واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق درباره حقیقت رابطه علیت راه شناختن رابطه علیت مشخصات علت و معلول 17ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

رابطه علیت

حقیقت رابطه علیت راه شناختن رابطه علیت مشخصات علت و معلول

حقیقت رابطه علیت

هنگامی که گفته می‏شود علت به معلول وجود می‏دهد چنین تصویری را در ذهن تداعی می‏کند که کسی چیزی را به دیگری می‏دهد و او آن را دریافت می‏دارد یعنی در این فرایند سه ذات و دو فعل و به تعبیر دیگر پنج موجود فرض می‏شود یکی ذات علت که اعطاء کننده وجود است و دیگری ذات معلول که دریافت کننده آن است و سومی خود وجود که از طرف علت به معلول می‏رسد و چهارم فعل دادن که به علت نسبت داده می‏شود و پنجم فعل گرفتن که به معلول اسناد داده می‏شود .

ولی حقیقت این است که در جهان خارج چیزی غیر از ذات علت و ذات معلول تحقق نمی‏یابد و حتی با نظر دقیق نمی‏توان گفت که علت به ماهیت معلول وجود می‏دهد زیرا ماهیت امری اعتباری است و قبل از تحقق معلول وجود مجازی و بالعرض هم ندارد .

همچنین مفهوم دادن و گرفتن هم چیزی جز تصویر ذهنی نیست و اگر دادن وجود و ایجاد کردن یک امر حقیقی و عینی بود خودش معلول دیگری می‏بود و بار دیگر می‏بایست رابطه علیت را بین فعل و فاعل در نظر گرفت و دادن دیگری را اثبات کرد و همچنین تا بی نهایت نیز در جائی که هنوز وجود معلول تحقق نیافته است گیرنده‏ای نیست تا چیزی را بگیرد و بعد از تحقق آن هم دیگر گرفتن وجود از علت معنی ندارد پس در مورد ایجاد معلول چیزی جز وجود علت و وجود معلول بعنوان یک امر حقیقی و عینی وجود ندارد .

اکنون این سؤال مطرح می‏شود که رابطه علیت میان آنها به چه شکلی است آیا پس از تحقق معلول یا همراه آن چیز دیگری بنام رابطه علی و معلولی تحقق می‏یابد یا قبل از تحقق آن چنین چیزی وجود دارد و یا اساسا یک مفهوم ذهنی محض است و ابدا مصداقی در خارج ندارد .

کسانی که حقیقت علیت را همان تعاقب یا تقارن دو پدیده دانسته‏اند علیت را یک مفهوم ذهنی می‏دانند و برای آن مصداقی جز همان اضافه همزمانی یا پی در پی آمدن اضافه‏ای که یکی از مقولات نه‏گانه عرضی شمرده می‏شود قائل نیستند ولی تفسیر علیت بعنوان اضافه تقارن یا تعاقب اشکالاتی دارد که به بعضی از آنها اشاره شده است و در اینجا می‏افزاییم اصولا اضافه واقعیت عینی ندارد و بنابر این تفسیر علیت بصورت نوعی اضافه در واقع بمعنای انکار علیت بعنوان یک رابطه عینی و خارجی است چنانکه هیوم و طرفداران وی به آن ملتزم شده‏اند .

و به فرض اینکه مطلق اضافات یا این اضافه خاص امری عینی و قائم به طرفین دانسته شود پیش از وجود معلول موردی نخواهد داشت زیرا چیزی که قائم به طرفین و طفیلی آنها است بدون دو طرف مزبور نمی‏تواند تحقق یابد و اگر فرض شود که بعد از تحقق معلول یا همراه آن بوجود می‏آید لازمه‏اش این است که معلول در ذات خودش ارتباطی با علت نداشته باشد و تنها بوسیله یک رابط خارجی با آن پیوند یابد گویی رابطه مزبور ریسمانی است که آنها را بهم می‏بندد بعلاوه اگر این رابطه یک امر عینی باشد ناچار خودش معلول خواهد بود و سؤال در باره کیفیت ارتباط آن با علتش تکرار می‏شود و باید در مورد یک علت و یک معلول بی نهایت رابطه تحقق یابد .

پس هیچکدام از فرضهای یاد شده صحیح نیست و حقیقت این است که وجود معلول پرتوی از وجود علت و عین ربط و وابستگی به آن است و مفهوم تعلق و ارتباط از ذات آن انتزاع می‏شود و به اصطلاح وجود معلول اضافه اشراقیه وجود علت است نه اضافه‏ای که از مقولات شمرده می‏شود و از نسبت مکرر بین دو شی‏ء انتزاع می‏گردد .

بدین ترتیب وجود به دو قسم مستقل و رابط ربطی تقسیم می‏گردد و هر معلولی نسبت به علت ایجاد کننده‏اش رابط و غیر مستقل است و هر علتی نسبت به معلولی که ایجاد می‏کند مستقل است گو اینکه خودش معلول موجود دیگر و نسبت به آن رابط و غیر مستقل باشد و مستقل مطلق عبارت است از علتی که معلول وجود دیگری نباشد .

