لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
زن و نظام خانواده از دیدگاه اسلام
تحقیق : فاطمه عظیمی وحدت
مربی بهداشت مجتمع آموزشی شهید صادقی
منطقه یک تهران
زن و نظام خانواده از دیدگاه اسلام
منابع :
تاریخ تحلیلی اسلام تالیف محمدنصیری
نظام حیات خانواده در اسلام تالیف دکتر علی قائمی
نظام حقوق زن در اسلام تالیف استاد شهید مرتضی مطهری
مسئله حجاب تالیف استاد شهید مرتضی مطهری
فهرست مطالب
عناوین صفحه
زنان و نظام خانواده
خانواده در دنیای امروز
نابسامانیهای موجود در رابطه با خانواده
ضرورت امروزی توجه به خانواده
اسلام و خانواده
ضرورت وجودی خانواده
انتخاب همسر
ارزش زن
ازدواج و انتخاب همسر
اسلام و ازدواج
فواید ازدواج
اسلام واهمیت ازدواج
مقام زن در جهان بینی اسلامی
ارزش و احترام زن
زنا ن و نظام خانواده :
هرچند زن در طول تاریخ به شکل های متفاوت و متناسب با موقعیتهای فرهنگی – اجتماعی گوناگون با جاهلیتی پایدار روبرو بوده است ، اما اندیشه شی انگارانه زن مبین اوج جاهلیت فرهنگی حجاز است . در این منطقه سرنوشت زن مقهور اراده مرد بود . مرد می توانست آنچه می خواست با زن انجام دهد و از حق فروش ، قتل ، ضرب و شتم زن برخوردار بود . زن در بسیاری از موارد ، د رپذیرش یا عدم پذیرش شریک زندگی اختیار نداشت . عرب بر نجابت ، شرافت ، نسب و کفر و همطراز بودن عنایت داشت ، اما به خاطراصالت بخشیدن به نژاد و خون ، افق این عنایت از قبیله فراتر نمی رفت .
تعداد زوجات بی قیدوشرط بود تا آن جا که یک مرد می توانست ده زنی آزاد اختیار کند . این امر امنیت حقوقی و خانوادگی زن را سلب کرده بود . رواج انواع زناشوئی مانند ازدوتاج صداق ، متعه ، اماء ، مرا دله ، مشارکت خواهران ، استبصاع ، تعویضی اجباری نظام خانواده را متزلزل و شأن زن را تا حد جانواران پائین آورده بود . هرچند ازدواج ، را محارم مانند مادر ، خواهر ممنوع بود ، ولی ازدواج با همسر پدر، ازدواج موقت منع قانونی نداشت .
چنانکه قرآن می گوید : بسیاری دختر را ننگ می شمردند و حتی برخی دختران را زنده به گور می کردند . و اگر پدری دخترش را زنده می گذاشت ، مرگ زودرس او را سعادتی برای خود می شمرد . غمناک تر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
واحد گرگان
عنوان:
راز حروف مقطعه در قرآن
استاد:
سرکار خانم خراسانی
دانشجو:
نیره السادات حجه فروش
بهار 1389
حروف مقطعه در آغاز سورههای قرآن چه معنایی دارد؟
برخى از سوره هاى قرآن کریم با حروفى آغاز مى شود که آن حروف چون ناپیوسته قرائت مى شود، به حروف مقطعه موسوم شده است .
تبیین این حروف از آغاز تاریخ تفسیر تا کنون همواره توجه مفسران و قرآن پژوهان را به خود معطوف داشته و در تحلیل آن دو راه پیموده اند: برخى آن را راز و رمزى میان خداى سبحان و رسول اکرم (صلى الله علیه وآله ) دانسته و از این رو آن را غیر قابل تفسیر مى دانند و گروه دیگر که بیشتر مفسران و قرآن شناسان هستند،برآنند که این حروف نیز مانند سایر آیات قرآن گرچه معرفت اکتناهى آن میسور نیست ، لیکن تفسیرپذیر است .
اینان در تفسیر حروف مقطعه قرآن آراى گوناگونى دارند که چون رو در روى یکدیگر نیست ، اگر آن آرا با دلیل معتبر اثبات شود، همه آنها قابل پذیرش است ؛ گرچه زمینه فحص و ارزیابى نهایى درباره حروف مقطعه همچنان وجود دارد و شاید در مناسبتهاى دیگر مطرح شود.
