واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

مقاله درباره عقب ماندگی ذهنی و علل پیدایش آن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

عقب ماندگی ذهنی و علل پیدایش آن

 

الف) اختلالات مربوط به کروموزومهای جنسی

عقب‌ماندگیهای این گروه اکثراً سطحی یا مرزی و حتی عادی ضعیف هستند. اختلالات در کروموزومهای جنسی همیشه همراه با عقب ماندگی ذهنی نیست و ممکن است افراد مبتلا حتی بهرةهوشی کاملاً طبیعی یا بالاتر نیز داشته باشند از این گروه جهت آشنایی تنها به دو مورد پرداخته می‌شود.

سندرم کلاین فلتر: ‌سندرم مخصوصی است که فقط در مردها دیده می‌شود و در 25% موارد ممکن است با عقب ماندگی ذهنی نسبتاً شدید همراه باشد. علت این عارضه داشتن یک کروموزوم جنسی X زیادتر از معمول (یعنی 47=XXY) که در مرد علائمی نظیر زن دیده می‌شود. این بیماران بلند قد - باریک - پشت خمیده و دارای بیضه‌ها و آلت تناسلی کوچک و بچگانه حتی در زمان بلوغ می‌باشد. این افراد دارای پستانهای نسبتاً بزرگ و از نظر جنسی عقیم هستند. موهای صورت آنها رشدی ندارد. صدا مردانه نیست و در 40% موارد میکروسفالی (کوچک بودن جمجمة سر از حد معمول) دارند. تمایلات جنسی یا وجود ندارد یا خیلی کم است. این بیماری خیلی نادر است و 1% عقب مانده‌ها را تشکیل می‌دهد. این بیماران در موقع تولد وزنشان کمتر از معمول است. سن متوسط مادران این بیماران اکثراً بین 28 تا 39 ساله گزارش شده است. وضع قرار گرفتن کروموزومها (کاریوتایپ) در والدین طبیعی است و عقب ماندگی معمولاً از همان ماههای اولیه زندگی به چشم می‌خورد. آزمایش کروماتین نشان داده است که این افراد باید زن می‌شدند. چون بطور ژنتیک کروماتین تست مثبت دارند. بین 700 تا 750 زایمان پسر زنده یک نفر ممکن است کاریو تایپ XXY داشته باشد. ولی به نظر می‌رسد بیماری از این هم نادرتر ست، ‌این افراد چون نارسایی قوای ذهنی‌شان شدید نیست قادر به همکاری و سازش در محیط آرام و ساکت هستند. ولی اغلب به علت اشکال در روابط اجتماعی و جنسی مخصوصاً در دورة نوجوانی ممکن است دچار ناراحتی شدید روانی، ‌اختلالات شخصیت، عقدة حقارت، بزهکاری و اعتیاد بشوند. حالتهای نادر XXXY و XXXXY هم دیده شده که در اینصورت علائم شدید - درجه عقب ماندگی عمیقتر و حتی اعضای تناسلی دو جنس زن و مرد در یک فرد دیده می شود. این افراد همان خواجه‌ها هستند.

سندرم ترنر: این بیماری در زنها دیده می‌شود و بیمار فقط یک کروموزوم X به جای XX داشته و کاریوتا او 45=X0 است. عامل اصلی این بیماری هنوز به درستی معلوم نیست، ‌این بیماران دارای گردنی کوتاه و پرگوشت قدی کوتاه و کوچکتر از سن طبیعی و مبتلا به اختلالات و ناهنجاریهای انگشتان، انحراف ساعد و اختلالات شنوایی، ‌بیماریهای قلبی مادرزادی و کلیوی هستند. رشد تخمدانها ناقص و خصایص ثانوی جنسی و عادات ماهیانه بروز نمی‌کند. این بیماران عقیم هستند و تنها عده کمی از لحاظ هوشی عقب ماندگی نسبتاً شدید دارند، ولی بیشتر عقب ماندگی سطحی است. می گویند از هر 250 تا 300 زایمان یک مورد سندرم ترنر دیده می‌شود. این افراد ظاهراً زن هستند ولی کروماتین تست منفی دارند. یعنی از نظر کروماتین تست مانند مردان هستند. از نظر روانی افراد ترسو، ‌نگران، ‌خستگی پذیر و غیر فعالند.

 

ب) اختلالات کروموزومهای معمول

در این دسته بیماریها نسبتاً زیادی شناخته شده است که فقط به شرح سندرم داون (منگولیسم) و سندرم صدای گریه گربه می پردازیم.

سندرم داون یا منگولیسم: این اختلال اولین بار در سال 1866 توسط پزشک انگلیسی به نام داون شرح داده شد. علت بیماری اختلال و نقص کروموزومی است که این بیماران یک کروموزوم اضافه دارند. یعنی بجای 2 عدداز کروموزوم شماره یک 3 عدد از آن کروموزوم را دارند و معمولاً این وضعیت در دو صورت رخ می‌دهد. در 95% موارد علت وجود کروموزوم اضافی عدم انفصال طبیعی کروموزومهای مادر است. این اختلالات به علت ازدیاد سن مادر و اختلال عمل تخمدانهای مادر مسن می‌باشد. هر چه مادر مسن‌تر باشد، این نقص کروموزومی بیشتر دیده می‌شود. بطوری که خطر زاییدن یک کودک منگول در زنان 20 ساله 1 به 2000 در زنان 30 ساله 1 به 1000 در حدود 40 سالگی 1 به 100 و در 45 سالگی 1 به 40 است.

