واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق در مورد حسابداری استهلاک 1

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 3 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

حسابداری استهلاک (قسمت دوم)

در پست قبلی روشهای استهلاک را معرفی کرده بودم .امروز سه روش از هفت روش را توضیح می دهم.

روش اول_ روش خط مستقیم

در این روش که ساده ترین روش برای محاسبه استهلاک است :

ارزش اسقاط را از بهای تمام شده کم کرده و حاصل را بر تعداد دوره یا سال تقسیم می کنند.

در حقیقت این روش ارتباط نزدیکی با زمان دارد.

برای درک بهتر به مثال زیر توجه کنید که سایر روشها را نیز با این مثال توضیح خواهم داد.

شرح

حرف اختصاری

ارزش

قیمت تمام شده

c

10500000

ارزش اسقاط

s

500000

تعداد سال

n

5 سال

ساعات کارکرد

nh

20000 ساعت

واحد تولید

nu

10000 واحد

نرخ استهلاک

r

هزینه استهلاک هر دوره

d

استهلاک انباشته

An

ارزش دفتری یا مانده مستهلک نشده

Bn

بنابراین هزینه استهلاک هر دوره با توجه به مثال و با استفاده از روش خط مستقیم می شود:

d = (c - s) / n

2000000 = 5 / ( 500000 - 10500000)

روش خط مستقیم روشی بسیار ساده است. در مواقعی که میزان استفاده از دارایی و کارکرد آن در هر دوره برابر با دوره دیگر می باشد. و همچنین مواقعی که هزینه های تعمیر و نگهداری هر دوره مساوی دوره های مالی دیگر برآورد شود.

خوب می بینید که همچنین چیزی می شود گفت که غیر ممکن است. از این روش معمولا برای استهلاک داراییهای نامشهود استفاده می شود.

اکثر مساله های حسابداری امتحانات ما و یا کتابمان با این روش حل می شوند.

اما فقط این نیست، روش خط مستقیم اصلا کارکرد دارایی را در نظر نمی گیرد. همانطور که می دانید با گذشت زمان و مستهلک شدن داراییها ارزش دفتری آنها کاهش می یابد ولی چون در روش خط مستقیم هزینه استهلاک در تمام دوره ها برابر است بنابراین این موضوع که ارزش دارایی باید کاهش یابد را نیز نادیده می گیرد. این حالت محاسبات مربوط به بازده سرمایه مختل می کند.

به عنوان مثال وقتی بخواهیم RROA (rate of return on assets) یا نرخ بازده دارایی را با تقسیم کردن سود خالص بر داراییها بدست آورند، رقمی بزرگتر و غیر واقعی از آنچه وجود دارد را نشان می دهد.

محاسبه بر حسب محصول یا روشهای مبتنی بر تغییر هزینه هر دوره:

روش دوم _ روش ساعات کارکرد

در این روش هزینه استهلاک هر دوره بر حسب میزان کارکرد واقعی مال تعیین می گردد. به عنوان مثال اگر ماشینی در دوره جاری دو برابر دوره قبل کار کند، استهلاک آن در دوره جاری دو برابر محسوب می شود.

در این روش کارکرد مال یا دارایی تا زمان اسقاط ان بر حسب تعداد کل ساعات کار، برآورد و انگاه نرخ استهلا ک برای هر ساعت کار محاسبه میشود.

با توجه به مثال بالا:

نرخ استهلاک برای هر ساعت کار برابر است با:

R = (c - s) / nh

500 = 20000 / ( 500000 - 10500000)

این روش را به دلیل رعایت اصل تطابق هزینه با درآمد ( اصول حسابداری را از اینجا بخوانید) روش منظم می دانند. و لی اگر مثلا محصولی تولید نشود این رعایت اصل تطابق مختل خواهد شد.

ولی در این روش بر خلاف روش خط مستقیم مبلغ استهلاک بر حسب میزان استفاده از مال تغییر می یابد.

این روش زمانی که میزان استفاده یا کارکرد دارایی در یک دوره با دوره دیگر تفاوت زیادی دارد بسیار مفید می باشد.

ولی این روش برای بسیاری از اقلام دارایی مانند ساختمان ، مبل ، اثاثه و ماشین تحریر غیر عملی است. چون در این داراییها ساعات کارکرد مد نظر قرار نمی گیرد.

ولی برای بعضی دیگر از اقلام داراییها مانند وسایل و ماشین آلات مفید است.

روش سوم _ روش میزان تولید

از این روش زمانی استفاده می شود که کارکرد یا فایده دارایی در طول مدت کار آن بر حسب مقدار محصول قابل تولید برآورد گردد.

در این روش استهلاک به مقدار محصولی که تولید می شود بستگی دارد.

در این روش مبلغی که بابت استهلاک به هر واحد محصول تعلق می گیرد، ثابت باقی می ماند در صورتی که در روش خط مستقیم، با تغییر میزان تولید، آنچه بابت استهلاک به هر محصول سر شکن می شود متغیر است.

