لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
اسلام
اسلام، به عنوان یکی از مترقیترین دینهای الهی، از چنان استحکام و قوام ساختاریافتهای برخوردار است که از سوی نخبگان و بزرگان دانشهایی مانند مردمشناسی، دینشناسی، جامعهشناسی و سایر مظاهر فرهنگ کنونی بشری، به عنوان یک تمدن کامل و مستقل شناخته میشود؛ تمدنی که حتی بزرگترین فیلسوفان جهان، و بهطور انحصاری فلاسفهی غربی، بر آن صحه گذاشتهاند، چنان که هگل از فرهنگ اسلامی به عنوان تمدن اسلامی یاد میکند و معتقد است فرهنگ اسلام به همراه تمدنهایی مانند ایران، مصر، چین، روم و یونان در برههای از تاریخ، عروس تمدن جهان بوده و اینک این مقام را به تمدن مغربزمین سپرده و خود بازنشسته شده است. به تعبیر هگل، اکنون این تمدن غرب است که مقام غرورآفرین «عروس تمدنهای جهان» را داراست و سایر تمدنها ناگزیر پیر و فرتوت و ازکارافتاده تلقی میشوند! گفتن ندارد که به پیروی از هگل، جمع دیگری از فیلسوفان مغربزمین و حتی برخی از فیلسوفان شرقی و متأسفانه حتی مسلمان نیز بر این باور هگل مهر تأیید زده و به حقانیت و برتری تمدن غربی گردن نهادهاند.این باور بیتردید فاقد اعتبار است. اما چون بحث آن به فرصت مستقل دیگری نیاز دارد، بناچار از آن در میگذریم و تنها موضوع این مقاله را مورد بحث قرار میدهیم. اما اجمالاً همینقدر میتوان گفت که چگونه میتوان در همهی موارد، به پلورالیسم اعتقاد داشت و در هر زمینهای از معارف و مواریث بشری، قائل به چندگانگی بود و به سلیقهها و عقاید مختلف احترام گذاشت، اما فقط و فقط در زمینهی تمدن، همهی تمدنهای بشری را مردود شمرد و برخلاف جانسپاری نسبت به پلورالیسم، دراین خصوص، استثنائاً تمدن غربی را انحصاراً به رسمیت شناخت؟! همچنان که پژوهشهای مردمشناسان و جامعهشناسان تأیید میکند، هر ملتی دارای فرهنگی است که تنها به آن ملت تعلق دارد و از طرفی تعداد ملتها هم بسیار زیاد است. بنابراین، همانگونه که نژاد بشر گوناگون است، پس کفهی منطق باید به سود این تمدنهای گوناگون نیز سنگینتر باشد؛ ولی گویا در این یک زمینه، منطق چندان بهایی ندارد.بههرروی، تمدن اسلامی اهمیت زیادی برای موسیقی قائل است. از این نظر میتوان برخورد اسلام با موسیقی را همانند برخورد سایر تمدنها ارزیابی کرد. اما در این میان یک تفاوت عمده وجود دارد که بیهیچگونه شک و تردیدی برتری فرهنگی اسلام را در این زمینه به اثبات میرساند: سایر تمدنها فقط در این مورد که باید به موسیقی بها داد و از موسیقی خوب و اندیشمندانه دفاع کرد سخن گفتهاند، در حالی که اسلام علاوه بر اهمیتقائلشدن برای این هنر، درعینحال همگان را به استقبال از موسیقی خوب و ارزشمند دعوت میکند و از مسلمانان میخواهد که هرگز به موسیقی بیارزش و مبتذل گوش فراندهند. بنابراین، اسلام اساساً شنیدن موسیقی مبتذل را حرام دانسته است تا هیچ مسلمانی دیگر نتواند حتی تفننی به این نوع موسیقی که اسلام آن را با صفت لهوولعب شناسایی کرده است، گوش فرادهد. این منع اجباری اختصاصاً به فرهنگ اسلامی تعلق دارد و ثابت میکند که یک مسلمان جز اینکه به سوی تکامل گام بردارد، هیچ راه دیگری ندارد. درحالی که فرهنگهای دیگر با اینکه ممکن است موسیقی بیارزش را نپسندند، ولی هیچگونه اجباری برای دوریجستن از آن در نظر نگرفتهاند. پیروان این فرهنگها مختارند که خوب یا بد باشند، اما اسلام، مسلمانان را فقط برای بهتکاملرسیدن و عالیبودن آزاد میگذارد! راه بدبودن، در هر زمینهای از جمله موسیقی، در فرهنگ اسلامی مسدود است.اکنون اگر بخواهیم جایگاه حقیقی موسیقی را در جهان اسلام مشخص کرده، مورد بررسی قرار دهیم، ضرورتاً باید همهی زیرمجموعههای شناختهشده در فرهنگ اسلامی را مبنا قرار دهیم و در خصوص شاکلههای آن پژوهش کنیم. اولین تقسیمبندی حقیقی که سایر جزئیات و ممیزهها را تحتالشعاع قرار میدهد، تقسیمبندی دوگانهی شریعت و طریقت است. گفتن ندارد که شریعت و طریقت از هم جدا نیستند و تنها به طور پیوسته و به صورت مجموع به ظهور و بروز میرسند. اما روشن است که هر یک صاحب ویژگیهایی است که جدا از دیگری، به رسمیت شناخته میشود.