لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
دیرینه شناسی شفا
اعتقاد به نیروهای ماورایی ، همزاد و همراه انسان از آغاز خلقت بوده است . انسانهای اولیه ، اعتقاد داشتند که بیماری و درد نوعی تجاوز ارواح خبیثه به جسم شخص است . بعدها جادوگران قبیله به تدریج وردهای مخصوص بیرون راندن این ارواح از بدن بیمار را تکمیل کردند . آنها مشاهده گرانی زیرک بودند که پس از مدتی شروع به درک خواص دارویی بعضی ازگیاهان کردند و برای التیام جراحات و تسکین دردها و ناراحتی ها داروهای مختلف ساختند . با گذشت زمان وتوسعه این دانش ، آنها که به واقعیات و حقایق قابل لمس علاقه مند بوند ، به روش معالجه گیاهی متمایل شدند واز سحر و افسون دوری جستند و کسانی که پذیرش حقایق دنیای عینی ونیروهای غیر قابل لمس را داشتند ، در همان زمینه تخصص یافتند و به این ترتیب دو حرفه عالی طب و روحانیت تولد یافت . (1)
اینکه برخی امراض و بیماریها بدون دخالت عناصر مادی درمان شده و به اصطلاح شفا حاصل آمده باشد ، به لحاظ تاریخی اثبات شده است .
اسناد اولیه انجیل حاوی این مطلب است که مردم اسرائیل خود را با ذخیره شدن به ماری برنجی در بیابان هنگام مار گزیدگی شفا می دادند .
موارد زیادی از شفای روحی ـ فکری پیش از دوره نبوت موسی در اسناد تاریخی آن زمان ثبت شده است . عهد عتیق مملو ازموارد شفای روحی ـ فکری است . الیشا ، الیا ، دانیال ودیگر پیامبران شفا دهنده های روحی بودند و آن را به صورت بخشی ازکار خود انجام می دادند . همه این پیامبران به ژرفای ساختمان بشر دست یافته بودند اصل شفا را که در درون هریک از ما قرار دارد آزاد می کردند (2)
نحوه شفای عیسای مسیح نیز این گونه بود که او اظهار می داشت تمام بیماریها نتیجه نابسامانی حالات فکری درونی است . مسیح این اصل راتعلیم داد که اگر حالات روانی خود را اصلاح کنیم ، حالات بیماری فیزیکی ناپدید خواهد شد . (3)
مسیح با افراد در همان سطحی که بودند برخورد می کرد . در بعضی از موارد به زبان آوردن کلمات برای شفا کافی بود . در برخی دیگر او فقط بیمار را لمس می کرد ، ولی حداقل دریک مورد هنگامی که چشمان مرد نابینایی را به گل رس آغشته کرد ، از وسایل مادی استفاده نمود او می دانست که هیچ گونه خاصیت شفا دهنده ای درگل رس وجود ندارد، ولی ازطرفی نیز می دانست که آن مرد نابینا برای شفا به تکیه گاهی مادی نیاز دارد و به همین جهت درکاربرد آن تردید نکرد . مسیح می دانست که شفا از طریق همان اصلی که هنگام ادای سخنانش عمل
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
دیرینه شناسی شفا
اعتقاد به نیروهای ماورایی ، همزاد و همراه انسان از آغاز خلقت بوده است . انسانهای اولیه ، اعتقاد داشتند که بیماری و درد نوعی تجاوز ارواح خبیثه به جسم شخص است . بعدها جادوگران قبیله به تدریج وردهای مخصوص بیرون راندن این ارواح از بدن بیمار را تکمیل کردند . آنها مشاهده گرانی زیرک بودند که پس از مدتی شروع به درک خواص دارویی بعضی ازگیاهان کردند و برای التیام جراحات و تسکین دردها و ناراحتی ها داروهای مختلف ساختند . با گذشت زمان وتوسعه این دانش ، آنها که به واقعیات و حقایق قابل لمس علاقه مند بوند ، به روش معالجه گیاهی متمایل شدند واز سحر و افسون دوری جستند و کسانی که پذیرش حقایق دنیای عینی ونیروهای غیر قابل لمس را داشتند ، در همان زمینه تخصص یافتند و به این ترتیب دو حرفه عالی طب و روحانیت تولد یافت . (1)
اینکه برخی امراض و بیماریها بدون دخالت عناصر مادی درمان شده و به اصطلاح شفا حاصل آمده باشد ، به لحاظ تاریخی اثبات شده است .
