لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 42
پلورالیزم دینی و رسالت فرهنگی – فلسفی دولت زمینه ساز
فهرست :
معرفت شناسی و پلورالیزم دینی
فلسفه و معرفت شناسی
2-1) دستگاههای فلسفی و عقل گرایی
1-2-1) دستگاه فلسفه دکارت
2-2-1) دستگاه فلسفه اسپینوزا
3-2-1) فلسفه لایپ نیتس
4-2-1) فلسفه مالبرانش
5-2-1) دستگاه فلسفه بارکلی وپاسکال
6-2-1) نقد دستگاههای فلسفی و عقل گرایی
3-1) دستگاه معرفت شناسی لاک
4-1) دستگاه معرفت شناسی هیوم
5-1) دستگاه معرفت شناسی کانت ودین
6-1) دستگاه معرفت شناسی هگل و عقل مطلق
7-1) فلسفه تحلیلی وزبان معرفتی واحد
8-1) فلسفه انفعالی اکزیستانسیالیسم
9-1) فلسفه اسلامی و اصالت وجود انسانی
10-1) بازی زبانی دین و فلسفه ی دین
2) فلسفه ی دین و پلورالیزم دینی
1-2) تعریف دین و پلورالیزم دینی
2-2) تجربه ی دین و پلورالیزم دینی
3-2) عقل گرایی و پلورالیزم دینی
4-2) علم و زبان دینی
5-2) بازی زبان دینی
6-2) فلسفه دین و تایید پلورالیزم دینی
3) پلورالیزم دینی و رسالتهای فرهنگی – فلسفی دولت زمینه ساز
1-3) جامعه ایده آل آرمان مشترک ادیان و بشریت
2-3) دولت زمینه ساز و شیعه
3-3) جوامع جهان و جامعه عملی جهانی
4-3) جامعه چین و روسیه و جامعه ی علمی جهانی
5-3) جوامع دینی وجامعه علمی جهانی
6-3) آینده شیعه و رسالت دولت زمینه ساز.
واژگان کلیدی :
پلورالیزم دینی – عقل گرایی – معرفت شناسی – فلسفه معاصر – فلسفه دین – زبان واحد معرفتی جهان- دولت زمینه ساز.
خلاصه:
این مقاله با بررسی حقانیت وعقلانیت دین و پلورالیزم دینی ، ابتدا نظریات عقل گرایان که در مورد اساسی ترین موضوعات دین است یعنی وجود خدا ونفش و عالم ما بعد الطبیعه را بررسی نموده وبعد نظریات معرفت شناسانی مانند لاک وهیوم وکانت وهگل را تحلیل وتبیین می کند در ادامه به فلسفه معاصر وفلسفه دین بر خواسته از آن پرداخته و به این نتیجه می رسد که تمامی این نظریات درجات مختلفی از معنای پلوراالزم دینی را تایید می کنند و رسالت دولت دینی وزمینه ساز برخوردی فلسفی- فرهنگی با ایجاد معانی وگزاره های دقیق علمی ومعرفتی با این پدیده ی شناختی است و البته تمرکز مرجعیت تصمیم گیری برای دین و دنیا و ولایت فقیهان به این رسالت کمک می کند.
مقدمه:
جامعه علمی جهانی امروز چگونه شکل گرفته ودین وایمان چه نقشی در جامعه کنونی داشته است؟عقل با هر مکتب و فکر واندیشه ای قدمی به سوی علم و معرفت و تحقیق خود برداشته و جهان طبیعی را جهان علمی و عقلانی نموده است. فیلسوفان و اندیشمندان هر کدام با دغدغه های ایمانی و عقلانی به این حرکت کمک نموده اند . افلاطون و ارسطو ودیگر عقل گرایان مانند ، دکارت ، اسپینوزا، لایپنیتس و مالبرانش وبار کلی و پاسکال با استفاده از مفاهیم مبهم و مشکل فلسفی به عقل و عقلانیت شکل داده اندو معرفت شناسانی مانند لاک وهیوم وکانت وهگل راه دشوار عقل گرایی را به پایان رسانده اندو معرفت عقلانی وزبان علمی را به فلسفه معاصر تقدیم نموده اند.دانشمندان و ریاضی دانان وجامعه شناسان وفیلسوفان معاصر نیز از این هدیه ی عقلانی استفاده نموده و به عقلانی وعلمی کردن جهان با تحقق زبان معرفتی وشناختی واحد پرداخته اند و آرمانها وآرزوهای انسان وبشریت جهان را برآورده می کنند.البته در این سیر معرفتی با دشواریهای فکری ومعرفتی وتقابل با جوامع مختلف و ادیان روبرو بوده اند که این مقاله در غالب پلوراالیزم دینی ، به این تقابلها اشاره می کند وحل معرفتی و علمی وشناختی این تقابلها و تضادها را می خواهد که با تعاریف دقیق و علمی و معرفتی وحذف معانی و گزاره های مبهم و بی معنا وآشنایی کامل با زبان معرفتی و علمی جهان و پرداختن به فلسفه معارف شیعه چنین معماهایی حل می شود ، با انجام این رسالت توسعه شناختی و معرفتی و علمی جای رفتارهای سیاسی و تعصبات دینی می نشیند و البته ایجاد دولت دینی و زمینه ساز جامعه ایده ال و تمرکز تصمیم گیری برای دین و دنیا و ولایت فقیه می تواند به حل معرفتی و شناختی تسریع بخشد.
