واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق درباره شیطان شناسى در قرآن 26 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 28

 

مقدّمه :

از آن جا که انسان موجودى است ذاتاً طالب کمال نهایى و سعادت ابدى و همیشه در اندیشه شناخت کمال ابدى و نهایى و راه هاى وصول به آن و نیز شناخت موانع نیل به آن و کیفیت برطرف کردن آن هاست و نیز از آن جا که شیطان را یکى از موانع مهم در راه نیل به کمال نهایى خود مى داند، همیشه سعى دارد تا این موجود پلید را به خوبى شناخته، راه هاى مبارزه با او را نیز بشناسد و از این رو، به لحاظ تاریخى، مسأله شیطان و کیفیت خلقت و فلسفه آفرینش او، برنامه هاى او براى اغواى انسان و دام هاى گسترده و ابزار و وسایل اغواگرى اش، مسأله حزب شیطان و کیفیت مبارزه با آن و مسائل دیگرى از این قبیل همزاد انسان است. همیشه و در هر جا سخن از شیطان بوده، سؤالات متعددى نیز درباره او مطرح مى شده است.

آفرینش شیطان

از آیات متعدد قرآن استفاده مى شود که ماده اولیه شیطان "آتش" بوده است; مثلا، در آیه اى مى فرماید: "و اذقلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الاّ ابلیس کانَ من الجنّ ففسق عن امر ربّه." (کهف:5)

چنان که ملاحظه مى شود، این آیه شریفه، ابلیس را از جن مى داند. ابلیس اسم خاص همان شیطانى است که اغواگر حضرت آدم بود و خداى تعالى در قرآن گاهى با عنوان "ابلیس" و گاهى با عنوان "شیطان" از او تعبیر مى کند.

از سوى دیگر، آیاتى خلقت جن را از آتش مى داند: "والجانَّ خلقناه من نار السّموم" (حجر:27); "و خلق الجانّ من مارج من نار" (الرحمن: 15)

خود شیطان هم خلقت خود را از آتش مى داند، آن جا که خداوند از او سؤال مى کند: چه چیزى مانع سجده کردن تو بر آدم شد، گفت: "انا خیرٌ منه خلقتنى من نار و خلقته من طین." (ص: 76) در جاى دیگر، مى گوید: "ءَاسجدُ لمن خلقت طیناً" (اسراء:61)

اما این که منظور از "آتش" همین آتش معمولى است یا آتش دیگرى شبیه این، از قرآن چیزى به دست نمى آید.

ممکن است گفته شود: اصل معناى جنّ ستر و پوشش است و از این رو، به جنین هم "جنین" گفته مى شود; چرا که در پوشش رحم مادر قرار دارد و مستور است. جنیان را هم به دلیل مستور بودنشان "جنّ" گویند.

به بهشت و باغ نیز "جنّت" گویند; چون تحت پوشش شاخه هاى درختان است. بر دیوانگى هم به دلیل مستوربودن عقل و شکوفا نبودن آن "جنون" اطلاق مى شود.

پس با توجه به آنچه گفته شد، مى توان گفت: ملائکه هم جن هستند; زیرا مستور از چشمان هستند و به صرف این که قرآن مى فرماید: کان من الجنّ ففسق عن امرِ ربّه (کهف: 50) نمى توان به وسیله آن اثبات کرد که ابلیس از فرشتگان نبوده; چرا که ممکن است به دلیل مستور بودن فرشتگان، بر ابلیس هم، که از آن ها بوده جن اطلاق شده باشد.

اما چنین برداشتى خلاف ظاهر آیه شریفه است. علاوه بر آن، در هیچ آیه اى واژه "جن" بر ملائکه اطلاق نشده است، بلکه جن در قرآن نام طایفه اى از موجودات مکلّف است که معمولا در برابر "انس" قرار گرفته; مانند: "یا معشر الجنِّ و الانس الَم یأتِکم رسلٌ منکم یقصّون علیکم آیاتىوینذرونکم لقاءَ یومکم هذا"(انعام:130);

"و ما خلقتُ الجنَّ و الانس الاّ لیعبدون" (ذاریات: 56);

"و لقد ذرأنا لجهنم کثیراً من الجنِّ و الانس." (اعراف: 179)

بنا به قول بعضى از مفسّران، گاهى هم "جن" در برابر فرشتگان قرار گرفته است; مانند: "و یومَ نحشرهم جمیعاً ثم نقولُ للملائکةِ هؤلاءِ ایّاکم کانوا یعبدون قالوا سبحانک انت ولیُّنا من دونهم بل کانوا یعبدون الجنِّ." (سبا: 41) از آنچه گفته شد، جواب این سخن هم که "شیطان نخست فرشته بود، ولى پس از امتناع از سجده بر آدم و تمرّد از امر الهى از درگاه احدیت رانده شد و به اضلال و اغواى خلق پرداخت" نیز روشن مى گردد.

