز موته نبود که پسرعمویش جعفر بن ابى طالب کشته شد.سپس فرمود: هیچ روزى مثل (روز عاشورا) روز امام حسین(ع) نیست (چرا که) سى هزار نفر که به گمان خود امّت پیغمبر(ص) بودند، جمع شدند و هر یک قربةً الى اللّه براى کشتن پسر پیغمبر(ص) خود را آماده کرده بودند، در حالى که آن حضرت آنها را نصیحت و موعظه کرد، امّا ن صیحتپذیر نشدند تا این که او را از راه دشمنى، مظلومانه کشتند.»(11)و در ماه مبارک رمضان نیز حضرت هنگام افطار به یاد روز عاشورا مىافتاد و مىفرمود: «وا کربلا واکربلا» و این جمله را همواره تکرار مىکرد که «کشته شد پسر رسول خدا در حالى که خایف بود! کشته شد پسر رسول خدا در حالى که تشنه بود» این جملات را آنقدر تکرار مىکر د و گریه مىکرد که لباسش بر اثر اشک خیس مىشد.(12) 6- عاشورا از نگاه امام باقر(ع) وضعیت استبدادى حاکمان بنى امیّه باعث شده بود که در دوران امام باقر(ع) به صورت علنى از عاشورا تجلیل نشود، بلکه مجبور بودند مجالس عزادارى و گرامیداشت عاشورا را در خفا و با حضور افراد خاصّى برگزار نمایند. آن حضرت از شعراى آن زمان از جمله کمیت بن زید اسدى (م 126 ه.ق) دعوت مىگرفت تا اشعارى در عزا و مصائب اهل بیت بخواند.مالک جهنى مىگوید: امام باقر(ع) درباره عاشورا فرمود: در روز عاشورا براى امام حسین(ع) مجلس عزا برپا نموده و بر مصائب آن حضرت همواره با اعضاى خانواده گریه کنید و در این جهت غم و اندوه خود را آشکار نمایید و در دیدار با یکدیگر تعزیت بگوئید( به این صورت): «ا عظم اللّه اجورنا بمصابنا بالحسین(ع) و جعلنا و ایّاکم من الطّالبین بثاره مع ولیّه الامام المهدى من آل محمّد(ص)؛ هر کس این عمل را انجام دهد براى او در نزد خدا ثواب دوهزار حج و عمره و جهاد در رکاب رسول خدا و امامان راشدین ضمانت مىکنم.»(13)در یکى از مجالس عزا با حضور امام باقر(ع) کمیت شعر مىخواند تا رسید به این بیت:«و قتیل بالطّف غودرمنهبین غوغاء امّةٍ و طعامٍ»امام باقر(ع) گریه زیادى کرد و آنگاه فرمود: «اگر سرمایهاى داشتم در پاداش این شعر کمیت به او مىبخشیدیم امّا جزاى تو همان دعایى است که رسول خدا(ص) درباره حسان بن ثابت شاعر معروف صدر اسلام فرمودند که همواره به خاطر دفاع از ما اهل بیت مورد تأییدات فرشته رو ح القدس خواهى بود.»(14)و در حدیث دیگرى از آن حضرت نقل شده است که «پدرم امام زین العابدین هرگاه محرّم فرا مىرسید کسى او را خندان نمىدید و پیوسته در غم و اندوه بود تا روز عاشورا و وقتى که عاشورا فرا مىرسید آن روز، روز مصیبت و گریه و غم و اندوهش بود.»(15)امام به علقمه فرمود: «تا مىتوانى در آن روز(عاشورا) براى رفع نیاز خود از منزل خارج مشو چرا که روز نحسى است و خواسته انسان برآورده نمىشود. و اگر هم برآورده شود در آن خیر و برکتى نخواهد بود و نیز در این روز براى منزل خود غذا ذخیره نکن، که اگر ذخیره کردى خیر و برکتى نخواهد داشت.»(16)شیخ طوسى مىگوید امام باقر(ع) وظیفه ما را در روز عاشورا چنین بیان مىکند: «کسى که دور (از کربلا) قرار دارد (جهت زیارت) کافى است که به سوى کربلا اشاره نماید و سلام و درود بفرستد و در دعا و نفرین کشندگان شهداى کربلا بکوشد، آنگاه دو رکعت نماز بپا دارد باید این اعمال را پیش از زوال خورشید انجام دهد و سپس از آن اهل خانه را جمع کند و مجلس عزا برگزار نماید و بر آن حضرت همگى بگریند.» 