واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق در مورد مالک اشتر 14 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 13 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

مقدمه:

نهج البلاغه مجموعه‌ای از سخنان و نامه‌های امام علی (ع) است که علاوه بر حکمت‌ها و معانی بلند، از حیث بلاغت و سخنوری چنان است که آن را فروتر از کلام خلاق و برتر از کلام مخلوق دانسته، لقب « برادر قرآن» بر آن نهاده‌اند. یکی از نامه‌های مشهور نهج البلاغه فرمان امام علی (ع) به مالک اشتر است که برای حکمرانی مالک بر مصر نوشته شده است و به نام « عهدنامه مالک اشتر» نیز شهرت دارد.عهدنامه مالک اشتر حاوی معارف گوناگونی است که عمده آن درباره فلسفه سیاسی اسلام و اصول مدیریت اسلامی است. از این نامه نهج البلاغه ترجمه‌ای متعدد انجام گرفته که ترجمه میرزا محمد مهدی نواب تهرانی معروف به « بدایع نگار» ، از نویسندگان دوره قاجار یکی از بهترین آنهاست. ترجمه بدایع نگار را دهخدا در لغت نامه و ملک اشعراء بهار در کتاب سبک شناسی ستوده‌اند. محقق این اثر،سید ناصر هاشم زاده، کتاب حاضر را «فرمان» نامیده و در مقدمه آن مشخصات ترجمه بدایع نگار و شرح حال مفصل او و نیز مطالبی درباره شخصیت مالک اشتر و رابطه‌اش با امام علی (ع) نوشته است. همچنین پس از متن ترجمه بدایع نگار، متن تحقیقی نامه امام با اختلاف نسخه‌های ابن ابی الحدید، صبحی صالح و عبده در بخش پایانی کتاب آمده است.

مالک اشتر

فرستادن اشتر به مصر و کشته شدن او

چون خبر از هم گسیختگى حکومت مصر بر محمد بن ابو بکر به گوش على (ع) رسید، آن حضرت فرمود: براى ولایت مصر کسى جز اشتر یا قیس صلاحیت ندارد.اشتر، پس از جنگ صفین به محل کار دولتى خود در جزیره بازگشته بود.على (ع) به قیس فرمود: تا وقتى کار حکمیت‏به اتمام رسید تو رئیس شرطگى مرا به عهده گیر و پس از آن به آذربایجان روانه شو.آن حضرت در پى اشتر که در نصیبین بود فرستاد و او را طلبید و ولایت مصر را بر عهده او نهاد و عهدنامه مشهورى را که در نهج البلاغه نیز آمده است، براى وى نوشت.در این عهدنامه مسائل مختلفى از هر باب مانند سیاست، آداب حکام و والیان، گفته آمده که در حکم گنجینه گرانقدرى محسوب است.محمد با آمدن اشتر از برکنارى خود آگاهى یافت و ناراحت‏شد.على (ع) نیز به او نوشت: خبر دلگیریت از فرستادن اشتر به جاى تو به من رسید.من این کار را براى ایجاد کندى در سعى و کوشش و یا زیادى در تلاشت نکردم و اگر آنچه را که در دست تو بود از تو گرفتم تو را به ولایت جایى مى‏گمارم که اداره آن براى تو آسان‏تر و خوش‏آیندتر باشد.پس معاویه به مقدم اهل خراج منطقه قلزم پیغام داد تا اشتر را مسموم سازد و در عوض قول داد، در صورت انجام این کار، از آنان هرگز خراج نستاند.وى نیز با تهیه شربتى از عسل مالک را، که روزه‏دار هم بود، مسموم ساخت. معاویه پیوسته به اهل شام مى‏گفت که على (ع) اشتر را به دیار مصر گسیل داشته ست‏بر او نفرین کنید.مردم نیز هر روز بر اشتر نفرین مى‏کردند.چون معاویه از مسموم شدن اشتر آگاهى یافت‏براى شامیان سخنرانى کرد و گفت: خداوند دعاى شما را استجابت کرد.وى همچنین گفت: على، دو بازو داشت.یکى از آنها، عمار بن یاسر بود که در صفین قطع شد و دیگرى مالک اشتر بود که امروز آن هم قطع شده است.همچنین معاویه گفت: خداوند لشکرهایى از عسل دارد.اما وقتى خبر کشته شدن مالک به على (ع) رسید، آن حضرت فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون‏».مالک و تو چه مى‏دانى مالک چیست؟و آیا موجودى مثل او خواهد بود؟اگر او آهن بود از آهن استوارتر و اگر سنگ بود از سنگ سخت‏تر بود و زنان مویه کننده باید بر مرگ چنین کسى فریاد ضجه سر دهند.

مالک اشتر نخعی

تعریف و توصیف مالک خارج از آنست که در این چند سطر نوشته است اشاره مینمائیم.میفرماید یکى از بندگان خدا را بسوى شما (براى حکومت) روانه کردم که در روزهاى خوفناک نمیخوابد و در ساعات وحشت و اضطراب از برابر دشمن بر نمیگردد و بیمناک نشود و بر بدکاران از سوزاندن آتش سخت‏تر است و او مالک بن حارث از قبیله مذحج است پس سخنش را بشنوید و فرمانش را در آنچه با حق مطابقت دارد اطاعت کنید فانه سیف من سیوف الله زیرا او شمشیرى از شمشیرهاى خدا است که تیزى آن کند نشود و ضربتش بى اثر نباشد (1) .

آرى مالک سیف الله المسلول بود که با شمشیر آتشبار خود خرمن هستى منافقین را خاکستر مینمود و مقام شامخى داشت که على علیه السلام درباره‏اش فرمود:لقد کان لى کما کنت لرسول الله یعنى مالک براى من چنان بود که من نسبت برسول خدا بودم اگر باین کلام امام توجه دقیق شود آنوقت میزان عظمت و علو منزلت‏مالک روشن میگردد.

ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه میگوید اگر کسى سوگند یاد کند که خداى تعالى در میان عرب و عجم کسى را مانند مالک خلق نکرده است مگر استادش على بن ابیطالب را گمان نمیکنم که در سوگند خود گناهى کرده باشد زندگى مالک اهل شام و مرگ وى اهل عراق را پریشان نمود .

رشادتهاى مالک در جنگ صفین غیر قابل توصیف است و معاویه او را دست راست على مینامید،پس از مراجعت از صفین على علیه السلام او را بفرماندارى مصر اعزام نمود و بطوریکه قبلا شرح داده شد در قلزم بوسیله نافع مسموم گردید.

خبر شهادت وى على علیه السلام را بیاندازه متأثر نمود و براى آن شجاع بى نظیر بسیار گریه نمود و فرمود خدا رحمت کند مالک را و سپس فرمود مالک اگر کوه بود کوهى عظیم بود و اگر سنگ بود سنگى صلب و سخت بود مرگ او اهل شام را عزیز و اهل عراق را ذلیل نمود پس از این دیگر مثل مالک را نخواهم دید.

مالک بن حارث عبد یغوث نخعی معروف به مالک اشتر یکی از امرای شجاع و بزرگ بوده است. وی بر قوم خود ریاست داشت و در جنگ یرموک شرکت کرد و یک چشم خود را از دست داد. از شیعیان مخلص امیرالمؤمنین و از فرماندهان بزرگ و شجاع آن حضرت بود که در جنگ جمل و جنگ صفین امام را همراهی می‌کرد و رشادت‌ها و جانفشانی‌های او در این پیکارها در تاریخ مضبوط است. امیرالمؤمنین او را به حکومت مصر منصوب فرمود و منشور حکومتی‌ای که به مالک عطا فرمود از نفیس‌ترین و ارزنده‌ترین مطالب حکمرانی و مردم‌داری و حکومت‌داری است که در نهج البلاغه نیز آمده است . در سال 37 هجری در مسیر مصر، به توطئه و تحریک معاویه ، توسط یکی از مالکان روستاهای بین راه مسموم شد و درگذشت. امیرالمؤمنین علیه السلام از شهادت مالک بسیار متأثر گردید و فرمود: خدا مالک را رحمت کند. او برای من آن چنان بود که من برای پیامبر خدا بودم.

اِبراهیمِ‌بْنِ مالِکِ اَشْتَرِ نَخَعی، ابوالنعمن (مق‍ 72ق/691م)، سردار معروف عرب که به حمایت از مختاربن عُبَید ثَقَفی به خونخواهی حسین‌بن علی(ع) بر ضدّ اُمویان قیام کرد. از زندگی ابراهیم پیش از پیوستن به مختار آگاهی دردست نیست جز آنکه گفته‌اند در جنگ صفّین در زمرۀ یاران علی‌بن ابی‌طالب(ع) و در رکاب پدرش مالک اشتر (ﻫ م) با معاویه جنگ کرد (نصربن مزاحم، 441). در 66ق/685م مختار ثقفی که خود را نمایندۀ محمدبن حنفیّه می‌خواند، به خونخواهی شهدای کربلا مقدمات قیام بر ضد امویان را تدارک می‌دید. در این هنگام بعضی از شیعیان کوفه و طرفدار قیام مختار، به سبب شخصیت نیرومند ابراهیم و به سبب خاطره‌ای که از وفاداری پدرش نسبت به علی‌بن ابی‌طالب در یاد داشتند، بر آن شدند که ابراهیم را نیز به قیام فرا خوانند. ابراهیم بدان شرط که او را به فرماندهی بردارند، با درخواست آنان موافقت کرد؛ اما شیعیان یادآوری کردند که مختار ثقفی از سوی ابن حنفیّه به فرماندهی برگزیده شده است. اندکی بعد مختار خود به نزد ابراهیم رفت و نامه‌ای را که مدعی بود ابن‌حنفیّه به ابراهیم نوشته است، به او تسلیم کرد. در این نامه از ابراهیم خواسته شده بود که با مختار در قیام بر ضدّ امویان همکاری کند (بلاذری، 5/222). ابراهیم در آغاز به سبب نکته‌ای که در چگونگی نگارش نامه یافت، در صحّت انتساب آن به ابن‌حنفیّه دچار تردید شد (نک‍: متن نامه در بلاذری، همانجا؛ طبری، 6/16-17؛ قس: همان نامه در دینوری، 289 که به سبب فقدان نکته‌ای که ابراهیم را در صحت آن نامه دچار تردید کرد، بالمآل از تردید او سخنی به میان نیاورده است؛ و به گفتۀ ابن سعدنامه را مختار از زبان ابن‌حنفیّه نوشته بوده است، 5/99) ولی چون کسانی مانند یزیدبن انس اسدی و احمربن شُمَیط بجلی و عبداللـه‌بن کامل شاکری گواهی دادند که خود دیده‌اند که آن نامه را محمدبن حنفیّه به ابراهیم نوشته است (ابن سعد، همانجا)، دعوت به قیام را پذیرفت و با مختار بیعت کرد. شعبی که در جریان پیوستن ابراهیم به قیام مختار شرکت داشتن و بیشتر مورخان، واقعۀ مذکور را از او روایت کرده‌اند، خود در صحت نامۀ محمدبن حنفیّه به ابراهیم تردید کرده و پس از تحقیق بسیار سرانجام از ابوعمره کیسان، یکی از گواهانِ صحت انتساب انتساب‌نامه شنیده است که آنان چون مختار را مردی ثقه می‌دانند، به قول او مبنی بر صدور نامه از سوی محمدبن حنفیّه اعتماد کرده و به درستی آن گواهی داده‌اند (دینوری، 290). به هر حال میان ابراهیم و مختار توافق شد که در نیمۀ ربیع‌الاول 66ق/اکتبر 685م در کوفه خروج کنند، اما چون در تاریخ مذکور مقدمات آماده نشد، آغاز قیام را به پنجشنبه پس از نیمۀ همان ماه موکول کردند (بلاذری، 5/223؛ طبری، 6/18). در این میان رفت و آمد پی‌درپی ابراهیم به نزد مختار، سبب بدگمانی عبداللـه‌بن مطیع شد که از سوی عبداللـه‌بن زبیر بر کوفه امارت داشت (ابن‌سعد، همانجا) و چون از نقشۀ قیام آگاه شد، از ایاس‌بن مضارب رئیس شرطۀ کوفه خواست که مراقب اوضاع باشد و خود، کسانی



