واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق درباره: تاریخ فلسفه ی یونان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

موضوع:

تاریخ فلسفه ی یونان

پارمنیدس ، به ویژه قسمت دوم آن ، شگفت ترین سرنوشت را در میان محاورات افلاطون داشته است . هیچ کس منکر نیست که این محاوره آهنگ الهی دارد عمیقا دیندارانه است و اشارات عرفانی در ان دیده می شود همچنین شگفت نیست که ببینیم از فایدون ، فایدروس یا تیمایوس در این رابطه اسم می برند . اما اینکه استدلال های ضد و نقیض پارمنیدس درباره ی واحد – که دست کم صورتی مغالطه آمیز دارد و از مباحثات قرن چهارم و پنجم قابل انفکاک نیست – را تبیینی از عالی ترین حقایق الهیات بدانیم ، بی تردید یکی از غریب ترین چرخش ها در تاریخ اندیشه ی بشر است . اما نو افلاطونیان مدعی هستند که واحد پارمنیدس همان خدای متعال توصیف ناپذیر و ناشناختی آن هاست ، و همین تصور به مسیحیت قرون وسطی و سپس تر راه یافت و مدت ها بعد وارد فلسفه ی هگل شد .

حتی رهیافت تحلیلی قرن حاضر نیز رقیبانی دارد ، ان گونه که در سخن وال 1926 از وحدت عرفان متعالی و همه ی خدایی حلولی ملاحظه می کنیم و در این نتیجه گیری و ندت 1935 که نو افلاطونیان آن مقدار هم که امروزه غالبا می گویند از افلاطون دور نبودند . مناقشات امروزی ریشه ای بس کهن دارند زیرا خود پروکلوس مفسران را به دو مکتب تقسیم کرده است : مکتب منطقی و مکتب ما بعد الطبیعی .

برای چه چیزهایی صورت داریم ؟

وقتی پارمنیدس نظریه ی سقراط در تقسیم میان صورت ها از یک طرف و چیزهایی که از آن بهره مند هستند از طرف دیگر به طوری که صورتی به نام خود شباهت داشته باشیم که جدا از شباهت های ماست و همین طور در مورد واحد و کثیر و غیره را تایید کرد اولین پرسش را در خصوص قلمرو آنها مطرح ساخت . سقراط علاوه بر آنچه زنون اشاره کرد قبول می کند که صورت هایی برای صفاتی چون زیبا و خوب نیز وجود دارد . او در خصوص انواع و جوهرهای طبیعی ای چون انسان یا آتش تردید دارد و وقتی چیزهای زشت و بی ارزشی چون مو ، گل و کثافات ، مطرح می شوند سقراط احساس می کند یاوه است که برای آن ها نیز صورت های مستقلی ، جدا از جوهرهای محسوس ، اثبات کنند . سقراط اذعان می کند که گاهی این اندیشه مایه ی آزارش می شود که ایا اصل صورت ها را در همه ی موارد صادق بداند یا نه ، اما ، او به چیزهایی روی می آورد که صورت داشتن آن ها را یقینی می داند ، و مطالعه ی خویش را در دایره ی آن ها محدود می سازد . اما ، پارمنیدس این رفتار را معلول جوانی او و فقدان اطمینان وی به نظریاتش می داند وقتی فلسفه ی او پخته تر گشت به هیچ یک از این چیزها به دیده ی اهانت نخواهد نگریست .

این عدم قطعیت درباره ی قلمرو جهان صورت ها را می توان نشانگر گرایش خود افلاطون دانست . از آن جا که مو و گل انواع جوهری ای هستند که صورت و طبیعت مشخصی دارند ، کاملا منطقی است که برای هر کدام صورت جداگانه ای در نظر بگیریم . بی تردید چنین است ، اما صورت هایی که او در مقام یک فیلسوف به آن ها دل بسته است این صورت ها نیستند بلکه صورت ها اخلاقی و ریاضی هستند و نیز صورت های مفاهیم عام تری چون هستی ، همانندی ، اختلاف ، حرکت و سکون که او در سوفسطایی مورد بحث قرار می دهد . این تفسیر به پارمنیدس امکان داد تا برای اولین بار به نکته ای اشاره کند که وقتی افلاطون نظریه ی صور را در محاورات دوباره مورد تامل قرار می دهد ، اهمیت زیادی به ان بد هد ، یعنی تردید درباره کلیت جهت یابی غایت شناختی آن .