آنچه عموماً در باور جامعهی اسلامی حاکمیت دارد، این است که طریقت اسلامی بسیار آشکار به موسیقی اهمیت میدهد و به عنوان رکن مهمی از رئوس طریقت، روی آن حساب میکند. در این باور عمومی، چنین تلقی میشود که شریعت اسلامی چندان اهمیتی برای موسیقی قائل نیست و حتی بهقوت آن را نفی میکند. این پندار شاید از آنجا ناشی میشود که افتاء در خصوص منع موسیقی میان همهی بزرگان اهل شریعت و اهل فتوا عمومیت دارد. درحالی که ظاهراً اهل طریقت و بزرگان عرفانی هیچ سخن مشهور و آشکاری در رد موسیقی ندارند و حتی بهنوعی در تأیید و اشاعهی آن نیز کوشیدهاند. این پندار البته کاملاً مصداق دارد. امّا بخش واقعبین جوامع اسلامی میدانند که عکس آن نیز مورد اشاره قرار گرفته است؛ یعنی اهل شریعت بر اهمیت و ارزش موسیقی صحّه گذاشته و اهل طریقت آرا و اقوال آشکاری را در ردّ و ذمّ آن بر زبان آوردهاند.اگر جایگاه موسیقی در طریقت و شریعت مشخص شود، روشن است که به طریق اولی جایگاه آن در کل جهان اسلام شناخته خواهد شد، زیرا فرهنگ اسلامی چیزی جز مجموعهی طریقت و شریعت اسلامی نیست.به دلیل اشتهار بیشتر ــ که فقط به ظواهر مربوط میشود و در اصل هیچ تفاوتی نیست ــ به طریقت اسلامی در این زمینه تقدم داده میشود؛ هرچند آراء بزرگان طریقت در ذم و نکوهش موسیقی نیز بهموقع و در زمان مقتضی مورد اشاره قرار خواهد گرفت.یکی از کاربردهای موسیقی در طریقت به مراسمی اختصاص دارد که سماع نامیده میشود. در باب سماع و شرایط و آداب و رسوم آن مطالب بسیاری به تفصیل و اشباع در متون کهن عرفانی آمده است، چندان که میتوان مجموعهی فصول مربوط به سماع در این متون را یکجا گردآوری و در کتاب مستقلی منتشر کرد (مانند کتاب سماع در تصوف تألیف دکتر اسماعیل حاکمی، چاپ مؤسسهی انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1359).مسلم است که مقصود عرفا از سماع همان مبحث موسیقی است که در زبان عربی از آن با عنوان «غنا» یاد میشود و در فارسی به آن موسیقی میگویند. بنابراین، هرگونه کارکرد و سودمندی ویژهای که از مبحث سماع نصیب اهل طریقت شود، درواقع، عملکردی است که موسیقی را در بر میگیرد.همه میدانند که برای رسیدن به تکامل شروطی لازم است که برای دستیابی به آنها باید تلاش کرد، سلوکی را پیمود و زحمتی را متحمل شد. یک رباعی از شیخ فریدالدین عطار نیشابوری که شرححال بسیاری از عرفا را در کتاب تذکرة الاولیا آورده و سایر واردههای غیبی و عرفانی را نیز در کتابهای دیگر خویش لحاظ کرده است، مؤدی حقایق بسیاری در این زمینه است:گر مرد رهی، میان خون باید رفت ازپایفتاده، سرنگون باید رفتتو پای به راه در نه و هیچ مپرس خود، راه بگویدت که چون باید رفتچرا عطار میگوید «میان خون باید رفت»؟ چرا تأکید میکند که «ازپایفتاده، سرنگون باید رفت»؟ و چرا این شرط را میگذارد که اگر «مرد رهی» میتوانی این راه را بپیمایی؟ پاسخ روشن است: او میخواهد نشان دهد که هر کسی توانایی پیمودن این راه توانفرسا را ندارد و فقط کسانی که اهل مجاهده باشند از این توانایی برخوردارند. پس چون این راه بسی طاقتفرسا و به دور از دسترسی «اهل کام و ناز» است، باید وسایلی برای کمک به رهپو فراهم آورد تا بتواند این سختی را تحمل کند، چرا که به فرمودهی حضرت لسانالغیب:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
چکیده
مقدمه: ازجملهپدیدههاییکهدربوجودآمدنبزهدیدگی(crime victim)مؤثراستاعتیادبهموادمخدرمیباشدوازآنجاکهپیشگیریمقدمبردرماناستطراحیدورههایآموزشیجهتپیشگیریاولیهمناسباست. هدفاینپژوهشتعیینتأثیرآموزشمهارتهایزندگیبرپیشگیریازاعتیادمیباشد.
