لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
آیات جنین شناسی در قرآن
در بخش سوم این کتاب، مقالات متعددی درباره «اعجاز علمی قرآن» در خصوص جنینشناسی وجود دارد که برخی در پی اثبات آن هستند و برخی در پی نفیاش! ولی پرسشی همواره مطرح است: به چه دلیل در قرآن به این مطالب اشاره شده؟ و یا اینکه مطالب جنینشناسی قرآن استدلالات چه مباحثی هستند؟
به جز در سوره علق (2:96) که جزء اولین آیات نازل شده بر پیامبر است و تأکید دارد بر آفرینش انسان از علق؛ در سایر آیات (1) یا از نعمتهای فراوان باریتعالی سخن گفته میشود و (2) یا از آفرینش اولیه کسانی که به قیامت اعتقاد ندارند. این آیات را به ترتیب سورههای قرآن میخوانیم. در آوردن این آیات سعی شده که فقط به همان آیه خاص اکتفا نگردد بلکه – تا حد ممکن – آیات دیگر قبل و بعد آن که با هم هم موضوع هستند نیز آورده شود.
1- النحل 4:16: خلق السموات و الارض بالحق تعالی عما یشرکون* خلق الانسان من نطفه فاذا هو خصیم مبین* و الانعام خلقها لکم فیهادف و منافع و منها تاکلون* و لکم فیها جمال حین تریحون و حین تسرحون*
«آسمانها و زمین را به حق آفرید و از آنچه شریکش قرار میدهند برتر است* انسان را از نطفه بیافرید و همو بود که به ناگاه آشکارا از در دشمنی درآمد* بدینگونه چهارپایان را برای انتفاع شما آفرید و در آن حرارت و منافعی است و از گوشتشان میخورید در آمد و شد صبح و شام آنها برایتان زینت است*
2- الکهف 37:18: واضرب لهم مثلاً رجلین جعلنا لاحد هما جنّتین من اعناب و حففنا هما بنخل و جعلنا بینهم زرعاً * کلتا الجنّتین اتتا کلها و لم تظلم منه شیئاً و فجرنا خلا لهما نهراً * و کان له ثمر فقال لصاحبه و هو یحاوره انا اکثر منک مالاً و اعزّ نفراً* و دخل جنته و هو ظالم لنفسه قال ما اظن ان تبید هذه ابداً* و ما اظن السِاعه قائمه و لئن رددت الی ربی لاجدن خیراً منها منقلباً* قال له صاحبه و هو یحاوره اکفرت بالّذی خلقک من تراب ثم من نطفه ثم سویک رجلاً* لکنا هو الله ربی و لا اشرک بربی احدا*
برای آنها مثل آن دو مرد را بیان کن که به یکی از آنها دو باغ انگور دادیم و اطراف آن را با درختان خرما پوشاندیم و میان دو باغ را کشتزاری قرار دادیم* هر دو باغ به ثمر نشسته بودند و کم و کاستی در میان نبود و میان آن دو نهر بزرگی روان کردیم* صاحب باغ که دارایی بسیار داشت با دوستش به گفتگو پرداخت و گفت: «من از لحاظ ثروت بر تو برتری دارم و نفراتم نیرومندترند* آن به خود ستم کرده به باغش گام نهاد و گفت: «گمان نمیکنم هرگز این باغ نابود شود. و باور نمیکنم قیامتی در کار باشد، اگر هم به سوی پروردگارم باز گردم، جایگاهی بهتر از اینجا خواهم یافت.» * در آن حال دوستش که با او گفتگو میکرد، گفت: «آیا بر آن کس که تو را از خاک و پس آنگاه از نطفه آفرید و بعد از آن به صورت مرد کاملی درآورد کافر شدی؟»* بلکه خدای یگانه پروردگار من است و هیچ کس را شریک او قرار نمیدهم*
3- الحج 5:22: یا ایها النّاس اتّقوا ربکم ان زلزله السِاعه شیئ عظیم* یوم ترونها تذهل کلّ مرضعه عمِا ارضعت و تضع کلّ ذات حمل حملها و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 41
عنوان مطلب
وحدت ملی وانسجام اسلامی از دیدگاه آیات و روایات
مقدمه
وحدت تپش هماهنگ قلبهاست و آهنگ حرکت دستها، وحدت اسلامی عامل اقتدار اسلام در برابر کفر و نفاق و اختلاف، آفت بزرگ عزت و استقلال مسلمین است. آرمان و امید همة دوستان عظمت اسلامی ، وجدائی و تفرقه آرزوی شوم دشمنان دیرینة ماست. وحدت ، کشتی نوح است و تفرقه، تازیانة عذاب الهی.
