واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق درباره معجزات و کرامات پیامبر (ص ) 85 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 85

 

 

تقدیم وتشکر

دردرجه اول ازخدای متعال تشکرمی کنم که قدرتی به من عطا کرد تا بتوانم چنین نوشته ای درمورد پیامبراکرم (ص) بنویسم.

ازپدرومادرم هم تشکرفراوانی دارم که به من درنوشتن و همچنین رعایت اصول نگارشی متن و... کمک کردند تا به نظر خودم چنین نوشته زیبایی دروصف آخرین پیامبرخدا بیان کنم.

سپس ازدبیرارجمندم جناب آقای نصرتی که واقعاَْ مرا راهنمایی وتشویق فراوانی برای این کارکردند تشکرمی کنم.

حال این نوشته را دردرجه اول به مولا وسرورمان امام زمان تقدیم می کنم وازاین امام غایب وبزرگوارخواهانم که مرا ازسربازان خود قراردهد وسپس به پدرومادرم تقدیم می کنم و میخواهم که با این کاراززحمات آنان تشکرکرده وپاسخگوی تلاش آنها باشم. ضمنا این نوشته را نیزبه دبیرارجمندم تقدیم می کنم و خود را مدیون ایشان می دانم که واقعا با روحیه وپشتکاری که به من دادند توانستم چنین اثری را پدید آورم.

وجای دارد درآخراین نوشته را به مردمان عزیزکشورمان ایران اسلامی تقدیم کنم وازآنها بخواهم که راه پیامبررا فراموش نکنند وهمیشه درتمام کارها ازاو وخدای اوکمک بخواهند.

پیشگفتار

بسم الله الرحمن الرحیم

با یاد خدا وذکرنام پربرکت اوکه آفریدگارجهان انسان، شفا دهنده دردمندان، نازل کننده کتاب ومیزان، حامی وپشتیبان مستضعفان و کیفرکننده متجاوزان است.

دین مقدس وجاودان اسلام به ما دستورمی دهد تا به پیامبران ادیان الهی قبل ازاسلام احترام خاصی ومنزلت ویژه ای قائل باشیم این دستوربه طورروشن درآیات قرآن مجید وروایات اسلامی آمده است. ایمان به رسالت رسولان الهی وادیان آسمانی برای ما شایسته است؛ حتی خود رسول گرامی اسلام نیزبه انبیاء وادیان گذشته ایمان واعتقاد داشته اند.

بنابراین به کسی که زیبنده است ایمان داشت، لازم می باشد شناخت ومعرفتی نیزازاوداشته باشیم( گرچه به مقدارکم).

حقیربا شناختی اندک، سعی نمودم تا درحد توان دراین باره به برخی مطالب پیرامون بعضی ازآن بزرگواران( حضرت رسول اکرم "ص") پرداخته وازسرور ومولایمان امام زمان خواهانم که مرا ازنزدیکان خود قرار دهد تا بتوانم راه وی را ادامه دهم.

به امید آنکه مورد قبول واستفاده قرارگیرد.

غفرالله لنا ولکم

والسلام علیکم ورحمه الله



خرید و دانلود تحقیق درباره معجزات و کرامات پیامبر (ص ) 85 ص


تحقیق در مورد معجزات پیامبر 11 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 10 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

