واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

دانلود تحقیق پیامبر اسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) به موازات مکاتبه با سران دول جهان، ومراکز مذهبى، نامه اى به اُسقف نَجران ([2]) (ابوحارثه) نوشت وطىّ آن نامه، ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت نمود، که مضمون نامه ى آن حضرت چنین است:

«به نام خداى ابراهیم واسحاق ویعقوب( این نامه اى است) از محمّد پیامبر ورسول خدا به اسقف نجران، خداى ابراهیم واسحاق ویعقوب را حمد وستایش مى کنم و شماها را از پرستش «بندگان» به پرستش «خدا» دعوت مى نمایم، شما را دعوت مى کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید ودر ولایت خداوند وارد آیید واگر دعوت مرا نپذیرفتید (لااقل) باید به حکومت اسلامى مالیات(جزیه) بپردازید(که در برابر این مبلغ جزیى از جان ومال شما دفاع مى کند)ودر غیر این صورت به شما اعلان خطر مى شود».([3])

برخى از مصادر تاریخى شیعه اضافه مى کند که آن حضرت آیه ى مربوط([4]) به اهل کتاب را، که در آن همگى به پرستش خداى یگانه دعوت شده اند نیز نوشت.

نمایندگان پیامبر وارد نجران شده، نامه ى پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) را به اسقف دادند، وى نامه را با دقّت هرچه تمامتر خواند وبراى تصمیم، شورایى مرکّب از شخصیتهاى بارز مذهبى وغیر مذهبى تشکیل داد، یکى از افراد طرف مشورت «شرحبیل» بود که به عقل ودرایت وکاردانى معروف بود وى در پاسخ «اسقف»  اظهار نمود که اطلاعات من در مسایل مذهبى بسیار ناچیز است، بنابراین من حقّ ابراز نظر ندارم و اگر در غیر این موضوع با من وارد شور شوید، من مى توانم راه حلهایى در اختیار شما بگذارم.

امّا ناچارم مطلبى را تذکر دهم وآن این که ما مکرّر از پیشوایان مذهبى خود شنیده ایم که روزى منصب نبوت از نسل اسحاق به فرزندان «اسماعیل» انتقال خواهد یافت، هیچ بعید نیست که محمّد از اولاد اسماعیل است همان

پیغمبر موعود باشد.

شورا نظر داد که گروهى به عنوان «هیئت نمایندگان نجران» به مدینه بروند، تا از نزدیک  با محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) تماس گرفته دلایل نبوت او را مورد بررسى قرار دهند.

شصت تن از زبده ترین وداناترین مردم نجران انتخاب گردیدند، که در رأس آنان سه تن پیشواى مذهبى قرار داشت.

1. «ابوحارثة بن علقمه» اسقف اعظم نجران که نماینده ى رسمى کلیساهاى روم در حجاز بود.

2. «عبدُ المسیح» رئیس هیئت نمایندگى که به عقل وتدبیر وکاردانى معروفیت داشت.

3. «ایهم» که فرد کهنسال وشخصیت محترم ملّت نجران بشمار مى رفت.([5])

هیئت نمایندگى، هنگام عصر در حالى که لباس هاى تجملى ابریشمى بر تن، وانگشترهاى طلا بر دست وصلیبها بر گردن داشتند وارد مسجد شده به پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) سلام کردند ولى وضع زننده ونامناسب آنان آن هم در مسجد، پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را سخت ناراحت نمود. آنان احساس کردند که پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) از آنان ناراحت شده است امّا علّت ناراحتى را ندانستند که چیست. فوراً با عثمان بن عفان وعبدالرحمان بن عوف که سابقه ى آشنایى با آنان داشتند، تماس گرفتند وجریان را به آنها گفتند آنها اظهار داشتند که حلّ این گره به دست على بن ابى طالب است، آنان به امیرمؤمنان مراجعه کردند على (علیه السلام)  در پاسخ آنها چنین فرمود:«شما باید لباسهاى خود را تغییر دهید، وبا وضع ساده بدون زر وزیور به حضور حضرت بیایید، در این صورت مورد احترام وتکریم قرار خواهید گرفت.

