لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
رابطهى اسلام و ایران؛ رویکرد تمدنى
دکتر محسن الویرى 1
نظریهپردازان تمدن، عوامل مختلفى را براى شکلگیرى یک تمدن برشمردهاند و گاه به تأثیر باورهاى دینى در فرایند توسعه و پیشرفت تمدن توجه داشتهاند؛ ولى عنصر دین به عنوان جوهرهى تمدن، هنوز جایگاهى شایسته در این نظریهها نیافته است. از سوى دیگر دربارهى نقش و رسالت دین اندیشمندان دینشناس و جامعهشناسان دین دیدگاههایى متفاوت ارائه کردهاند. اگر تمدنسازى را نیز در حیطهى هدایت که رسالت اصلى دین است، بدانیم؛ آن گاه مىتوانیم از توانمندى دین و آموزههاى دینى در حوزهى تمدنسازى و ساز و کار آن سخن به میان آوریم. آموزههاى دین در حوزهى تمدنسازى با هر قوّت و توانى که باشد، بسان بذرى است که اگر در محیطى مناسب افشانده نشود عینیت و تحقق بیرونى نخواهد یافت. بررسى وضعیت ایران قبل و پس از ظهور اسلام و نیز بررسى وضعیت جامعهى یکپارچهى اسلامى پیش و پس از گرویدن ایرانیان به این جامعه مىتواند ما را به سمت درکى کلىاز تعامل آنها رهنمون باشد. مطالعات تاریخى نشان مىدهد که یکى از سرزمینهایى که اسلام توانست توانمندى خود را براى تمدن سازى در آن به اثبات برساند، ایران زمین بود. در نگاهى کلى مىتوان گفت برترین خدمت ایران به اسلام فراهم ساختن زمینهاى براى تجلّى قدرت تمدنسازى دین بود و از جمله خدمتهاى اسلام به ایران نیز جهت دادن به توان تمدنى ساکنان این سرزمین کُهن بود.
واژههاى کلیدى: اسلام، ایران، تمدن اسلامى، فرهنگ اسلامى، مستشرقان.
موضوع تمدن و عناصر سازندهى آن و عوامل مؤثر در فراز و فرود آن، یکى از مهمترین مباحثى است که در دهههاى اخیر از سوى نظریهپردازان مورد توجه قرار گرفته است.2 مطالعات و بررسىهاى تمدنى، حجمى قابل توجه یافته است با وجود این، هنوز شاخهى علمى مستقلى تحت عنوان تمدنشناسى در دانشگاههاى کشورهاى اسلامى شکل نگرفته است.3 مطالعات تمدنى در حال حاضر، بیش از همه در فضاى علم تاریخ صورت مىگیرد و پژوهشگران تمدن، همان تاریخ پژوهان هستند که به عنوان یک گرایش علمى بر روى تمدن متمرکز شدهاند و در نتیجه بیشتر آثار مربوط به تمدن، آثار مربوط به تاریخ تمدن است. ولى در حوزهى دیگر علوم نیز کمابیش مطالعاتى دربارهى تمدن صورت مىگیرد که مهمترین این حوزهها را مىتوان علوم مرتبط با فرهنگ و توسعه دانست. فرهنگ به عنوان بخش نرمافزارى تمدن، خود به خود زمینهساز ورود به بحث تمدن مىباشد و توسعه نیز به عنوان گامهاى اولیهى خلق یک تمدن، گاه پژوهشگران را به بحث دربارهى تمدن مىکشاند. در همین چارچوب، منابعى که به گونهاى به موضوع ویژگىهاى یک جامعهى کمال یافته و توسعه یافته اختصاص دارد به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به موضوع تمدن نیز نظر دارند.4در نگاهى کلى مطالعات تمدنى رایج در حوزهى علم تاریخ را مىتوان به دو شاخه تقسیم کرد:1. مطالعاتى که با رویکرد گزارش تمدنها و دستاوردهاى آن صورت مىگیرد و به تاریخ نقلى شبیه است و هم در مرحلهى تحقیق از ساز و کار تاریخ نقلى و هم در مرحلهى ارائه گزارش تحقیق از شیوه و سبک تاریخ نقلى تبعیت مىکند. نگاه به تمدن در این رویکرد، یک نگاه درونى است. این گونه مطالعات گاه خالى از تحلیل نیست، ولى به مرحلهى نظریهپردازى در زمینهى کلّیت تمدن نمىرسد. شاید بتوان از ویل دورانت به عنوان نمونهاى براى این دسته از مطالعات تمدن نام برد.2. مطالعاتى که با رویکرد نظریهپردازى دربارهى تمدن صورت مىگیرد و به آنچه تاریخ عقلى نامیده مىشود، شباهت دارد و مباحث آن با پارهاى مباحث