دو فقره این نکته را روشن خواهد ساخت :

1) سوفسطایی دیالکتیک یا روش فلسفی وقتی می خواهد از راه کشف خویشاوندی ها به فهم امور دست یابد همه چیز را به یک اندازه محترم می شمارد . به کار افسری اشتغال داشتن و به جمع کردن شپش پرداختن هر دو از انواع شکار شمرده می شوند و پست بودن یکی نسبت به دیگری ربطی به تحقیق ما ندارد .

2) سیاستمدار پس از اشاره ای به سوفسطایی می گوید : پژوهش فلسفی ای از این دست توجهی به مراتب ارزشمندی موضوعات ندارد و موضوعات کوچک تر را به خاطر امور بزرگ تر رها نمی سازد بلکه در هر موردی به شیوه ای که موضوع ایجاب کند ، یک راست در پی حقیقت گام بر می دارد .

وقتی پرسش های پارمنیدس صیغه ی انتقادی به خود می گیرند ، به هیچ وجه وجود صورت ها را مورد تشکیک قرار نمی دهند بلکه فقط رابطه ی آن ها را با این جهان و با خود ما به عنوان متعلقات دانش



خرید و دانلود تحقیق درباره: تاریخ فلسفه ی یونان


تحقیق.. فلسفه هنر از دیدگاه اسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 30

 

فلسفه هنر از دیدگاه اسلام

از دیدگاه اسلام هنر باید پیشرو باشد. به وجود آورندگان آثار هنری پیرو، آگاهانه یا ناآگاهانه وظیفه خود را در آن می‏بینید که بر اساس خواسته‏های مردم حرکت کنند و مردم را وادار می‏نمایند که از اثر هنری آنان لذت ببرند و کاری با این ندارند که بر آگاهی و شایستگی و بایستگی مردم افزوده شود ولی هنر پیشرو با یک اثر هنری کلاس درس برگزار می‏کند و با تصفیه واقعیات جاری و استخراج حقایق ناب از میان آنها، آثار هنری را در مسیر حیات معقول قرار می‏دهد.

