واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

مقاله. اعتقادات اسلامى از نظر شیعه دوازده امامى

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 28

 

اعتقادات اسلامى از نظر شیعه دوازده امامى

خدا شناسى

1 - نظرى بجهان از راه هستى و واقعیت - ضرورت وجود خدا .2 - نظرى دیگر از راه ارتباط انسان و جهان - خاتمه فصل وحدانیت خدا .3 - ذات و صفت .4 - معنى صفات خداوندى 5 - توضیح بیشترى در معنى صفات 6 - صفات فعل 7 - قضا و قدر 8 - انسان و اختیار

1 - نظرى بجهان از راه هستى و واقعیت - ضرورت وجود خدا

درک و شعور انسان که با پیدایش او توأ م است در نخستین گامى که برمیدارد هستى خداى جهان و جهانیان را بر وى روشن میسازد .زیرا برغم آنان که در هستى خود و در همه چیز اظهار شک و تردید میکنند و جهان هستى را خیال و پندارمینامند ما میدانیم یکفرد انسان در آغازپیدایش خود که با درک و شعور توأ م است , خود و جهان را مییابد یعنى شک ندارد که ( او هست و چیزهاى دیگرى جز او هست ) و تا انسان انسان است این درک و علم در او هست و هیچگونه تردیدى بر نمیدارد و تغییر نمیپذیرد .این واقعیت و هستى که انسان در برابر سوفسطى و شکاک اثبات میکند ثابت است و هرگز بطلان نمیپذیرد یعنى سخن سوفسطى و شکاک که در حقیقت نفى واقعیت میکند هرگز و هیچگاه درست نیست پس جهان هستى واقعیت ثابتى دربر دارد .ولى هر یک از این پدیده هاى واقعیت دار که در جهان میبینیم دیر یا زودواقعیت را از دست میدهد و نابود میشود و از اینجا روشن میشود که جهان مشهود و اجزاء آن خودشان عین واقعیت ( که بطلان پذیر نیست ) نیستند بلکه بواقعیتى ثابت تکیه داده با آن واقعیت , واقعیتدار میشوند و بواسطه آن داراى هستى میگردند و تا با آن ارتباط و اتصال دارند با هستى آن هستند و همین که از آن بریدند نابود میشوند ما این واقعیت ثابت بطلان ناپذیر را ( واجب الوجود ) خدا مینامیم .

2 - نظرى دیگر از راه ارتباط انسان و جهان

راهى که در فصل گذشته براى اثبات وجود خدا پیموده شد , راهى است بسیار ساده وروشن که انسان با نهاد خدادادى خود آن را میپیماید و هیچگونه پیچ و خم نداردولى بیشتر مردم بواسطه اشتغال مداوم که بمادیات دارند و استغراقى که در لذائذ محسوسه پیدا کرده اند رجوع بنهاد خدادادى و فطرت ساده و بیآلایش برایشان بسیار سخت و سنگین میباشد .از این روى اسلام که آئین پاک خود را همگانى معرفى میکند و همه را در برابرمقاصد دینى مساوى میداند اثبات وجود خدا را با اینگونه مردم از راه دیگر در میان مینهد و از همان راهى که فطرت ساده را از توجه مردم بدور داشته با ایشان سخن گفته خدا را میشناساند .قرآن کریم خدا شناسى را از راههاى مختلف بعامه مردم تعلیم میدهد و بیشتر از همه افکارشان را به آفرینش جهان و نظامى که در جهان حکومت میکند معطوف میدارد و به مطالعه آفاق و انفس دعوت مینماید زیرا انسان در زندگى چند روزه خود هر راهى را پیش گیرد و در هر حالى که مستغرق شود از جهان آفرینش و نظامى که در آن حکومت میکند بیرون نخواهد بود و شعور و ادراک وى از تماشاى صحنه شگفت آور آسمان و زمین چشم نخواهد پوشید .این جهان پهناور هستى که پیش چشم ما است ( چنانکه میدانیم ) هر یک ازاجزاء آن و مجموع آنها پیوسته در معرض تغییر و تبدیل میباشد و هر لحظه در شکل تازه و بیسابقه اى جلوه میکند .و تحت تأ ثیر قوانین استنثاء ناپذیر لباس تحقق میپوشد و از دورترین کهکشانها گرفته تا کوچکترین ذره اى که اجزاء جهان را تشکیل میدهد هر کدام متضمن نظامى است واضح که با قوانین استثناء ناپذیر خود بطور حیرت انگیزى در جریان میباشدو شعاع عملى خود را از پستترین وضع بسوى کاملترین حالات سوق میدهد و به هدف کمال میرساند .و بالاتر از نظامهاى خصوصى نظامهاى عمومیتر و بالاخره نظام همگانى جهانى که اجزاء بیرون از شمار جهان را بهمدیگر ربط میدهد و نظامهاى جزئى را بهم میپیوندد و درجریان مداوم خود هرگز استثناء نمیپذیرد و اختلال برنمیدارد .نظام آفرینش اگر انسانى را مثلا در زمین جاى میدهد ساختمان وجودش را طورى ترکیب میکند که با محیط زندگى خود سازش کند و محیط زندگى ویرا طورى ترتیب میدهد که مانند دایه اى با مهر و عطوفت بپرورشش پرداخته آفتاب و ماه وستارگان و آب و خاک و شب و روز و فصول سال و ابر و باد و باران و گنجینه هاى زیر زمینى و روى زمین و بالاخره همه سرمایه نیروى خود را در راه آسایش و آرامش خاطر وى گذاشته بکار میبندد .ما چنین ارتباط و سازشى را میان هر پدیده و میان همسایگان دور و نزدیک و خانه اى که در آن زندگى میکند مییابیم .اینگونه پیوستگى و بهم بستگى در تجهیزات داخلى هر یک از پدیده هاى جهان نیز پیدا است .آفرینش اگر براى انسان نان داده براى تحصیل آن پاى و براى گرفتن آن دست و براى خوردن آن دهان وبراى جویدن آن دندان داده است و آن را با یک رشته وسائلیکه مانند حلقه هاى زنجیر بهم پیوسته اندبهدف کمالى این آفریده ( بقاء و کمال ) مرتبط ساخته است .دانشمندان جهان تردید ندارند که روابط بیپایان که در اثر تلاش علمى چندین هزارساله خود بدست آورده اند طلیعه ناچیزى است که از اسرار آفرینش که دنباله هاى تمام نشدنى بدنبال خود دارد و هر معلوم تازه اى مجهولات بیشمارى را به بشر اخطار میکند .آیا میتوان گفت این جهان پهناور هستى که سرتاسر اجزاء آن جدا جدا و در حال وحدت و اتصال با استحکام و اتفاق حیرت انگیز خود از یک علم و قدرت نامتناهى حکایت میکند , آفریدگارى نداشته و بیجهت و سبب بوجود آمده است ؟ آیا این نظامهاى جزئى و کلى و بالاخره نظام همگانى جهانى که با ایجاد رابطه هاى محکم و بیشمار جهان را یکواحد بزرگ قرار داده و با قوانین استثناء ناپذیر و دقیق خود در جریان است همه و همه بدون نقشه و بحسب اتفاق و تصادف بوده ؟

