لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
به نام خدا
اشعه ایکس، شکلی دیگر از نور
در سال 1895 یک فیزیکدان آلمانی به نام ویلهِلم روئنتگن شکل جدیدی از پرتو را کشف نمود .وی آن را اشعهی ایکس نامید که برناشناخته بودن آن تاکید ورزد.این پرتوی اسرار آمیز قابلیت عبور از بسیاری مواد که نور مرئی را جذب می کنند٬ داشت. همچنین اشعهی ایکس قدرت جداسازی الکترونهای آزاد اتم را دارد. بیش از سال ها٬ این خصوصیات استثنایی٬ اشعهی ایکس را در بسیاری از زمینه ها مانند پزشکی و تحقیقات در مورد طبیعت اتم مؤثر ساخت. سرانجام اشعهی ایکس به عنوان شکل دیگری از نور معرفی شد .
نور٬ حاصل از جهش ها ٬ ارتعاشات و بی نظمی کل ذرات میباشد.نور مانند یک توله سگ سرزنده است که نمیتواند ساکن باشد.صندلی که شما روی آن نشستهاید در نگاه و احساس غیر متحرک به نظر می رسد.اما اگر شما بتوانید از دید اتمی به آن نگاه کنید خواهید دید که اتم ها و مولکول ها در حال ارتعاشند.صدها ترلیون مرتبه در ثانیه ارتعاش به هم برخورد میکنند. در حالیکه سرعت به دور گشتن الکترون 25000مایل در ساعت است.وقتی ذرات باردار برخورد میکنند بر اثر تغییرات ناگهانی حرکتشان یک بسته انرژی تولید میکنند که فوتون نامیده میشوند. فوتون ها با سزعت نور دور میشوند.در واقع آن ها نور یا امواج الکترومغناطیس هستند برای شروع یک استفاده فنی. تا این زمان الکترونهای باردار تنها ذرههای شناخته شده هستند که دارای بیشترین ناآرامی هستند و بنابراین عامل تولید بسیاری از فوتونهای جهان میباشد.
اشعه X می تواند به واسطه برخورد بین یک الکترون و یک پروتون پر سرعت تولید شود نور میتواند شکلهای مختلفی داشته باشد.امواج رادیویی ٬ امواج میکرو ٬ فروسرخ٬مرئی٬بسیار درخشان ٬اشعهی ایکس و امواج گاما شکلهای مختلف نور هستند. امواج رادیویی از فوتون های کم انرژی ساخته شدهاند.فوتونهای بصری تنها فوتونهایی هستند که به وسیله چشم دیده میشوند.این پرتوها میلیونها بار از پرتوهای رادیویی معمولی پر انرژی تر هستند.انرژی پرتوهای ایکس صد تا هزار برابر بیشتر از فوتونهای مرئی میباشند.سرعت ذرات هنگامی که برخورد یا ارتعاش میکنند یک محدوده را در انرژی فوتونها به وجود میآورند. هم چنین سرعت ٬ یک معیار اندازگیری دما نیز میباشد.(در یک روز گرم ذرات موجود در هوا نسبت به یک روز سرد سریعتر حرکت میکند.)
دماهای خیلی پایین (صدها درجه زیر صفر سلسیویس) تولید امواج رادیویی با انرژی کم و فوتون های امواج میکرو می نماید٬ در حالیکه بدن سرد ما (در حدود 30 درجه سلسیوس)تولید امواج مادون قرمز می کند.دماهای خیلی بالا (میلیون ها درجه سلسیوس)اشعهی ایکس تولید میکند.
گستره امواج الکترومغناطیس:طول موج پرتوهای تولید شده به وسیله یک جرم معمولا مربوط به دماست.هم چین خود فوتونها میتوانند با الکترونها برخورد کنند.اگر الکترون ها بیشتر از فوتون ها انرژی داشته باشند٬ برخور میتواند انرژی فوتونها را افزایش دهد.در این صورت فوتونها با انرژی پایین میتوانند به فوتون ها با انرژی بالا تبدیل شوند.این فرایندپراکندگی کامپتون (Compton scattering ) خوانده می شود. که در مورد سیاهچاله ها٬جایی که ماده چگال می شودو درجه حرارت میلیونی وجود دارد٬این پدیده اهمیت می یابد.فوتونهای جمع آوری شده در فضا توسط تلسکوپ اشعه ایکس ٬ لکه های تاریک را آشکار میسازد.مناطقی که در آن ٬ذرات به واسطه انفجارهای عظیم یا میدان گرانشی شدید٬به دماهای بالا برانگیخته میشوند یا انرژی کسب می کنند.
بازگشت پراکنده کامپتونی
این شرایط در کجا وجود دارد؟
در یک تغییر شگفت آور مکان٬ در دامنهای به وسعت فضای وسیع بین کهکشانها تا دنیای فروریخته و حیرت انگیز ستارههای نوترونی یا سیاهچالهها.
خطوط نشری و جزبی:
وقتی یک الکترون آزادبه وسیله میدان الکتریکی یک پروتون یا یک اتم باردار(یون)شتاب داده میشود فوتون های ساطع شده میتواند یک دامنه گسترده از انرژی را بوجود آورند.انرژیها وابسته به سرعت حرکت الکترونها و میزانی که شتاب به آنها داده شده است میباشند.انرژی فوتون های تولید شده تحت این فرایند طیف پیوسته خوانده میشود و میتواند به صورت یک منحنی پیوسته ترسیم شود.در مقایسه٬ اگر الکترون در حال گردش به دور هسته یک اتم خنثی یا باردار باشد٬طیف به صورت یک سری رأس های نوک تیز یا خطوط در می آید و این به خاطر تطابق گردش الکترون ها در اتم با نظریه کوانتم است.این گردش ها٬ یا بطور دقیق تر٬این سطوح انرژی ٬به واسطه مقدار انرژی که دارند مجزا می شوند ٬درست همانند جدا شدن پله ها به واسطه بلندیشان .همان طور که شما نمی توانید در موقیتی مابین گام های پله ای گامی بردارید ٬الکترون در اتم نمی تواند بین دو سطح انرژی قرار بگیرد.اتم برای هر عنصری مثل اکسیژن ٬کربن و ... سطح انرژی منحصر به خود دارد.
