لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : .ppt ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید : 28 اسلاید
قسمتی از متن .ppt :
www.parsdigishop.ir
فروشگاه اینترنتی پارس
1
www.parsdigishop.ir
فلسفه وجودی پست های گازی
www.parsdigishop.ir
2
فلسفه وجودی پست های گازی gas insulation system
تغییراتی که در زمینه ساختمان پست های فشار قوی و بزرگ شدن قدرت آنها در سالهای اخیر ایجاد شده است ،در اثر عوامل زیر می باشد که تقریباً به موازات هم بروز می نمایند این عوامل که سبب توسعه بیش از حد شبکه های فشار قوی در داخل شهرها ،یا حداقل به فواصل خیلی نزدیک به مناطق شهری و صنعتی می شوند ،عبارتند از:
1.توسعه شهرها و مناطق اطراف آن 2.ازدیاد منظم مصرف انرژی بوسیله مشترکین 3.کاهش هزینه تلفات و انتقال انرژی ) به دلیل نزدیکی به مصرف کننده ها )
3
www.parsdigishop.ir
4
www.parsdigishop.ir
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
موضوع:
تاریخ فلسفه ی یونان
محقق:
معصومه محمدی
استاد:
جناب آقای حیدری
منبع تحقیق:
دبلیو . کی – سی . گاتری
تاریخ فلسفه ی یونان
پارمنیدس ، به ویژه قسمت دوم آن ، شگفت ترین سرنوشت را در میان محاورات افلاطون داشته است . هیچ کس منکر نیست که این محاوره آهنگ الهی دارد عمیقا دیندارانه است و اشارات عرفانی در ان دیده می شود همچنین شگفت نیست که ببینیم از فایدون ، فایدروس یا تیمایوس در این رابطه اسم می برند . اما اینکه استدلال های ضد و نقیض پارمنیدس درباره ی واحد – که دست کم صورتی مغالطه آمیز دارد و از مباحثات قرن چهارم و پنجم قابل انفکاک نیست – را تبیینی از عالی ترین حقایق الهیات بدانیم ، بی تردید یکی از غریب ترین چرخش ها در تاریخ اندیشه ی بشر است . اما نو افلاطونیان مدعی هستند که واحد پارمنیدس همان خدای متعال توصیف ناپذیر و ناشناختی آن هاست ، و همین تصور به مسیحیت قرون وسطی و سپس تر راه یافت و مدت ها بعد وارد فلسفه ی هگل شد .
حتی رهیافت تحلیلی قرن حاضر نیز رقیبانی دارد ، ان گونه که در سخن وال 1926 از وحدت عرفان متعالی و همه ی خدایی حلولی ملاحظه می کنیم و در این نتیجه گیری و ندت 1935 که نو افلاطونیان آن مقدار هم که امروزه غالبا می گویند از افلاطون دور نبودند . مناقشات امروزی ریشه ای بس کهن دارند زیرا خود پروکلوس مفسران را به دو مکتب تقسیم کرده است : مکتب منطقی و مکتب ما بعد الطبیعی .
برای چه چیزهایی صورت داریم ؟
وقتی پارمنیدس نظریه ی سقراط در تقسیم میان صورت ها از یک طرف و چیزهایی که از آن بهره مند هستند از طرف دیگر به طوری که صورتی به نام خود شباهت داشته باشیم که جدا از شباهت های ماست و همین طور در مورد واحد و کثیر و غیره را تایید کرد اولین پرسش را در خصوص قلمرو آنها مطرح ساخت . سقراط علاوه بر آنچه زنون اشاره کرد قبول می کند که صورت هایی برای صفاتی چون زیبا و خوب نیز وجود دارد . او در خصوص انواع و جوهرهای طبیعی ای چون انسان یا آتش تردید دارد و وقتی چیزهای زشت و بی ارزشی چون مو ، گل و کثافات ، مطرح می شوند سقراط احساس می کند یاوه است که برای آن ها نیز صورت های مستقلی ، جدا از جوهرهای محسوس ، اثبات کنند . سقراط اذعان می کند که گاهی این اندیشه مایه ی آزارش می شود که ایا اصل صورت ها را در همه ی موارد صادق بداند یا نه ، اما ، او به چیزهایی روی می آورد که صورت داشتن آن ها را یقینی می داند ، و مطالعه ی خویش را در دایره ی آن ها محدود می سازد . اما ، پارمنیدس این رفتار را معلول جوانی او و فقدان اطمینان وی به نظریاتش می داند وقتی فلسفه ی او پخته تر گشت به هیچ یک از این چیزها به دیده ی اهانت نخواهد نگریست .
