واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق در مورد محمد رضا پهلوی 36 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 54

 

آغاز زندگی ودوره کودکی

محمد رضا پهلوی در روز چهارم آبان 1298 برابر 26 اکتبر 1919 درتهران به دنیا آمد.

پدر او رضاخان میرپنج(پهلوی) و مادرش که تاج الملوک که همسر دوم رضاخان بود.چند ساعت بعد خواهر دوقلوی او قدم به عرصه ی وجود گذاشت که نامش را اشرف گذاشتند وروابط او با برادرش در سراسر زندگی توام با احساسات شدید و ناراحتیهای زیاد بود. سایر فرزندان تاج الملوک عبارت بودند از یک دختر بزرگتر نام شمس. یک پسر به نام علیرضا که در یک سانحه ی هوای در 1954 درگذشت.

رضاشاه در سال 1926 به دست خود تاج را بر سرگذاشت ومحمدرضا را به ولیعهدی تعیین کرد واز همه خواست که از آن پس وی را والا حضرت خطاب کنند.

بزرگ شدن زیر سایه ی شخصیت خردکننده پدری که می خواست به ضرب شلاق ایران را مبدل به یک ملت سازد کار آسانی نبود. ولیعهد نیز مانند هر کسی در ایران از او به شدت می ترسید.

مادرش ملکه تاج الملوک بار رضا شاه فرق داشت. اگر چه او نیز تندخو وسرسخت بود،اما ریز نشق وظریف بود. در سال هی بعد از او مرتبا به عنوان پیرزنی بدخلق نام می بردند وقتی رضا شاه به دنبال تولد دوقلوها دو زن دیگر گرفت که برایش شش فرزند آورند او چندان هم آرام نگرفت.

محمدرضا درست برخلاف خواهر دوقلویش اشرف کمرووقتی نرم وملایم وفاقد اعتماد به نفس بود.در هفت سالگی نزدیک بود از بیماری حصبه بمیرد. در آن روزها واقعا هیچ دارویی در تهران وجود نداشت.پزشکان مردد بودند و اعضای خانواده در اطراف بستر بیمار دعا می کردند .آن گاه تب به بالاترین درجه رسید وهمه از او قطع امید کردند. محمدرضا شاه ادعا می کرد که در این هنگام حضرت علی(ع) داماد پیامبر و دومین شخصیت مقدس اسلام به عقیده ی شیعیان بر او ظاهر شد و کا سرای به او داد که مایعی در آن بود او مایع را نوشید فردای آن روز تب فروکش کرد و حال او روبه بهبود رفت. او در سراسر عمرش این داستان را تعریف می کرد.این یکی از معجزات متعددی بود که به عقیده ی او برایش روی داده بود. ادعا می کرد که نظر کرده ی خداست. ولی هیچگاه روحانیون را دارای رهبری الهی نمی دانست.

رضا شاه تحصیل نکرده بود وسواد کمی داشت اما مصمم بودکه فرزندانش تحصیلات خوب داشته باشند.این بود که ولیعهد را به مدرسه ی او روزه نزدیک شهر لوزان در سوئیس، که موسسه بین المللی مشهوری بود که جوانان ثروتمند در آن به تحصیل می پرداختند.

بعدها اغلب می گفتند که محمدرضا در سویس به دموکراسی علاقمند شد ولی تلاش های بعدی او در آشتی دادن این طرزفکر با طرز حکومت در ایران با اشکال مواجه گردید.

