واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق در مورد تصویر در آینه های تخت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 3 صفحه

 قسمتی از متن .docx : 

 

تصویر در آینه های تخت

آینه چیست و چند نوع است؟

ج: آینه سطح صیقلی و بازتابنده ای است که می تواند تقریباً تمام پرتوهای تابشی را بازبتاباند. آینه ها بردو نوع تخت و کروی هستند و می توانند از جنس شیشه یا فلز باشند.

تذکر: آینه جسمی شفاف نیست یعنی نور نمی تواند از آن عبور نمید.

 آینه تخت چگونه است؟

ج: سطح صافی است که می تواند نور را بطور منظم بازتابش نماید.

در آینه تخت تصویر چگونه دیده می شود؟

ج: مطابق شکل مقابل پرتوهای نوری که ازجسم به آینه می رسند بعد از بازتابش به چشم ناظر می رسند و ناظر تصویر جسم را در امتداد پرتو هایی که به چشم او می رسند مشاهده می کند.

 

 

 

 

ویژگیهای تصویر در آینه تخت کدامند؟

ج: تصویر در آینه های تخت دارای ویژگیهای زیر است:

1- مجازی است.

2- مستقیم است ولی دارای وارونی جانبی می باشد.

3- اندازه آن با اندازه جسم برابر است.

4- در پشت آینه و در فاصله ای مساوی با فاصله جسم تا آینه قرار دارد.

س: تصویر حقیقی چگونه است؟

ج: تعریف: تصویری را که از تلاقی پرتوهای بازتابشی و در جلو آینه تشکیل می شود و میتوان آن را بر روی پرده مشاهده کرد، تصویر حقیقی می نامند.

س: تصویر مجازی چگونه است؟

ج: تعریف:  تصویری را که از امتداد پرتوهای بازتابشی و در پشت آینه تشکیل می شود و نمی توان آن را بر روی پرده مشاهده کرد، تصویر مجازی می نامند.

دید کلی:

در مصارف عمومی از این آینه ها استفاده می شود:

آیا تا به حال از خود پرسیده اید که چرا در ماشین ها از آینه محدب استفاده می شود؟

آیا تصویر خود را در کاسه استیل درداخل و بیرونش یا در قاشق استیل دیده اید؟

تشکیل تصویر روی صحفه تلویزیون خاموش و پدیده ها متنوع طبیعی دیگر که برای پاسخ گویی به این سؤالات، آینه های کروی را از لحاظ نوع تصویری که تشکیل می دهند. و یا روش همگرایی یا واگرایی نور به دو دسته عمده تقسیم می کنیم.

انواع آینه های کروی:

آینه های مقعر یا همگرا:

آینه هایی که سبب همگرایی نور می شود و از پرتو های با زتابی تصویری حقیقی در جلوی آینه تشکیل می دهند که دارای تصویر حقیقی و کانون حقیقی و فاصله کانونی مثبت می باشند.

آینه های محدب یا واگرا:

آینه هایی که سبب واگرایی نور می شوند و از امتداد پرتوهای باز تابی تصویری در پشت آینه تشکیل می دهند این آینه ها دارای تصویر مجازی، کانون مجازی، فاصله کانونی منفی می باشند.

نحوه ساخت آینه های کره ای :

اگریک تکه شیشه ای را داشته باشیم که آن را صیقلی دهیم و یک طرف آنرا بصورت یک دیو پتر کروی (سطح کروی) در آوریم که جدا کننده دو محیط با ضرایب شکست مختلف از هم هستندآینه کروی بوجود می آید اگر تراش شیشه طوری باشد که بتوان قسمت قعودی آنرا نقره اندود نماییم آینه مقعر ساخته می شود. بنابراین آینه های کروی قطاعی از کراتی است که به مرکزیت آینه شکل می گیرند.

اگر یک دیو پتر شیشه ای داشته باشیم با اندود کردن قسمت داخلی دیو پتر آینه محدب و با اندودسازی قسمت خارجی آن آینه مقعررا می سازیم.

مشخصات تصویر در آینه های کروی:

آینه مقعر دارای تصویری حقیقی و معکوس در جلوی آینه می باشد که بزرگی و کوچکی آن به فاصله جسم ازآینه بستگی دارد. در صورتی که آینه محدب تصویری مجازی و مستقیم در پشت آینه دارد که همواره تصویری کوچکتر از جسم ارائه می دهد. آینه های مقعر محدودترین میدان دید را دارند در صورتیکه آینه های محدب بیشترین میدان دید را دارا هستند و برای همین در اتوبوس ها و سایر وسائل نقلیه از این آینه ها استفاده می شود.



خرید و دانلود تحقیق در مورد تصویر در آینه های تخت


تحقیق در مورد جاهلیت در آینه تاریخ و قرآن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 25 صفحه

 قسمتی از متن .docx : 

 

جاهلیّت در آیینه تاریخ و قرآن

ظـهـور اسـلام در شبه جزیره عربستان زندگى مردم را در تمام ابعاد دگرگون کرد، و آنان را از وادى گـمـراهـى به شاهراه هدایت رهنمون ساخت . اسلام عربها را که تا آن روز در مقایسه با تمدنهاى ایران و روم هیچ به شمار مى آمدند، به همه چیز رساند و سرور جهان ساخت ، کسانى را که تا زمان ظهور اسلام بدترین نوع زندگى و زشت ترین اخلاق را داشتند، پرچمدار اخلاق و فضیلت گردانید.

در اینجا وضعیت قوم عرب را پیش از اسلام بقدر گنجایش مورد بررسى قرار خواهیم داد.

مفهوم جاهلیّت

واژه جـهل دو معنا دارد: یکى ؛ ضد علم به معناى نادانى و دیگرى ضد حلم به معناى سفاهت و بى خـردى و بـدسـیـرتـى . ایـن واژه در قـرآن کـریم به صورتهاى گوناگون آمده است . بعضى دانشمندان علوم قرآنى معتقدند که جهل در این کتاب شریف به مفهوم ضد حلم یعنى سفاهت آمده است .(1)

قرآن کریم آنان را که پس از نزول قرآن هنوز در پى قوانین عصر جاهلیت اند این چنین محکوم مى سازد:

((اءَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغوُنَ وَ مَنْ اءَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْما لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ))(2)

آیـا حـکـم جـاهـلیـت را مـى جـویـنـد و کـدام حـکـم از حـکـم خـدا بـراى اهل یقین نیکوترخواهدبود؟

بیان قرآن درباره تعصبهاى جاهلى چنین است :

((اِذْ جَعَلَ الَّذینَ کَفَرُوا فى قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ، حَمِیَّةَ الْجاهِلِیَّةِ))(3)

آنگاه کافران در دلهاتعصب ، آن هم تعصب جاهلیت پروردند.

همچنین درباره آرایش زنان پیامبر فرموده است :

((وَ قَرْنَ فى بُیوُتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَةِ الْاُولى ))(4)

و در خانه هایتان قرار و آرام گیرید و مانند دوران جاهلیت پیشین آرایش مکنید.

از مـجموع آیه هایى که ذکر شد و نیز آیه هاى همانند، معلوم مى شود، جاهلیتى که در قرآن ذکر شده ناظر بر شیوه رفتار و نوع پندار عرب است نه بر حد دانش آنان ؛ با این توضیح که در دوره جـاهـلیـت ، دشـمـنـى ، جـنـگ و خـونـریـزى ، زنـده بـه گـور کـردن دختران ، شرابخوارى و ربـاخـوارى در مـیـان مـردم رایـج بـود، و پـیـداسـت کـه ارتـکـاب ایـن مـفـاسـد بـیـشـتـر مـعـلول ضـعـف اخـلاقـى اسـت نـه بـى دانـشـى ، چـنان که امروز نیز برخى از آنها حتى در جوامع پـیـشـرفـتـه و مـتـرقـى بـا وجود آگاهى مردم از تمام مفاسد آن به چشم مى خورد. به مردم چنین جوامعى نمى شود گفت : دانش ندارند، با اینکه دانش دارند: بى خردند.

