واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق در مورد امام زمان ( عج

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 10 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

امام زمان (عج)

محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف  صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.

تولد امام زمان (عج) پنهان نگاهداشته شد و امام حسن عسکری (ع) خبر آن را تنها به عده ای از شیعیان داده بود. حضرت در سال ٢٦٠ هـ ق پس از وفات پدر به امامت رسید. امامت ایشان بنا به حدیثهای بسیاری بود که از پیامبر (ص) و امامان پیشین روایت شده بود. امام زمان (عج) پس از آنکه بر جنازه پدر نماز گزارد از چشم مردمان پنهان شد. سبب پنهان شدن آن حضرت این بود که خلیفه های عباسی تصمیم به کشتن او داشتند.

 بنا به اخبار و روایات شیعه غیبت آن حضرت دو بار صورت گرفته است. دوران غیبت نخست را که تا سال 329 هـ ق ادامه داشت دوران غیبت صغرا یا دوره نیابت خاصه می نامند. در این سالها امام  به وسیله چهار نفر از نمایندگان خاص خود با شیعیان ارتباط داشت. این چهار تن که آنان را نواب اربعه (نایبان چهارگانه) می خوانند عبارتند از:

 ١- عثمان بن سعید بن عمری، از یاران امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) او به دستور امام حسن عسکری تا پایان عمر نایب امام زمان (عج) بود.

٢- ابوجعفر محمدبن عثمان بن سعید، از شاگردان یاران امام حسن عسکری که پس از مرگ از پدرش، عثمان بن سعید بن عمری، نیابت امام زمان (عج) را به عهده گرفت، او در سال ۳۰۴ یا ۳۰٥ هـ ق در بغداد درگذشت.

 ۳- حسین بن روح نوبختی که دستیار محمدبن عثمان بن سعید بود و پس از مرگ وی نیابت امام را به عهده گرفت و در سال ۳۲٦ در بغداد درگذشت.

 ٤- علی بن محمد سُمری که بنا به وصیت حسین بن روح نوبختی نایب امام شد و در حدود دو سال رابط امام و شیعیان بود. او در نیمه شعبان ۳٢۹ در بغداد درگذشت.

 ـ با مرگ علی بن محمد سمری دوره غیبت صغرا یا نیابت خاصه پایان یافت و دومین دوره غیبت آن حضرت، یعنی دوران غیبت کبری، آغاز شد. این دوره تا ظهور امام زمان ادامه خواهد یافت. آخرین نامه و دستوری که سمری از امام زمان دریافت نمود به مضمون ذیل نقل شده است:

ـ «بسم الله الرحمن الرحیم، ای علی بن محمد سمری خدا اجر برادران ترا در مصیبت تو بزرگ گرداند. تو بعد از شش روز خواهی مرد. پس خود را آماده کن و به احدی برای جانشینی خود وصیت نکن.

زیرا غیبت تامه آغاز می شود و دیگر ظهوری نخواهد بود مگر به اذن خدای تعالی و آن بعد از طول زمان و قساوت قلبها و پر شدن زمین از جور خواهد بود. زود باشد که در بین شیعیان کسانی بیایند که ادعای مشاهده کنند، هر کس مدعی مشاهده من قبل از خروج سفیانی و صیحة آسمانی بشود کذاب و مفتری است. و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.»

ـ دوره غیبت کبری را دوران نیابت عامه نیز می نامند. نیابت عامه به این معنی است که در این دوره راهنمایی شیعیان به عهده فقهایی عالم از شیعیان است، که دارای شرایط تعیین شده برای راهنمایی هستند. در این دوره کسی مستقیماً از طرف امام زمان (عج) برای نیابت تعیین نمی شود.

ـ سبب واقعی پنهان شدن امام زمان (عج) از چشم مردمان در حدیثها بیان نشده است. حتی گروهی گفته اند علت غیبت بعد از ظهور امام زمان (عج) آشکار خواهد شد. اما از دلائل مهم غیبت، حفظ وجود امام از گزند دشمنان به فرمان خدا برای مصلحت اسلام و مسلمانان است. گذشته از این، غیبت امام زمان (عج) فقط از نظر ظاهری  است و از نظر معنوی رابطه او با مردم قطع نشده است.

