لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 25 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مهدویت
«گفت و گو از موعود ادیان و منجی آخرالزمان گفت و گویی است دیرین با عمری به درازای خلقت انسان و سکنای او در عرصه خاک. این تاریخ بلند و اشتراک آن در میان همه اقوام و ملل حکایت از فطری بودن این معنا در نوع انسان دارد.
موعود ادیان نه یک پندار و یا خرافه و نه محصول دوران سخت زندگی بلکه واقعیتی است که ریشه در جان انسان دارد. از یک سو عقل آدمی و از دیگر سو بیان مشترک همه پیامبران الهی، تمامی حکیمان فرزانه، قدیسان آزاده و ادبیات همه اقوام و ملل این نکته را تایید کرده و بدان صحه می گذارد.
اگر بخواهیم چکیده تمام آرای موجود درباره منجی و موعود ادیان و آنچه را که جملگی منتظران موعود برآن متفق اند در چند کلمه خلاصه کنیم، جز این سه امر به دست نمی آید:
₪ رویکرد معنوی به عالم
₪ عدالت فراگیر
₪ کوتاه شدن دست ابلیس از همه ساحت های فکری،فرهنگی و مادی حیات انسان.
بنابراین بر ما و بر همه کسانی که به نوعی مشتاق گفت و گو از موعود ادیان و منجی آخرالزمانیم، ضروری است که بدانیم در کجای تاریخ به سر می بریم و خود را برای آمدنش مهیا کنیم، مبادا که بیاید و ما را خفته ببیند.»
در ادامه مطالب به بررسی مساله مهدویت از دیدگاه دین مقدس اسلام، دین مسیحیت، دین یهودیت و ... می پردازیم.
عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)در اسلام:
مساله مهدویت و ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) به عنوان منجی بشریت، مساله ای است که در دین اسلام اهمیت زیادی بدان داده شده است، تا جایی که روایات فراوانی از طریق شیعه و سنی در این زمینه وارد شده است.
محتوای این روایات شامل خصوصیات ظاهری به همراه جرئیاتی درباره نحوه ظهور و حکومت جهانی ایشان می باشد. مساله مهدویت و ظهور منجی آخرالزمان به عنوان آخرین رهبر آسمانی که در پایان جهان ظهور خواهد کرد، مساله ای است که از همان نخستین روزهای ظهور اسلام به مسلمانان نوید داده شده است و مورد قبول همه فرق و مذاهب اسلامی می باشد.
عده ای از افراد معاند کوشیده اند تا این عقیده را فقط مختص به شیعه بدانند در حالی که این عقیده اختصاص به شیعه ندارد بلکه مورد قبول عموم مسلمانان از همه فرق و مذاهب اسلامی است.
عقیده به ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) یکی از ضروریات دین مقدس اسلام است و منکر آن از آیین اسلام بیرون است.
بر طبق وعده های قران کریم و روایات، عموم مسلمانان عقیده دارند، در آخرالزمان مردی از اهل بیت ظهور خواهد نمود که عدل و داد را برقرار خواهدکرد و بر همه جهان مسلط می گردد.
در سایه چنین حکومتی ظلم، جور، جفا، تعدی،تجاوز، جنایت و خیانت ریشه کن می گردد و برادری و برابری و عدالت و محبت همه جا را فرا می گیرد. تعالیم سعادت بخش اسلام به بهترین شکل به اجرا درمی آید و آیین جاوید رسول اکرم بر همه سرزمین ها سایه گستر می شود.
این مطالب فشرده آن چیزی بود که عموم مسلمانان به ویژه شیعیان دوازده امامی درباره حضرت مهدی(علیه السلام) به آن عقیده دارند.
اینک به ذکر چند روایت در این زمینه که بیان کننده دیدگاه شیعه است می پردازیم.
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله و سلم) مى فرماید:
«من أنکر القائم من ولدی فقد أنکرنی»
«هرکس که قائم(علیه السلام) از فرزندان مرا انکار کند به راستى که مرا انکار کرده است».
و در حدیث دیگر مى فرماید:
«من أنکر القائم من ولدی فی زمان غیبته مات میتهً جاهلیهً»3
«هرکس که مهدى قائم(علیه السلام) از فرزندان مرا در زمان غیبتش انکار کند به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است».
امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید:
«اللهم إنک لا تخلو الأرض من حجه لک على خلقک ظاهرا أو خائفا مغمورا لئلا تبطل حججک و بیناتک»
پروردگارا! به راستی که تو زمین را از کسی که برهان بر وجود تو است در نزد مخلوقاتت، خالی نمی گذاری در حالی که او آشکار است یا خائف و پنهان است برای این که حجج و دلایلت باطل نگردد».
و اما در مورد دیدگاه اهل سنت راجع به مساله مهدویت باید گفت که بزرگان اهل سنت نیز مانند شیعیان، منکر این اصل را خارج از دین مقدس اسلام می دانند و احادیث بسیاری را از طریق گروه بسیاری از صحابه و تابعین در کتاب های خویش نقل نموده اند.
«ناگفته نماند که پیروان مذاهب اسلامی عموما در این مساله که آینده بشریت، سرانجام به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
پایان تاریخ و مهدویت
موضوع مقاله : نظریه های پایان تاریخ و اندیشه مهدویت ( مقایسه ، نقد و بررسی )
هدف مقاله : تحلیلی مقایسه ای بین نظریات آینده نگاران غربی با حکومت مهدوی
محورهای اصلی مقاله : پایان تاریخ ، فرانسیس فوکویاما ، لیبرالیسم ، دموکراسی ، حاکم اسلامی ، حکومت مهدوی
بسم الله الرحمن الرحیم
مقوله ی پایان تاریخ ، سرانجام حیات انسان و جوامع بشری عمری به درازای حیات انسان دارد ؛ در ادیان مختلف درباره پایان تاریخ و آخرین انسان اظهار نظرهایی شده است متفکران و فیلسوفان در طی قرنها مساله پایان سرنوشت بشر و دوره سعادت و آرامش وی را بنوعی مورد بررسی قرار داده اند .
قبل از ورود به بحث باید دانست مقوله فرجام تاریخ ، پایان زمان بند آن نیست بلکه منظور جامعه و محیطی از تاریخ بشریت است که تمام تمنیات انسان ، آرزوها و انگیزه های انسانی در آن جامعه ارضاء می شود و انسان به آرامشی می رسد که دیگر انگیزه ای برای حرکت بعدی تاریخ وجود نخواهد داشت و این به آن معنا نیست که زاد و ولد و مرگ و میر متوقف خواهد شد یا دیگر وقایع مهمی اتفاق نخواهد افتاد بلکه منظور این است که احتمالا دیگر تحول مهمی در نهادهای اساسی و اصول جاری پدیدار نخواهد شد .1
متفکران آینده نگار معتقدند آینده بشریت ختم به دوره ای خواهد شد که در آنجا تلاش انسان برای تغییر وضعیت خود به پایان می رسد . انسان دیگر نقطه تضاد و چالشی نخواهد داشت ؛ بطوریکه به بیشترین مطلوبیت های خود دست پیدا می کند و به سوی مطلوب خود بطور مستقیم جهت گیری خواهد کرد .2
در حوزه های مختلف نظری ، اظهار نظرهای متفاوتی درباره نظم نوین جهانی ارائه شده که شاید مهمترین آنها از زمان فروپاشی نظام مارکسیستی وپایان جنگ سرد باشد. پایان جنگ سرد یکی ازمهمترین تحولاتی است که در اواخر قرن بیستم ، سیاست بین الملل را دگرگون ساخته و چالشهای فکری تازه ای را پیش روی ما قرار داده است . یکی از نظریات عمده ای که بعد از جنگ سرد برای تحلیل وضعیت جهان و آنچه نظم نوین جهانی خوانده می شود ارائه شده است نظریه پایان تاریخ است که معتقد به پیروزی غرب در جنگ سرد و ختم تضادهای ایدئولوژیک و تفوق لیبرال دموکراسی در سراسر دنیاست.