فلسفهى تاریخ و جامعهشناسى تاریخ، پیوند مىخورد. در این مطالعات نقل حوادث و ارائهى گزارش از تمدنها صرفاً به عنوان ذکر نمونه صورت مىگیرد و دغدغهى اصلى پژوهشگر، مباحث نظرى تمدن است. به عنوان نمونه آثار توینبى، یوکیچى،5 اشپینگلر، اتکینسون و حتّى هانتینگتون در این دسته از مطالعات تمدنى مىگنجد. در این رویکرد، نگاه به تمدن لزوماً نگاهى بیرونى است. با توجه به سرشت فلسفى نگاه دوم به تمدن، در میان آثار فیلسوفان نیز مىتوان به اجمال یا تفصیل و به صراحت یا به اشارت به دیدگاههایى در این زمینه دست یافت از جمله در آثار هگل، مارکس و... .دربارهى تمدن اسلامى نیز مىتوان این دو نوع مطالعات را از هم بازشناخت. افرادى مانند آدام متز، هامیلتون گیب، گوستاو لوبون، فیلیپ حتى، آندره میکل، جرجى زیدان و گوستاو گرونبام6 و در میان مسلمانان، على الخربوطلى7 و دیگران بیش از آن که دربارهى تمدن اسلامى نظریهپردازى کنند با رویکردى تاریخى به گردآورى دادهها و گزارشهاى مربوط به این تمدن و بازگویى آنها پرداختهاند. البته نمىتوان انکار کرد که هیچ گزارش تاریخى خالى از نظریهها، مبادى و مبانى نظرى نیست، ولى گاه مورخان وقت خود را صرف تبیین و بررسى این مبانى مىکنند و گاه بدون صرف وقت براى اینگونه مباحث، مستقیماً به سراغ نتایج نشأت گرفته از آن مبانى مىروند. آثار تاریخنگاران تمدن اسلامى نیز خالى از مباحث نظرى نیست و از تجزیه و تحلیل نوشتههاى آنان مىتوان به مبانى فکرى، پیش فرضهاى انسانشناسى، تاریخشناسى و تمدنشناسى آنها پىبرد، ولى آنان خود، مستقیماً به این مباحث نپرداختهاند. اگر بخواهیم از برخى اندیشمندانى که به جاى تاریخنگارى تمدن، به ارائهى مباحث نظرى پیرامون آن پرداختهاند، یاد کنیم؛ مىتوان به افرادى مانند: ابن خلدون، مالک بن نبى،8 خفاجى9 و سید قطب،10 امام خمینى،11 علامه اقبال لاهورى،12 انور الجندى13 و حسین مونس14 اشاره کرد. این اندیشمندان نیز - حداقل در برخى آثار خود - بیش از آن که به ارائهى گزارش دربارهى وجوه مختلف تمدن اسلامى بپردازند، توجّه خود را به مبانى و ابعاد نظرى تمدن اسلامى و کلیات آن و مسائلى مانند تعامل آن با دیگر تمدنها و عوامل صعود و سقوط آن و راه احیاى دوبارهى آن معطوف داشتهاند. طبیعى است، این افراد و به تَبَع، دیدگاه آنها از نظر اتقان و ژرفا در یک سطح نیست و برخى از آنها نگاهى جامع و فراگیر به موضوع دارند و برخى دیگر تنها به یک یا چند بعد از ابعاد موضوع نگریستهاند.البته صاحبنظرانى هستند که هم از روش تحلیلى و هم روش گزارشدهى آثارى پدید آوردهاند که از هر دو جنبه حائز اهمیت است.15اگر آثار مستشرقان را دربارهى تمدن اسلامى از این منظر با یکدیگر مقایسه نماییم، مىبینیم که در نگاهى نقلى و تاریخى محض به تمدن اسلامى، بحث دین و باورهاى دینى به عنوان بخشى غیر قابل انکار در تمدن اسلامى خود را نشان مىدهد، یعنى یک تاریخنگار تمدن اسلامى هیچ راهى جز اختصاص دادن بخشى قابل توجه از گزارشهاى تاریخى خود به مظاهر رفتارى، فکرى، نهادى و نمادى اسلام ندارد. به عنوان مثال در اغلب کتابهاى تاریخ تمدن اسلامى چندین فصل به علوم اسلامى، مساجد، آداب و آیینهاى اسلامى مانند حج اختصاص یافته است. ولى در منابعى که به نظریهپردازى دربارهى تمدن اسلامى پرداختهاند، چنین نیست و نگاهى روشن پیرامون نقش و جایگاه دین در خلقِ یک تمدن و به طور مشخص، نقش آموزههاى دینى اسلام در خلق تمدن اسلامى وجود ندارد. گرچه نظریههاى عمومى تمدن که ویژهى تمدن اسلامى طراحى نشده است، کمابیش به عنصر دین توجه داشتهاند و افرادى مانند توین بى، نقشى محورى براى دین و معنویت قائل شدهاند، اما باید به ضعف نظریههاى مربوط به تمدن اسلامى اعتراف کرد. در اکثر این نوشتهها و تحلیلها نسبت به نقش واقعى دین در خلق تمدن بىتوجهى شده است، در نتیجه در فهم تمدن اسلام نیز به نوعى سطحىنگرى دچار شدهاند و روح تمدن اسلامى و دستاوردهاى آن را به تعدادى ستون و بناى تاریخى کاهش دادهاند. نویسندگان مسلمان معاصر نیز به این موضوع توجه کردهاند و کمابیش در آثار آنان نکاتى در این زمینه به چشم مىخورد.