فرمت : WORD تعداد صفحه :21
کیده
هدف این پژوهش بررسی نقش متغیرهایی مانند رشته و مقطع تحصیلی در نتایج کاوش استفادهکنندگان نهایی از پایگاه اطلاعاتی مدلاین است. روش پژوهش نیمه تجربی است و جامعة پژوهش, دانشجویان رشتههای علوم پزشکی هستند که به عنوان استفادهکنندگان نهایی از پایگاه اطلاعاتی مدلاین, موجود در کتابخانة مرکزی دانشگاه علوم پزشکی ایران کاوش میکنند. نتایج پژوهش نشان میدهد که میانگین ضریب دقت و بازیافت استفادهکنندگان نهایی بر حسب رشته تحصیلی تفاوت معنیداری ندارد؛ در حالی که از نظر مقطع تحصیلی، دانشجویان کارشناسی ارشد ضریب دقت پایینتری نسبت به دانشجویان دکترای حرفهای و phd دارند. مقایسه میانگین ضریب دقت و بازیافت بر حسب تجربه کاوش نیز نشاندهنده تفاوت معنیداری نیست.
از دهة 1970 به این سو, نقش تجربه و تمرین در کاوش از پایگاههای اطلاعاتی, موضوع مطالعات متعددی بوده است. "فنیچل" (1979) در پژوهشی که در همین زمینه انجام داد, استفادهکنندگان را با توجه به دفعات کاوش آنها از پایگاه اطلاعاتی ERIC و بر حسب میانگین بسامد کاوشهایشان در شش ماه, طبقهبندی کرد و بر اساس یافتههای خود نتیجه گرفت که هر چند استفادهکنندگان مبتدی سرعت کمتر و خطای بیشتری در کاوش دارند و از نتایج کاوش خود رضایت کمتری دارند, تفاوتهای موجود پایینتر از حد انتظار است. "هوارد" (1982) نیز در پژوهشی مشابه نتیجه گرفت که تفاوت میانگینهای ضریب دقت گروههای باتجربه و مبتدی زیاد نیست و بهترین نتیجه متعلق به باتجربهترین گروه نمیباشد. "واگنر" (1979) میزان استفاده را به عنوان ملاک تجربه کاوش از پایگاه اطلاعاتی مدلاین در نظر گرفت و پژوهشی بر اساس بسامد کاوش جستجوگران از این پایگاه ترتیب داد. یافتههای او نشان داد که تجربه تنها بر زمان صرف شده برای کاوش مؤثر بوده؛ یعنی استفادهکنندگان پرتجربه نسبت به گروه کم تجربه زمان کمتری را صرف کاوش کرده بودند, ولی در نتایج کاوش تفاوتی بین دو گروه مشاهده نشد. به این ترتیب "واگنر" نتیجه گرفت که مدت زمان تجربه کاوش فرد و کار او با پایگاه اطلاعاتی, رابطهای با نتایج کاوش وی ندارد. به گفته وی, احتمالاً پس از گذشت شش ماه تا یک سال از کار فرد با پایگاه اطلاعاتی, تجربه دیگر تأثیری در نتایج کاوش نخواهد داشت. در پژوهشی که با عنوان "بررسی تاثیر تواناییهای علمی و فنی متصدیان بازیابی اطلاعات از بانکهای اطلاعاتی رایانهای برای نتایج حاصل از بازیابی" توسط علوی (1371) در ایران انجام گرفت به تجربه کاوش نیز پرداخته شد. وی دفعات کاوش در هفته را معیار تجربه کاوش قرار میدهد و پس از بررسی نتایج کاوش و زمان مصرف شده در مورد سیزده نفر متصدی بازیابی اطلاعات که در سه موضوع منتخب به جستجو پرداخته بودند, نتیجه میگیرد که تعداد دفعات کاوش تنها بر زمان لازم برای جستجو و بازیابی اثر میگذارد و با تمرین و ممارست در جستجو, میتوان سرعت کار را افزایش داد.
پژوهش حاضر با توجه به حرکت نوپایی که در زمینه کاوش بیواسطه از پایگاههای اطلاعاتی در کشور ما در حال تکوین است به بررسی و شناخت جامعه استفادهکنندگان نهایی از پایگاه مدلاین پرداخته و نقش متغیرهایی چون رشته و مقطع تحصیلی و تجربه را در نتایج کاوش مورد مطالعه قرار داده است.
