واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

دانلود تحقیق الهیات فلسفی اسلامی 51 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 51

 

الهیات فلسفی اسلامی

می‌خواهم‌ آثار دشوار سید حسین‌ نصر را بر اساس‌ سخنرانی‌های‌ گیفورد(lecture Gifford) ، با عنوان‌ معرفت‌ و امر قدسی‌(Knooleadge and the Sacred) بررسی‌ کنم‌ که‌ در تکملهِ آن‌ چند سخنرانی‌ بِجا در باب‌ ملاصدرا و مولای‌ روم‌ افزوده‌ شده، این‌ دو شخصیت، وجوه‌ تفکری‌ را مجسم‌ می‌کنند، که‌ نصر در قبولاندن‌ آن‌ به‌ ما اصرار می‌ورزد، اما وی‌ با توجه‌ به‌ بحث‌ گستردهِ سخنرانی‌های‌ گیفورد، همراه‌ با حوزهِ طرح‌ آن، تصمیم‌ گرفت‌ که‌ گفتار خود را آشکارا در جهتی‌ تطبیقی‌ پیش‌ ببرد. بدین‌ ترتیب‌ وجه‌ تفکر اشراقی‌ نیز که‌ نصر مدت‌ها در جلب‌ مخاطبان‌ غربی‌اش‌ به‌ آن‌ با دشواری‌ هایی‌ مواجه‌ بود، اینک‌ خاستگاهی‌ برای‌ گفتگوئی‌ روشنی‌ بخش‌ و متقابل‌ به‌ شمار می‌آید. من‌ قریب‌ بیست‌ سال‌ به‌ جستجوی‌ آثاری‌ از تفاهمات‌ متقابل‌ در میان‌ اندیشمندان‌ یهودی، مسیحی‌ و مسلمان، مشغول‌ بوده‌ام‌ -- به‌ ویژه‌ در قرونی‌ که‌ پژوهش‌های‌ فکری‌ آنها با هم‌ تلاقی‌ پیدا کرده‌اند. سخنرانی‌های‌ نصر دقیقاً همین‌ تفاهمات‌ را به‌ من‌ القا می‌کنند. با این‌ همه‌ اندیشه‌های‌ گسترده‌ای‌ که‌ سید حسین‌ نصر به‌ مدد آنها به‌ این‌ امر دست‌ می‌یابد، از سنت‌ ایرانی‌ (یا اشراقی) خاص‌ وی‌ سرچشمه‌ می‌گیرد، و به‌ او اجازه‌ می‌دهد که‌ لبهِ تیز انتقاد خود را از سرنوشت‌ فلسفه‌ غرب‌ تیزتر کند - این‌ انتقاد توازی‌ چشمگیری‌ با انتقادهای‌ پیر هادت‌(Pierre Hadot) دارد که‌ من‌ ضمن‌ ادای‌ دین‌ به‌ او، در قرائت‌ انتقادی‌ خود از اثر نصر مواضع‌ آن‌ را به‌ کار خواهم‌ گرفت. افزون‌ بر آن، فرصت‌ ورود به‌ این‌ گونه‌ گفتگو را باید خوشامد گفت، زیرا این‌ فرصت‌ با پرداختن‌ به‌ دانش‌ پژوهی‌ مسلمان‌ که‌ صریحاً از نگرگاه‌ ایمان‌ یک‌ مسلمان‌ ما را مخاطب‌ می‌سازد، کار تطبیقی‌ مرا به‌ فرجام‌ خوشی‌ می‌رساند. با این‌ همه‌ تردید دارم‌ که‌ اگر به‌ شرکت‌ در این‌ همایش‌ دعوت‌ نمی‌شدم، به‌ طریق‌ دیگری‌ جرات‌ می‌کردم‌ از عهده‌ این‌ مهم‌ برآیم. زیرا تا کنون‌ احترام‌ من‌ به‌ اثر نصر و شخصیت‌ خود او باعث‌ شده‌ تا از نوشته‌های‌ گوناگون‌ ایشان‌ بهره‌ فراوانی‌ ببرم‌ و به‌ همین‌ دلیل‌ در پرداخت‌ انتقادی‌ به‌ این‌ نوشته‌ها مسامحه‌ کرده‌ام. به‌ علاوه، وقتی‌ نخستین‌ بار سخنرانی‌های‌ گیفورد منتشر شدند، حالت‌ گفتمان‌ آنها چنان‌ بود که‌ مرا به‌ درنگ‌ و تأخیر واداشت‌ و از آنجا به‌ علت‌ همان‌ احترام‌ و گرامی‌ داشت‌ تمایلی‌ به‌ در افتادن‌ با این‌ نوشته‌ها نداشتم. سرانجام‌ احساس‌ ادای‌ تکلیف‌ در ورود به‌ این‌ گفتگو بر اکراه‌ و نگرانی‌های‌ آغازین‌ غالب‌ آمد و هر چند نگرانی‌ها هنوز رفع‌ نشده‌ بودند، اکنون‌ امکان‌ بیان‌ آنها در مقیاسی‌ وسیعتر میسر گردید که‌ سخن‌ رانی‌ها خود فراهم‌ آورده‌ بودند. افزون‌ بر آن، مواجههِ فکری‌ با اثر ملاصدرا در همایش‌ بهار 1999 در تهران‌ مرا به‌ شیوهِ تفکر اشراقی‌ سوق‌ داد. نصر می‌کوشد تا این‌ طریقت‌ فکری‌ را در عینِ نگاه‌ تقدیرآمیزش‌ به‌ دیدگاه‌های‌ دیگر به‌ ما بفهماند. در نهایت‌ باید بگویم‌ که‌ من‌ عبارت‌ الهیات‌ فلسفی‌(Philosophical theology) را به‌ عنوان‌ بدیلی‌ بر تئوسوفی‌ پیشنهادی‌ نصر، ترجیح‌ می‌دهم. سرانجام‌ مطلبی‌ نیز دربارهِ این‌ طریقت‌ فکری‌(theology Philosophical) باید گفت‌ که‌ من‌ آن‌ را به‌ عنوان‌ بدیلی‌ بر کلمه‌ تئوسوفی‌(theosophy) که‌ نصر آن‌ را ترجیح‌ می‌دهد، پیشنهاد میکنم. من‌ بر آنم‌ که‌ به‌ کارگیری‌ واژه‌ تئوسوفی‌ در غرب‌ یکسره‌ ناممکن‌ است؛ در واقع، قرائت‌ انتقادی‌ مبسوط‌ نصر در نخستین‌ سخنرانی‌ ما را به‌ ملاحظه‌ این‌ نکته‌ یاری‌ می‌دهد که‌ چرا بازتاب‌های‌ طنین‌ این‌ واژه‌ به‌ هر معنایی‌ که‌ از آن‌ مراد کنیم، با توجه‌ به‌ تاریخ‌ اخیر کاربرد آن، همچنان‌ ابهام‌ آفرین‌ میماند. افزون‌ بر آن، من‌ با واگذاشتن‌ واژهِ فلسفه‌ که‌ سقراط‌ و نیز افلاطون‌ در توضیح‌ و شرح‌ وبیان‌ آن‌ عملاً بسی‌ دقت‌ به‌ خرج‌ داده‌اند، موافق‌ نیستم. در همین‌ جاست‌ که‌ نقد پیر هادت‌ میتواند، به‌ مدد بازگرفتن‌ واژهِ فلسفه‌ به‌ جای‌ واگذاری‌ آن‌ به‌ واژه‌ای‌ دیگر، مکمل‌ نظر نصر قرار گیرد. با این‌ همه‌ من‌ این‌ تک‌ واژه‌ را به‌ عبارت‌ ذاتاً مکمل‌ "فلسفهِ الهی" بسط‌ داده‌ام‌ تا بدین‌ طریق‌ برای‌ اعادهِ همان‌ ابعادی‌ که‌ نصر (و هادت) سرسختانه‌ از آن‌ دفاع‌ می‌کنند، اهتمامی‌ صورت‌ گیرد. ساختار معنایی‌ "الهیات‌ فلسفیPhilosophical theology"، قریب‌ به‌ ساختار اضافه‌ در زبان‌ عربی‌ است‌ که‌ مطابق‌ آن‌ دو اسم‌ در کنار هم‌ قرار میگیرند تا مانند "خانهِ خانواده(Family house) " یکی‌ نقش‌ واصف‌ دیگری‌ را1 ایفا کند. در چنین‌ مواردی، ساختار اضافی‌ با پیوند دو کلمه‌ به‌ یکدیگر نسبت‌ وصفی‌ متقابلی‌ را برای‌ هر دو کلمه‌ بنا می‌نهد. البته‌ میان‌ زبانها تفاوت‌ هایی‌ وجود دارد، چنانکه‌ این‌ مقایسه‌ ما را در نشان‌ دادن‌ اضافهِ صفت‌ به‌ اسم‌ در انگلیسی‌ یاری‌ می‌کند: الهیات‌(theology) به‌ آنچه‌ ما مشخصاً در جهت‌ اهتمام‌ به‌ بیان‌ نسبت‌ امر وحدانی‌(the one) به‌ آنچه‌ که‌ هست‌ انجام‌ می‌دهیم، اطلاق‌ می‌گردد؛ واژه‌ فلسفی‌(Philosophical) شیوه‌ای‌ را که‌ برگزیده‌ایم‌ وصف‌ می‌کند، زیرا واقعیاتی‌ که‌ در حیطهِ پژوهش‌ ما قرار دارند، جز از طریق‌ کاربرد ابزار فکری‌ لازم‌ و ضرور قابل‌ درک‌ نمی‌شوند. با این‌ همه‌ ادغام‌ یا همجواری‌ این‌ دو واژه‌ باید به‌ یادمان‌ آورد که‌ پژوهش‌ هایی‌ از این‌ گونه‌ چه‌ بسا هم‌ برای‌ فلاسفه‌ و هم‌ برای‌ الهی‌ دان‌ها نامأنوس‌ به‌ نظر آیند، زیرا نتیجه‌ ادغام‌ یک‌ واژهِ پیوندی‌ ناب‌(genuine hybrid) است. بدین‌ لحاظ، الهیات‌ فلسفی‌ نمی‌تواند ذیل‌ "فلسفه‌ دین" مندرج‌ گردد، زیرا فرض‌ و ادعای‌ این‌آموزه، بر آن‌ است‌ که‌ احکام‌ و گزاره‌های‌ ایمانی‌ به‌ محک‌ و ملاک‌ جنسی‌ فلسفه‌ تحویل‌ می‌گردند، و این‌ احکام، احکامی‌ هستند که‌ وقتی‌ عبارت‌ ما بر اشتغال‌ به‌ الهیات‌ تأکید دارد،به‌ طور رایج‌ به‌ ذهن‌ متبادر می‌شوند. معهذا تأملات‌ ما چه‌ بسا از نظر الهی‌ دان‌ها نیز نامربوط‌ تشخیص‌ داده‌ شود، زیرا اغلب‌ متفکران‌ متعلق‌ به‌ سنت‌ ابراهیمی‌ به‌ ندرت‌ قدرت‌ تحمل‌ (و ذوق) آن‌ تفکراتی‌ را دارند که‌ آنها را ملزم‌ می‌کند تا با توسل‌ به‌ ابزار مفهومی، که‌ بحق‌ نابسنده‌اش‌ می‌شمرند، پذیره‌های‌ ایمانی‌ شان‌ را به‌ پرسش‌ کشند. با این‌ همه‌ کسان‌ دیگری‌ از میان‌ ما، از جمله‌ خود من‌ و نصر، بر این‌ امر واقفیم‌ که‌ پژوهش‌ بشری‌ در امور گوناگون‌ از جمله‌ الوهیت‌ به‌ سهولت‌ نمی‌تواند از ابزار مفاهیم‌ چشم‌ پوشی‌ کند، حتی‌ اگر این‌ پژوهش‌ها به‌ گونه‌ای‌ باشد که‌ در همین‌ ابزار نیز تحول‌ و دگردیسی‌ ایجاد کند. 1) سخنرانی‌های‌ گیفورد: معرفت‌ و امر قدسی‌ بنابراین‌ همانطور که‌ نصر در ارائه‌ و معرفی‌ مؤثر سنت‌ اشراقی‌ اش‌ به‌ روشنی‌ نشان‌ می‌دهد، در چنین‌ پژوهش‌هایی‌ عقل‌ و ایمان‌ متقابلاً می‌توانند مناط‌