طیف NGC4151 منتقل شده با انرژی بالا توسط چندرا
مطالعه دقیق انرژی فوتون های ساطع یا جذب شده به وسیله ذرات یک اتم یک طرح کلی را برای حالت انرژی آن اتم ارائه می دهد.با دانستن این طرح کلی و گسترده انرژی ستاره شناسان قادرند در امواج ساطعه از ستارگان و گازها ٬به محاسبه مقدار هر عنصر اقدام کنند .در این صورت ستاره شناسان می توانند تعیین کنند که ستاره ها
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
اسماء و صفات خدا در قرآن
غافر الذنب
این اسم در قرآن یک بار آمده، و همراه با اسمهاى دیگر وصف خدا قرار گرفته است، چنانکه مىفرماید: تنزیل الکتاب من الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب شدید العقاب ذی الطول لا اله الا هو الیه المصیر(غافر، 2 - 3) ترجمه: کتاب نازل شده از جانب خداى نیرومند و دانا، آمرزنده گناه، پذیرنده توبه، سخت عقوبت، صاحب مکنت، خدائى جز او نیست، بازگشتبه سوى خدا است. «غافر» به صورت جمع همراه باکلمه «خیر» یک بار در قرآن آمده است آنهم وصف خدا قرار گرفته است چنانکه مىفرماید: فاغفر لنا وارحمنا و انتخیر الغافرین(اعراف، 155). ما را ببخش و بر ما رحم کن تو بهترین آمرزندگانى. از ماده «غفر» که به معنى ستر است، سه اسم براى خدا در قرآن مشتق شده است: 1 - غافر; «غافرالذنب» (غافر،3): بخشنده گناه. 2 - غفور; «ربک الغفور ذوالرحمة...»(کهف، 58): پروردگار تو بخشنده و صاحب رحمت است. 3 - غفار; «و انی لغفار لمن تاب...»(طه، 82): ومن کسى را که توبه کند، مىآمرزم. و شگفت این است که براى انسان گنهکار سه اسم معادل اسم غفار، از ماده ظلم یا معادل آن به کار رفته است. 1 - ظالم; «فمنهم ظالم لنفسه»(فاطر، 32: برخى از آنها بر خویش ستمگرند. 2 - ظلوم;«...انه کان ظلوما جهولا»(احزاب، 72): او ستم پیشه و نادان است. 3 - ظلام;«قل یا عبادى الذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمةالله...»(زمر، 53): اى بندگان من که در حق من اسراف کردهاید، از رحمتخدا مایوس نباشید. و اسراف بر نفس در حقیقت عبارت دیگرى از «ظلام» است. با توجه به سه اسمى که خدا در قرآن وانسان نیز دارد مىتوان چنین گفت: خدا مىخواهد برساند که بنده من تو در اثر گناه سه اسم دارى، و من هم که از آن جهت که مبدا رحمت و مغفرت هستم، سه اسم دارم: اگر تو ظالمى من غافرم. اگر تو ظلومى من غفورم. واگر تو ظلامى من غفارم. (1) در گذشته در معناى «غفر» سخن گفتیم و یادآور شدیم که معناى لغوى آن ستر و پوشاندن است. توگوئى خدا گناهان بنده را مىپوشاند. واگر هم به کلاه خود «مغفر» مىگویند، چون سر را پوشانده از آسیب حفظ مىکند. و تفاوت «غفور» با «عفو» به هنگام بحث از اسم «عفو» بیان گردید.
الغالب
لفظ «غالب» سه بار در قرآن آمده و در یک مورد وصف خدا قرار گرفته است. چنان که مىفرماید: و کذلک مکنا لیوسف فی الارض و لنعلمه من تاویل الاحادیث والله غالب على امره و لکن اکثر الناس لا یعلمون(یوسف، 21) . این چنین یوسف را متمکن ساختیم تا تعبیر خواب را به او بیاموزیم، خداوند بر کار خویش چیره است ولى اکثر مردم نمىدانند. مقصود از جمله «والله غالب على امره» چیست؟ در این جمله دو احتمال وجود دارد: یکى این که ضمیر در کلمه «امره» به یوسف برگردد. دیگرى این که به خدا برگردد. بنابر احتمال نخست مقصود این است که خدا در امور مربوط به یوسف توانا است، او را حفظ مىکند، روزى مىدهد و از قعر چاه به نهایت قدرت مىرساند و زعامتیوسف به این شکل جلوهگاه اسم «غالب بودن» است. و بنابر احتمال دوم مقصود این است که خدا در امور مربوط به خویش توانا است. جهان را مىآفریند و آن را تدبیر مىکند، و مغلوب کسى نمىشود و آنجا که اراده کند، احدى را یاراى تمرد و تکبر نیست. در آیه دیگر مىفرماید: ...ان الله بالغ امره...(طلاق، 3). خدا مشیت و تدبیر خود را به پایان مىرساند. سر انجام خدا موجود قاهرى است که قدرتى بالاتر از آن نیست، و مشیت او نافذ و پایدار است.