دوره جاهلیّت

جـاهـلیـت نـامـى است که قرآن کریم بر دوره تاریخى پیش از اسلام نهاده است . گذاردن این نام بـر اوضـاع قبل از اسلام به منظور بیان تفاوتهاى اساسى و عمیق آن عصر با اوضاع پس ‍ از ظهور اسلام است .(5)

ایـن امـر در مـیان بیشتر جوامع معمول است ، چنان که ما نیز امروزه به دوره سلطنت خاندان پهلوى دوره طـاغـوت مـى گـوییم که بر اساس مقایسه با جامعه پس از انقلاب و حاکمیّت ولایت فقیه و بـرقرارى نظام جمهورى اسلامى است . بطور معمول این گونه نامگذاریها بیانگر حالت تنفر و انزجار از دوره پیشین است .

مـورّخـان بـه دوره زمـانـى دویـست سال قبل از بعثت تا آغاز بعثت یا تا هجرت و تاءسیس ‍ حکومت اسلامى در مدینه ، دوره جاهلیت مى گویند.(6) واژه جاهلیت در قرآن کریم نیز در سوره هاى مدنى به کار رفته است .(7)

وایـن نـشـان مـى دهـد کـه اسـتـعـمـال ایـن واژه در مـیـان مـسـلمـانـان پـس از هـجـرت مـعـمـول شده است .(8) همچنین موّرخان براى جاهلیت نیز چند دوره در نظر گرفته اند: دوره نـزدیـک بـه اسـلام کـه مدّت دویست سال بود و دوره پیش از آن که جاهلیت قدیم نام گذارى شده است .(9)

وضع عمومى عرب در دوره جاهلیّت

عرب عصر جاهلیّت ، در نهایت انحطاط اخلاقى به سر مى برد و جز اندکى از سنتهاى پسندیده و سجایاى اخلاقى در میان آنان چیزى باقى نمانده بود. معیشت آنها بسیار دشوار و راه زندگى آنان ناهموار بود.

قـرآن کـریـم در مـقـام یـادآورى نـعـمـتهاى خداوند به مسلمانان و سعادتى که با روى آوردن به اسلام یافته اند؛ وضع آن دوره را چنین وصف کرده است .

((وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ اِذْ کُنْتُمْ اَعْداً فَاَلَّفَ بَیْنَ قُلوُبِکُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِاِخْوانا وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَاَنْقَذَکُمْ مِنْها))(10)

و نـعـمـت خـدا بـر خـویـشتن را به یاد آرید که با یکدیگر دشمن بودید و او بین دلهایتان الفت بـرقـرار کـرد و در نـتیجه نعمت او برادر شدید و در حالى که بر لبه پرتگاه آتش بودید؛ شمارا از آن نجات داد.

از ایـن آیـه دو مـعـنـى مـمکن است استفاده شود، یکى اینکه مردم دوره جاهلیت چنان اعتقادى داشتند که اگر با آن مى مردند اهل دوزخ بودند؛ و دیگر اینکه خصومت در میان جامعه بگونه اى بود که هر لحـظـه امـکـان داشـت آتـش جـنـگ مـیـان آنـان شـعـله ور گـردد.(11) در هـر حال ، آیه شریفه بیانگر سقوط معنوى واعتقادى مردم در دوره جاهلیت است .

دیانت عرب جاهلى

عـربـهـااز زمـان حـضـرت ابـراهـیـم (ع )، بـردیـن تـوحـیـدبـاقـى بودندتاآنکه فردى به نام ((عـَمـْرِوبـِنـِلُحَّى )) بـت پـرسـتـى رادر مـیـانـشان رایج کرد وپس ازآن شرک درجامعه حاکم شد. مـشـرکـان منکر وجود خداوند نبودند، بلکه با وجود اعتراف به خالقیّت خداوند، بتها را واسطه هـاى خـدا بـراى انـجام کارهاى جهان پنداشته و آنها را براى نزدیک شدن به او مى پرستیدند. بـه این منظور حدود سیصد و شصت بت را در کعبه گرد آوردند. هر قبیله بتى مخصوص به خود داشـت ، تـنـهـا قـریـش 360 بـت در کـعـبه داشت که پیامبر خدا(ص ) در روز فتح مکه همه آنها را نابود ساخت .(12)

عـلاوه بـر بـت پـرسـتـى آیـیـنـهـاى دیـگـر مـثـل یـهـودیـت و مـسـیـحـیـت در عـربـسـتـان معمول بود. یهود در یثرب ، خیبر، وادى القرى و تیما منتشر بودند، و مسیحیان در ناحیه نجران و یمن سکونت داشتند.(13)

کعبه ، حج و حرم

کعبه ، پس از بناى آن به وسیله حضرت ابراهیم (ع ) و برگزار شدن مراسم حج براى عربها مـکـان مـقـدّس و قـابـل احـتـرامـى بـه شمار مى رفت ، آنان شعایر حج را همان گونه که حضرت ابـراهـیـم (ع ) بـرقـرار کـرده بـود، بـه جـا مـى آوردنـد، در عـیـن حال بدعتى جاهلى و شرک آمیز نیز در آن پدید آورده بودند.(14) اسلام حج را تثبیت کرد و تمام بدعتهاى روزگار جاهلیت را از میان برداشت .(15)

از دیـگـر سـنـن ابـراهیمى که در میان عرب جارى بود و اسلام نیز آن را تثبیت کرد، احترام منطقه ((حـرم )) بود که خونریزى در آن ممنوع بود و هر کس به آن وادى وارد مى شد تا زمانى که از آن خارج شود در امان بود، این احترام در اسلام نیز همچنان باقى ماند.(16)

قرآن کریم در این باره مى فرماید:

((و مَنْ دَخَلَهُ کانَ امِنا))(17)

هر که در آن داخل شود، ایمن است .

سـنـت دیـگرى که از شریعت حضرت ابراهیم بر جاى مانده و در زمان جاهلیّت نیز برقرار بود، حـرمـت مـاهـهـاى حـرام بـود. عـربـهـا مـعـتـقـد بـودنـد کـه در چـهـار مـاه سـال (رجـب ، ذى قـعـده ، ذى حـجـّه ، مـحـرم ) جـنـگ و خـونـریـزى حـرام اسـت . دلیل پایبندى به این قانون هم آن بود که در این ماهها مى توانستند مراسم حج را به جا آورند، انـجـمنهاى ادبى شان را تشکیل دهند و با آرامش خاطر به دادو ستد بپردازند. اسلام نیز این سنت را به رسمیت شناخت ، چرا که منافع عمومى در آن نهفته بود.(18)

خداوند مى فرماید:

((اِنَّ عـِدَّةَ الشُّهـوُرِ عِنْدَاللّهِ اثْنى عَشَرَ شَهْرا فى کِتابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمواتِ وَالاَْرْضَ مِنْها اَرْبَعَةٌ حُرُمٌ))(19)

همانا عدد ماهها نزد خداوند در کتاب خدا دوازده ماه است ، از آن روزى که زمین و آسمانها را آفرید و چهار ماه حرام است .

