لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
1- این روزها که در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی قرار داریم، یکی از ؟؟ رایج بحث بر سر «اخلاق انتخاباتی» است. از نظر شما تعریف اخلاق انتخاباتی چیست؟
- الحمدالله رب العالمین و السلام و الصلوه علی محمد و آله الطاهرین، ؟؟ بقیه الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین له الفداء و جعلنا من خیر انصار، و اعوانه والمستشهدین بین یدیه.
واژه «اخلاق» که گفته میشود، معنایی در آن هست که چیزی از کارهای پسندیده و یا حتی کارهای بد به شکل ملکه در انسان درآید و راحت انجام دهد.
مثلاً روزهای اولی که به تازگی رانندگی یاد گرفتیم و هنوز ملکهمان نیست، اگر بچهمان عقب ماشین حرف بزند و شیطنت کند، حواسمان پرت میشود و تصادف میکنیم. یا مثلاً کلاج و گاز و ترمز را فکر میکنیم و دقت میکنیم هنگام استفاده؛ اما وقتی که گذشت و ممارست کردیم به راحتی رانندگی میکنیم و تغییر دهنده بر ایمان امری عادی است. اشتباه نمیکنیم هرگز پدال گاز و ترمز را.
در اخلاق همین حالت ملکه خوابیده است، میتواند اخلاق خوب باشد و هم اخلاق بد. پس هم شامل رذایل است و هم فضایل است که میتواند به شکل خلق در آدم در بیاید.
«انتخابات» هم یعنی ما وارد معرکهای میشویم که میخواهیم بگوییم مردمان یک ؟؟ دارند که کسی را که میخواهند انتخاب کنند، خوب طبیعی است همانطور که یک شخص یک درکی دارد، یک جامعه هم درکی دارد. ما یک درک جمعی داریم. مثلاً بچههای تهران یک درکی دارند که حتی در جمع میتوان سطح درک آنها را اندازهگیری کرد و با بچههای مثلاً اصفهان مقایسه کرد. میتوان گفت هر یک کجا بالاتر و کجا پایینتر است.
ولی انتخابات یک چیزی است که بنده فکر میکنم یکی از ویژگیهای انسان نسبت به سایر موجودات خدای تعالی که حسنش هم هست این است که میتواند و حق انتخاب دارد. خودش میتواند سرنوشت آینده خود را رقم بزند. اگر خوب باشد باید باشد.
یک گل اینگونه نیست، ولی یک خانم یا یک آقا این گونه است، میتواند سرنوشت خود را خودش انتخاب کند.
2- یعنی در سرنوشت انسانها عوامل دیگر دخیل نیست؟
- البته گاهی تلاش میکنیم که گردن یک فردی یا یک چیزی بگذاریم، اما اینجور نیست؛ خیلی از اوقات خودمان هستیم که انتخاب میکنیم.
3- به بحث «اخلاق انتخاباتی» بر گردیم.
- خوب، اینجا هم دو دستهاند، یک عده انتخاب میشوند و یک عده انتخاب میکنند. آنهایی که منتخب میشوند همه صاحب اختیارند، در حضور یا عدم حضور، در شهری که نامزد میشود. میتواند انصراف بدهد یا بماند.
مردم هم اختیار دارند و میتوانند بین نامزدها انتخاب کنند.
ولی در برابر تمام این حق انتخابها و اختیارها مسئولیت هم داریم، یعنی هم کسی که خود را در معرض انتخاب قرار دارد، چه خوب باشد چه بد، چه اصولی باشد یا نه، به دنبال اصلاحات باشد یا نباشد. هر اسمی که رویش بگذاریم، اینکه به معرکه میآید باید بداند که مسئولیتی در قبال این دارد. این گونه نیست که وقتی خدا اختیار و حق انتخاب میدهد هر کاری خواستی بتوانی انجام دهی. برخی این تعهد را نسبت به خداوند درک و احساس میکنند و برخی متوجه آن نیستند. یعنی ممکن است در خودشان این خلق را ایجاد کرده باشند با ممارست و تمرین و دریافت و یا ایجاد نکرده باشند. شاید هم به عکس مل کرده باشند، بارها به مردم دروغ گفته باشند، بارها خود را با ظاهر زیبا برای فریب مردم آراسته، بالاخره هر کس را با چیزی میشود گول زد، با چند تا کلمه علمی سنگین .... چنین افرادی هستند و من هم با نام آنها کاری ندارم و نمیخواهم اسمی بیاورم چون اینها شایسته نیستند. چنین افرادی اصلاً نیایند اول از همه به خودشان ظلم میکنند و خودشان را ارزان میفروشند.