معجزات و شواهد صدق پیامبر

بدان که هر کس شاهد احوال پیامبر صلى اللّه علیه و اله بوده و یا به اخبارى درباره اخلاق ، عادات ، سجایا، تمشیت امور توده هاى خلق و حفظ و انسجام آنان و نزدیک کردنشان به یکدیگر و رهبرى ایشان به فرمانبرى خود، به دقت گوش فرا داده و پاسخهاى شگفت آور آن بزرگوار را به مسائل دشوار و تدبیرات جالبش را در زمینه مصالح خلق و اشارات زیبایش را درباره تفصیل شریعت که فقیهان و خردمندان از دریافت نخستین مراتب از دقایق آنها در طول عمرشان عاجزند شنیده باشد، هیچ شک و تردیدى به خود راه نخواهد داد که هیچ کدام از اینها با نیروى بشرى حاصل نگردیده است و جز به استمداد از تاءییدات آسمانى و نیروى الهى تحقق چنین امورى قابل تصور نیست و این همه از فردى دروغگو و دغلباز نمى تواند سر بزند بلکه شمایل و حالات آن حضرت گواهى قطعى بر راستگویى اوست ، تا آن جا که هرگاه عربى اصیل و خالص آن حضرت را مى دید مى گفت : به خدا سوگند که این سیماى شخص دروغگو نیست و به صرف دیدن شمائل آن حضرت به راستگویى او گواهى مى داد تا چه رسد به کسى که شاهد اخلاق آن بزرگوار بوده و در همه جا و با هر شرایطى سر و کار با احوال او داشته است . ما برخى از اخلاقیات او را نقل کردیم تا اخلاق نیکوى آن حضرت را بشناسند و به صداقت و ارج و عظمت مقام والایش در پیشگاه خدا توجه پیدا کنند. همه اینها را خداوند به او داده در حالى که او مردى امّى بوده و سر و کارى با علم و دانش نداشته و هیچ کتابى را نخوانده و هرگز در طلب علم و دانش مسافرت نکرده است و همواره در چشم نادانان عرب ، به عنوان فردى یتیم ، ناتوان و ضعیف جلوه مى نمود. این همه اخلاق و آداب نیکو و - به طور مثال ، گذشته از علوم دیگر، آگاهى به مصالح فقهى ، - تا چه رسد به شناخت خدا، فرشتگان ، کتابهاى آسمانى و فرستادگان خدا و دیگرى چیزهایى که از ویژگیهاى نبوتند، اگر صریح وحى نبود، از کجا براى او میسر است ؟ و از کجا بشرى از پیش خود به این همه کمالات مى رسید؟مى گویم :این سخن غزالى مبتنى بر این که پیامبر ما امّى بود آنچنان که میان عامه مشهور است ، به این معنى است که پیامبر صلى اللّه علیه و اله خواندن و نوشتن را نمى دانست در حالى که از اهل بیت علیهم السلام خلاف آن روایت شده است : در کتاب (( بصائر الدرجات )) از محمّد بن حسن صفار - خدایش بیامرزد - به اسناد وى از عبدالرحمن بن حجاج نقل شده که مى گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: ((همانا پیامبر صلى اللّه علیه و اله مى خواند و مى نوشت و هر نانوشته اى را نیز مى خواند.))(600)و به اسناد خود از جعفر بن محمّد صوفى نقل کرده ، مى گوید: از ابوجعفر محمّد بن على الرضا علیه السلام پرسیدم : یابن رسول اللّه ! چرا پیامبر را امّى مى گفته اند؟ فرمود: مردم چه مى گویند؟ عرض کردم : مردم گمان مى کنند که پیامبر را از جهت امى گفته اند که چیزى ننوشت . فرمود: دروغ گفته اند، لعنت خدا بر ایشان باد! کجا چنین چیزى ممکن است در حالى که خداى تبارک و تعالى در کتاب استوارش مى فرماید: (( هو الذى بعث فى الا مین رسولا منهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة ، )) (601)

چگونه ممکن است چیزى را که خوب نمى دانست به مردم تعلیم دهد؟ به خدا سوگند که رسول خدا صلى اللّه علیه و اله به هفتاد و دو یا هفتاد و سه زیان مى خواند و مى نوشت و به این جهت او را امى گفته اند (602)

غزالى گوید: اگر هیچ چیز براى پیامبر صلى اللّه علیه و اله جز همین امور ظاهرى نبود، هر آینه کفایت مى کرد، در حالى که آن قدر آیات و معجزات از آن حضرت پدید آمده که جاى هیچ شک و تردیدى را براى کسى که جویا باشد باقى نمى گذارد، اینک به برخى از آنها که در اخبار بسیارى وارد شده و در کتب (( صحاح )) موجود است با نظرى کلى به مجموعه آنها و بدون آن که سخن را به درازا کشیم اشاره مى کنیم :خداوند به دست آن حضرت بارها و بارها خرق عادت کرد: از آن جمله ، چون قریش از آن حضرت معجزه اى خواستند، در مکه (( شق القمر )) کرد (604)

و در منزل جابر (605)

و در سراى ابن طلحه و روز خندق (606)

افراد زیادى را با (اندک طعامى ) غذا داد و یک بار هشتاد نفر را با چهار مد جو و گوشت بزغاله اى که کمتر از یک سال داشت غذا داد.(607)و یک بار بیش از هشتاد مرد را با چند قرص نان جوى که انس روى دستش ‍ حمل مى کرد، اطعام کرد (608)