او بعدها نوشته :«سال هایی که در سوئیس گذراندم مهمترین سال عمرم بود .. من یادگرفتم که دموکراسی چیست.. هنوز به



خرید و دانلود تحقیق در مورد محمد رضا پهلوی  36 ص


تحقیق در مورد تحولات دوران کودکی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 25 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

تحولات دوران کودکی

زمان های انتقال در زمان عبور و گذر کودک در یک فعالیت، فعالیت بالاتر رخ می دهد. ورود به مدرسه و ترک کردن آن زمان گذراست. رفتن به بستر خواب یک زمان گذر است و این گونه از عصر دوچرخه به قرن هنر پای می گذارد. اکثر تحولات در حین گذر از گروه ها رخ می دهد، مثلاً حرکت از یک گروه بزرگ به یک گروه کوچک. اکثر معلمان کودکان را به فعالیت هایی طی روز وادار می کنند. امروزه در اکثر مدارس بچه‌های جوان کار خود را جهت گذر از یک فعالیت به فعالیت دیگر انجام می دهند و منتظر عبور زمان و دوره های عمر هستند. روش فعلی بهینه از انتظار و برای گذر عمر حمایت نمی کند. این فرصت ها و زمان ها یک فرصتی برای کارآموزی هستند. توصیه‌های عمومی برای تسهیل و آسان کردن عبور سالم از این مراحل شامل تقسیم بندی کودکان به گروه های کوچک تر، وجود معیارهای مرسوم روزانه و به کارگیری توصیه ها و اجتناب از خطرات دوران مختلف می باشد. دوره گذرJenn Felman بعضی کارهای متفاوت را انجام دهید و بازی های دوران قبل از مدرسهGrace، فعالیت های دوران گذر برای کلاس های قبل از مدرسه شما 2 کتاب است که ایده های متغیری برای بهینه کردن دوران گذار برای شما مهیا می کند، یک آهنگ گوش کنید، محاسبه کنید، دست هایتان را حرکت دهید یا چهره خود را تغییر دهد یا از راه های متفاوتی برای عبور از یک محل به محل دیگر استفاده کنید. تحولات فرصت مناسبی برای کار و بهبود مهارت های زبانی و کلامی ایجاد می کنند. سئولات باز و گسترده ای از کودکان در مورد طرح بازی های آنها، ؟؟ آنها یا هر کار دیگری بپرسید.

تأخیرهای تکاملی:

کودکان دارای تأخیر تکاملی نیاز به زمان طولانی تر و توجه بیشتر و کمک جهت عبور از این زمان های گذر دارند. این کودکان اغلب نیاز به چند دقیقه وقت اضافی تر قبل از انجام کارها دارند یا منتظر بمانند تا کودکان دیگر ابتدا این کار را انجام دهند و یا منتظر پیشنهاد معلم خود هستند. اکثر اوقات شما باید این مسأله را تنها یادآوری مختصری کنید: “مایکل لطفاً به لیزا کمک کن تا این مهره ها