این عدم قطعیت درباره ی قلمرو جهان صورت ها را می توان نشانگر گرایش خود افلاطون دانست . از آن جا که مو و گل انواع جوهری ای هستند که صورت و طبیعت مشخصی دارند ، کاملا منطقی است که برای هر کدام صورت جداگانه ای در نظر بگیریم . بی تردید چنین است ، اما صورت هایی که او در مقام یک فیلسوف به آن ها دل بسته است این صورت ها نیستند بلکه صورت ها اخلاقی و ریاضی هستند و نیز صورت های مفاهیم عام تری چون هستی ، همانندی ، اختلاف ، حرکت و سکون که او در سوفسطایی مورد بحث قرار می دهد . این تفسیر به پارمنیدس امکان داد تا برای اولین بار به نکته ای اشاره کند که وقتی افلاطون نظریه ی صور را در محاورات دوباره مورد تامل قرار می دهد ، اهمیت زیادی به ان بد هد ، یعنی تردید درباره کلیت جهت یابی غایت شناختی آن .
دو فقره این نکته را روشن خواهد ساخت :
1) سوفسطایی دیالکتیک یا روش فلسفی وقتی می خواهد از راه کشف خویشاوندی ها به فهم امور دست یابد همه چیز را به یک اندازه محترم می شمارد . به کار افسری اشتغال داشتن و به جمع کردن شپش پرداختن هر دو از انواع شکار شمرده می شوند و پست بودن یکی نسبت به دیگری ربطی به تحقیق ما ندارد .
2) سیاستمدار پس از اشاره ای به سوفسطایی می گوید : پژوهش فلسفی ای از این دست توجهی به مراتب ارزشمندی موضوعات ندارد و موضوعات کوچک تر را به خاطر امور بزرگ تر رها نمی سازد بلکه در هر موردی به شیوه ای که موضوع ایجاب کند ، یک راست در پی حقیقت گام بر می دارد .
وقتی پرسش های پارمنیدس صیغه ی انتقادی به خود می گیرند ، به هیچ وجه وجود صورت ها را مورد تشکیک قرار نمی دهند بلکه فقط رابطه ی آن ها را با این جهان و با خود ما به عنوان متعلقات دانش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 1 صفحه
قسمتی از متن .doc :
هدف و فلسفه آفرینش چیست ؟
در رابطه با هدف آفرینش ابتدا باید دید مقصود از هدف چیست؟ اشتباهی که معمولا در این رابطه رخ میدهد قیاسکردن افعال الهی با کنشهای انسانی است. هدف در افعال بشری معمولا غایت فاعل است؛ یعنی، کنشگر بر اساس نقص ونیازی که در خود مییابد فعالیتی را آغاز میکند و هدفش رفع آن نقص و تأمین نیاز خویش است. اما در مورد افعال الهی، هدفبه این معنا معقول نیست؛ زیرا او کمال مطلق است و او را نقصی نیست تا با انجام چیزی، آن نقص را برطرف سازد. در اینرابطه گفتنی است که :
1 ـ افعال الهی هدفمند است، به این معنا که کنشهای او حکیمانه است و غایت افعال او غایات فعل است نه فاعل.مقصود از هدف در این جا سرانجامی است که آفریدههای او بدان میرسند و آن اتصال به منبع لایزال هستی و فنای در کمالمطلق است و به قول مولوی: چون قطرهای که در دریا افتد و دریا شود. در این جا باز این پرسش رخ مینماید که چه لزومیداشت خداوند جهانی را بیافریند و به چنان سرانجام مبارکی برساند؟ پاسخ آن است که نیازی وجود نداشت، لیکن حکمتاعم از نیاز است. یعنی؛ چنان نیست که سابق بر هر کاری حتما باید نیازی باشد. چنین برداشتی از مقایسه افعال الهی باکنشهای بشری که موجودی سراپا نیاز است و همواره در جست و جوی تأمین احتیاجات خویش میباشد، ناشی شده است.
یک عمل میتواند حکیمانه باشد در صورتی که نتایجی خوب و ارزشمند به بار آورد. هرچند این نتایج به فاعل برنگردد،بلکه به فعل و آفریده بازگشت نماید.