و یک مرتبه هم تمام سپاهیان را از اندک خرمایى که بنت بشیر، روى دست گرفته بود و خدمت آن حضرت آورد، عطا فرمود، همه آنها بقدرى خوردند که سیر شدند و زیاد آمد.(609)از میان انگشتانش آب جوشیده و تمام لشکر که تشنه بودند از آن سیراب شدند.(610)همه سپاهیان از قدح کوچکى که به زحمت ، دست پیامبر صلى اللّه علیه و اله در آن جا مى گرفت ، وضو گرفتند.(611)یک بار آب وضویش را به چشمه تبوک ریخت که آب نداشت و یک بار هم به چاه حدیبیه که باعث جوشش آب در هر دو جا شد و سربازان سپاه که هزاران تن بودند از چشمه تبوک نوشیدند تا سیراب شدند و از چاه حدیبیه نیز هزار و پانصد تن آب خوردند در حالى که قبلا آب نداشت .(612)به عمر بن خطاب دستور داد از خرماهایى که در جایى همانند اسطبل شتران گرد آمده بود به چهارصد سوار توشه راه بدهد و او به همگى از آن خرماها داد و مقدارى که باقى ماند، اندوخته کرد.(613)به روى سپاه دشمن مشتى خاک پاشید که چشمهایشان کور شد و این آیه شریفه در آن باره نازل گردید: (( و ما رمیت اذ رمیت و لکن اللّه رمى . )) (614)با بعثت آن حضرت خداوند کهانت را باطل کرد که براى همیشه از میان رفت هیچ اثرى از آن موجود نیست .(615)ستونى که در وقت خطابه به آن تکیه مى داد، چون منبر ساخته شد، آنچنان به نالیدن افتاد که تمام اصحاب پیامبر صلى اللّه علیه و اله از آن فریادى مانند صداى شتر مى شنیدند، آن حضرت آن را در بغل گرفت تا آرام شد.(616)یهود را دعوت کرد که (اگر راست مى گویند) آرزوى مرگ کنند و به آنها اطلاع داد که آنها چنین آرزویى را نخواهند کرد و در حقیقت از بیان چنین آرزویى آنها را باز داشت و آنها ناتوان شدند، و این آیه در قرآن آمده است ، مسلمانان از مشرق تا مغرب زمین در تمام اجتماعات روز جمعه با صداى بلند، به خاطر بزرگداشت معجزه اى که در آیه است ، آن را تلاوت مى کنند.(617)و از امور غیبى خبر داد و از این که عمار را گروه ستمگران مى کشند (618)



خرید و دانلود تحقیق در مورد معجزات پیامبر 11 ص


تحقیق درباره نقش اخلاق در سیره عملى پیامبر اسلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

نقش اخلاق در سیره عملى پیامبر اسلام (ص)

محمد محمدى اشتهاردى

یکى از شاخصه هاى پر اهمیت در پیشرفت اسلام اخلاق نیک و کلام‏دلاویز و پرجاذبه پیامبر اکرم (ص) با انسان‏ها بود، این خلق نیکوتا بدان حدى بود که معروف شد سه چیز در پیشرفت اسلام نقش به‏سزایى داشت:

1- اخلاق پیامبر (ص)

2- شمشیر و مجاهدات حضرت على (ع)

3- انفاق ثروت حضرت خدیجه (س)

در قرآن مجید، به نقش اخلاق پیامبر (ص) درپیشرفت اسلام و جذب ‏دل‏ها تصریح شده است، آن جا که مى‏خوانیم: «فبما رحمة من الله‏لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم‏و استغفر لهم و شاورهم فى الامر; اى رسول ما! به خاطر لطف ورحمتى که از جانب خدا، شامل حال تو شده، با مردم مهربان‏گشته‏اى، و اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراکنده‏مى‏شدند، پس آن‏ها را ببخش، و براى آن‏ها طلب آمرزش کن، و درکارها با آن‏ها مشورت فرما.»

ازاین آیه استفاده مى‏شود که : 1- نرمش و اخلاق نیک، یک هدیه الهى است، کسانى که نرمش ندارند،از این موهبت الهى محرومند; 2- افراد سنگ‏دل و سخت‏گیر نمى‏توانند مردم‏دارى کنند، و به جذب‏نیروهاى انسانى بپردازند; 3- رهبرى و مدیریت صحیح با جذب و عطوفت همراه است; 4- باید دست‏شکست‏خوردگان در جنگ و گنهکاران شرمنده را گرفت وجذب کرد (با توجه به این که شان نزول آیه مذکور در موردندامت فراریان مسلمان در جنگ احد نازل شده است); 5- مشورت با مردم از خصلت‏هاى نیک و پیوند دهنده است که موجب‏انسجام مى‏گردد.

