لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
مفهوم عدالت در حقوق
الف) مفهوم عدالت
تعریف عدالت
«عدالت» مفهومی است که بشر از آغاز تمدن خود میشناخته و برای استقرار آن کوشیده است.([۱]) مشاهده طبیعت و تاریخ رویدادها، و اندیشه در خلقت، از دیرباز انسان را متوجه ساخت که آفرینش جهان بیهوده نبوده و هدفی را دنبال میکند.([۲]) انسان نیز در این مجموعه منظم و با هدف قرار گرفته و با آن همگام و سازگار است. بنابراین، هر چیزی که در راستای این نظم طبیعی باشد، درست و عادلانه است.حقوق نیز از این قاعده بیرون نبوده و مبنای آن در مشاهده موجودات و اجتماعهای گوناگون است. پس، از ملاحظه «آنچه هست» میتوان به جوهر «آنچه باید باشد» دست یافت. به بیان دیگر، در شیوه ارسطویی جستجوی عدالت، واقعگرایی و پایه آن مشاهده و تجربه است. ([۳])
این مقاله جای تفصیل برای ملاحظه سیر تاریخی عقاید نیست، ولی تعریفهای مهمی از عدالت را بیان میکند.
افلاطون و عدالت اجتماعی
افلاطون در کتاب «جمهوری» به تفصیل از عدالت سخن میگوید. ([۴]) به نظر او عدالت آرمانی است که تنها تربیتیافتگانِ دامان فلسفه به آن دسترسی دارند و به یاری تجربه و حس نمیتوان به آن رسید. عدالت اجتماعی در صورتی برقرار میشود که «هر کس به کاری دست زند که شایستگی و استعداد آن را دارد، و از مداخله در کار دیگران بپرهیزد». پس، اگر تاجری به سپاهیگری بپردازد، یا یک فرد سپاهی، حکومت را به دست گیرد، نظمی که لازمه بقا و سعادت اجتماع است به هم خواهد ریخت و ظلم جانشین عدلخواهی شد.
حکومت، شایسته دانایان و خردمندان و حکیمان است و عدل آن است که هر کسی بر موضع خود قرار گیرد و، به جای پول و زور، خرد بر جامعه حکومت داشته باشد.
بی گمان، مقصود افلاطون طبقاتی کردن جامعه به شیوه خوانسالاران نبوده. زیرا، در جامعه آرمانی او اوصاف سپاهیگری، حکمت و تجارت اکتسابی است نه ارثی، و معیار توصیف اشخاص، زمان اشتغال است نه ولادت. با وجود این، بر او خرده گرفتهاند که چرا وضع شغل و معلومات شخص، او را به حکم طبیعت، تنها سزاوار کاری معین میکند، چندان که تجاوز از آن ستمگری باشد. وانگهی، تقسیم میان آزادمردان و بردگان نیز در این طبقهبندی میگنجد: چنان که ارسطو بر همین پایه ادعا کرد که بعضی از مردم به حکم طبیعت، بردهاند و باید در همین وضع باقی بمانند.([۵])
نفس آدمی نیز به عدالت نیازمند است، و هنگامی این فضیلت به دست میاید که هر یک از قوا در جای خود قرار گیرند و نظمی خاص بر روابط آنها حکمفرما باشد. تمام قوای انسانی، مانند خشم و شهوت، باید زیر فرمان عقل قرار گیرند و هر کدام عهدهدار وظیفه خود شوند. ([۶]) مانند این مضمون را در ادبیات و حکمت و فقه نیز فراوان میتوان دید، که نشانه نفوذ افکار حکیم دانای یونانی است. از جمله در مثنوی مولوی میخوانیم: عدل چه بود وضع اندر موضعش ظلم چه بود وضع در ناموقعش نیست باطل هر چه یزدان آفرید از غضب و زحلم و زنضج و مکید خیر مطلق نیست زینهار هیچ چیز شر مطلق نیست زینها هیچ چیز نفع و ضر هر یکی از موضع است علم از این رو واجبست و نافعست([۷]) همچنین از شیخ طوسی از کتاب مبسوط نقل شده است که : «ان العدل فی اللغه، ان یکون الانسان متعادل الاحوال متساویا»([۸]) در تفسیر «المیزان» (ج ۱، ص ۳۷۱) عدالت با این عبارت تعریف شده است: «و هی اعطاء کل ذی حق من القوی حقه، و وضعه فی موضعه الذی ینبغی له» و این مضمونها نفوذ اندیشههای افلاطون را در این زمینه نشان میدهد. چنان که گفته