در حدیثی از پیامبر (ص) درباره دوره غیبت امام زمان (عج) نقل شده، آمده است که ایشان مانند خورشید پنهان شده در پس ابر است که دیده نمی شود، اما انوارش به زمین می رسد وبه آن سود می رساند، همه مسلمانان، به دلیل حدیث هایی که از پیامبر (ص) روایت شده است، معتقدند که مهدی (عج) روزی ظهور خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد ساخت. امام تنها شیعیان هستند که به امامت او در دوران غیبت نیز معتقدند.....

ـ در دوران غیب کبری افراد بسیاری ادعای مهدویت کرده اند از جمله غلام احمد قادیانی، موسس فرقه قادیانی هند در ۱٢۳٥ هـ ق، سید علی محمد شیرازی معروف به سید باب، موسس فرقه بابیان در ایران، که به سال 1266 هـ ق در تبریز کشته شد و محمد احمد معروف به مهدی سودانی که در ۱۳۰٢ هـ ق (۱٨٨۱ م) در سودان بر ضد استعمارگران انگلیسی قیام کرد.....  

 

ـ فرهنگنامه کودکان و نوجوانان/ جلد سوم/ ص 269/ چاپ اول سال 1367

ـ دائره المعارف تشیع/ جلد دوم/ ص 374/ چاپ دوم سال 1372

اندیشه پیروزی نهایی نیروهای حق و صلح و عدالت بر نیروی باطل و ستیز و ظلم، گسترش جهانی ایمان اسلامی، استقرار کامل و ارزشهای انسانی، تشکیل مدینه فاضله و جامعه ایده آل، و بالاخره اجرای این ایده عمومی و انسانی به وسیله شخصیتی مقدس و عالیقدر که در روایات متواتر اسلامی از او به «مهدی» تعبیر شده است، اندیشه ای است که کم و بیش همه فرق و مذاهب اسلامی – با تفاوتها و اختلافهایی – بدان مومن و معتقدند؛ زیرا این اندیشه به حسب اصل و ریشه، قرآنی است؛

این قرآن مجید است که با قاطعیت تمام، پیروزی نهایی ایمان اسلامی، غلبه قطعی صالحان و متقیان، کوتاه شدن دست ستمکاران و جباران برای همیشه، و آینده درخشان و سعادتمندانه بشریت را نوید داده است. این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوش بینی نسبت به آینده و طرد عنصر بدبینی نسبت به پایان کار بشریت است که طبق بسیاری از نظریه ها و فرضیه ها فوق العاده تاریک و ابتر است.

 



خرید و دانلود تحقیق در مورد امام زمان ( عج


تحقیق. نقش اخلاق پیامبر اسلام در زمان خود پیامبر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 54

 