آیا ابلیس از فرشتگان بود؟

ممکن است توهّم شود که ابلیس نیز فرشته اى از فرشتگان الهى بوده; زیرا در بعضى از آیات مربوط به سجده فرشتگان بر آدم(علیه السلام) و امتناع ابلیس از سجده بر آن حضرت، فرشتگان مستثنى منه و ابلیس مستثنى قرار گرفته است. علاوه بر این، ابلیس هم نگفت من از فرشتگان نیستم تا سجده کنم وآنگهى، امام على(علیه السلام)مى فرماید: "ما کان اللّه سبحانه لیدخل الجنة بشراً بامر اخرج به منها ملکاً"

جواب این توّهم: اولا، قرآن تصریح دارد که ابلیس از جن است درآن جا که مى فرماید: "کان من الجنّ ففسق عن امر ربّه" (کهف: 50)

ثانیاً، از آن جا که ابلیس مدت طولانى در بین فرشتگان بود، در زمره آن ها درآمده بود، و این که قرآن مى فرماید: "و اذقلنا للملائکةِ اسجدوا لآدم فسجدوا الاّ ابلیس" مى تواند از همین مقوله باشد.

ثالثاً،آفرینش شیطان ازآتش است، اماخلقت فرشتگان از نور.

رابعاً، قرآن تصریح دارد به این که فرشتگان نافرمانى خدا نمى کنند: "لا یعصون اللّه ما امرهم" (تحریم: 6); "لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون" (انبیاء:26). اما با وجود این، به تصریح قرآن، شیطان از فرمان خدا سرپیچى کرد: "ابى واستبکر و کان من الکافرین" (بقره: 34); "کان من الجنّ ففسق عن امر ربّه" (کهف: 50); "فسجدوا الاّ ابلیس ابى" (طه: 116); "الاّ ابلیس ابى ان یکون مع الساجدین" (حجر: 30); "الاّ ابلیس استکبرو کان من الکافرین"(ص:74); "انّ الشیطان کان للرّحمن عصّیاً." (مریم: 44)

خامساً، قرآن شیطان را داراى ذریّه مى داند، آن جا که مى فرماید: "واذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الاّ ابلیس کان من الجن ففسق عن امر ربّه افتتخذونه و ذرّیّته اولیاء من دونی و هم لکم عدوٌ بئس للظالمین بدلا." (کهف: 50) اما چنین چیزى براى فرشتگان ثابت نشده است.

سادساً، قرآن مى فرماید: ملائکه براى کسانى که در زمین هستند از درگاه الهى طلب مغفرت و بخشش مى کنند: "و الملائکةُ یسبّحون بحمد ربّهم و یستغفرون لمن فى الارض و بالاسحار هم یستغفرون" (ذاریات: 18) و در جاى دیگر مى فرماید: "الذین یحملون العرش و من حوله یُسبّحون بحمد ربّهم و یؤمنون به و یستغفرون للّذین آمنوا ربّنا وسعت کلّ شىء و علماً فاغفر للّذین تابوا واتّبعوا سبیلک وقهم عذاب الجحیم." (غافر: 7) ولى در آیات متعددى، شیطان را دشمن آشکار انسان مى داند و انسان را از پى روى او برحذر مى دارد: "و انّ الشیطان للانسان عدوٌ مبینٌ" (یوسف: 5); افتتخذونه و ذرّیّته اولیاء من دونی و هم لکم عدّوٌ." (کهف: 50)

فلسفه آفرینش شیطان

چرا خداوند شیطان را آفرید تا هم آدم(علیه السلام) و هم فرزندان او را فریب داده، اغوا کند؟ اگر خلق نمى کرد، مسلّماً هیچ یک از بندگان او معصیت و نافرمانى نمى کردند و به طور کلى، آدمیان از شرّ او در امان بودند. پس چرا او را خلق کرد؟

جواب: اولا، خداوند شیطان را جبراً شیطان (به عنوان موجودى شریر و موذى) نیافرید; بلکه شیطان پس از خلقت آن قدر عبادت خدا را انجام داد که در زمره فرشتگان قرار گرفت.



خرید و دانلود تحقیق درباره شیطان شناسى در قرآن 26 ص


تحقیق درباره شیطان اولین کسى که بیعت مى کند 8 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

شیطان اولین کسى که بیعت مى کند .:

 سلمان مى گوید: وقتى پیغمبر اسلام رحلت فرمود، على در خانه مشغول غسل دادن آن حضرت بود. من گاهى به او کمک مى کردم ، گاهى به مسجد مى آمدم و از مردم خبر مى گرفتم . وقتى از مسجد به خانه برگشتم ، على پرسید: اى سلمان ! چه خبر دارى ؟ عرض کردم : خبر تازه این که ابوبکر بر منبر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نشسته ، مردم نه با یک دست بلکه با دو دست با او بیعت مى کنند.حضرت على علیه السلام فرمود: اى سلمان ! آیا متوجه شدى چه کسى اول با او بیعت کرد؟ آیا اولین کسى که بالاى منبر رفت و با او بیعت نمود چه کسى بود؟سلمان گفت : او را نشناختم ، ولى پیرمرد سال خورده را دیدم که بر عصایى تکیه زده ، میان دو چشمش جاى سجده دیده مى شد، پیشانى او در اثر سجده پینه بسته و این طور مى نمود که باید وى زاهدى باشد. از لابلاى مردم به سوى منبر رفت در حالى که مانند باران اشک مى ریخت .گفت : خدا را شکر که قبل از مردنم تو را این جا مى بینم . اى ابوبکر! دستت را براى بیعت به سویم دراز کن ! ابوبکر دستش را جلو برد او هم بیعت کرد و گفت : امروز، روزى است مانند روز آدم ! از منبر پایین آمد و از مسجد خارج شد.امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید: اى سلمان ! آیا او را شناختى ؟ عرض کرد: نه یا على ، ولى از گفتارش ناراحت شدم . مانند این که مرگ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم را مسخره گرفته بود.حضرت على علیه السلام فرمود: او شیطان بود. پیامبر به من خبر داد، ابلیس و یارانش روز غدیر خم شاهد منصوب شدن من به امر خدا بودند. و نیز گواه بودند که خدا و پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم من را صاحب اختیار آنان نمود. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم هم به آنان دستور داد حاضران به غایبان اطلاع دهند.روز غدیر خم ، شیاطین و بزرگان آنان به خود شیاطین ، روى آوردند و گفتند: این امت مورد لطف و رحمت خداوند قرار گرفته و از این پس از گناه دور خواهند بود. ما دیگر بر این امت راه پیدا نخواهیم کرد. آن گاه پناه گاه و امام بعد از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم را شناختند و شیطان هم گرفته و محزون شده بود.امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اى سلمان ! پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به من خبر داد که : مردم در سقیفه بنى ساعده با ابوبکر بیعت خواهند کرد. بعد از آن بر سر حق ما اختلاف پیدا مى کنند، با دلیل ما استدلال مى نمایند، بعد به مسجد مى آیند. اول کسى که با او بیعت مى کند، شیطان است ! که به صورت پیرمرد نجدى خواهد بود و این حرف را خواهد گفت .بعد حضرت فرمود: اى سلمان ! بعد از بیرون رفتن ، از روى خوشحالى فریاد زد، و تمام شیاطین را دور خود جمع کرد، آنها در مقابلش سجده کردند و گفتند: اى رئیس ! و بزرگ ما، تو همان کسى هستى که آدم را از بهشت بیرون کردى . شیطان هم مى گوید: کدام امت بعد از پیامبرش گمراه نشد؟ خیال کرده اید من دیگر راهى برآنان ندارم ! نقشه و حیله مرا چگونه دیدید؟از حیله من بود که ملت با دستور خدا و رسولش ، راجع به اطاعت از على مخالفت کردند، وزیر بارش نرفتند!؟ اى سلمان ! این همان گفته خداوند است که در قرآن مى فرماید:همانا، شیطان حدسى که درباره آنها بوده بود، به مرحله عمل رسانید))(543)سپس آنها شیطان را پیروى کردند جر گروهى از مؤمنان که آنها اطاعت از شیطان نکرده و با او مخالفت کردندامام باقر علیه السلام فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام شیطان را بر در خانه خود دید و او را شناخت ، گریبانش گرفت و بر زمین زد و روى سینه اش ‍ نشست . شیطان گفت : یا على ! از روى سینه من بلند شو تا تو را بشارتى دهم .على علیه السلام از روى سینه او برخاست و فرمود: اى ملعون ! چه بشارتى براى من دارى ؟ گفت : چون روز قیامت شود، فرزندت حسن علیه السلام از طرف راست عرش و حسین علیه السلام از طرف چپ به شیعیان خود جواز عبور از صراط و آزادى از آتش را مى دهند.باز آن حضرت بلند شد و گفت : من تو را به زمین خواهم زد، او را بلند نمود و بر زمین زد و روى او نشست .عرض کرد: یا على ! مرا رها کن تا بشارتى دیگر به تو دهم . وقتى او را رها کرد گفت : یا على ! آن روزى که خداوند آدم علیه السلام را خلق کرد، ذریه او را از پشتش خارج نمود که به شکل موجوداتى ریز بودند. از آنها عهد گرفت و به آنها خطاب کرد: آیا من پروردگار شما نیستم ؟ همگى جواب دادند: چرا. آنان را شاهد بر خودشان گرفت . بعد از آن ، میثاق از حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم و تو گرفت . تمام آنان تو را شناختند و تو همه را شناختى . اینک هر کس بگوید تو را دوست دارم . او را مى شناسى و هر کس ‍ تو را دشمن دارد او را مى شناسى . براى بار سوم او را زمین زد. شیطان گفت : یا على ! بر من غضب نکن و از روى من بلند شو، تا تو را



خرید و دانلود تحقیق درباره شیطان اولین کسى که بیعت مى کند 8 ص


تحقیق درباره شیطان پرستی 9 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

شیطان‌پرستی

شیطان‌پرستی/

سازمان‌های وابسته

کلیسای شیطان - اولین کلیسای شیطان - معبد ست - فرقه نه فرشته - کلیسای اهریمنی

شخصیت‌های برجسته

آنتوان لاوی - مایکل آکینو - پیتر گیلمور - پگی نارامیا - کلارا لاوی - سرمد کاشانی

مفاهیم وابسته

طریقت دست چپ - شیطان

/

ستاره واژگون معروف به پنتاگرام اغلب برای نشان دادن شیطان پرستی استفاده می‏شود.

