لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 118
فصل اول:
به نام خداوند جان و خرد
و
دوستداران گل و زیبایی
مقدمه
در میان کرات منظومه شمسی کره ای وجود دارد که قدرت خداوند در قالب حیات آشکار نموده است یک کره ای خاکی بستر حیات را برای فراهم آورد و گیاهان سبز را برای ادامة زندگی در قلب خود رویانید . به انسان به عنوان موجودی متفکر مأوی بخشید پس از آغاز حیات از زمین شکل گرفت انسانهای غارنشین بفکر ساختن خانه افتادند. آنان بار دیگر نیاز به سوی زمین دراز کردند و زمین نیز، به محبت آنها پاسخ داد و این چنین تمدن از دل زمین آغاز شد.
دیوارهای بلند و قطور «منع» و «مانع» شهرهای قدیم که کوچکتر از روستاهای امروز بودند فروریخت و درهای بزرگ و کوچک که باز شد و باز ماند و از اندیشه پدرانمان گذشت که:
به دنیایی بی در و دیوار و خانه های یکی شده و آدمهای بیگانه با مرز و در و دیوار می توان رسید.
اندیشه بیراهی نداشتند. پرچین های ساده و کوتاه و سبز و پرگل و گیاه و میوه، با مهربانی هرچه بیشتر و درست تر بگویم با شرمی لطیف و انسانی میان املاکشان خط انداخته بود تا اختلافی هرچند کوچک هم پیش نیاید.
سال و سالیانی گذشت، اما آن دیوار بزرگ گرد شهر را که تکه تکه کرده بودند تا مرزها از میان برود، به میان شهر کشیدند و بتدریج پرچین های پرگل و گیاه به دیوار، و باغهای پر درخت به خانه های چند طبقه بدل شد.
هنوز مادربزرگها و پدربزرگها داشتند از درختهای سیب و انار و گردو و گلدانهای شمعدانی کنار حوض های بزرگ می گفتند که نه از درخت نشانی ماند و نه از حوضها و شمعدانی ها.
با پیشرفت علوم پزشکی و آموزش بهداشت و نطفه کشتن بسیاری از بیماریها و به واپس راندن مرگ و افزودن بر فرصت های زندگی و رشد جمعیت نیازهای جدیدی پدید آمد و زمینها از گل و گیاه خالی شد.
و همه ماتم گرفتیم که پس از این باید در دنیایی سنگی و سیمانی و بیگانه با گل و گیاه زندگی کنیم.
اگر ماشینها به جنگلها هجوم برده و طبیعت را با جاده و آسمان خراشهایش ویران کرده است و استخراج نفت و ساختن پالایشگاهها و ایجاد کارخانه ها بسیار و بارها کردن مقدار فراوانی سرب و سم و دودهای خفه کننده در فضای شهرها باید راهی برای آشتی کردن با طبیعت – طبیعتی که انسان بخش بزرگی از آنست و هرچه کرده به امید آسان کردن زندگی بوده نه ویران کردنش – یافت. ناچار است که از طبیعت استفاده کند اما تا نهایت ویرانیش نرود، چون دیگر چیزی برای سودآوری و سودبخشی نمی ماند.
این است که مهندسین طبیعت به یاری زمین آمدند و به جای گردو و بن های چنان عظیم که فرو افتاده است و آسمان خراش های عظیم تری که به آسمان سرکشیده، گل و گیاه را و فضای سبز را جانشین بخشهای ویران شده جنگلها و باغها کردند و به یاری آنان گلستانهای تکه تکه شده جمع آؤری شد و هر تکه در گلدان و گلدانهایی جای گرفت و به آپارتمانها برده شد تا چون همیشه گل و گیاه و انسان به هم برسند و در برابر سنگ و سیمان و آهن تنها نمانند و این نیاز انسان شهرنشین برای بازگرداندن طبیعت سبز به محیط زندگی است، آن طبیعت سبزی که بر اثر گسترش سطوح سخت و خشک شهرها و بزرگراهها و نفوذ تمدن در مناظر آن از میان رفته است.
