لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
عصر محنه در تمدّن مسلمانان
محمد رضایى
بررسى تاریخ جریانهاى فکرى نقش مهمى در شناختِ تحولاتِ سیاسى و اجتماعى تاریخ اسلام ایفاء مىکند. معتزله یکى از مهمترین گرایشهاىِ فکرى قرون اولیه اسلامى هستند که ویژگى برجسته ایشان عقلگرایى آنها بود. ایشان که نقش بهسزایى در بارورى اندیشه اسلامى بازى کردند در بخشى از عصر عباسیان یعنى دوران خلافتِ مأمون، معتصم و واثق به عنوانِ ایدئولوژى حاکم بر مخالفانِ خود که عمدتا فقها و محدثان اهل سنت بودند سختگیرى آغاز کرده و با ابزار قدرت، سعى در اشاعه تفکر خود نمودند که واکنشهایى در پى داشت. دوره مورد بحث که به «محنه» معروف گشت موضوع بررسى مقاله حاضر است.
واژههاى کلیدى: عباسیان، مأمون، معتصم، واثق، معتزله، محنه، اهل حدیث، فقها.
مقدمه
محنه یا محنت، عنوانى است که اکثر نویسندگان و مورخانِ متقدم و متأخر، براى محاکم تفتیشِ عقاید عصر مأمون، معتصم و واثق به کار مىبرند. این دوره، عموما دامنگیر فقها و محدثانِ اهل سنت شده و بدین خاطر جمهور اهل سنت، آن را شرّ و بلایى براى اسلام و مصیبتى براى مسلمین مىدانند.1 محنه، پىآمدهاى دیگرى نیز در پى داشت که چندان توجهى بدان نشده است و کسانى که در نوشتههاى خود بدان اشاره کردهاند، بدون بررسى علل و عواملِ ایجاد آن، تنها به سیر حوادث تاریخى توجه داشتهاند.
با نگاهى به تاریخ، روشن مىگردد که تفتیش عقاید ـ انگیزیسیون ـ سابقهاى طولانى دارد و از دورهى باستان به یادگار مانده است، و یادآور شکنجههاى هولناک، کتابسوزان، در آتش افکندن جسم مردم و مهمتر از همه، در هم شکستن روح و عزّت انسانها و به سخره گرفتن فکر و آزادىشان است.2
وقتى سخن از تفتیش عقاید به میان مىآید، آدمى بىاختیار، قرون وسطاى اروپا را به یاد مىآورد، و این سؤال مطرح مىشود که آیا محنه و جریان آن، نوعى تفتیش عقاید بود؟ آیا بین آنچه در اروپاى مسیحى گذشت با آنچه در عصر عباسى روى داد، شباهتى وجود دارد؟
این دوره، با صدور حکمى از جانب مأمون، که به معتزله اجازه مىداد تا به تفتیش عقاید مردم پرداخته، هر کس از قضات، محدثین و کارکنان دیوان که به خلق قرآن ـ مخلوق و محدث بودن قرآن ـ معتقد نبود را از مشاغلِ خود اخراج نمایند؛ آغاز گردید.3
اکثر پژوهشگرانِ معاصر که در نوشتههاى خود، اشارهاى به این جریان نمودهاند، از آن با عنوان نوعى تفتیش عقاید نام بردهاند. نویسندهى کتاب عصرالمأمون از محنه، با عنوان دادگاهِ تفتیش عقاید نام مىبرد.4
فیلیپ حتّى در این زمینه مىنویسد:
قضیهى خلق قرآن، محک عقیدهى مسلمانان شد و قاضیان نیز باید شخصا این امتحان را مىگذرانیدند، که این خود نوعى تفتیش عقاید بود و همهى کسانى را که منکر این عقیده بودند به محاکمه مىکشیدند... .5
همچنین دکتر مشکور آورده است:
ادارهى ویژهاى به نام محنه که گونهاى انگیزیسیون بود، تأسیس شد و عدهاى از علما براى بازجویى، به آن احضار شدند.6
پژوهشگران غربى که به بررسى این دوره علاقه نشان دادهاند، این مقطع از تاریخ اسلام را دورهى تفتیش عقاید مىدانند.7 تفتیش عقاید در جهان اسلام، تنها به این مورد، محدود نمىشود بلکه در عصر اموى نیز اقداماتى در زمینهى مقابله با عقایدِ تشیع صورت گرفته بود، ولى باید اذعان نمود که محاکمِ محنه، نخستین محکمههاى منظم، در تاریخ اسلام مىباشند که براى محاکمهى مخالفان و سرکوب ایشان توسط دستگاه خلافت عباسى، ایجاد شد.