خرید و دانلود تحقیق در مورد مالک اشتر 14 ص


تحقیق درباره عهدوپیمان امام به مالک اشتر 32 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 52

 

فهرست مطالب

عنوان

پیشگفتار

عهدوپیمان امام به مالک اشتر نخعی در دستوردادرسی ورموز رعیت پروری وآداب مملکت داری وپند اندرز به همگان

امر نمودن عثمان ابن حفیف را به جنگ با دشمن

ترغیب نمودن اشعث بن قیس را به حفظ اموال آذربایجان

امر کردن بعضی از کارگردانش را به مماشات با رعیت هایی که مشرک بودند

تهدید نمودن زیاد ابن ابیه را از ضیافت به بیت المال

امر نمودن ابن عباس را به مهربانی با قبیله بنی تمیم

امر نمودن زیاد بن ابیه را به میانه روی وفروش

دستور به پرهیزکاری ومهربانی با رعیت و اداء حقوق زیردستان

امر نمودن محمدبن ابی بکر را به عدالت و پرهیزکاری و مخالفت هوای نفس و مواظبت نماز

نکوهش یکی از کارگرداناش وحساب خواستن از او

سرزنش یکی ازکارگردانان خود بر اثر پیمان شکنی وخوردن از بیت المال

سرزنش معقله ابن هیبره برستمگری او درپخش غنیمت

نکوهش عثمان ابن حفیف برای رفتن به مهمانی

امر نمودن یکی از کارگردانان خود را به مدارا وخوش رفتاری با رعیت وسختگیری در هنگام مقتضی

بیان حق سران لشگرهایش بر خود و حق خویش برانها وامر نمودن آنان را به دادگری و پیروی

نهی نمودن کارگردانانش را از آزار رساندن برای گرفتن خراج و وادار نمودن به فروش چیزی که فروشش زیان دارد

پنددادن عبدالله ابن عباس را به شادی و افسردگی در امر آخرت

امر نمودن اسود ابن قطبه را به دادگری

برحذر داشتن سلمان فارسی را از فریب دنیا

آموختن خوهای نیکو وروش های پسندیده به حارث همدانی

امیرحسین دولت زارعی- قاسم نعمتی پور-ساسان احسانی-مرتضی جباری

پیشگفتار

بسم الله الرحمن الرحیم

نهج البلاغه ،کتابی که سیرشریف ابوالحسن محمدرضی از سخنان امام الموحدین باب مدینه العلم علی بن ابیطالب گردآورده بهترین اثر ونشانه دین مقدم اسلام ومذهب شریف جعفری است ،‌دریای بی پایان است،محتوی مسایل علمی.ادبی،دینی،اجتماعی،اخلاقی،سیاسی که بهتر وبلیغ تر ازآن سخنان بعد از قرآن کریم وبیانات حضرت رسول دردنیا گوینده ای نگفته است و آن راهنمای گمراهان وچاره بیچارگان وپناه دهنده ودستگیر درماندگان است،پس کسی را که خواهان سعادت همیشگی وگریزان از ذلت وبدبختی است لازم است که این کتاب را سرمشق قرارداده از سخنان آن پندگرفته و به دستوراتش رفتار نماید زیرا مفاسد وتباهکاری های دنیا



خرید و دانلود تحقیق درباره عهدوپیمان امام به مالک اشتر 32 ص


تحقیق درباره عهدوپیمان امام به مالک اشتر 31 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 52

 

فهرست مطالب

عنوان

پیشگفتار

عهدوپیمان امام به مالک اشتر نخعی در دستوردادرسی ورموز رعیت پروری وآداب مملکت داری وپند اندرز به همگان

امر نمودن عثمان ابن حفیف را به جنگ با دشمن

ترغیب نمودن اشعث بن قیس را به حفظ اموال آذربایجان

امر کردن بعضی از کارگردانش را به مماشات با رعیت هایی که مشرک بودند

تهدید نمودن زیاد ابن ابیه را از ضیافت به بیت المال

امر نمودن ابن عباس را به مهربانی با قبیله بنی تمیم

امر نمودن زیاد بن ابیه را به میانه روی وفروش

دستور به پرهیزکاری ومهربانی با رعیت و اداء حقوق زیردستان

امر نمودن محمدبن ابی بکر را به عدالت و پرهیزکاری و مخالفت هوای نفس و مواظبت نماز

نکوهش یکی از کارگرداناش وحساب خواستن از او

سرزنش یکی ازکارگردانان خود بر اثر پیمان شکنی وخوردن از بیت المال

سرزنش معقله ابن هیبره برستمگری او درپخش غنیمت

نکوهش عثمان ابن حفیف برای رفتن به مهمانی

امر نمودن یکی از کارگردانان خود را به مدارا وخوش رفتاری با رعیت وسختگیری در هنگام مقتضی

بیان حق سران لشگرهایش بر خود و حق خویش برانها وامر نمودن آنان را به دادگری و پیروی

نهی نمودن کارگردانانش را از آزار رساندن برای گرفتن خراج و وادار نمودن به فروش چیزی که فروشش زیان دارد

