واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق در مورد دوران پیغمبری عیسی 16ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 24 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

دوران پیغمبری عیسی

عیسی مانند کودکان دیگر نشو و نما کرد و همچون پسران دیگر بحدجوابی رسید ، ذولی نور فضیلت در سیمایش میدرخشید ، و آثار نبوت در رفتار و کردارش نمودار بود ، از جمله آنکه چون با همسایگان و همگنان خود ببازی می پرداخت ایشان را از آنچه می خورند و در خانه های خود ذخیره می کنند خبر می داد ، و چون نزد معلم دهکده می رفت و در حضورش می نشست سلوکش با شاگردان دیگر متفاوت بود ، بلکه با توجه مخصوص و اهتمام تمام بسخنش گوش فرا می داد و پیش از آنکه معلم درسی را آغاز کند درباره آن درس سخن می گفت ، و مسائلی در آن خصوص از او می پرسید ، و هیچ نکته را از یاد نمی برد و هیچ مسئله را از نظر دور نمی داشت .

عیسی هنوز از سن دوازده ، یالگی در نگذشته بود که همراه مادرش به بیت المقدس رهسپار شد . ولی اوضاع شهر و جمعیتهای گوناگون و مناظر با شکوه ، و اوضاع فریبنده اجتماع او را شیفته و مفتون نمی ساخت ، و با وجود آنکه حد عمرش بر حسب عادات مستلزم بازی و کارهای کودکانه بود ، از بازی چشم می پوشید ، و در حوزه های درس و علم وارد می شد و از سر چشمه معرفت و منبع حکمت می نوشید و پیوسته وقت خود را با دانشمندان ، و بشنیدن سخنان ایشان می گذرانید .

عیسی چون بحلقه علماء بنی اسرائیل در آمد ، با دقت تمام سخنان کاهنان را ضبط می کرد ، و آراء افکارشان را بخاطر می سپرد همچنین ایشان نیز در سخنان و آراء افکار او توجه و دقت می کردند ، تا کار بجائی کشید که چون عیسی لب بگفتار می گشود ، سخنش را تصدیق می کردند و با افکار و آرائش میگرویدند و در حضورش چنان ساکت می نشستند که گوئی مژه بر هم نمی زنند .

طلولی نکشید که عیسی با قوم بحتجاج پرداخت و در برابر عقائد باطلشان تیغ حق از نیام بر آورد . و این جرات و شجاعت ، کینه و خشم بعضی از قوم را برانگیخت و علماء بنی اسرائیل چون در برابر دانش و حجتش فروماندند بدشمنی و آزارش برخاستند زیرا پیش از آن سابقه نداشت که احدی بمناظره و احتجاجشان اقدام کند یا شنونده ای در حضورشان لب بچون و چرا بگشاید .

عیسی از خشم و کینه قوم نیندیشید بلکه سوالات مشکل ومسائل معضل خود را مانند باران بر سرشان می بارید و عرصه را برایشان تنگ می ساخت یکروز احتجاج و مناظره عیسی با علمای بنی اسرائیل چنان او را سر گرم و شیفته کرد که او را از یاد صرف طعام و نوشیدن آب منصرف ساخت مادرش مدتی در انتظار بماند ولی عیسی برنگشت پس در همه جا از او جستجو کرد ولی اثری از او ندید و سرانجام با یاس و نومیدی بقرگشت .

چون مریم از زحمت جستجو خسته و آزرده شد فکر کرد که شاید عیسی همراه یکی از خویشن و آشنایان بدهکده باز گشته ، پس در پی او بدهکده رفت ، وهر سو بتفحص پرداخت و از حال و کارش جستجو کرد ولی هیچ خبر و اثری از او نیافت ، پس بناچار به بیت المقدس بازگشت تا دوباره در آنجا کاوش و تفحص کند ، و با دقت بیشتری بجستجو پردازد .