وضعیّت اجتماعى

روحـیـه قـوم عـرب پیش از اسلام با تعصب و قبیله گرایى آمیخته بود و با اندک حادثه اى جنگ بـیـن طـوایـف بـر پـا مـى شـد. تـعـلق خـاطـر فـرد بـه قـبـیله او بسیار بود و آن چیزى که جهت برخوردهاى اجتماعى او را تعیین مى کرد، روح قبیله گرایى بود، نه طرفدارى از حق و عدالت . اعـضـاى قـبـیـله موظف بودند تا همدیگر را تحت هر شرایطى حتى ظالم بودن یارى کنند. در این مـیـان ، شـایـد بـتـوان قـبـیـله قریش را استثنا کرد، زیرا در زمان ((قصى بن کلاب )) دارالندوة تـاءسـیـس شـد، کـه در حـکـم یـک مـجـلس شـوراى کـوچک بود و امور مهم به صلاحدید و تصمیم بزرگان قوم در دارالندوه انجام مى شد.(20)

تفاخر به حسب و نسب در میان عرب بشدّت رواج داشت ، بطورى که برخى از روزها گرد هم مى آمـدنـد و بـه شـکـل غـلو آمـیـزى بـر یـکـدیـگـر فـخـر فـروشـى مـى کـردند. خداوند بزرگ با نـزول آیـه شـریـفـه ((اِنَّ اَکـْرَمـَکـُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقیکُم ))(21) همانا گرامى ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست .این سنت نکوهیده را از میان برداشت .

شـرابخوارى در میان مردم ، سخت رایج بود بگونه اى که در اسلام بتدریج تحریم شد، چون لغو یکباره آن امکان داشت با مخالفت سر سختانه مردم رو به رو شود.

ویژگیهاى جاهلیّت از دیدگاه قرآن

از مـجـمـوع آیـه هـایـى کـه بـه حـالتـهاى گوناگون زندگى مردم در آن روزگار اشاره دارد، دانـسـتـه مـى شـود که از دیدگاه قرآن کریم گمراهى ، اصلى ترین ویژگى مردم زمان جاهلیت بوده است .

خداى متعال مى فرماید:

((هـُوَ الَّذى بـَعـَثَ فـِى الاُْمیِّینَ رَسوُلا مِنْهُمْ یَتْلوُ عَلَیْهِمْ ایاتِهِ وَ یُزَکِیّهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ اِنْ کانوُا مِنْ قَبْلُ لَفِى ضَلالٍ مُبِینٍ))(22)

اوسـت خـدایـى کـه میان عرب امّى پیامبرى از خودشان برانگیخت تا بر آنان آیات وحى الهى را تـلاوت کـنـد و آنـهـا را پـاکـیـزه سازد و کتاب و حکمت الهى بیاموزد با آنکه پیش از این همه در گمراهى آشکارى به سر مى بردند.

اسـاس گـمـراهـى عـرب در ایـن بـود کـه رفـتار آنان بر هیچ مبناى عقلى و شرعى استوار نبود. عـلایـم تـوحـیـد در مـیـانـشـان ناپدید بود و بى هیچ تفکرى پیرامون ارزش بتهاى ساخته دست خـودشـان ، آنـهـا را سـتـایـش مى کردند، رفتارشان جاهلانه و بى منطق بود و آنچه را انجام مى دادند تنها به این دلیل بود که گذشتگان انجام داده اند وگرنه خاستگاه منطقى و عقلى نداشت .

قرآن کریم منطق جاهلانه آنان را در پرستش بتان چنین بازگو کرده است :

((قالوُا اِنّا وَجَدْنا ابائَنا عَلى اُمَّةٍ وَ اِنّا عَلى اثارِهِمْ مُهْتَدوُن ))(23)

گفتند ما پدران خود را بر آیینى یافتیم و البته ما هم در پى آنها بر هدایت هستیم .

ایـن مـنـطـق در مـیـان مـلتـهـاى گـذشـتـه نـیـز سـابـقـه داشـت کـه کـافـران در مقابل دعوت پیامبران ، پیروى از پدرانشان را مطرح مى کردند. قرآن کریم مى فرماید:

((وَ کَذلِکَ ما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فى قَرْیَةٍ مِنْ نَذیرٍ اِلاّ قالَ مُتْرَفُوها اِنّا وَجَدْنا ابائَنا عَلى اُمَّةٍ وَ اِنّا عَلى اثارِهِمْ مُقْتَدوُنَ))(24)

وهـمـچـنـیـن مـا هیچ رسولى پیش ازتو در شهرى نفرستادیم جزآنکه خوشگذرانهاى آن دیار، به رسولان گفتند که ما پدران خود را بر آیینى یافتیم و البته از آنهاپیروى خواهیم کرد.

پـیـامـبـران اسـتـدلال مـى کـردنـد کـه آنچه ما مى گوییم به هدایت شما نزدیکتر و در بردارنده سـعـادت شـمـاسـت . جـاهـلان پـاسخ مى دادند که ما حاضر به گوش دادن به حرف شما نیستیم .(25)

ایـن نهایت درجه بى منطقى و جهالت است بدین جهت قرآن کریم همیشه از مخالفان خود خواستار تـفـکر و تعقل است . اسلام پیروى از گفتار نیکوتر را در جامعه اسلامى رواج داده ، آن را نشانه خردمندى انسانها مى داند.



خرید و دانلود تحقیق در مورد جاهلیت در آینه تاریخ و قرآن


تحقیق در مورد جاهلیت در آینه تاریخ و قرآن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 25 صفحه

 قسمتی از متن .docx : 

 

جاهلیّت در آیینه تاریخ و قرآن

ظـهـور اسـلام در شبه جزیره عربستان زندگى مردم را در تمام ابعاد دگرگون کرد، و آنان را از وادى گـمـراهـى به شاهراه هدایت رهنمون ساخت . اسلام عربها را که تا آن روز در مقایسه با تمدنهاى ایران و روم هیچ به شمار مى آمدند، به همه چیز رساند و سرور جهان ساخت ، کسانى را که تا زمان ظهور اسلام بدترین نوع زندگى و زشت ترین اخلاق را داشتند، پرچمدار اخلاق و فضیلت گردانید.

در اینجا وضعیت قوم عرب را پیش از اسلام بقدر گنجایش مورد بررسى قرار خواهیم داد.

مفهوم جاهلیّت

واژه جـهل دو معنا دارد: یکى ؛ ضد علم به معناى نادانى و دیگرى ضد حلم به معناى سفاهت و بى خـردى و بـدسـیـرتـى . ایـن واژه در قـرآن کـریم به صورتهاى گوناگون آمده است . بعضى دانشمندان علوم قرآنى معتقدند که جهل در این کتاب شریف به مفهوم ضد حلم یعنى سفاهت آمده است .(1)

قرآن کریم آنان را که پس از نزول قرآن هنوز در پى قوانین عصر جاهلیت اند این چنین محکوم مى سازد:

((اءَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ یَبْغوُنَ وَ مَنْ اءَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُکْما لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ))(2)

آیـا حـکـم جـاهـلیـت را مـى جـویـنـد و کـدام حـکـم از حـکـم خـدا بـراى اهل یقین نیکوترخواهدبود؟

بیان قرآن درباره تعصبهاى جاهلى چنین است :

((اِذْ جَعَلَ الَّذینَ کَفَرُوا فى قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ، حَمِیَّةَ الْجاهِلِیَّةِ))(3)

آنگاه کافران در دلهاتعصب ، آن هم تعصب جاهلیت پروردند.

همچنین درباره آرایش زنان پیامبر فرموده است :

((وَ قَرْنَ فى بُیوُتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَةِ الْاُولى ))(4)

و در خانه هایتان قرار و آرام گیرید و مانند دوران جاهلیت پیشین آرایش مکنید.