روشها: مطالعهحاضرنیمهتجربیبودهونمونههایآنازبینجوانانووالدینشهراصفهانبهترتیببهتعداد 20 و21 نفرانتخابشدهاند.
نمونهگـیریپسازاطلاعرسـانیبصورتتصادفـیسادهصورتگرفت. دورهآموزشمهارتهـایزندگیبابرنامـهریزیمجزابرایجوانانووالدیندرهشتجلسهدرتابستان 1381 اجراگردید. اطلاعاتموردنیازقبلوبعدازآموزشتوسطسهپرسشنـامه (آگاهیوالدینوجوانانواحتمـالگرایشبهاعتیاد) جمعآوریگردیدوازطریقنرمافزارSPSSوآزمونآماریتیزوجموردآنالیزقرارگرفت.
نتایج: یافتههـانشاندادمیانگیننمرهپسآزموندرجوانانووالدینبالاترازمیانگیننمرهپیشآزمونبودهوتحلیلدادههابیانگرتفاوتمعنیداربیننتایجدوآزموندردوگروهجوانانووالدینبود. بدینترتیبکهآموزشمهارتهایزندگیبرآگاهیوالدینوجوانانواحتمالگرایشجوانانبهسوءمصرفموادمخدرتأثیرداشت.
بحث: برگزاریدورههایآموزشیمهارتهایزندگیدرافزایشآگاهیوالدینوکاهشاحتمالگرایشجوانانبهسوءمصرفموادمخـدرتأثیرداشتهولذابرنقشآموزگارانواسـاتیددانشگاهدرزمینهمشاورهوآموزشپیشگـیریازاعتیادتأکیدمیشود.
واژههایکلیدی: آموزش،مهارتهایزندگی،اعتیاد،پیشگیری.
مقدمه:
بزهدیدگانازجملهقربانیانبزهکاریمحسوبشدهکهباعنـاوینمختلفیدرجامعهسختیهـاومصائببیشمـاریرامتحملمیشوند. ازجملهگروههاییکهبیشازپیشدرمعرضخطرآسیبدیدنوآسیبرساندنمـیباشندمعتادانهستندکهآثارویرانگراعتیادراسالهابهدوشمیکشند. اعتیادیکپدیدهچندبعدی،خطرآفرینوفعلیناهنجارازنظراجتماعـیاستکهبیشازپیشسلامتفردیواجتماعـیراموردتهدیدقـرارمیدهد (1). سوءمصرفموادامروزهبینگروههایمختـلفافراد،بخصـوصجوانانشیـوعیافتهو
همچنانکهسنابتلاءپایینآمدهاستفراوانیآنروبهتزایدمیباشد (2). طبقبرآوردبرنامهکنترلموادمخدرسازمانمللمتحدمصرفسالانهموادمخدردرجهانبهاندازهایاستکهمیتواند 3/3 الی1/4 درصدازجمعیتراگرفتارسازد (3). برایناساساگرهرمعتاد (بادرنظرگرفتن500000 نفرمعتاددرکشور) هرروزفقط 6000 ریالصرفمـصرفموادمخـدرنمایدسـالانههزینهبسیـارزیـادیصرفدودکردنوهدردادنسرمایههـامـیشود(4).
٭عضوهیأتعلمی(مربی) گروهماماییدانشکدهپرستاریوماماییدانشگاهع.پاصفهان
E-mail: M valiani@nm.mui.ac.ir
درایرانکهجوانگراییچهرهایجدیدازاینپدیدهمخربرابهنمایشگذاشتهاستومنشاءبسیاریازجرایم (مثلقتل،تجاوز،دزدیوغیره) وحوادثنابهنجاراجتماعیگردیدهاست،انگیزهمبارزهوانتخاببرنامههایمناسبپیشگیریرادرقالبیکضرورتمطرحمینماید (5).
مهمترینشیوههایپیشگیریازاعتیادعبارتنداز: آگاهنمودنجامعهازخطراتومضراتموادمخدر،افزایشمهارتهایزندگیومهارتحلمشکل،هدفمنـدیزندگیوشناختارزشهـایفردی،اجتماعـیومذهبـی،تقویتفعالیتهایجایگزینبرایافراددرمعرضخطروشناختباورهایغلطمربوطبهمصرفموادمخدر (1).
