لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
شخصیت وحقوق زن در اسلم - اسلام و فمینیسم
مقدمه 2
فمینیسم چیست؟ 3
بررسی علل پیدایش فمینیسم 5
بررسی علل تنوع مکاتب فمینیستی 6
مکتب های فمینیستی 9
زیر شاخه های فمینیسم اسلامی 17
مهم ترین اهداف جنبش فمینیسم 19
اصول ومبانی تفکرات فمینیسم اسلامی 23
نقد فمینیسم اسلامی 26
زن از دیدگاه اسلام 28
نقد فمینیسم 29
نتیجه 33
خلاصه مقاله و فهرست منابع 35
مقدمه
مقاله حاضر به یکى از مباحث روز مىپردازد . فمینیسم ، جریانى است خزنده که از متن تفکرات فلسفى و ایدئولوژى غرب برخاست و با طرح ایدهها و شعارهاى به ظاهر حق مدارانه درباره زنان ، توانست به سرعت در سطح دنیا انتشار یابد و کشورهاى اسلامى را فرا بگیرد .استکبار جهانى و صهیونیسم براى مقابله با اسلام و تضعیف پایههاى آن و کنترل جوامع اسلامى ، با طرح بلند مدتى پا به عرصه گذاشته است و سعى دارد با نابودى نظام خانواده ، عملاً اجتماع مسلمین را دچار تشتت و گسست نماید ، وحدت و وفاق ملى و مذهبى را از بین ببرد و در نهایت ، به تسخیر کامل کشورهاى اسلامى و استفاده از منابع غنىِ فرهنگى ، اجتماعى و اقتصادى مسلمانان بپردازد .یکى از مهمترین حربههاى دشمن ، دامن زدن به مسائل حقوقى زنان ، به ویژه در جوامع اسلامى است . استکبار با آگاهى از سنتهاى قومى ، قبیلهاى و مذهبى کشورهاى اسلامى و حساسیتهاى مسلمانان در مورد زن ، به تبلیغات مسموم و همه جانبه در سطح وسیع پرداخته ؛ تا ضمن خشن و غیر منصفانه جلوه دادن چهره اسلام نسبت به مسائل زنان ـ به ویژه حقوق اقتصادى از قبیل ارث ، دیه و نفقه ـ به شبهه افکنى نسبت به آموزههاى مترقى اسلام بپردازد .در این مجال ، وظیفه علما ، روشنفکران ، محققان و دین پژوهان ، بسیار خطیر و حیاتى است . آنان مىبایست ضمن دفاع عقلایى از دین و آموزههاى دین و تبیین و به زبان روز در آوردن معارف دینى و اعتقادات اسلامى ، نیازها و خلاءهاى فکرى جامعه ، به ویژه قشر جوان ، را بر طرف کنند و از آن سو ، ضمن کنترل ، بررسى و نقد ایدهها ، تفکرات و فرهنگهاى صادراتى غرب ، حقیقت و ماهیت واقعى آنها را بر ملا سازند ؛ تا جوان مسلمان فریب ظاهر زیباى آنها را نخورد . کشورهاى صنعتى غربى در امر بسته بندى صنایع غذایى نسبت به ما چند گام جلوترند . آنها از این تکنولوژى در بسته بندى عقاید خود نیز استفاده مىکنند . جریان فمینیسم یکى از صدها کالاى بسته بندى شدهاى است که وارد کشورهاى اسلامى شد ؛ اما بافت دینى و مذهبى این کشورها اجازه فعالیت را به آن نداد . فمینیسم براى بقا و دوام خود از یک سو و ترویج و تکثیر خود از سوى دیگر ، قالب عوض نمود و در شکل و بستهبندى جدیدى به نام «فمینیسم اسلامى» وارد کشورهاى اسلامى شد ؛ تا با اسم اسلام ، به مبارزه با اسلام بپردازد . هوشیارى ، دقت ، تبیین ، تفسیر و نقد منطقى تبلیغ و ترویج فراگیر ، از لوازم کار پژوهشگران ، استادان و مسئولان در راه مبارزه فرهنگى و عقلانى با این پدیده است . نیز غناى فرهنگ و تمدنِ مذهبى ـ ملى ما بهترین پشتوانه علمى و مهمترین منبع این مقاله براى نقد و بررسى و طرد اینگونه محصولات غربى است .این مقاله در صدد آن است تا ضمن معرفى فمینیسم و نحلههاى آن و برنامهها و اهداف آن از یک سو و بیان دیدگاه متعالى اسلام ، به ویژه درباره مسائل زنان ، از سویى دیگر ، ضمن دفاع از آموزهاى دینى ، به نقد اهداف و آرمانهاى فمینیسم بپردازد و بیان کند که اسلام و فمینیسم از لحاظ ایدئولوژى و جهانبینى ، اصلاً با هم قابل قیاس نیستند و بر فرض قیاس ، مانند دو قطب مخالفاند که هیچگاه با هم تلفیق نمىشوند و مولودى به نام فمینیسم اسلامى را خلق نخواهند کرد .
