واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

شیطان اولین کسى که بیعت مى کند 8 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

شیطان اولین کسى که بیعت مى کند .:

 سلمان مى گوید: وقتى پیغمبر اسلام رحلت فرمود، على در خانه مشغول غسل دادن آن حضرت بود. من گاهى به او کمک مى کردم ، گاهى به مسجد مى آمدم و از مردم خبر مى گرفتم . وقتى از مسجد به خانه برگشتم ، على پرسید: اى سلمان ! چه خبر دارى ؟ عرض کردم : خبر تازه این که ابوبکر بر منبر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نشسته ، مردم نه با یک دست بلکه با دو دست با او بیعت مى کنند.حضرت على علیه السلام فرمود: اى سلمان ! آیا متوجه شدى چه کسى اول با او بیعت کرد؟ آیا اولین کسى که بالاى منبر رفت و با او بیعت نمود چه کسى بود؟سلمان گفت : او را نشناختم ، ولى پیرمرد سال خورده را دیدم که بر عصایى تکیه زده ، میان دو چشمش جاى سجده دیده مى شد، پیشانى او در اثر سجده پینه بسته و این طور مى نمود که باید وى زاهدى باشد. از لابلاى مردم به سوى منبر رفت در حالى که مانند باران اشک مى ریخت .گفت : خدا را شکر که قبل از مردنم تو را این جا مى بینم . اى ابوبکر! دستت را براى بیعت به سویم دراز کن ! ابوبکر دستش را جلو برد او هم بیعت کرد و گفت : امروز، روزى است مانند روز آدم ! از منبر پایین آمد و از مسجد خارج شد.امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید: اى سلمان ! آیا او را شناختى ؟ عرض کرد: نه یا على ، ولى از گفتارش ناراحت شدم . مانند این که مرگ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم را مسخره گرفته بود.حضرت على علیه السلام فرمود: او شیطان بود. پیامبر به من خبر داد، ابلیس و یارانش روز غدیر خم شاهد منصوب شدن من به امر خدا بودند. و نیز گواه بودند که خدا و پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم من را صاحب اختیار آنان نمود. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم هم به آنان دستور داد حاضران به غایبان اطلاع دهند.روز غدیر خم ، شیاطین و بزرگان آنان به خود شیاطین ، روى آوردند و گفتند: این امت مورد لطف و رحمت خداوند قرار گرفته و از این پس از گناه دور خواهند بود. ما دیگر بر این امت راه پیدا نخواهیم کرد. آن گاه پناه گاه و امام بعد از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم را شناختند و شیطان هم گرفته و محزون شده بود.امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اى سلمان ! پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به من خبر داد که : مردم در سقیفه بنى ساعده با ابوبکر بیعت خواهند کرد. بعد از آن بر سر حق ما اختلاف پیدا مى کنند، با دلیل ما استدلال مى نمایند، بعد به مسجد مى آیند. اول کسى که با او بیعت مى کند، شیطان است ! که به صورت پیرمرد نجدى خواهد بود و این حرف را خواهد گفت .بعد حضرت فرمود: اى سلمان ! بعد از بیرون رفتن ، از روى خوشحالى فریاد زد، و تمام شیاطین را دور خود جمع کرد، آنها در مقابلش سجده کردند و گفتند: اى رئیس ! و بزرگ ما، تو همان کسى هستى که آدم را از بهشت بیرون کردى . شیطان هم مى گوید: کدام امت بعد از پیامبرش گمراه نشد؟ خیال کرده اید من دیگر راهى برآنان ندارم ! نقشه و حیله مرا چگونه دیدید؟از حیله من بود که ملت با دستور خدا و رسولش ، راجع به اطاعت از على مخالفت کردند، وزیر بارش نرفتند!؟ اى سلمان ! این همان گفته خداوند است که در قرآن مى فرماید:همانا، شیطان حدسى که درباره آنها بوده بود، به مرحله عمل رسانید))(543)سپس آنها شیطان را پیروى کردند جر گروهى از مؤمنان که آنها اطاعت از شیطان نکرده و با او مخالفت کردندامام باقر علیه السلام فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام شیطان را بر در خانه خود دید و او را شناخت ، گریبانش گرفت و بر زمین زد و روى سینه اش ‍ نشست . شیطان گفت : یا على ! از روى سینه من بلند شو تا تو را بشارتى دهم .على علیه السلام از روى سینه او برخاست و فرمود: اى ملعون ! چه بشارتى براى من دارى ؟ گفت : چون روز قیامت شود، فرزندت حسن علیه السلام از طرف راست عرش و حسین علیه السلام از طرف چپ به شیعیان خود جواز عبور از صراط و آزادى از آتش را مى دهند.باز آن حضرت بلند شد و گفت : من تو را به زمین خواهم زد، او را بلند نمود و بر زمین زد و روى او نشست .عرض کرد: یا على ! مرا رها کن تا بشارتى دیگر به تو دهم . وقتى او را رها کرد گفت : یا على ! آن روزى که خداوند آدم علیه السلام را خلق کرد، ذریه او را از پشتش خارج نمود که به شکل موجوداتى ریز بودند. از آنها عهد گرفت و به آنها خطاب کرد: آیا من پروردگار شما نیستم ؟ همگى جواب دادند: چرا. آنان را شاهد بر خودشان گرفت . بعد از آن ، میثاق از حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم و تو گرفت . تمام آنان تو را شناختند و تو همه را شناختى . اینک هر کس بگوید تو را دوست دارم . او را مى شناسى و هر کس ‍ تو را دشمن دارد او را مى شناسى . براى بار سوم او را زمین زد. شیطان گفت : یا على ! بر من غضب نکن و از روى من بلند شو، تا تو را بشارت دیگرى دهم . فرمود: من از تو بیزارم و لعنتم بر تو باد. عرض کرد: به خدا قسم اى پسر ابوطالب ! هر کس با تو دشمنى مى کند، من در وجود و نطفه او شرکت کردم ، آلت خود خود را در رحم مادرش داخل نمودم . بعد عرض کرد: یا على ! آیا آن آیه قرآن را قرائت کرده اى که مى فرماید: شرکت کن در اموال و اولادشان.