امید است در روزگاری که شیاطین، بذر نفاق و تفرقه میپاشند قادر سرزمین مقدس اسلام، درخت دشمن پرورش دهند، با بیداری و یادآوری سخنان وحدت بخش رسول خدا و ائمه معصومین(ع) نقشههای شوم استکبار، نقش برآب گردد و خداجویان وحدت اندیش برگرد قرآن و سُنّت هماهنگ شوند و با رهبری عترت(ع)پرچم استقلال و آزادی را در سراسر گیتی به اهتزاز درآورند. ان شاءالله
این حدیث نیز ، به خوبی نشان می دهد که امت وادیان س ابق نیز دچار اختلافو چند دستگی شدند و امت اسلام هم دچار اختلاف خواهد شد ولی فرق بین این دو مکتب «اسلام وغیر اسلام» ان اس ت که دین اسلام ، ابزار وراه کارهایی برای رهایی از تفرقه گذاشته است مانند روایات ، برخلاف ادیان دیگر که در صورت اختلاف با مراجعه کردن به کتابهای آسمانی یا علمای خودشان ، بیشتر گمراه می شوند.
اتحاد و انسجام در قرآن و روایات
در ابتدای ورود به بحث، سزاوار است که اتحاد و انسجام را، از دیدگاه قرآن و روایات بررسی کنیم، تا به حقیقت این دو واژه، آشنا شده و اهمیت آن را از لسان قرآن و احادیث بشنویم و با دقت و توضیح، پیرامون آنها، به یک جمع بندی کلی برسیم، و در نتیجه ملتی بزرگ و گروهی آگاه، یعنی اسلام و مسلمین، به آرامش و امنیت مطلق برسند زیرا قرآن کریم، کتابی است که خداوند متعال، برای هدایت بشر فرستاده است و کتابی که بخواهد هدایت گر باشد، باید جامعیت داشته باشد وگرنه، آن مجموعه، نمی تواند به خواسته ها و نیازهای بشری، پاسخ دهد و صرفاً، نوشته ای خواهد شد که خالی از هرگونه محتوا است و البته روایات پیامبر و اهل بیت ایشان نیز چنین خاصیتی دارند.
الف ) اتحاد وانسجام از نقل قرآن
در قرآن، از لفظ اتحاد و انسجام استفاده نشده است، اما کلماتی که با این واژه همخوانی داشته و از یک خانواده هستند، وجود دارد و بعضی دیگر از واژگان، از نظر محتوایی، با بحث مورد نظر، تطابق و هماهنگی دارند.
شش آیه در قرآن وجود دارد که از کلمه ی «وحده» استفاده شده است که همگی به معنای «یکی بودن» و به «تنهایی» می باشد و پنج آیه از تفرقه و جدایی سخن می گوید و همان طور که می دانید، تفرقه، ضد اتحاد و انسجام است و در این قسمت به این آیات اشاره کرده و ترجمه و توضیح آن را بیان خواهیم کرد.
1- قالُوا أَجِئتَنا لِنَعبُدَ اللهَ وَحدَهُ وَ نَذَرَ ما کانَ یَعبُدُ آباؤُتنا فَأتِنا بِما تَعِدُنا اِن کُنتَ مِنَ الصّادِقِینَ1
«قوم حضرت هود به او گفتند: آیا تو به نزد ما آمده ای که خدای یگانه را بپرستیم و از خدایانی که پدران ما می پرستند دوری کنیم. پس تو اگر راست می گویی عذابی را که به ما وعده داده ای بفرست «زیرا ما به خدای تو ایمان نمی آوریم.»