پیامبر اسلام (ص) علاوه بر این که ارزش‏هاى اخلاقى را بسیار ارج‏مى‏نهاد، خود در سیره عملى‏اش مجسمه فضایل اخلاقى و ارزش‏هاى والاى‏انسانى بود، او در همه ابعاد زندگى با چهره‏اى شادان و کلامى‏دلاویز با حوادث برخورد مى‏کرد.

به عنوان مثال، درتاریخ آمده‏است:در سال نهم هجرت هنگامى که قبیله سرکش طى بر اثر حمله‏قهرمانانه سپاه اسلام شکست ‏خوردند، عدى بن حاتم که از سرشناسان‏این قبیله بود به شام گریخت، ولى خواهر او که «سفانه‏» نام‏داشت‏ به اسارت سپاه اسلام درآمد.

سفانه را همراه سایر اسیران به مدینه آوردند و آنان را درنزدیک مسجد در خانه‏اى جاى دادند، روزى رسول خدا (ص) از آن‏اسیران دیدن کرد، سفانه از موقعیت استفاده کرده و گفت: «یا محمد هلک الوالد و غاب الوافد فان رایت ان تخلى عنى، و لا تشمت ‏بى احیاء العرب، فان ابى کان یفک العانى، و یحفظ الجار، و یطعم‏الطعام، و یفشى السلام، و یعین على نوائب الدهر;

اى محمد!پدرم (حاتم) از دنیا رفت، و نگهبان و سرپرستم (عدى) ناپدید شدو فرار کرد، اگر صلاح بدانى مرا آزاد کن، و شماتت و بدگویى‏قبیله‏هاى عرب‏ها را از من دور ساز، همانا پدرم (حاتم) بردگان‏را آزاد مى‏ساخت، از همسایگان نگهبانى مى‏نمود، و به مردم غذامى‏رسانید، و آشکارا سلام مى‏کرد، و در حوادث تلخ روزگار، مردم‏را یارى مى‏نمود.»

پیامبر اکرم (ص) که به ارزش‏هاى اخلاقى، احترام شایان مى‏نمود، به‏سفانه فرمود: «یا جاریة هذه صفة المؤمنین حقا، لو کان ابوک مسلما لترحمناعلیه; اى دختر! این ویژگى‏هایى که برشمردى، از صفات مؤمنان‏راستین است، اگر پدرت مسلمان بود، ما او را مورد لطف و رحمت‏قرار مى‏دادیم.» آنگاه پیامبر (ص) به مسؤولین امر فرمود:«خلوا عنها فان اباها کان یحب مکارم الاخلاق; این دختر را به‏پاس احترامى که پدرش به ارزش‏هاى اخلاقى مى‏نمود، آزاد سازید.».

آن گاه پیامبر (ص) لباس نو به او پوشانید، و هزینه سفر به شام‏را در اختیار او گذاشت، و او را همراه افراد مورد اطمینان به‏شام نزد برادرش رهسپار کرد.

نمونه‏هایى از اخلاق پیامبر (ص)

در سیره عملى پیامبر (ص) صدها نمونه از اخلاق نیک و زیبا وجوددارد که هر کدام نشانگر قطره‏اى از اقیانوس عظیم حسن خلق آن‏حضرت است، همان گونه که خداوند با تعبیر «و انک لعلى خلق‏عظیم; و همانا تو اخلاق عظیم و برجسته‏اى دارى‏» به این مطلب‏اشاره فرموده است.

نظر شما را به چند نمونه از آن‏ها جلب‏مى‏کنیم: 1- عدى بن حاتم مى‏گوید: «هنگامى که خواهرم سفانه به اسارت‏سپاه اسلام درآمد و من به سوى شام گریختم، پس از مدتى خواهرم‏با کمال وقار و متانت ‏به شام آمد و مرا در مورد این که‏گریخته‏ام و او را تنها گذاشتم سرزنش کرد، عذرخواهى کردم، پس‏از چند روزى از او که بانویى خردمند و هوشیار بود، پرسیدم:«این مرد (پیامبر اسلام) را چگونه دیدى؟» گفت: «سوگند به‏خدا او را رادمردى شکوهمند یافتم، سزاوار است که به اوبپیوندى که در این صورت به جهانى از عزت و عظمت پیوسته‏اى‏».