فمینیسم چیست؟
فمینیسم ، جنبشى سازمان یافته براى دست یابى به حقوق زنان و ایدئولوژىایى براى دگرگونى جامعه است ؛ که هدف آن ، صرفا تحقق برابرى اجتماعى زنان نیست ، بلکه رؤیاى دفع انواع تبعیض و ستم نژادى را در سر مىپروراند .همه گرایشهایى که زیر چتر گسترده این جنبش گرد آمدهاند ، در این باورند که زنان با بىعدالتى و نابرابرى روبهرو شدهاند ؛ اما درباره علل ستم بر آنان ، تحلیلهاى مختلفى ارائه مىدهند و بر همین پایه ، راهبردهاى متفاوتى نیز پیشنهاد مىکنند .نخستین بار ، واژه فمینیسم (Feminisme) در یک متن پزشکى به زبان فرانسه ، براى تشریح گونهاى وقفه در رشد اندامها و خصایص جنسى بیماران مردى به کار رفت که تصور مىشد از خصوصیات زنانه یافتن بدن خود در رنج بود . سپس الکساندر دوما ، نویسنده فرانسوى ، این واژه را در جزوهاى با عنوان «مرد و زن» ، درباره زناى محصنه و زنانى به کاربرد که به گونهاى ظاهرا مردانه رفتار مىکردند .(1)فمینیسم به عنوان یک اصطلاح سیاسى ، از سال 1837 م . وارد فرهنگِ فرانسه شد . این واژه هر چند در ارائه چهرهاى کلى و منهاى مشخصههاى یک مکتب سیاسى - اجتماعى ، واژهاى گویا است ؛ اما با دارا بودن این کلیت مفهومى ، از مؤلفهها و شناسههاى معرفى یک تفکر خاص ، تهى مىباشد . براى فهم معناى خاصِ اراده شده از فمینیسم ، به پسوند آن نیاز است و این پسوندها هستند که تعیین کننده نوع گسترش ، مشخصهها و اهداف خاص آن مىباشند و بدین ترتیب است که مثلاً فمینیسم رادیکال از فمینیسم سوسیالیست متمایز مىگردد .(2)در مباحث آکادمیک ، فمینیسم به معناى اعم ، شامل هر گونه مطالبات حقوقى و اجتماعى زنان است ؛ اما آنچه امروز به عنوان فمینیسم مطرح مىشود ، فمینیسم به معناى اخص است که جنبشى کاملاً سیاسى - ایدئولوژیکى و حمایت شده از کانونهاى خاص در جهان است .بهتر آن است که بگوییم فمینیسم قبل از آنکه یک مکتب و ایدئولوژى مستقل باشد ، یک وجه اجتماعى براى احقاقِ حقوق زنِ مظلوم در اروپا و غرب است .در دهه 1840 م . ، جنبش حقوق زنان در ایالات متحده ظهور کرد و به فعالیت در جهت تبیین جایگاه زن در جامعه آمریکا پرداخت . دستاورد مهم این فعالیتها ، اعلامیه «احساسات» است که خواهان رعایت اصول آزادى و برابرى در مورد زنان بود .قبل از ظهور جنبشهاى مدافع حقوق زنان ، نویسندگان زن درباره نابرابرىها و بى عدالتىهاى اجتماعى علیه زنان ، مطالبى نوشته بودند . در واقع ، آغازگرِ این گونه جنبشها و منشأ پیدایش نهضت فمینیسم ، همین نویسندگان بودند که با تحولات فکرى و فرهنگى ، زمینه خیزش زنان جهت احقاقِ مطالبات خود را فراهم نمودند . به عنوان نمونه ، مىتوان به خانم مرى ولستن کرافت ، نویسنده «احقاق حقوق زنان» و سیمون دو بوار ، نویسنده «جنس دوم» اشاره نمود .در یک جمعبندى کلى از تعریف فمینیسم ، مىتوان گفت جنبشهاى فعالى از حقوق زنان ، چه در جهان غرب و چه در کشورهاى اسلامى ، در اعتراض به برخى نابرابرىهاى اجتماعى شکل گرفتند ؛ اما با گذشت زمان ، به جریانى فرهنگى تبدیل شدند که بر اساس انگارههاى مشخص اعتقادى ، به تحلیل نابرابرىهاى زنان و آرمانهاى زنانه پرداختند . امروزه، واژه فمینیسم به دفاع از حقوق زنان بر اساس آرمان برابرى طلبى اطلاق مىشود .(3)
بررسی علل پیدایش فمینیسم
شناخت فمینیسم ، به عنوان مکتبى که دفاع از حقوق زنانى را به همراه خود یدک مىکشد ، نیاز به بحث تاریخى و اجتماعى در فرهنگ و تاریخ غرب دارد که این مقاله گنجایش آن را ندارد ؛ اما براى بررسى علل پیدایش فمینیسم ، ناچاریم مقوله زن و حقوق او را از منظر تاریخى ، به طور خلاصه بیان کنیم .در روم باستان ، زنان از حقوق اجتماعى برخوردار نبودند و از ارث محروم بودند . پس از مرگ شوهر ، زن مانند سایر اشیاء ، به ورثه منتقل مىشد . رومیان با آنکه در قوانین و حقوق ، پیشرفت کرده بودند ؛ اما افکار عامه نسبت به زنان ، متمایل به خشونت و سختگیرى بود .(4)در دمکراسى آتن ، زنان با بردگان و ولگردها برابر بودند و حق رأى و مالکیت اقتصادى نداشتند ؛ به گونهاى که به زنان اجازه خرید و فروش در اشیاء گرانتر از بیست من جو نمىدادند .(5)با سقوط امپراطورى روم ، فضاى اجتماعى به تدریج تحت تأثیر آموزههاى مسیحیت ، تلطیف شد . قرون وسطى ، دوران راحت باش براى زنِ اروپاى قدیم بود . در قرنهاى ششم و هفتم میلادى که با گسترش تعالیم مسیحیت همراه بود ، زنان حتى در دیرها و کلیساها به اندازه مردان سهم داشتند و به ریاست برخى دیرها هم نائل مىشدند . در واقع ، مىتوان گفت مسیحیت نگاهى کرامت گونه به زن داشت ؛ به طورى که توانست نگاه جاهلیت قبل از مسیحیت را نسبت به زن تغییر دهد ؛ چون این دین بر پایه زنى بزرگ به نام مریم علیهاالسلام بنا نهاده شده بود . این ، دلیلى محکم است بر رد نظریهاى که فمینیسم را زاییده آموزهاى مسیحیت مىداند .