با توجه به مثال بالا:

نرخ استهلاک برای هر واحد محصول تولید شده برابر است با:

R = (c - s) / n u

1000 = 10000 / (500000 - 10500000 )

1000 مبین نرخی است که باید بابت استهلاک، به هر واحد محصول تولید شده سرشکن شود.

بنابراین در هر دوره، این نرخ را در مقدار تولید ضرب می کنند تا مبلغ استهلاک آن دوره معین شود.

حال اگر فرض کنیم در سال اول 3000 واحد تولید شده باشد. مبلغ استهلاک ماشین آلات بصورت زیر محاسبه می شود:

D 1 = r × میزان تولید سالانه = 3000000 = 1500 ×1000

استفاده از این روش منوط به زمانی است که بتوان میزان تولید واقعی را اندازه گیری و معین کرد.

تفاوت دو روش ساعات کارکرد و میزان تولید به کارایی عملیات واحد صنعتی در یک دوره در مقایسه با دوره دیگر مربوط می شود.

بدلیل اینکه کار ماشین را وقتی مفید می دانند که محصولی از ان تولید شود ، پس در مواردی که موسسه بخواهد از بین دو روش ساعات کارکرد و روش میزان تولید یکی را برگزیند، مسلما روش میزان تولید را ترجیح خواهد داد.

اما در روش میزان تولید، همانند روش ساعت کارکرد، هزینه استهلاک هر دوره متغیر ولی مبلغی که بابت استهلاک به هر واحد محصول سرشکن می شود ثابت است.

جدول محاسبه استهلاک بر اساس روش میزان تولید

سال

میزان تولید

هزینه استهلاک(بدهکار)

استهلاک انباشته(بستانکار)

مانده استهلاک انباشته

مانده مستهلک نشده یا ارزش دفتری

0

10500000

1

1500

1000 ×1500

1500000

1500000

9000000

2

2000

2000000

2000000

3500000

7000000

3

1400

1400000

1400000

4900000

5600000

4

2100

2100000

2100000

7000000

3500000

5

3000

3000000

3000000

10000000

500000(ارزش اسقاط)

10000 10000000 10000000

همانطور که می بینید هزینه استهلاک هر سال بر مبنای میزان تولید محاسبه شده و ثبت زیر برای هر دوره انجام گرفته است:

هزینه استهلاک ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

استهلاک انباشته ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اگر به ستون ارزش دفتری توجه کنید مشاهده می کنید که در پایان 5 سال عمر مفید تنها مانده ارزش اسقاط می باشد و این همان هدف استهلاک است یعنی سرشکن کردن و تخصیص بهای تمام شده دارایی بر مدتی که عمر مفید ان دارایی است.

تا حالا 3 روش از 7 روش را خدمتتان معرفی کردم. منتظر 4 روش دیگر در آینده باشید. (شاید دور یا شاید نزدیک)



خرید و دانلود تحقیق در مورد حسابداری استهلاک 1


تحقیق درباره اخلاق انتخاباتی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

1- این روزها که در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی قرار داریم، یکی از ؟؟ رایج بحث بر سر «اخلاق انتخاباتی» است. از نظر شما تعریف اخلاق انتخاباتی چیست؟

- الحمدالله رب العالمین و السلام و الصلوه علی محمد و آله الطاهرین، ؟؟ بقیه الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین له الفداء و جعلنا من خیر انصار، و اعوانه والمستشهدین بین یدیه.

واژه «اخلاق» که گفته می‌شود، معنایی در آن هست که چیزی از کارهای پسندیده و یا حتی کارهای بد به شکل ملکه در انسان درآید و راحت انجام دهد.

مثلاً روزهای اولی که به تازگی رانندگی یاد گرفتیم و هنوز ملکه‌مان نیست، اگر بچه‌مان عقب ماشین حرف بزند و شیطنت کند، حواسمان پرت می‌شود و تصادف می‌کنیم. یا مثلاً کلاج و گاز و ترمز را فکر می‌کنیم و دقت می‌کنیم هنگام استفاده؛ اما وقتی که گذشت و ممارست کردیم به راحتی رانندگی می‌کنیم و تغییر دهنده بر ایمان امری عادی است. اشتباه نمی‌کنیم هرگز پدال گاز و ترمز را.

در اخلاق همین حالت ملکه خوابیده است، می‌تواند اخلاق خوب باشد و هم اخلاق بد. پس هم شامل رذایل است و هم فضایل است که می‌تواند به شکل خلق در آدم در بیاید.

«انتخابات» هم یعنی ما وارد معرکه‌ای می‌شویم که می‌خواهیم بگوییم مردمان یک ؟؟ دارند که کسی را که می‌خواهند انتخاب کنند، خوب طبیعی است همانطور که یک شخص یک درکی دارد، یک جامعه هم درکی دارد. ما یک درک جمعی داریم. مثلاً بچه‌های تهران یک درکی دارند که حتی در جمع می‌توان سطح درک آنها را اندازه‌گیری کرد و با بچه‌های مثلاً اصفهان مقایسه کرد. می‌توان گفت هر یک کجا بالاتر و کجا پایین‌تر است.