خرید و دانلود دانلود تحقیق الهیات فلسفی اسلامی  51 ص


دانلود تحقیق الهیات فلسفی اسلامی 51 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 51

 

الهیات فلسفی اسلامی

می‌خواهم‌ آثار دشوار سید حسین‌ نصر را بر اساس‌ سخنرانی‌های‌ گیفورد(lecture Gifford) ، با عنوان‌ معرفت‌ و امر قدسی‌(Knooleadge and the Sacred) بررسی‌ کنم‌ که‌ در تکملهِ آن‌ چند سخنرانی‌ بِجا در باب‌ ملاصدرا و مولای‌ روم‌ افزوده‌ شده، این‌ دو شخصیت، وجوه‌ تفکری‌ را مجسم‌ می‌کنند، که‌ نصر در قبولاندن‌ آن‌ به‌ ما اصرار می‌ورزد، اما وی‌ با توجه‌ به‌ بحث‌ گستردهِ سخنرانی‌های‌ گیفورد، همراه‌ با حوزهِ طرح‌ آن، تصمیم‌ گرفت‌ که‌ گفتار خود را آشکارا در جهتی‌ تطبیقی‌ پیش‌ ببرد. بدین‌ ترتیب‌ وجه‌ تفکر اشراقی‌ نیز که‌ نصر مدت‌ها در جلب‌ مخاطبان‌ غربی‌اش‌ به‌ آن‌ با دشواری‌ هایی‌ مواجه‌ بود، اینک‌ خاستگاهی‌ برای‌ گفتگوئی‌ روشنی‌ بخش‌ و متقابل‌ به‌ شمار می‌آید. من‌ قریب‌ بیست‌ سال‌ به‌ جستجوی‌ آثاری‌ از تفاهمات‌ متقابل‌ در میان‌ اندیشمندان‌ یهودی، مسیحی‌ و مسلمان، مشغول‌ بوده‌ام‌ -- به‌ ویژه‌ در قرونی‌ که‌ پژوهش‌های‌ فکری‌ آنها با هم‌ تلاقی‌ پیدا کرده‌اند. سخنرانی‌های‌ نصر دقیقاً همین‌ تفاهمات‌ را به‌ من‌ القا می‌کنند. با این‌ همه‌ اندیشه‌های‌ گسترده‌ای‌ که‌ سید حسین‌ نصر به‌ مدد آنها به‌ این‌ امر دست‌ می‌یابد، از سنت‌ ایرانی‌ (یا اشراقی) خاص‌ وی‌ سرچشمه‌ می‌گیرد، و به‌ او اجازه‌ می‌دهد که‌ لبهِ تیز انتقاد خود را از سرنوشت‌ فلسفه‌ غرب‌ تیزتر کند - این‌ انتقاد توازی‌ چشمگیری‌ با انتقادهای‌ پیر هادت‌(Pierre Hadot) دارد که‌ من‌ ضمن‌ ادای‌ دین‌ به‌ او، در قرائت‌ انتقادی‌ خود از اثر نصر مواضع‌ آن‌ را به‌ کار خواهم‌ گرفت. افزون‌ بر آن، فرصت‌ ورود به‌ این‌ گونه‌ گفتگو را باید خوشامد گفت، زیرا این‌ فرصت‌ با پرداختن‌ به‌ دانش‌ پژوهی‌ مسلمان‌ که‌ صریحاً از نگرگاه‌ ایمان‌ یک‌ مسلمان‌ ما را مخاطب‌ می‌سازد، کار تطبیقی‌ مرا به‌ فرجام‌ خوشی‌ می‌رساند. با این‌ همه‌ تردید دارم‌ که‌ اگر به‌ شرکت‌ در این‌ همایش‌ دعوت‌ نمی‌شدم، به‌ طریق‌ دیگری‌ جرات‌ می‌کردم‌ از عهده‌ این‌ مهم‌ برآیم. زیرا تا کنون‌ احترام‌ من‌ به‌ اثر نصر و شخصیت‌ خود او باعث‌ شده‌ تا از نوشته‌های‌ گوناگون‌ ایشان‌ بهره‌ فراوانی‌ ببرم‌ و به‌ همین‌ دلیل‌ در پرداخت‌ انتقادی‌ به‌ این‌ نوشته‌ها مسامحه‌ کرده‌ام. به‌ علاوه، وقتی‌ نخستین‌ بار سخنرانی‌های‌ گیفورد منتشر شدند، حالت‌ گفتمان‌ آنها چنان‌ بود که‌ مرا به‌ درنگ‌ و تأخیر واداشت‌ و از آنجا به‌ علت‌ همان‌ احترام‌ و گرامی‌ داشت‌ تمایلی‌ به‌ در افتادن‌ با این‌ نوشته‌ها نداشتم. سرانجام‌ احساس‌ ادای‌ تکلیف‌ در ورود به‌ این‌ گفتگو بر اکراه‌ و نگرانی‌های‌ آغازین‌ غالب‌ آمد و هر چند نگرانی‌ها هنوز رفع‌ نشده‌ بودند، اکنون‌ امکان‌ بیان‌ آنها در مقیاسی‌ وسیعتر میسر گردید که‌ سخن‌ رانی‌ها خود فراهم‌ آورده‌ بودند. افزون‌ بر آن، مواجههِ فکری‌ با اثر ملاصدرا در همایش‌ بهار 1999 در تهران‌ مرا به‌ شیوهِ تفکر اشراقی‌ سوق‌ داد. نصر می‌کوشد تا این‌ طریقت‌ فکری‌ را در عینِ نگاه‌ تقدیرآمیزش‌ به‌ دیدگاه‌های‌ دیگر به‌ ما بفهماند. در نهایت‌ باید بگویم‌ که‌ من‌ عبارت‌ الهیات‌ فلسفی‌(Philosophical theology) را به‌ عنوان‌ بدیلی‌ بر تئوسوفی‌ پیشنهادی‌ نصر، ترجیح‌ می‌دهم. سرانجام‌ مطلبی‌ نیز دربارهِ این‌ طریقت‌ فکری‌(theology Philosophical) باید گفت‌ که‌ من‌ آن‌ را به‌ عنوان‌ بدیلی‌ بر کلمه‌ تئوسوفی‌(theosophy) که‌ نصر آن‌ را ترجیح‌ می‌دهد، پیشنهاد میکنم. من‌ بر آنم‌ که‌ به‌ کارگیری‌ واژه‌ تئوسوفی‌ در غرب‌ یکسره‌ ناممکن‌ است؛ در واقع، قرائت‌ انتقادی‌ مبسوط‌ نصر در نخستین‌ سخنرانی‌ ما را به‌ ملاحظه‌ این‌ نکته‌ یاری‌ می‌دهد که‌ چرا بازتاب‌های‌ طنین‌ این‌ واژه‌ به‌ هر معنایی‌ که‌ از آن‌ مراد کنیم، با توجه‌ به‌ تاریخ‌ اخیر کاربرد آن، همچنان‌ ابهام‌ آفرین‌ میماند. افزون‌ بر آن، من‌ با واگذاشتن‌ واژهِ فلسفه‌ که‌ سقراط‌ و نیز افلاطون‌ در توضیح‌ و شرح‌ وبیان‌ آن‌ عملاً بسی‌ دقت‌ به‌ خرج‌ داده‌اند، موافق‌ نیستم. در همین‌ جاست‌ که‌ نقد پیر هادت‌ میتواند، به‌ مدد بازگرفتن‌ واژهِ فلسفه‌ به‌ جای‌ واگذاری‌ آن‌ به‌ واژه‌ای‌ دیگر، مکمل‌ نظر نصر قرار گیرد. با این‌ همه‌ من‌ این‌ تک‌ واژه‌ را به‌ عبارت‌ ذاتاً مکمل‌ "فلسفهِ الهی" بسط‌ داده‌ام‌ تا بدین‌ طریق‌ برای‌ اعادهِ همان‌ ابعادی‌ که‌ نصر (و هادت) سرسختانه‌ از آن‌ دفاع‌ می‌کنند، اهتمامی‌ صورت‌ گیرد. ساختار معنایی‌ "الهیات‌ فلسفیPhilosophical theology"، قریب‌ به‌ ساختار اضافه‌ در زبان‌ عربی‌ است‌ که‌ مطابق‌ آن‌ دو اسم‌ در کنار هم‌ قرار میگیرند تا مانند "خانهِ خانواده(Family house) " یکی‌ نقش‌ واصف‌ دیگری‌ را1 ایفا کند. در چنین‌ مواردی، ساختار اضافی‌ با پیوند دو کلمه‌ به‌ یکدیگر نسبت‌ وصفی‌ متقابلی‌ را برای‌ هر دو کلمه‌ بنا می‌نهد. البته‌ میان‌ زبانها تفاوت‌ هایی‌ وجود دارد، چنانکه‌ این‌ مقایسه‌ ما را در نشان‌ دادن‌ اضافهِ صفت‌ به‌ اسم‌ در انگلیسی‌ یاری‌ می‌کند: الهیات‌(theology) به‌ آنچه‌ ما مشخصاً در جهت‌ اهتمام‌ به‌ بیان‌ نسبت‌ امر وحدانی‌(the one) به‌ آنچه‌ که‌ هست‌ انجام‌ می‌دهیم، اطلاق‌ می‌گردد؛ واژه‌ فلسفی‌(Philosophical) شیوه‌ای‌ را که‌ برگزیده‌ایم‌ وصف‌ می‌کند، زیرا واقعیاتی‌ که‌ در حیطهِ پژوهش‌ ما قرار دارند، جز از طریق‌ کاربرد ابزار فکری‌ لازم‌ و ضرور قابل‌ درک‌ نمی‌شوند. با این‌ همه‌ ادغام‌ یا همجواری‌ این‌ دو واژه‌ باید به‌ یادمان‌ آورد که‌ پژوهش‌ هایی‌ از این‌ گونه‌ چه‌ بسا هم‌ برای‌ فلاسفه‌ و هم‌ برای‌ الهی‌ دان‌ها نامأنوس‌ به‌ نظر آیند، زیرا نتیجه‌ ادغام‌ یک‌ واژهِ پیوندی‌ ناب‌(genuine hybrid) است. بدین‌ لحاظ، الهیات‌ فلسفی‌ نمی‌تواند ذیل‌ "فلسفه‌ دین" مندرج‌ گردد، زیرا فرض‌ و ادعای‌ این‌آموزه، بر آن‌ است‌ که‌ احکام‌ و گزاره‌های‌ ایمانی‌ به‌ محک‌ و ملاک‌ جنسی‌ فلسفه‌ تحویل‌ می‌گردند، و این‌ احکام، احکامی‌ هستند که‌ وقتی‌ عبارت‌ ما بر اشتغال‌ به‌ الهیات‌ تأکید دارد،به‌ طور رایج‌ به‌ ذهن‌ متبادر می‌شوند. معهذا تأملات‌ ما چه‌ بسا از نظر الهی‌ دان‌ها نیز نامربوط‌ تشخیص‌ داده‌ شود، زیرا اغلب‌ متفکران‌ متعلق‌ به‌ سنت‌ ابراهیمی‌ به‌ ندرت‌ قدرت‌ تحمل‌ (و ذوق) آن‌ تفکراتی‌ را دارند که‌ آنها را ملزم‌ می‌کند تا با توسل‌ به‌ ابزار مفهومی، که‌ بحق‌ نابسنده‌اش‌ می‌شمرند، پذیره‌های‌ ایمانی‌ شان‌ را به‌ پرسش‌ کشند. با این‌ همه‌ کسان‌ دیگری‌ از میان‌ ما، از جمله‌ خود من‌ و نصر، بر این‌ امر واقفیم‌ که‌ پژوهش‌ بشری‌ در امور گوناگون‌ از جمله‌ الوهیت‌ به‌ سهولت‌ نمی‌تواند از ابزار مفاهیم‌ چشم‌ پوشی‌ کند، حتی‌ اگر این‌ پژوهش‌ها به‌ گونه‌ای‌ باشد که‌ در همین‌ ابزار نیز تحول‌ و دگردیسی‌ ایجاد کند. 1) سخنرانی‌های‌ گیفورد: معرفت‌ و امر قدسی‌ بنابراین‌ همانطور که‌ نصر در ارائه‌ و معرفی‌ مؤثر سنت‌ اشراقی‌ اش‌ به‌ روشنی‌ نشان‌ می‌دهد، در چنین‌ پژوهش‌هایی‌ عقل‌ و ایمان‌ متقابلاً می‌توانند مناط‌