در قرنهاى دهم و یازدهم میلادى ، زنان آرام آرام وارد مسائل سیاسى ، حکومتى و قضایى شدند . این دوره ، مقارن بود با ورود و نفوذ اسلام به اروپا که رهآورد بزرگ این نفوذ ، افزایش حرمت حقوق زن در جامعه و فرهنگ اروپا مىباشد .در سدههاى سیزدهم و چهاردهم میلادى ، ساختار اقتصادى و اجتماعى اروپا متحول شد و تضییقات حقوقى زنان و کاهش حرمت و کرامت زن اروپایى شکل گرفت . بیشترین دوران تهاجم به کرامت زن و حقوق مادى و معنوى او در غرب بعد از رنسانس بود ؛ دورانى که از آن به مرگ مدنى زن تعبیر شده است . اوج این تهاجمات در قرنهاى پانزدهم و شانزدهم میلادى بود . در این دوران شاهد هستیم که زنان خلاق در عرصه علم و هنر و ادبیات ، مجبورند آثارشان را با نامهاى مردانه امضا کنند ؛ مثلاً کشفیات مهم نجومى تیکو براهه ، حاصل زحمات و تلاشهاى علمى خواهرش بود . در قرنهاى هفدهم و هیجدهم میلادى ، که با تشدید سکولاریزاسیون در اخلاق و فرهنگ ، تمرکز ثروت ، مبادلات بردگان و فقیر شدن بخشى از بشریت همراه بود ، شرافت انسان در اروپا ، به میزان تولید کالا و پس اندازهاى مادى او تنزل کرد . در این بین ، وضع زنان وخیمتر از مردان بود . تحولات رنسانس باعث خلق تفکرات الحادى و مادى ، انسان مدارى ، فردگرایى و اومانیسم در اروپا شد .فرآیند این تحولات ، سبب خیزش زنان بود که خواستار اعاده حیثیت و شرافت و حقوق تضییع شده خود بودند و این ، سر آغازى شد براى پیدایش فمینیسم در غرب .نهضت فمینیسم شکل گرفت تا بیان کند که زن در دنیاى مدرن امروزى به بن بست رسیده است و براى رهایى او از این بن بست باید چارهاى اندیشید . زن غربى نیز فمینیسم را یگانه حامى حقوق و کرامت از دست رفته خود پنداشته ، آن را نقدِ قوانین ناعادلانه ، ساختار قدرت ، فرهنگ ، ارزشها و سنتهاى مردسالارانه جامعه مىداند .(6)سیر تاریخى پیدایش فمینیسم را مىتوان به دو بخش اساسى موسوم به موجهاى دوگانه تقسیم کرد .موج اول فمینیسم ، اشاره به جنبشهاى فمینیستى اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادى داشت و محور فعالیتهاى آنها کسب حقوق مساوى براى زنان ، به ویژه حق رأى ، بود .موج دوم در اواخر دهه 60 و تمامِ دهه 70 قرن بیستم میلادى ، اعتراض مجددى است به عدم تساوى زنان .این دو موج فمینیستى مدعى اند که حوزهاى هستند با اندیشهها ، تاریخچه و کارکردهاى خاص خود ؛ اما در عمل ما بین این اندیشهها و کارکردها هیچ وحدتى وجود ندارد .
بررسی علل تنوع مکاتب فمینیستی
در زمینه علل پیدایش مکاتب متعدد فمینیستى ، به ویژه در شرایطى که آنها حرکت خود را در راستاى آزاد نمودن زن از ستم مردان مىدانند ، باید گفت : هر کدام از این دیدگاهها و مکاتب به فراخور پیدایش و بالندگى خود ، در دامن مکتبى خاص رنگ و بو و حال و هواى همان مکتب فکرى - فلسفى را اخذ نموده است ؛ و این کلیت مورد اعتماد ، به تناسب بستر رشد خود از عوامل و مسائل محیطى اش تأثیر پذیرفته است .(7)بنا به نظر دریک ویلفورد ، بهتر است به جاى واژه فمینیست ، از فمینیستها استفاده کرد ؛ زیرا گرایشات فمینیستى به قدرى مختلفند که نمىتوان آنها را در یک مفهوم واحد جمع آورى کرد .(8) از آنجا که فمینیستها بر اساس آموزههاى مکاتب فکرى ، فلسفى و سیاسى ، دیدگاههاى خود را ترویج مىدهند و علت فرودستى زنان را تحلیل مىکنند ؛ مىباید علل پیدایش تنوع دیدگاههاى فمینیستى را در وابستگى جنبشهاى طرفدار حقوق زن به این مکاتب بدانیم . از طرف دیگر ، وجود و ظهور این مکاتب مختلف فمینیستى بیانگر این است که فمینیسم به تنهایى یک مکتب و ایدئولوژى مستقل نیست ، بلکه تنها جریانى تاریخى و اجتماعى است . تمام فمینیستها معتقدند نژاد زن همواره تحت تبعیض مردان بوده است ؛ به گونهاى که عرصه فرهنگ و تاریخ را در نوردیده و در اکثر نقاط جهان تأثیر بهسزایى در عادات و رسوم مردم بر جاى گذاشته و فرودستى زنان در تمام زوایاى فرهنگ ملل مختلف نمایان است . این کلّیت مشکلى است که تمام نحلههاى فمینیستى خود
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در شهر مکه، واقع در منطقه حجاز، در شبه جزیره عربستان متولد شدند. زمان ولادت ایشان مقارن با دوران جاهلیت بود.
