لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 31
نگاهی به مکاتب شرقشناسی در اروپا
اولین اقدامات اروپاییان برای مطالعه درباره سرزمینهای شرقی به خصوص شرق اسلامی به قرنهای سیزدهم و چهاردهم میلادی همزمان با نهضت ترجمه متون اسلامی به زبانهای اروپایی بازمیگردد که با تأسیس دانشگاههای اختصاصی از قرن هجدهم میلادی این مطالعات به صور ت آکادمیک درآمدند. مطالعات شرقشناسی در کشورهای مختلف اروپایی، با توجه به انگیزهها و اهداف مختلف سیاسی، مذهبی و علمی، خصلت و خصوصیات گوناگونی داشته است که بر این اساس میتوان آن را به مکاتب متفاوت تفکیک کرد. مقاله حاضر که ترجمه بخشی از نوشتار دکتر فتح ا لله الزیادی در کتاب «تاریخ الاستشراق الاروبی» است، به این مقوله پرداخته است.
●مقدمه
تصور بر این است که شرقشناسی علیرغم این که در محیطهای گوناگون و متعدد صورت گرفته ماهیتی واحد و خصلتهایی مشترک دارد و اهداف و انگیزهها و اسباب آن را میتوان بر هر یک از شرق شناسان و فعالیتهایشان در هرجایی تطبیق داد. زیرا شرقشناسی پدیدهای غربی با ماهیتی تکاملی است که اگر چه برخی رویکردها و گرایشهای آن متفاوت هستند، ولی رشتههای مطالعاتی مختلف آن با یکدیگر توافق دارند. امّا این تصور چندان درست نمینماید. زیرا در عمل مشاهده میکنیم مطالعات شرقشناسی به لحاظ اهداف و انگیزهها، ماهیت، محتوا و... تفاوتهایی با یکدیگر دارند و برای شناخت دقیقتر این پدیده لازم است آن را در قالب مکتبهایی تقسیم بندی کرد. البته این کار به سبب کم بودن منابع و مصادر قابل دسترس بسیار دشوار است و حتی کسانی که تاریخ شرقشناسی را رقم زدهاند به آن راه نیافتهاند و اغلب تحق یقاتشان را به بررسی انتقادی و تحلیلی فعالیتهای شرق شناسان متمرکز کردهاند. در این میان برخی هم به دسته بندی مکاتب شرقشناسی توجه نمودهاند مثلاً بعضی از محققان، شرق شناسان را در سه مکتب جای دادهاند.
۱. مکتبی که به مباحث قرآنی اختصاص دارد.
۲. مکتبی که به پیامبر اسلام مربوط است.
۳. مکتبی که به تاریخ عربی - اسلامی اختصاص یافته است.۲
البته این تقسیم بندی قابل اعتماد نیست، زیرا به شرقشناسی از این منظر که فقط مربوط به اسلام و مسلمانان است، نگریسته است و این پذیرفتنی نیست، زیرا شرقشناسی حوزهای وسیعتر است که همه فعالیتهایی را که به شرق مربوط میشود، در بر میگیرد خواه اسلامی باشد ی ا غیر اسلامی، دینی باشد یا زبانشناسی و یا هر گونهای دیگر.
از کسان دیگری که به این امر توجه داشتهاند نجیب العقیقی [نویسنده مصری ]است که فصلی از کتابش، المستشرقون، را در چاپ اوّل به این موضوع اختصاص داده بود و شرقشناسی را به دو مکتب منتسب کرده بود:
۱. مکتب سیاسی که در حوزه ادبیات به معنای کلّی آن تحقیق میکند.