خرید و دانلود دانلود تحقیق الهیات فلسفی اسلامی  51 ص


دانلود تحقیق پلورالیزم دینی و رسالت فرهنگی – فلسفی دولت زمینه ساز 42 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 43

 

پلورالیزم دینی و رسالت فرهنگی – فلسفی دولت زمینه ساز

فهرست :

معرفت شناسی و پلورالیزم دینی

فلسفه و معرفت شناسی

2-1) دستگاههای فلسفی و عقل گرایی

1-2-1) دستگاه فلسفه دکارت

2-2-1) دستگاه فلسفه اسپینوزا

3-2-1) فلسفه لایپ نیتس

4-2-1) فلسفه مالبرانش

5-2-1) دستگاه فلسفه بارکلی وپاسکال

6-2-1) نقد دستگاههای فلسفی و عقل گرایی

3-1) دستگاه معرفت شناسی لاک

4-1) دستگاه معرفت شناسی هیوم

5-1) دستگاه معرفت شناسی کانت ودین

6-1) دستگاه معرفت شناسی هگل و عقل مطلق

7-1) فلسفه تحلیلی وزبان معرفتی واحد

8-1) فلسفه انفعالی اکزیستانسیالیسم

9-1) فلسفه اسلامی و اصالت وجود انسانی

10-1) بازی زبانی دین و فلسفه ی دین

2) فلسفه ی دین و پلورالیزم دینی

1-2) تعریف دین و پلورالیزم دینی

2-2) تجربه ی دین و پلورالیزم دینی

3-2) عقل گرایی و پلورالیزم دینی

4-2) علم و زبان دینی

5-2) بازی زبان دینی

6-2) فلسفه دین و تایید پلورالیزم دینی

3) پلورالیزم دینی و رسالتهای فرهنگی – فلسفی دولت زمینه ساز

1-3) جامعه ایده آل آرمان مشترک ادیان و بشریت

2-3) دولت زمینه ساز و شیعه

3-3) جوامع جهان و جامعه عملی جهانی

4-3) جامعه چین و روسیه و جامعه ی علمی جهانی

5-3) جوامع دینی وجامعه علمی جهانی

6-3) آینده شیعه و رسالت دولت زمینه ساز.