دوشادوش جریان نگرش‏های علمی محض در واقعیات طبیعی و انسان سه نوع بینش و آگاهی لازم نیز وجود دارد که نگرش‏های علمی ما را از محدودیت و رکود جلوگیری می‏نماید. این سه نوع بینش عبارتند از: 1 ـ بینش نظری 2 ـ بینش فلسفی 3 ـ بینش مذهبی بنابراین، ما با چهار نوع نگرش و بینش وارد میدان معرفت گشته و ارتباطات خود را با جهان واقعیت‏ها تنظیم می‏نماییم. 1 ـ نگرش‏های علمی محض عبارتست از: تماس مستقیم با واقعیات به وسیله حواس و دستگاه‏هایی که با کوشش و انتخاب خودمان برای توسعه و عمق بخشیدن به ارتباطات خود با واقعیات، ساخته و مورد بهره‏برداری قرار می‏دهیم. هر یکی از رشته‏های علوم به وسیله قوانین و اصول مخصوص به خود، چهره‏هایی از واقعیات را برای استفاده در حیات انسان‏ها نشان می‏دهند و راه ارتباط و تصرف در واقعیات را پیش پای ما می‏گسترانند. البته پیرامون تعریف مسئله علمی و شرایط آن، مباحث متعددی وجود دارد که در اینجا مورد بررسی ما نیستند. 2 ـ بینش‏های نظری: هر یک از رشته‏های علوم روشنایی‏ها دارد و تاریکی‏ها و نیمه روشنایی‏ها. آن قسمت از مسائل علمی که در حال نیمه روشنایی است، مسائل نظری علوم را تشکیل می‏دهند، مانند اینکه آیا الکترون‏ها موجند یا جرم؟ این مسئله در فیزیک امروز به حالت نظری وجود دارد، یعنی نه موج محض بودن الکترون‏ها صد در صد روشن شده است و نه جرم محض بودن آنها، زیرا الکترون‏ها هر دو خاصیت را از خود بروز می‏دهند. 3 ـ بینش‏های فلسفی: بر سه نوع مهم تقسیم می‏شوند: قسم یکم: عبارتست از مقداری آگاهی‏های کلی درباره محصولات و نتایج و مبادی اوّلیه علم. در حقیقت بینش‏های نظری در میان نگرش‏های علمی و این قسم مسائل فلسفی قرار گرفته‏اند. برای پیشبرد و توسعه بینش‏های فطری از این آگاهی فلسفی می‏توان استمداد کرد و بهره‏برداری نمود. چنانکه بینش‏های نظری، می‏توانند برای روشن ساختن قسمت تاریک مسائل علمی کمک نموده، تکلیف آن را روشن بسازند. قسم دوم: آن مسائل است که از ارتباط ذهن آدمی با هستی بوجود می‏آیند، خواه به عنوان مبانی کلی علوم و یا نتایج مسائل علمی منظور بوده باشند و خواه رابطه‏ای با آنها نداشته باشند. قسم سوم: عبارتست از مسائل ارزشی والا که اصول اساسی "باید"ها و "شاید"های انسان و واقعیت کل هستی را تشکیل می‏دهند. 4 ـ بینش مذهبی: عبارتست از شناخت و پذیرش واقعیات و عمل مطابق آن شناخت و پذیرش با در نظر داشتن اینکه آن شناخت و پذیرش و عمل جنبه تکلیفی در مسیر هدف اعلای حیات دارد. هدف اعلای حیات عبارتست از "آرمان‏های زندگی گذران را با اصول "حیات معقول" اشباع نمودن و شخصیت انسانی را در تکاپو به سوی ابدیت که به فعلیت رساننده همه ابعاد روحی در جاذبه پیشگاه الهی است به ثمر رسانیدن" هدف اعلای حیات، زندگی انسان را با این خصوصیت مشخص می‏سازد: "تکاپوئی است آگاهانه، هر یک از مراحل زندگی که در این تکاپو سپری می‏شود، اشتیاق و نیروی حرکت به مرحله بعدی را می‏افزاید و شخصیت انسانی رهبر این تکاپو است ـ آن شخصیت که لطف ازلی سرچشمه آن است، گردیدن در بی‏نهایت گذرگاهش، ورود در جاذبه پیشگاه ربوبی کمال مطلوبش." اگر درست دقت شود خواهیم دید که این بینش مذهبی همه نگرش‏های علمی و نظری و فلسفی را که تکاپو در مسیر "حیات معقول تکاملی" هستند، معنایی معقول می‏بخشد و همه آنها را نوعی از عبادت می‏داند که در تعریف هدف اعلای حیات، تکاپو برای ابدیت نامیده شده و از آیه قرآنی "و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون" "جن و انس را نیافریدم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند." استفاده شده است. به عبارت دیگر بینش مذهبی عامل ارتباط معقول و مشهود میان نگرش‏های علمی و بینش‏های نظری و بینش‏های فلسفی با جان هدفجوی آدمی است، جز بینش مذهبی هیچ یک از نگرش‏ها و بینش‏ها توانایی بلند کردن انسان را از دامان دایه طبیعت ندارد. با هر چه بنگریم جز این نیست که وسایل درک را از طبیعت گرفته و آن را مانند نورافکن به چهره‏های گوناگون طبیعت روشن نموده‏ایم. در صورتیکه دین با این تعریف کاملاً سازنده که ذیلاً می‏آوریم، آگاهی از جان را متن خود قرار می‏دهد و جان که پل طبیعت و ماورای طبیعت است همه نگرش‏ها و بینش‏ها را در راه هدف اعلای حیات استخدام می‏نماید. چیست دین؟ برخاستن از روی خاک تا که آگه گردد از خود جان پاک بینش‏های مذهبی در هنر عبارتست از شناخت هنر و بهره‏برداری از نبوغ‏های هنر در هدف معقول و تکاملی حیات که رو به ابدیت و ورود در پیشگاه آفریننده نبوغ‏های هنری و واقعیت‏ها است. هنر نیز که یکی از نمودها و جلوه‏های بسیار شگفت‏انگیز و سازنده حیات بشری است، قابل بررسی از دیدگاه نگرش‏ها و بینش‏های چهارگانه می‏باشد: 1 ـ نگرش علمی محض که عبارتست از بررسی‏های عینی نمود هنری از دیدگاه تحلیلی و ترکیبی و محتوای مستقیم و غیرمستقیم آن. 2 ـ بینش‏های نظری که عبارتست از بررسی‏های مربوط به تعیین دخالت احساس شخصی هنرمند در اثر هنری در برابر دخالت واقعیاتی که میدان کار هنرمند و نبوغ اوست. 3 ـ بینش‏های فلسفی عبارتست از یک عده مسائل کلی که در عوامل زیربنایی و نتایج و شناخت هویت خود هنر و نبوغ بوجود آورنده آن، مطرح می‏گردند. 4 ـ بینش‏های مذهبی در هنر عبارتست از شناخت هنر و بهره‏برداری از نبوغ‏های هنر در هدف معقول و تکاملی حیات که رو به ابدیت و ورود در پیشگاه آفریننده نبوغ‏های هنری و واقعیت‏ها است، ما در این بحث دو بینش فلسفی و مذهبی هنر را مطرح می‏کنیم و امیدواریم این مبحث بتواند مقدمه مفیدی برای بررسی‏های عالی‏تر درباره دو نوع بینش بوده باشد. بینش فلسفی درباره هنر این بینش را می‏توان در چند مسئله مطرح نمود: مسئله یکم: به استثنای هنرمندان آگاه از هویت و عظمت‏های هنر، اکثریت قریب به اتفاق مردم، آثار و نمودهای هنری را به عنوان یک پدیده ثانوی می‏نگرند که می‏تواند دقایق یا ساعت‏هایی آنها را به خود مشغول نماید و حس زیباجوئی آنان را هر چند بطور ابهام‏انگیز اشباع نماید، تا حدودی هم طرز تفکرات و آرمان‏ها و برداشت‏های هنرمند را از واقعیت‏های محیط و جامعه خود نشان بدهد. اکثر تماشاگران نمودهای هنری چه در مغرب زمین و چه در مشرق زمین، از تماشای آن نمودها جز احساس شورش و تموّج حوض درون خود، بهره‏ای دیگر نمی‏برند. کاری که اثر هنری در درون این بینندگان انجام می‏دهد، درست مانند این است که شما چوبی به دست گرفته، محتویات یک حوض پر از آب و اشیاء گوناگون را که در آن ته‏نشین شده است، به حرکت و تموّج در آورید، ناگهان یک کهنه پاره از کف حوض بالا می‏آید و لحظاتی روی موج حرکت می‏کند و سپس ته‏نشین می‏شود. تخته که