ولی انتخابات یک چیزی است که بنده فکر می‌کنم یکی از ویژگیهای انسان نسبت به سایر موجودات خدای تعالی که حسنش هم هست این است که می‌تواند و حق انتخاب دارد. خودش می‌تواند سرنوشت آینده خود را رقم بزند. اگر خوب باشد باید باشد.

یک گل اینگونه نیست، ولی یک خانم یا یک آقا این گونه است، می‌تواند سرنوشت خود را خودش انتخاب کند.

2- یعنی در سرنوشت انسانها عوامل دیگر دخیل نیست؟

- البته گاهی تلاش می‌کنیم که گردن یک فردی یا یک چیزی بگذاریم، اما اینجور نیست؛ خیلی از اوقات خودمان هستیم که انتخاب می‌کنیم.

3- به بحث «اخلاق انتخاباتی» بر گردیم.

- خوب، اینجا هم دو دسته‌اند، یک عده انتخاب می‌شوند و یک عده انتخاب می‌کنند. آنهایی که منتخب می‌شوند همه صاحب اختیارند، در حضور یا عدم حضور، در شهری که نامزد می‌شود. می‌تواند انصراف بدهد یا بماند.

مردم هم اختیار دارند و می‌توانند بین نامزدها انتخاب کنند.

ولی در برابر تمام این حق انتخابها و اختیارها مسئولیت هم داریم، یعنی هم کسی که خود را در معرض انتخاب قرار دارد، چه خوب باشد چه بد، چه اصولی باشد یا نه، به دنبال اصلاحات باشد یا نباشد. هر اسمی که رویش بگذاریم، اینکه به معرکه می‌آید باید بداند که مسئولیتی در قبال این دارد. این گونه نیست که وقتی خدا اختیار و حق انتخاب می‌دهد هر کاری خواستی بتوانی انجام دهی. برخی این تعهد را نسبت به خداوند درک و احساس می‌کنند و برخی متوجه آن نیستند. یعنی ممکن است در خودشان این خلق را ایجاد کرده باشند با ممارست و تمرین و دریافت و یا ایجاد نکرده باشند. شاید هم به عکس مل کرده باشند، بارها به مردم دروغ گفته باشند، بارها خود را با ظاهر زیبا برای فریب مردم آراسته، بالاخره هر کس را با چیزی می‌شود گول زد، با چند تا کلمه علمی سنگین .... چنین افرادی هستند و من هم با نام آنها کاری ندارم و نمی‌خواهم اسمی بیاورم چون اینها شایسته نیستند. چنین افرادی اصلاً نیایند اول از همه به خودشان ظلم می‌کنند و خودشان را ارزان می‌فروشند.

4- طرف مقابل اینها حتماً باید کسانی باشند که خودشان را به فضایل اخلاقی آراسته‌اند؟

- طرف مقابل کسی است که فضایلی را در خود ایجاد کرده یا می‌خواهد دارای فضیلت باشد. ممکن است کسی باشد مثل بنده، من دوست دارم خوب باشم، ؟؟ نیستم. اخلاق خوب هنوز درونم ملکه نشده اما دوست دارم بشود. این دو گروه برای آمدن خوب هستند. بخواهند دارای فضایل بشوند و یا شده باشند.

5- یعنی همین که دارای فضایلی باشیم کافی است؟

- خوب وقتی اینگونه است باید یک اصولی را رعایت کرد. ما به عنوان یک مسلمان باید آنچه در اسلام به عنوان اخلاق پسندیده توصیه شده را رعایت کنیم.

6- می‌شود چند مورد مصداقی بفرمایید؟

- بنده چند تا از سر شاخه‌ها را می‌گویم. یکی صداقت و راستی است. ما به این مردم قول و قراری می‌گذاریم. یا قول ندهید یا اگر می‌دهید پایش بایستید. بدانیم چه می‌گوییم به مردم.

راستی خیلی خوب است و همه آنرا دوست دارند. منحصر به اسلام هم نیست. جزو مروت و جوانمردی است. ممکن است یک عده مسلمان هم نباشند اما صداقت داشته باشند. همانطور که زمان پیامبر یک عده از مشرکین با هم قرار می‌گذارند که جوانمردانه عمل کنند.

صداقت داشتن، ؟؟ داشتن، به دنبال لجن مال کردن دیگران نبودن.

7- یعنی برای پرهیز از لجن مال کردن به سراغ نقد نرویم؟

- چرا، مستدل حرف بزنیم و از طرف هم بخواهیم مستدل حرف بزند. به استدلال حرف بزنیم و به استدلال بپذیریم. جالب این است که اسلام از دست متحجرین می‌نالد چون خود یک دین متحجر نیست. اسلام از دست کسانی که مقلد کورکورانه‌اند و چون پدرانشان کاری را کرده‌اند یا چون سنتی دارند، رفتاری را که کورکورانه انجام می‌دهند می‌نالد. نه یک اصولی دارد و می‌گوید به این اصول باید پایبند باشیم. مثل وفای به عهد، اگر قول داده‌ایم بیایم، بیایم؛ اگر نه نیایم.