2 ـ منظور از خلقت، شناخته شدن خداو عبادت او است. در این صورت چیزی به خدا افزوده نمیشود و نقصی از اوبرطرف نمیگردد. بلکه کمال نهایی بندگان در شناخت و عبودیت پروردگار است. در واقع این جا همان غایت خلقت - کهکمال است - آمده ولی از طریق ذکر سبب که همان خداشناسی و خداپرستی است. بنابراین با شناخت خدا و بندگی او، چیزیبه خدا اضافه نمیشود. بلکه بندگان به کمال نهایی میرسند، همان کمالاتی که برای رسیدن به آن خلق شده و آرمانی برتر از آنمقصود نیست.
3 ـ آفرینش مقتضای فیاضیت مطلقه الهی است. در این رابطه باید ابتدا درک فلسفی درستی از وجود و هستی داشته باشیم و سپس به تبیین رابطه آن با فیاضیت مطلقه الهی بپردازیم:
1) در چشمانداز و تحلیل فلسفی وجود ، عین خیر و کمال است و عدم ، شر. بنابر این وجود بنفسه خیر و کمال، و بهتر از نیستی است.
2) خداوند واجب الوجود بالذات و واجب من جمیع الجهات است. یعنی، همه کمالات وجودی را به طور مطلق داراست، بلکه عین همهآنهاست. و از هرگونه نقص، کاستی و عیبی پیراسته است.
3) از جمله کمالات مطلقه الهی، فیاضیت علی الاطلاق است. درک این ویژگی و پیامدهای آن در فهم مسأله نقش جدی و اساسی دارد. در این جا باید مفهوم فیاضیت را به درستی فهم کرد. برای فیاضیت لااقل دو معنا میتوان به دست آورد:
الف) اعطای وجود به هر چیزی که امکان وجود دارد. با توجه به این که وجود خیر است، اگر چیزی امکان هست شدنداشته باشد و به او افاضه وجود نشود، خارج از دو صورت نیست: یا فاعلی توانا وجود ندارد که به آن هستی دهد، و یا فاعلتوانمندی هست که از افاضه وجود خودداری کرده است. هر دو در مورد خداوند محال است. زیرا: اولا، خداوند قدرت و توانافاضه وجود به هر ممکن الوجودی را دارد. ثانیا، خودداری از افاضه وجود، با توجه به خیر بودن وجود، بخل است و بخلخلاف فیاضیت مطلقه الهی است.
ب ) شرایط کمالات برتر را برای امور موجود فراهم ساختن. این نیز چیزی است که خداوند در نظام هستی قرار داده وجریان هستی را به سمت کمال نهایی به جریان انداخته و تمام شرایط کمال را برای موجودات فراهم ساخته است. البته کمالدر غیر انسان، به نحو غیر اختیاری و در مورد انسان اختیاری است و خداوند همه لوازم آن را فراهم کرده است. اما دنباله سؤالاین است که آیا خدا مجبور است جهان را بیافریند تا فیاض باشد؟ پاسخ آن است که او مجبور نیست. بدین معنا که هیچ عاملیاو را وادار به آن نمیکند. در عین حال لازمه فیاضیت این است. یعنی، اگر نکند فیاض نیست. به عبارت دیگر رابطه فیاضیت وخودداری از خلقت و کمال بخشیدن به هستی رابطه تناقض است. از این رو میرداماد میفرماید: «از خدا واجب است، نه بر اوکه بیافریند و کمال ببخشد».
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
فلسفه هنر از دیدگاه اسلام
از دیدگاه اسلام هنر باید پیشرو باشد. به وجود آورندگان آثار هنری پیرو، آگاهانه یا ناآگاهانه وظیفه خود را در آن میبینید که بر اساس خواستههای مردم حرکت کنند و مردم را وادار مینمایند که از اثر هنری آنان لذت ببرند و کاری با این ندارند که بر آگاهی و شایستگی و بایستگی مردم افزوده شود ولی هنر پیشرو با یک اثر هنری کلاس درس برگزار میکند و با تصفیه واقعیات جاری و استخراج حقایق ناب از میان آنها، آثار هنری را در مسیر حیات معقول قرار میدهد.