شد، افلاطون، که مفهوم عدالت را در جامعهای با فضیلت جستجو میکند، عدالت اجتماعی را در حاکمیت دانشمندان و خردمندان میبیند و تجاوز از آن را ظلم میشمارد. ارسطو و اعطای حق به سزاوار آن به نظر ارسطو، عدالت دارای دو معنی خاص و عام است: ([۹]) عدالت به معنی عام شامل تمام فضایل است. زیرا هر کس به کار ناشایستهای دست زند، ستم کرده است. سعادت واقعی از آن کسی است که با فضیلت باشد و از دستورهای عقل اطاعت کند. فضیلت انسان دو آفت بزرگ دارد: افراط و تفریط، که بایستی از هر دو پرهیز کرد. میانهروی و اعتدال، میزان تشخیص رذایل از فضایل است؛ پس تهور و ترس هر دو مذموم و حد وسط بین آنها یعنی شجاعت فضیلت است؛ همچنان که سخاوت میانه بخل و تبذیر، و مناعت و تواضع، اعتدال میان تکبر و زبونی است. در آخرین تحلیل، میتوان گفت: عدالت به معنی عام، «تقوای اجتماعی» است. ([۱۰]) در نظر ارسطو انسان، به حکم طبیعت، نه خواهان فضیلت و کمال است، نه گریزان از آن. فطرت انسان بسیط است و فضیلت و عدالت اکتسابی؛ منتها، طبیعت او به گونهای است که میتواند خود را با آنچه کسب کرده سازگار کند و با خو کردن به آن، به کمال یابد. این مفهوم عدالت نیز در اخلاق و حکمت اسلامی نفوذ کرده است: از جمله در کتاب اخلاق عالم آرا (محسنی) میخوانیم که: «عدالت جامع فضایل است و مانع رذایل» و در توجیه آن مینویسد: «به جهت وحدت تناسبی است که در میان اجرای متباینه به هم میرسد و کثرت را به صورت وحدانی جلوه میدهد و آنجا که حضرت خیر الانام به کلام معجز نظام (خیر الامور اوسطها) به خیریت اوساط تصریح فرموده، شرف عدالت را بر وجهی ابلغ بیان نموده....» (ص ۳۴) . خواجه نصیر الدین طوسی نیز در کتاب اخلاق ناصری مینویسد: «اما انواعی که در تحت جنس عدالت است دوازده است: اول صداق، دوم الفت، سوم وفا، چهارم شفقت، پنجم صله رحم، ششم مکافات، هفتم حسن شرکت، هشتم حسن قضا، نهم تودد، دهم تسلیم، یازدهم توکل، دوازدهم عبادت...». ([۱۱]) عدالت، به معنی خاص کلمه، برابر داشتن اشخاص و اشیاء است. هدف عدالت همیشه تامین تساوی ریاضی نیست. مهم این است که بین سود و زیان و تکالیف و حقوق اشخاص، تناسب و اعتدال رعایت شود. پس، در تعریف عدالت میتوان گفت: «فضیلتی است که به موجب آن باید به هر کس آنچه را که حق اوست داد.» ارسطو عدالت را به معاوضی و توزیعی تقسیم میکند: مقصود از عدالت معاوضی، تعادل میان دو عوض در معامله است، به گونهای که یکی از دو طرف قرارداد نتواند به بهای فقر دیگری، ثروتمند شود یا هر دو عوض را به دست آورد. این مفهوم عدالت خود به خود در قرارداد به دست میاید، ولی ضمانت اجرای آن، جبران خساراتی است که زیان دیده را به وضع متعادل بازگرداند و برابری را تامین کند. بر عکس، عدالت توزیعی، مربوط به تقسیم ثروت و مناصب اجتماعی و ناظر به زندگی عمومی و نقش دولت است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
مفهوم حسابرسى
حسابرسى به مفهوم اعم کلمه عبارت از هرگونه رسیدگى است که به منظور تائید یا اظهارنظر نسبت به درستى هرگونه مدارک و اسناد مالى توسط شخصى مستقل از تهیه کننده یا تهیه کنندگان آن مدارک و اسناد بهعمل آید ـ چنین رسیدگى علاوه بر تجزیه و تحلیل مدارک و اسناد موردنظر و تطبیق آنها با مستندات اولیه، طبعاً شامل پژوهش در اطراف چگونگى معاملاتى که اسناد و مدارک مذکور نشان دهندهٔ نتایج حاصله از آنها است و بهطور کلى هرگونه اقدامى که براى نیل به هدف فوق لازم باشد نیز خواهد بود.