8- شما به وفای به عهد خیلی تکیه کردید.

- چون می‌دانید، یک شرایطی را می‌پذیریم می‌آییم، مثلا می‌گوییم به قانون اساسی متعهدیم، خیر این مردم را در نظر می‌گیریم. خوب خیر مردم را در نظر گرفتن دیگر با مسئله لج و لجبازی کردن با دولت و قوه قضاییه و .... جور نیست؛ اینها دیگر بازی نفس است. مجلس نباید مجلس هواهای نفسانی بشود که هر کس بخواهد هر کار بکند. اگر دلم بخواهد دست بالا کنم، اگر نخواهم نکنم. اینجور آزاد نیستیم، درست است که حق انتخاب داریم اما بابت آن مسئولیت داریم. سوال می‌کنند که چرا گفتی آری و چرا نه.

9- اشاره شما به هر رای نماینده در طول مسئولیتش است؟



خرید و دانلود تحقیق درباره اخلاق انتخاباتی


تحقیق درباره اخلاق 1 تقوا

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

تقوا

محقق طوسى، راه دیگر مانع‏زدایى از سیر و سلوک را «تقوا» و تقوا را داراى سه ضلع و رکن معرفى کرده است: ترس از خدا و تحاشى از کار زشت و قصد قربت در آن ترس و این تحاشى. در باره تقوا آمده است:

«بلى من أوفى بعهده و اتقى فإن الله یحب المتقین» (1)

متقین، محبوب خدا هستند. البته همان طور که تقوا مراتبى دارد محبوبیت الهى هم درجاتى دارد. مهم، آن است که انسان در تقوا سه رکن آن را رعایت کند:

رکن اول این که از خدا بترسد و این خوف، خوف ساده باشد و بر اساس ترس از خدا تحاشى داشته باشد.

رکن دوم «تحاشى» از گناه است، بدین معنا که اگر گناه در وسط باشد، انسان خود را به حاشیه بکشد تا به آن آلوده نشود؛ مثل این که، گفته مى‏شود: «از گناه اجتناب کنید» ؛ یعنى، شما دریک جانب قرار گیرید و گناه در جانب دیگر قرار گیرد؛ یعنى، سعى کنید با پروا از متن که گناه است به حاشیه صفا و نجات قدم بردارید.

رکن سوم این است که چه در آن ترس و چه در این حاشیه رفتن، منظور، نزدیک شدن به خدا باشد . برخى افراد از ترس زندان یا براى حفظ آبروى خود و هراس از ریختن آبرو، گناه نمى‏کنند و از آن تحاشى دارند و البته اینها خوب است. چون دورى از گناه، «توصلى» است؛ اما نشانه سیر و سلوک نیست. «سالک الى الله» خود را در مسیر خدا مى‏بیند و مسیر هم مستقیم و زمام این سالک در این مسیر مستقیم به دست خداست؛ چنانکه مى‏فرماید:

«ما من دابة إلا هو اخذ بناصیتها إن ربى على صراط مستقیم» (2) .

کسى که گفت:

«إیاک نعبد و إیاک نستعین»

قهرا خود را در تحت زمام حق مى‏بیند:

«یا من بیده ناصیتى، یا علیما بضرى و مسکنتى، یا خبیرا بفقرى و فاقتى» (3)

و مشابه این مضمون در «مناجات شعبانیه» چنین آمده است:

«بیدک لا بید غیرک زیادتى و نقصى و نفعى و ضرى» (4) .

بنابراین، انسان سالک خود را در راهى مى‏بیند که زمام راهیان آن به دست خداست. از این رو پرهیز و ترس او «قربة الى الله» است؛ زیرا اگر چنین نباشد، او براى خود مى‏ترسد؛ نه براى رضاى خدا و بنابراین، اهل سیر نیست.

اگر انسان از گناه توبه کند و به جایى برسد که از توبه نیز توبه کند، در فضایل، مخلص است و هرگز ریا نمى‏کند. تقوا که از بهترین اوصاف انسان سالک است، گاهى انسان آن را به این انگیزه، تحصیل مى‏کند که در دنیا و آخرت عزیز باشد. چنین انسانى اخلاص ندارد؛ زیرا کار را براى تحصیل رضاى خود کرده است، نه رضاى خدا و در حقیقت او با تقوا نیست؛ زیرا او لباس تقوا را در بر کرده است تا در قیامت، جامه زرین جاه و عزت را بپوشد.

این که مى‏گویند صراط مستقیم، از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است، نمونه‏هایش در این بحثها ظهور مى‏کند. گاهى تشخیص وظیفه، از تشخیص یک موى باریک، باریکتر است. آنها که موشکافى مى‏کنند توان این را دارند که این مسائل را به طور دقیق ارزیابى کنند.