از مـجموع آیه هایى که ذکر شد و نیز آیه هاى همانند، معلوم مى شود، جاهلیتى که در قرآن ذکر شده ناظر بر شیوه رفتار و نوع پندار عرب است نه بر حد دانش آنان ؛ با این توضیح که در دوره جـاهـلیـت ، دشـمـنـى ، جـنـگ و خـونـریـزى ، زنـده بـه گـور کـردن دختران ، شرابخوارى و ربـاخـوارى در مـیـان مـردم رایـج بـود، و پـیـداسـت کـه ارتـکـاب ایـن مـفـاسـد بـیـشـتـر مـعـلول ضـعـف اخـلاقـى اسـت نـه بـى دانـشـى ، چـنان که امروز نیز برخى از آنها حتى در جوامع پـیـشـرفـتـه و مـتـرقـى بـا وجود آگاهى مردم از تمام مفاسد آن به چشم مى خورد. به مردم چنین جوامعى نمى شود گفت : دانش ندارند، با اینکه دانش دارند: بى خردند.

دوره جاهلیّت

جـاهـلیـت نـامـى است که قرآن کریم بر دوره تاریخى پیش از اسلام نهاده است . گذاردن این نام بـر اوضـاع قبل از اسلام به منظور بیان تفاوتهاى اساسى و عمیق آن عصر با اوضاع پس ‍ از ظهور اسلام است .(5)

ایـن امـر در مـیان بیشتر جوامع معمول است ، چنان که ما نیز امروزه به دوره سلطنت خاندان پهلوى دوره طـاغـوت مـى گـوییم که بر اساس مقایسه با جامعه پس از انقلاب و حاکمیّت ولایت فقیه و بـرقرارى نظام جمهورى اسلامى است . بطور معمول این گونه نامگذاریها بیانگر حالت تنفر و انزجار از دوره پیشین است .

مـورّخـان بـه دوره زمـانـى دویـست سال قبل از بعثت تا آغاز بعثت یا تا هجرت و تاءسیس ‍ حکومت اسلامى در مدینه ، دوره جاهلیت مى گویند.(6) واژه جاهلیت در قرآن کریم نیز در سوره هاى مدنى به کار رفته است .(7)

وایـن نـشـان مـى دهـد کـه اسـتـعـمـال ایـن واژه در مـیـان مـسـلمـانـان پـس از هـجـرت مـعـمـول شده است .(8) همچنین موّرخان براى جاهلیت نیز چند دوره در نظر گرفته اند: دوره نـزدیـک بـه اسـلام کـه مدّت دویست سال بود و دوره پیش از آن که جاهلیت قدیم نام گذارى شده است .(9)

وضع عمومى عرب در دوره جاهلیّت

عرب عصر جاهلیّت ، در نهایت انحطاط اخلاقى به سر مى برد و جز اندکى از سنتهاى پسندیده و سجایاى اخلاقى در میان آنان چیزى باقى نمانده بود. معیشت آنها بسیار دشوار و راه زندگى آنان ناهموار بود.

قـرآن کـریـم در مـقـام یـادآورى نـعـمـتهاى خداوند به مسلمانان و سعادتى که با روى آوردن به اسلام یافته اند؛ وضع آن دوره را چنین وصف کرده است .

((وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ اِذْ کُنْتُمْ اَعْداً فَاَلَّفَ بَیْنَ قُلوُبِکُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِاِخْوانا وَ کُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَاَنْقَذَکُمْ مِنْها))(10)

و نـعـمـت خـدا بـر خـویـشتن را به یاد آرید که با یکدیگر دشمن بودید و او بین دلهایتان الفت بـرقـرار کـرد و در نـتیجه نعمت او برادر شدید و در حالى که بر لبه پرتگاه آتش بودید؛ شمارا از آن نجات داد.

از ایـن آیـه دو مـعـنـى مـمکن است استفاده شود، یکى اینکه مردم دوره جاهلیت چنان اعتقادى داشتند که اگر با آن مى مردند اهل دوزخ بودند؛ و دیگر اینکه خصومت در میان جامعه بگونه اى بود که هر لحـظـه امـکـان داشـت آتـش جـنـگ مـیـان آنـان شـعـله ور گـردد.(11) در هـر حال ، آیه شریفه بیانگر سقوط معنوى واعتقادى مردم در دوره جاهلیت است .

دیانت عرب جاهلى

عـربـهـااز زمـان حـضـرت ابـراهـیـم (ع )، بـردیـن تـوحـیـدبـاقـى بودندتاآنکه فردى به نام ((عـَمـْرِوبـِنـِلُحَّى )) بـت پـرسـتـى رادر مـیـانـشان رایج کرد وپس ازآن شرک درجامعه حاکم شد. مـشـرکـان منکر وجود خداوند نبودند، بلکه با وجود اعتراف به خالقیّت خداوند، بتها را واسطه هـاى خـدا بـراى انـجام کارهاى جهان پنداشته و آنها را براى نزدیک شدن به او مى پرستیدند. بـه این منظور حدود سیصد و شصت بت را در کعبه گرد آوردند. هر قبیله بتى مخصوص به خود داشـت ، تـنـهـا قـریـش 360 بـت در کـعـبه داشت که پیامبر خدا(ص ) در روز فتح مکه همه آنها را نابود ساخت .(12)

عـلاوه بـر بـت پـرسـتـى آیـیـنـهـاى دیـگـر مـثـل یـهـودیـت و مـسـیـحـیـت در عـربـسـتـان معمول بود. یهود در یثرب ، خیبر، وادى القرى و تیما منتشر بودند، و مسیحیان در ناحیه نجران و یمن سکونت داشتند.(13)

کعبه ، حج و حرم

کعبه ، پس از بناى آن به وسیله حضرت ابراهیم (ع ) و برگزار شدن مراسم حج براى عربها مـکـان مـقـدّس و قـابـل احـتـرامـى بـه شمار مى رفت ، آنان شعایر حج را همان گونه که حضرت ابـراهـیـم (ع ) بـرقـرار کـرده بـود، بـه جـا مـى آوردنـد، در عـیـن حال بدعتى جاهلى و شرک آمیز نیز در آن پدید آورده بودند.(14) اسلام حج را تثبیت کرد و تمام بدعتهاى روزگار جاهلیت را از میان برداشت .(15)

از دیـگـر سـنـن ابـراهیمى که در میان عرب جارى بود و اسلام نیز آن را تثبیت کرد، احترام منطقه ((حـرم )) بود که خونریزى در آن ممنوع بود و هر کس به آن وادى وارد مى شد تا زمانى که از آن خارج شود در امان بود، این احترام در اسلام نیز همچنان باقى ماند.(16)

قرآن کریم در این باره مى فرماید:

((و مَنْ دَخَلَهُ کانَ امِنا))(17)

هر که در آن داخل شود، ایمن است .

سـنـت دیـگرى که از شریعت حضرت ابراهیم بر جاى مانده و در زمان جاهلیّت نیز برقرار بود، حـرمـت مـاهـهـاى حـرام بـود. عـربـهـا مـعـتـقـد بـودنـد کـه در چـهـار مـاه سـال (رجـب ، ذى قـعـده ، ذى حـجـّه ، مـحـرم ) جـنـگ و خـونـریـزى حـرام اسـت . دلیل پایبندى به این قانون هم آن بود که در این ماهها مى توانستند مراسم حج را به جا آورند، انـجـمنهاى ادبى شان را تشکیل دهند و با آرامش خاطر به دادو ستد بپردازند. اسلام نیز این سنت را به رسمیت شناخت ، چرا که منافع عمومى در آن نهفته بود.(18)

خداوند مى فرماید:

((اِنَّ عـِدَّةَ الشُّهـوُرِ عِنْدَاللّهِ اثْنى عَشَرَ شَهْرا فى کِتابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمواتِ وَالاَْرْضَ مِنْها اَرْبَعَةٌ حُرُمٌ))(19)

همانا عدد ماهها نزد خداوند در کتاب خدا دوازده ماه است ، از آن روزى که زمین و آسمانها را آفرید و چهار ماه حرام است .

