واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق در مورد درجات قرب به خداوند متعال

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 13 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

درجات قرب به خداوند متعال

لفظ «درجات» در قرآن، مکرّر و با تعبیرهای مختلفی آمده است که نکات لطیفی دربر دارد. برای بعضی میفرماید: «لَهُمْ دَرَجات» (98) برای آنها درجاتی است. اما درباره عدّه دیگری میفرماید: «هُمْ دَرَجاتٌ» (99) آنان خود درجه هستند. مانند افراد بزرگی که اگر در پایین مجلس هم بنشینند آنجا میشود بالا، یعنی خود آنان درجه سازند، نه آنکه درجه و مقام آنها را بالا ببرد.این درجهبندی معنوی مخصوص انسانها نیست، بلکه سلسله مراتب در میان فرشتگان نیز هست.

قرآن در مورد جبرئیل میفرماید: «مُطاعٍ ثَمَّ اَمین» (100) یعنی مورد اطاعت دیگر فرشتگان است.به هر حال درجات انسانها در اطاعت از خدا متفاوت است:1- گاهی فقط مطیع است، اما نه از روی رضا.2- گاهی نه فقط مطیع که محبّ است، یعنی بر اساس عشق و محبّت اطاعت میکند.3- گاهی بالاتر از اطاعت و محبّت، به معرفت کامل میرسد و هرچه میبیند او را میبیند.حضرت علیعلیه السلام میفرماید: «ما رَأَیْتُ شَیْئاً اِلاَّ وَ رَأَیْتُ اللَّه قَبْلَه و بَعْدَه و مَعَه» (101) خدا را برای خدا بخوانیممیگویند: سلطان محمود غزنوی برای آزمایش درباریانش که چقدر به او وفادارند، کاروانی به راه انداخت و صندوق جواهری را بر شتری نهاد اما در آنرا قفل نکرد. در مسیر راه به درّهای رسیدند او شتر را رَم داد، صندوق برگشت و جواهرات به درّه سرازیر شد. سلطان گفت: هر کس هر جواهری به دستش رسید از آنِ او باشد، اطرافیان شاه را رها کردند و به سراغ جمع کردنِ درّ و گوهر رفتند.در این میان دید که اَیاز جواهرات را رها کرده و به دنبال سلطان آمده است. از او پرسید تو چرا به سراغ جواهرات نرفتی؟ ایاز در جواب گفت:منم در قفای تو میتاختمزخدمت به نعمت نپرداختمآنگاه مولوی از این ماجرا نتیجهگیری کرده و میگوید:گر از دوست چشمت به احسان اوستتو در بند خویشی نه در بند دوستخلاف طریقت بود کاولیاءتمنا کنند از خدا جز خداقرآن از کسانی که خدا را بخاطر خود میخوانند و فقط در مشکلات به سراغ او میروند و در غیر آن خدا را فراموش و یا حتی انکار میکنند، به شدت انتقاد کرده است:«فَاِذا رَکِبوُا فِی الْفُلْک دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدّین فَلمَّا نَجَّاهُمْ اِلی الْبرِّ اِذاهُمْ یُشْرِکوُن» (102) هرگاه بر کشتی سوار و در آستانه غرق شدن قرار گیرند، با اخلاص خدا را میخوانند، اما همین که به خشکی پا گذاشتند و نجات یافتند مشرک میشوند.به هرحال، کار برای خود، نفسپرستی است.

