واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق درباره هجرت پیامبر با فرمتword

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

هجرت پیامبر

خدای بزرگ که از گفتار و نقشه های شوم کفار آگاه بود مکر آنان را بر پیامبر خویش آشکار ساخت و نقشه ی شومشان را افشا کرد. او به پیامبرش خبر داد که مشرکان کمر به قتل تو بسته اند بنابر این باید کاملا مخفیانه از این شهر هجرت کنی و به سوی یثرب رهسپار شوی که این هجرت استواری بنیان اسلام و رهایی محرومان از چنگال مستکبران ستمگر خواهد شد.

پیامبر به امر خدا به انجام این هجرت مقدس اما خطرناک تصمیم گرفت. پیامبر و خانه ی او سخت تحت نظر بود کوچک ترین علامت و نشانی در رفت و آمدها و کم ترین تغییری در وضع خانه تصمیم پیامبر را آشکار می ساخت و برنامه ی هجرتش را به خطر می افکند . کفار خانه و محل نشستن و خفتن پیامبر را کاملا شناسایی کرده بودند تا هنگام حمله ی دسته جمعی – که نقشه و زمان اجرایش را پیش بینی کرده بودند- مشکلی پیش نیاید . آن ها شب ها حتی از روزنه ی در و بالای دیوار به محل خواب پیامبر نگاه می کردند و روزها از رفت و آمدهای پیامبر به خانه و بیرون خانه کاملا خبر داشتند تا این که شب حمله فرا رسید . پیامبر موضوع هجرت خود را با علی بن ابی طالب – که در نخستین روزهای بعثت با او پیمان یاری بسته بود – در میان نهاد و گفت :یا علی آیا می توانی مرا در اجرای این امر الهی یاری کنی؟

یا رسول الله چگونه باید شما را یاری کنم؟

کار بسیار خطرناکی است. نزدیک به چهل نفر از مشرکان می خواهند یک باره به من حمله کنند و مرا شبانه در بستر قطعه قطعه نمایند . خدا مرا از این تصمیم سری آنان آگاه ساخته و به من فرمان هجرت داده است اما اگر بسترم در این شب خالی بماند انان متوجه خواهند شد و مرا تعقیب خواهند نمود و در هر جا که مرا پیدا کنند نقشه ی خود را اجرا خواهند کرد . به ناچار باید کسی در بستر من بخوابد تا وقتی که از روزنه ی در می نگرد در روشنایی کم رنگ خانه کسی را در بستر ببینند و تصور کنند که من در بسترم . آیا حاضری در بستر من بخوابی؟ کار بسیارخطرناکی است ، زیرا چهل نفر با شمشیرهای کشیده در نیمه های شب به خانه هجوم می آورند و ممکن است تو را به جای من در بستر قطعه قطعه کنند.

در این صورت آیا شما به سلامت خواهید بود؟

آری به سلامت خواهم بود . اگر بدین گونه یاری ام کنی در این هجرت به یاری خدا موفق خواهم شد .

حتما شما را یاری خواهم کرد.

پاسخ حضرت علی قاطع و با یقین بود و نشان از گذشت و ایثار شکوهمندی داشت که علی بن ابی طالب در راه خدا و برای حفظ جان پیامبر خدا آن را می پذیرفت.

به این ترتیب پیامبر خدا عازم هجرتی عظیم شد. او در فرصت کاملا مناسبی خانه را ترک کرد و با ابوبکر از شهر بیرون رفت.

شب فرا رسید . مشرکان به تدریج در اطراف خانه ی پیامبر گرد آمدند. هنوز پاسی از شب نگذشته بود که چهل نفر مرد نیرومند با شمشیرهای کشیده گرداگرد خانه ی پیامبر را محاصره کردند. از شکاف در و بالای دیوار به



خرید و دانلود  تحقیق درباره هجرت پیامبر با فرمتword


تحقیق درباره هجرت پیامبر 17ص با فرمتword

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 24

 

موضوع تحقیق:

هجرت پیامبر

استاد ارجمند:

جناب آقای اکبر رزمی

گردآورنده:

گوهرشاد اسماعیل جامی

تابستان 85

دستور هجرت به حبشه

چنانکه اهل تاریخ و جمعى از مفسرین در تفسیر آیه مبارکه:

لتجدن اشد الناس عداوة للذین آمنوا الیهود و الذین اشرکوا و لتجدن‏اقربهم مودة للذین آمنوا الذین قالوا انا نصارى...» (1) گفته‏اند:

پس از آنکه رسول خدا(ص)فشار و ستم بسیار مشرکان‏قریش را بر مسلمانان مشاهده نمود و ناتوانى خود را از کمک به‏ایشان و دفع ستم از آنها ملاحظه کرد دستور هجرت به حبشه رابه ایشان داد و در صدد بر آمد تا بدین وسیله آنها را از شر دشمنان‏آسوده سازد.متن دستور آنحضرت را در اینباره به دو گونه نقل‏کرده‏اند.

نقل اول-روایتى است که ابن هشام و طبرى و ابن اثیر ودیگران نقل کرده‏اند که متن آن چنین است که بدون ذکر سندگفته‏اند:چون رسول خدا آن وضع را دید به آنها فرمود:

«لو خرجتم الى ارض الحبشة فان بها ملکا لا یظلم عنده احد،و هى ارض صدق حتى یجعل الله لکم فرجا مما انتم فیه...» (2) .

یعنى-خوب است‏به سرزمین حبشه بروید که در آنها پادشاهى است‏و در کنار او به کسى ستم نمى‏شود،و آنجا سرزمین راستى است،تاوقتى که خداوند گشایشى براى شما از این وضعى که در آن بسر مى‏بریدفراهم سازد و...

نقل دوم-نقلى است که در تفسیر مجمع البیان نیز بطور مرسل‏نقل کرده و گفته است:رسول خدا(ص)هنگامى که آنوضع رامشاهده نمود به آنها دستور خروج بسر زمین حبشه را داده فرمود:

«ان بها ملکا صالحا لا یظلم و لا یظلم عنده احد...» (3) که البته جاى این بحث و مناقشه هست که آیا کدامیک ازاین دو نقل صحیحتر است زیرا بخاطر قیودى که در نقل دوم‏است معناى حدیث فرق مى‏کند و این شبهه به ذهن خطورمى‏کند که شاید در نقل دوم دست تحریف کنندگان و درباریان‏و جیره خواران شاهان و سلاطین دخالت کرده و به قول معروف‏«در میان دعوا نرخ تمام کرده‏اند»و در ضمن نقل‏یک حدیث،خواسته‏اند یک پادشاه صالح و غیر ظالمى هم درطول تاریخ از زبان رسول خدا(ص)بدنیا معرفى کرده باشند،همانگونه که در ذیل حدیثى که از رسول خدا(ص)درباره‏انوشیروان-در داستان ولادت رسول خدا(ص)-نقل شده بودیعنى حدیث‏«ولدت فی زمن الملک العادل...»و بطور تفصیل‏بحث کرده و ساختگى و مجعول بودن آنرا از روى مدارک معتبرذکر نمودیم.

ولى بنظر مى‏رسد در هر دوى نقلهائى که شده فرمایش رسول‏خدا(ص)نقل به معنى شده و متن دقیق فرمایش رسول خدا(ص)

ذکر نشده باشد،گذشته از آنکه این دو نقل مسند نیست و مرسل‏است و تنها در روایتى سند آن به ام سلمة مى‏رسد که آنهم همان‏نقل او است (4) و از این رو بحث و مناقشه درباره آنها چندان‏موردى ندارد،و البته جریانات بعدى صدق گفتار رسول‏خدا(ص)را طبق نقل اول تا حدودى به اثبات رسانید.



خرید و دانلود  تحقیق درباره هجرت پیامبر 17ص با فرمتword


تحقیق درباره هجرت پیامبر 11 ص با فرمتword

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

هجرت پیامبر

خدای بزرگ که از گفتار و نقشه های شوم کفار آگاه بود مکر آنان را بر پیامبر خویش آشکار ساخت و نقشه ی شومشان را افشا کرد. او به پیامبرش خبر داد که مشرکان کمر به قتل تو بسته اند بنابر این باید کاملا مخفیانه از این شهر هجرت کنی و به سوی یثرب رهسپار شوی که این هجرت استواری بنیان اسلام و رهایی محرومان از چنگال مستکبران ستمگر خواهد شد.

پیامبر به امر خدا به انجام این هجرت مقدس اما خطرناک تصمیم گرفت. پیامبر و خانه ی او سخت تحت نظر بود کوچک ترین علامت و نشانی در رفت و آمدها و کم ترین تغییری در وضع خانه تصمیم پیامبر را آشکار می ساخت و برنامه ی هجرتش را به خطر می افکند . کفار خانه و محل نشستن و خفتن پیامبر را کاملا شناسایی کرده بودند تا هنگام حمله ی دسته جمعی – که نقشه و زمان اجرایش را پیش بینی کرده بودند- مشکلی پیش نیاید . آن ها شب ها حتی از روزنه ی در و بالای دیوار به محل خواب پیامبر نگاه می کردند و روزها از رفت و آمدهای پیامبر به خانه و بیرون خانه کاملا خبر داشتند تا این که شب حمله فرا رسید . پیامبر موضوع هجرت خود را با علی بن ابی طالب – که در نخستین روزهای بعثت با او پیمان یاری بسته بود – در میان نهاد و گفت :یا علی آیا می توانی مرا در اجرای این امر الهی یاری کنی؟

یا رسول الله چگونه باید شما را یاری کنم؟

کار بسیار خطرناکی است. نزدیک به چهل نفر از مشرکان می خواهند یک باره به من حمله کنند و مرا شبانه در بستر قطعه قطعه نمایند . خدا مرا از این تصمیم سری آنان آگاه ساخته و به من فرمان هجرت داده است اما اگر بسترم در این شب خالی بماند انان متوجه خواهند شد و مرا تعقیب خواهند نمود و در هر جا که مرا پیدا کنند نقشه ی خود را اجرا خواهند کرد . به ناچار باید کسی در بستر من بخوابد تا وقتی که از روزنه ی در می نگرد در روشنایی کم رنگ خانه کسی را در بستر ببینند و تصور کنند که من در بسترم . آیا حاضری در بستر من بخوابی؟ کار بسیارخطرناکی است ، زیرا چهل نفر با شمشیرهای کشیده در نیمه های شب به خانه هجوم می آورند و ممکن است تو را به جای من در بستر قطعه قطعه کنند.

در این صورت آیا شما به سلامت خواهید بود؟

آری به سلامت خواهم بود . اگر بدین گونه یاری ام کنی در این هجرت به یاری خدا موفق خواهم شد .

حتما شما را یاری خواهم کرد.

پاسخ حضرت علی قاطع و با یقین بود و نشان از گذشت و ایثار شکوهمندی داشت که علی بن ابی طالب در راه خدا و برای حفظ جان پیامبر خدا آن را می پذیرفت.

به این ترتیب پیامبر خدا عازم هجرتی عظیم شد. او در فرصت کاملا مناسبی خانه را ترک کرد و با ابوبکر از شهر بیرون رفت.

شب فرا رسید . مشرکان به تدریج در اطراف خانه ی پیامبر گرد آمدند. هنوز پاسی از شب نگذشته بود که چهل نفر مرد نیرومند با شمشیرهای کشیده گرداگرد خانه ی پیامبر را محاصره کردند. از شکاف در و بالای دیوار به



خرید و دانلود  تحقیق درباره هجرت پیامبر 11 ص با فرمتword


دانلود مقاله جایگاه خانواده از دیدگاه پیامبر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 27

 

جایگاه خانواده از دیدگاه پیامبر

«و لقد کرّمنا بنى آدم» (اسراء /70)

و ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم.

به طور کلى در برخوردها و رفتارهاى اجتماعى، روابطى که انسانها با هم برقرار مى‏کنند تابع

دو دیدگاه است . یا بر مبناى دیدگاه «کرامت» است و یا بر مبناى دیدگاه «اهانت» است . بر

اساس این دو نوع نگرش ، روابطى که انسانها با هم دارند یا مبتنى بر «تکریم» وگرامى

داشتن است و یا مبتنى بر «استخفاف » و حقیر شمردن است. در یک نگاه،انسان موجودى

است با ارزش و شریف و صاحب کرامت ذاتى و «حاصل بر و بحر» 1 و در نگاه دیگر موجودى

است بى ارزش و حقیر و فاقد کرامت ذاتى و صرفاً طبیعى .

هرگونه که انسان را تلقى کنیم، همان گونه با او برخورد مى کنیم . اگر انسان را موجودى

صاحب کرامت بدانیم، تلاش مى کنیم این کرامت را در او تقویت کنیم، و به عکس اگر دیگران

را بى کرامت بدانیم، از سر تفرعن، آنان را کوچک شمرده ، مورد اهانت و حقارت واسخفاف

قرار مى‏دهیم . خداوند در مورد کرامت ذاتى انسانها، در آیه 70 سوره اسراء فرمود: «و لقد

کرمنا بنى آدم» (ما فرزندان آدم را - نوع انسان را - کرامت بخشیدیم) و همچنین فرعون را، به

عنوان نمونه نگرش و برخورد تحقیر آمیز با انسان معرفى کرده است:

«فاستخف قومه فاطاعوه انهم کانوا قوماً فاسقین.» 2

او (فرعون) قومش را استخفاف کرد، پس اطاعتش کردند که آنها قومى فاسق بودند.

فرعون، سمبل برخورد تحقیر آمیز با انسان است که بقاى نظام فرعونى و مناسبات سلطه و

استثمار و استحمار ، جز در چهار چوب تهى کردن انسانها میسر نمى‏شود.

انسان خفیف است که مطیع فراعنه مى‏شود و این نیست مگر به سبب «فسق» 3 او.

انسانى که کرامت خود را زمین مى‏گذارد؛ انسانى که پذیراى اهانت مى‏شود، ابتداً باید

فاسق شده باشد، باید از محتواى الهى خود عدول کرده باشد، تا پذیراى استخفاف ستمگر و

حکومت ستم شود. اصولاً راه و رسم و سیره همه جباران و حکومتهاى خودکامه و فاسد بر

این است که بارى ادامه تفرعن و خودکامگى خود، مردم را خفیف سازند، تهى کنند و آنها را

از نظر تفکر در سطحى نگاه دارند که خطرى برایشان ایجاد نشود با تحمیق آنها و خرد کردن

شخصیت حقیقى شان، آنان را به صورت ابزار وادواتى براى مقاصد خود سازند. جالب آنکه در

آیه فوق علت پذیرش استخفاف و قدرت گرفتن فراعنه را در فسق مردم معرفى مى‏کند: «آنها

گروهى فاسق بودند»، که اگر فاسق نبودند و از اطاعت خدا و فرمان عقل خارج نشده بودند و

خود را از محتواى الهى، انسان خویش تهى نساخته بودند، تسلیم هیچ فرعونى نمى‏شدند

آنها خود کرامت خویش را لگدمال کرده بودند، آن گاه تسلیم استخفاف فرعونى شدند، آنها

فاسق بودند که تن به تبعیت فاسق دادند.

بنابر آنچه گذشت، به اعتبارى در برخورد با انسان دو دیدگاه وجود دارد:

1- دیدگاه «الهى» که انسان را با کرامت مى‏داند و نحوه برخورد با انسان را برخورد از سر

تکریم مى‏خواهد.

2- دیدگاه «فرعونى» که انسان را براى اینکه به زیر سلطه بکشد، استخفاف مى کند او را

حقیر مى‏داند و دست به تحمیقش مى‏زند، که اگر انسان خرد شد، خفیف شد، سبک شد ،

تن به هر خوارى و پستى مى‏دهد.

منطق عملى پیامبر (ص)

سیره انبیا در برخورد با انسان، سیره الهى است . آنها «کریم» بودند و برخوردهایشان

«کریمانه» ؛ «صاحب کرامت» بودند و اهل «تکریم» مردم. انسان تا کرامت نداشته باشد،

نمى‏تواند تکریم کند و رسول خدا (ص) با کرامت‏ترین انسانها بود، چنانکه سیره نویسان در

وصف آن حضرت نوشته‏اند: «کان اکرم الناس» ؛ 4 و على (ع) در توصیف این شأن رسول اکرم

(ص) او را گرامى‏ترین فرد عشیره و خاندانش معرفى کرد. 5 او گرامى‏ترین خلق خدا بود، که

خداوند در کتاب شریفش به وجود گرامى او سوگند یاد مى‏کند و مى‏فرماید:

«لعمرک انهم لفى سکرتهم یعمهون.»6

به جانت سوگند اینها در مستى خود سرگردانند.

قاضى عیاض پس از ذکر این آیه شریفه و بیان اینکه خداوند در اینجا نهایت تعظیم و تکریم را

نسبت به آن وجود عزیز عنوان فرموده است ، از قول ابن عباس نقل مى‏کند: «ما خلق الله

تعالى، و ما ذرأ ، و ما برأنفساً اکرم علیه من محمد (ص) و ما سمعت الله تعالى أقسم بحیاة

أحد غیره.» 7(خداوند تعالى وجودى را گرامیتر از محمد (ص) خلق نکرد و نیافرید و لباس

هستى نپوشانید، و من نشنیده‏ام که خداوند جز به وجود (گرامى) او به کس دیگرى سوگند

یاد کرده باشد). و از ابوالجوزاء 8 نیز شبیه به همین سخن نقل شده است .9

آن حضرت «اکرم خلق» بود و بیشترین تکریم را در رفتارش نسبت به خلق خدا داشت . او که

مزین به وصف «لولاک لما خلقت الافلاک » 10 بود، در مناسبات اجتماعى خود آن قدر

بى‏پیرایه وعارى از هر تکلف و افتاده بود که گویا بشرى است مثل سایر مردم بى هیچ مزیتى

، 11 و سیره اجتماعى‏اش بر تکریم انسانها استوار بود و آن چنان آنها را مورد احترام قرار

مى‏داد و گرامى مى‏داشت و شخصیت مى‏بخشید که تصورش نیز دشوار بود . حضرت

حسین (ع) گوید از پدرم از مجلس رسول خدا (ص) پرسش کردم ، فرمود:

«(پیامبر) در مجلسش بهره هر کس را عطا مى کرد (هیچ کس بى بهره از مجلس رسول

خدا نمى ماند و چنان با کرامت با افراد برخورد مى کرد که ) هیچکس گمان نمى برد از او

گرامیتر هم کسى باشد... مجلس او مجلس گذشت، حیا، راستى و امانت بود؛ در آن صداها

بلند نمى‏شد (و داد و قال نبود) ... انسانها در مجلس رسول خدا متواضع بودند و بزرگ را

گرامى مى داشتند و با کوچکترها مهربان بودند؛ حاجت انسان حاجتمند را بر خویش مقدم

داشته روا مى‏کردند وغریب و بى کس را نگهدارى و رسیدگى مى‏نمودند.

حسین (ع) گوید به پدرم گفتم : سیره آن حضرت با همنشینانش چگونه بود؟ فرمود: همیشه

خوشرو و خوشخوى و نرم بود، خش و درشتخو و سبکسر و فحاش و عیبجو نبود و کسى را

مدح نمى‏کرد... هرگز کسى را سرزنش نمى‏کرد و از او عیب نمى‏گرفت ، و لغزش و عیبهاى

مردم را جستجو نمى‏کرد... براسائه ادب شخص غریب در پرسش و گفتار شکیبا بود، تا آنجا

که اصحاب درصدد برخورد (با آن شخص مزاحم) مى‏شدند، و (آن حضرت) مى فرمود: وقتى

حاجتمندى را دیدید یارى و کمکش کنید هرگز ثناى کسى را نمى‏پذیرفت مگر آنکه به عنوان

تشکر (از آن حضرت ) باشد. و کلام احدى را قطع نمى‏کرد مگر آنکه از حد گذشته باشد که

در آن صورت با نهى و یا برخاستن کلام او را مى‏برید.» 12

رفتار اجتماعى پیامبر مبتنى بر تکریم انسانها، چنین بود و توصیه مى کرد که برادران دینى

خود را گرامى بدارید که اگر کسى برادر مسلمان خود را تکریم کند ، خداى عز و جل را تکریم

کرده است :

«من أکرم أخاه المسلم فانما یکرم الله عز و جل.» 13

آن حضرت به هیچ وجه اجازه تحقیر کردن نمى‏داد و مسلمانان را از اینکه یکدیگر را تخفیف

کنند پرهیز مى‏داد:



خرید و دانلود دانلود مقاله جایگاه خانواده از دیدگاه پیامبر


تحقیق درباره نگاهی اجمالی به زندگی حضرت محمد مصطفی( ص) ؛ پیامبر اعظم و امام جعفر صادق (ع) 10 ص با فرمتword

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

نگاهی اجمالی به زندگی حضرت محمد مصطفی( ص) ؛ پیامبر اعظم و امام جعفر صادق (ع)

میلاد برگزیده ترین رسول آسمانی

جناب عبدالمطلب، پدر بزرگ پیغمبر (ص)، پس از آن که به کمال رشد رسید و مناصب کعبه به او منتقل گردید، چیزی نگذشت که فوق العاده عظمت یافته بر مردم مکه و قریش امیر و مهتر شد، عبدالمطلب مردی چهار شانه، خوش سیما، اندکی چاق و پرتو جوانی در چهره اش میدرخشید و مع الوصف تمام موهای سرش سپید بود.

عبدالمطلب چنان بزرگی یافت که از بلاد و کشورهای دور، به نزد او تحف و هدایا میفرستادند، و هر که او را زنهار میداد در امان بود، و چون عرب را داهیه ای پیش می آمد، او را برداشته به کوه خثبیر برده قربانی میکردند، انجام حاجات خود را به بزرگواری او میشناختند، دیگران خون قربانی خود را بر پیشانی بتها میمالیدند، اما او جز خدای یگانه چیزی را مورد ستایش قرار نمیداد ...

عبدالمطلب در آن وقت که حفر زمزم میکرد، قریش او را استهزا نموده، گفتند: تو خوشبخت بودی اگر بیش از یک پسر داشتی. آنگاه عبد المطلب با خدای خود عهد بست که اگر او را 10 پسر آید، یک تن را که از همه برگزیده تر باشد در راه او قربانی کند.

چیزی نگذشت که این موهبت نیز نصیبش گشته دارای ده پسر و شش دختر شد!

این خزانه پسران بر افتخارات او افزود، وقتی که به صحن مسجد الحرام می آمد، ده پسر جوان او، که دنبالش بودند، هاله سر افرازی و جلال بر او انداخته، دیده ها به سویش دوخته میشد!! او کسی بود که تیر دعایش برای داشتن ده پسر به اجابت رسیده بود، اما از این طرف موقع آن رسیده بود که عبد المطلب به عهد خود وفا نموده، یکی از پسر ها را در راه خدا قربانی کند، ولی گاهی که فکر میکرد، دل از یکی برکند و مهر او را در نه پسر دیگر قرار دهد در موقع انتخاب عاجز میماند.

عبد المطلب یک شب تا صبح نخوابید، تمام آن ده نفر را مقابل نظر خود آورده، سبک و سنگین کرد، راه حلی که به نظرش رسید این بود: قرعه به میان آنها کشد و انتخاب را به خدا وا گذارد.

صبح روز بعد عبدالمطلب پسرها را داخل خانه کعبه نمود و بین آنها قرعه زد. قرعه به نام عبدالله درآمد، پس عبدالله را خوابانید تا ذبح کند، قریش مانع گشتند، و زنهای عبدالمطلب شروع به گریه و ناله نمودند، (عاتکه) دختر عبدالمطلب، عرض کرد: پدر، بین شترهایی که در حرم داری و بین عبدالله قرعه بزن، پس او شروع به قرعه زدن نمود، و ده ده زیاد کرد، تا به صد شتر که رسید قرعه به نام شترها برآمد، و بعد عبدالمطلب این کار را سه بار تکرار کرد، و هر سه بار قرعه به نام شترها افتاد و عبدالله به سلامت ماند.

ودیعه الهی را به آمنه سپرد

پس از آنکه جناب عبدالمطلب با قربانی صد شتر، حیات عبدالله را خرید، چند روزی بیش نگذشت که او را با خود به منزل (وهب) برد، خواست تلخ ترین احساسات چند روز خود، و فرزندش عبد الله را با شیرین ترین کارها جبران کند.

جناب آمنه را برای عبدالله خواستگاری کرد. وهب و خانواده او به شرافت و سخاوت مشهور بودند، و آمنه به حجب و حیا، عبدالمطلب گفت: پسر من از یک خانواده قدیمی است که به اصالت معروفند، شمشیر و اسب، دشت و کوه، با شجاعت و قدرت و قوت او را میشناسند.

وهب گفت: دختر من در تقوی بی نظیر است.

عبدالمطلب: پسر من، برای مهر هشت شتر میاورد، و شب عروسی را من تعیین مینمایم، بدین گونه آمنه خطبه خوانده شد.

از این طرف نزدیک شده بود که کاروان قریش برای سفر شام حرکت کند، عبدالله از طرف عبدالمطلب کاندیدای این سفر بود، از این جهت چیزی نگذشت که عبدالمطلب، اسباب عروسی را فراهم ساخت تا عبدالله بتواند با کاروان رهسپار گردد.

جشن مفصلی گرفته شد، بزرگان قریش دعوت شدند، چند شتر برای میهمانان کشتند، آمنه را به خانه عبدالله آوردند، عبدالله که حامل نور نبوت الهی بود آن ودیعه الهی را به آمنه سپرد ....آمنه در پاره ای از شبها صدائی میشنید، که ای آمنه تو مادر شده ای و بهترین پسر را می آوری.

مرگ عبدال...

چند ماهی بیش نگذشت که یک روز صبح صدای طبل بلند شد، مردم مکه به یکدیگر بشارت میدادند که کاروان نزدیک شهر رسیده است، مردم به جنبش آمده و به سوی کاروان حرکت کردند، در پیشاپیش آنها پسران عبدالمطلب سوار اسبهای طلایی رنگ، به استقبال کاروان و برادرانشان شتافتند!

عبدالله در کاروان نبود! خاک یثرب عبدالله را در کام خود کشیده بود، افسوس که آخر الامر هم، عبدالله در جوانی درگذشت. تنها دلخوشی آمنه پس از مرگ شوهر، فرزندی بود که انتظار او را میکشید و آرزو میکرد پسر باشد، یک عبدالله کوچک باشد.

سال عام الفیل ، سال تولد حضرتش

در آن زمان که کعبه را بتخانه اعظم میخواندند، و در جزیره العرب، ایمان به خدا، و فضائل انسانی مفهومی نداشت. در آن زمان که ابرهه با سپاهش به مکه تاخت، تا کعبه را ویران، و آن سال مبدأ تاریخ عرب گشته، آن را عام الفیل نامیدند، یعنی سالی که ابرهه با پیلان مست، برای ویران ساختن کعبه آمد و خداوند آنها را هلاک ساخت.

در 17 و بنا به قولی در 12 ربیع الاول این سال، نزدیک به طلوع صبح، تازگیهایی در جهان پدید آمد:

١- امام ششم (ع) فرمود: شیطان به هفت آسمان بالا میرفت و خبرهای آسمانی را گوش میداد، وقتی که عیسی (ع) تولد یافت از سه آسمان رانده شد، و تا آسمان چهارم میرفت، و چون حضرت رسول (ص) متولد شد از همه آسمانها رانده گردید.

٢- بارگاه انوشیروان (ایوان مدائن) شکست و چهارده کنگره آن افتاد.

۳- انوشیروان در خواب دید که خورشید در تاریکی شب از طرف حجاز برآمد و از نردبان چهل پله ای که سر به کیوان کشیده بود بالا رفت، و همه جا را روشن کرد، جز کاخ او که در تاریکی ماند.

٤- آتشکده آذر گشسب که هزار سال روشن بود، خاموش شد، سرد گشت و مرد.

۵- در یثرب یک یهود بر فراز قلعه ای فریاد کرد: این ستاره احمد است، ستاره پیامبر جدید است، یهودی هایی که پای قلعه ایستاده بودند، به سراغ غیبگو و دانشمند خود دویدند.

٦- یک عرب بیابانی با ریش سپید، و قامتی بلند، مهار شترش در دست، وارد مکه شد، و این اشعار را میخواند: دیشب مکه در خواب بود و ندید که در آسمانش چه نورافشانی و چه ستاره بارانی بود!

٧- در آن شب هر بتی که در هر جای عالم بود، بر رو افتاده بود.

٨- دریاچه ساوه که سالها آن را میپرستیدند فرو رفت و خشک گردید.

۹- وادی سماوه که سالها بود، کسی آب در آن ندیده بود، آب در آن جاری شد.

١٠- داناترین دانشمند مجوس در خواب دید: که چند شتر صعب، اسبان عربی را میکشتند و از دجله گذشته داخل بلاد ایشان شدند، طاق کسری از میان شکست و دو حصه شد، و آب دجله شکافته شد و در قصر او جاری گردید، و نوری از طرف حجاز ظاهر گردید و در عالم منتشر شد و پرواز کرد تا به مشرق رسید.

١١- سریر سلطنت پادشاهان، سرنگون شده بود.

١٢- مجمع پادشاهان در آن روز، غمناک و از سخن بازمانده بودند.

١۳- میان کاهنان و همزادشان که خبرها به آنها میگفتند جدایی افتاد، و ساحران از علم خود نمیتوانستند استفاده نمایند.

تولد نور

نزدیک به فجر صادق، مقارن این حوادث، جناب آمنه دید که ستاره های آبی، با دنباله های ارغوانی، به پشت بام خانه اش میریزند!، از این تماشا مسرور شده بود که ناگهان دید زنهایی نورانی اطراف بالینش نشستند، فکر کرد زنان قریشند، ولی متحیر بود که چگونه خبر یافته اند که او در این وقت میخواهد وضع حمل کند!!

صدایی به سان زمزمه فرشتگان و صدای ارواح از میان آنان بلند شد: یکی گفت: من آسیه زن فرعونم، دیگری گفت: من مریم دختر عمرانم .....

آمنه بر روی آنها تبسم کرد (پسرش به دنیا آمد). آمنه گفت: صدایی شنیدم که میگفت: ای آمنه به پسر تو، خلق آدم، معرفت شیث، شجاعت نوح، خصلت ابراهیم، زبان اسماعیل، رضای اسحاق، فصاحت صالح، حکمت داوود، حشمت سلیمان، ملاحت یوسف، تحمل موسی، طاعت یونس، صبر ایوب، جهاد یوشع، حب دانیال، وقار الیاس، عصمت یحیی، و زهد عیسی عطا شده است.

آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری.

ایمان به رسالت حضرت محمد (ص)

انسان مسلمان ایمان و یقین دارد که حضرت محمد بن عبدالله بن عبدالطلب که از نسل اسماعیل بن ابراهیم است، بنده خداوند وفرستاده‌ او به میان همه مردم اعم از سیاه و سپید و سرخ و زرد است. و به وسیله رسالت خود به نبوت ورسالت پیامبران پیشین پایان بخشیده و پس از او پیامبری نخواهد آمد. همچنین ایمان دارد که خداوند به وسیله معجزاتی او را پشتیبانی نموده و بر سایر پیامبران برتری بخشیده است و امت او را هم بر دیگر امت ها برتری داده است. محبت و اطاعت و پیروی از او را واجب گردانیده و به او ویژه گیهایی را عطا فرموده که دیگران از آن بی بهره اند، برای این باورها دلایل نقلی و عقلی زیر وجود دارند:دلایل نقلی: 1- در مورد آمدن وحی خداوند و ملایک او شهادت می دهند خداوند متعال می فرماید: ( لکن الله یشهد بما انزل إلیک أنزله بعلمه و الملائکة یشهدون وکفی بالله شهیدا ) النساء: 166 ) " هر چند کافران رسالت تو را انکار می نمایند ) لکن خداوند بر آنچه ( قرآن ) بر تو نازل نموده گواهی می دهد، این خداوند است که آنرا بر مقتضای دانش خویش نازل کرده و فرشتگان نیز گواهی می دهند، اما کافی است که خداوند گواه باشد”. 2- خداوند در مورد عمومیت، و خاتمیت رسالت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم و وجوب اطاعت و محبت او می فرماید: ( یا ایها الناس قد جاء کم الرسول بالحق من ربکم فآمنوا به ) النساء: 170 ای مردم براستی حق و درستی فرستاده ای از طرف پروردگارتان به میان شما آمده است، پس به او ایمان بیاورید”. و می فرماید: (هو الذی بعث فی الأمین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوامن قبل لفی ضلال مبین ) الجمعه: 2. "خداوند کسی است که از میان بیسوادان پیامبری را برانگیخت و او را به میانشان فرستاد،تا آیات خداوند را برایشان بخواند و آنان را پاک گرداند، و او بدیشان کتاب ( قرآن ) و حکمت ( سنت ) را می آموزد. آنان پیش از آن در گمراهی آشکار قرار داشتند”.3- رسول خدا صلی الله علیه و سلم در مورد ختم نبوت به رسالت ایشان و وجوب فرمانبرداری و عمومیت آن می فرماید: " من بنده خداوند و آخرین پیامبر او هستم...". . و می فرماید: " مثال من و پیامبران قبل از من اینگونه است که، کسی منزلی را به بهترین صورت بسازد، و تنها یک جای آن را تکمیل ننموده باشد، وقتی که مردم آن منزل را می بینند و از زیبایی آن در شگفت می شوند، می گویند: کاش این کمبود را نمی داشت ! رسالت من آن کمبودی را در ساختمان رسالت پیامبران تکمیل می گرداند”. و می فرماید: "سوگند به کسی که جان من در اختیار اوست، هیچکس از شما ایمان ندارد مگر آنکه مرا از فرزند و پدر و مادر و همه مردم بیشتر دوست نداشته باشد”. و همچنین می فرماید: " برتری من بر دیگر پیامبران بخاطر شش موضوع است، قرآن که همه سخنها را در بردارد به من داده شده، بر ترس چیره شده ام، غنیمت ها بر ما حلال است، همه زمین برای ما پاک و عبادتگاه می باشد،من برای هدایت همه مردم آمده ام، و پیامبری به وسیله من پایان یافته است”.  4- تورات و انجیل بعثت، رسالت و نبوت او را گواهی نموده و موسی و عیسی آمدن او را بشارت داده اند. خداوند متعال کلام حضرت عیسی را در این مورد بیان می فرماید که: "و اذ قال عیسی بن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدی من التورا‌ة و مبشرا برسول یأتی من بعدی اسمه احمد” ( الصف: 6 ). " و خاطرنشان ساز زمانی را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسراییل ! من فرستاده خدا به میان شما هستم، و توراتی را که پیش از من آمده است،تصدیق می نمایم، و به پیغمبری که بعد از من می آید و نام او محمد است مژده می دهم”. و همچنین می فرماید: (الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التواراة والانجیل، یامرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث). (الاعراف: 157). "کسانی که از فرستاده و پیامبر امی خداوند پیروی می کنند، پیامبری که ( نام او ) را در تورات و انجیل می یابند، او آنان را به کار نیک دستور می دهد و از کار زشت باز می دارد. پاکیزه ها را برایشان حلال و ناپاکیها را بر آنان حرام می سازد”. و در تورات آمده است:" پیامبری را از برادران خودشان به میان آنها خواهم فرستاد، و کلامم را بر زبان او جاری خواهم نمود، و در مورد هر چیزی که به اوفرمان داده ام با آنان سخن خواهد گفت: و هر کس از کلامی که به نام من می گوید پیروی ننماید، من خود از او انتقام خواهم گرفت”. این مژده که در مورد نبوت حضرت محمد و رسالت او وجوب پیروی از هدایتش، در تورات به یقین آمده است، حجت ودلیلی است که مردم یهود هیچ پاسخی در برابر آن ندارند، و تأویل و انکار آن سودی را در برنخواهد داشت. زیرا اینکه خداوند می فرماید:” پیامبری را به میان آنان خواهم فرستاد”. شهادتی آشکار و یقینی بر نبوت و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه وسلم است، زیرا در اینجا مخاطب خداوند، حضرت موسی است که خود پیامبر و فرستاده خداوند می باشد، و کسی هم که همانند اوست در واقع پیامبر خداوند خواهد بود.  دلایل عقلی1- وقتی که خداوند بیشتر پیامبرانی را مبعوث فرموده چه مانعی وجود دارد که حضرت محمد را نیز برای هدایت بشریت مبعوث فرماید؟ وقتی که از نظر عقل و شریعت مانعی وجود ندارد، چه ضرورتی دارد که رسالت او برای همه بشریت انکار شود. 2- شرایط و اوضاع و احوالی که رسول خدا در آن مبعوث گردید شرایط و اوضاعی بود که آمدن پیام و رسالتی آسمانی را برای هدایت بشریت و معرفت خداوند ضروری می نمود. 3- گسترش سریع اسلام در همه نقاط جهان و روی آوردن آزادانه مردم و ترجیح آن بر سایر ادیان خود دلیلی دیگر بر صداقت نبوت حضرت محمد است. 4- صحبت و درستی اصول و ارزشها و اندیشه ها و قوانینی که اسلام آورده است و ظهور نتایج مثبت و سازنده آنها، گواهی گرانقدر بر آن است که اسلام برنامه خداوند و پیام آور آن حضرت محمد است.



خرید و دانلود تحقیق درباره نگاهی اجمالی به زندگی حضرت محمد مصطفی( ص) ؛  پیامبر اعظم و  امام جعفر صادق (ع) 10 ص با فرمتword