البته فردى که هر حادثه و پدیده اى را بعلت و سببى نسبت میدهد و گاهى براى پیدا کردن سببى مجهول روزگارها با بحث و کوشش میگذراند و دنبال پیروزى علمى میگردد فردى که با مشاهده چند آجر که با نظم و ترتیب روى هم چیده شده نسبت آنرا بیک علم و قدرتى میدهد و اتفاق و تصادف را نفى کرده بوجود نقشه و هدفى قضاوت مینماید هرگز حاضر نخواهد شد جهان را بیسبب پیدایش , یا نظام جهان را اتفاقى و تصادفى فرض کند .پس جهان با نظامى که در آن حکومت میکند آفریده آفریدگار بزرگى است که با علم و قدرت و بیپایان خود آن را بوجود آورده و بسوى هدفى سوق میدهد و اسباب جزئیه که حوادث جزئیه را در جهان بوجود میآورند همه بالاخره باو منتهى میشوند و از هر سوى تحت تخسیر و تدبیر وى میباشند هر چیزى در هستى خود نیازمند باوست و او بچیزى نیازمند نیست و از هیچ علت و شرطى سرچشمه نمیگیرد .

وحدانیت خد

هر واقعیتى را از واقعیتهاى جهان فرض کنیم واقعیتى است محدود یعنى بنا بفرض و تقدیرى (فرض وجود سبب و شرط) هستى را دارا است و بنا بفرض و تقدیرى (فرض عدم سبب و شرط) منفى است و در حقیقت وجودش مرزى دارد که در بیرون آن مرز یافت نمیشود تنها خدا است که هیچ حد و نهایتى براى وى فرض



خرید و دانلود مقاله. اعتقادات اسلامى از نظر شیعه دوازده امامى


تحقیق: اعتقادات مسیحیت 28 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 28

 

آیین مسیحیت یکی از دین‌های بزرگ دنیای امروز است. دینی که با پیشینه‌ای 2000 ساله، در بسیاری از جوامع انسانی کنونی (عمدتاً غربی) حضوری ریشه‌دار داشته و خاستگاه تحولات فرهنگی و اجتماعی متعددی در تاریخ حیات آنها بوده است. هسته اصلی و وجودی این دین، اصل پرستش خداوندی متعال به نام «اب» می‌باشد که با تجلیات خاص الوهی‌اش مانند «عیسی مسیح» و «روح‌القدس» انسان را از گمراهی نجات داده و به سعادت و رستگاری رهنمون ساخته است (توماس میشال یسوعی، مدخل الی العقیده المسیحیه، ص57-55.) لذا اصل خداشناسی در جهان‌بینی مسیحیت امری مهم و کلیدی به‌شمار می‌رود. البته خداشناسی در مسیحیت امری نسبتاً پیچیده است. خداشناسی که از پیکره یکتاپرستی صریح و شفاف‌ یهودیت ریشه گرفته و ساختاری توحیدی دارد، اما در عین حال از نوعی تثلیث الوهیتی سخن می‌گوید که صریحاً با توحید خالص یهودی در تزاحم است. با این وجود اصل پرستش خداوندی ازلی، ابدی، خالق، علیم، رحیم و بخشنده که در طول تاریخ بشر همواره حضوری ملموس داشته است، رکنی بنیادین در اصول اعتقادات و جهان‌بینی مسیحیت می‌باشد. (جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ص591)

نام خدای مسیحیت

مسیحیان خداوند خویش را «آب» یا «ابا» (abba) می‌خوانند. این لفظ واژه‌ای «آرامی» است و به معنی پدر می‌باشد (قاموس کتاب مقدس، ص2). پدر آسمانی که هستی و حیات آدمی در دست اوست. این تعبیر به‌کرات در اناجیل چهارگانه از زبان عیسی علیه‌السلام نقل شده است؛ به گونه‌ای که عیسی، خداوند را پدر آسمانی خود (مانند متی 34،25) و تمام انسان‌های مومن می‌خواند. (مانند متی 9،6). تعبیر پدر آسمانی واژه‌ای ضمیرآشنا و صمیمی است که تداعی‌کننده محبت و نوازش بزرگوارانه از سوی خداوند بر انسان می‌باشد. این نام با تعالیم عیسوی که بیان‌کننده وجود رابطه‌ای صمیمانه و پر محبت بین خداوند و انسان می‌باشد، تناسب بیش‌تری دارد. واژه اب در کلام مسیح، نه تنها تداعی‌کننده وجود نوعی خیراندیشی، توأم با مراقبت و حساسیت خداوند بر انسان است، بلکه متضمن نوعی اقتدار، برتری، حکومت و تسلط خداوند بر عالم هستی و مخصوصاً انسان نیز می‌باشد. (رابرت ویر، جهان مذهبی، ج2، ص692)