این دفعه مریم کار تحقیق و تفحص را کامل ساخت و از همه جا خبر گرفت و در همان حال که از اینسو به آن سو و از این کو به آن کو به سراغ فرزندش می رفت ، او را بدید که در سلک علماء و زمره دانشمندان در آمده و در دریای بحث و احتجاج و مناظره و محاوره غوطه ور است و قوم را زیر ساعقه بیان و در میان طوفان حجت و برهان خود قرار داده است مریم از دیدن آن منظره مدهوش و متعجب شد ، و او را پیش خود خواند و از علت بخانه نیامدنش بپرسید و بر غیبت بیسابقه توبیخش کرد ، و شرح پریشانی خود را برایش توضیح داد ، و چون توبیخ و مواخذه را بپایان برد عیسی در جواب گفت : من شیفته مناظره و سرگرم مجادله با علماء بودم و از تو پوزش می طلبم .

پس از آن همراه مادرش بناصره برگشت ، و چون سی سال از عمرش بگذشت ، فرشته وحی بر او نازل شد ، و دوره نبوت و مرحله رسالتش آغاز گشت . سپس انجیل را که مصدق تورات بود از پروردگار دریافت کرد ، و پیغمبری خود را بر مردم اعلام نمود و ایشان را بشریعت خود



خرید و دانلود تحقیق در مورد دوران پیغمبری عیسی 16ص


تحقیق در مورد دوران پیغمبری عیسی 16ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 24 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

دوران پیغمبری عیسی

عیسی مانند کودکان دیگر نشو و نما کرد و همچون پسران دیگر بحدجوابی رسید ، ذولی نور فضیلت در سیمایش میدرخشید ، و آثار نبوت در رفتار و کردارش نمودار بود ، از جمله آنکه چون با همسایگان و همگنان خود ببازی می پرداخت ایشان را از آنچه می خورند و در خانه های خود ذخیره می کنند خبر می داد ، و چون نزد معلم دهکده می رفت و در حضورش می نشست سلوکش با شاگردان دیگر متفاوت بود ، بلکه با توجه مخصوص و اهتمام تمام بسخنش گوش فرا می داد و پیش از آنکه معلم درسی را آغاز کند درباره آن درس سخن می گفت ، و مسائلی در آن خصوص از او می پرسید ، و هیچ نکته را از یاد نمی برد و هیچ مسئله را از نظر دور نمی داشت .

عیسی هنوز از سن دوازده ، یالگی در نگذشته بود که همراه مادرش به بیت المقدس رهسپار شد . ولی اوضاع شهر و جمعیتهای گوناگون و مناظر با شکوه ، و اوضاع فریبنده اجتماع او را شیفته و مفتون نمی ساخت ، و با وجود آنکه حد عمرش بر حسب عادات مستلزم بازی و کارهای کودکانه بود ، از بازی چشم می پوشید ، و در حوزه های درس و علم وارد می شد و از سر چشمه معرفت و منبع حکمت می نوشید و پیوسته وقت خود را با دانشمندان ، و بشنیدن سخنان ایشان می گذرانید .

عیسی چون بحلقه علماء بنی اسرائیل در آمد ، با دقت تمام سخنان کاهنان را ضبط می کرد ، و آراء افکارشان را بخاطر می سپرد همچنین ایشان نیز در سخنان و آراء افکار او توجه و دقت می کردند ، تا کار بجائی کشید که چون عیسی لب بگفتار می گشود ، سخنش را تصدیق می کردند و با افکار و آرائش میگرویدند و در حضورش چنان ساکت می نشستند که گوئی مژه بر هم نمی زنند .

طلولی نکشید که عیسی با قوم بحتجاج پرداخت و در برابر عقائد باطلشان تیغ حق از نیام بر آورد . و این جرات و شجاعت ، کینه و خشم بعضی از قوم را برانگیخت و علماء بنی اسرائیل چون در برابر دانش و حجتش فروماندند بدشمنی و آزارش برخاستند زیرا پیش از آن سابقه نداشت که احدی بمناظره و احتجاجشان اقدام کند یا شنونده ای در حضورشان لب بچون و چرا بگشاید .