معناى لغوى و سیر تاریخى محنه
محنه در لغت به معنى آزمایش، بلیّه، بلا، داهیّه، آفت، فتنه، سختى و... مىباشد،8 مانند سختى و شکنجهاى که پیروان على علیهالسلام و اهل بیت علیهمالسلام ، دچار آن شدند.9 هم چنین از کلمهى محنه،10 آزمون یا محاکمه، آزردن، ضایع کردنِ شخصیّت، شلاق زدن، تهدید کردن نیز استنباط مىشود.11
محنه در معناى دیگر، به آزمون عقیدهى قضات، شهود و محدثین، با قوانین و سؤالاتِ کلامى نیز گفته مىشود و12 اسمى شده براى عملِ تفتیش و آزمون عقیدهى قضات و شهود و محدّثین، در امر محدث و مخلوق بودن یا ازلى و قدیم بودن قرآن.13
منظور از محنه در اینجا، عبارت از دستگاه تفتیش عقایدى است که با همکارىِ معتزله، توسط مأمون در اواخر حکومتش، براى امتحان مخالفانِ عقیدهى رسمىِ حکومت به وجود آمد و تا زمان روى کار آمدن متوکل، ادامه یافت.
با توجه به گزارشهاى منابع موجود، مأمون در سال 212 قمرى نظریهى مخلوق بودنِ قرآن را اعلام کرد و قائل به مخلوق بودن آن شد، ولى به این علت که زمینه مساعد نبود، به اعلام و تبلیغ رسمى آن اقدام نکرد. او نیاز به زمان داشت تا رسما عقیدهى خود را در این مورد ابراز نماید. بالاخره مأمون در اواخر حکومت خود، چهار ماه قبل از مرگش، طى نامهاى که به بغداد فرستاد، آن را رسما اعلام و قواى حکومتى و لشکرى خود را، براى پیشبرد آن به کار بست. این جریان مخالفان این عقیده و حتى کسانى که در مقابل آن سکوت کرده بودند را به سختى و گرفتارى دچار ساخت. این جریان، با تبعیّت معتصم و واثق، تا سال (234 ق) ادامه یافت.14 منابع تاریخى رسمیت عقیدهى خلق قرآن را، در ذیل حوادثِ سال 218 ق، ذکر کردهاند.
مأمون از زمان اعلام این دستور تا زمان مرگش، در بغداد حضور نداشت و درگیر جنگ با امپراتورى بیزانس بود. از برخى منابع، بر مىآید که وى قبل از آن که رسما دستور محنت را صادر نماید، به امتحان در مورد قرآن مىپرداخت. از برخى گزارشهاى تاریخى این گونه به دست مىآید که محنه از رقه یا دمشق آغاز شده است.15 در ربیعالاول سال 217 قمرى، ابو مسهر دمشقى، که از فقهاى دمشق بود در مورد خلقِ قرآن، مورد امتحان قرار گرفت و نظر رسمى حکومت را پذیرفت و اقرار به مخلوق بودن قرآن نمود.16
جریان رقه بدین صورت بود که در سال 218 قمرى مأمون از رقه، نامهاى حاوى دستورالعمل ایجاد محکمهاى براى امتحان، به حاکم بغداد نوشت که محنه نام گرفت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
زندگی نامه دانشمدان مسلمانان
نقش مسلمانان در پیشرفت ریاضیات
مسلمانان علم ریاضی ، خاصه جبر و مقابله را به گونه ای پیشرفت دادند که می توان گفت آنان موجد این علم می باشند.اگر اصول و مبادی علم ریاضیات قبل از اسلام در دنیا وجود داشت ، لکن مسلمین انقلابی در آن ایجاد کردند و از جمله اینکه قبل از دیگران جبر و مقابله را در هندسه بکار بردند.
جبر و مقابله تا بدانجا مورد توجه آنان بود که مأمون عباسی در قرن سوم هجری ( قرن نهم میلادی ) به ابومحمد بن موسی ، یکی از ریاضیدانهای دربار خود امر کرد کتاب سادة عام الفهمی در جبر و مقابله تآلیف نماید.
محمدبن موسی ( فوت در سال 257 یا 259 هـ. ق. ) یکی از سه برادر دانشمندی بود که به بنوموسی شهرت داشتند.در نیمةدوم قرن سوم هجری ثابت بن قره( 221-228 هـ. ق. )طبیب ،ریاضیدان و منجم حوزه علمی بغداد خدمات بسیاری را در زمینه ترجمه کتابهای علمی از زبانهای سریانی و یونانی به زبان عربی انجام داد.