من در پارک جمشیدیه از 28 تیرماه مشغول کار شدم و به دلیل علاقه زیاد تا 28 شهوریور ماه مشغول به کار بودم. در واقع بیشتر کار ما متمرکز به گلهای آپارتمانی، تکثیر گلها، مبارزه با آفات و بیماریهای آنها بود. و همچنین در پشت گلخانه زمین چمن و مبارزه با آفات آن و نحوة انتقال گلهای آپارتمانی را به سطح پارک و سرگل زنی – جعبه سازی – مبارزه با آفات و بیماریهای درختان گلابی – سیب را مورد بررسی قرار دادیم. امید است که با کمک شما استاد عزیز بتوانم مدارک خوبی ارائه دهم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 118
فصل اول:
به نام خداوند جان و خرد
و
دوستداران گل و زیبایی
مقدمه
در میان کرات منظومه شمسی کره ای وجود دارد که قدرت خداوند در قالب حیات آشکار نموده است یک کره ای خاکی بستر حیات را برای فراهم آورد و گیاهان سبز را برای ادامة زندگی در قلب خود رویانید . به انسان به عنوان موجودی متفکر مأوی بخشید پس از آغاز حیات از زمین شکل گرفت انسانهای غارنشین بفکر ساختن خانه افتادند. آنان بار دیگر نیاز به سوی زمین دراز کردند و زمین نیز، به محبت آنها پاسخ داد و این چنین تمدن از دل زمین آغاز شد.
دیوارهای بلند و قطور «منع» و «مانع» شهرهای قدیم که کوچکتر از روستاهای امروز بودند فروریخت و درهای بزرگ و کوچک که باز شد و باز ماند و از اندیشه پدرانمان گذشت که:
به دنیایی بی در و دیوار و خانه های یکی شده و آدمهای بیگانه با مرز و در و دیوار می توان رسید.
اندیشه بیراهی نداشتند. پرچین های ساده و کوتاه و سبز و پرگل و گیاه و میوه، با مهربانی هرچه بیشتر و درست تر بگویم با شرمی لطیف و انسانی میان املاکشان خط انداخته بود تا اختلافی هرچند کوچک هم پیش نیاید.
سال و سالیانی گذشت، اما آن دیوار بزرگ گرد شهر را که تکه تکه کرده بودند تا مرزها از میان برود، به میان شهر کشیدند و بتدریج پرچین های پرگل و گیاه به دیوار، و باغهای پر درخت به خانه های چند طبقه بدل شد.
هنوز مادربزرگها و پدربزرگها داشتند از درختهای سیب و انار و گردو و گلدانهای شمعدانی کنار حوض های بزرگ می گفتند که نه از درخت نشانی ماند و نه از حوضها و شمعدانی ها.
با پیشرفت علوم پزشکی و آموزش بهداشت و نطفه کشتن بسیاری از بیماریها و به واپس راندن مرگ و افزودن بر فرصت های زندگی و رشد جمعیت نیازهای جدیدی پدید آمد و زمینها از گل و گیاه خالی شد.
و همه ماتم گرفتیم که پس از این باید در دنیایی سنگی و سیمانی و بیگانه با گل و گیاه زندگی کنیم.
اگر ماشینها به جنگلها هجوم برده و طبیعت را با جاده و آسمان خراشهایش ویران کرده است و استخراج نفت و ساختن پالایشگاهها و ایجاد کارخانه ها بسیار و بارها کردن مقدار فراوانی سرب و سم و دودهای خفه کننده در فضای شهرها باید راهی برای آشتی کردن با طبیعت – طبیعتی که انسان بخش بزرگی از آنست و هرچه کرده به امید آسان کردن زندگی بوده نه ویران کردنش – یافت. ناچار است که از طبیعت استفاده کند اما تا نهایت ویرانیش نرود، چون دیگر چیزی برای سودآوری و سودبخشی نمی ماند.
این است که مهندسین طبیعت به یاری زمین آمدند و به جای گردو و بن های چنان عظیم که فرو افتاده است و آسمان خراش های عظیم تری که به آسمان سرکشیده، گل و گیاه را و فضای سبز را جانشین بخشهای ویران شده جنگلها و باغها کردند و به یاری آنان گلستانهای تکه تکه شده جمع آؤری شد و هر تکه در گلدان و گلدانهایی جای گرفت و به آپارتمانها برده شد تا چون همیشه گل و گیاه و انسان به هم برسند و در برابر سنگ و سیمان و آهن تنها نمانند و این نیاز انسان شهرنشین برای بازگرداندن طبیعت سبز به محیط زندگی است، آن طبیعت سبزی که بر اثر گسترش سطوح سخت و خشک شهرها و بزرگراهها و نفوذ تمدن در مناظر آن از میان رفته است.