تفسیر
ویژگیهاى حروف مقطعه
از آغاز تاریخ تفسیر قرآن کریم تا کنون تفسیر حروف مقطعه همواره اهتمام مفسران را به خود مشغول داشته و افزون بر آنچه در کتب تفسیر آمده ، درباره آن کتابها و رساله هاى مستقلى نیز نگاشته اند. حروف مقطعه داراى ویژگیهایى است که لازم است پیش از ورود به بحث تفسیرى با آنها آشنا شویم :
1- این حروف از مختصات قرآن کریم است و در سایر کتابهاى آسمانى مانند تورات و انجیل سابقه ندارد.
2- این حروف اختصاص به سوره هاى مکى یا مدنى ندارد؛ زیرا در 27 سوره مکى و در دو سوره مدنى آمده است .
3- بیست و نه سوره اى که داراى حروف مقطعه است به ترتیب ، عبارت است از سوره هاى : بقره ، آل عمران ، اعراف ، یونس ، هود، یوسف ، رعد، ابراهیم ، ابراهیم ، حجر، مریم ، طه ، شعراء، نمل ، قصص ، عنکبوت ، روم ، لقمان ، سجده ، یس ، ص ، مومن (غافر)، فصلت ، شورى ، زخرف ، دخان ، جاثیه ، احقاف ، ق و قلم .
4- حروف مقطعه اوایل سوره ها، برخى یک حرفى است ؛ مانند ص ، ن و ق و برخى دو حرفى ؛ مانند: طس ، یس ، طه و حم و برخى سه حرفى ؛ مانند: الم ، الرا، و طسم و برخى چهار حرفى مانند: المص و المر و برخى پنج حرفى ؛ مانند: کهیعص و حم عسق . پس حروف مقطعه از این جهت به پنج قسم منقسم است .
5- برخى از حروف مقطعه در شمارش آیات سوره ها، یک آیه سوره محسوب شده غست ؛ مانند الم در سوره هاى بقره ، آل عمران ، عنکبوت ، روم ، لقمان ، سجده ، و المص در سوره اعراف و کهیعص در سوره مریم و طه در سوره طه و طسم در سوره هاى شعراءو قصص و یس در سوره یس و حم در سوره هاى مومن ، فصلت ، زخرف ، دخان ، جاثیه و احقاف .
برخى از حروف مقطعه در شمارش آیات ، دو آیه در طلیعه سوره محسوب شده است ؛ مانند: حم عسق در سوره شورى ، و در سایر موارد، جزئى از اولین آیه سوره شمرده شده ؛ مانند: الر در سوره هاى یونس ، هود، یوسف ، ابراهیم ، حجر و المر در سوره رعد و طس در سوره نمل ص در سوره ص و ق در سوره قلم . پس ، از این جهت حروف مقطعه به سه بخش منقسم است .
6- برخى از این حروف اصلا تکرار نشده ، مانند ن و ق ؛ بعض از آنها دوبار تکرار شده ؛ مانند ص که در سوره ص به طور استقلال ذکر شده و در سوره اعراف جزو المص قرار گرفته ؛ برخى از آنها شش بار تکرار شده ؛ مانند الم و بعضى از آنها هفت بار تکرار شده ؛ مانند حم و آن سوره هاى هفتگانه به حوامیم سبعه موسوم است . پس ، از این جهت حروف مقطعه به چهار بخش منقسم است .
7- حروف مقطعه پس از حذف مکررات آنها 14 حرف است : ا، ح ، ر، س ، ص ، ط، ع ، ق ، ک ، ل ، م ، ن ، ه ، ى .
8- در ابتداى همه سوره هایى که با حروف مقطعه آغاز مى شود به استثناى سوره هاى چهارگانه مریم ، عنکبوت ، روم و قلم واژه کتاب یا قرآن آمده است و در آغاز یا متن آنها سخن از وحى و عظمت قرآن است ، لیکن با بررسى بیشتر معلوم مى شود که در آن چهار سوره نیز سخن از وحى و رسالت و قرآن مطرح است . در سوره قلم آیاتى مانند ما انت بنعمه ربک بمجنون (آیه 2) آمده و در سوره مریم ، قصه بسیارى از پیامبران ، مانند یحیى و عیسى (علیهماالسلام ) ذکر شده است . پس محور مطلب سوره مریم نیز نبوت عامه و برخى از نبوتهاى خاصه است ؛ چنانکه عصاره مطالب سوره عنکبوت و روم نیز وحى و نبوت و اعجاز است .