معرفت شناسی و پلورا الیزم دینی.
– پلوراالیزام دینی بحثی است از فلسفه دین که در آن از ادله و حقانیت و معقولیت دین نسبت به دین خاص یا ادیان دیگر شناختها ومعرفتهای انسانی سخن به بیان می آید. فلسفه و معرفت شناسی گر چه مستقیماً به این نپرداخته است ولی موضوعات اساسی ومهم آن مثل خداو نفس و عالم مابعد الطبیعه مورد مطالعه فلسفه و معرفت شناسی است ، بنابراین برای شناخت ماهیت دین و پلورا الیزم دینی باید به فلسفه و معرفت شناسی پرداخت . البته با تقسیمی ساده می توان شناخت انسانی را به فلسفه و معرفت شناسی و فلسفه معاصر تقسیم کرد و فلسفه دین را از بطن فلسفه معاصر متولد کرد وآن گاه پلوراالیزم دینی را که بحثی از فلسفه دین است روشن وآشکار ساخت وبه ماهیت پلورالیزم دینی پی برد.
– فلسفه و معرفت شناسی (1) Fhilosophy and episte mologe :
افلاطون ( حدود 347-427 ق. م ) با گفتگوی افراد چه بسا خیالی ودراماتیک(2) مثل سقراط ودیگران به ایجاد نظام فلسفی و معرفت شناسی کمک شایانی کرد، در این گفتگوها همه افراد سعی در کلی کردن وکاستن (reduction) وتقلیل ویک دست کردن امور جهان داشتند. مثلاً بعضی تمام اجسام را به مواد چارگانه ی آب ، خاک و هوا وآتش کاستند ولی بعضی آتش را رقیقتر دانسته وآن را مادة المواد و عنصر اولیه گفتند ؛ البته در این سیر معرفتی بعضی با فراط برمعقول کردن امور حتی به انکار کثرت وحرکت قائل شدند وهمه امور را ثابت و مطلق انگاشتند ولی بعضی بر جزئیات واحساسات وفرد انسانی تاکید کردند. افلاطون خود جانب مطلق کردن امور را می گیرد و برای اولین بار به دستگاه معرفت شناسی انسان می پردازد. او به دمیوز و خدایی قائل است که به جزئیات جهان نظم و معرفت می دهد، و جزئیات را از مثل وکلیات وامور مطلق و ثابت بهره مند می کند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
تحولات فرهنگی حجاب از آغاز تا کنون
مقدمه :
آنچه مسلّم است و از کتاب های موجود پیداست حجاب در قبل از اسلام در بین ملّت های یهود ، ایران باستان و هند وجود داشته است.
و این قانون حجاب از قانون حجاب اسلامی بسی سخت تر بوده است.
ویل دورانت می گوید : 1 ( اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت مثلا بدون آنکه چیزی بر سر داشته باشد به میان مردم می رفت و یا در خانه آنقدر بلند صحبت می کرد که همسایگانش صدایش را می شنیدند شوهر حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد.)
و همچنین در جای دیگر می گوید : 2 (در زمان زرتشت زنان با منزلتی عالی به میان مردم می رفتند.)
و بعد از آن می گوید : (مقام زن در زمان داریوش تنزّل پیدا کرد و در زمان وی زنان پادشاهان حق نداشتند از حرمسرا ها خارج شوند و در مواقعی زنان از محارم خویش نیز محروم بوده اند. و زنان حائض در اتاق هایی محبوس می شده اند و این امر خود مبنای پرده پوشی میان مسلمانان به شمار می رود.)