من در پارک جمشیدیه از 28 تیرماه مشغول کار شدم و به دلیل علاقه زیاد تا 28 شهوریور ماه مشغول به کار بودم. در واقع بیشتر کار ما متمرکز به گلهای آپارتمانی، تکثیر گلها، مبارزه با آفات و بیماریهای آنها بود. و همچنین در پشت گلخانه زمین چمن و مبارزه با آفات آن و نحوة انتقال گلهای آپارتمانی را به سطح پارک و سرگل زنی – جعبه سازی – مبارزه با آفات و بیماریهای درختان گلابی – سیب را مورد بررسی قرار دادیم. امید است که با کمک شما استاد عزیز بتوانم مدارک خوبی ارائه دهم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 118
فصل اول:
به نام خداوند جان و خرد
و
دوستداران گل و زیبایی
مقدمه
در میان کرات منظومه شمسی کره ای وجود دارد که قدرت خداوند در قالب حیات آشکار نموده است یک کره ای خاکی بستر حیات را برای فراهم آورد و گیاهان سبز را برای ادامة زندگی در قلب خود رویانید . به انسان به عنوان موجودی متفکر مأوی بخشید پس از آغاز حیات از زمین شکل گرفت انسانهای غارنشین بفکر ساختن خانه افتادند. آنان بار دیگر نیاز به سوی زمین دراز کردند و زمین نیز، به محبت آنها پاسخ داد و این چنین تمدن از دل زمین آغاز شد.
دیوارهای بلند و قطور «منع» و «مانع» شهرهای قدیم که کوچکتر از روستاهای امروز بودند فروریخت و درهای بزرگ و کوچک که باز شد و باز ماند و از اندیشه پدرانمان گذشت که:
به دنیایی بی در و دیوار و خانه های یکی شده و آدمهای بیگانه با مرز و در و دیوار می توان رسید.
اندیشه بیراهی نداشتند. پرچین های ساده و کوتاه و سبز و پرگل و گیاه و میوه، با مهربانی هرچه بیشتر و درست تر بگویم با شرمی لطیف و انسانی میان املاکشان خط انداخته بود تا اختلافی هرچند کوچک هم پیش نیاید.
سال و سالیانی گذشت، اما آن دیوار بزرگ گرد شهر را که تکه تکه کرده بودند تا مرزها از میان برود، به میان شهر کشیدند و بتدریج پرچین های پرگل و گیاه به دیوار، و باغهای پر درخت به خانه های چند طبقه بدل شد.
هنوز مادربزرگها و پدربزرگها داشتند از درختهای سیب و انار و گردو و گلدانهای شمعدانی کنار حوض های بزرگ می گفتند که نه از درخت نشانی ماند و نه از حوضها و شمعدانی ها.
با پیشرفت علوم پزشکی و آموزش بهداشت و نطفه کشتن بسیاری از بیماریها و به واپس راندن مرگ و افزودن بر فرصت های زندگی و رشد جمعیت نیازهای جدیدی پدید آمد و زمینها از گل و گیاه خالی شد.
و همه ماتم گرفتیم که پس از این باید در دنیایی سنگی و سیمانی و بیگانه با گل و گیاه زندگی کنیم.
اگر ماشینها به جنگلها هجوم برده و طبیعت را با جاده و آسمان خراشهایش ویران کرده است و استخراج نفت و ساختن پالایشگاهها و ایجاد کارخانه ها بسیار و بارها کردن مقدار فراوانی سرب و سم و دودهای خفه کننده در فضای شهرها باید راهی برای آشتی کردن با طبیعت – طبیعتی که انسان بخش بزرگی از آنست و هرچه کرده به امید آسان کردن زندگی بوده نه ویران کردنش – یافت. ناچار است که از طبیعت استفاده کند اما تا نهایت ویرانیش نرود، چون دیگر چیزی برای سودآوری و سودبخشی نمی ماند.