کار برای مردم، بتپرستی است.کار برای خدا و خلق، دوگانهپرستی است.و کارِ خود و خلق را برای خدا کردن، خداپرستی است.در مناجات میخوانیم: «اِلهی ما عَبَدْتُک خَوْفاً مِنْ نارِک وَ لا طَمَعاً فی جَنَّتِک بَلْ وَجَدْتُک اَهْلاً لِلْعِبادَة فَعَبْدتُک» (103) خداوندا! عبادتِ من نه از ترس دوزخ و نه به طمع بهشت توست، بلکه بخاطر آنست که تو را شایسته عبادت و بندگی یافتم پس تو را عبادت کردم.آری، این تجّارند که به طمع سود کار میکنند و این بردگانند که از روی ترس کار میکنند، آزادگان و اَحرار بخاطر شکر نعمتهای الهی او را عبادت میکنند. چنانکه در کلمات معصومین آمده است:«اِنَّ قَوماً عَبَدوُا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْک عِبادَةُ التُّجارِ وَ اِنَّ قَوْماً عَبَدوُا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْک عِبادَةُ الْعَبیدِ و اِنَّ قَوماً عَبَدوُاللَّهَ شُکْراً فَتِلْک عِبادَةُ الْاَحْرارِ» (104) به قول حافظ:در ضمیر ما نمیگنجد بغیر از دوست کسهردو عالمرا بهدشمن دِهکهما را دوست بسدر عشق مادی انسان معشوق را برای خود میخواهد، اما در عشق معنوی، انسان خود را برای معشوق. علیعلیه السلام در دعای کمیل میگوید: «وَاجْعَلْ قَلْبی بِحُبِّک مُتَیَّماً» خداوندا! قلبم را از محبّت خود لبریز کن.راه رسیدن به قربرسیدن به قرب الهی و قصد قربت از دو راه است:یکی شناخت عظمت و مقام خداوند و دیگری شناخت پوچی و بیاعتباری غیر او.قرآن همواره نعمتها و الطاف الهی را بر بندگان مطرح میکند تا انسان را عاشق خدا کند. ذکر صفات او، آفریدههای او، امدادهای مادی و معنوی او و دهها نعمت بزرگ و کوچک، همه و همه بخاطر آنست که محبت و عشق ما را به خدا زیاد کند.از طرف دیگر آیات زیادی ضعف و پوچی غیر او را شمرده و میفرماید: غیر او نه عزّتی دارد نه قدرتی، اگر همه جمع شوند و بخواهند مگسی خلق کنند نمیتوانند، جز او چه کسی میتواند به ندای افراد مضطرّ و درمانده پاسخ دهد؟ آیا درست است که دیگران را در کنار خدا مطرح کنیم و آنها را همسان و یکسان با خدا بدانیم؟خاطرهیکی از مراجع تقلید جهان تشیّع، آیةاللّه العظمی بروجردی بود. ایشان در ایام سوگواری در منزلش عزاداری برپا میکرد. در یکی از این جلسات حال ایشان خوب نبود، لذا در همان اتاق شخصی خود استراحت میکردند و به صدای سخنران گوش میدادند.یکی از حاضران در مجلس عزا میگوید: برای سلامتی امام زمان و آقای بروجردی صلوات.ناگهان دیدند که ایشان عصای خود را به در میکوبد، نزدیکان آقا حاضر شدند و پرسیدند: چه امری دارید؟ این مرجع بزرگوار فرمودند: چرا نام مرا در کنار نام امامزمانعلیه السلام بردید؟ من که لایق نیستم شما نام مرا در ردیف نام امام ببرید و برای هر دو صلوات بفرستید. (105) این مرجع دینی که نایب امام زمان است حاضر نمیشود نامش در ردیف نام امام معصوم آورده شود، اما بسیاری از ما از روی کجفهمی و بیادبی، نام موجوداتی ضعیف و سراپا نیاز و احتیاج را در کنار خداوند قادر مطلق متعال قرار میدهیم و گویا آنها را در یک ردیف میدانیم.

کیفیّت یا کمّیتاسلام به چگونگی کار و هدف و انگیزه آن توجه بسیار کرده است. قرآن از عملِ بهتر ستایش میکند نه عملِ بیشتر، و میفرماید:«لِیَبْلُوَکُمْ اَیّکُم اَحْسَنُ عَمَلاً» (106) خداوند شما را در بوته امتحان قرار میدهد تا مشخّص شود کدامیک از شما بهترین عمل را بجای آورد.

حضرت علیعلیه السلام در رکوع انگشترش را به فقیری داد و آیهای از قرآن بخاطر آن نازل شد. مردم گمان کردهاند نازل شدن یک آیه بخاطر یک انگشتر، از آن جهت بوده که انگشتر قیمتی بوده و لذا گفتهاند: قیمت انگشتر به مقدار خراج و مالیاتِ شامات و سوریه بوده است.در حالی که انگشتری با چنین قیمت هرگز با زهد



خرید و دانلود تحقیق در مورد درجات قرب به خداوند متعال


تحقیق در مورد درجات ایمان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .Doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 12 صفحه

 قسمتی از متن .Doc : 

 

مقد مه :

سیاس خدای عزوجل که انسا را افرید و به اوعقل داد تا راه حق و باطل را از هم تشخیص دهد. که ییمودن راه حق تنها با داشتن ایمان حاصل میشود,و ایمان خود دارای مراتبی میباشد که افراد بر حسب ان با یکدیکر متفاوت میباشند.

موضوع تحقیق من درجات و مراتب ایمان است . که با مطاله ی جهار کتاب توانسته ام مطالب مختصری را جمع اوری کنم و به صورت تحقیق خود ارائه دهم با امید اینکه مفید واقع شده و مورد قبل شما استاد کرامی قرار کیرد. اما قبل از اینکه بخواهم مستقیما به درجات ایمان بیردازم ابتدا اشاره ای به( خود ایمان که اصلا ایمان جیست ؟ جکونه حاصل می شود. جرا وجود علم درایمان موثر است , ) دارم . بعد از ان به درجات ایمان برداخته ام .

1-* ایمان جیست؟

ایمان عبارت است از باوری که توام با اقراروعمل به مقتضای باور باشد. اقرار به عقاید اسلامی بدون

باور قلبی ایمان نیست باور قلبی هم بدون اقرار عملی ایـــمان نیست . بدین جهت فرعون با اینکه یقین داشت انجه موسی (ع) می کوید حق است و رسالت موسی (ع) را قلبا باور کرده بود ولی به او مومن کفته نمی شد جون از روی لجاجت و اسـتـــکبار اقرار به یکانکی خدا و نبوت موسی نمی کرد. ولی وقتی در حـــــال غرق شدن اصطرارا اعتراف به توحید و رسالت موسی نمود کفت: امنت انه لا اله الاالذی امنت به بنواسراییل وانـا من المسلمین : ایمان اوردم که خدایی جزان خدا که بنی اسراییل به او ایمان اورده اند وجود ندارد ومن یــــکی از مسلمانانم .

