لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن .docx :
کلمه شیْطان از ماده «شطن» گرفته شده، و «شاطن» به معنای «خبیث و پست» آمدهاست، و شیطان به موجود رانده شده، سرکش و متمرد اطلاق میشود و به معنی روح شریر و دور از حق، نیز آمدهاست.
«شیطان» اسم عام (اسم جنس) است، در حالی که «ابلیس» اسم خاص (عَلَم) میباشد، و به عبارت دیگر شیطان به هر موجود موذی و منحرف کننده و طاغی و سرکش، خواه انسانی یا غیر انسانی میگویند، ونام ابلیس در باورهای اسلامی شیطان,به معنای کسی که ادم را فریب دادهاست.
شیطان به موجود موذی و مضر گفته میشود، موجودی که از راه راست بر کنار بوده و در صدد آزار دیگران است، موجودی که سعی میکند ایجاد دودستگی نماید، و اختلاف و فساد به راه اندازد، و اینکه به ابلیس هم شیطان اطلاق شده بخاطر فساد و شرارتی است که در او وجود دارد.
شیطان معانی مختلفی دارد، که یکی از مصداقهای روشن آن ابلیس و مصداق دیگر آن انسانهای مفسد و منحرف کنندهاست.
تاریخ
براساس تفسیرهای قرآن و احادیث ٬شیطان یکی از جنها بود که بر اثر پارسایی زیاد به درجه فرشتگان راه یافت و یکی از فرشتگان مقرب خدا شد(در حدیثی از جعفر صادق منقول است که یک بار شیطان نمازی خواند دو رکعت ولی ۱۰۰۰ سال طول کشید) اما برای سجده نکردن به آدم او از درگاه الهی رانده شد و به او فرصت داده شد تا قیامت انسان را بفریبد[۱]
در هنر
در طول تاریخ شیطان در فیلمها و داستانهای زیادی شخصیت شدهاست
فیلم ها
خارجی
وکیل مدافع شیطان
مرشد و مارگاریتا
بچه رزماری
کنستانتین
فاوست
قلب آنجل
طالع نحس
مصایب مسیح[۲]
دروازه نهم
ایرانی
او یک فرشته بود(۱۳۸۴)
اغما(۱۳۸۶)
پانویس
↑ داستانهای پیامبران جلد اول بخش مربوط به آدم
↑ مجله همشری جوان شماره ۱۳۶
منابع
علائم شیطانی
تفسیر نمونه، ج۱، صص ۱۹۱ تا ۱۹۳.
قاموس قرآن، ج ۴، صص ۳۲ تا ۴۰، سید علی اکبر قرشی، دار الکتب الاسلامیه.
شیطان پرستی یک حرکت مکتبی، شبه مکتبی و یا فلسفی است که هواداران آن شیطان را یک طرح و الگوی اصلی و قبل از عالم هستی میپندارند. آنها شیطان را موجودی زنده و با چند وجه از طبیعت انسان مشترک میدانند. شیطان پرستی را در گروه «راه چپ» مخالف با «راه راست» طبقه بندی میکنند.[۱] دست چپیها به غنی سازی روحی خود در جریان کارهای خودشان معتقدند. و بر این باورند که در نهایت باید تنها به خود جواب پس دهند. در حالی که دست راستیها غنی سازی روحی خود را از طریق وقف کردن و بندگی خود در مقابل قدرتی بزرگتر بدست میآورند. لاوییانها در واقع خدایی از جنس شیطان و یا خدایی دیگر را برای خود قائل نیستند. آنها حتی از قوانین شیطان نیز پیروی نمیکنند. این جنبه اعتقادی آنها به طور مکرر به اشتباه نادیده گرفته میشود و عموماً آنها را افرادی میشناسند که شیطان را به عنوان خدا پرستش میکنند.[۲]
/
پندارهای از شیطان، اثر گوستاو دوره در کتاب بهشت گمشده، نوشته جان میلتون