آیا این جمله ویل دورانت که می گوید : ( و این امر خود مبنای پرده پوشی میان مسلمانان به شمار می رود ) درست است ؟
طبیعتا خیر. زیرا در اسلام زنان حائض از برخی عبادات مانند: نماز و روزه معاف می باشند ولی آنها می توانند در هر موقعی با دیگران معاشرت کنند و در رابطه با اینکه به عقیده ویل دورانت حجاب از ایرانیان قبل از اسلام به مسلمانان بعد از اسلام سرایت کرده صحیح نمی باشد ، چون قرآن قبل از اسلام آوردن ایرانیان ، آیات حجاب را تبیین کرده بود .
ویل دورانت در قسمت دیگری می گوید : 3 ( بعد از هجرت ، پیامبرزنان را از پوشیدن جامه گشاد نهی می کرد امّا بعضی از عرب ها با وضع بسیار زیبا و دلربایی از خانه هایشان خارج می شده اند.)
این سخن ویل دورانت غلط است زیرا عایشه همواره زنان انصار را اینچنین ستایش می کرد:
( مرحبا بر زنان انصار که بعد از نزول آیات سوره ی نور4 دیگر دیده نشد که مانند سابق بیرون بیایند و سر خود را با روسری های سیاه پوشاندند.)
تاریخچه حجاب :
حجاب یا پوشش اسلامی یکی از دستورات حکیمانه و سعادتبخش دین مبین اسلام است که از هنگام اسلام آوردن مردم ایران در دو قرن نخست هجری به گونهای همیشگی و مستمر توسط اهالی این سرزمین مورد پذیرش واقع شده و بدان عمل میشده است. در واقع رعایت حجاب اسلامی در بین مسلمانان ایرانی و کلیت این جامعه از جمله عوامل مهم پاسداری از شأن و کرامت انسانی زنان و رعایت سالم حقوق و حدود در روابط میان مردان و زنان بوده است.
امواج مهاجم استعمار بورژوایی و شکل تقلیدی آن در ایران یعنی غربزدگی شبه مدرن دلایل متعددی برای مخالفت با حجاب اسلامی خانمها داشت: اولاً حجاب زن مسلمان هویتبخش و عزتآفرین بود و موجب میشد زن مسلمان ایرانی در برابر هجوم افکار و مدلهای رفتاری بیگانه، گرفتار از خودبیگانگی و ضعف و بیهویتی و یا آلودگی نگردد. از این رو از عوامل حفظ استقلال هویتی مردم ما بود و شبهمدرنیستها که سودای وابستگی ایران را در سر داشتند، دلخوشی از آن نداشته و ندارند. ثانیاً حجاب زن ایرانی به عنوان لباس عفت و پاکدامنی و سادهزیستی او موجب مصونیت زنان و حتی مردان مسلمان در مقابل هجوم مصرفزدگی و فرهنگ کالای میگردید. ازاین رو خود به خود راه را بر سیطرهی نظام سرمایهسالاری و تبعات آن میبست .
استعمار غربی برای فتح بازار خرید مردم ایران نیازمند نابودی ساختار تولید سنتی و همچنین ساختار ساده و خودکفا و مستقل زندگی مردم ما بود. حجاب اسلامی، زن ایرانی مسلمان و به تبع آن حتی مرد مسلمان ایرانی را در مقابل گسترش فرهنگ مصرفی و کالازدگی و سرمایهسالاری محافظت میکرد. ثانیاً در جوامع مسلمان تحت سلطهی امپریالیزم هر نوع تأکید بر عناصر فرهنگ بومی و ملی مردمان چونان شمشیر برندهای علیه سیاستها و امیال استعمار مدرن غربی عمل کرده و میکند. زیرا استعمارگران به دنبال تهی کردن و بیگانه ساختن مردم از هویت کلاسیک خود بودهاند تا آنان را اسیر هویت تقلبی غربزدگی شبهمدرن نموده و از کانال آن این ملتها را برای همیشه به خود وابسته نمایند. حجاب زن مسلمان در چنین وضعیتی حکم یک اسلحهی نیرومندی برای جریان انقلابی و ضداستعمار را پیدا میکرده است .