اسناد اولیه انجیل حاوی این مطلب است که مردم اسرائیل خود را با ذخیره شدن به ماری برنجی در بیابان هنگام مار گزیدگی شفا می دادند .
موارد زیادی از شفای روحی ـ فکری پیش از دوره نبوت موسی در اسناد تاریخی آن زمان ثبت شده است . عهد عتیق مملو ازموارد شفای روحی ـ فکری است . الیشا ، الیا ، دانیال ودیگر پیامبران شفا دهنده های روحی بودند و آن را به صورت بخشی ازکار خود انجام می دادند . همه این پیامبران به ژرفای ساختمان بشر دست یافته بودند اصل شفا را که در درون هریک از ما قرار دارد آزاد می کردند (2)
نحوه شفای عیسای مسیح نیز این گونه بود که او اظهار می داشت تمام بیماریها نتیجه نابسامانی حالات فکری درونی است . مسیح این اصل راتعلیم داد که اگر حالات روانی خود را اصلاح کنیم ، حالات بیماری فیزیکی ناپدید خواهد شد . (3)
مسیح با افراد در همان سطحی که بودند برخورد می کرد . در بعضی از موارد به زبان آوردن کلمات برای شفا کافی بود . در برخی دیگر او فقط بیمار را لمس می کرد ، ولی حداقل دریک مورد هنگامی که چشمان مرد نابینایی را به گل رس آغشته کرد ، از وسایل مادی استفاده نمود او می دانست که هیچ گونه خاصیت شفا دهنده ای درگل رس وجود ندارد، ولی ازطرفی نیز می دانست که آن مرد نابینا برای شفا به تکیه گاهی مادی نیاز دارد و به همین جهت درکاربرد آن تردید نکرد . مسیح می دانست که شفا از طریق همان اصلی که هنگام ادای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
دیرینه شناسی شفا
اعتقاد به نیروهای ماورایی ، همزاد و همراه انسان از آغاز خلقت بوده است . انسانهای اولیه ، اعتقاد داشتند که بیماری و درد نوعی تجاوز ارواح خبیثه به جسم شخص است . بعدها جادوگران قبیله به تدریج وردهای مخصوص بیرون راندن این ارواح از بدن بیمار را تکمیل کردند . آنها مشاهده گرانی زیرک بودند که پس از مدتی شروع به درک خواص دارویی بعضی ازگیاهان کردند و برای التیام جراحات و تسکین دردها و ناراحتی ها داروهای مختلف ساختند . با گذشت زمان وتوسعه این دانش ، آنها که به واقعیات و حقایق قابل لمس علاقه مند بوند ، به روش معالجه گیاهی متمایل شدند واز سحر و افسون دوری جستند و کسانی که پذیرش حقایق دنیای عینی ونیروهای غیر قابل لمس را داشتند ، در همان زمینه تخصص یافتند و به این ترتیب دو حرفه عالی طب و روحانیت تولد یافت . (1)
اینکه برخی امراض و بیماریها بدون دخالت عناصر مادی درمان شده و به اصطلاح شفا حاصل آمده باشد ، به لحاظ تاریخی اثبات شده است .
اسناد اولیه انجیل حاوی این مطلب است که مردم اسرائیل خود را با ذخیره شدن به ماری برنجی در بیابان هنگام مار گزیدگی شفا می دادند .