را داخل بسته قرار دهد. این نمونه ویژه ای است، کلمات عمومی تو نیزبه کار می رود مانند الآن نوبت تمیز کردن است. اکثر کودکان دارای تأخیر متوسط تا شدید از نظارت مستقیم و الگو برداری معلم خود سود می برند. زمانی که یک کودک با تأخیر تکاملی تازه وارد مدرسه یا کار جدیدی می‌شود روزها یا حتی هفته های بیشتری برای تطابق با محیط نیاز دارد و باید قبل از اینکه او را جهت فعالیت های عادی و روزمره از کودکان دیگر ؟؟ دانست به وی فرصت بیشتری داد. حتی زمانی که کودک متوجه تأخیر خود می شود گاهی ممکن است رفتاهای نابهنجاری از خود بروز دهد. بعضی روزها کودک احساس بیهودگی می کند چرا که نمی تواند به خوبی و به طور مستقل فعالیت های خود را انجام دهد. در بعضی روزها کودک احساس بیهودگی می کند چرا که نمی تواند به خوبی و به طور مستقل فعالیت های خود را انجام دهد. در بعضی روزها کودک حتی ممکن است10 قدم بزرگ به عقب بردارد. به عنوان مثال کودکی را در نظر بگیرید که قادر است لباس خود را به تنهایی بیرون آورد و ناگهان قادر به انجام این کار نباشد، ممکن است اضطراب و نگرانی کودکان در لباس پوشیدن برای یک عمل خارج از منزل گیج کننده و نگران کننده باشد یا ممکن است بعضی جزئیات در زندگی روزمره آنها تغییر کند و کودک را کاملاً مأیوس و نا امید کند. به ایندلیل کودک احتیاج به مقادیر کمک بیشتری از یک روز به روز دیگر جهت انجام کارهای خود بدون کمک دارد. اصلاحات زیر برای کودکان دچار تأخیر تکاملی در ذهن آنها ذکر می شود، گرچه اغلب برای کودکانPOD، اوتیسم، ADHO و یا اشکالات رفتاری مفید باشد. سعی کنید فعالیت های پوشیدن و بیرون آوردن لباس در زمان مشابهی انجام شود. نظارت بیشتری بر کودک در حین انجام کارهایش داشته باشید. جسیکا ابتدا دستکش هایش را بیرون می آورد. او به خوبی دستکش هایش را بیرون آورد. سپس جسیکا کلاه خود را بیرون می آورد او به خوبی کلاهش را بیرون می آورد. از روش هایی برای کمک استفاده کنید تا او بیرون آوردن و لباس پوشیدن مستقل لباس را بیاموزد. در روش سلسله های پیشین از کودک خواسته می شود تمام مراحل را به جز مرحله آخر به طور کامل انجام دهد. سپس مرحله آخر را با نظارت و کمک بیشتری انجام دهد. زمانی که کودک تواسن تبه طور مستقل مرحله آخر را انجام دهد سپس وارد مرحله بعدی می شود. این روش را تا زمانی که کودک قادر به انجام مستقل تمام مراحل پوشیدن و بیرون آوردن لباس باشد ادامه دهید.