دوشادوش جریان نگرشهای علمی محض در واقعیات طبیعی و انسان سه نوع بینش و آگاهی لازم نیز وجود دارد که نگرشهای علمی ما را از محدودیت و رکود جلوگیری مینماید. این سه نوع بینش عبارتند از: 1 ـ بینش نظری 2 ـ بینش فلسفی 3 ـ بینش مذهبی بنابراین، ما با چهار نوع نگرش و بینش وارد میدان معرفت گشته و ارتباطات خود را با جهان واقعیتها تنظیم مینماییم. 1 ـ نگرشهای علمی محض عبارتست از: تماس مستقیم با واقعیات به وسیله حواس و دستگاههایی که با کوشش و انتخاب خودمان برای توسعه و عمق بخشیدن به ارتباطات خود با واقعیات، ساخته و مورد بهرهبرداری قرار میدهیم. هر یکی از رشتههای علوم به وسیله قوانین و اصول مخصوص به خود، چهرههایی از واقعیات را برای استفاده در حیات انسانها نشان میدهند و راه ارتباط و تصرف در واقعیات را پیش پای ما میگسترانند. البته پیرامون تعریف مسئله علمی و شرایط آن، مباحث متعددی وجود دارد که در اینجا مورد بررسی ما نیستند. 2 ـ بینشهای نظری: هر یک از رشتههای علوم روشناییها دارد و تاریکیها و نیمه روشناییها. آن قسمت از مسائل علمی که در حال نیمه روشنایی است، مسائل نظری علوم را تشکیل میدهند، مانند اینکه آیا الکترونها موجند یا جرم؟ این مسئله در فیزیک امروز به حالت نظری وجود دارد، یعنی نه موج محض بودن الکترونها صد در صد روشن شده است و نه جرم محض بودن آنها، زیرا الکترونها هر دو خاصیت را از خود بروز میدهند. 3 ـ بینشهای فلسفی: بر سه نوع مهم تقسیم میشوند: قسم یکم: عبارتست از مقداری آگاهیهای کلی درباره محصولات و نتایج و مبادی اوّلیه علم. در حقیقت بینشهای نظری در میان نگرشهای علمی و این قسم مسائل فلسفی قرار گرفتهاند. برای پیشبرد و توسعه بینشهای فطری از این آگاهی فلسفی میتوان استمداد کرد و بهرهبرداری نمود. چنانکه بینشهای نظری، میتوانند برای روشن ساختن قسمت تاریک مسائل علمی کمک نموده، تکلیف آن را روشن بسازند. قسم دوم: آن مسائل است که از ارتباط ذهن آدمی با هستی بوجود میآیند، خواه به عنوان مبانی کلی علوم و یا نتایج مسائل علمی منظور بوده باشند و خواه رابطهای با آنها نداشته باشند. قسم سوم: عبارتست از مسائل ارزشی والا که اصول اساسی "باید"ها و "شاید"های انسان و واقعیت کل هستی را تشکیل میدهند. 4 ـ بینش مذهبی: عبارتست از شناخت و پذیرش واقعیات و عمل مطابق آن شناخت و پذیرش با در نظر داشتن اینکه آن شناخت و پذیرش و عمل جنبه تکلیفی در مسیر هدف اعلای حیات دارد. هدف اعلای حیات عبارتست از "آرمانهای زندگی گذران را با اصول "حیات معقول" اشباع نمودن و شخصیت انسانی را در تکاپو به سوی ابدیت که به فعلیت رساننده همه ابعاد روحی در جاذبه پیشگاه الهی است به ثمر رسانیدن" هدف اعلای حیات، زندگی انسان را با این خصوصیت مشخص میسازد: "تکاپوئی است آگاهانه، هر یک از مراحل زندگی که در این تکاپو سپری میشود، اشتیاق و نیروی حرکت به مرحله بعدی را میافزاید و شخصیت انسانی رهبر این تکاپو است ـ آن شخصیت که لطف ازلی سرچشمه آن است، گردیدن در بینهایت گذرگاهش، ورود در جاذبه پیشگاه ربوبی کمال مطلوبش." اگر درست دقت شود خواهیم دید که این بینش مذهبی همه نگرشهای علمی و نظری و فلسفی را که تکاپو در مسیر "حیات معقول تکاملی" هستند، معنایی معقول میبخشد و همه آنها را نوعی از عبادت میداند که در تعریف هدف اعلای حیات، تکاپو برای ابدیت نامیده شده و از آیه قرآنی "و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون" "جن و انس را نیافریدم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند." استفاده شده است. به عبارت دیگر بینش مذهبی