اساساً غربیها به منظور برقراری سیطرهی تام و تمام و فراگیر خود بر مقدرات تاریخی جوامع غیرغربی میبایست که نظام منسجم ارزشهای دینی آنها را در هم شکسته و فرهنگ قلابی ظاهرگرا و دنیازده و به تعبیری شیطانی خود را جانشین آن نمایند و یکی از منفذها و روزنههای مقاومت اصیل فرهنگ خودی در جوامع اسلامی همانا حجاب زنان مسلمان بوده است که آنان را از مدزدگی و شیئی شدگی و تبدیل شدن به موجودی کالایی باز میداشته است. از این رو بود که از آغاز برقراری سیطرهی فرهنگی ـ سیاسی غربزدگی شبه مدرن در ایران [پس از سقوط استبداد صغیر و کسب قدرت توسط اعضای لژ بیداری در سال 1327 ق] زمزمهای شیطانی برای نفی و انکار حجاب و تخریب و تخطئهی آن آغاز گردید. به گونهای که تاریخ برای ما روایت میکند از حدود سال 1329 ق مطبوعات منورالفکری جسته و گریخته اما به طور تقریباً مستمر حملات خود علیه حجاب اسلامی را آغاز کردند .
آن گونه که از بررسی اسناد و مدارک تاریخی به دست میآید در سال 1303 ش در تهران سخن از «انجمن ضدحجاب» بوده است و به ویژه با اعلام کشف حجاب در افغانستان، در ایران نیز فعالیتها و تهاجمات منورالفکران علیه حکم الهی حجاب بیشتر گردید. البته این امری کاملاً بدیهی بود که امپریالیزم غربی برای برقراری سیطرهی خود در ایران که از مجرای حاکمیت فرماسیون غربزدگی شبهمدرن عملی میگردید، هدفی جز نابودی حجاب اسلامی و به تبع آن در هم شکستن هویت زن مسلمان ایرانی را دنبال نمیکرد. باز هم طبیعی بود که به میزانی که غربزدهها و عوامل استکبار در ایران قدرت میگرفتند و همزمان با افزایش تهاجم آنها علیه دین و آئین هویت و اعتقادات و استقلال این مردم، هجوم تبلیغاتی و اعمال زور فیزیکی و سیاسی علیه حجاب نیز بیشتر میگردیده است.
در این بین روشنفکران شبهمدرنیست ایرانی به عنوان کارگزاران اصلی بسط سیطرهی فرماسیون غربزدگی و عملهی دانسته یا نادانسته تحقق وابستگی ایران به نظام سرمایهداری جهانی، بیشترین نقش را در مبارزه علیه هویت دینی مردم و حکم اسلامی حجاب زنان بر عهده گرفته و میگیرند .
در این ایام در روزنامهها و نشریات منفورالفکری شاهد هجوم تبلیغاتی نسبتاً مداوم روشنفکران لائیک و ناسیونالیست علیه حجاب اسلامی هستیم.
در این هجمهی ناجوانمردانه که حتی قبل از مسلط شدن رضاخان و برقراری رژیم پهلوی در ایران، آغاز گردید از همهی صور فعالیتهای ژورنالیستی [اعم از درج مقاله یا انتشار سالانه و یا نشر هجویات و فکاهیات و به سخره گرفتن حکم الهی] استفاده میگردید.
از این گونه اشعار میتوان به چند نمونه اشاره کرد. مثلاً عارف قزوینی شاعر و تصنیفسرای متجددمآب و ناسیونالیست آن دوره در قطعهای که به سال 1336 ق(برابر با 1297
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
اصول سیاست فرهنگی جمهوریاسلامیایران
(مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی)
پیشگفتار
مفهوم سیاست فرهنگی از جمله مفاهیم تازهای است که از حدود چهار دهه قبل در کشورهای جهان مورد توجه قرار گرفته است. نگاه به فرهنگ بعنوان یکی از زمینههای اصلی توسعه و امکان مدیریت فرهنگی برای تغییر در عناصر فرهنگی و دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده و توجه به نقش دولتها در برنامه ریزی فرهنگی بستر مناسبی برای شکلگیری مفهوم سیاست فرهنگی بوجود آورده است. سیاست فرهنگی نوعی توافق رسمی و اتفاق نظر مسؤلان و متصدیان امور در تشخیص، تعیین و تدوین مهمترین اصول و اولویتهای لازم و ضروری در فعالیت فرهنگی میباشد و راهنما و دستورالعملی برای مدیران فرهنگی خواهد بود. یکی از برجستهترین فعالیتهای شورای فرهنگ عمومی و شورای عالی انقلاب فرهنگی در طول سالهای گذشته، تهیه و تنظیم اصول سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی در مجموعهای شامل اهداف، مبانی، اصول و اولویتها است که در جلسات متعدد با حضور اندیشمندان، مسئولین، دست اندرکاران و کارشناسان فرهنگی مورد بحث و بررسی و تنظیم قرار گرفته است. مجموعه حاضر «اصول سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی ایران» است که توسط دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی به زبانهای عربی و انگلیسی ترجمه شده است. بدون تردید کارآیی سیاست فرهنگی هنگامی است که به زبان برنامه و در قالب برنامههای فرهنگی به اهداف میانی، کمی و خط مشیهای اجرایی تبدیل شود. امید است این مجموعه ارزشمند سرلوحه برنامهریزی و فعالیتهای فرهنگی قرار گیرد و در مسیر تحقق سیاستها ارتقاء و تعمیق یابد.