موضوع نقش دین در شکلگیرى تمدن از منظرى دیگر قابل بررسى است. در فضاى کنونى بازنگرى اندیشههاى دینى موضوع نقش و توانایى دین در زندگى دنیوى انسانها و حیطهى دخالت دین در دنیاى آنها، یکى از مباحثى است که در مطالعات فلسفهى دین، کلامجدید و جامعهشناسى دین مورد بحث و بررسى قرار گرفته است و این پرسش بنیادین مطرح شده است که اصولاً دین تا کجا وارد زندگى انسانها خواهد شد و کدام قلمرو را براى دامنهى نفوذ خود برگزیده است. دیدگاه نظریهپردازان در این باره نیز متفاوت است. بر اساس دیدگاه کسانى که کارکرد و نقش حداقلى براى دین قائل هستند اصولاً نمىتوان از نقش دین در تمدنسازى سخن گفت، زیرا به اعتقاد آنها دین از جمله دین اسلام نقش و وظیفهاى دنیایى ندارد و دین تنها متولّى تعیین اعمال عبادى انسان و تأمین و تضمین کنندهى آخرت او است. در نگاه این افراد، تمدن پدیده و محصولى بشرى است و در حیطهى مطالعات دینى قرار نمىگیرد. از سوى دیگر کسانى نیز هستند که نقش وظیفه و کارکردى حداکثرى براى دین قائل هستند و دربارهى گسترهى حضور و دخالت دین تا آنجا پیش مىروند که حتّى دین را متولّى تبیین و تعیین قواعد و قوانین ریاضى و طبیعى هم مىدانند. اینها با این استدلال که «و لارَطْبِ وَ لا یَابِسٍ إِلَّا فِى کِتبٍ مُّبِین»16 تمدنسازى را مانند همهى پدیدههاى دیگر در زمرهى وظایف و کارکردهاى دین به حساب مىآورند و لذا براى شناخت قواعد تمدنسازى به سراغ آموزههاى دینى مىروند. این نوشته، مجالى مناسب براى تبیین این دو دیدگاه و نقد و ارزیابى مبانى و نتایج آنها نیست، ولى با توجّه به نیازى که در ادامهى مقاله داریم، باید در اینجا موضعى مشخص اتخاذ کنیم و پاسخى روشن به این پرسش بدهیم. به نظر مىرسد از این دو دیدگاه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
جوانه های تربیتی
اسلام عنایت خاصی به تربیت , رشد و شکوفایی شخصیت افراد داشته و عوامل مختلفی را در رسیدن به این هدف معرفی می کند. یکی از این عوامل «وراثت» می باشد. البته شاید نتوان وراثت را از عامل همپای آن , «محیط» جدا کرد و مجزا از آن بحث نمود ، بنابراین ناگزیریم در کنار بحث از وراثت، گریزی به مسأله محیط هم داشته باشیم.
روایات وارده در زمینه وراثت زیاد و گسترده است که برخی از آنها مستقیماً و برخی دیگر به طور ضمنی بر مسأله وراثت دلالت می کنند. به همین جهت ما به طور گذرا فقط به برخی از روایات اشاره می کنیم و بررسی بیشتر را به خوانندگان گرامی واگذار می کنیم.
وراثت در اسلام
قرآن و مسأله وراثت، در قرآن آیه ای نیست که به طور مستقیم به مسأله وراثت اشاره داشته باشد ، بلکه از مفهوم آیه می توان این موضوع را برداشت کرد. که در اینجابه طور مختصر به آیه ای در این زمینه اشاره می شود:
خداوند متعال در سوره نوح آیه27 می فرماید: «اِنّک لاتَذَرهُم یضِلّوا عِبادک وَ لایلِدُوا اِلاّ فاجِراً وَ کفّارا » نوح گفت: « پروردگارا هیچ یک از کافران را زنده نگذار چرا که اگر آنها را باقی بگذاری، بندگانت را گمراه می کنند و جز نسلی فاجر و کافر به وجود نمی آورند.»