۲. مکتب باستانشناسی که به آثار و ابنیه بازمانده از گذشته توجه دارد.۳
با این حال او در بقیه کتابش به بررسی شرق شناسان بر اساس تقسیمات کشوری و جغرافیایی پرداخته و البته به ویژگیها و خصوصیات مناطق و محیطهای فعالیت این شرق شناسان توجه نداشته و فقط تلاش خود را به ذکر نام شرق شناسان و آثارشان متمرکز کرده است. به طوری که کتاب او عبارت است از فهرستی بزرگ، مشتمل بر نام شمار زیادی از مردانی که در حوزه شرقشناسی ظهور کردند. بدین ترتیب عقیقی به تقسیم بندی جغرافیایی روی آورده و از تقسیم اول خود صرفنظر نموده است. به طوری که چاپ بعدی کتاب وی فاقد فصلی خاصّ درباره مکاتب شرقشناسی و ت قسیمبندی آنهاست. در واقع جای دادن شمار زیادی از شرق شناسان که دارای نژادهای مختلف، زبانهای متفاوت و گرایشهای متنوع و اهداف متعدد بودند، در یک تقسیم منسجم کاری بس دشوار است و به نظر میرسد، تقسیمبندی آنان براساس تقسیمات جغرافیایی - کشوری - میسّرتر باش د. از این رو در ادامه به بررسی مکاتب شرقشناسی و ویژگیهای آنها در قالب همین تقسیم بندی خواهیم پرداخت.
●مکتب بریتانیا
انگلستان از دوران بسیار قدیم با مشرق زمین در ارتباط بود و این ارتباط به سالهای پیش از ظهور اسلام باز میگردد. به طوری که بعضی ذکر کردهاند، روابط ایرلندیها با نواحی شرقی از نیمه قرن سوم میلادی آغاز گردید، یعنی زمانی که گروهی از راهبان جهانگرد مسیح ی در سفر خود به اراضی مقدس به مصر، سوریه و فلسطین وارد شدند. امّا با وجود این سفرهای قدیمی، نوشتههای انگلیسیها درباره شرق فقط در قرن اوّل هجری/هفتم میلادی ظاهر شدند یعنی زمانی که «ویلبلاد»۴ جهانگرد انگلیسی مطالبی درباره سفرش به سرزمینهای عربی نوشت و ا ز آن پس دیگر زائران و تاجران و مسافران که به شرق سفر میکردند از وی پیروی کرده به نوشتن شرح سفرهایشان دست زدند.۵
شرقشناسی انگلیسی دارای ویژگیهای خاصّی بود در واقع، شرقشناسی بریتانیایی برخاسته از انگیزههای ذاتی بود که در تماس و ارتباط دانشمندان انگلیسی با اندلس و صقلیه به منظور آموختن زبان عربی و آگاهی از فلسفه یونانی در خلال آثار ترجمه شده به عربی در این زمینه ، جلوهگر شد. این انگیزهها به تدریج به انگیزههای دینی تغییر یافتند که هدف آنها فعالسازی نهضت اعزام هیئتهای تبشیری همراه با آموختن زبان عربی و برخی علوم دینی بود و در نهایت در شرقشناسی انگلیسی انگیزههای استعماری بروز کرد که در روابط نظامی و استعماری انگلستان در کشورهای شرقی تجلّی یافت. بدین ترتیب دو هدف مسیحیسازی شرق و استعمار نقش بارزی در تعیین مسیر و حرکت شرقشناسی انگلیسی بازی کردند.
مطالعات شرقشناسی انگلیسی، بر زبان عربی و آن چه که با ادبیات و بلاغت و نقد ادبی و دیگر علوم مربوط به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
نگاهی بر یکی از اصیلترین مکاتب اقتصاد آزاد
مکتب اتریشی به عنوان یکی از مکاتب اقتصاد بازار آزاد همواره در توجیه خود در بین آکادمیهای اقتصادی با مشکل روبهرو بوده است و هنوز که هنوز است بهرغم پیشرفت چشمگیر هواداران این مکتب در مطرح کردن خویش، بسیاری از دانشکدهها و آکادمیهای علمی در قبول رویکردهای اتریشی و حتی به نقد کشیدن آن با مانع مواجهاند.بیتردید چنین موانعی در ایران بسیار بیش از سایر نقاط خواهد بود.
توسعه مکتب اتریشی و حداقل فراگیری اصولی از آن برای یک دانشپژوه اقتصاد نیازمند راهکارهایی از سوی طرفداران این مکتب و به طور کلی طرفداران اقتصاد بازار است.
رسیدن به این هدف که هر دانشجوی کارشناسی در ایران حداقل یک بار نام مکتب اتریشی را شنیده باشد و آشنایی کلی با آن داشته باشد، هدفی بسیار مطلوب خواهد بود.