این است که مهندسین طبیعت به یاری زمین آمدند و به جای گردو و بن های چنان عظیم که فرو افتاده است و آسمان خراش های عظیم تری که به آسمان سرکشیده، گل و گیاه را و فضای سبز را جانشین بخشهای ویران شده جنگلها و باغها کردند و به یاری آنان گلستانهای تکه تکه شده جمع آؤری شد و هر تکه در گلدان و گلدانهایی جای گرفت و به آپارتمانها برده شد تا چون همیشه گل و گیاه و انسان به هم برسند و در برابر سنگ و سیمان و آهن تنها نمانند و این نیاز انسان شهرنشین برای بازگرداندن طبیعت سبز به محیط زندگی است، آن طبیعت سبزی که بر اثر گسترش سطوح سخت و خشک شهرها و بزرگراهها و نفوذ تمدن در مناظر آن از میان رفته است.
من در پارک جمشیدیه از 28 تیرماه مشغول کار شدم و به دلیل علاقه زیاد تا 28 شهوریور ماه مشغول به کار بودم. در واقع بیشتر کار ما متمرکز به گلهای آپارتمانی، تکثیر گلها، مبارزه با آفات و بیماریهای آنها بود. و همچنین در پشت گلخانه زمین چمن و مبارزه با آفات آن و نحوة انتقال گلهای آپارتمانی را به سطح پارک و سرگل زنی – جعبه سازی – مبارزه با آفات و بیماریهای درختان گلابی – سیب را مورد بررسی قرار دادیم. امید است که با کمک شما استاد عزیز بتوانم مدارک خوبی ارائه دهم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
علایم بیماری سرخک
در صورت دیدن سرفه ، توکسیک ، تب کم شدت و دیدن راش بر روی صورت و تنه و اندامها باید به بیماری سرخک مشکوک شد. که این راشها بعدا بصورت لکههای قهوهای درمیآید. بیماری سرخک شدیدا مسری است و سرایت آن اغلب بطور مستقیم یعنی از راه تماس صورت گرفته و کمتر اتفاق میافتد که بیماری بطور غیرمستقیم یعنی بوسیله اسباب بازی و وسائل بکار رفته بیمار به دیگر کودکان سرایت کند. علت آن این است که میکروب سرخک در خارج از محیط بدن استقامت کمی دارد. دوران نهفتگی مرض 8 تا 19 روز (بطور متوسط 12 روز) است یعنی افراد سالم 8 تا 19 روز بعد از این که به بیماران نزدیک شده و تماس گرفتند علائم بیماری را هویدا میسازند. در دوره نهفتگی معمولا علامت مهمی وجود ندارد. ممکن است در اخر دوران نهفتگی مختصر تبی وجود داشته باشد. ویروس در خون بیماران و ترشحات گلو و بینی و چشم آنان وجود دارد. برخلاف تصور عوام ، سرخک بو ندارد یعنی سرعت انتشار آن در نقاط دور دست شدید نیست. در بیمارستان از یک تخت به تخت دیگر به توسط پرستار و پزشک یا خود بیماران میتواند انتقال یابد، انتقال آن از یک اطاق به اطاق دیگر نیز امکانپذیر است ولی انتقال از یک عمارت به عمارت دیگر و از همسایه به همسایه دیگر نادر است و بعبارت دیگر اگر مادر از یک طفل سرخکی در همسایگی خود دیدار کند نمیتواند ناخوشی را به فرزند خود پس از مراجعت در منزل انتقال بدهد برای اینکه عامل بیماری بزودی در محیط خارج از بین میرود. تلفات سرخک بیشتر در اطفال 3 تا 5 سال در گروه فقرا با شرایط تغذیه و زندگی بد است. بیماری بیشتر در فصل سرما دیده میشود تمام ملل و نژادها به این ناخوشی مبتلا میگردند. سرخک قبل از پیدایش علائم بطور واضح و کامل ، مسری است ولی در دوران پوستهریزی قابل سرایت نیست. در کلاسها آموزگاران باید دقت کنند اطفالی را که دچار آبریزش بینی و چشم باشند و یا اینکه سرفه و عطسه کنند اگر سابقه ابتلا به سرخک نداشته بطور موقت از آموزشگاه خارج نمایند و سپس در منزل چگونگی بیماری آنها را تحقیق کنند در صورتی که علائم سرخک تظاهر کند تا شانزده روز از ورود آنان به کودکستان یا آموزشگاه ممانعت نمایند.