شیطان پرستی به جای اطاعت از قوانین خدایی یا قوانین طبیعی و اخلاقی، عموماً بر پیشرفت فیزیکی خود با راهنماییهای موجودی مافوق یا قوانینی فرستاده شده تمرکز دارد. به همین دلیل بسیاری از شیطان پرستان معاصر از باورها و گرایشهای ادیان گذشته اجتناب میکنند و بیشتر گرایشهای خودپرستانه دارند.[نیازمند منبع] به گونهای که خود را در مرکز هستی و قوانین طبیعی میبینند و بیشتر شبیه به مکاتبی چون مادهگرایی و یا خودمحوری و جادومحوری هستند. به هر حال بعضی شیطان پرستان به طور داوطلبانه بعضی از قوانین اخلاقی را انتخاب میکنند. این یک جریان وارونه سازی را نشان میدهد. بر این مبنا شیطان پرستان به دو گروه اصلی شیطان پرستان فلسفی و شیطان پرستان دینی تقسیم بندی میشوند. [۳] [۴]
تاریخچه
مفهوم شیطان در طول قرنها مورد مکاشفه قرار گرفتهاست. شاید بتوان تاریخچه شیطان پرستی را به قرون اولیه پیدایش آدمی نسبت داد.[۲]
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
املای کلمه تهران 1
(طهران یا تهران)
در خصوص املای کلمهی تهران نیز میان مورخان و محققان اختلاف نظر وجود دارد و حتی، در سالهای گذشته، در این موضوع مباحثی بین محققان و دانشمندان به میان آمد که تا مدتها ادامه داشت. خطیب بغدادی در تاریخ بغداد، ابن بلخی در فارسنامه، محمدبن محمود بن احمد طوسی در عجایب نامه، سمعانی در الانساب، ظهیرالدین نیشابوری در سلجوق نامه، عبدالرحمن جوزی در المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، راوندی در راحه الصدور و آیه السرور، اسفندیار کاتب در تاریخ طبرستان، یاقوت در المشترک، رافعی در التدوین، ذهبی در تذکره الحفاظ، میزان الاعتدال و العبر و قاضی عمادالدین در عجایب البلدان، خواجه رشید الدین فضل اله در جامع التواریخ، حمداله مستوفی در نزهه القلوب، شرفالدین علی یزدی در ظفرنامه تیموری، ابن حجر در لسان المیزان و عبدالحی بن عماد در شذرات الذهب، تهران را با طای مؤلف و به صورت طهران ثبت کردهاند. یاقوت در معجمالبلدان با آن که آن را باطا ضبط کرده است، مینویسد: «... این کلمه عجمی است و ایشان تهران گویند.» و پس از آن قزوینی در آثار العباد آن را به تای منقوط آورده است. محمدحسن خان صنیع الدوله در کتاب مرآت البلدان دربارهی املای درست کلمهی تهران چنین نوشته است: « در نگارش احوال طهران دو چیز نگارنده را موجب تردید بود که آیا این لفظ را به طای مؤلف و در ضمن آن حرف نگارد یا به تای منقوطه و در این موضع ثبت نماید. یکی نگارش علمای جغرافی قدیم عرب و عجم و ارباب لغت که اغلب صریح به تای منقوط نوشته و آنهایی که به طای مؤلف نگاشته باز اشعار کردهاند که به تای منقوط صحیح و وجه رجحانی هم برای تای منقوط ایراد کردهاند. دیگر فارسی بودن لفظ و کثرت تداول تای منقوط در لغت عجم و دیری در این تردید بود تا وجود استدراک مرجع را از نواب والا وزیر علوم، اعتضاد السلطنه العلیه، العلیه، که اقوال حقیقت مآل ایشان سندی صحیح و معتمد علیه جمیع فضلای عصر است، تحریراً مشورت نمودم، جوابی مرقوم فرمودند