فرمت : WORD تعداد صفحه :45
کیده: وضعیت مراکز مدارک و کتابخانه های تخصصی ایران, از جهت استفاده از نیروی متخصص, روشهای جدید ذخیره و بازیابی اطلاعات و تجهیزات مورد بررسی قرار گرفته و مشکلات و پیشنهادات آنها در پایان مقاله درج شده است.
مقدمه
نقش اطلاعات علمی و فنی در توسعه اقتصادی و اجتماعی از چنان اهمیتی برخوردار است که، نه تنها برای جامعه کتابداری و اطلاعرسانی جزو بدیهیات به شمار میآید، بلکه بسیاری از تصمیمگیران نیز، به اهمیت موضوع آگاهاند. لیکن با این وصف، باید اذعان داشت که سیاستگذاران و برنامهریزان کشور، تاکنون این پشتوانه قوی را در تصمیمگیریها و برنامهریزیها، چنانکه باید و شاید مورد اعتنا قرار نداده و یا آن را کلا نادیده گرفتهاند. بر اثر آن، تلاشهای کتابداران و اطلاعرسانان برای کسب جایگاهی مناسب، درصد برنامههای توسعه به منظور ایجاد ساختار اطلاعاتی منسجم، به نحوی که کلیه نهادهای اطلاعرسانی موجود را با یک برنامه بلندمدت به یکدیگر مرتبط سازد، بینتیجه مانده است.
امروزه در کشورهای پیشرفته جهان، اطلاعات و شبکههای اطلاعرسانی، چنان اهمیت یافتهاند که از ضروریات حتمی و اجتناب ناپذیر به شمار میآیند. اما وضع در کشورهای جهان سوم، به گونهای دیگر است. در این کشورها، از جمله ایران هنوز به اطلاعات، به عنوان یک منبع و پشتوانه قوی در توسعه برنامههای ملی توجه کافی مبذول نمیشود. ناگفته پیداست که در تصمیمگیریها، برنامهریزیها و تحقیقات، دسترسی به دامنه وسیعی از اطلاعات سازمان یافته حائز اهمیت است، تا با انتخاب معقول نتایج مطلوب حاصل شود. حال اگر به دلیل عدم وجود نظام اطلاعاتی متشکل، نتوان به اطلاعات موجود دست یافت، بالطبع کارایی اطلاعات ذخیره شده پراکنده، بسیار ناچیز خواهد بود.
با در نظر گرفتن نکات فوق، ایجاد شبکه اطلاعرسانی باید در کانون توجه دولت قرار گیرد. در انجام این مهم، نخستین گام شناخت همه جانبه توان واحدهای اطلاعاتی کشور است، تا اولا برنامهریزی با توجه به امکانات و تواناییهای بالفعل و بالقوه آنها صورت پذیرد و ثانیا برای رفع نقائض و مشکلات موجود، در مرحله اول برنامه، پیشبینیهای لازم به عمل آید.
نکته دیگر آن است که، برنامه باید از قدرت انعطافپذیری برخوردار بوده به نحوی که بتواند پاسخگوی شرایط متغیر جامعه باشد. ارزیابی و بررسی گاه به گاه شبکه، باید در دستور کار نظام قرار گیرد، تا ناهماهنگیها و اشتباعات احتمالی پیش از آنکه مشکل آفرین شوند، در مراحل اولیه شناخته و برطرف گردند. به موازات این فعالیتها مراکز هماهنگ کننده باید، با تهیه و تدوین مقررات، دستورالعملها و استانداردهای لازم، دست اندرکاران را در انجام بهتر امور راهنمایی کنند. یادآوری این مطلب، شاید خالی از فایده نباشد که، تکامل هر نظام مستلزم وجود دائم نیروهای آزموده وکافی جهت اداره آن نظام است. هر نظام باید بتواند نیروی مورد نیاز خود را در تمام سطوح تربیت کند.
امید است، تشکیل شبکه اطلاعرسانی ایران با همکاری نیروهای مجرب و کارآزموده و بر اساس اطلاعات کافی و صحیح انجام گیرد. گزارش حاضر که بررسی توان واحدهای اطلاعاتی کشور است، با توجه به چنین نگرشی تهیه گردید.
