واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

فرهنگ‌سازی در حوزه سیاست

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

فرهنگ‌سازی در حوزه سیاست

صریح و بی‌پرده باید اذعان داشت که ما التفات بایسته‌ای به «فرهنگ سازی» نداریم و به همین دلیل نیز تا حد زیادی، «ابزار زده» شده‌ایم. نمونه روشن آن را در ارتباط خود با کامپیوتر می‌توانیم مشاهده کنیم. براستی ما چقدر از کامپیوتر استفاده بهینه به عمل می‌آوریم؟ میزان بهره‌وری کامپیوتر در جامعه ما چقدر است و رتبه ما در این زمینه در سطح جهانی، چیست؟ در عین حال به محض آن که مدلی بالاتر به بازار مصرف می‌آید، با حرص و ولع فراوانی در پی خرید آن برمی‌آییم، بی‌آن که برایمان اهمیت داشته باشد که چرا و بر اساس کدام نیاز و ضرورت؟! اتومبیل، نمونه دیگری است که عدم فرهنگ‌سازی درباره نحوه استفاده مناسب از آن، مشکلات فراوان و کلافه‌کننده‌ای را برای ما در زمینه‌های گوناگون رقم زده است و قس‌علی‌هذا.آیا ابزار زدگی ناشی از عدم فرهنگ‌سازی صرفاً محدود به آلات و ادوات صنعتی و تکنولوژیک است و یا می‌توان در حوزه‌های دیگر نیز این نقیصه بزرگ را مشاهده کرد؟ اگر خوب نگاه کنیم، پاسخ به این سؤال قطعاً مثبت است.احزاب و تشکل‌های سیاسی، از جمله ابزارهای بسیار مهم در حوزه سیاست به شمار می‌آیند و امروزه انواع کوچک و بزرگ آن را با دیدگاهها و نظریات مختلف در جامعه می‌توان مشاهده کرد. اما مسئله اینجاست که به صرف وجود چنین ابزارهایی می‌توان دل‌خوش داشت؟ آیا برای رسیدن به توسعه سیاسی و استمرار آن در طول زمان، در دست داشتن فهرستی از نام و عنوان احزاب و تشکل‌های سیاسی کافی است؟ مسلماً آنچه می‌تواند احزاب را به ابزارهای کارآمد و توسعه‌ساز تبدیل کند، اهتمام ویژه به فرهنگ‌سازی در این مقوله است. همان‌گونه که فقدان فرهنگ استفاده از اتومبیل و پایین بودن سطح فرهنگ رانندگی، باعث به وجود آمدن ترافیک سنگین، آلودگی شدید هوا، گره‌های کور در چهارراهها، تصادفات مرگبار و خلاصه به مخاطره افتادن جان و روان انسانها می‌شود، نبود فرهنگ سیاسی غنی و عدم توانایی بهره‌گیری مناسب از ابزار احزاب و تشکل‌های سیاسی، خساراتی به مراتب عظیم‌تر را بر یک جامعه تحمیل خواهد کرد چرا که فرصتها و سرمایه‌ها را به هدر داده و در نهایت روحیه یأس و سرخوردگی را بر روح و روان یکایک آحاد مردم مستولی خواهد ساخت.

بروز حالت «رقابت منفی» در میان احزاب سیاسی از جمله زیانبارترین آثار فقدان فرهنگ سازی مناسب در این مقوله به شمار می‌آید. رقابت منفی زمانی شکل می‌گیرد که هدف اساسی و مهم احزاب تخریب یکدیگر باشد. حاصل این‌گونه رقابتهای منفی در سطح کلی و کلان خود نیز چیزی جز شکل‌گیری نوعی ذهنیت منفی، مأیوس و بدبین به حال و آینده در بین مردم نخواهد بود. در این میان شاید این یا آن حزب و تشکل قادر شود به صورت مقطعی، توجه بخشهایی از جامعه را به خود جلب کند اما اتفاقی که در بطن و ضمیر ناخودآگاه جامعه می¬افتد، در مجموع حاصل و دستاورد مثبتی برای کشور در برنخواهد داشت و در نهایت به ضرر همه خواهد بود.

امروز بیش از ربع قرن از آغاز دورانی جدید در حیات سیاسی ملت ایران می‌گذرد و جا دارد با توجه به تجربیات تلخ و شیرین فراوانی که در زمینه عملکرد احزاب و گروههای سیاسی داشته‌ایم، بیش از هر چیز توجه خود را به فرهنگ‌سازی برای بهره‌وری هر چه بیشتر از این ابزار سیاسی معطوف داریم. در این راستا بیش از همه، مسئولیت این امر برعهده کادرهای مؤسس و رهبری این تشکل‌هاست. این عده باید در نظر داشته باشند که هرچند دستیابی به قدرت سیاسی، یک هدف مهم در عرصه سیاست به شمار می‌آید اما مهمتر و سرنوشت‌سازتر از آن، شیوه و نحوه دستیابی به این هدف است.یافتن شیوه‌های صحیح و نهادینه ساختن آن در مرام و مسلک حزبی خود، اگرچه به زبان کاری سهل و ساده به شمار می‌آید، اما در عمل چندان هم آسان نیست. هنگامی که رقابتها اوج می‌گیرد و هیجانات بر اعضا و هواداران غالب می‌شود و تنور انتخابات گرم و بلکه شعله‌ور می‌گردد، این بر عقلای هر حزب و گروه است تا بتوانند بر این گونه احساسات فائق آیند. زمانی که رقابتها پایان می‌پذیرد و نتایج مشخص می‌شود، این بر فرهیختگان هر تشکل است که اخلاق شکست و پیروزی را به یاران خود متذکر شوند و اجازه فراروی از مرزهای آن را به دیگران ندهند. و زمانی که آرامش و سکون بر جامعه حاکم است این بر اندیشمندان هر طیف و دسته است که تلاش بایسته‌ای را برای غنی‌سازی برنامه‌ها و نظریات گروه خود از مسیر تحقیق و تفکر سامان دهند تا در دور آینده رقابتها با دستانی پر در صحنه سیاست حاضر شوند. این همه، البته، زحمت و حوصله فراوانی را می‌طلبد.

اما در ورای اینها به نقش حاکمیت نیز باید توجه داشت چرا که فرهنگ‌سازی برای فعالیتهای سیاسی، جز در یک محیط عادلانه و بسامان، امکان پذیر نخواهد بود. اگر انتظار داریم در سر یک چهارراه، رانندگان خود را مقید به نظم و انضباط دانسته و از کارهایی که باعث مختل شدن ترافیک و به وجود آمدن گره‌های کور می‌شود، اجتناب ورزند، شرط اولیه آن این است که چراغ راهنمای سالم و دقیقی در آن چهارراه نصب



خرید و دانلود  فرهنگ‌سازی در حوزه سیاست


فمنیسم و سیاست

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

فمنیسم و سیاست 

  مقدمه

 اندیشه فمنیسم در واقع همان جنبش زنان است و ریشه‏هاى آن به دوران روشنگرى اروپا و بیدارى این قاره از خواب قرون وسطایى مى‏رسد، اما ایده‏هاى انقلاب کبیر فرانسه (1) زمینه‏ساز جدى و واقعى شکل‏گیرى نخستین نطفه‏هاى جنبش فمنیستى است; آنجا که ایده حقوق بشر براى نخستین بار به شکل مدون و البته بیشتر در رابطه با حقوق مردان فرمول بندى شده بود. آنچه که فرانسه در دهه 90 قرن هجدهم به صورت شرکت فعال زنان در جنبش انقلابى و سپس تاسیس انجمن‏هاى سیاسى ویژه زنان شاهد آن بوده، به مرور ریشه‏هاى خود را به سراسر اروپا گستراند. (2)

 «جنبش آزادى زنان‏» مهمترین روایت فمنیستى در جامعه معاصر غرب است. البته خود این عنوان نیز نشان دهنده زمینه سیاسى ظهور آن و کلیدى براى درک بعضى از تفاوت‏هاى آن با اشکال پیشین فمنیسم است. فمنیست‏هاى اولیه از «حقوق‏» و «برابرى‏» زن سخن مى‏گفتند، اما در دهه 60 میلادى «ستم‏» و «آزادى‏» در فعالیت‏هاى سیاسى چپ‏نو، (3) کلماتى کلیدى به شمار مى‏رفت. با افزایش جنبش‏هاى آزادى بخش; از قبیل جنبش آزادى بخش سپاهان، جهان سوم و...، فمنیسم جدید، به ناگزیر عنوان «جنبش آزادى بخش زنان‏» را براى خود برگزید که این تغییر نام بازتاب تحولى مهم در دورنماى سیاسى فمنیسم معاصر، ایجاد کرد. (4)

 تعریف فمنیسم

 فمنیسم لغتى فرانسوى است که به آنچه در قرن 19 در امریکا، تحت عنوان «جنبش زنان‏» معروف بود، اطلاق مى‏شد. جنبش زنان مجموعه متنوعى از گروه‏هایى بود که هر یک به نحوى در «پیش برد» موقعیت زنان تلاش مى‏کردند. (5)

 فرهنگ علوم سیاسى فمنیسم را این گونه معرفى مى‏کند:

 «دفاع و جانبدارى از حقوق زنان و عقیده به برابرى زن و مرد در زمینه‏هاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و مبارزه در راه وصول به این برابرى.» (6)   از نظر تاریخى، در دهه 1980 میلادى فمنیسم به عنوان یک لغت، معانى متفاوتى را پیدا کرد. در این دوره حامیان نقش اجتماعى زنان که از حقوق آنان به عنوان یک موجود مستقل نیز دفاع مى‏کردند «فمنیست‏» نام گرفتند. اما طى سال‏هاى گذشته با تحول در نقش‏هاى اجتماعى و فردى زنان، تحولاتى نیز در بیان و معرفى فمنیسم ایجاد شده است، تا اندازه‏اى که نمى‏توان قالب واحدى را از این تعاریف استخراج نمود. از جمله این تعاریف عبارتند از:

«آرین ایچ‏» نویسنده امریکایى معتقد است: فمنیسم از یک سو یک لقب پوچ و سبکسرانه به نظر مى‏رسد و از سوى دیگر به منزله نوعى اخلاق - روش‏شناسى و یا یک طریقه پیچیده تفکر و عمل درباره شرایط زندگى‏هاست.

-«کریس ونیرون‏» جامعه شناس انگلیسى، در بیان خود از فمنیسم آن را واژه‏اى سیاسى معرفى مى‏کند که در جهت تغییر روابط موجود قدرت میان زن و مرد حرکت مى‏کند.   - از دید «بل هوکس‏» فمنیسم محصول یک تعهد سیاسى - اقتصادى و اجتماعى است که سعى دارد تسلط جنسى، سیاسى و نژادى را نابود کرده و جامعه‏اى را بازسازى کند که در آن رشد شخصى فرد به منافع امپریالیسم، توسعه‏طلبى اقتصادى و تمایلات مادى از جمعیت‏بستگى دارد

 با نگرشى دقیق به این تعاریف، به این نکته واقف خواهیم شد که فمنیسم تنها یک رویکرد عملى یا اجتماعى واحد نیست و به همین دلیل است که امروزه فمنیسم به شاخه‏هاى متعددى از جمله لیبرال، مارکسیست، سوسیال، رادیکال، روانکاو، و فرامدرن تقسیم مى‏شود. (7)

 با این بیان پس از گذرى کوتاه بر دیدگاه‏هاى فمنیستى به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که آیا بین فمنیسم، اندیشه سیاسى، رویکرد سیاسى و سیاست، ارتباطى وجود دارد یا خیر؟

 لیبرال فمنیسم: فلسفه لیبرالى (8) با رشد سرمایه دارى ظهور کرد و با اعتقاد به تساوى ذاتى انسان‏ها، خواستار دموکراسى و آزادى‏هاى سیاسى شد. این نوع تفکر، شرایط زندگى را براى زنان و مردان دچار تغییراتى کرد که زن بورژوا (9) علیه سلطنت‏سنتى مردان در خانه به‏پاخاست همانطور که مردان ساختار سیاسى موجود را رد کردند .   از این رو در سال 1700 مرى آستل این سؤال‏ها را مطرح مى‏کند:   «اگر حاکمیت مطلق در یک کشور ضرورى نیست، پس چرا در خانواده لازم است؟ و اگر در خانواده ضرورى است، چرا در کشور نباشد؟ اگر همه انسان‏ها آزاد به دنیا مى‏آیند، پس چرا همه زنان باید برده به دنیا بیایند و هستى آنها در شرایط بردگى کامل، تابع اراده نامعلوم و دلخواه مردان باشد؟»

 لیبرال فمنیست‏ها در قرن هجدهم - براى اثبات برابرى حقوق زن و مرد تلاش زیادى کردند. در قرن نوزدهم خواستار برابرى حقوق زنان تحت لواى قانون شدند و سرانجام در قرن بیستم، خواهان انجام اصلاحات گوناگون اجتماعى جهت تضمین و امکانات برابر براى زنان شدند. (10)

 همانطور که در ابتدا ذکر شد، این نحوه نگرش، پایه‏هاى تفکر خود را بر اساس تساوى انسان‏ها(مردان و زنان) استوار کرده است. این نحوه تفکر سعى کرد تا سایه اصلى خود را بر قوانین و حقوق بیفکند تا در نتیجه آن و در سایه قوانین، موارد تبعیض نسبت‏به زنان کاهش یافته و زنان نیز از حقوقى مشابه مردان برخوردار شوند. این برخوردارى از حقوق



خرید و دانلود  فمنیسم و سیاست


فرهنگ‌سازی در حوزه سیاست

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

فرهنگ‌سازی در حوزه سیاست

صریح و بی‌پرده باید اذعان داشت که ما التفات بایسته‌ای به «فرهنگ سازی» نداریم و به همین دلیل نیز تا حد زیادی، «ابزار زده» شده‌ایم. نمونه روشن آن را در ارتباط خود با کامپیوتر می‌توانیم مشاهده کنیم. براستی ما چقدر از کامپیوتر استفاده بهینه به عمل می‌آوریم؟ میزان بهره‌وری کامپیوتر در جامعه ما چقدر است و رتبه ما در این زمینه در سطح جهانی، چیست؟ در عین حال به محض آن که مدلی بالاتر به بازار مصرف می‌آید، با حرص و ولع فراوانی در پی خرید آن برمی‌آییم، بی‌آن که برایمان اهمیت داشته باشد که چرا و بر اساس کدام نیاز و ضرورت؟! اتومبیل، نمونه دیگری است که عدم فرهنگ‌سازی درباره نحوه استفاده مناسب از آن، مشکلات فراوان و کلافه‌کننده‌ای را برای ما در زمینه‌های گوناگون رقم زده است و قس‌علی‌هذا.آیا ابزار زدگی ناشی از عدم فرهنگ‌سازی صرفاً محدود به آلات و ادوات صنعتی و تکنولوژیک است و یا می‌توان در حوزه‌های دیگر نیز این نقیصه بزرگ را مشاهده کرد؟ اگر خوب نگاه کنیم، پاسخ به این سؤال قطعاً مثبت است.احزاب و تشکل‌های سیاسی، از جمله ابزارهای بسیار مهم در حوزه سیاست به شمار می‌آیند و امروزه انواع کوچک و بزرگ آن را با دیدگاهها و نظریات مختلف در جامعه می‌توان مشاهده کرد. اما مسئله اینجاست که به صرف وجود چنین ابزارهایی می‌توان دل‌خوش داشت؟ آیا برای رسیدن به توسعه سیاسی و استمرار آن در طول زمان، در دست داشتن فهرستی از نام و عنوان احزاب و تشکل‌های سیاسی کافی است؟ مسلماً آنچه می‌تواند احزاب را به ابزارهای کارآمد و توسعه‌ساز تبدیل کند، اهتمام ویژه به فرهنگ‌سازی در این مقوله است. همان‌گونه که فقدان فرهنگ استفاده از اتومبیل و پایین بودن سطح فرهنگ رانندگی، باعث به وجود آمدن ترافیک سنگین، آلودگی شدید هوا، گره‌های کور در چهارراهها، تصادفات مرگبار و خلاصه به مخاطره افتادن جان و روان انسانها می‌شود، نبود فرهنگ سیاسی غنی و عدم توانایی بهره‌گیری مناسب از ابزار احزاب و تشکل‌های سیاسی، خساراتی به مراتب عظیم‌تر را بر یک جامعه تحمیل خواهد کرد چرا که فرصتها و سرمایه‌ها را به هدر داده و در نهایت روحیه یأس و سرخوردگی را بر روح و روان یکایک آحاد مردم مستولی خواهد ساخت.

بروز حالت «رقابت منفی» در میان احزاب سیاسی از جمله زیانبارترین آثار فقدان فرهنگ سازی مناسب در این مقوله به شمار می‌آید. رقابت منفی زمانی شکل می‌گیرد که هدف اساسی و مهم احزاب تخریب یکدیگر باشد. حاصل این‌گونه رقابتهای منفی در سطح کلی و کلان خود نیز چیزی جز شکل‌گیری نوعی ذهنیت منفی، مأیوس و بدبین به حال و آینده در بین مردم نخواهد بود. در این میان شاید این یا آن حزب و تشکل قادر شود به صورت مقطعی، توجه بخشهایی از جامعه را به خود جلب کند اما اتفاقی که در بطن و ضمیر ناخودآگاه جامعه می¬افتد، در مجموع حاصل و دستاورد مثبتی برای کشور در برنخواهد داشت و در نهایت به ضرر همه خواهد بود.

امروز بیش از ربع قرن از آغاز دورانی جدید در حیات سیاسی ملت ایران می‌گذرد و جا دارد با توجه به تجربیات تلخ و شیرین فراوانی که در زمینه عملکرد احزاب و گروههای سیاسی داشته‌ایم، بیش از هر چیز توجه خود را به فرهنگ‌سازی برای بهره‌وری هر چه بیشتر از این ابزار سیاسی معطوف داریم. در این راستا بیش از همه، مسئولیت این امر برعهده کادرهای مؤسس و رهبری این تشکل‌هاست. این عده باید در نظر داشته باشند که هرچند دستیابی به قدرت سیاسی، یک هدف مهم در عرصه سیاست به شمار می‌آید اما مهمتر و سرنوشت‌سازتر از آن، شیوه و نحوه دستیابی به این هدف است.یافتن شیوه‌های صحیح و نهادینه ساختن آن در مرام و مسلک حزبی خود، اگرچه به زبان کاری سهل و ساده به شمار می‌آید، اما در عمل چندان هم آسان نیست. هنگامی که رقابتها اوج می‌گیرد و هیجانات بر اعضا و هواداران غالب می‌شود و تنور انتخابات گرم و بلکه شعله‌ور می‌گردد، این بر عقلای هر حزب و گروه است تا بتوانند بر این گونه احساسات فائق آیند. زمانی که رقابتها پایان می‌پذیرد و نتایج مشخص می‌شود، این بر فرهیختگان هر تشکل است که اخلاق شکست و پیروزی را به یاران خود متذکر شوند و اجازه فراروی از مرزهای آن را به دیگران ندهند. و زمانی که آرامش و سکون بر جامعه حاکم است این بر اندیشمندان هر طیف و دسته است که تلاش بایسته‌ای را برای غنی‌سازی برنامه‌ها و نظریات گروه خود از مسیر تحقیق و تفکر سامان دهند تا در دور آینده رقابتها با دستانی پر در صحنه سیاست حاضر شوند. این همه، البته، زحمت و حوصله فراوانی را می‌طلبد.

اما در ورای اینها به نقش حاکمیت نیز باید توجه داشت چرا که فرهنگ‌سازی برای فعالیتهای سیاسی، جز در یک محیط عادلانه و بسامان، امکان پذیر نخواهد بود. اگر انتظار داریم در سر یک چهارراه، رانندگان خود را مقید به نظم و انضباط دانسته و از کارهایی که باعث مختل شدن ترافیک و به وجود آمدن گره‌های کور می‌شود، اجتناب ورزند، شرط اولیه آن این است که چراغ راهنمای سالم و دقیقی در آن چهارراه نصب



خرید و دانلود  فرهنگ‌سازی در حوزه سیاست


فمنیسم و سیاست

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

فمنیسم و سیاست 

  مقدمه

 اندیشه فمنیسم در واقع همان جنبش زنان است و ریشه‏هاى آن به دوران روشنگرى اروپا و بیدارى این قاره از خواب قرون وسطایى مى‏رسد، اما ایده‏هاى انقلاب کبیر فرانسه (1) زمینه‏ساز جدى و واقعى شکل‏گیرى نخستین نطفه‏هاى جنبش فمنیستى است; آنجا که ایده حقوق بشر براى نخستین بار به شکل مدون و البته بیشتر در رابطه با حقوق مردان فرمول بندى شده بود. آنچه که فرانسه در دهه 90 قرن هجدهم به صورت شرکت فعال زنان در جنبش انقلابى و سپس تاسیس انجمن‏هاى سیاسى ویژه زنان شاهد آن بوده، به مرور ریشه‏هاى خود را به سراسر اروپا گستراند. (2)

 «جنبش آزادى زنان‏» مهمترین روایت فمنیستى در جامعه معاصر غرب است. البته خود این عنوان نیز نشان دهنده زمینه سیاسى ظهور آن و کلیدى براى درک بعضى از تفاوت‏هاى آن با اشکال پیشین فمنیسم است. فمنیست‏هاى اولیه از «حقوق‏» و «برابرى‏» زن سخن مى‏گفتند، اما در دهه 60 میلادى «ستم‏» و «آزادى‏» در فعالیت‏هاى سیاسى چپ‏نو، (3) کلماتى کلیدى به شمار مى‏رفت. با افزایش جنبش‏هاى آزادى بخش; از قبیل جنبش آزادى بخش سپاهان، جهان سوم و...، فمنیسم جدید، به ناگزیر عنوان «جنبش آزادى بخش زنان‏» را براى خود برگزید که این تغییر نام بازتاب تحولى مهم در دورنماى سیاسى فمنیسم معاصر، ایجاد کرد. (4)

 تعریف فمنیسم

 فمنیسم لغتى فرانسوى است که به آنچه در قرن 19 در امریکا، تحت عنوان «جنبش زنان‏» معروف بود، اطلاق مى‏شد. جنبش زنان مجموعه متنوعى از گروه‏هایى بود که هر یک به نحوى در «پیش برد» موقعیت زنان تلاش مى‏کردند. (5)

 فرهنگ علوم سیاسى فمنیسم را این گونه معرفى مى‏کند:

 «دفاع و جانبدارى از حقوق زنان و عقیده به برابرى زن و مرد در زمینه‏هاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و مبارزه در راه وصول به این برابرى.» (6)   از نظر تاریخى، در دهه 1980 میلادى فمنیسم به عنوان یک لغت، معانى متفاوتى را پیدا کرد. در این دوره حامیان نقش اجتماعى زنان که از حقوق آنان به عنوان یک موجود مستقل نیز دفاع مى‏کردند «فمنیست‏» نام گرفتند. اما طى سال‏هاى گذشته با تحول در نقش‏هاى اجتماعى و فردى زنان، تحولاتى نیز در بیان و معرفى فمنیسم ایجاد شده است، تا اندازه‏اى که نمى‏توان قالب واحدى را از این تعاریف استخراج نمود. از جمله این تعاریف عبارتند از:

«آرین ایچ‏» نویسنده امریکایى معتقد است: فمنیسم از یک سو یک لقب پوچ و سبکسرانه به نظر مى‏رسد و از سوى دیگر به منزله نوعى اخلاق - روش‏شناسى و یا یک طریقه پیچیده تفکر و عمل درباره شرایط زندگى‏هاست.

-«کریس ونیرون‏» جامعه شناس انگلیسى، در بیان خود از فمنیسم آن را واژه‏اى سیاسى معرفى مى‏کند که در جهت تغییر روابط موجود قدرت میان زن و مرد حرکت مى‏کند.   - از دید «بل هوکس‏» فمنیسم محصول یک تعهد سیاسى - اقتصادى و اجتماعى است که سعى دارد تسلط جنسى، سیاسى و نژادى را نابود کرده و جامعه‏اى را بازسازى کند که در آن رشد شخصى فرد به منافع امپریالیسم، توسعه‏طلبى اقتصادى و تمایلات مادى از جمعیت‏بستگى دارد

 با نگرشى دقیق به این تعاریف، به این نکته واقف خواهیم شد که فمنیسم تنها یک رویکرد عملى یا اجتماعى واحد نیست و به همین دلیل است که امروزه فمنیسم به شاخه‏هاى متعددى از جمله لیبرال، مارکسیست، سوسیال، رادیکال، روانکاو، و فرامدرن تقسیم مى‏شود. (7)

 با این بیان پس از گذرى کوتاه بر دیدگاه‏هاى فمنیستى به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که آیا بین فمنیسم، اندیشه سیاسى، رویکرد سیاسى و سیاست، ارتباطى وجود دارد یا خیر؟

 لیبرال فمنیسم: فلسفه لیبرالى (8) با رشد سرمایه دارى ظهور کرد و با اعتقاد به تساوى ذاتى انسان‏ها، خواستار دموکراسى و آزادى‏هاى سیاسى شد. این نوع تفکر، شرایط زندگى را براى زنان و مردان دچار تغییراتى کرد که زن بورژوا (9) علیه سلطنت‏سنتى مردان در خانه به‏پاخاست همانطور که مردان ساختار سیاسى موجود را رد کردند .   از این رو در سال 1700 مرى آستل این سؤال‏ها را مطرح مى‏کند:   «اگر حاکمیت مطلق در یک کشور ضرورى نیست، پس چرا در خانواده لازم است؟ و اگر در خانواده ضرورى است، چرا در کشور نباشد؟ اگر همه انسان‏ها آزاد به دنیا مى‏آیند، پس چرا همه زنان باید برده به دنیا بیایند و هستى آنها در شرایط بردگى کامل، تابع اراده نامعلوم و دلخواه مردان باشد؟»

 لیبرال فمنیست‏ها در قرن هجدهم - براى اثبات برابرى حقوق زن و مرد تلاش زیادى کردند. در قرن نوزدهم خواستار برابرى حقوق زنان تحت لواى قانون شدند و سرانجام در قرن بیستم، خواهان انجام اصلاحات گوناگون اجتماعى جهت تضمین و امکانات برابر براى زنان شدند. (10)

 همانطور که در ابتدا ذکر شد، این نحوه نگرش، پایه‏هاى تفکر خود را بر اساس تساوى انسان‏ها(مردان و زنان) استوار کرده است. این نحوه تفکر سعى کرد تا سایه اصلى خود را بر قوانین و حقوق بیفکند تا در نتیجه آن و در سایه قوانین، موارد تبعیض نسبت‏به زنان کاهش یافته و زنان نیز از حقوقى مشابه مردان برخوردار شوند. این برخوردارى از حقوق



خرید و دانلود  فمنیسم و سیاست


فرهنگ‌سازی در حوزه سیاست

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

فرهنگ‌سازی در حوزه سیاست

صریح و بی‌پرده باید اذعان داشت که ما التفات بایسته‌ای به «فرهنگ سازی» نداریم و به همین دلیل نیز تا حد زیادی، «ابزار زده» شده‌ایم. نمونه روشن آن را در ارتباط خود با کامپیوتر می‌توانیم مشاهده کنیم. براستی ما چقدر از کامپیوتر استفاده بهینه به عمل می‌آوریم؟ میزان بهره‌وری کامپیوتر در جامعه ما چقدر است و رتبه ما در این زمینه در سطح جهانی، چیست؟ در عین حال به محض آن که مدلی بالاتر به بازار مصرف می‌آید، با حرص و ولع فراوانی در پی خرید آن برمی‌آییم، بی‌آن که برایمان اهمیت داشته باشد که چرا و بر اساس کدام نیاز و ضرورت؟! اتومبیل، نمونه دیگری است که عدم فرهنگ‌سازی درباره نحوه استفاده مناسب از آن، مشکلات فراوان و کلافه‌کننده‌ای را برای ما در زمینه‌های گوناگون رقم زده است و قس‌علی‌هذا.آیا ابزار زدگی ناشی از عدم فرهنگ‌سازی صرفاً محدود به آلات و ادوات صنعتی و تکنولوژیک است و یا می‌توان در حوزه‌های دیگر نیز این نقیصه بزرگ را مشاهده کرد؟ اگر خوب نگاه کنیم، پاسخ به این سؤال قطعاً مثبت است.احزاب و تشکل‌های سیاسی، از جمله ابزارهای بسیار مهم در حوزه سیاست به شمار می‌آیند و امروزه انواع کوچک و بزرگ آن را با دیدگاهها و نظریات مختلف در جامعه می‌توان مشاهده کرد. اما مسئله اینجاست که به صرف وجود چنین ابزارهایی می‌توان دل‌خوش داشت؟ آیا برای رسیدن به توسعه سیاسی و استمرار آن در طول زمان، در دست داشتن فهرستی از نام و عنوان احزاب و تشکل‌های سیاسی کافی است؟ مسلماً آنچه می‌تواند احزاب را به ابزارهای کارآمد و توسعه‌ساز تبدیل کند، اهتمام ویژه به فرهنگ‌سازی در این مقوله است. همان‌گونه که فقدان فرهنگ استفاده از اتومبیل و پایین بودن سطح فرهنگ رانندگی، باعث به وجود آمدن ترافیک سنگین، آلودگی شدید هوا، گره‌های کور در چهارراهها، تصادفات مرگبار و خلاصه به مخاطره افتادن جان و روان انسانها می‌شود، نبود فرهنگ سیاسی غنی و عدم توانایی بهره‌گیری مناسب از ابزار احزاب و تشکل‌های سیاسی، خساراتی به مراتب عظیم‌تر را بر یک جامعه تحمیل خواهد کرد چرا که فرصتها و سرمایه‌ها را به هدر داده و در نهایت روحیه یأس و سرخوردگی را بر روح و روان یکایک آحاد مردم مستولی خواهد ساخت.

بروز حالت «رقابت منفی» در میان احزاب سیاسی از جمله زیانبارترین آثار فقدان فرهنگ سازی مناسب در این مقوله به شمار می‌آید. رقابت منفی زمانی شکل می‌گیرد که هدف اساسی و مهم احزاب تخریب یکدیگر باشد. حاصل این‌گونه رقابتهای منفی در سطح کلی و کلان خود نیز چیزی جز شکل‌گیری نوعی ذهنیت منفی، مأیوس و بدبین به حال و آینده در بین مردم نخواهد بود. در این میان شاید این یا آن حزب و تشکل قادر شود به صورت مقطعی، توجه بخشهایی از جامعه را به خود جلب کند اما اتفاقی که در بطن و ضمیر ناخودآگاه جامعه می¬افتد، در مجموع حاصل و دستاورد مثبتی برای کشور در برنخواهد داشت و در نهایت به ضرر همه خواهد بود.

امروز بیش از ربع قرن از آغاز دورانی جدید در حیات سیاسی ملت ایران می‌گذرد و جا دارد با توجه به تجربیات تلخ و شیرین فراوانی که در زمینه عملکرد احزاب و گروههای سیاسی داشته‌ایم، بیش از هر چیز توجه خود را به فرهنگ‌سازی برای بهره‌وری هر چه بیشتر از این ابزار سیاسی معطوف داریم. در این راستا بیش از همه، مسئولیت این امر برعهده کادرهای مؤسس و رهبری این تشکل‌هاست. این عده باید در نظر داشته باشند که هرچند دستیابی به قدرت سیاسی، یک هدف مهم در عرصه سیاست به شمار می‌آید اما مهمتر و سرنوشت‌سازتر از آن، شیوه و نحوه دستیابی به این هدف است.یافتن شیوه‌های صحیح و نهادینه ساختن آن در مرام و مسلک حزبی خود، اگرچه به زبان کاری سهل و ساده به شمار می‌آید، اما در عمل چندان هم آسان نیست. هنگامی که رقابتها اوج می‌گیرد و هیجانات بر اعضا و هواداران غالب می‌شود و تنور انتخابات گرم و بلکه شعله‌ور می‌گردد، این بر عقلای هر حزب و گروه است تا بتوانند بر این گونه احساسات فائق آیند. زمانی که رقابتها پایان می‌پذیرد و نتایج مشخص می‌شود، این بر فرهیختگان هر تشکل است که اخلاق شکست و پیروزی را به یاران خود متذکر شوند و اجازه فراروی از مرزهای آن را به دیگران ندهند. و زمانی که آرامش و سکون بر جامعه حاکم است این بر اندیشمندان هر طیف و دسته است که تلاش بایسته‌ای را برای غنی‌سازی برنامه‌ها و نظریات گروه خود از مسیر تحقیق و تفکر سامان دهند تا در دور آینده رقابتها با دستانی پر در صحنه سیاست حاضر شوند. این همه، البته، زحمت و حوصله فراوانی را می‌طلبد.

اما در ورای اینها به نقش حاکمیت نیز باید توجه داشت چرا که فرهنگ‌سازی برای فعالیتهای سیاسی، جز در یک محیط عادلانه و بسامان، امکان پذیر نخواهد بود. اگر انتظار داریم در سر یک چهارراه، رانندگان خود را مقید به نظم و انضباط دانسته و از کارهایی که باعث مختل شدن ترافیک و به وجود آمدن گره‌های کور می‌شود، اجتناب ورزند، شرط اولیه آن این است که چراغ راهنمای سالم و دقیقی در آن چهارراه نصب



خرید و دانلود  فرهنگ‌سازی در حوزه سیاست