در مورد کودکی که مهارت های کلامی محدود شده ای دارد پوشیدن لباس در خارج از منزل ممکن است مشابه زمان انجام آن در منزل باشد. از عکس هایی استفاده کنید تا کودک معنا و مفهوم دوره گذار را متوجه شود. به عنوان مثال عکسی از اتوبوس مدرسه یا مینی بوس نشانگر زمان رفتن به منزل است در حالی که تصویری از زمین بازی یا تصویری از وسایل بازی نشانگر این است که وقت رفتن به بیرون جهت بازی می باشد. از لباس هایی



خرید و دانلود تحقیق در مورد تحولات دوران کودکی


تحقیق در مورد تولد و دوران کودکی حضرت محمد

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 6 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

تولد و دوران‌ کودکی‌ حضرت‌ محمد ... شهر مکه‌ در ظلمت‌ و سکوت‌ سنگینی‌ فرو رفته‌ بود و اثری‌ از حیات‌ وفعالیت‌ به‌چشم‌ نمی‌خورد، تنها ماه‌، مطابق‌ معمول‌ آرام‌ آرام‌ از پشت‌ کوههای‌ سیاه‌ اطراف‌، بالا آمده‌ و شعاع‌ کمرنگ‌ و لطیف‌ خود را بر روی‌ خانه‌های‌ ساده‌ و خالی‌ از تجمّل‌ و همچنین‌ ریگزارهای‌ دور شهر، پهن‌ می‌کرد. کم‌کم‌ شب‌ از نیمه‌ گذشت‌ و نسیم‌ لذت‌بخش‌ و مطبوعی‌ سرزمین‌ تفتیدة‌ حجاز را فرا گرفت‌ و آن‌ را برای‌ مدت‌ کوتاهی‌ آماده‌ی‌ استراحت‌ ساخت‌، ستارگان‌ هم‌ در این‌ هنگام‌ به‌این‌ بزم‌ بی‌ریا رونق‌ و صفا بخشیده‌ و به‌ روی‌ ساکنان‌ شهر مکه‌ لبخند می‌زدند! کرانة‌ افق‌ مکه‌ در آستانة‌ سپیدة‌ سحر بود، ولی‌ هنوز سکوت‌ ابهام‌آمیزی‌ بر شهر حکومت‌ می‌کرد و همه‌ در خواب‌ بودند، فقط‌ آمنه‌ بیدار بود و دردی‌ را که‌ در انتظارش‌ بود احساس‌ می‌کرد... درد رفته‌ رفته‌ شدیدتر شد... ناگهان‌ چند بانوی‌ ناشناس‌ و نورانی‌ را در اطاق‌ خویش‌ دید که‌ بوی‌ خوشی‌ از آنان‌ به‌ مشام‌ می‌رسید. متحیر بود که‌ ایشان‌ کیانند و چگونه‌ از در بسته‌ داخل‌ شده‌اند؟!...  طولی‌ نکشید که‌ نوزاد عزیزش‌ به‌ دنیا آمد و بدین‌ترتیب‌ دیدگان‌ «آمنه‌» پس‌ از ماهها انتظار در سحرگاه‌   هفدهم‌ ربیع‌الاول‌ به‌ دیدار فرزندش‌ روشن‌ شد. همه‌ از این‌ ولادت‌ خوشحال‌ بودند، ولی‌ در این‌ هنگام‌ که‌ «محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌» شبستان‌ تاریک‌ و خاموش‌ آمنه‌ را روشن‌ می‌کرد جای‌ همسر جوانش‌ «عبدالله» خالی‌ بود چون‌ او در بازگشت‌ از سفر شام‌ در مدینه‌ درگذشته‌ و در همانجا به‌ خاک‌ سپرده‌ شده‌ و آمنه‌ را برای‌ همیشه‌ تنها گذاشته‌ بود  . «محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌» به‌دنیا آمد و همراه‌ با ولادت‌ او حوادثی‌ در آسمان‌ و زمین‌ و مخصوصاً در مشرق‌ که‌ مهد تمدن‌ آنروز بود، پدیدار گردید. کاخ‌ با عظمت‌ انوشیروان‌ که‌ شبحی‌ از قدرت‌ و سلطنت‌ ابدی‌! را در نظرها مجسم‌ می‌کرد و مردم‌ به‌ آن‌ و صاحبش‌ چشم‌ دوخته‌ بودند، آنشب‌ لرزید و چهارده‌   کنگرة‌ آن‌ فروریخت‌ و آتشکدة‌ فارس‌   که‌ شعله‌های‌ آتش‌ آن‌ هزار سال‌ زبانه‌ می‌کشید یکباره‌ خاموش‌ شد. خشکیدن‌ دریاچة‌ ساوه‌ نیز منطقة‌ عظیم‌ دیگری‌ را بیدار کرد!