احمد مسجدجامعیدبیر شورای فرهنگ عمومی
مقدمه
پدیدآورنده و حافظ فرهنگ بشری مردماند. اما این نقش اساسی گاه میتواند حرکات نامنظم، ناهماهنگ و پراکنده و گاه کاملاً منظم، منسجم، برنامهریزی شده و هدایت یافته باشد.
در طول تاریخ بشری هر گاه دولتها و سازمانهای رسمی از مسیر فرهنگی مردم جدا افتاده و برای خویش سیر و سیاستی دیگر اعم از غیر مردمی و ضد مردم داشتهاند به خصوص هر گاه مردم به دلایل متعدد جغرافیایی، اقتصادی، سیاسی، روحی و نظایر آن از تشکل و تعامل فرهنگی دور و پراکنده شدهاند، فرهنگ لاجرم سیلان و جریان مطلوب و کمال یافته خویش را کم و بیش از دست داده و چه بسا به انقطاع و گسیختگی مبتلا شده است. در این صورت انسان نتوانسته است از بار فرهنگی و بنیه عقلانی خویش در هیأت اجتماع و به نحوی که مقتضای روح جمعی است حداکثر بهرهبرداری را به عمل آورد و در استحصال و استخراجذخایروجوددرحداعلا،توفیق یابد. ظهورانسان در هیأتوحیثیتجمعی خویشبهقدریمهمومؤثراستکهامامخمینیرضواناللهعلیهدراینبابمیفرمایند:
«اگر انسانها در کلمه مبارکهالله مجتمع شدند و همه بتها را شکستند به همه مقصدهای عالی میرسند ... ما تجربه کردهایم... که آن وقت که توجه به خدای تبارک و تعالی مجتمعاً نداشتیم ولو یکی یکی هم داشتیم نتوانستیم کاری انجام بدهیم...»
در جهان امروز که نقش و نیروی اجتماعی فرهنگ نسبت به گذشته به مراتب افزونتر شده است، ضرورت هماهنگی و همسویی صاحب نظران و کارشناسان و برنامهریزان هر کشور با نیازهای فرهنگی جامعه نیز بیشتر احساس میشود. جامعه رشید جامعهای است که بتواند نیازهای فرهنگی خویش را در رهگذر حیات و حرکت اجتماعی بازشناخته، از تظاهرات و تمایلات کاذب یا گذرا تفکیک کند و قدرت پاسخگویی به این نیازها و بهرهگیری از آنها را در جهت رشد و کمال معنوی و مادی دارا باشد. شرط لازم برای تحقق چنین مطلوبی آن است که در هر کشور زمامداران اصولگرا و واقعنگر بتوانند به منظور همراهی با جریان عظیم و عمیق و اصیل فرهنگ در جامعه حداکثر بهرهگیری از دریای لایزال اراده و ایمان معنوی و الهی مردم به طور هماهنگ و همسو سیاستگذاری و برنامهریزی کرده، اهم محورهای لازم برای این حرکت را تشخیص داده و تعیین کنند.