درباره وضعیت کتابخانهها و مراکز مدارک ایران، صحبت بسیار شده و میشود و هر بار از دیدگاهی مورد بررسی قرار میگیرند. برخی، کتابخانهها را از جهت ساختمان، نور، فضا و وسایل ارزیابی میکنند. متخصصانی میزان مجموعه و خدمات فنی کتابخانهها را مد نظر دارند. بعضی عملکرد کتابخانه ها را در طول زمان و با توجه به فراز و نشیبهای که داشتهاند بررسی مینمایند. هر یک از این گونه بررسیها، روشنگر پارهای از مسائل بوده و خواهد بود. در بررسی حاضر، توجه بیشتر به خدمات اطلاعاتی و استفاده از روشهای جدید در ذخیره و بازیابی اطلاعات معطوف گردیده و اطلاعاتی مانند مساحت زیر بنا، تعداد میز و صندلی مطالعه و نظایر آن منظور نشده است.
نکته دوم اینکه، این بررسی یک مطالعه کمی از وضعیت مراکز مدارک، کتابخانههای تخصصی و دانشگاهی ایران است که در قالب آمار و ارقام ارائه میشود. بررسی کیفی نیازمند مجال بیشتر، ارزیابی حضوری و پرسشهای دیگر است.
پیشینه
طرح "بررسی وضعیت اطلاعرسانی در ایران" که این مقاله عصاره آن است در زمستان 1369 آغاز شد. ابتدا پرسشنامههایی که در گذشته برای کتابخانهها طراحی شده بود و همچنین پرسشنامههای دریافتی از سازمانهای بینالمللی و ملی خارج از کشور، مورد مطالعه قرار گرفت. تا پرسشنامهای مناسب برای این بررسی تنظیم گردد (ص 3-6). سپس سعی شد فهرست جامعی از نام و نشانی موسسات، مراکز مدارک و کتابخانههای تخصصی و دانشگاهی تهیه شود. اولین دسته از پرسشنامهها، در اسفند 1369 و بقیه در فروردین و اردیبهشت 1370 توزیع گردید. پیگیری در دو نوبت، در آغاز و پایان تابستان، صورت گرفت. در این مدت، تعدادی از موسسات اعلام داشتند که کتابخانه ندارند. برخی از دانشکدهها اطلاع دادند که کتابخانه مرکزی کل امور سفارس، تهیه و آمادهسازی مواد و حتی در مواردی سرویسدهی را به عهده دارد و کتابخانه دانشکده در حد یک اطاق با چند قفسه از جزوههای آموزشی خلاصه شده است و قادر به پاسخگویی به پرسشنامه "بررسی وضعیت اطلاعرسانی در ایران" نیستند. برخی از موسسات جدید ابزار داشتند که کتابخانه در مرحله راهاندازی است و در حال حاضر نمیتوانند به این پرسشنامه پاسخ دهند. تعداد انگشت شماری از کتابخانهها، به رغم سه بار درخواست پاسخ ندادند. در مهر ماه، پاسخهای دریافتی (280 مورد) بررسی شد و در مواردی که به تماس مجدد و رفه شبه و یا رفع نقائض نیاز بود، این کار انجام گرفت. استخراج اطلاعات، دقت لازم به عمل آمد- بخصوص در مورد پرسشهای 9 تا 19 که پاسخهای قبل و بعد مورد بررسی قرار گرفت. به عنوان مثال دیده شد که کتابخانهای در مقابل پرسش 14 بند الف (ارتباط پیوسته داخلی) و بند ب (ارتباط پیوسته خارجی) علامت زده و ارقامی را ذکر کرده است. حال آنکه با توجه به سوال 19 این کتابخانه در موقع پاسخگویی، نه کامپیوتر در اختیار داشته است و نه ترمینال. لذا میتوان حدس زد که، پاسخ دهنده یا منظور سوال را در نیافته و یا احتمالا جستجوهایی را که از طریق یکی از سازمانها، به صورت ارتباط پیوسته انجام داده، به عنوان امکانات کتابخانه خود ذکر کرده است. نمونه دیگر پاسخ یکی از کتابخانهها به پرسش میزان بودجه ریالی و ارزی بود. این کتابخانه، رقم کلانی در حد کل بودجه یک سازمان تحقیقاتی را ذکر کرده بود که، با توجه به میزان ناچیز مجموعه و تجهیزات کتابخانه، این رقم نمیتوانست صحیح باشد. در این مورد معلوم شد، پاسخ دهنده کل بودجه سازمان متبوع را نوشته است. در مواردی مشابه نمونههای فوق، سعی شد با کتابخانه پاسخدهنده تماس گرفته شود تا رفع هر گونه شک و شبهای گردد. مختصر آنکه، دقت و کوشش لازم به عمل آمد تا از وضعیت کتابخانههای تخصصی و دانشگاهی کشور تصویر درستی ارائه شود.