با خود گفتم به راستى که نظریه صحیح همین است، به عنوان پذیرش‏اسلام، به مدینه سفر کردم، پیامبر (ص) در مسجد بود، در آن جا به‏محضرش رسیدم، سلام کردم، جواب سلامم را داد و پرسید:کیستى؟ عرض کردم عدى بن حاتم هستم، آن حضرت برخاست و مرا به‏سوى خانه‏اش برد، در مسیر راه با این که مرا به خانه مى‏برد،بانویى سالخورده و مستضعف با او دیدار کرد، اظهار نیاز نمود،پیامبر (ص) به مدتى طولانى در آنجا توقف کرد و آن بانو را درمورد تامین نیازهایش راهنمایى فرمود. با خود گفتم:«سوگند به خدا این شخص پادشاه نیست.»

سپس از آن جا گذشتیم وبه خانه رسول خدا (ص) وارد شدم، پیامبر (ص) از من استقبال وپذیرایى گرمى نمود، زیراندازى که از لیف خرما بود، نزدم آوردو به من فرمود: بر روى آن بنشین. گفتم: بلکه شما بر آن‏بنشینید. فرمود: نه، شما بر آن بنشین، خود آن حضرت بر روى‏زمین نشست، با خود گفتم: این نیز نشانه دیگر که آن حضرت،پادشاه نیست. سپس مطلبى از دینم را که راز پوشیده بود بیان‏فرمود، دریافتم که او بر رازها آگاهى دارد، و فهمیدم که‏پیامبر مرسل مى‏باشد، بیانات و پیشگوییها و مهربانى‏هایش مراشیفته‏اش کرده و همانجا مسلمان شدم.»

2- در جنگ خیبر که با حضور شخص پیامبر (ص) در سال هفتم هجرت‏رخ داد، پس از پیروزى سپاه اسلام بر سپاه کفر، جمعى از یهودیان‏به اسارت سپاه اسلام درآمدند، یکى از اسیران، صفیه دختر حى بن‏اخطب (دانشمند سرشناس یهود) بود.بلال حبشى، صفیه را به همراه زنى دیگر به اسارت گرفت و آن‏ها رابه حضور پیامبر (ص) آورد، ولى هنگام آوردن آن‏ها اصول اخلاقى رارعایت نکرد، و آن‏ها را از کنار جنازه‏هاى کشته‏شدگان یهود حرکت‏داد، صفیه وقتى که پیکرهاى پاره پاره یهودیان را دید



خرید و دانلود تحقیق درباره نقش اخلاق در سیره عملى پیامبر اسلام


تحقیق در مورد ماهیت بیعت های پیامبر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 8 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

ماهیت بیعت های پیامبر(ص)

بیعت هایى که در زمان پیامبر اکرم(ص ) انجام شده، در زمینه هاى مختلفى است:

1. بیعت «عقبه اولى» در موسم حج بین پیامبر(ص) و دوازده نفر از انصار به وقوع پیوست. «عبادة بن صامت» بیعت یاد شده را چنین گزارش مى کند: «ما با پیامبر اکرم(ص) پیش از آنکه بر ما جنگ و نبرد واجب شود، بیعت نساء را به جاى آوردیم. مفاد آن بیعت این بود که: به خدا شرک نورزیم؛ دزدى و زنا نکنیم؛ فرزندان خود را نکشیم؛ بهتان و افترا نبندیم؛ خدا و پیامبر را در امور معروف نافرمانى نکنیم و ...».[1] چنان که ملاحظه مى شود بیعت در اینجا به معناى ایمان به اسلام و اطاعت از احکام اسلامى است.

2. بیعت «عقبه دوم» بین پیامبر(ص) و 73 مرد و دو زن به وقوع پیوست. در جریان این بیعت پیامبر(ص) فرمود: «از شما بیعت مى گیرم بر اینکه از هر چه اهل و عیال خویش را محافظت مى کنید، از من نیز صیانت و محافظت کنید».[2] در اینجا بیعت، نوعى اخذ تعهّد و پیمان دفاعى است.