توضیح و تحلیل مطلب این است که مراتب اهل تقوا متفاوت است؛ زیرا:

.1 گاهى کسى براى عزت و جاه‏مند شدن نزد جامعه، جامه تقوا را در بر مى‏کند. این صبغه ریائى دارد و از بحث خارج است.

.2 گاهى براى عزیز شدن نزد خدا و اولیاى الهى پرهیزکار مى‏شود، این عمل نیز، خوب ولى ابتدایى یا متوسط است و بنابراین، باید آن را هم رها کرد.

.3 گاهى انسان مى‏داند که خدا او را عزیز مى‏کند ولى او براى عزیز شدن با تقوا نمى‏شود . این هم کمال خوبى است. چون او براى عزیز شدن، جامه تقوا را در بر نکرده است.

.4 گاهى این دانستن را هم از یاد مى‏برد؛ بلکه به عنوان وظیفه بندگى، با تقواست؛ یعنى عزیز شدن نه تنها «مطلوب» او نیست، بلکه «معلوم» او هم نیست و این خود، فضیلت است و تملک دل طلب مى‏کند و چنین انسانى بنده خالص خداست.

راه تحریم غیر خدا

راههایى را که در شبانه‏روز به ما ارائه‏کرده‏اند، براى رسیدن به این مقصود سهم مؤثرى دارد.

نماز تنها کار سلبى به عنوان «نهى از فحشا و منکر» ندارد؛ چنانکه قرآن کریم مى‏فرماید :

«إن الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنکر» (5)

بلکه آثار اثباتى فراوانى نیز دارد. ما نباید در حدى باشیم که نماز را براى «پرهیز از گناه» بخوانیم، بلکه باید بکوشیم آن را براى «لذت لقاى حق» اقامه کنیم. گرچه توجه به لذت هم نقص است؛ ولى ما را به آن مراحل نهایى، راهنمایى و نزدیک مى‏کند.

نخستین چیزى که در مورد نمازبه ما آموخته‏اند این است که نماز بدون طهارت، نماز نیست :

«لا صلوة إلا بطهور» (6)

و ما هم باید درست تحصیل طهارت کنیم. آنگاه به ما گفته‏اند: وقتى وارد نماز مى‏شوید، چهره جان خود را متوجه ذات اقدس و خداوند کنید تا خداوند نیز به شما رو کند.

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند:

«إذا قمت إلى الصلاة فأقبل على الله بوجهک یقبل علیک» (7)

امام صادق ( علیه السلام) نیز فرمودند:

«إنی لاحب للرجل المؤمن منکم إذا قام فی صلاة فریضة أن یقبل بقلبه إلى الله تعالى و لا یشغل قلبه بأمر الدنیا، فلیس من عبد یقبل بقلبه فی صلاته إلى الله تعالى إلا أقبل الله إلیه بوجهه و أقبل بقلوب المؤمنین إلیه بالمحبة بعد حب الله إیاه» (8) .

نمازگزارى که به معانى نماز توجه و حضور قلب نداشته باشد، خدا از او، اعراض مى‏کند. وقتى خدا از نمازگزار اعراض کند، در حقیقت او پشت به قبله نماز مى‏خواند. بنابراین، به مقدارى که نمازگزار معانى نماز را مى‏داند و گناهان خود را احضار و از ذات اقدس اله توبه و نزاهت روح، طلب مى‏کند، نماز او مقبول است؛ زیرا نماز گرچه از نظر فقه اصغر، «واجب ارتباطى» است، لیکن در فقه اکبر با تحلیل هر جزء «واجب استقلالى» خواهد بود.

سفارش پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و ائمه ( علیهم السلام) در مورد اصل نماز، نماز جماعت، نماز جمعه، نماز شب و... فراوان است و این نشانه آن است که نماز بهترین راه براى سیر و سلوک انسان به سوى خداست.

امام صادق ( علیه السلام) در بیمارى پیش از ارتحال خود دستور دادند بستگان جمع شوند و پس از اجتماع، به آنان فرمودند:

«إن شفاعتنا لا تنال مستخفا بالصلوة» (9)

شفاعت ما اهل بیت شامل حال کسى که نماز را سبک بشمارد نمى‏شود.

پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز در بیمارى متصل به رحلت فرمودند: شفاعت من شامل کسى که نمازش را از وقت آن تأخیر اندازد نمى‏شود:

«لا ینال شفاعتی من أخر الصلاة بعد وقتها» (10)

که این در حقیقت، یکى از مصادیق سبک شمردن نماز است.

نیز رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم هنگامى که مشاهده کردند نمازگزارى در مسجد رکوع و سجودش را با سرعت انجام مى‏دهد، فرمودند: اگر او با همین وضع بمیرد به دین من، نمرده است:

«دخل رجل مسجدا فیه رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم فخفف سجوده دون ما ینبغی و دون ما یکون من السجود، فقال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم نقر کنقر الغراب، لو مات على هذا مات على غیر دین محمد» (11) .