که همان موجب رجحان تای منقوط گردیده آن را اختیار کرد.» صنیعالدوله در کتاب مرآت البلدان عین پاسخ وزیر علوم دوران ناصری را به شرح زیر ثبت کرده است: «در باب طهران با تای منقوط نوشتهاند و صحیح است. در آثار البلاد بعد از بیهق که در ردیف با است، تبریز را نوشته و بعد از تبریز، طهران را با تای منقوط نگاشته. در معجم البلدان نیز به تای منقوط متوجه شده. چون کتابی از معجم البلدان و آثار البلاد معتبرتر نمیباشد دیگر لازم نیست به خود زحمت بدهید و به سایر کتب رجوع کنید به خصوص که کتاب شما فارسی است و تای منقوطه در فارسی استعمال شده است. زحمت شما را دوستدار کم کرد. علامه میرزا محمدخان قزوینی ضمن مقاله مفصلی که با عنوان طهران در روزنامه کاوه، چاپ برلن، منتشر نمود املای این شهر را با طای مؤلف ذکر کرده است. استاد سعید نفیسی املای درست تهران را با تای منقوطه دانسته و نوشته است: «در کتابهای قدیم تهران را به فتح تا یعنی تَهران ضبط کردهاند و تُرکها هم هنوز این کلمه را تَهران تلفظ میکنند. میدانید که تهران در دامنه کوه توچال ساخته شده و ته به زبان فارسی به معنی انتهای گودال و چیزگوداست و ران در بسیاری از جاهای ایران به معنی دامنهی کوه و تپه استعمال میشود. چنان که ناحیهای از گیلان هم که در دامنهی کوه قرار گرفته را نکوه نام دارد. به نظر من اصل این کلمه، همان طوری که در کتابهای قدیم نوشتهاند، تهران یعنی ته و انتهای دامنه کوه معنی میدهد و در زبان مردم کم کم ته ران ، تهران شده است» مرحوم سیدابوالقاسم انجوی شیرازی نیز در زمره طرفداران نگارش املای تهران به تای منقوط بوده و معتقدند: «تهران را از قدیم تهران میگفته و مینوشتهاند نه طهران. چنان که یا قوت در معجم البلدان نویسد: «تهران به کسر و سکون را ونون در آخر، این کلمه پارسی است و ایشان (یعنی مردم آنجا) تهران گویند زیرا که در زبان ایشان طا وجود ندارد» مرحوم استاد عباس اقبال آشتیانی در مورد املای تهران مقالهای نوشته و طرفداران املای تهران را با تای فارسی دارای حس وطن پرستی جغرافیایی معرفی کرده است و یادآوری نموده که بایستی حروف اعلام نقطهدار را با حروف بینقطه و منجمله تهران را به صورت طهران نوشت» آقای ابراهیم صفایی( محقق) معتقدند که تبدیل کلمه طهران با طای مؤلف به تهران با تای منقوطه صحیح نیست و تلفظ حرف اول این نام در زبان پهلوی با تلفظ حرف ط نزدیک بوده و به همین سبب پس از تغییر الفبای پهلوی به الفبای فارسی نام طهران با ط ثبت شده و تا سالهای قبل از سال1320 ه .ش، هم این املا تقریباً در همه جا رعایت شده است و معتقدند اگر روزی قرار باشد این تغییر ثبت شود باید مراجع صلاحیتدار و فرهنگستان صحیح مرکب از اشخاص فاضل و عمیق و علاقهمند به زبان و فرهنگ و ادب تشکیل شود و مشکلاتی که در راه خط و زبان داریم خردمندانه از پیش بردارند. 2