3. بیعت «شجره رضوان»، سومین بیعت پیامبر(ص) است که در سال هفتم هجرت با جمع کثیرى از مردم در حدیبیه بسته شد و بیعت بر جهاد و نبرد و نیز تجدید بیعت دوم بود. ابن عمر مى گوید: «ما با پیامبر(ص) بیعت بر اطاعت و پیروى کردیم و پیامبر(ص) به دنبال آن فرمود: آن قدر که توانایى دارید».[3]

4. بیعت دیگرى که قرآن به آن تصریح کرده و موارد مذکور در بیعت را نیز ذکر کرده است «بیعة النساء» است، این بیعت در هنگام فتح مکه( سال هشتم هجرت ) صورت پذیرفته است، پس از فتح مکه مردم آمدند تا با پیامبر اکرم بیعت کرده اعلام وفادارى نمایند، پس از مردان نوبت به زنان رسید که آیه 13 سوره ممتحنه نازل گردید. مواردى که در این بیعت آمده است با آنچه در بیعت عقبه اولى ذکر شده مشابهت دارد.[4]

از موارد فوق و بیعت هاى انفرادى دیگرى که افراد تازه مسلمان با پیامبر گرامی اسلام می بستند این گونه به دست می آید که:

1. مفهوم بیعت لزوما با انتخابات سیاسى امروز یکسان نیست و در موارد متعددى که بحث از نمایندگى و سیاست نیست نیز بیعت به کار می رود. بیعت تعهدى است که با پیشنهاد مقام والایى، در مسأله معینى، از بیعت کنندگان تعهد و وفادارى اخذ مى کند.[5]

2. براى این که بیعت، بر نظریه «وکالت از سوى شهروندان» و مقولاتی نظیر مردم سالارى و قرارداد اجتماعیِ قابل انطباق و مشروعیت ساز باشد، به ناچار باید یک طرف این پیمان، عموم شهروندان و یا اکثریت آنان و طرف دیگرش زمامدار جامعه باشد، ولى چنین پیمان مشروعیت دهنده اى در حکومت نبوى، تحقق نداشته است؛ زیرا حتى اگر بیعت رضوان ـ آن گونه که این نظریه پرداز گمان برده است ـ و فرضا بیعت هاى دیگر انفرادى را هم مربوط به حکومت و زمامدارى بدانیم، فقط بیعت گروهى از شهروندان جریرة العرب ـ یعنى مسلمانان ـ اثبات مى شود و شهروندان دیگر، مانند اهل کتاب و مشرکین، که اکثریت جامعه را تشکیل مى دادند، در این بیعت حضور نداشتند، پس چگونه رسول خدا( ص )اهل کتاب را به قبول اسلام یا پرداخت جزیه، ملزم مى کرد؟[6]

3. گرچه بیعت عقد است و از وجود طرفین برخوردار است و همچنان که مردم پیمان می بندند که بر شریعت استوار بوده و از اطاعت سرباز نزنند؛ پیامبر یا دیگر کسانى که در طرف بیعت قرار می گرفتند، قول می دادند که در مقابل از انجام مسئولیت و یا از وعده هاى اخروى که داده اند تخلف ورزیده نشود؛ اما با این همه در بیعت جلوه اطاعت و قبول الزام از طرف مردم قوى تر است. [7]

4. این قبیل بیعت ها به معناى انتخاب و توکیل زعامت و رهبرى سیاسى نیست. و هرگز نمی توان آن را مبناى مشروعیت اعلام کرد. آیةالله معرفت در این باره مى نویسد: «بیعت در دوران حضور (عهد رسالت و حضور امامان معصوم) تنها نقش یک وظیفه و تکلیف شرعى، در رابطه با فراهم ساختن امکانات لازم براى اولیاى امور را ایفا مى کرد. و مقام «ولایت و زعامت» سیاسى پیامبر و امامان معصوم، از مقام «نبوت و امامت» آنان نشأت گرفته بود و بر مردم واجب بود تا امکانات لازم را براى آنان فراهم سازند تا آنان بتوانند با نیروى مردمى، مسؤولیت اجراى عدالت را به بهترین شکل به انجام رسانند و اگر مردم از این وظیفه سرباز مى زدند، هیچ گونه کاستى در مقام امامت و زعامت سیاسى آنان وارد نمى ساخت و در آن صورت، مردم تمرّد کرده و از اطاعت اولى الامر خویش تخلف ورزیده بودند.