واژگان کلیدی :

پلورالیزم دینی – عقل گرایی – معرفت شناسی – فلسفه معاصر – فلسفه دین – زبان واحد معرفتی جهان- دولت زمینه ساز.

خلاصه:

این مقاله با بررسی حقانیت وعقلانیت دین و پلورالیزم دینی ، ابتدا نظریات عقل گرایان که در مورد اساسی ترین موضوعات دین است یعنی وجود خدا ونفش و عالم ما بعد الطبیعه را بررسی نموده وبعد نظریات معرفت شناسانی مانند لاک وهیوم وکانت وهگل را تحلیل وتبیین می کند در ادامه به فلسفه معاصر وفلسفه دین بر خواسته از آن پرداخته و به این نتیجه می رسد که تمامی این نظریات درجات مختلفی از معنای پلوراالزم دینی را تایید می کنند و رسالت دولت دینی وزمینه ساز برخوردی فلسفی- فرهنگی با ایجاد معانی وگزاره های دقیق علمی ومعرفتی با این پدیده ی شناختی است و البته تمرکز مرجعیت تصمیم گیری برای دین و دنیا و ولایت فقیهان به این رسالت کمک می کند.

مقدمه:

جامعه علمی جهانی امروز چگونه شکل گرفته ودین وایمان چه نقشی در جامعه کنونی داشته است؟عقل با هر مکتب و فکر واندیشه ای قدمی به سوی علم و معرفت و تحقیق خود برداشته و جهان طبیعی را جهان علمی و عقلانی نموده است. فیلسوفان و اندیشمندان هر کدام با دغدغه های ایمانی و عقلانی به این حرکت کمک نموده اند . افلاطون و ارسطو ودیگر عقل گرایان مانند ، دکارت ، اسپینوزا، لایپنیتس و مالبرانش وبار کلی و پاسکال با استفاده از مفاهیم مبهم و مشکل فلسفی به عقل و عقلانیت شکل داده اندو معرفت شناسانی مانند لاک وهیوم وکانت وهگل راه دشوار عقل گرایی را به پایان رسانده اندو معرفت عقلانی وزبان علمی را به فلسفه معاصر تقدیم نموده اند.دانشمندان و ریاضی دانان وجامعه شناسان وفیلسوفان معاصر نیز از این هدیه ی عقلانی استفاده نموده و به عقلانی وعلمی کردن جهان با تحقق زبان معرفتی وشناختی واحد پرداخته اند و آرمانها وآرزوهای انسان وبشریت جهان را برآورده می کنند.البته در این سیر معرفتی با دشواریهای فکری ومعرفتی وتقابل با جوامع مختلف و ادیان روبرو بوده اند که این مقاله در غالب پلوراالیزم دینی ، به این تقابلها اشاره می کند وحل معرفتی و علمی وشناختی این تقابلها و تضادها را می خواهد که با تعاریف دقیق و علمی و معرفتی وحذف معانی و گزاره های مبهم و بی معنا وآشنایی کامل با زبان معرفتی و علمی جهان و پرداختن به فلسفه معارف شیعه چنین معماهایی حل می شود ، با انجام این رسالت توسعه شناختی و معرفتی و علمی جای رفتارهای سیاسی و تعصبات دینی می نشیند و البته ایجاد دولت دینی و زمینه ساز جامعه ایده ال و تمرکز تصمیم گیری برای دین و دنیا و ولایت فقیه می تواند به حل معرفتی و شناختی تسریع بخشد.

معرفت شناسی و پلورا الیزم دینی.

– پلوراالیزام دینی بحثی است از فلسفه دین که در آن از ادله و حقانیت و معقولیت دین نسبت به دین خاص یا ادیان دیگر شناختها ومعرفتهای انسانی سخن به بیان می آید. فلسفه و معرفت شناسی گر چه مستقیماً به این نپرداخته است ولی موضوعات اساسی ومهم آن مثل خداو نفس و عالم مابعد الطبیعه مورد مطالعه فلسفه و معرفت شناسی است ، بنابراین برای شناخت ماهیت دین و پلورا الیزم دینی باید به فلسفه و معرفت شناسی پرداخت . البته با تقسیمی ساده می توان شناخت انسانی را به فلسفه و معرفت شناسی و فلسفه معاصر تقسیم کرد و فلسفه دین را از بطن فلسفه معاصر متولد کرد وآن گاه پلوراالیزم دینی را که بحثی از فلسفه دین است روشن وآشکار ساخت وبه ماهیت پلورالیزم دینی پی برد.

– فلسفه و معرفت شناسی (1) Fhilosophy and episte mologe :

افلاطون ( حدود 347-427 ق. م ) با گفتگوی افراد چه بسا خیالی ودراماتیک(2) مثل سقراط ودیگران به ایجاد نظام فلسفی و معرفت شناسی کمک شایانی کرد، در این گفتگوها همه افراد سعی در کلی کردن وکاستن (reduction) وتقلیل ویک دست کردن امور جهان داشتند. مثلاً بعضی تمام اجسام را به مواد چارگانه ی آب ، خاک و هوا وآتش کاستند ولی بعضی آتش را رقیقتر دانسته وآن را مادة المواد و عنصر اولیه گفتند ؛ البته در این سیر معرفتی بعضی با فراط برمعقول کردن امور حتی به انکار کثرت وحرکت قائل شدند وهمه امور را ثابت و مطلق انگاشتند ولی بعضی بر جزئیات واحساسات وفرد انسانی تاکید کردند. افلاطون خود جانب مطلق کردن امور را می گیرد و برای اولین بار به دستگاه معرفت شناسی انسان می پردازد. او به دمیوز و خدایی قائل است که به جزئیات جهان نظم و معرفت می دهد، و جزئیات را از مثل وکلیات وامور مطلق و ثابت بهره مند می کند.



