لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
اهمیت و ضرورت تربیت فرزند در اسلام
تربیت فرزند به معناى فراهم آوردن مقدمات لازم براى به فعلیت رسیدن قواى او در راه تقرب به خداوند است. این عمل نیازمند آگاهى و تمرین عملى است. اگر پدر و مادر در جهت انتقال عقاید صحیح و ایجاد رفتار درست در فرزند خود کوشا باشند، خیر او را فراهم کردهاند و خداوند بر آنان رحمت خواهد نمود. درباره عقیده صحیح و انتقال آن به فرزندان، تکلیف بزرگى بر عهده والدین گذاشته شده است؛ زیرا تأثیر عقایدى که در خانواده رواج دارد و به فرزند القاء مىشود در آینده او غیر قابل انکار است: کل مولود یولد على الفطرة حتى یکون ابواه یهوادنه او ینصرانه او یمجسانه
عمل تربیتى در خانواده به منزله پاسدارى از فطرت توحیدى فرزند است. این پاسدارى یک وظیفه بزرگ تربیتى و اخلاقى است که عمل به آن مهمترین کارکرد خانواده را فعلیت مىبخشد. امام سجاد(ع) در رسالة الحقوق فرمودند: و اما حق ولدک فتعلم انه منک و مضاف الیک فى عاجل الدنیا بخیره و شره و انک مسئول عما ولیته من حسن الادب و الدلالة على ربه و المعونة له على طاعته فیک و فى نفسه، فمثاب على ذلک و معاقب فاعمل فى امره عمل المتزین بحسن اثره علیه فى عاجل الدنیا، المعذر الى ربه فیما بینک و بینه بحسن القیام علیه، و الاخذله منه و لا قوة الا باللَّه؛ حق فرزند تو این است که بدانى او از توست و هر گونه که باشد چه نیک و چه بد در دنیاى گذرا به تو منسوب است و تو در آن چه به او سرپرستى دارى مسئول هستى در ادب نیکو و راهنمایى به سوى پروردگار و یارى او بر طاعت خداوند درباره تو و خودش. پس بر این کار پاداش مىگیرى اگر درست عمل کنى و کیفر مىبینى اگر نادرست عمل نمایى پس او را چنان تربیت کن که با اثرى که بر او مىگذرى در دنیا زیبایى بیافرینى و با قیام شایسته به وظیفهاى که نسبت به او دادى در نزد خداوند معذور باشى که هیچ قوتى نیست مگر از خداوند. در این سخن، امام سجاد(ع) تربیت نیکو و آموزش عقیده توحیدى و کمک براى ایجاد رفتار صحیح در فرزند را بیان کردهاند و سپس انجام این وظایف را موجب سعادت دنیا و آخرت والدین دانستهاند. در روایتى امیرالمؤمنین(ع) همین وظایف را ذکر فرموهاند: و حق الولد على الوالد ان یحسن اسمه و یحسن ادبه و یعلمه القرآن؛ حق فرزند بر پدر آن است که او را نام نکو نهد و نیکش پرورد و قرآنش تعلیم دهد. آموزش قرآن به معناى آموزش همه عقایدى است که دلالت فرزند به سوى خدا را محقق مىکند و پرورش نیکو به معناى ادب آموزى و ایجاد رفتار صحیح سعادت بخش است. محیط خانواده اولین محیط اجتماعى است که فرزند تجربه مىکند او از اعضاى خانواده به ویژه پدر و مادر بیشترین تأثیر را مىپذیرد؛ زیرا حمایت پدر و مادر خود را تجربه کرده است و همواره دیده است که ضعفهاى جسمى او را پدر و مادر جبران مىکنند و تغذیه و پرورش او را از روى مهر و شفقت انجام مىدهند. این تجربهها موجب اطمینان او نسبت به آنها مىشود و این اطمینان