مرحوم عبدالعزیز جواهر کلام تلفظ درست طهران را با طای مؤلف دانسته و برای اثبات عقیده خود دلایل زیر را ذکر کردهاند: 1. ضبط کلمه با طا یا ثا یا ذال و مانند آنها به زبان عربی که در زبان فارسی آن را با ت یا س یا ز خوانده میشود و از مخرج اصلی عربی ادا نمیشود، بنا بر قواعدی که لغت شناسان عرب برای ضبط لغات مینگارند، دلیل بر درستی آن در زبان ادبی فارسی نخواهد شد زیرا که قواعد معنوی ضبط کلمات، ولو این که اعجمی باشد، اجازه در تصرف به ضبط اصلی آنها در نگارشات فارسی و لغت بیگانه نمیدهد و تنها در تلفظ روا میداند که موافق مخرج حروف آن لغت تلفظ شود. بنابراین کلمهی طهران که ضبط قدیمی آن در عربی با طای مؤلف است باید در نگارشهای علمی و ادبی زبان فارسی و غیره همانطور با طای مؤلف و صحیح ضبط شود، اگر چه در تلفظ ناگزیر با تای منقوط تأدیه میگردد، با این وصف پاسخ مزبور مرحوم فرهاد میرزا معتمد الدوله به صنیعالدوله در خصوص نگاشتن کلمه طهران با تای منقوط یا طهران با طای مؤلف (دیگر لازم نیست به خود زحمت بدهید الخ) کاملاً بیمورد خواهد بود و دلیل علمی بر مقصود نمیتوان شمرد. 2. ضبط صحیح و قدیمی این کلمه اعم است از این که طهرانِ اصفهان یا طهرانِ ری باشد و تمامی منسوبان به آن با طای مؤلف آمده است نه با تای منقوطه زیرا که در الانساب، فارسنامه، راحه الصدور و تاریخ طبرستان نام طهران را با طای مؤلف آوردهاند و یا قوت نیز طهران را با طای مؤلف ضبط کرده است ولی گفتار وی (لفظ اعجمی است و عجم آن را به تای منقوطه تلفظ مینمایند) به اشتباه انداخته و گمان بردهاند که ضبط ادبی آن هم رواست که با تای منقوطه باشد. 3. ضبط زکریا بن محمود قزوینی، مؤلف آثار البلاد، طهران را با تای منقوطه دلیل بر سخن ایشان نمیشود؛ زیرا که قزوینی کتاب خود را در سال 664 یا 674 ه.ق، تألیف کرده و مؤلفین مذکور بسیاری بر او سبقت دارند و گفتار آنان بیشتر سندیت دارد. 4. گذشته از ضبط کلمهی طهرانِ ری با طای مؤلف، در کتابهای مزبور، طهران اصفهان و همگی منسوبین به طهران ری و اصفهان با طای مؤلف نیز آمده است و از نسبت صحیح محمدبن حماد طهرانی به طور یقین میدانیم که تلفظ و ضبط درست کلمهی طهران از قرن سوم ه .ق، تا اواخر قرن هفتم ه .ق، که پایه و اساس شناسایی ضبط و تلفظ این کلمه در قرون بعد خواهد شد با طای مؤلف نه با تای منقوطه آمده است چنان که در تاریخ رشید الدین فضلاله (جامع التواریخ) در ضمن حوادث سال 683 ه .ق، طهران را با طای مؤلف ذکر کرده است و نیز مجدالدین محمدحسین اصفهانی، در کتاب زینت المجالس و حاج زین العابدین تمکین شیروانی ، در کتاب بستان السیاحه، نام طهران را با طای مؤلف ثبت نمودهاند. با این وصف ضبط کلمه طهران با تای منقوطه، در کتاب آثار البلاد قزوینی و نزهه القلوب مستوفی و تذکره هفت اقلیم رازی، با مدارک قدیمه سمعانی، بلخی، راوندی و ابناسفندیار و ضبط علمای متأخرین که با طای مؤلف نگاشتهاند برابری نخواهد نمود و درست آن است که با طای مؤلف تلفظ و تحریر گردد. با این وجود املای تهران با تای منقوط متداول است و به نظر میرسد دیگر کسی تهران را طهران ننویسد.