خرید و دانلود تحقیق.. فلسفه هنر از دیدگاه اسلام


تحقیق.. فلسفه پوشش د راسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 45

 

فلسفه پوشش د راسلام

فلسفه هایی که قبلا برای پوشش ذکر کردیم غالبا توجیهاتی بودکه مخالفین پوشش تراشیده اند و خواسته اند آن را حتی در صورت اسلامیش امری غیرمنطقی معرفی کنند . روشن است که اگر انسان مساله ای را از اول خرافه فرض کند ، توجیهی هم که برای آن ذکر می کند متناسب با خرافه خواهد بود . اگر هم که بحث کنندگان ، مساله را با بیطرفی مورد کاوش قرار میداند درمی یافتند که پوشش و حجاب اسلامی هیچیک از سخنان پوچ و بی اساس آنها نیست .

ما برای پوشش زن ا زنظر اسلام فلسفه خاصی قائل هستیم که نظر عقلی آن را موجه می سازد واز نظر تحلیل می توان آنرا مبنای حجاب در اسلام دانست .

واؤژه حجاب

پبیش از اینکه استنباط خود را در این باره ذکر کنیم لازم است یک نکته را یاد آوری کنیم آن نکته این است که معنای لغوی حجاب که در عصر ما این کلمه برای پوشش زن معرف شده است چیست ؟ کلمه حجاب هم به معنی پوشیدن است و هم به معنی پرده و حاجب . بیشتر استعمالش به معنی پرده است . این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می دهد که پرده وسیله پوشش است ، و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششی حجاب نیست ، آن پوشش حجاب نامیده میشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد. در قران کریم در داستان سلیمان غروب خورشید را این طور توصیف می کند : " ختی توارت باالحجاب " یعنی تا آنوقتی که خورشید در پشت پرده مخقی شد . پرده حاجز میان قلب و شکم را " حجاب " می نامند.