وی دارالترجمه ای تأسیس کرد که بسیاری از دانشمندان آشنا به زبانهای خارجی در آن کار میکردند. در این دارالترجمه بسیاری از آثار یونانیان نظیر آپولونیوس ، اقلیدس ، ارشمیدس ، تئودوسیوس ، بطلمیوس ، جالینوس و ائوتوکیوس به وسیله او یا تحت سرپرستی وی به عربی ترجمه شد.
ابو حفض یا ابوالفتح الدین عمر بن ابراهیم نیشابوری مشهور به خیام نیشابوری از برجسته ترین حکما و ریاضی دانان جهان در سال 329 ه.ق در نیشابور به دنیا آمد .خیام کمتر می نوشت و شاگرد می پذیرفت ، وی برای کسب دانش به خراسان و عراق نیز سفر کرد . به واسطه تبحر و دانش عظیمی که در ریاضیات و نجوم داشت ، از سوی ملکشاه سلجوقی فراخوانده شد، ملکشاه به او احترام می گذاشت و خیام نزد او قرب و منزلت ویژه ای داشت . او بنا به خواست ملکشاه در ساخت رصدخانه ملکشاهی و اصلاح تقویم با سایر دانشمندان همکاری داشت . حاصل کارش در این زمینه تقویم جلالی آن است که هنوز اعتبار و رواج دارد و تقویم او از تقویم گریگور یابی دقیق تر است .
یکی دیگر از دانشمندان اسلامی که تحولی عظیم در علم ریاضی پدید آورد ابوعبدالله محمدبن موسی خوارزمی( متوفی 232 هـ. ق. ) است.این ریاضیدان ، منجم، جغرافیدان و مورخ ایرانی یکی از منجمین دربار مأمون خلیفه بود. وی در بیت الحکمه مشغول کار بود. بیت الحکمه مؤسسه علمی معروفی بود که مأمون خلیفة عباسی ( 198-218 هـ. ق. ) به تقلید از دارالعلم قدیم جندیشاپور در بغداد تأسیس کرد. ظاهراً فعالیت عمدة این مرکز ترجمة آثار علمی و فلسفی یونانی به عربی بود. عده ای از مترجمان برجسته و نیز کاتبان و صحافان در آنجا کار می کردند. کتابخانه ای که بدین طریق فراهم آمد و عنوان خزانه الحکمه داشت از زمان هارون الرشید و برامکه سابقه داشت.
از مؤسسات وابسته به بیت الحکمه رصدخانه ای در بغداد و رصدخانه ای در دمشق بود که منجمین و ریاضیدانان اسلامی در آنجا به رصد کواکب و فراهم کردن زیجها (جداولی که از روی آن به حرکت اجرای سماوی پی می برند) اشتغال داشتند.
درباره اهمیت و ارزش آثار خوارزمی چنین آورده اند:
« خوارزمی درخشانترین چهره در میان دانشمندانی بود که در دربار مأمون گرد هم آمده بودند. او کتب و آثاری را در علوم جغرافیا و نجوم تدوین نمود که سیصد سال بعد به وسیله آتل هارت انگلیسی به لاتین ترجمه و در اختیار علمای اروپا قرار گرفت
ولی دو اثر او در ریاضیات نام او را جاودانی ساختند. یکی از آنها حل المسائل علمی ، برای زندگی عملی، با عنوان جبر و مقابله بود. مترجمی که در قرون وسطی این اثر را برگرداند نیز همان نام عربی را برای آن برگزید و اولین کلمة عنوان کتاب یعنی « الجبر» را برای همیشه در ریاضیات تحت عنوان Algebra به جای ماند ( گذاشت ).
دومین اثر خوارزمی که نامش را جاودان ساخت ، همان کتاب آموزشی فن محاسبه بود که در آن طریقة استفاده از اعداد هندی را می آموخت. نوشتن اعداد ، جمع و تفریق ، نصف کردن و دو برابر کردن ، ضرب، تقسیم و محاسبات کسری. این کتابچه نیز به اسپانیا آورده و در اوایل قرن دوازدهم میلادی به لاتین برگردانده شد. ترجمة آن از عربی به لاتین با این جمله آغاز می گردد: «چنین گفت الگوریتمی ( خوارزمی ) ، بگذار خدا را شکر گوییم، سرور و حامی ما.»
Dixit algorithmi : lavdes deo rectori nostri atque defensori dicamus dignos از دیگر دانشمندان اسلامی که در رشد دانش ریاضی بسیار مؤثر بودند می توان از ابوالوفای بوزجانی( 328-388 هـ. ق. ) نام برد.
ابوالحسن احمدبن ابراهیم اقلیدسی
(شکوفایی:341/952-953، دمشق)،
در هیچ کتاب مأخذی نام اقلیدسی نیامده است و فقط از تنها نسخه کتابش به نام کتاب الفصول فی الحساب الهندی (استانبول، ینی جمع، 802) شناخته میشود، که در سرلوحه آن نام مؤلف آمده و نوشته شده که کتاب در دمشق به سال 341/952-953 به رشته تحریر درآمده است. نسخه خطی موجود رد 552/1157 رونویس شده است. مولف در مقدمه کتاب میگوید که سفر بسیار کرده، و هر کتابی در حساب هندی را که به دست آورده خوانده، و از هر ریاضیدان سرشناسی که دیده چیزی آموخته است. صفت «اقلیدسی» به نام همه کسانی افزوده میشد که از اصول اقلیدس برای تدریس رونویس تهیه میکردند؛ پس شاید که وی معاش خود را از این راه تأمین میکرده است. قرینههای داخلی نشان میدهد که وی در تعلیم حساب هندی تجربهای داشته، زیرا که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
وظائف مسلمانان در برابر پیامبر (ص)
از مسائلى که قرآن به آن اهمیت خاصى داده است، وظیفه جامعه اسلامى نسبت به پیامبر گرامى است، ما در این بخش به وظائف دهگانهاى که قرآن از آنها یاد مىکند، اشاره مىنمائیم و تشریح خصوصیات این وظائف از قلمرو بحث ما بیرون است .
1- اطاعت از پیامبر (ص)
پیامبر گرامى را از آن نظر که وحى الهى را از مقام ربوبى دریافت مىکند، نبى (آگاه از اخبار غیبى) و از آن نظر که مأمور به ابلاغ پیامى از جانب خدا به مردم است، رسول مىنامند، پیامبر در این دو مقام، فاقد امر و نهى و اطاعت و عصیان است و وظیفهاى جز پیامگیرى و پیام رسانى ندارد و لذا قرآن درباره او مىفرماید: «ما على الرسول الا البلاغ و الله یعلم ما تبدون و ما تکتمون (مائده /99): براى رسول وظیفهاى جز ابلاغ نیست و خدا از آنچه که آشکار مىسازید و یا پنهان مىدارید، آگاه است».اگر قرآن در قلمرو رسالت، براى رسول حق اطاعت قائل مىشود و مىفرماید: «و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله (نساء /64): هیچ رسولى را اعزام نکردیم مگر اینکه به فرمان خدا، از او اطاعت شود»، مقصود اطاعت طریقى است نه موضوعى، یعنى به پیامهاى او گوش فرا دهند و به گفتههاى او مانند انجام نماز و پرداخت زکات جامعه عمل بپوشانند، انجام چنین وظائفى در حقیقت، اطاعت فرمان خدا است، نه اطاعت پیامبر، هر چند به صورت ظاهر اطاعت پیامبر نیز به شمار مىرود و قرآن ماهیت این نوع اطاعتها را در آیه دیگر به صورت روشن بیان مىکند و مىفرماید: «من یطع الرسول فقد اطاع الله (نساء /80): هر کس رسول را فرمان برد، خدا را فرمان برده است».بنابراین، در بعضى از موارد که قرآن براى رسول به عنوان رسالت حق اطاعت قائل شده است، اطاعت حقیقى او نیست، بلکه اطاعت خدا است و به گونهاى به او نیز نسبت داده مىشود از این جهت قرآن شخصیت رسول را از «مقام رسالت» چنین ترسیم مىکند: «انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر (غاشیه /1-22): یادآورى کن تو تذکر دهندهاى، نه مسلط بر آنها».در قلمرو اطاعت: در حالى که رسول گرامى یادآور و آموزنده و پیام رسانى بیش نیست، گاهى از جانب خدا داراى مقام امامت شده و «مفترض الطاعه» مىگردد که با توجه به آن، خود شخصاً داراى مقام امر و نهى مىشود.