این آیه هم بیانگر تأثیر محیط می تواند باشد و هم تأثیر وراثت. نوح_علیه السلام_ این سخن را به عنوان علت برای درخواستش بیان می کند: اگر درخواست کردم که همه آنها را هلاک کنی، برای این بود که هیچ فایده ای در بقای آنان نیست؛ نه برای مؤمنان و نه برای فرزندان خودشان. اما برای مؤمنان فایده ندارد؛ زیرا که فرزند صالح نمی آورند. نوح_علیه السلام_ معنای اینکه کفار فاسق در آینده جز فاجر و کافر نمی زایند ، را از راه وحی فهمیده بود.1
وراثت در منظر روایات
تعداد روایاتی که به طور مستقیم به وراثت اشاره دارد اندک است و باقی روایاتی که در این مجال به آنها اشاره می کنیم، جزء روایاتی است که به طور ضمنی بر مسأله وراثت اشاره دارد. از جمله روایاتی که دربردارنده مضمون وراثت است عبارتند از:
پیامبر اکرم_صلی الله علیه و آله و سلم_ می فرمایند: «اگر اسپرم مرد بر تخمک زن غالب شود، پسر شبیه مرد و فامیل او می شود و اگر تخمک زن غالب شود، فرزند شبیه مادر و بستگان او می شود.»2
این روایت در واقع بیانگر صفت غالب و مغلوب بودن ژنهاست. ژن هریک از والدین که غالب شود، خصوصیت او در فرزند ظاهر و فرزند شبیه او می شود.
در روایت دیگری از امام علی_علیه السلام_ است که فرمودند: «سجایای اخلاقی دلیل پاکی وراثت و فضیلت ریشه خانوادگی است.»3
مطلب دیگری که در برخی از روایات به آن تصریح شده ، این است که راه انتقال صفات را فقط از پدر و مادر به فرزندان نیست، بلکه نسلهای گذشته را تا پنج یا ده پشت مؤثراست.
در روایتی از امام صادق_ علیه السلام_ آمده است: «خداوند زمانی که اراده کند فردی را خلق کند، تمام صورتهای بین او و بین آدم را جمع می کند واو را به صورت یکی از آنان خلق می نماید... .»4
این احادیث به طورمستقیم به اثبات وراثت می پردازد. اما احادیثی را که به طور ضمنی به اهمیت مسأله وراثت و اثبات آن دلالت دارد، می توان به سه زمان محدود کرد:
1. قبل از ولادت و انعقاد نطفه.
2. حین انعقاد نطفه، در زمانی که والدین در اندیشه فرزندآوری هستند.
3. بعد از انعقاد نطفه و در دوران بارداری.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
شیمیدان های نامی اسلام
آغاز کیمیاگری اسلامی با اسامی مردانی همراه است که احتمالا خود کیمیاگر نبودهاند، اما با گذشت زمان و فرارسیدن قرن دهم میلادی ، کیمیاگران شهیری از میان آنان برخاستند که علاوه بر تفکراتشان ، نوشتارهای کاملا جدید و نوینی خلق کردند. امام جعفر صادق علیه السلام (148 ـ 82 هـ . ق. / 770 ـ 705 م( محضر پر فیض حضرت امام صادق (ع) ، مجمع جویندگان علوم بود. با دانش پژوهی که به محفل آن حضرت راه مییافت از خرمن لایزال دانش او بهره مند میشد. در علم کیمیا ایشان نخستین کسی بودند که عقیده به عناصر چهارگانه (عناصر اربعه) آب ، آتش ، خاک و باد را متزلزل کردند. از فرمودههای ایشان است که : «من تعجب میکنم مردی چون ارسطو چگونه متوجه نشده بود که خاک یک عنصر نیست. بلکه عنصرهای متعددی در آن وجود دارد.» ایشان هزار سال پیش از پرسینلی ، لاووازیه و ... دریافته بود که در آب چیزی هست که میسوزد (که امروزه آن را هیدروژن مینامند. از امام صادق (ع) ، رسالهای در علم کیمیا تحت عنوان «رسالة فی علم الصناعة و الحجر المکرم» باقیمانده که دکتر «روسکا» آن را به زبان آلمانی ترجمه و در سال 1924 آن را تحت عنوان «جعفر صادق امام شیعیان ، کیمیاگر عربی» در «هایدبرگ» به چاپ رسانده است. به عنوان مثال و برای آشنایی با نظرات حضرت صادق (ع) در شیمی ، خلاصهای از بررسی دکتر «محمد یحیی هاشمی» را در ذیل درج میکنیم: از شرحی که امام صادق (ع) برای اکسید میدهد، چنین معلوم میشود که اکسید جسمی بوده که از آن برای رفع ناخالصی در فلزات استفاده شده است. ایشان تهیه اکسید اصغر (اکسید زرد) را از خود و آهن و خاکستر به کمک حرارت و با وسایل آزمایشگاهی آن دوره ، مفصلا شرح داده و نتیجه عمل را که جسمی زرد رنگ است، اکسید زرد نام نهادهاند. این شرح کاملا با فروسیانید پتاسیم که جسمی است زرد رنگ به فرمول Fe(CN)6] K4] منطبق است و ... . نتیجه عمل بعد از طی مراحلی ایجاد و تهیه طلای خالص است. امروزه نیز از همین خاصیت سیانور مضاعف طلا و پتاس برای آبکاری با طلا استفاده میشود. جابر بن حیان (200 ـ 107 هـ . ق / 815 ـ 725 میلادی( جابربین حیان معروف به صوفی یا کوفی ، کیمیاگر ایرانی بوده و در قرن نهم میلادی میزیسته و بنا به نظریه اکثریت قریب به اتفاق کیمیاگران اسلامی ، وی سرآمد کیمیاگران اسلامی قلمداد میشود. شهرت جابر نه تنها به جهان اسلام محدود نمیشود و غربیها او را تحت عنوان «گبر» میشناسند.ابن خلدون درباره جابر گفته است: جابربن حیان پیشوای تدوین کنندگان فن کیمیاگری است. جابربن حیان ، کتابی مشتمل بر هزار برگ و متضمن 500 رساله ، تالیف کرده است. «برتلو» شیمیدان فرانسوی که به «پدر شیمی سنتز» مشهور است، سخت تحت تاثیر جابر واقع شده و میگوید: «جابر در علم شیمی همان مقام و پایه را داشت که ارسطو در منطق .» جورج سارتون میگوید: «جابر را باید بزرگترین دانشمند در صحنه علوم در قرون وسطی دانست.» اریک جان هولیمارد ، خاورشناس انگلیسی که تخصص وافری در پژوهشهای تاریخی درباره جابر دارد، چنین مینویسد: جابر شاگرد و دوست امام صادق (ع) بود و امام را شخصی والا و مهربان یافت؛ بطوری که نمیتوانست از او جدا ولی بی نیاز بماند. جابر میکوشید تا با راهنمایی استادش ، علم شیمی را از بند افسانههای کهن مکاتب اسکندریه برهاند و در این کار تا اندازهای به هدف خود رسید. برخی از کتابهایی که جابر در زمینه شیمی نوشته عبارتند از : الزیبق ، کتاب نارالحجر ، خواص اکسیرالذهب ، الخواص ، الریاض و ... . وی به آزمایش بسیار علاقمند بود. از این رو ، می توان گفت نخستین دانشمند اسلامی است که علم شیمی را بر پایه آزمایش بنا نهاد. جابر نخستین کسی است که اسید سولفوریک یا گوگرد را از تکلیس زاج سبز و حل گازهای حاصل در آب بدست آورد و آن را زینت الزاح نامید. جابر اسید نیتریک یا جوهر شوره را نیز نخستین بار از تقطیر آمیزهای از زاج سبز ، نیترات پتاسیم و زاج سفید بدست آورد. رازی ، ابوبکر محمد بن زکریا (313 ـ 251 هـ . ق / 923 ـ 865 م( زکریای رازی به عنوان یکی از بزرگترین حکیمان مسلمان شناخته شده و غربیها او را به نام «رازس» میشناسند. رازی در علم کیمیا ، روش علمی محض را انتخاب کرده و بر خلاف روشهای تمثیلی و متافیزیک ، به روشهای علمی ارزش زیادی قائل شده. رازی موسس علم شیمی جدید و نخستین کسی است که «زیست شیمی» را پایهگذاری نموده است. دکتر «روسکا» شیمیدان آلمانی گفته است: «رازی برای اولین بار مکتب جدیدی در علم کیمیا بوجود آورده است که آن را مکتب علم شیمی تجربی و علمی می توان نامید. مطلبی که قابل انکار نیست اینست که زکریای رازی پدر علم شیمی بوده است.» کتابهای او در زمینه کیمیا در واقع اولین کتابهای شیمی است. مهمترین اثر رازی در زمینه کیمیا کتاب «سرالاسرار» است. ظاهرا رازی 24 کتاب یا رساله در علم کیمیا نوشته که متاسفانه فقط معدودی از آنها بدست آمده و در کتابخانههای مشهور دنیا نگهداری میشود. وی نخستین بار از تقطیر شراب در قرع و انبیق مادهای بدست آورد که آن را الکحل نامید که بعدها به هر نوع ماده پودری شکل حتی به جوهر هم داده شد، از این رو آن جوهر را جوهر شراب نیز نامیدند. گفته میشود که رازی کربنات آمونیوم را از نشادر و همچنین کربنات سدیم را تهیه کرده است. ابن سینا ، حسین (428 ـ 370 هـ . ق / 1036 ـ 980 م( ابن سینا ملقب به شیخ الرئیس ، بزرگترین فیلسوف و دانشمند اسلامی و چهرهای بسیار موثر در میدان علوم و فنون است. غربیها وی را به نام «اوسینیا» میشناسند. ابن سینا ، رنجی برای کیمیاگری و ساختن طلا نکشید؛ زیرا او به استحاله باور نداشت و صریحا تبدیل فلزات به یکدیگر را ناممکن و غیر عملی میدانست. ابو علی سینا از ادویه منفرد ، 785 قلم دارو را به ترتیب حروف ابجد نام برده و به ذکر ماهیت آنها پرداخته و خواص تاثیر آن داروها را شرح داد. وی ضمن توصیف این مواد ، آگاهیهای جالبی در زمینه «شیمی کانی» به خوانندگان میدهد و میگوید از ترکیب گوگرد و جیوه می توان شنگرف تهیه کرد. وی نخستین کسی است که خواص شیمیایی الکل و اسید سولفوریک را از نظر دارویی شرح داد. بیرونی ، ابوریحان محمد (442 ـ 362 هـ . ق / 1050 ـ 972 م( کانی شناس و دارو شناس جهان اسلام و یکی از بزرگترین دانشمندان اسلام است که با ریاضیات ، نجوم ، فیزیک ، کانی شناسی ، دارو سازی و اغلب زبانهای زنده زمان خود آشنایی داشته است. یکی از آثار مهم بیرونی در شیمی کتاب الجواهر وی است که در بخشی از آن ، نتایج تجربی مربوطه به تعیین جرم حجمی امروزی آنها تفاوت خیلی کم دارد و یکی از کاربردهای مهم وی به شمار میرود که در علوم تجربی ، انقلابی بزرگ به وجود آورد. برای تعیین جرم اجسام ، ترازویی ابداع کرد. بیرونی همچنین در کتاب الجماهیر (در شناسایی جوهرها) به معرفی مواد کانی به ویژه جواهرات گوناگون پرداخت. بیرونی ، چگالی سنج را برای تعیین جرم حجمی کانیها به ویژه جوهرها و فلزها نوآوری کرد که در آزمایشگاه امروزی کاربرد دارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 26 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تحقیق درباره غدیر و فلسفه سیاسى اسلام
فرمت فایل :word( قابل ویرایش) تعداد صفحات: 26 صفحه
تحقیق درباره
کلمه کلیدی: تحقیق درباره غدیر و فلسفه سیاسى اسلام , درباره غدیر و فلسفه سیاسى اسلام , فلسفه سیاسى اسلام , تحقیق درباره غدیر ,
توضیح کوتاه: این تحقیق درباره غدیر و فلسفه سیاسى اسلام می باشد
قیمت : 3400
فارغ از هر دو جهانم به گل روى على(ع) از خم دوست جوانم به خم موى على طى کنم عرصه ملک و ملکوتاز پى دوست یاد آرم به خرابات چو ابروى على(ع) (1)
پیشگفتار
با نگاه به پیشینه حیات بشرى، «خانواده» و «قبیله» نخستین گروههاى اجتماعى است که در آن نوعى «ریاست»، «قانون» و «حکومت» دیده مىشود و سپس از دولتها و نظام حکومتى مىتوان یاد کرد که در سرزمینهاى گسترده، براى جمعیتى معین، با نظامهاى ادارى و سازمانهاى سیاسى به حکومت پرداخته و نظام اقتصادى جامعه را تحت پوشش خویش قرار داده، و اعمال حاکمیت نمودهاند.
«رئیس»، «رهبر» و «حاکم» با نظام ادارى خاص به تشکیل حکومت موفق مىگردد. و عاملى که در پذیرش و انتخاب رئیس و حاکم مؤثر است چیزى جز فرهنگ و بینش آن جامعه نیست.
اگر جامعهاى بینش مادى را بپذیرد و به اقتصاد آزاد گردن نهد و در مبانى عقیدتى و ایدئولوژیکى از فلسفه لذت و اصالت نفع پیروى کند، حکومتى سرمایهدارى شخصى یا دولتى خواهد داشت و اگر از مبانى الهى و قرآنى پیروى نماید، به «حکومت اسلامى» و «مدینه فاضله غدیر» دست مىیابد.
ما در این گفتار به بررسى اجمالى عنصر اصیل در تشکیل حکومتخواهیم پرداخت و با مبانى قرآنى فلسفه سیاسى اسلام آشنا خواهیم شد.
فلسفه سیاسى اسلام
وقتى از «فلسفه سیاسى اسلام» سخن به میان مىآید، بحث از فلسفه و نوع بینش اسلامى است. و در حقیقت فلسفه سیاسى اسلام، جزئى از نظام فلسفى و جهانبینى اسلامى محسوب مىگردد.
دانشمندان اسلامى در علومى چند مبانى نظرى و عملى نظام فلسفى اسلام را تبیین کردهاند که مىتوان «فلسفه»، «کلام»، «عرفان»، «اخلاق» و «فقه» را در این ردیف قرار داد.
فلسفه، کلام و عرفان نظرى، مبانى عقلى و تئوریهاى اسلامى را ارائه مىدهند، تئوریهایى که خود علاوه بر عقل از قرآن و سنت اخذ شدهاند و اگر این دو را از آن حذف کنیم نامیدن عنوان اسلامى بر آن شایسته نیست.
همچنین عرفان عملى، حکمت عملى - سیاست مدن - و فقه اسلامى نیز مبانى عملى فلسفه سیاسى اسلام را تشریح مىکنند.
«آراء اهل المدینة الفاضلة»، «السیاسة المدینة»، «التنبیه على سبل السعادة» از فارابى و «سیاسیات شفا» از ابنسینا در فلسفه، «الشافى فى الامامة» از سید مرتضى، و «تجرید الاعتقاد» از خواجه نصیر الدین طوسى و شروح آن در علم کلام و «فصوص الحکم» فارابى و محیى الدین عربى و «مصباح الانس» شمس الدین محمد، ابن فنارى از جمله کتبى هستند که مبانى نظرى فلسفه سیاسى اسلام را بیان داشتهاند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 23 صفحه
قسمتی از متن .docx :
کتاب ارزشمند و عظیم ((الغدیر))، اثر محقق بزرگوار و عاشق اهل بیت و مدافع بزرگ حریم ولایت و امامت ، علامه عبدالحسین امینى (1320 - 1390 ق ) از ذخائر گرانقدر شیعه است که بر اساس قرآن و حدیث و منابع تاریخى به دفاع از حق و رفع و دفع شبهات مخالفان پرداخته و از چنان تتبع و کاوشى عمیق برخوردار است که براى بعضى باور این نکته که این کار بزرگ و سترک از عهده یک نفر برآید، دشوار است . مباحث سودمند و ابتکارى که در الغدیر آمده ، سزاوار آگاهى عموم است . اصل کتاب به زبان عربى است و به فارسى هم ترجمه شده است . اما شاید بسیارى از علاقه مندان ولایت ، حوصله یا مجال مطالعه مجموعه عظیم و چند جلدى الغدیر را نداشته باشند.از این رو این موسسه بر آن شد که برخى از موضوعات بحث شده در ((الغدیر)) را، بصورت گزینشى و خلاصه ، تدوین و در اختیار عموم قرار دهد، تا ازاین چشمه فیض ، بهره مند شوند. در این کار، علاوه بر ترجمه ، نوعى تلخیص و چکیده نویسى به کار رفته است ، تا مباحث مبسوط و فنى و نقلهاى فراوان یک مساله از منابع بیشمار، براى خواننده فارسى زبان خسته کننده نباشد.امید است که این سلسله جزوات ، پیروان اهل بیت (ع ) را با معارف شیعى و دیدگاه ها و تحقیقات علامه امینى در اثر ماندگارش ((الغدیر)) آشناتر سازد و گامى در تقدیر از خدمات و زحمات این بزرگ مدافع ولایت علوى محسوب گردد و عنایات خاصه مولى الموحدین ، امیرالمؤ منین على بن ابیطالب (ع ) را فراهم آورد. ان شاء الله .معاونت پژوهشهاى فارسى
پیشگفتار مترجم
در اینکه ((امامت ))، تداوم خط نورانى ((رسالت )) و ضامن اجراى احکام خدا در جامعه است ، شکى نیست و بدون این پشتوانه ، دین الهى از حالت قانون به صورت اجرا در نمى آید.پیش بینى مکتب وحى براى این منظور، همان ((وصایت )) است که در مورد پیامبران گذشته نیز تحقق داشته و انبیاء الهى براى ادامه دین خداپس از خودشان ((وصى )) معرفى مى کردند تا هادى مردم و مبین شریعت باشد.در اسلام ، آن چه که در روز هیجدهم ذى حجه سال دهم هجرى در ((غدیر خم )) پیش آمد و حضرت رسالت ، به فرمان الهى امیرالمؤ منین على (ع ) را به امامت و وصایت و خلافت تعیین نمود، یکى از حلقه هاى همین سلسله نورانى و رشته مستمر ((وصایت )) بود. دراهمیت آن نیز، همین بس که خداوند به پیامبرش فرمان اکید داد که آن را به مردم ((ابلاغ )) کند و گرنه رسالت خدا را ابلاغ نکرده است . پس از انجام آن مراسم نیز، آیه ((اکملت لکم دینکم ...)) نازل شد که نشان دهنده جایگاه والاى ولایت و رهبرى در اکمال دین و اتمام نعمت است .غدیر، کاشتن بذر ولایت درجانها بود و نشان دادن خورشید، به گرفتاران ظلمتها. پیامبر خدا (ص ) در غدیر خم ، براى مسلمانانى که ((طاعت خدا)) را در ((اطاعت از رسول )) به اثبات رسانده بودند، رهنمود داد که ((اطاعت از اولى الامر)) را هم در این قائمه قرار دهند، که آن هم اطاعت از خداست .از این رو، غدیر خم ، عید ولایت و رهبرى ، عید عدالت و حق گسترى و عید بشریت و روز ((انسان )) است ، روز پیمان و میثاق با ((ولى خدا)) و ((دین خدا)) و ((رسول خدا)).دریغ است که بشر، سرچشمه ساز زلال ((ولایت على )) سیراب نشود.بدون ولایت على ، کشتى مسلمانان به ساحل نجات و امنیت نمى رسد. در دنیاى طوفان زده ما، نوح ، على (ع ) است که رهشناس است و موج آشنا و قاطع و هادى . امت بى امام ، رمه اى بى چوپان است و گله اى بى شبان و کشتى بى ناخدا و راه بى علامت و شب بى چراغ ! براى پیمودن این راه ، چه کسى رهشناس تر از ((مولود کعبه ))؟و قاطع تر از ((ابوتراب )) و پسندیده تر از ((مرتضى )) و والاتر از ((على ))؟این بودکه رسول اکرم (ص ) از سوى پروردگار فرمان یافت تا ((حق مجسم )) را آشکارا در بازگشت از ((حجة الوداع ))، به مردم معرفى کند و ((على بن ابى طالب )) (ع ) را به امامت و خلافت نصب نماید تا پس از وى ، مردم در حیرت و ضلالت نمانند. پس ، چه روزى شایسته تر از ((غدیر)) براى عید گرفتن و بزرگ داشتن و شادمانى کردن ؟آن چه مى خوانید، فشرده بحثى است که مرحوم ((علامه امینى )) در جلد اول کتاب ارزشمند ((الغدیر))، تحت عنوان ((عید الغدیر فى الاسلام )) (1) آورده و با استفاده از منابع فراوان اهل سنت و با تکیه بر روایات و نقلهاى راویان و بزرگان آن فرقه ، هم به عید بودن غدیر اشاره کرد، هم ریشه تاریخى موضوع را از زمان پیامبر اکرم (ص ) بررسى نموده است و این که این مساله ، از روزگار حضرت رسول و از زبان و زمان او مطرح بوده است ، نه آن که از اختراعات شیعه در قرون بعد و به دست معزالدوله باشد. تبریک و تهنیت گویى مسلمانان ، بخصوص ابوبکر و عمر را به على بن ابى طالب (ع ) در همان روز غدیر به صورت مستند آورده و بحثى محققانه هم درباره سلسله سند این نقلها وروایات و معتبر بودن راویان و ناقلان حدیث غدیر و حدیث تهنیت ، از دیدگاه خود اهل سنت انجام داده است .بخش ((عنایت خدا و رسول به غدیر)) از صفحه 12 همین جلد گرفته شده است .در مواردى که نقلهاى متعدد از منابع مختلف ، پیرامون یک موضوع آمده ، جهت پرهیز از طولانى شدن نوشته ، به ترجمه بعضى از آن نقلها اکتفا شده و به مضمون و محتواى بقیه موارد اشاره شده است .امید است که این نوشته ، خوانندگان گرامى را با گوشه اى از معارف والاى گنجینه پرگوهر ((الغدیر)) آشنا سازد و گامى کوچک در ارج نهادن به کار عظیم حضرت علامه امینى ((ره )) به شمار آید.قم - جواد محدثىدى 1375
عنایت خدا و رسول به ((غدیر))
خداى سبحان عنایتى فراوان داشت که حدیث و ماجراى ((غدیر خم )) علنى و آشکار باشد، تا زبانها و نقلهاى راویان پیوسته بر مدار آن بچرخد، تا آن که حجت و دلیلى آشکار براى حمایتگر بزرگوار دینش حضرت امام على (ع ) گردد.از این رو، ابلاغ این ماموریت را هنگامى به پیامبرش داد، که همراه جمعیت انبوهى از حج اکبر بازمى گشت . پیامبر خدا (ص ) نیز در حالى این دعوت را ابلاغ کرد که توده هاى وسیعى