ولادت پیامبر {ص}
دوران جاهلیت
تقریباً از 200 سال قبل از بعثت، تا زمان بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را دوران جاهلی میگویند؛ و منظور از جاهلیت انجام هر عمل خلاف و نادرست است که از روی جهل باشد. عرب صحرانشین به صورت جدی پایبند به دین خاصی نبوده و ظاهربین و مادی بوده است. اعراب شهرنشین هم معمولاً بتپرست بوده و بتهایی از سنگ و چوب و خرما را میپرستیدند، که گاهی در هنگام فقر همین بتها را آرد کرده و میخوردند. رسم دخترکشی در میان آنها امری عادی بوده و جنگ و نزاع میان قبایل به صورت یک سنت معمول درآمده بود. اعتقاد به ارواح در میان آنها رواج داشته و توهم و خرافات در زندگی آنها تأثیر گذاشته بود. ولی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، بت پرستی را برانداخت و زندگی عرب را که یکسره غرور و تعصب بود، جاهلیت خواند و محکوم کرد. آزادیهای بیحد آنها را با گسترش اخلاق و عفت محدود کرد و از آنها که همیشه با هم نزاع میکردند، مردمی متحد پدید آورد.
قبیله قریش و نیاکان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم):
قبیله قریش که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از میان آنها بپاخاست، یکی از بانفوذترین قبایل عرب بوده و بعد از اسلام نیز تا قرنها بر جهان اسلام حکومت کرده است. بیشتر شهرت قریش مربوط به "قصی بن کلاب" جد چهارم پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) است. "عبدمناف" فرزند قصی، جد سوم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، از نجابت و خوشرفتاری خاصی با مردم برخوردار بود. "هاشم" جد دوم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز جزو چهرههای درخشان قریش بود، و فرزند او "عبدالمطلب"، جد اول پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از نامیترین و عاقلترین افراد عرب در زمان خود به شمار میرفت. او بود که چاه زمزم را که پر شده بود حفر کرد و وظیفه آب دادن به حاجیان و رسیدگی و پذیرایی از آنها به او رسید. نسل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت اسماعیل (علیه السلام) رسیده که همه آنها حنیف یعنی یکتاپرست بودهاند.
عبدالله، پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کوچکترین پسر عبدالمطلب، در میان قریش از لحاظ زیبایی و حجب و حیا مشهور بود. او با آمنه (سلام الله علیها) دختر وهب که به پاکی و عفت معروف بود ازدواج کرد. عبدالله برای تجارت به شام رفت و در راه بازگشت از شام بیمار شد و در مدینه بستری گردید. او در سن 25 سالگی در مدینه وفات یافت.
بدین ترتیب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز هفدهم ربیع الاول عام الفیل (مطابق سال 580 میلادی) در شهر مکه متولد گردید. عام الفیل، یعنی سالی که فردی به نام ابرهه به دستور پادشاه حبشه (نجاشی) با سپاه زیادی تصمیم به ویران کردن خانه خدا گرفت. ولی قبل از انجام این عمل دستهای از پرندگان که با منقار و پاهای خود، سنگهایی را حمل میکردند در بالای سر سپاه ظاهر شدند و این سنگها را روی سر سپاهیان ریختند که باعث از بین رفتن سپاه شد.
در روزی که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به دنیا آمدند، گفتهاند که:
1- تمام بتها به رو، بر زمین افتادند.
2- ایوان کسری در آن شب به لرزه درآمد و چهارده کنگره آن ریخت.
3- دریاچه ساوه که سالها آن را میپرستیدند خشک شد.
4- در بیابان سماوه که سالها کسی در آن آب ندیده بود، آب جاری شد.
5- آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود، خاموش شد.
6- تختهای پادشاهان جهان سرنگون شد.
7- در همان شب، نوری از سرزمین حجاز تابید و تا مشرق ادامه پیدا کرد و ...
آمنه (سلام الله علیها) در زمان بارداری میگفت که هرگز احساس نکرده که باردار شده و هیچگاه باری سنگین همچون زنان دیگر را در خود نیافته است. گفتهاند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در هنگام متولد شدن پاکیزه و تمیز بود و خون و چیزهای دیگر به همراه او از شکم مادر خارج نشد. همینطور میگویند زمانی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) متولد شد سر به سوی آسمان بلند کرد و سپس برای خداوند تبارک و تعالی سجده نمود.
آمنه (سلام الله علیها) میگوید در هنگام ولادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، کسی به او گفته بود که او سرور آدمیان را به دنیا آورده است، پس او را "محمّد" بنامد. وقتی عبدالمطلب از این جریان اطلاع یافت، گوسفندی را کشت و گروهی از بزرگان قریش را دعوت کرد و در آن جشن نام پیامبر را محمد یعنی ستوده شده قرار داد.
ادامه مطالب در مورد زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در قسمتهای بعدی ادامه خواهد یافت.
جوانی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم(
چکیده:
این مطلب که در ادامه مقاله "ولادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)" ارائه میگردد، فصلی دیگر از کتاب زندگی ارزشمند پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را ورق زده و به وقایع و مراحل مهمی از آن اشاره میکند.
این موارد به ترتیب زیر بررسی خواهند شد:
دوران شیرخوارگی و کودکی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، دوران نوجوانی، سفر به سوی شام و دیدار با دانشمند مسیحی، پیمان جوانمردان، مختصری از زندگی و خصایل نیکوی حضرت خدیجه (سلام الله علیها) - بانوی گرامی اسلام- و ازدواج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با ایشان، ماجرای نصب حجر الاسود و در آخر فرازهایی از خصوصیات اخلاقی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در دوران جوانی.
باشد که با مطالعه این مقاله با پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) بیشتر آشنا شده و بتوانیم که در راه ایشان قدم برداریم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 25
ضرورت و منطق نیاز به مطالعات تاریخ اسلام دو چیز است:
1- هویت فردی و اجتماعی امروز هر یک از ما به عنوان مسلمان، ریشه در سنت و تاریخ گذشته دارد و ما برای شناخت هویت اسلامی خود به شناخت تاریخ و گذشته مسلمانان نیاز مبرم داریم.