وضعیّت اجتماعى

روحـیـه قـوم عـرب پیش از اسلام با تعصب و قبیله گرایى آمیخته بود و با اندک حادثه اى جنگ بـیـن طـوایـف بـر پـا مـى شـد. تـعـلق خـاطـر فـرد بـه قـبـیله او بسیار بود و آن چیزى که جهت برخوردهاى اجتماعى او را تعیین مى کرد، روح قبیله گرایى بود، نه طرفدارى از حق و عدالت . اعـضـاى قـبـیـله موظف بودند تا همدیگر را تحت هر شرایطى حتى ظالم بودن یارى کنند. در این مـیـان ، شـایـد بـتـوان قـبـیـله قریش را استثنا کرد، زیرا در زمان ((قصى بن کلاب )) دارالندوة تـاءسـیـس شـد، کـه در حـکـم یـک مـجـلس شـوراى کـوچک بود و امور مهم به صلاحدید و تصمیم بزرگان قوم در دارالندوه انجام مى شد.(20)

تفاخر به حسب و نسب در میان عرب بشدّت رواج داشت ، بطورى که برخى از روزها گرد هم مى آمـدنـد و بـه شـکـل غـلو آمـیـزى بـر یـکـدیـگـر فـخـر فـروشـى مـى کـردند. خداوند بزرگ با نـزول آیـه شـریـفـه ((اِنَّ اَکـْرَمـَکـُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقیکُم ))(21) همانا گرامى ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست .این سنت نکوهیده را از میان برداشت .

شـرابخوارى در میان مردم ، سخت رایج بود بگونه اى که در اسلام بتدریج تحریم شد، چون لغو یکباره آن امکان داشت با مخالفت سر سختانه مردم رو به رو شود.

ویژگیهاى جاهلیّت از دیدگاه قرآن

از مـجـمـوع آیـه هـایـى کـه بـه حـالتـهاى گوناگون زندگى مردم در آن روزگار اشاره دارد، دانـسـتـه مـى شـود که از دیدگاه قرآن کریم گمراهى ، اصلى ترین ویژگى مردم زمان جاهلیت بوده است .

خداى متعال مى فرماید:

((هـُوَ الَّذى بـَعـَثَ فـِى الاُْمیِّینَ رَسوُلا مِنْهُمْ یَتْلوُ عَلَیْهِمْ ایاتِهِ وَ یُزَکِیّهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ اِنْ کانوُا مِنْ قَبْلُ لَفِى ضَلالٍ مُبِینٍ))(22)

اوسـت خـدایـى کـه میان عرب امّى پیامبرى از خودشان برانگیخت تا بر آنان آیات وحى الهى را تـلاوت کـنـد و آنـهـا را پـاکـیـزه سازد و کتاب و حکمت الهى بیاموزد با آنکه پیش از این همه در گمراهى آشکارى به سر مى بردند.

اسـاس گـمـراهـى عـرب در ایـن بـود کـه رفـتار آنان بر هیچ مبناى عقلى و شرعى استوار نبود. عـلایـم تـوحـیـد در مـیـانـشـان ناپدید بود و بى هیچ تفکرى پیرامون ارزش بتهاى ساخته دست خـودشـان ، آنـهـا را سـتـایـش مى کردند، رفتارشان جاهلانه و بى منطق بود و آنچه را انجام مى دادند تنها به این دلیل بود که گذشتگان انجام داده اند وگرنه خاستگاه منطقى و عقلى نداشت .

قرآن کریم منطق جاهلانه آنان را در پرستش بتان چنین بازگو کرده است :

((قالوُا اِنّا وَجَدْنا ابائَنا عَلى اُمَّةٍ وَ اِنّا عَلى اثارِهِمْ مُهْتَدوُن ))(23)

گفتند ما پدران خود را بر آیینى یافتیم و البته ما هم در پى آنها بر هدایت هستیم .

ایـن مـنـطـق در مـیـان مـلتـهـاى گـذشـتـه نـیـز سـابـقـه داشـت کـه کـافـران در مقابل دعوت پیامبران ، پیروى از پدرانشان را مطرح مى کردند. قرآن کریم مى فرماید:

((وَ کَذلِکَ ما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فى قَرْیَةٍ مِنْ نَذیرٍ اِلاّ قالَ مُتْرَفُوها اِنّا وَجَدْنا ابائَنا عَلى اُمَّةٍ وَ اِنّا عَلى اثارِهِمْ مُقْتَدوُنَ))(24)

وهـمـچـنـیـن مـا هیچ رسولى پیش ازتو در شهرى نفرستادیم جزآنکه خوشگذرانهاى آن دیار، به رسولان گفتند که ما پدران خود را بر آیینى یافتیم و البته از آنهاپیروى خواهیم کرد.

پـیـامـبـران اسـتـدلال مـى کـردنـد کـه آنچه ما مى گوییم به هدایت شما نزدیکتر و در بردارنده سـعـادت شـمـاسـت . جـاهـلان پـاسخ مى دادند که ما حاضر به گوش دادن به حرف شما نیستیم .(25)

ایـن نهایت درجه بى منطقى و جهالت است بدین جهت قرآن کریم همیشه از مخالفان خود خواستار تـفـکر و تعقل است . اسلام پیروى از گفتار نیکوتر را در جامعه اسلامى رواج داده ، آن را نشانه خردمندى انسانها مى داند.



خرید و دانلود تحقیق در مورد جاهلیت در آینه تاریخ و قرآن


سیماى پیامبر اکرم(ص) در آئینه نهج‏البلاغه 23 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

سیماى پیامبر اکرم(ص) در آئینه نهج‏البلاغه

هر جامعه نیاز به الگویی دارد که شناخت آن ضرورى و لازم است، قرآن کریم برترین الگوى جامعه اسلامى را پیامبر اکرم(ص) معرفی کرده است، حضرت علی(ع) در خطبه هایی که در نهج البلاغه آمده، سیمایی از حضرت محمد(ص) را ارائه کرده است .این حادثه، بزرگترین حادثه تاریخ بشرى محسوب می شود، دلیل آن نیز حوادثى است که بدنبال حادثه ولادت آن حضرت اتفاق افتاد. با ولادت آن بزرگمرد عالم هستى، تمام بتهاى عالم سرنگون شده، طاق کسرى به لرزه افتاده، دریاچه ساوه که سالها مورد پرستش قرار مى‏ گرفت به زمین فرو رفته و خشکید و آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود در آن شب به خاموشى گرائید، دانش کاهنان زائل شد و سحر ساحران بر باد رفت . این همه نشان از عظمت شخصیتى دارد که در چنین روزى به دنیا آمده است، لذا جا دارد جامعه اسلامى بیش از پیش با شخصیت او آشنا شده و خصلت‏هاى آن ح ضرت را الگو و سرمشق قرار دهند . ضرورت شناخت آن حضرت‏

هر جامعه نیاز به الگو دارد که شناخت آن ضرورى و لازم است، قرآن کریم برترین الگوى جامعه اسلامى را پیامبر اکرم(ص)مى ‏داند آنجا که مى‏ فرماید: « ولکم فى رسول الله اسوة حسنة...؛ مسلماً براى شما در زندگى رسول‏خدا سرمشق نیکویى بود، براى آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مى‏کنند>

بنابراین در هر زمان باید با توجه به نیازهاى ضرورى جامعه، ابعاد شخصیتى ختمى مرتبت مورد بررسى قرار گرفته و به جامعه عرضه شود .