پشت این تعریف دنیاى حرفهاى گستردهاى وجود دارد. در سیستم اقتصادى امروز دنیا، انتقال و گزارش اطلاعات مالى و اقتصادى صحیح به مراکز تصمیمگیرى داراى اهمیتى شگرف است. یکى از خصوصیات این اقتصاد گسترده وجود سازمانهاى بزرگ دولتى و خصوصى است که با سرمایههاى هنگفت و گاه بسیار هنگفت فعالیتهاى اقتصادى بهخصوصى را در یک منطقه یا در سرتاسر کشور و یا حتى در اقصى نقاط جهان اداره مىکنند. براى مدیرانى که در رأس این سازمانهاى وسیع قرار دارند امکان نظارت بر تمام جزئیات کار در کارگاهها و ادارات و شعب چنین مؤسسات بزرگى وجود ندارد. و بنابر این ناچار هستند داورى خود را نسبت به نیک و بد جریان امور، و همچنین تصمیماتى را که در رابطه با طرحها و برنامههاى آینده اتخاذ مىکنند، بر مبناء گزارشهاى مالى و اطلاعات دیگرى که از ناحیهٔ دستگاه و یا خارج از آن بهدست آنها مىرسد بنیان نهند.
همچنین سهامداران خُرد و درشت که احتمالاً اندوختههاى سالیان دراز خود را در اختیار شرکتهاى سهامى گوناگون مىگذارند براى آگاهى از چگونگى اداره سرمایههاى خود و اطمینان از درستى عمل و کارآئى مدیران و گردانندگان امور این شرکتها هیچ وسیلهٔ دیگرى جز صورتهاى مالى و گزارشهاى سالیانه هیئت مدیره و توضیحاتى که ممکن است در مجمع عمومى در اختیار سهامداران قرار داده شود ندارند. دولت نیز که سهمى عمده از منابع مالى ملى را بهصورتهاى گوناگون براى انجام وظایف و برنامههاى خود به مصرف مىرساند، از بررسى اطلاعات مالى و آمارى براى اطمینان از درستى پیدایش و صرف این منابع و وجوه بىنیاز نیست. بهعلاوه قسمت عمده درآمد داخلى دولت از طریق وصول مالیات بَر درآمد شرکتها و سایر اشخاص حقوقى و دارندگان مشاغل و مؤسسات بهدست مىآید. طبیعى است که در این زمینه هم دولت نیاز به اخذ و تحصیل گزارشهاى دقیق مالى مربوط به این مؤسسات و اشخاص دارد .
کیست که بگوید این اطلاعات مالى که بهصورت ترازنامهها و صورتهاى سود و زیان و منابع و مصارف وجوه و انواع و اقسام جداول اطلاعاتى پیوست آنها و تعدیلاتى که در ارقام بهعمل آمده، یا باید بهعمل آید، درست است و مىتوان به آن اعتماد داشت و روى آن حساب کرد؟ نظام اقتصاد جهان امروز بر مبناء مطالعهٔ عمیق فعالیتهاى صنایع و مؤسسات بازرگانى و خدماتى و اطلاع دقیق از ارقام مربوط به نتایج حاصله از این فعالیتها استوار است. موفقیت و بهبودى اقتصاد کشور، چه در جریان فعالیتهاى روزانه و چه در اجراء برنامههاى بلند مدت، منوط به گزارش صحیح اطلاعات مالى است. چگونه باید نسبت به درست بودن یا حداقل قابلقبول بودن این اطلاعات مالى و محاسبهٔ صحیح این همه آمار و اعداد و ارقام اطمینان لازم حاصل شود؟ سهمى عمده از پاسخ به این سؤالها مربوط به چگونگى وظیفهاى است که حسابرسان در امر رسیدگى به این گزارشها و اطلاعات و آمار ایفاء مىکنند.
همچنین سهامداران خُرد و درشت که احتمالاً اندوختههاى سالیان دراز خود را در اختیار شرکتهاى سهامى گوناگون مىگذارند براى آگاهى از چگونگى اداره سرمایههاى خود و اطمینان از درستى عمل و کارآئى مدیران و گردانندگان امور این شرکتها هیچ وسیلهٔ دیگرى جز صورتهاى مالى و گزارشهاى سالیانه هیئت مدیره و توضیحاتى که ممکن است در مجمع عمومى در اختیار سهامداران قرار داده شود ندارند. دولت نیز که سهمى عمده از منابع مالى ملى را بهصورتهاى گوناگون براى انجام وظایف و برنامههاى خود به مصرف مىرساند، از بررسى اطلاعات مالى و آمارى براى اطمینان از درستى پیدایش و صرف این منابع و وجوه بىنیاز نیست. بهعلاوه قسمت عمده درآمد داخلى دولت از طریق وصول مالیات بَر درآمد شرکتها و سایر اشخاص حقوقى و دارندگان مشاغل و مؤسسات بهدست مىآید. طبیعى است که در این زمینه هم دولت نیاز به اخذ و تحصیل گزارشهاى دقیق مالى مربوط به این مؤسسات و اشخاص دارد.