در اینجا فرعون جبرا ایمان اورد. قبلا باورقلبی داشت و ترس از غرق شدن ومـردن او را وادار به اقرار زبانی کرد.بس او مومن شد ولی به صورت اضطراری واز روی اجبار.

بنابراین ایمان دو رکن دارد:اعتقاد قلبی و اقرارعملی رکن اول دراختیار انسان نیست یعنی انسان نمیتواند به دلخواه خود هر جه را بخواهد باور کند یا باور نکند ولی رکن دوم در اختیار انسان است

و مربوط به عقل و بعد عملی وجود انسان می باشد .یعنی انسان می تواند به انجه باور دارد اعتراف کند وبه

مقتضای ان عمل نماید ولی عملا اعتراف به اعتقادات خود نداشته باشد اعتقادات قلبیکه رکن اول ایمان است, جون در اختیار انسان نیست اجبار بردار هم نیست , یعنی به زور نمی شود اعتقاد کسی را عوض کرد. ولی رکن دوم ایمان که اقرار عملی است جون در اختیار انسان است قابل اجبار است یعنی می شود جبرا کسی را وادار کرد که به عقاید خود عملا اعتراف کند یا بر خلاف عقیده خود عمل نماید و خـــــود نیزدارای مـــراتبی

است . که این مراتب ازراه علم حاصل می شود که در اینجا به تلازم وجودی علم و ایمان اشاره می کنیم .

2-* تلازم وجودی علم و ایمان :

به دلیل قدرتی که عقل در شناخت وا کاهی نسبت به قضایا وکزاره های دینی دارد و در نتیجه به دلیل تا ثیری که علم در تقویم و یالایش ایمان صحیح و سالم دارد بین علم و ایمان صحیح, تلازم وجودی بوده ولی ملازمه عدمی نیست وبر همین اساس در بسیاری ازمتون دینی , ایمان و عبودیت افراد در کرو ا کاهی و علم انها قرار داده شده است نظیر :

- (انما یخشی ا... من عباده العلماء) به درستی که بندکان خدا فقط عالمان هستند که از خدا وند سبحان خشیت

دارند .

- (ما امن المومن حتی عقل ) مومن تا هنکامی که تعقل نکند ایمان نمی اورد.

دربرخی از متون مر تبه ایمان و عبودیت در کرو رتبه علم و ا کاهی افراد دانسته شده است مانند :

- (المتعبد بغیرعلم کحمار الطاحونه یدور و لایبرح من مکانه )عبادت کننده بی علم به خر دوار اسیاب می ماند که دور میزند و راه به جایی نمی برد .

- (ینبی عن قیمته کل امری علمه وعقله ) از ارزش وقیمت هر کس علم و عقل او خبر می دهد .

- (علی قدر العقل یکون الدین ) دین هر کس به مقدار عقل اوست .

عبارت های یاد شده نشان می دهد که علی رغم جدایی نفیر تلازم سلبی بین علم و ایمان , تلازمی وجودی بین ان دو است , یعنی ایمان صحیح و صواب و ایمان یقینی و مستحکم و مصون از تغییراتی که در صور مختلف خیال حاصل می شود, تنها در صورتی حاصل می شود که به امری حقیقی ثعلق داشته وبا معرفتی یقینی نسبت به ان ان امر قرین باشد, جه اینکه ایمان بدون معرفت و علم صحیح , همانند معرفت بدون ایمان خطر ناک و افت زا ست. تلازم وجودی علم وایمان بدین معنا ست که مراتب عالیه ی ایمان بدون مراتب عالی علم هرکز تحصیل نمیشود و از این جهت در تعقیب ایمان سالم از تحصیل دانش و علم کریزی نیست .

علت اختلاف درجات ایمان رامی توان اختلاف در درجات علم دانست زیرا اختلاف درجات به این دلیل است که ایمان هر کس به اندازه ی علم است .

3-*علت اختلاف درجات ایمان :

این اختلاف درجات به این دلیل است که ایمان هر کس به اندازه ی علم اوست علمی که حیات دل به ان بسته است و ان نوری است که با برداشته شدن حجاب میان دل و خدای بزرک د دل حاصل می شود. به دلیل :

- ( ا... ولی الذین امنو یخرجهم من الظلمات الی النور ) خداوند عهده دار سر یرستی کسانی است که ایمان اورده اند انها را از تاریکی ها به سوی نور بیرون می برد . و

- ( لیس العلم بکثرة التعلم انما هو نور یقذ فه ا... فی قلب من یرید ا... ان یهدیه ) علم به اموختن زیاد نیست

بلکه علم نوری است که خداوند در دل هر کس که بخواهد او را هدایت کند می افکند. واین نور همجون سایر

نوها قابل قوت و ضعف و نقص است به دلیل :

- (واذا تلیت علیهم ایاته زادتهم ایمانا ) وجون ایات او بر انها خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید .

- ( و قل رب زدنی علما ) و بکو خداوندا علم مرا افزون کن .

و هر کاه حجاب برداشته شود نوری افزوده می کردد وبه تبع ان ایمان نیرومندتر شده رو به تکامل می کذارد

تا انجا که نور ان کسترش یافته در نتیجه سینه اس باز شده وبر حقایق اشیاء اطلاع حاصل میکند امور نهایی برایش هویدا وهر جیزی را در جای خود می شناسى از این رو صدق و راستی ییامبر در انجه خبر داده اند



خرید و دانلود تحقیق در مورد درجات ایمان


تحقیق در مورد درجات قرب به خداوند متعال

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 13 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

درجات قرب به خداوند متعال

لفظ «درجات» در قرآن، مکرّر و با تعبیرهای مختلفی آمده است که نکات لطیفی دربر دارد. برای بعضی میفرماید: «لَهُمْ دَرَجات» (98) برای آنها درجاتی است. اما درباره عدّه دیگری میفرماید: «هُمْ دَرَجاتٌ» (99) آنان خود درجه هستند. مانند افراد بزرگی که اگر در پایین مجلس هم بنشینند آنجا میشود بالا، یعنی خود آنان درجه سازند، نه آنکه درجه و مقام آنها را بالا ببرد.این درجهبندی معنوی مخصوص انسانها نیست، بلکه سلسله مراتب در میان فرشتگان نیز هست.

قرآن در مورد جبرئیل میفرماید: «مُطاعٍ ثَمَّ اَمین» (100) یعنی مورد اطاعت دیگر فرشتگان است.به هر حال درجات انسانها در اطاعت از خدا متفاوت است:1- گاهی فقط مطیع است، اما نه از روی رضا.2- گاهی نه فقط مطیع که محبّ است، یعنی بر اساس عشق و محبّت اطاعت میکند.3- گاهی بالاتر از اطاعت و محبّت، به معرفت کامل میرسد و هرچه میبیند او را میبیند.حضرت علیعلیه السلام میفرماید: «ما رَأَیْتُ شَیْئاً اِلاَّ وَ رَأَیْتُ اللَّه قَبْلَه و بَعْدَه و مَعَه» (101) خدا را برای خدا بخوانیممیگویند: سلطان محمود غزنوی برای آزمایش درباریانش که چقدر به او وفادارند، کاروانی به راه انداخت و صندوق جواهری را بر شتری نهاد اما در آنرا قفل نکرد. در مسیر راه به درّهای رسیدند او شتر را رَم داد، صندوق برگشت و جواهرات به درّه سرازیر شد. سلطان گفت: هر کس هر جواهری به دستش رسید از آنِ او باشد، اطرافیان شاه را رها کردند و به سراغ جمع کردنِ درّ و گوهر رفتند.در این میان دید که اَیاز جواهرات را رها کرده و به دنبال سلطان آمده است. از او پرسید تو چرا به سراغ جواهرات نرفتی؟ ایاز در جواب گفت:منم در قفای تو میتاختمزخدمت به نعمت نپرداختمآنگاه مولوی از این ماجرا نتیجهگیری کرده و میگوید:گر از دوست چشمت به احسان اوستتو در بند خویشی نه در بند دوستخلاف طریقت بود کاولیاءتمنا کنند از خدا جز خداقرآن از کسانی که خدا را بخاطر خود میخوانند و فقط در مشکلات به سراغ او میروند و در غیر آن خدا را فراموش و یا حتی انکار میکنند، به شدت انتقاد کرده است:«فَاِذا رَکِبوُا فِی الْفُلْک دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدّین فَلمَّا نَجَّاهُمْ اِلی الْبرِّ اِذاهُمْ یُشْرِکوُن» (102) هرگاه بر کشتی سوار و در آستانه غرق شدن قرار گیرند، با اخلاص خدا را میخوانند، اما همین که به خشکی پا گذاشتند و نجات یافتند مشرک میشوند.به هرحال، کار برای خود، نفسپرستی است.