7- عاشورا از دیدگاه امام صادق(ع) امام صادق(ع) درباره اهمیت عاشورا ترویج و تبلیغ آن، عزادارى و گریه در آن سخنان فراوانى دارد که به نمونههایى اشاره مىشود:عبداللّه بن سنان مىگوید: روز عاشورا خدمت امام صادق(ع) رسیدم در حالى که آن بزرگوار را در حالتى از غم و اندوه مشاهده کردم که اشک از چشمان مبارکش مانند مروارید جارى بود عرض کردم یابن رسول اللّه، خداوند چشمان شما را نگریاند، براى چه گریه مىکنید؟! فرمود: آ یا از اهمّیت امروز غافلى؟ و نمىدانى که در چنین روزى چه گذشته عرض کرد: اى آقاى من درباره روزه امروز چه مىفرمایید؟ فرمود: امروز را بدون نیّت روزه بدار ولى به آخر نرسان یعنى یک ساعت به غروب مانده با آب افطار کن، چون در این وقت، جنگ از آل رسول برطرف شد و آ ن فتنه بزرگ فرو نشست... راوى مىگوید: پس از بیان مطالب (فوق) امام صادق(ع) سخت گریست که محاسن شریفشتر شد.(17)و همچنین عبداللّه بن فضل هاشمى مىگوید: بر امام صادق(ع) وارد شدم و عرض کردم، یابن رسول اللّه چرا روز عاشورا را روز حزن و اندوه و گریه نامیدهاند؟ و اهمیتى که براى عزادارى امام حسین(ع) در این روز وارد شده، در روز رحلت پیامبر اکرم(ص) و على(ع) و فاطمه زهرا (س) و امام حسن مجتبى(ع) چنین اهمیتى وجود ندارد؟ حضرت فرمود: «انّ یوم الحسین(ع) اعظم مصیبةً من جمیع سایر الایّام ؛ براستى که روز شهادت امام حسین(ع) از همه روزها بزرگتر است».اى عبداللّه بدان که «آل عبا» پنج تن بودند و زمانى که پیامبر اکرم(ص) از دنیا رفت، مردم خود را به چهارنفر (باقى مانده) تسلّى مىدادند و چون فاطمه زهرا شهید شد، مردم به دیدار امیرالمؤمنین و حسن و حسین(ع) دل خوش بودند. و هنگامى که على(ع) به شهادت رسید، دل گ رمى مردم به امام حسن و امام حسین(ع) بود. و بعد از شهادت امام حسن(ع) مردم به وجود امام حسین(ع) دلشاد بودند، ولى هنگامى که امام حسین(ع) به شهادت رسید. گویا پنج تن «آل عبا» در آن روز یکباره شهید شدند، زیرا امام حسین(ع) یادگار همه آنان بود، از این جهت عظمت س وگوارى او بیشتر است.(18)و زینب (س) نیز در روز عاشورا به همین مطلب اشاره کرد آنگاه که فرمود: «الیوم مات جدّى و ابى و امّى و اخى ؛ امروز (با شهادت امام حسین(ع)) جدّم (رسول خدا)، پدرم (على(ع)) و مادرم(زهرا) و برادرم (حسن(ع)) از دنیا رفتند.»و همین طور از زید شحام نقل شده است که «همراه جماعتى از اهل کوفه در خدمت امام صادق(ع) بودیم یکى از شعراى عرب به نام جعفر بن عفال وارد شد. آن حضرت او را احترام نمود و در نزدیک خود جاى داد. آنگاه فرمود: اى جعفر! عرض کرد لبیک! به فدایت گردم فرمودند: به من گ فتهاند که تو اشعار نیکى درباره حسین(ع) سرودهاى عرض کرد: آرى. فرمود: اشعار خود را بخوان او شعرى خواند و امام و اطرافیان مىگریستند. به گونهاى که قطرات اشک بر صورت و محاسن آن حضرت جارى بود سپس حضرت فرمودند: اى جعفر! فرشتگان الهى حضور دارند و صداى تو را شنیدند و چنان که ماگریه کردیم، آنها نیز گریه کردند، بلکه بیشتر از آن. خداوند در این براى تو بهشت را واجب کرده و تو را ببخشد.»