در نوع دیگر به جای اینکه کروموزمها بطور مساوی تقسیم شوند. بطور غیر مساوی تقسیم می‌شوند بعضی دارای 45 کروموزوم و برخی 47 کروموزوم می‌شوند و سلولهای جدید کنار هم قرار می‌گیرند و شکل موزائیسم را به وجود می‌آورند. که در آن عده‌ای از سلولهای بدن بیمار دارای سه کروموزوم 21 و عده‌ای کاملاً طبیعی یعنی دارای 2 کروموزوم 21 هستند. نشانه‌های فیزیکی و شدت عقب ماندگی در این نوع کمتر از انواع دیگر است. در این نوع سن مادر دخالتی ندارد و علت بیماری را غیر طبیعی بودن کروموزومهای نامبرده می‌دانند و به حالتی که بوجود می‌آید جا به جا شدگی قطعات کروموزومی می‌گویند.

بطور کلی 1 به 600 تا 700 زایمانها را در اجتماع، کودکان منگول تشکیل می‌دهند که به آنها عقب ماندگان ذهنی تیپ مغولی نیز می گویند. زیرا شباهت زیادی از نظر سر و صورت به مغولها، چینیها و ژاپنیها دارند. این کودکان اغلب قبل از موعد بدنیا می‌آیند، وزنشان کمتر از طبیعی است، ‌رشد قد در تمام سنین عقب ماندگی دارد و کمتر اتفاق می افتد که طول قد آنها در مردها از 155 و در زنان از 145 سانتی متر تجاوز کند. از نظر شکل و قیافه این افراد به یکدیگر خیلی شباهت دارند و تشخیص این افراد بسیار آسان است. برای این افراد حدود صد صفت مشخص شده است، که عمومی‌ترین آنها چنین است. قامت کوتاه، سر صاف و پهن مخصوصاً در قسمت پشت که اندازه و شکل دو طرف سر ممکن است متوازن نباشد. سینه معمولاً پهن، شکم برآمده و بزرگ، دستها و انگشتان کوتاه و چاق و بند انگشتان تقریباً گرد است. کف دستها گوشتالود و در نصف مبتلایان فقط یک خط افقی مستقیم و عمیق دیده می‌شود. خطوط دست همیشه مشخص نیست و گاهی چنان درهم و برهم است که مانند کاغذ مچاله شده می ماند که آن را باز کرده اند. لبها گرد، گوشتی و مرطوب سقف دهان بلند، دهان معمولاً باز و آب دهان از آن جاری است. دندانهای شیری نا منظم و ناپایدار و دندانهای دائمی بدشکل نا منظم و دارای ناهنجاریهای مختلفی است. بینی پهن و گرد، ‌گردن کوتاه و چاق، ‌چشمها بادامی شکل، ‌پوست خشک و زبر است. این کودکان افرادی آرام، با محبت و مهربان هستند. اکثراً با نشاط به نظر می‌رسند به موسیقی علاقه زیادی نشان می‌دهند. قدرت همکاری دارند و غیظ و خشم در آنها نادر است. کودک منگول در خانواده‌های فقیر و ثروتمند به طور یکسان دیده می‌شود، ‌از نظر درجة هوشی بسیار متفاوتند و در میزان یادگیری، ‌تفریح، ذوقها، ‌مهارتها و استعدادها با هم اختلاف قابل توجه دارند.



خرید و دانلود مقاله درباره عقب ماندگی ذهنی و علل پیدایش آن


مقاله درباره: پیدایش وتوسعه شهر از دیدگاه لوییس مامفورد

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 36

 

پیدایش وتوسعه شهر از دیدگاه لوییس مامفورد

لوییس مامفورد(1990-1895)از متفکـرین برجسته قرن بیستم اسـت که اول بار عقایدش را در کتاب فرهنگ شهرها منتشر کرد.از وی نوشتـه های زیــادی در زمینه برنامه ریزی اجتمـاعی،شهر،معمــاری وفنــاوری به جا مـــانده اســـت مشهورترین اثر مامفورد شهر در طول تاریخ است که در آن پیدایش وتوسعـــه شهر را در دوران مختلف تاریخی مورد بررسی قرار داده اســت.وی هـدف از نوشتن این کتاب را چنین بیان می دارد :

"من سعی کرده ام که شکلها و کارکردهای شهر را بررسی کنم و اهـدافی را که منجر به ایجاد آن شده است ،بیابم .چنانچه شهر نقایصی را که در طول تـاریخ به همراه داشته از خود بزدایـد ،شهــرهای آینده نقش مهمتــری را نسبــت بـه گذشته ایفا خواهند کرد" .

لوییس مـامفوردمعتقـد اسـت:چنانچه به تاریخ شهرها بنگریم ،می توانیم تصمیم بگیریم که کدام راه را انتخــاب کنیم ،یا خود را وقف تکامل وپرورش انسانیـت کنیم یا تسلیم نیروهای خودکاری شویم که خود ساخته ایم وآن را برموجودی که خالی از ویژگی انســانی است ،یعنی؛انسان ‌‌(فرا تاریخی)تحمیل کـــرده ودر نهایت او را از عواطف واحساسات ،خلاقیت وآگاهی تهـی کنیم به عقیده لوییس مامفورد چیزی که زمانی به آن شهراطلاق می شده ،اکنون به مرکز کنترل تبدیل شده وفناوری در قالب دستگاههای خودکار،فضایل انسانی را از آن سلب کرده است . وی با انتقاد از توسعه وبرنامه ریزی ما در شهرهای معاصر ،چهره ضد تاریخی آنها را آشکار ساخته وبرخی از بیماریهایی را که گریبانگیر شهــرهای بزرگ اروپا وامریکا است ،مورد بررسی قرار می دهد .