حاصل این که ، 29 سوره اى که حروف مقطعه دارد، از جمله حوامیم سبعه و طواسین ، در آغاز یا متن آنها سخن از وحى و نبوت و کتاب است و در نتیجه یکى از مطالب مشترک بین سوره هاى داراى حروف مقطعه ، نبوت و رسالت الهى است .
9- بین حروف مقطعه هر سوره با محتواى آن سوره ارتباط خاصى است .
بر این اساس ، همه سوره هایى که با حروف مقطعه همگون آغاز مى شود در خطوط کلى مضامین نیز همگون است ؛ مثلا، هفت سوره اى که با حم آغاز مى شود (حوامیم سبعه ) همه سخن از وحى و رسالت و عظمت قرآن کریم به شیوه خاص و مضمون ویژه دارد. همچنین سوره هایى که با الم شروع مى شود همه در آغاز خود سخن از نفى ریب از قرآن دارد.
بر همین اساس ، سوره اى که به تنهایى داراى مجموع حروف مقطعه دو سوره دیگر است ، به تنهایى جامع محتواى آن دو سوره نیز هست ، مانند سوره اعراف که با المص شروع مى شود و جامع معارف سوره هایى است به با الم و ص شروع مى شود و سوره رعد که با المر شورع مى شود و جامع معارف سوره هایى است که با الم و الر افتتاح مى شود.
10- برخى مفسران در بیان ویژگیهاى حروف مقطعه گفته اند: با این حروف ، پس از حذف مکررات آنها مى توان جمله هایى مانند صراط على حق نمسکه یا على صراط حق نمسکه یا على حق ، نمسک صراط ساخت .
جمله هاى دیگرى نیز با این حروف تالیف یافته که در کتب علوم قرآنى آمده است . ( 86)
این ویژگى گرچه لطیف است ، لیکن دلیل معتبر آن را تایید نمى کند؛ افزون بر آن که ، با این گونه روشها نمى توان عقاید و مبانى دینى را اثبات کرد؛ زیرا شیوه اى است نقدپذیر، چنانکه آلوسى مى گوید:
از ظرایف این است که شیعیان براى اثبات خلافت حضرت على (علیه السلام ) از حروف مقطعه ، پس از حذف مکررات آنها، جمله صراط على حق نمسکه را ساخته اند و اهل نست نیز مى توانند براى تایید راه خود با همین حروف جملاتى مانند صریح طریقک مع السنه را بسازند؛ یعنى ، راه و روش تو در صورت هماهنگى با سنت (برداشت خاص اهل سنت از اسلام ) صحیح است . ( 87)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
دین فرهنگ و تمدن اسلامى
ساده ترین شیوه برخورد با یک واقعیت نادیده انگاشتن آن است و تلاش براى شناخت و پذیرش آن نشانه رشد و خردمندى.دین فرهنگ و تمدّن وجوه و زوایاى گوناگون از بود و هست زیست بشرند و هندسه زندگى انسان از آغاز تا کنون بلکه تا پایان را نشان مى دهند. هیچ یک براى انسان پدیده اى بیگانه نیست که از بیرون به قلمرو حیات آمده باشد بلکه از هستیِ شکل یافته انسان و نسبت و پیوند او با دیگر واقعیتها بر آمده است. نه فرهنگ و تمدّن بر جایگاه دین مى نشیند و نه دین را مى توان بر جاى هیچ کدام نشاند.هم چنان که هیچ یک را نمى توان نادیده انگاشت. تا کنون کسانى که کوشیده اند دین را از متن زندگى بیرون برانند راه به جاى نبرده اند و در مقابل آنان که خواسته اند دیندارى را تمام ساحت وجودى انسان بدانند و تمامت زندگى را به دست دین بسپارند توفیقى نداشته اند.دین و فرهنگ و تمدّن سه مقوله فراگیرند که به گونه هماهنگ و همخوان قلمرو زندگى انسان را پدید مى آورند. این سه جلوه پویاییِ حیات آدمى آن گاه که به مهر و آشتى نشینند و یکدیگر را کامل کنند زندگى بالنده و انسانى; یعنى حیات آرمانى بشر رخ مى نماید.