الغفار
اسم غفار در قرآن به صورت معرفه و نکره پنجبار آمده است چنانکه مىفرماید: و انی لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدى(طه، 82). من آمرزنده کسى هستم که توبه کند و ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد. و نیز مىفرماید: فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا(نوح، 10). نوح مىگوید به قوم خود گفتم از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، او آمرزنده گناهان است. ودر سه مورد دیگر این اسم همراه با اسم «عزیز» آمده است چنانکه مىفرماید: رب السموات والارض و ما بینهما العزیز الغفار(ص، 66). پروردگار آسمانها و زمین و آنچه که در میان آنها قرار دارد که توانا و آمرزنده است. و نیز مىفرماید: کل یجری لاجل مسمى الا هو العزیز الغفار(زمر، 5). هر یک از این اجرام سماوى تا زمان معینى در حرکتند، آگاه باش که او قدرتمند و بخشنده است. و در جاى دیگر مىفرماید: و انا ادعوکم الى العزیز الغفار(غافر، 62). من شما را به سوى خداى توانا و آمرزنده دعوت مىکنم. شاید علت این که غفار همراه عزیز آمده است، این است که بخشایندگى او به خاطر عجز و ناتوانى نیست، بلکه او در عین قدرت مىبخشد و این خود کمال است. نمایش این اسم در زندگى بشر این است که در مواردى که مصلحت ایجاب مىکند در عین قدرت از تقصیر دیگران درگذریم، و در برخى از روایات آمده است از صفات کمال گذشت در عین قدرت است.
الغنى
اسم «غنى» در قرآن به صورت مرفوع و منصوب بیستبار آمده و در هیجده مورد وصف خدا قرار گرفته است و با اسمهائى مانند «حمید، حلیم، کریم» همراه مىباشد چنانکه مىفرماید: 1 - واعلموا ان الله غنی حمید(بقره، 267): بدانید که خدا بىنیاز و ستوده است. 2 - قول معروف و مغفرة خیر من صدقة یتبعها اذى والله غنی حلیم(بقره، 263): زبان خوش و گذشت، بهتر از صدقهاى است که آزادى به دنبال داشته باشد خداوند بىنیاز و بردبار است. 3 - و من کفر فان ربی غنی کریم(نمل، 40): هرکس کفر ورزد، (شکر نعمت را به جاى نیاورد) پروردگار من بىنیاز و بزرگوار در احسان است. اما معنى لغوى «کریم»; ابن فارس مىگوید: دو معنى اصلى دارد: یکى از کفایت و بىنیازى و دیگرى حاکى از نوعى صدا است. راغب مىگوید: غنا اقسامى دارد: 1 - بىنیازى مطلق و این مخصوص خدا است، چنان که مىفرماید: ان الله لهو الغنی الحمید. 2 - بىنیازى نسبى چنان که مىفرماید: و وجدک عائلا فاغنى تو را فقیر یافتبىنیاز کرد. ولى بهتر استبگوئیم «غنا» یک معنا بیش ندارد و این تفاوت مربوط به مصداق استبرخى از مصادیق آن به خاطر وجوب وجود، بىنیازى مطلق است، ولى غیر آن به خاطر امکان، فقیر مطلق بوده و احیانا در سایه ارتباط با مبدا بىنیاز، غنا و بىنیازى عرضى و نسبى پیدا مىکند. این مطلب در همه صفات خدا جارى است، مثلا خدا جمیل و زیبا است، و آفرینش نیز سهمى از جمال دارد، ولى در این جمال نسبى خود مرهون جمال مطلق است. و به قول شاعر عرب: ارایتحسن الروض فی آصاله اریات بدر التم عند کماله هذا، و ذاک کل شئ رائق اخذ التجمل من فروع جماله هلک القلوب باسرها فیاسره شغفا و شد عقولنا بعقاله (2) مقصود شاعر این است که آن زیبائىهاى باغ به هنگام عصر، و زیبائى ماه در شب بدر،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .docx :
اسماء و صفات خدا در قرآن
غافر الذنب
این اسم در قرآن یک بار آمده، و همراه با اسمهاى دیگر وصف خدا قرار گرفته است، چنانکه مىفرماید: تنزیل الکتاب من الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب شدید العقاب ذی الطول لا اله الا هو الیه المصیر(غافر، 2 - 3) ترجمه: کتاب نازل شده از جانب خداى نیرومند و دانا، آمرزنده گناه، پذیرنده توبه، سخت عقوبت، صاحب مکنت، خدائى جز او نیست، بازگشتبه سوى خدا است. «غافر» به صورت جمع همراه باکلمه «خیر» یک بار در قرآن آمده است آنهم وصف خدا قرار گرفته است چنانکه مىفرماید: فاغفر لنا وارحمنا و انتخیر الغافرین(اعراف، 155). ما را ببخش و بر ما رحم کن تو بهترین آمرزندگانى. از ماده «غفر» که به معنى ستر است، سه اسم براى خدا در قرآن مشتق شده است: 1 - غافر; «غافرالذنب» (غافر،3): بخشنده گناه. 2 - غفور; «ربک الغفور ذوالرحمة...»(کهف، 58): پروردگار تو بخشنده و صاحب رحمت است. 3 - غفار; «و انی لغفار لمن تاب...»(طه، 82): ومن کسى را که توبه کند، مىآمرزم. و شگفت این است که براى انسان گنهکار سه اسم معادل اسم غفار، از ماده ظلم یا معادل آن به کار رفته است. 1 - ظالم; «فمنهم ظالم لنفسه»(فاطر، 32: برخى از آنها بر خویش ستمگرند. 2 - ظلوم;«...انه کان ظلوما جهولا»(احزاب، 72): او ستم پیشه و نادان است. 3 - ظلام;«قل یا عبادى الذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمةالله...»(زمر، 53): اى بندگان من که در حق من اسراف کردهاید، از رحمتخدا مایوس نباشید. و اسراف بر نفس در حقیقت عبارت دیگرى از «ظلام» است. با توجه به سه اسمى که خدا در قرآن وانسان نیز دارد مىتوان چنین گفت: خدا مىخواهد برساند که بنده من تو در اثر گناه سه اسم دارى، و من هم که از آن جهت که مبدا رحمت و مغفرت هستم، سه اسم دارم: اگر تو ظالمى من غافرم. اگر تو ظلومى من غفورم. واگر تو ظلامى من غفارم. (1) در گذشته در معناى «غفر» سخن گفتیم و یادآور شدیم که معناى لغوى آن ستر و پوشاندن است. توگوئى خدا گناهان بنده را مىپوشاند. واگر هم به کلاه خود «مغفر» مىگویند، چون سر را پوشانده از آسیب حفظ مىکند. و تفاوت «غفور» با «عفو» به هنگام بحث از اسم «عفو» بیان گردید.