عیسی از خشم و کینه قوم نیندیشید بلکه سوالات مشکل ومسائل معضل خود را مانند باران بر سرشان می بارید و عرصه را برایشان تنگ می ساخت یکروز احتجاج و مناظره عیسی با علمای بنی اسرائیل چنان او را سر گرم و شیفته کرد که او را از یاد صرف طعام و نوشیدن آب منصرف ساخت مادرش مدتی در انتظار بماند ولی عیسی برنگشت پس در همه جا از او جستجو کرد ولی اثری از او ندید و سرانجام با یاس و نومیدی بقرگشت .

چون مریم از زحمت جستجو خسته و آزرده شد فکر کرد که شاید عیسی همراه یکی از خویشن و آشنایان بدهکده باز گشته ، پس در پی او بدهکده رفت ، وهر سو بتفحص پرداخت و از حال و کارش جستجو کرد ولی هیچ خبر و اثری از او نیافت ، پس بناچار به بیت المقدس بازگشت تا دوباره در آنجا کاوش و تفحص کند ، و با دقت بیشتری بجستجو پردازد .

این دفعه مریم کار تحقیق و تفحص را کامل ساخت و از همه جا خبر گرفت و در همان حال که از اینسو به آن سو و از این کو به آن کو به سراغ فرزندش می رفت ، او را بدید که در سلک علماء و زمره دانشمندان در آمده و در دریای بحث و احتجاج و مناظره و محاوره غوطه ور است و قوم را زیر ساعقه بیان و در میان طوفان حجت و برهان خود قرار داده است مریم از دیدن آن منظره مدهوش و متعجب شد ، و او را پیش خود خواند و از علت بخانه نیامدنش بپرسید و بر غیبت بیسابقه توبیخش کرد ، و شرح پریشانی خود را برایش توضیح داد ، و چون توبیخ و مواخذه را بپایان برد عیسی در جواب گفت : من شیفته مناظره و سرگرم مجادله با علماء بودم و از تو پوزش می طلبم .

پس از آن همراه مادرش بناصره برگشت ، و چون سی سال از عمرش بگذشت ، فرشته وحی بر او نازل شد ، و دوره نبوت و مرحله رسالتش آغاز گشت . سپس انجیل را که مصدق تورات بود از پروردگار دریافت کرد ، و پیغمبری خود را بر مردم اعلام نمود و ایشان را بشریعت خود



خرید و دانلود تحقیق در مورد دوران پیغمبری عیسی 16ص


تحقیق در مورد دوران پیغمبری عیسی 16ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 24 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

دوران پیغمبری عیسی

عیسی مانند کودکان دیگر نشو و نما کرد و همچون پسران دیگر بحدجوابی رسید ، ذولی نور فضیلت در سیمایش میدرخشید ، و آثار نبوت در رفتار و کردارش نمودار بود ، از جمله آنکه چون با همسایگان و همگنان خود ببازی می پرداخت ایشان را از آنچه می خورند و در خانه های خود ذخیره می کنند خبر می داد ، و چون نزد معلم دهکده می رفت و در حضورش می نشست سلوکش با شاگردان دیگر متفاوت بود ، بلکه با توجه مخصوص و اهتمام تمام بسخنش گوش فرا می داد و پیش از آنکه معلم درسی را آغاز کند درباره آن درس سخن می گفت ، و مسائلی در آن خصوص از او می پرسید ، و هیچ نکته را از یاد نمی برد و هیچ مسئله را از نظر دور نمی داشت .

عیسی هنوز از سن دوازده ، یالگی در نگذشته بود که همراه مادرش به بیت المقدس رهسپار شد . ولی اوضاع شهر و جمعیتهای گوناگون و مناظر با شکوه ، و اوضاع فریبنده اجتماع او را شیفته و مفتون نمی ساخت ، و با وجود آنکه حد عمرش بر حسب عادات مستلزم بازی و کارهای کودکانه بود ، از بازی چشم می پوشید ، و در حوزه های درس و علم وارد می شد و از سر چشمه معرفت و منبع حکمت می نوشید و پیوسته وقت خود را با دانشمندان ، و بشنیدن سخنان ایشان می گذرانید .

