لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
یادی از انقلاب مشروطه!چهاردهم مرداد امسال مصادف است با صد و یکمین سالگرد انقلاب مشروطه و متعاقب آن تنظیم سند قانون اساسی ایران . مشروطه ای که هنوز هم یکی از دغدغه های مردم ایران برای رسیدن به ارزشهای انسانی تکوین نیافته آن است.
مشروطه ای که در آن زیر بنای فکری و اندیشه های مدرن , جدایی دین از حکومت , محدودیت پادشاه و حاکمیت قانون بنا نهاده شد و در آن راه بهای بسیاری پرداخته شد, اما هنوز هم به اهداف نهایی خود نرسیده است . گرچه در مقطع کوتاهی ازتاریخ به محدودیت قدرت پادشاه نائل شد اما در پیکار علیه جدایی دین از حکومت و تشکیل ساختاری سکیولار تاکنون ناکام مانده است.
در رابطه با نهضت مشروطه دهها کتاب و صدها مقاله نوشته شده است و علیرغم آنکه در قرن بیست ویکم جامعه جهانی به کلی دگرگون و کشور ایران هم یک قرن از دوران مشروطیت فاصله گرفته, اما باز هم علیرغم ناکامی جامعه ایران در رسیدن به اهداف مشروطه , مبانی مشروطه به ارزشهای ملی تبدیل شده و با نیکی از آن یاد می شود. هر چند که بسیاری انحراف انقلاب 1979 را ناشی از عدم بازخوانی وقایع دوران مشروطیت می دانند و بی جهت نیست که برای بازخوانی آن دوره و الهام از افکار مشروطه , چند روزنامه همچون صور اسرافیل, جمهوریت, و وقایع اتفاقیه با انگیزه بازگشت به اصالت دوران مشروطه در ایران کنونی به چاپ می رسند. با گشایش مجلس اول نمایندگان که اولین نظام پارلمانی را در تاریخ ایران تجربه می کردند به کارهای ساده ای همچون تنظیم قیمت گوشت و مسائل خیلی ابتدائی مشغول بودند اما از کارهای ارزشمند آن دوره بشمار می رفت زیرا نوعی اراده ملی در آن نهفته بود.پیش لرزه های نهضت مشروطه به قیام تنباکو در سال 1270 بر می گردد و آن مقطع تاریخ بیداری ایرانیان بشمار می رود, چرا تا آنموقع جامعه ایران علیرغم رشد شتابان جوامع اروپایی و حتی کشورهای همجوار, جامعه ایران در خواب عظیمی فرو رفته و تاریکی سراسر ایران را فرا گرفته بود. سید جمال الدین اسدآبادی و ملکم خان بهترین نقش را در آگاه سازی جامعه و روحانیون از جمله میرزا حسن آشتیانی نقش اساسی را در فتوا علیه دربار قاجار و ترغیب مردم به اعتصاب عمومی در شهرهای مهم ایران از جمله تهران, مشهد, تبریز و کرمانشاه برای لغو قرارداد ظالمانه تنباکو با یک کمپانی بریتانیایی ایفا نمودند. با توجه به تسلط روسها در درجه اول و انگلیسی ها در درجه دوم بر ایران که منافع حیاتی خود را دنبال می کردند ایران به میدان رویارویی بریتانیا و روسها بدل شده بود در همچون شرایطی حاکمیت اراده ملی منافع روسها و بریتانیاییها را به مخاطره انداخته بود. به همین دلیل مبارزه با آن نماد ملی و در هم شکستن اراده ملت با پیش کسوتی نیروهای متحجر داخلی بهترین گزینه برای از بین بردن دستاوردهای مشروطه بود و به همین دلیل به توپ بستن مجلس و قتل و عام مشروطه خواهان که از فجایع ملی به حساب می آید از تاریخ غم انگیز مردم ایران بشمار می رود. علیرغم ضربه ای که به مشروطه خواهان وارد آمد در دو ایالت آذربایجان و