حلیمه‌ دایة‌ محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌ اعراب‌ کودکان‌ خویش‌ را پس‌ از تولد به‌ دایه‌ای‌ در میان‌ قبایل‌ اطراف‌ شهر می‌سپردند تا هم‌ در هوای‌ آزاد و در محیط‌ طبیعی‌ صحرا پرورش‌ یابند و هم‌ لهجة‌ فصیح‌ عربی‌ را ـ که‌ در آن‌ زمان‌، اصیل‌ترین‌ جلوة‌ آن‌ در صحرا یافت‌ می‌شد فرا گیرند.  ازطرفی‌ چون‌ آمنه‌ برای‌ تغذیة‌ فرزندش‌ شیر نداشت‌، «عبدالمطلب‌» پدر بزرگ‌ و کفیل‌ «محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌» به‌ فکر افتاد بانویی‌ محترم‌ و مطمئن‌ را برای‌ نگهداری‌ محمد عزیز، یادگار فرزندش‌ عبدالله، استخدام‌ کند و پس‌ از تحقیق‌ کافی‌ «حلیمه‌» را که‌ از قبیله‌ی‌ «بنی‌سعد» (قبیله‌یی‌ که‌ به‌ شجاعت‌ و فصاحت‌ معروف‌ بود) و از زنان‌ پاکدامن‌ و اصیل‌ به‌شمار می‌آمد، برای‌ این‌کار انتخاب‌ کرد. حلیمه‌، محمد را به‌ قبیلة‌ خود برد و چون‌ فرزند خویش‌ در مراقبت‌ او می‌کوشید.«قبیلة‌ بنی‌سعد» مدتی‌ بود که‌ در صحرا گرفتار قحطی‌ بودند و صحرای‌ خشک‌ و آسمان‌ خشک‌تر، فلاکت‌ و فقر آنان‌ را افزون‌ ساخته‌ بود. از روزی‌ که‌ «محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌» به‌ خانة‌ حلیمه‌ رفت‌، خیر و برکت‌ به‌ او رو آورد و زندگی‌ او که‌ با فقر و تنگدستی‌ می‌گذشت‌، رو به‌ بهبود گذارد و چهرة‌ رنگ‌پریدة‌ او و فرزندانش‌ نور و طراوتی‌ پیدا کرد. پستان‌ خشک‌ او پر از شیر شد و مرتع‌ گوسفندان‌ و شتران‌ آن‌ ناحیه‌ خرّم‌ گشت‌. درحالیکه‌ پیش‌ ازآن‌ مردم‌ بسختی‌ زندگی‌ می‌کردند. «محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌»، خود نیز بیش‌ از دیگر کودکان‌ رشد می‌کرد و از آنها چابکتر می‌دوید و مانند آنها شکسته‌ حرف‌ نمی‌زد. چنان‌ میمنت‌ و برکت‌ با او همراه‌ بود که‌ اطرافیانش‌ بسهولت‌ این‌ حقیقت‌ را درمی‌یافتند و به‌ آن‌ معترف‌ بودند؛ به‌طوری‌ که‌ حارث‌ همسر حلیمه‌ به‌ او می‌گفت‌: آیا می‌دانی‌ چه‌ فرزند مبارکی‌ نصیب‌ ما شده‌ است‌؟...

 محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌، در طوفان‌ حوادث‌ تازه‌ شش‌   بهار از عمر «محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌» می‌گذشت‌ که‌ مادرش‌ آمنه‌ برای‌ دیدار بستگان‌ خود و شاید زیارت‌ قبر شوهرش‌ عبدالله شهر مکه‌ را ترک‌ گفت‌ و به‌اتفاق‌ محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌، به‌سوی‌ مدینه‌ روان‌ گشت‌ و پس‌ از دیدار از نزدیکان‌ خویش‌ و تجدید عهد با مزار همسرش‌، پیش‌ از رسیدن‌ به‌ مکه‌ در محلی‌ به‌ نام‌ «ابواء» درگذشت‌.  بدین‌ترتیب‌ محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌، در سنینی‌ از عمر که‌ هر کودکی‌ احتیاج‌ فراوان‌ به‌ محبتهای‌ سرشار پدر و دامان‌ پرمهر مادر دارد این‌هر دو را ازدست‌ داد.

 سیمای‌ محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌ همانطوریکه‌ ولادت‌ پیامبر اسلام‌، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌، و حوادث‌ بعد از آن‌ خارق‌العاده‌ بود همچنین‌ گفتار و کردار دوران‌



خرید و دانلود تحقیق در مورد تولد و دوران کودکی حضرت محمد


تحقیق در مورد کودکی حضرت محمد

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 2 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

تولد و دوران‌ کودکی‌ حضرت‌ محمد

... شهر مکه‌ در ظلمت‌ و سکوت‌ سنگینی‌ فرو رفته‌ بود و اثری‌ از حیات‌ وفعالیت‌ به‌چشم‌ نمی‌خورد، تنها ماه‌، مطابق‌ معمول‌ آرام‌ آرام‌ از پشت‌ کوههای‌ سیاه‌ اطراف‌، بالا آمده‌ و شعاع‌ کمرنگ‌ و لطیف‌ خود را بر روی‌ خانه‌های‌ ساده‌ و خالی‌ از تجمّل‌ و همچنین‌ ریگزارهای‌ دور شهر، پهن‌ می‌کرد.