پنددادن عبدالله ابن عباس را به شادی و افسردگی در امر آخرت

امر نمودن اسود ابن قطبه را به دادگری

برحذر داشتن سلمان فارسی را از فریب دنیا

آموختن خوهای نیکو وروش های پسندیده به حارث همدانی

امیرحسین دولت زارعی- قاسم نعمتی پور-ساسان احسانی-مرتضی جباری

پیشگفتار

بسم الله الرحمن الرحیم

نهج البلاغه ،کتابی که سیرشریف ابوالحسن محمدرضی از سخنان امام الموحدین باب مدینه العلم علی بن ابیطالب گردآورده بهترین اثر ونشانه دین مقدم اسلام ومذهب شریف جعفری است ،‌دریای بی پایان است،محتوی مسایل علمی.ادبی،دینی،اجتماعی،اخلاقی،سیاسی که بهتر وبلیغ تر ازآن سخنان بعد از قرآن کریم وبیانات حضرت رسول دردنیا گوینده ای نگفته است و آن راهنمای گمراهان وچاره بیچارگان وپناه دهنده ودستگیر درماندگان است،پس کسی را که خواهان سعادت همیشگی وگریزان از ذلت وبدبختی است لازم است که این کتاب را سرمشق قرارداده از سخنان آن پندگرفته و به دستوراتش رفتار نماید زیرا مفاسد وتباهکاری های دنیا



خرید و دانلود تحقیق درباره عهدوپیمان امام به مالک اشتر 31 ص


تحقیق درباره زندگی نامه مالک اشتر 18 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

بخشی از کتاب اصحاب امام علی (علیه السلام)          تالیف: آیت الله ناظم زاده قمی

مروری بر زندگی مالک اشتر نخعى (مالک بن حارث)

کتاب اصحاب امام علی (ع) مشتمل بر نام و زندگی نامه ۱۱۱۰ صحابی امیرمومنان تالیف استاد محقق آیت الله ناظم زاده قمی در دست چاپ و انتشار است که مقاله مالک اشتر نخعی که از تحقیق های جامع و منحصر به فرد درباره این صحابی بزرگ امیرالمومنین است،  را از آن کتاب در اینجا نقل کرده ایم. لازم به ذکر است که این مقاله غلط گیری و ویرایش نهایی نشده است.

 تولد

 مالک فرزند «حارث بن عبد یغوث نخعى» معروف به «مالک اشتر»(1)، کنیه اش ابو ابراهیم است وى از اهالى یمن بود که در زمان رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به شرف اسلام نایل آمد و چون به دیدار پیامبر (صلى الله علیه وآله)توفیق نیافت لذا او را جزو تابعین به شمار آورده اند.(2)مالک از یمن به کوفه آمد و در همان جا ساکن گردید و چون مردى شجاع و دلاورى با تقوا بود در جنگ ها و فتوحات اسلامى از جمله در جنگ تبوک در سال 13 هجرى در عصر خلافت ابوبکر به مصاف رومیان رفت(3) و در فتح دمشق به فرماندهى ابو عبیده جراح شرکت داشت(4).او در عین دلاورى مقابل دشمنان و منحرفان در برابر ضعیفان و درماندگان دلى رحیم و قلبى مهربان داشت.او در زمان خلافت عثمان به علت اعتراض به کارگزار ناصالح کوفه به شام تبعید شد و از آن جا به کوفه بازگردانده و سپس به «حمص» تبعید گردید و سرانجام در سرنگونى خلافت عثمان به یارى اصحاب رسول خدا (صلى الله علیه وآله)شتافت.

مالک پس از کشته شدن عثمان، در خلافت امیر مؤمنان (علیه السلام) بسیار تلاش کرد و با حضرت بیعت نمود و از سرداران بزرگ سپاه حضرت گردید. وى از شیعیان بسیار پاى بند و یارى دهندگان به امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود، به طورى که رابطه دوستى او با مولاىمتقیان آن قدر زیاد بود که امام على (علیه السلام) پس از مرگ وى فرمود: «رحم الله مالکاً، فلقد کان لى کما کنت لرسول الله (صلى الله علیه وآله); خداوند مالک را رحمت کند، او براى من همان گونه بود که من براى رسول خدا (صلى الله علیه وآله)بودم.»

از آن جا که معاویه از این رابطه معنوى بین امام (علیه السلام) و مالک آگاهى داشت دستور داده بود که در خطبه ها علاوه بر لعن امیرالمؤمنین (علیه السلام)، امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام)، نیز به مالک اشتر و عبدالله بن عباس لعن هم کنند.(۵)

در شجاعت و دلاورى این مرد الهى همین بس که ابن ابى الحدید درباره اش مى گوید: پاداش مادرى که چون مالک اشتر را پرورده است با خدا باد، که اگر کسى سوگند بخورد که خداوند متعال میان عرب و عجم شجاع تر از او، جز استادش على (علیه السلام) نیافریده است، من بر او بیم گناه ندارم، و چه نیکو گفته است آن کسى که وقتى درباره مالک اشتر از او پرسیدند، گفت: من درباره مردى که زندگانى او مردم شام را شکست داد و مرگش مردم عراق را شکست داد، چه بگویم؟(6)

ایستادگى مالک و عزل امیر کوفه

هنگامى که عثمان به خلافت رسید به مرور زمان، بسیارى از فرمانداران زمان خلافت عمر بن خطاب را، که اکثراً مورد رضایت مردم بودند، از کار بر کنار کرد و در برهه اى از خلافتش، افراد وابسته و اقوام و بستگان خود از بنى امیه را که نوعاً عیّاش و منحرف بودند بر سر کار آورد و در بلاد اسلامى، آن افراد ناصالح را بر جان و مال مردم مسلط کرد، از جمله پسر دائى خود «عبدالله بن عامر» را به فرماندارى بصره گماشت، و برادر رضاعى خود «عبدالله بن سعد» را رئیس دارائى و فرمانده سپاه مصر، و برادر مادرى خود «ولید بن عقبه» را والى کوفه قرار داد که او خیانت هاى زیادى در حق مردم و اسلام انجام داد و در نهایت از حکومت کوفه عزل شد.(9)

برخورد مالک با حاکم دوم کوفه

عثمان، پس از عزل ولید، «سعید بن عاص» را به جاى او گماشت. سعید در ابتدا با مردم رفتار خوبى داشت، اما روزى در بین مذاکرات گفت: باغ هاى کوفه و اراضى آن خاص قریش و بنى امیه است.مالک اشتر که با حکم خدا کاملاً آشنایى داشت در پاسخ او گفت: آیا تو چنین مى پندارى که ناحیه عراق که خداوند آن را با شمشیرهاى ما گشوده و بر مسلمانان ارزانى فرموده، بوستان اختصاصى براى تو و قوم تو است؟ هر که چنین قصد کنددماغش را به خاک مى مالیم!عبدالرحمن اسدى رئیس گارد سعید براى جلب رضایت سعید گفت: اى مالک، تو سخن امیر را رد مى کنى و او را اهانت مى نمایى، بعد نسبت به مالک درشتى کرد. به دستور مالک قبیله نخع برخاسته و رئیس گارد را از مجلس بیرون انداختند. این کار بر سعید گران آمد، لذا رابطه خود را با مالک اشتر و دیگر سران کوفه قطع کرد. اما این عمل هیچ اثرى نداشت و مالک از اعتراض به کارهاى خلاف سعید و عثمان دست برنداشت.سعیدبن عاص چون برخورد مالک و همراهان او را مشاهده کرد و دید در آینده از اعتراض بیشتر سران کوفه در امان نخواهد ماند، نامه اى به خلیفه نوشت و از عثمان خواست که یا مالک و همدستانش را از کوفه ببرد و یا وى را از امارت کوفه بردارد. عثمان در جواب نامه امیر کوفه نوشت، مالک اشتر با تنى چند از یارانش را به شام تبعید کند!(10) تا مردم کوفه را به تباهى نکشانند و براى معاویه حاکم شام هم نامه اى نوشت که تنى چند از مردم کوفه را که آهنگ فتنه گرى دارند، پیش تو تبعید کردم، آنان را از این کار نهى کن و اگر احساس کردى رو به راه شده اند، به آنان نیکى کن و به وطن خودشان برگردان. اما معاویه قادر به مهار آنان نشد و طى نامه اى از عثمان خواست که آنان را به کوفه بازگرداند.

مالک و همراهان چون به کوفه بازگشتند دست از مبارزه و حق گویى بر نداشتند و مجدداً سعیدبن عاص به دستور عثمان آنان را نزد «عبدالرحمان بن خالد بن ولید» حاکم عثمان در حمص تبعید کرد و در راستاى تبعیدى آن گروه، عثمان نامه اى هم براى مالک و همراهان نوشت:«من شما را به حمص تبعید مى کنم، به محض این که نامه ام به شما رسید، به سوى حمص حرکت کنید; زیرا شما براى اسلام و اهلش جز شرارت خاصیتى ندارید!»

وقتى نامه عثمان به مالک اشتر رسید دست ها را به دعا برداشت و گفت:«پروردگارا هریک از ما یا عثمان را که براى مردم زیان کاریم و در میان مسلمانان مرتکب گناه مى شویم هرچه زودتر به مکافات کردارش برسان.»(11)

و بدین ترتیب گروه معترض به رفتار حاکمان مستبد و ستم کار به حمص تبعید شدند، البته آنان در حمص بسیار تحت فشار و اهانت حاکم آن جا قرار گرفتند و با مرارت شدید، مجدداً به کوفه بازگردانده شدند(12). این حوادث در سال 32 هجرى به وقوع پیوسته است.(13)

مالک اشتر و سقوط خلافت عثمان

پس از آن که تعدیات و انحرافات کارگزاران عثمان از حد گذشت، مردم به ویژه نخبگان براى اصلاح یا عزل عثمان وارد عمل شدند و چون عثمان اصلاح پذیر نبود و حاضر نشد تقاص اعمال بد خود را پس بدهد بر او شوریدند و سرانجام او را به قتل رساندند. از جمله افرادى که براى هدایت عثمان و دست کشیدن او از کارهاى خلاف تلاش فراوان نمود اما به نتیجه نرسید، مالک اشتر بود. لذا او هم به صف طرفداران برکنارى یا قتل عثمان پیوست.(14)

پیش گامىِ مالک در بیعت با على (علیه السلام)

مردم مدینه پس از کشته شدن عثمان، یک صدا با امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیعت کردند تا جامعه اسلامى بدون رهبر نماند.(5 1) حتى سران ناکثین یعنى طلحه و زبیر با اختیار کامل با آن حضرت دست بیعت دادند. مالک اشتر از جمله کسانى بود که در این راه پیش گام شد و جزو نخستین کسانى بود که با سخنان خود مردم را براى بیعت با آن حضرت تشویق نمود.

ابن ابى الحدید مى نویسد: چون عثمان کشته شد، مالک اشتر خدمت حضرت (علیه السلام)آمد و گفت: یا على، مردم براى بیعت با شما جمع شده اند و به حکومت و خلافت تو راغب هستند، به خدا سوگند اگر از آن خوددارى کنى، چشمت براى بار چهارم بر آن اشک خواهد ریخت. امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیرون آمدند و در محلى نشستند.(16) و مردم همه اجتماع کردند که بیعت کنند، در همین حال طلحه و زبیر آمدند ولى آن دو مى خواستند که حکومت توسط شورا تعیین شود. اما مالک اشتر گفت: آیا مگر منتظر کسى هستید؟ اى طلحه برخیز و بیعت کن! طلحه برخاست و جلو آمد و بیعت کرد، کسى در میان جمع و موقع بیعت طلحه تفأل بدى زد و گفت: نخستین کسى که با على (علیه السلام) بیعت کرد، شل بود، این کار به انجام نمى رسد و تمام نمى شود!(17) سپس اشتر به زبیر گفت: پسر صفیه برخیز، او هم برخاست و بیعت کرد و سپس مردم بر على (علیه السلام)هجوم آوردند و بیعت کردند.در نقلى دیگر آمده است: نخستین کسى که با على (علیه السلام) بیعت کرد، مالک اشتر بود. او گلیم سیاهى را که بر دوش داشت، افکند و شمشیرش را بیرون کشید، آن گاه دست على (علیه السلام)را گرفت و بیعت کرد و به زبیر و طلحه گفت: برخیزید و بیعت کنید و پس از بیعت این دو، مردم بصره که براى برکنارى عثمان به مدینه آمده بودند، برخاستند و با حضرت بیعت کردند و اول کسى که از بصریون با حضرت بیعت کرد، عبدالرحمان بن عریس بود، و سپس سایر مردم بیعت کردند(18).