هدفی که امروز فاصله بسیار با آن داریم. اما چه راهکارهایی برای رسیدن به این هدف وجود دارد؟
دانشجوی اقتصاد بیش از هر چیز به اقتصاد در پارادایم جریان رایج مینگرد، اقتصاد خرد و کلان از منظر او تمام آن چیزی است که وی باید در مورد تحلیل اقتصاد بداند و مباحث دیگر به تمامی در این دو خواهد گنجید.
دانشجویان ایرانی شاید حتی در سر کلاس تاریخ اندیشه اقتصادی نیز نام اقتصاد اتریشی را نشنوند.
در چنین فضایی سخن گفتن از مکتبی که این چنین مهجور افتاده است جرات خاص خود خواهد و ظرافت خاص خویش طلب میکند.
اگر چه با وجود معدود کلاسهای روششناسی علم اقتصاد در دانشکدههای ایران گذاری به اقتصاد اتریشی زده میشود، اما این کلاسها که همواره به صورت اختیاری دایر میشوند آنچنان محدود هستند که نمیتوانند جایگاهی باشند برای ابراز اندیشههای اتریشی.
بیتردید الگوی فکری اتریشی خارج از منظومه جریان رایج است. دانشجوی اخت شده با مدلها و معادلههای جریان رایج، بسیار سخت میتواند اقتصاد اتریشی را درک کند. مگر آنکه ساختار فکری خویش را بار دیگر بنا کند. چنین مشکلی اما از سوی برخی از اتریشیها چون راجر گریسن از دانشگاه آبرِین تا حدودی مرتفع شده است. او که حاضر شد اقتصاد کلان اتریشی را در قالب مدلهای ترسیمی معرفی کند و مورد دشنام بسیاری از اتریشیها قرار گیرد که میانگاشتند وی تقدس میزس را زیر سوال برده است، ثابت کرد که میتوان الگوی فکری اتریشی را به زبانی سادهتر و نزدیک به جریان رایج اقتصادی مطرح کرد. نباید از یاد برد که اگر اقتصاددانان جریان رایج از نمودارها برای بیان اقتصاد مورد نظر خود بهره گرفتند، تنها به این علت بود که اشکال منظور آنها را بهتر، سادهتر و تحلیلیتر نشان میداد، بنابراین چرا نباید اقتصاد اتریشی از این ابزار استفاده کند؟ نکته آنجا است که نباید تحلیل ترسیمی را به طور کامل جایگزین تحلیل غیر ترسیمی نمود وگرنه استفاده از ابزار شکلی به ذاته نمیتواند ناقض مکتب اتریشی باشد.در ایران اگر بتوانیم به سمت ترجمه کتابهایی از اقتصاد اتریشی برویم که از ابزار جریان رایج برای معرفی خود استفاده کرده است، بیتردید استقبال از مکتب اتریشی به عنوان یکی از پایهایترین مکاتب اقتصاد آزاد، غیرقابل وصف خواهد بود.
اقتصاد اتریشی به زعم بسیاری از طرفداران خود دارای مشخصههایی است که کاملا جدا و منفک از جریان نئوکلاسیکی است. با این وجود کسانی چون اسرائیل کرزنر بر این اعتقادند که مکتب اتریشی به رغم نقدهایی که به جریان نئوکلاسیکی به عنوان دیگر جریان حامی اقتصاد آزاد دارد، اما توسعهدهنده حیطه علمی نئوکلاسیکی است. از این زاویه مکتب اتریشی دیگر به عنوان مکتبی در تقابل با نئوکلاسیکها مطرح نمیشود و اتفاقا رشد و توسعه آن خود امتیازی است برای توسعه تفکر نئوکلاسیک ضمن آنکه باید توجه داشت پدر مکتب اتریشی، منگر، خود یکی از اعضای انقلاب مارژینالیستی قرن نوزدهم است و به عنوان یکی از انقلابیون نئوکلاسیکی مطرح است.