عامل ارتباط معقول و مشهود میان نگرشهای علمی و بینشهای نظری و بینشهای فلسفی با جان هدفجوی آدمی است، جز بینش مذهبی هیچ یک از نگرشها و بینشها توانایی بلند کردن انسان را از دامان دایه طبیعت ندارد. با هر چه بنگریم جز این نیست که وسایل درک را از طبیعت گرفته و آن را مانند نورافکن به چهرههای گوناگون طبیعت روشن نمودهایم. در صورتیکه دین با این تعریف کاملاً سازنده که ذیلاً میآوریم، آگاهی از جان را متن خود قرار میدهد و جان که پل طبیعت و ماورای طبیعت است همه نگرشها و بینشها را در راه هدف اعلای حیات استخدام مینماید. چیست دین؟ برخاستن از روی خاک تا که آگه گردد از خود جان پاک بینشهای مذهبی در هنر عبارتست از شناخت هنر و بهرهبرداری از نبوغهای هنر در هدف معقول و تکاملی حیات که رو به ابدیت و ورود در پیشگاه آفریننده نبوغهای هنری و واقعیتها است. هنر نیز که یکی از نمودها و جلوههای بسیار شگفتانگیز و سازنده حیات بشری است، قابل بررسی از دیدگاه نگرشها و بینشهای چهارگانه میباشد: 1 ـ نگرش علمی محض که عبارتست از بررسیهای عینی نمود هنری از دیدگاه تحلیلی و ترکیبی و محتوای مستقیم و غیرمستقیم آن. 2 ـ بینشهای نظری که عبارتست از بررسیهای مربوط به تعیین دخالت احساس شخصی هنرمند در اثر هنری در برابر دخالت واقعیاتی که میدان کار هنرمند و نبوغ اوست. 3 ـ بینشهای فلسفی عبارتست از یک عده مسائل کلی که در عوامل زیربنایی و نتایج و شناخت هویت خود هنر و نبوغ بوجود آورنده آن، مطرح میگردند. 4 ـ بینشهای مذهبی در هنر عبارتست از شناخت هنر و بهرهبرداری از نبوغهای هنر در هدف معقول و تکاملی حیات که رو به ابدیت و ورود در پیشگاه آفریننده نبوغهای هنری و واقعیتها است، ما در این بحث دو بینش فلسفی و مذهبی هنر را مطرح میکنیم و امیدواریم این مبحث بتواند مقدمه مفیدی برای بررسیهای عالیتر درباره دو نوع بینش بوده باشد. بینش فلسفی درباره هنر این بینش را میتوان در چند مسئله مطرح نمود: مسئله یکم: به استثنای هنرمندان آگاه از هویت و عظمتهای هنر، اکثریت قریب به اتفاق مردم، آثار و نمودهای هنری را به عنوان یک پدیده ثانوی مینگرند که میتواند دقایق یا ساعتهایی آنها را به خود مشغول نماید و حس زیباجوئی آنان را هر چند بطور ابهامانگیز اشباع نماید، تا حدودی هم طرز تفکرات و آرمانها و برداشتهای هنرمند را از واقعیتهای محیط و جامعه خود نشان بدهد. اکثر تماشاگران نمودهای هنری چه در مغرب زمین و چه در مشرق زمین، از تماشای آن نمودها جز احساس شورش و تموّج حوض درون خود، بهرهای دیگر نمیبرند. کاری که اثر هنری در درون این بینندگان انجام میدهد، درست مانند این است که شما چوبی به دست گرفته، محتویات یک حوض پر از آب و اشیاء گوناگون را که در آن تهنشین شده است، به حرکت و تموّج در آورید، ناگهان یک کهنه پاره از کف حوض بالا میآید و لحظاتی روی موج حرکت میکند و سپس تهنشین میشود. تخته که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
فلسفه آموزش و پرورش ایده آلیسم و رئالیسم:
مقدمه:
یک : ایدهآلیسم 1 - نمیتوان "وجود" و "ادراک " را مساوی دانست آن گونه که برکلی عقیده دارد (زیرا اشاره شد که از تحلیل این جمله مطابقت و تساوی وجود و ادراک ناشی نمیشود و مساوی دانستن آن دو خلط مقام ثبوت و اثبات است). 2 - از این نظر برکلی که وجود مساوی ادراک است به هیچ وجه انکار جوهر مادی آن گونه که برکلی میگفت نتیجه نمیشود. 