 کم‌کم‌ شب‌ از نیمه‌ گذشت‌ و نسیم‌ لذت‌بخش‌ و مطبوعی‌ سرزمین‌ تفتیدة‌ حجاز را فرا گرفت‌ و آن‌ را برای‌ مدت‌ کوتاهی‌ آماده‌ی‌ استراحت‌ ساخت‌، ستارگان‌ هم‌ در این‌ هنگام‌ به‌این‌ بزم‌ بی‌ریا رونق‌ و صفا بخشیده‌ و به‌ روی‌ ساکنان‌ شهر مکه‌ لبخند می‌زدند! کرانة‌ افق‌ مکه‌ در آستانة‌ سپیدة‌ سحر بود، ولی‌ هنوز سکوت‌ ابهام‌آمیزی‌ بر شهر حکومت‌ می‌کرد و همه‌ در خواب‌ بودند، فقط‌ آمنه‌ بیدار بود و دردی‌ را که‌ در انتظارش‌ بود احساس‌ می‌کرد... درد رفته‌ رفته‌ شدیدتر شد... ناگهان‌ چند بانوی‌ ناشناس‌ و نورانی‌ را در اطاق‌ خویش‌ دید که‌ بوی‌ خوشی‌ از آنان‌ به‌ مشام‌ می‌رسید. متحیر بود که‌ ایشان‌ کیانند و چگونه‌ از در بسته‌ داخل‌ شده‌اند؟!...

 طولی‌ نکشید که‌ نوزاد عزیزش‌ به‌ دنیا آمد و بدین‌ترتیب‌ دیدگان‌ «آمنه‌» پس‌ از ماهها انتظار در سحرگاه‌   هفدهم‌ ربیع‌الاول‌ به‌ دیدار فرزندش‌ روشن‌ شد. همه‌ از این‌ ولادت‌ خوشحال‌ بودند، ولی‌ در این‌ هنگام‌ که‌ «محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌» شبستان‌ تاریک‌ و خاموش‌ آمنه‌ را روشن‌ می‌کرد جای‌ همسر جوانش‌ «عبدالله» خالی‌ بود چون‌ او در بازگشت‌ از سفر شام‌ در مدینه‌ درگذشته‌ و در همانجا به‌ خاک‌ سپرده‌ شده‌ و آمنه‌ را برای‌ همیشه‌ تنها گذاشته‌ بود  .

 «محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌» به‌دنیا آمد و همراه‌ با ولادت‌ او حوادثی‌ در آسمان‌ و زمین‌ و مخصوصاً در مشرق‌ که‌ مهد تمدن‌ آنروز بود، پدیدار گردید.

 کاخ‌ با عظمت‌ انوشیروان‌ که‌ شبحی‌ از قدرت‌ و سلطنت‌ ابدی‌! را در نظرها مجسم‌ می‌کرد و مردم‌ به‌ آن‌ و صاحبش‌ چشم‌ دوخته‌ بودند، آنشب‌ لرزید و چهارده‌   کنگرة‌ آن‌ فروریخت‌ و آتشکدة‌ فارس‌   که‌ شعله‌های‌ آتش‌ آن‌ هزار سال‌ زبانه‌ می‌کشید یکباره‌ خاموش‌ شد.

 خشکیدن‌ دریاچة‌ ساوه‌ نیز منطقة‌ عظیم‌ دیگری‌ را بیدار کرد!

