واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق درمورد نگاهی به اقسام زیبایی و روابط آن با عشق 10ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

نگاهی به اقسام زیبایی و روابط آن با عشق

جمال و زیبایی از یک طرف و جاذبه از طرف دیگر، عشق و طلب از طرف دیگر، حرکت از طرف دیگر، ستایش از طرف دیگر، اینها حقایقی هستند که با یکدیگر توأمند، یعنی آنجا که زیبایی وجود پیدا می کند یک نیروی جاذبه ای هم هست. زیبا جاذبه دارد. آنجا که زیبایی وجود دارد، عشق و طلب در یک موجود دیگر وجود دارد، حرکت و جنبش وجود دارد، یعنی خود زیبایی موجب حرکت و جنبش است. حتی به عقیده فلاسفه الهی تمام حرکتهایی که در این عالم است حتی حرکت جوهریه و اساس که تمام قافله عالم طبیعت را به صورت یک واحد جنبش و حرکت درآورده است، مولود عشق است: «کتحریک المعشوق للعاشق و تحریک المعلل للمتعلل»؛ مانند به حرکت درآوردن معشوق عاشق را و به حرکت درآوردن علت معلول را. چنین چیزی می گویند. در این زمینه سخن بسیار است. به هر حال هر جا که زیبایی هست جاذبه وجود دارد، عشق و طلب وجود دارد، حرکت و جنبش وجود دارد، ستایش و تقدیس وجود دارد، زیبایی به دنبال خود ستایش و تقدیس می آورد. عده ای می گویند: بر خلاف آنچه انسانها خیال می کنند که زیبایی عشق می آفریند، برعکس است: عشق، زیبایی می آفریند یعنی اول زیبایی وجود ندارد که بعد در اثر زیبایی عشق ایجاد شود، اول عشق وجود پیدا می کند و بعد عشق زیبایی را خلق می کند. البته این یک نظر افراطی است و نمی شود وجود زیبایی را در خارج به کلی انکار نمود. حال ، آیا زیبایی منحصر است به زیبایی یک انسان ، آن هم زیباییهایی‏ که دو جنس مخالف انسان از یکدیگر درک می‏کنند خصوصا در جنس زن ؟ و وقتی می‏گویند زیبا " یعنی مثلا اندام و چهره یک زن زیبا ؟ و دیگر غیر از این در عالم ، زیبایی وجود ندارد ؟ افرادی که از زیبایی چیز درستی‏ درک نمی‏کنند این جور خیال می‏کنند نه ، در طبیعت هزاران نوع زیبایی وجود دارد ، در جمادات ، نباتات و حیوانات ، در آسمان ، زمین و دریاها . کیست که زیبایی را در گلها درک نکند ؟ خیلی افراد شاید از گل فقط بوی خوش را درک می‏کنند ، در صورتی که آنهایی که چشمشان زیبایی‏ را درک می‏کند ، در گل ، زیبایی را بیش از بوی خوش درک می‏کنند یعنی‏ برایش بیشتر اهمیت قائل هستند زیبایی گلها ، زیبایی درختها ، زیبایی‏ جنگلها ، زیبایی دریاها ، زیبایی کوهها ، زیبایی آسمانی که بالای سر انسان‏ است ، زیبایی افق ، زیبایی سپیده دم ، زیبایی طلوع آفتاب ، زیبایی‏ غروب آفتاب ، زیبایی شفق ، هزاران نوع زیبایی و جمال محسوس در عالم‏ طبیعت وجود دارد تمام زیباییها که منحصر به آن زیبائیی که با شهوت جنسی‏ انسان سرو کار دارد نیست آن کسی که زیبایی را منحصرا در شهوت جنسی درک‏ می‏کند ، در حقیقت اصلا زیبایی را درک نمی‏کند زیبایی تنها مربوط به غریزه‏ جنسی انسان نیست که تا می‏گویند " زیبایی " بعضی اشخاص فورا فکر می‏کنند یعنی مسائل مربوط به غریزه جنسی . این جور نیست .در خود طبیعت‏ هزاران نوع زیبایی وجود دارد تازه اینهایی که ما گفتیم ، زیباییهای مربوط به قوه باصره و چشم بود سامعه ، لامسه ، شامه و ذائقه نیز هر یک‏ زیباییهایی را درک می‏کنند ، و اساسا " خوب " در هر حسی یعنی زیبا . خوب " در چشم ، زیبای چشم است ، " خوب " در گوش ، زیبای گوش‏ است ، و همین طور " خوب " در لامسه ، ذائقه و شامه . پس این اشتباه‏ پیدا نشود که تا می‏گویند " زیبایی " افرادی که در کشان از زیبایی بسیار ضعیف است فورا توجهشان به مسائل جنسی معطوف می‏شود . از این بالاتر ، آیا زیبایی غیر محسوس هم داریم ؟ زیبائیهای مطلقا محسوس را اکثریت قریب به اتفاق مردم درک می‏کنند آیا زیبایی غیر محسوس و زیبایی معنوی هم داریم ؟ بله آن هم زیاد است حداقلش آن‏ زیباییهایی است که به قوه خیال انسان یعنی به صورتهای ذهنی انسان مربوط است زیبایی فصاحت و بلاغت در چیست ؟ یک عبارت فصیح و بلیغ چرا انسان‏ را به سوی خودش می‏کشد و جذب می‏کند ؟ نثر و شعر سعدی چرا انسان را جذب‏ می‏کند ؟ حدود هفتصد سال از زمان سعدی می‏گذرد چرا آن جمله های کوتاه سعدی‏ هنوز هم در زبانها تکرار می‏شود و انسان وقتی که می‏شنود مجذوب آن می‏شود ؟ زیبایی است که چنین می‏کند آن زیبایی چیست ؟ آیا زیبایی لفظ است ؟ نه ، تنها لفظ نیست ، معانی این الفاظ است البته خود لفظ هم در فصاحت‏ دخالتی دارد ولی تنها لفظ نیست معانی این الفاظ و معانی ذهنی آنچنان‏ زیبا کنار یکدیگر قرار گرفته است که روح انسان را می‏کشد به سوی خودش و جذب می‏کند و همچنین شعر حافظ و مولوی . آنهایی که زیباییهای خیال را درک می‏کنند گاهی آنچنان مجذوب و مسحور این شعرها می‏شوند که اصلا از خود بیخود می‏شوند . مرحوم ادیب پیشاوری یکی از ادبای بسیار مبرز و از بقایای حوزه های‏ علمیه قدیم بوده است وی می گوید : دوبار در عمرم خواندن‏ یک شعر مرا از هوش برد ، بیهوش شدم یک بار غزلی از حافظ را خواندم ، آنچنان تحت تأثیرش قرار گرفتم که بیهوش شدم غزل معروفی‏ است :زان یار دلنوازم شکری است یا شکایت گر نکته دان عشقی بشنو تو این‏ حکایت ......زیبایی قرآنقرآن کریم نفوذ خارق العاده خودش را از چه دارد ؟ از زیبایی و فصاحتش قرآن می‏توانست آن معنایی را که با اعماق روح انسان سرو کار دارد و به تعبیر خود قرآن " مذکر " است یعنی آنها را از درون‏ انسان بیرون می‏کشد ، با یک عبارتهای خیلی معمولی و ساده بیان بکند ، ولی‏ خدای اسلام و پیغمبر چون این کتاب معجزه باقی پیغمبر است ، حقایقش را با زیبایی خارق العاده بیان کرده است به نظر شما فصاحت قرآن تاکنون‏ چقدر اشک از مردم گرفته ؟ ! به تعبیر خود قرآن : « یخرون للاذقان سجدا . یخرون للاذقان یبکون » (سوره اسراء ، آیات 107 و . 109) افرادی که وقتی آیات قرآن را می‏شنوند ، در حال گریه می‏افتند و سجده می‏کنند در دلهای شب ، آیات قرآن‏ چقدر اشک ازمردم گرفته است ! در اثر این است که آن معانی در این لباس‏ بسیار زیبا ، آن حس جمال دوستی معنوی انسان را در اختیار می‏گیرد و مسخر خودش می‏کند . « و اذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من‏ الدمع مما عرفوا من الحق »( سوره مائده ، آیه 83): ''و چون آیاتی را که به پیامبر فرستاده شده است بشنوند ، می‏بینی که اشک از دیدگانشان جاری می‏شود زیرا حقانیت آن را شناخته‏اند''.زیبایی سخنان علی (ع)و یا به تعبیر حضرت زینب (س) بنی امیه تمام اقطار زمین و آفاق السماء را آنچنان گرفته بودند که نامی از علی در دنیا وجود نداشته باشد و حرفی از او نباشد یک عامل اساسی برای اینکه امام علی علیه السلام) در دنیا نمرد ( عوامل‏ ظاهری طبیعی را داریم می‏گوییم ) این بود که علی سخنانی دارد در نهایت‏ زیبایی . " نهج البلاغه " واقعا نهج البلاغه است دشمن هم دلش می‏خواهد سخنان علی را ضبط و حفظ کند چه قدر ما داریم از فصحا و بلغای عرب ، آنها که با علی هم میانه خوبی ندارند ، که وقتی از آنان می‏پرسند تو از کجا به‏ این مقام از فصاحت رسیدی ؟ یکی می‏گوید صد خطبه از علی حفظ داشتم بعد ذهنم جوشید که جوشید ، دیگری می‏گوید هفتاد خطبه حفظ داشتم ، و سومی‏ می‏گوید : «حفظ کلام الاصلع » عبدالحمید کاتب خیلی معروف است یک نویسنده ایرانی است در دربار آخرین خلیفه اموی معروف به مروان حمار . نویسنده خیلی فوق العاده‏ای است‏ که گفته‏اند : «بدأت الکتابة بعبد الحمید و ختمت بابن العمید »: . نویسندگی شروع شد به عبدالحمید ، و خاتمه یافت به ابن‏ العمید و یا به خاطر تقیه و یا واقعا با علی علیه