(19) 8 - اهمیّت عاشورا از نگاه امام هفتم(ع) دوران امام کاظم(ع) دوران فشار و مراقبت بنى عباس بود از این رو آن حضرت بیشتر زندگى خود را در زندان سپرى کرد. عزاداریها رونق و نمودى نداشت، با این حال با فرا رسیدن ایّام عاشورا آن حضرت محزون و غمناک بود و آن روز را روز غم و اندوه مىدانست. امام رضا(ع) م ىفرماید: «با فرا رسیدن ماه محرّم پدرم موسى بن جعفر(ع) با چهره خندان دیده نمىشد و حزن و اندوه سراسر وجودش را فرا مىگرفت «فاذا کان الیوم العاشر منه کان ذلک الیوم، یوم مصیبته و حزنه و بکائه؛(20) آن روز روز مصیبت، اندوه وگریه آن حضرت بود.» 9- اهمیت عاشورا از نگاه امام هشتم(ع) امام رضا(ع) فرمودند: «هر کس روز عاشورا به دنبال انجام کارها و حوائجش نرود، خداوند حوائج دنیا و آخرت او را برآورده مىسازد و نیز اگر کسى روز عاشورا را روز حزن و اندوه قرار دهد، خداوند عزّ و جلّ روز قیامت را روز شادى و سرورش قرار خواهد داد و در بهشت چشم انش به دیدار ما روشن خواهد شد. لیکن اگر کسى روز عاشورا را روز برکت و کسب و کار قرار دهد و براى خان اش چیزى در آن روز ذخیره کند آنچه ذخیره کرده برکت نخواهد داشت.»(21)دعبل خزاعى از شعراى بزرگ و علاقمند به اهل بیت پیامبر(ص) است وى در سال 198 در شهر مرو به خدمت امام رضا(ع) رسید. او مىگوید: در شهر مرو بر آقایم على بن موسى الرضاء وارد شدم در حالى که یاران آن حضرت پیرامون او نشسته بودند حزن و اندوه از چهره امام پیدا بود. با ورود من فرمود: خوشا بحالت اى دعبل که ما را به وسیله دست و زبانت یارى مىنمایى! آنگاه مرا احترام نموده و در نزد خود جاى داد، فرمود: دوست دارم که براى من شعر بگویى، این روزها، روز حزن و اندوه ما اهل بیت(ع) و روز شادى دشمنان ما بویژه بنى امیّه است. پس ا ز آن حضرت رضا(ع) پردهاى را جهت حضور خانواده در مصیبت جدّشان حسین(ع) آویزان کرد و به من فرمود: اى دعبل مرثیه سرایى کن. تا تو زنده هستى یاور و ستایشگر اهل بیت پیامبر(ص) خواهى بود! آنگاه گریستم به گونهاى که قطرات اشک بر صورت جارى شد و این شعر را سرودم:افاطم لو خلت الحسین مجدلاو قدمات مات عطشاناً بشط الفراتامام رضا(ع) و خانواده و فرزندان آن حضرت به شدّت گریستند.»(22) 10 - امام جواد، امام
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
خلافت و امامت در کلام اسلامى
1- امامت، مهمترین جایگاه بحثهاى کلامى بحث و گفت و گو دربارهى خلافت و امامت، یکى از مهمترین و دیرینترین بحثها و گفت و گوهایى است که در جهان اسلام، پس از رحلت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله میان مسلمانان مطرح شده است. اگرچه پیش از این مسئله، دربارهى مسائل دیگرى اختلاف نظر پیدا شد، اما اختلاف در فلسفهى امامت و خلافت، داراى ویژگىهاى بى مانندى بود. عبدالکریم شهرستانى، پس از اشاره به پارهاى از اختلافات و مباحثههایى که به هنگام رحلت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و پس از آن، میان مسلمانان رخ داد، مىگوید: پنجمین اختلاف آنان - که بزرگترین اختلاف میان امت اسلامى به شمار مىرود - اختلافشان دربارهى امامتبود; زیرا، دربارهى هیچ یک از قواعد دینى، در هیچ زمانى، چنان نزاع و ستیزى که دربارهى امامت در گرفته است، رخ نداده است.