کرمانشاه دفاع از ایده های مشروطیت بدون تردید قوت گرفت و گرچه انقلابیون در آذربایجان برای مدتی کوتاه با عناصر وابسته به محمد علی شاه به جنگ در داخل شهر پرداختند اما در کردستان و در شهر کرمانشاه مردم به دفاع از مشروطیت پرداختند و بقایای سلطنت را بیرون راندند. و سران مشروطه خواه از تهران به کرمانشاه پناه آورده و با همت مردم کردستان به بازسازی حکومت مشروطه پرداختند. در آن دوره تا رسیدن به وقایع انقلاب مشروطه کسانی همچون عباس میرزا, امیر کبیرکه به تغییرات و پیشرفت جامعه توجه داشتند به شیوه های گوناگون حذف شدند. در این مقطع نقش کسی چون میرزا رضا کرمانی که به شغل سمساری اشتغال داشت و با توجه به ظلمی که ظل السلطان پسر ناصرالدین شاه در حق او روا داشته و زندگی شخصی ایشان را بکلی متلاشی نموده بود با همفکری و راهنمایی سید جمال الد ین اسد آبادی که به ( افغانی ) هم معروف بود ناصرالدین شاه را هنگام برپایی جشن پنجاه ساله پادشاهی خود در شابدالعظیم به قتل می رساند که با کشتن ایشان فضا برای ملتی که از ترس حکام قاجار به ستوه آمده بودند بازشد و در واقع کشتن ناصرالدین شاه آغاز فروپاشی دوره قاجاریه بود. با قتل کسانی چون عباس میرزا و امیر کبیر از یکطرف و قتل ناصرالدین شاه و اندکی دیرتر امین السلطان ملقب به( اتابک ) فرهنگ نخبه کشی هم در سطوح حکومتی و در سطح مخالفین به معضل فرهنگی خطر ناک در جامعه ما بدل شد و سرآغاز رویکرد جامعه ما به سیاست حذف شکل گرفت که در جامعه ما بشد ت ریشه دوانیده و از آن به عنوان سیاست نخبه کشی که در ادبیات جهانی به عنوان ترور یاد می شود . در دوره رضا شاه و محمد رضا شاه و در رژیم فعلی نخبه کشی با شدت بیشتری اعمال می شود و این پدیده شوم جان هزاران انسان آزادیخواه را گرفته است. با گرامیداشت سالروز نهضت مشروطه جای خود است که این نکته روشن شود که سران مشروطه با اقتباس از قانون اساسی کشور بلژیک قانون اساسی ایران را تصویب نموده اند که قانونی مدرن و مقبول بوده و تصویب طرح انجمنهای ایالتی راه حل مناسبی برای ساختار ملی ایران بوده که اینک به شکاف جدی در میان سیاستمداران و جناحهای مختلف ایرانی تبدیل شده و لازم است احزابی که خود را به نوعی وفادار به آرمان مشروطه می بینند به آن توجه نمایند و به آن احترام بگذارند.
در سالروز انقلاب مشروطه لازم است که از بانیان اصلی آن کسانی چون سید رضا مساوات, سید جلیل اردبیلی و صدها انسان آزادیخواه تجلیل نمود و از شهدای راه آزادی کسانی چون یحیی میرزا اسکندری اولین شهید راه مشروطه, ستا رخان و باقر خان, یار محمد خان کرمانشاهی و بسیاری دگر ادای احترام نمود.
نگاهی بر "مشروطه ایرانی
فرد تا تاریخ خود را نشناسد، نمیتواند تشخیص دهد که کجا ایستاده است. تاریخ هر کشوری بخش مهمی از هویت ملت آن کشور را تشکلیل میدهد. و ملت بیتاریخ، ملتی سرگشته و بیهویت بیش نیست که نه پیشینهاش را میشناسد و نه حالاش را، چراکه برای شناخت حال تجارب پیشینهایست که آموزشدهنده است و به ملت این امکان را میدهد تا از تکرار اشتباهات و تکرار کاریکاتوروار رویدادهای گذشته بپرهیزد.