شیطان پرستی یک حرکت مکتبی، شبه مکتبی و یا فلسفی است که هواداران آن شیطان را یک طرح و الگوی اصلی و قبل از عالم هستی میپندارند. آنها شیطان را موجودی زنده و با چند وجه از طبیعت انسان مشترک می‌دانند. شیطان پرستی را در گروه «راه چپ» مخالف با «راه راست» طبقه بندی می‌کنند.[۱] دست چپی‌ها به غنی سازی روحی خود در جریان کارهای خودشان معتقدند. و بر این باورند که در نهایت باید تنها به خود جواب پس دهند. در حالی که دست راستی‌ها غنی سازی روحی خود را از طریق وقف کردن و بندگی خود در مقابل قدرتی بزرگ‌تر بدست می‌آورند. لاوییان‌ها در واقع خدایی از جنس شیطان و یا خدایی دیگر را برای خود قائل نیستند. آنها حتی از قوانین شیطان نیز پیروی نمیکنند. این جنبه اعتقادی آنها به طور مکرر به اشتباه نادیده گرفته می‌شود و عموماً آنها را افرادی میشناسند که شیطان را به عنوان خدا پرستش می‌کنند.[۲]

/

پنداره‌ای از شیطان، اثر گوستاو دور در کتاب بهشت گمشده، نوشته جان میلتون

شیطان پرستی به جای اطاعت از قوانین خدایی یا قوانین طبیعی و اخلاقی، عموماً بر پیشرفت فیزیکی خود با راهنمایی‌های موجودی مافوق یا قوانینی فرستاده شده تمرکز دارد. به همین دلیل بسیاری از شیطان پرستان معاصر از باورها و گرایش‌های ادیان گذشته اجتناب می‌کنند و بیشتر گرایشات خودپرستانه دارند.[نیازمند منبع] به گونه‌ای که خود را در مرکز هستی و قوانین طبیعی می‌بینند و بیشتر شبیه به مکاتبی چون ماده‌گرایی و یا خودمحوری و جادومحوری هستند. به هر حال بعضی شیطان پرستان به طور داوطلبانه بعضی از قوانین اخلاقی را انتخاب می‌کنند. این یک جریان وارونه سازی را نشان می‌دهد. بر این مبنا شیطان پرستان به دو گروه اصلی شیطان پرستان فلسفی و شیطان پرستان دینی تقسیم بندی می‌شوند. [۳] [۴]

تاریخچه

مفهوم شیطان در طول قرنها مورد مکاشفه قرار گرفته‌است. شاید بتوان تاریخچه شیطان پرستی را به قرون اولیه پیدایش آدمی نسبت داد.[۲]

موضوعی که امروزه درباره شیطان پرستی قدیمی وجود دارد و در برخی کتابها دیده می‌شود به این مطلب برمی‌گردد که اصولا شیطان را کلیسا به وجود آورد تا تمام بدیها و پلیدیها را به آن نسبت دهد تا به نوعی هم خدمتی به بشریت کرده باشد و گناهان را از خود دور کند و جادوگران را نیز که در قرون وسطا از قدرت زیادی برخوردار بودند با عنوان جادوگران سیاه به عنوان پیروان شیطان معرفی کند تا هم گناهان را دفع کند و هم قدرت جادوگران را کم کند.[۲]

انواع و رویکردهای شیطان پرستی

شیطان پرستی فلسفی

این نوع گرایش عبارت است از اینکه محور و مرکز عالم انسان است‌. این شاخه از شیطان‌پرستی به پایه‌گذاری این فرقه به آنتوان لاوی نسبت داده می‌شود.او کسی بود که کلیسای شیطان را تأسیس کرد (اولین سازمانی که از لغت شیطان پرستی فلسفی استفاده نمود) در نظر شیطان پرستان فلسفی، محور و مرکزیت عالم هستی، خود انسان است، و بزرگترین آرزو و شرط رستگاری این نوع از شیطان پرستان برتری و ترفیع ایشان نسبت به دیگران است. شیطان پرستان فلسفی عموماً خدایی برای پرستش قائل نمی‌دانند و به زندگی غیر مادی بعد از مرگ نیز عقیده‌ای ندارند. به هرحال زندگی این گروه از شیطان پرستان عاری از روحیه مذهبی و معنویت نیز نیست.در نظر شیطان پرستان فلسفی، هر شخص خدای خودش است. آنها با تکیه بر عقاید انسانی وابسته به دنیا، مطالب مربوط به فلسفه عقلانی را عبث می‌شمارند و به آنها به دید ترس از مسائل ماوراء الطبیعی می‌نگرند و تنها به وسیله آن، یک زندگی عقیم و تنها بر مبنای “جهان واقعی” را تشکیل می‌دهند. به طور شفافی، آموزه‌های شیطان پرستان فلسفی قدمتی بیشتر از کلیسای لاوی دارد. اگر چه این تصوری از شیطان است، ولی با موقعیت واقعی او تقابل دارد چرا که این تعالیم از آموزه‌های یهودی-مسیحی نشئات گرفته‌است و شیطان را بدلیل خصوصیاتش پلید نگاشته‌است [۳]