خرید و دانلود دانلود تحقیق پلورالیزم دینی و رسالت فرهنگی – فلسفی دولت زمینه ساز 42 ص


پلورالیزم دینی و رسالت فرهنگی – فلسفی دولت زمینه ساز 42 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 42

 

پلورالیزم دینی و رسالت فرهنگی – فلسفی دولت زمینه ساز

فهرست :

معرفت شناسی و پلورالیزم دینی

فلسفه و معرفت شناسی

2-1) دستگاههای فلسفی و عقل گرایی

1-2-1) دستگاه فلسفه دکارت

2-2-1) دستگاه فلسفه اسپینوزا

3-2-1) فلسفه لایپ نیتس

4-2-1) فلسفه مالبرانش

5-2-1) دستگاه فلسفه بارکلی وپاسکال

6-2-1) نقد دستگاههای فلسفی و عقل گرایی

3-1) دستگاه معرفت شناسی لاک

4-1) دستگاه معرفت شناسی هیوم

5-1) دستگاه معرفت شناسی کانت ودین

6-1) دستگاه معرفت شناسی هگل و عقل مطلق

7-1) فلسفه تحلیلی وزبان معرفتی واحد

8-1) فلسفه انفعالی اکزیستانسیالیسم

9-1) فلسفه اسلامی و اصالت وجود انسانی

10-1) بازی زبانی دین و فلسفه ی دین

2) فلسفه ی دین و پلورالیزم دینی

1-2) تعریف دین و پلورالیزم دینی

2-2) تجربه ی دین و پلورالیزم دینی

3-2) عقل گرایی و پلورالیزم دینی

4-2) علم و زبان دینی

5-2) بازی زبان دینی

6-2) فلسفه دین و تایید پلورالیزم دینی

3) پلورالیزم دینی و رسالتهای فرهنگی – فلسفی دولت زمینه ساز

1-3) جامعه ایده آل آرمان مشترک ادیان و بشریت

2-3) دولت زمینه ساز و شیعه

3-3) جوامع جهان و جامعه عملی جهانی

4-3) جامعه چین و روسیه و جامعه ی علمی جهانی

5-3) جوامع دینی وجامعه علمی جهانی

6-3) آینده شیعه و رسالت دولت زمینه ساز.

واژگان کلیدی :

پلورالیزم دینی – عقل گرایی – معرفت شناسی – فلسفه معاصر – فلسفه دین – زبان واحد معرفتی جهان- دولت زمینه ساز.

خلاصه:

این مقاله با بررسی حقانیت وعقلانیت دین و پلورالیزم دینی ، ابتدا نظریات عقل گرایان که در مورد اساسی ترین موضوعات دین است یعنی وجود خدا ونفش و عالم ما بعد الطبیعه را بررسی نموده وبعد نظریات معرفت شناسانی مانند لاک وهیوم وکانت وهگل را تحلیل وتبیین می کند در ادامه به فلسفه معاصر وفلسفه دین بر خواسته از آن پرداخته و به این نتیجه می رسد که تمامی این نظریات درجات مختلفی از معنای پلوراالزم دینی را تایید می کنند و رسالت دولت دینی وزمینه ساز برخوردی فلسفی- فرهنگی با ایجاد معانی وگزاره های دقیق علمی ومعرفتی با این پدیده ی شناختی است و البته تمرکز مرجعیت تصمیم گیری برای دین و دنیا و ولایت فقیهان به این رسالت کمک می کند.

مقدمه:

جامعه علمی جهانی امروز چگونه شکل گرفته ودین وایمان چه نقشی در جامعه کنونی داشته است؟عقل با هر مکتب و فکر واندیشه ای قدمی به سوی علم و معرفت و تحقیق خود برداشته و جهان طبیعی را جهان علمی و عقلانی نموده است. فیلسوفان و اندیشمندان هر کدام با دغدغه های ایمانی و عقلانی به این حرکت کمک نموده اند . افلاطون و ارسطو ودیگر عقل گرایان مانند ، دکارت ، اسپینوزا، لایپنیتس و مالبرانش وبار کلی و پاسکال با استفاده از مفاهیم مبهم و مشکل فلسفی به عقل و عقلانیت شکل داده اندو معرفت شناسانی مانند لاک وهیوم وکانت وهگل راه دشوار عقل گرایی را به پایان رسانده اندو معرفت عقلانی وزبان علمی را به فلسفه معاصر تقدیم نموده اند.دانشمندان و ریاضی دانان وجامعه شناسان وفیلسوفان معاصر نیز از این هدیه ی عقلانی استفاده نموده و به عقلانی وعلمی کردن جهان با تحقق زبان معرفتی وشناختی واحد پرداخته اند و آرمانها وآرزوهای انسان وبشریت جهان را برآورده می کنند.البته در این سیر معرفتی با دشواریهای فکری ومعرفتی وتقابل با جوامع مختلف و ادیان روبرو بوده اند که این مقاله در غالب پلوراالیزم دینی ، به این تقابلها اشاره می کند وحل معرفتی و علمی وشناختی این تقابلها و تضادها را می خواهد که با تعاریف دقیق و علمی و معرفتی وحذف معانی و گزاره های مبهم و بی معنا وآشنایی کامل با زبان معرفتی و علمی جهان و پرداختن به فلسفه معارف شیعه چنین معماهایی حل می شود ، با انجام این رسالت توسعه شناختی و معرفتی و علمی جای رفتارهای سیاسی و تعصبات دینی می نشیند و البته ایجاد دولت دینی و زمینه ساز جامعه ایده ال و تمرکز تصمیم گیری برای دین و دنیا و ولایت فقیه می تواند به حل معرفتی و شناختی تسریع بخشد.

معرفت شناسی و پلورا الیزم دینی.

– پلوراالیزام دینی بحثی است از فلسفه دین که در آن از ادله و حقانیت و معقولیت دین نسبت به دین خاص یا ادیان دیگر شناختها ومعرفتهای انسانی سخن به بیان می آید. فلسفه و معرفت شناسی گر چه مستقیماً به این نپرداخته است ولی موضوعات اساسی ومهم آن مثل خداو نفس و عالم مابعد الطبیعه مورد مطالعه فلسفه و معرفت شناسی است ، بنابراین برای شناخت ماهیت دین و پلورا الیزم دینی باید به فلسفه و معرفت شناسی پرداخت . البته با تقسیمی ساده می توان شناخت انسانی را به فلسفه و معرفت شناسی و فلسفه معاصر تقسیم کرد و فلسفه دین را از بطن فلسفه معاصر متولد کرد وآن گاه پلوراالیزم دینی را که بحثی از فلسفه دین است روشن وآشکار ساخت وبه ماهیت پلورالیزم دینی پی برد.