باعث پذیرندگى فرزند از پدر و مادر مىگردد. اگر پدر و مادر در این زمان عقاید صحیح را به او بیاموزند، قلب نیالوده او آن را مىپذیرد و عادات لازم و متناسب با عقاید صحیح را مىیابد. امیرالمؤمنین(ع) خطاب به فرزند خویش فرمودند: فادرتک بالادب قبل ان یقسوا قلبک و یشتغل لبک؛ پس به ادب آموختنت پرداختم پیش از آن که دلت سخت شود و خردت در تصرف هوایى دیگر در آید. در ادامه همین نامه فرمودند: و رأیت حیث عنانى من امرک ما یعین الوالد الشفیق و اجمعت علیه من ادبک أن یکون ذلک و انت مقبل العمر و مقتبل الدهر، ذو نیة سلیمة و نفس صافیة و ان ابتدئک بتعلیم کتاب اللَّه و تأویله، و شرایع الاسلام واحکامه و حلاله و حرامه؛ و چون به کار توهمچون پدرى مهربان عنایت داشتم و بر ادب آموختنت همت گماشتم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
اهمیت و ضرورت تربیت فرزند در اسلام
تربیت فرزند به معناى فراهم آوردن مقدمات لازم براى به فعلیت رسیدن قواى او در راه تقرب به خداوند است. این عمل نیازمند آگاهى و تمرین عملى است. اگر پدر و مادر در جهت انتقال عقاید صحیح و ایجاد رفتار درست در فرزند خود کوشا باشند، خیر او را فراهم کردهاند و خداوند بر آنان رحمت خواهد نمود. درباره عقیده صحیح و انتقال آن به فرزندان، تکلیف بزرگى بر عهده والدین گذاشته شده است؛ زیرا تأثیر عقایدى که در خانواده رواج دارد و به فرزند القاء مىشود در آینده او غیر قابل انکار است: کل مولود یولد على الفطرة حتى یکون ابواه یهوادنه او ینصرانه او یمجسانه
عمل تربیتى در خانواده به منزله پاسدارى از فطرت توحیدى فرزند است. این پاسدارى یک وظیفه بزرگ تربیتى و اخلاقى است که عمل به آن مهمترین کارکرد خانواده را فعلیت مىبخشد. امام سجاد(ع) در رسالة الحقوق فرمودند: و اما حق ولدک فتعلم انه منک و مضاف الیک فى عاجل الدنیا بخیره و شره و انک مسئول عما ولیته من حسن الادب و الدلالة على ربه و المعونة له على طاعته فیک و فى نفسه، فمثاب على ذلک و معاقب فاعمل فى امره عمل المتزین بحسن اثره علیه فى عاجل الدنیا، المعذر الى ربه فیما بینک و بینه بحسن القیام علیه، و الاخذله منه و لا قوة الا باللَّه؛ حق فرزند تو این است که بدانى او از توست و هر گونه که باشد چه نیک و چه بد در دنیاى گذرا به تو منسوب است و تو در آن چه به او سرپرستى دارى مسئول هستى در ادب نیکو و راهنمایى به سوى پروردگار و یارى او بر طاعت خداوند درباره تو و خودش. پس بر این کار پاداش مىگیرى اگر درست عمل کنى و کیفر مىبینى اگر نادرست عمل نمایى پس او را چنان تربیت کن که با اثرى که بر او مىگذرى در دنیا زیبایى بیافرینى و با قیام شایسته به وظیفهاى که نسبت به او دادى در نزد خداوند معذور باشى که هیچ قوتى نیست مگر از خداوند. در این سخن، امام سجاد(ع) تربیت نیکو و آموزش عقیده توحیدى و کمک براى ایجاد رفتار صحیح در فرزند را بیان کردهاند و سپس انجام این وظایف را موجب سعادت دنیا و آخرت والدین دانستهاند. در روایتى