ابا و یهوه

بنا بر آنچه از تاریخ و اناجیل چهارگانه مشهود است، «عیسی ناصری» علیه‌السلام ملقب به مسیح خود یک عبرانی یهودی بوده است. حتی مادر او نیز قدیسه‌ای یهودی به نام مریم بود و در جامعه یهودی و تحت تعلیمات یهودیان اصیل و مومنی مانند ذکریای نبی و یوسف (شوهر مریم)، بزرگ شد (لوقا، باب 1و2). او بر یهودی‌بودن خود اقرار داشت و حتی در کلمات صریحاً بیان داشت که تنها برای هدایت آنان مبعوث شده است: «آن وقت عیسی به آن زن گفت: من از طرف خدا فرستاده شده‌ام تا به یهودیان کمک کنم نه به غیر یهودیان، چون یهودیان گوسفندان گم شده خدا هستند.» (متی، 24،15)

بدین لحاظ مسیحیت را باید آیینی دانست که از بطن یهودیت برخواسته است، به گونه‌ای که در ابتدا تصور همه از تعالیم مسیح، دینی کاملاً جدید و مستقل نبود، بلکه حتی از زبان خود «عیسی ناصری» (مسیح)، آن تنها یک اصلاح‌گری (رفرم) در یهودیت قلمداد می‌شده است (متی،17،5). در همین راستا واژه ابا را نیز باید تنها، عنوان تازه‌ای برای خداوند یکتای یهودیان «یهوه» محسوب کرد، خداوندی که دارای هویتی روشن و تجلیاتی بارز بوده است و تا آن زمان بیش از 1000 سال به این نام مقدس خوانده و ستایش شده بود. البته این نامگذاری احتمالاً ریشه در تعالیم یهودی دارد و از تعابیری که در متون مقدس یهودی در خصوص رابطه بین خداوند و قوم برگزیده‌اش ذکر شده بود، ریشه گرفته است. چنان که در عباراتی از کتاب «مزامیر داود» (مانند مزمور،7،2) و یا کتاب «هوشع بنی» (باب 1،11) قوم یهود از زبان «یهوه» فرزند خوانده شده‌اند و خداوند (یهوه) خود را پدر آنها نامیده است.

بدین تعبیر نهادن نامی جدید برای خداوند (یهوه) به معنی معبودی جدید با صفات متفاوت نبوده است؛ بلکه این گزینه، انتخابی بوده که در تعریف جدید عیسی ناصری علیه‌السلام از خداوند، گویایی بیش‌تری بر صفات خاصی چون «محبت»، «بخشش»، «مرحمت» و «اقتدار بزرگوارانه» یهوه داشته است. هرچند این‌گونه تعابیر از خداوند در دید یهودیان آن زمان و (حتی امروزی نیز)- از لحاظ نزدیکی و محرمیت و نامتناسب‌بودن با خداوند- تا حدودی کفرآمیز به نظر می‌آمد (رابرت ویر، جهان مذهبی، ج2، ص692)، اما تاکید وی بر قدرت، جلال، داوری و اقتدار مطلق خداوندی بر جهان هستی، این دیدگاه را کم‌رنگ می‌نماید.

البته قابل تصور است که احتمالاً علت اصلی و تاریخی رسمیت دادن و تاکید نمودن بر این نام جدید، به جای استفاده نمودن از «یهوه» نوعی استقلال‌طلبی «آباءکلیسا»ی مسیحی قرون اولیه میلادی از جامعه یهودیان نیز بوده است تا با ایجاد تمایزی ملموس خود را در جامعه مومن یهودی آن زمان متمایز ساخته، هویت مستقلی برای جامعه کلیسا (جامعه مسیحی) ایجاد نمایند.

اصل تجسد

دومین اصل اعتقادی مسیحیت را می‌توان اصل «تجسد» دانست؛ اصلی که تا حدی مسیر این آیین را از طریقت یک دین یکتاپرستانه جدا می‌سازد و تصویری اساطیری را به خداوند و سفیر محبتش یعنی عیسی مسیح می‌دهد. او همچون پدری مهربان است که بر مخلوقات خود مخصوصاً بر انسان عنایت و لطف وافری دارد و برای نجات او از تباهی و گمراهی، دست به کار شده و فرزند خود را برای فداشدن به این دنیا فرستاده است تا آنان را پاک نماید. (انجیل یوحنا،3، 17و16)

اصل تجسد، در حقیقت اعتقادی است که مسیحیان به جسمیت یافتن «کلمه» ازلی الهی (لوگوس) و ظهور خود او در شخصیت انسانی عیسی مسیح دارند؛ «کلمه»‌ای که غیرمخلوق بوده و خود، خالق یا واسطه خلق همه چیز است.

-«آن زمانی که هنوز هیچ چیز نبود، کلمه وجود داشت و با خدا بود و او همیشه زنده بوده است و خود او خداست. هرچه هست به وسیله او آفریده شده است، زندگی جاوید در اوست و این زندگی به تمام مردم نور می‌دهد. زندگی او نوری است که در تاریکی می‌درخشد و تاریکی هرگز نمی‌تواند آن را خاموش نماید... کلمه خدا انسان شد و روی این زمین و در بین ما زندگی کرد... خدا قانون‌هایش را به وسیله موسی به مردم داد. ولی به وسیله عیسی مسیح او خودش را به ما ظاهر کرد و محبتش را نشان داد. کسی هرگز خدا را ندیده است، ولی البته مسیح او را دیده است چون او همیشه با خدای پدر است و هرچه باید درباره خدا بدانیم، مسیح به ما گفته است.» (انجیل یوحنا، باب1)

این نگرش، شخصیت عیسی علیه‌السلام را از یک وجود تاریخی به یک ماهیت اسطوره‌ای (مانند اساطیر یونان) تبدیل نمود و ماهیت تاریخی او را تا حد زیادی تحت شعاع قرار داد، پایه‌گذار این نگرش را باید «پولس» (سن پل) و در پی او یوحنا و کلمنت دانست که به عنوان رسولان برجسته مسیح و آباء بنام کلیسای (جامعه مسیحی) قرن اول میلادی معروف هستند.

- «مسیح چهره دیدنی خدای نادیده است. حتی پیش از اینکه خدا چیزی بیافریند، مسیح وجود داشت. در واقع به وسیله عیسی مسیح تمام هستی‌ها در آسمان و زمین به وجود آمد.



خرید و دانلود تحقیق: اعتقادات مسیحیت 28 ص


تحقیق: اعتقادات اسلامى از نظر شیعه دوازده امامى

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 28

 

اعتقادات اسلامى از نظر شیعه دوازده امامى

خدا شناسى

1 - نظرى بجهان از راه هستى و واقعیت - ضرورت وجود خدا .2 - نظرى دیگر از راه ارتباط انسان و جهان - خاتمه فصل وحدانیت خدا .3 - ذات و صفت .4 - معنى صفات خداوندى 5 - توضیح بیشترى در معنى صفات 6 - صفات فعل 7 - قضا و قدر 8 - انسان و اختیار

1 - نظرى بجهان از راه هستى و واقعیت - ضرورت وجود خدا

درک و شعور انسان که با پیدایش او توأ م است در نخستین گامى که برمیدارد هستى خداى جهان و جهانیان را بر وى روشن میسازد .زیرا برغم آنان که در هستى خود و در همه چیز اظهار شک و تردید میکنند و جهان هستى را خیال و پندارمینامند ما میدانیم یکفرد انسان در آغازپیدایش خود که با درک و شعور توأ م است , خود و جهان را مییابد یعنى شک ندارد که ( او هست و چیزهاى دیگرى جز او هست ) و تا انسان انسان است این درک و علم در او هست و هیچگونه تردیدى بر نمیدارد و تغییر نمیپذیرد .این واقعیت و هستى که انسان در برابر سوفسطى و شکاک اثبات میکند ثابت است و هرگز بطلان نمیپذیرد یعنى سخن سوفسطى و شکاک که در حقیقت نفى واقعیت میکند هرگز و هیچگاه درست نیست پس جهان هستى واقعیت ثابتى دربر دارد .ولى هر یک از این پدیده هاى واقعیت دار که در جهان میبینیم دیر یا زودواقعیت را از دست میدهد و نابود میشود و از اینجا روشن میشود که جهان مشهود و اجزاء آن خودشان عین واقعیت ( که بطلان پذیر نیست ) نیستند بلکه بواقعیتى ثابت تکیه داده با آن واقعیت , واقعیتدار میشوند و بواسطه آن داراى هستى میگردند و تا با آن ارتباط و اتصال دارند با هستى آن هستند و همین که از آن بریدند نابود میشوند ما این واقعیت ثابت بطلان ناپذیر را ( واجب الوجود ) خدا مینامیم .

2 - نظرى دیگر از راه ارتباط انسان و جهان

راهى که در فصل گذشته براى اثبات وجود خدا پیموده شد , راهى است بسیار ساده وروشن که انسان با نهاد خدادادى خود آن را میپیماید و هیچگونه پیچ و خم نداردولى بیشتر مردم بواسطه اشتغال مداوم که بمادیات دارند و استغراقى که در لذائذ محسوسه پیدا کرده اند رجوع بنهاد خدادادى و فطرت ساده و بیآلایش برایشان بسیار سخت و سنگین میباشد .از این روى اسلام که آئین پاک خود را همگانى معرفى میکند و همه را در برابرمقاصد دینى مساوى میداند اثبات وجود خدا را با اینگونه مردم از راه دیگر در میان مینهد و از همان راهى که فطرت ساده را از توجه مردم بدور داشته با ایشان سخن گفته خدا را میشناساند .قرآن کریم خدا شناسى را از راههاى مختلف بعامه مردم تعلیم میدهد و بیشتر از همه افکارشان را به آفرینش جهان و نظامى که در جهان حکومت میکند معطوف میدارد و به مطالعه آفاق و انفس دعوت مینماید زیرا انسان در زندگى چند روزه خود هر راهى را پیش گیرد و در هر حالى که مستغرق شود از جهان آفرینش و نظامى که در آن حکومت میکند بیرون نخواهد بود و شعور و ادراک وى از تماشاى صحنه شگفت آور آسمان و زمین چشم نخواهد پوشید .این جهان پهناور هستى که پیش چشم ما است ( چنانکه میدانیم ) هر یک ازاجزاء آن و مجموع آنها پیوسته در معرض تغییر و تبدیل میباشد و هر لحظه در شکل تازه و بیسابقه اى جلوه میکند .و تحت تأ ثیر قوانین استنثاء ناپذیر لباس تحقق میپوشد و از دورترین کهکشانها گرفته تا کوچکترین ذره اى که اجزاء جهان را تشکیل میدهد هر کدام متضمن نظامى است واضح که با قوانین استثناء ناپذیر خود بطور حیرت انگیزى در جریان میباشدو شعاع عملى خود را از پستترین وضع بسوى کاملترین حالات سوق میدهد و به هدف کمال میرساند .و بالاتر از نظامهاى خصوصى نظامهاى عمومیتر و بالاخره نظام همگانى جهانى که اجزاء بیرون از شمار جهان را بهمدیگر ربط میدهد و نظامهاى جزئى را بهم میپیوندد و درجریان مداوم خود هرگز استثناء نمیپذیرد و اختلال برنمیدارد .نظام آفرینش اگر انسانى را مثلا در زمین جاى میدهد ساختمان وجودش را طورى ترکیب میکند که با محیط زندگى خود سازش کند و محیط زندگى ویرا طورى ترتیب میدهد که مانند دایه اى با مهر و عطوفت بپرورشش پرداخته آفتاب و ماه وستارگان و آب و خاک و شب و روز و فصول سال و ابر و باد و باران و گنجینه هاى زیر زمینى و روى زمین و بالاخره همه سرمایه نیروى خود را در راه آسایش و آرامش خاطر وى گذاشته بکار میبندد .ما چنین ارتباط و سازشى را میان هر پدیده و میان همسایگان دور و نزدیک و خانه اى که در آن زندگى میکند مییابیم .اینگونه پیوستگى و بهم بستگى در تجهیزات داخلى هر یک از پدیده هاى جهان نیز پیدا است .آفرینش اگر براى انسان نان داده براى تحصیل آن پاى و براى گرفتن آن دست و براى خوردن آن دهان وبراى جویدن آن دندان داده است و آن را با یک رشته وسائلیکه مانند حلقه هاى زنجیر بهم پیوسته اندبهدف کمالى این آفریده ( بقاء و کمال ) مرتبط ساخته است .دانشمندان جهان تردید ندارند که روابط بیپایان که در اثر تلاش علمى چندین هزارساله خود بدست آورده اند طلیعه ناچیزى است که از اسرار آفرینش که دنباله هاى تمام نشدنى بدنبال خود دارد و هر معلوم تازه اى مجهولات بیشمارى را به بشر اخطار میکند .آیا میتوان گفت این جهان پهناور هستى که سرتاسر اجزاء آن جدا جدا و در حال وحدت و اتصال با استحکام و اتفاق حیرت انگیز خود از یک علم و قدرت نامتناهى حکایت میکند , آفریدگارى نداشته و بیجهت و سبب بوجود آمده است ؟ آیا این نظامهاى جزئى و کلى و بالاخره نظام همگانى جهانى که با ایجاد رابطه هاى محکم و بیشمار جهان را یکواحد بزرگ قرار داده و با قوانین استثناء ناپذیر و دقیق خود در جریان است همه و همه بدون نقشه و بحسب اتفاق و تصادف بوده ؟

البته فردى که هر حادثه و پدیده اى را بعلت و سببى نسبت میدهد و گاهى براى پیدا کردن سببى مجهول روزگارها با بحث و کوشش میگذراند و دنبال پیروزى علمى میگردد فردى که با مشاهده چند آجر که با نظم و ترتیب روى هم چیده شده نسبت آنرا بیک علم و قدرتى میدهد و اتفاق و تصادف را نفى کرده بوجود نقشه و هدفى قضاوت مینماید هرگز حاضر نخواهد شد جهان را بیسبب پیدایش , یا نظام جهان را اتفاقى و تصادفى فرض کند .پس جهان با نظامى که در آن حکومت میکند آفریده آفریدگار بزرگى است که با علم و قدرت و بیپایان خود آن را بوجود آورده و بسوى هدفى سوق میدهد و اسباب جزئیه که حوادث جزئیه را در جهان بوجود میآورند همه بالاخره باو منتهى میشوند و از هر سوى تحت تخسیر و تدبیر وى میباشند هر چیزى در هستى خود نیازمند باوست و او بچیزى نیازمند نیست و از هیچ علت و شرطى سرچشمه نمیگیرد .

وحدانیت خد

هر واقعیتى را از واقعیتهاى جهان فرض کنیم واقعیتى است محدود یعنى بنا بفرض و تقدیرى (فرض وجود سبب و شرط) هستى را دارا است و بنا بفرض و تقدیرى (فرض عدم سبب و شرط) منفى است و در حقیقت وجودش مرزى دارد که در بیرون آن مرز یافت نمیشود تنها خدا است که هیچ حد و نهایتى براى وى فرض



خرید و دانلود تحقیق: اعتقادات اسلامى از نظر شیعه دوازده امامى


تحقیق درمورد. اعتقادات مسیحیت 28 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 28

 

آیین مسیحیت یکی از دین‌های بزرگ دنیای امروز است. دینی که با پیشینه‌ای 2000 ساله، در بسیاری از جوامع انسانی کنونی (عمدتاً غربی) حضوری ریشه‌دار داشته و خاستگاه تحولات فرهنگی و اجتماعی متعددی در تاریخ حیات آنها بوده است. هسته اصلی و وجودی این دین، اصل پرستش خداوندی متعال به نام «اب» می‌باشد که با تجلیات خاص الوهی‌اش مانند «عیسی مسیح» و «روح‌القدس» انسان را از گمراهی نجات داده و به سعادت و رستگاری رهنمون ساخته است (توماس میشال یسوعی، مدخل الی العقیده المسیحیه، ص57-55.) لذا اصل خداشناسی در جهان‌بینی مسیحیت امری مهم و کلیدی به‌شمار می‌رود. البته خداشناسی در مسیحیت امری نسبتاً پیچیده است. خداشناسی که از پیکره یکتاپرستی صریح و شفاف‌ یهودیت ریشه گرفته و ساختاری توحیدی دارد، اما در عین حال از نوعی تثلیث الوهیتی سخن می‌گوید که صریحاً با توحید خالص یهودی در تزاحم است. با این وجود اصل پرستش خداوندی ازلی، ابدی، خالق، علیم، رحیم و بخشنده که در طول تاریخ بشر همواره حضوری ملموس داشته است، رکنی بنیادین در اصول اعتقادات و جهان‌بینی مسیحیت می‌باشد. (جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ص591)

نام خدای مسیحیت

مسیحیان خداوند خویش را «آب» یا «ابا» (abba) می‌خوانند. این لفظ واژه‌ای «آرامی» است و به معنی پدر می‌باشد (قاموس کتاب مقدس، ص2). پدر آسمانی که هستی و حیات آدمی در دست اوست. این تعبیر به‌کرات در اناجیل چهارگانه از زبان عیسی علیه‌السلام نقل شده است؛ به گونه‌ای که عیسی، خداوند را پدر آسمانی خود (مانند متی 34،25) و تمام انسان‌های مومن می‌خواند. (مانند متی 9،6). تعبیر پدر آسمانی واژه‌ای ضمیرآشنا و صمیمی است که تداعی‌کننده محبت و نوازش بزرگوارانه از سوی خداوند بر انسان می‌باشد. این نام با تعالیم عیسوی که بیان‌کننده وجود رابطه‌ای صمیمانه و پر محبت بین خداوند و انسان می‌باشد، تناسب بیش‌تری دارد. واژه اب در کلام مسیح، نه تنها تداعی‌کننده وجود نوعی خیراندیشی، توأم با مراقبت و حساسیت خداوند بر انسان است، بلکه متضمن نوعی اقتدار، برتری، حکومت و تسلط خداوند بر عالم هستی و مخصوصاً انسان نیز می‌باشد. (رابرت ویر، جهان مذهبی، ج2، ص692)

ابا و یهوه

بنا بر آنچه از تاریخ و اناجیل چهارگانه مشهود است، «عیسی ناصری» علیه‌السلام ملقب به مسیح خود یک عبرانی یهودی بوده است. حتی مادر او نیز قدیسه‌ای یهودی به نام مریم بود و در جامعه یهودی و تحت تعلیمات یهودیان اصیل و مومنی مانند ذکریای نبی و یوسف (شوهر مریم)، بزرگ شد (لوقا، باب 1و2). او بر یهودی‌بودن خود اقرار داشت و حتی در کلمات صریحاً بیان داشت که تنها برای هدایت آنان مبعوث شده است: «آن وقت عیسی به آن زن گفت: من از طرف خدا فرستاده شده‌ام تا به یهودیان کمک کنم نه به غیر یهودیان، چون یهودیان گوسفندان گم شده خدا هستند.» (متی، 24،15)

بدین لحاظ مسیحیت را باید آیینی دانست که از بطن یهودیت برخواسته است، به گونه‌ای که در ابتدا تصور همه از تعالیم مسیح، دینی کاملاً جدید و مستقل نبود، بلکه حتی از زبان خود «عیسی ناصری» (مسیح)، آن تنها یک اصلاح‌گری (رفرم) در یهودیت قلمداد می‌شده است (متی،17،5). در همین راستا واژه ابا را نیز باید تنها، عنوان تازه‌ای برای خداوند یکتای یهودیان «یهوه» محسوب کرد، خداوندی که دارای هویتی روشن و تجلیاتی بارز بوده است و تا آن زمان بیش از 1000 سال به این نام مقدس خوانده و ستایش شده بود. البته این نامگذاری احتمالاً ریشه در تعالیم یهودی دارد و از تعابیری که در متون مقدس یهودی در خصوص رابطه بین خداوند و قوم برگزیده‌اش ذکر شده بود، ریشه گرفته است. چنان که در عباراتی از کتاب «مزامیر داود» (مانند مزمور،7،2) و یا کتاب «هوشع بنی» (باب 1،11) قوم یهود از زبان «یهوه» فرزند خوانده شده‌اند و خداوند (یهوه) خود را پدر آنها نامیده است.

بدین تعبیر نهادن نامی جدید برای خداوند (یهوه) به معنی معبودی جدید با صفات متفاوت نبوده است؛ بلکه این گزینه، انتخابی بوده که در تعریف جدید عیسی ناصری علیه‌السلام از خداوند، گویایی بیش‌تری بر صفات خاصی چون «محبت»، «بخشش»، «مرحمت» و «اقتدار بزرگوارانه» یهوه داشته است. هرچند این‌گونه تعابیر از خداوند در دید یهودیان آن زمان و (حتی امروزی نیز)- از لحاظ نزدیکی و محرمیت و نامتناسب‌بودن با خداوند- تا حدودی کفرآمیز به نظر می‌آمد (رابرت ویر، جهان مذهبی، ج2، ص692)، اما تاکید وی بر قدرت، جلال، داوری و اقتدار مطلق خداوندی بر جهان هستی، این دیدگاه را کم‌رنگ می‌نماید.

البته قابل تصور است که احتمالاً علت اصلی و تاریخی رسمیت دادن و تاکید نمودن بر این نام جدید، به جای استفاده نمودن از «یهوه» نوعی استقلال‌طلبی «آباءکلیسا»ی مسیحی قرون اولیه میلادی از جامعه یهودیان نیز بوده است تا با ایجاد تمایزی ملموس خود را در جامعه مومن یهودی آن زمان متمایز ساخته، هویت مستقلی برای جامعه کلیسا (جامعه مسیحی) ایجاد نمایند.

اصل تجسد

دومین اصل اعتقادی مسیحیت را می‌توان اصل «تجسد» دانست؛ اصلی که تا حدی مسیر این آیین را از طریقت یک دین یکتاپرستانه جدا می‌سازد و تصویری اساطیری را به خداوند و سفیر محبتش یعنی عیسی مسیح می‌دهد. او همچون پدری مهربان است که بر مخلوقات خود مخصوصاً بر انسان عنایت و لطف وافری دارد و برای نجات او از تباهی و گمراهی، دست به کار شده و فرزند خود را برای فداشدن به این دنیا فرستاده است تا آنان را پاک نماید. (انجیل یوحنا،3، 17و16)

اصل تجسد، در حقیقت اعتقادی است که مسیحیان به جسمیت یافتن «کلمه» ازلی الهی (لوگوس) و ظهور خود او در شخصیت انسانی عیسی مسیح دارند؛ «کلمه»‌ای که غیرمخلوق بوده و خود، خالق یا واسطه خلق همه چیز است.

-«آن زمانی که هنوز هیچ چیز نبود، کلمه وجود داشت و با خدا بود و او همیشه زنده بوده است و خود او خداست. هرچه هست به وسیله او آفریده شده است، زندگی جاوید در اوست و این زندگی به تمام مردم نور می‌دهد. زندگی او نوری است که در تاریکی می‌درخشد و تاریکی هرگز نمی‌تواند آن را خاموش نماید... کلمه خدا انسان شد و روی این زمین و در بین ما زندگی کرد... خدا قانون‌هایش را به وسیله موسی به مردم داد. ولی به وسیله عیسی مسیح او خودش را به ما ظاهر کرد و محبتش را نشان داد. کسی هرگز خدا را ندیده است، ولی البته مسیح او را دیده است چون او همیشه با خدای پدر است و هرچه باید درباره خدا بدانیم، مسیح به ما گفته است.» (انجیل یوحنا، باب1)

این نگرش، شخصیت عیسی علیه‌السلام را از یک وجود تاریخی به یک ماهیت اسطوره‌ای (مانند اساطیر یونان) تبدیل نمود و ماهیت تاریخی او را تا حد زیادی تحت شعاع قرار داد، پایه‌گذار این نگرش را باید «پولس» (سن پل) و در پی او یوحنا و کلمنت دانست که به عنوان رسولان برجسته مسیح و آباء بنام کلیسای (جامعه مسیحی) قرن اول میلادی معروف هستند.

- «مسیح چهره دیدنی خدای نادیده است. حتی پیش از اینکه خدا چیزی بیافریند، مسیح وجود داشت. در واقع به وسیله عیسی مسیح تمام هستی‌ها در آسمان و زمین به وجود آمد.



خرید و دانلود تحقیق درمورد. اعتقادات مسیحیت 28 ص


تحقیق درمورد. اعتقادات اسلامى از نظر شیعه دوازده امامى

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 28

 

اعتقادات اسلامى از نظر شیعه دوازده امامى

خدا شناسى

1 - نظرى بجهان از راه هستى و واقعیت - ضرورت وجود خدا .2 - نظرى دیگر از راه ارتباط انسان و جهان - خاتمه فصل وحدانیت خدا .3 - ذات و صفت .4 - معنى صفات خداوندى 5 - توضیح بیشترى در معنى صفات 6 - صفات فعل 7 - قضا و قدر 8 - انسان و اختیار

1 - نظرى بجهان از راه هستى و واقعیت - ضرورت وجود خدا

درک و شعور انسان که با پیدایش او توأ م است در نخستین گامى که برمیدارد هستى خداى جهان و جهانیان را بر وى روشن میسازد .زیرا برغم آنان که در هستى خود و در همه چیز اظهار شک و تردید میکنند و جهان هستى را خیال و پندارمینامند ما میدانیم یکفرد انسان در آغازپیدایش خود که با درک و شعور توأ م است , خود و جهان را مییابد یعنى شک ندارد که ( او هست و چیزهاى دیگرى جز او هست ) و تا انسان انسان است این درک و علم در او هست و هیچگونه تردیدى بر نمیدارد و تغییر نمیپذیرد .این واقعیت و هستى که انسان در برابر سوفسطى و شکاک اثبات میکند ثابت است و هرگز بطلان نمیپذیرد یعنى سخن سوفسطى و شکاک که در حقیقت نفى واقعیت میکند هرگز و هیچگاه درست نیست پس جهان هستى واقعیت ثابتى دربر دارد .ولى هر یک از این پدیده هاى واقعیت دار که در جهان میبینیم دیر یا زودواقعیت را از دست میدهد و نابود میشود و از اینجا روشن میشود که جهان مشهود و اجزاء آن خودشان عین واقعیت ( که بطلان پذیر نیست ) نیستند بلکه بواقعیتى ثابت تکیه داده با آن واقعیت , واقعیتدار میشوند و بواسطه آن داراى هستى میگردند و تا با آن ارتباط و اتصال دارند با هستى آن هستند و همین که از آن بریدند نابود میشوند ما این واقعیت ثابت بطلان ناپذیر را ( واجب الوجود ) خدا مینامیم .