خرید و دانلود تحقیق درباره اخلاق 1 تقوا


تحقیق درباره اثبات نبوت پیامبر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 45

 

راه هاى اثبات نبوت ( 1 )

بحث ما درباره نبوت است که به یک اعتبار دومین اصل و به اعتبار دیگر سومین اصل از اصول دین است . اصول دین به یک اعتبار عبارت است از توحید , نبوت و معاد , ولى از دیده شیعیان چون دو چیز دیگر هم جزء اصول دین است , گفته مى شود که اصول دین پنج است : توحید , عدل , نبوت , امامت و معاد . به هر حال نبوت یکى از ارکان اصول دین است . راجع به نبوت بحثهاى زیادى هست که ما عجالتا فهرست بحثها را آن اندازه اى که فعلا به نظرمان رسیده عرض مى کنیم و ممکن است که آقایان هم موضوعاتى داشته باشند که لازم باشد در اطراف آنها بحث شود . مفهوم عمومى اى که همه مردم از نبوت دارند این است که بعضى از افراد بشر واسطه هستند میان خداوند و سایر افراد بشر , به این نحو که دستورهاى خدارا از خدا مى گیرند و به مردم ابلاغ مى کنند . تا این حد را همه در تعریف نبوت قبول دارند . این دیگر تفسیرى همراهش نیست : گروهى از افراد بشر که دستورهاى خدا را از ناحیه خداوند مى گیرند و به مردم ابلاغ مى کنند . آنگاه در اینجا مسائل زیادى هست . یکى از مسائل این است که اساسا چه نیازى در عالم به این کار هست که دستورهایى از ناحیه خدا به مردم برسد , اصلا مردم نیاز به چنین چیزى دارند که از ناحیه خدا به آنها دستور برسد , یا نه , چنین نیازى نیست ؟ و تازه اگر چنین نیازى هست آیا حتما راه برآورده شدن این نیاز این است که به وسیله افرادى از بشر این دستورها ابلاغ بشود , راه دیگرى وجود ندارد ؟ اگر گفتیم این نیاز هست , این نیاز از چه قسمت است ؟ آیا زندگى اجتماعى بشر بدون آنکه یک دستور الهى در آن حکمفرما باشد نظم و نظام نمى پذیرد ؟ یا نه , از این جهت بشر نیازى ندارد , از آن جهت نیاز دارد که زندگى بشر محدود به زندگى دنیا نیست , یک زندگى ماوراء دنیایى هم وجود دارد و آن زندگى ماوراء دنیا از نظر اینکه بشر در آنجا سعادتمند باشد بستگى دارد به اینکه در این دنیا چگونه زندگى کند , چه جور معتقدات و افکارى داشته باشد , چه جور خلقیاتى داشته باشد و چه جور اعمالى داشته باشد که اعمال صالح گفته مى شود . چون سعادت بشر در آن دنیا بستگى دارد به افکار و معتقدات و اخلاقیات و اعمالش در این دنیا , پیغمبران دستورهایى از ناحیه خدا براى بشر آورده اند که فکر و عمل و اخلاق خودش را طورى تنظیم کند که در آن دنیا سعادتمند باشد . و یا هر دو , یعنى هم زندگى اجتماعى بشر اگر بخواهد سعادتمندانه باشد احتیاج دارد که آن دستورهاى خدایى اجرا بشود و هم زندگى اخروى بشر , و ایندو به یکدیگر پیوسته و وابسته اند نه اینکه ضد یکدیگر باشند که آنچه زندگى اجتماعى را صالح مى کند آن دنیا را خراب کند و بالعکس , نه , در هر دو , بشر چنین نیازى دارد . پس یک بحث درباب نبوت مسأله نیاز به انبیاست . بحث دیگر درباب نبوت این است که انبیاء که ما مى گوییم دستورها را از ناحیه خدا مى گیرند این را چگونه مى گیرند ؟ که این نامش ( وحى) است , بحث در مسأله وحى است , یعنى انبیاء این تعبیر را درباره خودشان به کار برده و گفته اند از ناحیه خدا به ما وحى مى شود . آنگاه درباب وحى , نام فرشتگان را آورده اند , جبرئیلى مخصوصا نامش برده شده است در خود قرآن و در کتابهاى دیگر آسمانى به عنوان واسطه وحى , و به هر حال این گرفتن دستور , تلقى کردن دستورهاى خدا که خودشان اسم ( وحى) رویش گذاشته اند چگونه و به چه شکل است ؟ مسأله دیگر که باز یک مسأله اساسى درباب نبوت است این است که انبیاء ( 1 ) معجزه داشتند و معجزه هایى مىآوردند . معجزه چیست ؟ خود معجزه هم به اندازه مسأله وحى یک مسأله مرموزى است . آیا اصلا معجزه وجود داشته است و مى توا ند وجود داشته باشد ؟ آیا معجزه ضد علم است یا ضد علم نیست ؟ علم و معجزه آیا با هم ناسازگارند یا ناسازگار نیستند ؟ به نظر من مىآید که بحثهاى اساسى درباب نبوت همین سه بحث است : یکى( نبى) و ( رسول) مثلا یکى از مسائل که از نظر قرآنى خیلى قابل بحث است این است که در قرآن , هم تعبیر ( نبى) آمده است و هم تعبیر ( رسول) , نبى و رسول , نبیین و رسل , آیا نبوت با رسالت فرق مى کند , یعنى دو مقام و دو خصوصیت است ؟ یا نه , یک چیز است که با دو اسم تعبیر شده است ؟ کلمه ( نبى) از ماده ( نبأ) است . نبأ یعنى خبر , البته خبرهاى مهم و عظیم و خبرهاى صادق . مثل اینکه هر خبرى را نبأ نمى گویند , کلمه ( حدیث ) یا ( خبر) را ممکن است بگویند ولى کلمه ( نبأ) یک اهمیت دیگرى دارد . نبى یعنى خبر دهنده , چون انبیاء از خدا خبرهایى آورده و به مردم داده اند , به این اعتبار به آنها گفته اند ( نبى) . کلمه ( رسول ) از ماده ( رسالت) است که اصل معنایش رهایى است در مقابل قید . ( مرسل) در زبان عرب یعنى رها شده , در مقابل ( در قید شده) . مثلا اگر مویى را همین طور رها کنند به پایین , مى گویند ( ارسله) یعنى رهایش کرد , اما اگر مو را با سنجاقى ببندند این نقطه مقابل ارسال است . ولى این کلمه را در مطلق مورد فرستادن به کار مى برند . وقتى که کسى , کسى یا چیزى را از جایى به جایى مى فرستد , به آن مى گویند ( ارسال) و ( رسول) یعنى فرستاده به طور کلى . نمایندگانى



