واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

تحقیق. بسیج چیست و بسیجی کیست

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

بسیج چیست و بسیجی کیست؟

تاریخچه پیدایش بسیج

ماموریت های بسیج

مسئولیت های بسیج

« بسیج لشگر مخلص خداست که دفتر تشکیل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضاء نموده اند ».                                                              امام خمینی

پنجم آذر ماه سال روز تشکیل نهاد بسیج به فرمان حضرت امام خمینی (ره) است و همین ایام بهانه ای شد تا بار دیگر نظری بیندازیم به نقش مسؤولیت های سنگین این نهاد که محدوده آن را همه کسانی تشکیل می دهند که دل در گرو تحقق اهداف و آرمان های بلند امام راحل(ره) و عملی شدن شعارهای نجات بخش انقلاب اسلامی دارند و در هر زمان با درک شرایط و موقعیت انقلاب و کشور از هیچ گونه خدمت و یاری رسانی به نظام و کشور دریغ نمی ورزند.به راستی که بسیج و گرامی داشت مقام و جایگاه آن با برگزاری سمینارها و یا تعارفات معمولی در حالی که هیچ تلاشی برای به فعلیت رساندن نیروی عظیم نهفته در وجود بسیجیان صورت نگیرد راهی به جایی نخواهد برد.حیثیت امروز نظام، تا حد زیادی مدیون بسیج و حضور همه جانبه مردم در آن بوده است، حتی تصاحب قدرت جهانی اسلامی با بسیج همه جانبه و فراگیر در جهان میسر خواهد بود به گفته امام راحل، این امر شدنی است و باید به دنبال تحقق یافتن آن بود.

بسیج چیست و بسیجی کیست؟

اگر بخواهیم مفهوم بسیج و بسیجی را در ادبیات انقلاب اسلامی جستجو کنیم، چاره ای جز بیان مراد حضرت امام (ره) از بسیج و بسیجی نداریم. در اندیشه امام(ره) بسیج نهادی است اجتماعی با ابعاد متعدد. در این نگرش بسیج دیگر صرفاً سازمانی نظامی نیست که فقط در زمان جنگ و برای دفاع در مقابل دشمن شکل گرفته باشد، بلکه نهادی است وسیع و پاسخگوی نیازهای اساسی  و حیاتی جامعه و با اجزای دیگر نظام، چنان هماهنگی و پیوند دارد که انفصال آن جز با انحلال جامعه اسلامی متصور نیست. بسیج در صورتی می تواند نهادی جامع و شامل جهات متعدد و پایدار شناخته شود که نیازهای دایمی و باورها و ارزش های فرهنگی پدید آورنده آن به روشنی تعریف شوند، این نیازها ممکن است اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و یا نظامی باشند.به فرموده امام(ره) « بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پر ثمری است که شکوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می دهد، بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده اند. بسیج میقات پا برهنگان معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن، نام ونشانی در گمنامی و بی نشانی گرفته اند.»(1) از دیدگاه امام بسیجی کسی است که در عمل علاقه خود را به پیشرفت و حفظ و گسترش اقتدار نظام اسلامی و شأن و حیثیت ملت مسلمان نشان دهد. یعنی بسیجی بودن معیار و ملاکی است که بر اساس آن میزان تعهد اعضای آن به اصول و آرمان های انقلابی سنجیده می شود.