نظریه پایان تاریخ را فرانسیس فوکویاما ، پژوهشگر موسسه مطالعاتی راند مطرح کرده است .3 وی نظریه ی خود را نخست به صورت مقاله و سپس با انتشار کتابی تحت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
پایان تاریخ و مهدویت
موضوع مقاله : نظریه های پایان تاریخ و اندیشه مهدویت ( مقایسه ، نقد و بررسی )
هدف مقاله : تحلیلی مقایسه ای بین نظریات آینده نگاران غربی با حکومت مهدوی
محورهای اصلی مقاله : پایان تاریخ ، فرانسیس فوکویاما ، لیبرالیسم ، دموکراسی ، حاکم اسلامی ، حکومت مهدوی
بسم الله الرحمن الرحیم
مقوله ی پایان تاریخ ، سرانجام حیات انسان و جوامع بشری عمری به درازای حیات انسان دارد ؛ در ادیان مختلف درباره پایان تاریخ و آخرین انسان اظهار نظرهایی شده است متفکران و فیلسوفان در طی قرنها مساله پایان سرنوشت بشر و دوره سعادت و آرامش وی را بنوعی مورد بررسی قرار داده اند .
قبل از ورود به بحث باید دانست مقوله فرجام تاریخ ، پایان زمان بند آن نیست بلکه منظور جامعه و محیطی از تاریخ بشریت است که تمام تمنیات انسان ، آرزوها و انگیزه های انسانی در آن جامعه ارضاء می شود و انسان به آرامشی می رسد که دیگر انگیزه ای برای حرکت بعدی تاریخ وجود نخواهد داشت و این به آن معنا نیست که زاد و ولد و مرگ و میر متوقف خواهد شد یا دیگر وقایع مهمی اتفاق نخواهد افتاد بلکه منظور این است که احتمالا دیگر تحول مهمی در نهادهای اساسی و اصول جاری پدیدار نخواهد شد .1
متفکران آینده نگار معتقدند آینده بشریت ختم به دوره ای خواهد شد که در آنجا تلاش انسان برای تغییر وضعیت خود به پایان می رسد . انسان دیگر نقطه تضاد و چالشی نخواهد داشت ؛ بطوریکه به بیشترین مطلوبیت های خود دست پیدا می کند و به سوی مطلوب خود بطور مستقیم جهت گیری خواهد کرد .2
در حوزه های مختلف نظری ، اظهار نظرهای متفاوتی درباره نظم نوین جهانی ارائه شده که شاید مهمترین آنها از زمان فروپاشی نظام مارکسیستی وپایان جنگ سرد باشد. پایان جنگ سرد یکی ازمهمترین تحولاتی است که در اواخر قرن بیستم ، سیاست بین الملل را دگرگون ساخته و چالشهای فکری تازه ای را پیش روی ما قرار داده است . یکی از نظریات عمده ای که بعد از جنگ سرد برای تحلیل وضعیت جهان و آنچه نظم نوین جهانی خوانده می شود ارائه شده است نظریه پایان تاریخ است که معتقد به پیروزی غرب در جنگ سرد و ختم تضادهای ایدئولوژیک و تفوق لیبرال دموکراسی در سراسر دنیاست.
نظریه پایان تاریخ را فرانسیس فوکویاما ، پژوهشگر موسسه مطالعاتی راند مطرح کرده است .3 وی نظریه ی خود را نخست به صورت مقاله و سپس با انتشار کتابی تحت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
رفاهاقتصادى و معیشتى در جهان مهدویت
از برنامهها و اقدامهاى امام مهدى (ع)، پدید آوردن رفاه در کل جامعه بشرى است. در آن دوران طبق ترسیم آیات و احادیث، جامعه بشرى واحدى تشکیل مىگردد که مانند خانوادهاى زندگى مىکنند، و مساله ناهنجار جوامع پیشرفته و ابرقدرت، و جامعههاى در حال رشد، و جامعههاى عقبمانده و محروم از میان مىرود و بشریتبه طور کلى به رفاه اقتصادى و بىنیازى دست مىیابد، و همین چگونگى زمینه اساسى رشد و تعالى معنوى و فکرى انسان را مىسازد.
طبق تحقیقات کارشناسان و متخصصان بخش عظیم و مهمى از مسائل عقبماندگى و وابستگى و کمبود مواد غذایى و معیشتى (اگر نگوییم تمام آن) به دو عامل بستگى دارد، و این هر دو عامل با هم در ارتباطاند:
نظام اقتصادى حاکم بر جهان.