نکته ای که از این آیه برداشت می شود این است که رمز اتحاد و انسجام، پرستش خدای یگانه و شناخت خدای واقعی از میان خدایان گوناگون و ساختگی است. نکته قابل دقت در آیه ی مذکور آن است که تعصب و تقلید بی جا مانع شناخت حقیقت انسان می شود و انسان را به دشمنی و کنیه می کشاند.2
پس اگر قوم حضرت هود (ع) خدایان متعدد را رها می کردند و به گرد خدای واحد جمع می شدند و در پرستش خدای متعال متحد بودند به طور یقین سعادت دنیا و آخرت نصیب آنها می شد.
2- وَجَعَلنا عَلی قُلُوبِهِم أَکِنَّهً اَن یَفقَهُوهُ وَ فِی آذَانِهِم وَ قراً وَ إذَا ذَکَرتَ رَبَّکَ فِی القرآنِ وَحدَهُ وَلَّوا عَلَی أَدبارِهِم نُفُوراً 3
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 41
عنوان مطلب
وحدت ملی وانسجام اسلامی از دیدگاه آیات و روایات
مقدمه
وحدت تپش هماهنگ قلبهاست و آهنگ حرکت دستها، وحدت اسلامی عامل اقتدار اسلام در برابر کفر و نفاق و اختلاف، آفت بزرگ عزت و استقلال مسلمین است. آرمان و امید همة دوستان عظمت اسلامی ، وجدائی و تفرقه آرزوی شوم دشمنان دیرینة ماست. وحدت ، کشتی نوح است و تفرقه، تازیانة عذاب الهی.
امید است در روزگاری که شیاطین، بذر نفاق و تفرقه میپاشند قادر سرزمین مقدس اسلام، درخت دشمن پرورش دهند، با بیداری و یادآوری سخنان وحدت بخش رسول خدا و ائمه معصومین(ع) نقشههای شوم استکبار، نقش برآب گردد و خداجویان وحدت اندیش برگرد قرآن و سُنّت هماهنگ شوند و با رهبری عترت(ع)پرچم استقلال و آزادی را در سراسر گیتی به اهتزاز درآورند. ان شاءالله
این حدیث نیز ، به خوبی نشان می دهد که امت وادیان س ابق نیز دچار اختلافو چند دستگی شدند و امت اسلام هم دچار اختلاف خواهد شد ولی فرق بین این دو مکتب «اسلام وغیر اسلام» ان اس ت که دین اسلام ، ابزار وراه کارهایی برای رهایی از تفرقه گذاشته است مانند روایات ، برخلاف ادیان دیگر که در صورت اختلاف با مراجعه کردن به کتابهای آسمانی یا علمای خودشان ، بیشتر گمراه می شوند.
اتحاد و انسجام در قرآن و روایات
در ابتدای ورود به بحث، سزاوار است که اتحاد و انسجام را، از دیدگاه قرآن و روایات بررسی کنیم، تا به حقیقت این دو واژه، آشنا شده و اهمیت آن را از لسان قرآن و احادیث بشنویم و با دقت و توضیح، پیرامون آنها، به یک جمع بندی کلی برسیم، و در نتیجه ملتی بزرگ و گروهی آگاه، یعنی اسلام و مسلمین، به آرامش و امنیت مطلق برسند زیرا قرآن کریم، کتابی است که خداوند متعال، برای هدایت بشر فرستاده است و کتابی که بخواهد هدایت گر باشد، باید جامعیت داشته باشد وگرنه، آن مجموعه، نمی تواند به خواسته ها و نیازهای بشری، پاسخ دهد و صرفاً، نوشته ای خواهد شد که خالی از هرگونه محتوا است و البته روایات پیامبر و اهل بیت ایشان نیز چنین خاصیتی دارند.
الف ) اتحاد وانسجام از نقل قرآن
در قرآن، از لفظ اتحاد و انسجام استفاده نشده است، اما کلماتی که با این واژه همخوانی داشته و از یک خانواده هستند، وجود دارد و بعضی دیگر از واژگان، از نظر محتوایی، با بحث مورد نظر، تطابق و هماهنگی دارند.
شش آیه در قرآن وجود دارد که از کلمه ی «وحده» استفاده شده است که همگی به معنای «یکی بودن» و به «تنهایی» می باشد و پنج آیه از تفرقه و جدایی سخن می گوید و همان طور که می دانید، تفرقه، ضد اتحاد و انسجام است و در این قسمت به این آیات اشاره کرده و ترجمه و توضیح آن را بیان خواهیم کرد.
