واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق درباره سوره مائده آیه 86

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

سوره المائده آیه 86

متن عربی آیه : وَالَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا أُوْلَـئِکَ أَصْحَابُ الْجَحِیمِ

شان نزول آیه

بسیارى از مفسران از جمله" طبرسى" در" مجمع البیان" و" فخر رازى" و نویسنده" المنار" در تفسیرهاى خود از مفسران پیشین نقل کرده‏اند که این آیات درباره نجاشى زمامدار حبشه در عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و یاران او نازل شده است و در حدیثى که در تفسیر برهان نقل شده این موضوع مشروحا آمده است. آنچه از روایات اسلامى و تواریخ و گفتار مفسران در این زمینه استفاده مى‏شود چنین است: در سالهاى نخستین بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و دعوت عمومى او، مسلمانان در اقلیت شدیدى قرار داشتند، قریش به قبائل عرب توصیه کرده بود که هر کدام، افراد وابسته خود را که به پیامبر (صلی الله علیه و آله) ایمان آورده است تحت فشار شدید قرار دهند و به این ترتیب هر یک از مسلمانان از طرف قوم و قبیله خود سخت تحت فشار قرار داشت. آن روز تعداد مسلمانان براى دست زدن به یک "جهاد آزادیبخش" کافى نبود، پیامبر (صلی الله علیه و آله) براى حفظ این دسته کوچک، و تهیه پایگاهى براى مسلمانان در بیرون حجاز، به آنها دستور مهاجرت داد، و حبشه را براى این مقصد انتخاب فرمود و گفت:" در آنجا زمامدار صالحى است که از ستم و ستمگرى جلوگیرى مى‏کند، شما آنجا بروید تا خداوند فرصت مناسبى در اختیار ما بگذارد". منظور پیامبر (صلی الله علیه و آله) نجاشى بود (نجاشى اسم عامى بود همانند" کسرى" که به تمام سلاطین حبشه گفته مى‏شد، اما اسم نجاشى معاصر پیامبر (صلی الله علیه و آله) اصحمه که در زبان حبشى به معنى عطیه و بخشش است بود). یازده مرد و چهار زن از مسلمانان عازم حبشه شدند و از طریق دریا با کرایه کردن کشتى کوچکى راه حبشه را پیش گرفتند، و این در ماه رجب سال پنجم بعثت بود، و این مهاجرت، مهاجرت اول نام گرفت. چیزى نگذشت که" جعفر بن ابو طالب" و جمعى دیگر از مسلمانان به حبشه رفتند و هسته اصلى یک جمعیت متشکل اسلامى را که از 82 نفر مرد و عده قابل ملاحظه‏اى زن و کودک تشکیل مى‏شد به وجود آوردند. طرح این مهاجرت براى بت پرستان سخت دردناک بود، زیرا بخوبى مى‏دیدند چیزى نخواهد گذشت که با یک جمعیت متشکل نیرومند از مسلمانان که تدریجا اسلام را پذیرفته و به سرزمین امن و امان حبشه رفته‏اند روبرو خواهند شد، براى بهم زدن این موقعیت دست به کار شدند، و دو نفر از جوانان باهوش و فعال و حیله‏گر و پشت هم انداز یعنى" عمرو بن عاص" و" عمارة بن ولید" را براى بهم زدن موقعیت مسلمانان حبشه انتخاب کردند و با هدایاى فراوانى به حبشه فرستادند و با مقدماتى به حضور نجاشى بار یافتند، و قبلا با دادن هدایاى گرانبهایى به اطرافیان نجاشى موافقت آنها را جلب کرده و قول تایید و طرفدارى از آنان گرفته بودند. " عمرو عاص" سخنان خود را از اینجا شروع کرد، و با نجاشى چنین گفت: ما فرستادگان بزرگان مکه‏ایم" تعدادى از جوانان سبک مغز در میان ما پرچم مخالفت برافراشته‏اند و از آئین نیاکان خود برگشته و به بدگویى از خدایان ما پرداخته و آشوب و فتنه بپا کرده و در میان مردم تخم نفاق پاشیده‏اند، و از موقعیت سرزمین شما سوء استفاده کرده و به اینجا پناه آوردند، ما از آن مى‏ترسیم که در اینجا نیز دست به اخلال‏گرى زنند، بهتر این است که آنها را به ما بسپارید و به محل خود باز گردانیم ... این را گفتند و هدایایى را که با خود آورده بودند تقدیم داشتند. نجاشى گفت: تا من با نمایندگان این پناهندگان به کشورم تماس نگیرم نمى‏توانم در این زمینه سخن بگویم، و از آنجا که این بحث یک بحث مذهبى است باید از نمایندگان مذهبى نیز در جلسه‏اى در حضور شما دعوت شود. روز دیگرى در یک جلسه مهم که اطرافیان نجاشى و جمعى از دانشمندان مسیحى و جعفر بن ابى طالب به عنوان نمایندگى مسلمانان، و نمایندگان قریش، حضور داشتند، نجاشى پس از استماع سخنان نمایندگان قریش رو به جعفر کرد و از او خواست که نظر خود را در این زمینه بیان کند. جعفر پس از اداى احترام چنین گفت: نخست از اینها بپرسید آیا ما جزو بردگان فرارى این جمعیتیم؟! عمرو گفت: نه شما آزادید. جعفر گفت: سؤال کنید آیا آنها دینى بر ذمه ما دارند که آن را از ما مى‏طلبند؟! عمرو: نه ما هیچگونه مطالبه‏اى از شما نداریم. جعفر: آیا خونى از شما ریخته‏ایم؟ که آن را از ما مى‏طلبید؟! عمرو: نه چنین چیزى در کار نیست. جعفر: پس از ما چه مى‏خواهید که این همه ما را شکنجه و آزار دادید و ما از سرزمین شما که مرکز ظلم و بیدادگرى بود بیرون آمدیم؟! سپس جعفر رو به نجاشى کرد و گفت: ما جمعى نادان بودیم، بت پرستى مى‏کردیم، گوشت مردار مى‏خوردیم، انواع کارهاى زشت و ننگین انجام مى‏دادیم، قطع رحم مى‏کردیم و نسبت به همسایگان خویش بدرفتارى داشتیم، و نیرومندان ما ضعیفان را مى‏خوردند! ولى خداوند پیامبرى در میان ما مبعوث کرد که به ما دستور داده است هر گونه شبیه و شریک را از خدا دور سازیم و فحشا و منکرات و ظلم و ستم و قمار را ترک گوئیم، به ما دستور داده نماز بخوانیم، زکات بدهیم، عدالت و احسان پیشه کنیم و بستگان خود را کمک نمائیم. نجاشى گفت: عیساى مسیح نیز براى همین مبعوث شده بود! سپس از جعفر پرسید: آیا چیزى از آیاتى که بر پیامبر شما نازل شده است حفظ دارى؟ جعفر گفت: آرى و سپس شروع به خواندن سوره "مریم" کرد. حسن انتخاب جعفر، در مورد آیات تکان دهنده این سوره که مسیح و مادرش را از هر گونه تهمتهاى ناروا پاک مى‏سازد، اثر عجیبى گذاشت. تا آنجا که قطره هاى اشک شوق، از دیدگان دانشمندان مسیحى سرازیر گشت، و نجاشى صدا زد به خدا سوگند نشانه‏هاى حقیقت در این آیات نمایان است! هنگامى که "عمرو" خواست در اینجا سخنى بگوید و تقاضاى سپردن‏ مسلمانان را بدست وى کند، نجاشى دست بلند کرد، و محکم بر صورت عمرو کوبید و گفت: خاموش باش! به خدا سوگند اگر بیش از این سخنى در مذمت این جمعیت بگویى تو را مجازات خواهم کرد! این جمله را گفت و رو به مامورین کرد و صدا زد: هدایاى آنها را به آنان برگردانید و آنها را از حبشه بیرون کنید، و به جعفر و یارانش گفت: آسوده خاطر در کشور من زندگى کنید! این پیش آمد علاوه بر اثر تبلیغى عمیقى که در زمینه شناساندن اسلام به جمعى از مردم حبشه داشت، سبب شد که مسلمانان مکه جدا روى این پایگاه مطمئن حساب کنند، و مسلمانان تازه وارد را براى آن روز که قدرت کافى بیابند به آنجا روانه سازند. سالها گذشت، پیامبر (صلی الله علیه و آله) هجرت کرد و کار اسلام بالا گرفت، و عهدنامه" حدیبیه" امضا شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) متوجه فتح" خیبر" گشت، در آن روز که مسلمانان از فرط شادى به خاطر در هم شکستن بزرگترین کانون خطر یهود در پوست نمى‏گنجیدند، از دور شاهد حرکت دستجمعى عده‏اى بسوى سپاه اسلام بودند، چیزى نگذشت که معلوم شد این جمعیت همان مهاجران حبشه‏اند که به آغوش وطن باز مى‏گردند در حالى که قدرتهاى اهریمنى دشمنان در هم شکسته شده و نهال اسلام به قدر کافى ریشه دوانیده است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) با مشاهده "جعفر" و مهاجران حبشه، این جمله تاریخى را فرمود: لا ادرى انا بفتح خیبر اسر ام بقدوم جعفر؟!:" نمیدانم از پیروزى خیبر خوشحالتر باشم یا از بازگشت جعفر"؟ مى‏گویند: علاوه بر مسلمانان، هشت نفر از شامیان که در میان آنها یک راهب مسیحى بود و تمایل شدید به اسلام پیدا کرده بودند، خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسیدند و پس از شنیدن آیات سوره یس، به گریه افتادند و مسلمان شدند و گفتند چقدر این آیات به تعلیمات راستین مسیح شباهت دارد. و طبق روایتى که در تفسیر المنار از سعید بن جبیر نقل شده نجاشى سى نفراز بهترین یاران خود را به عنوان اظهار علاقه به پیامبر (صلی الله علیه و آله) و آئین اسلام به مدینه فرستاد، و همانها بودند که با شنیدن آیات سوره یس گریستند و اسلام را پذیرفتند آیات فوق نازل شد و از این مؤمنان تجلیل کرد. این شان نزول منافات با آن ندارد که سوره مائده در اواخر عمر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل شده باشد، زیرا این سخن مربوط به اکثریت آیات سوره است، هیچ مانعى ندارد که بعضى از آیات در حوادث قبل نازل شده باشد و بدستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مناسبتهاى در این سوره قرار گیرد.