2- از آن رهگذر که بسیاری از سنت های حاکم بر تاریخ ثابت و پایداراند، شناخت آینده در بسیاری از موارد، با شناخت گذشته تحلیل و تفسیر می شود.
بنابراین تاریخ همچون آینده ای است که در گذشته اتفاق افتاده و می تواند درس آموز حال حاضر زندگی انسان باشد. تاریخ به تنهایی منبع مستقلی برای عبرت آموزی و انتخاب صحیح راه زندگی و تحصیل سعادت فردی و اجتماعی است.
در تاریخ و پیشینه زندگی انسان همه راه ها تجربه شده است و برآیند نیک و بد هر انتخابی به خوبی نمایان است، بنابراین آموزه های تاریخی می تواند مانند مکتب کاملی هدایت گر انسان به سوی خیر و نیکبختی باشند.
به طور کلی فایده مهمی که سیر مطالعات تاریخی برای ما دارد، آشنایی با دیدگاه ها، درس آموزی از پیروزی ها و عبرت آموزی از ناکامی های گذشتگان است تا آن را فرا راه زندگی حال و آینده خود سازیم، آزموده را دوباره نیازماییم، خطای گذشتگان را تکرار نکنیم و بهتر از گذشتگان انتخاب نماییم.
پیدایشو سرگذشت انسان ، حکومت ها ، جوامع ، امت ها ، ادیان ، اندیشه ها، علوم و سیره اخلاقی و عملی بزرگان، شاخه های مختلف مطالعات تاریخی هستند که از این میان، مقصود از سیر مطالعات تاریخ اسلام، تنها مطالعه در تاریخ پیدایش اسلام، سیر تطور، حوادث و پیشامدها و زندگی رهبران آن است.
تاریخ اسلام در حقیقت، تاریخ تطور ایمان امت اسلامی است. اینکه چگونه نیروی ایمان، امت محمد (ص) را در مسیر خدایی شدن، به پیش برده است و چه قدرت شگرفی در تمدن و فرهنگ پیروان خود ایجاد کرده است.
به صورت دقیق تر می توان گفت: تحولات حیات بشری، حیات عقلانی و حیات عرفانی مسلمانان و سیر تطور زندگی آنان، مهمترین موضوعی است که باید از تاریخ بیاموزیم و در آن مطالعه کنیم.
عرصه مطالعات تاریخ اسلام:
1. تاریخ اسلام
2. تاریخ تمدن اسلامی.
3. تاریخ زندگی پیامبر(ص).
4. سیره عملی پیامبر(ص).
1- معارف تاریخى و نقش آن در زندگى بشر:انسانى را در نظر بگیرید که در گذرگاه پرپیچ و خم و تاریک مجبور به پیشروى مى باشد. لکن باو گفته و آموخته اند که در جاى جاى این گذرگاه خطرناک کلیدهایى وجود دارد که او مى تواند با شناسائى و کنترل و فشار دادن آنها چراغهاى متعددى را روشن ساخته و به آسانى راه مقصود را در پیش بگیرد واز خطرات احتمالى این راه پر پیچ و تاریک خود را نجات دهد. واگراین کار را انجام ندهد نه تنها موفقیت در پیشروى خود را تضمین نکرده بلکه به یقین در یکى از همین پیچ و خمها سقوط کرده و به هلاکت خواهد رسید.آیااگراین شخص از کوشش براى کشف و شناسائى کلیداین چراغها خوددارى کرده و در تاریکى کامل راه پیمائى کند خردمندان به او چه خواهند گفت ؟ آیااو را یک فرد نادان بیمار و بى بهره از خرد و شعور معرفى نخواهند کرد؟ بدیهى است بطور مسلم چنین خواهد بود که همگان کاراو را تقبیح خواهند کرد.رابطه جوامع بشرى با[ تاریخ] نیز بطور دقیق همینگونه است . مسیرى که بشرالزاما در گذشته هاى دور در تجریه زندگى فردى واجتماعى خود پیموده و در حال حاضر و آینده هاى دور و نزدیک نیز مجبوربه پیمودن آن مى باشد در مجموع [تاریخ] نام دارد که به مثابه یک رودخانه مهار نشدنى در بستر زمان جارى است و یا همچون یک گذرگاه پیچ و خمدار و تاریک در جارى زمان گسترده است . عابر این رودخانه و گذرگاه تاریک انسان و جوامع بشرى است . چراغهائى که در جاى جاى این گذرگاه خطرناک نصب شده است همان قوانین و سنتهاى الهى است که تاریخ براساس آنها شکل مى گیرد و حرکت مى کند. کلیدهاى ناشناخته این چراغها نیز همانا[ علم تاریخ] و یا به تعبیر بهتر و گویاتر[ معارف و علوم تاریخى] است . بشرامروز در طى مسیر زندگى فردى واجتماعى خود باید به جوامع پیشین تاریخ توجه کند و زندگى آنها و علل و عوامل رشد وانحطاطشان را بشناسد. واز مجموع این مسائل در زندگى امروز خود بهره بردارى کند و یا به تعبیر زیباى خداوند در قرآن مجید[ از آنها عبرت بگیرد]. 1 و در سمایه بیاندوزد تا تجربه هاى آنان را تکرار نکند و در پرتگاههائى که برخى از آن جوامع گناهکار و منحرف در آن سقوط کرده و نابود شدند نه غلتد که سرانجام چنین کارى دچار شدن به[ عذاب و یاس] الهى و گرفتارى در زیر تازیانه هاى[ تدمیر]اوست. 2 .خداوند در قرآن مجید درباره ارزش توجه به تاریخ و سرگذشت ملتهاى پیشین و پند و عبرتى که مى توان از آنها در زندگى امروز گرفت چنین فرموده است :ولقد جالهم من الانباء ما فیه مزد جر حکمه بالفه. فما تغن النذر فتول عنهم ... 3[در قران ازاخبار و تاریخ پیشینیان گزارشهاى زیادى آمده است که اگر معاندین پندپذیر بودند براى بازداشتشان از گناه و گمراهى کافى بود اخبار قرآن حکمت رسا و درس آموزنده اى است لکن معاندین لجوج از سرگذشت واخبار گذشتگان عبرت نمى گیرند و گوش به هشدارها وانذارها فرا نمى دهند. تواى پیغمبر!ازاین گروه خود سر و تربیت ناپذیر اعراض کن.]