در این نوشتار هدف آن است که پیوند این سه عنصر به طور کلى و بویژه جایگاه دین در این میان نموده شود.براى این منظور در سه مقام به ترتیب: تعریف و شرح مفاهیم سیر تکامل مشترک و موازى دین و تمدّن و در پایان از عناصر تمدّنیِ دین سخن خواهد رفت.در بخش نخست تلاش مى شود از رهگذر تعریف و تفسیر هر کدام نسبت مفهومى میان آنها آشکار گردد و در بخش دوّم هم گرایى و پیوند دین و تمدّن در مقام تحقق تاریخى آنها توصیف مى شوند و آن گاه نقش بنیادین دین در شکل گیرى عنصرها و ارکان سازنده تمدّن شرح خواهد شد تا پیوند ذاتى و ماهوى آنها روشن شود.ییادآور مى شویم: نگاه این نوشتار به واقعیت دین فرهنگ و تمدّن است و در پى آن پیوند و خویشاوندى آنها در همین مقام جست و جو مى شود. اما باور ما آن است در گذر از تاریخ سرگذشتى که بر هر کدام رفته است به کلى از بایدها و واقعیتهاى بایسته خالى نبوده و نیست; بلکه در آینه تاریخِ حیات بشر بویژه در برهه هایى که انسانهاى صالح و خودساخته هدایت انسان و جامعه را بر عهده داشته اند و نیز در ساحتهاى زندگى امروز به گونه نسبى بایسته ها و واقعیتهایى از این سه عنصر آشکار است; زیرا اگر چه پاره اى کژراهه رویها و انحرافها و دور افتادنها از واقعیت دیده مى شود و به همان نسبت پاره اى جداییها رخ مى نمایاند; ولى جدا از جریانهاى سطحى و زودگذر متن زندگى انسانها به خوبى واقعیتهاى انسانى دین و فرهنگ و تمدّن راستین را نشان مى دهد. با توجه و نگاه ژرف به همین واقعیتهاست که هماره لایه هاى رویین دین و فرهنگ و تمدّن از سوى انسانهاى مصلح و واقع نگر مورد نقد و بازنگرى و تعدیل قرار مى گیرد و نو به نو شکل و هستى جدید پیدا مى کند تا آن که واقعیتِ هریک به تمام ظهور و بروز یابد.دیناز آن جا که تعریف و شناخت ماهیت دین از تحلیل ساختارهاى دینى به دست مى آید متکلم فیلسوف روان شناس و جامعه شناس بر اساس نوع تحلیل از ساختارهاى یک دین به تعریفى از دین مى رسد. چون امروزه مباحث فلسفه دین کلام الهیات روان شناسى و جامعه شناسى دین گستره ویژه اى یافته است درباره تعریف دین آراى بسیار و گونه گون مطرح است.در این جا مراد ما از دین دین آسمانى و وحیانى است که داراى سه بخش: عقاید و باورها احکام و آیینها اخلاق و ارزشهاست و در تعریف آن مى توان گفت: مدلول و فرانمود گزاره هاى هستى شناسانه و انسان شناسانه و مجموعه بایدها و نبایدها و شایدها و نشایدهاى مبتنى بر آن که از سوى خداوند براى کمال یابى و سعادتمندى بشر فرود آمده یا تنفیذ شده است.در این تعریف به دو نیاز و انتظار اساسى و فطرى که دین براى بشر پاسخ مى دهد توجه شده است.بخشى از دین مدلول مجموعه اى از گزاره هاى نظام مند در باره تفسیر هستى حیات انسان و حقایق تکوینى با نگرش الهى است که پاى بندى قلبى به آنها سبب کمال انسان مى گردد.و بخش دیگر دین مجموعه معیارها و آموزه هاى بایسته و شایسته براى زندگى هستند که پاى بندى به آنها سعادت دنیوى و اخروى بشر را پایندان است.پس مراد از دین آن چیزى است که به واقع برنامه کمال یابى و سعادت مندى انسان را ارائه کند و دیندارى پاى بندى قلبى و رفتارى به چنین برنامه اى است.