1- قالُوا أَجِئتَنا لِنَعبُدَ اللهَ وَحدَهُ وَ نَذَرَ ما کانَ یَعبُدُ آباؤُتنا فَأتِنا بِما تَعِدُنا اِن کُنتَ مِنَ الصّادِقِینَ1
«قوم حضرت هود به او گفتند: آیا تو به نزد ما آمده ای که خدای یگانه را بپرستیم و از خدایانی که پدران ما می پرستند دوری کنیم. پس تو اگر راست می گویی عذابی را که به ما وعده داده ای بفرست «زیرا ما به خدای تو ایمان نمی آوریم.»
نکته ای که از این آیه برداشت می شود این است که رمز اتحاد و انسجام، پرستش خدای یگانه و شناخت خدای واقعی از میان خدایان گوناگون و ساختگی است. نکته قابل دقت در آیه ی مذکور آن است که تعصب و تقلید بی جا مانع شناخت حقیقت انسان می شود و انسان را به دشمنی و کنیه می کشاند.2
پس اگر قوم حضرت هود (ع) خدایان متعدد را رها می کردند و به گرد خدای واحد جمع می شدند و در پرستش خدای متعال متحد بودند به طور یقین سعادت دنیا و آخرت نصیب آنها می شد.
2- وَجَعَلنا عَلی قُلُوبِهِم أَکِنَّهً اَن یَفقَهُوهُ وَ فِی آذَانِهِم وَ قراً وَ إذَا ذَکَرتَ رَبَّکَ فِی القرآنِ وَحدَهُ وَلَّوا عَلَی أَدبارِهِم نُفُوراً 3
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
آیات قرآن و امى بودن پیامبر(ص)
مقدمه: کلمه امى به عنوان یکى از صفات پیامبر اکرم در قرآن مجید آمده است مفسرین، تفاسیر مختلفى در معناى این کلمه دارند. در این مقاله مطالب این تفاسیر بیان شده و قول صحیح ذکر گردیده است.
مفسران اسلامى کلمه«امى» را سه جور تفسیر کردهاند: 1 - درس ناخوانده و ناآشنا به خط و نوشته.
اکثریت طرفدار این نظرندو یا لااقل این نظر را ترجیح مىدهند.طرفداران این نظر گفتهانداین کلمه منسوب به «ام» است که به معنى مادر است.امى یعنى کسى که بهحالت مادرزادى از لحاظ اطلاع بر خطوط و نوشتهها و معلومات بشرى باقى مانده است، و یا منسوب به «امت» است،یعنى کسى که به عادت اکثریت مردم است، زیرا اکثریت توده، خط و نوشتن نمىدانستند و عده کمى مىدانستند، همچنانکه «عامى» نیزیعنى کسى که مانند عامه مردم است و جاهل است (1) .بعضى گفتهاند یکى از معانى کلمه «امت» خلقت است و«امى» یعنى کسى که بر خلقت و حالت اولیه که بىسوادى است باقى است و به شعرى از «اعشى» استناد شده است (2) ، و بههر حال، چه مشتق از «ام» باشد و چه از «امت» ، و «امت» به هر معنى باشد، معنى این کلمه درس ناخوانده است.
2 - اهل ام القرى.
طرفداران این نظر این کلمهرا منسوب به «ام القرى» یعنى مکه دانستهاند.در سوره انعام آیه92 از مکه به «ام القرى» تعبیر شده است: و لتنذر ام القرى و من حولها.
براى اینکه تو به مکه و آنان که در اطرافمکه هستند اعلام خطر کنى.
این احتمال نیز از قدیم الایام در کتب تفسیر آمدهاست(3) و در چندین حدیث از
.............................................................. 1.مفردات راغب، ذیل کلمه «ام» .و مجمع البیان، ذیل آیه 78 بقره. 2.مجمع البیان، ذیل آیه 78 بقره. 3.مجمع البیان، ذیل آیه 75 آل عمرانو آیه 156 اعراف، و تفسیر امام فخر رازى، ذیل آیه 75 از سوره اعراف.
صفحه : 230
احادیثشیعه این احتمال تایید شده است هرچند خود این حدیثها معتبر شناخته نشده است و گفته شده ریشه اسرائیلى دارد (1) .