حال سهم ما ایرانیان از تاریخ کشورمان چیست؟ ما که تاریخ معاصر خود را درست نمیشناسیم، تا برسد به تاریخ کهن، چه آموزهای میتوانیم از پیشینیانمان بیاموزیم؟ دردآور نیست که هر نسیمی، به دلیل نبود آموزش صحیح، ما را چون انسانهای بیهویت به اینسو و آنسو بکشاند؟ دردآور نیست که همان مشکل صدسال پیش هنوز برای ما مشکل روز محسوب میشود؟ اگر منِ نوعی تاریخ مشروطه را میدانستم، اگر ایرانیان تاریخ معاصرشان را میشناختند، بازهم انقلاب سال 57 بوقوع میپیوست؟ آیا ما از تاریخ نمیآموختیم که حقوق بشر، حقوقی عرفی است و با مذهب همخوانی ندارد؟ که صدسال پیش پیشوایان مسلمانمان شفاف بیان کرده بودند که مساوات و "برابری" انسانها، یکی از شعارهای مهم انقلاب 57، در اسلام امکانپذیر نیست؟ که علما به روشنی گفته بودند که با آزادی مخالفند؟ که مجتهدین نه تنها با ایجاد سینما و تئاتر، بلکه با صدور شناسنامه نیز مخالف بودند؟ که آنان برای آنکه "علما از حرمت" نیفتند مخالف باسواد شدن مردم بودند تا "از صد شاگرد که در مدرسه درس میخوانند، یک دو تاشان ملا و باسواد باشند و سایرین جاهل و تابع و مطیع علما باشند"؟ (مشروطه ایرانی، ص261)
آیا ما زیر سیطرهی استبداد پهلوی دور نزدهایم و بهجای آنکه از تاریخ درس گرفته و به پیش رویم، عقبگرد نداشتهایم؟ حال پس از گذشت قریب یک قرن از انقلاب مشروطیت، تاریخنگاری ژرفبین، مشروطیت را با نگاهی بیطرفانه به چالش میگیرد. نهتنها رویدادها را ریشهیابی میکند، بلکه شخصیتهای تاثیرگذار بر این تحولات را از زوایای گوناگون بررسی میکند و در این بررسی از فرهنگ مطلقگرای ایرانی آنچنان فاصله میگیرد که شخصیتها را با تمام نقاط قوت و ضعف آنان به تصویر میکشد.
"مشروطه ایرانی" اثر گرانقدر دکتر ماشاالله آجودانی برای من از رمان شیرینتر و جذابتر بود. آجودانی تاریخنگاری است که با نگاه شفاف، نقادانه و موشکافانهی خود، در زمینهی مطالعات گسترده و گونهگونی که حاکی از شناخت عمیق وی در عرصهی سیاست، مذهب، تاریخ و فرهنگ ایران است، خواننده را به خود به قرن پیش میبرد و او را در شرایط اجتماعی آن دورهی ایران قرار میدهد با زبانی که "در زمان" باید درک شود و نه با برداشتهای امروزی از واژگانی کلیدی همچون "ملت" و "دولت" و "ملی". در سیر تحول سیاسی ـ فرهنگی جامعه، خواننده تکامل و تغییر مفهومی این واژگان را از نظر میگذراند. آجودانی برای بررسی تاریخ این دوره به بررسی وقایع سیاسی بسنده نمیکند و نوری در ژرفنای فرهنگ سنتی در تلاطم مجاورت با تجدد غربی میافکند، به پیوند عرفان با تشیع میپردازد و نظرات خود را با آوردن اشعار و متون شعرا و عرفا قوت میبخشد.
اگر در غرب فلسفه مسیری جدا از مذهب طی کرد و زمینهسازی شد برای تصویب و پذیرش قوانین عرفی حقوق بشر، اگر مسیحیت در اروپا خود را با تجدد غربی تطبیق داد تا بقای خود را حفظ کند و به طور کلی تغییر یافت، در ایران مقولهی وارداتی حقوق بشر باید خود را با اسلام تطبیق میداد و ماهیتاً از خود تهی میشد تا مورد پذیرش مجلس دوران مشروطیت قرار گیرد (و البته نباید نقش تعیینکنندهی روشنفکران عرفگرا را در این پیوند ناهمگون از نظر دور داشت). ما در ایران بهجای