2 - نظرى دیگر از راه ارتباط انسان و جهان

راهى که در فصل گذشته براى اثبات وجود خدا پیموده شد , راهى است بسیار ساده وروشن که انسان با نهاد خدادادى خود آن را میپیماید و هیچگونه پیچ و خم نداردولى بیشتر مردم بواسطه اشتغال مداوم که بمادیات دارند و استغراقى که در لذائذ محسوسه پیدا کرده اند رجوع بنهاد خدادادى و فطرت ساده و بیآلایش برایشان بسیار سخت و سنگین میباشد .از این روى اسلام که آئین پاک خود را همگانى معرفى میکند و همه را در برابرمقاصد دینى مساوى میداند اثبات وجود خدا را با اینگونه مردم از راه دیگر در میان مینهد و از همان راهى که فطرت ساده را از توجه مردم بدور داشته با ایشان سخن گفته خدا را میشناساند .قرآن کریم خدا شناسى را از راههاى مختلف بعامه مردم تعلیم میدهد و بیشتر از همه افکارشان را به آفرینش جهان و نظامى که در جهان حکومت میکند معطوف میدارد و به مطالعه آفاق و انفس دعوت مینماید زیرا انسان در زندگى چند روزه خود هر راهى را پیش گیرد و در هر حالى که مستغرق شود از جهان آفرینش و نظامى که در آن حکومت میکند بیرون نخواهد بود و شعور و ادراک وى از تماشاى صحنه شگفت آور آسمان و زمین چشم نخواهد پوشید .این جهان پهناور هستى که پیش چشم ما است ( چنانکه میدانیم ) هر یک ازاجزاء آن و مجموع آنها پیوسته در معرض تغییر و تبدیل میباشد و هر لحظه در شکل تازه و بیسابقه اى جلوه میکند .و تحت تأ ثیر قوانین استنثاء ناپذیر لباس تحقق میپوشد و از دورترین کهکشانها گرفته تا کوچکترین ذره اى که اجزاء جهان را تشکیل میدهد هر کدام متضمن نظامى است واضح که با قوانین استثناء ناپذیر خود بطور حیرت انگیزى در جریان میباشدو شعاع عملى خود را از پستترین وضع بسوى کاملترین حالات سوق میدهد و به هدف کمال میرساند .و بالاتر از نظامهاى خصوصى نظامهاى عمومیتر و بالاخره نظام همگانى جهانى که اجزاء بیرون از شمار جهان را بهمدیگر ربط میدهد و نظامهاى جزئى را بهم میپیوندد و درجریان مداوم خود هرگز استثناء نمیپذیرد و اختلال برنمیدارد .نظام آفرینش اگر انسانى را مثلا در زمین جاى میدهد ساختمان وجودش را طورى ترکیب میکند که با محیط زندگى خود سازش کند و محیط زندگى ویرا طورى ترتیب میدهد که مانند دایه اى با مهر و عطوفت بپرورشش پرداخته آفتاب و ماه وستارگان و آب و خاک و شب و روز و فصول سال و ابر و باد و باران و گنجینه هاى زیر زمینى و روى زمین و بالاخره همه سرمایه نیروى خود را در راه آسایش و آرامش خاطر وى گذاشته بکار میبندد .ما چنین ارتباط و سازشى را میان هر پدیده و میان همسایگان دور و نزدیک و خانه اى که در آن زندگى میکند مییابیم .اینگونه پیوستگى و بهم بستگى در تجهیزات داخلى هر یک از پدیده هاى جهان نیز پیدا است .آفرینش اگر براى انسان نان داده براى تحصیل آن پاى و براى گرفتن آن دست و براى خوردن آن دهان وبراى جویدن آن دندان داده است و آن را با یک رشته وسائلیکه مانند حلقه هاى زنجیر بهم پیوسته اندبهدف کمالى این آفریده ( بقاء و کمال ) مرتبط ساخته است .دانشمندان جهان تردید ندارند که روابط بیپایان که در اثر تلاش علمى چندین هزارساله خود بدست آورده اند طلیعه ناچیزى است که از اسرار آفرینش که دنباله هاى تمام نشدنى بدنبال خود دارد و هر معلوم تازه اى مجهولات بیشمارى را به بشر اخطار میکند .آیا میتوان گفت این جهان پهناور هستى که سرتاسر اجزاء آن جدا جدا و در حال وحدت و اتصال با استحکام و اتفاق حیرت انگیز خود از یک علم و قدرت نامتناهى حکایت میکند , آفریدگارى نداشته و بیجهت و سبب بوجود آمده است ؟ آیا این نظامهاى جزئى و کلى و بالاخره نظام همگانى جهانى که با ایجاد رابطه هاى محکم و بیشمار جهان را یکواحد بزرگ قرار داده و با قوانین استثناء ناپذیر و دقیق خود در جریان است همه و همه بدون نقشه و بحسب اتفاق و تصادف بوده ؟

البته فردى که هر حادثه و پدیده اى را بعلت و سببى نسبت میدهد و گاهى براى پیدا کردن سببى مجهول روزگارها با بحث و کوشش میگذراند و دنبال پیروزى علمى میگردد فردى که با مشاهده چند آجر که با نظم و ترتیب روى هم چیده شده نسبت آنرا بیک علم و قدرتى میدهد و اتفاق و تصادف را نفى کرده بوجود نقشه و هدفى قضاوت مینماید هرگز حاضر نخواهد شد جهان را بیسبب پیدایش , یا نظام جهان را اتفاقى و تصادفى فرض کند .پس جهان با نظامى که در آن حکومت میکند آفریده آفریدگار بزرگى است که با علم و قدرت و بیپایان خود آن را بوجود آورده و بسوى هدفى سوق میدهد و اسباب جزئیه که حوادث جزئیه را در جهان بوجود میآورند همه بالاخره باو منتهى میشوند و از هر سوى تحت تخسیر و تدبیر وى میباشند هر چیزى در هستى خود نیازمند باوست و او بچیزى نیازمند نیست و از هیچ علت و شرطى سرچشمه نمیگیرد .

وحدانیت خد

هر واقعیتى را از واقعیتهاى جهان فرض کنیم واقعیتى است محدود یعنى بنا بفرض و تقدیرى (فرض وجود سبب و شرط) هستى را دارا است و بنا بفرض و تقدیرى (فرض عدم سبب و شرط) منفى است و در حقیقت وجودش مرزى دارد که در بیرون آن مرز یافت نمیشود تنها خدا است که هیچ حد و نهایتى براى وى فرض



خرید و دانلود تحقیق درمورد. اعتقادات اسلامى از نظر شیعه دوازده امامى