فرمت : WORD تعداد صفحه :28
دوران شیرخوارگی وکودکی پیامبر(ص):
گویند پیامبر (ص) فقط سه روز – یا به نقلی هفت روز- از مادر گرامیشان حضرت آمنه (س) شیر خورده اند و پس از آن طبق رسم بزرگان عرب برای ایشان دایه انتخاب کردند.در تاریخ این دایه ها را دوتن گفته اند که به ترتیب زیر می باشند :
1- ثُوُیبِه َاسلَمیه ؛که مدتی به پیامبر(ص)شیر داد. به خاطر این امر او تا آخر عمرش مورد احترام رسول خدا(ص) و همسر گرامیشان حضرت خدیجه(س) بود و رسول خدا از شنیدن خبر فوت او متاثر گشتند.
2- حُلیمه سُعدیه ؛ دختر ابو ذُؤیب که سه فرزند داشته و یکی از فرزندان او هم از پیامبر(ص) پرستاری کرده است.
اعراب به چند منظور فرزندان خود را به دایه ها می سپردند:
اولا اینکه فرزندان آنها در محیط صحرا پرورش یابند و در هوای پاک آنجا بدنشان سالم وقوی شود.
ثانیا از آنجائیکه مردم صحرا کمتر با ملتها و زبانهای دیگر برخورد و اختلاط داشتند زبان خالص عربی را به خوبی ودرستی یاد بگیرند.
ثالثا اینکه ازبیماریها از جمله وبا که گاه وبیگاه در مکه شایع میشد،در امان بمانند.
بعد از 4 ماه ازولادت پیامبر(ص) ، دایه های قبیله بنی سعد به مکه آمدند و از آنجائیکه پیامبر(ص) فقط از سینه حلیمه شیر خورد، ایشان را به حلیمه دادند.
حلیمه می گوید از روزیکه پیامبر(ص) به خانه او رفتند، خیر و برکت هم ، به خانه او آمد و روز به روز بیشتر شد و گله و دارایی اش فزونی یافت .با وجود اینکه صحرا ها وشهرها را خشکسالی فرا گرفته بود، گوسفندان آنها فربه و سیر بوده،شیر داشتند. همچنین درختان خشکیده خانه آنها سرسبز وبا طراوت شدند و شتر آنها که شیرش خشک شده بود، شیر بسیاری داشت.
همینطور بیمارانی که به نزد آنها میرفتند به برکت پیامبر(ص) شفا می یافتند.
مدت پنج(یا شش سال) پیامبر(ص) در میان قبیله بنی سعد بوده و رشد و نمو کافی نمودند و در این مدت حلیمه دو یا سه بار ایشان را نزد مادرشان برده ودر مرتبه آخر نیز ایشان را برای همیشه به آمنه(س) بازگردانید.
گفته می شود، هنگامی که پیامبر (ص) با خدیجه (س) ازدواج نمودند، حلیمه نزد آنها رفته و از خشکسالی نزد ایشان شکایت نمود.آن حضرت نیز تعدادی گوسفند و شتر به حلیمه دادند و او نزد خانواده اش بازگشت. همچنین بعد از بعثت پیامبر(ص) بود که حلیمه نزد ایشان آمد وخود و همسرش اسلام آوردند.
دوران نوجوانی:
هنگامی که پیامبر (ص) شش ساله شدند، مادر گرامیشان تصمیم گرفتند که ایشان رابرای دیدن اقوام و خویشان، همچنین زیارت قبر پدر، به یثرب ببرند . آنها یکماه در یثرب ماندند.
در هنگام بازگشت به مکه، حضرت آمنه(س)بیمار شده و در بین راه در گذشتند. پس از مرگ مادر، عُبّدالمطلّب، جد ایشان که بزرگ قریش بوده، شکوه پادشاهان و هیبت پیامبران را داشت، سرپرستی رسول خدا(ص)را به عهده گرفت. گویند در کنار کعبه برای عبدالمطلب فرشی را می گستردند که به احترام او هیچکس برروی آن جز خود او نمی نشست، و فرزندانش در کنار او می ایستادند . اما هنگامی که محمد خردسال(ص) به جمع نزدیک میشد ، عبدالمطلب او را درکنار خود روی فرش جای میداد و میگفت : به خدا سوگند که او مقامی بس بزرگ و والا دارد.گویی میبینم که روزی میرسد که او سرور شما خواهد شد.