موارد زیادی از شفای روحی ـ فکری پیش از دوره نبوت موسی در اسناد تاریخی آن زمان ثبت شده است . عهد عتیق مملو ازموارد شفای روحی ـ فکری است . الیشا ، الیا ، دانیال ودیگر پیامبران شفا دهنده های روحی بودند و آن را به صورت بخشی ازکار خود انجام می دادند . همه این پیامبران به ژرفای ساختمان بشر دست یافته بودند اصل شفا را که در درون هریک از ما قرار دارد آزاد می کردند (2)
نحوه شفای عیسای مسیح نیز این گونه بود که او اظهار می داشت تمام بیماریها نتیجه نابسامانی حالات فکری درونی است . مسیح این اصل راتعلیم داد که اگر حالات روانی خود را اصلاح کنیم ، حالات بیماری فیزیکی ناپدید خواهد شد . (3)
مسیح با افراد در همان سطحی که بودند برخورد می کرد . در بعضی از موارد به زبان آوردن کلمات برای شفا کافی بود . در برخی دیگر او فقط بیمار را لمس می کرد ، ولی حداقل دریک مورد هنگامی که چشمان مرد نابینایی را به گل رس آغشته کرد ، از وسایل مادی استفاده نمود او می دانست که هیچ گونه خاصیت شفا دهنده ای درگل رس وجود ندارد، ولی ازطرفی نیز می دانست که آن مرد نابینا برای شفا به تکیه گاهی مادی نیاز دارد و به همین جهت درکاربرد آن تردید نکرد . مسیح می دانست که شفا از طریق همان اصلی که هنگام ادای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 59
خاستگاه انسان و سیر تکاملی آن از دیدگاه دیرینه شناسی نوین
بدون تردید ظهور انسان یکی از مهمترین رویدادهای زیست شناختی در تکامل جهان است. بدین دلیل است که دوره کواترنری به نام دوران انسان زیست (Anthropozoic) توصیف شده است . نشو و نما و انتشار انسان با سرعت فوق العاده ای انجام گرفته است.
طبق مطالعات فیلوژنی و مقایسه فسیلهای بدست آمده از تکامل پستانداران به نظر میرسد انسان از تکامل برخی پریماتها ( (Primats اشتقاق یافته باشند.
اصولا فسیلهای بسیار کمی از پریماتها آنهم به صورت اسکلت کامل یافت شده است. چون این جانوران در جنگل ها وروی درختان زیست مینموده اند و اسکلت آنها بعد از مرگ در اثر عوامل جوّی وتاثیرباکتریهای مختلف تجزیه گردیده و بنابراین در شرایط مناسب فسیلیزه نشده اند.
در حال حاضر میمونهای بزرگ را اجداد انسانهای اولیه ( (Hominid ندانسته و بر خلاف نظریه داروین که میمونها را اجداد انسان به شمار میآورد باید گفت که گرچه در جهان جانوران کنونی آدمی از نظر روحی و اخلافی بویژه مسئله خوب و بعد مقام برتری را به خود اختصاص میدهد ، تشریح مقایسه ای مدارک امروزی و سنگواره ها نشان میدهند که انسان جای عادی خود را در راس سلسلة جانوران اشغال میکند.
در راسته پریماتها ( نخستیها ) ، انسان با موجودات بزرگ آدمی شکل (Anthropomorph) دارای اختصاصات مشترک از قیبل شباهت قد ، فقدان زایدة دمی ، راه رفتن روی دوپا ، وجود دستها ، رشد زیاد مغزی و دندان بندی است. این شباهت بقدری حقیقی است که می تواند در تشخیص استخوانهای سنگواره ، بویژه اگر این استخوانها ناقص باشند ، باعث بروز اشتباه شود. لذا باید صفات تشریحی خاص هر یک از مجموعه ها را دقیقاً تعیین کرد.
منزلت خلقت از منظر خداوند
خلقت انسان و موجودات از منظر قرآن کریم از جایگاه ویژه ای برخوردار است. در آیات متعددی به ذکر نحوه خلقت و بویژه خلقت انسان اشاره شده است.