او سعی دارد به تکامل که توسط شهر انجام شده نگاهی نو بیندازدومعتقداست: چنانچه تصویر نوینی از نظم ارگانیک داشته بــاشیم وهمه کارکردهای انسانی را در نظر بگیریم آنگاه می توانیم به شکلی جدید از شهر دست یابیم که توسعه انسانی را به همراه داشته باشد .

شهرهای دوره باستان: میراثی از دهکده

نخستین وجه مشخصه گذار از دهکـده به شهر،افزایش جمعیـت وگستــرش نواحی ساخته شده بود .انباشت جمعیت به صورت متمرکز نبود واجتماعات در اندازه های کوچک در دشتها وکنــاره های رودخانه ها پراکنده بودند . در ابتدا شهر صمیمیت وانسجــام اجتمـاعات نخستیـن را با خود داشت واز نظر اندازه مفهوم محله را در ذهن تداعی می کرد .شهر تا آنجا گسترش می یافت که امکان پیمودن آن با پای پیاده میسر بود .به عبارت دیگر گسترش شهر با گسترش شبکه ارتباطی رابطــه مستقیم داشــت ووسعت آن را دامنه مــوثّر ارتباطات تعیین می کرد.این اصل همچنان به قوت خود باقی اســت به طوری که با پیشرفت وسایل ارتباطی ، شهرها وسعت بیشتری یافتند .

لوییس مافورد ضمن تجزیه وتحلیل اجزای شهر تاکید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌می کند که کارکرد اصلی شهــر در مفهوم "نگهدارنده"متبلــورشده بود؛ به این معنــاکه شهرهمه عـوامل اجتماعی را در خود گرد آورده و در فضایی محصور ،روابط متقابل آنها را میسّر می ساخت.ارگ عنصر اصلی شهر به شمار می آمد و در اطراف خود دیواری برای حفظ امنیت ساکنان داخلی خود داشت که بعدها به صورت عامل کنترل تعداد ساکنان شهر در آمد0 مازاد محصولات کشاورزی کارگاههـــای شهری در بازار به فروش گذاشته می شد 0علاوه بر آن بازار مکان ارتباطات افراد مناطق مختلف بود .

برای آنکه شهر یک "نگهدارنده"باشد لازم است مردم ونهادها رابه سوی خود جذب کند تابتواند به حیاتش ادامه دهد . لــوییس مافــورد در این خصوص از اصطلاح ابنزر هوارد یعنی مغناطیس استفاده می کند و می افزاید :"در شهرهای نخستین ،مذهب سازمان یافته این نقش را به عهــده می گیرد و مانند مغناطیس مردم را به سوی خود جذب می کند .بررسیهــای تاریخی نشـــان می دهد که هدف شهرهای نخستین خدمت به اهداف خدایان بوده ونه اهداف انسانهـا .لذا در معابد این اعتقاد وجود داشت که انسان برای آن آفریده شده تا خدایان را ستایش کند وبه آنها خدمت نماید واین امر علت وجودی شهر بود".به تـدریج انسان با الهام از فنا ناپذیری خدایان ،معیاری برای فنا ناپذیری خود نیز یافت ودر شهر ساختارهای زیبایی شناختی را در قالب یادمانها به عنوان نمادی از جاودانگی به نمایش درآورد .

در تمدنهای مختلف به دنبال گسستن یا پیـوند با دهــکـده دو کارکرد متضاد بروز کــرد که به ایجاد دو الگوی متضاد سومــر ومصر منجر شد . در اولی، عدم اطمینان ،خطر ،اضطراب ونمادهای قدرت درقالب دیوارهای مستحکم خود را نشان داد و در دیگری آرامش ،اطمینان واتکا به فواید خورشید ورود نیـــل (طبیعت)نظم را با عدالت در شهر مستقر کرد در سـومـــر قدرت در ارگ جای گرفت ودر مصر آداب ورسوم ادامه یافت و به نیروهایی که در اختیار ارگ جای گرفت ودر مصر آداب ورسوم دهکده ادامه یافت وبه نیروهایی که در اختیار تمدن بودند چهره ای انسانی بخشید .وجه اول با شیوه توسعه طلبی ،خشونت ،تضادواضطراب همراه بود که در طول تاریخ ویژگی غالب شهرها شد و وجه دیگر ،بیانگر تعاون وهمیاری انسانی وغنای عواطف ودانش بود که به همراه نهادهای زیبایی شناختی ،نیروهای بالقوه انسانی را رشد داد .