هنگامی که پیامبر(ص)هشت ساله شدند ،عبدالمطلب نیز از دنیا رفت که رسول خدا (ص) از این واقعه بسیار اندوهگین شدند.
پس از آن سرپرستی پیامبر(ص) به ابوطالب (ع) عموی گرامی ایشان و بزرگ قریش رسید. ابوطالب (ع)نیز پیوسته مراقب و مواظب ایشان بود.با اینکه ابوطالب(ع)وضع مالی نسبتا خوبی نداشت ، خود و همسر گرامیشان فاطمه بنت اسد (مادر گرامی حضرت علی(ع)) در خدمت ونگهداری ایشان کوشا بودند.
حضور پیامبراکرم(ص) در خانه عمو عادی نبود.آنجا نیز نشانه های بزرگی ایشان همه جا دیده میشد وخیر و برکت به خانه ابوطالب(ع) آمده بود. فاطمه بنت اسد میگوید از زمانی که پیامبر(ص) به خانه آنها آمده بود ، درختی که سالیان سال خشک بود،سبز شده و میوه میداد.
همچنین ازابوطالب (ع) نقل است در شبها ازآن حضرت، سخنان ودعاها و مناجاتهایی می شنیدند ورسم عرب نبود که در هنگام غذا خوردن و آشامیدن نام خدا را ببرند ، اما برخلاف آنها پیامبر(ص)ازهمان سنین طفولیت عادت داشتندکه تا نام خدا را نمی برند، نمی خوردند و نمی آشامیدند و هنگامی که از طعام دست میکشیدند، شکر خدا را می کردند.
سفر به سوی شام:
بازرگانان قریش برای تجارت طبق معمول ، هر سال یکبار به سوی شام و یکبار به سوی یمن می رفتند. ابوطالب (ع) شیخ قریش، نیز گاهی در این سفرهای تجارتی شرکت می کردند. هنگامی که پیامبر (ص) دوازده ساله بودند به همراه عمویشان در یکی از این سفرهای تجارتی شرکت نمودند.(همانطور که گفته شد ، پس از مرگ عبدالمطلب پیامبر (ص) تحت کفالت عموی خویش حضرت ابوطالب بودند.)
کاروان هنوز به مقصد خویش نرسیده بود که در بیرون شهر"بّصری" توقف کوتاهی کرد.
سالیان درازی بود که راهبی به نام "بُحیرا" که دانشمند مذهب حضرت مسیح (ع) بود و اطلاعات وسیع و دقیقی از آن داشت، در صومعه خود در این سرزمین زندگی میکرد. بُحیرا هنگام عبور این کاروان برخلاف سالیان گذشته از صومعه خود بیرون آمد و آنها را به غذا دعوت کرد. او در تمام مدت پذیرائی از میهمانان ، در جستجوی چیزی بود وسر انجام گمشده خود را در محمد نوجوان (ص) یافت.
او با دقت فراوان حرکات و اعمال و سیمای ایشان را می نگریست و بعد از غذا، هنگامی که همه رفتند، نزد پیامبر (ص) آمد و از ایشان سوالاتی در مورد حالات و زندگانی آن حضرت به عمل آورد.
فرمت : WORD تعداد صفحه :31
خسرو پسر حارث، از خاندانهای معروف قریه قبادیان بود. قبادیان ناحیه ای از نواحی تابعه شهر بلخ در کنار یکی از شاخه های رود جیحون بنا شده بود. خسرو در دیوان والی صاحب شغلی بود و از بزرگان به شمار می رفت او دارای دو پسر بود که پسر دوم او همان ناصر خسرو قبادیانی که در سال 382 دیده به جهان گشود. توجه بیش از حد خسرو به دومین پسرشان ناصر حسادت برادر بزرگتر ابوالفتح را برانگیخت حکومت سامانیان برخراسان و مناطق تحت نفوذ والی خراسان ادامه داشت و خسرو که از عمال سامانیان بود به زندگی خوش و مرفه خودش ادامه می داد.