مرحله یورش مرض (دوران آبریزش(
در این دوران تب کودک شدید است و به 40 درجه سانتیگراد میرسد. در این زمان در دهان کودک در مجاورت دندانهای آسیای پایین ، دانههای سفید رنگ مانند دانههای نمک برروی زمینه قرمز رنگ ظاهر میشود که آنرا دانههای کوپلیک مینامند. این دانهها معمولا در خلال 12 تا 18 ساعت از بین میرود. فاصله بین شروع تب تا پیدایش شدن گلگونهها را دوران یورش مینامند این دوره معمولا سه تا چهار روز طول میکشد ولی ممکن است کمتر باشد. مهمترین علامت این دوره ناخوشی ریز آب از چشم و بینی و سرفه است که بیشتر موارد با تب 5/38 تا 5/39 همراه میباشد. تب اشکال مختلف دارد گاهی طفل خردسال در ضمن این تب تشنج و هذیان دارد. قریب 2 ساعت بعد از شروع تب در گوشه چشم در روی برآمدگی آن گاهی نقاط برجسته سفید رنگ دیده میشود، چشمها و پلکها قرمز و برافروخته است و بیمار از نور ناراحت میشود (آماس ملتحمه و حتی قرنیه) در این موقع روی لوزهها و حلق و مخاط کام تورم و گاهی طاولهای کوچک دیده میشود. غدههای گردنی ممکن است کمی بزرگ شود. در هنگامی که 24 ساعت از شروع مرض گذشت حالت مریض سنگینتر شده سرفه ، عطسه و ریزش اشک واضحتر میگردد ضمنا مبتلا به سرفه خشک و خستهکننده است. گاهی سرفه با صدای خروسکی همراه میباشد و علائم ریوی را طبیب میتواند درک نماید. سرفه مدتها پس از خوابشدن مریض نیز ادامه مییابد. یک تا دو روز بعد از جمله بیماری دانههای برجسته و سفیدرنگی در داخل مخاط گونه مقابل اولین دندان آسیا دیده میشود و شبیه به خاک قندی است که در ناحیه پاشیده باشند و چون مخاط دهان قرمز است بخوبی میتوان آنها را ملاحظه کرد و بیمار با نوک زبان هم میتواند آنها را حس کند گاه این دانهها همراه پورپورا در سقف دهان میباشد (نشانه کوپلیک).
مرحله گلگونهها
قریب 2 روز بعد از ظاهر شدن دانههای خاک قندی دانههای قرمز رنگی در روی پوست پیدا میشود. قبل از پیدا شدن این دانهها معمولا شب هنگام همان روز تب بالا رفته و حالت عمومی مریض بدتر میشود. گلگونهها هنگام شب در پشت گوش ظاهر شده سپس در صورت ، پیشانی ، گردن ، شانه ، دستها ، شکم و سرانجام در پاها منتشر میشود. گلگونهها معمولا روی تنه زیادتر بوده و در دست و پا کمتر است دانههای سرخکی کمی برجسته و نرم بوده و قرمز رنگ میباشد، با فشار انگشت از بین رفته و مجددا ظاهر می شود، در فاصله بین گلگونهها پوست سالم است در پشت و کفل لکههای سرخکی تیرهتر میباشد، دانهها در عرض 5 تا 6 روز از بین میروند. ابتدا از صورت پریده و سپس از تنها و در مرحله آخر از پاها محو میگردد ولی تا چند روز در روی بدن بیمار لکههای قهوهای رنگی بعد از محو شدن گلگونهها مشاهده میشود که ممکن است تا مدت زیادی پس از خاتمه بیماری برقرار بماند. بعد از بروز بثورات علائم عمومی تا حدی تخفیف مییابد و تب در عرض 3 تا 4 روز پائین میآید و علائم نزله بینی و چشم از بین میروند.
دوران پوست ریزی (پیدایش دانههای سرخک)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
حسادت و بیماری
حکمت 225 :
شگفتا که حسودان از سلامتی خود غافل مانده اند .
حکمت 318 :
حسادت بر دوست ، از آفات دوستی است .