تاریخچه پیدایش بسیج

از دیدگاه امام(ره) تاریخ و سابقه بسیج به بیداری قوم بنی اسراییل و قیام آن قوم بر ضد ظلم فرعونی به فرمان حضرت موسی علیه السلام و بسیج اصحاب پا برهنه و فقیر صفه در برابر ظلم و غارت اشراف بت پرست مکه، به دعوت رسول اکرم - صلی الله علیه و اله و سلم – و نیز اهتمام ائمه اطهار علیهم السلام. که نگرش الهی داشتند و به تشویق مردم به هم پیمانی برای حل مسائل سیاسی و کاهش گرفتاری مسلمین باز می گردد.در عصر حاضر هم، بسیج مردم در جریان تحریم تنباکو و مبارزه بر ضد استعمار دولت انگلیس به فتوای مرحوم میرزای شیرازی و قیام پانزده خرداد در سال 1342 در برابر ظلم و خیانت رژیم پهلوی و استمرار مبارزه آنان تا سرنگونی حکومت شاهنشاهی در 22 بهمن 1357 ماهیت بسیجی دارد.«سنگ بنای بسیج بر حکم فقهی و جهادی استوار است؛ جهادی که مبتنی بر روحیه دفاعی باشد و نه تهاجمی یا جهان گشایی، بسیج در نظر امام مولودی جدید است که کارشناسان جهانی نمی توانند آن را بشناسند، هر گاه قوه ایمان در ملتی زنده شود، همگان را به قیام الله فرا می خواند و می تواند سرتاسر یک کشور را بسیج نماید، معیار حرکت بسیج هم همین اسلام و درک مفاهیم عالیه آن است».(2)از نظر حضرت امام برای پیدایش و تقویت روح ایمان در میان مردم که موتور حرکت بسیج هستند؛ دو عامل نقش بی بدیل و غیر قابل انکار دارد؛ یکی مساجد، دیگری روحانیت.(3) مساجد مرکز بسیج مردمی بر ضد اهداف شوم دشمن است. مسجد در اسلام و در صدر اسلام همیشه مرکز جنبش حرکت های اسلامی بوده، از مسجد، تبلیغات اسلامی شروع می شده است و حرکت قوای اسلامی برای سرکوبی کفار و وارد کردن آنها در بیرق اسلام از مسجد بوده است، همیشه در صدر اسلام مسجد مرکز حرکات و مرکز جنبش ها بوده است.(4)پیغمبر مسجد جیوش را برای کوبیدن قدرت ها تجهیز می کرد.روحانیت هم از این قدرت و توان بهره مند است که بتواند مردم را بسیج کند.

« بسیج لشگر مخلص خداست که دفتر تشکیل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضاء نموده اند ».                            امام خمینی

ماموریت های بسیج

مهم ترین مأموریت های بسیج را در حال حاضر می توان بدین شرح خلاصه کرد:1) مقابله با استکبار: در رأس مأموریت های بسیج و ستیز با جهانخواران و به ویژه دشمن اصلی این انقلاب، امریکاست. در یکی از پیام های امام(ره) به مناسب هفته بسیج در تاریخ 2 آذر 1367 می خوانیم: «من مجدداً به همه ملت بزرگوار ایران و مسؤولان عرض می کنم چه در جنگ و چه در صلح بزرگ ترین ساده اندیشی این است که تصور کنیم جهانخواران خصوصاً امریکا و شوروی از ما و اسلام عزیز دست برداشته اند؛ لحظه ای نباید از کید دشمنان غافل بمانیم. در نهاد و سرشت امریکا کینه و دشمنی با اسلام ناب محمدی - صلی الله علیه و آله و سلم - موج می زند. در ادامه برای مقابله با آنان می فرماید: خلاصه کلام اگر بر کشوری نوای دلنشین تفکر بسیجی طنین انداز شد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید والا هر لحظه باید منتظر حادثه ماند». بسیج باید مثل گذشته و با قدرت و اطمینان خاطر به کار خود ادامه دهد...(5)2) قیام در مقابل انحرافات :



خرید و دانلود تحقیق. بسیج چیست و بسیجی کیست


مقاله درباره: شهروند کیست حقوق شهروندی چیست 16ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

شهروند کیست حقوق شهروندی چیست ؟

● شهروند کیست؟

در اینجا لازم است تعریفی از واژه شهروند ارائه گردد. آیا تنها ساکن بودن به مدت مشخص در یک شهر موجب می شود که فرد شهروند نامیده شود؟

شهروندی مقوله ای است که با مفهوم فرهنگ هر جامعه گره خورده و از آنجا که فرهنگ هر مرز و بوم ناشی از سه قلمرو اساسی فعالیتهای اجتماعی، فضای سیاسی و وضعیت اقتصادی آن جامعه است فرهنگ هر جامعه ای کاملا منحصر به فرد و هر فرهنگی نیز شهروند ویژه خود را می طلبد.

در تعریف شهروند می توان گفت که شهروند کسی است که حقوق فردی و جمعی خود را می شناسد و از آنها دفاع می کند قانون را می شناسد و به آن عمل می کند و از طریق آن مطالبه می کند، از حقوق معینی برخوردار است؛ می داند که فرد دیگری هم حضور دارد و دفاع از حقوق او یعنی دفاع از حقوق خودش و فردی که در امور شهر مشارکت دارد.