دعوت انسان به تفکر در خلقت وی از مهمترین نکاتی است که خداوند بارها و بارها اشاره فرموده است:
آیه 5 سوره طارق - فَلْیَنظرِ الانسنُ مِمَّ خُلِقَ
پس انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است؟
ونیز:
20 عنکبوت - قُلْ سِیرُوا فى الأَرْضِ فَانظرُوا کیْف بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ یُنشِئُ النَّشأَةَ الاَخِرَةَ إِنَّ اللَّهَ عَلى کلِّ شىْءٍ قَدِیرٌ
بگو: »در زمین بگردید و بنگرید چگونه آفرینش را آغاز کرده است سپس ]باز [ خداست که نشأه آخرت را پدید مىآورد؛ خداست که بر هر چیزى تواناست
در این آیه نیز خداوند به زیبائی انسان را به تفکر در باب خلقت و یافتن آثار و نشانه های خلقت بر روی کره زمین دعوت نموده است.
نهایت اهمیت و زیبائی کلام خداوند در باب خلقت در سوره علق بیان شده است:
اقرا باسم ربک الذی خلق. خلق الانسان من علق
پیدایش و ظهور انسان بر روی کره خاکی از میان کلیه پدیده های خلقت از اهمیت و جایگاه والائی برخوردار است. شاهد این مدعا همین بس که خداوند در اولین ایه ای که از طریق وحی بر پیامبر اکرم نازل می فرماید همانا داستان خلقت و پیدایش انسان را مطرح می نماید.
خداوند در این آیه به هنگام نزول اولین آیه الهی ، از بین مجموع صفاتی که در ذات اقدس الهی است، خداوند را خالق و آفریننده ای معرفی می نماید که دارای قدرت خلاقیت و آفرینش است. بویژه که در این آیه، از بین همه مخلوقات خویش، خداوند را خالق" انسان" بیان فرموده است.
لذا، همین نیز ما را بس که بدلیل اهمیت و جایگاه ویژه انسان و خلقت آن نزد خداوند به تحقیق و تفحص در مورد چگونگی مراحل مختلف خلقت بپردازیم.
خلقت موجودات غیر حیاتی در قرآن
از زمان پیدایش اولین موجودات زنده و گسترش و انتشار آنها بر روی سطح کره خاکی، تنوع و تطور عالم حیات مرهون بروز جهش بوده است.
قرآن کریم ایجاد عالم کائنات را در مراحل تکوینی به عنوان «ظهور ناگهانی» یا «خلقت ناگهانی» نام میبرد:
آیه 117 بقره - بَدِیعُ السمَوَتِ وَ الأَرْضِ وَ إِذَا قَضى أَمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ
]او[ پدید آورنده آسمانها و زمین ]است[، و چون به کارى اراده فرماید، فقط مىگوید: »]موجود[ باش«؛ پس ]فوراً موجود[ مىشود.
در این آیه خداوند ظهور ناگهانی عالم هستی اعم از آسمانها و زمین را بیان فرموده و از عبارت «کن فیکون» استفاده نموده است. آنچه از این عبارت به نظر میرسد خلقت آنی و ناگهانی مخلوقات میباشد. بدین معنی که هر زمانی که خداوند صلاح بفرماید هر آنچه را که دستور هستی صادر فرماید در همان آن، موجود خلق میشود.
برخی از صورت ظاهر آیه خلقت بدون سابقه و خلقت بدون مقدمه را از «عدم» به «هستی» و یا از «یک شی» به «موجود زنده» تعبیر نمودهاند اما آنچه شایسته تفسیر این آیه است بروز یک «آفریده» جدیدی در یک زمان خاص (اذا) پس از گذشت زمان از مراحل پیشین و با استناد به تکوین مراحل قبلی(قضی) است.
آیه 73 انعام- وَ هُوَ الَّذِى خَلَقَ السمَوَتِ وَ الأَرْض بِالْحَقِّ وَ یَوْمَ یَقُولُ کن فَیَکونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَ لَهُ الْمُلْک یَوْمَ یُنفَخُ فى الصورِ عَلِمُ الْغَیْبِ وَ الشهَدَةِ وَ هُوَ الحَْکیمُ الْخَبِیرُ
و او کسى است که آسمانها و زمین را به حق آفرید، و هرگاه که مىگوید: «باش»، بىدرنگ موجود شود؛ سخنش راست است؛ و روزى که در صور دمیده شود، فرمانروایى از آنِ اوست؛ داننده غیب و شهود است؛ و اوست حکیم آگاه.
بر اساس نظریه مهبانگBig Bang)) در خلق کائنات، پس از انفجار اولیه و تولید اولین عناصر و ترکیب آنها با یکدیگر و سپس گسترش و انتشار آنها در تمام جهت بر اساس نیروی اولیه انفجار، اشکال مختلف هستی شکل گرفته و پس از گذشت از منه طولانی ستارگان، منظومهها، سحابیها، سیارات، کره زمین و سپس حیات شکل گرفتند. در عالم غیر زنده تبدیل و ترکیب هر چند عنصر یا ماده با هم و ایجاد مادهای جدیدتر بر اثر واکنشهای شیمیایی در یک لحظه ناگهانی رخ میدهد. هر چند که تا رسیدن به شرایط مطلوب ترکیب مواد به گذشت زمان و ایجاد بستر لازم نیازمند است اما پس از حصول شرایط بهینه، خلق پدیدههای جدید به طور ناگهانی و لحظهای و یا در حداقل زمان رخ میدهد. این نوع خلقت پدیده های غیر حیاتی با توجه به ایات قرانی به صورت تدریجی است که در یک زمان خاص، به وقوع می پیوندد. این نوع خلقت را نمی توان آنی و بدون سابقه در نظر گرفت بلکه در حقیقت قبل از انجام آخرین مرحله تکاملی خلقت، مراتبی از تکامل" آفریده" در حال انجام بوده است که با بروز یک حادثه خاص منجر به تشکیل یا خلق موجود جدید می شود.
آیه 40 سوره نحل - إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشىْءٍ إِذَا أَرَدْنَهُ أَن نَّقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ
ما وقتى چیزى را اراده کنیم، همین قدر به آن مىگوییم: «باش»، بىدرنگ موجود مىشود
آیه 82 سوره یس - إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شیْئاً أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ
چون به چیزى اراده فرماید، کارش این بس که مىگوید: »باش«؛ پس ]بىدرنگ[ موجود مىشود
در این دو آیه خداوند خواست و مشیت الهی را مقدم بر انجام امور دانسته و ایجاد هستی یا خلق هر آفریدهای را به فرمان و مشیت خود میداند. آنچه در اینجا از آن به عنوان "امر" الهی یاد شد همانا منبع و منشاء لایزال الهی است که در صورت خواست و مشیت پروردگار به انجام کاری به آن تعلق می پذیرد و در حقیقت اراده خداوند همان پاسخ بسیاری سئوالات و ابهامات موجود در علوم طبیعی است که امروزه علم قادر به پاسخگوئی در مورد آن نمی باشد. شاید به مصداق آیه شریفه قران که زمین و آسمان را مسخر انسان گردانیده است امید است که روزی با پیشرفت علم و فن آوری انسان قادر به شناخت این نیروهای هدفمند و موثر در عالم حیات و نیز کائنات باشد.
گفتگوی خداوند با فرشتگان
خداوند پیش از خلقت انسان و نیز همزمان با آفرینش او، در مورد خلقت با فرشتگان صحبت نموده است. با اندک توجهی به آیات مرتبط با خلقت انسان و بویژه گفتگوی خداوند با فرشتگان در می یابیم که در مراحل مختلفی از خلقت انسان و در پایان هر مرحله خداوند با فرشتگان گفتگو می فرماید.آنچه از این آیات قابل استنباط می باشد خداوند در چهار مرحله مختلف و پس از چهار مرحله خلقت انسان با فرشتگان گفتگو می نماید:
71و72 ص- إِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلَئکَةِ إِنى خَلِقُ بَشراً مِّن طِینٍ-- - فَإِذَا سوَّیْتُهُ وَ نَفَخْت فِیهِ مِن رُّوحِى فَقَعُوا لَهُ سجِدِینَ
انگاه که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گِل خواهم آفرید--پس وقتى آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم، پیش او به سجده درافتید
در این آیات که اولین مرحله از صحبت خداوند با فرشتگان به شمار می آید خداوند خبر از خلق "بشر"ی – و نه آدم- از "طین" می دهد. آنچه از این آیه روشن است تا آنزمان هنوز موجودی به نام انسان و نیز آدم آفریده نشده است. لذا خداوند می فرماید که پس از خلق انسان و دمیدن روح خود در آن بر او به سجده افتید.
آیه 28 و 29حجر- وَ إِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلَئکَةِ إِنى خَلِقُ بَشراً مِّن صلْصلٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسنُونٍ- - فَإِذَا سوَّیْتُهُ وَ نَفَخْت فِیهِ مِن رُّوحِى فَقَعُوا لَهُ سجِدِینَ
و [یاد کن] هنگامى را که پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گلى خشک، از گلى سیاه و بدبو، خواهم آفرید.-- پس وقتى آن را درست کردم و از روح خود در آن دمیدم، پیش او به سجده درافتید.
آیه فوق مبین زمان و مرحله تشکیل گل سفال مانند سیاه و بدبوئی است که انسان (بشر) نیز از آن گل آفریده خواهد شد. چرا که در آیه 28 حجر خبر از خلقت انسان از گل مذکور میدهد و تا آنزمان (دومین مرحله از گفتگوی خداوند با فرشتگان) فاز تشکیل هیدروکربور از گل اولیه و یا زمان تشکیل اولین میکروارگانیسمهای حیاتی متابولیسم داراست که منشاء خلقت موجودات و نیز انسان است. و تا این زمان هنوز موجودی به نام انسان پا به عرصه حیات نگذاشته است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
برگرفته از تارنمای آذرپادگان
قفقاز و دیرینه سیاسی و تاریخی آن و نقش عوامل پانترکسیم و مارکسیسم در تحریف تـاریخ
دکتر جعفرزاده افشین
پیشینه تاریخی آذربایجان و ناحیهای که اکنون به نام آذربایجان شوروی سابق یا جمهوری آذربایجان در قفقاز نامیده میشود ، برای کارشناسان و دانشمندان ژئوپولتیک به روشنی آشکار بوده و اهل خرد و پژوهش را در این مقوله اختلاف چندانی نیست .
سرچشمههای ادبی و متنهای معتبر تاریخی و نقشههای جغرافیای بجا مانده از گذر سالها ، چنان فراوانند که محافل آکادمیک و نظریهپردازان برجسته در کلیات قضیه اختلاف چندانی نداشته و فقط پارهای از تفاوتها در آرای دانشمندان در مسایل جزیی یافت میشود .
بـا بررسی و پژوهش ، درصدها ، کتاب و مقاله و نقشه و نظریه ، به سهولت میتوان یافتههای زیر را به گونهی سرخطوار و مجمل ارائه کرد :
1ـ سرزمینی که پس از انقلاب اکتبر 1917 شوروی و تشکیل دولت به دست حزب مساوات در باکو ، به رهبری محمد امینرسولزاده « جمهوری مستقل آذربایجان» نامیده شد ، به گواهی منابع معتبر ادبی و تاریخی و . . هرگز در گذشته بدیننام از آن یاد نشده و تـا آن زمان در روزگار باستان « آلبانیا و یا آلبان» و پس از حمله اعراب « اران یا البران» و نیز پس از پذیرش اسلام ، بخش مسلماننشین ماورا( قفقاز نامیده میشد .
محمد امین رسولزاده خود یکی از اندیشه ورزان مشرب دموکراسی اجتماعی یا « سوسیال دمکراسی» در اثنای خیزش مشروطه بود که پس از پیروزی جنبش مشروطیت ایـران در کنار تلاشهای اجتماعی و سیاسی و هموندی « حزب دمکرات ایـران» روزنامه « ایـران نو» را در تهـران منتشر مینمود . وی پس از شرایطی که به انحلال حزب دموکرات ایـران در آن زمان انجامید ، تلاشهای فکری و عملی خود را در راستای اتحاد ترک زبانها در شمال رود ارس و بخش مسلماننشین قفقاز متمرکز نمود واین در شرایطی بود که سران جنبش ترکهای جوان یا « ژون ترکها» بـا یک روند شبه کودتایی به رهبری انور پاشا در عثمانی به قدرت رسیده بودند .
تلاشهای پان تورانسیتی که پایهی فکری آن را میتوان در عبارت « همه ترک زبانان جهان در ملی واحد» خلاصه نمود ، در سالهای 1908 که دومین جنبش مشروطه عثمانی قوت یافت و به دنبال ارتباطهای پیگیر مابین پان تورانیستهای عثمانی و قفقاز ، در سال 1911 « حزب دمکراتیک اسلامی» ، « مساوات» در شهر باکو پیریزی شد . حزب مزبور که سرانجام به « حزب مساوات» موسوم گشت ، کوششهای درخوری را در سیر جنبشهای ضد امپراتوری روسیه تزاری انجام داد و بـا توجه به این که بـا شروع جنگ جهانگیر یکم در سال 1914 امپراتوریهای عثمانی و روسیه تزاری در دو جبهه مخالف قرار داشتند ، سرزمین قفقاز پس از سقوط دولت امپراتوری تزاری در اکتبر 1917 ، مقارن سپتامبر سال 1918 به اشغال سپاهیان عثمانی درآمد .
در همین زمان « حزب مساوات» بـا حمایت تلویحی سپاه عثمانی در ژوئن 1918 استقلال بخش مسلماننشین قفقاز را زیر عنوان « جمهوری آذربایجان» اعلام نمود . و محمد امین رسولزاده خود عهدهدار پست ریاست جمهوری شد . بـا پیروزی بلشویکها در نبردهای داخلی و اشغال این سرزمین در 28 آوریل 1920 ، دولت مساواتیها ساقط گشته و حکومت وقت اتحاد شـوروی نـام آذربـایجان را کماکـان بـا عنوان « جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان» نگاه داشت .
این دگرگونیها و جایگزینی نام این سرزمین از اسامی پیشین به آذربایجان ، گفتوگو و انحرافهای گروه زیادی از ایرانیان را به ویژه در آذربایجان ] ایـران[ برانگیخت و مبارزان مشهوری همچون شیخ محمد خیابانی و اسماعیل امیرخیزی برای آن که ناخشنودی خود را از این اقدام نشان دهند ، بر آن شدند تا نام آذربایجان واقعی در ایـران را با « آزادی ستان» جایگزین سازند .
اکنون شاید این نکته بر کمتر کسی آشکار است که سرزمین ترکی زبانان قفقاز پیش از سال 1918 نامی جز آذربایجان داشته و هرگز در هیچ سند و نوشتار و نقشه معتبری پیش از آن به این نام ، از آن یاد نمیشده است .
با مرسوم شدن نام آذربایجان بر بخش مسلماننشین قفقاز ، پندار تازهای رشد یافت که گویا « آذربایجان سرزمینی است که دو نیم گشته و بخشی در شمال و بخش دیگر در جنوب رود ارس نهاده شده است و از آنجا واژههای مجعولی همچون « آذربایجان جنوبی» برای آذربایجان واقعی و تاریخی واقع در ایـران و « آذربایجان شمالی» یعنی جمهوری آذربایجان شوروی به کار رفت .
پندار فوق که از سوی منابع مجعول تاریخساز و اندیشه پردازان سیاست باز مسکو و آنکارا و استانبول ، حمایت میشد سعی داشت تا با نفی پیشینه ایرانی آذربایجان و نقش آفرینی آن در رویدادهای تاریخی ایـران ، همه را به فراموشی سپرده و تلاشهای مردمان این سرزمین را از زمان آتروپات سردار ایرانی این ناحیه در زمان حمله اسکندر مقدونی تا خیزش بابک خرمدین نفی نماید و تلاشهای مشروطه خواهی را فقط در قفس تنگ تفکرات قومی و زبانی محصور سازد .
بر این اساس ، کار به جایی رسید که ادیبان و شاعرانی همچون مولوی و