در دستوری که امیرالمومنین (ع) به مالک اشتر است می فرماید : فلا تطولن احتجابک عن رعیتک . یعنی در میان مردم باش ، کمتر خود را در اندرون خانه خود از مردم پنهان کن : حاجب و دربان ترا ازمردم جدا نکند ، بلکه خودت را در معرض ملاقات و تماس مردم قرار بده تا ضعیفان و بیچارگان بتوانند نیازمندیها و شکایات خود را به گوش تو برسانند و تو نیز از جریان مورد بی اطلاع نمایی .

ابن خلدون در مقدمه خویش فصلی دارد تحت عنوان " فصل فی الحجاب کیف یقع الدول و انه یعظم عند الهرم " در این فصل بیان می کند که حکومتها در بدو تشکیل میان خود و مردم حائل و فاصله ای قرار نمی دهند ولی تدریجا حائل و پرده میان حاکم و مردم ضخیمتر می شود تا بالاخره عواقب ناگواری به وجود می آورد . ابن خلدون کلمه حجاب را به معنی پرده و حائل – نه پوشش – به کار برده است .

استعمال کلمه حجاب در مورد پوشش زن یک اصطلاح نسبتا جدیدی است . در قدیم و مخصوصا در اصطلاح فقهاء کلمه " سٍٍٍٍئر" که به معنی پوشش است به کار رفته است . فقها ء چه در کتاب الصوو چه در کتاب النکاح که معترض این مطلب شده اند که کلمه "سئر را به کار برده اند نه کلمه حجاب را .

بهتر این بود که این کلمه عوض نمی شد و ما همیشه همان کلمه پوشش را به کار می بردیم . زیرا چنانچه گفتیم معنی شایع لغت حجاب پرده است ،و اگر درمورد پوشش به کار برده می شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجب شده که عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده باشد و در خانه محبوس باشد وبیرون نرود .

وظیفه پوشش اسلام برای زنان مقرر کرده است ، بدین معنی نیست که از خانه بیرون نروند . و زندانی کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست . در برخی از کشورهای قدیم و هند چنین چیزهایی وجود داشته است ولی در اسلام وجود ندارد .

پوشش زن در اسلام اینست که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گری و خود نمائی نپردازد. آیات مربوطه همین معنی را دکر می کند و فتوای فقها هم موید همین مطلب است و ما حدود این پوشش را با استفاده از قرآن و منافع سنٍٍت ذکر خواهیم کرد . در آیات مربوطه لغت حجاب به کار نرفته است . آیاتی که در این باره هست چه در سوزه مبارکه نورو چه رد مسوره مبارکه احزاب ، حدود پوشش و تماسهای زن و مرد را ذکر کرده است بدون آنکه کلمه حجاب را به کار برده باشد . آیه ای که در آن ، کلمه حجاب کار رفته است مربوط است به زنان پیغمبر اسلام .

می دانیم که در قرآن کریم درباره زنان پیغمبر دستورهای خاصی وارد شد ه است . اولین ِآیه خطاب به زنان پیغمبر با این جمله آغاز می شود : یا نساء النٍبی لستن کاحد من النساء یعنی شما با سایز زنان فرق دارید . اسلام عنایت خاصی داشته است که زنان پیغمبر چه در زمان حیات آن حضرت و چه بعد ا زوفات ایشان در خانه های خود بمانند و در این جهت بیشتر منظورهای اجتماعی و سیاسی در کار بوده است . قرآن کریم صریحا به زنان پیغمبر می گوید : و قرن فی بیوتکن " یعنی در خانه های خود بمانید .اسلام می خواسته است " امهات المومنین " که خواه ناخواه احترام زیادی در میان مسلمانان داشتند از احترام خود سوء استفاده نکنند ، و احیانا ابزار عناصر خود خواه و ماجراجو در مسائل سیاسی و اجتماعی واقع نشوند . و چنانچه می دانیم یکی از " امهات المومنین " ( عایشه ) که از این دستور تخلف کرد و ماجراهای سیاسی ناگواری برای جهان اسلام به وجود آود . خود او همیشه اظهار تاسف می کرد و می گفت دوست داشتم فرزندان زیادی از پیغمبر می داشتم و می مردند اما به چنین ماجرایی دست نمی زدم .

سر اینکه زنان پیغمبر ممنوع شدند از اینکه بعد از آن حضرت با شخص دیگری ازدواج کنند به نظر من همین است . یعنی شوهر بعدی از شهرت و احترام زنش سو استفاده می کرد و ماجراها می آفرید . بنابراین اگر درباره زنان پیغمبر دستور اکیدتر و شدیدتری وجود داشته باشد بدین جهت است .