برنامهآموزشمهارتهایزندگیازجنبههایمختـلفباسایربرنامههـایپیشگـیریتفـاوتعمدهدارد: 1- برپایهاصولعلمیبناشدهاست. 2- برنامهایجامعاستوبهعواملیکهبیشتریناهـمیترادرسوقدادننوجوانانوجوانانبهسوءمصرفمواددارامـیباشدمیپردازد. 3- ازروشهـایآموزشـیخاصباکارایـیثابتشدهبهرهگیریمـینماید. 4- برنامهبرایمدتبیشاز 15سالهمدرجهتعدمگرایشبهاعتیادوهمکاسـتنازمـصرفسیـگارتأثیرگـذاراست (تأثیرگذاریدرازمدتوپایدار) و....
بنابراینباتوجهبهعواملمؤثردربروزاعتیادکهشاملعواملفردی (ناراحتیهایروانی،جسمی،احساسحقارت،اعتمادبهنفسپایین،وضعیتبداقتصادیو...)،عواملخانوادگی (طلاقودوربودنهمسرانازیکدیگروغیره)،عواملمحیطی (دردسترسبودنمواد،بیکاریونداشتنبرنامهاوقاتفراغتوغیره)،عواملاقتصادی (فقرمالیونبودنرفاهوغیره) وعواملفرهنگیآموزشی (سوادپایین،عدمآگاهیازمضراتموادمخدروغیره) مـیباشد،درنظرگرفتنبرنامهآموزشیکهازابعادگوناگونبهگروههـایسنیمختلفاطلاعرسانینمودهوبطورهمهجانبهپیشگیریازاعتیادوسوءمصرفموادمخدرراموجبگرددضروریومفیدبهنظرمیرسد (4).
دراینراستامحققانمختلفـیبهارائهبرنامههایپیشگـیریجامعومتنوعپرداختهاندکهبهطورمختصربهبرخینتایجآنهااشارهمـیگردد. بوتوین (Botuin) وهمکارانطیمطالعـاتشانبهایننتیجهرسیدندکهآموزشمهارتهایزندگیبرپیشگیریازاعتیادنقشمؤثرداشتهاست (6). همچنینویدرمطالعهایدیگرمهارتهایزندگیرابه 239 دانشآموزمدارسحومهشهرنیویورکآموزشدادهاستوبهایننتیجهرسیدهاستکهگروهآزمـایش 79 درصدکـمترازگروهشـاهدمـشروبمصرفنمودهانـد (7). درهمینزمینهماریلـین (Marilyn) وبوتـویندردوتحـقیقجداگانـهبهایننتیجـهرسیدهانـدکـهآمـوزشمهارتهایزندگیدرپیشگیریازمصرفموادمخدرنقشمؤثریداشتهاست (8 و9). تحقیقاتچندینسـالهآنهانشـاندادهاستکهایننـوعآموزشهـااثربخشیخودرادرطولزمانحفظنمـودهاست. تحقیقدیگـریبیانگرتـأثیردورهآموزشبرمهارتهایزندگیاست (10). علاوهبراینقـادریدرتحقیقخودنشـاندادهاستکهدورههایآموزشیدرکاهشگرایشبهاعتیادوتغییرنگرشمعتاداننقشمؤثریداشتهاست (11).
باتوجهبهگستردگیاینپدیدهوآثارزیانبارآنوباتأکیدبرایننکتهکهتاسال 1380،هشتاددرصـدهروئینجهـاندرکشورهمسـایهیعنیافغانستـانتهیهمـیشدهاست (12) وهـمچنینکاهـشسنمبتلایـاندرایـران (که 66 درصـدمعتادینبرایاولینبارمصرفموادمخدررادرسن 25-16 سالگیآغازمیکنند) بایددرپیارائهراهکارهـایمنـاسببرایمبـارزهبااینپدیـدهمخرببود (2).
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
اسکارنی میر
آرشیتکت برزیلی
اسکارنی میر در پانزده دسامبر1907 در منطقة پر شیب تپة ریود جانروی برزیل بدنیا آمد. و از آن سپس در آن منطقه شروع به کار کرد. البته همراه با گهگاهی سرزدن به ایتالیا و فرانسه. در سال 1934 از دانشکدة ملی بلاس آرتز در ریوجانرو فارغ التحصیل شد. این آرشیتکت نامی در طی دوران دانشجویی در ادارة لوسیاکستا مشغول به کار بر روی نقشه های ساخت وزارتخانةملت که توسط آرشیتگت معروف فرانسوی لوکوربوزیر طراحی شده بود شد. در طول این پروژه بود که نی میر شهردار ثروتمندترین ایالت مرکزی برزیل جزلینو کوبیشک که بعدها رئیس جمهوری برزیل شد را ملاقات نمود. این ملاقات در سال 1940 با شهردار وقت بلوهوریزنتال پایتخت ایالت میناس جریاس روی داد. وی از نی میر خواست که یک منطقه در جنوب شهر بنام پمپولا توسعه دهد. بنابراین وی نی میر را برای طراحی تعداد ساختمان بنام گروه پمپولا فرا خواند. این اولین کاری بود که وی بصورت تکی انجام داد یعنی وقتی که سی و سه سال بیشتر نداشت. ساختمان در سال 1943 کامل شد و بحث زیادی را ایجاد کرد که همچنین باعث شد برای اولین بار توجه جهانی به سوی اسکارنی میر جلب شود. با اینکه ساختمان های نی میر دارای شکل هنری است اما وی هدف عملی از یک شکل هنری و یا هر خمیدگی از ساختمانهایش را مهم میدادند و نقش هر یک از آنها را اغلب توصیف میکند. بعدها این شهردار به سمت ریاست جمهوری منصوب شد و در این منصب نی میر را به عنوان رئیس معماری برزیلیا معرفی کرد و باعث شد نی میر مشغول پروژههای متعددی شود. وی در طی پروژهها جهانی دیگرش دوباره با لوکور بوزیر در نقشه کشی (طراحی) ادارةمرکزی سازمان ملل متحد در امریکا همکاری نمود. در سال 1947 شهرت جهانی او هنگامی که برای طراحی ستاد مرکزی سازمان ملل به امریکا سفر کرد به اثبات رسید. در سال قبل از آن وی دعوت نامهای را برای تدریس در دانشکده یل دریافت کرده بود اما به هر حال به خاطر اعتقادات شدید وی به سوسیالیسم ویزای او این اجازه را به وی نمی داد. در سال 1950 اولین کتاب در مورد کارهای اسکارمیر در امریکا توسط استاموپاپاداکی منتشر شد. در طول دهة 1950 یک مرکز تحقیقات هوانوردی در نزدیکی سائوپائولو طراحی کرد. در پاریس، یک مرکز فرهنگی برای لوهور و ایتالیا، اداره تألیفات مون دادوری در میلان و ساختمان ادارة اف ای تی ای در تورین طراحی نمود. در الجزایر وی باغ وحشها، دانشگاه کنستانتین و اداره امور خارجه را طراحی کرد. با این که دو نیمه بازنشسته است هنوز با گروه طراحان مشغول به کار است و مقدم معماران جوان را از تمام نقاط جهان گرامی میدارد و امیدوار است که احساسات زیبایی شناسی را در آنها القا کند. احساساتی که این اجازه را به وی داد تا بتواند برای پیدا کردن زیبایی در ایجاد اشکال معماری به تلاش برخیزد. اسم نی میر این آرشیتکت برزیلی یهودی به عنوان یکی از مهمترین اسمهای معماری مدرن قابل ملاحظه است. با اینکه وی یکی از حمایت کنندگان از فایده گرایی (سودگرایی) است آثار وی فاقد سودی است که اغلب توسط پست مدرنیزم انتقاد میشود. ساختمانهای میر دارای اشکال پویا و خمیدگیهای هستند که باعث شدهاند بسیاری وی را بیشتر به عنوان یک مجسمه ساز تحسین کنند تا یک معمار برخی از منتقدان این را یک نقیصه می دانند.
نی میر می گوید:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
اصول کنترل و تنظیم بودجه دولتی
اصل تعادل بودجه
تفکر تعادل بودجه را باید در اندیشه های آقای آدام اسمیت جستجو کرد
سه نظریه برای تعادل بودجه
اندیشمندان مکتب کلاسیک
آدام اسمیت و دیوید ریکارد روژان باتیست
پیروان مکتب نهایی در اقتصاد (ماژرینالیستها)
1- مکتب کلاسکیها : معتقد بودند که بودجه دولت نه باید کسری داشته باشد و نه مازاد در نظر او و پیروانش دخل و خرج دولت باید بطور دقیق برابر باشد. این گروه حامی عدالت و نظم اجتماعی بودند. بنابر نظریات این گروه، دولت ها فقط باید به حفظ نظم عمومی و برقراری عدالت اجتماعی بپردازند و نباید در سایر کارها دخالت کنند. از نظر این گروه دخالت دولت را مخالف اصل آزادی فردی و فلسفه اصالت شخصی می دانستند.
2- آدام اسمیت و دیوید ریکاردو دو دانشمند اقتصاد کلاسیک انگلیسی روژان باتیست سه فرانسوی : دخالت دولت را در اداره امور اقتصاد به حداقل می دانستند و در زمان آنها هم حقیقت جز این نبود.
3- پیروان مکتب نهایی در اقتصاد (ماژرینالیستها) : ارزش خدمات دولتی را با فایده نهایی آن برای جامعه می سنجیدند. و بنابراین کسری بودجه و تامین مالــی آن بصورت وام یا قرضه، تحمیلی بر نـسل آینده محسوب می شود و نمی توان فایده نهایی را از محل این گونه منابع و یا آن را در میان نسل حال و آینده تقسیم کرد.
تعادل بودجه از نظر این گروه همان مفهوم لغوی تعادل یعنی برابری میان درآمدها و هزینه های دولت در یک سال بودجه ای است
عدم تعادل در بودجه
کسری بودجه مازاد بودجه
الف) کسری بودجه : کلاسیک زیاد بودن هزینه ها در مقابل درآمدها به عبارتی افزایش هزینه های عادی دولت در برابر درآمدهای عادی می باشد. هزینه ها< درآمدها
کلاسیک ها وظایف دولت را محدود به 2 وظیفه می دانستند:
هزینه های عادی دولت مربوط به انجام این وظایف بود و درآمدهای دولت نیز تنها از طریق دریافت مالیات تامین می گردیدند.
بخاطر محدود بودن وظایف دولت باید مخارج آن محدود باشند در نتیجه حداقل درآمد برای دولت منظور شده باشد. اعتقاد کلاسیک ها این بود که در صورت کسری بودجه دولـت ها سیاست اوراق قرضـه را پیش می گرفتند و باعث هزینه های اضافی در یکسال می باشد و در سال های بعد که باید اصل و بهره وام های دریافت شده پرداخت شود عاملی برای افزایش هزینه های دولت است. از طـرف دیگر محدود بودن منابع مالی دولت، دولت را به سوی ورشکستگی می کشاند.
این مکتب از سیستم مقداری پول استفاده می کنند و اعتقاد داشتند در صورتی که دولت به منظور تامین کسر بودجه دست به چاپ وانتشار پول بزند این عمل منجر به افزایـش هزینـه ها می شود و افزایش قیـمت ها برابـر با افزایـش هزینه های دولت خواهد بود سیستم مقداری پول / انتشار اسکناس افزایش قیمت ها / افزایش هزینه های دولت/ کسری بودجه در دوره های بعدی / انتشار بیشتر اسکناس/ افزایش هزینه های دولت بطور مداوم
کلاسیک ها معتقد به عدم دخالت در امور اقتصادی بودند در نتیجه منظور از کسر بوده همان کسری بودجه اداری بود.
ب) مازاد بودجه : درآمدهای عمومی < هزینه های عمومی. اعتقاد کلاسیک ها بر این بود که دولت ها باید طوری عمل کنند که درآمدها= هزینه ها باشند. پس اضـافه در آمد را ناشی از وصول مالیـات اضافی و مــازاد بر نیـاز دولـــت می دانستند گرفتن مالیات اضافی به 2 صورت تاثیر منفی دارد.
1- دولت را دچار وسوسه انجام مخارج جدید
2- محدودیت قدرت مالی بخش اقتصاد خصوصی در نتیجه مانع توسعه بیشتر فعالیت های اقتصاد می گردد.
امروزه اصل تعادل بودجه که برابری میان هزینه ها با درآمد است یعنی در مفهوم مورد نظر کلاسیک ها، اعتبار خود را از دست داده است.
کسری بودجه از دیدگاه مالیات جدید : در عصر جدید با توسعه روزافزون وظایف دولت ها و به منظور توسعه زیر بنای اقتصادی جامعه از قبیل ایجاد مجتمع های بزرگ ذوب آهن، پتروشیمی، نیروگاهها، ایجاد بزرگ راههای ارتباطی و نظایر آنها دریافت استقراض ضروری به نظر می رسد زیرا آیندگان از چنین سرمایه گذاریهایی استفاده خواهند نمود لذا وام های گرفته شده نیز پرداخت خواهد شد
تعادل سالیانه بودجه / تعادل ادواری بودجه: این نمودار نشان دهنده استفاده از تعادل ادواری بودجه را بیان می کند. در حال حاضر طرفداران عدم کسری بودجه نیز معتقدند دریافت وام و کسر بودجه همیشه همراه با خطر تورم است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
آفرینش انسان
مقصود از اینکه فرمودند: “ولقد خلقنا الانسان” ابتداء خلقت انسان است، به دلیل اینکه در جاى دیگر درباره خلقت آدمى از گل مىفرماید: “و بدء خلق الانسان من طین ثم جعل نسله من سلاله من ماء مهین - و آغاز کرد خلقت انسان را از گل آنگاه نسل او را در خلاصهاى از آبى پشیز قرار داد” (الم سجده
بنابراین آیه شریفه خلقت نوع انسان را بیان مىکند، زیرا خلق کردن اولین موجودى که بقیه افرادش از آن منشعب مىشوند در حقیقت خلق کردن همه آنها است.
در مجمع البیان مىگوید: اصل آدم از خاک بوده، چون قرآن مىفرماید: “خلقه من تراب” آدم را از خاک خلق کرد چیزى که هست خاک نامبرده را گل کرد، همچنان که فرمود: “و خلقته من طین - تو آدم را از گل آفریدی” آنگاه آن گل را گذاشت تا متعفن شد، همچنان که فرمود: “من حماء مسنون - آدمى را از گل گندیده خلق کردم”، آنگاه این گل را گذاشت تا خشک شد، همچنان که فرمود: “من صلصال - از گل خشکیده) بنابراین تناقضى در این تعبیرهاى مختلف قرآن نیست، زیرا حالات مختلف مبداء خلقت آدمى را بیان مىکند. این بود کلام مجمعالبیان”(5)
جالب اینکه از این آیات به خوبى استفاده مىشود که انسان از دو چیز مختلف آفریده شده که یکى در حد اعلاى عظمت و دیگرى ظاهرا در حد ادنى از نظر ارزش. جنبه مادى انسان را گل بد بوى تیره رنگ (لجن) تشکیل مىدهد و جنبه معنوى او را چیزى که به عنوان روح خدا از آن یاد شده است البته خدا نه جسم دارد و نه روح و اضافه روح به خدا به اصطلاح “اضافه تشریفی” است و دلیل بر این است که روحى بسیار پر عظمت در کالبد انسان دمیده شده، همان گونه که خانه کعبه را به خاطر عظمتش “بیتالله” مىخوانند و ماه مبارک رمضان را به خاطر برکتش “شهر الله” (ماه خدا) مىنامند و به همین دلیل قوس صعودى این انسان آن قدر بالا است که به جایى مىرسد که جز خدا نبیند و قوس نزولیش آن قدر پایین است که از چهارپایان هم پایینتر خواهد شد (بل هم اضل) و این فاصله زیاد میان “قوس صعودی” و “نزولی” خود دلیل بر اهمیت فوقالعاده این مخلوق است.
و- نیز این ترکیب مخصوص دلیل بر آن است که عظمت مقام انسان به خاطر جنبه مادى او نیست، چرا که اگر به جنبه مادیش بازگردیم لجنى بیش نمىباشد این روح الهى است که با استعدادهاى فوقالعادهاى که در آن نهفته است و مىتواند تجلیگاه انوار خدا باشد به او این همه عظمت بخشیده و براى تکامل او تنها راه این است که آن را تقویت کند و جنبه مادى را که وسیلهاى براى همین هدف است در طریق پیشرفت این مقصود به کار گیرد (چرا که در رسیدن به آن هدف بزرگ مىتواند کمک موثرى کند)
از آیات خلقت آدم در آغاز سوره بقره نیز استفاده مىشود که سجده فرشتگان در برابر آدم به خاطر علم خاص الهى او بود.(6)
د) صلصال کالفخار
“خلق الانسان من صلصال کالفخار” انسان را از گل خشک صدا دهنده مانند گل پخته به آتش (چون کوزه) آفریده.
شهید مطهرى در این ارتباط مىنویسند: “صلصال” یعنى داراى صلصله. “صلصله” صدا را مىگویند، یعنى به شکلى در آمده بود که مانند سفال صدا مىکرد. در قرآن راجع به خلقت انسان، در جاهایى تعبیر دارد انسان را از خاک آفریده یک جا تعبیر دارد انسان را از گل آفریده یک جا تعبیر دارد انسان را از لاى گندیده آفریده (من حما مسنون) یک جا تعبیر دارد انسان را از گل خشکیده آفریده، معلوم است که اینها مراحل را ذکر مىکند. “از خاک آفرید” روشن است که خاک قبل از گل است و گل از خاک به وجود مىآید. “لاى گندیده متعفن” آب و خاک که با همدیگر مخلوط مىشوند ابتدا گل است، بعدها که مىماند، در اثر تخمیرها و فعل و انفعالهایى تبدیل به یک “لاى گندیده” مىشود “گل خشکیده” این باز از مراحل بعد است که زمانى هم به این حالت در مىآید. قرآن خلقت انسان را در این مراحل مختلف بیان کرده است: از خاک آفریده شده است، از گل آفریده شده است، از لاى گندیده آفریده شده است و از گل خشکیده آفریده شده است. اینها مراحلى در خلقت انسان را نشان مىدهد. در اینجا هم قرآن همین قدر تعبیرش این است که انسان از گل خشکیده آفرید. از یک طرف به قرینه اینکه مىگوید “از گل خشکیده” باید بگویم پس مقصود از “انسان” یعنى انسان اول که بعضى از مفسرین این گونه گفتهاند. ولى به قرینه اینکه کلمه “انسان” اسم جنس است نه اسم شخص و بعید است که الف و لام را الف و لام عهد بگیریم [و بگوییم] یعنى آن انسان معین، آن انسان اول،[لذا] مقصود این است که نوع انسان را منتها نوع انسان را به اعتبار آن اوایل اوایلش، یعنى مىخواهد بگوید خلقت اولى انسان منتهى مىشود به گل خشکیده. این هم باز تعبیرى است که از نظر هدف نظیر “والارض و ضعها للانام” است، یعنى این انسان اگر روزى رسیدى به اینجا که ابتداى خلقت انسان خاک بوده، لجن بوده، گل خشکیده بوده، چه و چه بوده، یک وقت اینها فکر تو را به آنجا نبرد که پس یک تصادف بود که انسان آفریده شد.انسان، مخصوصا مردمى که در معارف الهى خیلى ورود ندارند. گاهى به یک اسم الهى توجه مىکند و اسمهاى دیگر خدا را غافل مىشود، یعنى یک شان از شئون الهى را توجه دارد در حالى که از شئون دیگر الهى غافل است. غالبا مردم فقط به قدرت خدا توجه دارند. هرچه بگویید، مىگوید خدا که قدرت دارد. فلان چیز آیا این جور هست یا این جور نیست؟ خدا که قدرت دارد چنین بکند، بله، خدا قدرت دارد، قدرتش هم غیر متنهاى است (ان الله على کل شى قدیر) اما خداوند تنها قادر که نیست حکیم هم هست. حکمت، خودش اقتضایى دارد. قدرت از آن جهت که قدرت است یعنى عجز و ناتوانى در مقابل [کارها] نیست، اما حکمت است که حسابى را در کار مىآورد. خداوند قادر هست، احد هست، حکیم است، باسط هست، قابض هست، هزاران اسماء و صفات دارد. خلقت ناشى از ذات مستجمع جمیع صفات کمالیه است نه ناشى از ذات داراى فقط یک صفت که قدرت است. افرادى که فقط قدرت را مىبینند مىگویند[آیا ]خدا انسان را آفریده: [مىگوییم بله، مىگویید] خدا که قدرت دارد خدا قدرت دارد انسان را از اول از هیچ چیز یک دفعه بیافریند؛ دیگر چه احتیاجى است که خاکى باشد، گلى باشد، لاى گندیدهاى باشد، گل خشکیدهاى باشد، زمانى باشد، مدتها این در تخمیر مانده باشد؟ مگر خدا قادر نیست؟ مگر خدا عاجز و ناتوان است؟ جواب این است: پس بچه هم که مىخواهد متولد شود، کسى بگوید مگر خدا ناتوان است؟ این تشریفات دیگر چیست؟ که حتما ازدواج باشد و مرد و زنى باشند و عمل مباشرتى انجام بگیرد و بعد نه ماه طول بکشد، قدم به قدم جلو بیاید؛ مگر خدا قادر نیست؟ خدا اگر قادر است یک دفعه این کار را انجام بدهد!
قرآن وقتى که ما را متوجه مىکند که خداوند انسان را از خاک آفرید از گل آفرید، از لاى گندیده آفرید، از گل خشکیده آفرید، در ذهن ما این نباشد که خدا قدرت دارد، بخواهد بیافریند آنا مىآفریند؛ اینها دیگر یعنى چه؟ براى این است که شما اگر بعد در نظامات علمى به این جور مسائل برخوردید بدانید اینها هم روى حکمت و حساب بوده که خلقت انسان باید این مراحل را طى کند پس همین طور که “والارض وضعها للانام” زمین را که خدا آفریده است حساب شده بوده است، خلقت انسان هم از خاک و از گل و این جور چیزها که این مراحل را باید طى کند روى حساب است(7)
نفس واحده
یا ایها الناس اتقوا ربکم الذى خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساء(8)ترجمه: اى مردم! از پروردگارتان بترسید، او که همه شما را از یک نفس آفرید و همسر او را از او آفرید و از آن دو (زن و شوهر)، مردان و زنان بسیارى را در روى زمین منتشر ساخت.علامه طباطبایى در جلد 4 المیزان ذیل این آیه مىفرمایند: نفس آن طور که از کتابهاى لغت استفاده مىشود، عبارت است از عین یک چیز از ظاهر عبارت چنین استفاده مىشود که مقصود از “نفس واحده” آدم و از “زوجها” زن او است، و این دو پدر و مادر نسل انسان کنونى مىباشند که ما از آنان