خرید و دانلود تحقیق درباره سوره مائده آیه 86


تحقیق درباره سوره المائده آیه 6 12ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

سوره المائده

آیه 6

یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلى الصلَوةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلى الْمَرَافِقِ وَ امْسحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَ أَرْجُلَکمْ إِلى الْکَعْبَینِ وَ إِن کُنتُمْ جُنُباً فَاطهَّرُوا وَ إِن کُنتُم مَّرْضى أَوْ عَلى سفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِّنکُم مِّنَ الْغَائطِ أَوْ لَمَستُمُ النِّساءَ فَلَمْ تجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا صعِیداً طیِّباً فَامْسحُوا بِوُجُوهِکمْ وَ أَیْدِیکُم مِّنْهُ مَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکم مِّنْ حَرَجٍ وَ لَکِن یُرِیدُ لِیُطهِّرَکُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکمْ تَشکُرُونَ(6)

ترجمه :

6 - اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که براى نماز بپاخاستید صورت و دستها را تا آرنج بشوئید و سر و پاها را تا مفصل (یا برآمدگى پشت پا) مسح کنید و اگر جنب باشید خود را بشوئید (غسل کنید) و اگر بیمار یا مسافر باشید یا یکى از شما از محل پستى آمده (قضاى حاجت کرده ) یا با زنان تماس گرفته باشید (آمیزش جنسى کرده اید) و آب (براى غسل یا وضو) نیابید با خاک پاکى تیمم کنید و از آن بر صورت (پیشانى ) و دستها بکشید، خداوند نمى خواهد مشکلى براى شما ایجاد کند بلکه مى خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید شاید شکر او را بجا آورید.

تفسیر :

پاک سازى جسم و جان

در آیات سابق ، بحثهاى گوناگونى درباره ((طیبات جسمى و مواهب مادى )) مطرح شد، در این آیه به ((طیبات روح )) و آنچه باعث پاکیزگى جان انسان مى گردد، اشاره شده است و قسمت قابل ملاحظهاى از احکام وضو و غسل و تیمم که موجب صفاى روح است ، تشریح گردیده ، نخست خطاب به افراد با ایمان کرده ، احکام وضو را به این ترتیب بیان مى کند:

((اى کسانى که ایمان آورده اید هنگامى که براى نماز بپاخاستید صورت و دستهاى خود را تا آرنج بشوئید و قسمتى از سر و همچنین پا را تا مفصل (یا برآمدگى پشت پا) مسح کنید.

(یا ایها الذین آمنوا اذا قمتم الى الصلوة فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الى المرافق و امسحوا برؤ وسکم و ارجلکم الى الکعبین ).