امیرالمؤمنین(ع) همین وظایف را ذکر فرموهاند: و حق الولد على الوالد ان یحسن اسمه و یحسن ادبه و یعلمه القرآن؛ حق فرزند بر پدر آن است که او را نام نکو نهد و نیکش پرورد و قرآنش تعلیم دهد. آموزش قرآن به معناى آموزش همه عقایدى است که دلالت فرزند به سوى خدا را محقق مىکند و پرورش نیکو به معناى ادب آموزى و ایجاد رفتار صحیح سعادت بخش است. محیط خانواده اولین محیط اجتماعى است که فرزند تجربه مىکند او از اعضاى خانواده به ویژه پدر و مادر بیشترین تأثیر را مىپذیرد؛ زیرا حمایت پدر و مادر خود را تجربه کرده است و همواره دیده است که ضعفهاى جسمى او را پدر و مادر جبران مىکنند و تغذیه و پرورش او را از روى مهر و شفقت انجام مىدهند. این تجربهها موجب اطمینان او نسبت به آنها مىشود و این اطمینان باعث پذیرندگى فرزند از پدر و مادر مىگردد. اگر پدر و مادر در این زمان عقاید صحیح را به او بیاموزند، قلب نیالوده او آن را مىپذیرد و عادات لازم و متناسب با عقاید صحیح را مىیابد. امیرالمؤمنین(ع) خطاب به فرزند خویش فرمودند: فادرتک بالادب قبل ان یقسوا قلبک و یشتغل لبک؛ پس به ادب آموختنت پرداختم پیش از آن که دلت سخت شود و خردت در تصرف هوایى دیگر در آید. در ادامه همین نامه فرمودند: و رأیت حیث عنانى من امرک ما یعین الوالد الشفیق و اجمعت علیه من ادبک أن یکون ذلک و انت مقبل العمر و مقتبل الدهر، ذو نیة سلیمة و نفس صافیة و ان ابتدئک بتعلیم کتاب اللَّه و تأویله، و شرایع الاسلام واحکامه و حلاله و حرامه؛ و چون به کار توهمچون پدرى مهربان عنایت داشتم و بر ادب آموختنت همت گماشتم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
«نگاهی به فقر و فقرزدایی از دیدگاه اسلام»
«فقر را می توان به غده یی سرطانی تشبیه کرد که اگر به موقع درمان نشود، تمام پیکره ی جامعه را دربر می گیرد و از پای در می آورد. به رغم دیدگاه های مختلفی که در طول تاریخ درباره ی علت پیدایش فقر و شیوه ی رویارویی با آن وجود داشته است، امروزه محرومیت زدایی یکی از اهداف همه ی نظامها و مکاتب شمرده می شود؛ هر چند درباره ی راه رسیدن به آن اختلاف وجود دارد. اسلام، چون دیگر ادیان الهی، به این مسأله اهمیت بسیار داده و بر ریشه کن کردن فقر و تأمین رفاه عمومی، به عنوان یک هدف اقتصادی، تأکید کرده است.»
دکتر سعید فراهانی فرد عضو هئیت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و سردبیر فصلنامه اقتصاد اسلامی است. تحصیلات دانشگاهی وی دکترای اقتصاد است و درس خارج فقه را نیز در کارنامه تحصیلات حوزوی خود دارند. تألیف کتاب «نگاهی به فقر و فقرزدایی از دیدگاه اسلام» یکی از چند صد کتاب منتشر شده توسط کانون اندیشه جوان است که در سال 1378 توسط دکتر فراهانی فرد به رشته تحریر درآمده است. در این کتاب به مباحثی چون عوامل فقر، درمان فقر و پیشگیری از آن، بررسی علل عقب ماندگی مسلمانان و ... پرداخته شده است. گفت و گوی زیر، با دکتر فراهانی فرد در خصوص کتاب مذکور است.