و این همان مطلبی است که برای اثبات تشکیک خاصی در وجود بعنوان اصل موضوع مورد استناد واقع شد

راه شناختن رابطه علیت

رابطه علیت بصورتی که مورد تحلیل و تحقیق قرار گرفت مخصوص علت ایجادی و هستی‏بخش با معلول آن است و شامل علتهای اعدادی و مادی نمی‏شود اکنون دو سؤال مطرح می‏شود یکی آنکه رابطه مزبور را میان فاعلهای هستی‏بخش و معلولهای آنها از چه راهی می‏توان شناخت دیگری آنکه روابط علی و معلولی بین امور جسمانی که از قبیل علت و معلولهای اعدادی هستند به چه وسیله اثبات می‏شوند .

قبلا اشاره شد که انسان بعضی از مصادیق علت و معلول را در درون خودش با علم حضوری می‏یابد و هنگامی که افعال بی‏واسطه نفس مانند اراده و تصرف در مفاهیم ذهنی را با خودش مقایسه می‏کند و آنها را وابسته به نفس می‏یابد مفهوم علت را برای نفس و مفهوم معلول را برای افعال نفس انتزاع می‏نماید سپس ملاحظه می‏کند که مثلا اراده یک کار منوط به علوم تصوری و تصدیقی خاصی است و تا چنین ادراکاتی تحقق نیابد اراده از نفس صادر نمی‏شود با توجه به اینگونه وابستگیها که میان علم و اراده وجود دارد مفهوم علت و معلول را توسعه می‏دهد و مفهوم معلول را بر هر چیزی که بنوعی وابستگی به چیز دیگری دارد اطلاق می‏کند و همچنین مفهوم علت را به هر چیزی که بنوعی طرف وابستگی می‏باشد تعمیم می‏دهد و بدین ترتیب مفهوم عام علت و معلول شکل می‏گیرد .

به دیگر سخن یافتن مصادیق علت و معلول نفس را مستعد می‏کند که مفاهیمی کلی از آنها انتزاع نماید که شامل افراد مشابه نیز بشود و این خاصیت مفاهیم کلی است چنانکه در بحث‏شناخت‏شناسی توضیح داده شد .

مثلا مفهوم علت که از نفس انتزاع می‏شود نه به لحاظ وجود خاص آن و نه به لحاظ نفس بودن آن است بلکه به لحاظ این است که موجود دیگری وابسته به آن است پس هر موجود دیگری که چنین باشد مصداق مفهوم علت‏خواهد بود خواه مجرد باشد یا مادی و خواه ممکن الوجود باشد یا واجب الوجود همچنین مفهوم معلول که از اراده یا هر پدیده دیگری انتزاع می‏شود نه از آن جهت است که دارای وجود یا ماهیت‏خاصی می‏باشد بلکه از آن جهت که وابسته به موجود دیگری است پس بر هر چیز دیگری هم که نوعی وابستگی داشته باشد صدق خواهد کرد خواه مجرد باشد یا مادی و خواه جوهر باشد یا عرض .

بنابر این درک یک یا چند مصداق برای انتزاع مفهوم کلی کفایت می‏کند ولی درک مفهوم کلی برای شناختن مصادیق آن کافی نیست و از این روی برای شناختن مصادیقی که با علم حضوری شناخته نشده‏اند باید در صدد یافتن ملاک و معیاری برآمد .

نیز رابطه علیت که در مورد علت هستی‏بخش از ذات معلولش انتزاع می‏شود و وجود معلول عین این اضافه اشراقیه بشمار می‏رود باید در ماورای نفس با برهان اثبات شود یعنی این سؤال وجود دارد که از کجا وجود نفس نسبت به موجود دیگری رابط و غیر مستقل باشد و از کجا وجود کل جهان از موجود دیگری پدید آمده باشد و خودش مستقل و قائم به ذات نباشد نظیر این سؤال در باره روابط اعدادی هم تکرار می‏شود که اولا از کجا ثابت می‏شود که در میان موجودات مادی روابط علی و معلولی و سبب و مسببی برقرار است و ثانیا از چه راهی می‏توان وابستگی یک پدیده مادی را به دیگری ثابت کرد .

با توجه به اینکه علت هستی‏بخش در میان مادیات یافت نمی‏شود شناختن چنین علتی و چنین رابطه علیتی در خارج از حوزه علم حضوری تنها با روش تعقلی امکان پذیر است و روش تجربی را راهی بسوی ماوراء طبیعت نیست‏یعنی نمی‏توان انتظار داشت که با وسایل آزمایشگاهی و تغییر شرایط و کنترل متغیرات علت هستی‏بخش آنها را شناخت علاوه بر اینکه رفع و نفی مجردات امکان ندارد تا بوسیله وضع و رفع و تغییر شرایط تاثیر آنها شناخته شود پس تنها راه این است که خواص عقلی چنین علت و معلولهایی از راه برهان عقلی خالص اثبات شود و بوسیله آنها مصادیق هر یک تعیین گردد به خلاف علت و معلولهای مادی که شناختن آنها با روش تجربی تا حدودی امکان پذیر است .