نظام اقتصادى حاکم بر جهان»، یعنى نظام و سیستمى که قدرتهاى اقتصادى جهان در کشورهاى استعمارگر پدید آوردهاند، و هدف و آرمان آنها دستیابى به قدرت اقتصادى روزافزون و سلطه بر منابع ثروت جهان است. این قدرتهاى سلطهگر، با برنامهریزیهاى دقیق خود، مانع هرگونه استقلال، خودکفایى و رشد تولید و پیشرفت اقتصادى در کشورهاى عقب نگهداشته شدهاند. این قدرتها از راههاى گوناگون و شیوههاى تبلیغى و برنامهریزیهاى گسترده و عمیق، در سایه سلطه نظامى و سیاسى و فرهنگى، آزادى فکر و عمل را از آحاد مردم در جهان سوم مىگیرند، و روشها و شیوههایى در همه مسائل زندگى از جمله در تولید و مصرف و تکنولوژى و فرهنگ و راههاى معیشت، بر آنان تحمیل مىکنند که به سود سرمایهداران بزرگ و سلطه بیشتر جهان پیشرفته است. در سایه این سلب فکر و سلب شخصیت و سلب آزادى و آزادفکرى، پدیده عقبماندگى ویى و خودیابى و اعتماد به نفس مىمیرد، و وابستگى روز به روز در اعماق اجتماعات عقبمانده گسترش مىیابد. از این رو، صاحبنظران مسائل اقتصادى - اجتماعى مىگویند: کمک به کشورهاى عقبمانده تنها در این است که آنها را به خودشان واگذارند.
نظام سیاسى حاکم بر کشورها» نیز نوعا عامل و دستنشانده قدرتهاى جهانى هستند، و همواره به زیان ملتهاى خود گام برمىدارند، و براى سلب هرگونه فکر و اندیشه از مردم و نفى حس خودشناسى و خودیابى در مردم خویش مىکوشند، و جریانهاى فکرى و فنى فرمایشى را در میان ملتخویش نشر مىدهند، و با رسانهها و ابزارهاى تبلیغاتى هرگونه استقلال فرهنگى و اقتصادى را از جامعه سلب مىکنند، و تودهها را بردهوار به اسارت و پیروى کورکورانه این دو جریان مسلط و حاکم - یکى بیگانه و دیگرى خودى - نخستین موضوعى که صدمه مىبیند و یا بکلى نفى مىگردد، اصالت فکر و فرهنگ خودى و حس اعتماد به نفس و بازیابى و بازشناسایى نیروهاى نهفته در درون خود و جامعه خودى است.
در رستاخیز ظهور امام منجى (ع)، این بندها و دامها از سر راه برداشته مىشود، و عوامل سلطه بر فکر و فرهنگ و اقتصاد و سیاست جهان و کشورها نابود مىگردد، و انسانها آزاد مىشوند، و با هدایت آن امام به خود مىآیند و دیگر بار خویشتن خویش را بازمىیابند و بازمىشناسند و آزادانه فکر مىکنند، و راههاى تحمیلى و تبلیغى را از راه اصلى و درست جدا مىسازند. و این است آزادى و آزادگى واقعى، آزادیى که در سراسر دنیاى کنونى تنها واژه آن وجود دارد و از محتوا و مفهوم آن خبرى نیست.
در دنیایى که تقسیمبندى جهانى با معیارهاى ظالمانه صورت مىگیرد، و امتهاى ضعیف، به حال خود گذارده نمىشوند، و از راههاى مریى و نامریى در شبکههاى پیچیده نظامهاى سلطه و سرمایهدارى جهان گرفتار مىآیند، سخن از آزادى واقعى و آزادفکرى، بازى با کلمات است. و گفتگو بر سر استقلال اقتصادى و انتخاب شیوه و راه زندگى و معیشت و دستیابى به رفاه بیهوده است. زیرا در چنین شرایطى، بخشهاى عظیمى از بشریت مواد لازم زندگى را در اختیار ندارند و دچار کمبود و فقرند، و بخشهاى دیگر نیز طبق الگوها و معیارهایى که سرمایهداران و تولیدکنندگان بزرگ بر جامعه تحمیل مىکنند باید زندگى کنند، و از مواد و کالاها بهره گیرند، و خود قدرت اختیار و انتخاب ندارند.
از این رو در رستاخیز امام مهدى (ع)، انسان در آغوش آزادى به معناى واقعى کلمه مىآرامد، و در پرتو این آزادى همه بندها و زنجیرهایى را که بر پایش نهادهاند مىگسلد، ورا به دو بخش پیشرفته و عقبمانده تقسیم کردهاند از میان مىرود، و پدیده شوم فقر و نیاز نیز نفى مىگردد، و رفاه اقتصادى در پرتو چنین معیارهایى به جامعه و افراد داده مىشود. تردیدى نیست که بدترین و ناهنجارترین اسارت براى بشریت، فقر و نیاز روزانه به غذا، لباس، مسکن، دارو و دیگر لوازم زندگى است. این اسارت براى انسان لحظهاى آسایش و فراغتباقى نمىگذارد، و زمینههاى رشد و تکامل معنوى و مادى او را نابود مىسازد، و همواره انسان را در اندیشه سیر کردن شکم و پوشاندن بدن و دستیابى به سایبان و بهبودى از درد و بیمارى و... فرو مىبرد، و فرصتى باقى نمىگذارد تابه مفاهیم بالا و برتر زندگى بیندیشد، و پایگاه انسانى خود را درک کند، و از عروج و تکامل نوع انسان سخن بگوید.
در دوران رفاه اقتصادى و رفع همه نیازها، آدمى از این بردگى و اسارت هستىسوز رهایى مىیابد، و از بند مشکلات آن آزاد مىگردد، و به مسائل متعالى و برتر و تکامل و رشد و صعود مىاندیشد و در آن راستا گام برمىدارد.
احادیثبسیارى درباره رفاه اقتصادى دوران ظهور وجود دارد و شاید از جمله مسائلى باشد که بیشترین تاکید بر آن شده است. و این اهمیت موضوع و نقش آن را در ساختن جامعه سالم قرآنى مىرساند، و شاید پس از اصل عدالت دومین موضوعى باشد که در آن دوران در جامعهها پدید مىآید. و این هر دو با یکدیگر پیوندى ناگسستنى دارند، زیرا که اجراى دقیق عدالتبراى از میان بردن روابط ظالمانه و غاصبانه آکل و ماکولى است تا اقویا حق ضعیفان را نخورند و آنان را محروم نسازند. بنابراین، رفاه اقتصادى براى همه، با اجراى اصل عدالت اجتماعى و برپایى قسط قرآنى امکانپذیر است، بلکه رفاه و بىنیازى از میوههاى درخت تناور عدل است، و امام با تحقق بخشیدن به اصول دادگرى و عدالت اجتماعى، همگان را به زندگیى درست و سامانیافته مىرساند.
امام صادق (ع:
...انالناس یستغنون اذا عدل بینهم...
- ... مردمان بىنیاز مىگردند آنگاه که عدالت میانشان حاکم باشد...
نالله لم یترک شیئا من صنوفالاموال الا و قد قسمه، واعطى کل ذى حق حقه، الخاصة والعامة والفقراء والمساکین، و کل صنف من صنوفالناس... فقال: لو عدل فىالناس لاستتغنوا...
- خداوند همه ثروتها را (از همه منابع درآمد) میان مردم تقسیم کرده است، و به هر کس حقش را داده است: کارگزاران و توده مردم و بینوایان و تهیدستان و هر گروهى از گروههاى مردم. سپس امام گفت: اگر عدالت اجتماعى برقرار شده بود همه مردم بىنیاز شده بودند...
بنابراین در سایه عدالت است که به رفاه اقتصادى و بىنیازى مادى مىتوان دستیافت.
همچنین از نظر تعالیم اسلامى، حاکمیت اگر درست و اسلامى باشد و برنامهها و مجریانى قرآنى و اسلامى به کار گمارده شوند، محرومیت و نیازمندى در جامعه باقى نمىماند، زیرا که اصول عدل و حق اجرا مىگردد، و در پرتو آن اجراى اصول، همه مردم به رفاه و بىنیازى مىرسند.