آن بخش از دین که درباره تفسیر هستى است و نگاه هستى شناسانه انسان را جهت مى بخشد پیوند مستقیم با فرهنگ و تمدّن دارد; زیرا هر چه در این دوعرصه به ظهور مى رسد بر اندیشه ها و دریافتهاى هستى شناسانه انسانها استوار است. از همین روى باستان شناسان و پژوهشگران تاریخ با کاوش در آثار فرهنگى و تمدّنى قومهاى پیشین اندیشه ها و دریافتهاى آنان را از انسان و هستى بازخوانى مى کنند و به این واقعیت اعتراف دارند که در تاریخ بشر هر جامعه انسانى و یا هر امت بزرگى که پدید آمدند ممکن نبود در آغاز و انجام انسان و توجیه و علت یابى پدیده هاى هستى نیندیشند و در این گونه مسائل رأى و نظر روشنى حق یا باطل نداشته باشند.فرهنگپژوهش و کند وکاو در شناسایى و پى بردن به کُنه فرهنگ از نگاه مشهورترین دایرة المعارفها و پاره اى از منابع جامعه شناسى و کتابهاى لغت این حقیقت را ثابت مى کند که وجود تکامل انسانى در معناى حقیقى (فرهنگ) در میان همه جامعه ها به عنوان چگونگى حیات بشرى پایندان شده است. اگر شمارى سلطه جویان یا پوچ گرایان بخواهند فرهنگ را تا حد یک بهشت پدیده هاى مبتذل فرو بکاهند و نام آن را فرهنگ یا امور فرهنگى بگذارند از حقیقت بى بهره بوده و شناختى از آن ندارند.زیرا اگر به معناهایى که براى فرهنگ در لغت و ادبیات اقوام آمده با دقت و درنگ بنگریم خواهیم دید بیش تر آن معناها بر حقیقتهاى ارزشى استوارند که اگر هم نمونه ها و افراد آنها تغییر پیدا کند اصل آن حقیقتها ثابت و استوارند.(فرهنگ با کاف فارسى بر وزن ومعنى فرهنج است که علم و دانش و عقل و ادب و بزرگى و سنجیدگى و کتاب لغت فارسى و نام مادر کیکاوس مى باشد و شاخ درختى را نیز گویند که در زمین خوابانیده از جاى دیگر سر بر آورد و کاریز آب را نیز گفته اند چه (دهن فرهنگ) جایى را مى گویند از کاریز که آب بر روى زمین آید).1یا نوشته اند:1. فرهنگ در مردم شناسى راه و رسم زندگى یک جامعه است. آداب و عادتها واندیشه ها و اوضاعى که گروهى در آن شرکت دارند از نسلى به نسل دیگر انتقال پیدا مى کند و این انتقال پیش از آن که از راه وراثت باشد از راه آموختن است.22. استعدادهاى فکرى و اخلاقى پرورش یافته به وسیله آموزش.3. ذوق اعتلا و گسترش یافته از راه تربیت فکرى و زیبایى شناختى.4. آشنایى وعلاقه مندى به هنرهاى زیبا ادبیات و علوم جدا از مهارتهاى فنى و شفاهى.5. شکل یکپارچه آگاهى اعتقاد و رفتار انسان که پیرو گنجایى فراگیرى او و سریان آگاهیها به نسلهاى بعدى است.3فرهنگ در زبان عربى یا کلمه (الثقافه) بیان شده به معناى پیروزى تیزهوشى و مهارت سپس به معناى استعداد فراگیرى علوم و صنایع و ادبیات به کار رفته است.4در ادبیات ایتالیا و یونان براى تعریف فرهنگ مفاهیم و عناصرى به کار رفته که از ارزشهاى تکاملى تربیت عقلانى و رشد اخلاقیات در انسان حکایت مى کند.5در منابع آلمانى پس از این که عالى ترین حقیقتهاى ارزشى به عنوان معناى فرهنگ شمرده شده مانند: سعى در ظرافت و اصالت دادن و فرم بخشیدن به شخصیت انسانى و محدود ساختن و تغییردادن انگیزه ها و نیازهاى دانى(پست) به نیازهاى عالى به روشنى اشاره شده است: شروع فرهنگ با ظهور انسان در روى زمین بوده است; یعنى این حقایق که به عنوان معناى فرهنگ گفته شد ثابت و پایدارند.6با توجه به معناها و تعریفهاى یاد شده مى توان گفت: فرهنگ عبارت است از: مجموعه دریافتها دانسته ها و یافته هاى رشد یافته عقلى واحساسى و اخلاقى که به زندگى انسان کمال و ارزش مى بخشد و مایه بازشناسى زندگى انسانى از زندگى حیوانى است.