به گزارش پایگاه پیامبر اعظم(ص)، حضرت على (ع) نیز بر این امر تأکید دارد آنجا که مى‏فرماید: « و لَقد کان فى رسول الله (ص) کاف لَک فى الاسوة، و دلیل لَک على ذم الدنیا و عیبها و کَثرة مخازیها و مساویها اذ قبضت عنه اطرافها و وطئت لغره اکنافها و فطم عن رضاعها...» براى تو کافى است که راه و رسم زندگى پیامبر اسلام (ص) را اطاعت نمایى، تا رهنماى خوبى براى تو در شناخت بدى‏ها و عیب‏هاى دنیا و رسوایى‏ها و زشتى‏هاى آن باشد، چه اینکه دنیا از هر سو بر پیامبر(ص) باز داشته و براى غیر او گسترانده شد، از پستان دنیا شیر نخورد، و از زیورهاى آن فاصله گرفت.

در ادامه همین خطبه درباره اسوه بودن آن حضرت و لزوم اقتدا به او مى‏فرماید: « فتأس بِنبِیک الاطیب الاطهر(ص) فاِن فیه اسوة لمن تَأسى و عزاء لمن تعزى و احب العباد الَى الله المتأسى بِنبیه وَ المقتص لاثره؛ پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن، که در (راه و رسم) او الگویى است براى الگو طلبان و مایه فخر و بزرگى است براى کسى که خواهان بزرگوارى باشد .

محبوب‏ ترین بنده نزد خدا کسى است که از پیامبرش پیروى کند و گام بر جایگاه قدم او نهد و راز الگو بودن حضرت نیز اصالت و جامعیت اوصاف آن حضرت است، در اینباره امیرمؤمنان (ع) مى‏فرماید: «...تا اینکه کرامت اعزام نبوت از طرف خداى سبحان به حضرت محمد (ص) رسید، نهاد اصلى وجود او را از بهترین معادن استخراج کرد، نهال وجود او را در اصیل‏ترین و عزیزترین سرزمین‏ها (و خانواده‏ها) کاشت و آبیارى نمود. او را از همان درختى که دیگر پیامبران و منتخبان خود را از آن آفرید بوجود آورد... در حرم امن الهى رویید و در آغوش خانواده ای کریم بزرگ شد، شاخه‏هاى بلند آن سر به آسمان کشیده که دست کسى به میوه آن نمى‏رسید. پس پیامبر (ص) پیشواى پرهیزکاران و وسیله بینایى هدایت خواهان است، چراغى با نور درخشان و ستاره ‏اى فروزان، و شعله ‏اى با برق‏هاى خیره کننده و تابان است، راه و رسم او با اعتدال و روش زندگى او صحیح و پایدار، سخنانش روشنگر حق و باطل و حکم او عادلانه است.

شناخت آن حضرت و الگوپذیرى از روش و زندگى او نه تنها آثار گرانبهاى دنیوى و آخرتى دارد، بلکه پاداش بیکران الهى را نیز در پى دارد، چنانکه حضرت علی (ع) مى‏فرماید: پس براستى کسى که در بستر خویش با شناخت خدا و پیامبر(ص) و اهل بیت آن حضرت بمیرد، شهید از دنیا رفته و پاداش او بر خداست و ثواب اعمال نیکویى را که قصد انجامش را داشته خواهد برد.

با توجه به ضرورت شناخت اوصاف آن حضرت و الگوپذیرى از آن، به گوشه‏هایى از اوصاف و ویژگیهاى آن حضرت از دیدگاه نهج ‏البلاغه اشاره مى‏شود :

زهد و پارسائى حضرت:

زاهد واقعى کسى است که توجهش از مادیات دنیا به عنوان کمال مطلوب و برترین خواسته عبور کرده متوجه ممسائل اخروى و یا فضائل اخلاقى و معارف معنوى شده است.

زهد و پارسائى پیامبر اکرم از چنین زهدى بوده است، چنانکه على (ع) مى‏فرماید: نبى اکرم (ص) دنیا را کوچک و در چشم دیگران آن را ناچیز جلوه داد تا مردم بدنبال زهد واقعى باشند و لذا آن را خوار مى ‏شمرد و  نزد دیگران (نیز) خوار و بى مقدار معرفى فرمود و آن را براى ناچیز بودنش به دیگران بخشید. پس پیامبر اکرم  از دل و جان به دنیا پشت کرد، و یاد آن را در دلش میراند.

در بخش دیگر امیرمؤمنان درباره زهد آن حضرت چنین مى‏گوید: «پیامبر(ص) از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند و به دنیا با گوشه چشم نگریست. دو پهلویش از تمام مردم فرو رفته ‏تر و شکمش از همه خالى‏ تر بود، دنیا را به او نشان دادند ولى او نپذیرفت، و چون دانست خدا چیزى را دشمن مى ‏دارد، آن را دشمن داشت و چیزى را که خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چیزى را که خدا کوچک شمرده کوچک و ناچیز مى‏دانست ( این یعنى بى میلى به دنیا به دلیل قرب الهى و محبت به او.

ویژگیهاى اخلاقى آن حضرت‏:

قرآن کریم از میان تمام اوصاف آن حضرت، وى را به اخلاق نیکویش تحسین مى‏ کند آنجا که مى ‏فرماید: « و ِنک لَعلى خلق عظیم؛ و یقیناً تو داراى اخلاق عظیم و برجست ه‏اى هستى» و اساساً خود آن حضرت بر این باور بود که فلسفه بعثت براى تکمیل مکارم اخلاق بود و لذا مى‏فرمود: « انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ همانا من براى به سامان رساندن فضائل اخلاقى مبعوث شده‏ام.»

اینها نشان از عظمت و ارزش اخلاق و همین طور والائى و برترى آن حضرت دارد به نمونه‏هایى از اخلاقیات آن حضرت اشاره مى‏شود:

نرم خویى و مهربانى: از دیدگاه قرآن شاخص‏ ترین ویژگى اخلاقى آن حضرت اخلاق زیبا و برخورد شفقت ‏آمیز آن حضرت با دیگران بود. آن پیامبر رحمة للعالمین با داشتن این خصلت ستودنى دلهاى بسیارى را به خود شیفته ساخته و به راه راست هدایت نمود در حالى که هیچ قدرتى توان انجام چنین کار شگرفى را نداشت، خداوند متعال در این زمینه مى‏فرماید: «فبِما رحمة من الله لنت لَهم ولَو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک؛ پس به برکت رحمت الهى (در برخورد) با مردم نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو پراکنده مى‏شدند.»

و على (ع) درباره اخلاق آن حضرت و نرمخویى و مهربانى او چنین مى‏گوید: پیامبر اکرم سخاوتمندترین مردم، شجاعترین آنها، راستگوترین آنها و وفادارترین انسان نسبت به وعده، نرمترین (انسان) از نظر خوى و کریمترین مردم در برخورد و معاشرت بود، هرکس در ابتدا او را مى ‏دید از او دورى مى‏کرد (ولى) هرکس با او همراه مى ‏شد و او را مى‏شناخت به او علاقمند مى‏شد و سخت به او محبت مى‏ورزید، بگونه ‏اى که مثل او قبل از آن و بعد از آن ندیده بود.»

دلسوزى و خیرخواهى: از دیگر خصوصیات آن حضرت دلسوزى و خیرخواهى و علاقه به انجام وظیفه بود، این ویژگى در رهبران الهى و پیشوایان جامعه از اهمیت ویژه‏ اى برخوردار است، قرآن مجید پیامبر گرامى اسلام را با این خصلت پسندیده معرفى مى‏کند آنجا که مى‏فرماید: « لَقَد جاءکم رسول من اَنفسکم عزیز عَلیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رَئوف رحیم؛ همانا فرستاده ‏اى از خود شما به سویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت و راهنمایى شما دارد و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است .