عیسی چون بحلقه علماء بنی اسرائیل در آمد ، با دقت تمام سخنان کاهنان را ضبط می کرد ، و آراء افکارشان را بخاطر می سپرد همچنین ایشان نیز در سخنان و آراء افکار او توجه و دقت می کردند ، تا کار بجائی کشید که چون عیسی لب بگفتار می گشود ، سخنش را تصدیق می کردند و با افکار و آرائش میگرویدند و در حضورش چنان ساکت می نشستند که گوئی مژه بر هم نمی زنند .

طلولی نکشید که عیسی با قوم بحتجاج پرداخت و در برابر عقائد باطلشان تیغ حق از نیام بر آورد . و این جرات و شجاعت ، کینه و خشم بعضی از قوم را برانگیخت و علماء بنی اسرائیل چون در برابر دانش و حجتش فروماندند بدشمنی و آزارش برخاستند زیرا پیش از آن سابقه نداشت که احدی بمناظره و احتجاجشان اقدام کند یا شنونده ای در حضورشان لب بچون و چرا بگشاید .

عیسی از خشم و کینه قوم نیندیشید بلکه سوالات مشکل ومسائل معضل خود را مانند باران بر سرشان می بارید و عرصه را برایشان تنگ می ساخت یکروز احتجاج و مناظره عیسی با علمای بنی اسرائیل چنان او را سر گرم و شیفته کرد که او را از یاد صرف طعام و نوشیدن آب منصرف ساخت مادرش مدتی در انتظار بماند ولی عیسی برنگشت پس در همه جا از او جستجو کرد ولی اثری از او ندید و سرانجام با یاس و نومیدی بقرگشت .

چون مریم از زحمت جستجو خسته و آزرده شد فکر کرد که شاید عیسی همراه یکی از خویشن و آشنایان بدهکده باز گشته ، پس در پی او بدهکده رفت ، وهر سو بتفحص پرداخت و از حال و کارش جستجو کرد ولی هیچ خبر و اثری از او نیافت ، پس بناچار به بیت المقدس بازگشت تا دوباره در آنجا کاوش و تفحص کند ، و با دقت بیشتری بجستجو پردازد .

این دفعه مریم کار تحقیق و تفحص را کامل ساخت و از همه جا خبر گرفت و در همان حال که از اینسو به آن سو و از این کو به آن کو به سراغ فرزندش می رفت ، او را بدید که در سلک علماء و زمره دانشمندان در آمده و در دریای بحث و احتجاج و مناظره و محاوره غوطه ور است و قوم را زیر ساعقه بیان و در میان طوفان حجت و برهان خود قرار داده است مریم از دیدن آن منظره مدهوش و متعجب شد ، و او را پیش خود خواند و از علت بخانه نیامدنش بپرسید و بر غیبت بیسابقه توبیخش کرد ، و شرح پریشانی خود را برایش توضیح داد ، و چون توبیخ و مواخذه را بپایان برد عیسی در جواب گفت : من شیفته مناظره و سرگرم مجادله با علماء بودم و از تو پوزش می طلبم .

پس از آن همراه مادرش بناصره برگشت ، و چون سی سال از عمرش بگذشت ، فرشته وحی بر او نازل شد ، و دوره نبوت و مرحله رسالتش آغاز گشت . سپس انجیل را که مصدق تورات بود از پروردگار دریافت کرد ، و پیغمبری خود را بر مردم اعلام نمود و ایشان را بشریعت خود



خرید و دانلود تحقیق در مورد دوران پیغمبری عیسی 16ص


تحقیق در مورد حضرت عیسی 10 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 11 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