کیست که بگوید این اطلاعات مالى که بهصورت ترازنامهها و صورتهاى سود و زیان و منابع و مصارف وجوه و انواع و اقسام جداول اطلاعاتى پیوست آنها و تعدیلاتى که در ارقام بهعمل آمده، یا باید بهعمل آید، درست است و مىتوان به آن اعتماد داشت و روى آن حساب کرد؟ نظام اقتصاد جهان امروز بر مبناء مطالعهٔ عمیق فعالیتهاى صنایع و مؤسسات بازرگانى و خدماتى و اطلاع دقیق از ارقام مربوط به نتایج حاصله از این فعالیتها استوار است. موفقیت و بهبودى اقتصاد کشور، چه در جریان فعالیتهاى روزانه و چه در اجراء برنامههاى بلند مدت، منوط به گزارش صحیح اطلاعات مالى است. چگونه باید نسبت به درست بودن یا حداقل قابلقبول بودن این اطلاعات مالى و محاسبهٔ صحیح این همه آمار و اعداد و ارقام اطمینان لازم حاصل شود؟ سهمى عمده از پاسخ به این سؤالها مربوط به چگونگى وظیفهاى است که حسابرسان در امر رسیدگى به این گزارشها و اطلاعات و آمار ایفاء مىکنند.
امروزه در بسیارى از کشورهاى جهان و تا اندازهاى در کشور ما نیز، صورتهاى مالى حسابرسى شده وسیلهٔ مناسبى براى نقل و انتقال و ابلاغ اطلاعات صحیح و به موقع و به مورد مالى در خصوص مؤسسات و شرکتها و بانکها و حتى اشخاص عمده از قبیل مقاطعهکاران و بالاخره دستگاههاى دولتى و در نهایت امر دولت مرکزى تلقى مىشود. منظور از صورتهاى مالى حسابرسى شده، ترازنامه و صورت سود و زیان و سایر جداول و یادداشتهاى مربوطه است که به وسیلهٔ یک یا چند حسابرس مستقل مورد حسابرسى قرار گرفته و عقیدهٔ حرفهای این حسابرس یا حسابرسان نسبت به درستى و قابل بودن آنها در طى گزارشى موسوم به گزارش حسابرسى ابراز شده باشد.
بسیارى از اصطلاحاتى که در زمینهٔ دانشهاى حسابدارى و حسابرسى مستقل بهکار مىروند در بادى امر بهصورت ترجمه یا اقتباس از اصطلاحات و کلمات خارجى وارد زبان ما شدهاند ـ از آنجا که این اصطلاحات برحسب آنکه از متون فرانسوی، انگلیسى و یا آمریکائى و غیره به زبان فارسى راه یافته باشند متفاوت مىباشند، گاه تعمیرات و مفاهیم متفاوتى به ذهن خواننده القاء مىشود، لذا در انتهاء کتاب فرهنگ مختصرى از لغات و اصطلاحات بهکار برده شده درج گردیده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
مفهوم تابع
دید کلی
مفهوم تایع یکی از مهم ترین مفاهیم علم ریاضی بوده و به همان اندازه در ریاضی اهمیت دارد که مفهوم مجموعه دارد. اغلب، می گویند تابع، کمیت متغیری است که از کمیت متغیر دیگر تبعیت می کند. برای توزیع "معمولی"، مانند:
Y=sinx ,y=x2 , y=a+bx
والی آخر، این تعریف کاملا مناسب می باشد. ممکن است اگر توابع دیگری، مانند: y=sin2x+cos2x
را در نظر بگیریم، می بینیمی که مقادیر آن تابعه دیگر تغییر نمی کند و بنابراین دیگر کمیت متغیری که از کمیت x تبعیت کند، وجود نداد.
تعریف تایع:
تناظری که به هر عنصر x از یک مجموعه x فقط و فقط یک عنصر y از یک مجموعه y رانسبت را دهد، تایع گویند. توابع را با حروف f یا حروف کوچک خطی لاتین نشان می دهیم.
مفهوم تابع از دیدگاه دیگری
از طرفی، تحت عنوان کمیت "چیزهایی" را در نظر می گیرند که آنها همه با هم قابل مقایسه باشند. یعنی "چیزهایی که" بین آن ها روابط "بیشتر" و "کم تر" و.جود دارد.
در صورتی که در ریاضیات، توابعی نیز مطالعه می شود که برای آنها این روابط تعیین نشده است، مثلا به عنوان مثال از اعداد کمپلکس (مختلط) یا به طور کلی از عناصر یک مجموعه دلخواه می توان اسم برد. توجه دقیق نشان می دهد که در مفهوم تابع وابستگی تغییرات به تغییرات متغیر مستقل آنم اندازه مهم نیست که تناظر بین مقادیر متغیر مستقل و مقادیر تابع مهم می باشد. به خصوص اگر به خاطر بیاوریم که تمامی اطلاعات راجع به تابع، می تواند از بیان گرافیکی آن استخراج گردد، و در نتیجه نباید فرض بین بیان گرافیکی تابع و خود تابع قائل شده و از طرفی
رافیک تابع مجموعه نقاطی است که هر یک از آن ها با دو مختصات y,x یعنی با (x,y) مشخص میگرند. بدین ترتیب به نظر می رسد که در تعریف تابع، مناسب است از آن خصوصیات مجموعه زوج های مرتب استفاده گردد که ویژه گرافیک تابع باشند.