وى، آن گاه به ماجرایى که در سقیفهى بنى ساعده اتفاق افتاد، اشاره کرده، گفته است: مهاجران و انصار، دربارهى امامت، اختلاف کردند. انصار گفتند: «امیرى از ما و امیرى از شما، عهده دار امر خلافت و امامت گردد.» و سعد بن عباده را - که بزرگ و رهبر آنان بود - از طرف خود پیشنهاد کردند. در این هنگام، ابوبکر و عمر، وارد سقیفه شدند. عمر که از پیش، مطالبى را در نظر گرفته بود تا در آن جمع و دربارهى امامت ایراد کند، مىخواستسخن بگوید، ولى ابوبکر مانع شد و خود به سخنرانى پرداخت و پس از حمد و ثناى خداوند، مطالبى را ایراد کرد. عمر مىگوید: «او، همان چیزهایى را گفت که من در نظر داشتم بگویم. گویا، او، از غیب آگاه بود. پس از پایان یافتن سخنان ابوبکر و قبل از آن که انصار مطلبى بگویند، من با ابوبکر بیعت کردم، و مردم نیز با او بیعت کردند و در نتیجه، آتش فتنه خاموش شد. جز این که بیعتبا ابوبکر، کارى شتاب زده و دور از تدبیر بود که خداوند، مسلمانان را از شر آن حفظ کرد. پس اگر فردى دیگر، آن را تکرار کند، وى را بکشید. پس، هرگاه فردى بدون مشورت با مسلمانان با فرد دیگرى بیعت کند، آن دو، خود را به هلاکت افکندهاند، و قتلشان واجب است». شهرستانى، آن گاه به تبیین این مطلب پرداخته است که «چرا انصار بیعتبا ابوبکر را پذیرفتند و از پیشنهاد خود مبنى بر این که هر یک از مهاجران و انصار، رهبرى داشته باشند، دستبرداشتند؟» . او مىگوید: انصار، بدان جهت از پیشنهاد خود منصرف شدند که ابوبکر از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله روایت کرد که آن حضرت فرمود: «الائمة من قریش; رهبران امت اسلامى، از قریشاند». آن گاه افزوده است: این، بیعتى بود که در سقیفه واقع شد. آن گاه، مردم به مسجد آمدند و با ابوبکر بیعت کردند، جز گروهى از بنى هاشم، و ابوسفیان از بنى امیه، و امیرالمؤمنین على بن ابىطالب علیه السلام که به تجهیز بدن پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و تدفین او مشغول بود و در این منازعه شرکت نداشت.اینک، ما، در پى تحلیل و بررسى ماجراى سقیفهى بنى ساعده نیستیم، غرض از نقل این مطلب، بیان اهمیت مسئلهى امامت و خلافت از دیدگاه مسلمانان صدر اسلام است. این که انگیزهى شرکت کنندگان در سقیفه چه بود، در نتیجهى یاد شده، تفاوتى ایجاد نمىکند; زیرا، خواه، انگیزهى آنان را حفظ اسلام و جلوگیرى از فتنههاى احتمالى که اسلام و مسلمانان را تهدید مىکرد، بدانیم و خواه، مسئلهى مقام و ریاست و نظایر آن، در هر دو صورت، رفتار آنان، گویاى این حقیقت است که خلافت و امامت، مسئلهاى مهم و اساسى است و از مسایل محورى در جهان اسلام به شمار مىرود. شرکت نکردن امام على علیه السلام در سقیفه و وارد نشدن در آن اختلاف، یکى، بدان جهتبود که وى، حفظ حرمت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله را در آن زمان بر هر امر دیگرى ترجیح مىداد و بر آن بود که در آن فاصلهى کوتاه، مسلمانان را خطرى تهدید نخواهد کرد، و دیگرى، این که به اعتقاد او، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در حیات خود، براى چنین مسئلهى مهمى چاره اندیشى کرده و جانشین خود را در فرصتها و مناسبتهاى مختلف - مانند غدیر خم - تعیین کرده است. بحث دربارهى امامت و خلافت، صرفا، یک بحث تاریخى نیست تا در شرح و تبیین یک رخداد مهم در تاریخ اسلام خلاصه شود; زیرا، امامت، ابعاد و زوایاى مهم دیگرى نیز دارد. این مسئله، با حیات فکرى، اعتقادى، اخلاقى، اجتماعى، سیاسى امت اسلامى، رابطهاى استوار و تعیین کننده دارد. جایگاه مهم و برجستهى بحث امامت در تفکر و تعالیم اسلامى از همین ابعاد اساسى و سرنوشتساز آن، ناشى مىشود. با تبیین ماهیت امامت، این مسئله، روشنتر خواهد شد. در این جا یادآورى این نکته لازم است که شیعه، امامت را از اصول دین و عقاید اسلامى مىداند، ولى معتزله و اشاعره و دیگر مذاهب کلامى، آن را از فروع دین و احکام عملى اسلام مىشمارند. ریشهى این دو دیدگاه، این است که از نظر شیعه، نصب و تعیین امام، از شئون خداوند است و در تعیین امام، به «انتصاب» قائل است، ولى مذاهب دیگر، نصب و تعیین امام را از شئون و وظایف مکلفان مىدانند و در تعیین امام، به «انتخاب» معتقد هستند. در بحثهاى آینده، در این باره، بیشتر سخن خواهیم گفت، یادآورى آن در این بحث، براى بیان این مطلب است که دو دیدگاه یاد شده، در لزوم امامت و اهمیت آن، اختلافى ندارند; زیرا، از فروع دینى بودن، سبب نمىشود که مسئلهاى اهمیتاش کم باشد. نماز، از فروع دین است، ولى این امر، با جایگاه مهم آن در آیین اسلام، منافات ندارد. البته، اعتقاد به این که امامت در زمرهى اصول عقاید دینى قرار دارد، منزلت و جایگاه بهترى را به مسئلهى امامت مىبخشد. 2- حقیقت امامتواژهى امامت، در لغت، به معناى «رهبرى و پیشوایى» است و «امام» را «مقتدا و پیشوا» گویند، خواه، آن مقتدا و پیشوا، انسانى باشد یا چیزى دیگر. ابن فارس گفته است: «امام، فردى (یا چیزى) است که در کارها به او اقتدا مىشود، و پیامبر صلى الله علیه و آله امام و پیشواى همهى امامان است، و خلیفهى پیامبر، امام رعیت و مردم است، و قرآن، امام و پیشواى مسلمانان است» . قرآن کریم، همان گونه که برخى از انسانها را «امام» نامیده، کتاب آسمانى حضرت موسى علیه السلام را نیز «امام» خوانده است. دربارهى حضرت ابراهیم علیه السلام مىفرماید: «انى جاعلک للناس اماما» و دربارهى بندگان خاص الهى مىفرماید، آنان، از خداوند مىخواهند که آنان را پیشواى پرهیزگاران قرار دهد: «واجعلنا للمتقین اماما» و دربارهى کتاب حضرت موسى علیه السلام مىفرماید: «و من قبله کتاب موسى اماما و رحمة» قرآن کریم، «لوح محفوظ» را نیز «امام مبین» دانسته و فرموده است: «وکل شىء احصیناه فى امام مبین» متکلمان اسلامى، امامت را به «ریاست و رهبرى جامعهى اسلامى در زمینهى امور دنیوى و دینى» تعریف کردهاند. نمونههایى از تعاریف آنان را ذیلا یادآور مىشویم: 1- الامامة رئاسة عامة فی امور الدین و الدنیا بالاصالة فی دارالتکلیف; امامت، رهبرى عمومى و بالاصالة در زمینهى امور دین و دنیا در سراى تکلیف است. 2- الامامة رئاسة عامة فی امور الدین والدنیا بالاصالة; امامت، رهبرى عمومى