با گذشت زمان ناصر بزرگ تر و پویاتر می شد و پرسش هایی در ذهن او نقش می بست مانند اینکه: چرا همه حرف من را گوش می کنند؟ ولا غیر ... ابوالفتح برادر بزرگ ناصر به مرور زمان دریافت که پدر و مادرشان نیز او را دوست دارند اما برادرشان برتری هایی نیز نسبت به او دارد.
حروف الفاء عربی – فارسی و اعداد ساده کلمات زیبایی فارسی، اشعار بزرگانی چون رودکی، فردوسی، دقیقی، اسامی مناطق مختلف جهان شناخته شده آنروز، اشکال ساده هندسی و دیگر دانستنی های اولیه، کم کم جای خود را در ذهن آماده ناصر باز می کردند. ناصر در بلخ علاوه بر تکمیل معلومات خود در حساب و هندسه، با علومی چون نجوم، طب، و تا حدودی فلسفه آشنا شد و در حالی که هنوز به 20 سالگی نرسیده بود آماده بازگشتن به قبادیان (زادگاهش) شد
در این هنگام ناصر به درس های متعددی می پرداخت و خود را تا حدودی بی نیاز از حضور مداوم در محضر اساتید معینی می دانست زیرا اصولا در این فکر نبود که به عنوان یک دانشمند یا طبیب یا منجم و یا کاتب و غیره شناخته شود بلکه هدف بازگشتن به زادگاهش قبادیان بود ورود حکیم مزبور که سالم ابوعقار نام داشت برای چند روزی در زندگی تکراری ناصر جوان، تنوعی ایجاد کرد. این دیدار باعث ادامه تحصیل ناصر نزد امام موفق نیشابوری شد.
در مکتب خودسازی
امام موفق نیشابوری، ازنام آوران عرصه تدریس علوم بود و علاوه بر تدریس علوم می کوشید دانش آموختگان مکتبش را به سوی تقوا، خود سازی و عرفان رهنمون باشد. بی گمان، داشتن پدری سرشناس و ثروتمند و همچنین بی نیازی او به وی فرصت می داد تا آنچه را تصور می کند، به زبان آورد و از بیان نظریاتش، هر چند مخالف نظر بزرگان باشد، ترسی نداشته باشد.
ناصر در چنین شرایطی به تحصیل ادامه می داد اما همچنان روحیه رفاه طلبی و ..... در او وجود داشت و این مسئله باعث گشته بود تا وی را از تفکر در عمق مسائل و جدی گرفتن برخی مفاهیم عقلانی و فلسفی باز دارد.
استاد با خواندن شعری از رودکی به تشریح مطالب آن پرداخت اما ناصر مطالب را جالب نمی دانست و پس از پایان بحث شاگردان شروع به سوال نمودند ناصر در این هنگام گفت استاد شما آیا لباس های زمستان وتابستان تان را می سوزانید . استاد گفت این چه ربطی به درس داده شده دارد البته که نه ناصر گفت پس رودکی این دنیا را با دنیای آخرت مقایسه می کند چرا نباید پوشید چرا نباید خورد بخاطر اینکه در آن دنیا نیاز به پوشیدن و خوردن نیست در صورتیکه ماهیت این دو کاملا با هم متفاوت است . شاگردان همه با تعجب به یکدیگر نگاه می کردند سوالاتی از این قبیل باعث گشت که استاد ناصر را از ادامه حضور در این کلاس ها محروم کند ناصر بادلی آزرده ولی با کوله باری از دانش به زادگاهش یعنی قبادیان بازگشت
فرمت : WORD تعداد صفحه :33
اشاره :
فلسفه سیاسى انقلاب اسلامى ایران, با فلسفه سیاسى امام(س) پیوندى ناگسستنى دارد; چرا که اصول و آئین سیاسى اش بر آرإ و اندیشه هاى امام مبتنى است . قوام این نظام سیاسى به دوام اندیشه هاى سیاسى امام بازمى گردد . اینکه گفته مى شود;این انقلاب, بى نام خمینى در هیچ کجاى جهان شناخته شده نمى باشد(1) ,به این دلیل است که محتواى این انقلاب, اندیشه هاى اصیل و محکم امام است. بدین جهت, هرگاه محصول بنیادین این انقلاب (که به رهبرى امام خمینى(س) به پیروزى رسیده است; یعنى جمهورى اسلامى, از خصوصیات و ویژگیهاى اصلى و ماهیتى اش جدا گردد, در آن صورت, انقلاب از محتواى ذاتى و اساسى اش تهى شده است. براى اینکه معیار درست و واقعى داشته باشیم و از طریق آن, به سنجش و تطبیق بپردازیم, صحیح ترین راه و منطقى ترین روش, بازخوانى و تدوین دقیق اندیشه هاى امام از بدو تا ختم است. در یک نگاه کلى, اصول و آئین زیر, (2) نماد اساسى فلسفه سیاسى امام است; که به نحوى محتواى بنیادین انقلاب اسلامى و چارچوب عملى سیستم سیاسى - جمهورى اسلامى نیز به شمار مى رود:
1- حاکمیت قوانین الهى;
2- حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش و نقش بنیادین آنان در تمام امور کشور(از رهبرى تا دهدارى);
3- رهبرى فقیه عادل و عالم;
4- اصل خدمت نه ریاست و سلطه;
5- ابتنإ و اتکاى نظام سیاسى اسلامى به رإى مردم;
6- لغو هرگونه امتیاز, انحصار و اشراف;
7- نفى هرگونه استبداد, زور و دیکتاتورى;
8- آزادى به عالى ترین و طبیعى ترین شکل;
9- منع هر گونه شخصیت محورى و بت سازى;
10 - رعایت حقوق همه مردم;
11- نظارت مردم در تمام مراحل سیاسى و حضور واقعى مردم در تمام صحنه ها;
12- تإکید بر اصل انتخاب و میزان بودن رإى مردم;
13- عدالت اجتماعى;
14- نفى و مقابله هرگونه سلطه طلبى و سلطه پذیرى در بعد خارجى و داخلى;
15- مبارزه با ظلم و ستم و استکبار;
16- تإکید برشناختن و شناساندن اسلام ناب محمدى (ص) و رد هرگونه تحجر, مقدس مآبى و نفى اسلام آمریکایى;
17- وحدت میان همه نسلها و قشرها و فرق; خصوصا دو مرکز مهم دانشگاه و حوزه.
بدین لحاظ, فراموش نکردن و زیر پانگذاشتن اندیشه هاى مترقى, نجات بخش و معزانه امام خمینى(س) یکى از شرایط مهم حفظ نظام سیاسى مستقر و پاسبانى از محتواى واقعى و حقیقى آن است. بازخوانى و قرائت همراه با تإنى اندیشه هاى سیاسى امام, که در طول اقامتشان در فرانسه مطرح شده است, از اولویت بیشترى برخوردار است. به دلایل مختلف, تبیین نظریات ایشان در این دوره, مهم است; اول اینکه, اصلى ترین آراى سیاسى و غایت اصلى فلسفه سیاسى اش در این دوره مطرح و در دوره هاى بعد تکمیل شده است. دوم آنکه, این دوره از اندیشه هاى امام دو خصوصیت منحصر به فرد دارد; یکى, ارائه دلایل سیاسى براى نفى رژیم سلطنتى و دیکتاتورى; دوم, بیان آرإ و نظریات سیاسى براى استقرار نظام سیاسى اسلامى و ترسیم سلوک و غایت آن. سوم اینکه, اندیشه هاى امام را قبل از استقرار حکومت جدید و کسب قدرت سیاسى مى نمایاند و لذا به خوبى نشان مى دهد که امام به عنوان رهبر مردم ایران, چه اهداف و غایاتى براى استقرار یک نظام سیاسى جدید و انحلال رژیم استبدادى شاه دارد. چهارم اینکه, امام در این دوره چهار ماهه (14 مهر 57 تا 11 بهمن 57) (3) برخلاف دوره هاى قبل و بعد از آن, مورد پرسش خبرنگاران مختلف جهان واقع شدند و به مهمترین سوالات سیاسى و حساس ترین مفاهیم سیاسى پاسخ دادند. (113 مصاحبه مطبوعاتى, به جز پیامهاى مکتوب و سخنرانیها)(4)
نگارنده این مقاله, عزم آن دارد تا خلاصه و فشرده اندیشه هاى امام دراین دوره پرالتهاب و بحرانى را مورد بررسى قراردهد. براى رعایت دقت و تإمل لازم و تدوین صحیح و عملى, تمام آرإ و نظریات امام اعم از مصاحبه ها, اعلامیه ها, پیامها, سخنرانیها و نیز اغلب حوادث و تحلیلهاى این ایام را مطالعه و فیش بردارى نموده و در نهایت آن را در 10 فصل تدوین کرده است و اینک خلاصه آن را به صورت زیر ارائه مى نماید. (5)
مهمترین مفاهیم و مسائلى که امام در پاریس مطرح نمودند, شامل موارد زیر است: (6)
1- نقد و نفى نظام سلطنتى;
2- قرائت و تفسیر امام از اسلام به عنوان دین دنیا و آخرت;
3- ابعاد نهضت اسلامى ایران;
4- غایات و خواسته هاى انقلاب اسلامى;
5- ماهیت و خصوصیات حکومت اسلامى;
6- حق حاکمیت مردم;
7- آزادى;
8- نقش امام و روحانیون در حکومت اسلامى.