قلمرو و برد تابع:
مجموعه x را قلمرو تابع و مجموعه y را برد تابع f می نامند. تابعf را از مجموعه x به مجموعه y را معمولا به صورت f:x→y y=f(x)
نشان می دهند.
مثال هایی از تابع:
1) تبدیل درجه فارنهایت به سانتیگراد را در نظر می گیریم برای هر عدد حقیقی x، درجه فارنهایت معادل است با:
درجه سانتیگراد.
فرض می کنیم y,x هر دو عدد مجموعه اعداد حقیقی باشند، در نتیجه این عمل، به هر عنصر x از مجموعه
Xعنصر یگانه f(x) از مجموعه y را نظیر می کند. اگر داشته باشیم:
پس نتیجه می گیریم برای هر مقدار x یک مقدار x از منحصر بفردی y موجود است.
f(32)=0 f(68)= 0 f(212)=0
مفهوم تابع برای سه تایی مرتب:
اگر در نظر بگیریم که خود متناظر به توسعه 3- تایی مرتب مجموعه هایی است که9 جزو اول آن زیر مجموعه از حاصل ضرب مستقیم جز دوم و سوم آن می باشد و بین عناصر این حاصل ضرب زوج هایی که اجزا اول آنها یکسان و اجزا دوم آن ها متفاوت باشند. وجود ندارد، یعنی اگر (x,z),(x,y) عناصر حاصلضرب مستقیم باشند، آنگاه y=z خواهد بود. بنابراین طبق تعریف:
3- تایی (f,x,y) را تابع گویند، هر گاه:
(1) باشد.
(2) F زوج هایی نداشته باشد که اجزا اول ان ها یکسان و اجزا دوم آن ها متقارن باشند.
گراف تابع:
در تابع f:X→Y مجموعه تمامیزوج هائی که اجزای اول آن ها را عناصر مجموعه X و اجزای دوم آن ها را تصویر عناصر مجموعه X تشکیل می دهند، گراف تابع خواهد بود.
مفاهیم مربوط به تابع:
برای توابع مفاهیمی مانند "گراف تابع"، "ناحیه مبدا تابع"، "ناحیه تعریف تابع"، "ناحیه مقادیر تابع" ظاهر می شود چون برای تابع، ناحیه تعریف با ناحیه مبدا منطبق می شود، بدین جهت برای تابع فقط ناحیه تعریف را به تنهایی به کار می برند. تابه f را با ناحیه تعریف x ناحیه مقصد y تابعی را "نوع x→y" می نامند.
تعبیر هندسی تابع:
f تابع است اگر خطی موازی محور y ها رسم کنیم منحنی تابع را فقط و فقط در یک نقطه قطع کند. یعنی به ازای یک y فقط و فقط یک x داشته باشیم.
خواص توابع
زوج یا فرد باشند.
توابع زوج و فرد:
فرض کنید f تابعی با دامنه با شد و برای هر آنگاه باشد(در اصطلاح دامنه تابع f متقارن باشد). در این صورت:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مفهوم تربیت بدنی و ورزش
تعریف تربیت بدنی
لغت تربیت بدنی لغتی است مرکب از دو کلمه تریت و بدنی که کلمه دوم آن منسوب به بدن می باشد کلمه تربیت در زبان فارسی به معنی پروردن ، پروراندن و اسم مصدر پرورش می باشد لغتی است عربی و انشعابی است از مصدر ربوب به معنی پرورش دادن و یا کلمه رب به معنی پرورش دهنده که اسم فاعل اآن مربی ( پرورش دهنده ) و اسم مفعول آن مربی به معنی پرورش یافته و پرورش شده می باشد. ولی بطور کلی تربیت بدنی به معنی پرورش بدن به وسیله ورزش آمده است.
از تربیت بدنی تعریف به ظاهر متفاوتی شده که در معنی یکی است مثلا تربیت بدنی را بخشی از علم تعلیم و تربیت می دانند که هدف آن پرورش تن و روان است یا تربیت بدنی از تعلیمات عمومی جامعه است که هدف آن رشد روانی جسمانی و ایجاد روح همکاری و تعادل و تلاش برای نیل به هدف پرورش در افراد جامعه است و یا تربیت بدنی پرورش بدن و تفکر است با انواع ورزشها.