اتریشیها به هیچ رو نمیتوانند این گزاره را رد کنند که به عنوان مکتب طرفدار اقتصاد بازار با دیگر طرفداران این نوع اقتصاد قرابتی تاریخی و فکری دارند. شاید به همین علت باشد که کرزنر معتقد است، اقتصاد نئوکلاسیک در ابتدا چون مکتب اتریشی، بر رویکردهای ذهنی تاکید داشت، اما با گذشت زمان و توجه بیش از اندازه به «تعادل» این رویکرد به فراموشی سپرده شد.
با تاکید بر این وجوه اشتراکی میان مکتب اتریشی و اقتصاد نئوکلاسیک میتوان به صورت قابل فهمتری اصول اتریشی را به مخاطبان منتقل کرد. اگرچه احساس غالب در اقتصاد اتریشی، انفکاک هرچه بیشتر از اقتصاد نئوکلاسیک است و کسانی چون لاخمن، تصور مکتب اتریشی را به عنوان مکمل اقتصاد نئوکلاسیک، کاملا منتفی میدانند، اما چنین رویکردی بیتردید هم همراه شدن با دیگر مکاتب اقتصاد آزاد است، و هم بیتردید اذهان برای دریافت عناصر کاملکننده اقتصاد نئوکلاسیک بیشتر آمادهاند تا اقتصادی متضاد و در تقابل با اقتصاد نئوکلاسیک. نکته قابل توجه دیگر آنکه به نظر میرسد در حال حاضر نیز قرابتهای چشمگیری بین تفاسیر اتریشی و نئوکلاسیکی موجود است. به عنوان مثال در حالی که اتریشیها سخن از فرآیند در بازار میزنند، نئوکلاسیکها بر تعادل تاکید دارند. اما آنان هنگامی که میخواهند رسیدن اقتصاد به نقطه تعادل را تفسیر کنند خواهینخواهی بحث از یک فرآیند بازاری میکنند یا زمانی که اتریشیها بر فردگرایی روش شناسانه تاکید دارند، نئوکلاسیکها بیتردید با بازکردن مبحث پایههای خردی اقتصاد کلان خویش بر همان رویکرد اتریشیها پافشاری میکنند.
لذا نه در ایران بلکه در تمامی آکادمیهای اقتصادی، دید مکملی به اقتصاد اتریشی، هم پیوند زدن میان دو مکتب طرفدار اقتصاد آزاد، البته با دو پارادایم مختلف است و هم کمکی است برای آشنایی هر چه بیشتر دانشپژوهان بدین مکتب.
اما یکی از موانع درونی مکتب اتریشی برای توسعه و فراگیری آن بین اقتصاددانان، تدریس سنتی آن به صورت استاد- شاگردی است. منگر استاد بوم - باورک و ویزر بود. این دو خود استاد میزس بودند و میزس استاد ماری رتبارد و اسرائیل کرزنر بود. لاخمن اگر از هایک درس نمیآموخت شاید هیچگاه یک اتریشی افراطی نمیشد. باید پذیرفت که مکتب اتریشی بهدلیل عدم همراهی جریان رایج و قلیل بودن عده اقتصاددانان آن،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 6 صفحه
قسمتی از متن .doc :
معرفی مکاتب کلاسیک مدیریت
3- بوروکراسی ( دیوانسالاری )
واژه (( بوروکراسی )) غالبا با مفاهیم منفی از قبیل تشریفات زاید اداری ، دوباره کاری ، کاغذ پراکنی ، حاکمیت مقررات خشک و بی روح اداری ، دستگاههای عریض و طویل و دست و پا گیر اداری ، سلسله مراتب پیچیده و مفصل سازمانی ، کندی جریان امور ، تمرکز در تصمیم گیری ، اتلاف وقت و منابع و نظایر آن ، به کار برده می شود .
(( بورو کراسی )) به مفهوم فنی کلمه یعنی به عنوان یک پدیده اجتماعی ، نخستین بار با توجه به کاربرد عملی آن به وسیله (( ماکس وبر )) بنیان نهاده شد . (( وبر )) توجه خود را عمدتآ روی تأثیر سازمانهای(( بورو کراتیک )) در ساختار سیاسی جامعه متمرکز کرد . او بیشتر به ((علت وجودی سازمانها )) و (( نحوه اعمال قدرت )) نظر داشت .
(( وبر )) ، قدرت را (( امکان تحمیل اراده انسان بر رفتار اشخاص دیگر )) تعریف می کند . البته قدرت به صورت عام و کلی آن مورد نظر (( وبر )) نیست ، بلکه به نوع خاصی از روابط ناشی از قدرت که آن را (( سلطه )) یا استیلا می خواند ، توجه دارد . منظور (( وبر )) از سلطه آن نوع رابطه قدرتی است که در آن فرمانروا، رئیس یا شخصی که اراده خود را بر دیگران تحمیل می کند ، اعمال قدرت را حق خود دانسته و اطاعت از دستورها را وظیفه فرمانبردار ( مرئوس ) می داند . به عبارت دیگر ، نوعی (( صلاحیت پذیرفته شده )) که به اعمال قدرت، هم از نظر رهبر و هم از نظر پیرو ، مشروعیت می بخشد .
عامل مهم دیگر در نظریه (( وبر )) (( بورو کراسی )) است . اعمال قدرت ( سلطه ) بر تعداد زیادی از افراد احتیاج به صاحب منصبان اداری دارد که دستورها را اجرا کرده و مانند یک پل ، فرمانروا ( رئیس ) و فرمانبردار ( مرئوس ) را به هم متصل کند .
بنابراین اعتقاد ، (( مشروعیت قدرت )) و (( دیوان سالاری )) دو ضابطه اصلی است که برای شناخت نوع سلطه از نظر ((وبر )) و پیروانش ، ضرورت دارد . در این خصوص ، (( وبر )) سه نوع مشروعیت برای اعمال اقتدار تشخیص داده است که هر یک با شکل معینی از دستگاه اداری تطابق دارد .
اینها عبارتند از :
سلطه (( کریزماتیک )) ، سلطه سنتی ، سلطه قانونی
1 – سلطه کریزماتیک ( سلطه به واسطه فره مندی ) : (( کریزما )) در لغت به معنای(( فره یا موهبت رهبری )) است ، استعدادی استثنایی که به اعتبار آن شخص لیاقت رهبری پیدامی کند. رهبر (( کریزماتیک )) ( فره مند ) اعم از اینکه یک قهرمان یا یک آدم عوام فریب باشد ، سلطه خود را به واسطه استعدادهای استثنایی و کردارش موجه می کند . پیروانش سلطه و اقتدارش را به این سبب که به شخص او ایمان دارند ، می پذیرند . در این نوع سلطه ، معمولآ دستگاه اداری بسیار سست و بی ثبات است و وفادارترین پیروان ، معمولآ ، نقش واسطه بین رهبر و توده مردم را به عهده می گیرند .
2 – سلطه سنتی : در این مورد ، رهبر قدرت مشروعیت خود را از اعتقاد به قانون ابدی ((درست بودن و متناسب بودن طریقه سنتی انجام امور )) به دست می آورد . رهبر سنتی ، مدیری است که به اعتبار موقعیت و پایگاه موروثی خودش دستور می دهد . دستورهای او ، در محدوده آداب و سنن ، شخصی و مستبدانه است . عوامل او دستورهایش را بدون احساس وفاداری نسبت به شخص او یا بدون قایل شدن احترام برای موقعیت سنتی وی ، اطاعت می کنند .
3- سلطه قانونی : مشروعیت این نوع سلطه را اعتقاد به درستی قانون ، حفظ می کند . در این مورد به فرمانروا (مدیر ) به عنوان مافوقی که بر اساس رویه های قانونی انتخاب و منصوب شده است، نگریسته می شود و به اعتبار سمت است که او اعمال قدرت می کند . ترکیب دستگاه اداری متناسب با نوع قانونی سلطه ( اعمال قدرت قانونی ) را اصطلاحاً (( بوروکراسی )) (دیوانسالاری ) می نامند . (13)
مدل ایده آل (( بوروکراسی ))
(( ماکس وبر )) مدل ایده آل (( بوروکراسی )) خود را بر اساس پرداختن به نوعی سازمان که دارای اقتدار(( قانونی ـ منطقی است بنا نهاد . مدل ایده آل (( وبر )) به ویژه پس از جنگ جهانی دوم ، دریچه های مهمی را به روی تحقیق و کاوش علمی شود .
(( وبر )) با ارائه مدل ایده آل (( بوروکراسی )) ، اساساً نمی خواست که پدیده ای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
مکتب اتریشی به عنوان یکی از مکاتب اقتصاد بازار آزاد
نگاهی بر یکی از اصیلترین مکاتب اقتصاد آزاد
همواره در توجیه خود در بین آکادمیهای اقتصادی با مشکل روبهرو بوده است و هنوز که هنوز است بهرغم پیشرفت چشمگیر هواداران این مکتب در مطرح کردن خویش، بسیاری از دانشکدهها و آکادمیهای علمی در قبول رویکردهای اتریشی و حتی به نقد کشیدن آن با مانع مواجهاند.بیتردید چنین موانعی در ایران بسیار بیش از سایر نقاط خواهد بود.
توسعه مکتب اتریشی و حداقل فراگیری اصولی از آن برای یک دانشپژوه اقتصاد نیازمند راهکارهایی از سوی طرفداران این مکتب و به طور کلی طرفداران اقتصاد بازار است.رسیدن به این هدف که هر دانشجوی کارشناسی در ایران حداقل یک بار نام مکتب اتریشی را شنیده باشد و آشنایی کلی با آن داشته باشد، هدفی بسیار مطلوب خواهد بود.هدفی که امروز فاصله بسیار با آن داریم. اما چه راهکارهایی برای رسیدن به این هدف وجود دارد؟دانشجوی اقتصاد بیش از هر چیز به اقتصاد در پارادایم جریان رایج مینگرد، اقتصاد خرد و کلان از منظر او تمام آن چیزی است که وی باید در مورد تحلیل اقتصاد بداند و مباحث دیگر به تمامی در این دو خواهد گنجید.دانشجویان ایرانی شاید حتی در سر کلاس تاریخ اندیشه اقتصادی نیز نام اقتصاد اتریشی را نشنوند.در چنین فضایی سخن گفتن از مکتبی که این چنین مهجور افتاده است جرات خاص خود خواهد و ظرافت خاص خویش طلب میکند.اگر چه با وجود معدود کلاسهای روششناسی علم اقتصاد در دانشکدههای ایران گذاری به اقتصاد اتریشی زده میشود، اما این کلاسها که همواره به صورت اختیاری دایر میشوند آنچنان محدود هستند که نمیتوانند جایگاهی باشند برای ابراز اندیشههای اتریشی.بیتردید الگوی فکری اتریشی خارج از منظومه جریان رایج است. دانشجوی اخت شده با مدلها و معادلههای جریان رایج، بسیار سخت میتواند اقتصاد اتریشی را درک کند. مگر آنکه ساختار فکری خویش را بار دیگر بنا کند. چنین مشکلی اما از سوی برخی از اتریشیها چون راجر گریسن از دانشگاه آبرِین تا حدودی مرتفع شده است. او که حاضر شد اقتصاد کلان اتریشی را در قالب مدلهای ترسیمی معرفی کند و مورد دشنام بسیاری از اتریشیها قرار گیرد که میانگاشتند وی تقدس میزس را زیر سوال برده است، ثابت کرد که میتوان الگوی فکری اتریشی را به زبانی سادهتر و نزدیک به جریان رایج اقتصادی مطرح کرد. نباید از یاد برد که اگر اقتصاددانان جریان رایج از نمودارها برای بیان اقتصاد مورد نظر خود بهره گرفتند، تنها به این علت بود که اشکال منظور آنها را بهتر، سادهتر و تحلیلیتر نشان میداد، بنابراین چرا نباید اقتصاد اتریشی از این ابزار استفاده کند؟ نکته آنجا است که نباید تحلیل ترسیمی را به طور کامل جایگزین تحلیل غیر ترسیمی نمود وگرنه استفاده از ابزار شکلی به ذاته نمیتواند ناقض مکتب اتریشی باشد.