نتیجه آنکه برای شناختن رابطه علیت بطور کلی سه راه وجود دارد یکی علم حضوری در مورد آنچه در دایره نفس و پدیده‏های روانی تحقق می‏یابد و دیگری برهان عقلی محض در مورد علتهای ماوراء طبیعی و سومی برهان عقلی مبتنی بر مقدمات تجربی در مورد علت و معلولهای مادی

مشخصات علت و معلول

فلاسفه پیشین بحث مستقلی را در باره کیفیت‏شناختن علت و معلول مطرح نکرده‏اند و تنها چیزی که از بیانات ایشان بدست آورده‏ایم این است که علت نخستین یا علتی که معلول نباشد دارای ماهیت نخواهد بود بر عکس سایر موجودات که دارای ماهیت می‏باشند و چون اهیت‏خود بخود اقتضائی نسبت به وجود و عدم ندارد طبعا محتاج به علتی خواهد بود که آن را از حد تساوی خارج سازد به دیگر سخن هر موجودی که دارای ماهیت باشد و مفهوم ماهوی از آن انتزاع شود ممکن الوجود و محتاج به علت‏خواهد بود .

ولی این بیان علاوه بر اینکه با اصالت ماهیت مناسب است چندان کارساز و مشگل‏گشا نیست زیرا فقط می‏تواند معلول بودن همه ممکنات را اثبات کند و از ارائه معیاری برای تشخیص علیت بعضی از آنها نسبت به بعضی دیگر قاصر است .

اما بر اساس اصولی که صدرالمتالهین اثبات کرده است می‏توان معیار روشنتری برای شناختن علت ایجاد کننده و معلول آن بدست آورد و آن اصول عبارتند از اصالت وجود و رابط بودن معلول نسبت به علت هستی‏بخش و تشکیکی بودن مراتب وجود .

بر اساس این اصول سه‏گانه که هر یک در جای خودش ثابت‏شده است نتیجه گرفته می‏شود که هر معلولی مرتبه ضعیفی از علت ایجاد کننده خودش می‏باشد و علت آن نیز به نوبه خود مرتبه ضعیفی از موجود کاملتری است که علت ایجاد کننده آن می‏باشد تا برسد به موجودی که هیچ ضعف و قصور و نقص و محدودیتی نداشته باشد و بی نهایت کامل باشد که دیگر معلول چیزی نخواهد بود .

پس مشخصه معلولیت ضعف مرتبه وجود نسبت به موجود دیگر و متقابلا مشخصه علیت قوت و شدت مرتبه وجود نسبت به معلول است چنانکه مشخصه علت مطلق نامتناهی بودن شدت و کمال وجود است و اگر ما نتوانیم فرد فرد علت و معلولهای ایجاد کننده را بشناسیم ولی می‏توانیم بفهمیم که هر علت ایجاد کننده‏ای نسبت به معلول خودش کاملتر و نسبت به علت ایجاد کننده‏اش ناقصتر است و تا ضعف و محدودیت وجودی باشد معلولیت هم ثابت‏خواهد بود و چون در جهان طبیعت هیچ موجود نامتناهی وجود ندارد همگی موجودات جسمانی معلول ماوراء طبیعت‏خواهند بود .

ممکن است گفته شود آنچه از اصول یاد شده بدست می‏آید این است که هر گاه دو موجود داشته باشیم که یکی پرتو دیگری باشد و از مراتب وجود آن بشمار آید معلول آن دیگری خواهد بود ولی سخن در این است که ما از کجا ثابت کنیم که موجود کاملتری از موجودات مادی هست که این موجودات مرتبه ضعیفی از وجود آن بشمار آیند تا بفهمیم که معلول آن می‏باشند .



خرید و دانلود تحقیق درباره  حقیقت رابطه علیت راه شناختن رابطه علیت مشخصات علت و معلول 17ص