به چه دلیل به موضوع فقر و فقرزدایی علاقه مند و نسبت به تألیف این کتاب با محوریت «فقر از دیدگاه اسلام» اقدام نمودید. زمانی که در حوزه تحصیل می کردم و در خدمت اساتید بودم، محور اساسی مطالعاتم شامل مباحث حوزوی بود. از سوی دیگر به لحاظ تحصیلات دانشگاهی در رشته اقتصاد و بررسی و مطالعه در این زمینه به نظرم رسید یکی از مهم ترین مشکلات مطروحه برای نسل جوان، بحث فقر است. در تألیف این کتاب به پدیده فقر از دیدگاه اسلام توجه نموده و تلاش کردم با توجه به اندیشه ها و آموزه هایی که در مکتب اسلام برای برخورد با این پدیده وجود دارد و همچنین استفاده از مطالعات حوزوی - بالاخص موضوع شناسی در مواضع اقتصادی- و سایر مطالعات قبلی به این موضوع به شکل عمیق تری بپردازم. شما در این کتاب «فقر» را از چندین منظر بررسی کرده اید. لطفاً در این رابطه توضیح بیشتری بفرمایید. با توجه به اینکه کتابهای کانون اندیشه جوان به صورت خلاصه و مفید به نگارش درمی آید سعی کردم بحث خیلی مفصل نباشد و به همین منظور کتاب را در 5 فصل پی ریزی نمودم. فصل اول یا کلیات که دارای چند بخش است. در بخش اول، ماهیت فقر و مفهوم ذهنی که از فقر داریم تبیین شده است. زیرا احساس کردم شبهات و مشکلاتی برای نسل جوان در ارتباط با معنای فقر وجود دارد. ضمن اینکه فقر را از نگاه اهل لغت، اهل تفسیر، فقها، فلاسفه و عرفا بررسی کردم، بدلیل اینکه مسأله فقر از منظر فلاسفه، عرفا یا فقها متفاوت است. به طور مثال فقر فلسفی و فقر عرفانی، معنا و مفهوم مثبتی دارد، در حالیکه فقر مورد نظر فقها و مفسرین منفی است. فقر فلسفی آن است که انسان خودش را نسبت به خداوند فقیرتر احساس و او را دارای کمال بیشتری می داند. در ادامه این بحث به اقسام فقر پرداختم. برای نمونه فقر جسمی(مثل افراد ناقص الخلقه)، فقر فرهنگی، فقر روحی، فقر اقتصادی یا مالی و .... در ادیان، مذاهب و مکاتب مختلف راجع به فقر دیدگاه های مختلفی وجود دارد. به دیدگاه های دین یهود، مسیحیت و نیز مکاتب سرمایه داری چون مارکسیسم و نهایتاً دیدگاه اسلام نسبت به فقر - خصوصاً فقر مالی و اقتصادی - توجه کرده و نیز به آثار فقر از جهت اقتصادی، فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی بطور گذرا اشاره نمودم. در فصل دوم کتاب، عوامل فقر را تبیین کردم و اینکه چه عواملی باعث به وجود آمدن فقر می شود. در این فصل به این موضوع پرداختم که فقر اقتصادی یا مالی که افراد به آن مبتلا هستند، انتخابی یا تحمیلی است. فقر انتخابی می تواند مثبت یا منفی باشد. فقر انتخابی مثبت مثل اینکه دانشمندی بدون داشتن امکانات مالی برای رسیدن به دانش مجبور است سالها درس بخواند، در حالیکه شرایط مالی مناسبی ندارد، بنابراین این فرد برای رسیدن به کمال در علم و دانش آگاهانه فقر را انتخاب کرده است. مورد دیگر حضرت خدیجه(س) است. ایشان با اینکه ثروتمندترین بانوی عربستان بود، اما بدلیل اعتقادی که داشت فقر را انتخاب کرد. از طرفی ممکن است مسبب فقر انتخابی منفی که گریبانگیر بسیاری از جوانها و بعضی از قشرهای جامعه شده، خود آنها باشند. مثلاً به دلیل تنبلی و اینکه زمانی که فرد می توانسته آموزشی ببیند تنبلی کرده و بعدها به صورت طبیعی آثار تنبلی به شکل فقر بر او نمایان می شود، یا شخصی که برنامه ای برای زندگی اش ندارد و نیز موارد معنوی مثل ارتکاب گناه، همانطور که در روایات هم داریم ارتکاب گناه باعث فقر می شود. فقر تحمیلی که بخشی از فصل دوم کتاب را تشکیل می دهد، آنست که فرد در به وجود آمدن آن نقشی نداشته و عوامل بیرونی باعث به وجود آمدن آن شده است، مثل عوامل طبیعی، اقتصادی، فرهنگی. از جمله مهم ترین عوامل فقر فرهنگی، مسئله