حکمت 256 :
سلامت تن در دوری از حسادت است .
خطبه 86/12 :
حسد نورزید که حسد ایمان را چونان آتشی که هیزم را خاکستر کند نابود می سازد. با یکدیگر دشمنی و کینه توزی نداشته باشید که نابود کننده ی همه چیز است .
خطبه 192/32 :
پس از خدا پروا کنید و با نعمت های خدادادی درگیر نشوید و به فضل و بخشش او حسادت نورزید و از فرومایگان اطاعت نکنید .
عیبجویی
خطبه 176/35 :
خوشا به حال کسی که عیب شناسی نفس او را از عیبجویی دیگران بازدارد .
حکمت 349/1 :
آن کس که در عیب خود بنگرد از عیب جویی دیگران بازماند .
حکمت 353 :
بزرگترین عیب آن است که چیزی را که خود داری بر دیگران عیب بشماری .
حکمت 140 :
ای بنده خدا ! در گفتن عیب کسی شتاب مکن شاید خدایش بخشیده باشد و بر گناهان کوچک خود ایمن مباش شاید برای آنها کیفر داده شوی پس هر کدام از شما که به عیب کسی آگاه است بخاطرآنچه که از عیب خود می داند باید از عیبجویی دیگران خودداری کند.
طمع
حکمت 275 :
طمع به هلاکت می کشاندو نجات نمی دهد و به آنچه ضمانت کند وفادار نیست .
حکمت226:
طمعکار همواره زبون و خوار است .
حکمت 180 :
طمع ورزی بردگی همیشگی است .
حکمت 2 :
آن که جان را با طمع ورزی بپوشاند خود را پست کرده و آن که راز سختی های خود را آشکار سازد خود را خوار کرده و آن که زبان را بر خود حاکم کند خود را بی ارزش کرده است .
حکمت 108/2 :
پس اگر در دل امیدی پدید آید طمع آن را خوار گرداند و اگرطمع بر آن هجوم آورد و حرص آن را تباه سازد و اگر نومیدی بر آن چیره شود تأسف خوردن آن را از پای درآورد.
بخل
حکمت 378 :
بخل ورزیدن کانون تمام عیب ها و مهاری است که انسان را به سوی هر بدی می کشاند .
حکمت 425 :
خدا را بندگانی است که برای سود رساندن به دیگران ، نعمت های خاص به آنان بخشیده تا آنگاه که دست بخشنده دارند نعمت ها را در دستشان باقی می گذارد و هرگاه از بخشش دریغ کنند نعمت ها را از دستشان گرفته و به دست دیگران خواهد داد .
حکمت 3 :
بخل ننگ و ترس نقصان است و تهیدستی مرد زیرک را در برهان کُند می سازد و انسان تهیدست در شهرخویش نیز بیگانه است .
خطبه 192/32 :
پس از خدا پروا کنید و با نعمت های خدادادی درگیر نشوید و به فضل و بخشش او حسادت نورزید .
نامه 53/27 :
بخیل را در مشورت کردن دخالت نده که تو را از نیکوکاری باز می دارد و از تنگدستی می ترساند ، حریص را در مشورت کردن دخالت نده که حرص را با ستمکاری در نظرت زینت می دهد همانا بخل و ترس و حرص غرائز گوناگونی هستند که ریشه ی آنها بدگمانی به خدای بزرگ است .
غیبت
حکمت 461 :
غیبت کردن تلاش ناتوان است .
خطبه 141/1 :
ای مردم ! آن کس که از برادرش ، اطمینان و استقامت در دین و درستی راه و رسم را سراغ دارد باید به گفته ی مردم درباره ی او گوش ندهد .
دروغ
حکمت 252 :
خداوند ترک دروغ را برای حرمت نگهداشتن راستی واجب کرد .
خطبه 86/11 :
از دروغ برکنار باشید که با ایمان فاصله دارد. راستگو در راه نجات و بزرگواری است اما دروغگو بر لب پرتگاه هلاکت و خواری است .
خطبه 210/2 :
رسول ا... فرمودند : هر کس که از روی عمد به من دروغ نسبت دهد جایگاه او پر از آتش است .
خطبه 16/8 :
ادعا کننده باطل نابود شد و دروغگو زیان کرد . هر کس با حق درافتاد هلاک گردید