این احتمال بهادلهاى رد شده است (2) : یکى اینکه کلمه «ام القرى» اسم خاص نیست وبر مکه به عنوان یک صفت عام نه یک اسم خاص اطلاق شده است.ام القرى یعنى مرکز قریهها.هر نقطهاى که مرکز قریههایىباشد ام القرى خوانده مىشود.از آیه دیگر از قرآن که در سوره قصص آیه 59آمده است معلوم مىشود که این کلمه عنوان وصفى دارد نه اسمى: و ما کان ربک مهلک القرى حتى یبعث فى امها رسولا.
پروردگار تو چنیننیست که مردم قریههایى را هلاک کند مگر آنکه قبلا پیامبرى در مرکزآن قریهها بفرستد و حجت را بر آنها تمام کند.
معلوممىشود در زبان قرآن هر نقطهاى که مرکز یک منطقه باشد ام القراىآن منطقه است (3) .
دیگر اینکهاین کلمه در قرآن به کسانى اطلاق شده است که مکى نبودهاند.در سورهآل عمران آیه 20 مىفرماید: و قل للذین اوتوا الکتاب و الامیین ء اسلمتم.
بگو بهاهل کتاب و به امیین(اعراب غیر یهودى و نصرانى)آیا تسلیم خدا شدید؟ پس معلوم مىشود در عرف آن روز و در زمان قرآن بههمه اعرابى که پیرو یک کتاب آسمانى نبودند «امیین» گفته مىشده است.
بالاتر اینکه این کلمه حتى به عوام یهود که سواد ومعلوماتى نداشتند با اینکه
.............................................................. 1.مجله آستان قدس، شماره 2. 2.همان ماخذ. 3.در یکى از روایاتى که وارد شده کلمه «امى» منسوببه ام القرى یعنى مکه است، تایید شده که این کلمه وصف عام است نه اسم خاص، زیرا مىگوید: «و انما سمى الامىلانه کان من اهل مکة و مکة من امهات القرى» یعنى پیغمبر از آن جهت«امى» خوانده شده است که از اهل مکه است و مکه یکى از ام القرىهاست.
صفحه : 231
اهل کتاب شمرده مىشدند نیز اطلاق شده است، چنانکه درسوره بقره آیه 78 مىفرماید: و منهم امیون لا یعلمون الکتاب الا امانی.
بعضى از فرزندان اسرائیل امى هستند، از کتاب خود اطلاعى ندارند مگریک سلسله خیالات و اوهام.
بدیهى استیهودیانى که قرآن آنان را «امى» خواندهاست، اهل مکه نبودهاند، غالبا ساکن مدینه و اطراف مدینه بودهاند.
سوم اینکه اگر کلمهاىمنسوب به ام القرى باشد طبق قاعده ادبى باید به جاى «امى» ، «قروى»گفته شود، زیرا طبق قاعده باب نسبت در علم صرف، در نسبت به مضاف و مضافالیه، خاصه آنجا که مضاف، کلمه «اب» یا «ام» یا «ابن» یا «بنت» باشد به مضاف الیه نسبت داده مىشود نه به مضاف، چنانکه درنسبت به ابوطالب، ابو حنیفه، بنى تمیم طالبى، حنفى، تمیمى گفته مىشود.
3 - مشرکین عربکه تابع کتاب آسمانى نبودند.
این نظریه نیز ازقدیم الایام میان مفسران وجود داشته است.در مجمع البیان ذیل آیه 20سوره آل عمران که «امیین» در مقابل «اهل کتاب» قرار گرفته است(و قل للذین اوتوالکتاب و الامیین)، این نظر را به صحابى و مفسر بزرگ عبد الله بن عباس نسبت مىدهد و در ذیل آیه 78 از سوره بقرهاز ابو عبیده نقل مىکند، و از ذیل آیه 75 آل عمران بر مىآید که خود طبرسى همین معنى را در مفهوم آن آیه انتخاب کرده است.
زمخشرى درکشاف نیز این آیه و آیه 75 آل عمران را همین طور تفسیر کرده است.
فخر رازى این احتمال را در ذیل آیه 78 بقره وآیه 20 آل عمران نقل مىکند.