عزت جهانى یافتن مسلمانان: امیر مؤمنان در این زمینه مى‏فرماید: « مردم! از سر نعمت بعثت پیامبر و لطف خداوند بزرگ به مقامى رسیده‏اید که حتى کنیزان شما را گرامى مى ‏دارند و به همسایگان شما محبت مى‏کنند، کسانى براى شما احترام قائلند که شما از آنها برترى نداشته و بر آنها حقى ندارید، کسانى از شما مى‏ترسند که نه ترس از حکومت شما دارند و نه شما بر آنها حکومتى دارید. »

تبدیل اختلافات به وحدت و کینه ها و به الفت: در بخشى از خطبه 96 حضرت علی (ع)چنین فرمود: « قرارگاه پیامبر بهترین قرارگاه و محل پرورش و خاندان او شریف ‏ترین پایگاه است. در معدن بزرگوارى و گاهواره سلامت رشد کرد، دل‏هاى نیکوکاران شیفته او گشته، توجه دیده‏ها به سوى اوست. خدا به برکت وجود او کینه‏ ها را دفن و آتش دشمنى را خاموش کرد. با (وجود مبارک) او میان دلها الفت و مهربانى ایجاد کرد و نزدیکانى را از هم دور ساخت، انسان‏هاى خوار و ذلیل و محروم در پرتو (ایمان به) او عزت یافتند، و عزیزانى خودسر(بر اثر کفر او) ذلیل شدند، گفتار او روشنگر واقعیت‏ها و سکوت او زبانى گویا بود .»

رفتار پیامبر با خانواده

رهبران اسلام در همه زمینه هاى زندگى, راهنمایى هاى لازم را بیان کردند تا هر عضو جامعه اسلامى از هر جهت فردى و اجتماعى کامل باشد.مشاهده سیره عملى ((اسوه هاى حسنه)) از سخنان آنان نقش بیشترى در زندگى نسل جوان دارد, سیره هر شخصیت بیشتر از سخنش گویاى هویت واقعى اوست. اگر سخن از زبان شخص بیرون مى آید, سیره از مرکز دل آن شخصیت برمى خیزد. و سیره عملى پیامبر اکرم(ص) و خاندان پاکش درتمامى زمینه ها بهترین تابلو و الگو براى تإسیس مدینه فاضله و جامعه نمونه اسلامى است.

اخلاق خانوادگى پیامبر(ص)

یافتن و داشتن اسوه و چهار چوب هاى فکرى, کردارى و گفتارى در روابط خانوادگى براى هر انسانى توفیقى در جهت تکامل هر چه بهتر اوست. از سویى محک اخلاق انسان در خانواده است زیرا اشخاص در بیرون قدرت بر رفتار ضد اخلاقى ندارند یا به دلیل پاره اى ملاحظات, بد اخلاقى نمى کنند. آن کس که در منزل که زن و فرزندانش تحت نظر اویند خوش رفتارى کرد, خوش اخلاق است.در این مقاله نمایى کلى از اخلاق خانوادگى پیامبر(ص) را ـ که سرمشق اعلا و بالاترین اسوه و نمونه برجسته اخلاق الهى است و براى تکمیل اخلاق مبعوث شدـ تصویر مى کنیم تا با الهام گیرى از سیره والاى او زندگى خداپسندانه اى داشته باشیم و به گونه اى که آن بزرگوار با اعضاى خانواده رفتار مى کرد معاشرت کنیم, به گونه اى سخن بگوییم که آن حضرت سخن مى گفت, آن جایى غضب کنیم که آن عزیز خشمگین مى شد, و جایى عفو کنیم که آن جناب مى بخشید.عایشه, عیال رسول خدا(ص) که به خصوصیات اخلاقى او آگاه بود, جزئیات اخلاقى و رفتارى پیامبر را در یک جمله خلاصه کرد; که در روایت آمده است:قال سعد بن هشام: دخلت على عایشه, فسإلتها عن اخلاق رسول الله صلى الله علیه و آله. فقالت: إما تقرء القرآن؟ قلت: بلى, قالت: خلق رسول الله(ص) القرآن.

مرحوم فیض کاشانى درکتاب ((محجه البیضإ)) از ((سعدبن هشام)) روایت کرده که گفت: به دیدار ((عایشه)) رفتم و از اخلاق رسول خدا(ص) پرسیدم. او گفت: آیا قرآن نمى خوانى؟ گفتم: چرا. گفت: اخلاق رسول خدا(ص) قرآنى است.قالت عایشه: ما کان احد احسن خلقا منه ما دعاه احد من اصحابه و لا اهل بیته الا قال: لبیک ; عایشه گفته است: احدى از پیامبر(ص) خوش خلق تر نبود, هیچ کس از اصحاب و اهل بیت او را صدا نمى زد مگر این که در جواب مى فرمود: لبیک.رشید الدین میبدى در تفسیر آیه (انک لعلى خلق عظیم) مى گوید:((رسول خدا(ص) امر و نهى قرآن را چنان پیش رفتى و نگه داشتى به خوش طبعى که گویى خلق وى و طبع وى خود آن بود.))

او رهنمودهاى قرآن را به دل مى گرفت و در زندگى اش از شیوه اى که قرآن پیشنهاد مى کردـ بى هیچ انحرافى و بى آن که هیچ ناراحتى در آن روا دارد ـ پیروى مى کرد و لذا تجسم قرآن به حساب مىآمد.و این ادعا از نظر کلام الله مجید مورد تإیید است.

کار در منزل

((خیرکم, خیرکم لنسائه و انا خیرکم لنسائى.: بهترین شما شخصى است که با همسرش خوش رفتارتر باشد و من از تمامى شما نسبت به همسرانم خوش رفتارترم.))در اخلاق حضرت محمد, همین بس که با آن جلالت و موقعیتى که به سلاطین نامه دعوت مى نوشت در خانه, تا حد امکان کارش را شخصا انجام مى داد.اهل سیره نوشته اند: پیامبر خدا در خانه خویش خدمتکار اهل خود بود, گوشت را تکه تکه مى کرد و بر سفره غذاى حقیرانه مى نشست و انگشتان خویش را مى لیسید, بز خود را مى دوشید و لباس خود را وصلهمى نمود و بر شتر خود عقال مى زد و به ناقه خود علف مى داد, با خدمتکار منزل آرد را آسیاب مى کرد و خمیر مى ساخت.

ابن شهر آشوب در کتاب مناقب, (ج 1, ص 146) روایت کرده که: ((رسول خدا(ص) کفش خود را وصله مى زد, پوشاک خویش را مى دوخت, در منزل را شخصا باز مى کرد, گوسفندان و شترها را مى دوشید و به هنگام خسته شدن خادمش در دستاس کردن به کمک او مى شتافت و آب وضوى شبش را خود تهیه مى کرد. و در همه کارها به اهل خانه کمک مى کرد.((لوازم خانه و زندگانى را به پشت خود از بازار به خانه مى برد.گاه اتفاق مى افتاد که حضرت خانه خویش را نظافت مى کرد و جارو مى کشید و خود مکرر مى فرمود: ((کمک به همسر و کارهاى منزل, صدقه و احسان در راه خدا محسوب مى شود.))از عایشه نقل شده که گفته است: محبوب ترین کارها نزد رسول خدا(ص) خیاطى بود.پیامبراکرم(ص) با همه عظمت و موقعیت ممتازش در منزل کار مى کرد. و به نگهدارى و پرستارى از کودکان مى پرداخت.

عایشه همسر آن حضرت مى گوید:

وقتى خلوت مى شد, پیامبر لباس خود را مى دوخت و کفش خویش را وصله مى کرد.