مقاله درباره رابطه بین ریاضی وفیزیک

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

رابطه بین ریاضی وفیزیک

نگرش کلی: فیزیک علمی است که قوانین حاکم بر جهان طبیعت را بصورت مدون بیان می کند. بنابراین برای ارائه این قوانین بصورت معادلات و روابط ریاضی ، لازم است که یک فیزیکدان باید با اصول و قوانین اساسی ریاضی آشنا باشد. التبه در بعضی از علوم دیگر مانند شیمی نیز این ضرورت احساس می شود، ولی اغراق آمیز نیست بگوییم که ریاضیات بعنوان الفبای فیزیک می باشد. این ضرورت سبب شده است که درسی تحت عنوان روشهای ریاضی در فیزیک ایجاد شود. ضرورت با هم بودن ریاضی و فیزیک: اگر تاریخچه پیدایش علوم را مورد توجه قرار دهیم. ملاحظه می گردد که فیزیک در ریاضی معمولا پا به پای هم گسترش و رشد یافته اند. و اکثر فیزیکدانان قدیمی ، ریاضیدان نیز بوده اند. بعنوان مثال به اسحاق نیوتن ، گالیله و دیگران اشاره کرد. علاوه بر این هر مبحث فیزیک را مد نظر قرار دهیم، ملاحظه می کنیم که به نوعی دریایی از ریاضیات در آن وجود دارد. به فرض اگر مبحث سینماتیک حرکت را مورد توجه قرار دهیم، خواهیم دید که اگر بخواهیم سرعت و یا شتاب را تعریف کنیم، بایستی با قوانین مشتقگیری آشنا باشیم تا بتوانیم بگوییم که مشتق مکان در هر لحظه برابر سرعت لحظه ای و مشتق سرعت در هر لحظه ، شتاب لحظه ای خواهد بود. اولین قدم در ریاضی فیزیک: اولین گام در مطالعه ریاضی فیزیک ، آشنایی با آنالیز برداری است. چون مفاهیم برداری نقش اساسی را در فیزیک بازی می کند. یعنی زمانی که یک کمیت فیزیکی را تعریف می کنیم، ابتدا باید به آنالیز برداری مراجعه کرده و تکلیف این کمیت را از لحاظ برداری ، اسکالر بودن مشخض کنیم، تا بعد بتوانیم خواص و ویژگیهای این کمیت را بیان کنیم. پایه های ریاضی فیزیک: • آنالیز برداری • دستگاههای مختصات • جبر برداری • جبر کلیدی • جبر لی • قضایای برداری • قوانین تبدیل مختصات به یکدیگر • جبر تانسوری • دترمنیان ، ماتریس و نظریه گروه • توابع مختلط • توابع مختلط • جبر توابع مختلط • بسطهای توابع مختلف • حساب مانده‌ها • توابع خاص آینده ریاضی فیزیک: امروزه با پیشرفت علوم کامپیوتری که توانایی انجام محاسبات بسیار پیچیده ریاضی را در زمانهای بسیار کوتاه دارند، بیشتر فعالیتها در راستای استفاده هر چه بیشتر از رایانه برای حل معادلات ریاضی ، محاسبات طولانی ریاضی ، قرار دارد. به عبارت دیگر پیشرفت علوم ریاضی بویژه ریاضی فیزیک با پیشرفت علوم کامپیوتری همسو شده است.

فیزیک علمی است که قوانین حاکم بر جهان طبیعت را بصورت مدون بیان می کند. بنابراین برای ارائه این قوانین بصورت معادلات و روابط ریاضی ، لازم است که یک فیزیکدان با اصول و قوانین اساسی ریاضی آشنا باشد. التبه در بعضی از علوم دیگر مانند شیمی نیز این ضرورت احساس می شود، ولی اغراق آمیز نیست بگوییم که ریاضیات بعنوان الفبای فیزیک می باشد. این ضرورت سبب شده است که درسی تحت عنوان روشهای ریاضی در فیزیک ایجاد شوداگر تاریخچه پیدایش علوم را مورد توجه قرار دهیم. ملاحظه می گردد که فیزیک و ریاضی معمولا پا به پای هم گسترش و رشد یافته اند. و اکثر فیزیکدانان قدیمی ، ریاضیدان نیز بوده اند. بعنوان مثال می توان به اسحاق نیوتن ، گالیله و



خرید و دانلود مقاله درباره رابطه بین ریاضی وفیزیک


مقاله درباره رابطه عقل ( علم و دین )

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

رابطه «علم» عقل و دین

بحث رابطه علم و دین یکی از مباحث است که در فلسفه دین مطرح می شود و از مباحث کلام جدید نیز می تواند با شد،زیرا یکی از مهم ترین وظائف علم کلام تبیین گزاره های دینی و دفاع از گزاره های دینی است. پس هر بحثی که دین و گزاره های دینی را زیر سوال برده و به چالش بکشد،در حوزه مباحث کلامی خواهد بود و متکلم وظیفه دارد ازآن دفاع کند.

سابقه بحث رابطه میان دین وعقل

در صدر اسلام در قرن اول ودوم این بحث مطرح بود، عده ای مثل معتزلی ها عقل گرا شدند،به عقل بهادادند. و عده ای مثل اخباری ها ظاهر گرا شده و عقل را به کلی تعطیل کردند. در این میان عده ای می خواستند در کنار دین داریشان،جانب عقل را نیز رعایت کنند، در موارد تعارض، ظواهر دین را بتاویل ببرند. این یکی ازمباحثی است که در گذشته مطرح بوده، ولی پس از رنسانس و پیشرفت سریع علم و دانش در مغرب زمین این بحث اهمیت زیادی پیدا کرد. در عصر حاکمیت کلیسا زمانی که علم و دانش به تدریج پیشرفت می کرد، تعارضاتی بین داده های علمی از یک طرف و گذاره های دینی از طرف دیگر، پیش می آمد، به تدریج جانب علم تقویت و جانب دین تضعیف می شد. این روند تا قرن بیستم ادامه یافت، اما از قرن بیستم به این طرف می توان گفت که معادله به نفع دین بهم خورد.