امام على (ع:
اما والذى فلقالحبة، و برا النسمة، لو اقتبستمالعلم من معدنه، و ادخرتمالخیر من موضعه و اخذتمالطریق من وضحه، و سلکتم منالحق نهجه، لنهجتبکمالسبل، وبدت لکمالاعلام، و اضاء لکمالاسلام، و اکلتم رغدا، و ما عال فیکم عائل، و لا ظلم منکم مسلم و لامعاهد
- سوگند به خدایى که دانه را (در دل خاک) بشکافت، و آدمیان را آفرید، اگر علم را از معدن آن اقتباس کرده بودید، و خیر را از جایگاه آن خواستار شده بودید و از میان راه به رفتن پرداخته بودید، و راه حق را از طریق روشن آن پیموده بودید، راههاى شما هموار مىگشت، و نشانههاى هدایتگر پدید مىآمد، و فروغ اسلام شما را فرا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
پایان تاریخ و مهدویت
موضوع مقاله : نظریه های پایان تاریخ و اندیشه مهدویت ( مقایسه ، نقد و بررسی )
هدف مقاله : تحلیلی مقایسه ای بین نظریات آینده نگاران غربی با حکومت مهدوی
محورهای اصلی مقاله : پایان تاریخ ، فرانسیس فوکویاما ، لیبرالیسم ، دموکراسی ، حاکم اسلامی ، حکومت مهدوی
بسم الله الرحمن الرحیم
مقوله ی پایان تاریخ ، سرانجام حیات انسان و جوامع بشری عمری به درازای حیات انسان دارد ؛ در ادیان مختلف درباره پایان تاریخ و آخرین انسان اظهار نظرهایی شده است متفکران و فیلسوفان در طی قرنها مساله پایان سرنوشت بشر و دوره سعادت و آرامش وی را بنوعی مورد بررسی قرار داده اند .
قبل از ورود به بحث باید دانست مقوله فرجام تاریخ ، پایان زمان بند آن نیست بلکه منظور جامعه و محیطی از تاریخ بشریت است که تمام تمنیات انسان ، آرزوها و انگیزه های انسانی در آن جامعه ارضاء می شود و انسان به آرامشی می رسد که دیگر انگیزه ای برای حرکت بعدی تاریخ وجود نخواهد داشت و این به آن معنا نیست که زاد و ولد و مرگ و میر متوقف خواهد شد یا دیگر وقایع مهمی اتفاق نخواهد افتاد بلکه منظور این است که احتمالا دیگر تحول مهمی در نهادهای اساسی و اصول جاری پدیدار نخواهد شد .1
متفکران آینده نگار معتقدند آینده بشریت ختم به دوره ای خواهد شد که در آنجا تلاش انسان برای تغییر وضعیت خود به پایان می رسد . انسان دیگر نقطه تضاد و چالشی نخواهد داشت ؛ بطوریکه به بیشترین مطلوبیت های خود دست پیدا می کند و به سوی مطلوب خود بطور مستقیم جهت گیری خواهد کرد .2
در حوزه های مختلف نظری ، اظهار نظرهای متفاوتی درباره نظم نوین جهانی ارائه شده که شاید مهمترین آنها از زمان فروپاشی نظام مارکسیستی وپایان جنگ سرد باشد. پایان جنگ سرد یکی ازمهمترین تحولاتی است که در اواخر قرن بیستم ، سیاست بین الملل را دگرگون ساخته و چالشهای فکری تازه ای را پیش روی ما قرار داده است . یکی از نظریات عمده ای که بعد از جنگ سرد برای تحلیل وضعیت جهان و آنچه نظم نوین جهانی خوانده می شود ارائه شده است نظریه پایان تاریخ است که معتقد به پیروزی غرب در جنگ سرد و ختم تضادهای ایدئولوژیک و تفوق لیبرال دموکراسی در سراسر دنیاست.
نظریه پایان تاریخ را فرانسیس فوکویاما ، پژوهشگر موسسه مطالعاتی راند مطرح کرده است .3 وی نظریه ی خود را نخست به صورت مقاله و سپس با انتشار کتابی تحت