و بالاصاله (در مقابل بالنیابة) در امور دینى و دنیوى است. 3- الامامة رئاسة عامة فی امور الدین والدنیا لشخص من الاشخاص نیابة عن النبى صلى الله علیه و آله; امامت، رهبرى عمومى مسلمانان در اموردینى و دنیوى به عنوان نیابت از پیامبر است. نیابى بودن امامت نسبتبه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم با اصالى بودن آن نسبتبه دیگر مسلمانان - چنان که در تعریف قبل آمده است - منافات ندارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
آثار تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام در کلام امام جعفر صادق علیه السلامامام جعفر صادق علیه السلام درباره آثار تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام گوید:من سبح الله فى دبر الفریضة تسبیح فاطمة علیهاالسلام مائة مرة و اءتبعها ب (لا اله الا الله ) مرة ، غفر له (1271)ترجمه :هر کس پس از به جاى آوردن نماز واجب ، خداوند متعال را به تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام - که مجموعا صد مرتبه است - مورد تقدیس وئ تحمید قرار دهد و آن را با ذکر لا اله الا الله - یک مرتبه - به اتمام برساند، مورد عفو و آمرزش خداوند قرار مى گیرد.و نیز در جاى دیگر فرماید:من سبح فاطمة علیهاالسلام قبل اءن یثنى رجلیه ، بعد انصرافه من صلاة الغداة غفرالله له ، و یبداء بالتکبیر (1272)ترجمه :هر که بعد از نماز واجب و قبل از آنکه روى از قبله برگرداند، خداوند متعال را به تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام مورد تقدیس قرار دهد و تسبیح را با الله اکبر آغاز نماید، خداوند او را مورد عفو و بخشش قرار مى دهد. سید رضى الدین على بن طاووس (664 ه ) در کتاب فلاح السائل روایت دیگرى را از کتاب محمد بن على بن محبوب ، به نقل از عبدالله بن سنان ، از امام جعفر صادق علیه السلام نقل نموده که آن حضرت فرمود:من سبح تسبیح فاطمة فى دبر المکتوبة من قبل اءن یبسط رجلیة ، اءوجب الله له الجنة (1273)ترجمه :هر که پس از اتمام نماز واجب و قبل از (روى برگرداندن از جانب قبله )، آنکه زانوهاى خود را از حالت (تشهد) نماز تغییر دهد، خداوند را به تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام تقدیس نماید، خداوند بهشت را بر او واجب مى کند - یعنى او را در بهشت جاى مى دهد.و قاضى نعمان مغربى (363 ه ) در کتاب دعائم الاسلام ، از امام صادق علیه السلام روایت نموده :من سبح تسبیح فاطمة علیهاالسلام قبل اءن یثنى رجلیه من صلاة الفریضة غفر له (1274)ترجمه :هر کس پس از اتمام نماز واجب و قبل از آنکه حالت نماز را بر هم زند - در همان حالت نشسته و رو به قبله - تسبیح حضرت فاطمه را به جاى آورد گناهان او بخشیده مى شود.همان طور که پیش از این گفتم ، ذکر - هر چه که باشد - راءسا نمى تواند موجب بخشش گناهان و ورود در بهشت باشد و به نظر نگارنده چنین امرى با مسلمات شریعت همخوانى ندارد زیرا خداوند متعال در قرآن کریم ، براى غفران و بخشش گناهان بندگان ترتیب خاصى معین نموده و در آیات متعدد تصریح کرده است که بعد از تحقق آن امور غفران و بخشش الهى نصیب گناهکاران مى گردد.