سیاست فرهنگی دراین جهت و در این مسیر است که تدوین میشود. سیاست فرهنگی در حقیقت همان توافق رسمی واتفاق نظر مسؤولان و متصدیان امور در تشخیص، تدوین و تعیین مهمترین اصول و اولویتهای لازمالرعایه در حرکت فرهنگی است. سیاست فرهنگی را میتوان اصول راهنمای کارگزاران فرهنگی و مجموعه علایم و نشانههایی دانست که مسیر حرکت را نشان میدهد. به عبارت دیگر، نوعی دستورالعمل فرهنگی است که روشنگر حرکت است. بسیاری از نقاط کور و نکات مهم اما مبهم به مصداق اینکه گفتهاند «خود، راه بگویدت که چون باید رفت» در حین حرکت و در اثنای کسب تجربه است که روشن خواهد شد. بنابراین سیاست فرهنگی در همه موارد لزوماً گویای نکات بدیع و بیسابقه و غیرمکشوفه نیست؛ معاهدهای است که سلسلهای از اولویتها و اصول و فروع یک حرکت فرهنگی را «رسمیت» میدهدو همفکری و هم جهتی را با همکاری و هماهنگی توأم میکند.میثاقی است ملهم از آرمانها و اعتقادات، ناظر بر تجربهها و واقعیات، محدود به ظرفیتها و امکانات، توجه به آینده و اهداف بعید و قریب، که به هر حال در ظل و ذیل قانون اساسی قرار گرفته است.
مسؤولان، متصدیان و همه مراجع ومراکز فرهنگی وابسته به دولت و نظام جمهوری اسلامی ایران، مجریان و مخاطبین سیاست فرهنگی کشور دردرجه اولاند. سایر افراد و جمعیتها نیز لازم است با درجات و نسبتهای مختلفی که دارند و این امر از شأن اجتماعی و نیز نوع و نحوة فعالیت فرهنگی آنها ناشی میشود به تناسب مورد،باموادومفاداینسیاستفرهنگیبرخوردداشتهونقضکنندةآن نباشند.
توجه به نکات ذیل در خصوص سیاست فرهنگی کشور ضروری است.
- سیاست فرهنگی، سیاست انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی بدین معناست که فرهنگ اسلامی در کلیه شؤون فردی و اجتماعی کشور اصل و پایه و مبنا قرار گرفته است. بنابراین نباید فراموش کرد که انقلاب اسلامی حقیقتاً انقلاب فرهنگی است و اگر نگوییم همه اختیارات و امکانات، قدر مسلم این است که میتوانیم بگوییم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
اصول سیاست فرهنگی جمهوریاسلامیایران
(مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی)
پیشگفتار
مفهوم سیاست فرهنگی از جمله مفاهیم تازهای است که از حدود چهار دهه قبل در کشورهای جهان مورد توجه قرار گرفته است. نگاه به فرهنگ بعنوان یکی از زمینههای اصلی توسعه و امکان مدیریت فرهنگی برای تغییر در عناصر فرهنگی و دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده و توجه به نقش دولتها در برنامه ریزی فرهنگی بستر مناسبی برای شکلگیری مفهوم سیاست فرهنگی بوجود آورده است. سیاست فرهنگی نوعی توافق رسمی و اتفاق نظر مسؤلان و متصدیان امور در تشخیص، تعیین و تدوین مهمترین اصول و اولویتهای لازم و ضروری در فعالیت فرهنگی میباشد و راهنما و دستورالعملی برای مدیران فرهنگی خواهد بود. یکی از برجستهترین فعالیتهای شورای فرهنگ عمومی و شورای عالی انقلاب فرهنگی در طول سالهای گذشته، تهیه و تنظیم اصول سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی در مجموعهای شامل اهداف، مبانی، اصول و اولویتها است که در جلسات متعدد با حضور اندیشمندان، مسئولین، دست اندرکاران و کارشناسان فرهنگی مورد بحث و بررسی و تنظیم قرار گرفته است. مجموعه حاضر «اصول سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی ایران» است که توسط دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی به زبانهای عربی و انگلیسی ترجمه شده است. بدون تردید کارآیی سیاست فرهنگی هنگامی است که به زبان برنامه و در قالب برنامههای فرهنگی به اهداف میانی، کمی و خط مشیهای اجرایی تبدیل شود. امید است این مجموعه ارزشمند سرلوحه برنامهریزی و فعالیتهای فرهنگی قرار گیرد و در مسیر تحقق سیاستها ارتقاء و تعمیق یابد.
احمد مسجدجامعیدبیر شورای فرهنگ عمومی
مقدمه
پدیدآورنده و حافظ فرهنگ بشری مردماند. اما این نقش اساسی گاه میتواند حرکات نامنظم، ناهماهنگ و پراکنده و گاه کاملاً منظم، منسجم، برنامهریزی شده و هدایت یافته باشد.
در طول تاریخ بشری هر گاه دولتها و سازمانهای رسمی از مسیر فرهنگی مردم جدا افتاده و برای خویش سیر و سیاستی دیگر اعم از غیر مردمی و ضد مردم داشتهاند به خصوص هر گاه مردم به دلایل متعدد جغرافیایی، اقتصادی، سیاسی، روحی و نظایر آن از تشکل و تعامل فرهنگی دور و پراکنده شدهاند، فرهنگ لاجرم سیلان و جریان مطلوب و کمال یافته خویش را کم و بیش از دست داده و چه بسا به انقطاع و گسیختگی مبتلا شده است. در این صورت انسان نتوانسته است از بار فرهنگی و بنیه عقلانی خویش در هیأت اجتماع و به نحوی که مقتضای روح جمعی است حداکثر بهرهبرداری را به عمل آورد و در استحصال و استخراجذخایروجوددرحداعلا،توفیق یابد. ظهورانسان در هیأتوحیثیتجمعی خویشبهقدریمهمومؤثراستکهامامخمینیرضواناللهعلیهدراینبابمیفرمایند:
«اگر انسانها در کلمه مبارکهالله مجتمع شدند و همه بتها را شکستند به همه مقصدهای عالی میرسند ... ما تجربه کردهایم... که آن وقت که توجه به خدای تبارک و تعالی مجتمعاً نداشتیم ولو یکی یکی هم داشتیم نتوانستیم کاری انجام بدهیم...»
در جهان امروز که نقش و نیروی اجتماعی فرهنگ نسبت به گذشته به مراتب افزونتر شده است، ضرورت هماهنگی و همسویی صاحب نظران و کارشناسان و برنامهریزان هر کشور با نیازهای فرهنگی جامعه نیز بیشتر احساس میشود. جامعه رشید جامعهای است که بتواند نیازهای فرهنگی خویش را در رهگذر حیات و حرکت اجتماعی بازشناخته، از تظاهرات و تمایلات کاذب یا گذرا تفکیک کند و قدرت پاسخگویی به این نیازها و بهرهگیری از آنها را در جهت رشد و کمال معنوی و مادی دارا باشد. شرط لازم برای تحقق چنین مطلوبی آن است که در هر کشور زمامداران اصولگرا و واقعنگر بتوانند به منظور همراهی با جریان عظیم و عمیق و اصیل فرهنگ در جامعه حداکثر بهرهگیری از دریای لایزال اراده و ایمان معنوی و الهی مردم به طور هماهنگ و همسو سیاستگذاری و برنامهریزی کرده، اهم محورهای لازم برای این حرکت را تشخیص داده و تعیین کنند.
سیاست فرهنگی دراین جهت و در این مسیر است که تدوین میشود. سیاست فرهنگی در حقیقت همان توافق رسمی واتفاق نظر مسؤولان و متصدیان امور در تشخیص، تدوین و تعیین مهمترین اصول و اولویتهای لازمالرعایه در حرکت فرهنگی است. سیاست فرهنگی را میتوان اصول راهنمای کارگزاران فرهنگی و مجموعه علایم و نشانههایی دانست که مسیر حرکت را نشان میدهد. به عبارت دیگر، نوعی دستورالعمل فرهنگی است که روشنگر حرکت است. بسیاری از نقاط کور و نکات مهم اما مبهم به مصداق اینکه گفتهاند «خود، راه بگویدت که چون باید رفت» در حین حرکت و در اثنای کسب تجربه است که روشن خواهد شد. بنابراین سیاست فرهنگی در همه موارد لزوماً گویای نکات بدیع و بیسابقه و غیرمکشوفه نیست؛ معاهدهای است که سلسلهای از اولویتها و اصول و فروع یک حرکت فرهنگی را «رسمیت» میدهدو همفکری و هم جهتی را با همکاری و هماهنگی توأم میکند.میثاقی است ملهم از آرمانها و اعتقادات، ناظر بر تجربهها و واقعیات، محدود به ظرفیتها و امکانات، توجه به آینده و اهداف بعید و قریب، که به هر حال در ظل و ذیل قانون اساسی قرار گرفته است.
مسؤولان، متصدیان و همه مراجع ومراکز فرهنگی وابسته به دولت و نظام جمهوری اسلامی ایران، مجریان و مخاطبین سیاست فرهنگی کشور دردرجه اولاند. سایر افراد و جمعیتها نیز لازم است با درجات و نسبتهای مختلفی که دارند و این امر از شأن اجتماعی و نیز نوع و نحوة فعالیت فرهنگی آنها ناشی میشود به تناسب مورد،باموادومفاداینسیاستفرهنگیبرخوردداشتهونقضکنندةآن نباشند.
