لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
دیدگاه امام خمینی ( ره) در مورد جوانان
جوانی؛ فصلی پر طراوت
رونق عهد شباب است دگر بستان را
می رسد مژده گل بلبل خوش الحان را
ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی
خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
حافظ
جوانی، آغازی پرجوش و خروش در گذر زندگانی است. جوانی، بهاری لبریز از زیبایی، هیجان و نشاط است که پس از نوروز «نوجوانی» فرا می رسد. جوانی، آغاز فراز و نشیب های روحی، جسمی، اجتماعی و فرهنگی است. جوانی، فصلی پر شکوه، با طراوت و همراه با امید، شادمانی و پرسشگری است.
از دیدگاه امام «جوان» چون به فطرت توحیدی و الهی اش نزدیک و به تعبیر معظم له به ملکوت ، قرب بیشتری دارد راحت تر می تواند به تهذیب نفس بپردازد، لذا نوشته اند: «در جوانی تهذیب نفس ، بسیار اسهل است از ایام پیری و ضعف که قدرت از دست می رود و ریشه اخلاق فاسده که اصلش از حب دنیا و نفس است ، استحکام پیدا می کند و تصفیه و تهذیب بسیار مشکل می شود...». (1)
یا می نویسد: «...تا جوانی در دست تو است کوشش کن در عمل و در تهذیب قلب و در شکستن اقفال و رفع حجب که هزاران جوان که به افق ملکوت نزدیک ترند موفق می شوند و یک پیر موفق نمی شود قید و بندها و اقفال شیطانی اگر در جوانی غفلت از آنها شود، هر روز که از عمر بگذرد، ریشه دارتر و قوی تر می شوند».
لذا امام خمینی (ره) در چند توصیه مهم به جوانان می فرماید:
1- معاشران و دوستان خویش را از اشخاص وارسته و متعهد و متوجه به معنویات انتخاب کنید. (2)
2- از قدرت جوانی استفاده کرده و در ملکوت پرواز کنید. (3)
3- استفاده از نشاط جوانی و قدرت آن. (4)
4- پرهیز از غرور جوانی.(5)
5- جدی گرفتن جوانی و غنیمت شمردن آن. (6)
امام ره در وصیت به فرزندشان مرحوم احمد آقاره نوشته اند: «پسرم ! هیچ گاه دنبال تحصیل دنیا - اگر چه حلال او باشد - مباش ، که حب دنیا - اگر چه حلال باشد - راس همه خطاهاست ، چه خود، حجاب بزرگی است و انسان را ناچار به دنیای حرام میکشد»
امام در وصیت خویش به مرحوم احمد آقا نوشته اند: «پسرم! اکنون با تو که جوانی صحبت می کنم باید توجه کنی که برای جوانان توبه آسان تر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریع تر می تواند باشد. در پیران هواهای نفسانی و جاه طلبی و مال دوستی و خود بزرگ بینی بسیار افزون تر از جوانان است. روح جوانان لطیف است و انعطاف پذیر و آن قدر که در پیران حب نفس و حب دنیا است در جوانان نیست. جوان می تواند به آسانی نسبی خود را از شر نفس اماره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر که جوانان تحت تاثیر واقع می شوند. پیران نمی شوند جوانان متوجه باشند و گول وسوسه های نفسانی و شیطانی را نخورند... پسرم ! فرصت را از دست مده و در جوانی خود را اصلاح کن...».
جوانان و دام منافقان
تفسیرهای شیطانی و تحمیل خواسته های خود بر مفاهیم نورانی مانند قرآن و نهج البلاغه، یکی از شیوه های گمراه سازیِ منافقان بوده و هست. بر این اساس حضرت امام خمینی رحمه الله پس از پیروزی انقلاب، به تمامی جوانان هشدار دادند: «جوانان عزیز دبیرستانی و دانشگاهی توجه کنند که سران و سردمداران گروه ها که می خواهند به اسم اسلام پایه های آن را سست کنند و جوانان را به دام اندازند، هیچ اطلاعی از اسلام و اهداف قوانین آن ندارند، و با خواندن چند آیه از قرآن و چند جمله از نهج البلاغه و تفسیرهای جاهلانه و غلط، نمی شود اسلام شناس شد. در حقیقت تمسک به قرآن و نهج البلاغه، برای کوبیدن اسلام و قرآن است تا راه را برای رهبران غربی و شرقی خود باز کنند و شما جوانان عزیز و سرمایه های کشور را بر ضد مصالح کشور خودتان بسیج نمایند. ای جوانان عزیز! هوشیار باشید [و] با تفکر و تعقل، فعالیت این منافقینِ بلندگوی غرب و منحرفین... را بررسی نمایید».
وظیفه جوانان مسلمان
راهزنی فرهنگی و انحراف فکری انسان ها، جنایتی بزرگ و جبران ناپذیر است. این عمل ناجوانمردانه، با هجوم اندیشه های شوم و هجوم سپاه نامرئی دشمن، به صورت ویروس های فکری و شبهه های ویرانگر عقیدتی پدید می آید؛ شبیخونی که تنها راه رهایی از آن، فراگیری دانش های دینی و قوی ساختن بنیان های اعتقادی است. حضرت امام رحمه الله در این باره فرموده است: «توجه نسل جوان به شناسایی و شناساندن چهره واقعی اسلام، موجب تقدیر است. ما امروز قبل از هر چیز وظیفه داریم تبلیغات اجانب و عمال استعمار را خنثی کنیم. شما نسل جوان موظف هستید غرب زده ها را از خواب بیدار کنید و فجایع حکومت های ضد انسانی آن ها و عمال آن ها را برملا نمایید». ایشان در جای دیگری می فرماید: «در شناسایی اسلام بیشتر جدیت کنید. تعالیم مقدسه قرآن را بیاموزید و به کار بندید. با کمال اخلاص در نشر و تبلیغ و معرفی اسلام به ملل دیگر و پیشبرد آرمان های بزرگ اسلام بکوشید».
جوانان و خطر اندیشه های وارداتی
هدف دشمنان اسلام و استقلال ما آن است که افق نگاه جوانان را به سوی خواسته های شیطانی خویش تنظیم کنند و با عناوین فریبنده، جوانان را منحرف سازند. حضرت امام خمینی رحمه الله با اشاره به این نکته مهم فرموده است: «عوامل و ایادی استعمار که می دانند با آشنایی ملت ها، به خصوص نسل جوان تحصیلکرده به اصول مقدسه اسلامی، سقوط و نابودی استعمارگران وقطع دست آنان از منافع ملت ها و کشورهای استعمار شده قطعی خواهد بود، به کارشکنی پرداخته و می کوشند که با سمپاشی و آلوده ساختن اذهان و افکار جوانان، از جلوه گر شدن چهره تابناک اسلام جلوگیری نمایند و با عناوین فریبنده و مکتب های رنگارنگ، جوانان ما را منحرف سازند».
جوانان؛ نقطه امید
جوانان متعهد و دین باور ایران اسلامی، نقشی اساسی در پیروزی انقلاب اسلامی و حفظ استقلال و آزادی ملت رشید ایران داشته، در صحنه های مختلف از کیان اسلام و انقلاب دفاع و پاسداری کرده اند. بر همین اساس، امام خمینی رحمه الله جوانان را نقطه امید و پاسدار مکتب معرفی کرده، چنین فرموده است: «این جانب در این نفس های آخر عمرم، امیدم به طبقه جوان، عموما دانشجویان خارج و داخل، اعم از روحانی و غیره می باشد. امید است دانشمندان و متفکران روشن ضمیر، مزایای مکتب نجات
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
خودکشی
خودکشی یکی از معضلات جدی رو به رشد جوانان در ایران امروز است.هر روز از گوشه و کنار این سرزمین پهناور خبر هایی مبنی بر خود سوزی در زنان ، حلق آویز در مردان،سقوط از برج و بلندی و ... منتشر میشود."دختری بر اثر تجاوز ، مردی بر اثر نداشتن مایحتاج زندگی،پسری در اثر شکست در تحصیل و قبول نشدن در دانشگاه ، دختری در اثر آلوده شدن به ایدز، و دختر و پسری در اثر اختلافات خانوادگی و ... خودکشی میکنند.قطار سریع السیر زندگی در تصادمات روزمره بحران های اجتماعی از ریل طبیعی خارج شده و ارزش های انسانی را در لابلای چرخ های حرکت روزانه خود له کرده و به پیش می تازد تا به یک بحران لاعلاج تبدیل گردد!راستی چرا؟بر اساس تحلیلی که سازمان بهداشت جهانی در مورد بیلان خودکشی از ایران ارائه داده ، "ایران جزو کشورهای در بدو ورود به مرحله صنعتی شدن است که در جدا شدن و بریدن از سنت ها و بافت سنتی و در ورود به جهان صنعتی دچار دوگانگی و تضاد فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی گردیده است. "این دوران گذار به دلیل ایجاد تضادهای شدید بین باورها و واقعیت ها ، انگیزه خودکشی را در افراد زیاد کرده است و به همین دلیل آمار خودکشی در ایران بالا است! اما این بحرن اجتماعی فقط به ایران مربوط نمیشود و حتی در کشورهای صنعتی پیشرفته و سرمایه داری نیز چنین بحران های اجتماعی وجود داشته و وجود د ارد .حال در عالم قیاس و درنمونه های جهانی، بهتر است که این بحران را از زبان آمار و ارقام بررسی کنیم.
آمار و ارقام رسمیآمار جهانی نشان می دهد که بالاترین میزان خودکشی در دنیا مربوط به کشورهای ژاپن، آمریکا و برخی از کشورهای اروپای شرقی و پایین ترین آن نیز متعلق به اسپانیا وپرتغال و ایرلند است. خودکشی در آمریکا ، هشتمین عامل مرگ است و سومین عامل مرگ در بین جوانان ۱۵ تا ۲۴ سال است. در کشور آمریکا مردان ۴ برابر بیشتر از زنان بر اثر خودکشی کشته میشوند در حالی که تعداد تلاش زنان برای خودکشی بیشتر از مردان است. بر اساس یک تحقیق که حدود ده سال پیش در سطح حدود ده هزار دبیرستان در کشور امریکا انجام شد 24.1% دانشآموزان بطور جدی به خودکشی فکر میکنند، 17.7% برای اقدام به خودکشی برنامه دارند و تصمیم گرفتهاند، 8.7% تاکنون خودکشی را تجربه کردهاند و 2.8% بر اثر خودکشی آسیبهای جسمی یا روحی دیدهاند و تحت مراقبتهای خاص قرار دارند. با این حال آمارها نشان میدهد خودکشی در بین نوجوانان آمریکایی در طول دهه گذشته ۲۵ درصد کاهش داشته است. از جمعیت ۱،۳ میلیاردی چین ۲۶ میلیون به افسردگی مبتلا هستند و از این تعداد بین ۱۰ تا ۱۵ درصدشان دست به خودکشی میزنند. سالانه حدود پنج میلیون خودکشی در چین اتفاق میافتد که تنها بخشی از آنها موفقت آمیز است. خودکشی روزانه به طور میانگین ۶۸۵ نفر از جمعیت کشور چین کم میکند. هندیها بیشترین خودکشی را در بین جوانان در سطح جهان دارند. از هر 100هزار زن جوان 148 نفر و از هر 100هزار مرد جوان 58 نفر اقدام به خودکشی میکنند که 14 درصد از آمار خودکشی جهان را شامل میشود.علل بررسی شده در هند؛ اختلافات خانوادگی، خشونت علیه همسران و بیماریهای روانی در جنوب هند بیشترین عامل خودکشی در جوانان هندی است. در بین کشورهای عضو اتحادیه اروپا فنلاند رتبه اول و پرتغال رتبه آخر را از لحاظ آمار خودکشی دارا هستند. از هر 100 هزار جوان فنلاندی بین 15 تا 24سال، 45 نفر دست به خودکشی میزنند اما در پرتغال از هر 100 هزار جوان حدود 8 نفر خودکشی می کنند. خودکشی در ژاپن ششمین عامل مرگومیر است و از هر یکصد هزار نفر در ژاپن 27 نفر اقدام به خودکشی می کنند. مشکلات جسمانی و فشار اقتصادی علل اصلی خودکشی در ژاپن هستند. بر اساس فرهنگ ژاپنی خودکشی به عنوان یک شیوه افتخار آمیز برای قبول شکست شناخته میشود و به همین خاطر آمار خودکشی در این کشور نسبت به دیگر کشورها در سطح بالاتری قرار دارد. در ژاپن باشگاه های خودکشی بصورت اینترنتی تشکیل شدهاند که افراد از طریق آنها یکدیگر را پیدا میکنند و دست به خودکشی دستهجمعی میزنند. گسترش روزافزون این نوع خودکشی پلیس ژاپن را به فکر راهاندازی پلیس اطلاعات برای کنترل پیامهای این نوع انجمنها و چترومهای اینترنتی انداخته است. در سال ٢٠٠٤ در کشور ژاپن حدود ۳۲ هزار ژاپنی از این طریق خودکشی کردهاند و حدود ۷۰ باشگاه فعال خودکشی اینترنتی شناسایی شده است. همچنین در بیلانی دیگر ، سازمان بهداشت جهانی (World Health Organization ) تخمین زده است در هر سال حدود یک میلیون انسان خودکشی میکنند. آمار خودکشی در جهان ۱۶ نفر به ازای هر صدهزار نفر است و بطور متوسط در هر ۴۰ ثانیه یک نفر خودکشی میکند. پیشبینی میشود در سال ۲۰۲۰ این تعداد به ۱،۵ میلیون نفر در سال برسد. در ایرانایران در بین کشور های دنیا در زمینه خودکشی توسط برخی از ارائه دهندگان آمار رتبه 48 و برخی دیگر رتبه 58 را دارد.طبق آمار منتشر شده توسط وزارت بهداشت جمهوری اسلامی ، استان لرستان اولین رتبه و استان های مازندران و گلستان در رتبه های بعدی قرار دارند و همچنین کمترین آمار خودکشی در استان سیستان و بلوچستان است. بر اساس آمار دیگری، معاون اجتماعی سازمان بهزیستی کشور جمهوری اسلامی ازافزایش آمار خودکشی در ایران طی سال 1382 خبر داد. یکی از عمده ترین دلایل خودکشی در ایران فقر و افسردگی اعلام شده است. استان های ایلام، مازندران و گلستان دارای بیشترین میران خودکشی در سال 1382 بودند و از میان خودکشی ها نیز بیشترین آمار مربوط به زنان و دختران ستمدیده است. در استان گلستان که از نظر خودکشی سومین استان کشور است، تنها در سال گذشته 1041 زن اقدام به خودکشی کردند. اکثر این افراد بین سنین 15 تا 19 سال هستند. بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی، میزان خودکشی در مردان 16 و در زنان 4 مورد در هر میلیون نفر در سال 1997 بوده است در حالیکه در ایران 200 مورد برای هر 100 هزار نفر است. در استان ایلام خودکشی در بین زنان به پدیده ای رایج تبدیل شده است . بنا به اعلام مشاور استاندار ایلام - که بیشترین آمار خودکشی در ایران را دارد- در سال حدود ۴۰۰ مورد خودکشی در استان 580 هزار نفری ایلام اتفاق میافتد که سهم زنان از این تعداد 220 نفر است. اکثریت این زنان نیز خودسوزی را انتخاب می کنند. اما از طرف دیگر در حالی که آمارهای ارائه شده به سازمان بهداشت جهانی میزان خودکشی در ایران را سه در ۱۰۰ هزار برای زنان و یک در ۱۰۰هزار برای مردان نشان میدهد شواهد گوناگون این آمارها را نزدیک به واقعیت نمیداند. از طرف دیگر آمار سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور جمهوری اسلامی، در سال ۱۳۸۲ خودکشی 2486 زن و 1481مرد را نشان میدهد و آمار وزارت بهداشت از انجام حداقل ۱۳ خودکشی در روز با میانگین سنی 29 سال خبر میدهد. طبق این آمار نسبت خودکشی مردان به زنان 5/2 به یک و گاه 5/4 به یک است. خبر گزاری مهر در مقاله ای که منتشر کرده بر یکی از واقعیت های تلخ جامعه ایران اشاره کرده است و بیان نموده ، "خودکشی یکی از معضلات اجتماعی است که امروزه با توجه به پیچیده تر شدن تعاملات و ارتباطات در بیشتر جوامع روبه افزایش است . آمارها نشانگرآن است که نابسامانی های اجتماعی، ناملایمات زندگی وعدم توانایی مقابله با مشکلات از جمله دلایلی است که بویژه مردان را در معرض بسیاری از آسیب های روانی و میل به خودکشی قرار می دهد." خارج از اینکه خبرگزاری مهر با یک کلی گویی ، مانوور مشخصی را در برابر یکی از معضلات جدی اجتماعی در ایران نشان داده است باید اذعان کرد که چنین معضل اجتماعی نیاز به حل و تغییرات بنیادین در ساختار فرهنگی ،اقتصادی و اجتماعی ایران را دارد. در بیلان دیگری که توسط خبرنامه گویا منتشر شده است چنین آمده است؛ آخرین آمار اعلام شده درباره میزان خودکشی درایران مربوط به ماه می سال 2003 است که در سایت who سازمان بهداشت جهانی منتشر شد؛ این آمار از مرگ سه درصد زنان از هر 100 هزارنفر و یک درصد مردان از هر100هزارنفر درسال از طریق خودکشی خبر می دهد. همچنین آمار دیگری از این سایت در سال 1991 ایران را پس از کلمبیا، برزیل، چین و هند پنجمین کشور و در سال 2001 میلادی پس از کلمبیا و هند سومین کشور دارای بالاترین آمار خودکشی می داند. اگرچه دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی با استناد به آمار سازمان بهداشت جهانی،ایران را پنجاه و هشتمین کشور جهان از نظر خودکشی می داند اما برخی از جامعه شناسان این آمار را غیرواقعی می دانند. بنابر این، واقعیت هر چه که باشد به کسی سر بالا و پایین بودن بیلان خودکشی دسته گلی داده نمیشود .مهم این است که چه راه حلی در برابر چنین معضل نفرت انگیز اجتماعی وجود دارد؟ و این همان چیزی است که دست اندرکاران حل و فصل مسائل اجتماعی بطور جدی با آن برخورد نکرده و تا بحال از آن فرار کرده اند!!!
تعریف خودکشیخودکشی از دو لغت دارای ریشه لاتین Sui به معنی «خود» و Caedere به معنی «کشتن» مشتق شده است و در حال حاضر نه به صورت «خودکشتن» که بهصورت خودکشی استفاده میشود. اولین با این اصطلاح در سال ۱۷۳۷ توسط دفونن فرانسوی بهکار گرفته شد. (منبع سایت هفت سنگ)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
عوامل دین گریزی و گرایش جوانان به فرهنگ غرب
دین گریزی و گرایش جوانان به فرهنگ غرب همواره دغدغه هایی را برای رهبران دینی، دین داران و خانواده های متدین به وجود آورده و تهدیدی برای نسل جوان محسوب می شود.
این پدیده در سده های اخیر، به ویژه در قرن بیستم، بخش عظیمی از جهان را فرا گرفت و حتی موجب به وجود آمدن مکاتب فلسفی الحادی و ایدئولوژی های دین ستیز یا دین گریز گردید. اما چرا انسان که ذاتاً مشتاق دین است و فطرت او با درون مایه های دین پیوند تکوینی دارد، به دین گریزی روی می آورد و چرا دین گریزی در نسل جوان، نمود بیشتری دارد؟
در پاسخ، باید گفت: در دین الهی هیچ عنصر گریزاننده وجود ندارد; اگر انسان ها به دریافت معارف دینی و درک صحیح از دین حق نایل آیند، هرگز از دین نمی گریزند. افزون بر این، عقل و عشق ـ هر دو ـ در متن دین جای دارند. دین هم ذهن و خرد انسان را تغذیه می کند و هم به دل آدمی حیات، حرکت و نشاط می بخشد. بنابراین، علت دین گریزی را باید در خارج از قلمرو دین حق و آموزه های دینی جستوجو کرد. بدون تردید، عوامل متعددی در بروز دین گریزی نقش دارند که در این نوشتار به بخشی از آنها اشاره می گردد.
کلیدواژه ها: جوان، دین گریزی، فرهنگ غرب، تهاجم فرهنگی، غرب زدگی، خودباوری و خودباختگی فرهنگی.
هر فردی با مراجعه به زندگی جوانان و مطالعه رفتارهای اجتماعی آنها، این مسئله را به صورت ملموس درخواهد یافت که در سال های اخیر و بخصوص پس از پایان هشت سال دفاع مقدّس، گرایش به فرهنگ بیگانه و فرهنگ غربی در بین جوانان ما رشد صعودی یافته است و گروه هایی از جوانان به علل گوناگون از دین و فرهنگ حالت گریز پیدا کرده اند، به گونه ای که وقتی در بین برخی از آنها از دین و فرهنگ خودی سخن به میان می آید به صورت علنی بی میلی و بی علاقگی خود را به دین اظهار می کنند. البته باید اذعان کرد که این انکار و زدگی از دین به خاطر خود دین نیست، بلکه علل این مسئله بیشتر به رفتارهای دین داران و مدعیان دین برمی گردد. بخش عمده این رفتارهای انکارگونه جوانان و گرایش های آنان به فرهنگ بیگانه به خاطر تبلیغات کاذب و دروغین درباره دین و القای شبهه در بین جوانان می باشد و چون جوانان برای این سؤالات و شبهات خود پاسخ قانع کننده ای نمی یابند، از دین گریزان شده، به فرهنگ بیگانه و غربی گرایش پیدا می کنند. البته با وجود همه این شبهات و تبلیغات همواره و در همه حال بارقه ای از دین و غیرت و حمیّت دینی در روح و روان جوانان موج می زند; بارقه امیدی که سرانجام بسیاری از جوانان را از غوطهور شدن در فرهنگ مبتذل غربی و بیگانه باز می دارد و آنان را به آغوش پرمحبت دین باز می گرداند.
آسیب شناسی نسل جوان
«درک جوان» از جمله مسائلی است که لازم است در مورد جوانان رعایت شود. به دلیل آنکه جوان خود را در این سنین غریب و تنها می بیند، اغلب سعی می کند علیه
سنّت ها و آداب و رسوم قیام نماید، از والدین خود و جامعه کناره گیری کند و فقط با همسالان خود تماس بگیرد. در چنین حالتی، جوان به یک یا چند راهنما نیاز دارد تا او را درک کرده و محرم اسرار و همراز او گردند.
حال اگر کسی نباشد که به درد دل های جوان گوش فرا دهد و یا احیاناً پدر و مادر در مقابل تفکرات او واکنش شدیدی از خود نشان دهند، روشن است که جوان دیگر والدین را محرم اسرار خود نمی داند و مسائل خصوصی را با آنان در میان نمی گذارد. پس باید با جوان همراز بود و به او گفت که ما تو را درک می کنیم و می توانی مشکلات و ناراحتی های خود را با ما در میان بگذاری. وقتی جوان احساس کرد که حرف هایش خریدار دارد، آنها را با پدر و مادر در میان خواهد گذاشت. در غیر این صورت، او احساس تنهایی می کند و تعادل روانی خود را از دست می دهد. حال اگر جوانی به هر دلیلی احساس کند درک نمی شود و خود را در سطح خانه یا جامعه بیگانه ببیند، علیه تفکر، مذهب و یا نحوه پوشیدن لباس بزرگ سالان طغیان می کند و این مسئله را به شکل های گوناگون از جمله پوشیدن لباس هایی با نماد غربی بروز می دهد.
دوران نوجوانی و جوانی مهم ترین دوران زندگانی انسان محسوب می شود. در این دوران تحولات عظیمی در درون فرد روی می دهد. او در مرز بلوغ و نوجوانی از طفیلی بودن می رنجد و می خواهد به خود متکی گردد; نیروی عاطفی در او افزایش می یابد و در عالم دوستی، افراد را عاشقانه دوست دارد و در عالم قهر و نزاع، تا مرز انتقام پیش می رود.
در این سنین، افراط و تندروی، غرور، خودشناسی، تردید، اضطراب، خیالات، تهور، استدلال قوی و هوش در بالاترین درجه خود قرار دارد و استعدادها به اوج می رسد. از این رو، فرصتْ یک فرصت طلایی است; گو اینکه ترقّی انسان در این سن شکل می گیرد و انحطاط و سقوط نیز در همین سن به وقوع خواهد پیوست.
نوجوان و جوانی که در یک خانواده نابسامان و محیطی آمیخته با اختلافات خانوادگی پرورش یافته، به سختی در مدرسه قابل تربیت خواهد بود. اگر والدین بیش از آنچه که به نیازهای مادی فرزندانشان اهمیت می دهند به جنبه های روحی آنان می پرداختند، مشکلات کمتری به بار می آمد و بزهکاری ها کاهش می یافت. بیشتر کودکان بزهکار، از حاکمیت نداشتن عاطفه در روابط خانوادگی و کمبود محبت گلایه داشته و رنج می برند.1
شرایط حاکم بر این دوران بیانگر این است که نوجوان و جوان احتیاج به آرامش روانی بیشتر و ارتباط صمیمانه و دوستانه دارد. به عبارت دیگر، او همدم و مونسی می طلبد که وجودش را درک کند و همچون او، طعم ناخوشایند انتقاد، تهدید، تحقیر و روابط آمرانه را چشیده باشد. کسی را می خواهد که به دور از روابط آمرانه، حاکمانه و ناصحانه، با او دوستانه و صمیمانه سخن بگوید و دیگرانوجودش رابه گونه ای که هست درک کنند.
در اهمیت این دوران همین بس که طبق سخن پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)یکی از مهم ترین چیزها که در قیامت قبل از برداشتن قدم از قدم مورد سؤال قرار می گیرد، دوران جوانی است. و به همین دلیل، آن حضرت درباره آنان چنین سفارش فرموده است:
برتری جوان عابدی که در جوانی خود ره بندگی پیش گرفته، بر پیری که در بزرگسالی به عبادت روی آورده; همچون برتری فرستادگان الهی بر دیگر مردمان است.2
ویژگی های دوره جوانی
برای اینکه بتوانیم آسیب شناسی بهتری از جوان داشته باشیم در اینجا به برخی از ویژگی های دوره جوانی اشاره می شود:
1. علاقه به دوستی با همسالان: بشر در تمام دوران زندگی خویش همواره نیازمند دوستی با دیگران است. جوانان نیز در این سنین به گروه همسالان، علاقه بیشتری پیدا می کنند، با آنان روابط دوستانه و صمیمانه برقرار می سازند و دوست دارند بیشتر اوقاتشان را با آنان بگذرانند. گاه این علاقه و دوستی تا مرحله عشق ورزیدن پیش می رود. آنها به همسالان خود پناه می برند; زیرا مشکلاتی مشابه دارند. جوانان با یکدیگر انس می گیرند و حتی رفتارشان نیز در یکدیگر تأثیر می گذارد. بنابراین، انتخاب دوست در این دوران از اهمیت زیادی برخوردار است; چه اینکه سعادت و خوش بختی نیز در معاشرت و دوستی با مردم بزرگوار است.3 پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله)می فرماید:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 34
موضوع تحقیق : جوانان و بلوغ
منابع و ماخذ : ( رشد نوجوانان )
فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه
بخش اول : رشد اجتماعی
اهداف بخش
استقلال
پذیرش مسئولیت
آینده نگری
میانه روی : مشخصه اصلی بلوغ اجتماعی
امیدواری و خوش بینی
بخش دوم : مسائل روانی و اجتماعی
اهداف بخش
الف : مسائل روانی عاطفی و نوجوان
تنهایی
شخصیت سالم
ب : ناکامی و اضطراب
ج: مکانیزم های سازگاری
مکانیزم های دفاعی
بخش سوم : مسائل نوجوانی
اهداف بخش
الف : ویژگی های مختلف نوجوانی
تغییرات جسمی
ویژگی های روانی عاطفی
مخالفت گری
استقلال و مسئولیت پذیری
مطلق گرایی و رشد ارزش های متعالی مذهبی و اخلاقی
هیجان و عجله
گرایشات جنسی
ب : اثرات این ویژگی ها بر نوجوانان
طغیان احساسات
الف : زود رنجی
ب : خشم و عصبانیت
ج- محبت و عشق
ترس
گوشه گیری و کمرویی
نتیجه گیری
مقدمه :
نخستین مطلبی که دانستن آن ضرورت می نماید این است که جوانان و نوجوانان عزیز که طالب خوشبختی و بهروزی هستند باید خود را بشناسند و قدر دوران جوانی را بدانند زیرا دوران پرطراوت جوانی بهنترین ایم برای رسیدن به پیروزی های زندگی است در جسم جان جوان به طور طبیعی نیروی وجود دارد که اگر به درستی مورد استفاده و بهره برداری قرار گیرد می توان تا پایان عمر موجبات سرافرازی انان را فراهم آورد .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
نقش اعتقادات دینی در تحسین تقویت رفتارهای اجتماعی جوانان و کاهش اختلات روحی و روانی آنها
رسیدن به آرامش, در گرو شـنـاخت اضطراب و نگرانى و مبارزه با علل آن است. از این رو با اسـتـفاده از آیات قرآن و روایات معصومین(ع) و سخنان دانشمندان ریـشـه هـاى نـگرانى را مورد بررسى قرار داده و در بحث راه هاى درمـان نـگـرانى و تحصیل آرامش به یک عامل اساسى که همان تقویت ایـمـان اسـت, اشـاره کـردیـم و از زوایاى مختلف به نقش اضطراب زدایى و آرام بخشى ایمان پرداختیم.
ایمان, انسان را در برابر عوامل تهدیدکننده حیات او به یک موجود غـیـر قابل شکست تبدیل مى کند. در مواردى که دشوارى هاى زندگى, شـخصیت انسان را نشانه مى گیرد, اتکاى به خداوند در روح او اثر عـمیق و غیرقابل انکار مى بخشد. نوع برخورد و وضعیت روانى مردم مـومـن بـا عـکـس العمل و وضعیت روحى افراد مادى و بى ایمان در بـرخـورد با حوادث, قابل مقایسه نیست. به یکى از بانوان مسلمان در مـدیـنـه خبر رسید که در جنگ احد سه تن از عزیزان خود را از دسـت داده اسـت. پس از شنیدن این خبر او براى حمل اجساد کشتگان خـود بـا شترى عازم جبهه احد گردید. پیکر بى جان عزیزانش را بر شـتـرى حمل کرد و به مدینه بازگشت. در نیمه راه به عایشه, همسر رسـول اکـرم(ص) برخورد کرد. همسر پیامبر پرسید: از رسول خدا چه اطـلاعـى دارى؟ ایـن بانوى مصیبت دیده با متانت و آرامش خاصى که از ایـمـان مـحکم و استوارش سرچشمه مى گرفت, پاسخ داد: من مژده اى بـراى شـما دارم و آن این که در جنگ به پیامبر آسیبى نرسیده اسـت و در بـرابـر چـنین نعمت گران قدر و بزرگى هر گونه مصیبتى کـوچـک و قـابل تحمل است. همسر پیامبر از او پرسید: این اجساد, چه کسانى هستند؟ در پاسخ گفت: یکى جسد شوهرم و دیگرى جسد فر زندم و سومى جسد برادرم است و همه را با خود به مدینه مى برم تا به خاک بسپارم. مکاتب مادى هرگز نتوانسته اند چنین زنان و مردان فداکارى تربیت کـنـنـد, حـال این که در تاریخ اسلام از این وقایع زیاد دیده مى شـود. دیل کارنگى مى گوید: (پدرم زیر بار قرض و گرفتارى و فلاکت و بـدبـختى رفته بود که سلامت خود را از دست داد. پزشک به مادرم گـفـت: بیش از شش ماه از عمر پدرم باقى نمانده است; پدرم مکررا تـصـمیم گرفت به وسیله طناب به زندگى خود خاتمه بخشد یا خود را تـسلیم امواج رودخانه کند. سال هاى بعد پدرم براى من تعریف کرد و گـفـت: یـگانه عاملى که در آن موقع من را از انتحار بازداشت, ایـمان راسخ و استوار مادرت بود. او عقیده داشت: اگر خداوند را دوسـت بـداریم و از اوامرش اطاعت و پیروى کنیم, همه کارها اصلاح خـواهـد شـد. حـق بـا مادرم بود; سرانجام همه کارها اصلاح شد[ و ]پـدرم چـهل و دو سال دیگر به خوشى زندگى کرد. دین به من ایمان و امید و شهامت مى بخشد و هیجان و اضطراب و ترس و نگرانى را از من دور مى کند.) کـسـى کـه تلاش گسترده اى دارد وقتى ببیند از کارش قدرشناسى نمى شـود, دچـار رنـج و انـدوه مـى گردد; اما مردان خدا و افراد با ایـمـان هـرگز انتظار پاداش و تشکر از دیگران نداشته و به ثواب اخـروى چـشـم دوخـتـه انـد. سـوره (انـسان) درباره مدح اهل بیت پـیـامـبـر(ص) بـه این جهت نازل شده که آنان بدون هیچ گونه چشم داشـتـى غـذاى خـود را بـه فقیر و اسیر و مسکین بخشیدند و چنین گـفـتـند: (انما نطعمکم لوجه الله لانرید منکم جزاء ولاشکورا; ما تـنـهـا به خاطر خدا به شما غذا مى دهیم و انتظار پاداش و تشکر از شما نداریم.) بـر این اساس على(ع) مى فرماید: (لایزهدنک فى المعروف من لایشکره لک فقد یشکرک علیه من لایستمتع بشىء منه وقد تدرک من شکر الشاکر اکـثـر مـمـا اضاع الکافر والله یحب المحسنین; به خاطر ناسپاسى افـراد, از کـار نـیک مضایقه نکنید, چرا که در عوض گاهى کسى از تـو سـپاس گزارى مى کند که از عمل نیکت بهره اى نبرده و چه بسا اثـر ایـن شـکرگزارى بیش از ناسپاسى افراد ناسپاس است و خداوند نیکوکاران را دوست مى دارد.) ایـمـان, انسان را از منفى گرایى و بدبینى به مردم که خود عامل مـهـم اضطراب است, باز مى دارد. مومن به پیروى از قرآن, بدبینى را از گناهان بزرگ مى داند و کار دیگران را حمل بر صحت مى کند. تـسـلـیم شدن در مقابل قضاهاى حتمى و راضى شدن به مقدرات که از آثـار ایمان است, زندگى را دل پذیر و مطبوع مى سازد. على(ع) مى فـرمـایـد: (انـکم ان رضیتم بالقضاء طابت عیشکم وفزتم بالغناء; اگـر بـه مـقـدرات حتمى راضى شدید, زندگى شما شیرین و گوارا مى شود و از غنا برخوردار مى گردید.) لـسـوفـان و روان شـنـاسان نیز به این اصل مهم تاکید کرده اند; ویـلیام جیمز مى گوید: (حوادث را آن طورى که هست بپذیرید و خود را آمـاده سـازیـد کـه هـمان طور قبولش کنید, زیرا پذیرش آن چه اتـفـاق مى افتد اولین قدم در مغلوب کردن نتایج مصایب و بدبختى هـا است). البته این توصیه ها در پاره اى از موارد با توجه به تـفـاوت روحـیـه افـراد کم و بیش اثر مثبت دارد, ولى هرگز بدون پـشـتـوانـه ایـمان و مذهب در برخورد با حوادث سنگین و دردناک, افـکار پریشان و آشفته آرام نمى گیرد. کسى که متکى به منطق دین اسـت, در نـظـام آفـریـنش هیچ چیز جز اراده خداوند را موثر نمى دانـد و مـعـتـقد است که رنج هاى خارج از اختیار انسان از جانب پـروردگـار مهربان و براى تطهیر قلب و ارتقاى درجه مقدر گردیده اسـت. از ایـن رو هـرگـز اجازه نمى دهد که مصایب و مشکلات, قدرت روحـى او را فـلـج نماید و در هر شرایطى کشتى وجودش را به ساحل آرامـش و صـفـا مـى رسـاند. در روایت است که امام باقر(ع) براى عـیادت از جابر بن عبدالله انصارى به منزل ایشان تشریف بردند و از حـال وى جویا شدند. جابر گفت: حالتى یافته ام که پیرى را بر جــوانـى و بـیـمارى را بـر تـن درستى و مرگ را بر زندگى ترجیح مى دهم. حضرت فـرمـودند: اما ما خاندان پیامبر چنین نیستیم; اگر خداوند بـیـمارى یا تن درستى, جوانى یا پیرى, مرگ یا زندگى را براى ما اراده فرماید, از دل و جان مى پذیریم. باباطاهر مى گوید: یکى درد و یکى درمان پسندد یکى وصل و یکى هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آن چه را جانان پسندد به راستى چه عنصرى جز ایمان مى توانست بانوى قهرمان کربلا, حضرت زیـنـب(ع) را در بـرابر انبوه مصیبت ها چنین مقاوم سازد, آن جا کـه مى گوید: (ما رایت الا جمیلا; جز زیبایى ندیده ام). آرامش و وقـار و تـسلط زینب(س) بر روح و کلمات خود آن چنان بود که گویا هیچ اتفاقى نیفتاده است. اسـتاد مطهرى یکى از آثار ایمان مذهبى را آرامش خاطر مى داند و مـى گوید: (انسان فطرتا جویاى سعادت خویش است. از تصور وصول به سـعادت, غرق در مسرت مى گردد و از فکر یک آینده شوم و مقرون به مـحـرومیت لرزه بر اندامش مى افتد, سخت دچار دلهره و اضطراب مى گـردد. آن چـه مـایه سعادت انسان مى گردد. دو چیز است: 1ـ تلاش 2ـ اطـمـینان به شرایط محیط موفقیت یک دانش آموز معلول دو چیزاسـت : سـعـى و تـلاش خـودش[ و] دیـگر مسـاعدت و آمـادگـى محیط مدرسه و تـشـویـق و تـرغـیب و تقدیر اولیاى مدرسه. یک دانش آموز ساعى و کـوشـا اگـر به محیطى که در آن جا درس مى خواند و معلمى که آخر سـال نـمـره مـى دهـد اعتماد نداشته باشد و نگران یک رفتار غیر عـادلانـه بـاشد, در تمام ایام سال دلهره و اضطراب سراپاى وجودش را مى گیرد. امـا تکلیف انسان با خودش روشن است و از این ناحیه اضطرابى[ به او] دسـت