4- طرف مقابل اینها حتماً باید کسانی باشند که خودشان را به فضایل اخلاقی آراستهاند؟
- طرف مقابل کسی است که فضایلی را در خود ایجاد کرده یا میخواهد دارای فضیلت باشد. ممکن است کسی باشد مثل بنده، من دوست دارم خوب باشم، ؟؟ نیستم. اخلاق خوب هنوز درونم ملکه نشده اما دوست دارم بشود. این دو گروه برای آمدن خوب هستند. بخواهند دارای فضایل بشوند و یا شده باشند.
5- یعنی همین که دارای فضایلی باشیم کافی است؟
- خوب وقتی اینگونه است باید یک اصولی را رعایت کرد. ما به عنوان یک مسلمان باید آنچه در اسلام به عنوان اخلاق پسندیده توصیه شده را رعایت کنیم.
6- میشود چند مورد مصداقی بفرمایید؟
- بنده چند تا از سر شاخهها را میگویم. یکی صداقت و راستی است. ما به این مردم قول و قراری میگذاریم. یا قول ندهید یا اگر میدهید پایش بایستید. بدانیم چه میگوییم به مردم.
راستی خیلی خوب است و همه آنرا دوست دارند. منحصر به اسلام هم نیست. جزو مروت و جوانمردی است. ممکن است یک عده مسلمان هم نباشند اما صداقت داشته باشند. همانطور که زمان پیامبر یک عده از مشرکین با هم قرار میگذارند که جوانمردانه عمل کنند.
صداقت داشتن، ؟؟ داشتن، به دنبال لجن مال کردن دیگران نبودن.
7- یعنی برای پرهیز از لجن مال کردن به سراغ نقد نرویم؟
- چرا، مستدل حرف بزنیم و از طرف هم بخواهیم مستدل حرف بزند. به استدلال حرف بزنیم و به استدلال بپذیریم. جالب این است که اسلام از دست متحجرین مینالد چون خود یک دین متحجر نیست. اسلام از دست کسانی که مقلد کورکورانهاند و چون پدرانشان کاری را کردهاند یا چون سنتی دارند، رفتاری را که کورکورانه انجام میدهند مینالد. نه یک اصولی دارد و میگوید به این اصول باید پایبند باشیم. مثل وفای به عهد، اگر قول دادهایم بیایم، بیایم؛ اگر نه نیایم.
8- شما به وفای به عهد خیلی تکیه کردید.
- چون میدانید، یک شرایطی را میپذیریم میآییم، مثلا میگوییم به قانون اساسی متعهدیم، خیر این مردم را در نظر میگیریم. خوب خیر مردم را در نظر گرفتن دیگر با مسئله لج و لجبازی کردن با دولت و قوه قضاییه و .... جور نیست؛ اینها دیگر بازی نفس است. مجلس نباید مجلس هواهای نفسانی بشود که هر کس بخواهد هر کار بکند. اگر دلم بخواهد دست بالا کنم، اگر نخواهم نکنم. اینجور آزاد نیستیم، درست است که حق انتخاب داریم اما بابت آن مسئولیت داریم. سوال میکنند که چرا گفتی آری و چرا نه.
9- اشاره شما به هر رای نماینده در طول مسئولیتش است؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
1- این روزها که در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی قرار داریم، یکی از ؟؟ رایج بحث بر سر «اخلاق انتخاباتی» است. از نظر شما تعریف اخلاق انتخاباتی چیست؟
- الحمدالله رب العالمین و السلام و الصلوه علی محمد و آله الطاهرین، ؟؟ بقیه الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین له الفداء و جعلنا من خیر انصار، و اعوانه والمستشهدین بین یدیه.