3 - برکلی جهان خارج و علم به آن را بطورکلی نفی نمیکند، بلکه وی جهان (جوهر) مادی مستقل از ادراک را نفی میکند، اگرچه نظریه شناخت برکلی در نهایت به دلیل حسی مذهب بودن او به نفی جهان خارج منجر میگردد (زیرا وی میخواهد مشکل نظریه شناخت خود را با یک اعتقاد مذهبی و متافیزیکی (خدا) رفع کند با اینکه وی اصالت تجربی (حسی) است . 4 - چون برکلی به نوعی جهان خارج (طبق نظر خودش) قائل است و فقط جهان مادی خارج از ذهن و ادراک انسان را انکار میکند، لذا نمیتوان او را در ردیف سوفسطاییان قرار داد. 5 - طرد و نفی ماده در نظریه برکلی مقدمهای برای اثبات اصالت روح و خداست . 6 - اعتقاد به وجود خداوند در ایدهآلیسم بویژه فلسفه برکلی نقش اساسی داردو خدا غایت آفرینش محسوب میشود (یکی از موارد هماهنگی با رئالیسم اسلامی است). 7 - ارزشهای اخلاقی کلی و مطلق و تغییرناپذیرند، چون منبع ارزشها خداوند است و دین و اخلاق نیز به هم پیوستگی کامل دارند. (مورد اشتراک با رئالیسم اسلامی) 8 - شر امری عدمی و منفی است و در جهان، خیر، اصیل است و شر امری تبعی . (نقطه اشتراک با رئالیسم اسلامی) 9 - بعد اصیل انسان بعد روحانی اوست لذا انسان شریفترین و برترین مخلوقات خداوند است و به لحاظ دارابودن دو ویژگی (خصوصیت) مهم یعنی عقل و اختیار (اراده) دارای جایگاه ویژهای است (این مورد نیز از موارد اشتراک با رئالیسم اسلامی است). 10 - نظریه توافق (که ملاک درستی معرفت از نظر ایدهآلیسم است) در زمینه معرفتهای تحلیلی و منطقی درست است اما در مورد معرفتهای ترکیبی و غیرتحلیلی کارآیی ندارد و کافی به نظر نمیرسد (این مورد از نکات مورد اختلاف با رئالیسم اسلامی است). 11 - در جریان تعلیم و تربیت آنچه از نظر ایدهآلیسم مهم است ایدهآل است و این ایدهآل که اساس جهان را تشکیل میدهد "خدا" است و تمام فعالیتهای تربیتی باید به سوی او جهتدهی شود (این مورد نیز از موارد هماهنگی با رئالیسم اسلامی است) و چون انسان دارای ویژگی مهم عقل و اختیار است لذا تنها موجود قابل تربیت است و باید در جریان تعلیم و تربیت بر رشد عقل و اختیار وی تکیه شود. اگرچه معلم طبق نظر ایدهآلیستها نقش اصلی و اساسی را در جریان تعلیم و تربیت دارد اما باید توجه داشت که اهمیت قائل شدن به نقش معلم و جهت دادن تعلیم و تربیت به سوی ایدهآل (خدا) نباید باعث تحتالشعاع قرارگرفتن سایر جنبهها و عوامل تربیتی گردد. 12 - تکیه بر آموزشهای اخلاقی و رشد خصوصیات اخلاقی در جریان تعلیم و تربیت یکی از ویژگیهای نظام تربیتی مکتب ایدهآلیسم است (رئالیسم اسلامی نیز چنین ویژگی را در تربیت قائل است). دو: رئالیسم اسلامی 1 - فلسفه رئالیسم اسلامی از مکتب ایدهآلیسم، که موجودات جهان را وابسته به انسان و ادراکات او تلقی مینماید، متمایز است . 2 - اگرچه فلسفه استاد علامه طباطبایی و استاد مطهری جزو مکتب رئالیسم قرار میگیرد اما با توجه به ویژگیهایی که دارد با آن نیز تفاوت دارد، لذا آن را به عنوان رئالیسم اسلامی میتوان نامید. 3 - رئالیسم اسلامی اعتقاد به وجود جهان خارج از ذهن (واقعیت قائل شدن برای موجودات خارجی) را یک اصل اساسی و فطری میداند که سرحد ایدهآلیسم و رئالیسم است . 4 - جهانبینی رئالیسم اسلامی "خدا محوری" است یعنی جهان، ماهیت ازاویی و به سوی اویی دارد و غایت جهان هستی خداوند است . (نقطه اشتراک با ایدهآلیسم) 5 - انسان دارای دو بعد جسمانی و روحانی است که بعد اصیل او همان بعد روحانی است (اصالت روح) که دارای ویژگیهای مهم عقل و ایمان، اختیار و فطرت است لذا مشکل ثنویت روح و بدن بخوبی حل میگردد (از طریق حرکت جوهری، الروح جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء). 6 - ارزشها و اصول اخلاقی کلی و مطلق بوده و به من ملکوتی انسان که جنبه خدایی دارد