به هر خال آیه ای که در آن آیه کلمه حجاب به کار رفته آیه 54 از سوره احزاب است که می فرماید : " و اذا سلتمو هن متاعا فاسلوهن من وراحجاب " یعنی اگر از آنها



خرید و دانلود تحقیق.. فلسفه پوشش د راسلام


تحقیق.. فلسفه نماز جماعت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 56

 

فلسفه نماز جماعت

قرآن دستور دیگری بریا یهود صادر میکند که نماز را به پا دارند و زکات را بدهند تا هماهنگی بین مسلمانان وآنها ایجاد گردد همانطور که روش پیامبران می باشد که مردم را به دین واحد دعوت می کنند. قران نیز می خواهد با این دستور تشتت واختلاف را از میان آنان بردارد و همه را به سوی وحدت دعوت کند .

ولی شاید نکته این که از میان تمام افعال نماز رکوع را تذکر می دهد و می گوید با رکوع کنندگان رکوع نماید. این باشد که خواسته است نوع کامل نماز را که در اسلام مقرر شده است بیان نماید و بدانند که مقصود از انجام نماز نمازی است که مسلمین می خوانند نه نمازی که در بین خود آنها مرسوم ا ست که هیچ رکوع ندارد. به علاوه این عبادت اشاره به نماز جماعت که روح اجتماع نماز به عالیترین صورت در آن جلوه گر است نیز می باشد.

سوگند به آنها که صف کشیده اند سوگند به صفوف نمازگزاران بعضی از مفسران می فرمایند منظور از صفوف رزمندگان و مجاهدان راه خدا و یا صفوف نمازگزاران وعبادت کنندگان است.

تاکید پیامبر(ص) نسبت به شرکت در صف اول نماز جماعت در حدیثی می خوانیم که پیامبر (ص) تاکید فراوانی در زمینه شرکت در صف اول نماز جماعت فرمود وگفت: خداوند و فرشتگان درود می فرستند بر آنهایی که پیشگامند در این صفوف و به دنبال این تاکید مردم برای شرکت در صف اول فشار آوردند قبیله بنام بنی عذره بودند که حماسه هایشان از مسجد دور بودگفتند ما خانه هایمان را می فروشیم و خانه هایی نزدیک مسجد پیامبر(ص) خریداری می کنیم تا به صف اول برسیم آیه ی فوق نازل شد و به آنها گوشزد کرد که خدا نیات شما را می اند حتی اگر در صف آخر قرار گیرید وچون تصمیم براین دارید که در صف اول باشید پاداشی نیت خود را خواهید داشت.

جنبه های اجتماعی نماز

ذکر صیغه ی جمع در نعبد ونعستین و همچنین آیات بعد که همه به صورت جمع است نشان میدهد که اساس عبادت مخصوصا نماز بر پایه ی جمع وجماعت است حتی به هنگامی که بنده در برابر خدا راز و نیاز بر می خیزد باید خود را میان جمع و جماعت بینید تا چه رسد به سایر کارهای زندگیش به این ترتیب هر گونه فردگرایی و تک روی و انزواطلبی ومانند اینها مفاهیمی مردود از نظر قرآن و اسلام شناخته می شود. مخصوصا نماز از اذان واقامه که دعوت به اجتماع برای نماز است گرفته لاحی علی الصلاه بشتاب به سوی نماز .. تا سوره ی حمد که آغازگر نماز است. السلام علیکم که پایان آن است همه دلیل بر این است که عبادت در اصل جنبه ی اجتماعی دارد یعنی باید به صورت جماعت انجام شود. درست است که نماز فرادی نیز در اسلام صحیح است اما عبادت فردی جنبه ی فرعی و درجه ی دوم را دارد.

کتاب نمازشناسی نویسنده: حسن راشدی

«اهمیت وفضیلت نماز جماعت»

اولین و بهترین نشان فضلیت نماز جماعت این است که خدای تعالی، در سه موضع از قرآن صریحا آن امر فرموده است:

در سوره بقره فرمود:

یا بنی اسرائل !… و امنوا بماانزلت .. و ارکعوا مع الراکعین



خرید و دانلود تحقیق.. فلسفه نماز جماعت


تحقیق در مورد هدف و فلسفه آفرینش چیست

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 1 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

هدف و فلسفه آفرینش چیست ؟

در رابطه‌ با هدف‌ آفرینش‌ ابتدا باید دید مقصود از هدف‌ چیست‌؟ اشتباهی‌ که‌ معمولا در این‌ رابطه‌ رخ‌ می‌دهد قیاس‌کردن‌ افعال‌ الهی‌ با کنش‌های‌ انسانی‌ است‌. هدف‌ در افعال‌ بشری‌ معمولا غایت‌ فاعل‌ است‌؛ یعنی‌، کنشگر بر اساس‌ نقص‌ ونیازی‌ که‌ در خود می‌یابد فعالیتی‌ را آغاز می‌کند و هدفش‌ رفع‌ آن‌ نقص‌ و تأمین‌ نیاز خویش‌ است‌. اما در مورد افعال‌ الهی‌، هدف‌به‌ این‌ معنا معقول‌ نیست‌؛ زیرا او کمال‌ مطلق‌ است‌ و او را نقصی‌ نیست‌ تا با انجام‌ چیزی‌، آن‌ نقص‌ را برطرف‌ سازد.  در این‌رابطه‌ گفتنی‌ است‌ که‌ :

          1 ـ افعال‌ الهی‌ هدفمند است‌، به‌ این‌ معنا که‌ کنش‌های‌ او حکیمانه‌ است‌ و غایت‌ افعال‌ او غایات‌ فعل‌ است‌ نه‌ فاعل‌.مقصود از هدف‌ در این‌ جا سرانجامی‌ است‌ که‌ آفریده‌های‌ او بدان‌ می‌رسند و آن‌ اتصال‌ به‌ منبع‌ لایزال‌ هستی‌ و فنای‌ در کمال‌مطلق‌ است‌ و به‌ قول‌ مولوی‌: چون‌ قطره‌ای‌ که‌ در دریا افتد و دریا شود. در این‌ جا باز این‌ پرسش‌ رخ‌ می‌نماید که‌ چه‌ لزومی‌داشت‌ خداوند جهانی‌ را بیافریند و به‌ چنان‌ سرانجام‌ مبارکی‌ برساند؟ پاسخ‌ آن‌ است‌ که‌ نیازی‌ وجود نداشت‌، لیکن‌ حکمت‌اعم‌ از نیاز است‌. یعنی‌؛ چنان‌ نیست‌ که‌ سابق‌ بر هر کاری‌ حتما باید نیازی‌ باشد. چنین‌ برداشتی‌ از مقایسه‌ افعال‌ الهی‌ باکنش‌های‌ بشری‌ که‌ موجودی‌ سراپا نیاز است‌ و همواره‌ در جست‌ و جوی‌ تأمین‌ احتیاجات‌ خویش‌ می‌باشد، ناشی‌ شده‌ است‌.

          یک‌ عمل‌ می‌تواند حکیمانه‌ باشد در صورتی‌ که‌ نتایجی‌ خوب‌ و ارزشمند به‌ بار آورد. هرچند این‌ نتایج‌ به‌ فاعل‌ برنگردد،بلکه‌ به‌ فعل‌ و آفریده‌ بازگشت‌ نماید.

          2 ـ منظور از خلقت‌، شناخته‌ شدن‌ خداو عبادت‌ او است‌. در این‌ صورت‌ چیزی‌ به‌ خدا افزوده‌ نمی‌شود و نقصی‌ از اوبرطرف‌ نمی‌گردد. بلکه‌ کمال‌ نهایی‌ بندگان‌ در شناخت‌ و عبودیت‌ پروردگار است‌. در واقع‌ این‌ جا همان‌ غایت‌ خلقت‌ - که‌کمال‌ است‌ - آمده‌ ولی‌ از طریق‌ ذکر سبب‌ که‌ همان‌ خداشناسی‌ و خداپرستی‌ است‌. بنابراین‌ با شناخت‌ خدا و بندگی‌ او، چیزی‌به‌ خدا اضافه‌ نمی‌شود. بلکه‌ بندگان‌ به‌ کمال‌ نهایی‌ می‌رسند، همان‌ کمالاتی‌ که‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ آن‌ خلق‌ شده‌ و آرمانی‌ برتر از آن‌مقصود نیست‌.