آغاز غائله جمل و نقش مالک اشتر

چند ماه پس از حکومت رسمى امیر مؤمنان (علیه السلام) طلحه و زبیر ـ سران ناکثین ـ که چشم طمع به بیت المال دوخته بودند، درصدد شورش علیه امام (علیه السلام) برومدند، اما براى تحقق این نیّت شوم هیچ بهانه اى نداشتند; زیرا حکومت امام (علیه السلام) از جهت شرعى و معیارهاى قانونى نقصى نداشت، آنان ابتدا به سراغ عایشه ـ که ساکن مکه شده بود ـ رفتند و او را که از امیر مؤمنان چندان دل خوشى نداشت با خود هم عقیده ساختند و این نخستین قدم مؤثر بود; زیرا به دنبال آن عده زیادى نیز با آن ها هم رأى شدند. از آن جا که ابو موسى والى کوفه هم جنگ علیه عایشه را حرام دانست و مانع یارى امام (علیه السلام)در برابر ناکثین شد.در چنین شرایطى مالک اشتر، عمار، صعصعه و امثال آنان بودند که نقش مؤثرى در خنثى کردن توطئه امثال ابو موسى داشتند، مالک اشتر در این باره گفته است: سعادتمند کسى است که از این صراط مستقیم عدول نکند و به این ریسمان محکم خدا اعتصام نماید، و نگون بخت کسى است که نافرمانى امام کند که او در هاویه دوزخ منزل گزیند.(26)

امّا اقدام مهم تر مالک این بود، که نامه اى تاریخى و پیامى به یاد ماندنى براى عایشه ارسال نمود و کمتر کسى را یاراى آن بود که به چنین کار خطیرى اقدام نماید. او در نامه چنین نوشت:«امّا بعد، همانا اى عایشه تو همسر رسول خدایى، آن حضرت (صلى الله علیه وآله) تو را فرمان داده است که در خانه خود آرام و قرار بگیرى، اگر چنان کنى براى تو بهتر است امّا اگر فرمان پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله) را نقض کنى و بخواهى چوب دستى خود را به دست گرفته و روپوش از چهره فرو افکنى و براى مردم خود را آشکار سازى، من با تو جنگ خواهم کرد تا تو را به خانه ات و جایگاهى که خداوند برایت پسندیده است، برگردانم .»این نامه مالک که همراه با اعلان جنگ با عایشه بود، براى عایشه بسیار سخت و گران آمد و در پاسخ چنین نوشت:«امّا بعد، تو نخستین عربى هستى که آتش فتنه را برافروختى و جماعت را به تفرقه فرا خواندى، و با پیشوایان مخالفت کردى و براى کشتن خلیفه سوم کوشش نمودى. اى مالک، تو خوب مى دانى که خداوند عاجز نیست و از تو انتقام خون خلیفه مظلوم را خواهد گرفت! نامه تو به من رسید، آن چه را در آن بود فهمیدم و به زودى خداوند، شر تو و شر کسانى را که در گمراهى و بدبختى به تو تمایل دارند، از من کفایت خواهد فرمود، ان شاء الله.»(27)

حمایت مالک از سخنان امیر مؤمنان (علیه السلام)



خرید و دانلود تحقیق درباره  زندگی نامه مالک اشتر 18 ص


تحقیق درباره زندگی نامه مالک اشتر 18 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

بخشی از کتاب اصحاب امام علی (علیه السلام)          تالیف: آیت الله ناظم زاده قمی

مروری بر زندگی مالک اشتر نخعى (مالک بن حارث)

کتاب اصحاب امام علی (ع) مشتمل بر نام و زندگی نامه ۱۱۱۰ صحابی امیرمومنان تالیف استاد محقق آیت الله ناظم زاده قمی در دست چاپ و انتشار است که مقاله مالک اشتر نخعی که از تحقیق های جامع و منحصر به فرد درباره این صحابی بزرگ امیرالمومنین است،  را از آن کتاب در اینجا نقل کرده ایم. لازم به ذکر است که این مقاله غلط گیری و ویرایش نهایی نشده است.

 تولد

 مالک فرزند «حارث بن عبد یغوث نخعى» معروف به «مالک اشتر»(1)، کنیه اش ابو ابراهیم است وى از اهالى یمن بود که در زمان رسول خدا (صلى الله علیه وآله) به شرف اسلام نایل آمد و چون به دیدار پیامبر (صلى الله علیه وآله)توفیق نیافت لذا او را جزو تابعین به شمار آورده اند.(2)مالک از یمن به کوفه آمد و در همان جا ساکن گردید و چون مردى شجاع و دلاورى با تقوا بود در جنگ ها و فتوحات اسلامى از جمله در جنگ تبوک در سال 13 هجرى در عصر خلافت ابوبکر به مصاف رومیان رفت(3) و در فتح دمشق به فرماندهى ابو عبیده جراح شرکت داشت(4).او در عین دلاورى مقابل دشمنان و منحرفان در برابر ضعیفان و درماندگان دلى رحیم و قلبى مهربان داشت.او در زمان خلافت عثمان به علت اعتراض به کارگزار ناصالح کوفه به شام تبعید شد و از آن جا به کوفه بازگردانده و سپس به «حمص» تبعید گردید و سرانجام در سرنگونى خلافت عثمان به یارى اصحاب رسول خدا (صلى الله علیه وآله)شتافت.

مالک پس از کشته شدن عثمان، در خلافت امیر مؤمنان (علیه السلام) بسیار تلاش کرد و با حضرت بیعت نمود و از سرداران بزرگ سپاه حضرت گردید. وى از شیعیان بسیار پاى بند و یارى دهندگان به امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود، به طورى که رابطه دوستى او با مولاىمتقیان آن قدر زیاد بود که امام على (علیه السلام) پس از مرگ وى فرمود: «رحم الله مالکاً، فلقد کان لى کما کنت لرسول الله (صلى الله علیه وآله); خداوند مالک را رحمت کند، او براى من همان گونه بود که من براى رسول خدا (صلى الله علیه وآله)بودم.»