– فلسفه و معرفت شناسی (1) Fhilosophy and episte mologe :

افلاطون ( حدود 347-427 ق. م ) با گفتگوی افراد چه بسا خیالی ودراماتیک(2) مثل سقراط ودیگران به ایجاد نظام فلسفی و معرفت شناسی کمک شایانی کرد، در این گفتگوها همه افراد سعی در کلی کردن وکاستن (reduction) وتقلیل ویک دست کردن امور جهان داشتند. مثلاً بعضی تمام اجسام را به مواد چارگانه ی آب ، خاک و هوا وآتش کاستند ولی بعضی آتش را رقیقتر دانسته وآن را مادة المواد و عنصر اولیه گفتند ؛ البته در این سیر معرفتی بعضی با فراط برمعقول کردن امور حتی به انکار کثرت وحرکت قائل شدند وهمه امور را ثابت و مطلق انگاشتند ولی بعضی بر جزئیات واحساسات وفرد انسانی تاکید کردند. افلاطون خود جانب مطلق کردن امور را می گیرد و برای اولین بار به دستگاه معرفت شناسی انسان می پردازد. او به دمیوز و خدایی قائل است که به جزئیات جهان نظم و معرفت می دهد، و جزئیات را از مثل وکلیات وامور مطلق و ثابت بهره مند می کند.



خرید و دانلود  پلورالیزم دینی و رسالت فرهنگی – فلسفی دولت زمینه ساز 42 ص


تحقیق درباره الهیات فلسفی اسلامی 51 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 51

 