از دیگر مشخصات بارز شهر در این دوران ،قدرت انتقال فرهنگ در شکلهای نمادین والگوهای انسانی است که در دهکده نیز موجب شکوفایی توان انسانها بود . با ضبط اسنادولوحه ها وسنگ نوشته ها ،وجهه شهربه عنوان"نگهدارنده" تقویت می شد واز این راه گذشته،حال وآینده به هم پیوند می خورد .انحصار طلبی ،تقسیم کار وتخصصی شدن در ماهیت شهر نهقته بود وموجب شد تا هر فعالیتی در بخشهای مشخصی از شهر مستقر شود 0نهاد مالکیت که تمایز میان غنی وفقیر را موجب شده یود ،در شهر ابداع شد وزمین وهر چه در آن بود به معبد وخدای آن ،پادشاه تعلق گرفت 0از دیگر خصوصیات مهم شهر دوران باستان،شکل مادی گرفتن یا عینیت بود ،به این نحو که در طرح شهر ،تخیلات ،عقاید ،شهود وادراک ،ویژگی مادی به خود گرفت وساختار قابل دیدن پیدا کرد .فرمانروایان پس از فتح هر نقطه آنجا را با خاک یکسان می کردند وبر اساس قوه تخیل و شهود خود آن را از نو می ساختند ویژگی دیگر شهرهای دوران باستان، هنر نمایش بود که در آن هر فرد نقشی خاص را به عهده داشت 0به گفته رابرت ردفیلد وظیفه شهر بازسازی انسان است ،به این معنی که وقتی شخصیت انسان در دهکده شکل می گیرد وقالب اصلی خود را می یابد ،دیگر تغییری نمی کند ؛اما در شهر انبوهی از نقشهای جدید به وجود می آید که هنجارها وارزشهای اخلاقی ،آداب ورسوم،معماری ودر نهایت کل شهر را به طور مداوم تغییر می دهند



خرید و دانلود مقاله درباره: پیدایش وتوسعه شهر از دیدگاه لوییس مامفورد


تحقیق درباره: پیدایش شیعه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 26

 

واژه شناسی

اصولاً واژه شیعه به چه معنا است؟به منظور روشن‏تر شدن بحث، بررسی معنای لغوی و اصطلاحاتی این واژه ضرورت دارد: شیعه در لغت کتاب‏هایی چون «القاموس المحیط»1، «تاج العروس»2 «لسان العرب»3 و «النهایة ابن اثیر»4 شیعه را دارای معانی زیر دانسته‏اند:1- پیرو و یاور در این کتب آمده است: «شیعة الرجل ای اتباعه و انصار؛5 شیعه فرد یعنی پیروان و یاورانش» در قرآن کریم نیز این واژه در این معنا به کار رفته است ؛ چنان که در داستان حضرت موسی(ع) می‏خوانیم: در فوجد فیها رجلین یقتتلان هذا من شیعته و هذا من عدوه ؛6حضرت موسی(ع) در شهر با دو نفر برخورد کرد که با هم در نزاع بودند یکی از آن‏ها از پیروانش بود و دیگری ازدشمنان اودرباره این معنا توجه به د و نکته ضرورت دارد:

الف) لازم نیست شخصی رهبر مثبت باشد؛ برای مثال پیروان خاندان ابو سفیان «شیعه - آل ابی سفیان» خوانده می‏شوند. ب) کار برد این واژه نشان دهنده شدت همبستگی میان پیرو و رهبر است ؛ همبستگی ای که در کاربرد و اژه هایی چون «اتباع»(پیروان) دیده نمی‏شوند.

بنابر این، می‏توان چنان نتیجه گرفت نسبت میان واژه‏های شیعه و «تبع» عموم و خصوص مطلق است. یعنی هر شیعه‏ای تبع خوانده می‏شود، ولی هر تبع و پیروی شیعه نیست. این سخن را می‏توان با تعریف راغب اصفهانی از واژه شیعه نیز تأیید کرد؛ زیرا او که معمولاً به ریشه یابی واژه‏های قرآنی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- القاموس المحیط، ج 3، ص 61 و 62. 2- تاج العروس، ج 5، ص 405

3- لسان العرب، ج 7، ص 258. 4- النهایة ابن اثیر، ج 2، ص 246. 5- قصص(آیه): 15.

می‏پردازد ، این واژه را از خانواده شیاع به معنای انتشار و تقویت، شمرده است و شیعه را کسانی دانسته که انسان به وسیله آن‏ها تقویت می‏شود و انتشار پیدا می‏کند؛6 به عبارت دیگر شیعیان فرد کسانی هستند که از جهت زمان و مکان باعث افزایش گستره وجودی وی می‏گردند.

2-گروهی که حول محوری خاص اجتماع کرده‏اند؛ «کل قوم اجتمعوا علی امرتهم شیعة» این معنا بر خلاف معنای قبلی، غیر نسبی است؛ در آن نسبت میان پیرو و رهبر دیده نشده است و به هر گروه مستقل دارای مرام گفته می‏شود. آیه شصت و نهم سوره مریم از موارد استعمال قرآنی این معنا به شمار می‏آید: «ثم لننزعن من کلّ شیعة ایهم أشدّ علی الرحمن عتیّا؛7 سپس از میان هر گروه آن را که بر خداوند نافرمان‏تر بود، بیرون می‏کشیم. 3- هماهنگ در اهداف اصول و مبانی در این کاربرد، دو شخص که اهداف و اصول و مبانی مشترک دارند، شیعه یکدیگر خوانده می‏شوند؛ گرچه معمولاً شخص متأخر را شیعه شخص متقدم می‏نامند. در کتب واژه‏شناسی به این معنا کم‏تر اشاره شده است، اما می‏توان کاربرد آن را در قرآن کریم مشاهده کرد. در آیه هشتاد و سوم سوره صافات آمده است: «وان من شیعته لابراهیم... ؛ ابراهیم از شیعیان او(نوح) بود...»این آیه حضرت ابراهیم(ع) را از شیعیان حضرت نوح(ع) معرفی می‏کند. با توجه به برخورداری ابراهیم از شریعت مستقل نمی‏توان او را پیرو حضرت نوح(ع) دانست. آن‏ها در اصول و مبانی و اهداف مشترک بودند.