پس ده تن مانده بود از حواریون عیسی (ع) ایشان را طلب کرد وهفت تن را بیافت . عیسی (ع) ایشان را گفت : " آن که مرا به سی درم بفروخت کجاست ؟ " گفتند : " او از کردهً خود پشیمان شد و دانست که گناه عظیم کرده است ، خود را بکشت . "عیسی (ع) گفت : "او توبه می کرد ، خدای عزوجل توبهً او رامی پذیرفت که هیچ گناه نیست که به عفو خدای متعالی عزوجل نگنجد . " پس عیسی (ع) یحیی را وصیت کرد و آن هفت کس را از حواریین که مانده بودند که دین او را نگاه کردند و از پس او خلا یق را به دین او خواندند و هر کس را به گوشه هایی بفرستاد . دو تن را به زمین روسیه بفرستاد و پادشاهی روم و یونانیان بدیشان داد و نام ا یشان یکی " خرطوس " ( = فرطوس ، فطروس ، پطروس) و دیگری " یونس " ( = بولس) تا به حد مغرب ا یشان را داد و یکی را به زمین بابل و عراق فرستاد نام او " بحرین " بود ، بدان شهر که اصحاب کهف آنجا می بودند ، ویکی را فرمود که به دین خدای می خوان ، و نام او " یکما " بود . چون یحیی را به حواریین بر روی زمین خلیفه کرد و اینان را وصیت تمام کرد و مریم را بدرود کرد . وقت سپیده دم خدا را دعا کرد تا او را باز به آسمان برد . و ترسایان آن شب را بزرگ دارند که عیسی ( ع ) در آ ن شب ا ز آسمان فرود آمد و باز به آسمان شد و آ ن شب راعید دارند و اندرخانه های خویش و کلیسا ها بوهای خوش دود کنند.

تشا به حا ل عیسی ( ع ) و حلاج :

ماجرای بر دار کردن حلاج را ــ که در وا قع معراج وی به شمار می آید ــ از جهاتی به بر دار کردن عیسی ( ع‌) تشبیه می کنند ، حتی برخی از یاران وی معتقدند که او سر انجامی چون مسیح ( ع ) داشت و به آسمان برده شد . دکتر زرین کوب در کتاب " ارزش میرا ث صو فیه " در ادامهً شرح احوال حسین منصور حلاج می نویسند: " داستان کرامات ا و و ماجرای فرجام کار او در ادب صوفیه با مبالغه ا ی که یاد آور سرگذشت عیسی ( ع ) است نقل شده . گویند وقتی او را به پای دار می بردند ، مردم بسیار به نظا ره آمده بودند ، کسی پرسید : " عشق چیست ؟ " جواب داد : " امروز بینی ، فردا بینی ، پس فردا بینی ". در طول را ه که ا ز زندا ن تا پا ی دار می رفت " انا الحق " می گفت و پا ی کوبان و دست افشان (با وجود زنجیر ) می رفت . پرسید ند ش " که این دست افشانی و پا ی کوبی را چیست ؟ " گفت : " نه مگر به پای دار می روم . " وقتی هم پای بر پایه دار نهاد و گفت : " این نرد بان آ سما ن ا ست . "

شباهت داستان او با سر گذ شت عیسی ( ع ) جالب ا ست . جالب تر آ ن که بعضی یا را نش ادعا کرد ند که ا و نیز مثل عیسی ( ع ) شد ، به آ سما نش برد ند و د یگری را به جای ا و دار زد ند . "

همان گونه که پیش از این ذکر شد ، حال عیسی ( ع ) از حیث ولادت به آدم ( ع ) و از لحاظ فرجا م به ا د ریس ( ع ) می ما ند . همچنین در احوا ل ادریس آمده است که وی را به آ سما ن چها رم برد ند و آن چه ا ز تعلقا ت د نیوی ما نع صعود آنان (حضرت عیسی ( ع ) و ادریس ( ع) ) به آ سمان هفتم شد ، وجود سوزنی به مشابه علا ئق د نیوی بود . در این با ره گفتنه ا ند : " وقتی که عیسی ( ع ) را به آ سمان می برند سوزنی به همراه داشت و چون به فلک چهارم رسید ، ملائکه خواستند که با لا ترش برند ، امر شد که جستجو کنند تا ا ز دنیا چه چیز همراه دارد و چون دیدند که سوزنی و کاسه ای شکسته داشت ، فرمان رسید که " همان جا نگاهش دارند . "

در قصص قرآ ن سورآبادی می خوانیم: " خدای تعالی ا و را به آ سما ن چها رم برد ، چون به آ نجا رسید ، امر آ مد فرشتگان را ، بنگرید تا با وی از دنیا هیچ چیز هست ، اگر نیست وی را به آسما ن هفتم آرید . نگاه کردند با وی سوزنی یافتند در گریبان پلا س که چهل سا ل بود تا آ ن را پوشیده داشت ،. . . . . چون آ ن سوزن د یدند با وی ، ندا آمد که هم آن جا بدارید . بیت ا لمعـمور را مسکن وی کرد ند تا به روز قیا مت . "

سوزن عیسی ( ع ) که مانع صعود وی گشت ، در ا دب فارسی نما دی است ا ز تعـلقات دنیایی ــ اگر ناچیز باشد ــ نشا نی ا ز حبّ دنیا دا رد که این خود مانع سیر صعـودی آ د می علو مقام ا وست . اینک اشا ره ای چند به نمود " سوزن عیسی " در شعـر فارسی :

سوزنی را پای بند راه عیسی ساختند

حبّ دنیا پای بند است ار هـمه یک سوزن است

" سنایی "

جز به تجرید منه پا که در این راه دراز

سوزنی در قدم همت عیسی خار است "جا می "

خار راه عشق چون مژگان به چشمم بار نیست

گر نرنجاند به منت سوزن عیسی مرا

" صائب "

و" خاقانی " در قصیده ای معـروف به نام " ترسا ئـیه" می فرماید :

من اینجا پای بست رشته ما نده چو عیسی پا ی بست سوزن آنجا

نیز با با افضـل کا شا نی می فرما ید :

یک سو پسرت نشسته و یک سو زن این جمله به هـم گذار و بر یک سوزن

عیسی نـتـوا نـسـت بر ا فلا ک رسیـد تا دا شت ز ا سباب جها ن یک سوزن

به داستان سوزن عیسی ( ع ) در کتاب " تجلی شاعرا نه اساطیر و روایا ت ملی و مذهبی در اشعار خاقانی " می خوا نیم : " . . . . . . این که او (عیسی ( ع )) به آ سمان چهارم رفت و در راجع آنجا به جهت داشتن سوزنی نتوا نست با لا تر برود ، موضوعی نیست که جزء قصص با شد ، بلکه روایتی است که نقـل شده و در بین ادبا پذیرفته و در ا شعار به کار گرفته شده است . . . . . ."

" هر چند که عیسی ( ع ) به آ سمان هفتـم نرسید و در آ سمان چهارم ماند ، اما هیچ کدا م از ا فلا ک ماننـد فلکه چها رم ستا ره روشـن و درخشنده ای چون خورشید ندارند و این خود ا متیا زی محسوب می شود ، و رسیدن به آن مقام جز در سایهً رحمت همّت مردانه امکان پذیر نیست . خورشید هم از این که هـم نشیـن فـرد خدا شنا سی چون مسیح شده است باید بر خود فخـر کـند ، زیرا قابل مقایـسه با ستارگا ن دیگر نیست . "

حافظ می فرما ید :

گر روی پاک و مجـرد چون مسیحا به فلک از فروغ توبه خورشید رسد صد پرتو

و شیخ محمود شبستری می فرماید :

هر آ ن کس کو مجـرد چون شـد چو روح ا للـّه بر چا رم فـلک شـد

"خا قا نی " حضرت عیسی ( ع ) را پرورده و پرتوی ا ز حضرت آ دم ( ع ) ، وحضرت آ دم را زاده و پروردهً پرتوی ا ز نور حضرت محمّد ( ص ) می دانـد



خرید و دانلود تحقیق در مورد حضرت عیسی 10 ص


تحقیق در مورد حضرت عیسی 10 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 11 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

پس ده تن مانده بود از حواریون عیسی (ع) ایشان را طلب کرد وهفت تن را بیافت . عیسی (ع) ایشان را گفت : " آن که مرا به سی درم بفروخت کجاست ؟ " گفتند : " او از کردهً خود پشیمان شد و دانست که گناه عظیم کرده است ، خود را بکشت . "عیسی (ع) گفت : "او توبه می کرد ، خدای عزوجل توبهً او رامی پذیرفت که هیچ گناه نیست که به عفو خدای متعالی عزوجل نگنجد . " پس عیسی (ع) یحیی را وصیت کرد و آن هفت کس را از حواریین که مانده بودند که دین او را نگاه کردند و از پس او خلا یق را به دین او خواندند و هر کس را به گوشه هایی بفرستاد . دو تن را به زمین روسیه بفرستاد و پادشاهی روم و یونانیان بدیشان داد و نام ا یشان یکی " خرطوس " ( = فرطوس ، فطروس ، پطروس) و دیگری " یونس " ( = بولس) تا به حد مغرب ا یشان را داد و یکی را به زمین بابل و عراق فرستاد نام او " بحرین " بود ، بدان شهر که اصحاب کهف آنجا می بودند ، ویکی را فرمود که به دین خدای می خوان ، و نام او " یکما " بود . چون یحیی را به حواریین بر روی زمین خلیفه کرد و اینان را وصیت تمام کرد و مریم را بدرود کرد . وقت سپیده دم خدا را دعا کرد تا او را باز به آسمان برد . و ترسایان آن شب را بزرگ دارند که عیسی ( ع ) در آ ن شب ا ز آسمان فرود آمد و باز به آسمان شد و آ ن شب راعید دارند و اندرخانه های خویش و کلیسا ها بوهای خوش دود کنند.

تشا به حا ل عیسی ( ع ) و حلاج :

ماجرای بر دار کردن حلاج را ــ که در وا قع معراج وی به شمار می آید ــ از جهاتی به بر دار کردن عیسی ( ع‌) تشبیه می کنند ، حتی برخی از یاران وی معتقدند که او سر انجامی چون مسیح ( ع ) داشت و به آسمان برده شد . دکتر زرین کوب در کتاب " ارزش میرا ث صو فیه " در ادامهً شرح احوال حسین منصور حلاج می نویسند: " داستان کرامات ا و و ماجرای فرجام کار او در ادب صوفیه با مبالغه ا ی که یاد آور سرگذشت عیسی ( ع ) است نقل شده . گویند وقتی او را به پای دار می بردند ، مردم بسیار به نظا ره آمده بودند ، کسی پرسید : " عشق چیست ؟ " جواب داد : " امروز بینی ، فردا بینی ، پس فردا بینی ". در طول را ه که ا ز زندا ن تا پا ی دار می رفت " انا الحق " می گفت و پا ی کوبان و دست افشان (با وجود زنجیر ) می رفت . پرسید ند ش " که این دست افشانی و پا ی کوبی را چیست ؟ " گفت : " نه مگر به پای دار می روم . " وقتی هم پای بر پایه دار نهاد و گفت : " این نرد بان آ سما ن ا ست . "

شباهت داستان او با سر گذ شت عیسی ( ع ) جالب ا ست . جالب تر آ ن که بعضی یا را نش ادعا کرد ند که ا و نیز مثل عیسی ( ع ) شد ، به آ سما نش برد ند و د یگری را به جای ا و دار زد ند . "

همان گونه که پیش از این ذکر شد ، حال عیسی ( ع ) از حیث ولادت به آدم ( ع ) و از لحاظ فرجا م به ا د ریس ( ع ) می ما ند . همچنین در احوا ل ادریس آمده است که وی را به آ سما ن چها رم برد ند و آن چه ا ز تعلقا ت د نیوی ما نع صعود آنان (حضرت عیسی ( ع ) و ادریس ( ع) ) به آ سمان هفتم شد ، وجود سوزنی به مشابه علا ئق د نیوی بود . در این با ره گفتنه ا ند : " وقتی که عیسی ( ع ) را به آ سمان می برند سوزنی به همراه داشت و چون به فلک چهارم رسید ، ملائکه خواستند که با لا ترش برند ، امر شد که جستجو کنند تا ا ز دنیا چه چیز همراه دارد و چون دیدند که سوزنی و کاسه ای شکسته داشت ، فرمان رسید که " همان جا نگاهش دارند . "