3
وجه تسمیه کلمه تهران
در باب وجه تسمیه تهران عقاید و نظرهای مختلفی اظهار شده است. مرحوم سعید نفیسی در این خصوص نوشته است: «وجه تسمیهای که یاقوت در معجم البلدان آورده و قزوینی در آثار البلاد تکرار کرده است به این قرار است که مردم این ناحیه در هجوم خصم به زیر زمین پناه میبردهاند و ایشان را تَهران گفتهاند، مشتق از تَه به معنی زیر و ران به معنی راننده از فعل راندن، یعنی کسانی که به تَه میرانند ! و پس از آن این اسم ،که بدواً بر اهالی اطلاق میشده است ، بر این ناحیه قرار گرفته است. میتوان گفت که این وجه تسمیه به ذوق نمینشیند و مخصوصاً اگر در اسامی قُرای اطراف ری فحص کنیم میبینیم که لفظ ران در دنباله اسامی بعضی از قراء و محال دیگر مثل جماران، نیاوران، شمیران، قصران و طهران دیده میشود و از این قرار میبایست همه از فعل راندن مشتق شده باشد و حتی در نقاط دورتر از اطراف ری. نکته دیگر آن است که طهرانی است از توابع اصفهان؛ چنان که اشاره شد و اگر وجه تسمیه آن مانند وجه تسمیه طهران باشد بسیار شگفت و دور است که مردم دو ناحیه، که لااقل پنجاه فرسنگ دور از یکدیگرند، عادت مشترکی داشته باشند و اگر وجه تسمیه این دو ناحیت یکسان نباشد طهران اصفهان را به چه تسمیه کردهاند؟ وانگهی در لفظ ران که دنباله اسامی ایران امروز و ایران زمان ساسانیان و ایران و آذربایجان و مکران و هاماوران و آران، از توابع کاشان، استاد بران و اشکوران، هر دو از دهات اصفهان، ترخوران، از محال تفرش، نوبران، در اطراف همدان، طابران، خاوران، مازندران و نزدیک به بیست کلمه دیگر، از اسامی جغرافیایی قدیم و جدید ایران است، چه میتوان گفت؟ آیا این اسامی همه از فعل راندن مشتق شدهاند؟ اندک دقتی در اسامی جغرافیایی ایران مسلم میدارد که ان در آخر اسامی بسیار است و ظاهراً چنان مینماید که این دو حرف زائد است و بر آخر اسامی دیگر میافزایند که معنای ظرف مکان از آن بر آید، چنانکه آن را در پی کلمات دیگر برای اراده ظرف زمان میافزایند، چون بامدادان، صبحگاهان و غیره. چنان که ستان در آخر اسامی نواحی و ممالک بر آید و معنی محل از آن اراده میشود؛ چون هندوستان و کوهستان. در این صورت را جز و این دو حرف زاید نیست و بالعکس جزوکلمه است؛ یعنی طهران از طهر و تیران از تیر مشتق شده است و مازندران از مازندر چنانکه کاشان از کاش و خاوران از خاور مشتق است. در کلمه خاوران و قصران مخصوصاً به خوبی میتوان پی به این نکته برد. زیرا که خاور و قصر معنی مسلم دارد و اگر حرف زاید را ران بدانیم خاو و قص را معنی نخواهد بود و قص علیهذا. پس دور مینماید که ران در کلمهی طهران از فعل راندن آمده باشد و وجه تسمیهای که ثبت کردهاند پذیرفتنی نیست و دور از قبول ذهن سلیم است. وجه تسمیه دیگری هست که آن را در کتابی مسطور ندیدهام ولی اغلب متخصصین زبان آن را به زبان آوردهاند و آن این است که در طهران تَه همان معنی زیر میدهد و ران که به معنی قسمت بالای پا باشد در اینجا به معنی دامنه و دامن کوه آمده است. پس طهران یعنی در تَه دامنهکوه.» در خصوص وجه تسمیه تهران نظر دیگری وجود دارد که در بعضی آثار محققّان و متقدمین آمده است و با نظر دوم سعید نفیسی نیز نزدیک و شبیه است و آن این که: کلمهی تهران از دو قسمت تَه به فتح ت که به معنی انتها و آخر و ران که به معنی دامنه است ترکیب گردیده که جمعاً معنای آخر دامنه میباشد. چون قریه تهران در دامنهی کوه البرز قرار گرفته به آن « تهرابآن» یا همان آخر دامنهی کوه میگفتند. در مقابل قریه شمران است که حرف شم معنی بالا میدهد و ران هم که دامنه میباشد. پس معنای آن بالای دامنه میشود و به این علت آن را شمیران میگفتند که بر فراز دامنهی کوه البرز و بالا دست تهران قرار داشت. فرهنگ نظام، تهران را واژهای فارسی دانسته و وجه نامگذاری آن را چنین ذکر کرده است: «تیران منسوب به تیر است که نام فارسی عطارد است؛ شاید دِه مذکور به نام ستارهی تیر که در ایران قدیم مقدس بوده بنا شده یا منسوب به شخص تیرداد نام بوده» و دلیل این نظریه را الف و نون آخر کلمه تیران آورده است. زیرا در ایران قدیم مرسوم بوده است که شهرها و دهات را به وسیله الحاق الف و نون نسبت به نام سازنده آن نامگذاری میکردند. احتمال دیگری که این فرهنگ داده است این است که چون در اوستا تئیره نام قلهای است از البرز شهر مذکور تیران را منسوب به آن قله دانسته. در هر صورت طهران و تهران را غلط مشهور و نام صحیح تاریخی آن را تیران میداند.