شیطان‌پرستی لاویی

این نوع از شیطان پرستی بر مبنای فلسفهٔ آنتوان‌لاوی که در کتاب انجیل شیطان تشکیل شده‌است. لاوی موسس کلیسای شیطان بود و تحت تأثیر نوشته‌های نیچه، آلیستر کرالی، این رند، مارکی دو ساد، ویندهام لویس، چارلز داروین، آمبروس بیرس، مارک تواین و بسیاری دیگر بوده‌است. شیطان در نظر لاوی موجودی مثبت بوده در حالی که تعالیم خداجویانه کلیساها را مورد تمسخر قرار داده و به مسائل جهان مادی نیز اعتنایی ندارد.یک شیطان پرست لاویی، خود را خدای خود می‌داند، آیین مذهبی این گروه از شیطان پرستان بیشتر شبیه به فلسفه میجیک کراولی با دیدی جلو برنده به سمت شیطان پرستی است. یک شیطان پرست لاویی مدعی آن است که کسانی که خودشان را با شیطان پرستی هم ردیف می‌دانند باید به طرز فکر گروهی خواص وفادار نباشند و آنها را از لحاظ اخلاقی قبول نداشته باشند. و در ازای آن گرایشات انفرادی داشته باشند و من تبع باید به طور دائمی یک سر و گردن بالاتر از کسانی باشند که خود را از لحاظ اخلاقی، قوی می‌دانند و در بشر دوستی خود، بدون تامل عمل کنند[۲]

شیطان پرستی دینی

این نوع شیطان پرستی شبیه شیطان پرستی آنتون لاوی است اما با این تفاوت که در این نوع شیطان گونه‌ای جنبه خدایی و متافیزیکی دارد و این جنبه برداشته شده از ادیان ابراهیمی ، افسانه‌ها ، آیین‌های متفاوت و یا صرفا ساخته شده ذهن پیروان آن می‌باشد.[۴]

شرپرستان

این فرقه از شیطان پرستان، به دوران تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا مربوط می‌شوند. این نوع شیطان پرستان معمولاً متهم هستند که به اعمالی از قبیل «خوردن نوزادان»، «کشتن گوسفندان»، «قربانی کردن دختران باکره» و «نفرت از مسیحیان» هستند. این طرز فکر در کتاب «مالیوس مالیفیکاروم» دسته بندی شده‌است.]کتابی که در دوران تفتیش عقاید توسط کلیسا (۱۴۹۰) تالیف شد و در واقع هرگز به طور رسمی مورد استفاده قرار نگرفت، کتاب حاوی مطالب خرافی از جن گیری و جادوگری و مطالبی از این دست است. ترجمه لغوی نام کتاب پتک جادوگران است.

فلسفه شیطانی

شیطان در ۹ جمله شیطانی منسب به لاوی خلاصه می‌شود:

شیطان می‌گوید دست و دلبازی کردن بجای خساست.

شیطان می‌گوید زندگی حیاتی بجای نقشه خیالی و موهومی روحانی.

شیطان می‌گوید دانش معصوم بجای فریب دادن ریاکارانه خود.

شیطان می‌گوید محبت کردن به کسانی که لیاقت آن را دارند بجای عشق ورزیدن به نمک نشناسان.

شیطان می‌گوید انتقام و خونخواهی کردن بجای برگرداندن صورت. (اشاره به تعالیم مسیحیت که می‌گوید هرگاه برادری به تو سیلی زد، آن طرف صورتت را جلو بیاور تا ضربه‌ای به طرف دیگر بزند)

شیطان می‌گوید مسئولیت پذیری در مقابل مسئولیت پذیران بجای نگران بودن خون آشام‌های غیر مادی

شیطان می‌گوید انسان مانند دیگر حیوانات است، گاهی بهتر ولی اغلب بدتر از آنهایی است که روی چهار پا راه میروند، بدلیل آنکه انسان دارای خدای روحانی و پیشرفت‌های روشنفکرانه، او را پست‌ترین حیوانات ساخته‌است.

شیطان تمام آن چیزهایی که گناه شناخته می‌شوند را ارائه می‌دهد، چون که تمام آنها به یک لذت و خوشنودی فیزیکی، روانی یا احساسی منجر می‌شوند.

شیطان بهترین دوست کلیساست چرا که در میان تمام این سالها وجود شیطان دلیل ماندگاری کلیساها است.[۵] [۲]

و در مقایسه با این جملات، لاوی ۹ گناه شیطانی را نیز نام برده‌است :حماقت، ادعا و تظاهر، نفس گرایی (انتظار بازپس گرفتن از دیگران، آنچه به آنها داده‌اید)، خود را فریب دادن، پیروی از رسوم و عقاید دیگران، روشن بینی ناکافی، فراموش کردن ارتدکسی گذشته (به طور مثال، قبول کردن چیزی قدیمی در بسته بندی جدید، به عنوان نو)، غرور و افتخار بی حاصل (مانند غروری که هدف شخصی را از درون می‌پوساند) و کمبود محسنات. لاوی ۱۱ قانون شیطانی را نیز وضع کرد، که در حالی که نظام نامه‌ای اخلاقی نیست، ولی راهنمایی‌های کلی برای زندگی شیطان پرستی را ارائه کرده‌است :

هرگز نظراتت را قبل از آنکه از تو بپرسند بازگو نکن.

هرگز مشکلاتت را قبل از آنکه مطمئن شوی دیگران میخواهند آن را بشنوند بازگو نکن.

وقتی مهمان کسی هستی، به او احترام بگذار و در غیر این صورت هرگز آنجا نرو.

اگر مهمانت مزاحم تو است، با او بدون شفقت و با بیرحمی رفتار کن.

هرگز قبل از آنکه علامتی از طرف مقابلت ندیده‌ای به او پیشنهاد نزدیکی جنسی نده.