خداوند بزرگ در جاى دیگر قرآن مى فرماید: [اولم یسیروا فى الارض فینظروا کیف کان عاقبه الذین من قبلهم کانواشد منهم قوه واثاروالارض و عمروهااکثر مما عمروها وجائتهم رسلهم بالبینات فما کان الل لیظلمهم ولکن کانوانفسهم یظلمون] . 74 [چرا مردم در روى زمین گشت و تفحص نمى کنند و در تاریخ ملتهاى پیشین بدقت نمى نگرند تا دریابند چگونه شد سرانجام کار آنانکه پیش از آنها بودند و بمراتب توان و نیروى بیشتراز آنها داشتند آنان چهره زمین را دگرسان ساخته و آن را بسى آباد نمودند بیش از آنچه که نسلهاى بعدى آباد کردند لکن وقتى پیامبران خدا با حجتها و براهین قطعى بسوى آنان مبعوث شدند آنان به خویشتن خویش ستم روا داشته و به راهنمائیهاى پیامبران اعتناء نکردند پس خدا نابودشان کرد خداوند به آنها ظلم نکرد آنان به خود ستم کردند ]امیرالمومنین على (ع) نیز خطاب به فرزندش حسن (ع) مى فرماید:[براى امور واقع نشده با آنچه واقع شده است استدلال کن و با مطالعه قضایاى تحقق یافته حوادث یافت نشده را پیش بینى کن زیرا امور جارى جهان همانند یکدیگرند.از آن اشخاص نباشد که موعظه سودش ندهد مگر توام با آزار و رنج باشد زیراانسان عاقل بایداز راه اندیشه و آموزش پند پذیرد این بهائم و چار پایان هستند که جز با کتک تربیت نمى شوند]. 5آن بزرگ مرد تاریخ باز هم در جاى دیگرى ازاین وصیتنامه درباره اهمیت وارزشمندى آگاهى از تاریخ امتهاى پیشین و کارآئى آن در حل مشکلات کنونى چنین فرموده است : [ اى فرزند من ! گر چه عمر من همزمان با عمر گذشتگان نبوده است ولى در کارهاى آنان نظرافکنده و در تاریخ شان بدقت اندیشیده ام و در آثارشان سیر و تفحص نموده ام تا جائیه از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
تربیت از دیدگاه اسلام
همان طور که می دانید انقلاب شکوهمند اسلامی ما یک هدف اساسی داشت و آن این بود، که اسلام، تعالیم اسلامی، احکام اسلامی، اصول و دستورالعمل های اسلامی، حاکم بر اعمال و رفتار ما باشد و اگر بخواهیم این مطلب را به صورت آموزشی مطرح کنیم، باید بگوییم که هدف، اشاعه تربیت اسلامی در جامعه بود. یعنی از آنچه قبل از انقلاب در جامعه، تا حدی جاری و متداول بود، ما را تحت تاثیر آداب و رسوم خاص و هدفهای تربیتی خاص از دیدگاه خود، سوق می دهند. هدف امام امت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این بود، که به تدریج مسو ولان آموزشی اعم از مراجع محترم تقلید، متکلمان، فیلسوفان اسلامی، مبلغان، آنهایی که در آموزش معارف اسلامی و در مراکز آموزشی هستند اقدام کنند و همچنین تشکیل حکومت اسلامی و تشکیل نهادهای آموزشی و نهادهای تربیتی همه یک هدف اساسی را دنبال می کردند و آن پیاده کردن تعلیم و تربیت اسلامی می باشد. شاید برای بعضی افراد مفهوم تربیت روشن نباشد و تربیت را باآموزش مهارتهای خواندن و نوشتن یکسان تلقی کنند این امر آن طور که باید و شاید مهم تلقی نشود. ولی این مساله درست نیست. آموزش الفبا، حساب، نوشتن و خواندن، حتی آموزش علوم، همه اینها با امر تربیت اختلاف دارند، به عبارت دیگر ممکن است کسی آموزش ببیند و در رشته ای اطلاعات لازم را هم کسب کند و این اطلاعات را حفظ کرده باشد ولی درک درستی از آنها نداشته باشد، یا این که این اطلاعات توام با درک و تا اندازه ای فهم باشد، این اطلاعات خودبه خود همراه با تربیت نیستند، یعنی ممکن است آدمی در یک رشته ای مطلع باشد حتی در سطح عالی علمی مطالبی را درذهن داشته باشد اما از تربیت برخوردار نباشد. بسیاری از دانشمندان و مطلعین، افرادی که در رشته های علمی کار کردند، از لحاظ فکری، اخلاقی و اجتماعی در سطح پایین قرار دارند. و تنها درس خواندن و بالا بردن سطح اطلاعات و معلومات موجب پرورش قوه استدلال نمی شود و فقط سطح محفوظات را بالا می برند، این محفوظات یا به صورت بهتر معلومات، خود به خود فرد را تربیت نمی کند و امر تربیت جدا از این امر آموزش است و باید توجه بیشتری به امر تربیت کرد. بعضی افراد می پرسند تربیت چیست؟ وقتی به عنوان معلم به شاگرد می گویند: من می خواهم تو را تربیت کنم، اگر شاگرد بپرسد جناب معلم یا جناب استاد چه کار می خواهید در مورد من انجام دهید؟ می ببینید که استاد یا معلم جواب روشنی ندارد، همان طوری که پدر و مادر ناآگاه از تربیت هم، جواب روشنی برای فرزندان خود ندارند. می خواهیم بدانیم تربیت چیست؟ که این همه مورد علاقه ماست. همه ما می خواهیم که هم خودمان تربیت شده باشیم و هم فرزندانمان تربیت شده باشند، هم در جامعه، مسو ولان جامعه علاقه مند هستند که افراد جامعه تربیت شده باشند، اگر فرض کنید اشخاص از کشورهای خارج به ایران آمدند و مدتی در این جا توقف کردند و به ادارات، رستورانها، مجامع عمومی، محافل علمی و حتی درجلسات سخنرانی شرکت کردند، سپس مشاهدات خود را برای دیگران نقل کنند و اگر کسی ازاینها بپرسد، شما تربیت مردم ایران را چگونه دیده اید؟ درمی یابیم، آنچه را اسلام در زمینه های مختلف برای ما مطرح ساخته، متاسفانه بر اعمال و رفتار ما حاکم نیست.