نمایندگان نجران با لباس ساده بدون انگشتر طلا، شرفیاب محضر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)شده وسلام کردند، پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) با احترام خاص، پاسخ سلام آنان را داد وبرخى از هدایایى را که براى وى آورده بودند پذیرفت.

نمایندگان پیش از آن که وارد مذاکره شوند ، اظهار کردند که وقت نماز آنان رسیده است، پیامبر اجازه داد که نمازهاى خود را در مسجد مدینه بخوانند و آنان در حالى که رو به مشرق ایستاده بودند، نمازشان را خواندند.([6])

مذاکره نمایندگان نجران با پیامبر

گروهى از سیره نویسان ومحدّثان ومورخان اسلامى متن مذاکره نمایندگان نجران با پیامبر را نقل کرده اند ولى مرحوم سید بن طاوس خصوصیات مذاکره وسرگذشت مباهله را دقیقتر وجامعتر ومبسوطتر از دیگران نقل کرده است. وى تمام خصوصیات مباهله را از آغاز تا پایان از کتاب «مباهله» محمّد بن عبدالمطلب شیبانى، وکتاب «عمل ذى الحجه» حسن بن اسماعیل نقل کرده است([7]) ولى نقل تمام جزییات این واقعه ى بزرگ تاریخى که متأسفانه برخى از سیره نویسان حتى در اشاره به آن کوتاهى نموده اند، از حوصله ى این کتاب خارج است و فقط گوشه اى از مذاکرات آنان را که «حلبى» در سیره ى خود آورده است در اینجا ذکر مى نماییم.([8])

پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم): «من شما را به آیین توحید وپرستش خداى یگانه وتسلیم در برابر اوامر او دعوت مى کنم سپس آیاتى چند از قرآن براى آنان خواند».

ـ نمایندگان نجران:اگر منظور از اسلام ایمان به خداى جهان است ما قبلاً به او ایمان آورده وبه احکام وى عمل مى نماییم.

ـ پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم): «اسلام علایمى دارد وبرخى از اعمال شما حاکى است که به اسلام واقعى نگرویده اید چگونه مى گویید که خداى یگانه را پرستش مى کنید، در صورتى که شماها صلیب را مى پرستید و از خوردن گوشت خوک پرهیز نمى کنید وبراى خدا فرزند معتقدید؟».

ـ نمایندگان نجران: ما او را خدا مى دانیم زیرا او مردگان  را زنده کرد وبیماران را شفا بخشید و از گل پرندگانى ساخت وآنها را به پرواز در آورد وتمام این اعمال، حاکى است که او خدا است.

ـ پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم): نه ، او بنده ى خدا ومخلوق خدا است که او را در رحم مریم قرار داد واین قدرت وتوانایى را خدا به او داده بود».

ـ یک نفر از نمایندگان: آرى او فرزند خدا است زیرا مادر او مریم، بدون این که با کسى ازدواج کند او را به دنیا آورد، پس ناچار باید او همان خداى جهان باشد.

ـ پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم): (فرشته ى وحى در این موقع نازل گردید وبه پیامبر گفت که به آنان بگوید) :وضع حضرت عیسى از این نظر مانند حضرت آدم است که او را با قدرت بى پایان خود، بدون این که داراى پدرى ومادرى باشد از خاک آفرید([9]) واگر نداشتن پدر گواه بر این باشد که او فرزند خدا است پس حضرت آدم  براى این منصب شایسته تر است زیرا او نه پدر داشت ونه مادر».

ـ نمایندگان نجران: گفتگوهاى شما ما را قانع نمى کند، راه این است که در وقت معیّنى با یکدیگر مباهله کنیم وبر دروغگو نفرین بفرستیم و از خداوند بخواهیم دروغگو را هلاک ونابود کند.([10])

در این موقع پیک وحى نازل گردید وآیه ى مباهله را آورد و پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) را مأمور ساخت تا با کسانى که با او به مجادله ومحاجه برمى خیزند وزیر بار حق نمى روند، به مباهله برخیزد وطرفین از خداوند بخواهند که افراد دروغگو را از رحمت خود دور سازد. آیه ى مباهله:

(فَمَنْ حاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جائَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَأَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْکاذِبینَ).([11])

«هرکس پس از روشن شدن جریان با تو مجادله بکند بگو بیایید فرزندان و زنان ونزدیکان خود را گرد آوریم وانابه کنیم وبنالیم  ولعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».

طرفین به فیصله دادن مسأله از طریق مباهله آماده شدند، وقرار شد که فرداى آن روز همگى براى مباهله حاضر وآماده شوند.

وقت مباهله فرا رسید. قبلاً پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) و هیئت نمایندگى «نجران» توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطه اى خارج از شهر مدینه در دامنه ى صحرا انجام بگیرد پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) از میان مسلمانان وبستگان زیاد خود فقط چهار نفر را انتخاب کرد که در این حادثه تاریخى شرکت نمایند، واین چهار تن جز على بن ابى طالب (علیه السلام) وفاطمه(علیها السلام) دختر پیامبر وحسن و حسین (علیهما السلام) کس دیگرى نبود زیرا در میان مسلمانان نفوسى پاکتر، وایمانى استوارتر از نفوس وایمان این چهار تن، وجود نداشت.

پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فاصله منزل ونقطه اى را که قرار بود در آنجا مراسم مباهله انجام بگیرد با وضع خاصى طى نمود، او در حالى که حضرت حسین (علیه السلام) را در آغوش([12])  ودست حضرت حسن (علیه السلام)را در دست داشت وفاطمه(علیها السلام) بدنبال آن حضرت وعلیبن ابى طالب(علیه السلام)  پشت سر وى حرکت مى کردند گام به میدان مباهله نهاد وپیش از ورود به میدان مباهله به همراهان خود گفت:«من هر موقع دعا کردم شما دعاى مرا با گفتن آمین بدرقه کنید».

سران هیئت نمایندگان نجران  پیش از آن که با پیامبر روبرو شوند به یکدیگر مى گفتند هرگاه دیدید که «محمد» افسران وسربازان خود را به میدان مباهله آورد، وشکوه مادى وقدرت ظاهرى خود را نشان ما داد در این صورت وى یک فرد غیر صادق بوده واعتمادى به نبوت خود ندارد ولى اگر او با فرزندان وجگر گوشه هاى خود به «مباهله» بیاید وبا یک وضع وارسته از هر نوع جلال وجبروت مادى، رو به درگاه الهى گذارد، پیداست که او یک پیامبر راستگو است وبه قدرى به خود ایمان واعتقاد دارد که نه تنها حاضر است خود را در معرض نابودى قرار دهد بلکه با جرأت هرچه تمامتر حاضر است عزیزترین وگرامى ترین افراد نزدیک خود را در معرض فنا ونابودى واقع سازد.

هنوز سران هیئت نمایندگى در این گفتگو بودند، که ناگهان قیافه ى نورانى پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم)با چهار تن دیگر که سه تن از آنها شاخه هاى شجره ى وجود او بودند براى مسیحیان نجران نمایان گردیدند و همگى با حالت بهت زده وتحیّر به چهره ى یکدیگر نگاه کردند و از این که او جگرگوشه هاى معصوم وبى گناه ویگانه دختر ویادگار خود را به صحنه ى مباهله آورده است، انگشت تعجّب به دندان گرفتند و همگى گفتند که این مرد به دعوت ودعاى خود اعتقاد راسخ دارد وگرنه یک فرد مردّد، عزیزان خود را در معرض بلاى آسمانى وعذاب الهى قرار نمى دهد.

اسقف نجران گفت:«من چهره هایى را مى بینم که هرگاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهى بخواهند که بزرگترین کوهها را از جاى بکند، فوراً کنده مى شود وهرگز صحیح نیست ما با این قیافه هاى نورانى وبا این افراد با فضیلت، مباهله نماییم، زیرا بعید نیست که همه ى ما نابود شویم، وممکن است دامنه ى عذاب گسترش پیدا کند، وهمه ى مسیحیان جهان را بگیرد ودر روى زمین یک مسیحى باقى نماند».

انصراف نمایندگان نجران از مباهله

هیئت نمایندگى با دیدن وضع یاد شده وارد شور شدند وبه اتّفاق آراء تصویب کردند که هرگز وارد مباهله نشوند وحاضر شدند که هر سال مبلغى به عنوان «جِزیه» (مالیات سالانه) بپردازند ودر برابر آن، حکومت اسلامى از جان ومال آنان دفاع کند. پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) رضایت خود را اعلام کرد، قرار شد هر سال برابر پرداخت یک مبلغ جزیى، از مزایاى حکومت اسلامى برخوردار گردند، سپس پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمود: «عذاب سایه ى شوم خود را بر سر نمایندگان مردم نجران گسترده بود  واگر از درِ ملاعنه ومباهله وارد مى شدند، صورت انسانى خود را از دست داده و از آتشى که در بیابان بر افروخته مى شد، مى سوختند و دامنه ى عذاب به سرزمین «نجران» کشیده مى شد».

از عایشه نقل شده است روز مباهله  پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) چهارتن همراهان خود را زیر عباى مشکى رنگى وارد کرد و این قسمت از آیه23 سوره ى احزاب را تلاوت نمود:

(إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً).

سپس زمخشرى وارد بیان نکات آیه مباهله شده ودر پایان بحث مى نویسد:«سرگذشت مباهله ومفاد این آیه بزرگترین گواه بر فضیلت اصحاب کساء بوده وسندى زنده بر حقانیت آیین اسلام است».([13])

صلحنامه اى به امضاى طرفین

هیئت نمایندگى نجران از پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) درخواست کردند، که مقدار مالیات سالانه آنان در نامه نوشته شود ودر آن نامه امنیت منطقه ى نجران از طرف پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) تضمین گردد، امیرمؤمنان به فرمان پیامبر نامه ى زیر را نوشت:

«به نام خداوند  بخشنده ى مهربان، این نامه اى است از محمّد رسول خدا به ملّت نجران وحومه ى آن، حکم  وداورى محمّد در باره ى تمام املاک وثروت ملّت نجران این شد، که اهالى نجران هر سال دو هزار لباس که قیمت هر یک از چهل درهم  تجاوز نکند به حکومت اسلامى بپردازند وآنان مى توانند نیمى از آن را در ماه صفر ونیم دیگر را در ماه رجب پرداخت کنند وهرگاه از ناحیه ى «یمن» آتش جنگ شعله ور گشت باید ملّت نجران به عنوان همکارى با دولت اسلامى، سى زره، سى اسب، سى شتر، به عنوان عاریت مضمونه در اختیار ارتش اسلام بگذارند وپذیرایى نمایندگان پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) در سرزمین نجران به مدّت یک ماه ، به عهده آنان است.و هر موقع  نماینده اى از ناحیه ى وى به سوى آنان آمد، باید از او پذیرایى نمایند وجان ومال سرزمینها ومعابد ملّت نجران در امان خدا ورسول  او است مشروط بر این که از همین حالا از هر نوع رباخوارى خوددارى کنند ودر غیر این صورت ذمّه محمّد از آنان برى بوده وتعهدى در برابر آنان نخواهد داشت».([14])

این نامه روى پوست سرخى نوشته شد و دو نفر از یاران پیامبر به عنوان گواه زیر آن را امضاء نمودند وسرانجام پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) نامه را مهر نمود وبه سران هیئت داد این صلحنامه که به طور اجمال آن را در اینجا آوردیم نمودى از شدّت عدالت ودادگسترى رهبرى عالیقدر اسلام حکایت کرده ومى رساند که حکومت اسلامى  بسان دولتهاى زورمند جهان نبوده که از ضعف وبیچارگى طرف سو استفاده کند و مالیات هاى سنگین را بر آنها تحمیل نماید بلکه در تمام لحظات روح مسالمت آمیز دادگرى واصول انسانى را در نظر گرفته گام از آن فراتر ننهاد.

بزرگترین سند فضیلت

داستان مباهله وآیه اى که در این باره نازل گردیده است در طول تاریخ براى شیعه بزرگترین سند افتخار وفضیلت بوده است.

انسانهایى که وجدان بیدار دارند مى توانند از برهانى که پیامبر در مذاکره آوردند، به توحید ویگانگى وپیراستگى خداوند از داشتن فرزند، پى ببرند ولى در اینجا  راه دیگرى براى اثبات حقانیّت یگانگى خدا هست و آن این که ما هم فرزندان و زنان و مردان خود را دعوت کنیم، شما نیز این کار را انجام دهید وبه ملاعنه یکدیگربرخیزیم  و از خداوند بخواهیم که دروغگویان را از رحمت خود دور سازد.

از روایاتى که از پیشوایان مذهبى ما وارد شده است استفاده مى شود که موضوع مباهله اختصاص به پیامبر نداشته و هر فرد مسلمانى در مسائل مذهبى مى تواند با مخالفان خود به مباهله برخیزد و طرز مباهله ودعاى آن در کتابهاى حدیث وارد شده است. براى اطلاع بیشتر به کتاب «نور الثّقلین»([15]) مراجعه بفرمایید.

در رساله ى حضرت استاد علاّمه طباطبایى چنین مى خوانیم:«مباهله یکى از معجزات باقى اسلام است وهر فرد با ایمانى به پیروى از نخستین پیشواى اسلام مى تواند در راه اثبات حقیقتى از حقایق اسلام با مخالفین خود به مباهله بپردازد وازخداوند جهان درخواست کند که طرف مخالف، را کیفر بدهد ومحکوم سازد»([16]).([17])-----------------

[1] . یاقوت حموى، در معجم البلدان، ج5، ص 267ـ 266 علل گرایش آنان را به آیین مسیح بیان کرده است.2] . اُسقف، معرّب کلمه ى یونانى «اپسکوپ» به معنى رقیب و ناظر است و هم اکنون نشانه منصب روحانى ، مافوق کشیش مى باشد.[3] . البدایة والنهایة، ص 53; بحار الأنوار، ج21، 285.[4] .  منظور، آیه (قُل یا أهل الکتابِ تعالَوا إلى کلمة سَواء بَیْنَنا و بَینکم...)  آل عمران، آیه 64مى باشد ; بحار، ج21، ص 287.[5] . تاریخ یعقوبى، ج2، ص 66.6] . سیره ى حلبى، ج3، ص 239.[7] . کسانى که مى خواهند  به تمام خصوصیات این واقعه تاریخى واقف شوند به کتاب «اقبال»مرحوم  ابن طاوس صفحه496 ـ 513 مراجعه نمایند.[8] . سیره ى  حلبى، ج3، ص 239.[9] . منظور آیه: (إِنَّ مَثَلَ عِیسى عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ  مِنْ تُراب ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونَ) ، سوره ى آل عمران، آیه 59 مى باشد.[10] . بحار، ج21ـ 32، نقل از «اقبال» ولى از سیره ى حلبى استفاده مى شود که موضوع مباهله را خود پیامبر پیشنهاد کرد.[11] . آل عمران/61.[12] . در برخى از روایات وارد شده است:«پیامبر دست حسن و حسین را گرفته بود، وعلى پیش روى پیامبر و فاطمه پشت سر آن حضرت حرکت مى کردند».بحار، ج21، ص 338.[13] . کشّاف، ج1، ص328.«لینبه على لطف مکانهم، وقرب منزلتهم...».[14] . فُتوحُ البلدان، ص 76.[15] . نور الثقلین، ج1، ص292ـ 291.16] . در برخى از روایات اسلامى نیز به این موضوع تصریح شده است. به اصول کافى، کتاب دعا، باب مباهله ، ص 538 مراجعه فرمایید.[17] . منشور جاوید، ج7، ص 95ـ 109.



خرید و دانلود دانلود تحقیق پیامبر اسلام


تحقیق درباره شبانی حضرت محمد

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 34

 

شبانى حضرت محمد صلى الله علیه وآله وسلم

مقدمه

شبانى و دامدارى از روزگاران کهن از جمله اشتغالات و حرفه‏هاى رایج جامعه بشرى بویژه در اجتماعات بدوى و روستایى بوده است. هر خانواده به طور طبیعى تعدادى، هر چند اندک، دام (گوسفند، گاو، شتر و غیره) با مقاصد اقتصادى و معیشتى نگاهدارى مى‏کرده و معمولا نوجوانان و جوانان، آنها را به چراگاه و مراتع مى‏برده و شبانگاه به روستا برمى‏گردانده‏اند و حتى گاهى به سبب زیادى دام و فقدان نیروى انسانى کافى در درون خانواده، فرد و یا افرادى را به اجیرى و مزدورى مى‏گرفته‏اند و آنان در برابر دریافت دستمزد دامدارى و شبانى مى‏کرده و از گاو و گوسفند و شتر، مراقبت مى‏کرده‏اند.

یکى از موضوعاتى که ناقلان اخبار و سیره‏نویسان، درباره زندگانى رسول‏اکرم‏صلى الله علیه وآله بدان پرداخته و سخنان نسبتا فراوان در آن باره گفته و احیانا در این زمینه از حدود ادب خارج شده‏اند موضوع چوپانى و شبانى آن حضرت در دوره نوجوانى و جوانى و پیش از بعثت است. از آن احادیث چنان برمى‏آید که نقالان و قصه‏پردازان از این موضوع، اصلى کلى ساخته و پرداخته‏اند که بنابرآن، گویا، همه پیامبران و رسولان حق تعالى باید دوره‏اى از عمر خویش را به شبانى بگذرانند تا براى تصدى امر خطیر رسالت‏شایستگى یابند!

ما در این مقال، موضوع شبانى پیامبران را در چهار عنوان بررسى مى‏کنیم: 1 - اصل شبانى و دامدارى به عنوان وسیله امرار معاش و زندگانى. 2 - اجیر شدن براى دیگرى به همین هدف و مقصد. 3 - چوپانى پیامبران به طور عام و پیامبر اکرم صلوات‏الله علیه و علیهم اجمعین به طور خاص براى تمرین و یادگیرى مسؤولیت پیامبرى و تحصیل برخى کمالات روحى و نفسانى. 4 - شبانى پیامبر اکرم براى مکیان و اجیر شدن او براى قریش به قصد تامین معاش و گذران زندگى.

اول: شبانى و دامدارى

تردیدى نیست که انسان از بدو پیدایى خود در روى زمین براى آن که زنده بماند به غذا و طعام نیاز داشته و براى سیر کردن شکم خود و تامین معیشت نیازمند کار و کوشش بوده است و طبیعى‏ترین کار در آن زمینه، کشاورزى و دامدارى و امثال آن بوده است وانگهى پیامبران خدا، بعد بشرى داشته و از این نظر مانند دیگر آحاد انسان براى زنده ماندن، کار و تلاش مى‏کردند و احیانا از طریق کشاورزى و گوسفنددارى و شبانى، زندگى مى‏گذرانده‏اند. ابراهیم خلیل الرحمان على نبینا و آله علیه‏السلام با ساره دختر خاله‏اش ازدواج کرد. او که زنى ثروتمند و صاحب گوسفندان فراوان بود، همه آنها را در اختیار ابراهیم علیه السلام قرار داد و او با سر و سامان دادن به آنها و حسن نگهدارى، مال و منال فراوان به دست آورد و در شهر کوثا وضع هیچ کس بهتر از او نبود. (1)

درباره شبانى پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله نیز روایات متعددى نقل شده است. جابربن عبدالله گوید: در مرالظهران نزد رسول‏الله‏صلى الله علیه وآله بودیم در حالى که گوسفند و قوچ مى‏چرانید. پیامبر فرمود: بر شما باد گوسفند سیاه که پاکیزه‏تر است. پرسیدند: آیا شما گوسفند شبانى کرده‏اید؟ فرمود: آرى، و هل نبى الا رعاها: آیا پیامبرى بوده که گوسفندچرانى نکند؟! (2)

از عمار رضى‏الله عنه نقل شده که گفت: روزى گوسفندان خانواده‏ام را به چرا برده بودم و محمدصلى الله علیه وآله هم شبانى مى‏کرد به آن جناب



خرید و دانلود تحقیق درباره شبانی حضرت محمد


تحقیق درباره ی اخلاق و سیره پیامبر اکرم

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 30

 

اخلاق و سیره پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم)

رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) کاملترین انسان و بزرگ و سالار تمام پیامبران است.

در عظمت آن حضرت همین بس که خداوند متعال در قرآن مجید او را با تعبیر «یا ایّها الرّسول» و «یا ایّها النّبی» مورد خطاب قرار میدهد و او را به عنوان انسانی الگو برای تمام جهانیان معرّفی مینماید: «لَقَدْ کانَ لَکُم فی رَسُول اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»; «در] سیره و سخن[ پیامبر خدا برای شما الگوی نیکویی است.»او به حقّ دارای اخلاقی کامل و جامعِ تمام فضایل و کمالات انسانی بود.

خدایش او را چنین میستاید: «إِنّک لَعَلی خُلُق عَظیم»; «ای پیامبر تو دارای بهترین اخلاق هستی.» «وَلَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»; «اگر تندخو و سخت دل میبودی مردم از اطرافت پراکنده میشدند.» از این رو، یکی از مهمترین عوامل پیشرفت اسلام، اخلاق نیکو و برخورد متین و ملایم آن حضرت با مردم بود.

در طول زندگانی او هرگز دیده نشد وقتش را به بطالت بگذراند.

در مقام نیایش همیشه میگفت: «خدایا از بیکارگی و تنبلی و زبونی به تو پناه میبرم.»، و مسلمانان را به کار کردن تحریض مینمود.

او همیشه جانب عدل و انصاف را رعایت میکرد و در تجارت به دروغ و تدلیس، متوسّل نمیشد و هیچ گاه در معامله سختگیری نمیکرد و با کسی مجادله و لجاجت نمینمود و کار خود را به گردن دیگری نمیانداخت.

او صدق گفتار و ادای امانت را قوام زندگی میدانست و میفرمود: این دو در همه تعالیم پیغمبران تأکید و تأیید شده است.

در نظر او همه افراد جامعه، موظّف به مقاومت در برابر ستمکاران هستند و نباید نقش تماشاگر داشته باشند.

میفرمود: برادرت را چه ظالم باشد و چه مظلوم، یاری نما! اصحاب گفتند: معنی یاری کردن مظلوم را دانستیم، ولی ظالم را چگونه یاری کنیم؟ فرمود: دستش را بگیرید تا نتواند به کسی ستم کند!خواننده گرامی! از آنجا که ما در روزگار تباهی اخلاق و غلبه شهوات و آفات به سر میبریم، مناسب است که در اینجا سیمای صمیمی پیامبرانِ الهی را عموماً و چهره تابناک و حقیقتِ انسانی محمّد پیامبر اسلام را خصوصاً در تابلوی تاریخی مستند و شکوهمندی بیابیم که به حقّ در عصر ما برترین تصویر انسانی نزدیک به حقیقت از آن حضرات است. منشور سه بُعدی تاریخ، سه چهره را نشان میدهد: قیصران، فیلسوفان و پیامبران. پیامبران «سیمایی دوست داشتنی دارند، در رفتارشان صداقت و صمیمیّت بیشتر از اُبّهت و قدرت پیداست، از پیشانیشان پرتو مرموزی که چشمها را خیره میدارد ساطع است ، پرتویی که همچون «لبخندِ سپیده دم» محسوس است امّا همچون راز غیب مجهول. ساده ترین نگاهها آن را به سادگی میبینند امّا پیچیده ترین نبوغها به دشواری میتوانند یافت. روحهایی که در برابر زیبایی و معنا و راز حسّاسند، گرما و روشنایی و رمز شگفت آن را همچون گرمای یک «عشق»، برق یک «امّید» و لطیفه پیدا و پنهان زیبایی حس میکنند و آن را در پرتو مرموز سیمایشان، راز پرجذبه نگاهشان و طنین دامن گستر آوایشان، عطر مستیبخش اندیشه شان ، راه رفتنشان، نشستنشان، سخنشان، سکوتشان و زندگی کردنشان میبینند، مییابند و لمس میکنند. و به روانی و شگفتی، «الهام» در درونشان جریان مییابد و از آن پُر، سرشار و لبریز میشوند.

و این است که هر گاه بر بلندی قلّه تاریخ برآییم انسانها را همیشه و همه جا در پی این چهره های ساده امّا شگفت میبینیم که «عاشقانه چشم به آنان دوخته اند.» ابراهیم، نوح، موسی و عیسی، پیامبران بزرگِ تاریخ این چنین بوده اند ، امّا محمّد(صلی الله علیه وآله وسلم)که خاتم الانبیا است چگونه است؟«در برابر کسانی که با وی به مشاجره برمیخاستند وی تنها به خواندن آیاتی از قرآن اکتفا میکرد و یا عقیده خویش را با سبکی ساده و طبیعی بیان میکرد و به جدل نمیپرداخت.

زندگیاش، پارسایان و زاهدان را به یاد میآورد.

گرسنگی را بسیار دوست میداشت و شکیباییش را بر آن میآزمود.

گاه خود را چندان گرسنه میداشت که بر شکمش سنگ میبست تا آزارِ آن را اندکی تخفیف دهد.

در برابر کسانی که او را می آزردند چنان گذشت میکرد و بدی را به مِهر پاسخ میداد که آنان را شرمنده میساخت.

هر روز، از کنار کوچه ای که میگذشت، یهودیای طشت خاکستری گرم از بام خانه بر سرش میریخت و او بیآنکه خشمگین شود، به آرامی رد میشد و گوشه ای میایستاد و پس از پاک کردن سر و رو و لباسش به راه میافتاد.

روز دیگر با آنکه میدانست باز این کار تکرار خواهد شد مسیر خود را عوض نمیکرد.

یک روز که از آنجا میگذشت با کمال تعجّب از طشت خاکستر خبری نشد! محمّد با لبخند بزرگوارانه ای گفت: رفیق ما امروز به سراغ ما نیامد! گفتند: بیمار است.

گفت: باید به عیادتش رفت.

بیمار در چهره محمّد که به عیادتش آمده بود چنان صمیمیّت و محبّت صادقانه ای احساس کرد که گویی سالها است با وی سابقه دیرین دوستی و آشنایی دارد.

مرد یهودی در برابر چنین چشمه زلال و جوشانی از صفا و مهربانی و خیر، یکباره احساس کرد که روحش شسته شد و لکّه های شومِ بدپسندی و آزارپرستی و میل به کجی و خیانت از ضمیرش پاک گردید.

چنان متواضع بود که عرب خودخواه و مغرور و متکبّر را به اعجاب وامیداشت.

زندگیاش، رفتارش و خصوصیّات اخلاقیاش محبّت، قدرت، خلوص، استقامت و بلندی اندیشه و زیبایی روح را الهام میداد.

سادگی رفتارش و نرمخویی و فروتنیاش از صلابت شخصیّت و جذبه معنویتش نمیکاست.

هر دلی در برابرش به خضوع مینشست و هر غروری از شکستن در پای عظمتِ زیبا و خوبِ او سیراب میشد.

در هر جمعی برتری او بر همه نمایان بود.»



خرید و دانلود تحقیق درباره ی اخلاق و سیره پیامبر اکرم