الهیات فلسفی اسلامی

می‌خواهم‌ آثار دشوار سید حسین‌ نصر را بر اساس‌ سخنرانی‌های‌ گیفورد(lecture Gifford) ، با عنوان‌ معرفت‌ و امر قدسی‌(Knooleadge and the Sacred) بررسی‌ کنم‌ که‌ در تکملهِ آن‌ چند سخنرانی‌ بِجا در باب‌ ملاصدرا و مولای‌ روم‌ افزوده‌ شده، این‌ دو شخصیت، وجوه‌ تفکری‌ را مجسم‌ می‌کنند، که‌ نصر در قبولاندن‌ آن‌ به‌ ما اصرار می‌ورزد، اما وی‌ با توجه‌ به‌ بحث‌ گستردهِ سخنرانی‌های‌ گیفورد، همراه‌ با حوزهِ طرح‌ آن، تصمیم‌ گرفت‌ که‌ گفتار خود را آشکارا در جهتی‌ تطبیقی‌ پیش‌ ببرد. بدین‌ ترتیب‌ وجه‌ تفکر اشراقی‌ نیز که‌ نصر مدت‌ها در جلب‌ مخاطبان‌ غربی‌اش‌ به‌ آن‌ با دشواری‌ هایی‌ مواجه‌ بود، اینک‌ خاستگاهی‌ برای‌ گفتگوئی‌ روشنی‌ بخش‌ و متقابل‌ به‌ شمار می‌آید. من‌ قریب‌ بیست‌ سال‌ به‌ جستجوی‌ آثاری‌ از تفاهمات‌ متقابل‌ در میان‌ اندیشمندان‌ یهودی، مسیحی‌ و مسلمان، مشغول‌ بوده‌ام‌ -- به‌ ویژه‌ در قرونی‌ که‌ پژوهش‌های‌ فکری‌ آنها با هم‌ تلاقی‌ پیدا کرده‌اند. سخنرانی‌های‌ نصر دقیقاً همین‌ تفاهمات‌ را به‌ من‌ القا می‌کنند. با این‌ همه‌ اندیشه‌های‌ گسترده‌ای‌ که‌ سید حسین‌ نصر به‌ مدد آنها به‌ این‌ امر دست‌ می‌یابد، از سنت‌ ایرانی‌ (یا اشراقی) خاص‌ وی‌ سرچشمه‌ می‌گیرد، و به‌ او اجازه‌ می‌دهد که‌ لبهِ تیز انتقاد خود را از سرنوشت‌ فلسفه‌ غرب‌ تیزتر کند - این‌ انتقاد توازی‌ چشمگیری‌ با انتقادهای‌ پیر هادت‌(Pierre Hadot) دارد که‌ من‌ ضمن‌ ادای‌ دین‌ به‌ او، در قرائت‌ انتقادی‌ خود از اثر نصر مواضع‌ آن‌ را به‌ کار خواهم‌ گرفت. افزون‌ بر آن، فرصت‌ ورود به‌ این‌ گونه‌ گفتگو را باید خوشامد گفت، زیرا این‌ فرصت‌ با پرداختن‌ به‌ دانش‌ پژوهی‌ مسلمان‌ که‌ صریحاً از نگرگاه‌ ایمان‌ یک‌ مسلمان‌ ما را مخاطب‌ می‌سازد، کار تطبیقی‌ مرا به‌ فرجام‌ خوشی‌ می‌رساند. با این‌ همه‌ تردید دارم‌ که‌ اگر به‌ شرکت‌ در این‌ همایش‌ دعوت‌ نمی‌شدم، به‌ طریق‌ دیگری‌ جرات‌ می‌کردم‌ از عهده‌ این‌ مهم‌ برآیم. زیرا تا کنون‌ احترام‌ من‌ به‌ اثر نصر و شخصیت‌ خود او باعث‌ شده‌ تا از نوشته‌های‌ گوناگون‌ ایشان‌ بهره‌ فراوانی‌ ببرم‌ و به‌ همین‌ دلیل‌ در پرداخت‌ انتقادی‌ به‌ این‌ نوشته‌ها مسامحه‌ کرده‌ام. به‌ علاوه، وقتی‌ نخستین‌ بار سخنرانی‌های‌ گیفورد منتشر شدند، حالت‌ گفتمان‌ آنها چنان‌ بود که‌ مرا به‌ درنگ‌ و تأخیر واداشت‌ و از آنجا به‌ علت‌ همان‌ احترام‌ و گرامی‌ داشت‌ تمایلی‌ به‌ در افتادن‌ با این‌ نوشته‌ها نداشتم. سرانجام‌ احساس‌ ادای‌ تکلیف‌ در ورود به‌ این‌ گفتگو بر اکراه‌ و نگرانی‌های‌ آغازین‌ غالب‌ آمد و هر چند نگرانی‌ها هنوز رفع‌ نشده‌ بودند، اکنون‌ امکان‌ بیان‌ آنها در مقیاسی‌ وسیعتر میسر گردید که‌ سخن‌ رانی‌ها خود فراهم‌ آورده‌ بودند. افزون‌ بر آن، مواجههِ فکری‌ با اثر ملاصدرا در همایش‌ بهار 1999 در تهران‌ مرا به‌ شیوهِ تفکر اشراقی‌ سوق‌ داد. نصر می‌کوشد تا این‌ طریقت‌ فکری‌ را در عینِ نگاه‌ تقدیرآمیزش‌ به‌ دیدگاه‌های‌ دیگر به‌ ما بفهماند. در نهایت‌ باید بگویم‌ که‌ من‌ عبارت‌ الهیات‌ فلسفی‌(Philosophical theology) را به‌ عنوان‌ بدیلی‌ بر تئوسوفی‌ پیشنهادی‌ نصر، ترجیح‌ می‌دهم. سرانجام‌ مطلبی‌ نیز دربارهِ این‌ طریقت‌ فکری‌(theology Philosophical) باید گفت‌ که‌ من‌ آن‌ را به‌ عنوان‌ بدیلی‌ بر کلمه‌ تئوسوفی‌(theosophy) که‌ نصر آن‌ را ترجیح‌ می‌دهد، پیشنهاد میکنم. من‌ بر آنم‌ که‌ به‌ کارگیری‌ واژه‌ تئوسوفی‌ در غرب‌ یکسره‌ ناممکن‌ است؛ در واقع، قرائت‌ انتقادی‌ مبسوط‌ نصر در نخستین‌ سخنرانی‌ ما را به‌ ملاحظه‌ این‌ نکته‌ یاری‌ می‌دهد که‌ چرا بازتاب‌های‌ طنین‌ این‌ واژه‌ به‌ هر معنایی‌ که‌ از آن‌ مراد کنیم، با توجه‌ به‌ تاریخ‌ اخیر کاربرد آن، همچنان‌ ابهام‌ آفرین‌ میماند. افزون‌ بر آن، من‌ با واگذاشتن‌ واژهِ فلسفه‌ که‌ سقراط‌ و نیز افلاطون‌ در توضیح‌ و شرح‌ وبیان‌ آن‌ عملاً بسی‌ دقت‌ به‌ خرج‌ داده‌اند، موافق‌ نیستم. در همین‌ جاست‌ که‌ نقد پیر هادت‌ میتواند، به‌ مدد بازگرفتن‌ واژهِ فلسفه‌ به‌ جای‌ واگذاری‌ آن‌ به‌ واژه‌ای‌ دیگر، مکمل‌ نظر نصر قرار گیرد. با این‌ همه‌ من‌ این‌ تک‌ واژه‌ را به‌ عبارت‌ ذاتاً مکمل‌ "فلسفهِ الهی" بسط‌ داده‌ام‌ تا بدین‌ طریق‌ برای‌ اعادهِ همان‌ ابعادی‌ که‌ نصر (و هادت) سرسختانه‌ از آن‌ دفاع‌ می‌کنند، اهتمامی‌ صورت‌ گیرد. ساختار معنایی‌ "الهیات‌ فلسفیPhilosophical theology"، قریب‌ به‌ ساختار اضافه‌ در زبان‌ عربی‌ است‌ که‌ مطابق‌ آن‌ دو اسم‌ در کنار هم‌ قرار میگیرند تا مانند "خانهِ خانواده(Family house) " یکی‌ نقش‌ واصف‌ دیگری‌ را1 ایفا کند. در چنین‌ مواردی، ساختار اضافی‌ با پیوند دو کلمه‌ به‌ یکدیگر نسبت‌ وصفی‌ متقابلی‌ را برای‌ هر دو کلمه‌ بنا می‌نهد. البته‌ میان‌ زبانها تفاوت‌ هایی‌ وجود دارد، چنانکه‌ این‌ مقایسه‌ ما را در نشان‌ دادن‌ اضافهِ صفت‌ به‌ اسم‌ در انگلیسی‌ یاری‌ می‌کند: الهیات‌(theology) به‌ آنچه‌ ما مشخصاً در جهت‌ اهتمام‌ به‌ بیان‌ نسبت‌ امر وحدانی‌(the one) به‌ آنچه‌ که‌ هست‌ انجام‌ می‌دهیم، اطلاق‌ می‌گردد؛ واژه‌ فلسفی‌(Philosophical) شیوه‌ای‌ را که‌ برگزیده‌ایم‌ وصف‌ می‌کند، زیرا واقعیاتی‌ که‌ در حیطهِ پژوهش‌ ما قرار دارند، جز از طریق‌ کاربرد ابزار فکری‌ لازم‌ و ضرور قابل‌ درک‌ نمی‌شوند. با این‌ همه‌ ادغام‌ یا همجواری‌ این‌ دو واژه‌ باید به‌ یادمان‌ آورد که‌ پژوهش‌ هایی‌ از این‌ گونه‌ چه‌ بسا هم‌ برای‌ فلاسفه‌ و هم‌ برای‌ الهی‌ دان‌ها نامأنوس‌ به‌ نظر آیند، زیرا نتیجه‌ ادغام‌ یک‌ واژهِ پیوندی‌ ناب‌(genuine hybrid) است. بدین‌ لحاظ، الهیات‌ فلسفی‌ نمی‌تواند ذیل‌ "فلسفه‌ دین" مندرج‌ گردد، زیرا فرض‌ و ادعای‌ این‌آموزه، بر آن‌ است‌ که‌ احکام‌ و گزاره‌های‌ ایمانی‌ به‌ محک‌ و ملاک‌ جنسی‌ فلسفه‌ تحویل‌ می‌گردند، و این‌ احکام، احکامی‌ هستند که‌ وقتی‌ عبارت‌ ما بر اشتغال‌ به‌ الهیات‌ تأکید دارد،به‌ طور رایج‌ به‌ ذهن‌ متبادر می‌شوند. معهذا تأملات‌ ما چه‌ بسا از نظر الهی‌ دان‌ها نیز نامربوط‌ تشخیص‌ داده‌ شود، زیرا اغلب‌ متفکران‌ متعلق‌ به‌ سنت‌ ابراهیمی‌ به‌ ندرت‌ قدرت‌ تحمل‌ (و ذوق) آن‌ تفکراتی‌ را دارند که‌ آنها را ملزم‌ می‌کند تا با توسل‌ به‌ ابزار مفهومی، که‌ بحق‌ نابسنده‌اش‌ می‌شمرند، پذیره‌های‌ ایمانی‌ شان‌ را به‌ پرسش‌ کشند. با این‌ همه‌ کسان‌ دیگری‌ از میان‌ ما، از جمله‌ خود من‌ و نصر، بر این‌ امر واقفیم‌ که‌ پژوهش‌ بشری‌ در امور گوناگون‌ از جمله‌ الوهیت‌ به‌ سهولت‌ نمی‌تواند از ابزار مفاهیم‌ چشم‌ پوشی‌ کند، حتی‌ اگر این‌ پژوهش‌ها به‌ گونه‌ای‌ باشد که‌ در همین‌ ابزار نیز تحول‌ و دگردیسی‌ ایجاد کند. 1) سخنرانی‌های‌ گیفورد: معرفت‌ و امر قدسی‌ بنابراین‌ همانطور که‌ نصر در ارائه‌ و معرفی‌ مؤثر سنت‌ اشراقی‌ اش‌ به‌ روشنی‌ نشان‌ می‌دهد، در چنین‌ پژوهش‌هایی‌ عقل‌ و ایمان‌ متقابلاً می‌توانند مناط‌



خرید و دانلود  تحقیق درباره الهیات فلسفی اسلامی  51 ص