واژه «اخلاق» که گفته میشود، معنایی در آن هست که چیزی از کارهای پسندیده و یا حتی کارهای بد به شکل ملکه در انسان درآید و راحت انجام دهد.
مثلاً روزهای اولی که به تازگی رانندگی یاد گرفتیم و هنوز ملکهمان نیست، اگر بچهمان عقب ماشین حرف بزند و شیطنت کند، حواسمان پرت میشود و تصادف میکنیم. یا مثلاً کلاج و گاز و ترمز را فکر میکنیم و دقت میکنیم هنگام استفاده؛ اما وقتی که گذشت و ممارست کردیم به راحتی رانندگی میکنیم و تغییر دهنده بر ایمان امری عادی است. اشتباه نمیکنیم هرگز پدال گاز و ترمز را.
در اخلاق همین حالت ملکه خوابیده است، میتواند اخلاق خوب باشد و هم اخلاق بد. پس هم شامل رذایل است و هم فضایل است که میتواند به شکل خلق در آدم در بیاید.
«انتخابات» هم یعنی ما وارد معرکهای میشویم که میخواهیم بگوییم مردمان یک ؟؟ دارند که کسی را که میخواهند انتخاب کنند، خوب طبیعی است همانطور که یک شخص یک درکی دارد، یک جامعه هم درکی دارد. ما یک درک جمعی داریم. مثلاً بچههای تهران یک درکی دارند که حتی در جمع میتوان سطح درک آنها را اندازهگیری کرد و با بچههای مثلاً اصفهان مقایسه کرد. میتوان گفت هر یک کجا بالاتر و کجا پایینتر است.
ولی انتخابات یک چیزی است که بنده فکر میکنم یکی از ویژگیهای انسان نسبت به سایر موجودات خدای تعالی که حسنش هم هست این است که میتواند و حق انتخاب دارد. خودش میتواند سرنوشت آینده خود را رقم بزند. اگر خوب باشد باید باشد.
یک گل اینگونه نیست، ولی یک خانم یا یک آقا این گونه است، میتواند سرنوشت خود را خودش انتخاب کند.
2- یعنی در سرنوشت انسانها عوامل دیگر دخیل نیست؟
- البته گاهی تلاش میکنیم که گردن یک فردی یا یک چیزی بگذاریم، اما اینجور نیست؛ خیلی از اوقات خودمان هستیم که انتخاب میکنیم.
3- به بحث «اخلاق انتخاباتی» بر گردیم.
- خوب، اینجا هم دو دستهاند، یک عده انتخاب میشوند و یک عده انتخاب میکنند. آنهایی که منتخب میشوند همه صاحب اختیارند، در حضور یا عدم حضور، در شهری که نامزد میشود. میتواند انصراف بدهد یا بماند.
مردم هم اختیار دارند و میتوانند بین نامزدها انتخاب کنند.
ولی در برابر تمام این حق انتخابها و اختیارها مسئولیت هم داریم، یعنی هم کسی که خود را در معرض انتخاب قرار دارد، چه خوب باشد چه بد، چه اصولی باشد یا نه، به دنبال اصلاحات باشد یا نباشد. هر اسمی که رویش بگذاریم، اینکه به معرکه میآید باید بداند که مسئولیتی در قبال این دارد. این گونه نیست که وقتی خدا اختیار و حق انتخاب میدهد هر کاری خواستی بتوانی انجام دهی. برخی این تعهد را نسبت به خداوند درک و احساس میکنند و برخی متوجه آن نیستند. یعنی ممکن است در خودشان این خلق را ایجاد کرده باشند با ممارست و تمرین و دریافت و یا ایجاد نکرده باشند. شاید هم به عکس مل کرده باشند، بارها به مردم دروغ گفته باشند، بارها خود را با ظاهر زیبا برای فریب مردم آراسته، بالاخره هر کس را با چیزی میشود گول زد، با چند تا کلمه علمی سنگین .... چنین افرادی هستند و من هم با نام آنها کاری ندارم و نمیخواهم اسمی بیاورم چون اینها شایسته نیستند. چنین افرادی اصلاً نیایند اول از همه به خودشان ظلم میکنند و خودشان را ارزان میفروشند.
4- طرف مقابل اینها حتماً باید کسانی باشند که خودشان را به فضایل اخلاقی آراستهاند؟
- طرف مقابل کسی است که فضایلی را در خود ایجاد کرده یا میخواهد دارای فضیلت باشد. ممکن است کسی باشد مثل بنده، من دوست دارم خوب باشم، ؟؟ نیستم. اخلاق خوب هنوز درونم ملکه نشده اما دوست دارم بشود. این دو گروه برای آمدن خوب هستند. بخواهند دارای فضایل بشوند و یا شده باشند.
5- یعنی همین که دارای فضایلی باشیم کافی است؟
- خوب وقتی اینگونه است باید یک اصولی را رعایت کرد. ما به عنوان یک مسلمان باید آنچه در اسلام به عنوان اخلاق پسندیده توصیه شده را رعایت کنیم.
6- میشود چند مورد مصداقی بفرمایید؟
- بنده چند تا از سر شاخهها را میگویم. یکی صداقت و راستی است. ما به این مردم قول و قراری میگذاریم. یا قول ندهید یا اگر میدهید پایش بایستید. بدانیم چه میگوییم به مردم.
راستی خیلی خوب است و همه آنرا دوست دارند. منحصر به اسلام هم نیست. جزو مروت و جوانمردی است. ممکن است یک عده مسلمان هم نباشند اما صداقت داشته باشند. همانطور که زمان پیامبر یک عده از مشرکین با هم قرار میگذارند که جوانمردانه عمل کنند.
صداقت داشتن، ؟؟ داشتن، به دنبال لجن مال کردن دیگران نبودن.
7- یعنی برای پرهیز از لجن مال کردن به سراغ نقد نرویم؟
- چرا، مستدل حرف بزنیم و از طرف هم بخواهیم مستدل حرف بزند. به استدلال حرف بزنیم و به استدلال بپذیریم. جالب این است که اسلام از دست متحجرین مینالد چون خود یک دین متحجر نیست. اسلام از دست کسانی که مقلد کورکورانهاند و چون پدرانشان کاری را کردهاند یا چون سنتی دارند، رفتاری را که کورکورانه انجام میدهند مینالد. نه یک اصولی دارد و میگوید به این اصول باید پایبند باشیم. مثل وفای به عهد، اگر قول دادهایم بیایم، بیایم؛ اگر نه نیایم.
8- شما به وفای به عهد خیلی تکیه کردید.
- چون میدانید، یک شرایطی را میپذیریم میآییم، مثلا میگوییم به قانون اساسی متعهدیم، خیر این مردم را در نظر میگیریم. خوب خیر مردم را در نظر گرفتن دیگر با مسئله لج و لجبازی کردن با دولت و قوه قضاییه و .... جور نیست؛ اینها دیگر بازی نفس است. مجلس نباید مجلس هواهای نفسانی بشود که هر کس بخواهد هر کار بکند. اگر دلم بخواهد دست بالا کنم، اگر نخواهم نکنم. اینجور آزاد نیستیم، درست است که حق انتخاب داریم اما بابت آن مسئولیت داریم. سوال میکنند که چرا گفتی آری و چرا نه.
9- اشاره شما به هر رای نماینده در طول مسئولیتش است؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 3 صفحه
قسمتی از متن .doc :
این کرم ها، بدن باریکی دارند. یکی از انواع این کرم ها،(آسکاریس) است که در روده ی انسان زندگی می کند و از آنجا غذا می گیرند.
آسکاریس که از کرم های لوله ای شکل است از رده ی phasmidia
است و دو گونه ی آن به ترتیب در اسب(A.megulocephala) و انسان(A.lambricoides)
شناسایی شده است
این کرم در روده تخم ریزی می کند.تخمها همراه با مدفوع خارج می شوند.تخم آسکاریس باآشامیدن آب آلوده یا سبزی های ضد عفونی نشده وارد روده می شود، سپس در روده رشد می کند وغذای گوارش شده ی انسان را می خورد. یکی دیگر از این کرم های لوله ای، (کرمک)است. کرمک در انتهای لوله ی گوارش انسان وبه خصوص کودکان،زندگی می کند و خارش شدیدی به وجود می آورد. کودکان، بیشتر به این انگل دچار می شوند.
کرمهای لوله ای 2متر دهان ،روده یا مخرج ندارند . ولی دارای یک لوله گوارش می باشند که از یک بافت اسفنجی به نام trophosome تشکیل می شود.
باوجود اینکه % 50 وزن کرم را trophosome تشکیل می دهد از دانه ها وگرانولهای گوگردی پوشیده شده است ومطالعه میکروسکوپی trophosome
نشان می دهد که روی آن تعدادزیادی سلولهای پروکاریوتی وجود دارد.
سلولها ی مارپیچی بزرگی که روی تروفوزوم دیده می شود ازنظر ساختمانی شبیه باکتری thiovulum می باشد که یک باکتری اکسید کننده گوگرد است .
باکتریها یکمولیتوتروف موادغذایی کرمهای لوله ای راباتغذیه خودتولید می کنند ودیگرحیوانات هم ازمواددفعی این موجودات وسلولهای مرده که بصورت همزیست زندگی می کنند بدست می آورند .
مطالعات بیشتر درموردکرم های لوله ای نشان داده که این موجودات دارای هموگلوبین های محلول غیرمعمول می باشند که با h2s واکسیژن به خوبی پیوندحاصل می کنند . وهردوماده را درتروفوزوم به باکتریهای کمولیتوتروف انتقال میدهند . که این کار باعث عدم تجمع h2s وجلوگیری از مسمومیت کرمها می شود .
میزان co2 درخون کرمها بالاست ( mm30-20) واین میزان به درون تروفوزوم آزاد شده وبه عنوان منبع کربن عمل میکند ( برای باکتریهای کمولیتوتروف ) بعلاوه آنالیز ایزوتوپهای پایدارگوگرد که درباکتریهای همزیست یافت شده نشان می دهد که میزان قابل توجهی متفاوت ازسولفات آب دریاست ، واین موضوع گواهی برجذب سولفید توسط کرم لوله ای می باشد یک ارتباط بین تغذیه حیوانات ودیگر گروهای فیزیولوژیک کمولیتوتروف پیشنهاد شده است :
باکتریها همزیست متانوتروف یک نقش مهم درتغذیه حیوانات این مناطق وجریانات گرمایی دارند ( خلیج مکزیک )
در اینجا این باکتریها با اکسید اسیون ch4 به عنوان منبع کربن عمل کرده ودر تأمین غذایی حیوانات نقش پشتیبانی دارند . دیگرکمولیتوتروف های اکسیدکننده آهن ،h2 ومنگنز به صورت همزیست نبوده ولی دارای زندگی آزاد می باشند وباعث احیای مواد ی میشوند که ازاین جریانات خارج می شود ، بااین حال این باکتریها می تواند به عنوان تولید کننده های اولیه در اکوسیستم جریانات گرمایی باشند .
بسمه تعالی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 50
آنچه در این مجموعه می خوانید :
مقدمه
مفهوم واژه کارآفرینی
کارآفرینی ازدیدگاه اقتصاد دانان
کارآفرینی ازدیدگاه محققین علوم رفتاری
کارآفرینی ازدیدگاه محققین علوم رفتاری
تحلیلی برتعاریف ارائه شده درخصوص کارآفرینی
دیدگاههای مختلف نسبت به کارآفرینی
نظر شبکه های اجتماعی به کارآفرینی
شرکت های بزرک برای بقاء خود استراتژیهای متفاوتی ارائه نمودند
. مکتب سوداگرایان، فیزیوکرات ها، کلاسیک ها، مارکسیست ها
مکاتب نئوکلاسیک ها ونمائیون
رویکرد ویژگی ها
نیاز به توفیق
مرکز کنترل
نیاز به استقلال
خلاقیت
تحمل ابهام
رویکرد رفتاری
خصایص جمعیت شناختی
ویژگی های مرتبط با سابقه وپیشینه فرد
انواع مدل های کارآفرینی
ضرورت کارآفرینی در سازمان
مقایسه ویژگی های شخصیتی و جمعیت شناختی کارآفرینان مستقل با کارآفرینان سازمانی
تفاوت کارکردی کارآفرینی مستقل با کارآفرینی سازمانی
ماهیت سازمان های بزرگ
فقدان استعداد کارآفرینانه
شیوه های نادرست پاداش
مدل های ارائه شده برای ایجاد کارآفرینی در سازمان
مدل کارآفرینی سازمانی
مدل های ایجاد کارآفرینی در شرکت
سابقه آموزش کارآفرینی
دو ویژگی شرکت کنندگان در این برنامه های آموزشی
تحقق در آموزش کارآفرینی
افراد تحت پوشش آموزش کارآفرینی
اهداف آموزش کارآفرینی
وضعیت تحقیقات در سال 1980
وضعیت تحقیق در سال 1985
دلایل انحراف ناشی از عدم ارائه تعریف دقیق کارآفرینی
دیدگاه علمی یکپارچه
دیدگاه های چندگانه و متعارض
عمل گرایی ( Pragmatist ) و فراتجدد گرایی ( Post Modernist )
خط فکری، اصول و تعصبات در روش تحقیقی
تحقیق اقتضایی، محیطی و چند جانبه
واحد تحلیل
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 37
وصیت عبارت است از سفارش براى بعد از مرگ و این سه قسم است : یکى تملیکى و دیگرى وصیت عهدى وسوم تفکیکى ، اما وصیت تملیکى مثل اینکه بگوید: ((بعد از مردنم فلان چیز و یا فلان مبلغ را به زید بدهید)) که ملحق به این است آن موردى که وصیت کند زید را بر فلان حق من مسلط کنید و آن حق را به زید بدهید، و اما وصیت عهدى این است که مثلا وصیت کند به اینکه مرا بعد از مردنم تجهیز کنید یعنى غسل و کفن و دفنم را انجام دهید و یا برایم حجى یا نمازى یا عبادت دیگرى نظیر اینها استیجار نمائید، و اما تفکیکى این است که چیزى را که در قید ملکیت او است آزاد کند مثلا وصیت کن که بعد از من فلان برده مرا آزاد کنید.
مساءله 1 - همینکه امارات و علامات مرگ انسانى ظاهر شود بر او واجب مى شود که کلیه اموالى که از خلق در دست او است و امانتهائى که پیش او است به صاحبانش برگرداند، و آن چه از خالق به عهده اوست اداء کند، اگر نمازى از او یا روزه اى فوت شده قضاء نماید، و اگر کفاره اى و چیز دیگرى نظیر آن بدهکار شده بپردازد و نیز واجب است آن چه از خلق بر ذمه او آمده از قبیل قرض مدت دار آن را بپردازد، و اگر رساندن برایش ممکن نشد و خودش نتوانست برساند واجب است وصیت کند به اینکه وصى او اموال مردم را به دستشان برساند و شاهد هم بگیرد خصوصا آن اموالى که ورثه از آن خبر ندارند و نیزوصى کند به اینکه حقوق مالى که به ذمه او آمده را بپردازد، چه خلقى باشد نظیر دین ها و ضمانتها و دیه ها و ارش جنایتها و یا خالقى نباشد نظیر خمس و زکات و کفارات ، بلکه بر او واجب است وصیت کند به این که براى انجام آن چه واجب بدنى و نیابت بردار از او فوت شده کسى را نائب واجیز بگیرند تا او نماز و روزه هاى فوت شده اش را قضاء کند، البته این بر کسى واجب است که پسر بزرگى نداشته باشد وگرنه بر پسر بزرگش قضاء آنها واجب است بلکه در صورتى هم که پسر بزرگش اهلیت این کار را ندارد یا به خاطر اینکه عبادت از او صحیح نیست و یا اطمینان ندارد که فرزندش واجب او را انجام دهد و یا راءیش این است که عمل او صحیح نیست باید وصیت کند.
مساءله 2 - اگر اموالى یا حقوقى و واجباتى از مردم نزد او است لکن علم و اطمینان دارد به اینکه جانشینانش آنها را به صاحبانش مى رسانند و حقوق و واجبات را اداء مى کنند دیگر واجب نیست خودش برساند و یا وصیت کند هرچند که باحتیاط نزدیکتر آن است که چنین کند.
مساءله 3 - در وصیت هر عبارتى به هر زبان که دلالت بر منظور او کند کافى است و لفظ خاصى در آن معتبر نیست ، بنابراین در وصیت تملیکى کافى است بگوید: ((من براى فلانى وصیت مى کنم بفلان چیز)) و یا بگوید: ((بعد از مرگ من فلان چیز یا فلان مبلغ را بدهید و یا برسانید به فلان شخص )) و یا بگوید: ((فلان چیز بعد از مرگ من مال فلانى است )) و امثال اینها و در وصیت عهدى بگوید: ((بعد از مرگم فلان کار را انجام دهید و یا چنین و چنان کنید))، و ظاهرا نوشتن وصیت کافى است حتى در صورتى هم که قدرت بر گفتن داشته باشد، خصوصا در وصیت عهدى به شرطى که ورثه بدانند که این نوشته را به قصدوصیت نوشته است و عبارت آن ظاهر الدلالة بر مقصود باشد بنابراین وجود نوشته اى از موصى به خط و امضاء و مهر خودش به شرطى که از قرائن احوال معلوم شود که آن را به عنوان وصیت نوشته کافى است و بر وصى کافى است آن را عملى سازد، بلکه اکتفاء به اشاره اى که معنا را بفهماند حتى با قدرت بر گفتن و نوشتن نیز خالى از قوت نیست هرچند که نزدیکتر به احتیاط آن است که در حال اختیار آن را بنویسد.مساءله 4 - وصیت تملیکى سه رکن دارد: یکى موصى ((وصیت کننده )) و دوم موصى له ((یعنى کسى که صاحب وصیت چیزى برایش در نظر گرفته که بعد از مرگش به او بدهند)).و موصى به ((یعنى آن چیزى که براى موصى له در نظرگرفته )) و وصیت عهدى دو رکن دارد: یکى موصى و دوم موصى به و به عبارت ساده تر یکى وصیت کننده و دیگرى سفارشات او، بله اگر صاحب وصیت شخصى معین را براى انجام سفارشاتش در نظر گرفته ارکان وصیت او نیز سه چیز مى شود که سومى آن موصى الیه یعنى آن کسى است که باید سفارشات او را عملى سازد که به او وصى نیز گفته مى شود.مساءله 5 - اشکالى نیست در اینکه در وصیت عهدى احتیاج به قبول نیست ، بله اگر شخصى معینى را براى انجام سفارشاتش نام برده قبول او شرط نیست لکن قبول او در مسئول شدنش شرط است نه در صحت وصیت ، و اما در وصیت تملیکى اگر تملیک براى نوع باشد نظیر وصیت براى فقراء یا سادات در آن جا نیز قبول موصى له شرط نیست ، و اما اگر تملیک به شخص باشد مشهور گفته اند قبول آن شخص معتبر است لکن ظاهر این است که قبول او در صحت وصیت و ترتب آثار و احکام آن از قبیل حرمت تبدیل معتبر نیست لکن اگر آن شخص بخواهد مالک آن مال بشود قبول وصیت لازم است وچنان نیست که به صرف وصیت صاحب مال مال او خود به خود قهرا در ملک موصى له درآید، پس مى توان گفت که وصیت در اعتبار خودش قبول نمى خواهد و از ایقاعات است ولى در سببیتش جهت مالک شدن موصى له جزء سبب است و جزء دیگر سبب قبول او است .مساءله 6 - در قبول وصیت هر آن چه رضایت موصى را افاده کند چه لفظ باشد و چه عمل کافى است ، قبول عملى مثل اینکه موصى به را به قصد تحویل بگیرد و در آن تصرف کند.مساءله 7 - در قبول فرقى نیست بین اینکه در حیات صاحب وصیت باشد یا