برخى از این آیات عبارتند از:من تاب من بعد ظلمه و اءصلح فان الله یتوب علیه ، ان الله غفور رحیم (1275)من عمل منکم سوءا بجهالة ، ثم تاب من بعده ، و اءصلح ، فانه غفور رحیم (1276)الذین عملوا السیئات ، ثم تابوا من بعدها، و آمنوا، ان ربک من بعدها لغور رحیم (1277)ثم تابوا من بد ذلک و اءصلحوا، ان ربک من بعدها لغور رحیم (1278)انى لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدى (1279)همان گونه که مشاهده مى کنید در این آیات دو مرحله خاص براى بخشش گناهان پیش بینى شده است :1 - توبه2 - اصلاح اعمال و افعالو در صورت تحقق این دو امر است که خداوند متعال گناهان ما را مى بخشد، مقام ربوبى خودش در همین آیات بر این ترتیب تاءکید و تصریح نموده سپس مى فرماید:(ان ربک من بعدها لغفور رحیم )(1280)و یا مى فرماید:(انى لغفار لمن تاب و...)(1281)بنابراین ملاک غفران و چگونگى آن در کلام قرآن مجید کاملا واضح و مشخص است .فصل سوم : آموختن تسبیح به کودکان امام صادق علیه السلام فرماید: انا ناءمر صبیاننا بتسبیح فاطمة الزهرا علیهاالسلام کما ناءمرهم بالصلاة فالزمه ، فانه ما یلزمه عبد فشقى (1282)ترجمه :ما به کودکانمان همان طور به ذکر تسبیح فاطمه زهرا علیهاالسلام امر مى کنیم که به نماز امر مى کنیم .فصل چهارم : زنان و تسبیح حدیث پیامبر رسول خدا به زنان مهاجر فرمودند:علیکن بالتسبیح و التهلیل و التقدیس ، و لا تغفلن فتنسین الرحمة ، و اءعقدن بالانامل ، فانهن مسئولات مستنطقات (1283)ترجمه :بر شما باد اذکار تسبیح و تهلیل و تقدیس و از آن غفلت نکنید تا رحمت شما را فرا گیرد و با انگشتان آنها را شمارش کنید که مورد سؤ ال
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 42
[1] - کتاب الطهاره، ص2.
[2] [2] - ر.ک: چهار مقاله در باره آزادی، آیزا برلین، ترجمه محمدعلی موحد.
[3] [3] - تحلیلی نوین از آزادی، موریس گرنستون، جلال الدین اعلم، ص13.
[4] [4] - رساله آزادی، جان استوارت میل، ترجمه جواد شیخ الاسلامی.
[5]
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
آثار تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام در کلام امام جعفر صادق علیه السلامامام جعفر صادق علیه السلام درباره آثار تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام گوید:من سبح الله فى دبر الفریضة تسبیح فاطمة علیهاالسلام مائة مرة و اءتبعها ب (لا اله الا الله ) مرة ، غفر له (1271)ترجمه :هر کس پس از به جاى آوردن نماز واجب ، خداوند متعال را به تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام - که مجموعا صد مرتبه است - مورد تقدیس وئ تحمید قرار دهد و آن را با ذکر لا اله الا الله - یک مرتبه - به اتمام برساند، مورد عفو و آمرزش خداوند قرار مى گیرد.و نیز در جاى دیگر فرماید:من سبح فاطمة علیهاالسلام قبل اءن یثنى رجلیه ، بعد انصرافه من صلاة الغداة غفرالله له ، و یبداء بالتکبیر (1272)ترجمه :هر که بعد از نماز واجب و قبل از آنکه روى از قبله برگرداند، خداوند متعال را به تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام مورد تقدیس قرار دهد و تسبیح را با الله اکبر آغاز نماید، خداوند او را مورد عفو و بخشش قرار مى دهد. سید رضى الدین على بن طاووس (664 ه ) در کتاب فلاح السائل روایت دیگرى را از کتاب محمد بن على بن محبوب ، به نقل از عبدالله بن سنان ، از امام جعفر صادق علیه السلام نقل نموده که آن حضرت فرمود:من سبح تسبیح فاطمة فى دبر المکتوبة من قبل اءن یبسط رجلیة ، اءوجب الله له الجنة (1273)ترجمه :هر که پس از اتمام نماز واجب و قبل از (روى برگرداندن از جانب قبله )، آنکه زانوهاى خود را از حالت (تشهد) نماز تغییر دهد، خداوند را به تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام تقدیس نماید، خداوند بهشت را بر او واجب مى کند - یعنى او را در بهشت جاى مى دهد.و قاضى نعمان مغربى (363 ه ) در کتاب دعائم الاسلام ، از امام صادق علیه السلام روایت نموده :من سبح تسبیح فاطمة علیهاالسلام قبل اءن یثنى رجلیه من صلاة الفریضة غفر له (1274)ترجمه :هر کس پس از اتمام نماز واجب و قبل از آنکه حالت نماز را بر هم زند - در همان حالت نشسته و رو به قبله - تسبیح حضرت فاطمه را به جاى آورد گناهان او بخشیده مى شود.همان طور که پیش از این گفتم ، ذکر - هر چه که باشد - راءسا نمى تواند موجب بخشش گناهان و ورود در بهشت باشد و به نظر نگارنده چنین امرى با مسلمات شریعت همخوانى ندارد زیرا خداوند متعال در قرآن کریم ، براى غفران و بخشش گناهان بندگان ترتیب خاصى معین نموده و در آیات متعدد تصریح کرده است که بعد از تحقق آن امور غفران و بخشش الهى نصیب گناهکاران مى گردد.برخى از این آیات عبارتند از:من تاب من بعد ظلمه و اءصلح فان الله یتوب علیه ، ان الله غفور رحیم (1275)من عمل منکم سوءا بجهالة ، ثم تاب من بعده ، و اءصلح ، فانه غفور رحیم (1276)الذین عملوا السیئات ، ثم تابوا من بعدها، و آمنوا، ان ربک من بعدها لغور رحیم (1277)ثم تابوا من بد ذلک و اءصلحوا، ان ربک من بعدها لغور رحیم (1278)انى لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدى (1279)همان گونه که مشاهده مى کنید در این آیات دو مرحله خاص براى بخشش گناهان پیش بینى شده است :1 - توبه2 - اصلاح اعمال و افعالو در صورت تحقق این دو امر است که خداوند متعال گناهان ما را مى بخشد، مقام ربوبى خودش در همین آیات بر این ترتیب تاءکید و تصریح نموده سپس مى فرماید:(ان ربک من بعدها لغفور رحیم )(1280)و یا مى فرماید:(انى لغفار لمن تاب و...)(1281)بنابراین ملاک غفران و چگونگى آن در کلام قرآن مجید کاملا واضح و مشخص است .فصل سوم : آموختن تسبیح به کودکان امام صادق علیه السلام فرماید: انا ناءمر صبیاننا بتسبیح فاطمة الزهرا علیهاالسلام کما ناءمرهم بالصلاة فالزمه ، فانه ما یلزمه عبد فشقى (1282)ترجمه :ما به کودکانمان همان طور به ذکر تسبیح فاطمه زهرا علیهاالسلام امر مى کنیم که به نماز امر مى کنیم .فصل چهارم : زنان و تسبیح حدیث پیامبر رسول خدا به زنان مهاجر فرمودند:علیکن بالتسبیح و التهلیل و التقدیس ، و لا تغفلن فتنسین الرحمة ، و اءعقدن بالانامل ، فانهن مسئولات مستنطقات (1283)ترجمه :بر شما باد اذکار تسبیح و تهلیل و تقدیس و از آن غفلت نکنید تا رحمت شما را فرا گیرد و با انگشتان آنها را شمارش کنید که مورد سؤ ال