در قصص قرآ ن سورآبادی می خوانیم: " خدای تعالی ا و را به آ سما ن چها رم برد ، چون به آ نجا رسید ، امر آ مد فرشتگان را ، بنگرید تا با وی از دنیا هیچ چیز هست ، اگر نیست وی را به آسما ن هفتم آرید . نگاه کردند با وی سوزنی یافتند در گریبان پلا س که چهل سا ل بود تا آ ن را پوشیده داشت ،. . . . . چون آ ن سوزن د یدند با وی ، ندا آمد که هم آن جا بدارید . بیت ا لمعـمور را مسکن وی کرد ند تا به روز قیا مت . "

سوزن عیسی ( ع ) که مانع صعود وی گشت ، در ا دب فارسی نما دی است ا ز تعـلقات دنیایی ــ اگر ناچیز باشد ــ نشا نی ا ز حبّ دنیا دا رد که این خود مانع سیر صعـودی آ د می علو مقام ا وست . اینک اشا ره ای چند به نمود " سوزن عیسی " در شعـر فارسی :

سوزنی را پای بند راه عیسی ساختند

حبّ دنیا پای بند است ار هـمه یک سوزن است

" سنایی "

جز به تجرید منه پا که در این راه دراز

سوزنی در قدم همت عیسی خار است "جا می "

خار راه عشق چون مژگان به چشمم بار نیست

گر نرنجاند به منت سوزن عیسی مرا

" صائب "

و" خاقانی " در قصیده ای معـروف به نام " ترسا ئـیه" می فرماید :

من اینجا پای بست رشته ما نده چو عیسی پا ی بست سوزن آنجا

نیز با با افضـل کا شا نی می فرما ید :

یک سو پسرت نشسته و یک سو زن این جمله به هـم گذار و بر یک سوزن

عیسی نـتـوا نـسـت بر ا فلا ک رسیـد تا دا شت ز ا سباب جها ن یک سوزن

به داستان سوزن عیسی ( ع ) در کتاب " تجلی شاعرا نه اساطیر و روایا ت ملی و مذهبی در اشعار خاقانی " می خوا نیم : " . . . . . . این که او (عیسی ( ع )) به آ سمان چهارم رفت و در راجع آنجا به جهت داشتن سوزنی نتوا نست با لا تر برود ، موضوعی نیست که جزء قصص با شد ، بلکه روایتی است که نقـل شده و در بین ادبا پذیرفته و در ا شعار به کار گرفته شده است . . . . . ."

" هر چند که عیسی ( ع ) به آ سمان هفتـم نرسید و در آ سمان چهارم ماند ، اما هیچ کدا م از ا فلا ک ماننـد فلکه چها رم ستا ره روشـن و درخشنده ای چون خورشید ندارند و این خود ا متیا زی محسوب می شود ، و رسیدن به آن مقام جز در سایهً رحمت همّت مردانه امکان پذیر نیست . خورشید هم از این که هـم نشیـن فـرد خدا شنا سی چون مسیح شده است باید بر خود فخـر کـند ، زیرا قابل مقایـسه با ستارگا ن دیگر نیست . "

حافظ می فرما ید :

گر روی پاک و مجـرد چون مسیحا به فلک از فروغ توبه خورشید رسد صد پرتو

و شیخ محمود شبستری می فرماید :

هر آ ن کس کو مجـرد چون شـد چو روح ا للـّه بر چا رم فـلک شـد

"خا قا نی " حضرت عیسی ( ع ) را پرورده و پرتوی ا ز حضرت آ دم ( ع ) ، وحضرت آ دم را زاده و پروردهً پرتوی ا ز نور حضرت محمّد ( ص ) می دانـد



خرید و دانلود تحقیق در مورد حضرت عیسی 10 ص