محور و قلمرو دانش بشری

الف- قلمرو عقل نظری ب- قلمرو عقل عملی « بحث اخلاق وبحث حقوق»

در قلمرو عقل نظری چهار نوع علم داریم1 – علم عقلی محض« ریاضیات،منطق و فلسفه» 2 – علم تجربی«اعم از علوم تجربی وانسانی» 3– علم تاریخ 4– علم عرفان

تقابل گزاره های دینی با علوم چهار گانه

داده های وحیانی وگزاره های دینی می توانند با هر یک از این علوم تقابل ایجاد کنند، بنابر این هر گاه از رابطه علم ودین، یا تعارض بین آنها سخن می گویم، منظورمان اعم از علوم عقلی، تجربی، تاریخی وشهودی است البته بین دین وعلوم عقلی محض مثل ریاضیات یا منطق تعارضی وجود ندارد ودانشمندان منطق وعلم ریاضی تا کنون مدعی چنین اختلاف نبوده ا ند.

تقابل بین دین و فلسفه

بعضی از فیلسوفان مدعی هستند که گاهی ما از طریق روش های عقلی به پاره ای از امور دست می یابیم که در تعارض مستقیم با مسائلی است که در گزاره های دینی و مذهبی یافت می شود، مثل اصل وجود خدا ،مسئله شر، مسئله اختیار و جهان پس از مرگ. در اینجا بخاطر رعایت اختصار یکی از این چهار موارد فوق را بیان می داریم، زندگی پس از مرگ یکی از گزاره های دینی است که با برداشت بعضی از فلاسفه در تعارض است، ممکن است عده ای از فیلسوفان استدلال کنند که انسان با مردن نیست و نابود می شود؛ یعنی این طور نیست که انسان آمیخته ای از بدن وروح باشد و با مردن از نشئه ای به نشئه دیگر انتقال یابد؛ زیرا انسان تنها یک ساختار دارد و آن ساختار مادی است که با مردن نیست ونابود می شود. بنابر این اگر کسی بتواند این مسئله را با دلیل عقلی ثابت کند، با گزاره های دینی و مذهبی سازگاری ندارد؛ زیرا در تمام ادیان الهی در غرب و شرق عالم، زندگی پس از مرگ را تصویر کرده اند و معتقید هستند که پس از این عالم، عالم دیگری نیز وجود دارد که آنجا انسانها به پاداش و کیفر اعمال شان می رسند.

تعارض بین دین و علوم تجربی

گفته شد که مراد از علوم تجربی اعم از علوم طبیعی و انسانی است. یکی از شاخه های علوم طبیعی کیهان شناسی است، ممکن است بین گزاره های دینی وکیهان شناسی تعارضی به وجود آید؛ مثلا یکی از گزاره های دینی ما این است که [هو الذی خلق السموات والارض فی ستته ایام] او کسی است که آسمانها وزمین را در شش روز آفرید. در دین یهودیت هم ، همین عقیده وجود دارد. کیهان شناسان در اینجا به مخالفت بر خاسته و این را امری غیر ممکن می داند.

در زیست شناسی، بر طبق بعضی از آیات قرآن و باورهای مسیحیان و یهودیان خلقت آدمی این گونه است که [ ولقد خلقنا الا نسان من صلصال] خداوند یک دفعه انسان را« از گل خشکیده ای» آفرید، یعنی سیر تکا ملی را طی نکرده است،در حالیکه داروین وپیروانش انسان را به خاطر قرائن و شواهد زیادی که بین او و میمون وجود دارد تکا مل یافته نسل میمون می داند. بنائا طبق گفته دین، قدمت انسان در روی زمین چیزی حدودی شش هزار سال وطبق نظریه داروین اگر درست با شد چیزی حدود سی میلیون سال باید برای موجودی بنام انسان قدمت قائل شد.

تقابل میان دین و علوم انسانی

علوم انسانی خود دارای بخش های مختلفی است که در هر کدام مسائلی قابل طرح و بر رسی است. یکی از این بخش ها، جامعه شناسی است که امروزه از جایگاه ویژه ای بر خوردار است. سئوالی که در این رابطه مطرح می شود این است که آیا دین می تواند در جامعه نقش ایفا کند یا نه؟ ممکن است عده ای قائل باشند که دین نمی تواند هیچ نقشی را در جا معه ایفا نماید، در حالیکه دین مدعی است که من توانایی اجرای چنین نقشی را دارم. اینجا سئوال دیگری مطرح می شود که آیا نقش دین در جامعه یک نقش مثبت است یا جز مزاحمت کاری ندارد؟ ممکن است که عده ای از جامعه شناسان بگویند: هر جا که پای دین در میان است، جز جنگ و خونریزی چیزی دیگری به دنبال ندارد؛ مثلاجنگ های مذهبی دراروپا، جنگ های صلیبی و یا جنگ های که مسلمانان کرده اند تماما عاملش تعصبات دینی است. پس دین در جامعه نقش مخربی دارد. در حالی که ما معتقیدیم که دین برای رشد و تعا لی انسان آمده وثمره ای جز پیشرفت و تکامل برای جامعه ندارد.