خرید و دانلود تحقیق درمورد نگاهی به اقسام زیبایی و روابط آن با عشق 10ص


تحقیق در مورد نگاهی تاریخی به ملی شدن صنعت نفت

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 2 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

نگاهی تاریخی به ملی شدن صنعت نفت

در آغاز سده بیستم، «آنتوان کتابچی»، بانی و دلال قراردادی شد که پیامدهای آن، هم در عرصه بین الملل و هم در امور داخلی ایران، تغییرات شگرف و بنیادینی به وجود آورد

 

در آغاز سده بیستم، «آنتوان کتابچی»، بانی و دلال قراردادی شد که پیامدهای آن، هم در عرصه بین الملل و هم در امور داخلی ایران، تغییرات شگرف و بنیادینی به وجود آورد. وی که بوی نفت به مشامش خورده بود، در این باره با یک سرمایه دار خطر پذیر انگلیسی به نام «ویلیام ناکس دارسی» مذاکره کرد. دارسی از سرمایه داران بنامی بود که در تجهیز عوامل تولید و کسب سود، کارنامه درخشانی داشت. کتابچی با استناد به مطالعات یک زمین شناس فرانسوی، وجود منابع سرشار نفت در ایران را به دارسی وعده داد. به این ترتیب، نمایندهٔ دارسی راهی ایران شد تا برای دستیابی به این منابع سرشار، امتیاز نامه ای دریافت کند. در سال ۱۲۸۰ دارسی با پرداخت رشوه هایی که کتابچی دلال آن بود و با توشیح ملوکانه مظفرالدین شاه، حق انحصاری اکتشاف، استخراج و بهره برداری، حمل و نقل، فروش نفت و فرآورده های نفتی و تمام عملیات مربوط به منابع نفت ایران را به مدت ۶۰ سال، به دست آورد. مخالف خوانی روس ها نیز مانع از عقد چنین قراردادی میان دارسی و مظفرالدین شاه نشد. آنها تنها توانستند پنج ایالت شمالی را از محدوده امتیاز خارج کنند. در قبال آن، ایران ۲۰ هزار لیره به صورت نقد و۲۰ هزار لیره به صورت سهام دریافت کرد. طبق قرارداد باید ۱۶ درصد از منافع خالص سالانه تمام شرکت هاییکه به موجب این امتیاز تشکیل می شدند، به ایران تعلق می گرفت.

دارسی برای تأمین هزینه های عملیات اکتشافی، از نیروی دریایی انگلستان استمداد طلبید و سرانجام با همکاری و سرمایه شرکت « نفت برمه»،‌ در حالی که بودجه و صبر و شکیبایی آنها به سر آمده بود، به منابع سرشار نفت دست یافت. در پنجم خرداد ۱۲۸۷ فوران نفت از چاهی در مسجد سلیمان اسباب دگرگونی اوضاع ایران و خاورمیانه را فراهم آورد. جالب این که نزدیک به پنجاه سال پیش از آن در شرایطی مشابه، اولین چاه نفت در آمریکا فوران کرده بود. یک سال پیش از کشف نفت، نهضت مشروطه به سرانجام رسیده و با تشکیل مجلس شورای ملی، اوضاع حکومت و روند تصمیم گیری، شکل دیگری یافته بود. این تحولات، زمینه ساز تغییراتی بودکه در سال ۱۳۲۹ به ملی شدن صنعت نفت انجامید.

خبر کشف نفت در ایران به سرعت در سراسر جهان پیچید. دوسال بعد، شرکت نفت انگلیس و ایران، با سرمایه یک میلیون پوند، برای بهره برداری از منابع نفت درایران تأسیس شد و دیگر محدودیت منابع مالی، مانعی برای تولید و اکتشاف در ایران به شمار نمی رفت. صف های طولانی و چندپشته جلوی بانک هایی که سهام شرکت نفت انگلیس و ایران را به فروش می رساندند، رونق بازار نفت را نوید می داد.

باتشکیل شرکت جدید، نقش دارسی در حد یکی از مدیران و سهام داران شرکت تنزل یافت. این شرکت به سرعت رشد کرد. طولی نکشید که اولین پالایشگاه خاورمیانه در آبادان احداث شد و در تاریخ یکم دی ۱۲۹۱ اولین محموله نفتی از آبادان راهی بازار جهانی شد. نیروی دریایی انگلستان که از دیرباز، با نیروی دریایی آلمان رقابتی آشکار و نهان داشت، برنامه بلند پروازانهٔ تغییر سوخت کشتی ها از زغال سنگ به نفت را در سر می پروراند. به یکباره احساس نیاز به دستیابی به منابع نفت چنان قوت گرفت که درسال ۱۲۹۲، چرچیل در پارلمان حضور یافت و با نطقی، به تعبیر نشریه « تایمز لندن» عالمانه، در باب منافع ملی نفتی انگلستان هشدار داد: «اگر نتوانیم به نفت دسترسی یابیم، نخواهیم توانست غله، پنبه و هزار ویک کالای ضروری دیگر را به دست آوریم». این گونه تفکرات روز به روز قوت گرفت. چرچیل در جایگاه رئیس ستاد نیروی دریایی، دراختیار داشتن سهم عمده ای از «شرکت نفت انگلیس و ایران » و قرارداد بلند مدت خرید نفت با این شرکت را برای حفظ توان و آمادگی رزمی نیروی دریایی، ضرورتی گریز ناپذیر تلقی می کرد و سرانجام، چندماه پیش از آغاز جنگ جهانی اول، موفق شد با پرداخت ۲ میلیون لیره،۵۰ درصد از سهام این شرکت را به خود اختصاص دهد. به این ترتیب، نفت به مؤلفه ای مؤثر در مسائل امنیتی و سیاسی تبدیل شد. در این ایام « شرکت نفت انگلیس و ایران» به سبب ناتوانی در امر بازاریابی و فروش نفت، در وضعیت نامطلوبی قرار گرفته بود. از قرار معلوم، شرکت شل به این شرکت، چشم طمع دوخته بود تا از این وضعیت استفاده و آن را تصاحب کند. اما اقدامات چرچیل سبب شد نه تنها این شرکت مضمحل نشود، بلکه با تقویت آن، بازار مطمئنی برای تأمین نفت مورد نیاز خود به دست آورد. ضمن این که دو نماینده از سوی دولت انگلیس، با حق وتو، در هیئت مدیره این شرکت حضور یافتند تا از نزدیک مراقب منافع نیروی دریایی باشند.

درجریان جنگ اول، این شرکت توانست بدون وقفه جدی به تولید خود ادامه دهد؛ به گونه ای که تولید آن، از روزانه ۱۶۰۰ بشکه در سال ۱۹۱۲ به ۱۸۰۰۰ بشکه در سال ۱۹۱۸ افزایش یافت و تا اواخر سال ۱۹۱۶ یک پنجم از نیاز نیروی دریایی انگلیس را تأمین کرد. به این ترتیب، شرکتی که در پانزده سال نخست تأسیس خود همواره با خطر ورشکستگی دست و پنجه نرم می کرد، با شراکت نیروی دریایی انگلستان، رونق گرفت و سود سرشاری به دست آورد. نمی روید تا امتیاز را لغو کنید. هنوز تشریفات خرید ۵۱ درصد از سهم شرکت سهامی نفت انگلیس و ایران به پایان نرسیده بود که جنگ جهانی اول آغاز شد. نیروی دریایی انگلیس، بخش عمده ای از نفت مورد نیاز خود را از این شرکت و با قیمتی پایین تر از قیمت نفت در بازار جهان، خریداری می کرد. همین موضوع یکی از زمینه های اختلاف میان دولت ایران و شرکت بود.

در آغاز قرن چهاردهم شمسی، تحولات بی شماری در ایران روی داده بود. با کودتای رضاخان، سلسله قاجار منقرض شد و در سال ۱۳۰۴ رضاخان تاج شاهی به سر نهاد. در این ایام، اهمیت اقتصادی و سیاسی نفت برای مردم و زمامداران آشکار شده بود و نشانه هایی از بهبود اوضاع اقتصادی در بخش های مختلف به چشم می خورد که متأثر از تزریق درآمدهای نفتی بود. میزان تولید نفت همواره سیر صعودی داشت، اما درآمدهای نفتی پرنوسان بود. برای نمونه، درآمد نفتی در سال ۱۳۰۶ نزدیک به ۴/۱ میلیون لیره بود، اما در سال بعد به ۵/۰ میلیون لیره کاهش یافت. این مسئله خشم رضا شاه را برانگیخته بود ومردم نیز بر این باور بودند که توطئه ای از سوی دولت انگلیس در کار است.کسی باور نمی کرد که این نوسان ها ممکن است ناشی از تغییر ناگهانی قیمت نفت و فرآورده های نفتی باشد. به موجب امتیاز نامه دارسی، شرکت می بایست ۱۶ درصد از منافع خالص خود و تمامی شرکت های تابعه را به دولت ایران پرداخت کند. اما از قرار معلوم، شرکت به بهانه های مختلف و با حساب سازی های غیر قابل بررسی، از پرداخت بخشی ازآن طفره می رفت. در سال ۱۳۱۰ به یکباره درآمد ایران به کمتر از یک چهارم سال قبل کاهش یافت. رضاخان که خلق و خوی منحصر به فردش زبانزد عام و خاص بود، تاب نیاورد و به کابینه دستور داد، برای رفع سوء تفاهم ها، با شرکت وارد مذاکره شود.

تیمورتاش، وزیر مقتدر دربار، این وظیفه را به دوش گرفت. رضاخان که مذاکرات طولانی را برنمی تابید، یک روز به هیئت دولت آمد و پرونده را داخل بخاری انداخت و با خشم و غضب فریاد زد: « نمی روید تا امتیاز را لغو کنید» به این ترتیب، در آذر ۱۳۱۱ امتیاز دارسی طبق دستور به طور یک جانبه لغو شد. حسن تقی زاده در نامه ای به «جاکس»، مدیر شرکت، الغای امتیاز دارسی را به طور رسمی اعلام کرد. اما رضاخان خیلی زود فهمید (به او فهمانده شد؟) که به شیوه های رضاخانی، نمی توان هر مشکلی را حل کرد.

در مذاکرات، چند مسئله به بحث گذاشته شده بود. یکی این که تخفیف های شرکت به نیروی دریایی انگلیس درعمل سهم ایران را از منافع شرکت میکاست؛ دیگر این که شرکت حاضر نبود مطابق قرارداد سهمی از منافع شرکت های تابعه به ایران پرداخت کند. همچنین دولت، خواهان تضمین حداقل درآمد مشخص سالانه، کاهش حوزه شمول امتیاز، رفع حق انحصاری حمل و نقل و تأمین مصرف داخلی ایران به قیمت مناسب بود که در هیچ یک از این موارد، توافقی حاصل نمی شد. شرکت طی ۱۹ سال اول (منتهی به سال ۱۳۱۰)، بر روی هم، ۳/۵۶ میلیون تن نفت از ایران برداشت و صادر کرد. از ۵/۴۹ میلیون لیره سود خالص در این دوره، نزدیک به ۱۰ میلیون لیره نصیب ایران شده بود. شرکت نفت انگلیس و ایران از تمام امکانات خود برای حل سریع این مسئله به نفع خود بهره برد. از جمله این که دولت بریتانیا بی درنگ شکواییه ای علیه ایران به دبیر کل « جامعهٔ ملل» تسلیم کرد و خواستار رسیدگی فوری به آن شد. نیازی به این کار نبود، چون دولت ایران فوری به مذاکره تن درداد. بررسی این شکایت تا تعیین نتیجه مذاکرات به تعویق افتاد. مذاکرات از فروردین ۱۳۱۲ آغاز شد و در کمتر از یک ماه به عقد «قرارداد ۱۳۱۲» (۱۹۳۳) منجر و پس از تصویب مجلس به اجرا گذارده شد. به موجب این قرارداد، حوزه شمول امتیاز به ۱۰۰ هزار مایل مربع(یک چهارم امتیاز دارسی) کاهش یافت، حق انحصاری احداث و نگهداری خطوط لوله منتفی شد، بکارگیری نیروی کار ایرانی در اولویت قرار گرفت و مبلغی برای آموزش دانشجویان ایرانی در رشته صنعت نفت اختصاص یافت. اما درعوض، زمان اعتبار قرارداد از تاریخ امضا به مدت ۶۰ سال تعیین شد، پایه پرداخت سهم ایران از ۱۶ درصد سود خالص سالانه به ۴ شیلینگ برای هر بشکه تغییر کرد. در واقع میزان ثابت و مطمئن و تأثیر ناپذیری از نوسان های بازار برای ایران در نظرگرفته شد. اما این تغییر به هیچ روی به معنای افزایش سهم ایران نبود. این قرارداد با امتیاز دارسی تفاوت ماهوی نداشت و عوارضی در پی داشت که بیشترتحولات دههٔ بعد، ناشی از آن بود. هرچند که امضای این قرارداد، درآن هنگام، موفقیتی بزرگ جلوه داده شد. حسن تقی زاده، وزیر مالیه وقت، با امضای این قرارداد باری بر دوش خود گذاشت که ۱۴ سال بعد، هنگامی که تلاش کرد آن را بر زمین نهد، اوضاع کشور به کلی متحول شده بود. درد دل و اعتراف او در مجلس، مشروعیت این قرارداد را به کلی مخدوش کرد. این بار مردی کارآزموده در مقابل شرکت نفت انگلیس قد برافراشت که به خوبی می دانست چگونه می توان با قدرت مردم و برای استیفای حقوق مردم، مبارزه کرد و پیروز شد.

منبع http://www.aftab.ir/articles



خرید و دانلود تحقیق در مورد نگاهی تاریخی به ملی شدن صنعت نفت


مقاله درباره نگاهی به پیشینه عزاداری در اسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

نگاهی به پیشینه عزاداری در اسلام (قبل از صفویه)

 

 

منابع مقاله:

مجله مشکوة، شماره 84 و 85، اصغر فروغی؛

صفحه: 1

 

 

اشاره

بدون تردید مراسم عزاداری و روضه‏خوانی در تبیین و تقویت مذهب شیعه و گسترش آن در اعماق جامعه و نفوذ آن در قلبها نقش بسزایی داشته است. همچنین سلاطین صفویه به عنوان زمامدار و روحانیون به عنوان متولّی مذهب، در برگزاری آن مؤثر بوده‏اند، ولی با توجه به سابقه دیرین مراسم عزاداری در ادوار پیشین و اهتمام مردم به ویژه شیعیان در اقامه آن، نمی‏توان صفویه را آغازگر این مراسم دانست و آن را وارداتی و گرته‏برداری از غرب تلقی نمود؛ چنان که برخی را عقیده بر این است(1). مقاله حاضر نگاهی دارد به تاریخچه و پیشینه عزاداری در اسلام و چگونگی رسمی شدن آن در عهد آل بویه.

نگاهی گذرا به عزاداری در اسلام

عزاداری برای شهدا در اسلام سابقه‏ای دیرین دارد و از اخبار برمی‏آید که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله نیز آن را تأیید کرد و در برگزاری آن همت می‏گماشت. ابن هشام می‏نویسد بعد از تمام جنگ اُحد که رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به خانه خود می‏رفت، عبورش به محله بنی عبدالاشهل و بنی ظفر افتاد و صدای زنان آنها ـ که بر کشتگانشان گریه می‏کردند ـ به گوش آن حضرت خورد و موجب شد که اشک بر صورت او نیز جاری گردد و در پی آن بفرماید: ولی کسی نیست که بر حمزه بگرید!

سعد بن معاذ و اسید بن حضیر (رؤسای قبیله بنی عبدالاشهل) پس از آگاهی از این موضوع، و زمانی که به خانه‏های خود باز گشتند، به زنان قبیله‏شان دستور دادند لباس عزا بپوشند و به درِ مسجد بروند و در آنجا برای حمزه اقامه عزا و ماتم کنند. رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله که صدای گریه آنها را شنید، از خانه خویش (که جنب مسجد بود) بیرون آمده (از آنها سپاسگزاری کرد و) فرمود: «به خانه‏های خود بازگردید، خدایتان رحمت کند که به خوبی مواسات خود را انجام دادید»(2).

پیامبر در شهادت جعفر طیار نیز هم خود گریست و هم برای عزاداران که در خانه او گرد آمده بودند طعام تهیه کرد(3). بنابر روایت ابن سعد، اندوه و افسردگی پیامبر برای شهدای جنگ موته چندان زیاد بود که اصحاب نیز به شدت اندوهگین و افسرده شدند(4).

هنگامی که پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله رحلت کردند، مردم مدینه، از زن و مرد، به گریه و ندبه پرداختند و بنا بر قول عثمان بن عفان «برخی از اصحاب چنان اندوهگین شدند که چیزی نمانده بود به وهم دچار آیند»(5). و بنا بر نقل عایشه زنان به عزاداری پرداختند و به سینه و صورت خود می‏زدند(6).

در شهادت علی علیه‏السلام فرزندان آن حضرت و مردم کوفه به شدت می‏گریستند(7) و هنگامی که امام حسن علیه‏السلام به شهادت رسید، برادرش محمّد حنفیه مرثیه و نوحه‏سرایی کرد(8).

با شهادت امام حسین علیه‏السلام و یارانش در محرم 61ق عزاداری وارد مرحله‏ای جدید شد و در گستره‏ای وسیع‏تر از جهان اسلام برگزار گردید، با این تفاوت که دیگر تنها گریه و ندبه برای از دست دادن عزیز یا عزیزان نبود، بلکه از یک سو به ابزاری قاطع برای مبارزه با ستمگران و غاصبان تبدیل شد و از سوی دیگر تبیین‏کننده، حافظ و حامل اسلام راستین گردید. از این رو ائمه طاهرین در اقامه و اشاعه آن از هیچ کوششی دریغ نکردند، چنان که خانواده امام حسین علیه‏السلام همچون زینب و امّ کلثوم و امام سجاد علیه‏السلام برای شهدای کربلا به نوحه‏سرایی پرداختند، به طوری که کوفیان که در قتل امام حسین علیه‏السلام و یارانش نقشی مستقیم داشتند، در کوی و بازار عزاداری می‏کردند.

سید بن طاووس در این باره می‏نویسد:

«زنها گیسو پریشان کردند و خاک بر سر پاشیدند و چهره‏های خویش را خراشیدند و سیلی به صورت زدند و فریاد «واویلا» و «واثبوراه!» بلند نمودند. مردها گریستند و موهای محاسن خود را کندند. هیچ موقعی دیده نشده بود که مردم بیش از آن روز، گریه کرده باشند»(9).

بنابر روایت مقاتل، زنان و مردان قبیله بنی اسد به هنگام دفن اجساد شهدا و بعد از آن نوحه‏سرایی و عزاداری می‏کردند(10) و بنابر روایتی اهل بیت امام حسین علیه‏السلام به عزاداری اشتغال داشتند(11). مردم مدینه هم به ویژه بنی هاشم همین که از شهادت امام حسین علیه‏السلام آگاه شدند به گریه و ندبه‏ای پرداختند که تا آن هنگام کسی ندیده و نشنیده بود(12).

امام سجاد علیه‏السلام که در دوران خفقان اموی به سر می‏برد، برای حفظ واقعه خونبار کربلا و انتقال آن به نسلهای بعد از ابزار گریه بهره گرفت. از امام صادق علیه‏السلام روایت شده است:

«زین العابدین علیه‏السلام چهل سال در مصیبت پدرش گریه کرد، در حالی که روزها روزه‏دار و شبها به عبادت بیدار بود و چون وقت افطار می‏رسید، خدمتگزارش آب و غذا در برابر او می‏نهاد و می‏گفت: «آقاجان! میل فرمایید».

آن حضرت می‏گفت: «چگونه غذا بخوریم، در صورتی که فرزند رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله گرسنه کشته شد؟ و چگونه آب بنوشیم در صورتی که فرزند رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله لب تشنه کشته شد؟» و پیوسته این سخن را می‏گفت و می‏گریست، تا آب و غذا با اشک چشمش مخلوط می‏شد. همواره بر این حال بود، تا از دنیا رفت»(13).

از عملکرد امام سجاد علیه‏السلام و سفارشهای ایشان و سایر ائمه درباره گریه برای امام حسین علیه‏السلام و یارانش(14) برمی‏آید که برگزاری مجالس عزاداری و گریه از مؤثرترین ابزاری بوده که می‏توانسته با توطئه‏های بنی امیه برای محو آثار مادی و معنوی قیام کربلا مقابله کند. ابو ریحان بیرونی می‏نویسد:

«بنی امیه در این روز لباس نو پوشیدند و زیب و زیور کردند و سرمه به چشم خود کشیدند و این روز را عید گرفتند و عطرها استعمال کردند و مهمانیها و ولیمه‏ها دادند و تا زمانی که ایشان بودند، این رسم در توده مردم پایدار بود»(15).

این معنی از زیارت عاشورا نیز معلوم می‏شود: «هذا یومٌ فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین صلوات اللّه‏ علیه».

بدین‏سان شیعیان بنابر توصیه و تأکید ائمه طاهرین برای بزرگداشت عاشورا و حفظ آثار آن در کربلا از هیچ کوششی فروگذار نکردند، بدان معنی که ایام عاشورا را به سوگواری می‏پرداختند و امام حسین علیه‏السلام و یارانش را در کربلا زیارت می‏کردند. توابین که در سال 65ق قیام کردند، قبل از ورود به صحنه نبرد، به زیارت قبر امام حسین علیه‏السلام و یارانش رفتند و یک روز و یک شب گریه و زاری و تضرع بسیار نمودند، چنان که بنابر نقل طبری، کسی تا آن روز چنان گریه‏ای ندیده بود.

از روایت ابن قولویه برمی‏آید که در زمان امام صادق علیه‏السلام مردم اطراف کوفه و نواحی دیگر، از زن و مرد، برای زیارت قبر امام حسین علیه‏السلام و یارانش به کربلا می‏رفتند و به قرائت قرآن، ذکر مصائب و نوحه‏گری و مرثیه‏سرایی می‏پرداختند(16).

در ایام فترت پایان امویان و آغاز عباسیان بر تعداد زائران و عزاداران امام حسین علیه‏السلام و یارانش افزوده شد، چنان که به سرعت کربلا به کانون مبارزه علیه ستمگران تبدیل شد؛ مبارزانی که شیوه جهاد را در مکتب اهل بیت آموخته و از شهدای کربلا الگوهای عملی و عینی انتخاب کرده بودند. این وضع برای متوکل خلیفه عباسی ـ که ضدّ شیعه بود ـ قابل تحمّل نبود؛ از این رو نه تنها دستور به ویرانی مشاهد و قبور شهدا داد (336ه ق)، بلکه به منظور محو آثار آن، سرزمین کربلا را به آب بست و شخم زد و زراعت نمود و مردم را از زیارت منع کرد(17)، امّا از آنجایی که نور خدا خاموش شدنی نیست، متوکل به سزای اعمال خود رسید و کربلا مجددا احیا شد و پناهگاهی برای عاشقان اهل بیت گردید که از اقصی نقاط به آنجا می‏رفتند.

از منابع برمی‏آید که گروهی از پیروان احمد بن حنبل که خود را سلفیه می‏نامیدند و رهبرشان محمّد بربهاری بود در گذرگاهها کمین می‏کردند و زائران و عزاداران شیعه را مورد آزار و اذیت قرار می‏دادند و این‏از بیانیه خلیفه الراضی باللّه‏ ـ که علیه این فرقه صادر شده ـ به خوبی پیداست. راضی در بخشی از این بیانیه خطاب به آنها می‏نویسد:

«دیگر ناسزاگویی شما به نیکان است، نسبت دادن شما شیعیان اهل بیت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را به کفر و گمراهی، در کمین نشیتن برای شکنجه و آزار ایشان در هر کوی و برزن، دیگر؛... بدگویی شما از زیارت کردن گور پیشوایان صلوات اللّه‏ علیهم و سرزنش کردن زائران و بدعتگذار نامیدن ایشان است»(18).

این بیانیه، حاکی از این است که گرچه در نیمه اول قرن چهارم، خلفا بر خلاف عهد متوکل، محدودیتهایی برای شیعیان در انجام مراسمشان قائل نبودند، لیکن دیگر فرق مسلمانان به ویژه حنابله به آزار و اذیت آنها می‏پرداختند و احتمالاً این وضع تا سلطه آل بویه بر بغداد (332ق) ادامه داشت و از آن پس که شیعیان به سبب حاکمیت آل بویه قوت گرفتند ـ گر چه باز هم به سبب اکثریت اهل سنت در بغداد برای برگزاری مراسم عزاداری با مشکلاتی روبه‏رو بودند ـ با حمایت حکومت، مراسم عزاداری را به صورت علنی در کوچه و بازار انجام می‏دادند.

آگاهی مردم ایران از واقعه کربلا

متأسفانه مورخان از بازتاب واقعه کربلا در شهرهای ایران اطلاعی نمی‏دهند، جز اینکه مؤلف تاریخ سیستان می‏نویسد:

«چون این خبر به سیستان آمد، مردمان سیستان گفتند نه نیکو طریقتی برگرفت یزید که با فرزندان رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله چنین کردند، پاره‏ای شورش اندر گرفتند»(19).

به احتمال زیاد طبق معمول، یزید خبر این پیروزی را به سرتاسر امپراتوری جهت آگاهی والیان ارسال کرده است و شاید واکنشهایی هم صورت گرفته که خبر آن به ما نرسیده است. طبری از شورش مردم ری به رهبری فرخان رازی به سال 64ق خبر می‏دهد(20)، ولی گمان نمی‏رود که این قیام در ارتباط با واقعه کربلا باشد، ولی عکس العمل گسترده مردم ایران را می‏توان در قیام مختار مشاهده کرد. بنابر روایت دینوری حدود بیست هزار تن از سپاهیان او موالی ایرانی بودند(21). قیامهای علویان به‏ویژه زید بن علی و فرزندش یحیی و ارتباط مردم ایران با آنها به ویژه خراسان، گرگان و ری، از دیگر مواردی است که ایرانیان را با واقعه کربلا آشنا کرد(22). نقش داعیان عباسی در آگاهی ایرانیان از جنایات بنی امیه را نمی‏توان نادیده گرفت، آنها برای برانگیختن احساسات مردم، فهرستی از مظالم بنی امیه را نسبت به خاندان پیامبر تهیه کرده که در رأس آنها واقعه کربلا بود و به آگاهی آنها می‏رساندند(23).

حضور امام رضا علیه‏السلام در خراسان (200-202ق) و اهتمام آن حضرت در برگزاری مراسم عاشورا از مهم‏ترین عوامل انتقال فرهنگ عاشورا به ایران بود و متعاقب آن، سادات که به سبب حضور امام در خراسان به این خطه مهاجرت کردند و با شهادت آن حضرت، در اقصی نقاط در ویژه صفحات شمالی ایران؛ یعنی طبرستان و مازندران پراکنده شدند(24)، مردم ایران را با واقعه کربلا و مراسم آن آشنا نمودند. با تشکیل حکومت علویان در طبرستان (250ق) رفته رفته مراسم عاشورا به صورت یک فرهنگ بومی درآمد. در این میان نباید نقش شهرهای شیعه‏نشین از جمله قم(25)، ری، سبزوار و نیشابور را در انتقال و توسعه این مراسم در ایران نادیده گرفت.

رسمی شدن مراسم عاشورا در عهد آل بویه

مورّخان محلّی طبرستان، دیلمستان و مازندران، همچون ابن اسفندیار و ظهیرالدین مرعشی به رغم سابقه دیرین مذهب شیعه در این خطه و حضور سادات و حکومت علویان، از برگزاری مراسم عاشورا در این مناطق خبری نمی‏دهند، در حالی که به نظر ما نمی‏توان جامعه شیعه را بدون اهتمام به برگزاری این مراسم تصور کرد. بنابراین قدر مسلّم، این مراسم در صفحات شمالی ایران، به رغم فراز و نشیبهایی که داشته، پیوسته برگزار می‏شده است؛ زیرا شیعیان این نواحی به همراه سادات علاقه‏ای ویژه به امام حسین علیه‏السلام و شهدای کربلا داشتند. ظهیرالدین مرعشی می‏نویسد:

«آورده‏اند که داعی کبیر حسن بن زید روزی به دیوان عطا نشسته بود و هر سو انعام خدم می‏داد. شخصی را نام برآمد. از بنی عبدالشمس پرسید: از کدام فخذ است؟ گفتند از معاویه. چون تفحص کردند، از اولاد یزید بود. سادات شمشیرها کشیدند تا آن شخص را بکشند جهت خون حسین بن علی و اولادش. او را عطا کرد و بدرقه نمود و از طبرستان بیرون کرد»(26).

این مطالب، بیانگر میزان آگاهی، علاقه و اهتمام مردم نسبت به واقعه کربلاست و گر چه ما مدرکی برای ارائه نداریم، لیکن از شواهد و قراین برمی‏آید که بزرگداشت عاشورا به صورت فرهنگ عمومی مردم این نواحی درآمده بود، چنان که فرزندان بویه با این مراسم در دیلم آشنا شدند و همچون سایر مردم در برگزاری آن اهتمام می‏ورزیدند و میزان باور و اعتقاد آنها به مراسم چنان بود که پس از در اختیار گرفتن حکومت ـ به رغم همه مشکلاتی که در سر راه خود داشتند ـ آن را در سراسر قلمروشان بسط دادند. ابن اثیر در حوادث سال 352ق می‏نویسد:

«در دهم ماه محرم سال جاری معزّالدوله به مردم دستور داد که دکانها و اماکن کسب را ببندند و تعطیل کنند و سوگواری نمایند و قباهای سیاه مخصوص عزا بپوشند و زنان نیز موی خود را پریشان و گونه‏ها را سیاه کنند و جامه‏ها را چاک بزنند و در شهر بگردند و بگریند و بر سر و رو و سینه بزنند و ندبه حسین بن علی رضی اللّه‏ عنهما را بخوانند. مردم همه آن کار را کردند و سنیان انکار نکردند؛ زیرا یارای منع نداشتند که عده شیعیان فزون‏تر و سلطان هم همراه آنها بود»(27).

درباره رسمی شدن مراسم عاشورا در زمان آل بویه، تذکر چند نکته ضرور به نظر می‏رسد:

اوّلاً، با توجه به اینکه آل بویه با این مراسم در دیلم آشنا شدند، به‏خوبی برمی‏آید که ایرانیان با حفظ ماهیت مراسم عاشورا، آن را با ظرافت خاصی با آداب و رسوم بومی خود ـ که چندان هم با سبک و روش عزاداری در عراق و حجاز تفاوت نداشت ـ برگزار می‏نمودند.

ثانیا، با توجه به اینکه از سلطه آل بویه بر بغداد به سال 334ق تا برگزاری مراسم عاشورا به سال 352ق حدود دو دهه طول کشید، می‏توان نتیجه گرفت که معزّالدوله طی این مدت به مطالعه چگونگی برگزاری این مراسم مشغول بوده، تا مخالفت اهل سنت به ویژه حنابله را ـ که موافق برگزاری چنین مراسمی نبودند ـ به حداقل برساند. بنابر روایت مورخان، این مراسم به رغم فراز و نشیبهایی که داشت، در دوره اوج قدرت آل بویه ـ یعنی تا پایان سلطنت عضدالدوله (372ق) ـ با جدیت برگزار می‏گردید و بعد از آن ـ یعنی در دوران ضعف آل بویه ـ به صورت پراکنده اجرا می‏شد(28). اهل سنت همین که دریافتند شیعیان در برگزاری مراسم عاشورا



خرید و دانلود مقاله درباره نگاهی به پیشینه عزاداری در اسلام


مقاله درباره نگاهی گذرا به وضعیت اسفناک فرهنگی جامعه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

مقدمه:

نگاهی گذرا به وضعیت اسفناک فرهنگی جامعه،به روشنی مؤید آن است که برخی از سر سپردگان فرهنگ بی گانه پا را از بی بندوباری اخلاقی فراتر نهاده وتظاهر عمدی به فساد اخلاقی و خشونت را جای گزین آن ساخته اند.

با عنایت بی اینکه عمده گرایش های ضد فرهنگی از ضعف مبانی دینی و اعتقادی نشأت می گیرد و غالب دختران و پسرانی که قربانیان فرهنگ بی گانه می شوند ،با دین ، بیگانه هستند،باید راهکاری اندیشید که محتوای آن معطوف به صیغه دینی بوده است و در عین حال به زبان و قالب جدیدی عرضه شود تا نسل جوان را به خود جذب وجلب کند.

در شجره طیبه دین ، نماز جایگاه والا و بی نظیری دارد و تعابیری همچون ستون دین بیانگر اوج اهمیت و عظمت نماز است.

در قرآن کریم از نماز به مثابه عامل باز دارنده زشتی ها و فسادها،تعبیر شده است.

امروز قشر عظیمی از جوانان و نوجوانان که در بدنه آموزش و پرورش،تحت تعلیم و تربیت قرار دارند ،مایلند ازآثار و برکات نماز وجایگاه آن در زندگیشان آگاه شوند و مربیان و مشاوران و فرهنگیان گرانمایه نیز در تدارک شیوه هایی برای ترغیب بیشتر این نسل به نماز و معنویت می باشند.

نماز و نیازهای جوان:

اکنون پس از این مقدمه به این موضوع که نماز متقابلا نیازهای جوان می پزدازیم تا انشاءالله در آخر برخی راه کرد های جذب جوان به نماز دست یابیم.

چنانچه از دریچه نیازهای نسل جوان به نماز بنگریم،می توانیم ابتدا مهمترین نیاز های این نسل را تعریف نموده وسپس به این مطلب به پردازیم که نماز چگونه به آنها پاسخ می دهد.

اگر جوانان بدانند که نماز ،چگونه به نیازهای آنان پاسخ می دهد،با دلبستگی بیشتری ،این فرضیه را انجام می دهند.

بخشی از مهمترین احتیاجات اساسی جوانان ابارتند از:

1-((نیاز به خلوت))-انسان در خلال فعالیت ها وتلاشهایش،نیاز به فرصتی برای خلوت با خویش دارد تا “خود“ را بیابد وتمدد جسم وجانش را تأمین کندوتوان جدیدی کسب کندوبه تداوم زندگیاش با نشاط و شور بیشتری بپردازد

جوان بیش از سایرین به این امر،نیاز احساس می کند.

نماز،خلوتگه رازی است که نه تنها به جوان چنین فرصتی می بخشد تابه معنای هستی خویش بیاندیشد،بلکه علاوه برآن ،نمازؤزمان نییایش وراز گفتن با معبود است که به“نیاز به خلوت“وی،جهت می بخشد.چنین خلوت پر بار روح بخشی است که به سایر بخشهای زندگی ،نیرو و انگیزه می دهد.

2-((نیاز به ارتباط با جهان هستی))-انسان به ویژه جوان،علاقه مند است،نسبت خویش و جهان هستی را بداند و آن را تعریف و تبیین کند وبه تبع آن،انس و الفت با مجموعه هستی برایش حاصل شود.

احساس همدلی و همدردی وهم صحبتی با جهان بیرون از وجود آدمی،جوان را ارضا می کند.در غیر این صورت ، احساس غربت و گم گشتگی وتنهایی درونش را می فشارد و او را آزاز می دهد.

نماز،چنین احساسی به وی می بخشد که او،بخش کوچکی از قلمرو هستی است و تمام هستی و آنچه در زمین و آسمانهاست،به تسبیح خداوند مشغولند،لذا از یک سوی،احساس ارتباط و همنوایی با کل جهان در او ایجاد و تقویت

می شود و از سوی دیگر جهان هستی،جهانی خاموش،وامانده،رها شده نیست بلکه جهانی زنده،گویا و حساس که مخلوق پروردگار می باشد.

3-((نیاز به تبیین غایب زندگی))-جوانان،بارها وبارها به“چرایی زندگی“می اندیشند ودر تلاشند تا پاسخی مناسب و اقناع کننده برای خویش بیابند.و این واقعیت را نیز راباور دارند که“چگونگی زندگی“از“چرایی زندگی“بر می خیزد

یعنی آنان که می دانند“چرا“ باید زندگی کنند،قادرند با هر “چگونه“ای زندگی کنند.

سرمایه های مورد نیاز برای تجارت با خدا،یکی“ایمان“و دیگری“تلاش در راه او است“.از این روی می توان رابطه نماز و ایمان را تعیین نمود.

4 –((نیاز به بینش نوین))-جوان،در پی دست یافتن به بینشی پویا، متحول وجدید نسبت به زندگی بوده و برای دستیابی به آن هر تلاشی را پذیرا می شود، لذا اگر در مسیر زندگیش با رویکردی اینچنین مواجه شود،به طور منطقی

آن را می پذیرد و درونی می سازد از جمله عوامل مهمی که در بینش نسل جوان،چنین تحولی به وجود می آورد ،راز نیاز با خدا،نیایش با او واحساس رضایت از همدلی و همدمی با قادر متعال می باشد.

در حقیقت،با نماز است که چهره دنیا ،هستی،مشکلات و زندگی در نظر ما تغییر می یابد،زیرا که رویکرد ما تغییر پیدا می کند.آنچه که بدهی است،صورت مسایل و مشکلات موجود می باشدکه ماهیت آن ها تغییری نمی کنند ولی اساس تغییر در نگرش ما ایجاد می شود.

5-((نیاز به خویشتنداری))-برد باری وتحمل مشکلات از ویژگی های مهم اخلاقی است که در پرتو ممارست و تکرار برای آدمی فراهم می شود و معمولا در کلام معصوم(ع) از سه نوع صبر و بردباری سخن به میان می آید،صبر در برابر طاعت (نعمت های الهی)،صبر در برابر مصیبت و صبر در برابر معصیت که سومی را بر دو مورد اولی از لحاظ ارزش ترجیح داده اند.جوان برای نیل به کمالات روحی که آرمان و آرزوی مهم اوست ، نیاز وافری به صبر و خویشتنداری احساس می کند که عمدتا” چنین نیرویی در پرتو نماز و رابطه با خدا حاصل می شود . زمانی که در نماز به ذکر آیه شریفه((ایاک نعبد و ایاک نستعین))مشغولیم به مصداق این آیه ،((فقط او را می پرستیم و فقط از او یاری می جوییم)) این امر هم جنبه تلقینی دارد و نیروی ایمان را در پرتو تلقین،تقویت می کند و هم جنبه شناختی و معرفتی دارد ، یعنی در عمل نیز به هیچ نیرویی جز خدا اتکا نداشته و نداریم و از کسی جز او در عمل کمک نمی خواهیم.



خرید و دانلود مقاله درباره نگاهی گذرا به وضعیت اسفناک فرهنگی جامعه


مقاله درباره نگاهی جامع به پرورش ابریشم

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

نگاهی جامع به پرورش ابریشم

            تاریخچه    پرورش کرم ابریشم از هزاران سال قبل در چین و هندوستان معمول بوده است و در حال حاضر علاوه بر دو کشور نامبرده در ایتالیا و ژاپن و برخی از کشور های دیگر جهان نیز کرم ابریشم پرورش داده می شود.در کشور ایران پرورش این کرم در اکثر نقاط به ویژه در مازندران و گیلان و گرگان کاملا میسر است و از نظر اقتصادی منافع زیادی دارد چون طول مدت پرورش کرم ابریشم از آغاز تا پایان بیش از یک ماه و نیم نیست لذا پرورش این کرم کار پر زحمتی نیست و وقت زیادی نمی خواهد.    ماده ایکه کرم ابریشم از غده ی خود به شکل نخ بسیار باریک ترشح میکند و با آن لانه ی بیضی شکلی برای خود می سازد ابریشم نام دارد و لانه بیضی شکل را پیله مینامند که آنرا به ترتیب مخصوصی که شرح خواهیم داد گرم میکنند و بعد میریسند تا ابریشم به دست آید.ابریشم را افریشم و بریشم و حدید و پرنیان و پرند هم می نامند و به عربی آنرا ابریسم می خوانند.    اولین اشاره ای که در تاریخ راجع به محصول ابریشم مازندران آمده است و در کتاب الاسطخری است که در قرن دهم میلادی از شهر ری به ساری مرکز مازندران مسافرت کرده است و راجع به ابریشم می نویسد : ((به مقدار زیادی به عمل می آورند.))300 سال بعد از مارکوپولو سیاح معروف قرن 133 میشنویم که میگوید تجار ژنوا (که در آن تاریخ کشورشان به اوج ترقی و تمدن رسیده و ابریشم در اروپا به اسم گیلان معروف بوده) در اواسط قرن 16 میلادی آنتونی جنگین سون از طرف کمپانی مسکویی که بین ایران و انگلستان تجارت می کردند و تجارت اصلی آنها محصول ابریشم گیلان بود ، که در اروپا این کالا خواهان زیادی داشت در قرن 17 میلادی تجارت ابریشم گیلان بدست پرتغالی ها افتاد و در اوایل قرن 18 پطر کبیر پادشاه روس اهمیت سیاسی این تجارت را درک کرد و کوشید تجارت شمالی ایران را به طرف روسیه جلب کند و توسط تجار ارمنی بادکوبه به عملی نمودن آن اقدام نمود.ولی طولی نکشید که این توطئه به هم خورد و خود روس ها به این تجارت اقدام کردند.    در سال 1725 پطر کبیر خواست به وسیله ی قراردادی با تجار انگلیس و به کمک آنها نظریات خود را انجام دهد ولی عمر او کفاف نکرد و در گذشت.بعد نوبت انگلیس گردید والتون و هانوی در ایران پیدا شدند و به این کار اقدام کردند و از آن به بعد دیگر اقدامی صورت نگرفت تا فتوحات اوایل قرن 19 روسها در آن نواحی خواهی نخواهی قسمت عمده ی تجارت ایالات شمالی ایران را در اختیار آنها گذاشت.    لرد کرزن در فصل 12 سفر نامه خود که راجع به کشور های شمالی ایران است و از گیلان شروع شده و به گرگان و استر آباد ختم می شود.آمار دقیقی از محصول ابریشم ایران از سال 1047 تا سال 1304 نشان می دهد. که آماری برای 250سال است ضمن این آمار می نویسد : از سال 1047 متاع نفیسی و گرانبهای ابریشم رو به ترقی بوده و همه ساله مقدار زیادی به خارج حمل می شود و این این ترقی در دوره ی پادشاهان صفوی که ایران امنیت کامل داشته است و پس از دوره ی صفویه نیز گیلان و مازندران کم و بیش محصول ابریشم داشته است در سال 1237 فریز محصول گیلان را 60 هزار من شاهی قلمداد می کند این میزان در سال 1255 به 90 هزار من شاهی بالغ گردید و یک سال بعد به 110 هزارمن شاهی رسیده است این ترقی تاسال 1282 ادامه داشته و مقدار محصول رو به تزاید بوده است منتها اگر کم زیاد می شد برای گیلان میزان محسوسی نبود ولی از این تاریخ به بعد دیگر محصول آن ایالت سیر قهقرایی را پیمود و به مرور کم شده است .    مستر بنیا مین وزیر افتخار امریکا در سال 1885 کلیه محصول ابریشم گیلان را فقط 7 هزار من شاهی صورت می دهد لرد کرزن برای علل این تنزل می نویسد : چون اسناد و دلایل صحیح در دست نیست نمی توان این تنزل یأس آور را بطوریکه شاید و باید شرح داد . نقصان محصول ابریشم گیلان از قرن 17 و 18 شروع شده و این نیز در اثر انقلابات دوره ی اخیر سلطنت پادشاهان صفوی بوده است که بالا خره هم در اثر این انقلابات بساط سلطنت صفویان نیز بر چیده شد مجموع محصول ابریشم گیلان در هانوی که معاصر نادر شاه افشار بود ، یک هشتم محصول ابریشم آن ایالت بود که در زمان شاردن در گیلان بدست می آمد.در اواخر قرن 18 میلادی که سلسله ی قاجار بر ایران مستولی شدند تا اندازه ای این تجارت روبه ترقی نهاد وتا اواسط قرن 19 به همین منوال باقی بود.سر جان شیل که در سال 1267 وزیر افتخار دولت انگلیس در تهران بود می نویسد : ابریشم رقم عمده ی تجارت کشور ایران است مخصوصا در تجارت خارجی آن است و همین تجارت ابریشم است که ایران از فروش آن در خارج می تواند قیمت کالای وارده را بپردازد.    چنانچه آمار نشان میدهد تا سال 1281 محصول ابریشم گیلان قابل ملاحظه بوده و مقدار آن تا حدی خوب بوده است ولی از آن تاریخ به بعد نوعی بیماری در کرم ابریشم پیدا شد و در مدت 5 سال تلفات پیله به قدری زیاد شد که در سال 1286 کلیه ی محصول ابریشم گیلان به20 درصد مقدار 5 سال قبل از آن رسید و بعد از این سکته که به محصول آن ایالت وارد آمد تجارت ابریشم آنجا دیگر رشد نکرد.    تخم پیله را از خراسان و بعد از آن خانقین آوردند شاید بتوانند به عمل آورند ولی مفید واقع نشد و در نتیجه ی این پیشامد کشاورزان گیلان به ناچار مشغول زراعت دیگر شدند و از سال 1292 شروع به کشت تنباکو کردند و در تربیت درخت زیتون نیز در رود بار اقدام نسبتا جدی به عمل آمد و در آن ناحیه هایی که پیله ی ابریشم پرورش می شد.جای خود را به زراعت تریاک داد و نتیجه ی حاصله نیز مطلوب واقع گردید، ولی در ایالات شمالی ایران برنج کاری جانشین محصول ابریشم شد.    در تاریخ 1309 تربیت پیله ابریشم علاوه بر گیلان و مازندران و آذربایجان و خراسان و در نواحی مرکزی ایران که معروفترین آنها کاشان و اصفهان و یزد و کرمان است شروع شده و به تربیت پیله ی ابریشم اقدام کردند.در کرمان و یزد و کاشان محصول آنها مصرف محلی داشت و چیزی از آن به خارج نمی رفت ولی از نواحی گیلان و آذربایجان به روسیه صادر می شد.مخمل کاشان ، ممتاز و بسیار مطلوب بود و در کاشان و اراک و نایین فرشهای ابریشمی بسیار عالی می بافتند.    تربیت کرم ابریشم و بدست آوردن پیله بر خلاف دیگر رشته های کشاورزی که فرصت بیشتری می خواهد در مدت کمی صورت می گیرد و هر کس می تواند در تهیه ی تخم و تربیت کرم ابریشم و بدست آوردن پیله شرکت کند.         چگونگی پرورش کرم ابریشم و مشکلات آن در ایران    همانطور که در مبحث تاریخچه ی این صنعت در گذشته اشاره شده تولید ابریشم از زمانها ی خیلی دور در ایران رایج بوده و بخش مهمی از صادرات کشور را در آن زمان تشکیل می داده است.    در حال حاضر پرورش کرم ابریشم در استانهای گیلان ، مازندران ، خراسان ، آذربایجان ، اصفهان



خرید و دانلود مقاله درباره نگاهی جامع به پرورش ابریشم