ولى حقیقت این است کهاین معنى، یک معنى جداگانه غیر از معنى اول نیست، یعنى چنیننیست که هر مردمى که پیرو یک کتاب آسمانى نباشند به آنها «امى» گفته شود هرچند آن مردم تحصیلکرده و باسواد باشند.این کلمه به مشرکین عرب از آن جهت اطلاق شده است که مردمى بىسواد بودهاند.آنچهمناط استعمال این کلمه درباره مشرکین عرب است نا آشنایى آنها به خواندن و نوشتن بوده نه پیروى نکردن
صفحه : 232
آنها از یکى از کتب آسمانى.لهذا آنجا که این کلمهبه صورت جمع آمده و به مشرکین عرب اطلاق شده است این احتمال ذکر شده، اما آنجا که مفرد آمده است و بر رسولاکرم اطلاق شده است احدى از مفسران نگفته که مقصود این است که آن حضرت پیرو یکى از کتابهاى آسمانى نبودهاست.در آنجا بیش از دو احتمال به میان نیامده است: یکى ناآشنا بودن آن حضرت با خط، دیگر اهل مکه بودن، و چون احتمالدوم به ادله قاطعى که گفتیم مردود است، پس قطعا آن حضرت از آن جهت «امى» خوانده شده است که درس ناخوانده و خط نانوشته بوده است.
در اینجا احتمال چهارمى در مفهوم این کلمه داده مىشودو آن این است که این کلمه به معنى ناآشنایى با متون کتابهاى مقدس باشد.این احتمال همان است که آقاى دکترسید عبد اللطیف از پیش خود اختراع کرده و احیانا آن را با معنى سومى که ذکر کردیمو از مفسران قدیم نقل کردیم، خلط کرده است.مشار الیه مىگوید: «کلمات «امى» و «امیون» در قرآن در چند جاى مختلفبه کار رفته است، اما همیشه و همه جا فقط یک معنى از آن مستفاد مىشود.کلمه «امى» در لغت اصلا به معنى کودکنوزادى است که از بطن مادر متولد مىشود و با اشاره به همین حالتحیات و زندگى است که کلمه «امى» را با معنى ضمن آن به معنىکسى که نمىتواند بخواند و بنویسد تعبیر کردهاند.کلمه «امى» همجنین به معنى کسى است که در «ام القرى» زندگىمىکرده است.ام القرى یعنى مادر شهرها، شهر پایتخت و عمده، و این صفتى بود که اعراب زمان پیغمبر براى شهر مکهقائل بودند.بنابراین کسى که اهل مکه بود «امى» نیز نامیده مىشد.
یک مورد استعمال دیگر کلمه «امى» براى کسى است کهبا متنهاى قدیم سامى آشنایى نداشته است و از پیروان دیانتیهود یا دین مسیح که در قرآن به عنوان «اهل الکتاب» نامیدهشدهاند، نبوده است.در قرآن کلمه «امیون» براى اعراب پیش از اسلام که کتاب مقدسى نداشتهاند و پیرو تورات و انجیلهم نبودهاند، به کار رفته است و در مقابل کلمه «اهل الکتاب» قرار مىگرفته است.
در حالى که براى کلمه«امى» اینهمه معانى مختلف وجود دارد معلوم نیست چرا مفسرانو مترجمان قرآن، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، فقط معنى ابتدایى یعنى نوزاد چشمو گوش بسته را گرفتهاند و آن را به بىسواد و جاهل تعبیر کردهاند و در نتیجه اهل مکه پیشاز اسلام را نیز امیون یا گروهى بىسواد معرفى کردهاند؟!»(1)
.............................................................. 1.نشریه کانون سردفتران،شماره آبان ماه 1344، نقل از نشریه آموزش و پرورش شماره شهریور 1344.
صفحه : 233
اولا، از قدیمترین ایام، مفسران اسلامى کلمه «امى»و «امیون» را سه جور تفسیر کردهاند و لا اقل احتمالات سه گانهاى درباره آن ذکر کردهاند.مفسران اسلامى برخلاف ادعاى آقاى دکتر سید عبد اللطیف فقط به یک معنى نچسبیدهاند.