خرید و دانلود تحقیق درباره شیطان پرستی 9 ص


تحقیق درباره فرق شیطان و ابلیس

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 32

 

فرق شیطان و ابلیس:

بر اساس آیات قرآن کریم،‌ ابلیس یکی از جنیان بوده که بر اثر کثرت عبادت، جزء ملائک قرار گرفت اما بعد از خلقت آدم، چون دستور خداوند‌ را عصیان کرد و بر آدم سجده نکرد، از درگاه الاهی رانده شد. اما شیطان به هر موجود طغیانگر و مخالفی گویند خواه از انسان ها باشد یا از جن و یا از حیوانات. و ابلیس را از آن جهت شیطان می نامند که طغیان نموده و دستور الاهی را مخالفت کرد. پس شیطان اسمی عام است،‌ که شامل ابلیس و غیر او می شود.

یا ایها الذین آمنوا لاتتبعوا خطوات الشیطانای کسانی که ایمان آورده اید پای در جای پای شیطان مگذارید.«با گامهای شیطان»  

برای هر انسان آرمان طلبی که در زندگی هدفی را در پیش دارد، آشنایی با مشکلات و موانع مسیر، یکی از ضروری ترین مسائلی است که باید مورد توجه قرار گیرد. همچنین برای شیعه ای که طریق سعادت و رستگاری را با رهبری و استعانت از مولایش امام عصر(ع) می پیماید، چنین شناختی لازم به نظر میرسد. 

یکی از مهمترین موانع طریق صلاح و هدایت شیطان است. لذا شیطان شناسی از وظایف اساسی شیعه بوده و در منابع اسلامی به تفضیل به آن پرداخته شده است. از نظر اسلام این نکته مهمی است که فرد دشمن آشکار خود یعنی شیطان را به حد کافی شناخته و راههای مبارزه با آن را بیاموزد و به کار گیرد تا سرانجام با استعانت از ولی معصوم زمان و توکل بر خداوند موانع را پشت سر گذاشته و به فلاح و رستگاری دست یابد.لذا در این مقاله کوتاه موضوع شیطان شناسی را در دو مبحث جداگانه مورد بررسی قرار داده ایم در بخش اول به یاری خداوند واژه شناسی و نیز سیری در آیات و روایات مرتبط با شیطان ارائه شده و در بخش دوم به جنبه های کاربردی مسئله پرداخته و شیطان را در حوزه زندگی روزمره انسانها مورد بحث قرار می دهیم.در همین جا از دوستان عزیز تقاضا می کنیم چنانچه به مطلب ناگفته یا تذکر لازمی برخوردند با ارائه مطالب خود در اصلاح و تکمیل بحث بکوشند.برخی از واژه هایی که در مبحث شیطان شناسی کاربرد دارند عبارتند از:شیطان، ابلیس، خناس، وسواس، خطوات.در کتاب شریف قاموس قرآن تالیف سید علی اکبر قریشی شرح جالبی در زمینه هریک از این واژه ها نگاشته شده است از جمله:شیطان:به معنی متمرد و دور شده است این کلمه به صورت مفرد هفتاد بار و به صورت جمع هجده بار در قرآن آمده است. به عقیده برخی از لغت شناسان شیطان از «شطن» به معنی «دور شدن» و به عقیده گروهی دیگر از «شاط» به معنی «هلاک شده و شدت غضب گرفته شده» است. مولف محترم معتقد است که شیطان به معنی روح شریر و دورمانده از رحمت خدا «وصف» است نه «اسم».ابلیس:مراد از این کلمه در قرآن مجید، موجودی است زنده، با شعور، مکلف، نامرئی، فریبکار... که از امر خدا سرپیچی کرد و رانده شد و مستحق عذاب و لعن گردید. اهل لغت راجع به این که این واژه عربی و قابل صرف شدن است یا خیر، اختلاف نظر دارند. این کلمه یازده بار در قرآن بکار رفته است.ریشه لغوی ابلیس، بلس، ابلاس به معنی یأس و نا امیدی می باشد. راغب گوید ابلاس اندوهی است که از شدت سختی ناشی می شود و نیز احتمال داده اند بواسطه مأیوس شدن از رحمت خدا به شیطان، ابلیس هم گفته اند.خناس:از ریشه خنس به معنی کنار رفتن، واپس ماندن، پنهان شدن آمده و شیطان را به این جهت خناس می گویند که هنگام یاد خدا کنار می رود و پنهان می گردد. در قرآن کریم -در آیه قل اعوذ برب الناس، من شر الوسواس الخناس- خناس به معنی بسیار نهان و صفتی برای وسوسه آمده است.وسواس:وسوسه به معنی حدیث نفس و کلامی که در باطن گفته می شود خواه از شیطان خواه از خود انسان می باشد از مجمع نقل شده وسوسه با صدای آهسته به سوی چیزی خواندن است وسوسه افکار باطلی که منشاء کار حرام بوده و گاه از طرف جن و شیاطین و گاه از جانب مردم به افراد القاء می شود و فقط در صورت پناه بردن به خدا از شر آن می توان مصون ماند.خطوات:جمع خطوه به معنی فاصله میان دوپا هنگام راه رفتن و خطوه به معنی «یکدفعه گام برداشتن» است. تابع شدن به خطوات شیطان پیروی از او و پا گذاشتن در جای پای اوست و مراد تبعیت از وساوس و دغدغه های او می باشد. این واژه در قرآن کریم پنج بار تکرار شده است.شیطان کیست و از چه جنسی می باشد؟بنابر روایات نام اصلی شیطان «حارث» یا «عزازیل» بوده است و چون از رحمت خدا نا امید شد به او «ابلیس» گفتند و همانطور که در قرآن کریم نیز آمده شیطان از نوع جن بوده است. (او از جن بود و فرمان پروردگارش را نافرمانی نمود) سوره کهف،آیه ۵۰چرا خداوند چنین موجود اغواگری را آفرید و به او اجازه داد بندگانش را گمراه سازد؟خداوند ابلیس را نیز همچون دیگر مخلوقات مختار خود از روی لطف آفرید و به او اجازه داد از نعمت حیات بهره مند شده و در مسیر تکامل و تعالی قرار گیرد. لیکن او از اختیار خود استفاده نادرست نموده و آن را در جهت طغیان و نافرمانی از دستورات خداوند به کار گرفت و در این صفت با بسیاری از انسانها مانند فرعون و هامون و بنی امیه و... مشابهت پیدا کرد.در منابع اسلامی راجع به زندگی ابلیس چنین آمده که او سالیان دراز در صف ملائکه و همراه با آنان مشغول عبادت خدا بوده و مقامات بالایی را نیز کسب کرده بود لیکن سرانجام روزی نوبت به امتحان رسید، در کتاب قاموس قرآن از سوره اعراف نقل می کند که خداوند فرمود:ای بشر ما شما را اندازه گرفته و صورت دادیم. سپس به ملائکه گفتیم به آدم سجده کنید. ملائکه سجده کردند مگر ابلیس که از ساجدان نبود. خداوند پرسید: ای ابلیس چه مانع شد تو را که سجده نکردی گفت من از او بهترم که مرا از آتش مخصوص آفریده ای ولی او را از گل مخصوص.خداوند فرمود: از آنجا فرو شو تو را نرسد که در اینجا بزرگی کنی برون شو که تو از حقیران هستی. گفت: مرا تا روزی که از تو زنده می شوند مهلت بده. فرمود: تو از مهلت داده شدگانی. او گفت: پروردگارا در قبال این که مرا به فساد انداختی برای کمین آنها در راه راست تو خواهم نشست سپس از جلو و پشت سرشان و از راست و چپ بسوی آنها خواهم آمد طوری که بیشتر آنها را بنده شکرگزار نخواهی یافت.این نکته نیز در روایات آمده که خداوند از این جهت ملائکه را به سجده آدم امر