دین و فرهنگاز رهگذر معناى دین و فرهنگ و مقایسه تعریفها در هر کدام مى توان پیوند نزدیک آن دو را دریافت. اثر دین و فرهنگ بر یکدیگر بسیار پیچیده است. حتى شمارى که نخواسته اند سرچشمه آسمانى و الهى را براى ادیان بپذیرند بر این نظرند که : دینها بستگى ژرف به فرهنگها دارند. از هر ملتى دینى برمى آید که فراخور اسطوره ها آداب و رسوم یعنى فرهنگ خود او است.7اما کسانى دیگر به حق بر اثرگذارى ژرف دین بر فرهنگ ملتها پاى مى فشارند.8 البته این اثرگذارى از دین ناب و بى پیرایه بر مى آید. وقتى که آموزه هاى دینى رخشان ناب و بى آمیغ باشند در فطرت انسان جا باز مى کنند و به کنشها و رفتار او شکل مى دهند.ادیان الهى که در آغاز به زبان و فرهنگ هر قوم فرو فرستاده شده اند پس از پذیرفته شدن وگسترش در جامعه فرهنگى زنده و زاینده به وجود آورده اند که پیش از آن چنان فرهنگى نبوده است. براى نمونه بعثت پیامبر(ص) در جامعه بى فرهنگ جاهلى حرکت و انقلاب بزرگ فرهنگى پدید آورد و در زمانى اندک عرب خشن و بى فرهنگ را به مسلمانى فرهنگ دوست و آداب دان دگر کرد.در حقیقت دین با وارد کردن عامل هدفدارى در درون فرهنگ عناصر تشکیل دهنده فرهنگ را از گسیختگى و رها بودن در برابر خواسته ها هواها و هوسها و گرایشهاى زودگذر بشرى مى رهاند.با این جهت دارى است که فرهنگ هدفدار پدید مى آید. هدفى که بتواند حیات و رفتار و آداب آدمى را با شرایط محیطى و اجتماعى ریشه گرفته از پیشینه تاریخى و دانسته ها و استعدادها و خواسته هاى پیاپى او به خوبى بنمایاند و تفسیر کند.بى گمان اگر براى انسان در تفسیر وابستگى به جهانى که در آن زندگى مى کند موضوع عشق و بندگى هدفدار در کارنباشد آن همه فرهنگهاى خیره کننده و گسترده در طول تاریخ به وجود نمى آمدند و آن همه آروزهاى رنگارنگ باورها و اندیشه هاى سازنده وهنرهاى باشکوه و جلال میدان جلوه گرى نمى یابیدند.آدمى این کمال جوییها را با قرار گرفتن در جاذبه الهى در خود احساس مى کند و به آفرینندگى فرهنگى مى رسد. آموزه هاى وحیانى دین از یک سو جاذبه الهى را در خود نهفته دارند و از دیگر سوى روح هدف گرایى را در جان انسان زنده مى کنند و چونان عاملى زنده در پدیدارى فرهنگ و شکوفانى آن نقش مى آفرینند.دین تمام سویه هاى فرهنگى مانند: زیباجویى علم گرایى منطق طلبى و آرمان خواهى انسانها را مى پذیرد; اما این گونه نیست که این امور درستى خود را از خواسته ها و آمالهاى فردى و جمعى با هر انگیزه و علتى بگیرند و هیچ کارى به برابرى وهمخوانى و سازگارى با حقایق و واقعیتهاى مستقل از آمالها نداشته باشند; زیرا در این صورت فرهنگ عامل پایایى و ویژگیِ کمالیِ خود را از دست مى دهد و چه بسا به پیروى از خواسته هاى سلطه گرایان هر گونه عامل ضد اخلاق و دین و شرافت انسانى با نام فرهنگ عرصه را بر فرهنگ ناب تنگ نماید.پیوند دین و فرهنگ آن گاه استوار مى گردد که وجوه فرهنگى: قلم بیان قریحه و ذوق و کمال جویى با دو بال احساس واندیشه شکل بگیرد.به ظهور رسیدن سرآمدان فرهنگ ادبى چونان: مولوى حافظ سعدى و… دستاورد همین خویشاوندى و پیوند است.