جالب آن است که بعضی در این آیه ضمیر «شیعته» را به حضرت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ6- معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 279.

7- مریم(19): 69.

محمد(ص) بر گردانده‏اند. در این صورت معنای آیه چنین می‏شود: حضرت ابراهیم(ع) از شیعیان حضرت محمد(ص) بود8.... با توجه به آن که حضرت ابراهیم(ع) از نظر زمانی پیش از حضرت محمد(ص) می‏زیست، شیعه را در این جا به معنای «منهاج و دین یکسان داشتن» تفسیر کرده و چنین گفته‏اند: «هو(ابراهیم) علی منهاجه [محمد(ص)] و دینه... شیعه در اصطلاح این واژه در میان مسلمانان وابستگی ویژه‏ای با حضرت علی(ع) پیدا کرده است ؛ وابستگی ای که در نوشته‏ای مختلف به شکل‏های مختلف نمود یافته است؛ 1- شیعه به معنای دوستدار و محبّ حضرت علی(ع) است.

2-شیعه یعنی کسی که حضرت علی(ع) را از عثمان برتر می‏داند و در مقابل شیعه علی(ع) شیعه عثمان قرار دارد .

3-. شیعه کسی است که حضرت علی(ع) را از عثمان و دو خلیفه نخستین و همه صحابه برتر می‏داند .

4-چه کسی است که به جانشینی بلا فصل حضرت علی(ع) اعتقاد دارد. البته هیچ یک از این تعاریف جامع و مانع نیست.

شاید بتوان با توجه به فرقه‏های مختلف شیعه در طول تاریخ عبارت زیر را بهترین تعریف برای این واژه دانست: شیعه کسی است که جانشینی حضرت علی (ع) را از راه نصّ ثابت دانسته و حضرت علی(ع) را سزاوارترین شخص برای جانشین حضرت پیامبر اکرم(ص) می‏داند. در این تعریف بر واژه نصّ تأکید شده است که نقطه افتراق شیعه و

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 8- لسان العرب، ج 7. ص 258.

گروه‏های دیگر است ؛ زیرا گروه‏های دیگر جانشینی پیامبر اکرم(ص) را انتخابی می‏دانند، ولی شیعه آن را به نص و بیان حضرت پیامبر اکرم(ص) منوط دانسته است. واژه نص در این جاعام است و هر دو نوع نص جلیّ و خفی [نصّ اسمی و نصّ وصفی] را شامل می‏شود:

مراد از نصّ جلیّ یا نصّ اسمی آن است که بگوییم: پیامبر اکرم(ص) جانشین خود(حضرت علی) را مشخصاً با ذکر نام معرفی کرده است ؛ چنان که گروه جارودیه از فرقه زیدیه چنین اعتقادی می‏دارند.9مراد از نصّ وصفی آن است که بگوییم پیامبر اکرم(ص)



خرید و دانلود تحقیق درباره: پیدایش شیعه


تحقیق درباره: پیدایش و تحول زبان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

پیدایش و تحول زبان

چکیده

آنچه در این مقاله تحت عنوان پیدایش و تحول گفتار ارائه شده نظریه ای بنیادی در گستره زبان است. بسیاری از نظریاتی که تاکنون در مورد علل پیدایش زبان در نزد نوع انسان ارائه شده اند، این فرض را پیشاپیش یدک می کشند که گفتار وسیله ای جهت انتقال پیام است که بشر آن را برای ارتباط با همنوع آفریده است. ولی نظریه ای که در این مقاله گرد آمده است ادعا می کند که در بسیاری موارد گفتار تنها پاسخی به برانگیختگی حاصل از برنامه ای تحت عنوان الگوی کلمه ای در مغز است. آن چه در بسیاری از موارد مکالمه ای دو یا چند نفره به حساب می آید، رفتاری است که هر فرد در جهت پاسخگویی به برانگیختگی حاصل از برنامه ای در مغز خود داده است که متقابلا برنامه ای را در مغز افراد برانگیخته می سازد. این نوع گفت و شنودها، مکالماتی نیستند که ضرورتا منظور از آن، انتقال پیام باشد. این نظریه برای تحول زبان که گفتار تنها بخشی از آن است، روندی قائل است که از شیوه ارتباط افراد با محیط نشات گرفته است، به طوری که انواع تعاملات افراد با جامعه یا اجتماع (که از تعاریف متفاوت برخوردارند) می تواند به الگوهای متفاوتی از گفتار منجر شود. همچنین، با پیگیری چگونگی شکل گیری گفتار در نزد کودکان، نشان داده شده که چارچوب گفتار در نزد افراد در جوامع ابتدایی و کودکان یکسان است و تنها پس از تعاملات افراد در جوامع باستان و جوامع امروزیاست که مفاهیم و معانی در مغزها جای گرفته و گفتار چارچوبی جدید در نزد بزرگسالان در جوامع امروزییافته،به طوری که مغز و گفتار، مفاهیم و معانی را به کار می برند. نظریه ای که از یک طرف تشریح کننده گفتاری است که از واژه ها، نه به مثابه نشانه هایی دلالت کننده بر موضوعها و معانی، بلکه همچون״خود موضوعها״ استفاده می کند و از طرف دیگر تعیین کننده گفتاری که کلمات، نشانه های موضوع ها و مفاهیم و دلالت کننده بر آنها به حساب می آیند. همچنین، بر طبق نظریات مذکور تبیین شده است که بسیاری از خصایص موجود در زبان (به تعدادی که در این اثر تشریح شده است) ، نه آن گونه که تجربه گرایان، رفتار گرایان و تداعی گرایان پنداشته اند از طریق یادگیری آگاهانه کسب می شود و نه آن گونه که ساختگرایان تصور کرده اند، از ویژگی های ذاتی مغز است، بلکه از طریق درون سازی ناآگاهانه در مغز تثبیت شده و پس از برانگیختگی در قالب زبان ریخته می شود. نظریه ای که ״تعاملی״ لقب گرفته است.

مقدمه

نخستین کلمات ادا شده توسط انسانهای ابتدایی، در حقیقت، دلالت کننده بر موضوع ها نبوده، بلکه بیان کننده خود موضوع های به زبان آورده شده به شمار می رفتند. به بیان دیگر، واژگان مورد استفاده در گفتار به هیچ وجه نماد یا نشانه موضوعها به شمار نمی رفتند، از این روی بین واژگان و تعریف آنها فاصله ای که تحت عنوان دال و مدلول ذکر می شود وجود نداشت. زبان و گفتار در ابتدا به هیچ وجه خصلت انتقال دهنده پیام و مفاهیم را نداشت، بلکه به زبان آوردن هر موضوع مساوی با خلق آن موضوع بود. این شکل از زبان هنوز در جوامع ابتدایی قابل مشاهده است. اسکیموها عقیده دارند انسان از سه جزء تشکیل شده است: جان، روح و نام و برای آنکه دوباره جوان شوند نام خود را تغییر می دهند. کافرها آنقدر برای نام،موجودیت خارجی قایل لودند که تصور می کردند، اگر نام فردی را در برابر دیگ آب جوش به زبان آورند،اسم فرد همچون موضوعی موجودیت دارد و در آب جوشیده و تصفیه می شود. مصریان قدیم نیز با نامیدن مردگان به نام خدایان،آنها را زنده و جاوید می ساختند. چون به زبان آوردن نام چیزی،یعنی وجود بخشیدن به موضوع مورد نظر،سرخپوستان چروکی نیز بر این باورند که موفقیت در شکار به کاربرد واژه های مناسب بستگی دارد. به عقیده اعضای قبیله تولام پورا،ساکن در جزیره سولاوسی،اگر نام کسی ضبط شود می توان روح او را به چنگ آورد. در نزد کاراد جری ها، بومیان استرالیا، افسانه ای مرسوم است که می گوید: دو اسطوره از زمین بیرون آمده در حالی که تا آن موقع هیچ چیز وجود نداشت و پس از آن که اسطوره ها به روی جانوران،گیاهان، ماه و ستارگان نامگذاری کردند آنها حقیقتا به وجود آمدند. در قبایل شمال آفریقا، در یافتن نام دشمن مانند آن بود که فرد به ابزاری دست یافته که می تواند بر دشمن مستولی شود. در طایفه اوجیبوی، نام خود را به بیگانگان نمی گویند; چرا که اسم هر فرد را قسمتی از وجود وی می پندارند و می ترسند با به زبان آوردن نام خویش از وجود خود بکاهند. بومیان سولکا برای آنکه دشمنان خود را در جنگ ضعیف و ناتوان کنند، آنها را به نام درخت پوسیده صدا می کنند و عقیده دارند آنها با به زبان آوردن این کلمه واقعا ضعیف و ناتوان می شوند مالینوفسکی از معدود مردم شناسائی است که در طی تحقیقات خود با بسیاری از بومیان زندگی کرده و زبان و گفتار ایشان را فرا گرفته بود، از این رو به خوبی نسبت به تمایز آشکار زبان در نزد بدویان با آن چه در جوامع امروزی از پدیده ای به نام گفتار استنباط می شود، آگاهی داشت. وی طی تحقیقاتش پی برد که گفتار در جوامعابتدایی خصلت پیام رسانی ندارد. او اذعان می دارد: در جوامع ابتدایی، زبان به عنوان یک پیوند در فعالیت های انسانی سنجیده شده و جزئی از رفتار انسانی شناخته می شود. او، نام ارتباط احساس برانگیز بر آن می نهد و از خود می پرسد: آیا در این نوع ارتباط، کلمات در مرتبه اول به جهت انتقال معنی، معنایی که از نظر نمادین از آن آنان است، به کار رفته است؟ و پاسخ می دهد: مسلما خیر، و ادامه می دهد، زبان در این جوامع به عنوان وسیله ای برای انتقال اندیشه ( آن چنان که ما بدان می نگریم) به کار نمی آید. او اذعان می کند که زبان در این جوامع نشات گرفاه از شیوه تفکر نیست، بلکه باید آن را نوعی تبادل احساس بین افراد ارزیابی کرد که کارکرد اجتماعی دارد. از طرفی ما با نوع دیگریاز زبان در جوامع امروزی مواجه ایم که در آن واژگان به مثابه نشانه هایی هستند که بر مفاهیمی دلالت می کنند که از بیان آنها مقاصدی دنبال می شود. به بیان دیگر، در زبانی که در جوامع امروزی متداول است و بیشتر این نوع از زبان مورد توجه زبان شناسان قرار گرفته است، کلمات به کار رفته، نه به عنوان خود موضوع ها، بلکه به مثابه نماینده های آنها، معانی و مقاصد معینی را به دیگران انتقال میدهد.



