فرمت : WORD تعداد صفحه :47
رمز پایدارى هراجتماعى در گرو حیات فکرى آن جامعه است و تا جامعه به حیات فکرى خویش دست نیابد از زندگى راستین برخوردار نخواهد بود. بدینسان اندیشه ورى و تفکر ضرورت حیات انسانى جامعه هاست و عالمان و متفکران و طلایه داران حرکتهاى انسانى واصلاحى بیش از هر چیز باید به اندیشاندن و به اندیشه وا داشتن جامعه بپردازند و شیوه ها واسلوبهاى اندیشه ورى سودمند و کار آمد را در پیش دید نسلها بگذارند و پرورش خردها واستعدادها را وجهه همت خویش سازند و با نگارش و گفتار و ... حیات فکرى جامعه را تامین کنند که جامعه بى فکر و جامد که در جهت خلاقیت ابتکار و باز جستن بهترین راهها براى زندگى نمى اندیشد بزودى دستخوش مرگ و فنا خواهد شد.
پرداختن به موضوع[ آزادى تفکر]از یک چنین تلقى نشات مى گیرد. بى گمان ضرورت ایجاد فضاى سالم براى اندیشیدن در جامعه اى که در پرتو احکام اسلامى مى زید با توجه به کلیت تعالیم اسلامى بیشتراحساس مى شود.ازاین روى باید عالمان و متفکران اسلامى در موضوعات و زمینه هاى مختلف به تحقیق و کنکاش بپردازند تااز فکر واندیشه و احساس
خود جامعه را لبریز نموده و حقائق والاى اسلامى را به مردم بشناسانند واین همه بدون وجود محیطى آکنده از صفا و مهر و احساس که در آن اندیشه ها قدرت رشد و نمو داشته باشد حاصل نخواهد شد. در همین راستا در نوشتار پیشین تحت عنوان[ مدخلى بر آزادى تفکر و عقیده] به بیان ارزش واهمیت آزادى جایگاه والا وارزشمند آن در فرهنگ اسلامى پرداختیم .
و همانگونه که متذکر شدیم آزادى راانواع اقسامى است که هر یک از آنها در خور بحث مستقلى است ولى از آنجا که آزادى تفکر و عقیده ریشه واساس دیگر آزادیها به شمار مى رود ازاهمیتى ویژه برخوردار بوده مورد توجه ما قرار گرفته است .اینک براساس این ضرورت در ادامه آن بحث درباره آزادى تفکر و جایگاه آن دراسلام به بحث مى نشینیم و در فرصتهاى آینده آزادى عقیده و مسائل مربوط به آن را پى مى گیریم .
مفهوم تفکر
در تعریف اندیشه و تفکر اختلاف زیادى میان متفکران وجود ندارد و مى توان گفت :اغلب آنان در یک جامع مشترک براى تفکراتفاق نظر دارند و این جامع مشترک عبارت است از: فعالیت هدفدار ذهن از مقدمات روشن رو به قضایائى که درک و دریافت آن هدف تلقى شده است و چکیده آن در سخن محقق طوسى[ ره] چنین آمده است :
[...التفکر سیرالباطن من المبادى الى المقاصد و هو قریب من النظر لایرتقى احد من النقص الى الکمال الا بهذاالسبر]. 1
سیر درونى از مقدمات تا نتائج تفکر گویند. که به معناى نظر نزدیک است وانسان بدون این سیر و حرکت از نقص به کمال نخواهد رسید.
اهمیت تفکر
از مهمترین امتیازات انسان بر سایر حیوانات داشتن فکر واندیشه است . در منطق انسان را به[ حیوان ناطق] تعریف کرده اند. بدیهى است که منظوراز نطق سخن گفتن نیست بلکه مقصوداز آن همان قوه درک و فکر واندیشه است که آدمى رااز سایر حیوانات ممتاز کرده و به او ارزش داده است . بدین جهت در تعریف انسان گفته اند:انسان حیوانى است متفکر واندیشه و فکر را فصل قریب براى تمیزانسان از غیراو دانسته اند.
فرانکلین مى گوید:
[آدمى مى تواند دو دقیقه بدون هوا دو هفته بدون نوشیدن آب سه هفته بدون غذا و یک عمر بدون پول زندگى کند ولى نمى تواند یک لحظه بدون فکر واندیشه زندگى نماید]. 2
و مولوى در شعر معروف خود حقیقت انسان را همان اندیشه او دانسته است که اگراندیشه راازاو بگیرند جز مشتى پوست و گوشت واستخوان ازاو چیزى باقى نخواهد ماند و در زمره
سایر حیوانات روى زمین قرار خواهد گرفت .
[ اى برادر تو همه اندیشه اى
مابقى خوداستخوان و ریشه اى
4گر بوداندیشه ات گل گلشنى
گر بود خارى تو هیمه ى گلخنى] 3
ازاین رو قرآن در مقام نکوهش کسانى که ازاین نیروى خدادادى استفاده نمى کنند تعبیر به[ انعام] چهارپایان و بدتراز آن مى کنند.
....لهم قلوب لایفقهون بها و ...اولئک کلانعام بل هم اضل .
خداوند قلب و دل و وسیله تعقل را دراختیارانسانها قرار داده گروهى از آن بجاى استفاده درست در راه هدایت و رشد خود آن را در جهت منافع زودگذر و مادى بکار برده اند و یااز قوه تعقل خود کمتر استفاده مى برند و ضررى که از ناحیه این گروه انسانها بر مى خیزد به مراتب بالاتراز خسرانى است که از ناحیه حیوانات و ... به مردم مى رسد. و در واقع قرآن کریم دراین گونه آیات استفاده نکردن از قوه تفکر و قرار گرفتن انسان دراختیار غرایز و سیر بر طبق آن را ریشه همه مفاسد در مجامع انسانى به شمار مى آورد.
تفکر و تحول
الف : فردى
انسان روزى که از مادر زاده مى شود و پا به عرصه وجود مى گذارد از همه چیز بى اطلاع است .
[...اخرجکم من بطلون امهاتکم لاتعلون شیئا و جعل لکم السمع و الابصار والافئده]... . 4
خداوند شما را خلق کرد در حالى که چیزى نمى دانستید و براى شما گوش و چشم و قلب قرار داد تا شکرگذار باشید.
با نیروى تفکراست که مى تواندابزارى که خداوند دراختیارش قرارداده بکار گرفته و بوسیله آن از نردبان تکامل بالا رود و ارزشهاى ذاتى و فطریات نهفته خود را کشف کند.اصولاانشان از آغاز بوسیله تفکر و علم و تحصیل و کشف خصلت هاى زشت و زیبا خود را مى سازد و بوجود خود شکل مى دهد و جهان بینى خود را
طراحى مى کند و بوسیله آن گامهاى بلند هدایت و یا پیچ هاى تند گمراهى را براى خود ترسیم مى کند. بدین جهت تفکر در زمره بالاترین عبادتها قرار گرفته است . چون سایر عبادات واعمال عبادى از داشتن چنین مشى تعیین کننده اى برخوردار نیستند واز مزایاى این عبادت و نیروى خدادادى این است که زمان و مکان آن را محدود نکرده و همیشه دراختیارانسان بوده و مونه و زحمتى را براو تحمیل نمى کند وافق پروازش مى تواند فضاى وسیعى را تحت پوشش قرار دهد و در فضاهاى دور دست به سیر بپردازد...
انسان به کمک فکر واندیشه در مورد مسائل مختلف به قضاوت و ارزیابى مى نشیند و آدمى رااز زاویه پنهانى و محدود در آورده او را با گذشته تاریخ آشنا مى سازد و با دین گذشته امور آینده را پیش بینى کرده وازاوائل امور آخر آن را قضاوت مى کند و با مرتبط کردن مسائل مختلف در کنار همدیگر به کشف علت ریشه یابى آن مى پردازد. بدین جهت على[ ع] به فرزندش امام حسن[ ع] مى فرماید:
فرمت : WORD تعداد صفحه :63
پیش ازاین سخن از آزادى عقیده و مسائل مربوط به آن در میان بود. در آن مباحث روشن شد که آزادى انسان درانتخاب عقیده امرى است ضرورى . تسخیر قلوب که لازمه باور و رکن اعتقادات است بااکراه ممکن و میسر نمى گرددازاین روى اسلام آزادى انتخاب وایمان آگاهانه را به عنوان اصلى ازاصولى اساسى مکتب پذیرفته و مردمان را ازاکراه واجبار بر دین باز داشته است . قتال و جنگ نیز نه به خاطر دعوت واجبار بر دین که در راه رفع موانع دعوت و جلوگیرى از فتنه و ستم تشریع و تجویز شده است .
آنچه به دنبال این موضوع مى باید مورد بحث قرار بگیرد آزادى بیان وانتشار عقیده است قرار بگیرد آزادى بیان وانتشار عقیده است که آیا در نظام اسلامى انسانهااز چنین حقى برخوردار هستند یا خیر؟
اهمیت موضوع
رمز ترقى اندیشه ها و بهره هاى ناشى از آن دراظهارنظر و تضارب آراء نهفته است .ابتکار و خلاقیت مرهون محیط آزاداجتماعى است . در چنین محیطى است که عقول وافکار به سوى میدانهاى گسترده علوم اجتماعى و فرهنگ سالم و سر چشمه هاى زلال دیانت و شریعت که زیربناى نظام و سلامت جامعه است رهنمون مى گردد. آزادى گفتار وحدت و همبستگى را در جامعه گسترش مى دهد و با کاهش حقد و کینه ها نکات ضعف و سستى و نارساییهاى
پنهان یک جامعه را آشکار مى کند و در نهایت مانع از بروزاستبداد واختناق و طغیان اجتماعى مى گردد .
و در مقابل جلوگیرى از بروزافکار و عقاید موجب تنبلى مغزها و سلب قوه ابتکار مى گردد.افراد قالبى بار مى آیند و جوانه هاى استعداد مى خشکد و حرکت و تحول افول مى کنداستبداد رخ مى نماید و کینه ها و حقدها در سینه ها رشد مى نماید و در نتیجه زمینه نفاق واختلاف و پنهان کارى و نافرمانى به وجود مى آید و موجبات انحراف و دین سازى و بدعت نیز پدیدار مى گردد.
آزادى بیان با همه ارزشمندى و آثار بسیارى که در بر دارداز حساسیت خاص برخورداراست که توجه به نکاتى اهمیت مساله را آشکارتر مى نماید از جمله :
1.استفاده هاى ناروایى است که همواره در طول تاریخ حکام جائراز دین کرده و مى کنند واستبداد دینى را به خدمت مقاصد شوم خود در آورده اند. چه بسا سردمداران کلیسا که به نام دفاع از دیانت زبانها را بریده و قلم ها را شکسته اند و در تاریخ اسلام نیز با آن همه توصیه ها و سیره روشن پیشوایان صدراسلام به آزادى بیان در زمان تسلط و نفوذ بنى امیه و بنى عباس از دیانت سوءاستفاده هاى بى شمار کردند و به اسم دین به قلع و قمع بسیارى از زبان آوران و بزرگان دین دست یازیدند.این حرکت پلید در دوران خفقان حکومتهاى مستبد از جمله معاویه بنیانش نهاده شد. یکى از محققان اهل سنت این عصر توحش را پایان آزادى عقیده نامیده است و در تحلیل تاریخ اسلام فصلى را به[ پایان آزادى ابراز عقیده] اختصاص داده و معاویه را سردمداراین این جریان قلمداد کرده است . دراین رابطه قضایایى را همچون : برخورد معاویه با حجرین عدى و یارانش و مروان بن حکم با سود بن مخرمه و تهدید حجاج به قتل عبدالله بن عمر در پاسخ اعتراض شخصى را نسبت به طولانى شدن خطبه عقبه بن ولید و کشته شدن وى به خاطراین اعتراض و نیز تهدید عبدالملک مروان مردم مدینه را در صورت سفارش وى به تقوا نقل مى کند.
وجود چنین رویدادهایى این اندیشه را براذهان ممکن است وارد آورد که اصولا دیانت با آزادگى و آزادى ناسازگاراست . و جز تقلیداز رهبران و سکوت در مقابل اعمال آنان راهى دیگر ممکن نیست .
2. در مقابل سوءاستفاده هاى بسیارى است که همواره استعمارگران به نام دموکراسى و آزادى عقیده و بیان انجام داده و مى دهند. به نام آزادى بیان و عقیده شدیدترین ضربه ها بر آزادى وارد آورده اند و در لواى آن بویژه در کشورهاى جهان سوم واسلامى به ایجاد تفرقه و مسلک سازى پرداخته اند وارزشهاى والاى دینى وانسانى را به بازى گرفته اند. جدیدترین ترفند دشمنان آزادى را هم اینک در دفاع همه جانبه
آنان از سلمان رشدى مرتد مشاهد مى کنیم که در لواى آزادى بیان و عقیده به مقدسات میلیونهاانسان توهین روا مى دارند واین در حالى است که به اسم دفاع از قانون مانع آزادیهاى مشروع مسلمانان درانجام فرائض در بسیارى از سرزمین هاى مدعى دموکراسى مى شوند.
3.اکثرصاحب نظران اسلامى واصل آزادى بیان را قبول دارند ولى درابعاد آن دچارافراط شده اند. به گفته شهید بهشتى :
[مساله آزادى بیان مساله اى بسیار حساس است که کوچکترین انحرافى درباره آن انسان را به دامن افراط و تفریط مى کشاند.انسان باید بسیار هوشیارانه آن را مطرح کند تا آن را بر خط مستقیم اسلام طرح کرده باشد مخصوصا باابعاد و جوانبى که در بر دارد]. 2
بنابراین ابعاد گوناگون موضوع مى بایست مورد دقت قرار بگیرد.از جمله : آیا آزادى حقى است مربوط به همه انسانها و یا ویژه گروهى خاص ؟
نکته دیگر قلمرواین آزادى است که آیا تنها عرصه سیاسى واجتماعى را شامل مى شود و یا مسائل مربوط به عقیده واندیشه را نیز در بر مى گیرد؟
باید مشخص گردد که آیا در تمام مسائل اسلامى اعم ازاصول و فروع حق تفحص و تحقیق وجود دارد یااین که به مسائل اجتماعى و سیاسى اختصاص پیدا مى کند و مسلمانان ازاظهارنظر در مسائل اعتقادى واصول دین محرومند و دراین نوع مسائل اصل بر تعبد و تقلیداست . نکته دیگر حدود آزادى است که باید براساس متون دینى معتبر مشخص گردد و گرنه اصل وجود حد و مرز براى آزادى از جمله آزادى بیان امرى است عقلایى و مورد پذیرش همگان .
در تمامى ابعاد یاد شده اختلاف نظر تا مرزافراط و تفریط وجود دارد. براین اساس ارائه نظر مبتنى بر منابع معتبراسلامى با توجه به ابعاد مختلف امرى است لازم و ضرورى که ما دراین نوشتار بر آنیم تا به قدرامکان به این موضوع بپردازیم .
بحث از آزادى بیان را در سه محوراساسى دنبال مى کنیم :
1. آزادى بیان براى مسلمانان .
2. آزادى بیان براى غیرمسلمانان .
3. حدود آزادى دراسلام .
مسلمانان و آزادى بیان
همانطور که گفته شد سئوال این است که آیااسلام به پیروان خود آزادى اظهار عقیده در تمامى عرصه هاى عقیدتى و سیاسى و اجتماعى را مى دهد یا خبر؟
ما در گذشته طى مقالاتى مبسوط اصولى را عرضه کردیم که نتیجه طبیعى آن اصول وجود آزادى بیان براى مسلمانان در تمامى مسائل اسلامى است . تا آنجا که به انکاراصول اساسى دین : [ توحید نبوت و معاد] منتهى نگردد . [آزادى تفکر ، ممنوعیت تکفیر ،
فرمت : WORD تعداد صفحه :33
چکیده: هیولای «مجتمع نظامی_صنعتی» که از طریق فشار بر دولت امریکا برای درگیرشدن در جنگ ویتنام، ثروت افسانهای خود را با سودهای کلان بیشتری جلا داده بود، اکنون از جرج بوش پسر میخواهد تا صراحتاً بخشهایی از دولت را برایش سرو کند. از جمله با قرار دادن دونالد رامسفلد به عنوان وزیر دفاع، که پیوندهای عمیق و آشکاری با غولهای تسلیحاتی و شیمیایی امریکا دارد، خطر تجدید سیاستهای تسلیحاتی دوران جنگ سرد را زنده کرد.
جبران هزینههایی که کمپانیهای نظامی امریکا برای به قدرت رسیدن جرج بوش پرداخت کردند، خود هدف کوچکی برای رئیسجمهوری امریکا نیست
ماموریت اصلی آقای جرج بوش
اگر به محورهای برنامه نظامی بوش که در سخنرانیهای انتخاباتیاش ابراز میکرد توجه کنیم، به روشنی در مییابیم که اهداف نظامی او با اسلافش بسیار تفاوت دارد. این اهداف به نحو بیشرمانهای دولت ایالات متحده را ابزار دست صنایع نظامی خصوصی میکند و امریکا را بار دیگر در کام برنامههای جنگافروزانه فرو میبرد.
هیولای «مجتمع نظامی --- صنعتی» که از طریق فشار بر دولت امریکا برای درگیرشدن در جنگ ویتنام، ثروت افسانهای خود را با سودهای کلان بیشتری جلا داده بود، اکنون از جرج بوش پسر میخواهد تا صراحتاً بخشهایی از دولت را برایش سرو کند. از جمله با قرار دادن دونالد رامسفلد به عنوان وزیر دفاع، که پیوندهای عمیق و آشکاری با غولهای تسلیحاتی و شیمیایی امریکا دارد، خطر تجدید سیاستهای تسلیحاتی دوران جنگ سرد را زنده کرد.
جبران هزینههایی که کمپانیهای نظامی امریکا برای به قدرت رسیدن جرج بوش پرداخت کردند، خود هدف کوچکی برای رئیسجمهوری امریکا نیست. برای روشنتر شدن این ماجرای تاملبرانگیز رهبران آزادی و دمکراسی، مقاله زیر را بخوانید.
نظام انتخاباتی ایالات متحده امریکا، برخلاف ظاهر ساده و مردمگرایانه آن، بسیار بغرنج، نخبه سالار، و بیاعتماد به مشارکت مستقیم توده مردم است. در حالی که در بسیاری از کشورهای جهان، مردم با آرای مستقیم خود رییسجمهور را برمیگزینند، در امریکا رئیسجمهور نه با رای مستقیم مردم، بلکه با رای گروهی اندک از نخبگان سیاسی برگزیده میشود. در واقع، زمانی که مردم ایالات متحده در اولین سهشنبه ماه نوامبر به نامزد برگزیده خود برای تصدی مقام ریاست جمهوری و معاون او رای میدهند، بی آن که خود بدانند اعضای مجمع انتخاباتی (الکترال کالج) 1 را برمیگزینند. نامزدهای عضویت در مجمع انتخاباتی قبلا در اجلاس کمیته مرکزی احزاب سیاسی اصلی کشور تعیین شدهاند. عجیب اینجاست که بسیاری از مردم ایالات متحده نسبت به این امر ناآگاهند ؛ و عجیبتر اینجاست که نام نامزدهایی که باید در هر ایالت به عنوان عضو مجمع انتخاباتی برگزیده شوند، حتی به اطلاع رایدهندگان نیز نمیرسد. پس از اتمام انتخابات دو ماه بعد (دسامبر) اجلاس مجمع انتخاباتی هر ایالت برگزار میشود و آنها رییسجمهور و معاون او را برمیگزینند. مجمع انتخاباتی یک نهاد سراسری نیست، بلکه هر ایالت دارای مجمع خاص خود است. مجموع آرای اعضای یک نهاد در کل ایالتها سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری را تعیین میکند. اعضای مجمع انتخاباتی در کل ایالتهای متحده 538 نفرند و برای این که فردی رئیسجمهورشود، باید حداقل 270 رای مجمع را به دست آورد. در برخی ایالتها تعداد اعضای مجمع بسیار ناچیز (دو، سه و چهار نفر) است. مجمع انتخاباتی ایالتهای کالیفرنیا (54 عضو)، نیویورک (33 عضو)، تگزاس (32 عضو) و فلوریدا (25 عضو) در سرنوشت ریاست جمهوری امریکا بیشترین تاثیر را دارند. اگر مجمع انتخاباتی رای مورد نیاز را به هیچ یک از نامزدها ندهد، مساله به مجلس نمایندگان محول میشود و مجلس یکی از ایشان را برمیگزیند. به این ترتیب، در نظام انتخاباتی ایالات متحده امریکا، نهادی از متنفذین محلی وجود دارد که میتواند آرای مردم را تنفیذ یا رد کند. ممکن است نامزدی اکثریت آرا را به دست آورد، ولی با نظر مجمع انتخاباتی نامزد دیگر رئیسجمهورشود.
چگونه جرج بوش به قدرت رسید؟
جرج واکر بوش، چهارمین رئیسجمهور ایالات متحده امریکاست که رای اکثریت مردم را به دست نیاورد، ولی با رای مجمع انتخاباتی به قدرت رسید:
در انتخابات ریاست جمهوری سال 1824 هیچ یک از چهار نفر حائزین اکثریت آرای مردم رای کافی را در مجمع انتخاباتی به دست نیاوردند. حل مساله به مجلس نمایندگان محول شد و مجلس جان کوینزی آدامز را به عنوان رئیسجمهورمعرفی کرد. این در حالی است که اندریو جکسون بیشترین آرای مردم را به دست آورده بود. این اولین بار در تاریخ ایالات متحده بود که فردی، اکثریت آرای مردم را به دست میآورد و دیگری، با نظر مجمع انتخاباتی رئیسجمهورمیشد. در این انتخابات جکسون 155 هزار و آدامز 105 هزار رای به دست آورده بودند.
در انتخابات سال 1876 ساموئل تلدن، از حزب دمکرات، چهار میلیون و 280 هزار و راترفورد هایس، از حزب جمهوریخواه، چهار میلیون رای به دست آوردند. مجمع انتخاباتی، هایس --- نه تلدن --- را به عنوان رئیسجمهورمعرفی کرد.
در انتخابات سال 1888 گلوور کلولند، از حزب دمکرات، پنج میلیون و 540 هزار و بنجامین هریسون، از حزب جمهوریخواه، پنج میلیون و 444 هزار رای به دست آورند. مجمع انتخاباتی، هریسون --- نه کلولند --- را به عنوان رئیسجمهور معرفی کرد.
و سرانجام، در انتخابات سال 2000 الگور، از حزب دمکرات، 335، 992، 50 رای (38/48 درصد از کل آرا) و جرج بوش، از حزب جمهوریخواه، 156، 455، 50 رای (47.87 درصد از کل آرا) را به دست آوردند؛ ولی اعضای مجمع انتخاباتی با 271 رای ، در مقابل 266 رای، جرج بوش --- نه الگور --- را به عنوان چهل و سومین رییسجمهور ایالات متحده امریکا معرفی کردند.
در این میان یک تفاوت بسیار مهم وجود دارد: آدامز، هایس و هریسون به سده نوزدهم میلادی تعلق داشتند. اولی با فتحعلی شاه و دومی و سومی با ناصرالدین شاه قاجار معاصر بودند. جرج بوش در آستانه هزاره سوم میلادی با نظر اعضای مجمع انتخاباتی، نه با رای اکثریت مردم، به قدرت میرسد. آخرین بار که مجمع انتخاباتی برخلاف رای اکثریت مردم نظر داد، 112 سال پیش بود. جامعه امریکایی اوایل سده بیست و یکم با امریکای سده نوزدهم بسیار متفاوت است.
فرمت : WORD تعداد صفحه :26
روانشناسان فرهنگی برای مدتی به دلیل طرح این مسأله مشهور بودند که خودآگاهی یا شناخت خود تا حد زیادی تحت تأثیر مرزهای فرهنگی و ساختارهایی همچون جغرافیا قرار میگیرد:به عنوان مثال،فرهنگ کشاورزی و مبتنی بر نظام اشتراکی در قیاس با فرهنگهای به اصطلاح غربی یا فردگرا مستقلترند.فناوریهای ارتباطی مدرنی همچون اینترنت تمایرات بین فرهنگها را کمرنگ کرده است.مرزهای جغرافیایی را از میان میبرند و مسایل جدیدی را درخصوص مفاهیم روانشناسی خود(2) پدید میآورند. در مقاله حاضر مفاهیم (معانی) روانشناختی این شبکه جهانی به مثابه بافتی فرهنگی را بررسی میکنیم.همچنین به این سؤال نیز میپردازیم که آیا اینترنت مفهوم مستقل و انفرادی (فردی) خود را تقویت میکند؟
ادامه مقاله رو بخوانید!
مسلماً فناوریهای ارتباطی همچون اینترنت قادرند مرزهای جغرافیایی را برداشته و تمایزات میان آنچه فرهنگهای سنتی خوانده میشود را از میان ببرند.بنابراین،این فرهنگها و افراد موجود در آنها چه معنایی دارند؟معنای روانشناسی خود چیست؟در این مقاله برآنم تا معانی روانشناختی این شبکه را به مثابه بافتی فرهنگی بررسی کنم همچنین به این سؤال هم پاسخ خواهم گفت که آیا اینترنت مفهوم مستقل و فردی خود را تقویت میکند؟این مقاله کوششی است در جهت دستهبندی برخی آرایی که خود مقدمهایاند برای مطالعه تجربی رابطه بین خودآگاهی،فرهنگ و کاربرد اینترنت.در ابتدا نگاهی گذرا داریم به وضعیت استفاده از اینترنت و آنچه روانشناسان تاکنون در باب تأثیر [آن] بر افراد بیان کردهاند.هسته اصلی این پژوهش برخاسته از یک رویکرد فرهنگی به روانشناسی است که میکوشد تا تجربه انسان و مفهوم خود را درارتباط با فرهنگ که برای بررسی فرهنگ اینترنت وتأثیر آن برکاربرانش ضروری است،بافتی کند.
زندگی آنلاین
بنابر آمار 66میلیون آمریکایی در سال 1998 آنلاین بودند،این رقم در سال 1999 ،83 میلیون(3) و اکنون بیش از نیمی از جمعیت ایالات متحده آنلاین هستند.(4) مردم آمریکا در کل درخصوص استفاده از اینترنت و افزایش دسترسی به آن نظر مساعدی دارند(خوشبیناند).(5)ما شاهد اشتیاقی مهار ناشدنی به اینترنت هستیم.طبق نظرسنجی اخیر موسسه گالوپ(6) مردم برخی امور خود از جمله کسب اطلاعات(95% کاربران)،ایمیل (89%کاربران)،چت (21% کاربران) و خرید (45% کاربران) را به صورت آنلاین انجام میدهند. شاید مهمترین نکته این باشد که بیش از نیمی از آمریکاییها در خانه خود به اینترنت و ایمیل دسترسی دارند.(7)
به رغم دغدغه های اخیر در خصوص ایمنی آنلاین،انگیزه مردم از استفاده از اینترنت برای مقاصد تجاری همچنان مشخص نیست.نظرسنجیهای اخیر نشان میدهد که مردم درخصوص کامپیوتر و اینترنت نظر بسیار مساعدی دارند. از میان کسانی که از اینترنت استفاده میکنند،72% از کاربران آمریکایی معتقدند که این وسیله زندگی آنها را بهبود بخشیده است.( در نظرسنجی مشترکی که توسط رادیو سراسری ملی،بنیاد خانواده کایزر(9) و مدرسه دولتی کندی دانشگاه هاروارد انجام شد،نتایج تقریباً یکسان بود.(10) جای تعجب نیست که این نظرسنجی نشان داد که کودکان در قیاس با والدین خود نسبت به اینترنت خوشبینترند.اما این نتایج با دغهدغههای مربوط به تأثیر شخصی فناوری بر روابط اجتماعی و زمان کمتری را با خانواده سپری کردن تناسب دارد.
محققان اخیراً سرگرم بررسی این مسأله هستند که چگونه رشد استفاده از فناوری اطلاعات،بر افراد و جامعه در سطح گستردهتر تأثیر میگذارد.
فرمت : WORD تعداد صفحه :46
الف. امتناع تناسخ
صرف نظر از افراد نادرى چون قطب الدّین شیرازى فلاسفه مسلمان نظریه تناسخ یا انتقال نفس را رد کرده اند. ملاّصدرا برهانهاى عام مشّائیان در مثل ابن سینا را در ردّ تناسخ توصیف و از آن حمایت مى کند. برابر این ادله عام رابطه نفس با بدن از گونه رابطه صورت و ماده و ارتباط عمیقى است. در شیئ مرکّب از یک ماده و صورت اگر صورت یا مادّه از میان رود کامل کننده آن (ماده یا صورت) هم از بین خواهد رفت و گفتن این که یا صورت به مادّه دیگرى منتقل شده است یا ماده به صورت دیگرى انتقال یافته قول نامعقولى است. کلّ آن (ماده و صورت) از بین مى رود و به جاى آن کلّ به طور کامل جدیدى پدیدار مى شود. در مواردى مانند نفس انسان که جوهرى تباهى ناپذیر است و بویژه در مورد نفوس انسانى به فعلیّت رسیده و رشد یافته که به مرحله عقل
محض رسیده اند قول به تناسخ نابخردانه است چون چنین نفسهایى دیگر نیازى به بدن ندارند.1
امّا غیر از این ملاّصدرا برهان ویژه خودش را که بر تصوّر او از (حرکت جوهرى) استوار است براى ردّ تناسخ به کار مى گیرد. برابر این نظریه هم نفس و هم بدن در آغاز بالقوّه اند. وقتى این بالقوّگیها کم کم به فعلیّت مى رسند نفس و بدن به عنوان یک کلّ مرکب با یک جریان تکاملى به حرکت صعودى درمى آیند.
این چنین نیست که نفس به تنهایى حرکت کند و بدن ساکن باقى بماند یا به عکس بلکه مجموع آن دو از رهگذر کمال تدریجى به مرتبه وجودى جدیدى مى رسند. وقتى نطفه بدل به جنین مى شود نه تنها حیات به وجود مى آید بلکه تغییرى جسمانى هم ایجاد مى شود.
و این رشد دوجانبه در طول عمر ادامه مى یابد. از آن جاکه این حرکت غیرقابل برگشت است نامعقول خواهد بود که نفس رشد یافته پس از ترک بدن خودش بخواهد وارد بدن رشد نایافته جدیدى شود و از نو شروع به رشد کند. به عبارت دیگر آن سیر قهقرایى که لازمه اعتقاد به تناسخ است امرى است محال.2
با این همه انکار تناسخ اشکالهاى جدّى خاصّى را به همراه دارد که پاره اى از آنها ناشى از متون دینى است و پاره ٌ دیگر ناشى از دیدگاههاى خاص فلسفى درباره سرنوشت انسانهاى رشدنیافته دیدگاههایى که مقبول صدرا هم هست.
ازجمله مشکلات دینى فرازها و آیه هایى از قرآن و فرازها و جمله هایى از روایات است که [برابر آنها ] خداوند گروهى از آدمیان را به دلیل کردار بدشان به شکل میمون و خوک درمى آورد.3 به طور کلّى نظریه هاى مشهور معاد جسمانى که به اتّحاد دوباره نفسها با بدنهاى جدید نظر دارند ناگزیر بر تناسخ استوارند. براساس آراى فلسفى مربوط به آخرت [نیز]
نفوس رشد نایافته چون برهنه از بدن نمى توانند بود و بدن خاکى هم باقى نیست باید با بدنى از نوع دیگر اتّحاد یابند و تناسخ هم به طور دقیق به معناى همین اتّحاد نفس با بدنى دیگر است.
ملاّصدرا مى گوید: به دلیل این اشکالهاست که گفته اند: همه اقوال مربوط به معاد جسمانى ناگریز مبتنى بر تناسخند.4 ملاّصدرا به همه این اشکالها براساس دیدگاههاى خود در باب (حرکت جوهرى) و (عالم مثال) پاسخ مى دهد.
همه نفوس رشد نایافته یا نفوسى که در این زندگى کردارهاى زشتى انجام داده اند چون نمى توانند برهنه از بدن باشند و چون این بدن مادّى نمى تواند پس از نابودى دوباده زنده شود با تجسّم اعمال و حالات روانى ذاتى که در این زندگى تحصیل کرده اند بدنى از خود به صورت بدن عالم مثال خلق مى کنند که در آن همه حالتها و طبایع روانى به صور عینى دگر مى شوند که هنگام بحث از مسأله معاد به آن خواهیم پرداخت. بدین سان نفسى که به آز بسیار دچار است خودش را به صورت یک خوک واقعى خواهد دید. نفس لجوجِ خیره سر به شکل درازگوش درخواهد آمد. از راه مجسّم ساختن خلق و خوى خویشتن در خارج به صورت بدنى واقعى.
هنگامى که قرآن مجید مى فرماید شمارى از مردم تبدیل به میمون مى شوند از حادثه اى سخن مى گوید که نه در این دنیا بلکه در عالم مثال رخ داده است جایى که… در عالم مثال همه رخدادهاى مربوط به معاد جسمانى در آن رخ مى دهد.
ملاّصدرا در کتاب (شواهدالرّبوبیه) خود بر این نظر است: چنین افرادى حتّى در این زندگى نیز مى توانند به جایى برسند که در ظاهر همانند حیواناتى باشند که ویژگیهاى درونى آنان همانند آنهاست. (صفحه 233 سطر 9 به بعد).
برابر نظر صدرا این نظریه دو فرق
مهم با تناسخ دارد که این دو را به روشنى از یکدیگر جدا مى کند.
1. تناسخ درباره حیات اخروى; یعنى جهان دیگرى سخن نمى گوید بلکه از این جا یعنى همین جهان صحبت مى کند. امّا زندگى در این دنیا برابر نظر ملاّصدرا تنها یک بار است و تکرار نمى تواند شد. این بدان جهت است که مجال عمل و پیشرفت جوهره این زندگى است و این فرصت تنها یک بار به دست مى آید هرچند تغییر و تحوّل در جهان دیگر هم رخ تواند داد و رخ هم مى دهد امّا نه براساس فعلیّت استعدادها کار و موفقیّت بلکه از راه علل دیگر. کارکردن و کسب خیر و شر تنها از ویژگیهاى این زندگى است.5
2.باورمند به تناسخ از تغییر مکانى و شخصى سخن مى گوید. در حالى که لازمه نظریه ما تغییر تکاملى یا تغییر در شؤون موجود است تنها زمانى که شخصى یکسان باقى بماند. از این روى در حالى که برابر نظر ما یک شخص است که از مرحله جنین تا مرحله انسان رشد مى کند و پس از مرگ هم هویّت خود را حفظ مى کند برابر نظر قائلان به تناسخ در هنگام مرگ نفس به بدن دیگرى در جاى دیگر سفر مى کند و درنتیجه هویّت خود را از دست مى دهد.6
اگر حرکت تکاملى و مستمر باشد و بى وقفه به گونه اى که هر فردى هویّت خود را حفظ کند و به علاوه اگر این جریان یک سویه و غیرقابل برگشت باشد در آن صورت به یک تعبیر بنا به تعریف همه نفوس در جهان دیگر باید سعادتمند باشند و کسى نباید از شقاوت و عذاب پاره اى نفسها سخن بگوید.
ملاّصدرا به این اشکال پاسخ مى دهد: شقاوت نفسهاى شر و ناقص خودش هم درنتیجه تکامل آنهاست. چون چنین نفسهایى در حالى که در این زندگى با شر آفرینى احساس درد نمى کنند بعد از مرگ که گامى است به جلو احساس درد خواهند کرد [یعنى
احساس درد خود پیشرفتى است که پس از مرگ حاصل مى شود]. از آن جاکه نفسهاى بدکار عادت به لذتهاى جسمانى را در خویش راسخ ساخته اند و چون بدن مادّى با مرگ از میان مى رود این نفسها از تنها منشأ لذّتى که مى