با این درآمیختگى فرهنگ علمى نیز زمینه سازوار براى رشد و شکوفایى پیدا مى کند. پى یر روسو در تاریخ علوم مى نویسد:(سه قرن بعد از مرگ پیغمبر شهر قرطبه Gordoue یک میلیون جمعیت هشتاد مدرسه عمومى وکتابخانه اى شامل ششصد هزار جلد کتاب داشت و زبان عربى زبان علمى جهان شده بود.در این هنگام اشاعه علم از نو شروع شد. زکریاى رازى(923 ـ 850) مرض آبله و همکار او ابوالقاسم خلف بن عباس زهراوى(1003 ـ 913) سلعه و امراض ستون فقرات را کاملاً توصیف کرد.ابن سینا(1037 ـ 980) پرنس علوم دانش طب را در دنیاى اسلام چنان رونق داد که یکى از پادشاهان کاستیل که آب آورده بود براى معالجه به شهر قرطبه نزد دشمنان خود رفت. ابن سینا و ابن رشد اندلسى (1198 ـ 1120) در قرون وسطى شهرت فراوان داشتند زیرا اقوام اروپایى خود را در اطلاع بر آثار ارسطو مدیون آنان مى دانستند).9برانگیزاندن اسلام پیروان خود را به خردورزى اندیشه و فراگیرى علم و ادب و بهره ورى آیات قرآن از احساس ذوق و زیباییهاى ادبى و نیز توجه به جلوه هاى احساسى با هدف برانگیختن حس دینى مهرورزیها و رفتار و مشى اخلاقى در انسان به مانند عاملهایى هستند که سبب شدند در اندک مدتى شهرهاى جهان اسلام آن روز به کانونهاى مهم فرهنگى دگر شوند و همه عناصر فرهنگ: دانش ادب اخلاق و دین به گونه سامان مند و به هم پیوسته و هدف مند به شکوفایى برسند.تمدّندر فرهنگ و لغت فارسى واژه تمدّن به معناى شهرنشین شدن به اخلاق و آداب شهریان خو گرفتن آمده است.10گویا خواجه نصیرالدین طوسى نخستین کسى است که این واژه را در زبان فارسى به کار گرفته
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 40
مقدمه:
در ادیان هند مانند دین مصریان قدیم آثار بسیاری از افکار ادیان ابتدائی نمایان است هیچ بخشی از دین افکار متافیزیک و عرفان و روحانیت را به اندازه هندوستان نگهداری و تکمیل نکردهاست.
در ادیان هند خدایان متعدد وجود دارد که بتدریح به سمت واحدپرستی تحول یافتهاست. از نظر تحولات تاریخی باید ادیان هند را مانند دین مصر در بین ادیان ابتدایی ( استرالیا و پلینزی) و ادیا شرقی چون ادیان سامی قرار داد.
دین برهمن حداقل مربوط به قرن هفتم قبل از میلاد است قرن ششم قبل از میلاد تاریخ پیدایش جین و بودا میباشد. دین ودا قبل از آئین برهمن و بودا بعد از آن است. هند از قدیم ایام دارای ادیان و مذاهب متعدد بودهاست به همین سبب این کشور را موزه ادیان و مذهب مینامیدند. در هندوستان در حدود سیصد میلیون هندو و یکصد هزارنفر بودایی و شش میلیون جینی وجود دارد. دین سیکه که ترکیبی از اسلام و هند است در حدود هفت میلیون جمعیت هندوستان را تشکیل میدهد دین ودا رستگاری را در فنای نفس میداند در آئین برهمن معرفت اساس رستگاری بشمار میرود، در دین هندو رستگاری و ایمان عشق است. کیش بودا خرد را پایة رستگاری قرار میدهد همانطور که در اسلام وحدت و در مسیحیت قربانی و فداکاری و در زرتشتی اخلاص و راستی و درستی اساس احکام دینی است. با توجه به همین کثرت مذاهب و زبانها و اقوام و مرامهای فکری و بروز جنگهای داخلی عمدتاً پس از استقلال و خارجشدن از یوغ استعماری انگلیس ارسیکولاریسم بعنوان راهی برای وحدت مردم هند استفاده برده و در قانون اساسی خود به آن متعهد شدند.