خرید و دانلود تحقیق درباره: پیدایش و تحول زبان


تحقیق.. کم‏رویى; علل پیدایش و راههاى درمان آن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 48

 

کم‏رویى; علل پیدایش و راههاى درمان آن

مقدمه:

انسان‏اصالتاموجودى‏است اجتماعى و نیازمند برقرارى ارتباط با دیگران. بسیارى از نیازهاى عالیه انسان و شکوفا شدن استعدادها و خلاقیت‏هایش فقط از طریق تعامل‏بین فردى و ارتباطات اجتماعى ارضا مى‏گردد. در واقع،خودشناسى، برقرارى ارتباط مؤثر و متقابل با دیگران‏و پذیرش مسؤولیت اجتماعى از اهداف اساسى همه نظام‏هاى تربیتى است. در دنیاى پیچیده امروز، یعنى در عصر ارتباطات حضور فعال فرهنگى و احاطه بر زنجیره علوم، فنون و تکنولوژى برتر انکارناپذیر است.

در هر جامعه‏اى درصد قابل توجهى از کودکان، نوجوانان و بزرگ‏سالان بدون آن‏که تمایلى داشته باشند، ناخواسته خود را در حصارى از کم‏رویى محبوس و زندانى مى‏کنند و شخصیت واقعى و قابلیت‏هاى ارزشمند ایشان در پس توده‏اى از ابرهاى تیره کم‏رویى ناشناخته مى‏ماند.

چه بسیار دانش‏آموزان، دانشجویان، کارمندان، کارگران و... هوشمند و خلاقى که در مدارس، دانشگاه‏ها، ادارات، کارخانجات و... فقط به دلیل کم‏رویى و ناتوانى اجتماعى، همواره از نظر پیشرفت تحصیلى و شغلى و قدرت خلاقیت و نوآورى نمره کم‏ترى عایدشان مى‏شود; چرا که کم‏رویى یک مانع جدى براى رشد قابلیت‏ها و خلاقیت‏هاى فردى است.

پدیده کم‏رویى در بین بزرگ‏سالان و افراد مسن بسیار پیچیده‏تر از جوانان است و چنین پیچیدگى روانى ممکن است در اغلب موارد نیازهاى درونى، تمایلات، انگیزه‏ها، قابلیت‏ها، فرصت‏ها، هدف‏ها و برنامه شغلى، حرفه‏اى و اجتماعى جوانان ایشان را به طور جدى متاثر و دگرگون کند.

پرداختن به پدیده کم‏رویى و بررسى مبانى روان‏شناختى آن از این‏رو حائز اهمیت است که تقریبا همه ما به‏گونه‏اى تجاربى از کم‏رویى را در موقعیت‏هاى مختلف داشته‏ایم. اما نکته مهم‏تراین است که بعضى‏ها درهمه‏شرایطوموقعیت‏هاى اجتماعى به کم‏رویى قابل توجهى دچار مى‏شوند. بنابراین مى‏توان گفت که اکثر قریب به اتفاق مردم در مواردى از زندگى اجتماعى خود به گونه‏اى دچار کم‏رویى شده‏اند. اما پدیده کم‏رویى داراى درجات مختلفى است:

- بعضى‏ها صرفا در مواقع و موقعیت‏هاى خاص دچار کم‏رویى مى‏شوند;

- بعضى‏ها در برخى از مواقع و موقعیت‏ها دچار کم‏رویى مى‏شوند;

- بعضى‏ها در غالب مواقع و موقعیت‏ها دچار کم رویى مى‏شوند;

- بعضى از کودکان، نوجوانان و بزرگ‏سالان که شمارشان نیز قابل ملاحظه است، تقریبا در همه موقعیت‏هاى اجتماعى دچار کم‏رویى مى‏شوند.

روندتحولات اجتماعى گویاى این حقیقت است که مساله کم‏رویى غالبا با گذشت زمان، فشردگى و پیچیدگى روابط بین فردى وتشدیدفشارهاى‏اجتماعى، رقابت‏ها، گوشه‏گیرى‏ها، تکروى‏ها، عزلت گزینى‏ها و تنهایى‏ها گسترده‏تر و شدیدتر مى‏شود و درصد بیش‏ترى از جوانان و بزرگ‏سالان را فرا مى‏گیرد که مى‏تواند به تدریج‏به صورت نوعى بیمارى روانى درآید. مگر این‏که بتوانیم با تشخیص سریع و استفاده از روش‏هاى تربیتى و درمانى مناسب و مؤثر از گسترش و تشدید آن جلوگیرى کنیم.

کم‏رویى چیست؟

یکی از تعاریف کمرویی ـمشکل پیدا کردن در برقراری یک ارتباط خوب با اطرافیان است.برای برخی از افراد مشکلاتی که کم رویی پدید میاوردممکن است باعث ایجاد ناراحتی های جسمی ـنگرانی و اضطراب باشد.در هر موقعیتی ـخجالتی بودن میتواند اثرات سویی بر روابط فرد بگذارد.یکی دیگر از مشکلات افراد خجالتی این است که در شرایط خاص نمی توانند به راحتی تصمیم بگیرند.دکتر فیلیپ زیمباردو یکی از پیشگامان مطالعه در مورد کمرویی می گوید :برخی افراد مهارتهای اجتماعی لازم را برای برقرارسازی ارتباطات انسانی ندارند.این افراد نمیدانند که چگونه باید یک مکالمه را اغاز نمایند و یا چگونه سوالی را در کلاس مطرح کنند.

کم‏رویى یک توجه غیر عادى همراه با ترس به خویشتن است که در یک موقعیت اجتماعى ظاهر مى‏شود و در نتیجه آن، فرد دچارنوعى اختلال در رفتار و عضلات بدنى شده و شرایط عاطفى و شناختى‏اش متاثر مى‏گردد. یعنى زمینه بروز رفتارهاى خام و ناسنجیده و عکس‏العمل‏هاى نامناسب در وى فراهم مى‏شود. به دیگر سخن پدیده کم‏رویى به وجود مشکل در برخوردهاى اجتماعى و رفتارها و احساس‏هاى آزار دهنده شخصى مربوط مى‏شود که همواره به صورت یک ناتوانى یا معلولیت اجتماعى ظاهر مى‏گردد. به کلام ساده کم‏رویى یعنى: «خود توجهى‏» فوق‏العاده و ترس از مواجه شدن با دیگران. زیرا کم‏رویى نوعى ترس یا اضطراب اجتماعى است که در آن فرد از مواجه شدن با افراد ناآشنا و ارتباطات اجتماعى گریز دارد.

بنابراین فرد کم‏رو، از یک طرف نگران رو به رو شدن با افراد جدید است و از سوى دیگر از وارد شدن به اماکن جدید و کسب کار و تجارت تازه هراس دارد که مجموعه این حالات احساس عجز در عین توانمندى را در وى به دنبال خواهد داشت. البته باید توجه داشت که احساس کم‏رویى افراد، همیشه در برابر انسان‏ها متبلور مى‏شود و نه حیوانات، اشیا و موقعیت‏هاى طبیعى و جغرافیایى.

نگاه اجمالی

کمرویی مشکل پیچیده‌ای است که برای غلبه برآن باید از روشهای مختلف استفاده کرد. توصیه‌ها و تمریناتی که ارائه می‌شود، تنها زمانی می‌توانند ارزشمند باشند که تصمیم خود را نسبت به تغییر روش زندگی خود اتخاذ کرده باشید و در کنار آن به این اعتقاد داشته باشید که امکان تغییر وجود دارد. درواقع تا زمانی که اعتقادی به تغییرپذیری نداشته باشیم، تصور تغییر یافتن محال است. عنصر لازم دیگر شجاعت در عملکرد است. این یعنی از تغییر نترسیدن و به پیشواز تغییرات رفتن در جهت بهبود روش زندگی و داشتن زندگی بدون کمرویی

کم‏رویى از دیدگاه بین فرهنگى

کم‏رویى یک پدیده گسترده و متنوعى است که در نزد افراد، خانواده‏ها، جوامع و فرهنگ‏هاى مختلف معانى متفاوتى دارد. یک کودک یا نوجوان ممکن است از نظر روان‏شناسى‏اجتماعى فردى کم‏رو باشد، اما از نظر خانواده یا مدرسه به عنوان یک کودک یا نوجوان مؤدب و متین تلقى گردد. به عبارت دیگر بعضى‏ها افراد کم‏رو را انسان‏هایى ساکت، مؤدب و محترم مى‏دانند و تصور مى‏کنند که این افراد، شهروندان سالم و بى‏آزارى هستند و برخى نیز افراد کم‏رو را انسان‏هاى مطیع، حرف گوش‏کن، مستعد و مقبول اجتماع مى‏دانند.

بعضى نیز کم‏رویى را براى دختران امرى عادى و صفتى مثبت تلقى مى‏کنند و آن را براى پسران یک ویژگى یا منش ناپسند مى‏دانند. در حالى‏که کم‏رویى همان‏گونه که پیش‏تر اشاره شد یک معلولیت اجتماعى و مانع رشد مطلوب شخصیت است و براى هر دو جنس امرى نامطلوب است.

برخى دیگر کم‏رویى را در افراد، به خصوص در دختران مترادف با حیا و عفت مى‏دانند و آن را تایید و تمجید و تشویق مى‏کنند،

در حالى‏که «حیا» یکى از برجسته‏ترین صفات انسان‏هاى متعالى بوده، شاخص ایمان و بیانگر رشد مطلوب شخصیت است. به بیان دیگر قدرت خویشتن‏دارى امرى ارادى وارزشمند است و برعکس، کم‏رویى پدیده‏اى کاملا غیر ارادى، ناخوشایند و حکایتگر ناتوانى و معلولیت اجتماعى است.

انتظار این است که در جوامع اسلامى به ویژه در کشور ما با توجه به ارزش‏هاى والاى قرآنى و وظایف و تکالیف شرعى فردى و گروهى، پذیرش مسؤولیت‏هاى اجتماعى و اتصاف به فضیلت‏هاى اخلاقى، رشدى متعادل و متوازن داشته باشد. بدون تردید مسلمانان کم‏رو نمى‏توانند در انجام بعضى از وظایف و مسؤولیت‏هاى اجتماعى خود موفق باشند. فى‏المثل خمیر مایه ایفاى وظیفه مهم امر به معروف و نهى از منکر، برخوردارى از شجاعت اخلاقى و مهارت در برقرارى ارتباط اجتماعى متقابل، مؤثر و مفید است.

تغییر زندگی

اگر دیگر نمی‌خواهید تحت عنوان وامانده اجتماعی به حیات خود ادامه دهید یا از دیدن اینکه ، کمرویی شدید مانع استفاده از فرصتهای خوب زندگی می‌شود، احساس ناراحتی می‌کنید، وقت آن است که همه چیز را تغییر دهید. چهارنوع تغییرات اساسی می‌باید انجام شود که عبارتند از:

تغییر شیوه‌های فکری درباره خود و کمرویی



خرید و دانلود تحقیق.. کم‏رویى; علل پیدایش و راههاى درمان آن