کار برای مردم، بتپرستی است.کار برای خدا و خلق، دوگانهپرستی است.و کارِ خود و خلق را برای خدا کردن، خداپرستی است.در مناجات میخوانیم: «اِلهی ما عَبَدْتُک خَوْفاً مِنْ نارِک وَ لا طَمَعاً فی جَنَّتِک بَلْ وَجَدْتُک اَهْلاً لِلْعِبادَة فَعَبْدتُک» (103) خداوندا! عبادتِ من نه از ترس دوزخ و نه به طمع بهشت توست، بلکه بخاطر آنست که تو را شایسته عبادت و بندگی یافتم پس تو را عبادت کردم.آری، این تجّارند که به طمع سود کار میکنند و این بردگانند که از روی ترس کار میکنند، آزادگان و اَحرار بخاطر شکر نعمتهای الهی او را عبادت میکنند. چنانکه در کلمات معصومین آمده است:«اِنَّ قَوماً عَبَدوُا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْک عِبادَةُ التُّجارِ وَ اِنَّ قَوْماً عَبَدوُا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْک عِبادَةُ الْعَبیدِ و اِنَّ قَوماً عَبَدوُاللَّهَ شُکْراً فَتِلْک عِبادَةُ الْاَحْرارِ» (104) به قول حافظ:در ضمیر ما نمیگنجد بغیر از دوست کسهردو عالمرا بهدشمن دِهکهما را دوست بسدر عشق مادی انسان معشوق را برای خود میخواهد، اما در عشق معنوی، انسان خود را برای معشوق. علیعلیه السلام در دعای کمیل میگوید: «وَاجْعَلْ قَلْبی بِحُبِّک مُتَیَّماً» خداوندا! قلبم را از محبّت خود لبریز کن.راه رسیدن به قربرسیدن به قرب الهی و قصد قربت از دو راه است:یکی شناخت عظمت و مقام خداوند و دیگری شناخت پوچی و بیاعتباری غیر او.قرآن همواره نعمتها و الطاف الهی را بر بندگان مطرح میکند تا انسان را عاشق خدا کند. ذکر صفات او، آفریدههای او، امدادهای مادی و معنوی او و دهها نعمت بزرگ و کوچک، همه و همه بخاطر آنست که محبت و عشق ما را به خدا زیاد کند.از طرف دیگر آیات زیادی ضعف و پوچی غیر او را شمرده و میفرماید: غیر او نه عزّتی دارد نه قدرتی، اگر همه جمع شوند و بخواهند مگسی خلق کنند نمیتوانند، جز او چه کسی میتواند به ندای افراد مضطرّ و درمانده پاسخ دهد؟ آیا درست است که دیگران را در کنار خدا مطرح کنیم و آنها را همسان و یکسان با خدا بدانیم؟خاطرهیکی از مراجع تقلید جهان تشیّع، آیةاللّه العظمی بروجردی بود. ایشان در ایام سوگواری در منزلش عزاداری برپا میکرد. در یکی از این جلسات حال ایشان خوب نبود، لذا در همان اتاق شخصی خود استراحت میکردند و به صدای سخنران گوش میدادند.یکی از حاضران در مجلس عزا میگوید: برای سلامتی امام زمان و آقای بروجردی صلوات.ناگهان دیدند که ایشان عصای خود را به در میکوبد، نزدیکان آقا حاضر شدند و پرسیدند: چه امری دارید؟ این مرجع بزرگوار فرمودند: چرا نام مرا در کنار نام امامزمانعلیه السلام بردید؟ من که لایق نیستم شما نام مرا در ردیف نام امام ببرید و برای هر دو صلوات بفرستید. (105) این مرجع دینی که نایب امام زمان است حاضر نمیشود نامش در ردیف نام امام معصوم آورده شود، اما بسیاری از ما از روی کجفهمی و بیادبی، نام موجوداتی ضعیف و سراپا نیاز و احتیاج را در کنار خداوند قادر مطلق متعال قرار میدهیم و گویا آنها را در یک ردیف میدانیم.

کیفیّت یا کمّیتاسلام به چگونگی کار و هدف و انگیزه آن توجه بسیار کرده است. قرآن از عملِ بهتر ستایش میکند نه عملِ بیشتر، و میفرماید:«لِیَبْلُوَکُمْ اَیّکُم اَحْسَنُ عَمَلاً» (106) خداوند شما را در بوته امتحان قرار میدهد تا مشخّص شود کدامیک از شما بهترین عمل را بجای آورد.

حضرت علیعلیه السلام در رکوع انگشترش را به فقیری داد و آیهای از قرآن بخاطر آن نازل شد. مردم گمان کردهاند نازل شدن یک آیه بخاطر یک انگشتر، از آن جهت بوده که انگشتر قیمتی بوده و لذا گفتهاند: قیمت انگشتر به مقدار خراج و مالیاتِ شامات و سوریه بوده است.در حالی که انگشتری با چنین قیمت هرگز با زهد



خرید و دانلود تحقیق در مورد درجات قرب به خداوند متعال


تحقیق در مورد درجات ایمان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .Doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 12 صفحه

 قسمتی از متن .Doc : 

 

مقد مه :

سیاس خدای عزوجل که انسا را افرید و به اوعقل داد تا راه حق و باطل را از هم تشخیص دهد. که ییمودن راه حق تنها با داشتن ایمان حاصل میشود,و ایمان خود دارای مراتبی میباشد که افراد بر حسب ان با یکدیکر متفاوت میباشند.

موضوع تحقیق من درجات و مراتب ایمان است . که با مطاله ی جهار کتاب توانسته ام مطالب مختصری را جمع اوری کنم و به صورت تحقیق خود ارائه دهم با امید اینکه مفید واقع شده و مورد قبل شما استاد کرامی قرار کیرد. اما قبل از اینکه بخواهم مستقیما به درجات ایمان بیردازم ابتدا اشاره ای به( خود ایمان که اصلا ایمان جیست ؟ جکونه حاصل می شود. جرا وجود علم درایمان موثر است , ) دارم . بعد از ان به درجات ایمان برداخته ام .

1-* ایمان جیست؟

ایمان عبارت است از باوری که توام با اقراروعمل به مقتضای باور باشد. اقرار به عقاید اسلامی بدون

باور قلبی ایمان نیست باور قلبی هم بدون اقرار عملی ایـــمان نیست . بدین جهت فرعون با اینکه یقین داشت انجه موسی (ع) می کوید حق است و رسالت موسی (ع) را قلبا باور کرده بود ولی به او مومن کفته نمی شد جون از روی لجاجت و اسـتـــکبار اقرار به یکانکی خدا و نبوت موسی نمی کرد. ولی وقتی در حـــــال غرق شدن اصطرارا اعتراف به توحید و رسالت موسی نمود کفت: امنت انه لا اله الاالذی امنت به بنواسراییل وانـا من المسلمین : ایمان اوردم که خدایی جزان خدا که بنی اسراییل به او ایمان اورده اند وجود ندارد ومن یــــکی از مسلمانانم .

در اینجا فرعون جبرا ایمان اورد. قبلا باورقلبی داشت و ترس از غرق شدن ومـردن او را وادار به اقرار زبانی کرد.بس او مومن شد ولی به صورت اضطراری واز روی اجبار.

بنابراین ایمان دو رکن دارد:اعتقاد قلبی و اقرارعملی رکن اول دراختیار انسان نیست یعنی انسان نمیتواند به دلخواه خود هر جه را بخواهد باور کند یا باور نکند ولی رکن دوم در اختیار انسان است

و مربوط به عقل و بعد عملی وجود انسان می باشد .یعنی انسان می تواند به انجه باور دارد اعتراف کند وبه

مقتضای ان عمل نماید ولی عملا اعتراف به اعتقادات خود نداشته باشد اعتقادات قلبیکه رکن اول ایمان است, جون در اختیار انسان نیست اجبار بردار هم نیست , یعنی به زور نمی شود اعتقاد کسی را عوض کرد. ولی رکن دوم ایمان که اقرار عملی است جون در اختیار انسان است قابل اجبار است یعنی می شود جبرا کسی را وادار کرد که به عقاید خود عملا اعتراف کند یا بر خلاف عقیده خود عمل نماید و خـــــود نیزدارای مـــراتبی

است . که این مراتب ازراه علم حاصل می شود که در اینجا به تلازم وجودی علم و ایمان اشاره می کنیم .

2-* تلازم وجودی علم و ایمان :

به دلیل قدرتی که عقل در شناخت وا کاهی نسبت به قضایا وکزاره های دینی دارد و در نتیجه به دلیل تا ثیری که علم در تقویم و یالایش ایمان صحیح و سالم دارد بین علم و ایمان صحیح, تلازم وجودی بوده ولی ملازمه عدمی نیست وبر همین اساس در بسیاری ازمتون دینی , ایمان و عبودیت افراد در کرو ا کاهی و علم انها قرار داده شده است نظیر :

- (انما یخشی ا... من عباده العلماء) به درستی که بندکان خدا فقط عالمان هستند که از خدا وند سبحان خشیت

دارند .

- (ما امن المومن حتی عقل ) مومن تا هنکامی که تعقل نکند ایمان نمی اورد.

دربرخی از متون مر تبه ایمان و عبودیت در کرو رتبه علم و ا کاهی افراد دانسته شده است مانند :

- (المتعبد بغیرعلم کحمار الطاحونه یدور و لایبرح من مکانه )عبادت کننده بی علم به خر دوار اسیاب می ماند که دور میزند و راه به جایی نمی برد .

- (ینبی عن قیمته کل امری علمه وعقله ) از ارزش وقیمت هر کس علم و عقل او خبر می دهد .

- (علی قدر العقل یکون الدین ) دین هر کس به مقدار عقل اوست .

عبارت های یاد شده نشان می دهد که علی رغم جدایی نفیر تلازم سلبی بین علم و ایمان , تلازمی وجودی بین ان دو است , یعنی ایمان صحیح و صواب و ایمان یقینی و مستحکم و مصون از تغییراتی که در صور مختلف خیال حاصل می شود, تنها در صورتی حاصل می شود که به امری حقیقی ثعلق داشته وبا معرفتی یقینی نسبت به ان ان امر قرین باشد, جه اینکه ایمان بدون معرفت و علم صحیح , همانند معرفت بدون ایمان خطر ناک و افت زا ست. تلازم وجودی علم وایمان بدین معنا ست که مراتب عالیه ی ایمان بدون مراتب عالی علم هرکز تحصیل نمیشود و از این جهت در تعقیب ایمان سالم از تحصیل دانش و علم کریزی نیست .

علت اختلاف درجات ایمان رامی توان اختلاف در درجات علم دانست زیرا اختلاف درجات به این دلیل است که ایمان هر کس به اندازه ی علم است .

3-*علت اختلاف درجات ایمان :

این اختلاف درجات به این دلیل است که ایمان هر کس به اندازه ی علم اوست علمی که حیات دل به ان بسته است و ان نوری است که با برداشته شدن حجاب میان دل و خدای بزرک د دل حاصل می شود. به دلیل :

- ( ا... ولی الذین امنو یخرجهم من الظلمات الی النور ) خداوند عهده دار سر یرستی کسانی است که ایمان اورده اند انها را از تاریکی ها به سوی نور بیرون می برد . و

- ( لیس العلم بکثرة التعلم انما هو نور یقذ فه ا... فی قلب من یرید ا... ان یهدیه ) علم به اموختن زیاد نیست

بلکه علم نوری است که خداوند در دل هر کس که بخواهد او را هدایت کند می افکند. واین نور همجون سایر

نوها قابل قوت و ضعف و نقص است به دلیل :

- (واذا تلیت علیهم ایاته زادتهم ایمانا ) وجون ایات او بر انها خوانده شود بر ایمانشان بیفزاید .

- ( و قل رب زدنی علما ) و بکو خداوندا علم مرا افزون کن .

و هر کاه حجاب برداشته شود نوری افزوده می کردد وبه تبع ان ایمان نیرومندتر شده رو به تکامل می کذارد

تا انجا که نور ان کسترش یافته در نتیجه سینه اس باز شده وبر حقایق اشیاء اطلاع حاصل میکند امور نهایی برایش هویدا وهر جیزی را در جای خود می شناسى از این رو صدق و راستی ییامبر در انجه خبر داده اند



خرید و دانلود تحقیق در مورد درجات ایمان


تحقیق در مورد درجات قرب به خداوند متعال

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 13 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

درجات قرب به خداوند متعال

لفظ «درجات» در قرآن، مکرّر و با تعبیرهای مختلفی آمده است که نکات لطیفی دربر دارد. برای بعضی میفرماید: «لَهُمْ دَرَجات» (98) برای آنها درجاتی است. اما درباره عدّه دیگری میفرماید: «هُمْ دَرَجاتٌ» (99) آنان خود درجه هستند. مانند افراد بزرگی که اگر در پایین مجلس هم بنشینند آنجا میشود بالا، یعنی خود آنان درجه سازند، نه آنکه درجه و مقام آنها را بالا ببرد.این درجهبندی معنوی مخصوص انسانها نیست، بلکه سلسله مراتب در میان فرشتگان نیز هست.

قرآن در مورد جبرئیل میفرماید: «مُطاعٍ ثَمَّ اَمین» (100) یعنی مورد اطاعت دیگر فرشتگان است.به هر حال درجات انسانها در اطاعت از خدا متفاوت است:1- گاهی فقط مطیع است، اما نه از روی رضا.2- گاهی نه فقط مطیع که محبّ است، یعنی بر اساس عشق و محبّت اطاعت میکند.3- گاهی بالاتر از اطاعت و محبّت، به معرفت کامل میرسد و هرچه میبیند او را میبیند.حضرت علیعلیه السلام میفرماید: «ما رَأَیْتُ شَیْئاً اِلاَّ وَ رَأَیْتُ اللَّه قَبْلَه و بَعْدَه و مَعَه» (101) خدا را برای خدا بخوانیممیگویند: سلطان محمود غزنوی برای آزمایش درباریانش که چقدر به او وفادارند، کاروانی به راه انداخت و صندوق جواهری را بر شتری نهاد اما در آنرا قفل نکرد. در مسیر راه به درّهای رسیدند او شتر را رَم داد، صندوق برگشت و جواهرات به درّه سرازیر شد. سلطان گفت: هر کس هر جواهری به دستش رسید از آنِ او باشد، اطرافیان شاه را رها کردند و به سراغ جمع کردنِ درّ و گوهر رفتند.در این میان دید که اَیاز جواهرات را رها کرده و به دنبال سلطان آمده است. از او پرسید تو چرا به سراغ جواهرات نرفتی؟ ایاز در جواب گفت:منم در قفای تو میتاختمزخدمت به نعمت نپرداختمآنگاه مولوی از این ماجرا نتیجهگیری کرده و میگوید:گر از دوست چشمت به احسان اوستتو در بند خویشی نه در بند دوستخلاف طریقت بود کاولیاءتمنا کنند از خدا جز خداقرآن از کسانی که خدا را بخاطر خود میخوانند و فقط در مشکلات به سراغ او میروند و در غیر آن خدا را فراموش و یا حتی انکار میکنند، به شدت انتقاد کرده است:«فَاِذا رَکِبوُا فِی الْفُلْک دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدّین فَلمَّا نَجَّاهُمْ اِلی الْبرِّ اِذاهُمْ یُشْرِکوُن» (102) هرگاه بر کشتی سوار و در آستانه غرق شدن قرار گیرند، با اخلاص خدا را میخوانند، اما همین که به خشکی پا گذاشتند و نجات یافتند مشرک میشوند.به هرحال، کار برای خود، نفسپرستی است.

کار برای مردم، بتپرستی است.کار برای خدا و خلق، دوگانهپرستی است.و کارِ خود و خلق را برای خدا کردن، خداپرستی است.در مناجات میخوانیم: «اِلهی ما عَبَدْتُک خَوْفاً مِنْ نارِک وَ لا طَمَعاً فی جَنَّتِک بَلْ وَجَدْتُک اَهْلاً لِلْعِبادَة فَعَبْدتُک» (103) خداوندا! عبادتِ من نه از ترس دوزخ و نه به طمع بهشت توست، بلکه بخاطر آنست که تو را شایسته عبادت و بندگی یافتم پس تو را عبادت کردم.آری، این تجّارند که به طمع سود کار میکنند و این بردگانند که از روی ترس کار میکنند، آزادگان و اَحرار بخاطر شکر نعمتهای الهی او را عبادت میکنند. چنانکه در کلمات معصومین آمده است:«اِنَّ قَوماً عَبَدوُا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْک عِبادَةُ التُّجارِ وَ اِنَّ قَوْماً عَبَدوُا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْک عِبادَةُ الْعَبیدِ و اِنَّ قَوماً عَبَدوُاللَّهَ شُکْراً فَتِلْک عِبادَةُ الْاَحْرارِ» (104) به قول حافظ:در ضمیر ما نمیگنجد بغیر از دوست کسهردو عالمرا بهدشمن دِهکهما را دوست بسدر عشق مادی انسان معشوق را برای خود میخواهد، اما در عشق معنوی، انسان خود را برای معشوق. علیعلیه السلام در دعای کمیل میگوید: «وَاجْعَلْ قَلْبی بِحُبِّک مُتَیَّماً» خداوندا! قلبم را از محبّت خود لبریز کن.راه رسیدن به قربرسیدن به قرب الهی و قصد قربت از دو راه است:یکی شناخت عظمت و مقام خداوند و دیگری شناخت پوچی و بیاعتباری غیر او.قرآن همواره نعمتها و الطاف الهی را بر بندگان مطرح میکند تا انسان را عاشق خدا کند. ذکر صفات او، آفریدههای او، امدادهای مادی و معنوی او و دهها نعمت بزرگ و کوچک، همه و همه بخاطر آنست که محبت و عشق ما را به خدا زیاد کند.از طرف دیگر آیات زیادی ضعف و پوچی غیر او را شمرده و میفرماید: غیر او نه عزّتی دارد نه قدرتی، اگر همه جمع شوند و بخواهند مگسی خلق کنند نمیتوانند، جز او چه کسی میتواند به ندای افراد مضطرّ و درمانده پاسخ دهد؟ آیا درست است که دیگران را در کنار خدا مطرح کنیم و آنها را همسان و یکسان با خدا بدانیم؟خاطرهیکی از مراجع تقلید جهان تشیّع، آیةاللّه العظمی بروجردی بود. ایشان در ایام سوگواری در منزلش عزاداری برپا میکرد. در یکی از این جلسات حال ایشان خوب نبود، لذا در همان اتاق شخصی خود استراحت میکردند و به صدای سخنران گوش میدادند.یکی از حاضران در مجلس عزا میگوید: برای سلامتی امام زمان و آقای بروجردی صلوات.ناگهان دیدند که ایشان عصای خود را به در میکوبد، نزدیکان آقا حاضر شدند و پرسیدند: چه امری دارید؟ این مرجع بزرگوار فرمودند: چرا نام مرا در کنار نام امامزمانعلیه السلام بردید؟ من که لایق نیستم شما نام مرا در ردیف نام امام ببرید و برای هر دو صلوات بفرستید. (105) این مرجع دینی که نایب امام زمان است حاضر نمیشود نامش در ردیف نام امام معصوم آورده شود، اما بسیاری از ما از روی کجفهمی و بیادبی، نام موجوداتی ضعیف و سراپا نیاز و احتیاج را در کنار خداوند قادر مطلق متعال قرار میدهیم و گویا آنها را در یک ردیف میدانیم.

کیفیّت یا کمّیتاسلام به چگونگی کار و هدف و انگیزه آن توجه بسیار کرده است. قرآن از عملِ بهتر ستایش میکند نه عملِ بیشتر، و میفرماید:«لِیَبْلُوَکُمْ اَیّکُم اَحْسَنُ عَمَلاً» (106) خداوند شما را در بوته امتحان قرار میدهد تا مشخّص شود کدامیک از شما بهترین عمل را بجای آورد.

حضرت علیعلیه السلام در رکوع انگشترش را به فقیری داد و آیهای از قرآن بخاطر آن نازل شد. مردم گمان کردهاند نازل شدن یک آیه بخاطر یک انگشتر، از آن جهت بوده که انگشتر قیمتی بوده و لذا گفتهاند: قیمت انگشتر به مقدار خراج و مالیاتِ شامات و سوریه بوده است.در حالی که انگشتری با چنین قیمت هرگز با زهد



خرید و دانلود تحقیق در مورد درجات قرب به خداوند متعال