          3 ـ آفرینش‌ مقتضای‌ فیاضیت‌ مطلقه‌ الهی‌ است‌. در این‌ رابطه‌ باید ابتدا درک‌ فلسفی‌ درستی‌ از وجود و هستی‌ داشته‌ باشیم ‌و سپس‌ به‌ تبیین‌ رابطه‌ آن‌ با فیاضیت‌ مطلقه‌ الهی‌ بپردازیم‌:

          1) در چشم‌انداز و تحلیل‌ فلسفی‌ وجود ، عین‌ خیر و کمال‌ است‌ و عدم ،‌ شر. بنابر این‌ وجود بنفسه‌ خیر و کمال‌، و بهتر از نیستی‌ است‌.

          2) خداوند واجب‌ الوجود بالذات‌ و واجب‌ من‌ جمیع‌ الجهات‌ است‌. یعنی‌، همه‌ کمالات‌ وجودی‌ را به‌ طور مطلق‌ داراست‌، بلکه‌ عین‌ همه‌آنهاست‌. و از هرگونه‌ نقص‌، کاستی‌ و عیبی‌ پیراسته‌ است‌.

          3) از جمله‌ کمالات‌ مطلقه‌ الهی‌، فیاضیت‌ علی‌ الاطلاق‌ است‌. درک‌ این‌ ویژگی‌ و پیامدهای‌ آن‌ در فهم‌ مسأله‌ نقش‌ جدی‌ و اساسی دارد. در این‌ جا باید مفهوم‌ فیاضیت‌ را به‌ درستی‌ فهم‌ کرد. برای‌ فیاضیت‌ لااقل‌ دو معنا می‌توان‌ به‌ دست‌ آورد:

          الف‌) اعطای‌ وجود به‌ هر چیزی‌ که‌ امکان‌ وجود دارد. با توجه‌ به‌ این‌ که‌ وجود خیر است‌، اگر چیزی‌ امکان‌ هست‌ شدن‌داشته‌ باشد و به‌ او افاضه‌ وجود نشود، خارج‌ از دو صورت‌ نیست‌: یا فاعلی‌ توانا وجود ندارد که‌ به‌ آن‌ هستی‌ دهد، و یا فاعل‌توانمندی‌ هست‌ که‌ از افاضه‌ وجود خودداری‌ کرده‌ است‌. هر دو در مورد خداوند محال‌ است‌. زیرا: اولا، خداوند قدرت‌ و توان‌افاضه‌ وجود به‌ هر ممکن‌ الوجودی‌ را دارد. ثانیا، خودداری‌ از افاضه‌ وجود، با توجه‌ به‌ خیر بودن‌ وجود، بخل‌ است‌ و بخل‌خلاف‌ فیاضیت‌ مطلقه‌ الهی‌ است‌.

          ب‌ ) شرایط‌ کمالات‌ برتر را برای‌ امور موجود فراهم‌ ساختن‌. این‌ نیز چیزی‌ است‌ که‌ خداوند در نظام‌ هستی‌ قرار داده‌ وجریان‌ هستی‌ را به‌ سمت‌ کمال‌ نهایی‌ به‌ جریان‌ انداخته‌ و تمام‌ شرایط‌ کمال‌ را برای‌ موجودات‌ فراهم‌ ساخته‌ است‌. البته‌ کمال‌در غیر انسان‌، به‌ نحو غیر اختیاری‌ و در مورد انسان‌ اختیاری‌ است‌ و خداوند همه‌ لوازم‌ آن‌ را فراهم‌ کرده‌ است‌. اما دنباله‌ سؤال‌این‌ است‌ که‌ آیا خدا مجبور است‌ جهان‌ را بیافریند تا فیاض‌ باشد؟ پاسخ‌ آن‌ است‌ که‌ او مجبور نیست‌. بدین‌ معنا که‌ هیچ‌ عاملی‌او را وادار به‌ آن‌ نمی‌کند. در عین‌ حال‌ لازمه‌ فیاضیت‌ این‌ است‌. یعنی‌، اگر نکند فیاض‌ نیست‌. به‌ عبارت‌ دیگر رابطه‌ فیاضیت‌ وخودداری‌ از خلقت‌ و کمال‌ بخشیدن‌ به‌ هستی‌ رابطه‌ تناقض‌ است‌. از این‌ رو میرداماد می‌فرماید: «از خدا واجب‌ است‌، نه‌ بر اوکه‌ بیافریند و کمال‌ ببخشد».



خرید و دانلود تحقیق در مورد هدف و فلسفه آفرینش چیست