4
به نظر میرسد قول مرحوم کسروی در مورد وجه نامگذاری تهران منطقیتر از دیگران باشد. او عقیده دارد که: تهران شهری است که از هزار سال بازمانده و اکنون تخت گاه کشور است. نام آن از دو بخش پدید آمده تَه و ران _ تَه یا کَه اگر چه در فارسی کنونی معنایی ندارد ولی در زبانهای بسیار کهن به معنای گرم بوده است. تمام دیههایی که در زبان فارسی دارای بخش تَه یا کَه هستند، مانند کهران(1) ، تهران، کهرم یا جهرم(2) ، دارای هوای گرم بودهاند و ران نیز به معنای جا و مکان میباشد. از سوی دیگر شمی، سمی و زمی در زبان کهن به معنای سرد است و جاهایی که نامشان از بخش شمی یا سمی پدید آمده جاهای سردسیر است، مانند شمیرم و سمیرم (3) و سمیران و شمیران، پس تهران یا کهران جای گرم (گرمسیر) و شمیران یا سمیران به معنای جای سرد (سردسیر) است. این نکته در خور توجه است که شمی یا سمی با کلمه زمی شباهتی دارد که در بعضی زبانها به معنای سرما و زمستان است. در زبان اوستایی زیما به معنی زمستان است که قسمت زم در زمستان و زمهریر (4) هنوز باقی مانده. _____________________________________ 1- کهران نام دهی است از توابع شهرستان هر واقع در شمال بخش هوراند. 2- جهرم از شهرستانهای استان فارس است. 3- سمیرم از شهرهای استان اصفهان است. 4- شدت سرما، سرمای سخت، جای بسیار سرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 113
تعریف وکالت و وکیل معنای لغوی و اصطلاحی کلمه وکیل
1.درقرآن
کلمه وکیل در آیه 167 ازسوره آل عمران در قرآن مجید ذکر شده و مقام وکالت را تقریبا در ردیف مقام بزرگ روحانی و معنوی قرار داده است. در کلمه و لغت عرب امروزه از کلمه وکیل استفاده نمیشود ودر تمام جزیره عرب و شمال افریقابه جای وکیل کلمه محامی را به کار میبرند.
2.درفرانسه
در فرانسه از کلمه آوکا که به معنی کمک و یاری مظلوم است استفاده میشود.
3.در انگلیس
لغات متعددی برای کلمه وکیل وضع شده است ولی واژه مصطلح لایر معنی حقوقدان میباشد.وکلا در این کشور به دو دسته سولیسترها و باریسترها تقسیم میشوند. (lawye r)
4.درآلمان
وکیل در المان تحت عنوان (rechtsanwalt) وبه معنی نماینده حق می نامند.
5.در ایران
وکالت به کسر و فتح اول مصدر از ریشه ثلاثی وکل بر وزن ضرب است. معنی لغوی آن وا گذاشتن و سپردن کار به دیگری از قبل خود و معنی اصطلاحی آن قائم مقام ساختن و ماذون نمودن غیر کفایت و اعتماد کردن به اوست.
پس موکل کسی است که کاری را به دیگری وا می گذارد و به وی اعتماد و کفایت
میکند و وکیل کسی است که کار را به او میسپارند در نتیجه وکالت وکیل قائم مقام
موکل شده و در موردی که وکالت دارد به جای موکل متعلق وکالت را انجام میدهد و برای تحقق وکالت وکیل باید آن را قبول کند.
تعریف وکیل از نظر سیسرون
یکی از حکما خطبای معروف روم در کتاب خود وکیل را این طور تعریف میکند :
((وکیل مرد صالح و درستی است که دارای اطلاعات قضایی بوده و بتواند با سلاست و جزالت بیان قضایا را بیان نموده و در سایه مشاوره و تنظیم لوایح کتبی و اظهارات خود حقوق مراجعت کنندگان را حفظ و یا آن که راسا" دعاوی طرفین را خود شخصا" رسیدگی نموده مانند یک نفر قاضی آنها را قطع و فصل نماید)).