خرید و دانلود تحقیق درباره اثبات نبوت پیامبر


تحقیق درباره اخلاق انتخاباتی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 14

 

1- این روزها که در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی قرار داریم، یکی از ؟؟ رایج بحث بر سر «اخلاق انتخاباتی» است. از نظر شما تعریف اخلاق انتخاباتی چیست؟

- الحمدالله رب العالمین و السلام و الصلوه علی محمد و آله الطاهرین، ؟؟ بقیه الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین له الفداء و جعلنا من خیر انصار، و اعوانه والمستشهدین بین یدیه.

واژه «اخلاق» که گفته می‌شود، معنایی در آن هست که چیزی از کارهای پسندیده و یا حتی کارهای بد به شکل ملکه در انسان درآید و راحت انجام دهد.

مثلاً روزهای اولی که به تازگی رانندگی یاد گرفتیم و هنوز ملکه‌مان نیست، اگر بچه‌مان عقب ماشین حرف بزند و شیطنت کند، حواسمان پرت می‌شود و تصادف می‌کنیم. یا مثلاً کلاج و گاز و ترمز را فکر می‌کنیم و دقت می‌کنیم هنگام استفاده؛ اما وقتی که گذشت و ممارست کردیم به راحتی رانندگی می‌کنیم و تغییر دهنده بر ایمان امری عادی است. اشتباه نمی‌کنیم هرگز پدال گاز و ترمز را.

در اخلاق همین حالت ملکه خوابیده است، می‌تواند اخلاق خوب باشد و هم اخلاق بد. پس هم شامل رذایل است و هم فضایل است که می‌تواند به شکل خلق در آدم در بیاید.

«انتخابات» هم یعنی ما وارد معرکه‌ای می‌شویم که می‌خواهیم بگوییم مردمان یک ؟؟ دارند که کسی را که می‌خواهند انتخاب کنند، خوب طبیعی است همانطور که یک شخص یک درکی دارد، یک جامعه هم درکی دارد. ما یک درک جمعی داریم. مثلاً بچه‌های تهران یک درکی دارند که حتی در جمع می‌توان سطح درک آنها را اندازه‌گیری کرد و با بچه‌های مثلاً اصفهان مقایسه کرد. می‌توان گفت هر یک کجا بالاتر و کجا پایین‌تر است.

ولی انتخابات یک چیزی است که بنده فکر می‌کنم یکی از ویژگیهای انسان نسبت به سایر موجودات خدای تعالی که حسنش هم هست این است که می‌تواند و حق انتخاب دارد. خودش می‌تواند سرنوشت آینده خود را رقم بزند. اگر خوب باشد باید باشد.

یک گل اینگونه نیست، ولی یک خانم یا یک آقا این گونه است، می‌تواند سرنوشت خود را خودش انتخاب کند.

2- یعنی در سرنوشت انسانها عوامل دیگر دخیل نیست؟

- البته گاهی تلاش می‌کنیم که گردن یک فردی یا یک چیزی بگذاریم، اما اینجور نیست؛ خیلی از اوقات خودمان هستیم که انتخاب می‌کنیم.

3- به بحث «اخلاق انتخاباتی» بر گردیم.

- خوب، اینجا هم دو دسته‌اند، یک عده انتخاب می‌شوند و یک عده انتخاب می‌کنند. آنهایی که منتخب می‌شوند همه صاحب اختیارند، در حضور یا عدم حضور، در شهری که نامزد می‌شود. می‌تواند انصراف بدهد یا بماند.