ثانیا، هیچ کسنگفته است که کلمه «امى» به معنى نوزاد چشم و گوش بسته است کهمعنى ضمنى آن کسى باشد که نمىتواند بخواند و بنویسد.این کلمه اساسا در موردنوزاد به کار نمىرود، در مورد بزرگسالى به کار مىرود که از لحاظ فن خواندن و نوشتن به حالتى است که از مادر زاده شدهاست، به اصطلاح علماى منطق مفهوم «عدم و ملکه» دارد.منطقیین اسلامى همواره این کلمه را بهعنوان یکى از مثالهاى عدم و ملکه در کتب منطق ذکر مىکردهاند.
ثالثا، اینکه مىگوید یکى از معانى این کلمه اینبوده که با متنهاى قدیم سامى آشنایى نداشته باشد، صحیح نیست.آنچه از اقوال قدماى مفسرین و اهل لغت استفاده مىشوداین است که این کلمه در حالت جمع(امیین)به مشرکین عرب گفته مىشده است در مقابل اهل کتاب، به این علت کهغالبا مشرکین عرب بىسواد بودند، و ظاهرا این عنوان تحقیر آمیز را یهودیان و مسیحیان به آنها داده بودند.
ممکن نیست مردمى فقطبه خاطر اینکه با زبان و کتاب مخصوصى آشنایى ندارند ولى به زبانخودشان بخوانند و بنویسند به آنها «امیین» گفته شود، زیرا به هر حال ریشه این کلمهبنا بر این تفسیر نیز کلمه «ام» یا «امت» است و مفهوم باقى بودن به حالت اولى و مادرزادى را مىرساند.
و اما علت اینکه اینکلمه از ریشه ام القرى شناخته نشده است با اینکه به صورت احتمالهمواره آن را ذکر مىکردهاند، اشکالات فراوانى است که در این معنى وجود داشته است و قبلا بیان شد.
پس تعجباین دانشمند هندى بیجاست.
مؤید این مدعا این است که در برخى استعمالاتدیگر این کلمه که در روایات یا تواریخ ضبط شده است مفهومى جز «درس ناخوانده» ندارد.در بحار الانوارجلد 16 چاپ جدید صفحه 119 مىنویسد از خود پیغمبر اکرم روایتشده است: نحن امة امیة لا نقرء و لا نکتب.
ما قومى امى هستیم که نهمىخوانیم و نه مىنویسیم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
آیات جنین شناسی در قرآن
در بخش سوم این کتاب، مقالات متعددی درباره «اعجاز علمی قرآن» در خصوص جنینشناسی وجود دارد که برخی در پی اثبات آن هستند و برخی در پی نفیاش! ولی پرسشی همواره مطرح است: به چه دلیل در قرآن به این مطالب اشاره شده؟ و یا اینکه مطالب جنینشناسی قرآن استدلالات چه مباحثی هستند؟
به جز در سوره علق (2:96) که جزء اولین آیات نازل شده بر پیامبر است و تأکید دارد بر آفرینش انسان از علق؛ در سایر آیات (1) یا از نعمتهای فراوان باریتعالی سخن گفته میشود و (2) یا از آفرینش اولیه کسانی که به قیامت اعتقاد ندارند. این آیات را به ترتیب سورههای قرآن میخوانیم. در آوردن این آیات سعی شده که فقط به همان آیه خاص اکتفا نگردد بلکه – تا حد ممکن – آیات دیگر قبل و بعد آن که با هم هم موضوع هستند نیز آورده شود.