پس شهروندی نه تنها به معنای سکونت در یک شهر به مدت مشخص که به معنای مجموعه ای از آگاهی های حقوقی فردی و اجتماعی است. در یک جامعه مدنی حقوق یک فرد عبارتند از: حقوق اساسی به معنای حقوق بنیادی شهروندان یک جامعه، حقوق سیاسی به معنای حق مشارکت در فرآیندهای سیاسی، حقوق اجتماعی که در برگیرنده حقوق اقتصادی و نیز حداقل استانداردهای زندگی در تسهیلات اجتماعی است.

● شهروند موثر کیست؟

۱) از حوادث و مشکلات جاری جامعه آگاهی داشته باشد.

۲) در مسائل، مشکلات و امور جامعه ملی و محلی مشارکت فعال داشته باشد.

۳) در قبال وظایف و نقش های تفویض شده مسوولیت پذیر باشد.

۴) نگران و دلمشغول رفاه و آسایش دیگران باشد.

۵) رفتار و عملکرد وی مبتنی بر اصول اخلاقی باشد.

۶) نسبت به قدرت افرادی که دارای موقعیت مدیریتی و نظارتی هستند پذیرش داشته باشند.

۷) توانایی بررسی و انتقاد از عقاید و ایده ها را دارا باشد.

۸) توانایی اتخاذ تصمیمات آگاهانه را دارا باشد.

۹) درباره حکومت و دولت خودآگاهی و دانش کافی داشته باشد.

۱۰) دارای حس وطن پرستی باشد.

۱۱) نسبت به مسوولیت های خاص پذیرش و مسوولیت داشته باشد.

۱۲) از جامعه جهانی و مسائل و روندهای آن آگاهی داشته باشد.

۱۳) به وجود تکثر و تنوع در جامعه احترام قائل باشد.

به هر روی زندگی شهری یک زندگی جمعی است و برای موفقیت در این نوع زندگی بایستی فردگرایی و منفعت طلبی تا حدودی مهار شده و اخلاق جمعی رواج یابد. شهروند کسی است که هم خویش و منافع خویش را بنگرد و هم منافع دیگران را در نظر آورد و در سایه همکاری و همراهی با دیگران و پذیرش مسئولیت ها شرایط بهتری را برای خویش و دیگران فراهم سازد.

در این میان شوراهای اسلامی شهر و شورایاران جایگاه مناسبی برای تمرکز فعالیتها و ابتکارات مردمی برای حل مسائل شهری و دستیابی به سطح بالاتری از رفاه به شمار می آیند.

مسئولیت شهروندی

دموکراسی های سالم مستلزم شهروندان مسئول هستند. اما مسئولیت های یک شهروند چیستند؟ در دومین پادکست در رشته پادکست های آموزش مدنی ما، به بحث درباره چگونگی مشارکت شهروندان و شرکت در فعالیت های تشکیل دهنده یک دموکراسی می پردازیم.

مسئولیت را می توان به عنوان یک وظیفه یا الزام به انجام کاری تعریف کرد. این واژه همچنین به این معناست که ما توانایی انتخاب اعمال خود، مانند مشارکت در یک جامعه دموکراتیک را داریم. تصمیم به مشارکت گرفتن اولین گام در اعمال حق خود در یک دموکراسی است.

در جوامع دموکراتیک، هر شهروندی مسئول رفتار فردی خود است. شهروندان باید با خدمت به جامعه خود و محافظت از محیط زیست نمونه های خوبی برای دیگران باشند. شهروند مسئول بودن یعنی مشارکت در سه چیز:

- احترام برای ضوابط و قوانین جامعه

- آگاهی از مسائل و نقطه نظرهای دیگران، و

- مشارکت از طریق رأی دادن و گفتگو درباره مسائل با دیگران

در یک دموکراسی، احترام برای قانون و برای حقوق هموطنان، بخشی از مسئولیت های یک شهروند است. تمام افراد در مقابل قانون برابر هستند، و باید در تمام سطوح به قوانین احترام بگذارند و به آنها عمل کنند. شهروندان همچنین به نهادهای قانونگذار احترام می گذارند. در یک سطح دیگر، مسئولیت به معنای احترام به عقاید شهروندان دیگر است. ایده بردباری درقبال عقاید گوناگون زیربنای یک جامعه دموکراتیک است.

دموکراسی های موفق به آگاهی شهروندان خود نیاز دارند. مردم تنها وقتی می توانند مسئول باشند که از حقوق خود بر اساس قانون اساسی آگاهی داشته و آنها را درک کنند. آگاهی از چگونگی عمل نهادهای دولتی نیز حائز اهمیت است. این بدان معناست که شهروندان بر چگونگی اعمال قانون واقفند تا بتوانند از حقوق خود محافظت کنند. شهروندان مسئول هستند از راه مطالعه مسائل محلی، ملی، و بین المللی دانش خود را افزایش دهند و در گفتگوهای محلی شرکت کنند.



خرید و دانلود مقاله درباره: شهروند کیست حقوق شهروندی چیست 16ص


مقاله درباره: بسیج چیست و بسیجی کیست

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

بسیج چیست و بسیجی کیست؟

تاریخچه پیدایش بسیج

ماموریت های بسیج

مسئولیت های بسیج

« بسیج لشگر مخلص خداست که دفتر تشکیل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضاء نموده اند ».                                                              امام خمینی

پنجم آذر ماه سال روز تشکیل نهاد بسیج به فرمان حضرت امام خمینی (ره) است و همین ایام بهانه ای شد تا بار دیگر نظری بیندازیم به نقش مسؤولیت های سنگین این نهاد که محدوده آن را همه کسانی تشکیل می دهند که دل در گرو تحقق اهداف و آرمان های بلند امام راحل(ره) و عملی شدن شعارهای نجات بخش انقلاب اسلامی دارند و در هر زمان با درک شرایط و موقعیت انقلاب و کشور از هیچ گونه خدمت و یاری رسانی به نظام و کشور دریغ نمی ورزند.به راستی که بسیج و گرامی داشت مقام و جایگاه آن با برگزاری سمینارها و یا تعارفات معمولی در حالی که هیچ تلاشی برای به فعلیت رساندن نیروی عظیم نهفته در وجود بسیجیان صورت نگیرد راهی به جایی نخواهد برد.حیثیت امروز نظام، تا حد زیادی مدیون بسیج و حضور همه جانبه مردم در آن بوده است، حتی تصاحب قدرت جهانی اسلامی با بسیج همه جانبه و فراگیر در جهان میسر خواهد بود به گفته امام راحل، این امر شدنی است و باید به دنبال تحقق یافتن آن بود.

بسیج چیست و بسیجی کیست؟

اگر بخواهیم مفهوم بسیج و بسیجی را در ادبیات انقلاب اسلامی جستجو کنیم، چاره ای جز بیان مراد حضرت امام (ره) از بسیج و بسیجی نداریم. در اندیشه امام(ره) بسیج نهادی است اجتماعی با ابعاد متعدد. در این نگرش بسیج دیگر صرفاً سازمانی نظامی نیست که فقط در زمان جنگ و برای دفاع در مقابل دشمن شکل گرفته باشد، بلکه نهادی است وسیع و پاسخگوی نیازهای اساسی  و حیاتی جامعه و با اجزای دیگر نظام، چنان هماهنگی و پیوند دارد که انفصال آن جز با انحلال جامعه اسلامی متصور نیست. بسیج در صورتی می تواند نهادی جامع و شامل جهات متعدد و پایدار شناخته شود که نیازهای دایمی و باورها و ارزش های فرهنگی پدید آورنده آن به روشنی تعریف شوند، این نیازها ممکن است اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و یا نظامی باشند.به فرموده امام(ره) « بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پر ثمری است که شکوفه های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می دهد، بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته های رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده اند. بسیج میقات پا برهنگان معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت یافتگان آن، نام ونشانی در گمنامی و بی نشانی گرفته اند.»(1) از دیدگاه امام بسیجی کسی است که در عمل علاقه خود را به پیشرفت و حفظ و گسترش اقتدار نظام اسلامی و شأن و حیثیت ملت مسلمان نشان دهد. یعنی بسیجی بودن معیار و ملاکی است که بر اساس آن میزان تعهد اعضای آن به اصول و آرمان های انقلابی سنجیده می شود.