دست‏بیعت پیامبر دست‏خداست

ان الذین یبایعونک انما یبایعون الله ید الله فوق ایدیهم فمن نکث فانما ینکث على نفسه و من اوفى بما عاهد علیه الله فسیؤتیه اجرا عظیما(سوره فتح آیه 10)

(کسانى که با تو بیعت مى‏کنند)با خدا بیعت مى‏کنند، بیعت‏با تو بیعت‏با خداست.بالاتر از این، «ید الله فوق ایدیهم‏» دست‏خداست‏بالاى دست آنها، یعنى چه؟

بیعت از ماده «بیع‏» به معنى فروختن است.حقیقت‏بیعت پیمان است، همین چیزى است که ما امروز در مواقعى به آن مى‏گوییم دست دادن.مثلا شخصى مى‏گوید اگر من افرادى کمک پیدا کنم حاضرم پانصد هزار تومان براى فلان کار خیر سرمایه‏گذارى کنم.به یکى که آنجا نشسته و چنین روحى دارد مى‏گوید حاضرى همین مقدار سرمایه‏گذارى کنى؟ مى‏گوید بله، مى‏گوید دست‏بده.این دست دادن چیست؟فردى حرف مى‏زند، یک حرف هم دیگرى مى‏زند، ولى وقتى که مى‏خواهند این را به صورت مؤکد در بیاورند، دستهایشان را روى همدیگر مى‏گذارند.این دستها را که مى‏گیرند و فشار مى‏دهند، این فشار دادن یعنى من قول دادم، من متعهد شدم.در عرب هم همین کار معمول بوده که اسم این را مى‏گذاشتند «بیعت‏» .وقتى کسى(مى‏خواست)آمادگى خودش را براى امرى، براى نصرت و یارى شخصى، یا به عنوان خلافت او(اعلام کند)، مى‏آمد دست مى‏داد و بیعت مى‏کرد و این را پیمان خیلى مؤکدى مى‏شمردند و نقض بیعت را جایز نمى‏دانستند و طبعا هم جایز نیست(نقض بیعت را مى‏گفتند «نکث‏» ، که حالا اینجا مى‏خوانیم: «من نکث فانما ینکث على نفسه‏» )چون وفاى به پیمان یک امر عقلى و انسانى است که یا ایها الذین امنوا اوفوا بالعقود (1) .

در قضیه حدیبیه وقتى که کار سخت‏شد و احتمال اینکه درگیرى و جنگ شدیدى رخ بدهد(قوت گرفت)و مسلمین هم چنین آمادگى‏اى داشتند، غیر از یک نفر بقیه همه آمدند با پیغمبر اکرم در زیر آن درخت‏بیعت کردند.قرآن اینجا مى‏فرماید آنها که با تو بیعت کردند در واقع با خدا بیعت کردند.مقصود این است که اینجا تو طرف نیستى، خدا طرف است، نه اینکه فقط با یک انسان بیعت کردند، چون آن انسان براى خودش کارى را نمى‏خواسته و بعلاوه آن انسان انسانى است که در واقع آنچه که در او وجود ندارد همان من اوست.چون من او فانى شده و نیست پس در واقع این دست‏خداست که اینجا دراز شده.بزرگترین و عالى‏ترین تعبیراتش اینجاست:قرآن دارد که «ید الله فوق ایدیهم‏» دست‏خدا بالاى دست



خرید و دانلود تحقیق در مورد ماهیت بیعت های پیامبر


تحقیق درباره قرآن معجزة جاوید پیامبر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 27

 

قرآن معجزة جاوید پیامبر (ص)

از آنجا که قرآن پام و سخن خدا و راهبردهای الهی برای ادارة صحیح جامعة انسانی است ، بایستی از سوی مسلمانان با توجه جدی رو به رو شود . این که امام صادق (ع) فرموده است : قرآن عهد خداست با خلقش ، پس پسندیده است که هر فرد مسلمان هر روز در آن بنگرد که خدای با او چه می گوید ، تأکید بر این نکته است . انس با قرآن و تدبر در آن ، انسانها را با عمق کلام الهی و گوهرهای این گنجینة بزرگ و راه و راهروی آشنا می سازد . قرآن دلها را منقلب می کند و آشنایی با مفاهیم و حکمتهای آن دل را زنده می سازد و حیات واقعی می بخشد .

امروز امت اسلام بویژه ملت بزرگ ایران ، برای تداوم انقلاب اسلامی ، نیازمند انس و عمل به قرآن کریم است .