خرید و دانلود تحقیق درباره فرق شیطان و ابلیس


تحقیق درباره فرق شیطان و ابلیس 32 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 32

 

فرق شیطان و ابلیس:

بر اساس آیات قرآن کریم،‌ ابلیس یکی از جنیان بوده که بر اثر کثرت عبادت، جزء ملائک قرار گرفت اما بعد از خلقت آدم، چون دستور خداوند‌ را عصیان کرد و بر آدم سجده نکرد، از درگاه الاهی رانده شد. اما شیطان به هر موجود طغیانگر و مخالفی گویند خواه از انسان ها باشد یا از جن و یا از حیوانات. و ابلیس را از آن جهت شیطان می نامند که طغیان نموده و دستور الاهی را مخالفت کرد. پس شیطان اسمی عام است،‌ که شامل ابلیس و غیر او می شود.

یا ایها الذین آمنوا لاتتبعوا خطوات الشیطانای کسانی که ایمان آورده اید پای در جای پای شیطان مگذارید.«با گامهای شیطان»  

برای هر انسان آرمان طلبی که در زندگی هدفی را در پیش دارد، آشنایی با مشکلات و موانع مسیر، یکی از ضروری ترین مسائلی است که باید مورد توجه قرار گیرد. همچنین برای شیعه ای که طریق سعادت و رستگاری را با رهبری و استعانت از مولایش امام عصر(ع) می پیماید، چنین شناختی لازم به نظر میرسد. 