 حلیمه‌ دایة‌ محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌

 اعراب‌ کودکان‌ خویش‌ را پس‌ از تولد به‌ دایه‌ای‌ در میان‌ قبایل‌ اطراف‌ شهر می‌سپردند تا هم‌ در هوای‌ آزاد و در محیط‌ طبیعی‌ صحرا پرورش‌ یابند و هم‌ لهجة‌ فصیح‌ عربی‌ را ـ که‌ در آن‌ زمان‌، اصیل‌ترین‌ جلوة‌ آن‌ در صحرا یافت‌ می‌شد فرا گیرند.  ازطرفی‌ چون‌ آمنه‌ برای‌ تغذیة‌ فرزندش‌ شیر نداشت‌، «عبدالمطلب‌» پدر بزرگ‌ و کفیل‌ «محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌» به‌ فکر افتاد بانویی‌ محترم‌ و مطمئن‌ را برای‌ نگهداری‌ محمد عزیز، یادگار فرزندش‌ عبدالله، استخدام‌ کند و پس‌ از تحقیق‌ کافی‌ «حلیمه‌» را که‌ از قبیله‌ی‌ «بنی‌سعد» (قبیله‌یی‌ که‌ به‌ شجاعت‌ و فصاحت‌ معروف‌ بود) و از زنان‌ پاکدامن‌ و اصیل‌ به‌شمار می‌آمد، برای‌ این‌کار انتخاب‌ کرد.

 حلیمه‌، محمد را به‌ قبیلة‌ خود برد و چون‌ فرزند خویش‌ در مراقبت‌ او می‌کوشید.«قبیلة‌ بنی‌سعد» مدتی‌ بود که‌ در صحرا گرفتار قحطی‌ بودند و صحرای‌ خشک‌ و آسمان‌ خشک‌تر، فلاکت‌ و فقر آنان‌ را افزون‌ ساخته‌ بود.

 از روزی‌ که‌ «محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌» به‌ خانة‌ حلیمه‌ رفت‌، خیر و برکت‌ به‌ او رو آورد و زندگی‌ او که‌ با فقر و تنگدستی‌ می‌گذشت‌، رو به‌ بهبود گذارد و چهرة‌ رنگ‌پریدة‌ او و فرزندانش‌ نور و طراوتی‌ پیدا کرد. پستان‌ خشک‌ او پر از شیر شد و مرتع‌ گوسفندان‌ و شتران‌ آن‌ ناحیه‌ خرّم‌ گشت‌. درحالیکه‌ پیش‌ ازآن‌ مردم‌ بسختی‌ زندگی‌ می‌کردند. «محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌»، خود نیز بیش‌ از دیگر کودکان‌ رشد می‌کرد و از آنها چابکتر می‌دوید و مانند آنها شکسته‌ حرف‌ نمی‌زد.

 چنان‌ میمنت‌ و برکت‌ با او همراه‌ بود که‌ اطرافیانش‌ بسهولت‌ این‌ حقیقت‌ را درمی‌یافتند و به‌ آن‌ معترف‌ بودند؛ به‌طوری‌ که‌ حارث‌ همسر حلیمه‌ به‌ او می‌گفت‌: آیا می‌دانی‌ چه‌ فرزند مبارکی‌ نصیب‌ ما شده‌ است‌؟...

 محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌، در طوفان‌ حوادث‌

 تازه‌ شش‌   بهار از عمر «محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌» می‌گذشت‌ که‌ مادرش‌ آمنه‌ برای‌ دیدار بستگان‌ خود و شاید زیارت‌ قبر شوهرش‌ عبدالله شهر مکه‌ را ترک‌ گفت‌ و به‌اتفاق‌ محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌، به‌سوی‌ مدینه‌ روان‌ گشت‌ و پس‌ از دیدار از نزدیکان‌ خویش‌ و تجدید عهد با مزار همسرش‌، پیش‌ از رسیدن‌ به‌ مکه‌ در محلی‌ به‌ نام‌ «ابواء» درگذشت‌.  بدین‌ترتیب‌ محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌، در سنینی‌ از عمر که‌ هر کودکی‌ احتیاج‌ فراوان‌ به‌ محبتهای‌ سرشار پدر و دامان‌ پرمهر مادر دارد این‌هر دو را ازدست‌ داد.