1- النحل 4:16: خلق السموات و الارض بالحق تعالی عما یشرکون* خلق الانسان من نطفه فاذا هو خصیم مبین* و الانعام خلقها لکم فیهادف و منافع و منها تاکلون* و لکم فیها جمال حین تریحون و حین تسرحون*
«آسمانها و زمین را به حق آفرید و از آنچه شریکش قرار میدهند برتر است* انسان را از نطفه بیافرید و همو بود که به ناگاه آشکارا از در دشمنی درآمد* بدینگونه چهارپایان را برای انتفاع شما آفرید و در آن حرارت و منافعی است و از گوشتشان میخورید در آمد و شد صبح و شام آنها برایتان زینت است*
2- الکهف 37:18: واضرب لهم مثلاً رجلین جعلنا لاحد هما جنّتین من اعناب و حففنا هما بنخل و جعلنا بینهم زرعاً * کلتا الجنّتین اتتا کلها و لم تظلم منه شیئاً و فجرنا خلا لهما نهراً * و کان له ثمر فقال لصاحبه و هو یحاوره انا اکثر منک مالاً و اعزّ نفراً* و دخل جنته و هو ظالم لنفسه قال ما اظن ان تبید هذه ابداً* و ما اظن السِاعه قائمه و لئن رددت الی ربی لاجدن خیراً منها منقلباً* قال له صاحبه و هو یحاوره اکفرت بالّذی خلقک من تراب ثم من نطفه ثم سویک رجلاً* لکنا هو الله ربی و لا اشرک بربی احدا*
برای آنها مثل آن دو مرد را بیان کن که به یکی از آنها دو باغ انگور دادیم و اطراف آن را با درختان خرما پوشاندیم و میان دو باغ را کشتزاری قرار دادیم* هر دو باغ به ثمر نشسته بودند و کم و کاستی در میان نبود و میان آن دو نهر بزرگی روان کردیم* صاحب باغ که دارایی بسیار داشت با دوستش به گفتگو پرداخت و گفت: «من از لحاظ ثروت بر تو برتری دارم و نفراتم نیرومندترند* آن به خود ستم کرده به باغش گام نهاد و گفت: «گمان نمیکنم هرگز این باغ نابود شود. و باور نمیکنم قیامتی در کار باشد، اگر هم به سوی پروردگارم باز گردم، جایگاهی بهتر از اینجا خواهم یافت.» * در آن حال دوستش که با او گفتگو میکرد، گفت: «آیا بر آن کس که تو را از خاک و پس آنگاه از نطفه آفرید و بعد از آن به صورت مرد کاملی درآورد کافر شدی؟»* بلکه خدای یگانه پروردگار من است و هیچ کس را شریک او قرار نمیدهم*
3- الحج 5:22: یا ایها النّاس اتّقوا ربکم ان زلزله السِاعه شیئ عظیم* یوم ترونها تذهل کلّ مرضعه عمِا ارضعت و تضع کلّ ذات حمل حملها و تری النّاس سکاری و ماهم بسکاری و لکن عذاب الله شدید* و من الناس من یجادل فی الله بغیر علم و یتبع کل شیطان مرید* کتب علیه انه من تولاه فاّنه یضلّه و یهدیه الی عذاب السعیر* یا ایها النّاس ان کنتم فی ریب من البعث فانا خلقناکم من تراب ثم من نطفه ثم من علقه ثم من مضغه مخلّقه و غیر مخلّقه لنبین لکم و نقر فی الارحام ما نشآء الی اجل مسمی ثم نخرجکم طفلاً ثم لتبلغوآ اشدِکم و منکم من یتوفّی و منکم من یردّ الی ارذل العمر لکیلا یعلم من بعد علم شیئاً و تری الارض هامده فاذآ انزلنا علیها الماء اهتّزت و ربت و انبتت من کل زوج بهیج* ذلک بانّ الله هو الحق و انّه یحیی الموتی و انه علی کل شیء قدیر* و انّ الساعه اتیه لاریب فیها و انّ الله یبعث من فی القبور.
«ای مردم از پروردگارتان بترسید که زلزله قیامت هنگامة بزرگی است* روزی که آن را ببینید مادران شیرده، کودکان شیرخوارشان را از یاد خواهند برد و زنان باردار بار خود را بر زمین گذارند و مردم را مست خواهی دید، حال آن که مست نیستند، ولی عذاب خدا شدید است* گروهی از مردم ناآگاه دربارة خدا به مجادله برمیخیزند و از شیطانهای سرکش پیروی میکنند* بر شیطان مقرر شد که هرکس با او دوستی کند به گمراهیش افکند و بر آتش سوزان رهنمونش شود* ای مردم اگر از برانگیخته شدن شک دارید بدانید که ما شما را از خاک آفریدیم. پس آنگاه از نطفه و خون بسته و مضغه شکل یافته و شکل نایافته، تا (قدرت خود را) بر شما آشکار کنیم، و جنینهایی را که بخواهیم تا زمانی معین در رحم مادران نگه میداریم، آنگاه شما را به صورت طفلی برون آوریم تا به حد رشد و بلوغ برسید، در این میان بعضی از شما میمیرند و بعضی آنقدر عمر میکنند که به اوج فرتوتی و پیری میرسند