در این قلمرو، پیامبر فقط گزارشگر وحى، و پیام رسان الهى نیست، بلکه رئیس دولت اسلامى است که براى تنظیم امور امت، باید به نصب و عزل فرماندهان و قاضیان و اعزام سپاه و عقد معاهدات بپردازد.رسول گرامى آنگاه حقیقتاً داراى امر و نهى مىگردد که از طرف خدا به عنوان زمامدار مسلمانان، قاضى و داور آنان، و مدیر کلیه شؤون اجتماعى و سیاسى واقتصادى و دینى معرفى گردد؛ در این هنگام است که او علاوه بر اطاعت طریقى، داراى حق اطاعت موضوعى مىگردد که فرمانبر از دستورات او مایه پاداش، و نافرمانى موجب کیفر مىگردد.قرآن روى اطاعت پیامبر در موارد زیادى تکیه مىکند و بر مفسر محقق لازم است میان دو نوع اطاعت (طریقى و موضوعى) فرق بگذارد و آیات را بر دو نوع تقسیم کند.الف: گروهى که بر اطاعت رسول فرمان مىدهند و قرائن گواهى مىدهد که مقصود از اطاعت او، همان انجام دستورات الهى است که او تبلیغ مىکند، مانند انجام فرائض و دورى از محرمات در این صورت اطاعت رسول راهى است براى اطاعت خدا،و خود رسول در حقیقت، اطاعت و عصیانى ندارد.ب: گروهى که او را به عنوان «اولى الامر» و فرمانده وقاضى و داور معرفى مىکند و دست او را در تنظیم امور اجتماع باز نهاده و به او حق امر و نهى مىدهد در چنین مواردى، اطاعت او خود، موضوعیت پیدا مىکند و داراى احکام و خصائص مىگردد.آیات مربوط به بخش نخست به خاطر کثرت، نیاز به بیان ندارد، مهم آیات مربوط به بخش دوم است که برخى را یادآور مىشویم: 1- «اطیعو الله و اطیعوا الرسول و اولى الامرمنکم (نساء /59) : خدا را اطاعت کنید و رسول و صاحبان فرمان از خود را اطاعت کنید».شکى نیست که رسول در آیه، خود از افراد «اولى الامرمنکم» مىباشد و به خاطر احترام بیشتر از وى، جداگانه از او نام برده شده، و (اولى الامر» زمامداران واقعى جامعه اسلامى هستند که از جانب خدا به این مقام نائل شدهاند و به خاطر داشتن چنین مقامى، داراى امر و نهى واقعى بوده و براى خود اطاعت و عصیانى دارند.2- «فلا و ربک لا یومنون حتى یحکموک فیما شجربینهم ثم لا یجدوا فى انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیماً (نساء /65): چنین نیست، سوگند به پروردگار تو، مؤمن نخواهند بود مگر این که تو را در اختلافهاى خود داور قرار دهند آنگاه از داورى تو در دل، احساس ناراحتى نکنند و کاملاً تسلیم گردند».در این مورد رسول خدا به صورت قاضى و داورى، تجلى نموده و براى حفظ نظام داراى مقام امر و نهى خواهد بود و اگر مطاع نباشد و دستورهاى او اجراء نگردد، داورى مختل، و هرج مرج بر جامعه حاکم مىگردد.3- «فلیحذر الذّین یخالفون عن امره ان تصیبهم فتنه او یصیبهم عذاب الیم (نور /63): آنان که با فرمان پیامبر مخالفت مىورزند از آن بترسند که فتنه و یا عذاب دردناکى دامنگیر آنان گردد».جمله «عن امره» حاکى از آن است که پیامبر در این چشم انداز گذشته بر مقام تبلیغ و تبیین شریعت، امر و فرمان دارد که مخالفت آن، داراى واکنش سختى است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
زندگی نامه دانشمدان مسلمانان
نقش مسلمانان در پیشرفت ریاضیات
مسلمانان علم ریاضی ، خاصه جبر و مقابله را به گونه ای پیشرفت دادند که می توان گفت آنان موجد این علم می باشند.اگر اصول و مبادی علم ریاضیات قبل از اسلام در دنیا وجود داشت ، لکن مسلمین انقلابی در آن ایجاد کردند و از جمله اینکه قبل از دیگران جبر و مقابله را در هندسه بکار بردند.
جبر و مقابله تا بدانجا مورد توجه آنان بود که مأمون عباسی در قرن سوم هجری ( قرن نهم میلادی ) به ابومحمد بن موسی ، یکی از ریاضیدانهای دربار خود امر کرد کتاب سادة عام الفهمی در جبر و مقابله تآلیف نماید.
محمدبن موسی ( فوت در سال 257 یا 259 هـ. ق. ) یکی از سه برادر دانشمندی بود که به بنوموسی شهرت داشتند.در نیمةدوم قرن سوم هجری ثابت بن قره( 221-228 هـ. ق. )طبیب ،ریاضیدان و منجم حوزه علمی بغداد خدمات بسیاری را در زمینه ترجمه کتابهای علمی از زبانهای سریانی و یونانی به زبان عربی انجام داد.
وی دارالترجمه ای تأسیس کرد که بسیاری از دانشمندان آشنا به زبانهای خارجی در آن کار میکردند. در این دارالترجمه بسیاری از آثار یونانیان نظیر آپولونیوس ، اقلیدس ، ارشمیدس ، تئودوسیوس ، بطلمیوس ، جالینوس و ائوتوکیوس به وسیله او یا تحت سرپرستی وی به عربی ترجمه شد.
ابو حفض یا ابوالفتح الدین عمر بن ابراهیم نیشابوری مشهور به خیام نیشابوری از برجسته ترین حکما و ریاضی دانان جهان در سال 329 ه.ق در نیشابور به دنیا آمد .خیام کمتر می نوشت و شاگرد می پذیرفت ، وی برای کسب دانش به خراسان و عراق نیز سفر کرد . به واسطه تبحر و دانش عظیمی که در ریاضیات و نجوم داشت ، از سوی ملکشاه سلجوقی فراخوانده شد، ملکشاه به او احترام می گذاشت و خیام نزد او قرب و منزلت ویژه ای داشت . او بنا به خواست ملکشاه در ساخت رصدخانه ملکشاهی و اصلاح تقویم با سایر دانشمندان همکاری داشت . حاصل کارش در این زمینه تقویم جلالی آن است که هنوز اعتبار و رواج دارد و تقویم او از تقویم گریگور یابی دقیق تر است .
یکی دیگر از دانشمندان اسلامی که تحولی عظیم در علم ریاضی پدید آورد ابوعبدالله محمدبن موسی خوارزمی( متوفی 232 هـ. ق. ) است.این ریاضیدان ، منجم، جغرافیدان و مورخ ایرانی یکی از منجمین دربار مأمون خلیفه بود. وی در بیت الحکمه مشغول کار بود. بیت الحکمه مؤسسه علمی معروفی بود که مأمون خلیفة عباسی ( 198-218 هـ. ق. ) به تقلید از دارالعلم قدیم جندیشاپور در بغداد تأسیس کرد. ظاهراً فعالیت عمدة این مرکز ترجمة آثار علمی و فلسفی یونانی به عربی بود. عده ای از مترجمان برجسته و نیز کاتبان و صحافان در آنجا کار می کردند. کتابخانه ای که بدین طریق فراهم آمد و عنوان خزانه الحکمه داشت از زمان هارون الرشید و برامکه سابقه داشت.
از مؤسسات وابسته به بیت الحکمه رصدخانه ای در بغداد و رصدخانه ای در دمشق بود که منجمین و ریاضیدانان اسلامی در آنجا به رصد کواکب و فراهم کردن زیجها (جداولی که از روی آن به حرکت اجرای سماوی پی می برند) اشتغال داشتند.
درباره اهمیت و ارزش آثار خوارزمی چنین آورده اند:
« خوارزمی درخشانترین چهره در میان دانشمندانی بود که در دربار مأمون گرد هم آمده بودند. او کتب و آثاری را در علوم جغرافیا و نجوم تدوین نمود که سیصد سال بعد به وسیله آتل هارت انگلیسی به لاتین ترجمه و در اختیار علمای اروپا قرار گرفت
ولی دو اثر او در ریاضیات نام او را جاودانی ساختند. یکی از آنها حل المسائل علمی ، برای زندگی عملی، با عنوان جبر و مقابله بود. مترجمی که در قرون وسطی این اثر را برگرداند نیز همان نام عربی را برای آن برگزید و اولین کلمة عنوان کتاب یعنی « الجبر» را برای همیشه در ریاضیات تحت عنوان Algebra به جای ماند ( گذاشت ).
دومین اثر خوارزمی که نامش را جاودان ساخت ، همان کتاب آموزشی فن محاسبه بود که در آن طریقة استفاده از اعداد هندی را می آموخت. نوشتن اعداد ، جمع و تفریق ، نصف کردن و دو برابر کردن ، ضرب، تقسیم و محاسبات کسری. این کتابچه نیز به اسپانیا آورده و در اوایل قرن دوازدهم میلادی به لاتین برگردانده شد. ترجمة آن از عربی به لاتین با این جمله آغاز می گردد: «چنین گفت الگوریتمی ( خوارزمی ) ، بگذار خدا را شکر گوییم، سرور و حامی ما.»
Dixit algorithmi : lavdes deo rectori nostri atque defensori dicamus dignos از دیگر دانشمندان اسلامی که در رشد دانش ریاضی بسیار مؤثر بودند می توان از ابوالوفای بوزجانی( 328-388 هـ. ق. ) نام برد.
ابوالحسن احمدبن ابراهیم اقلیدسی
(شکوفایی:341/952-953، دمشق)،
در هیچ کتاب مأخذی نام اقلیدسی نیامده است و فقط از تنها نسخه کتابش به نام کتاب الفصول فی الحساب الهندی (استانبول، ینی جمع، 802) شناخته میشود، که در سرلوحه آن نام مؤلف آمده و نوشته شده که کتاب در دمشق به سال 341/952-953 به رشته تحریر درآمده است. نسخه خطی موجود رد 552/1157 رونویس شده است. مولف در مقدمه کتاب میگوید که سفر بسیار کرده، و هر کتابی در حساب هندی را که به دست آورده خوانده، و از هر ریاضیدان سرشناسی که دیده چیزی آموخته است. صفت «اقلیدسی» به نام همه کسانی افزوده میشد که از اصول اقلیدس برای تدریس رونویس تهیه میکردند؛ پس شاید که وی معاش خود را از این راه تأمین میکرده است. قرینههای داخلی نشان میدهد که وی در تعلیم حساب هندی تجربهای داشته، زیرا که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان مقاله: رفتار غربیان و مسلمانان در قبال آخر الزمان
آخر الزمان و اتفاقات مربوط به آینده و سرانجام عالم از جملة موضوعاتی است که مورد توجه هر انسانی با هر آئین و مذهب است. در بررسی تاریخی و اساطیری اقوام مختلف درمی یابیم همیَشة صحبت از دو جبهة بوده است که یک جبهة مظهر خوبی و پاکی است و جبهة دیگر مظهر پلیدی و زشتی که در پایان دنیا یعنی آخر الزمان جنگ بزرگی بین این دو جبهه اتفاق خواهد افتاده و نهایتا" بعد از سختی های زیاد پیروزی با جبهة حق است از جمله می توان در میان ملل و اقوام مختلف به برهمنان هندی، کائنان معابد --- عالمان بودایی و اساطیر ایرانی و یونانی اشاره کرد.
و همه ادیان آسمانی و بیشتر مکاتب بشری دربارة پایان تاریخ اظهار نظر کرده اند در همة پیشگویی های مربوط به آخرالزمان خبرهای وحشتناک و نگران کننده ای وجود دارد. در متون زرتشتی به ظرافت از دورة --- بشر در پایان جهان یاد شده است که آشوب ها و بلاهای زیادی خواهد بود که با ظهور منجی (سوشیانس) پایان می پذیرد.
ادیان ابراهیمی بیش از آیین ها و مکاتب دیگر بر آخر الزمان تأکید داشته اند. به طوری که در عهد عتیق و عهد جدید به آن اشاره شده است.
و این سیر پرداختن به آینده به اشکال مختلف در همه اقوام و ادیان از گذشته تا حال ادامه داشته و امروز در غرب به اوج خود رسیده است به طوری که با تأسیس مراکز اطلاعاتی و استراتژیک به مطالعه آینده جهان پرداخته و به دنبال ترسیم نقشه ای برای آیندة جهان و پایان آن آنطور که می خواهند هستند.
و حال جالب است با همة شواهد و قراین و استناداتی که وجود دارد هنوز کسانی هستند که بحث آینده و آخر الزمان برایشان جلب توجه نکرده است و طرح اینگونه موضوعات را به ذهن گرایی و تخیل انسان ها نسبت می دهند شاید بتوان گفت که این افراد دو گروه هستند.
گروه اول کسانی که مایل اند بحث آخر الزمان را کم رنگ جلوه دهند و مردم را به شعار آسوده بخوابید که ما بیداریم تشویق نمایند. که در واقع این ها همان افرادی هستند که خداوند می فرماید فی قلوبهم مرض
گروه دوم افرادی هستند که منظرهای محدود و ناقصی دارند مانند فردی که سرخود را روی یک قالی خم نموده است و فضای دید خود را محدود ساخته است. وقتی از این فرد می خواهیم که آن چه را می بیند توصیف کند خواهد گفت لکه های رنگی که هیچ ارتباطی با هم ندارند. حال از این فرد می خواهیم که سر خود را بالاتر بیاورد و از فضای بالاتری به آن نگاه کند آن گاه خواهد توانست توصیف بهتر و دقیق تری نماید. حال اگر از همین فرد بخواهیم در فضای بالاتری قرار گیرد به طوری که به همة قالی اشراف پیدا کند، آن گاه خواهد گفت که چقدر این قالی زیباست.
بله؛ افراد گروه دوّم به دلیل منظر محدود خود نسبت به آینده و آخرالزمان می توانند تبین و برداشت درستی داشته باشند. ما در این مقاله سعی کرده ایم در راستای اهمیت بحث پرداختن به آینده به جبهه بندی حق و باطل بپردازیم و رفتار غربیان و مسلمانان را مورد بررسی قرار دهیم.
جایگاه آخر الزمان و جبهه بندی حق و باطل در قرآن کریم:
قرآن کریم--- لِکُلِّ شیء است یعنی تعیین کنندة همه چیزها است پس باید به موضوع آخرالزمان و جبهه بندی حق و باطل در آن تبیین شده باشد. خداوند در قرآن از دو گروه بسیار ذکر می کند یکی گروه کافران و دیگری گروه مؤمنان.
بر اساس آیات قرآن مؤمنان کسانی هستند که به خداوند، رسولان و یوم آخر ایمان دارند و نقطة مقابل مؤمنین کفار هستند، کفار به لحاظ تفسیرشان از باطل و مؤمنین از حق تبعیت می کنند. پس براستی خداوند حق است و غیر از خدا باطل.
در بررسی آیات فوق به این نتیجه می رسیم که افراد به دو گروه تقسیم می شوند گروهی که در جبهه حق هستند و گروه دیگر گروه باطل است.
صفحه 3 نبود»
صفحه 4:
نگاهی قرآنی به سیر جبهه بندی حق و باطل در قرآن:
همان طور که مطرح شده جبهة حق مربوط به خداوند و اهل ایمان است و خداوند می خواهد حق را به وسیلة حاکمانش احقاق نماید. لذا خداوند موجودی خلق می کند تا خلیفه الله باشد و مجرایی باشد برای خدایی خداوند در زمین که این موضوع در آیات 29 و 30 سورة بقره توضیح داده شده است. و إذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی ارض خلیفه. خداوند می خواهد در زمین با جعل خلیفة خود حکومت حق را آغاز نماید. لذا از همة ملائک می خواهد که بر آدم (ع) سجده نمایند. وَ إذ قالَ قال لِلْملائکه اسجُدُوا لِآدمَ فَسَجدوا الا ابلیس.
همة ملائک بر آدم (ع) سجده کردند الا ابلیس و از این جا جبهة باطل شکل گرفت. اَبی واستکبر و کانَ من الکافرین. که ابا کرد و از کافرین قرار گرفت.
بنابراین ابلیس با کار خود جبهة باطل را شکل داد و به عزت خداوند سوگند خورد که بندگان خدا را اغواء نماید. فبعزتک لاغوینهم اجمعین. و جبهة باطل با سرکردگی شیطان شروع به اخلال در جبهة حق می نماید و با وسوسه حضرت آدم (ع) برای تناول از شجره ممنوعه باعث هبوط حضرت آدم (ع) می گردد خداوند می فرماید: ----- لهی الشیطان.
پس شیطان موجب لغزش آن ها از بهشت شد و آنان را از آن چه در آن بودند بیرون کرد و این هنگام به آن ها گفتیم همگی به زمین هبوط کنید در حالی که بعضی دشمن دیگر خواهید بود و برای شما در زمین تا مدت معینی قرارگاه و وسیلة بهره برداری خواهد بود (36 بقره)
بنابراین در قالب یک برنامه الهی برای ملک کبیر چنین ماجرایی رخ می دهد و در زمین جبهة حق و باطل در مقابل هم قرار می گیرند.
در جبهة حق حضرت آدم (ع) است که خداوند او را به وسیلة ابتدا به کلمات توبه می دهد و او را دعوت به تبعیت از هدایت می کند و در نقطة مقابل جبهة دشمن و سردسته آن ها را توسری می زند. شاید این سئوال مطرح گردد مگر جبهة حق را خدا ولایت نمی کند پس چرا از ابتدا جبهة باطل را ایجاد می کند و به جبهة باطل فرصت و توان انجام کار می دهد؟
بله؛ خداوند ولی جبهة حق است و دوست دارد جبهة حق رشد داده شود به همین دلیل خداوند فضاسازی می کند و به جبهة باطل مهلت می دهد تا رشد کند. تشکیل دولت و لشکر