در آیه حدود صورت ، که باید در وضو شسته شود توضیح داده نشده ولى در روایات ائمه اهلبیت (علیهمالسلام ) که وضوى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را مشروحا بیان کرده اند.

1 - حد صورت از طرف طول از رستانگاه مو تا چانه و از طرف عرض ‍آنچه در میان انگشت وسط و ابهام (انگشت شست ) قرار مى گیرد، ذکر شده و این در حقیقت توضیح همان معنائى است که از کلمه ((وجه )) در عرف فهمیده مى شود، زیرا وجه همان قسمتى است که انسان به هنگام برخورد بر دیگرى با آن مواجه مى شود.

2 - حد دست که باید در وضو شسته شود، تا آرنج ذکر شده ، زیرا مرافق جمع ((مرفق )) به معنى ((آرنج )) است ، و چون هنگامى گفته شود دست را بشوئید ممکن است به ذهن چنین برسد که دستها را تا مچ بشوئید، زیرا غالبا این مقدار شسته میشود، براى رفع این توهم مى فرماید: تا آرنج بشوئید

(الى المرافق ).

و با این توضیح روشن مى شود، کلمه ((الى )) در آیه فوق تنها براى بیان حد شستن است نه کیفیت شستن ، که بعضى توهم کرده اند و چنین پنداشته اند که آیه مى گوید: باید دستها را از سر انگشتان به طرف آرنج بشوئید (آنچنانکه در میان جمعى از اهل تسنن رائج است ).

توضیح اینکه این درست به آن میماند که انسان به کارگرى سفارش ‍میکند دیوار اطاق را از کف تا یک متر، رنگ کند، بدیهى است منظور این نیست که دیوار از پائین به بالا رنگ شود، بلکه منظور این است که این مقدار باید رنگ شود نه بیشتر و نه کمتر.

بنابراین فقط مقدارى از دست که باید شسته شود در آیه ذکر شده ، و اما کیفیت آن در سنت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) که بوسیله اهلبیت به ما رسیده است آمده است و آن شستن آرنج است به طرف سر انگشتان .

باید توجه داشت که ((مرفق )) هم باید در وضو شسته شود، زیرا در اینگونه

موارد به اصطلاح غایت داخل در مغیا است یعنى حد نیز داخل در حکم ((محدود)) است .

3 - کلمه ((ب‍)) که در ((برؤ وسکم )) مى باشد طبق صریح بعضى از روایات و تصریح بعضى از اهل لغت به معنى ((تبعیض )) مى باشد، یعنى قسمتى از سر را مسح کنید که در روایات ما محل آن به یکچهارم پیش سر، محدود شده و باید قسمتى از این یکچهارم هر چند کم باشد با دست مسح کرد - بنابراین آنچه در میان بعضى از طوائف اهل تسنن معمول است که تمام سر و حتى گوشها را مسح مى کنند، با مفهوم آیه سازگار نمى باشد.

4 - قرار گرفتن ((ارجلکم )) در کنار ((رؤ وسکم )) گواه بر این است که پاها نیز باید مسح شود نه اینکه آن را بشویند (و اگر ملاحظه مى کنیم ((ارجلکم )) بفتح لام قرائت شده بخاطر آن است که عطف بر محل ((برؤ وسکم )) است نه عطف بر ((وجوهکم ))).

5 - کعب در لغت بمعنى برآمدگى پشت پاها و هم بمعنى مفصل یعنى نقطه اى که استخوان ساق پا با استخوان کف پا مربوط میشود آمده است .

سپس به توضیح حکم غسل پرداخته و چنین مى فرماید: ((و اگر جنب باشید غسل کنید)).

(و ان کنتم جنبا فاطهروا).

روشن است که مراد از جمله ((فاطهروا)) شستن تمام بدن مى باشد، زیرا اگر شستن عضو خاصى لازم بود مى بایست نام آن برده شود، بنابراین هنگامى که مى گوید خود را شستشو دهید، مفهومش ‍شستشوى تمام بدن است ، نظیر این در سوره نساء آیه 43 نیز آمده است که میگوید: حتى تغتسلوا.

((جنب )) - همانطور که در جلد سوم تفسیر نمونه ذیل آیه 43 سوره نساء اشاره کرده ایم - مصدرى است که بمعنى



خرید و دانلود تحقیق درباره سوره المائده آیه 6   12ص