نقش اخلاق پیامبر اسلام در زمان خود پیامبر

یکى از شاخصه هاى پر اهمیت در پیشرفت اسلام اخلاق نیک و کلام‏دلاویز و پرجاذبه پیامبر اکرم (ص) با انسان‏ها بود، این خلق نیکوتا بدان حدى بود که معروف شد سه چیز در پیشرفت اسلام نقش به‏سزایى داشت:1- اخلاق پیامبر ص2- شمشیر و مجاهدات حضرت على (ع)3- انفاق ثروت حضرت خدیجه (س)در قرآن مجید، به نقش اخلاق پیامبر (ص) درپیشرفت اسلام و جذب ‏دل‏ها تصریح شده است، آن جا که مى‏خوانیم: «فبما رحمة من الله‏لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم‏و استغفر لهم و شاورهم فى الامر; اى رسول ما! به خاطر لطف ورحمتى که از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربان‏گشته‏اى، و اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراکنده‏مى‏شدند، پس آن‏ها را ببخش، و براى آن‏ها طلب آمرزش کن، و درکارها با آن‏ها مشورت فرما.» ازاین آیه استفاده مى‏شود که : 1- نرمش و اخلاق نیک، یک هدیه الهى است، کسانى که نرمش ندارند،از این موهبت الهى محرومند; 2- افراد سنگ‏دل و سخت‏گیر نمى‏توانند مردم‏دارى کنند، و به جذب‏نیروهاى انسانى بپردازند; 3- رهبرى و مدیریت صحیح با جذب و عطوفت همراه است; 4- باید دست‏شکست‏خوردگان در جنگ و گنهکاران شرمنده را گرفت وجذب کرد (با توجه به این که شان نزول آیه مذکور در موردندامت فراریان مسلمان در جنگ احد نازل شده است); 5- مشورت با مردم از خصلت‏هاى نیک و پیوند دهنده است که موجب‏انسجام مى‏گردد. پیامبر اسلام (ص) علاوه بر این که ارزش‏هاى اخلاقى را بسیار ارج‏مى‏نهاد، خود در سیره عملى‏اش مجسمه فضایل اخلاقى و ارزش‏هاى والاى‏انسانى بود، او در همه ابعاد زندگى با چهره‏اى شادان و کلامى‏دلاویز با حوادث برخورد مى‏کرد.به عنوان مثال، درتاریخ آمده‏است:در سال نهم هجرت هنگامى که قبیله سرکش طى بر اثر حمله‏قهرمانانه سپاه اسلام شکست ‏خوردند، عدى بن حاتم که از سرشناسان‏این قبیله بود به شام گریخت، ولى خواهر او که «سفانه‏» نام‏داشت‏ به اسارت سپاه اسلام درآمد.سفانه را همراه سایر اسیران به مدینه آوردند و آنان را درنزدیک مسجد در خانه‏اى جاى دادند، روزى رسول خدا (ص) از آن‏اسیران دیدن کرد، سفانه از موقعیت استفاده کرده و گفت: «یا محمد هلک الوالد و غاب الوافد فان رایت ان تخلى عنى، و لا تشمت ‏بى احیاء العرب، فان ابى کان یفک العانى، و یحفظ الجار، و یطعم‏الطعام، و یفشى السلام، و یعین على نوائب الدهر;اى محمد!پدرم (حاتم) از دنیا رفت، و نگهبان و سرپرستم (عدى) ناپدید شدو فرار کرد، اگر صلاح بدانى مرا آزاد کن، و شماتت و بدگویى‏قبیله‏هاى عرب‏ها را از من دور ساز، همانا پدرم (حاتم) بردگان‏را آزاد مى‏ساخت، از همسایگان نگهبانى مى‏نمود، و به مردم غذامى‏رسانید، و آشکارا سلام مى‏کرد، و در حوادث تلخ روزگار، مردم‏را یارى مى‏نمود.»پیامبر اکرم (ص) که به ارزش‏هاى اخلاقى، احترام شایان مى‏نمود، به‏سفانه فرمود: «یا جاریة هذه صفة المؤمنین حقا، لو کان ابوک مسلما لترحمناعلیه; اى دختر! این ویژگى‏هایى که برشمردى، از صفات مؤمنان‏راستین است، اگر پدرت مسلمان بود، ما او را مورد لطف و رحمت‏قرار مى‏دادیم.» آنگاه پیامبر (ص) به مسؤولین امر فرمود:«خلوا عنها فان اباها کان یحب مکارم الاخلاق; این دختر را به‏پاس احترامى که پدرش به ارزش‏هاى اخلاقى مى‏نمود، آزاد سازید.».آن گاه پیامبر (ص) لباس نو به او پوشانید، و هزینه سفر به شام‏را در اختیار او گذاشت، و او را همراه افراد مورد اطمینان به‏شام نزد برادرش رهسپار کرد. نمونه‏هایى از اخلاق پیامبر )ص(در سیره عملى پیامبر (ص) صدها نمونه از اخلاق نیک و زیبا وجوددارد که هر کدام نشانگر قطره‏اى از اقیانوس عظیم حسن خلق آن‏حضرت است، همان گونه که خداوند با تعبیر «و انک لعلى خلق‏عظیم; و همانا تو اخلاق عظیم و برجسته‏اى دارى‏» به این مطلب‏اشاره فرموده است.نظر شما را به چند نمونه از آن‏ها جلب‏مى‏کنیم: 1- عدى بن حاتم مى‏گوید: «هنگامى که خواهرم سفانه به اسارت‏سپاه اسلام درآمد و من به سوى شام گریختم، پس از مدتى خواهرم‏با کمال وقار و متانت ‏به شام آمد و مرا در مورد این که‏گریخته‏ام و او را تنها گذاشتم سرزنش کرد، عذرخواهى کردم، پس‏از چند روزى از او که بانویى خردمند و هوشیار بود، پرسیدم:«این مرد (پیامبر اسلام) را چگونه دیدى؟» گفت: «سوگند به‏خدا او را رادمردى شکوهمند یافتم، سزاوار است که به اوبپیوندى که در این صورت به جهانى از عزت و عظمت پیوسته‏اى‏».با خود گفتم به راستى که نظریه صحیح همین است، به عنوان پذیرش‏اسلام، به مدینه سفر کردم، پیامبر (ص) در مسجد بود، در آن جا به‏محضرش رسیدم، سلام کردم، جواب سلامم را داد و پرسید:کیستى؟ عرض کردم عدى بن حاتم هستم، آن حضرت برخاست و مرا به‏سوى خانه‏اش برد، در مسیر راه با این که مرا به خانه مى‏برد،بانویى سالخورده و مستضعف با او دیدار کرد، اظهار نیاز نمود،پیامبر (ص) به مدتى طولانى در آنجا توقف کرد و آن بانو را درمورد تامین نیازهایش راهنمایى فرمود. با خود گفتم:«سوگند به خدا این شخص پادشاه نیست.»سپس از آن جا گذشتیم وبه خانه رسول خدا (ص) وارد شدم، پیامبر (ص) از من استقبال وپذیرایى گرمى نمود، زیراندازى که از لیف خرما بود، نزدم آوردو به من فرمود: بر روى آن بنشین. گفتم: بلکه شما بر آن‏بنشینید. فرمود: نه، شما بر آن بنشین، خود آن حضرت بر روى‏زمین نشست، با خود گفتم: این نیز نشانه دیگر که آن حضرت،پادشاه نیست. سپس مطلبى از دینم را که راز پوشیده بود بیان‏فرمود، دریافتم که او بر رازها آگاهى دارد، و فهمیدم که‏پیامبر مرسل مى‏باشد، بیانات و پیشگوییها و مهربانى‏هایش مراشیفته‏اش کرده و همانجا مسلمان شدم.» 2- در جنگ خیبر که با حضور شخص پیامبر (ص) در سال هفتم هجرت‏رخ داد، پس از پیروزى سپاه اسلام بر سپاه کفر، جمعى از یهودیان‏به اسارت سپاه اسلام درآمدند، یکى از اسیران، صفیه دختر حى بن‏اخطب (دانشمند سرشناس یهود) بود.بلال حبشى، صفیه را به همراه زنى دیگر به اسارت گرفت و آن‏ها رابه حضور پیامبر (ص) آورد، ولى هنگام آوردن آن‏ها اصول اخلاقى رارعایت نکرد، و آن‏ها را از کنار جنازه‏هاى کشته‏شدگان یهود حرکت‏داد، صفیه وقتى که



خرید و دانلود تحقیق. نقش اخلاق پیامبر اسلام در زمان خود پیامبر


تحقیق. شورش علویان در زمان مامون عباسی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 60

 

شورش علویان در زمان مامون عباسی

کلمات کلیدی : تاریخ، قیام، شورشهای شیعیان، عباسیان، الرضا من آل محمد، نفس زکیه، ابن طباطبا، شهید فخ، حسن بن زید

"عباسیان" با ادعای انتساب به خاندان پیامبر و شعار جلب رضایت و احقاق حقوق از دست رفته آنان قدرت را به دست گرفتند. گروهی از شیعیان پس از دوران سختی که در زمان امویان پشت سرگذاشته بودند به عباسیان که با شعار "الرضا من آل محمد" بر سرکار آمده بودند، امید بستند.

بعدها رویگردانی عباسیان از این شعار و تحت فشار و شکنجه قرار گرفتن علویان موجب جدایی این دو جریان شد و قیامها و شورشهای مختلفی در نواحی مختلف در دوران خلفای عباسی به رهبری علویان سازماندهی شد.

انگیزۀ قیامها

انگیزۀ اصلی این قیامها در دست گرفتن حکومت و احقاق حقوق از دست رفته علویان و امر به معروف و نهی از منکر در مقابل حکومت ظلم و جور عباسی بوده است. هر چند انگیزه‌های غیرالهی نیز در مواردی دیده می‌شد، اما هدف بیشتر این قیامها و افرادی که آن را همراهی می‌کردند اهداف اصلاحی بود، به هر حال درگیری بین دو حزب علوی و عباسی در قالب بحثهای کلامی و ادبی آغاز شده و سرانجام به مرحلۀ عمل و میدان جنگ کشیده شد.[1]

نخستین قیام علویان

نخستین قیام علوی در روزگار عباسیان در زمان خلافت منصور، قیام "محمد بن عبدالله بن حسن" در سال 145 هـ ق بود که شیعیانش او را "نفس زکیه" و "المهدی" می‌نامیدند. محمد خلافت را حق خود می‌دانست از این رو با گروهی از یارانش از بیعت با سفاح امتناع کرد. محمد موفق شد حمایت گروه زیادی از مردم مکه و مدینه از جمله فقیهانی چون مالک بن انس را به خود جلب کند.

محمد برادرش ابراهیم را نیز برای نشر دعوت خود به بصره فرستاد. منصور از در مدارا نامه‌ای به محمد نوشت اما محمد که خلافت را حق خود می‌دانست در نامه‌ای تند، منصور را به عنوان غاصب خلافت ملامت کرد. منصور عیسی بن موسی ولیعهد خویش را برای جنگ با محمد فرستاد و با فرستادن نامه‌هایی به مردم مدینه و وعده‌های دروغین، آنان را از اطراف محمد پراکنده کرد و موفق به قتل محمد و پیروزی در جنگ با او شد. پس از مدتی سپاه خلیفه به جنگ با ابراهیم رفتند و موفق شدند سپاه ابراهیم را در سال 145 هـ. ق شکست دهند.[2]

در آغاز خلافت هادی، علویان منطقه حجاز به رهبری "حسین بن علی بن حسن بن حسین بن علی" (شهید فخ) قیام کردند. وی خلافت را حق خاندان علوی می‌دانست و قیام او اعتراضی به ظلم و تعدی‌های هادی بر علویان و قطع مستمری آنان بود.[3] حسین در سال 169 هـ. ق به مدت یازده روز مدینه را به تصرف درآورد، زندانیان را رها کرد و عاملان عباسی را به زندان افکند، سپس بسوی مکه رفت و در محلی بنام فخ با سپاه عظیم عباسی روبرو شد و علی رغم پایداری زیاد، سپاه وی درهم شکست و حسین و پیروانش به قتل رسیدند و او به "شهید فخ" معروف شد. علویان این فاجعه را پس از حادثه هولناک کربلا غمبارترین حادثه تاریخ به شمار می‌آورند و در سوگ شهیدان آن قیام، مرثیه‌ها سرودند.

"یحیی بن عبدالله " برادر "نفس زکیه" و از داعیان و مبلغان او بود و پس از شکست محمد در ری و طبرستان بکار دعوت مشغول شد و مردم را به امامت خویش خواند. هارون برای از بین بردن یحیی امارت خراسان را به فضل بن یحیی برمکی داد و او را در سال 175 هـ. ق با سپاهی به جنگ یحیی فرستاد. فضل یحیی را به صلح متمایل کرد بدین شرط که هارون امان نامه‌ای برای او بفرستد. هارون چنین کرد ولی هنگامی که یحیی نزد او آمد پیمان شکست و وی را به قتل رساند. البته قتل یحیی نه تنها از نفوذ علویان در دیلم گیلان و طبرستان نکاست بلکه زمینه مناسبی برای اولین دولت مستقل شیعی در قلمرو خلافت عباسی یعنی علویان طبرستان فراهم آورد.[4]

"ادریس بن عبدالله" برادر دیگر محمد نفس زکیه و یکی از داعیان او بود. او در قیام فخ نیز شرکت کرد و چون این قیام به شدت سرکوب شد به مصر و از آنجا به مراکش رفت و در آنجا اولین دولت مستقل شیعی را بنیان گذاشت. هارون از خطر دولت نوپای او هراسان بود ولی به جهت دوری راه و اشتغال به جنگ‌های داخلی از جنگ با او منصرف شد. وی به پیشنهاد "یحیی برمکی" فردی را بنام "شماخ" مأمور قتل وی کرد. شماخ نزد ادریس رفت و ادعا کرد که پزشک و از علویان است و به این خدعه، ادریس را به قتل رساند. یاران ادریس نام نوزاد متولد نشدۀ او را ادریس گذاشتند و او را به رهبری خود برگزیدند و ادریس دوم بنیان گذار واقعی دولت ادریسیان است.