على(ع) بیش از سى سال عمر خود را با رسول خدا(ص) سپرى کرده و شناساترین فرد به رسول خدا بوده و از اخلاق داخلى و خارجى حضرتش اطلاع دقیق داشته,امام حسین(ع) مى فرماید:



خرید و دانلود  سیماى پیامبر اکرم(ص) در آئینه نهج‏البلاغه 23 ص


تحقیق. آینه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

آینه

مقدمه:

هنر:

حکایت هنر حکایت انسانها است. انسانهای در بند کشیده که تازیانه های بیداد قامتشان را استوارتر و محکم تر کرده است و در تمامی سالهای سراسر ظلم و بیداد و اسارت هنر تنها دریچه برای رساندن پیامهای مظلومانه و مقاومت های سر سختانه آنها بوده است.

هنر نه تجملی و نه اضافی است. بلکه هنر تبلوری از حس زیباشناسی و خلاقیت های انسانی است و در خدمت زندگی قرار گرفته است. هنر یعنی زیبا شناسی، خداوند عالم را به بهترین وجه و انسان را به زیباترین صورت آفریده است. انسان نیز به دنبال زیبایی است . او زیبایی های محسوس را با حواس خود و زیبایی های معنوی را با ذهن خود درک می کند . تربیت هنری شرایط گرایش کودکان به زیبایی ها و دوری از زشتی ها را فراهم می آورد.

هنر ارتباط با طبیعت است: انسان جزئی از نظام یکپارچه طبیعت است و در طبیعت زندگی می کند. او با استفاده از تمام حواس خود جهان رامشاهده می کند و رنگ و شکل و اندازه و جنس عناصر آن را می شناسد و از زیبایی های ان لذت می برد. و طبیعت را منبع الهام آفرینش های هنری می شناسد.

هنرمندان سرزمین ما از گل خام زیباترین ظروف را می ساختند و با نقوش بسیار ساده نگرانیها و رنجهای زمان خود را به نگرش مردمان امروز می رساندند. آنان با بهره گیری از عناصر خدادادی و نهفته دردل خاک آثاری گرانبها و با ارزش و دقیق بوجود آورده اند و ابداعات آنان در قرن های بعد مورد استفاده اقوام و ملل دیگر قرار گرفت.

آینه:

تعریف آینه:

صفحه ای شفاف از فلز پرداخت شده یا شیشه که به وسیله بازتاب نور است و نگاره اشیاء مقابل خود را می نماید. هزاران سال پیش از شناخت فلز و ساختن آینه فلزی آدمی از آب همچون آینه استفاده می کرد. افسانه کهن یونانی نارسیس این سخن را تأیید می کند. احتمالاً آینه یکی از نخستین ابزارهای دست ساخت ادمی است که با شناخت فلز و توانایی در پرداخت آن ساخته شده است.

انواع آینه:

1. آینه فلزی:

از کاوشهای باستان شناسی در سرزمین های متمدن جهان کهن نمونه های گوناگون از آینه های فلزی که هماه با کالبد زنان به خاک سپرده شده به دست آمده است و بر سنگ نگاره های مصری نگاره زنانی که آینه فلزی در دست دارند نقش گردیده است. بازیافته های باستانشناسی در ایران نشان می دهد مردمی که در هزاره4 ق م در سیلک کارشان می زیستند از آینه سازی آگاهی داشته اند.

2. آینه مسی:

این آینه ها گرد و از مس و تقریباً به شکل صفحه محدب بودند. آینه های مسی دسته داری نیز در کاوش های دشت لوت بدست آمده که تعلق به هزاره 3 ق م است. با آغاز دوره مفرغ در پایان هزاره3ق م آینه های مفرغی جایگزین آینه های مسی شد. در کاوش های شوش تپه حصار دامغان، خوروین قزوین، املش گیلان و نیز در میان برنزهای لرستان به این گونه آینه ها دست یافته ایم که همانند آینه های مسی برخی دسته دارو بعضی پایه دارند. دسته و پایه این آینه ها بیشتر پیکره زنانی است که آینه را با دو دست بر بالای سر نگه داشته اند.

3. آینه های برنزی:

به کارگیری برنز در ساخت آینه تغییر دیگری با خود به همراه داشت و آن ساخت اینه های یک رویه برنزی به وسیله قالب گیری و به روش ریخته گری بود که پشت آنها را با نقش های گوناگون برجسته می آراستند. نمونه ای از این گونه آینه ها که در سده 3 ق م ساخته شده در گرما نشاهان بدست امده است. بهره گیری از نقره ناب- آهن، پولاد و افزودن نقره به آمیزه فلزی که آینه از آن ساخته می شد پیشرفتی بسیار در آینه سازی پدیدآورد.

این گونه اینه ها پرداخته تر و شفاف تر بودند. افزودن روکشی از نقره نیک پرداخت شده بر آینه های فلزی تا سده های 2و3 ق م رواج داشت. نمونه ای از این دست آینه های برنزی متعلق به دوره سامانی در کاوش های املش به دست آمده که پس از گذشت سده ها هنوز بخشی از درخشندگی خود را داراست.

4. آینه های شیشه ای:

آینه شیشه ای در سده اول نخستین بار در شهر صیدون که در شیشه گری شهرت بسیار داشت اختراع و ساخته شد. در پایان روزگار امپراتوری روم آینه های شیشه ای جای آینه های فلزی سیم اندود را گرفت. در کاوشهای باستانشناسی هفتوان تپه سلماس آینه های شیشه ای آینه های شیشه ای کوچکی با پوششی از قیر به دست آمده که همانند آینه های امروزی است و به آغاز سده 4 م تعلق دارد و به نظر می رسد در ساخت آنها نقره یا سیماب بکار رفته باشد.

از دوره ساسانی قاب آینه سیمینی در دست است که بخش شیشه ای آن از میان رفته و نقش پشت آن نگاره یک مرغابی است که گرداگرد آن را طراحی اسلیمی پوشانده است. تا پیش از پایان سده های میانه، هر چند روش ساختن آینه ها شیشه ای، با پوششی از لایه فلزهایی چون سیم، زر، قلع، سرب با آمیزه ای از سرب، آنتیمون و قلع گداخته و گاهی ریختن سیماب بر یک صفحه نازک قلع و نهادن جام شیشه بر آن شناخته شده بود، اما هنوز آینه های فلزی به ویژه آینه های فولاد و نقره بیشتر به کار می رود.

پس از برافتادن ساسانیان فلز کاری در ایران به ویژه در سده های نخستین اسلامی، کم و بیش بر همان روش دوره پیشین بود.همانندی ساخت آینه ها در دوره اسلامی و نگاره ها و آرایه های پشت آن ها با نگاره های ظروف نقره ای ساسانی شاهد این مدعاست.

با این حال کاربرد خط کوفی در حاشیه آرایه پشت آینه که بیشتر حاوی طلب عزت، نیکی، فراوانی و تندرستی برای دارنده آن است منشأ اسلامی دارد.

آینه های گرد دسته دار و بی دسته که از یک سو پرداخته و شفاف و ازسوی دیگر آراسته به نقش و نگارهایی برجسته چون پیکره های انسان و با جانور و گل و برگ و خطوط تزئینی به ویژه خط کوفی بودند. در سده های پی در پی در دوره اسلامی ساخته می شد. بخش میانی پشت آینه های بی دسته همواره برجستگی کوچکی داشت با حلقه ای در آن که از این حلقه برای آویختن آینه به دیوار استفاده می کردند. آینه های دسته دار نیز گذشته از آرایه های پشت دارای دسته های آراسته و سوهانکاری شده و پیکره دار بودند.



خرید و دانلود تحقیق. آینه