مردم هم اختیار دارند و می‌توانند بین نامزدها انتخاب کنند.

ولی در برابر تمام این حق انتخابها و اختیارها مسئولیت هم داریم، یعنی هم کسی که خود را در معرض انتخاب قرار دارد، چه خوب باشد چه بد، چه اصولی باشد یا نه، به دنبال اصلاحات باشد یا نباشد. هر اسمی که رویش بگذاریم، اینکه به معرکه می‌آید باید بداند که مسئولیتی در قبال این دارد. این گونه نیست که وقتی خدا اختیار و حق انتخاب می‌دهد هر کاری خواستی بتوانی انجام دهی. برخی این تعهد را نسبت به خداوند درک و احساس می‌کنند و برخی متوجه آن نیستند. یعنی ممکن است در خودشان این خلق را ایجاد کرده باشند با ممارست و تمرین و دریافت و یا ایجاد نکرده باشند. شاید هم به عکس مل کرده باشند، بارها به مردم دروغ گفته باشند، بارها خود را با ظاهر زیبا برای فریب مردم آراسته، بالاخره هر کس را با چیزی می‌شود گول زد، با چند تا کلمه علمی سنگین .... چنین افرادی هستند و من هم با نام آنها کاری ندارم و نمی‌خواهم اسمی بیاورم چون اینها شایسته نیستند. چنین افرادی اصلاً نیایند اول از همه به خودشان ظلم می‌کنند و خودشان را ارزان می‌فروشند.

4- طرف مقابل اینها حتماً باید کسانی باشند که خودشان را به فضایل اخلاقی آراسته‌اند؟

- طرف مقابل کسی است که فضایلی را در خود ایجاد کرده یا می‌خواهد دارای فضیلت باشد. ممکن است کسی باشد مثل بنده، من دوست دارم خوب باشم، ؟؟ نیستم. اخلاق خوب هنوز درونم ملکه نشده اما دوست دارم بشود. این دو گروه برای آمدن خوب هستند. بخواهند دارای فضایل بشوند و یا شده باشند.

5- یعنی همین که دارای فضایلی باشیم کافی است؟

- خوب وقتی اینگونه است باید یک اصولی را رعایت کرد. ما به عنوان یک مسلمان باید آنچه در اسلام به عنوان اخلاق پسندیده توصیه شده را رعایت کنیم.

6- می‌شود چند مورد مصداقی بفرمایید؟

- بنده چند تا از سر شاخه‌ها را می‌گویم. یکی صداقت و راستی است. ما به این مردم قول و قراری می‌گذاریم. یا قول ندهید یا اگر می‌دهید پایش بایستید. بدانیم چه می‌گوییم به مردم.

راستی خیلی خوب است و همه آنرا دوست دارند. منحصر به اسلام هم نیست. جزو مروت و جوانمردی است. ممکن است یک عده مسلمان هم نباشند اما صداقت داشته باشند. همانطور که زمان پیامبر یک عده از مشرکین با هم قرار می‌گذارند که جوانمردانه عمل کنند.

صداقت داشتن، ؟؟ داشتن، به دنبال لجن مال کردن دیگران نبودن.

7- یعنی برای پرهیز از لجن مال کردن به سراغ نقد نرویم؟

- چرا، مستدل حرف بزنیم و از طرف هم بخواهیم مستدل حرف بزند. به استدلال حرف بزنیم و به استدلال بپذیریم. جالب این است که اسلام از دست متحجرین می‌نالد چون خود یک دین متحجر نیست. اسلام از دست کسانی که مقلد کورکورانه‌اند و چون پدرانشان کاری را کرده‌اند یا چون سنتی دارند، رفتاری را که کورکورانه انجام می‌دهند می‌نالد. نه یک اصولی دارد و می‌گوید به این اصول باید پایبند باشیم. مثل وفای به عهد، اگر قول داده‌ایم بیایم، بیایم؛ اگر نه نیایم.

8- شما به وفای به عهد خیلی تکیه کردید.

- چون می‌دانید، یک شرایطی را می‌پذیریم می‌آییم، مثلا می‌گوییم به قانون اساسی متعهدیم، خیر این مردم را در نظر می‌گیریم. خوب خیر مردم را در نظر گرفتن دیگر با مسئله لج و لجبازی کردن با دولت و قوه قضاییه و .... جور نیست؛ اینها دیگر بازی نفس است. مجلس نباید مجلس هواهای نفسانی بشود که هر کس بخواهد هر کار بکند. اگر دلم بخواهد دست بالا کنم، اگر نخواهم نکنم. اینجور آزاد نیستیم، درست است که حق انتخاب داریم اما بابت آن مسئولیت داریم. سوال می‌کنند که چرا گفتی آری و چرا نه.

9- اشاره شما به هر رای نماینده در طول مسئولیتش است؟



خرید و دانلود تحقیق درباره اخلاق انتخاباتی