 سیمای‌ محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌

 همانطوریکه‌ ولادت‌ پیامبر اسلام‌، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌، و حوادث‌ بعد از آن‌ خارق‌العاده‌ بود همچنین‌ گفتار و کردار دوران‌ کودکی‌ آن‌ حضرت‌ او را از سایر کودکان‌ ممتاز می‌ساخت‌.  ابوطالب‌ عموی‌ محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌، می‌گفت‌: هرگز از محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌، دروغ‌ و کار ناشایست‌ و جاهلانه‌ ندیدیم‌، نه‌ بیجا می‌خندید و نه‌ سخنان‌ بیهوده‌ می‌گفت‌ و بیشتر تنها بود.

 هنگامیکه‌ محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌، هفت‌ساله‌ بود یهود گفتند ما در کتابهایمان‌ خوانده‌ایم‌ که‌ پیامبر اسلام‌ از غذای‌ حرام‌ و شبهه‌دار اجتناب‌ می‌نماید، خوب‌ است‌ او را امتحان‌ کنیم‌. لذا مرغی‌ ربودند و برای‌ ابوطالب‌ فرستادند، همه‌ از آن‌ خوردند چون‌ نمی‌دانستند، ولی‌ محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌، به‌ آن‌ دست‌ نزد، وقتی‌ علت‌ آن‌ را پرسیدند در جواب‌ فرمود: آن‌ حرام‌ است‌ و خداوند مرا از حرام‌ حفظ‌ می‌فرماید... سپس‌ مرغ‌ همسایه‌ را گرفته‌ و فرستادند به‌ خیال‌ اینکه‌ بعداً پولش‌ را بپردازند آن‌ حضرت‌ باز هم‌ میل‌ نکرد و فرمود این‌ غذا شبهه‌ناک‌ است‌ و... آنگاه‌ یهود گفتند این‌ طفل‌ دارای‌ شأن‌ و مقام‌ عالی‌ و ارجمندی‌ است‌.

 بزرگ‌ قریش‌ «عبدالمطلب‌» با محمد، صلّی‌الله علیه‌وآله‌، مانند سایر کودکان‌ رفتار نمی‌کرد، بلکه‌ برای‌ او مقام‌ و مرتبه‌ای‌ رفیع‌ قائل‌ بود.

 هنگامیکه‌ برای‌ عبدالمطلب‌ جایگاهی‌ در کنار کعبه‌ ترتیب‌ می‌دادند و فرزندانش‌ اطراف‌ جایگاه‌ مخصوص‌ را احاطه‌ می‌کردند عظمت‌ و ابهت‌ او مانع‌ بود که‌ شخصی‌ به‌ آنجا وارد شود، ولی‌ محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌، مقهور آن‌ جلال‌ و جبروت‌ نمی‌شد و یکراست‌ به‌ جایگاه‌ مخصوص‌ می‌رفت‌. عبدالمطلب‌ به‌ فرزندانش‌ که‌ مانع‌ ورود محمد، صلّی‌الله علیه‌وآله‌، می‌شدند می‌گفت‌: پسرم‌ را رها کنید، به‌ خدا سوگند او دارای‌ شأن‌ عظیمی‌ است‌... آنگاه‌ محمد، صلّی‌الله علیه‌وآله‌، با بزرگ‌ قریش‌ عبدالمطلب‌ می‌نشست‌ و با او به‌ سخن‌ می‌پرداخت‌.



خرید و دانلود تحقیق در مورد کودکی حضرت محمد