الغالب
لفظ «غالب» سه بار در قرآن آمده و در یک مورد وصف خدا قرار گرفته است. چنان که مىفرماید: و کذلک مکنا لیوسف فی الارض و لنعلمه من تاویل الاحادیث والله غالب على امره و لکن اکثر الناس لا یعلمون(یوسف، 21) . این چنین یوسف را متمکن ساختیم تا تعبیر خواب را به او بیاموزیم، خداوند بر کار خویش چیره است ولى اکثر مردم نمىدانند. مقصود از جمله «والله غالب على امره» چیست؟ در این جمله دو احتمال وجود دارد: یکى این که ضمیر در کلمه «امره» به یوسف برگردد. دیگرى این که به خدا برگردد. بنابر احتمال نخست مقصود این است که خدا در امور مربوط به یوسف توانا است، او را حفظ مىکند، روزى مىدهد و از قعر چاه به نهایت قدرت مىرساند و زعامتیوسف به این شکل جلوهگاه اسم «غالب بودن» است. و بنابر احتمال دوم مقصود این است که خدا در امور مربوط به خویش توانا است. جهان را مىآفریند و آن را تدبیر مىکند، و مغلوب کسى نمىشود و آنجا که اراده کند، احدى را یاراى تمرد و تکبر نیست. در آیه دیگر مىفرماید: ...ان الله بالغ امره...(طلاق، 3). خدا مشیت و تدبیر خود را به پایان مىرساند. سر انجام خدا موجود قاهرى است که قدرتى بالاتر از آن نیست، و مشیت او نافذ و پایدار است.
الغفار
اسم غفار در قرآن به صورت معرفه و نکره پنجبار آمده است چنانکه مىفرماید: و انی لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدى(طه، 82). من آمرزنده کسى هستم که توبه کند و ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد. و نیز مىفرماید: فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا(نوح، 10). نوح مىگوید به قوم خود گفتم از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، او آمرزنده گناهان است. ودر سه مورد دیگر این اسم همراه با اسم «عزیز» آمده است چنانکه مىفرماید: رب السموات والارض و ما بینهما العزیز الغفار(ص، 66). پروردگار آسمانها و زمین و آنچه که در میان آنها قرار دارد که توانا و آمرزنده است. و نیز مىفرماید: کل یجری لاجل مسمى الا هو العزیز الغفار(زمر، 5). هر یک از این اجرام سماوى تا زمان معینى در حرکتند، آگاه باش که او قدرتمند و بخشنده است. و در جاى دیگر مىفرماید: و انا ادعوکم الى العزیز الغفار(غافر، 62). من شما را به سوى خداى توانا و آمرزنده دعوت مىکنم. شاید علت این که غفار همراه عزیز آمده است، این است که بخشایندگى او به خاطر عجز و ناتوانى نیست، بلکه او در عین قدرت مىبخشد و این خود کمال است. نمایش این اسم در زندگى بشر این است که در مواردى که مصلحت ایجاب مىکند در عین قدرت از تقصیر دیگران درگذریم، و در برخى از روایات آمده است از صفات کمال گذشت در عین قدرت است.
الغنى
اسم «غنى» در قرآن به صورت مرفوع و منصوب بیستبار آمده و در هیجده مورد وصف خدا قرار گرفته است و با اسمهائى مانند «حمید، حلیم، کریم» همراه مىباشد چنانکه مىفرماید: 1 - واعلموا ان الله غنی حمید(بقره، 267): بدانید که خدا بىنیاز و ستوده است. 2 - قول معروف و مغفرة خیر من صدقة یتبعها اذى والله غنی حلیم(بقره، 263): زبان خوش و گذشت، بهتر از صدقهاى است که آزادى به دنبال داشته باشد خداوند بىنیاز و بردبار است. 3 - و من کفر فان ربی غنی کریم(نمل، 40): هرکس کفر ورزد، (شکر نعمت را به جاى نیاورد) پروردگار من بىنیاز و بزرگوار در احسان است. اما معنى لغوى «کریم»; ابن فارس مىگوید: دو معنى اصلى دارد: یکى از کفایت و بىنیازى و دیگرى حاکى از نوعى صدا است. راغب مىگوید: غنا اقسامى دارد: 1 - بىنیازى مطلق و این مخصوص خدا است، چنان که مىفرماید: ان الله لهو الغنی الحمید. 2 - بىنیازى نسبى چنان که مىفرماید: و وجدک عائلا فاغنى تو را فقیر یافتبىنیاز کرد. ولى بهتر استبگوئیم «غنا» یک معنا بیش ندارد و این تفاوت مربوط به مصداق استبرخى از مصادیق آن به خاطر وجوب وجود، بىنیازى مطلق است، ولى غیر آن به خاطر امکان، فقیر مطلق بوده و احیانا در سایه ارتباط با مبدا بىنیاز، غنا و بىنیازى عرضى و نسبى پیدا مىکند. این مطلب در همه صفات خدا جارى است، مثلا خدا جمیل و زیبا است، و آفرینش نیز سهمى از جمال دارد، ولى در این جمال نسبى خود مرهون جمال مطلق است. و به قول شاعر عرب: ارایتحسن الروض فی آصاله اریات بدر التم عند کماله هذا، و ذاک کل شئ رائق اخذ التجمل من فروع جماله هلک القلوب باسرها فیاسره شغفا و شد عقولنا بعقاله (2) مقصود شاعر این است که آن زیبائىهاى باغ به هنگام عصر، و زیبائى ماه در شب بدر،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
به نام خدا
عملکرد سازمان ملل در قبال جنگ ایران و عراق
قطعنامه های در طول جنگ ایران و عراق و خصوصیت ها ی ان ها
2 سپتامبر ۱۹۸۰ میلادی (۳۱\۶\۵۹) تهاجم سازمان یافته و همهجانبه جمهوری بعث عراق از زمین و هوا و دریا علیه مرزهای بینالمللی جمهوری اسلامی ایران آغاز شد. فرودگاههای نظامی و غیرنظامی از هوا، بنادر جنوبی ایران از دریا و مرزهای غرب و جنوب غرب کشور نیز با استعداد بیش از ۶ لشگر مکانیزه و پیاده مورد تهاجم ارتش بعث عراق قرار گرفت.
فارغ از اوضاع حساس و متلاطم منطقه خاورمیانه در دهه 70 و اوایل دهه 80 میلادی به دلیل وقوع انقلاب اسلامی ایران، وضعیت در اشغال افغانستان، بحران فلسطین و لبنان و کودتای پیدرپی عراق، جهان هنوز هم پس از خاتمه جنگ دوم جهانی بوی جنگهای منطقهیی را حس میکرد. انقلابهای امریکای لاتین، نزاع انگلیس و آرژانتین بر سر جزایر فالکلند، جنگ ویتنام، جنگ اعراب و اسراییل در صحرای سینا، اوضاع متشنج کشورهای اروپای شرقی و در نهایت صفآرایی نمایندگان سوسیالیسم و کاپیتالیسم به جهان چهرهیی خشن و جنگطلبانه بخشیده بود.
از این رو شاید حمله عراق به مرزهای ایران و رویای تصرف ایران در چشم به هم زدنی! یا در موضع حداقلی جدا کردن خوزستان و مناطق نفتخیز و انضمام آنها به عراق توسط اعمال زور، بازتابی در عرصه جهانی نداشت و اگر هم بازتابی داشت به پروندهیی نظیر اشغال اراضی مسلمین توسط یهودیان صهیونیست در فلسطین تبدیل میشد.
به بیان دیگر هدف کشورهای حامی عراق در سرعت بخشیدن به تصرف حداقل قسمتهایی چشمگیر از خاک ایران گم کردن اخبار جنگ شاید چند هفتهیی عراق علیه ایران در میان اخبار جریان جهانی اطلاعات بود. زیرا جهان در آن روزگار در کورانی از تحولات و جنگها و تنشها و منازعات جهانی و منطقهیی قرار داشت از این رو جنگی دیگر در منطقه پرتنش خاورمیانه و میان کشوری که دو سال قبل انقلابی همهجانبه در همه شئون جامعه را به خود دیده بود با کشوری که طی چند دهه به وجود آمدن درگیر کودتاهای خونینی بود شاید به چشم نیاید!
اما محاسبات غلط از آب درآمد، مقاومت جانانه نسلی که میگویند هر هزار سال یک بار سر بر میآورد باعث شد لشگرهای تا به دندان مسلح ارتش عراق در سال اول جنگ در مناطق اشغالشده زمینگیر شده و چندی بعد توسط رزمندگان دلاور ایرانی به داخل عراق کوچانده شوند. تا در موقع مناسب و بنا به دلایل استراتژیک و گرفتن دست بالا در پای میز مذاکره عاقبت به دروازههای بصره برسند.
مجال سخن این نوشتار پیگیری اوضاع و احوال جنگ در داخل مرزهای ایران نیست. بلکه هدف آن نگاهی گذرا به اقدامات و واکنشهای سازمان ملل به عنوان نهاد پاسدار صلح جهانی از آغاز جنگ تا پایان آن است.
همچنین به قطعنامه 598 و بندهای آن و نیز علل پذیرش آن از سوی ایران نیز اشاره یی میشود.
در 22 سپتامبر 1980 (31\6\59) دبیرکل وقت سازمان ملل متحد به دو طرف پیشنهاد کرد مساعی وی را با هدف کمک به حل منازعه از طرق مسالمتآمیز بپذیرند. طی روزهای 23 و 25 سپتامبر همان سال هم تلاشهای دبیرکل صرفا در سخنانی صلح جویانه مطرح بود تا اینکه در 28 سپتامبر (6\7\59) قطعنامه 479 توسط شورای امنیت تصویب شد. در این قطعنامه از دو طرف خواسته شده بود در اسرع وقت از استفاده بیشتر زور اجتناب کنند و مناقشه خود را از طریق صلح آمیز حل و فصل نمایند.
از این تاریخ تا 12 جولای 1982 (21\4\61) اقدامات این سازمان و دبیرکل سازمان ملل در این موارد خلا صه میشود:
1_رفع توقیف کشتیهای در محاصره قرار گرفته شده در شطالعرب با تشریک مساعی سازمان ملل، ایران و عراق.
2_انتصاب اولاف پالمه به عنوان نماینده ویژه دبیرکل در مورد جنگ دو کشور ایران و عراق.
3_دیدار پالمه وهیات او از تهران و بغداد در چند نوبت و مذاکره با طرفین.
4_و در نهایت مبادله عده ای از اسرای طرفین منازعه در قبرس.
تا این تاریخ عراق هزاران کیلومتر مربع از سرزمینهای ایران را به اشغال درآورده بود در حالی که سازمان ملل حتی در قطعنامههای صادرهی خود تا سال 1987 از به کار بردن لفظ منازعه اکراه داشت و صرفا از لغط".وضعیت ایران و عراق" استفاده می کرد!
در 12 جولای 1981 (21\4\61) شورای امنیت قطعنامه 514 را صادر کرد. آتش بس فوری و عقب نشینی نیروها به مرزهای شناخته شده بینالمللی در کنار اعزام ناظران سازمان ملل جهت نظارت و تایید آتش بس از موارد ذکر شده این قطعنامه بود. همچنین در بندی از این قطعنامه از سایر کشورها خواسته شده بوداز اقداماتی که به ادامه درگیری کمک میکند اجتناب کنند.
14 اکتبر همان سال (12\7\61) قطعنامه 522 در تایید اجرای قطعنامه 514 صادر شد. 22 اکتبر (30\7\61) هم قطعنامه 3\37 در ادامه قطعنامههای قبلی صادر شد بدون آنکه مواردی اصلی همچون مسوولیت منازعه، تعیین خسارت، تنبیه متجاوز و تضمین پرداخت غرامت را که از خواستههای ابتدایی و اصلی ایران بود برآورده کرده باشد.
چه حتی در قطعنامه واژه منازعه (جنگ) نیز هنوز به کار گرفته نشده بود. از این رو در عرف قانون بینالملل هیچ ضمانت اجرایی در این باره وجود نداشت.
سال 1983 با برتری نظامی ایران آغاز شد. در این سال هدف گرفتن اهداف غیرنظامی سبب شد هر دو کشور ضمن اتهام بر دیگری خواستار اعزام نمایندگان سازمان ملل برای تعیین خسارتهای وارده به مناطق مسکونی شوند.
در 31 اکتبر 1983 (9\8\62) قطعنامه 540 صادر شد در این قطعنامه نقض حقوق انسانی محکوم و توقف کلیه عملیاتهای نظامی علیه اهداف غیرنظامی درخواست شده بود. این قطعنامه نیز فارغ از درخواست برای حفظ و محترم شمردن حقوق آزادی دریانوردی و درخواست از کشورهای دیگر در عدم خودداری از کمک و تشدید درگیری چیز دیگری در بر نداشت.
سال 1984 نکتهای تازه در جنگ ایران و عراق رؤبتشد و آن حملات شیمیایی عراق علیه نقاط غیرنظامی و نظامیبود که خلاف کنوانسیون 1925 ژنو بود. در این سالها قدرتهای غربی از قبل امریکا و آلمان، انگلیس و فرانسه ضمن تسلیح عراق به جنگافزارهای مدرن دست این کشور را در استفاده از عوامل شیمیایی باز گذاشتند. رامسفلد طی دیداری از عراق در سال 1984 این چراغ سبز غرب به صدام را به او ابلاغ کرد!
اول ژوئن 1984 (11\3\63) به ابتکار اعضای شواری همکاری خلیج فارس قطعنامه 552 شورای امنیت صادر شد. این قطعنامه از کلیه کشورها خواسته بود که به حقوق آزادی دریانوردی احترام گذاشته و از حمله به کشتیهای تجاری در مسیر کویت و عربستان سعودی جلوگیری کنند. فارغ از این قطعنامه، تلاشهای دبیرکل سازمان ملل را در این سال میتوان چنین برشمرد:
1_اعزام هیات کارشناسی برای بازدید از مناطق مسکونی مورد حمله
2_اعزام هیات کارشناسی برای بررسی اتهام کاربرد سلاح های شیمیایی توسط عراق
3_گزارش هیات اعزامی پیرامون ادعای ایران در مورد استفاده عراق از سلاح های شیمیایی و تایید آن به همراه اظهار تاسف دبیرکل سازمان مللااز کاربرد سلاح های شیمیایی!
4_تعهد دو دولت بنا به درخواست دبیرکل سازمان ملل و مذاکره با هیات کارشناسی سازمان ملل مبنی بر خودداری از حمله به مناطق مسکونی.
5_اعزام دو هیات "الف" و "ب" به دو کشور جهت بررسی اتهامهای دو کشور مبنی بر حمله به مناطق مسکونی سال 1985 (سال رهگیری و حمله به کشتیهای تجاری در خلیجفارس) با بازدید هیات سازمان ملل از اردوگاههای اسرای جنگی دو کشور آغاز شد.
6_همچنین درخواست دوباره دبیرکل سازمان ملل از طرفین برای عدم نقض تعهدات طرفین مبنی بر حمله به نقاط مسکونی، گزارش سفر دبیرکل سازمان ملل از دیدارش از دو کشور در 7 و 8 آوریل (18 تا 19 فروردین 64)، محکوم کردن کاربرد سلاحهای شیمیایی و گزارش دبیرکل مبنی بر 61 مورد رهگیری و حمله به کشتیهای تجاری در خلیج فارس از دیگر فعالیتهای اصلی سازمان ملل بود.
7_سال 1986 (1365و1364) سال اوج استفاده سلاح های شیمیایی از جانب عراق علیه نیروهای نظامی و غیرنظامی ایران بود.
در 24 فوریه همین سال (5\12\64) شورای امنیت قطعنامه 582 را صادر کرد.
در این قطعنامه ضمن ابراز تاسف از استفاده ی سلاح های شیمیایی در جنگ، برقراری آتش بس فوری، عقب نشینی کلیه ی نیروها به مرزهای شناخته شده بینالمللی، مبادله کامل اسرای جنگ و حل و فصل درگیری از طریق راههای صلحآمیز خواسته شده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
به نام خدا
عملکرد سازمان ملل در قبال جنگ ایران و عراق
قطعنامه های در طول جنگ ایران و عراق و خصوصیت ها ی ان ها
2 سپتامبر ۱۹۸۰ میلادی (۳۱\۶\۵۹) تهاجم سازمان یافته و همهجانبه جمهوری بعث عراق از زمین و هوا و دریا علیه مرزهای بینالمللی جمهوری اسلامی ایران آغاز شد. فرودگاههای نظامی و غیرنظامی از هوا، بنادر جنوبی ایران از دریا و مرزهای غرب و جنوب غرب کشور نیز با استعداد بیش از ۶ لشگر مکانیزه و پیاده مورد تهاجم ارتش بعث عراق قرار گرفت.
فارغ از اوضاع حساس و متلاطم منطقه خاورمیانه در دهه 70 و اوایل دهه 80 میلادی به دلیل وقوع انقلاب اسلامی ایران، وضعیت در اشغال افغانستان، بحران فلسطین و لبنان و کودتای پیدرپی عراق، جهان هنوز هم پس از خاتمه جنگ دوم جهانی بوی جنگهای منطقهیی را حس میکرد. انقلابهای امریکای لاتین، نزاع انگلیس و آرژانتین بر سر جزایر فالکلند، جنگ ویتنام، جنگ اعراب و اسراییل در صحرای سینا، اوضاع متشنج کشورهای اروپای شرقی و در نهایت صفآرایی نمایندگان سوسیالیسم و کاپیتالیسم به جهان چهرهیی خشن و جنگطلبانه بخشیده بود.
از این رو شاید حمله عراق به مرزهای ایران و رویای تصرف ایران در چشم به هم زدنی! یا در موضع حداقلی جدا کردن خوزستان و مناطق نفتخیز و انضمام آنها به عراق توسط اعمال زور، بازتابی در عرصه جهانی نداشت و اگر هم بازتابی داشت به پروندهیی نظیر اشغال اراضی مسلمین توسط یهودیان صهیونیست در فلسطین تبدیل میشد.
به بیان دیگر هدف کشورهای حامی عراق در سرعت بخشیدن به تصرف حداقل قسمتهایی چشمگیر از خاک ایران گم کردن اخبار جنگ شاید چند هفتهیی عراق علیه ایران در میان اخبار جریان جهانی اطلاعات بود. زیرا جهان در آن روزگار در کورانی از تحولات و جنگها و تنشها و منازعات جهانی و منطقهیی قرار داشت از این رو جنگی دیگر در منطقه پرتنش خاورمیانه و میان کشوری که دو سال قبل انقلابی همهجانبه در همه شئون جامعه را به خود دیده بود با کشوری که طی چند دهه به وجود آمدن درگیر کودتاهای خونینی بود شاید به چشم نیاید!
اما محاسبات غلط از آب درآمد، مقاومت جانانه نسلی که میگویند هر هزار سال یک بار سر بر میآورد باعث شد لشگرهای تا به دندان مسلح ارتش عراق در سال اول جنگ در مناطق اشغالشده زمینگیر شده و چندی بعد توسط رزمندگان دلاور ایرانی به داخل عراق کوچانده شوند. تا در موقع مناسب و بنا به دلایل استراتژیک و گرفتن دست بالا در پای میز مذاکره عاقبت به دروازههای بصره برسند.
مجال سخن این نوشتار پیگیری اوضاع و احوال جنگ در داخل مرزهای ایران نیست. بلکه هدف آن نگاهی گذرا به اقدامات و واکنشهای سازمان ملل به عنوان نهاد پاسدار صلح جهانی از آغاز جنگ تا پایان آن است.
همچنین به قطعنامه 598 و بندهای آن و نیز علل پذیرش آن از سوی ایران نیز اشاره یی میشود.
در 22 سپتامبر 1980 (31\6\59) دبیرکل وقت سازمان ملل متحد به دو طرف پیشنهاد کرد مساعی وی را با هدف کمک به حل منازعه از طرق مسالمتآمیز بپذیرند. طی روزهای 23 و 25 سپتامبر همان سال هم تلاشهای دبیرکل صرفا در سخنانی صلح جویانه مطرح بود تا اینکه در 28 سپتامبر (6\7\59) قطعنامه 479 توسط شورای امنیت تصویب شد. در این قطعنامه از دو طرف خواسته شده بود در اسرع وقت از استفاده بیشتر زور اجتناب کنند و مناقشه خود را از طریق صلح آمیز حل و فصل نمایند.
از این تاریخ تا 12 جولای 1982 (21\4\61) اقدامات این سازمان و دبیرکل سازمان ملل در این موارد خلا صه میشود:
1_رفع توقیف کشتیهای در محاصره قرار گرفته شده در شطالعرب با تشریک مساعی سازمان ملل، ایران و عراق.
2_انتصاب اولاف پالمه به عنوان نماینده ویژه دبیرکل در مورد جنگ دو کشور ایران و عراق.
3_دیدار پالمه وهیات او از تهران و بغداد در چند نوبت و مذاکره با طرفین.
4_و در نهایت مبادله عده ای از اسرای طرفین منازعه در قبرس.
تا این تاریخ عراق هزاران کیلومتر مربع از سرزمینهای ایران را به اشغال درآورده بود در حالی که سازمان ملل حتی در قطعنامههای صادرهی خود تا سال 1987 از به کار بردن لفظ منازعه اکراه داشت و صرفا از لغط".وضعیت ایران و عراق" استفاده می کرد!
در 12 جولای 1981 (21\4\61) شورای امنیت قطعنامه 514 را صادر کرد. آتش بس فوری و عقب نشینی نیروها به مرزهای شناخته شده بینالمللی در کنار اعزام ناظران سازمان ملل جهت نظارت و تایید آتش بس از موارد ذکر شده این قطعنامه بود. همچنین در بندی از این قطعنامه از سایر کشورها خواسته شده بوداز اقداماتی که به ادامه درگیری کمک میکند اجتناب کنند.
14 اکتبر همان سال (12\7\61) قطعنامه 522 در تایید اجرای قطعنامه 514 صادر شد. 22 اکتبر (30\7\61) هم قطعنامه 3\37 در ادامه قطعنامههای قبلی صادر شد بدون آنکه مواردی اصلی همچون مسوولیت منازعه، تعیین خسارت، تنبیه متجاوز و تضمین پرداخت غرامت را که از خواستههای ابتدایی و اصلی ایران بود برآورده کرده باشد.
چه حتی در قطعنامه واژه منازعه (جنگ) نیز هنوز به کار گرفته نشده بود. از این رو در عرف قانون بینالملل هیچ ضمانت اجرایی در این باره وجود نداشت.
سال 1983 با برتری نظامی ایران آغاز شد. در این سال هدف گرفتن اهداف غیرنظامی سبب شد هر دو کشور ضمن اتهام بر دیگری خواستار اعزام نمایندگان سازمان ملل برای تعیین خسارتهای وارده به مناطق مسکونی شوند.
در 31 اکتبر 1983 (9\8\62) قطعنامه 540 صادر شد در این قطعنامه نقض حقوق انسانی محکوم و توقف کلیه عملیاتهای نظامی علیه اهداف غیرنظامی درخواست شده بود. این قطعنامه نیز فارغ از درخواست برای حفظ و محترم شمردن حقوق آزادی دریانوردی و درخواست از کشورهای دیگر در عدم خودداری از کمک و تشدید درگیری چیز دیگری در بر نداشت.
سال 1984 نکتهای تازه در جنگ ایران و عراق رؤبتشد و آن حملات شیمیایی عراق علیه نقاط غیرنظامی و نظامیبود که خلاف کنوانسیون 1925 ژنو بود. در این سالها قدرتهای غربی از قبل امریکا و آلمان، انگلیس و فرانسه ضمن تسلیح عراق به جنگافزارهای مدرن دست این کشور را در استفاده از عوامل شیمیایی باز گذاشتند. رامسفلد طی دیداری از عراق در سال 1984 این چراغ سبز غرب به صدام را به او ابلاغ کرد!
اول ژوئن 1984 (11\3\63) به ابتکار اعضای شواری همکاری خلیج فارس قطعنامه 552 شورای امنیت صادر شد. این قطعنامه از کلیه کشورها خواسته بود که به حقوق آزادی دریانوردی احترام گذاشته و از حمله به کشتیهای تجاری در مسیر کویت و عربستان سعودی جلوگیری کنند. فارغ از این قطعنامه، تلاشهای دبیرکل سازمان ملل را در این سال میتوان چنین برشمرد:
1_اعزام هیات کارشناسی برای بازدید از مناطق مسکونی مورد حمله
2_اعزام هیات کارشناسی برای بررسی اتهام کاربرد سلاح های شیمیایی توسط عراق
3_گزارش هیات اعزامی پیرامون ادعای ایران در مورد استفاده عراق از سلاح های شیمیایی و تایید آن به همراه اظهار تاسف دبیرکل سازمان مللااز کاربرد سلاح های شیمیایی!
4_تعهد دو دولت بنا به درخواست دبیرکل سازمان ملل و مذاکره با هیات کارشناسی سازمان ملل مبنی بر خودداری از حمله به مناطق مسکونی.
5_اعزام دو هیات "الف" و "ب" به دو کشور جهت بررسی اتهامهای دو کشور مبنی بر حمله به مناطق مسکونی سال 1985 (سال رهگیری و حمله به کشتیهای تجاری در خلیجفارس) با بازدید هیات سازمان ملل از اردوگاههای اسرای جنگی دو کشور آغاز شد.
6_همچنین درخواست دوباره دبیرکل سازمان ملل از طرفین برای عدم نقض تعهدات طرفین مبنی بر حمله به نقاط مسکونی، گزارش سفر دبیرکل سازمان ملل از دیدارش از دو کشور در 7 و 8 آوریل (18 تا 19 فروردین 64)، محکوم کردن کاربرد سلاحهای شیمیایی و گزارش دبیرکل مبنی بر 61 مورد رهگیری و حمله به کشتیهای تجاری در خلیج فارس از دیگر فعالیتهای اصلی سازمان ملل بود.
7_سال 1986 (1365و1364) سال اوج استفاده سلاح های شیمیایی از جانب عراق علیه نیروهای نظامی و غیرنظامی ایران بود.
در 24 فوریه همین سال (5\12\64) شورای امنیت قطعنامه 582 را صادر کرد.
در این قطعنامه ضمن ابراز تاسف از استفاده ی سلاح های شیمیایی در جنگ، برقراری آتش بس فوری، عقب نشینی کلیه ی نیروها به مرزهای شناخته شده بینالمللی، مبادله کامل اسرای جنگ و حل و فصل درگیری از طریق راههای صلحآمیز خواسته شده است.
هشت ماه بعد در 18 اکتبر (16\7\65) شورای امنیت قطعنامه 588 را صادر کرد. این قطعنامه جدا از ابراز نگرانی از طولانی شدن جنگ و تشدید آن بر پیگیری مواد قطعنامه 582 تاکید میکرد.
در 31 دسامبر (10\10\65) 101 مورد سانحه برای کشتیها در خلیج فارس گزارش شد.
در سال 1987 (13661365) نیز تحرکات سازمان ملل و دبیرکل آن در اموری چون ابراز نگرانی از توسعه خصومتها و استفاده مکرر از سلاحهای شیمیایی و دیدار با نمایندگان ایران و عراق و