را ه حل های ارائه شده برای رفع تناقض میان علم و دین

سه دیدگاه مختلف برای حل تعارض بین علم ودین ارائه شده

الف- نظریه استقلال:گروهی قائل هستند که این دو مقوله در زمینه های مختلفی چون موضوع، روش و هدف دو حیطه کاملا مستقل دارند وبا هم متفاوت هستند.

ب- نظریه تعارض: این عده عقیده دارند که علم ودین مستقل از یکد یگر نیستند، وهمان طور که علم از واقع خبر می دهد، دین نیز از واقع خبر می دهد، ولی مثل یکدیگر نستند، یعنی علم در حیطه های وارد می شود که ممکن است دین هم درآن جا گزاره ای داشته



خرید و دانلود مقاله درباره رابطه عقل ( علم و دین )


مقاله درباره رابطه کار و تحصیل چیست

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

رابطه کار و تحصیل چیست؟

ما برای چه چیزی درس می‌خوانیم گاهی اوقات قدیمی‌ها به ما می‌گویند

1 - شغل فرد در تعیین الگوی روابط اجتماعی و دوستهای او چه نقشی دارد ؟

هر چقدر علم آدامها بیشتر باشد روابط اجتماعی انه با دوستان و آشنایان بهتر است .

2- شغل فرد در تعیین محل سکونت او چه نقشی دارد؟

هر چه فرد محل سکونتش نزدیکتر باشد کارهایش آسان تر و زودتر انجام می گیرد.

3- شغل فرد در تعیین الگوی رفتاری او(مانند طرز لباس پوشیدن، صحبت کردن، و...) چه تاثیری دارد؟

تاثیر زیادی دارد چون هر چه شغل فرد بالاتر باشد طرز لباس پوشیدن و صحبت کردن آن فرد ،فرق دارد.

وقتی ما دانش‌آموزان  به کلاس درس وارد می‌شویم همیشه در بیشتر مقاطع تحصیلی از ما می‌پرسند  که علم بهتر است یا ثروت هیچ وقت از ما نمی‌ِپرسند که  چطور می‌خواهید با توجه به تحصیلات خود به شغل آینده خود برسید.

دانش‌آموزان  همیشه در تکاپوی  قبول شدن  و به موفقیت رسیدن هستند ولی نمی‌دانند چگونه آینده خود را تضمین کنند چه بسا کسی در درس خود دانش‌آموز موفق و ممتازی باشد  ولی انتخاب غلط آن در رشته یا کارش سبب نابودی و بی‌ثمر بودن آن شخص در جامعه  شود.

 هر شخص موظف است که رشته تحصیلی خود را با توجه به برنامه‌ای که برای آینده خود چیده انتخاب کند و کاری به انتخاب پدر و مادر و یا دوستان و آشنایان خود نداشته باشید چه بسیار والدینی که از فرزندان خود توقع دارند که مهندس یا دکتر شوند و در رشته ای درس بخوانند که آنها دوست دارند غافل از آنکه فرزندشان کشش فهم و درک آن دروس را ندارند و سبب ضربه زدن ناخواسته به فرزندان خود می‌شوند به طور مثال اگر کسی دوست دارد  که پزشک شود و به خواهش تمنای والدین خود وارد رشته حسابداری یا گرافیک شود چه بسا که به نتیجه نرسد و در نیمه راه وا بماند و یا بعد از گرفتن دیپلم در رشته‌ای که به آن علاقه ندارد و برای آن فقط جنبه ژست و نما است وارد شود و در آخر بدون هیچ هدف و انگیزه‌ای تحصیلات خود را به پایان برساند، ، ولی اگر دوست داشته باشد که پزشک شود و بر خواسته خود پافشاری کند حتماً باید رشته تجربی را انتخاب کند و منابع مربوط به این رشته را بخواند. و در این درسها ماهر و حرفه‌ای شود تا بتواند به مقطعی که دوست دارد و شغلی که به آن علاقه دارد برسد . مسلماً همین فرد اگر با علاقه وارد رشته‌ی مورد نظرش بشود و با توجه به علایق و استعداد خود به ادامه تحصیل بپردازد انسان موفق با ایده‌های بزرگ خواهد شد و چه بسیار که این چنین بودند و برای خود و دیگران باعث خیر برکت بوده‌اند.

 انسانهای موفق همیشه انتخاب درست خود را بر اساس علایق و استعدادهای خود انتخاب می‌کند کسی که به صورت تجربی مکانیکی یاد می‌گیرد و بعدها وارد  فنی‌حرفه ای‌ شود و رشته مکانیک را انتخاب کند چون به آن رشته علاقه دارد و تا حدودی در آن تبحر دارد درسها برای او شیرین و با جذبه می‌شوند و این شخص به طور حتم اگر این رشته را ادامه دهد بطور حتم مهندس سرآمد با ایده‌های عالی یا یک مکانیک ماهر در این رشته خواهد شد  و از آن گذشته می‌تواند برای خود کار و درآمد کسب کند و از این طریق آینده خود را تضمین کند.

کسی که با توجه به فنی که دارد  بتواند چند نفر دیگررا با خود همراه سازد و نه تنها برای خود منبع درآمد باشد که برای دیگران نیز سبب شغل و کار شود بطور مطمئین و صد در صد این فرد، شخص  کارآمد و زیرکی است که توانسته با توجه به درس و تحصیل خود شغل آینده خود را انتخاب کند  این فرد نه تنها در دوران تحصیل با اشتیاق درسهای خود را می‌خواند بلکه هم در مدرسه فرد موفقی می‌شود و هم در جامعه‌ایی که بعدها در آن کار خواهد کرد فرد معروف و سرآمدی خواهد شد.

فردی که با توجه به درس و رشته‌ایی که انتخاب کرده توانسته مسیر زندگی خود  و سایر کسانی را که سرنوشت برای آنها رقم زده که بر سر راه آن شخص قرار بگیرند تغییر خواهد کرد.

پس با این صحبت‌ها مشخص می‌شود که  رابطه کار و درس  چقدر مهم و تنگاتنگ است و چه مهم است که انسان تحصیل و علم را همراه عمل و کار خود قرار دهد و به این وسیله نه تنها برای خود که برای اجتماعی که در آن زندگی می‌کند فرد مفید و مثمرثمری واقع شود.

 فردی که تحصیلات خود را در سطح عالی ادامه دهد و رشته‌ایی را که انتخاب می‌کند دوست داشته باشد و با تمام وجود به رشته‌ی خود عشق وعلاقه نشان دهد همیشه  شیوه‌های جدیدی برای رشته‌ی خود ایجاد می‌کند و به این وسیله با ایجاد روشها و متدهای جدید کار جدیدی را به عرصه ظهور می رساند کسی که  در مورد الکتریسیته و سیم و برق کار تجربی یاد گرفته باشد و به آن علاقه دارد باید در رشته برق ادامه تحصیل دهد زیرا تجارب گذشته با علم حال وی مختلط خواهد شد و برای آینده کارش را تضمین خواهد کرد  کسی که این این کار را انجام دهد و در رسانه‌ها ومقالات پیوسته به دنبال طرح‌ها و شیوه‌ها و قطعات جدید کاربردی در برق باشد در کار خود موفق‌تر  از آن شخصی است  که کار برق را بصورت تجربی و شاگردی یاد گرفته است.مطمئیناً  کسی که  به صورت اصولی و کلیدی در یک رشته آموزش دیده باشد و روشهای علمی  و فنی خود را  با هم دخیل کند از کسی که فقط شیوه‌های گذشته را دیده و یاد گرفته فرق خواهد داشت.

 کسی که از همان اوان زندگی برای همه‌ی کارهای خود برنامه‌ریزی کند و روی یک  روش و الگوی مناسب حرکت کند  بطور حتم موفق می‌َود به بسا که مخترع قطعه و یا ایده‌ای شود که هیچ کدام از آن افرادی که سابقاً در آن  رشته کار می‌کرده‌اند قادر به  فهم و درک  آن نبوده  و یا به ذهنشان خطور نکرده است.

کسی که به علایق خود اهمیت ندهد و یا اگر هم بدهد ولی از روی اجبار کاری را انتخاب کند  که با رشته‌ی تحصیلی‌اش هم‌خوانی ندارد و فقط به خاطر آن که کاری داشته باشد و به قولی  به آن بیکار نگویند کاری را قبول می‌کند کم‌کم  از کار خود زده می‌شود  و کار برای وی تنها یک نیاز برای رفع حوائج و خواسته‌های خود و خانواده می‌شود و هیج ایده‌ و انگیزه‌ای از خود برای بهبود آن کار ایجاد نمی‌کند و یا ناخواسته  بدلیل علاقه نداشتن به آن کار ایده و طرحی به ذهنش خطور نخواهد کرد  و این بدترین  آسیب به یک اجتماع است  زیرا اگر مبنا بر این باشد که هر کس فقط کاری داشته باشد  و مهم نیست  که به آن کار با توجه به رشته تحصیلی و علاقه  شخصی بپردازد با محیطی یک دست و خالی از نشاط و طرح جدید روبرو می‌شویم که مردمی مکانیزه هر روز بر سر راه ما قرار می گیرند که در یک ساعت معین کار را شروع و با یک بازده ضعیف و کم در یک زمان به آن کار خاتمه می‌دهند و برای فرار از محیط کار لحظه‌ شماری می‌کنند  که به مرور و خیلی زود این دسته از مردم از لحاظ روحی و جسمی فرسوده و از کار افتاده می‌شوند.

پس بهتر آن است که  هر شخص با توجه به علاقه، رشته تحصیلی کار خود را انتخاب کند و اگر موفق نشد نزدیکترین کاری که به نظرش می‌رسد به آن کاری که به آن علاقه دارد را انتخاب کند که لااقل از لحاظ روحی سرزنده باقی بماند.

امیدوارم که  این موضوع که یک موضوع لازم و ضروری برای بقای هر اجتماعی است بیشتر مورد توجه مسئولان و دست اندرکاران قرار بگیرد و با توجه به نیاز هر جامعه و فارغ‌التحصیلان آن برنامه‌ریزی‌های لازم صورت گیرد تا جامعه‌ای با نشاط و شاد با طرح‌های زیبا و جدید و جامعه‌ای با شکوفایی خاص که رابطه مستقیم  با کار و تحصیل برای افراد آن جامعه ایجاد کرده‌اند باشیم جامعه‌ای که وقتی دانش‌آموزان  یا دانشجویان آن از تحصیلات فارغ می‌شوند بدون هیچ دغدغه و مشکلی کار خود را انتخاب کنند و هیچ کس نگران و دلواپس آینده خود نباشد باشیم. برای پایان دادن به این مقوله بیانی از یکی از بزرگان هند را جایگزین حسن ختام این بحث می‌کنم.

«در نگرش بودا، دست کم سه تکلیف برعهده کار است: به آدمی فرصت می‎دهد که استعدادهای خود را به کار برد و بپرورد. وی را قادر می‎سازد که از طریق پیوست به سایر افراد در یک تلاش مشترک بر خودمداری خویش فایق آید و کالاها و خدمات لازم را برای زیست شایسته تولید کند». ترتیب دادن «کار» به گونه‎ای که به صورت امری بی‎معنا، کسالت آور، ابلهانه یا عذاب آور برای کارگر درآید چیزی از جنایت کم ندارد، در‌آن صورت به اشیاء بیش از افراد توجه خواهد شد و کمبود زیان بار مهر و درجه جان فرسایی از تعلق به بدوی ترین جنبه‎های زندگی این جهان، حاصل آن خواهد



خرید و دانلود مقاله درباره رابطه کار و تحصیل چیست


مقاله درباره رابطه هدایت تحصیلی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

رابطه هدایت تحصیلی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر

 

ـ مقدمه :

یکی از برنامه های راهنمایی و مشاوره در مدرسه، هدایت تحصیلی است. هدایت تحصیلی یک جریان منظم است، که هدف خاصی را دنبال می کند و ابتدا و انتهای مشخصی ندارد. از طریق هدایت تحصیلی به فرد کمک می شود تا خود را بشناسد، با خصوصیات رشته های مختلف و نیازهای جامعه آشنا گردد، رشته مناسبی را انتخاب کند و بطور موفقیت آمیزی در آن رشته تحصیل کند. هدایت تحصیلی از دوره ابتدایی می تواند پی ریزی گردد، در دوره راهنمایی و دبیرستان استعدادهای دانش آموز کشف و رشته های مختلف تحصیلی شناخته شود تا در نهایت دانش آموز، رشته متناسب با علاقه و استعداد خود را انتخاب کند. راهنمایی شغلی هم هر چند از دوره ابتدایی پی ریزی می گردد، اما رسماً در پی هدایت تحصیلی ادامه پیدا می کند.

ـ بیان مسئله :

پژوهش حاضر قصد بررسی برنامه هدایت تحصیلی را دارد. ارزشیابی و بررسی هر برنامه ای یکی از ارکان لازم برای رشد آن برنامه است. مسئله کلی این است که آیا برنامه هدایت تحصیلی موفق بوده است یا نه؟ و آیا به هدف نهایی خود که همان کمک به دانش آموز برای انتخاب بهینه رشته تحصیلی است، رسیده است یا نه؟

ـ اهداف :

هدف اصلی تحقیق حاضرمشخص کردن رابطه پیشرفت تحصیلی با هدایت تحصیلی است. از جمله اهداف فرعی تحقیق ، بررسی هدایت تحصیلی و تبیین اثر بخشی فعالیتهای مشاوره ، تجزیه هدایت تحصیلی به بخشهای مختلف و تعیین متغیرهای مختلف می باشد

 

ـ فرضیه های تحقیق:

هدایت تحصیلی با پیشرفت تحصیلی رابطه دارد ـ بین نمرات راهنمایی مرتبط با رشته انتخابی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد ـ بین نمرات دبیرستان مرتبط با رشته انتخابی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد ـ بین امتیاز نمرات در رشته انتخابی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد ـ بین امتیاز مشاوره ای در رشته انتخابی و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد.

ـ جامعه و نمونه :

جامعه مورد مطالعه در این پژوهش عبارتست از دانش آموزان دختر و پسر سال دوم دبیرستان در سطح اداره کل آموزش و پرورش ایذه . از این تعداد 500 نفر آزمودنی با استفاده از روش نمونه گیری چند مرحله ای انتخاب شده اند.

ـ ابزار گرد آوری داده ها :

فرم شماره یک هدایت تحصیلی به اضافه کارنامه تحصیلی ترم سوم دانش آموزان، ابزار اصلی تحقیق حاضر بوده اند.



خرید و دانلود مقاله درباره رابطه هدایت تحصیلی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر