فرمت : WORD تعداد صفحه :31
خسرو پسر حارث، از خاندانهای معروف قریه قبادیان بود. قبادیان ناحیه ای از نواحی تابعه شهر بلخ در کنار یکی از شاخه های رود جیحون بنا شده بود. خسرو در دیوان والی صاحب شغلی بود و از بزرگان به شمار می رفت او دارای دو پسر بود که پسر دوم او همان ناصر خسرو قبادیانی که در سال 382 دیده به جهان گشود. توجه بیش از حد خسرو به دومین پسرشان ناصر حسادت برادر بزرگتر ابوالفتح را برانگیخت حکومت سامانیان برخراسان و مناطق تحت نفوذ والی خراسان ادامه داشت و خسرو که از عمال سامانیان بود به زندگی خوش و مرفه خودش ادامه می داد.
با گذشت زمان ناصر بزرگ تر و پویاتر می شد و پرسش هایی در ذهن او نقش می بست مانند اینکه: چرا همه حرف من را گوش می کنند؟ ولا غیر ... ابوالفتح برادر بزرگ ناصر به مرور زمان دریافت که پدر و مادرشان نیز او را دوست دارند اما برادرشان برتری هایی نیز نسبت به او دارد.
حروف الفاء عربی – فارسی و اعداد ساده کلمات زیبایی فارسی، اشعار بزرگانی چون رودکی، فردوسی، دقیقی، اسامی مناطق مختلف جهان شناخته شده آنروز، اشکال ساده هندسی و دیگر دانستنی های اولیه، کم کم جای خود را در ذهن آماده ناصر باز می کردند. ناصر در بلخ علاوه بر تکمیل معلومات خود در حساب و هندسه، با علومی چون نجوم، طب، و تا حدودی فلسفه آشنا شد و در حالی که هنوز به 20 سالگی نرسیده بود آماده بازگشتن به قبادیان (زادگاهش) شد
در این هنگام ناصر به درس های متعددی می پرداخت و خود را تا حدودی بی نیاز از حضور مداوم در محضر اساتید معینی می دانست زیرا اصولا در این فکر نبود که به عنوان یک دانشمند یا طبیب یا منجم و یا کاتب و غیره شناخته شود بلکه هدف بازگشتن به زادگاهش قبادیان بود ورود حکیم مزبور که سالم ابوعقار نام داشت برای چند روزی در زندگی تکراری ناصر جوان، تنوعی ایجاد کرد. این دیدار باعث ادامه تحصیل ناصر نزد امام موفق نیشابوری شد.
در مکتب خودسازی
امام موفق نیشابوری، ازنام آوران عرصه تدریس علوم بود و علاوه بر تدریس علوم می کوشید دانش آموختگان مکتبش را به سوی تقوا، خود سازی و عرفان رهنمون باشد. بی گمان، داشتن پدری سرشناس و ثروتمند و همچنین بی نیازی او به وی فرصت می داد تا آنچه را تصور می کند، به زبان آورد و از بیان نظریاتش، هر چند مخالف نظر بزرگان باشد، ترسی نداشته باشد.
ناصر در چنین شرایطی به تحصیل ادامه می داد اما همچنان روحیه رفاه طلبی و ..... در او وجود داشت و این مسئله باعث گشته بود تا وی را از تفکر در عمق مسائل و جدی گرفتن برخی مفاهیم عقلانی و فلسفی باز دارد.
استاد با خواندن شعری از رودکی به تشریح مطالب آن پرداخت اما ناصر مطالب را جالب نمی دانست و پس از پایان بحث شاگردان شروع به سوال نمودند ناصر در این هنگام گفت استاد شما آیا لباس های زمستان وتابستان تان را می سوزانید . استاد گفت این چه ربطی به درس داده شده دارد البته که نه ناصر گفت پس رودکی این دنیا را با دنیای آخرت مقایسه می کند چرا نباید پوشید چرا نباید خورد بخاطر اینکه در آن دنیا نیاز به پوشیدن و خوردن نیست در صورتیکه ماهیت این دو کاملا با هم متفاوت است . شاگردان همه با تعجب به یکدیگر نگاه می کردند سوالاتی از این قبیل باعث گشت که استاد ناصر را از ادامه حضور در این کلاس ها محروم کند ناصر بادلی آزرده ولی با کوله باری از دانش به زادگاهش یعنی قبادیان بازگشت
فرمت : WORD تعداد صفحه :33
اشاره :
فلسفه سیاسى انقلاب اسلامى ایران, با فلسفه سیاسى امام(س) پیوندى ناگسستنى دارد; چرا که اصول و آئین سیاسى اش بر آرإ و اندیشه هاى امام مبتنى است . قوام این نظام سیاسى به دوام اندیشه هاى سیاسى امام بازمى گردد . اینکه گفته مى شود;این انقلاب, بى نام خمینى در هیچ کجاى جهان شناخته شده نمى باشد(1) ,به این دلیل است که محتواى این انقلاب, اندیشه هاى اصیل و محکم امام است. بدین جهت, هرگاه محصول بنیادین این انقلاب (که به رهبرى امام خمینى(س) به پیروزى رسیده است; یعنى جمهورى اسلامى, از خصوصیات و ویژگیهاى اصلى و ماهیتى اش جدا گردد, در آن صورت, انقلاب از محتواى ذاتى و اساسى اش تهى شده است. براى اینکه معیار درست و واقعى داشته باشیم و از طریق آن, به سنجش و تطبیق بپردازیم, صحیح ترین راه و منطقى ترین روش, بازخوانى و تدوین دقیق اندیشه هاى امام از بدو تا ختم است. در یک نگاه کلى, اصول و آئین زیر, (2) نماد اساسى فلسفه سیاسى امام است; که به نحوى محتواى بنیادین انقلاب اسلامى و چارچوب عملى سیستم سیاسى - جمهورى اسلامى نیز به شمار مى رود:
1- حاکمیت قوانین الهى;
2- حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش و نقش بنیادین آنان در تمام امور کشور(از رهبرى تا دهدارى);
3- رهبرى فقیه عادل و عالم;
4- اصل خدمت نه ریاست و سلطه;
5- ابتنإ و اتکاى نظام سیاسى اسلامى به رإى مردم;
6- لغو هرگونه امتیاز, انحصار و اشراف;
7- نفى هرگونه استبداد, زور و دیکتاتورى;
8- آزادى به عالى ترین و طبیعى ترین شکل;
9- منع هر گونه شخصیت محورى و بت سازى;
10 - رعایت حقوق همه مردم;
11- نظارت مردم در تمام مراحل سیاسى و حضور واقعى مردم در تمام صحنه ها;
12- تإکید بر اصل انتخاب و میزان بودن رإى مردم;
13- عدالت اجتماعى;
14- نفى و مقابله هرگونه سلطه طلبى و سلطه پذیرى در بعد خارجى و داخلى;
15- مبارزه با ظلم و ستم و استکبار;
16- تإکید برشناختن و شناساندن اسلام ناب محمدى (ص) و رد هرگونه تحجر, مقدس مآبى و نفى اسلام آمریکایى;
17- وحدت میان همه نسلها و قشرها و فرق; خصوصا دو مرکز مهم دانشگاه و حوزه.
بدین لحاظ, فراموش نکردن و زیر پانگذاشتن اندیشه هاى مترقى, نجات بخش و معزانه امام خمینى(س) یکى از شرایط مهم حفظ نظام سیاسى مستقر و پاسبانى از محتواى واقعى و حقیقى آن است. بازخوانى و قرائت همراه با تإنى اندیشه هاى سیاسى امام, که در طول اقامتشان در فرانسه مطرح شده است, از اولویت بیشترى برخوردار است. به دلایل مختلف, تبیین نظریات ایشان در این دوره, مهم است; اول اینکه, اصلى ترین آراى سیاسى و غایت اصلى فلسفه سیاسى اش در این دوره مطرح و در دوره هاى بعد تکمیل شده است. دوم آنکه, این دوره از اندیشه هاى امام دو خصوصیت منحصر به فرد دارد; یکى, ارائه دلایل سیاسى براى نفى رژیم سلطنتى و دیکتاتورى; دوم, بیان آرإ و نظریات سیاسى براى استقرار نظام سیاسى اسلامى و ترسیم سلوک و غایت آن. سوم اینکه, اندیشه هاى امام را قبل از استقرار حکومت جدید و کسب قدرت سیاسى مى نمایاند و لذا به خوبى نشان مى دهد که امام به عنوان رهبر مردم ایران, چه اهداف و غایاتى براى استقرار یک نظام سیاسى جدید و انحلال رژیم استبدادى شاه دارد. چهارم اینکه, امام در این دوره چهار ماهه (14 مهر 57 تا 11 بهمن 57) (3) برخلاف دوره هاى قبل و بعد از آن, مورد پرسش خبرنگاران مختلف جهان واقع شدند و به مهمترین سوالات سیاسى و حساس ترین مفاهیم سیاسى پاسخ دادند. (113 مصاحبه مطبوعاتى, به جز پیامهاى مکتوب و سخنرانیها)(4)
نگارنده این مقاله, عزم آن دارد تا خلاصه و فشرده اندیشه هاى امام دراین دوره پرالتهاب و بحرانى را مورد بررسى قراردهد. براى رعایت دقت و تإمل لازم و تدوین صحیح و عملى, تمام آرإ و نظریات امام اعم از مصاحبه ها, اعلامیه ها, پیامها, سخنرانیها و نیز اغلب حوادث و تحلیلهاى این ایام را مطالعه و فیش بردارى نموده و در نهایت آن را در 10 فصل تدوین کرده است و اینک خلاصه آن را به صورت زیر ارائه مى نماید. (5)
مهمترین مفاهیم و مسائلى که امام در پاریس مطرح نمودند, شامل موارد زیر است: (6)
1- نقد و نفى نظام سلطنتى;
2- قرائت و تفسیر امام از اسلام به عنوان دین دنیا و آخرت;
3- ابعاد نهضت اسلامى ایران;
4- غایات و خواسته هاى انقلاب اسلامى;
5- ماهیت و خصوصیات حکومت اسلامى;
6- حق حاکمیت مردم;
7- آزادى;
8- نقش امام و روحانیون در حکومت اسلامى.
در اینجا به موارد مذکور مى پردازیم.
اول - نقد و نفى نظام سلطنتى : هر چند امام, برچیده شدن ((نظام شاهنشاهى)) و ((سلطنتى)) را در دوران حضور خود در نجف و قبل از آن در ایران, مطرح نموده و بر آن تإکید مى کردند; ولى در این ایام بیشتر و قاطعتر بر آن پاى مى فشارند. اگر در سال 49 صلاح مى دیدند تا جمله نفى سلطنت را از پیام خود به حجاج بیت الله الحرام حذف بکنند, (7) اینک در اوج مبارزه, بر نظریه سیاسى اش به عنوان آئین مبارزه تإکید مى کنند. نه تنها بر نفى رژیم سلطنتى تاکید مى کنند; بلکه به نقد دیدگاهى مى پردازند که به انحاى مختلف فقهى یا سیاسى معتقد به حفظ سلطنت و رعایت قانون اساسى و اجراى مشروطیت هستند :
«موافقت با نظام شاهنشاهى چه به صراحت و چه به وسیله طرحى که لازمه اش بقاى آن است, خیانت به اسلام و قرآن کریم و مسلمین و ایران است و هر کس با هر اسم با آن موافقت نشان دهد مطرود و اجتناب از آن لازم است.))(8)
لذا در پاسخ به نامه آیت الله مرعشى با صراحت مى نویسند : ((ما همه موظف هستیم که از پا ننشینیم تا سقوط سلسله بى حیثیت پهلوى.)) (9)
استدلال امام این است که سلطنت, مساوى ((استبداد و قلدرى)) است و لذا حکومتى عادلانه نیست: ((اصل سلطنت هم از اول یک چیز سهل بود. از اول معنا نداشته است... سلطنت مساوى با استبداد و قلدرى و دیکتاتورى است.)) (10) از نظر امام, رژیم سلطنت, هم در اساس با فلسفه سیاسى اسلام در تضاد است وهم از حیث عملکرد و رفتارها مخالف آئین انسانیت و سیاست است. لذا مى گویند:
((اگر کسى در این مطلب (11) موافقت با ما نکند, این سوء نیت دارد. یا آدم نفهمى است, جاهلى است... کدام ملت مى تواند این مطلب را قبول بکند ؟ خیر,ایشان (12) باید بروند, این سلسله باید منقرض بشود.))(13)
امام در پاسخ به سوال روزنامه الهدف لبنان و رادیوى اتریش مبنى بر اینکه رژیم شاه تصمیم دارد قانون اساسى را با شریعت اسلام متناسب و تعدیل کند, بنیادىترین نظریه اش را در مورد اصل سلطنت مطرح مى سازد: ((اینها دروغ است. اگر راست مى گویند; اول چیزى که در قانون اساسى مخالف با اسلام است, سلطنت شاه و اصل رژیم سلطنتى است.)) (14) پس در نگاه امام, رژیم اصلاح و متناسب با شریعت نخواهد شد, مگر آنکه سلطنت و پادشاهى از سیستم سیاسى حذف گردد.
یکى دیگر از دلایل اصلى مخالفت امام با اصل سلطنت و نظام سلطانى و شاهى, این است که این نوع نظام سیاسى به ))آراى ملت)) اتکا ندارد : ((من مخالف اصل سلطنت و رژیم شاهنشاهى ایران هستم به دلیل اینکه اساسا سلطنت نوع حکومتى است که متکى به آراى ملت نیست.)) (15) در فلسفه سیاسى امام, حکومتى که رإى مردم و حق انتخاب آنان را نادیده بگیرد, حکومت نامشروع است و حکومت محمدرضا پهلوى چنین حکومتى بود. امام خواستار حکومتى بود که در سایه آن, مولفه هاى اصلى و اساسى فلسفه سیاسى اش تجلى یابد:
فرمت : WORD تعداد صفحه :31
شرح مختصر زندگانی مولف شهید
استاد شهید آیت الله مطهری در 13 بهمن 1298 هجری شمسی در فریمان واقع در 75 کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی
می پردازد. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می ورزد. در سال 1316 علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می شود در حالی که به تازگی موسس گرانقدر آن آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهد گرفته اند.
در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امام خمینی ( به مدت 12 سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه : الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره می گیرد. قبل از هجرت آیت الله العظمی بروجردی به قم نیز استاد شهید گاهی به بروجرد می رفته و از محضر ایشان استفاده می کرده است. مولف شهید مدتی نیز از محضر مرحوم آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی در اخلاق و عرفان بهره های معنوی فراوان برده است. از اساتید دیگر استاد مطهری می توان از مرحوم آیت الله سید محمد حجت ( در اصول) و مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد (در فقه) نام برد. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشته و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بوده است. در سال 1331 در حالی که از مدرسین معروف و از
امیدهای آینده حوزه به شمار می رود به تهران مهاجرت می کند. در تهران به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی می پردازد. در سال 1334 اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل می گردد. در همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز می کند. در سالهای 1337 و 1338 که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل می شود .استاد مطهری از سخنرانان اصلی این انجمن است و در طول سالهای 1340 تا 1350 سخنران منحصر به فرد این انجمن می باشد که بحثهای مهمی از ایشان به یادگار مانده است.
کنار امام بوده است به طوری که می توان سازماندهی قیام پانزده خرداد در تهران و هماهنگی آن با رهبری امام را مرهون تلاشهای او و یارانش دانست. در ساعت 1 بعد از نیمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد 1342 به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل می شود و به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی می گردد. پس از 43 روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد می شود.
پس از تشکیل هیئتهای موتلفه اسلامی، استاد مطهری از سوی امام خمینی همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهده دار رهبری این هیئتها می گردد. پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط شهید محمد بخارایی کادر رهبری هیئتهای موتلفه شناسایی و دستگیر می شود ولی از آنجا که قاضی یی که پرونده این گروه تحت نظر او بود مدتی در قم نزد استاد تحصیل کرده بود به ایشان پیغام می فرستد که حق استادی را به جا آوردم و بدین ترتیب استاد شهید از مهلکه جان سالم بدر می برد. سنگینتر می شود. در این زمان وی به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانی در دانشگاهها، انجمن اسلامی
فرمت : WORD تعداد صفحه :88
از آزادى انسان درانتخاب عقیده و جواز و یا عدم جواز تحمیل دین سخن گفتیم .
یادآور شدیم که این مساله و سایر فروعات آن ازاهمیت بسیارى برخورداراست .
نفى واثبات آن پیاندهاى بسیارى را در بردارد. مسائلى از قبیل دعوت به اسلام کیفیت برخورد با غیر مسلمانان ارتداداز دین جهاد دراسلام کتب ضلال و... بااین مساله بگونه اى ارتباط دارند.
توجه به پیامدهاو نیز نگرش به سیر حرکت و تطورات گوناگون و برخوردهاى مختلف بااین مساله همواره بااستناداندیشه هاى مطرح شده به قرآن از چیزهائى است که لزوم بررسى بیشتر را در مساله مى طلبد چرا که این مساله همانند بسیارى از مسائل دیگر ازافراط و تفریط درامان نمانده است . عده اى اصولا طرح این مساله و مسائل مشابه آن را ناروا شمرده و دراسلام مساله اى به نام آزادى جز آنچه در متون فقهى در بحث بردگى مطرح مى شود! نمى شناسد و طرح آن در جامعه از نظر آنان بدعت محسوب مى شود1 .
عده اى از مساله به سادگى عبور کرده و آزادى دراسلام را مساوى با آنچه از آن به[ دمکراسى] یاد مى شود قرار داده اند و حد و مرزى براى آن قائل نشده اند. 2
در مقاله گذشته در تبیین و تحلیل موضوع یاد شده سخن گفتیم .از آنجا که مساله جهاد و نبرد دراسلام از مهمترین شبهه هاى اساسى این مساله بوده و بیشترین بحثها را در میان مخالفان و
موافقان بخود اختصاص داده است لازم دیدیم که درباره جهاد وارتباط آن با تحمیل عقیده به بررسى بیشترى بپردازیم .
از دیر زمان متشرقان با دستاویز قرار دادن جهاد اسلام را به دین خشونت و زور معرفى کرده و گفته اند:
[ اسلام مسلمانان را ترغیب مى کند تااسلحه را بدست گرفته و مردم را بر قبول ایمان مجبور کنند و کسانى را که از قبول آن سرباز مى زنند از میان بردارند]. 3
و عده دیگر اسلام را دنى خشن توصیف کرده که اخلاق تند خویانه را تشدید مى نماید و دلیل آن رااتکاى اسلام در نشر عقیده خود به زور ذکر کرده اند:
[وقتى به نتایج اخلاقى مذهب مسیح واسلام برمى خوریم بدون تردیداین فکر به به خاطر مى رسد که باید مذهب را قبول کرد زیرا مذهب مسیح اخلاق را تعدیل و برعکس مذهب اسلام باعث تشدیداخلاق مى شود.
اسلام که به زور شمشیر بر مردم تحمیل شده چون اساس آن متکى بر جبر و زور بوده باعث سختى و شدت شده است واخلاق و روحیات مردم را تند مى کند]. 4
عوامل :
در ریشه یابى این تحلیل هاى ناروا و به دورازانصاف خاورشناسان و بدبینى غربیان نسبت به اسلام و دنیاى اسلام عواملى را باید مورد توجه قرار داد:
1- حقد و حسادت رهبران مسیحیت نسبت به اسلام و گسترش روزافزون آن در دنیا بسیارى از آنان را واداشت تا با تفسیر ناصحیح ازاسلام پیشرفتهاى آن را توجیه نمایند و مانع گسترش بیشتر آن شوند.
2- توجیه جنگهاى صلیبى از جمله عواملى است که در بد جلوه دادن جهاداسلامى موثر بوده است . مسیحیان که در طى جنگهاى صلیبى علیه مسلمانان جنایات را به اوج خود رسانده و به نام دفاع از دین خونین ترین کشتارها را مرتکب شدند براى این که توجیهى براى جنایات خود داشته باشند و لااقل از سنگینى بار محکومیت خود درافکار عمومى جهانیان بکاهند سعى کرده اند با تصویر چهره خشن ازاسلام اولا مسلمانان را مقصر محسوب دارند و ثانیا براى خود نیز شریکى دست و پا نمایند.
3-استعمار:استعمارگران اسلام را مهمترین سد راه خود دیده و همیشه سعى کرده اند با حمله به مبانى فکرى واعتقادى اسلام رااز محتوى تهى کنند و با تحریف تاریخ وارائه اطلاعات نادرست توسط مستشرقان جهانیان را نسبت به آن بدبین نمایند.
از جمله موضوعاتى که بیش از همه مورداین تاخت و تاز قرار گرفته [جهاد دراسلام] بوده است .
زمینه ها:
زمینه هائى که باعث موفقیت نسبى عوامل
مذکور شده واستعمارگران را در هدف خود که معرفى اسلام به عنوان دین زور و شمشیر و تحمیل است کمک نموده به قرار ذیل است :
1 رفتار غیر منطقى عده اى از مسلمانان بعداز پیامبر[ص] به اسم جهاد و برخورد غیر منطقى آنان با مغلوبین .
رفتارى همانند رفتار نامشروع خالد بن ولید با مالک بن نویره و یا خلفاى بنى امیه و بنى عباس 5 با مغلوبین موجب شده که عده اى اسلام را دین شمشیر بدانند.
2 فتاوى برخى از فقها در باب جهاد و برداشت نا صحیح از آیات و روایات این باب از جمله اساسى ترین دلایل این اتهامات بوده است .
متاسفانه مخالفان اسلام بااستناد به نظرات فقهى فقیهان و تمسک به برداشتهاى ناصحیح از آیات و روایات و روایات جعلى دراین باب تهمتهاى خود را محق جلوه داده و حتى خود را داورى بى طرف نیز معرفى نموده اند.این موضوع اشکالاتى را نیز براى برخى از پژوهندگان مسلمانان بوجود آورده است .
آنچه مشکل راافزون تر مى کند عدم تنقیح درست وارائه تحقیقى جامع نسبت به این مساله است که آیا بین جهاداسلام و تحمیل عقیده رابطه اى وجود دارد یا خیر؟
گر چه تاکنون کتابهاى متعدد و یا مقالات مفصلى دراین باره نگاشته شده و محققانى تلاش نموده اند تا ثابت نمایند که بین جهاداسلام و تحمیل عقیده هیچ گونه رابطه اى وجود ندارد واسلام در عین اهمیت دادن به موضوع جهاد آزادى انسان درانتخاب عقیده را نیز مهم شمرده است لکن بسیارى ازاینان در بررسى نظرات مخالف یااصلا به فتاوى فقها و آراى مفسران و دلائل آنان توجه ننموده اند و یااین که سعى کرده اند نظریه مخالف را کم ارزش جلوه داده و آن را نظریه ضعیف قلمداد کنند که متاسفانه این شیوه ناصحیح در نوشتار برخى از محققان معاصر دیده مى شود. 6
دراین نوشتار سعى براین است که در حدامکان متون فقهى و تفسیرى مورد توجه قرار بگیرد و آراى مخالف و موافق از فقها و محققان اسلامى (شیعه و سنى ) با دلائل بیان گردد تا خواننده به روشنى آنچه را بدان دست یافته ایم بیابد که هیچ گونه رابطه اى بین جهاداسلامى با تحمیل عقیده واجبار واکراه دراین نیست بلکه جهادابزارى است در راه شکستن مرزها و حصارهاى محدود کننده اندیشه ها.
اینک پس از ذکراین مقدمه اصل موضوع را (رابطه جهاد با تحمیل عقیده ) در طى مباحث ذیل پى مى گیریم :
انواع جهاد.
فرمت : WORD تعداد صفحه :44
چکیده: جواز عمامه گواهی بود که در عصر رضاشاه ( 1320-1304 ش) طبق قانون اتحاد شکل لباس به مجتهدان ، مدرسین دینی و محدثین داده میشد و آنان با ارائه این مجوز به شهربانی محل ، اجازه ملبس شدن به لباس روحانیت را بدست میآوردند . این قانون در اواخر سال 1307 تصویب و در سالهای 1322-1308 به مورد اجرا گذاشته شد . در این نوشتار با استناد به اسناد جدید منتشره شده ، واکنش علما نسبت به این مصوبه مورد بررسی قرار میگیرد
مقدمه :
جواز عمامه گواهی بود که در عصر رضاشاه ( 1320-1304 ش) طبق قانون اتحاد شکل لباس به مجتهدان ، مدرسین دینی و محدثین داده میشد و آنان با ارائه این مجوز به شهربانی محل ، اجازه ملبس شدن به لباس روحانیت را بدست میآوردند . این قانون در اواخر سال 1307 تصویب و در سالهای 1322-1308 به مورد اجرا گذاشته شد . در این نوشتار با استناد به اسناد جدید منتشره شده ، واکنش علما نسبت به این مصوبه مورد بررسی قرار میگیرد .
بر اساس قانون اتحاد شکل لباس اتحاد شکل لباس اتباع ایران ،که به تاریخ دهم دی ماه 1307 از تصویب مجلس شورای ملی گذشت بجز هشت گروه از روحانیون :
1-مجتهدین مجاز از مراجع تقلید
2-مراجع امور شرعیه دهات بعد از برآمدن از عهده امتحانات
3-مفتیان اهل سنت
4-ائمه جماعت ، پیشنمازان دارای محراب
5-محدثین مجاز به روایت از سوی دو تن از مجتهدین
6-طلاب مشتغل به فقه اصول پس از برآمدن از عهده امتحان
7-مدرسین فقه و اصول و حکمت الهی
8-روحانیون ایرانی غیر مسلمان
بقیه اتباع ذکور ایران مکلف شدند « ملبس به لباس متحدالشکل بشوند» در ادامه درباره مجتهدین مجاز از مراجع تقلید اضافه شده است ، به اشخاص گفته میشود که اجازه نامه اجتهاد از مراجع تقلید یعنی : « اشخاصی که مرجعیت و قبول عامه آنها حیا و میتا مسلم باشد از قبیل مرحومین آیاتالله : شیرازی ، خراسانی ، مازندرانی و یزدی و حضرات آیاتالله : نائینی ، اصفهانی و شیخ عبدالکریم حائری » داشته باشند . همچنین درباره محدثین آمده است : « کسانیکه قوه تشخیص حدیث صحیح از تصمیم را داشته و دارا بودن این قوه تشخیص بوسیله دو نفر از مجتهدین مجاز تصدیق شده باشد » در پایان نیز وزارت معارف عهدهدار تنظیم نظامنامه اجرایی آن معرفی شده است . البته در یک تغییر جزئی بعدا محدثین و طلاب مشتغل به فقه و اصول را نیز مکلف به برآمدن از عهده امتحان وزارت معارف برای دریافت مجوز لباس روحانیت نمودند .
برای اجرائی کردن این قانون ، مقررات در نظامنامه امتحان طلاب در اسفند ماه 1307 در هیأت دولت به تصویب رسید . بر اساس این مصوبه ، همه ساله در فروردین ماه در تهران و مراکز ایالات و ولایات مجلس امتحان طلاب علوم فقه و اصول منعقد خواهد شد . افراد قبول شده میتوانند از وزارت معارف تصدیق نامه مدرسی در یکی از علوم دریافت نمایند و بایستی همه ساله آنرا تجدید کنند . در سالهای بعد که دانشکده معقول و منقول به همین منظور تأسیس شد در تغییراتی که در این نظامنامه به تاریخ 15 بهمن 1315 بعمل آمد ، مقررات جدیدی تحت عنوان : « نظامنامه امتحان طلاب و تشخیص مدرسین معقول و منقول» تدوین گردید که بر اساس آن امتحان از فروردین به خرداد ماه تغییر یافت و تمام مراحل اجرایی آن به دانشکده مذکور واگذار گردید .
در همین راستا همچنین مرکزی برای آموزش وعاظ تحت عنوان « مؤسسه وعظ و خطابه » تأسیس شد .این مؤسسه وابسته به دانشکده فوق الذکر بوده و وظیفه داشت که اهل منبر را بعد از امتحان ورودی به مدت دو سال آموزشی وعظ و خطابه دهد در گزارش برخی از جزوات منتشره از سوی این مؤسسه تحت عناوین : معرفه النفس ، فارسی ، شیمی ، تاریخ اسلام و اخلاق آمده است . وزارت معارف نیز موظف شد که فارغ التحصیلان این مؤسسه را برای ایراد سخنرانی در کنفرانسهای عمومی که در مکانهای خاصی در شهرهای کشور تعیین میشد به کار گیرد . موضوع خطابهها میبایست در زمینه مسایل تاریخی ، اخلاقی ، صحی ، ادبی ، اجتماعی ، اصول تجدد خواهی ، میهن پرستی ، شاه پرستی و آشنا ساختن عموم به ترقیات روز افزون کشور در عصر جدید باشد . گفتنی است که چون شرایط سنی این وعاظ 25 تا 45 سال بود ، مدتی بعد این ماده مورد اعتراض اهل منبر دارای سنی بالای 45 سال قرار گرفت . چنانچه در عریضهای از سوی جمعی از وعاظ بوشهری با اشاره به اینکه آنان راهی برای تأمین هزینه زندگی « الا وسیله منبر رفتن » ندارند ، خواستار تجدید نظر در این قانون شدهاند . گزارشهای چندی نیز از خودداری وعاظ جهت ثبت نام و تحصیل در مؤسسه مذکور حکایت میکند . که مجموع این مقاومتها باعث شد در فاصله کمتر از دو سال عمر « مؤسسه وعظ و خطابه » خاتمه یابد . اما گزارشهای متعدد دیگری نیز از واکنشهای پراکنده علما به این محدودیتها حکایت میکند به شرح ذیل مورد باز کاوی قرار میگیرد.
1. مروری بر واکنش علما به اتحاد شکل لباس و جواز عمامه :
اسناد نشان میدهد که از همان بدو اجرای قانون مذکور ، بسیاری از روحانیونی در صدد برآمدند که به انحاء مختلف به مقابله با آن پرداخته و از اجرای قانون مزبور شانه خالی کنند . یکی از نخستین گزارشها مربوط به حکومت قم و خلجستان به تاریخ 7/12/1307 ( آستانه اجرای رسمی قانون ) حاکی است که برخی علما که مشمول مستثنیات قانون مذکور نیستند : « من جمله چند نفر که تا به حال به هیچ وجه صاحب محراب نبوده و سابقه به این جریان نداشتهاند ، حالیه به دسایس مسجدی تهیه و مشغول نماز شدهاند » . اما سایر اقدامات تأثیر گذار به شرح ذیل می باشد.