به خاطر قرآن ، تو را بخشیدم !‌

«امیرالمومنین ، وقتی کسی که یکی از گناهان را انجام داده است - دزدی - نزد او آمد ؛ حضرت فرمود : چقدر قرآن بلدی؟ آیة قرآن خواند . حضرت گفت : «قد وهبت یدک بسوره البقره» . دست تو را که باید قطع می کردم ، به سوره‌ی بقره بخشیدم ؛ برو .

این تمایز بیجا نیست ؛ این امتیاز ، به خاطر سوره‌ی بقره و به خاطر قرآن است . امیرالمومنین (ع) در ملاحظه ای اصول و ارزشها و معیارها ، هیچ ملاحظه از کسی نمی‌کرد . آنجا آن آدم را که فسق و فجور ورزیده است‌، به خاطر فسق و فجورش حد شرعی می زند و ملاحظة این که او به حال من خیری دارد ، نمی کند . اما اینجا به خاطر قرآن ، از حد دزدی صرف نظر می کند . امیرالمؤمنین این است . یعنی صد در صد بر اساس معیارها و ارزشهای الهی - و نه چیز دیگر - حرکت می کند . این ، عدل امیرالمؤمنین است.»

انس با قرآن یعنی چه؟

«انس با قرآن ، معرفت اسلامی را در ذهن ما قویتر و عمیقتر می کند . بدبختی جوامع اسلامی ، به خاطر دوری از قرآن و حقایق و معارف آن است . آن کسانی از مسلمانان که معانی قرآن را نمی فهمند و با آن انس ندارند ، وضعشان معلوم است . حتی کسانی هم که زبان قرآن ، زبان آنهاست و آن را می فهمند ، به خاطر عدم تدبر در آیات قرآنت ، با حقایق قرآنی آشنا نمی شوند و انس نمی گیرند . می بینید که آیة «لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلاً» - یعنی خداوند مؤمنین را زیردست و زبون کفار قرار نداده است - در کشورهای عربی و به وسیله‌ی مردم عرب زبان در دنیا خوانده می شود ، اما به آن عمق نمی گردد . در آیات قرآن ، توجه و تنبه و تدبر نیست ؛ لذا کشورهای اسلامی عقب مانده اند .

انس با قرآن ، یعنی قرآن را خواندن و بازخواندن و باز خواندن و در مفاهیم قرآنی تدبر کردن و‌ آنها را فهمیدن . فارسی زبانها می توانند از ترجمه‌ی قرآن استفاده کنند و کلمات قرآنی را به طور تقریب بفهمند و مضامین آیات قرآن را دریابند و در آنها تفکر و تأمل کنند.»

امت اسلام ، باید خود را با شاخصهای قرآنی اندازه گیری نماید

«آنچه من همیشه اصرار دارم به همه - بخصوص به شما جوانها - عرض کنم ، این است که قرآن مجموعه‌ی معارف اسلامی و پرچم بلند اسلام است ؛ این پرچم را باید همیشه مسلمانان بر سر دست بگیرند و خود رااز آن جدا نکنند ؛منتها نکته اینجاست که تمسک به قرآن ، فقط تلاوت قرآن نیست ؛ قرآن باید در عمل و زندگی و رفتار و منش ما و حرکت عمومی امت اسلام تجسم پیدا کند . انس با قرآن ، تلاوت قرآن و حفظ قرآن لازم است ؛ اما هدف نهایی ، تمسک به قرآن است ؛ آن هم در متن زندگی .

امت قرآن باید خود را با شاخصهی قرآنی اندازه گیری کنند ؛ اگر دیدند با این شاخصها فاصله دارند ، سعی کنند این فاصله را کم کنند و پیش بروند . قرآن ، کتاب علم و حکمت است . امت اسلامی باید عالم ، حکیم و فرزانه باشد و روز به روز بر علم و حکمت خود بیفزایید . قرآن کتاب توحید است ؛ یعنی خضوع در مقابل خداوند و عدم تسلیم در مقابل کسانی که در مقابل قدرت الهی برای خود قدرتی قائلند . قرآن درس می دهد : «ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت» . یعنی عبودیت خدا با اجتناب از طاغوت همراه است . طاغوت کیست ؟ کسی که طغیانگر است و علیه بشریت و فضیلتهای بشری سرکشی می کند . در همه دوره های تاریخ هم بوده اند، امروز هم هستند؛نمونه اش امریکای



خرید و دانلود تحقیق درباره قرآن معجزة جاوید پیامبر