تعریف ورزش:
لغت ورزش در زبان فارسی همانطوریکه از علامت مصدر آن (ش) مشخص می شود اسم مصدری است ار فعل ورزیدن که بطور کلی به معنی عمل کردن ، انجام کار پیاپی ، به کار گماری فکری و جسمی و یا به معنی اجرای مرتب تمرینهای بدنی به منظور تکمیل قوای جسمانی و روحی استعمال می شود فعل امر آن ورز اسم فاعل آن ورزنده و اسم مفعول ان ورزیده می باشد. با افزودن حرف ، کلمه و یا اسمی به ورز به صورت اسم مرکب استعمال می شود که از جمله کارورز و یا کارورزی را می توان نام برد . از مشتقات آن لغات ورزشکار ( کسی که ورز ش می کند) ورزشگاه ( محل انجام ورزش ) می باشد . از لحاظ کیفیت تدریس آن درمدارس ابتدائی ، متوسطه و عالی اطلاعات ورزش دبستانی ، ورزش دبیرستانی و ورزش دانشگاهی به طور معمول گفته می شود.
از دیدگاه تاریخ به دو قسمت ورزش باستانی یا کهن و ورزش مدرن یا جدید تقسیم می شود .از لحاظ انطباق یا عدم انطباق حرکات آن با زندگی روزانه به ورزش طبیعی یا ورزش صفی از لحاظ امکان اجرای آن درفصول مختلف سال به ورزش زمستانی و ورزش تابستانی از نقطه نظر مقدار فشاری که به بدن وارد می آورد و کیفیت و اثرات آن به ورزش سبک و ورزش سنگین و از دیدگاه علوم اجتماعی به ورزش انفرادی و رزش اجتماعی یا گروهی و یا تیمی تقسیم می شود و اگر در جهت اصلاح نقایص بدن باشد ورزش اصلاحی و یا ورزش نوتوانی نامیده می شود.
با افزودن نام رشته های مختلف علوم اسامی مرکب جدیدی از آن ساخته می شود که از جمله : پزشکی ورزش ( ورزش از دیدگاه علم پزشکی ) اقتصاد ورزشی ( ورزش از دیدگاه علم اقتصاد) ، روان شناسی ( ورزش از دیدگاه علم روان شناسی ) و جامعه شناسی ورزشی ( ورزش از دیدگاه علم جامعه شناسی ) و مانند آن را می توان نام برد. با افزودن اسامی رشته ها ی ورزشی می توان نوع رشته ورزشی را مشخص نمود مثل ورزش والیبال ، ورزش شناو مانند آن.
چنانکه از تعاریف بر می آید ورزش ابزاری است در دست تربیت بدنی برای رسیدن به اهداف آن.
*اهداف اصلی تربیت بدنی و ورزش :
اهداف اصلی تربیت بدنی را می توان به سه دسته تقسیم کرد :هدف های جسمانی ، هدف های روانی، هدف های اجتماعی.
مهمترین هدف های هر دسته را می توان به ترتیب زیر ذکر کرد:
الف) هدف های جسمانی:Physiological Objects
- تقویت قوای عمومی بدن و ایجاد ورزیدگی و هماهنگی در بین اعضاء و اندامها به منظور برخوردار شدن از قدرت ، سرعت ، چابکی ومهارت.
- ایچاد هماهنگی بین اعصاب و عضلات و تقویت و قدرت تصمیم گیری و انطباق .
- ایجاد سرعت و مهارت در واکنش های عضلانی.
- ایجاد استقامت در برابر فشارهای جسمی و کارهای طولانی و دراز مدت و افزایش قدرت تحمل.
- ازدیاد نیروی بدنی و تامین سلامتی و بهداشتت بدن در برابر عوارض و بیماریها.
- اصلاح و بازسازی و نوتوان بدن و توانبخشی به منظور رفع نواقص و نارساییهای فیزیکی و ایجاد بهره وری .
ب)هدف های روانی :Psychological Objects
-کشف استعدادها ی نهفته و شناخت استعدادها ی روانی حرکتی و پرورش و شکوفایی و دیگر قابلیتهای ذاتی واستعدادهای خدادادی.
- برتریت شخصیت و پرورش روحیه تعاون و همیاری و اجتناب از خود پسندی و خود بزرگ بینی .
- انگیختن فرد برای تحرک و جلوگیری از خمودگی نگرانیهای روانی ، انزوا جوئیها ، یاسهاو ترسها.
- برقراری تعادل روانی و تعدیل عواطف و حالاتی چون : خشم ، ستیز ، ترس ، ناسازگاری
- تقویت و پرورش هوش و قوه کنجکاوی و همچنین توان برخورد با مسائل و مشکلات.
ج:هدف های اجتماعی:Sociological Objects
پرورش و پذیرش احترام به قوانین گروهی و مقررات اجتماعی.
-پرورش توان مدیریت و حس مسئولیت پذیری و قدرت سرپرستی و رهبری .
-پرورش احساس نوع دوستی و جوانمردی و همدردی با مسائل و مشکلات جامعه
-پرورش نیروی بدنی مورد نیاز جامعه .
-پرورش روحیه ایثار و از خود گذشتگی .
ورزش و سلامت جسم
امروزه، تمام پیشرفتهایی که زندگی ما را راحتر کردهاند، از قبیل پولهای الکترونیکی و اعتباری، تجارت اینترنتی، رباطهای انساننما و صدها دستاورد تکنولوژی و فنآوری جدید، از انسان موجودی ماشینی و بیتحرک ساخته است، که نتیجه آن ظهور و بروز انواع بیماریها از جمله بیماریهای قلبی ـ تنفسی و... است.
کاهش فعالیت و کمتحرکی موجب افزایش عوارض فراگیر و شایع چاقی و بیماریهای مربوط به آن شده است. این روند موجب افزایش چربی خون و چسبیدن آن به دیوارههای عروق خونی و تشکیل رسوبهای چربی میشود. هر چه بر میزان چربی افزوده شود، از تمایل فرد به تمرینات جسمی کاسته میشود؛ دور باطلی که باعث تشدید مشکل میشود. در ادامه این روند، سرانجام در جریان خون به قلب اختلال ایجاد شده و حمله قلبی بهوجود میآید. و از عوارض روانی بیماریهای قلبی، اضطراب و افسردگی است، که بر میزان دردها میافزاید.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
مفهوم رنگ ؟
وقتی از رنگ سخن به میان می آید همه ما تصوراتی از آن خواهیم داشت و بلافاصله رنگ یا رنگ هایی در نظرمان جلوه گر می شود مثل قرمز ، آبی ، سبز و … معمولاً رنگ های اصلی بیش از هر رنگ دیگری به نظر می رسند یا با شنیدن کلمة رنگ عناصری رنگین از طبیعت و جهان پیرامون را به خاطر می آوریم مثل انواع گل های رنگین یا وسایل و اشیایی که با آنها سر و کار داریم و رنگین هستند. سرانجام احساس می کنیم که رنگ یعنی خیلی از چیزها یعنی کاربرد و نقشی که زندگی می تواند در دیدن تشخیص دادن و درک معانی داشته باشد در نظرمان جلوه گر می شود.
زندگی سرشار از رنگ و جلوه های رنگ است . اهمیت و نقش رنگ در زندگی مفاهیم مختلف و متنوعی از آن را در ذهن ما زنده می کند . در این صورت ارایه یک تعریف مشخص و تعبیر مختصر نه تنها مفهوم جامع و گسترده رنگ را در بر نخواهد گرفت بلکه برای درک ابعاد وسیع آن گمراه کننده نیز خواهد بود . رنگ در همه ابعاد زندگی جاریست و بنابراین مفهوم آن به همان گستردگی مفهوم زندگی است یا به قول ایتن رنگ خود زندگی است.
نقش رنگ و مسایل روزمره ای که با آنها سر و کار داریم آن همه زیاد است که هیچ گاه رنگ را به مفهوم یک واژه ناشناخته و غریب احساس نمی کنیم . زیرا انسان معمولاً وقتی یک مفهوم ، یا یک واژه ، یا اصطلاح را نمی شناسد و یا به دانستن معنی آن تردید دارد به جستجوی مفهوم آن می پردازد. اما در مورد رنگ به نظر می رسد آنقدر بدیهی است که انسان احساس می کند چیزهای بسیاری از آن می داند و مفهوم روشنی را از آن در ذهن دارد اگر چه نتواند تعریف خاصی از آن ارایه دهد. به همین دلیل وقتی درباره رنگ در هنر به طور خاص در هنر تجسمی سئوال بشود آنگاه به نظر می رسد که پاسخ دادن به آن قدری پیچیده است و نیاز به مباحث تخصصی در حیطه هنر تجسمی و نقش و کاربردهای رنگ در آن دارد. به عنوان مثال رنگ را می توان عنصر اصلی کار هنرمندان نقش دانست ، این هنرمندان برای ابداع آثار خود بیش از هر چیز از رنگ استفاده می کنند و آن را به کار می گیرند. در این خصوص آنها حتی از هنرمندان طراح نیز متمایز می شوند. زیرا معمولا هنرمندان طراح از خط استفاده می کنند اگر چه ممکن است خطوط آنها رنگین باشد یا از رنگ در بخش هایی از کار خود برای تاکید نمایش تیرگی ـ روشنی و یا به هر دلیل دیگری استفاده کنند.