در عرف عامه وکیل مفهوم دیگری دا شته و بعضی وکیل را مدافع حقوق ایتام و بیوه زنان دانسته و برخی دیگر میگویند در سایه توجه و مساعی وی بدبختان و مظلومین و محرومین از مال و جان به حق خود رسیده و از شر و صدمه غاصبین و متجاوزین به حق مصون و نگهداری میشوند.
ولتر فیلسوف فرانسوی میگوید :
((بهترین مقام ددر عالم شغل وکالت است و کمال مطلوب من در دنیا این است که وکیل بوده باشم )).
ا نگاهی به دوران قدیم
اصل و منشا شغل وکالت و مدافع حق به هیچ وجه ملا زمه با پیدایش سازمان قضایی نداشته و از موقعی که بشر منافع خود را تشخیص داد هر گاه اصکاک و تصادمی نسبت به آن مشاهده نمود یا خود مقدم به دفاع و دفع شر از خود شده یا مباشرت آن را نیابتا" به اشخاص مجرب و با صلاحیت دیگر واگذار کرده است پس اصل مسلم اینست که حق دفاع از حقوق مسلمه و مختصه بشر بوده و در سایه تمدن و تکامل اصول و قوانین برای آن وضع شده است.(1)
در یونان قدیم پریکلس اول شخصی بود که در مجمع وکلا در آتن با اطلاعات وسیع خود از حقوق اشخاص دفاع نمود و افراد برای دفاع از جان و مال خود خطبا و دانشمندانی انتخاب میکردند که در این صنعت تخصص کامل داشته باشد.
تاریخ نشان میدهدکه هزاران سال پیش وکیل مدافع و خدمت وکالت در اداره و تمشیت امور اجتماعی نمایان است. به این ترتیب آنچه تردید ناپذیر است حمایت و پشتیبانی از ناتوان و دفاع از ستمدیدگان پا به پای داوری و قضا در عرصه اجتماعی نمودار گردیده و وکلا در طول تاریخ ممتد بشر در تاریکیهای جامه استبدادی از حقوق افراد دفاع می کردند و اجرای عدالت و قانون را خواستار میشدند. وکلا همواره حامل رسالت و ماموریت پر اهمیتی بوده و به سبب وظیفهای که بر عهده میگیرند در طریق اجرای امور نهایت صمیمیت و جدیت را به کار میبندندو در راه حظ حقوق موکل و رعایت صرفه و صلاح وی میکوشند.
قانون
از همان وقت که مالکیت خصوصی ازدواج و حکومت پیدا شد قانون نیز همراه آن بود نخستین مرحله از مراحل تکامل آن بوده است که هر کسی خود انتقام میگرفته است. اصل انتقام در تمام طول تاریخ حقوق و قانون وجود داشته و اثر آن در قانون قصاص حقوق روم و در قانون حمورابی دیده میشود و میتوان تایر آن را درضمن قانونهای جزایی که امروز در کشورهای مختلف مورد اجرااست مشاهده کرد.(2)
مجله کانون وکلا شماره اول 1327 تهران
تاریخ تمدن ویل دورانت مشرق زمین گاهواره تمدن ویل دورانت ج 1 ص 35
گام دوم که به طرف قانون و مدنیت برداشته شد آن بود که جریمه را جانشین انتقام ساختند و سومین گام برای تکامل حقوق وقانون ایجاد محاکمی بوده است که در آن روسا و کاهنان و پیر مردان پهلوی یکدیگر مینشستند و در اختلافات میان مردم قضاوت میکردند و گام چهارمی که قانون در تکامل خود برداشته روزی بوده است که دولت خود متعهد شده است که از تجاوز جلوگیری کند ومتجاوز را کیفر دهد.
وکالت در دوران قدیم
سومر
مجالس داوری و محاکمه در معابد تشکیل می شد و داوران معمولا" کاهنان معابد بودند ولی برای دادگاههای عالیتر قاضیان متخصص بر گزیده می شدند در قانون سومر بهترین چیزی که مشاهده میشود این است که حتی المقدر مردم از مراجعه به محکمه خودداری کنند. در قانون