توجه به نکات ذیل در خصوص سیاست فرهنگی کشور ضروری است.
- سیاست فرهنگی، سیاست انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی بدین معناست که فرهنگ اسلامی در کلیه شؤون فردی و اجتماعی کشور اصل و پایه و مبنا قرار گرفته است. بنابراین نباید فراموش کرد که انقلاب اسلامی حقیقتاً انقلاب فرهنگی است و اگر نگوییم همه اختیارات و امکانات، قدر مسلم این است که میتوانیم بگوییم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 36
پیشگفتار
اینجانب احسان نعمت الهی بخش پروژه کارآموزی خود را مجتمع پتروشیمی واحد منطقه 1 شیراز گذرانده ام .
این پروژه شامل گزارش ها ، و تجربیاتی است که در مجتمع پتروشیمی واحد منطقه 1 شیراز به مدت 240 ساعت کارآموزی ، ثبت شده است و مقایسه اطلاعات و تئوری های مختلف صورت گرفته است. ودر پایان از زحمات مسئولین مجتمع پتروشیمی واحد منطقه 1 شیراز تشکر رادارم .
مقدمه
یکی از اهداف اساسی و بسیار مهم سیاستگذاران ایجاد ارتباط منطقی و هماهنگ صنعت و محیط کار با دانشگاه و دانشجو می با شد که هم در شکوفائی ورشد صنایع موثر بوده و هم دانشجویان را از یادگیری دروس تئوری محظ رهایی داده و علم آنها را کاربردی تر کرده و باعث می شود آن را در عرصه عمل ، آزموده و به مشکلات و نا بسامانیهای علمی و عملی محیط کار آشنا شده و سرمایه وقت خویش را در جهت رفع آنها مصرف نمایند ، که برای جامعه در حال توسعه ما از ضروریات می با شد .
با این مقدمه شاید اهمیت و جایگاه درس دو واحدی کارآموزی برای ما روشنتر شده و با نگاهی دیگر به آن بپردازیم .
میزان رضایت دانشجو از این دوره
این دوره بسیار مفید و برای دانشجوحاعز اهمیت می باشد وهدف آشنایی با محیط کارگاهی ، کسب تجربه ، ایجاد و درک روابط بین مفاهیم و اندوخته های تئوری با روشها و کاربردهای عملی و اجرایی ، ایجاد ارتباط با محیط کار و تعیین میزان کاربرد تئوری در عمل بوده است.
فصل اول :
( آشنایی کلی با مکان کارآموزی )
تاریخچه محل کارآموزی
میراث فرهنگی و تاریخچه
میراث فرهنگی شامل آثار باقیمانده از گذشتگان است که نشانگر حرکت انسان در طول تاریخ می باشد وبا شناسایی آن زمینه شناخت هویت وخط حرکت فرهنگی او میسر می گردد واز این طریق زمینه های عبرت برای انسان فراهم می آید .
به تعبیری دیگر میراث فرهنگی به آثار مادی ومعنوی به جا مانده از گذشته گفته می شود که بر هویت یک جامعه انسانی دلالت دارد واز آن جهت قابل توجه است که در شناخت زندگی گذشتگان مفید وموثر است وبرای مطالعه جوامع اقوام وملل گوناگون ونیز بازشناسی آثار مادی تمدنها وسیر تشکیل وتکامل آنها با ارزش به شمار می آید برای هرملت شناخت گذشته برای ساختن آینده ای بر پایه هویت فرهنگی خویش اهمیت میباشد.
در حقیقت پویایی وبقای فرهنگی در آینده نیازمند پیوستگی میان دیروز و امروز وفردای ملتهاست امروزه در آغاز هزاره سوم وعصر ارتباطات و جهانی شدن وجه تمایز ملتها از یکدیگر هویت فرهنگی آنهاست که ریشه در میراث فرهنگی دارد از این رو حفظ میراث فرهنگی برای یک ملت پشتوانه حیات فرهنگی در آینده خواهد بود.
میراث مادی ومعنوی :
به طور کلی میراث فرهنگی دو نوع است : میراث فرهنگی ملموس ومادی که به مجموعه مظاهر مادی که خارج از وجود ما تحقق مادی وفیزیکی دارد اطلاق میشود .
بیشتر ارزشهای تاریخی وهنری بر آثار ومظاهر مادی مترتب است مانند شهرها وبناها اشیا و.....میراث