در اینجا به موارد مذکور مى پردازیم.
اول - نقد و نفى نظام سلطنتى : هر چند امام, برچیده شدن ((نظام شاهنشاهى)) و ((سلطنتى)) را در دوران حضور خود در نجف و قبل از آن در ایران, مطرح نموده و بر آن تإکید مى کردند; ولى در این ایام بیشتر و قاطعتر بر آن پاى مى فشارند. اگر در سال 49 صلاح مى دیدند تا جمله نفى سلطنت را از پیام خود به حجاج بیت الله الحرام حذف بکنند, (7) اینک در اوج مبارزه, بر نظریه سیاسى اش به عنوان آئین مبارزه تإکید مى کنند. نه تنها بر نفى رژیم سلطنتى تاکید مى کنند; بلکه به نقد دیدگاهى مى پردازند که به انحاى مختلف فقهى یا سیاسى معتقد به حفظ سلطنت و رعایت قانون اساسى و اجراى مشروطیت هستند :
«موافقت با نظام شاهنشاهى چه به صراحت و چه به وسیله طرحى که لازمه اش بقاى آن است, خیانت به اسلام و قرآن کریم و مسلمین و ایران است و هر کس با هر اسم با آن موافقت نشان دهد مطرود و اجتناب از آن لازم است.))(8)
لذا در پاسخ به نامه آیت الله مرعشى با صراحت مى نویسند : ((ما همه موظف هستیم که از پا ننشینیم تا سقوط سلسله بى حیثیت پهلوى.)) (9)
استدلال امام این است که سلطنت, مساوى ((استبداد و قلدرى)) است و لذا حکومتى عادلانه نیست: ((اصل سلطنت هم از اول یک چیز سهل بود. از اول معنا نداشته است... سلطنت مساوى با استبداد و قلدرى و دیکتاتورى است.)) (10) از نظر امام, رژیم سلطنت, هم در اساس با فلسفه سیاسى اسلام در تضاد است وهم از حیث عملکرد و رفتارها مخالف آئین انسانیت و سیاست است. لذا مى گویند:
((اگر کسى در این مطلب (11) موافقت با ما نکند, این سوء نیت دارد. یا آدم نفهمى است, جاهلى است... کدام ملت مى تواند این مطلب را قبول بکند ؟ خیر,ایشان (12) باید بروند, این سلسله باید منقرض بشود.))(13)
امام در پاسخ به سوال روزنامه الهدف لبنان و رادیوى اتریش مبنى بر اینکه رژیم شاه تصمیم دارد قانون اساسى را با شریعت اسلام متناسب و تعدیل کند, بنیادىترین نظریه اش را در مورد اصل سلطنت مطرح مى سازد: ((اینها دروغ است. اگر راست مى گویند; اول چیزى که در قانون اساسى مخالف با اسلام است, سلطنت شاه و اصل رژیم سلطنتى است.)) (14) پس در نگاه امام, رژیم اصلاح و متناسب با شریعت نخواهد شد, مگر آنکه سلطنت و پادشاهى از سیستم سیاسى حذف گردد.
یکى دیگر از دلایل اصلى مخالفت امام با اصل سلطنت و نظام سلطانى و شاهى, این است که این نوع نظام سیاسى به ))آراى ملت)) اتکا ندارد : ((من مخالف اصل سلطنت و رژیم شاهنشاهى ایران هستم به دلیل اینکه اساسا سلطنت نوع حکومتى است که متکى به آراى ملت نیست.)) (15) در فلسفه سیاسى امام, حکومتى که رإى مردم و حق انتخاب آنان را نادیده بگیرد, حکومت نامشروع است و حکومت محمدرضا پهلوى چنین حکومتى بود. امام خواستار حکومتى بود که در سایه آن, مولفه هاى اصلى و اساسى فلسفه سیاسى اش تجلى یابد: