لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 33 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بسمه تعالی
سیاست نانوتکنولوژی
فهرست
پدر درختسانها در فکر مهار مولکولهایش 2
فناوری مهرههای کوانتومی در حال پیشرفت 5
ساخت کپسولهای در حد اتم 7
فناوری کاهش قیمت نانو لوله 9
مرکزی برای پرورش فناوری رزونانس اسپین الکترون 12
الکترونیک مولکولی دو گام به جلو بر میدارد 14
نقش مهم محیط اطراف DNA 15
سرمایهگذاری6 میلیارد دلاری شرکت NANNTEROدرتولیدNRAM 17
جانداران میکروسکوپی دریایی راهی به سوی نانوچینندهها 19
اتصال خودکار مولکولها بههم 22
افتتاح مرکز نانوتکنولوژی در شانگهای 22
نانو تکنولوژی ناجی آمریکا 23
پیشرفتهای LG در صنعت نانومواد 26
پیشتازی چین در زمینة شیشههای خودتمیزکنندة نانومتری 27
روشهای برتر مدلسازی نانوتکنولوژی 28
تصویری از مواد مرکب 29
شبیهسازی کوانتومی 30
دنیای شبیه سازی 30
پدر درختسانها در فکر مهار مولکولهایش
26 جولای 2001- در سال 1979 تومالیا دریافت که چگونه مولکولها را شبیه درخت ترکیب کند، اما تاکنون نتوانستهاست سرمایهای برای انجام کارش پیدا کند.
دونالد تومالیا راهی برای کنترل مصنوعات پلیمری کشف کردهاست. درختسانها همانند شاخههای یک درخت به صورت یکنواخت رشد کرده و هر بار تعداد آنها در قسمت نهایی هر شاخه دو برابر شد. نتیجه این بود که وی قادر به تولید ماکرومولکولهایی ناب شد که بهنظر میرسد کاربردهای بیانتهایی در زمینة علم زیستشناسی داشته باشند.
اکنون این شیمیدان شرکت شیمیایی DOW میگوید،که برای تأسیس شرکت جدیدش در حال جذب سرمایهگذاران است. این شرکت بنام Dendritic Sciences در آن آربور،میشیگان است. تومالیا میگوید،که این شرکت به او کمک خواهدکرد تا به رؤیای بیست سالهاش که استفاده از کشف خود (که او از آن به درختسانها تعبیر میکند) برای هر چیزی از تحویل دارو گرفته تا ماشینهایی بسیارکوچک، جامة عمل بپوشاند.
اما در حدود 9 سال پیش نیز او چنین امیدی داشت که هرگز عملی نشد. در سال 1992 سرمایهگذار شرکت Dendritech گفتهبود که میخواهد درختسانها(dendrimers) را در مقیاس تناژ بسازد- هدفی که وسیلهای برای رسیدن به آن نداشت.
تومالیا شاخهای بینظیر از شیمی را یافته بود که توانایی زیادی برای حل مسائل پیچیدة دانشمندان برای بازآفرینی طبیعت داشت. درختسانها محصولاتی مصنوعی هستند که در مقیاس نانومتری ساخته میشوند. خصوصیت بارز آنها، دقت آنهاست. تومالیا و همکارانش بطور اتفاقی راهی برای ترجمه ساختارهای شاخهای همانند درختان به ساختارهای شیمیایی پیدا کردند و از اینجا نام "dendra" که یک کلمة یونانی به معنای درخت است، مطرح شد.
تومالیا میگوید: "من سعی میکردم تا شاخة یک درخت رادر پلیمرها تقلید کنم." اهمیت این کار اینجاست که تا آن موقع، استفاده از پلیمرها که چیزهای طولانی مانند مولکولهای سرکش استفادهشده در تولید پلاستیکها، رنگها و بعضی از لباسها هستند، در جهان تولیدات مصنوعی متداول شدهبود. پلیمرها خیلی نامنظمند و شامل مولکولهایی در یک محدوده از اندازه میشوند.
اما تومالیا راهی برای کنترل این مصنوعات پیدا کردهبود. درختسانها بصورت یکنواخت و یکشکل (هربار تعداد انتهایی آنها دو برابر میشود) دقیقا" شبیه شاخههای یک درخت رشد پیدا میکنند و در هر دوره از رشد جرم آنها دو برابر میشود.
نتیجه کار موجب پیدایش توانایی تولید دقیق مولکولهای بزرگ، دقیق و ناب بود. کشف 1990 تومالیا موجب حیرت دانشمندان شد. کاربردهای فراوان بزرگترین درختسانها که میتوانند به اندازة پروتئینها در سلولهای زنده باشند، تومالیا را متحیر ساخت . درختسانها میتوانند در ساخت کپسولهای بزرگ برای تحویل دارو(Drug Delivery) یا ساخت ماشینهای خیلی کوچک استفاده شوند.
ولی فقط یک مسأله وجود داشت که مسألهای مهم در دنیای کوچک بود. سرمایة لازم برای تولید درختسانها خیلی زیاد بود، در نتیجه تولید آن از نظر اقتصادی بهصرفه نبود. تومالیا هنوز میخواهد درختسانها را در مقیاس تنی بسازد.
روبرت نواک- رئیس اجرایی مؤسسة (غیر انتفاعی) مولکولی میشیگان (MMI) -میگوید: "تولید درختسانها بهطور باورنکردنی گران است. آنها دانشمندان و شیمیدانها را که تاکنون این ساختارها را ندیدهبودند، متحیر میکردند. اما ما را هم با مشکلات زیادی مواجه میکردندتا بفهمیم آنها برای چه مفید هستند."
از آنجایی که درختسانها در چند مرحله تولید میشوند، خیلی گرانقیمت اند.هرچه درختسان بزرگتر باشد، زمان زیادتری برای رشدآنها لازم است. برای مثال برای تولید درختسان نسل دهم حدود 22 واکنش شیمیایی مختلف لازم دارد، که این امر حدود 3 ماه طول میکشد و این زمان نیز هزینه بر است .
او میگوید: "شما استطاعــت مـالی انجام ژندرمـانی یا آمینـو سـنجی(amino assays) را نخواهیدداشت." بطور مثال نواک تخمین میزند که برای تولید هر پوند از درختسان چهار پلیآمیدوآمین (یک نام تجاری برای یک نوع محصول با امکان کاربرد در سیستم تحویل دارو) حدود 15 هزار دلار لازم است.
دکتر جیمزبیکر، رئیس آلرژی وایمنیشناسی دانشگاه میشیگان کارهایی روی درختسانهای مربوط به تحویل دارو انجام میدهد. او میگوید: "این یک تحقیق در حال رشد است." او ادامه میدهد که اکنون بیشتر کار در یک سطح در حال تولد است: "ما ادعا نداریم که این موضوع یک مساله انفجارگونه است."
تومالیا مصمم است، تا ثابت کند که این پدیده یک امر مفید است. تومالیا قبل از تحصیل در دانشگاه ، از مزرعة درختی به اندازة 43590 فوت مربع نگهداری میکرد. او میگوید: "شاخههای درختان همیشه مرا مجذوب خود میکردند. من درختان را موقعی که نوجوان بودم رشد دادهام."
تومالیا میگوید: "من سعی میکنم از شاخههای یک درخت در پلیمرها تقلید کنم."
او مجذوب مولکولهای مصنوعی شدهاست. تومالیا میگوید: "ما اختراعهای ثبتشدة زیادی در DOW داریم." طبق گفتة تومالیا، DOW آن موقع توجه نداشت که چگونه درختسانها ارزش خود را از نظر اقتصادی پیدا میکنند.
تومالیا میگوید: "من واقعا" به این فناوری ایمان دارم، بنابراین برای ادامة تحقیقاتم درخواست مرخصی کردم." این تصمیم، او را به سمت MMI (که اولین پیشنهاد تجاری را به او داد) کشاند. در سال 1992 او شرکت Dendritech را تأسیس کرد. Dendritech زیر نظر MMI بود و از DOW جواز ساخت و فروش انواع خاصی از درختسانها را داشت.
نواک میگوید: "اما سال گذشته، شرکت Dendritech بسته شد و DOW داراییها و امتیازات این شرکت را که شامل سرپرستی اختراعهای ثبتشدة اصلی که مجوز آن در سال 1991 به MMI دادهشده و نیز فناوری جدیدی که با مشارکت شرکت Dendritech ساخته شده بود، را پس گرفت."
اکنون تنها فعالیت اقتصادی شرکت Dendritech ، فروش یک مادة افزودنی (که به میزان خیلی کم در جوهر چاپگر استفاده میشود) میباشد. نواک میگوید: " هنوز دو شرکت از آن ماده استفاده میکنند. بهنظر میرسد که این ماده بعضی از خصوصیات نوشتنی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
فمنیسم و سیاست
مقدمه
اندیشه فمنیسم در واقع همان جنبش زنان است و ریشههاى آن به دوران روشنگرى اروپا و بیدارى این قاره از خواب قرون وسطایى مىرسد، اما ایدههاى انقلاب کبیر فرانسه (1) زمینهساز جدى و واقعى شکلگیرى نخستین نطفههاى جنبش فمنیستى است; آنجا که ایده حقوق بشر براى نخستین بار به شکل مدون و البته بیشتر در رابطه با حقوق مردان فرمول بندى شده بود. آنچه که فرانسه در دهه 90 قرن هجدهم به صورت شرکت فعال زنان در جنبش انقلابى و سپس تاسیس انجمنهاى سیاسى ویژه زنان شاهد آن بوده، به مرور ریشههاى خود را به سراسر اروپا گستراند. (2)
«جنبش آزادى زنان» مهمترین روایت فمنیستى در جامعه معاصر غرب است. البته خود این عنوان نیز نشان دهنده زمینه سیاسى ظهور آن و کلیدى براى درک بعضى از تفاوتهاى آن با اشکال پیشین فمنیسم است. فمنیستهاى اولیه از «حقوق» و «برابرى» زن سخن مىگفتند، اما در دهه 60 میلادى «ستم» و «آزادى» در فعالیتهاى سیاسى چپنو، (3) کلماتى کلیدى به شمار مىرفت. با افزایش جنبشهاى آزادى بخش; از قبیل جنبش آزادى بخش سپاهان، جهان سوم و...، فمنیسم جدید، به ناگزیر عنوان «جنبش آزادى بخش زنان» را براى خود برگزید که این تغییر نام بازتاب تحولى مهم در دورنماى سیاسى فمنیسم معاصر، ایجاد کرد. (4)
تعریف فمنیسم
فمنیسم لغتى فرانسوى است که به آنچه در قرن 19 در امریکا، تحت عنوان «جنبش زنان» معروف بود، اطلاق مىشد. جنبش زنان مجموعه متنوعى از گروههایى بود که هر یک به نحوى در «پیش برد» موقعیت زنان تلاش مىکردند. (5)
فرهنگ علوم سیاسى فمنیسم را این گونه معرفى مىکند:
«دفاع و جانبدارى از حقوق زنان و عقیده به برابرى زن و مرد در زمینههاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و مبارزه در راه وصول به این برابرى.» (6) از نظر تاریخى، در دهه 1980 میلادى فمنیسم به عنوان یک لغت، معانى متفاوتى را پیدا کرد. در این دوره حامیان نقش اجتماعى زنان که از حقوق آنان به عنوان یک موجود مستقل نیز دفاع مىکردند «فمنیست» نام گرفتند. اما طى سالهاى گذشته با تحول در نقشهاى اجتماعى و فردى زنان، تحولاتى نیز در بیان و معرفى فمنیسم ایجاد شده است، تا اندازهاى که نمىتوان قالب واحدى را از این تعاریف استخراج نمود. از جمله این تعاریف عبارتند از:
«آرین ایچ» نویسنده امریکایى معتقد است: فمنیسم از یک سو یک لقب پوچ و سبکسرانه به نظر مىرسد و از سوى دیگر به منزله نوعى اخلاق - روششناسى و یا یک طریقه پیچیده تفکر و عمل درباره شرایط زندگىهاست.
-«کریس ونیرون» جامعه شناس انگلیسى، در بیان خود از فمنیسم آن را واژهاى سیاسى معرفى مىکند که در جهت تغییر روابط موجود قدرت میان زن و مرد حرکت مىکند. - از دید «بل هوکس» فمنیسم محصول یک تعهد سیاسى - اقتصادى و اجتماعى است که سعى دارد تسلط جنسى، سیاسى و نژادى را نابود کرده و جامعهاى را بازسازى کند که در آن رشد شخصى فرد به منافع امپریالیسم، توسعهطلبى اقتصادى و تمایلات مادى از جمعیتبستگى دارد
با نگرشى دقیق به این تعاریف، به این نکته واقف خواهیم شد که فمنیسم تنها یک رویکرد عملى یا اجتماعى واحد نیست و به همین دلیل است که امروزه فمنیسم به شاخههاى متعددى از جمله لیبرال، مارکسیست، سوسیال، رادیکال، روانکاو، و فرامدرن تقسیم مىشود. (7)
با این بیان پس از گذرى کوتاه بر دیدگاههاى فمنیستى به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که آیا بین فمنیسم، اندیشه سیاسى، رویکرد سیاسى و سیاست، ارتباطى وجود دارد یا خیر؟
لیبرال فمنیسم: فلسفه لیبرالى (8) با رشد سرمایه دارى ظهور کرد و با اعتقاد به تساوى ذاتى انسانها، خواستار دموکراسى و آزادىهاى سیاسى شد. این نوع تفکر، شرایط زندگى را براى زنان و مردان دچار تغییراتى کرد که زن بورژوا (9) علیه سلطنتسنتى مردان در خانه بهپاخاست همانطور که مردان ساختار سیاسى موجود را رد کردند . از این رو در سال 1700 مرى آستل این سؤالها را مطرح مىکند: «اگر حاکمیت مطلق در یک کشور ضرورى نیست، پس چرا در خانواده لازم است؟ و اگر در خانواده ضرورى است، چرا در کشور نباشد؟ اگر همه انسانها آزاد به دنیا مىآیند، پس چرا همه زنان باید برده به دنیا بیایند و هستى آنها در شرایط بردگى کامل، تابع اراده نامعلوم و دلخواه مردان باشد؟»
لیبرال فمنیستها در قرن هجدهم - براى اثبات برابرى حقوق زن و مرد تلاش زیادى کردند. در قرن نوزدهم خواستار برابرى حقوق زنان تحت لواى قانون شدند و سرانجام در قرن بیستم، خواهان انجام اصلاحات گوناگون اجتماعى جهت تضمین و امکانات برابر براى زنان شدند. (10)
همانطور که در ابتدا ذکر شد، این نحوه نگرش، پایههاى تفکر خود را بر اساس تساوى انسانها(مردان و زنان) استوار کرده است. این نحوه تفکر سعى کرد تا سایه اصلى خود را بر قوانین و حقوق بیفکند تا در نتیجه آن و در سایه قوانین، موارد تبعیض نسبتبه زنان کاهش یافته و زنان نیز از حقوقى مشابه مردان برخوردار شوند. این برخوردارى از حقوق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
فرهنگسازی در حوزه سیاست
صریح و بیپرده باید اذعان داشت که ما التفات بایستهای به «فرهنگ سازی» نداریم و به همین دلیل نیز تا حد زیادی، «ابزار زده» شدهایم. نمونه روشن آن را در ارتباط خود با کامپیوتر میتوانیم مشاهده کنیم. براستی ما چقدر از کامپیوتر استفاده بهینه به عمل میآوریم؟ میزان بهرهوری کامپیوتر در جامعه ما چقدر است و رتبه ما در این زمینه در سطح جهانی، چیست؟ در عین حال به محض آن که مدلی بالاتر به بازار مصرف میآید، با حرص و ولع فراوانی در پی خرید آن برمیآییم، بیآن که برایمان اهمیت داشته باشد که چرا و بر اساس کدام نیاز و ضرورت؟! اتومبیل، نمونه دیگری است که عدم فرهنگسازی درباره نحوه استفاده مناسب از آن، مشکلات فراوان و کلافهکنندهای را برای ما در زمینههای گوناگون رقم زده است و قسعلیهذا.آیا ابزار زدگی ناشی از عدم فرهنگسازی صرفاً محدود به آلات و ادوات صنعتی و تکنولوژیک است و یا میتوان در حوزههای دیگر نیز این نقیصه بزرگ را مشاهده کرد؟ اگر خوب نگاه کنیم، پاسخ به این سؤال قطعاً مثبت است.احزاب و تشکلهای سیاسی، از جمله ابزارهای بسیار مهم در حوزه سیاست به شمار میآیند و امروزه انواع کوچک و بزرگ آن را با دیدگاهها و نظریات مختلف در جامعه میتوان مشاهده کرد. اما مسئله اینجاست که به صرف وجود چنین ابزارهایی میتوان دلخوش داشت؟ آیا برای رسیدن به توسعه سیاسی و استمرار آن در طول زمان، در دست داشتن فهرستی از نام و عنوان احزاب و تشکلهای سیاسی کافی است؟ مسلماً آنچه میتواند احزاب را به ابزارهای کارآمد و توسعهساز تبدیل کند، اهتمام ویژه به فرهنگسازی در این مقوله است. همانگونه که فقدان فرهنگ استفاده از اتومبیل و پایین بودن سطح فرهنگ رانندگی، باعث به وجود آمدن ترافیک سنگین، آلودگی شدید هوا، گرههای کور در چهارراهها، تصادفات مرگبار و خلاصه به مخاطره افتادن جان و روان انسانها میشود، نبود فرهنگ سیاسی غنی و عدم توانایی بهرهگیری مناسب از ابزار احزاب و تشکلهای سیاسی، خساراتی به مراتب عظیمتر را بر یک جامعه تحمیل خواهد کرد چرا که فرصتها و سرمایهها را به هدر داده و در نهایت روحیه یأس و سرخوردگی را بر روح و روان یکایک آحاد مردم مستولی خواهد ساخت.
بروز حالت «رقابت منفی» در میان احزاب سیاسی از جمله زیانبارترین آثار فقدان فرهنگ سازی مناسب در این مقوله به شمار میآید. رقابت منفی زمانی شکل میگیرد که هدف اساسی و مهم احزاب تخریب یکدیگر باشد. حاصل اینگونه رقابتهای منفی در سطح کلی و کلان خود نیز چیزی جز شکلگیری نوعی ذهنیت منفی، مأیوس و بدبین به حال و آینده در بین مردم نخواهد بود. در این میان شاید این یا آن حزب و تشکل قادر شود به صورت مقطعی، توجه بخشهایی از جامعه را به خود جلب کند اما اتفاقی که در بطن و ضمیر ناخودآگاه جامعه می¬افتد، در مجموع حاصل و دستاورد مثبتی برای کشور در برنخواهد داشت و در نهایت به ضرر همه خواهد بود.
امروز بیش از ربع قرن از آغاز دورانی جدید در حیات سیاسی ملت ایران میگذرد و جا دارد با توجه به تجربیات تلخ و شیرین فراوانی که در زمینه عملکرد احزاب و گروههای سیاسی داشتهایم، بیش از هر چیز توجه خود را به فرهنگسازی برای بهرهوری هر چه بیشتر از این ابزار سیاسی معطوف داریم. در این راستا بیش از همه، مسئولیت این امر برعهده کادرهای مؤسس و رهبری این تشکلهاست. این عده باید در نظر داشته باشند که هرچند دستیابی به قدرت سیاسی، یک هدف مهم در عرصه سیاست به شمار میآید اما مهمتر و سرنوشتسازتر از آن، شیوه و نحوه دستیابی به این هدف است.یافتن شیوههای صحیح و نهادینه ساختن آن در مرام و مسلک حزبی خود، اگرچه به زبان کاری سهل و ساده به شمار میآید، اما در عمل چندان هم آسان نیست. هنگامی که رقابتها اوج میگیرد و هیجانات بر اعضا و هواداران غالب میشود و تنور انتخابات گرم و بلکه شعلهور میگردد، این بر عقلای هر حزب و گروه است تا بتوانند بر این گونه احساسات فائق آیند. زمانی که رقابتها پایان میپذیرد و نتایج مشخص میشود، این بر فرهیختگان هر تشکل است که اخلاق شکست و پیروزی را به یاران خود متذکر شوند و اجازه فراروی از مرزهای آن را به دیگران ندهند. و زمانی که آرامش و سکون بر جامعه حاکم است این بر اندیشمندان هر طیف و دسته است که تلاش بایستهای را برای غنیسازی برنامهها و نظریات گروه خود از مسیر تحقیق و تفکر سامان دهند تا در دور آینده رقابتها با دستانی پر در صحنه سیاست حاضر شوند. این همه، البته، زحمت و حوصله فراوانی را میطلبد.
اما در ورای اینها به نقش حاکمیت نیز باید توجه داشت چرا که فرهنگسازی برای فعالیتهای سیاسی، جز در یک محیط عادلانه و بسامان، امکان پذیر نخواهد بود. اگر انتظار داریم در سر یک چهارراه، رانندگان خود را مقید به نظم و انضباط دانسته و از کارهایی که باعث مختل شدن ترافیک و به وجود آمدن گرههای کور میشود، اجتناب ورزند، شرط اولیه آن این است که چراغ راهنمای سالم و دقیقی در آن چهارراه نصب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
فمنیسم و سیاست
مقدمه
اندیشه فمنیسم در واقع همان جنبش زنان است و ریشههاى آن به دوران روشنگرى اروپا و بیدارى این قاره از خواب قرون وسطایى مىرسد، اما ایدههاى انقلاب کبیر فرانسه (1) زمینهساز جدى و واقعى شکلگیرى نخستین نطفههاى جنبش فمنیستى است; آنجا که ایده حقوق بشر براى نخستین بار به شکل مدون و البته بیشتر در رابطه با حقوق مردان فرمول بندى شده بود. آنچه که فرانسه در دهه 90 قرن هجدهم به صورت شرکت فعال زنان در جنبش انقلابى و سپس تاسیس انجمنهاى سیاسى ویژه زنان شاهد آن بوده، به مرور ریشههاى خود را به سراسر اروپا گستراند. (2)
«جنبش آزادى زنان» مهمترین روایت فمنیستى در جامعه معاصر غرب است. البته خود این عنوان نیز نشان دهنده زمینه سیاسى ظهور آن و کلیدى براى درک بعضى از تفاوتهاى آن با اشکال پیشین فمنیسم است. فمنیستهاى اولیه از «حقوق» و «برابرى» زن سخن مىگفتند، اما در دهه 60 میلادى «ستم» و «آزادى» در فعالیتهاى سیاسى چپنو، (3) کلماتى کلیدى به شمار مىرفت. با افزایش جنبشهاى آزادى بخش; از قبیل جنبش آزادى بخش سپاهان، جهان سوم و...، فمنیسم جدید، به ناگزیر عنوان «جنبش آزادى بخش زنان» را براى خود برگزید که این تغییر نام بازتاب تحولى مهم در دورنماى سیاسى فمنیسم معاصر، ایجاد کرد. (4)
تعریف فمنیسم
فمنیسم لغتى فرانسوى است که به آنچه در قرن 19 در امریکا، تحت عنوان «جنبش زنان» معروف بود، اطلاق مىشد. جنبش زنان مجموعه متنوعى از گروههایى بود که هر یک به نحوى در «پیش برد» موقعیت زنان تلاش مىکردند. (5)
فرهنگ علوم سیاسى فمنیسم را این گونه معرفى مىکند:
«دفاع و جانبدارى از حقوق زنان و عقیده به برابرى زن و مرد در زمینههاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و مبارزه در راه وصول به این برابرى.» (6) از نظر تاریخى، در دهه 1980 میلادى فمنیسم به عنوان یک لغت، معانى متفاوتى را پیدا کرد. در این دوره حامیان نقش اجتماعى زنان که از حقوق آنان به عنوان یک موجود مستقل نیز دفاع مىکردند «فمنیست» نام گرفتند. اما طى سالهاى گذشته با تحول در نقشهاى اجتماعى و فردى زنان، تحولاتى نیز در بیان و معرفى فمنیسم ایجاد شده است، تا اندازهاى که نمىتوان قالب واحدى را از این تعاریف استخراج نمود. از جمله این تعاریف عبارتند از:
«آرین ایچ» نویسنده امریکایى معتقد است: فمنیسم از یک سو یک لقب پوچ و سبکسرانه به نظر مىرسد و از سوى دیگر به منزله نوعى اخلاق - روششناسى و یا یک طریقه پیچیده تفکر و عمل درباره شرایط زندگىهاست.
-«کریس ونیرون» جامعه شناس انگلیسى، در بیان خود از فمنیسم آن را واژهاى سیاسى معرفى مىکند که در جهت تغییر روابط موجود قدرت میان زن و مرد حرکت مىکند. - از دید «بل هوکس» فمنیسم محصول یک تعهد سیاسى - اقتصادى و اجتماعى است که سعى دارد تسلط جنسى، سیاسى و نژادى را نابود کرده و جامعهاى را بازسازى کند که در آن رشد شخصى فرد به منافع امپریالیسم، توسعهطلبى اقتصادى و تمایلات مادى از جمعیتبستگى دارد
با نگرشى دقیق به این تعاریف، به این نکته واقف خواهیم شد که فمنیسم تنها یک رویکرد عملى یا اجتماعى واحد نیست و به همین دلیل است که امروزه فمنیسم به شاخههاى متعددى از جمله لیبرال، مارکسیست، سوسیال، رادیکال، روانکاو، و فرامدرن تقسیم مىشود. (7)
با این بیان پس از گذرى کوتاه بر دیدگاههاى فمنیستى به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که آیا بین فمنیسم، اندیشه سیاسى، رویکرد سیاسى و سیاست، ارتباطى وجود دارد یا خیر؟
لیبرال فمنیسم: فلسفه لیبرالى (8) با رشد سرمایه دارى ظهور کرد و با اعتقاد به تساوى ذاتى انسانها، خواستار دموکراسى و آزادىهاى سیاسى شد. این نوع تفکر، شرایط زندگى را براى زنان و مردان دچار تغییراتى کرد که زن بورژوا (9) علیه سلطنتسنتى مردان در خانه بهپاخاست همانطور که مردان ساختار سیاسى موجود را رد کردند . از این رو در سال 1700 مرى آستل این سؤالها را مطرح مىکند: «اگر حاکمیت مطلق در یک کشور ضرورى نیست، پس چرا در خانواده لازم است؟ و اگر در خانواده ضرورى است، چرا در کشور نباشد؟ اگر همه انسانها آزاد به دنیا مىآیند، پس چرا همه زنان باید برده به دنیا بیایند و هستى آنها در شرایط بردگى کامل، تابع اراده نامعلوم و دلخواه مردان باشد؟»
لیبرال فمنیستها در قرن هجدهم - براى اثبات برابرى حقوق زن و مرد تلاش زیادى کردند. در قرن نوزدهم خواستار برابرى حقوق زنان تحت لواى قانون شدند و سرانجام در قرن بیستم، خواهان انجام اصلاحات گوناگون اجتماعى جهت تضمین و امکانات برابر براى زنان شدند. (10)
همانطور که در ابتدا ذکر شد، این نحوه نگرش، پایههاى تفکر خود را بر اساس تساوى انسانها(مردان و زنان) استوار کرده است. این نحوه تفکر سعى کرد تا سایه اصلى خود را بر قوانین و حقوق بیفکند تا در نتیجه آن و در سایه قوانین، موارد تبعیض نسبتبه زنان کاهش یافته و زنان نیز از حقوقى مشابه مردان برخوردار شوند. این برخوردارى از حقوق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
فرهنگسازی در حوزه سیاست
صریح و بیپرده باید اذعان داشت که ما التفات بایستهای به «فرهنگ سازی» نداریم و به همین دلیل نیز تا حد زیادی، «ابزار زده» شدهایم. نمونه روشن آن را در ارتباط خود با کامپیوتر میتوانیم مشاهده کنیم. براستی ما چقدر از کامپیوتر استفاده بهینه به عمل میآوریم؟ میزان بهرهوری کامپیوتر در جامعه ما چقدر است و رتبه ما در این زمینه در سطح جهانی، چیست؟ در عین حال به محض آن که مدلی بالاتر به بازار مصرف میآید، با حرص و ولع فراوانی در پی خرید آن برمیآییم، بیآن که برایمان اهمیت داشته باشد که چرا و بر اساس کدام نیاز و ضرورت؟! اتومبیل، نمونه دیگری است که عدم فرهنگسازی درباره نحوه استفاده مناسب از آن، مشکلات فراوان و کلافهکنندهای را برای ما در زمینههای گوناگون رقم زده است و قسعلیهذا.آیا ابزار زدگی ناشی از عدم فرهنگسازی صرفاً محدود به آلات و ادوات صنعتی و تکنولوژیک است و یا میتوان در حوزههای دیگر نیز این نقیصه بزرگ را مشاهده کرد؟ اگر خوب نگاه کنیم، پاسخ به این سؤال قطعاً مثبت است.احزاب و تشکلهای سیاسی، از جمله ابزارهای بسیار مهم در حوزه سیاست به شمار میآیند و امروزه انواع کوچک و بزرگ آن را با دیدگاهها و نظریات مختلف در جامعه میتوان مشاهده کرد. اما مسئله اینجاست که به صرف وجود چنین ابزارهایی میتوان دلخوش داشت؟ آیا برای رسیدن به توسعه سیاسی و استمرار آن در طول زمان، در دست داشتن فهرستی از نام و عنوان احزاب و تشکلهای سیاسی کافی است؟ مسلماً آنچه میتواند احزاب را به ابزارهای کارآمد و توسعهساز تبدیل کند، اهتمام ویژه به فرهنگسازی در این مقوله است. همانگونه که فقدان فرهنگ استفاده از اتومبیل و پایین بودن سطح فرهنگ رانندگی، باعث به وجود آمدن ترافیک سنگین، آلودگی شدید هوا، گرههای کور در چهارراهها، تصادفات مرگبار و خلاصه به مخاطره افتادن جان و روان انسانها میشود، نبود فرهنگ سیاسی غنی و عدم توانایی بهرهگیری مناسب از ابزار احزاب و تشکلهای سیاسی، خساراتی به مراتب عظیمتر را بر یک جامعه تحمیل خواهد کرد چرا که فرصتها و سرمایهها را به هدر داده و در نهایت روحیه یأس و سرخوردگی را بر روح و روان یکایک آحاد مردم مستولی خواهد ساخت.
بروز حالت «رقابت منفی» در میان احزاب سیاسی از جمله زیانبارترین آثار فقدان فرهنگ سازی مناسب در این مقوله به شمار میآید. رقابت منفی زمانی شکل میگیرد که هدف اساسی و مهم احزاب تخریب یکدیگر باشد. حاصل اینگونه رقابتهای منفی در سطح کلی و کلان خود نیز چیزی جز شکلگیری نوعی ذهنیت منفی، مأیوس و بدبین به حال و آینده در بین مردم نخواهد بود. در این میان شاید این یا آن حزب و تشکل قادر شود به صورت مقطعی، توجه بخشهایی از جامعه را به خود جلب کند اما اتفاقی که در بطن و ضمیر ناخودآگاه جامعه می¬افتد، در مجموع حاصل و دستاورد مثبتی برای کشور در برنخواهد داشت و در نهایت به ضرر همه خواهد بود.
امروز بیش از ربع قرن از آغاز دورانی جدید در حیات سیاسی ملت ایران میگذرد و جا دارد با توجه به تجربیات تلخ و شیرین فراوانی که در زمینه عملکرد احزاب و گروههای سیاسی داشتهایم، بیش از هر چیز توجه خود را به فرهنگسازی برای بهرهوری هر چه بیشتر از این ابزار سیاسی معطوف داریم. در این راستا بیش از همه، مسئولیت این امر برعهده کادرهای مؤسس و رهبری این تشکلهاست. این عده باید در نظر داشته باشند که هرچند دستیابی به قدرت سیاسی، یک هدف مهم در عرصه سیاست به شمار میآید اما مهمتر و سرنوشتسازتر از آن، شیوه و نحوه دستیابی به این هدف است.یافتن شیوههای صحیح و نهادینه ساختن آن در مرام و مسلک حزبی خود، اگرچه به زبان کاری سهل و ساده به شمار میآید، اما در عمل چندان هم آسان نیست. هنگامی که رقابتها اوج میگیرد و هیجانات بر اعضا و هواداران غالب میشود و تنور انتخابات گرم و بلکه شعلهور میگردد، این بر عقلای هر حزب و گروه است تا بتوانند بر این گونه احساسات فائق آیند. زمانی که رقابتها پایان میپذیرد و نتایج مشخص میشود، این بر فرهیختگان هر تشکل است که اخلاق شکست و پیروزی را به یاران خود متذکر شوند و اجازه فراروی از مرزهای آن را به دیگران ندهند. و زمانی که آرامش و سکون بر جامعه حاکم است این بر اندیشمندان هر طیف و دسته است که تلاش بایستهای را برای غنیسازی برنامهها و نظریات گروه خود از مسیر تحقیق و تفکر سامان دهند تا در دور آینده رقابتها با دستانی پر در صحنه سیاست حاضر شوند. این همه، البته، زحمت و حوصله فراوانی را میطلبد.
اما در ورای اینها به نقش حاکمیت نیز باید توجه داشت چرا که فرهنگسازی برای فعالیتهای سیاسی، جز در یک محیط عادلانه و بسامان، امکان پذیر نخواهد بود. اگر انتظار داریم در سر یک چهارراه، رانندگان خود را مقید به نظم و انضباط دانسته و از کارهایی که باعث مختل شدن ترافیک و به وجود آمدن گرههای کور میشود، اجتناب ورزند، شرط اولیه آن این است که چراغ راهنمای سالم و دقیقی در آن چهارراه نصب