باید دید که این شخص ناظر، توصیه هایی که اسلام کرده، تعلیماتی را که پیامبر اکرم (ص)و دستورالعملهایی که امامان معصوم(س) به ما داده اند، آیا در مناسبات و در موقعیتهای مختلف، این دستورالعملها و پیامها را مردم ما رعایت می کنند؟ متاسفانه باید گفت: اگر افراد به عنوان قاضی بی طرف، اعمال خود را ارزیابی کنند و رفتار خود را در همین محافل و موقعیتهای مختلف تحت نظر قرار دهند، باید اعتراف کرد که خیر، این اعمال تابع عادات و آنچه از گذشته به ما رسیده، تابع رویه هایی می باشد که در طول زندگی اتخاذ شده است و گاهی تابع تلقیناتی است که به ما شده و گاهی به صورت تقلید از دیگران کارهایی انجام می شود; آیا به واقع آنچه که انجام می دهیم با موازین اسلامی سازگار است و وفق دارد، خواهیم دید که متاسفانه این گونه نیست، به دلیل این که :
1- درصدد روشن کردن ماهیت تربیت نبوده ایم،
2- توجه به تربیت اسلامی نکرده ایم
3- در مراکز آموزشی، که باید مراکز رسمی تربیت باشند، کار معلمان و استادان در مراکز آموزشی انتقال چهار مطلب علمی از ذهن خود به ذهن شاگرد است، شاگرد، باید این نکات را حفظ و سپس در امتحان، محفوظات خود را ارائه دهد تا مورد ارزیابی قرا رگیرد و ارتقا پیدا کند.
اگر این مراکز آموزشی رسالت تربیتی بر عهده دارند، با توجه به آنچه که در کلاس درس می گذرد، معلمی از طریق سخنرانی چهار نکته به ذهن شاگرد منتقل می کند، شاگرد هم گاهی خسته می شود و گاهی گوش می کند و گاهی هم ممکن است سو الی در ضمن شنیدن سخنان معلم، مطرح سازد، سپس مطلب بیان شده را به خاطر بسپارد، درموقع سو ال کردن معلم، محفوظات را ارائه کند. عبارت عربی، عبارت بسیار عالی و ارزنده ای است و نکته های دقیقی به ما می آموزد. در این عبارت آمده است: "من لم یود به الابوان یود به الزمان" کسی که پدر و مادر او را تربیت نکرده باشند، زمان او را تربیت می کند. اگر دقت شود متوجه می شوید که "تربیت زمان" یعنی چه ؟ "تربیت پدر و مادر" یعنی چه؟ اگر پدرو مادر به مسائل تربیتی آشنا باشند آگاهانه فرزندان خود را از لحاظ عقلانی، اجتماعی، اخلاقی و معنوی، عاطفی و از لحاظ بدنی، می توانند آموزش بدهند و تربیت کنند. این فرزندان در زمینه های مختلف به صورت خاص عمل خواهند کرد. اما اگر چنین چیزهایی مطرح نباشد یعنی پدر و مادر هم آشنا به جنبه های مختلف تربیت نباشند، مسائل داخلی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
آزادی بیان از دیدگاه اسلام:
آزادی همزاد انسان است. پس انسان فطرتاً آزاد است. خداوند او را آزاد آفریده است و هیچ کس نمی تواند این ویژگی را از او بزداید. آزادی یک ارزش انسانی است. به همین جهت اعتقاد داریم که در انسان، آزادی اصالت دارد. چه آزادی عقیده و ... محدود کردن آزادی یک استثناء است که نیازمند دلیل و توجیه عقلانی و وحیانی میباشد. بنابراین طبیعی است که بگوئیم تمام ادیان آسمانی، عهده دار حفظ آزادی انسان بودهاند و در برابر به بردگی کشاندن انسان قاطعانه ایستادگی کردهاند و فرقی ندارد که این به بردگی کشیدن جنبه مادی داشته باشد یا معنوی و امثال ذلک.
اسلام نه تنها به عنوان آخرین دین آسمانی نیز از این قاعده خارج نیست بلکه همیشه بر آزادی انسان تأکید کرده و آن را تضمین کرده است و در برابر همه انواع سوء استفاده و به بردگی کشاندن انسان ایستادگی نموده است. امام علی (ع) میفرماید: «لاتکن عبد غیرک وقد خلقک الله حراً». عمر بن خطاب خلیفه دوم نیز کسانی را که مردم دیگر را به بردگی میکشاندند مورد خطاب قرار داد و به ایشان گفت: «تا کی مردم را به بردگی میکشید در حالی که مادرانشان ایشان را آزاد به دنیا آوردهاند».