شیطان در عید غدیر فریاد کشید .

 یکى از جاهایى که شیطان فریاد کشید، فرزندان خود را جمع کرد و درد دل خود را براى آنان باز گفت و راه چاره اى خواست ، روز عید غدیر بود. آن گاه که حضرت رسول صلى الله علیه و آله وسلم على بن ابى طالب را خلیفه بعد از خود خواند.جابر از امام محمد باقر علیه السلام نقل مى کند که آن حضرت فرمود: زمانى که رسول اکرم صلى الله علیه و آله وسلم در عید غدیر خم دست على را گرفت ، بلند کرد و به مردم معرفى نمود و جانشین بعد از خود قرارش داد. شیطان در میان لشکریان خود نعره اى کشید که تمام لشکریان و اولاد او در هر کجا بودند اطراف او فرود آمدند و گفتند: اى مولاى ما! چه مصیبتى به تو رسیده این قدر ناراحتى ؟ ما تا به حال فریادى از این وحشتناک تر از تو نشنیده بودیم !شیطان به آنها گفت : این پیغمبر امروز کارى را انجام داد که اگر به آخر رسد و عملى شود کسى تا روز قیامت ، خدا را معصیت و نافرمانى نمى کند - همه به سوى دین و تقوا و - خداشناسى ، ولایت و امامت پیش مى روند، از راه رستگارى قدم فراتر نمى



خرید و دانلود  شیطان اولین کسى که بیعت مى کند 8 ص


تحقیق درباره شیطان اولین کسى که بیعت مى کند 8 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

شیطان اولین کسى که بیعت مى کند .:

 سلمان مى گوید: وقتى پیغمبر اسلام رحلت فرمود، على در خانه مشغول غسل دادن آن حضرت بود. من گاهى به او کمک مى کردم ، گاهى به مسجد مى آمدم و از مردم خبر مى گرفتم . وقتى از مسجد به خانه برگشتم ، على پرسید: اى سلمان ! چه خبر دارى ؟ عرض کردم : خبر تازه این که ابوبکر بر منبر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نشسته ، مردم نه با یک دست بلکه با دو دست با او بیعت مى کنند.حضرت على علیه السلام فرمود: اى سلمان ! آیا متوجه شدى چه کسى اول با او بیعت کرد؟ آیا اولین کسى که بالاى منبر رفت و با او بیعت نمود چه کسى بود؟سلمان گفت : او را نشناختم ، ولى پیرمرد سال خورده را دیدم که بر عصایى تکیه زده ، میان دو چشمش جاى سجده دیده مى شد، پیشانى او در اثر سجده پینه بسته و این طور مى نمود که باید وى زاهدى باشد. از لابلاى مردم به سوى منبر رفت در حالى که مانند باران اشک مى ریخت .گفت : خدا را شکر که قبل از مردنم تو را این جا مى بینم . اى ابوبکر! دستت را براى بیعت به سویم دراز کن ! ابوبکر دستش را جلو برد او هم بیعت کرد و گفت : امروز، روزى است مانند روز آدم ! از منبر پایین آمد و از مسجد خارج شد.امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید: اى سلمان ! آیا او را شناختى ؟ عرض کرد: نه یا على ، ولى از گفتارش ناراحت شدم . مانند این که مرگ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم را مسخره گرفته بود.حضرت على علیه السلام فرمود: او شیطان بود. پیامبر به من خبر داد، ابلیس و یارانش روز غدیر خم شاهد منصوب شدن من به امر خدا بودند. و نیز گواه بودند که خدا و پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم من را صاحب اختیار آنان نمود. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم هم به آنان دستور داد حاضران به غایبان اطلاع دهند.روز غدیر خم ، شیاطین و بزرگان آنان به خود شیاطین ، روى آوردند و گفتند: این امت مورد لطف و رحمت خداوند قرار گرفته و از این پس از گناه دور خواهند بود. ما دیگر بر این امت راه پیدا نخواهیم کرد. آن گاه پناه گاه و امام بعد از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم را شناختند و شیطان هم گرفته و محزون شده بود.امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اى سلمان ! پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به من خبر داد که : مردم در سقیفه بنى ساعده با ابوبکر بیعت خواهند کرد. بعد از آن بر سر حق ما اختلاف پیدا مى کنند، با دلیل ما استدلال مى نمایند، بعد به مسجد مى آیند. اول کسى که با او بیعت مى کند، شیطان است ! که به صورت پیرمرد نجدى خواهد بود و این حرف را خواهد گفت .بعد حضرت فرمود: اى سلمان ! بعد از بیرون رفتن ، از روى خوشحالى فریاد زد، و تمام شیاطین را دور خود جمع کرد، آنها در مقابلش سجده کردند و گفتند: اى رئیس ! و بزرگ ما، تو همان کسى هستى که آدم را از بهشت بیرون کردى . شیطان هم مى گوید: کدام امت بعد از پیامبرش گمراه نشد؟ خیال کرده اید من دیگر راهى برآنان ندارم ! نقشه و حیله مرا چگونه دیدید؟از حیله من بود که ملت با دستور خدا و رسولش ، راجع به اطاعت از على مخالفت کردند، وزیر بارش نرفتند!؟ اى سلمان ! این همان گفته خداوند است که در قرآن مى فرماید:همانا، شیطان حدسى که درباره آنها بوده بود، به مرحله عمل رسانید))(543)سپس آنها شیطان را پیروى کردند جر گروهى از مؤمنان که آنها اطاعت از شیطان نکرده و با او مخالفت کردندامام باقر علیه السلام فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام شیطان را بر در خانه خود دید و او را شناخت ، گریبانش گرفت و بر زمین زد و روى سینه اش ‍ نشست . شیطان گفت : یا على ! از روى سینه من بلند شو تا تو را بشارتى دهم .على علیه السلام از روى سینه او برخاست و فرمود: اى ملعون ! چه بشارتى براى من دارى ؟ گفت : چون روز قیامت شود، فرزندت حسن علیه السلام از طرف راست عرش و حسین علیه السلام از طرف چپ به شیعیان خود جواز عبور از صراط و آزادى از آتش را مى دهند.باز آن حضرت بلند شد و گفت : من تو را به زمین خواهم زد، او را بلند نمود و بر زمین زد و روى او نشست .عرض کرد: یا على ! مرا رها کن تا بشارتى دیگر به تو دهم . وقتى او را رها کرد گفت : یا على ! آن روزى که خداوند آدم علیه السلام را خلق کرد، ذریه او را از پشتش خارج نمود که به شکل موجوداتى ریز بودند. از آنها عهد گرفت و به آنها خطاب کرد: آیا من پروردگار شما نیستم ؟ همگى جواب دادند: چرا. آنان را شاهد بر خودشان گرفت . بعد از آن ، میثاق از حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم و تو گرفت . تمام آنان تو را شناختند و تو همه را شناختى . اینک هر کس بگوید تو را دوست دارم . او را مى شناسى و هر کس ‍ تو را دشمن دارد او را مى شناسى . براى بار سوم او را زمین زد. شیطان گفت : یا على ! بر من غضب نکن و از روى من بلند شو، تا تو را



خرید و دانلود تحقیق درباره شیطان اولین کسى که بیعت مى کند 8 ص


تحقیق: اولین ریاضی دان زن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

اولین ریاضی دان زن

 