یکی از مهمترین موانع طریق صلاح و هدایت شیطان است. لذا شیطان شناسی از وظایف اساسی شیعه بوده و در منابع اسلامی به تفضیل به آن پرداخته شده است. از نظر اسلام این نکته مهمی است که فرد دشمن آشکار خود یعنی شیطان را به حد کافی شناخته و راههای مبارزه با آن را بیاموزد و به کار گیرد تا سرانجام با استعانت از ولی معصوم زمان و توکل بر خداوند موانع را پشت سر گذاشته و به فلاح و رستگاری دست یابد.لذا در این مقاله کوتاه موضوع شیطان شناسی را در دو مبحث جداگانه مورد بررسی قرار داده ایم در بخش اول به یاری خداوند واژه شناسی و نیز سیری در آیات و روایات مرتبط با شیطان ارائه شده و در بخش دوم به جنبه های کاربردی مسئله پرداخته و شیطان را در حوزه زندگی روزمره انسانها مورد بحث قرار می دهیم.در همین جا از دوستان عزیز تقاضا می کنیم چنانچه به مطلب ناگفته یا تذکر لازمی برخوردند با ارائه مطالب خود در اصلاح و تکمیل بحث بکوشند.برخی از واژه هایی که در مبحث شیطان شناسی کاربرد دارند عبارتند از:شیطان، ابلیس، خناس، وسواس، خطوات.در کتاب شریف قاموس قرآن تالیف سید علی اکبر قریشی شرح جالبی در زمینه هریک از این واژه ها نگاشته شده است از جمله:شیطان:به معنی متمرد و دور شده است این کلمه به صورت مفرد هفتاد بار و به صورت جمع هجده بار در قرآن آمده است. به عقیده برخی از لغت شناسان شیطان از «شطن» به معنی «دور شدن» و به عقیده گروهی دیگر از «شاط» به معنی «هلاک شده و شدت غضب گرفته شده» است. مولف محترم معتقد است که شیطان به معنی روح شریر و دورمانده از رحمت خدا «وصف» است نه «اسم».ابلیس:مراد از این کلمه در قرآن مجید، موجودی است زنده، با شعور، مکلف، نامرئی، فریبکار... که از امر خدا سرپیچی کرد و رانده شد و مستحق عذاب و لعن گردید. اهل لغت راجع به این که این واژه عربی و قابل صرف شدن است یا خیر، اختلاف نظر دارند. این کلمه یازده بار در قرآن بکار رفته است.ریشه لغوی ابلیس، بلس، ابلاس به معنی یأس و نا امیدی می باشد. راغب گوید ابلاس اندوهی است که از شدت سختی ناشی می شود و نیز احتمال داده اند بواسطه مأیوس شدن از رحمت خدا به شیطان، ابلیس هم گفته اند.خناس:از ریشه خنس به معنی کنار رفتن، واپس ماندن، پنهان شدن آمده و شیطان را به این جهت خناس می گویند که هنگام یاد خدا کنار می رود و پنهان می گردد. در قرآن کریم -در آیه قل اعوذ برب الناس، من شر الوسواس الخناس- خناس به معنی بسیار نهان و صفتی برای وسوسه آمده است.وسواس:وسوسه به معنی حدیث نفس و کلامی که در باطن گفته می شود خواه از شیطان خواه از خود انسان می باشد از مجمع نقل شده وسوسه با صدای آهسته به سوی چیزی خواندن است وسوسه افکار باطلی که منشاء کار حرام بوده و گاه از طرف جن و شیاطین و گاه از جانب مردم به افراد القاء می شود و فقط در صورت پناه بردن به خدا از شر آن می توان مصون ماند.خطوات:جمع خطوه به معنی فاصله میان دوپا هنگام راه رفتن و خطوه به معنی «یکدفعه گام برداشتن» است. تابع شدن به خطوات شیطان پیروی از او و پا گذاشتن در جای پای اوست و مراد تبعیت از وساوس و دغدغه های او می باشد. این واژه در قرآن کریم پنج بار تکرار شده است.شیطان کیست و از چه جنسی می باشد؟بنابر روایات نام اصلی شیطان «حارث» یا «عزازیل» بوده است و چون از رحمت خدا نا امید شد به او «ابلیس» گفتند و همانطور که در قرآن کریم نیز آمده شیطان از نوع جن بوده است. (او از جن بود و فرمان پروردگارش را نافرمانی نمود) سوره کهف،آیه ۵۰چرا خداوند چنین موجود اغواگری را آفرید و به او اجازه داد بندگانش را گمراه سازد؟خداوند ابلیس را نیز همچون دیگر مخلوقات مختار خود از روی لطف آفرید و به او اجازه داد از نعمت حیات بهره مند شده و در مسیر تکامل و تعالی قرار گیرد. لیکن او از اختیار خود استفاده نادرست نموده و آن را در جهت طغیان و نافرمانی از دستورات خداوند به کار گرفت و در این صفت با بسیاری از انسانها مانند فرعون و هامون و بنی امیه و... مشابهت پیدا کرد.در منابع اسلامی راجع به زندگی ابلیس چنین آمده که او سالیان دراز در صف ملائکه و همراه با آنان مشغول عبادت خدا بوده و مقامات بالایی را نیز کسب کرده بود لیکن سرانجام روزی نوبت به امتحان رسید، در کتاب قاموس قرآن از سوره اعراف نقل می کند که خداوند فرمود:ای بشر ما شما را اندازه گرفته و صورت دادیم. سپس به ملائکه گفتیم به آدم سجده کنید. ملائکه سجده کردند مگر ابلیس که از ساجدان نبود. خداوند پرسید: ای ابلیس چه مانع شد تو را که سجده نکردی گفت من از او بهترم که مرا از آتش مخصوص آفریده ای ولی او را از گل مخصوص.خداوند فرمود: از آنجا فرو شو تو را نرسد که در اینجا بزرگی کنی برون شو که تو از حقیران هستی. گفت: مرا تا روزی که از تو زنده می شوند مهلت بده. فرمود: تو از مهلت داده شدگانی. او گفت: پروردگارا در قبال این که مرا به فساد انداختی برای کمین آنها در راه راست تو خواهم نشست سپس از جلو و پشت سرشان و از راست و چپ بسوی آنها خواهم آمد طوری که بیشتر آنها را بنده شکرگزار نخواهی یافت.این نکته نیز در روایات آمده که خداوند از این جهت ملائکه را به سجده آدم امر



خرید و دانلود تحقیق درباره فرق شیطان و ابلیس 32 ص