خودباختگی است که اشخاص به دلیل خود باختگی سبب فقر خود شده اند. در فصل سوم، بحث درمان و پیشگیری فقر را مطرح نمودم و به این موضوع پرداختم که چه کنیم که جامعه یا فرد فقیر نشود و در مرحله بعد، در زمان مواجه شدن با اینگونه پدیده ها در جامعه ای که فقیر است چه باید کرد. همچنین در این قسمت بحث شناسایی فقرا آمده است و به بررسی امکانات جامعه و سیاستهایی که برای درمان فقر وجود دارد اشاره شده است. فصل چهارم، بحث فقر زدایی است. در یک نگاه کلان به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
«نگاهی به فقر و فقرزدایی از دیدگاه اسلام»
«فقر را می توان به غده یی سرطانی تشبیه کرد که اگر به موقع درمان نشود، تمام پیکره ی جامعه را دربر می گیرد و از پای در می آورد. به رغم دیدگاه های مختلفی که در طول تاریخ درباره ی علت پیدایش فقر و شیوه ی رویارویی با آن وجود داشته است، امروزه محرومیت زدایی یکی از اهداف همه ی نظامها و مکاتب شمرده می شود؛ هر چند درباره ی راه رسیدن به آن اختلاف وجود دارد. اسلام، چون دیگر ادیان الهی، به این مسأله اهمیت بسیار داده و بر ریشه کن کردن فقر و تأمین رفاه عمومی، به عنوان یک هدف اقتصادی، تأکید کرده است.»
دکتر سعید فراهانی فرد عضو هئیت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و سردبیر فصلنامه اقتصاد اسلامی است. تحصیلات دانشگاهی وی دکترای اقتصاد است و درس خارج فقه را نیز در کارنامه تحصیلات حوزوی خود دارند. تألیف کتاب «نگاهی به فقر و فقرزدایی از دیدگاه اسلام» یکی از چند صد کتاب منتشر شده توسط کانون اندیشه جوان است که در سال 1378 توسط دکتر فراهانی فرد به رشته تحریر درآمده است. در این کتاب به مباحثی چون عوامل فقر، درمان فقر و پیشگیری از آن، بررسی علل عقب ماندگی مسلمانان و ... پرداخته شده است. گفت و گوی زیر، با دکتر فراهانی فرد در خصوص کتاب مذکور است.
به چه دلیل به موضوع فقر و فقرزدایی علاقه مند و نسبت به تألیف این کتاب با محوریت «فقر از دیدگاه اسلام» اقدام نمودید. زمانی که در حوزه تحصیل می کردم و در خدمت اساتید بودم، محور اساسی مطالعاتم شامل مباحث حوزوی بود. از سوی دیگر به لحاظ تحصیلات دانشگاهی در رشته اقتصاد و بررسی و مطالعه در این زمینه به نظرم رسید یکی از مهم ترین مشکلات مطروحه برای نسل جوان، بحث فقر است. در تألیف این کتاب به پدیده فقر از دیدگاه اسلام توجه نموده و تلاش کردم با توجه به اندیشه ها و آموزه هایی که در مکتب اسلام برای برخورد با این پدیده وجود دارد و همچنین استفاده از مطالعات حوزوی - بالاخص موضوع شناسی در مواضع اقتصادی- و سایر مطالعات قبلی به این موضوع به شکل عمیق تری بپردازم. شما در این کتاب «فقر» را از چندین منظر بررسی کرده اید. لطفاً در این رابطه توضیح بیشتری بفرمایید. با توجه به اینکه کتابهای کانون اندیشه جوان به صورت خلاصه و مفید به نگارش درمی آید سعی کردم بحث خیلی مفصل نباشد و به همین منظور کتاب را در 5 فصل پی ریزی نمودم. فصل اول یا کلیات که دارای چند بخش است. در بخش اول، ماهیت فقر و مفهوم ذهنی که از فقر داریم تبیین شده است. زیرا احساس کردم شبهات و مشکلاتی برای نسل جوان در ارتباط با معنای فقر وجود دارد. ضمن اینکه فقر را از نگاه اهل لغت، اهل تفسیر، فقها، فلاسفه و عرفا بررسی کردم، بدلیل اینکه مسأله فقر از منظر فلاسفه، عرفا یا فقها متفاوت است. به طور مثال فقر فلسفی و فقر عرفانی، معنا و مفهوم مثبتی دارد، در حالیکه فقر مورد نظر فقها و مفسرین منفی است. فقر فلسفی آن است که انسان خودش را نسبت به خداوند فقیرتر احساس و او را دارای کمال بیشتری می داند. در ادامه این بحث به اقسام فقر پرداختم. برای نمونه فقر جسمی(مثل افراد ناقص الخلقه)، فقر فرهنگی، فقر روحی، فقر اقتصادی یا مالی و .... در ادیان، مذاهب و مکاتب مختلف راجع به فقر دیدگاه های مختلفی وجود دارد. به دیدگاه های دین یهود، مسیحیت و نیز مکاتب سرمایه داری چون مارکسیسم و نهایتاً دیدگاه اسلام نسبت به فقر - خصوصاً فقر مالی و اقتصادی - توجه کرده و نیز به آثار فقر از جهت اقتصادی، فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی بطور گذرا اشاره نمودم. در فصل دوم کتاب، عوامل فقر را تبیین کردم و اینکه چه عواملی باعث به وجود آمدن فقر می شود. در این فصل به این موضوع پرداختم که فقر اقتصادی یا مالی که افراد به آن مبتلا هستند، انتخابی یا تحمیلی است. فقر انتخابی می تواند مثبت یا منفی باشد. فقر انتخابی مثبت مثل اینکه دانشمندی بدون داشتن امکانات مالی برای رسیدن به دانش مجبور است سالها درس بخواند، در حالیکه شرایط مالی مناسبی ندارد، بنابراین این فرد برای رسیدن به کمال در علم و دانش آگاهانه فقر را انتخاب کرده است. مورد دیگر حضرت خدیجه(س) است. ایشان با اینکه ثروتمندترین بانوی عربستان بود، اما بدلیل اعتقادی که داشت فقر را انتخاب کرد. از طرفی ممکن است مسبب فقر انتخابی منفی که گریبانگیر بسیاری از جوانها و بعضی از قشرهای جامعه شده، خود آنها باشند. مثلاً به دلیل تنبلی و اینکه زمانی که فرد می توانسته آموزشی ببیند تنبلی کرده و بعدها به صورت طبیعی آثار تنبلی به شکل فقر بر او نمایان می شود، یا شخصی که برنامه ای برای زندگی اش ندارد و نیز موارد معنوی مثل ارتکاب گناه، همانطور که در روایات هم داریم ارتکاب گناه باعث فقر می شود. فقر تحمیلی که بخشی از فصل دوم کتاب را تشکیل می دهد، آنست که فرد در به وجود آمدن آن نقشی نداشته و عوامل بیرونی باعث به وجود آمدن آن شده است، مثل عوامل طبیعی، اقتصادی، فرهنگی. از جمله مهم ترین عوامل فقر فرهنگی، مسئله خودباختگی است که اشخاص به دلیل خود باختگی سبب فقر خود شده اند. در فصل سوم، بحث درمان و پیشگیری فقر را مطرح نمودم و به این موضوع پرداختم که چه کنیم که جامعه یا فرد فقیر نشود و در مرحله بعد، در زمان مواجه شدن با اینگونه پدیده ها در جامعه ای که فقیر است چه باید کرد. همچنین در این قسمت بحث شناسایی فقرا آمده است و به بررسی امکانات جامعه و سیاستهایی که برای درمان فقر وجود دارد اشاره شده است. فصل چهارم، بحث فقر زدایی است. در یک نگاه کلان به مسأله « سرمایه گذاری در بستر رشد و توسعه اقتصادی» و با این نگاه که اکثر نظریه های اقتصادی به یکی از موارد مهم که آن « سطح فقر و ایجاد رفاه عمومی است» توجه ویژه ای دارند. نهایتاً در موقعیت های مختلف دیدگاه اسلام را نسبت به توسعه - خصوصاً به جهت سطح فقر- مطرح کردم. در فصل آخر به سؤالات اساسی که معمولاً در ذهن همه وجود دارد، پرداختم. سؤالاتی از قبیل اینکه چرا مسلمانان عقب مانده هستند؟ علل عقب ماندگی و به تعبیری فقر جوامع اسلامی علیرغم یک پیشینه غنی چه می تواند باشد؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
«نگاهی به فقر و فقرزدایی از دیدگاه اسلام»
«فقر را می توان به غده یی سرطانی تشبیه کرد که اگر به موقع درمان نشود، تمام پیکره ی جامعه را دربر می گیرد و از پای در می آورد. به رغم دیدگاه های مختلفی که در طول تاریخ درباره ی علت پیدایش فقر و شیوه ی رویارویی با آن وجود داشته است، امروزه محرومیت زدایی یکی از اهداف همه ی نظامها و مکاتب شمرده می شود؛ هر چند درباره ی راه رسیدن به آن اختلاف وجود دارد. اسلام، چون دیگر ادیان الهی، به این مسأله اهمیت بسیار داده و بر ریشه کن کردن فقر و تأمین رفاه عمومی، به عنوان یک هدف اقتصادی، تأکید کرده است.»
دکتر سعید فراهانی فرد عضو هئیت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و سردبیر فصلنامه اقتصاد اسلامی است. تحصیلات دانشگاهی وی دکترای اقتصاد است و درس خارج فقه را نیز در کارنامه تحصیلات حوزوی خود دارند. تألیف کتاب «نگاهی به فقر و فقرزدایی از دیدگاه اسلام» یکی از چند صد کتاب منتشر شده توسط کانون اندیشه جوان است که در سال 1378 توسط دکتر فراهانی فرد به رشته تحریر درآمده است. در این کتاب به مباحثی چون عوامل فقر، درمان فقر و پیشگیری از آن، بررسی علل عقب ماندگی مسلمانان و ... پرداخته شده است. گفت و گوی زیر، با دکتر فراهانی فرد در خصوص کتاب مذکور است.
به چه دلیل به موضوع فقر و فقرزدایی علاقه مند و نسبت به تألیف این کتاب با محوریت «فقر از دیدگاه اسلام» اقدام نمودید. زمانی که در حوزه تحصیل می کردم و در خدمت اساتید بودم، محور اساسی مطالعاتم شامل مباحث حوزوی بود. از سوی دیگر به لحاظ تحصیلات دانشگاهی در رشته اقتصاد و بررسی و مطالعه در این زمینه به نظرم رسید یکی از مهم ترین مشکلات مطروحه برای نسل جوان، بحث فقر است. در تألیف این کتاب به پدیده فقر از دیدگاه اسلام توجه نموده و تلاش کردم با توجه به اندیشه ها و آموزه هایی که در مکتب اسلام برای برخورد با این پدیده وجود دارد و همچنین استفاده از مطالعات حوزوی - بالاخص موضوع شناسی در مواضع اقتصادی- و سایر مطالعات قبلی به این موضوع به شکل عمیق تری بپردازم. شما در این کتاب «فقر» را از چندین منظر بررسی کرده اید. لطفاً در این رابطه توضیح بیشتری بفرمایید. با توجه به اینکه کتابهای کانون اندیشه جوان به صورت خلاصه و مفید به نگارش درمی آید سعی کردم بحث خیلی مفصل نباشد و به همین منظور کتاب را در 5 فصل پی ریزی نمودم. فصل اول یا کلیات که دارای چند بخش است. در بخش اول، ماهیت فقر و مفهوم ذهنی که از فقر داریم تبیین شده است. زیرا احساس کردم شبهات و مشکلاتی برای نسل جوان در ارتباط با معنای فقر وجود دارد. ضمن اینکه فقر را از نگاه اهل لغت، اهل تفسیر، فقها، فلاسفه و عرفا بررسی کردم، بدلیل اینکه مسأله فقر از منظر فلاسفه، عرفا یا فقها متفاوت است. به طور مثال فقر فلسفی و فقر عرفانی، معنا و مفهوم مثبتی دارد، در حالیکه فقر مورد نظر فقها و مفسرین منفی است. فقر فلسفی آن است که انسان خودش را نسبت به خداوند فقیرتر احساس و او را دارای کمال بیشتری می داند. در ادامه این بحث به اقسام فقر پرداختم. برای نمونه فقر جسمی(مثل افراد ناقص الخلقه)، فقر فرهنگی، فقر روحی، فقر اقتصادی یا مالی و .... در ادیان، مذاهب و مکاتب مختلف راجع به فقر دیدگاه های مختلفی وجود دارد. به دیدگاه های دین یهود، مسیحیت و نیز مکاتب سرمایه داری چون مارکسیسم و نهایتاً دیدگاه اسلام نسبت به فقر - خصوصاً فقر مالی و اقتصادی - توجه کرده و نیز به آثار فقر از جهت اقتصادی، فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی بطور گذرا اشاره نمودم. در فصل دوم کتاب، عوامل فقر را تبیین کردم و اینکه چه عواملی باعث به وجود آمدن فقر می شود. در این فصل به این موضوع پرداختم که فقر اقتصادی یا مالی که افراد به آن مبتلا هستند، انتخابی یا تحمیلی است. فقر انتخابی می تواند مثبت یا منفی باشد. فقر انتخابی مثبت مثل اینکه دانشمندی بدون داشتن امکانات مالی برای رسیدن به دانش مجبور است سالها درس بخواند، در حالیکه شرایط مالی مناسبی ندارد، بنابراین این فرد برای رسیدن به کمال در علم و دانش آگاهانه فقر را انتخاب کرده است. مورد دیگر حضرت خدیجه(س) است. ایشان با اینکه ثروتمندترین بانوی عربستان بود، اما بدلیل اعتقادی که داشت فقر را انتخاب کرد. از طرفی ممکن است مسبب فقر انتخابی منفی که گریبانگیر بسیاری از جوانها و بعضی از قشرهای جامعه شده، خود آنها باشند. مثلاً به دلیل تنبلی و اینکه زمانی که فرد می توانسته آموزشی ببیند تنبلی کرده و بعدها به صورت طبیعی آثار تنبلی به شکل فقر بر او نمایان می شود، یا شخصی که برنامه ای برای زندگی اش ندارد و نیز موارد معنوی مثل ارتکاب گناه، همانطور که در روایات هم داریم ارتکاب گناه باعث فقر می شود. فقر تحمیلی که بخشی از فصل دوم کتاب را تشکیل می دهد، آنست که فرد در به وجود آمدن آن نقشی نداشته و عوامل بیرونی باعث به وجود آمدن آن شده است، مثل عوامل طبیعی، اقتصادی، فرهنگی. از جمله مهم ترین عوامل فقر فرهنگی، مسئله خودباختگی است که اشخاص به دلیل خود باختگی سبب فقر خود شده اند. در فصل سوم، بحث درمان و پیشگیری فقر را مطرح نمودم و به این موضوع پرداختم که چه کنیم که جامعه یا فرد فقیر نشود و در مرحله بعد، در زمان مواجه شدن با اینگونه پدیده ها در جامعه ای که فقیر است چه باید کرد. همچنین در این قسمت بحث شناسایی فقرا آمده است و به بررسی امکانات جامعه و سیاستهایی که برای درمان فقر وجود دارد اشاره شده است. فصل چهارم، بحث فقر زدایی است. در یک نگاه کلان به مسأله « سرمایه گذاری در بستر رشد و توسعه اقتصادی» و با این نگاه که اکثر نظریه های اقتصادی به یکی از موارد مهم که آن « سطح فقر و ایجاد رفاه عمومی است» توجه ویژه ای دارند. نهایتاً در موقعیت های مختلف دیدگاه اسلام را نسبت به توسعه - خصوصاً به جهت سطح فقر- مطرح کردم. در فصل آخر به سؤالات اساسی که معمولاً در ذهن همه وجود دارد، پرداختم. سؤالاتی از قبیل اینکه چرا مسلمانان عقب مانده هستند؟ علل عقب ماندگی و به تعبیری فقر جوامع اسلامی علیرغم یک پیشینه غنی چه می تواند باشد؟