 

نام اولین زن ریاضیدان، هیپاتیا بود. او در سال 370 میلادی در شهر بندری "اسکندریه " ( مصر) به دنیا آمد. پدرش تئون، ریاضیدان و منجم بزرگی بود که در دانشگاه اسکندریه تدریس می کرد. اوهنر، ادبیات وعلوم را به دخترش آموزش داد و سپس او را به" آتن" فرستاد تا تحصیلاتش را ادامه دهد.هیپاتیا پس از مطالعاتش به مدت 10سال سراسراروپا را زیرپا گذاشت و با دانشمندان بسیاری آشنا شد. هیپاتیا تفسیری بر کتاب جبردیوفانتوس یونانی نوشت و رساله هایی درباب قانون ستاره شناسی دیوفانتوس ومقاطع مخروطی آپولونیوس و... نوشت، ولی بیشترآنها با به آتش کشیده شدن کتابخانه اسکندریه از بین رفت و تنها چند کتاب او در قرن 15 در کتابخانه واتیکان پیدا شد.او راهی برای شیرین سازی (تقطیر) آب اختراع کرد و در ساخت اسطرلاب برای یافتن زاویه ستارگان کمک شایانی نمود. دربحبوحه اختلافات بین مسیحیان و نو افلاطونیان هیپاتیا در یکی از روزهای سال 415میلادی راهی محل درس بود که توسط اوباش مورد حمله قرار گرفت ، موهای او را کشیده از ارابه بیرون آوردند، تا کلیسای شهر بردند و با صدفهای برنده، گوشت تنش را تراشیدند وازاستخوان جدا کردند.پس از آن گوشت تنش را در آتش ریختند و شروع به پایکوبی کردند تا پایان زندگی یک ریاضیدان را جشن بگیرند. بامرگ هیپاتیا رشد ریاضیات تا هزار سال در تمدن غرب به پایان رسید اما نام هیپاتیا، به عنوان اولین ریاضیدان زن در همه کتابهای تاریخ ریاضی، می درخشد. برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید به سایتهای ذیل مراجعه کنید

هیپاتیا شهید حقیقت

هیپاتیا ریاضی – فیزیکدان بزرگ یونانی‘ پدرش تئون از دانشمندان بزرگ زمان خود و صاحب کرسی استادی دانشگاه آتن بود. او معتقر بود می تواند انسان برتری را تربیت کند به همین دلیل تمام انرژی خود را صرف تربیت هر چه بیش تر دخترش هیپاتیا کرد.هیپاتیادر تمام علوم زمان خود به کمال رسید.او جویای حقیقت بودو سراسر اروپا را در پی حقیقت زیر پا نهاد. و با وجود خواستگاران فراوان که عمدتا از شاهزادگان و بازرگانان بزرگ اروپا بودند هرگز ازدواج نکرد.هیپاتیا معتد بود که با حقیقت ازدواج کرده است.او به زودی صاحب کرسی استادی دانشگاه شد و افراد زیادی را شیفته ی کلاس درس ‘ اخلاق و منش او شدند تا جایی که که به وی لقب موزی دادند. هیپاتیا در بین جمع هواداران از حقیقت و خدا سخن می گفت و با وجود این که حاضر به قبول دیدگاه نوافلاطیون نبود هرگز آنان را نفی نکرد. ولی با افکار متجددانه ی علمای زمان خود مخالف بود و سرانجام توسط تعدادی مسیحی افراطی زنده زنده گوشت تنش با صدف های بران دریایی جدا و در آتش ریخته شدو... .ولی یاد او در قلب ها ماند و به یکی از الهه های یونان بدل شد.و وی را شهید حقیقت می نامند.

«هیپاتیا»، بانوی‌ ستاره‌شناس‌، فیلسوف‌ و ریاضی‌دانی‌ که‌ در اسکندریه‌ زندگی‌ می‌کرد یک‌ نابغة‌ صنعتی‌ بود واختراعات‌ فراوانی‌ به‌ نامش‌ به‌ ثبت‌ رسیده‌ است‌. در سال‌ ۴۱۵ میلادی‌ وی‌ را دستگیر کردند و به‌ خاطر باورهایش‌به‌ قتل‌ رساندند. آنگاه‌ جسدش‌ را سوزاندند و اسناد و نوشته‌هایش‌ را از بین‌ بردند. «هیپاتیا» تنها یکی‌ از بی‌شمار زنان‌ دانشمندی‌ بود که‌ ظرف‌ سه‌ هزار سال‌ گذشته‌ جانشان‌ را به‌ خاطر دانش‌ و آگاهی‌ و بینشی‌ که‌ داشتند از دست‌دادند. سرگذشت‌ این‌ زن‌ برجسته‌ و استثنایی‌ که‌ شهامت‌ ورود به‌ سرزمینی‌ را که‌ صرفاً مردانه‌ خوانده‌ می‌شد یافت ‌تنها به‌ او خاتمه‌ نمی‌یابد. در سراسر جهان‌ و در طول‌ تاریخ‌ کشورهای‌ مختلف‌، در سرزمینهایی‌ که‌ استبداد و جهل‌و خرافات‌ حاکم‌ بوده‌ و هست‌ همواره‌ چنین‌ سرانجام‌ شومی‌ در انتظار زنانی‌ است‌ که‌ به‌ جنگ‌ سرنوشت‌ از پیش‌ساخته‌ شدة‌ خود به‌ عنوان‌ شهروند ردة‌ دوم‌ رفته‌اند. گاه‌ زنان‌ پیامبر را به‌ اتهام‌ دروغ‌گویی‌ سوزاندند، گاه‌ زنان ‌شیمیست‌ را به‌ عنوان‌ جادوگر به‌ آتش‌



خرید و دانلود تحقیق: اولین ریاضی دان زن


تحقیق: اولین تمدن در بین النهرین

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

اولین تمدن در بین النهرین

بیشتر مورخان و باستان شناسان عقده دارند که بین النهرین محل پیدایش تمدن بوده است . وجود رودخانه پر آب ، آنرا مهد مهمترین تمدنهای رودخانه ای ساخت و موقعیت ارتباطی بسیار مناسب آن ، موجب تماس با سرزمین های دیگر و در نتیجه پیشرفت و انتشار تمدن گردید . چنانچه بعضی از علوم و از همه مهمتر احتملا پیدایش خط از بین النهرین باستان می باشد . نخستین شهر های مهم تاریخ نیز در همین سرزمین بوجود آمدند و بدنبال خود قواعد زندگی مدنی را پدید آوردند . برتری محسوس تمدن بین النهرین باستان ، آن سرزمین را کانون توجه اقوام همجوارش ساخته بود و از این رو رفت و آمد اقوام و درگیری میان آنان ، اگر چه از یک سو موجب پر تلاطم شدن تاریخ آن گردید از سوی دیگر موجب تنوع و توسعه فرهنگ نیز می شد . در پی این تاریخ پر فراز و نشیب در حالیکه بیش از 3000 سال از حیات تمدنی بین النهرین باستان می گذشت در حدود 500 ق . م حیات سیاسی آن به پایان رسید و جزئی از تاریخ ایران باستان گردید .

  بین النهرین

رودهای دجله و فرات هر دو از کوهای پر برف مشرق آسیای صغیر سر چشمه می گیرند . این دو رود پس از پیچ و خم های فراوان به سمت جنوب جریان یافته و با پیمودن صدها کیلومتر به خلیج فارس وارد می شوند . این دو رود بسیار پر آب و بزرگ هستند . بخصوص در فصل بهار که برفهای نواحی کوهستانی آسیای صغیر آب می شوند ، آب آنها بسیار زیاد می شود که معمولا منجر به طغیان و سیلاب رود می گردد . جز نواحی علیای دجله و فرات ، بقیه مسیر آنها در دشت وسیعی جریان دارد که بین النهرین نامیده می شود و به معنای میان دو رود است .

  تاریخ سیاسی بین النهرین

جنوب بین النهرین را سومر می نامیده اند . کشفیات باستان شناسان نشان می دهد که سومر از هزاران سال پیش ساکنانی داشته که کم کم فنون بهره برداری از آب رودخانه را فرا گرفته بودند . در حدود 5000 سال پیش مردمی به این سرزمین مهاجرت کردند که سومری نامیده می شوند . در مورد نژاد سومریان و اینکه ابتدا در کجا زندگی می کرده اند اطلاع دقیقی در دست نیست . طبق افسانه های سومری ، آنها از طریق دریا یعنی خلیج فارس به سومر وارد شده اند .

سومری ها با تسلط بر جنوب بین النهرین و با استفاده از تجارب ساکنان قدیمی آن سرزمین شیوه خشک کردن باتلاقها ، حفر نهرها و کشاورزی را فرا گرفتن و بتدریج شهرهای بزرگ و آباد ایجاد کردند . شهرهای متعددی و بزرگ سومری نشان دهنده کشاورزی پر رونق سومریان و نیز تجارت گسترده آنان با سرزمین های اطراف می باشد .

شهر های سومر هر یک دارای دولتی مستقل بودند و از یک حکومت مرکزی اطاعت نمی کردند . هر شهر علاوه بر زمیبنهای زراعی ، شبکه آبیاری و دولت ، دارای یک معبد نیز بود . این معبد که به شکل ساختمانی پلکانی بود زیگورات نام داشت . معبد توسط شخصی به نام انسی اداره می شد . انسی علاوه بر مقام مذهبی ، فرمانروایی شهر را نیز بر عهده داشت .

 سومریان تاریخ خود را به دو دوره قبل از طوفان و بعد از طوفان تقسیم می کردند . نخستین شهر مهم آمنان اریدو نام داشت . در سال 4000 سال پیش اریدو شهری مهم بوده است . اما 3000 سال پیش شهر اور اهمیت بسیار یافت و طولی نکشید که شهر دیگری بنام نیپور شهرت بسیار یافت زیرا دارای معبد بسیار مهمی بود . هر یک از این شهرهاو شهرهای دیگر سومر ی برای مدتی توانستند قدرت خود را گسترش دهند و بر تمام یا قسمتی از آن سرزمین حاکم گردند . در نتیجه این جنگها دولت سومری را ضعیف کرد و سرانجام استقلال خود را در برابر اقوام که سرزمینشان را مورد حمله قرار داده بودند از دست دادند .

  اکد

در اواسط هزاره سوم قبل از میلاد  گروهی از اقوام سامی از صحرا به شمال سرزمین سومر وارد شدند و آنجا را تصرف کردند . این گروه از اقوام سامی اکدی نامیده می شدند . و بتریج صاحب دواتی نیرومند شدند که به دولت اکد معروف شده است .

کسی که دولت اکد را قدرتمند ساخت سارگن نام داشت . او با استفاده از جنگهای سومر توانست بر آن سرزمین غلبه کند و حتی سرزمین های مغرب بین النهرین تا سواحل مدیترانه را تصرف نماید . تا قرن 22 ق . م اکدی ها تا آن اندازه جذب فرهنگ سومری شده بودند که دیگر جزو سومریان محسوب می شدند . در نتیجه در این قرن سومریان بار دیگر فرصت یافتند که استقلال شهرهای خود را احیا نمایند . اما هجوم اقوام گوتی که در کوهستان زاگرس زندگی می کردند مانع از این امر شد و برای مدتی سومر دچار ویرانی و نابسامانی گردید .

پس از تهاجم گوتی ها ، سومریان برای مدتی به رهبری فرمانروایان شهر اور استقلال خود ار باز یافتند اما هجوم همسایه شرقی آنها یعنی دئلت ایلام که قلمرو آن در دشت خوزستان قرار داشت ضربه سختی بر سومر وارد ساخت . بدنبال آن حمله دسته جدیدی از اقوام صحرانشین در 2000 ق . م برای همیشه به حیات سیاسی سومر خاتمه داد .

  بابل

مهاجماین که 2000 ق . م به سومر وارد شدند دسته ای از اقوام سامی بودند که آموری نام داشتند . آنان پس از تصرف سومر دولتی بوجود آوردند که به دولت بابل معروف شده است . زیرا پایتخت این دولت شهر بابل بود . بابلی ها با استفاده از دستاوردهای تمدن سومری دولت نیرومندی ساختند و تمامی ساکنان را به اطاعت خود در آوردند .

اوج قدرت دولت بابل در زمتان پادشاه معروف آن حمورابی بود . حورابی در قرن 18 ق . م حکومت می کرد و علاوه بر بین النهرین بعضی از نواحی اطراف آن را نیز در تصرف داشت . پایتخت او شهر بابل نیز بزرگ و آباد بود . بیشتر شهرت حمورابی به خاطر مجموعه قوانین و دستوراتی است که بدستور او بر سنگ استوانه ای شکلی نوشته شده و در مرکز شهر قرار داشته است تا همگان از آن مطلع شوند . این سنگ نوشته قدیمی ترین قانون مدون کشف شده بشمار می رود . مجموعه قوانین حمورابی درباره حقوق مالک ، پدر ، وظایف فرزندان و امثال آنها می باشد .

پس از حمورابی جانشینان او برای مدتی قدرت و قلمرو دولت بابل را حفظ کردند اما آنان به سختی موفق به انجام این کار شدند . هجوم اقوام مختلف از اطراف فرصت لازم برای تقویت دولت را بوجود نمی آورد . در قرن 16 ق . م قومی بنام هیتی از سمت شمال بابل را مورد تهاجم قرار داد . در همان قرن هجوم قوم کاسی که در کوهستانهای زاگرس بسر می بردند ، مقاومت دولت بابل را در هم شکست . کاسی ها بین النهرین را تاراج و تخریب نمودند و اگر چه نتوانستند تسلط خود را بر آن سرزمین حفظ کنند لیکن پس از آنان دولت مهاجمی به نام میتانی ضربات سخت تری بر بابل وارد ساخت  . در چنین شرایطی دولت بابل قسمت های وسیعی از بین النهرین را از دست داد و سرانجام قلمرو آن محدود به نواحی جنوبی و ساحلی بین النهرین گردید . پس از آن دولت بابل تبدیل به دولتی کوچک و کم اهمیت گشت و شهر بابل بارها دستخوش هجوم و غارت شد در شرایطی که دولت بابل آخرین روزهای خود را می گذراند دسته ای از اقوام سامی بنام آشوریان از سمت صحرا به شمال بین النهرین وارد شدند و بنیان دولت جدیدی را نهادند .

  آشور

آشوریان از جمله اقوامی سامی نژادی بودند که در هزاره دوم قبل از میلاد به بین النهرین وارد شدند . نام این قوم برگرفته از نام آشور رب النوع مورد پرستش آنان بود . از خصایص آشور جنگجویی و جنگ طلبی بود و آشوریان از ابتدا بنیان دولت خویش را بر کشور گشایی قرار دادند . دولت آشور که با غلبه بر مدعیان و تصرف بین النهرین قدرت گرفته بود ، ادامه فتوحات را اساس کار خود قرار داد . لذا از قرن 12 ق . م . که آغاز قدرت یافتن آشوریان است ، آنان را مدام در حال جنگ با همسایگان ، فتح سرزمی ها ، غارت شهرها و به اسارت بردن مردمان می بینیم . نوشته ها و تصویرهایی که از آشوریان باقی مانده است در بردارنده مطالب فروانی در مورد این جنگ ها می باشد .

در قرن نهم قبل از میلاد شالمانسار سوم قلمرو آشور را تا سواحل مدیترانه گسترش داد و در قرن هشتم قبل از میلاد پادشاهان آشور ، بابل ، ایلام و نواحی کوهستانی شمال قلمرو خود در آسیای صغیر و زاگرس را عرصه تاخت و تاز ساختند . آشور بانی پال پادشاه معروف آشور نیز در قرن هفتم مصر را فتح کرد و بر شدت حمله به سرزمینهای اطراف آشور افزود .

رونق و شکوه دولت آشور که با افکندن بیم و هراس در همگان بر پایید سرانجام همسایگاه زخم خورده آشور با یکدیگر دست اتحاد داده و برای نابودی آن مصمم گشتند . این امر در سال 612 ق . م با اتحاد دولت ماد که در ایران تاسیس شده بود و دولت کلده



خرید و دانلود تحقیق: اولین تمدن در بین النهرین


مقاله درمورد. اولین ریاضی دان زن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

اولین ریاضی دان زن

 

 

نام اولین زن ریاضیدان، هیپاتیا بود. او در سال 370 میلادی در شهر بندری "اسکندریه " ( مصر) به دنیا آمد. پدرش تئون، ریاضیدان و منجم بزرگی بود که در دانشگاه اسکندریه تدریس می کرد. اوهنر، ادبیات وعلوم را به دخترش آموزش داد و سپس او را به" آتن" فرستاد تا تحصیلاتش را ادامه دهد.هیپاتیا پس از مطالعاتش به مدت 10سال سراسراروپا را زیرپا گذاشت و با دانشمندان بسیاری آشنا شد. هیپاتیا تفسیری بر کتاب جبردیوفانتوس یونانی نوشت و رساله هایی درباب قانون ستاره شناسی دیوفانتوس ومقاطع مخروطی آپولونیوس و... نوشت، ولی بیشترآنها با به آتش کشیده شدن کتابخانه اسکندریه از بین رفت و تنها چند کتاب او در قرن 15 در کتابخانه واتیکان پیدا شد.او راهی برای شیرین سازی (تقطیر) آب اختراع کرد و در ساخت اسطرلاب برای یافتن زاویه ستارگان کمک شایانی نمود. دربحبوحه اختلافات بین مسیحیان و نو افلاطونیان هیپاتیا در یکی از روزهای سال 415میلادی راهی محل درس بود که توسط اوباش مورد حمله قرار گرفت ، موهای او را کشیده از ارابه بیرون آوردند، تا کلیسای شهر بردند و با صدفهای برنده، گوشت تنش را تراشیدند وازاستخوان جدا کردند.پس از آن گوشت تنش را در آتش ریختند و شروع به پایکوبی کردند تا پایان زندگی یک ریاضیدان را جشن بگیرند. بامرگ هیپاتیا رشد ریاضیات تا هزار سال در تمدن غرب به پایان رسید اما نام هیپاتیا، به عنوان اولین ریاضیدان زن در همه کتابهای تاریخ ریاضی، می درخشد. برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید به سایتهای ذیل مراجعه کنید

هیپاتیا شهید حقیقت

هیپاتیا ریاضی – فیزیکدان بزرگ یونانی‘ پدرش تئون از دانشمندان بزرگ زمان خود و صاحب کرسی استادی دانشگاه آتن بود. او معتقر بود می تواند انسان برتری را تربیت کند به همین دلیل تمام انرژی خود را صرف تربیت هر چه بیش تر دخترش هیپاتیا کرد.هیپاتیادر تمام علوم زمان خود به کمال رسید.او جویای حقیقت بودو سراسر اروپا را در پی حقیقت زیر پا نهاد. و با وجود خواستگاران فراوان که عمدتا از شاهزادگان و بازرگانان بزرگ اروپا بودند هرگز ازدواج نکرد.هیپاتیا معتد بود که با حقیقت ازدواج کرده است.او به زودی صاحب کرسی استادی دانشگاه شد و افراد زیادی را شیفته ی کلاس درس ‘ اخلاق و منش او شدند تا جایی که که به وی لقب موزی دادند. هیپاتیا در بین جمع هواداران از حقیقت و خدا سخن می گفت و با وجود این که حاضر به قبول دیدگاه نوافلاطیون نبود هرگز آنان را نفی نکرد. ولی با افکار متجددانه ی علمای زمان خود مخالف بود و سرانجام توسط تعدادی مسیحی افراطی زنده زنده گوشت تنش با صدف های بران دریایی جدا و در آتش ریخته شدو... .ولی یاد او در قلب ها ماند و به یکی از الهه های یونان بدل شد.و وی را شهید حقیقت می نامند.

«هیپاتیا»، بانوی‌ ستاره‌شناس‌، فیلسوف‌ و ریاضی‌دانی‌ که‌ در اسکندریه‌ زندگی‌ می‌کرد یک‌ نابغة‌ صنعتی‌ بود واختراعات‌ فراوانی‌ به‌ نامش‌ به‌ ثبت‌ رسیده‌ است‌. در سال‌ ۴۱۵ میلادی‌ وی‌ را دستگیر کردند و به‌ خاطر باورهایش‌به‌ قتل‌ رساندند. آنگاه‌ جسدش‌ را سوزاندند و اسناد و نوشته‌هایش‌ را از بین‌ بردند. «هیپاتیا» تنها یکی‌ از بی‌شمار زنان‌ دانشمندی‌ بود که‌ ظرف‌ سه‌ هزار سال‌ گذشته‌ جانشان‌ را به‌ خاطر دانش‌ و آگاهی‌ و بینشی‌ که‌ داشتند از دست‌دادند. سرگذشت‌ این‌ زن‌ برجسته‌ و استثنایی‌ که‌ شهامت‌ ورود به‌ سرزمینی‌ را که‌ صرفاً مردانه‌ خوانده‌ می‌شد یافت ‌تنها به‌ او خاتمه‌ نمی‌یابد. در سراسر جهان‌ و در طول‌ تاریخ‌ کشورهای‌ مختلف‌، در سرزمینهایی‌ که‌ استبداد و جهل‌و خرافات‌ حاکم‌ بوده‌ و هست‌ همواره‌ چنین‌ سرانجام‌ شومی‌ در انتظار زنانی‌ است‌ که‌ به‌ جنگ‌ سرنوشت‌ از پیش‌ساخته‌ شدة‌ خود به‌ عنوان‌ شهروند ردة‌ دوم‌ رفته‌اند. گاه‌ زنان‌ پیامبر را به‌ اتهام‌ دروغ‌گویی‌ سوزاندند، گاه‌ زنان ‌شیمیست‌ را به‌ عنوان‌ جادوگر به‌ آتش‌



خرید و دانلود مقاله درمورد. اولین ریاضی دان زن