در یک تقسیم بندی کلی می توان سه دسته آثار را تشخیص داد که در آنها هنرمندان نقاش مفاهیم و ویژگی های رنگ را به کار گرفته اند :
الف) رنگ به عنوان عنصری تجسمی برای توصیف موضوع اثر و خصوصیات آن مثل ترسیم یک منظره پاییزی یا زمستانی که برای هر کدام از آنها طیف رنگ های خاصی استفاده می شود و به این ترتیب پاییزی یا زمستانی بودن یک منظره با همه ویژگی هایش به نمایش گذاشته می شود و توصیف می گردد. آنچنان که رنگ درختان طبیعت و فضای منظره نشان می دهد . این خصوصیت توصیف گرانه رنگ می تواند در ترسیم یک طبیعت بیجان و عناصر آن یک چهره و پیکره و یا هر موضوع دیگری به کار گرفته شود . مثل آثار نقاشان طبیعت گرا همان گونه که رنگ های یک عکس رنگی موضوع خود را توصیف می کنند.
ب) رنگ به عنوان عنصری نمادین و استعاری که ویژگی های باطنی و درونی اثر را بر اساس موضوعات و مفاهیم مورد نظر هنرمند برای انتقال معانی خاصی به نمایش می گذارد . برای مثال در بسیاری از آثاری که هنرمندان بر اساس محتوای موضوعات اعتقادی ، مذهبی ، رمزی و افسانه أی ساخته اند کاربرد رنگ عموماً جنبه أی نمادین و استعاری دارد.
ج) استفاده از رنگ برای به نمایش گذاشتن ارزش های درونی و زیبایی ها و تاثیرات خود رنگ ، بدون در نظر داشتن ارزش های استعاری و توصیفی رنگ این خصوصیات به ویژه در هنر معاصر بیش از هر دوره دیگری مورد توجه هنرمندان قرار گرفته است. به طوری که برخی از شیوه های هنر جدید آثار صرفاً بر اساس ارزش های قانونی بیانی خود رنگ ها و نمایش قدرت تاثیرگذار و زیباهای بعدی رنگ ساخته شده است. همچنین از این خصوصیت رنگ به عنوان جنبه تزئینی در بسیاری از محصولات صنایع دستی و هنرهای سنتی مثل ظروف ، معماری ، فرش و گلیم ، پارچه طراحی و دوخت لباس بهره می برند.
البته تفکیک این جنبه های سه گانه کاربرد رنگ از یکدیگر به هیچ وجه به معنای آن نیست که در هر کدام از آثار و شیوه های یاد شده صرفا یکی از این جنبه ها مورد توجه هنرمندان بوده است بلکه یک یا تعدادی از این جنبه ها را در اثر مورد تاکید و استفاده قرار داده اند ، اگر چه رنگ همواره به عنوان ماده و عنصر اصلی کار هنرمندان نقاش مورد تاکید قرار می گیرد. لیکن نقش آن نه تنها در سایر شاخه های هنر تجسمی و ارتباطات بصری قابل بررسی است بلکه در هنرهای دیگر نیز از اهمیت ویژه أی برخوردار است یکی از عوامل اصلی ارتباط بصری در همه آثار گرافیک رنگ و نحوة کاربرد آن است از مقوله بسته بندی گرفته که استفاده هیچ رنگ در آن می تواند سبب رونق بازار تجاری برای یک کالا بشود تا ترسیم و اجرای یک اعلان ، یک نشانه یا ساختن روی جلد و تصویر سازی برای یک کتاب و به همین نسبت کاربرد رنگ در آثار حجمی ، فضاهای عمومی شهری و معماری می تواند روح و حیات خاصی را در زندگی جمعی بدهد و یکی از ارکان اصلی طراحی شهری ، معماری و مجسمه سازی تلقی می شود. همچنین کاربرد رنگ و توجه به ویژگی های زیبایی شناختی و تاثیرات گرافیکی آن در طراحی صنعتی و ابزار و لوازمی که به طور روزمره با آنها سروکار داریم بر هیچکس پوشیده نیست.
طراحی پارچه ، مبلمان و تزئینات داخلی فضای زندگی روزانه ما با استفاده خلاقانه از رنگ می تواند به ریتم زندگی ما معنای عمیق تری بدهد. نقش رنگ در عکاسی و در سینما نیز دارای اهمیتی چشم گیر است و نه تنها می تواند سبب ایجاد جذابیت و تاثیرگذاری بر مخاطب شود بلکه در انتقال معانی و مفاهیم در یک ساختار بصری و تصویری عمق و فضای بیشتری ببخشد.
هنر نمایش با استفاده از امکانات تاثیرگذاری بصری و روانی رنگ در طراحی صحنه ، لباس بازیگران نور و عوامل جنبی حیطة کاربردهای رنگ را باز هم گسترده تر به نمایش می گذارد