یکی از انواع آزادیهای مورد نظر اسلام، آزادی بیان است. یعنی انسان بتواند آزادانه اندیشهها، اعتقادات، احساسات و عواطف خود را به صورت طبیعی و مرسوم بیان کند. زیرا انسان جامد نیست بلکه موجودی متحرک است و وجود او نیاز دارد که نسبت به پیرامون خود واکنش نشان دهد و مکنونات درونی خود را ابراز نماید. اسلام – به عنوان یک دین و با صرف نظر از عملکرد بعضی از وابستگان آن – هیچگاه برای ساکت کردن نَفَسها و کشتن روح ابداع و ابتکار در مردم کاری صورت نداده است. از این رو تاریخ اسلامی ما سرشار از ابداع گران عرصه ادب و هنر و موسیقی است. میبینیم گروههای بسیاری بودند که با آزادی تمام اندیشه های مخالف خود را بیان مینمودند و اسلام هیچگاه آنان را تحت فشار قرار نداد. بلکه عکس آن دیده میشود.
قرآن مجید اشاره میکند بودند کسانی پیامبر گرامی اسلام(ص) را ساحر و دروغگو و شاعر و کاهن میگفتند یا در مسأله معاد تردید میکردند و در بسیاری دیگر از مفاهیم و احکامی اسلامی تشکیک مینمودند.
ولی ویژگی نظام آزادیها در اسلام این است که دیدگاه خاصّی نسبت به هستی و زندگی دارد، به غیب ایمان دارد و به روز قیامت باورمند است. پس آزادیها نیز باید در همین راستا حرکت کنند. اسلام ایده «آزادی برای آزادیت» را ترویج و تشویق نمیکند، بلکه اعتقاد دارد که آزادی باید در خدمت پیشرفت و تحول و ابداع و حرکت تاریخ باشد. پس آزادی بیان نیز باید در راستای همین نظام بشری باشد با توجه به این دیدگاه انسانی، آزادی بیان یک ارزش اساسی در مجموعه ارزشهای انسانی است ولی شمامل همه ارزشهای بشری نمیشود. کرامت انسانی و حرمت بشری نیز وجود دارد. خطایی غیرقابل توجیه است اگر تحت عنوان آزادی بیان، کرامت و حرمت انسانهای دیگر را زیر پا بگذاریم. پس اگر نظام آزادیها در اسلام مبتنی بر ایمان به خداوند است، طبیعی است که نهایت آزادی نیز هیچگاه از این نظام نباید فراتر برود و به توهین به خداوند و کتابهای آسمانی او و پیامبران گرامیاش بینجامد.
با توجه به آن چه بیان گردید، دور از انتظار نیست که آزادی بیان بعضی ضوابط و شرایط و محدودههایی داشته باشد که مصالح نوعی و عمومی آن را ایجاب مینماید. مهمترین این ضوابط این است که آزادی بیان هیچگاه نباید به حریم خصوصی افراد وارد شود. تحت عنوان آزادی رسانهای ورود به این منطقه برای هیچ کس جایز نیست. نباید اسرار مردم را بیرون ریخت و آنان را رسوا کرد. ضابطه دیگر به عامل اخلاق مربوط است. یعنی جایز نیست که آزادی بیان مرزهای اخلاقی جامعه را زیر پا بگذارد و جوانان و کودکان و زنان جامعه را دچار فساد و تباهی نماید. ضابطه دیگر این است که آزادی باید در چارچوب مصالح ملّی و میهنی حرکت کند. هیچ نویسنده یا روزنامهنگاری حق ندارد اسرار نظامی کشور خود را فاش کند. این کار خیانت بزرگی است. همه کشورها در مجازات کردن کسی که این کار را انجام دهد، متفق القولند.
از این رو همیشه برای کسانی که آزادی بیان را یک مسأله غیرقابل مناقشه میدانند تأکید میکنیم که ویژگیها و خصوصیتهای ملّتهای دیگر را بشناسند و وارد عرصههایی که توهین به دیگران محسوب میشوند نگردند. اگر تعدی به تمامیت ارضی یا موجودیت یک دولت خیانت بزرگی به شمار میآید، از نظر ما مسلمانان، تعدی و توهین نسبت به همه پیامبران الهی و پیامبر گرامی اسلام(ص) بسیار خطرناکتر و بزرگتر از آن است. زیرا پیامبران الهی نقش بس ارزندهای برای همه انسانها داشتهاند. پیامبران بودند که بشر را از ظلمتها و تاریکیها به سوی نور و روشنایی بیرون بردند. اهداف اصلی غرب که پشت نقاب آزادی بیان خود را پنهان کردهاند به تدریج رو می شود. لذا ما از این بابت بسیار احساس خطر میکنیم. در جایی که به اسلام و پیامبر گرامی آن توهین میشود، آزادی رنگ تقدس به خود میگیرد. چندی پیش مورخ انگلیسی به خاطر تحقیق در مسأله یهودیسوزی محاکمه شد. پیش از این نیز روژه گارودی اندیشمند مسلمان فرانسوی به محاکمه کشیده شد.
ما عمیقاً اعتقاد داریم که دارند نقشه میکشند که آزادی بیان، هرچیزی را که نام اسلام بر خود دارد به لجن بکشند. نزدیک است آزادی بیان به نفاق سیاسی و فکری نیز بینجامد. دولتهای غربی در رابطه با اعراب و مسلمانان و اعتقادات و نمادهای دینی و تاریخی آنها گرفتار نفاق سیاسی و فکری