گرچه حکومت ادریسیان بدون جنگ و قیام و شورشِ قابل توجهی قدرت گرفت، لیکن از حیث سرپیچی از حکومت مرکزی و تشکیل دولت مستقل پس از امویان اندلس دومین دولت مستقل و معارض است که از پیکره عظیم خلافت عباسی جدا شد.[5]

در زمان مامون گروهی از اعراب و علویان که از تمایلات ایرانی مأمون و کارگزاران ایرانی‌اش ناراضی بودند به محمد بن ابراهیم علوی معروف به "ابن طباطبا" پیوستند. وی با شعار «الرضا من آل محمد» در کوفه قیام کرد و رهبری نظامی را به سری بن منصور شیبانی مشهور به "ابوالسرایا" که سابقاً از طرفداران مأمون بود سپرد. ابوالسرایا با مسموم کردن ابن طباطبا منحصراً وارد میدان شد ولی از هرثمة بن اعین فرماندۀ سپاه خلیفه شکست خورد. حرکت ابوالسرایا با دیگر حرکتهای علویان تا آن زمان تفاوت داشت، زیرا مردی غیر از خاندان اهل بیت هدایت آن را در دست داشت و برای اولین بار کوفه شاهد حرکتی علوی بود.[6]

قیام محمد بن قاسم بن علی بن عمر بن حسین بارزترین انقلاب علویان پس از شهادت امام رضا(ع) است. وی قیام خود را از کوفه آغاز کرد وهمراه گروهی از زیدیان به شهرهای خراسان رفت.

عبدالله بن طاهر از طرف معتصم مأمور جنگ با محمد لیث شد و سرانجام او را دستگیر کرد و نزد خلیفه فرستاد. خلیفه او را به دام انداخت ولی محمد بن قاسم مخفیانه گریخت و تا پایان عمر همواره محرک شورشها و انقلاب‌هایی بر علیه حکومت آل عباس بود.[7]

قیام محمد دیباج

در دوران مامون، محمد دیباج فرزند امام صادق(ع) در حجاز در سال 200 هجری قیام کرد و در مکه بعنوان امیرالمؤمنین با او بیعت شد. از آنجا که این قیام فقط به مکه منحصر بود جدی تلقی نشد و محمد بن دیباج در حضور مردم خودش را خلع کرد.[8] از عوامل عدم موفقیت او ناتوانی در سازماندهی دقیق قیام، اعتماد به یارانی سست کردار که برخی از ارازل واوباش مکه بودند و تردید برخی از مردم مکه برای بیعت با وی عنوان شده است.

از شورشهای موفقی که منجر به تشکیل دولتی مستقل بود شورش "حسن بن زید" بود وی که عالمی بزرگ و فقیهی دیندار و ساکن ری بود به دعوت مردم طبرستان به آن دیار رفت و در 250 هـ ق پس از پیروزی‌های درخشان توانست بر عاملان عباسی پیروز شود و دولت علویان طبرستان را ایجاد کند و به "داعی کبیر" ملقب شود. حکومت علویان طبرستان حدود 60 سال مستقل از حکومت مرکزی به حیات خود ادامه داد.

سید جلال الدین در بغداد

در سال 201 ق. در حالی که 21 سال داشت برای دیدن برادرش امام رضا علیه السلام همانند بسیاری از سادات و علویان از مدینه به بغداد آمد و تا سال 204 در این شهر اقامت داشت. علت توقف آن حضرت در بغداد معلوم نیست ولی برخی از مورخان معتقدند که وی در بغداد به امر برادرش امام رضا علیه السلام مشغول به تبلیغ بود، تا این که در سال 203 ق. خبر شهادت امام رضا علیه السلام به او رسید و در این زمان سادات و بزرگان و شیعیان برای عرض تسلیت خدمت او رسیدند و برای اولین بار در آن مجلس مسأله نهضت و مقابله با حاکم ستمگر زمان مأمون عباسی مطرح شد و لذا سید اشرف در سال 204 ق. وقتی که مأمون از مرو عازم بغداد شد، آن شهر را ترک کرد و به ایران مهاجرت نمود و



خرید و دانلود تحقیق. شورش علویان در زمان مامون عباسی


مقاله. اسلام و مقتضیات زمان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 99

 

باسمه تعالی

اسلام و مقتضیات زمان

برای روشنفکران مسلمان در عصر ما که از نظر کیفیت زبده‌ترین طبقات اجتماعی می‌باشند و از نظر کمیت خوشبختانه قشر قابل توجهی به شمار می‌روند، مهمترین مسأله اجتماعی «اسلام و مقتضیات زمان» است.

دو ضرورت فوری، مسئولیتی سنگین و رسالتی دشوار بر دوش این طبقه می‌گذارد. یکی ضرورت شناخت صحیح اسلام واقعی به عنوان یک فلسفة اجتماعی و یک ایدئولوژی الهی و یک دستگاه سازندة فکری و اعتقادی همه جانبه و سعادتبخش، و دیگر ضرورت شاخت شرائط و مقتضیات زمان و تفکیک واقعیات ناشی از تکامل علم و صنعت از پدیده‌های انحرافی و عوامل فساد و سقوط.

برای یک کشتی که می‌خواهد اقیانوسها را طی کند و از قاره‌ای به قاره دیگر برود وجود قطب نما برای جهت‌یابی و هم لنگر محکم برای محفوظ ماندن و غرق نشدن و زیر پا گذاشتن جزر و مدها ضروری است، همچنانکه شناخت وضع و موقعیت جغرافیایی دریا در هر لحظه‌ای امری حتمی است. ما باید از طرفی اسلام را به عنوان یک راهنمای سفر و یک لنگر محکم و نگهدارنده از غرق شدن در جزر و مدها، و هم شرایط خاص زمان را به عنوان مناطق و منازل بین راه که باید مرتباً به آنها رسید و گذشت کاملاً بشناسیم تا بتوانیم در اقیانوس متلاطم زندگی به سر منزل مقصود برسیم.

از نظر گروه نامبرده در اینجا مشکل لاینحلی وجود ندارد، فقط آشنا نبودن با حقایق اسلام و یا تمیز ندادن میان عوامل توسعه و پیشروی زمان و میان جریانها و پدیده‌های انحرافی که لازمة طبیعت بشری است ممکن است مسئله را به صورت معما جلوه دهد.

ولی افراد و طبقاتی هستند که این مسئله را واقعاً به صورت یک معمای لاینحل و به صورت یک تضاد آشتی‌ناپذیر می‌نگرند و معتقدند «اسلام» و «مقتضیات زمان» دو پدیدة غیر متوافق و ناسازگارند و از این دو حتماً یکی را باید انتخاب کرد، یا باید به اسلام و تعلیمات اسلامی گردن نهاد و از هرگونه نوجوئی و نوگرائی پرهیز کرد و زمان را از حرکت بازداشت و یا باید تسلیم مقتضیات متغیر زمان شد و اسلام را به عنوان پدیده‌ای متعلق به گذشته به بایگانی تاریخ سپرد. روی سخن در این مقاله با اینگونه افراد است.

استدلال این گروه اینست که اسلام به حکم اینکه دین است بویژه که دین خاتم است و دستوراتش جنبة جاودانگی دارد و باید همانطور که روز اول بوده برای همیشه باقی بماند، یک پدیدة ثابت و لایتغیر است و اما زمان در طبع خود متغیر و کهنه و نوکن است، طبیعت زمان اقتضای دگرگونی دارد و هر روز اوضاع و احوال و شرائط جدیدی خلق می‌کند مغایر با شرائط پیشین. چگونه ممکن است چیزی که در ذات خود ثابت و لایتغیر است با چیزی که در ذات خویش متغیر و سیال است توافق و هماهنگی داشته باشند؟ آیا ممکن است تیرهای برق و تلفن که در منطقة معینی در کنار جاده‌ها نصب می‌شوند با اتومبیلهائی که مرتباً از جاده‌ها عبور می‌کنند و در دو لحظه در یک نقطه نیستند توافق و هماهنگی داشته باشند؟ آیا ممکن است جامه‌ای که برای یک کودک دو ساله دوخته می‌شود تا بیست سالگی او مورد استفاده قرار گیرد در حالی که جامه در طول بیست سال همان است که بوده و تن کودک ماه به ماه و سال به سال رشد می‌کند و بر ابعادش افزوده می‌گردد؟!



خرید و دانلود مقاله. اسلام و مقتضیات زمان


تحقیق: اسلام و مقتضیات زمان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 99

 

باسمه تعالی

اسلام و مقتضیات زمان

برای روشنفکران مسلمان در عصر ما که از نظر کیفیت زبده‌ترین طبقات اجتماعی می‌باشند و از نظر کمیت خوشبختانه قشر قابل توجهی به شمار می‌روند، مهمترین مسأله اجتماعی «اسلام و مقتضیات زمان» است.

دو ضرورت فوری، مسئولیتی سنگین و رسالتی دشوار بر دوش این طبقه می‌گذارد. یکی ضرورت شناخت صحیح اسلام واقعی به عنوان یک فلسفة اجتماعی و یک ایدئولوژی الهی و یک دستگاه سازندة فکری و اعتقادی همه جانبه و سعادتبخش، و دیگر ضرورت شاخت شرائط و مقتضیات زمان و تفکیک واقعیات ناشی از تکامل علم و صنعت از پدیده‌های انحرافی و عوامل فساد و سقوط.

برای یک کشتی که می‌خواهد اقیانوسها را طی کند و از قاره‌ای به قاره دیگر برود وجود قطب نما برای جهت‌یابی و هم لنگر محکم برای محفوظ ماندن و غرق نشدن و زیر پا گذاشتن جزر و مدها ضروری است، همچنانکه شناخت وضع و موقعیت جغرافیایی دریا در هر لحظه‌ای امری حتمی است. ما باید از طرفی اسلام را به عنوان یک راهنمای سفر و یک لنگر محکم و نگهدارنده از غرق شدن در جزر و مدها، و هم شرایط خاص زمان را به عنوان مناطق و منازل بین راه که باید مرتباً به آنها رسید و گذشت کاملاً بشناسیم تا بتوانیم در اقیانوس متلاطم زندگی به سر منزل مقصود برسیم.

از نظر گروه نامبرده در اینجا مشکل لاینحلی وجود ندارد، فقط آشنا نبودن با حقایق اسلام و یا تمیز ندادن میان عوامل توسعه و پیشروی زمان و میان جریانها و پدیده‌های انحرافی که لازمة طبیعت بشری است ممکن است مسئله را به صورت معما جلوه دهد.

ولی افراد و طبقاتی هستند که این مسئله را واقعاً به صورت یک معمای لاینحل و به صورت یک تضاد آشتی‌ناپذیر می‌نگرند و معتقدند «اسلام» و «مقتضیات زمان» دو پدیدة غیر متوافق و ناسازگارند و از این دو حتماً یکی را باید انتخاب کرد، یا باید به اسلام و تعلیمات اسلامی گردن نهاد و از هرگونه نوجوئی و نوگرائی پرهیز کرد و زمان را از حرکت بازداشت و یا باید تسلیم مقتضیات متغیر زمان شد و اسلام را به عنوان پدیده‌ای متعلق به گذشته به بایگانی تاریخ سپرد. روی سخن در این مقاله با اینگونه افراد است.

استدلال این گروه اینست که اسلام به حکم اینکه دین است بویژه که دین خاتم است و دستوراتش جنبة جاودانگی دارد و باید همانطور که روز اول بوده برای همیشه باقی بماند، یک پدیدة ثابت و لایتغیر است و اما زمان در طبع خود متغیر و کهنه و نوکن است، طبیعت زمان اقتضای دگرگونی دارد و هر روز اوضاع و احوال و شرائط جدیدی خلق می‌کند مغایر با شرائط پیشین. چگونه ممکن است چیزی که در ذات خود ثابت و لایتغیر است با چیزی که در ذات خویش متغیر و سیال است توافق و هماهنگی داشته باشند؟ آیا ممکن است تیرهای برق و تلفن که در منطقة معینی در کنار جاده‌ها نصب می‌شوند با اتومبیلهائی که مرتباً از جاده‌ها عبور می‌کنند و در دو لحظه در یک نقطه نیستند توافق و هماهنگی داشته باشند؟ آیا ممکن است جامه‌ای که برای یک کودک دو ساله دوخته می‌شود تا بیست سالگی او مورد استفاده قرار گیرد در حالی که جامه در طول بیست سال همان است که بوده و تن کودک ماه به ماه و سال به سال رشد می‌کند و بر ابعادش افزوده می‌گردد؟!



خرید و دانلود تحقیق: اسلام و مقتضیات زمان