از آن جا که معاویه از این رابطه معنوى بین امام (علیه السلام) و مالک آگاهى داشت دستور داده بود که در خطبه ها علاوه بر لعن امیرالمؤمنین (علیه السلام)، امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام)، نیز به مالک اشتر و عبدالله بن عباس لعن هم کنند.(۵)

در شجاعت و دلاورى این مرد الهى همین بس که ابن ابى الحدید درباره اش مى گوید: پاداش مادرى که چون مالک اشتر را پرورده است با خدا باد، که اگر کسى سوگند بخورد که خداوند متعال میان عرب و عجم شجاع تر از او، جز استادش على (علیه السلام) نیافریده است، من بر او بیم گناه ندارم، و چه نیکو گفته است آن کسى که وقتى درباره مالک اشتر از او پرسیدند، گفت: من درباره مردى که زندگانى او مردم شام را شکست داد و مرگش مردم عراق را شکست داد، چه بگویم؟(6)

ایستادگى مالک و عزل امیر کوفه

هنگامى که عثمان به خلافت رسید به مرور زمان، بسیارى از فرمانداران زمان خلافت عمر بن خطاب را، که اکثراً مورد رضایت مردم بودند، از کار بر کنار کرد و در برهه اى از خلافتش، افراد وابسته و اقوام و بستگان خود از بنى امیه را که نوعاً عیّاش و منحرف بودند بر سر کار آورد و در بلاد اسلامى، آن افراد ناصالح را بر جان و مال مردم مسلط کرد، از جمله پسر دائى خود «عبدالله بن عامر» را به فرماندارى بصره گماشت، و برادر رضاعى خود «عبدالله بن سعد» را رئیس دارائى و فرمانده سپاه مصر، و برادر مادرى خود «ولید بن عقبه» را والى کوفه قرار داد که او خیانت هاى زیادى در حق مردم و اسلام انجام داد و در نهایت از حکومت کوفه عزل شد.(9)

برخورد مالک با حاکم دوم کوفه

عثمان، پس از عزل ولید، «سعید بن عاص» را به جاى او گماشت. سعید در ابتدا با مردم رفتار خوبى داشت، اما روزى در بین مذاکرات گفت: باغ هاى کوفه و اراضى آن خاص قریش و بنى امیه است.مالک اشتر که با حکم خدا کاملاً آشنایى داشت در پاسخ او گفت: آیا تو چنین مى پندارى که ناحیه عراق که خداوند آن را با شمشیرهاى ما گشوده و بر مسلمانان ارزانى فرموده، بوستان اختصاصى براى تو و قوم تو است؟ هر که چنین قصد کنددماغش را به خاک مى مالیم!عبدالرحمن اسدى رئیس گارد سعید براى جلب رضایت سعید گفت: اى مالک، تو سخن امیر را رد مى کنى و او را اهانت مى نمایى، بعد نسبت به مالک درشتى کرد. به دستور مالک قبیله نخع برخاسته و رئیس گارد را از مجلس بیرون انداختند. این کار بر سعید گران آمد، لذا رابطه خود را با مالک اشتر و دیگر سران کوفه قطع کرد. اما این عمل هیچ اثرى نداشت و مالک از اعتراض به کارهاى خلاف سعید و عثمان دست برنداشت.سعیدبن عاص چون برخورد مالک و همراهان او را مشاهده کرد و دید در آینده از اعتراض بیشتر سران کوفه در امان نخواهد ماند، نامه اى به خلیفه نوشت و از عثمان خواست که یا مالک و همدستانش را از کوفه ببرد و یا وى را از امارت کوفه بردارد. عثمان در جواب نامه امیر کوفه نوشت، مالک اشتر با تنى چند از یارانش را به شام تبعید کند!(10) تا مردم کوفه را به تباهى نکشانند و براى معاویه حاکم شام هم نامه اى نوشت که تنى چند از مردم کوفه را که آهنگ فتنه گرى دارند، پیش تو تبعید کردم، آنان را از این کار نهى کن و اگر احساس کردى رو به راه شده اند، به آنان نیکى کن و به وطن خودشان برگردان. اما معاویه قادر به مهار آنان نشد و طى نامه اى از عثمان خواست که آنان را به کوفه بازگرداند.

مالک و همراهان چون به کوفه بازگشتند دست از مبارزه و حق گویى بر نداشتند و مجدداً سعیدبن عاص به دستور عثمان آنان را نزد «عبدالرحمان بن خالد بن ولید» حاکم عثمان در حمص تبعید کرد و در راستاى تبعیدى آن گروه، عثمان نامه اى هم براى مالک و همراهان نوشت:«من شما را به حمص تبعید مى کنم، به محض این که نامه ام به شما رسید، به سوى حمص حرکت کنید; زیرا شما براى اسلام و اهلش جز شرارت خاصیتى ندارید!»

وقتى نامه عثمان به مالک اشتر رسید دست ها را به دعا برداشت و گفت:«پروردگارا هریک از ما یا عثمان را که براى مردم زیان کاریم و در میان مسلمانان مرتکب گناه مى شویم هرچه زودتر به مکافات کردارش برسان.»(11)

و بدین ترتیب گروه معترض به رفتار حاکمان مستبد و ستم کار به حمص تبعید شدند، البته آنان در حمص بسیار تحت فشار و اهانت حاکم آن جا قرار گرفتند و با مرارت شدید، مجدداً به کوفه بازگردانده شدند(12). این حوادث در سال 32 هجرى به وقوع پیوسته است.(13)

مالک اشتر و سقوط خلافت عثمان

پس از آن که تعدیات و انحرافات کارگزاران عثمان از حد گذشت، مردم به ویژه نخبگان براى اصلاح یا عزل عثمان وارد عمل شدند و چون عثمان اصلاح پذیر نبود و حاضر نشد تقاص اعمال بد خود را پس بدهد بر او شوریدند و سرانجام او را به قتل رساندند. از جمله افرادى که براى هدایت عثمان و دست کشیدن او از کارهاى خلاف تلاش فراوان نمود اما به نتیجه نرسید، مالک اشتر بود. لذا او هم به صف طرفداران برکنارى یا قتل عثمان پیوست.(14)

پیش گامىِ مالک در بیعت با على (علیه السلام)

مردم مدینه پس از کشته شدن عثمان، یک صدا با امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیعت کردند تا جامعه اسلامى بدون رهبر نماند.(5 1) حتى سران ناکثین یعنى طلحه و زبیر با اختیار کامل با آن حضرت دست بیعت دادند. مالک اشتر از جمله کسانى بود که در این راه پیش گام شد و جزو نخستین کسانى بود که با سخنان خود مردم را براى بیعت با آن حضرت تشویق نمود.

ابن ابى الحدید مى نویسد: چون عثمان کشته شد، مالک اشتر خدمت حضرت (علیه السلام)آمد و گفت: یا على، مردم براى بیعت با شما جمع شده اند و به حکومت و خلافت تو راغب هستند، به خدا سوگند اگر از آن خوددارى کنى، چشمت براى بار چهارم بر آن اشک خواهد ریخت. امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیرون آمدند و در محلى نشستند.(16) و مردم همه اجتماع کردند که بیعت کنند، در همین حال طلحه و زبیر آمدند ولى آن دو مى خواستند که حکومت توسط شورا تعیین شود. اما مالک اشتر گفت: آیا مگر منتظر کسى هستید؟ اى طلحه برخیز و بیعت کن! طلحه برخاست و جلو آمد و بیعت کرد، کسى در میان جمع و موقع بیعت طلحه تفأل بدى زد و گفت: نخستین کسى که با على (علیه السلام) بیعت کرد، شل بود، این کار به انجام نمى رسد و تمام نمى شود!(17) سپس اشتر به زبیر گفت: پسر صفیه برخیز، او هم برخاست و بیعت کرد و سپس مردم بر على (علیه السلام)هجوم آوردند و بیعت کردند.در نقلى دیگر آمده است: نخستین کسى که با على (علیه السلام) بیعت کرد، مالک اشتر بود. او گلیم سیاهى را که بر دوش داشت، افکند و شمشیرش را بیرون کشید، آن گاه دست على (علیه السلام)را گرفت و بیعت کرد و به زبیر و طلحه گفت: برخیزید و بیعت کنید و پس از بیعت این دو، مردم بصره که براى برکنارى عثمان به مدینه آمده بودند، برخاستند و با حضرت بیعت کردند و اول کسى که از بصریون با حضرت بیعت کرد، عبدالرحمان بن عریس بود، و سپس سایر مردم بیعت کردند(18).

آغاز غائله جمل و نقش مالک اشتر

چند ماه پس از حکومت رسمى امیر مؤمنان (علیه السلام) طلحه و زبیر ـ سران ناکثین ـ که چشم طمع به بیت المال دوخته بودند، درصدد شورش علیه امام (علیه السلام) برومدند، اما براى تحقق این نیّت شوم هیچ بهانه اى نداشتند; زیرا حکومت امام (علیه السلام) از جهت شرعى و معیارهاى قانونى نقصى نداشت، آنان ابتدا به سراغ عایشه ـ که ساکن مکه شده بود ـ رفتند و او را که از امیر مؤمنان چندان دل خوشى نداشت با خود هم عقیده ساختند و این نخستین قدم مؤثر بود; زیرا به دنبال آن عده زیادى نیز با آن ها هم رأى شدند. از آن جا که ابو موسى والى کوفه هم جنگ علیه عایشه را حرام دانست و مانع یارى امام (علیه السلام)در برابر ناکثین شد.در چنین شرایطى مالک اشتر، عمار، صعصعه و امثال آنان بودند که نقش مؤثرى در خنثى کردن توطئه امثال ابو موسى داشتند، مالک اشتر در این باره گفته است: سعادتمند کسى است که از این صراط مستقیم عدول نکند و به این ریسمان محکم خدا اعتصام نماید، و نگون بخت کسى است که نافرمانى امام کند که او در هاویه دوزخ منزل گزیند.(26)

امّا اقدام مهم تر مالک این بود، که نامه اى تاریخى و پیامى به یاد ماندنى براى عایشه ارسال نمود و کمتر کسى را یاراى آن بود که به چنین کار خطیرى اقدام نماید. او در نامه چنین نوشت:«امّا بعد، همانا اى عایشه تو همسر رسول خدایى، آن حضرت (صلى الله علیه وآله) تو را فرمان داده است که در خانه خود آرام و قرار بگیرى، اگر چنان کنى براى تو بهتر است امّا اگر فرمان پیامبر خدا (صلى الله علیه وآله) را نقض کنى و بخواهى چوب دستى خود را به دست گرفته و روپوش از چهره فرو افکنى و براى مردم خود را آشکار سازى، من با تو جنگ خواهم کرد تا تو را به خانه ات و جایگاهى که خداوند برایت پسندیده است، برگردانم .»این نامه مالک که همراه با اعلان جنگ با عایشه بود، براى عایشه بسیار سخت و گران آمد و در پاسخ چنین نوشت:«امّا بعد، تو نخستین عربى هستى که آتش فتنه را برافروختى و جماعت را به تفرقه فرا خواندى، و با پیشوایان مخالفت کردى و براى کشتن خلیفه سوم کوشش نمودى. اى مالک، تو خوب مى دانى که خداوند عاجز نیست و از تو انتقام خون خلیفه مظلوم را خواهد گرفت! نامه تو به من رسید، آن چه را در آن بود فهمیدم و به زودى خداوند، شر تو و شر کسانى را که در گمراهى و بدبختى به تو تمایل دارند، از من کفایت خواهد فرمود، ان شاء الله.»(27)

حمایت مالک از سخنان امیر مؤمنان (علیه السلام)



خرید و دانلود تحقیق درباره زندگی نامه مالک اشتر 18 ص