در ایران اگر بتوانیم به سمت ترجمه کتابهایی از اقتصاد اتریشی برویم که از ابزار جریان رایج برای معرفی خود استفاده کرده است، بیتردید استقبال از مکتب اتریشی به عنوان یکی از پایهایترین مکاتب اقتصاد آزاد، غیرقابل وصف خواهد بود.اقتصاد اتریشی به زعم بسیاری از طرفداران خود دارای مشخصههایی است که کاملا جدا و منفک از جریان نئوکلاسیکی است. با این وجود کسانی چون اسرائیل کرزنر بر این اعتقادند که مکتب اتریشی به رغم نقدهایی که به جریان نئوکلاسیکی به عنوان دیگر جریان حامی اقتصاد آزاد دارد، اما توسعهدهنده حیطه علمی نئوکلاسیکی است. از این زاویه مکتب اتریشی دیگر به عنوان مکتبی در تقابل با نئوکلاسیکها مطرح نمیشود و اتفاقا رشد و توسعه آن خود امتیازی است برای توسعه تفکر نئوکلاسیک ضمن آنکه باید توجه داشت پدر مکتب اتریشی، منگر، خود یکی از اعضای انقلاب مارژینالیستی قرن نوزدهم است و به عنوان یکی از انقلابیون نئوکلاسیکی مطرح است.اتریشیها به هیچ رو نمیتوانند این گزاره را رد کنند که به عنوان مکتب طرفدار اقتصاد بازار با دیگر طرفداران این نوع اقتصاد قرابتی تاریخی و فکری دارند. شاید به همین علت باشد که کرزنر معتقد است، اقتصاد نئوکلاسیک در ابتدا چون مکتب اتریشی، بر رویکردهای ذهنی تاکید داشت، اما با گذشت زمان و توجه بیش از اندازه به «تعادل» این رویکرد به فراموشی سپرده شد.با تاکید بر این وجوه اشتراکی میان مکتب اتریشی و اقتصاد نئوکلاسیک میتوان به صورت قابل فهمتری اصول اتریشی را به مخاطبان منتقل کرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
عکاسی و مکاتب و روش های آن
فصل اول :
کلیات تحقیق
بیان مسئله:
عکاسی یکی از بزرگترین اختراعات بشری است که فناوری در موارد متعددی تکامل و پیشرفت خود را مرهون آن است . از سوی دیگر جلوه های هنری آن افق دید واقع گرایانه و وسیع تری را از جهان رمز آلود در فراسوی دیدگانمان تصویر می کشد. در این پژوهش به این مهم دست خواهیم یافت که عکاسی چگونه در جهان رشد و نمو یافته است و به راستی کدام جنبه و جلوه آن در زندگی پررنگتر و کاربردی تر است؟ و چه بهره هایی بشر از آن برده است.
ضرورت مسئله :
در این پژوهش کسب معلوماتی جزئی از کلیت است و همچنین پاسخ به این سئوال که زاویه دید هنرمندانه یک عکاس حرفه ای چگونه بوده است که حتی بعد از گذشت سالیان متمادی اثر هنری وی هنوز خیره کننده و تحسین برانگیز است .
هدف مسئله :
تلفیق روش های سنتی و امروزی با یکدیگر و کاربرد آن و دیگر هنرها ، همچنین افزایش خلاقیت در راستای حرفه خود و افزایش دانش علاقه مندان این هنر
پرسش ها مسئله :
فتو مونتاژ چیست ؟
جنبه های روانشناختی پرتره پیست ؟
عکاسی مد چیست ؟
عکاسی ذهنی چیست ؟
عکاسی در باهاوس چگونه بودهاست ؟
چه تاثیری سورر ئالیسم بر عکاسی گذاشته است ؟
عکاسی تبلیغاتی چیست ؟
هنر عکاسی در حیات وحش چگونه است ؟
عکاسی هنری چیست ؟
چه تاثیر فتو شاپ برعکاسی دارد ؟
عکاسی خلاق چیست ؟
پاپ آرت چیست و چه تاثیری بر عکاسی داشت ؟
عکس رو پوستر چه تاثیری دارد ؟
زاویه دید در عکس چه تاثیری بر کاربرد آن در صفحه آرایی دارد ؟
عکاسی ژورنالیستی چیست ؟
مقدمه