در فرهنگ سیاسی سیکولاریسم یعنی فرآیند نقشکردن اهمیتی اجتماعی اندیشه و عمل دینی و نهادهای مذهبی در تصمیمات کلان و ملی و انتقال واقعیتهایی که در قلمرو دین و امور مذهبی جنبی داشتند محدوده عقلایی علمی و فنی و تجربی در سطح مدیریت کلان کشور میباشد.
دکتر« دورگاداسباسو» در کتاب« مقدمهای بر قانون اساسی هند» میگوید دولت سیکولا دولتی است که خود را متعلق و وابسته به هیچ مذهب رسمی نداند و همه مذاهب را بطور مساوی مورد حمایت قرار دهد.
تاریخ پیدایش دین بودا1
اگر به وضع فلسفی سرزمین هند نظری بیفکنیم متوجه خواهیم شد که سه جریان بزرگ معنوی و خط سیری در آن سرزمین در فعل و انفعال بودهاند. یک آئین نیایش و قانون« کارها» که بواسطه مراسم عبادی ناشی از سحر و جادو انجام میپذیرفته و آدمی بموجب آن آرزوهای دیرینه خود را برآورده میکرده دیگری آئین« اوپانیشاد» که بعد نامتناهی و جنبه تنزیهی آنان( نفس انسان) و برهمن( نفس جهان) را عرضه میداشتند و انسان را به کنه وجود و اسرار هستی معطوف میساخته است و برهمن را یگانه واقعیت باقی محسوب میدانسته و جهان را صحنه نمایش صور فانی میپنداشته است شدهاست.
و مکتب سوم« جاروکا» زریفه خوردن اصالت ماده را مقدم میدانسته و بر مبدأ و معاد و روح را انکار میکرده و وجدان خودآگاه را مرکب از ذرات مادهای میدانست و به زندگی بعد از مرگ معتقد شود و مرگ خود راه طبیعی آزادی و نجات است و فقط باید دم را غنیمت شمرد و نفخ مادی و کام دل دو هدف نهایی حیاتاند.
در چنین سهراهه بزرگ معنوی بود که آئین بودا طلوع کرد و نفخه تازهای در روح کهنسال این سرزمین دمیده شد و کیش هندو را برای مدت مدیدی تحت الشعاع قرار داد که یکی از علل
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
پیشگفتار
مجموعه مطالبی که در این گزارش آورده شده است شرح و توضیحی است بر تمام امور و فعالیتهایی که در مدت کارآموزی اینجانب رضا رستگار به مدت 240 سا عت در کارخانه سیمان شیراز طی نموده ام .در مدت کارآموزی ، هدف آشنایی با محیط شرکت ، کسب تجربه ، ایجاد و درک روابط بین مفاهیم و اندوخته های تئوری با روشها و کاربردهای عملی و اجرایی ، ایجاد ارتباط با محیط کار و تعیین میزان کاربرد تئوری در عمل بوده است.که در پایین شرح کار کارآموز ی خود را توضیح می دهم .
مقدمه
یکی از اهداف اساسی و بسیار مهم سیاستگذاران ایجاد ارتباط منطقی و هماهنگ صنعت و محیط کار با دانشگاه و دانشجو می با شد که هم در شکوفائی ورشد صنایع موثر بوده و هم دانشجویان را از یادگیری دروس تئوری محظ رهایی داده و علم آنها را کاربردی تر کرده و باعث می شود آن را در عرصه عمل ، آزموده و به مشکلات و نا بسامانیهای علمی و عملی محیط کار آشنا شده و سرمایه وقت خویش را در جهت رفع آنها مصرف نمایند ، که برای جامعه در حال توسعه ما از ضروریات می با شد .
با این مقدمه شاید اهمیت و جایگاه درس دو واحدی کارآموزی برای ما روشنتر شده و با نگاهی دیگر به آن بپردازیم .
میزان رضایت دانشجو از این دوره
این دوره بسیار مفید و برای دانشجوحاعز اهمیت می باشد وهدف آشنایی با محیط کارگاهی ، کسب تجربه ، ایجاد و درک روابط بین مفاهیم و اندوخته های تئوری با روشها و کاربردهای عملی و اجرایی ، ایجاد ارتباط با محیط کار و تعیین میزان کاربرد تئوری در عمل بوده است.
فصل اول
( آشنایی کلی با مکان کارآموزی )
معرفی محل کارآموزی