تاریخچه پیدایش بسیج

از دیدگاه امام(ره) تاریخ و سابقه بسیج به بیداری قوم بنی اسراییل و قیام آن قوم بر ضد ظلم فرعونی به فرمان حضرت موسی علیه السلام و بسیج اصحاب پا برهنه و فقیر صفه در برابر ظلم و غارت اشراف بت پرست مکه، به دعوت رسول اکرم - صلی الله علیه و اله و سلم – و نیز اهتمام ائمه اطهار علیهم السلام. که نگرش الهی داشتند و به تشویق مردم به هم پیمانی برای حل مسائل سیاسی و کاهش گرفتاری مسلمین باز می گردد.در عصر حاضر هم، بسیج مردم در جریان تحریم تنباکو و مبارزه بر ضد استعمار دولت انگلیس به فتوای مرحوم میرزای شیرازی و قیام پانزده خرداد در سال 1342 در برابر ظلم و خیانت رژیم پهلوی و استمرار مبارزه آنان تا سرنگونی حکومت شاهنشاهی در 22 بهمن 1357 ماهیت بسیجی دارد.«سنگ بنای بسیج بر حکم فقهی و جهادی استوار است؛ جهادی که مبتنی بر روحیه دفاعی باشد و نه تهاجمی یا جهان گشایی، بسیج در نظر امام مولودی جدید است که کارشناسان جهانی نمی توانند آن را بشناسند، هر گاه قوه ایمان در ملتی زنده شود، همگان را به قیام الله فرا می خواند و می تواند سرتاسر یک کشور را بسیج نماید، معیار حرکت بسیج هم همین اسلام و درک مفاهیم عالیه آن است».(2)از نظر حضرت امام برای پیدایش و تقویت روح ایمان در میان مردم که موتور حرکت بسیج هستند؛ دو عامل نقش بی بدیل و غیر قابل انکار دارد؛ یکی مساجد، دیگری روحانیت.(3) مساجد مرکز بسیج مردمی بر ضد اهداف شوم دشمن است. مسجد در اسلام و در صدر اسلام همیشه مرکز جنبش حرکت های اسلامی بوده، از مسجد، تبلیغات اسلامی شروع می شده است و حرکت قوای اسلامی برای سرکوبی کفار و وارد کردن آنها در بیرق اسلام از مسجد بوده است، همیشه در صدر اسلام مسجد مرکز حرکات و مرکز جنبش ها بوده است.(4)پیغمبر مسجد جیوش را برای کوبیدن قدرت ها تجهیز می کرد.روحانیت هم از این قدرت و توان بهره مند است که بتواند مردم را بسیج کند.

« بسیج لشگر مخلص خداست که دفتر تشکیل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضاء نموده اند ».                            امام خمینی

ماموریت های بسیج

مهم ترین مأموریت های بسیج را در حال حاضر می توان بدین شرح خلاصه کرد:1) مقابله با استکبار: در رأس مأموریت های بسیج و ستیز با جهانخواران و به ویژه دشمن اصلی این انقلاب، امریکاست. در یکی از پیام های امام(ره) به مناسب هفته بسیج در تاریخ 2 آذر 1367 می خوانیم: «من مجدداً به همه ملت بزرگوار ایران و مسؤولان عرض می کنم چه در جنگ و چه در صلح بزرگ ترین ساده اندیشی این است که تصور کنیم جهانخواران خصوصاً امریکا و شوروی از ما و اسلام عزیز دست برداشته اند؛ لحظه ای نباید از کید دشمنان غافل بمانیم. در نهاد و سرشت امریکا کینه و دشمنی با اسلام ناب محمدی - صلی الله علیه و آله و سلم - موج می زند. در ادامه برای مقابله با آنان می فرماید: خلاصه کلام اگر بر کشوری نوای دلنشین تفکر بسیجی طنین انداز شد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید والا هر لحظه باید منتظر حادثه ماند». بسیج باید مثل گذشته و با قدرت و اطمینان خاطر به کار خود ادامه دهد...(5)2) قیام در مقابل انحرافات :



خرید و دانلود مقاله درباره: بسیج چیست و بسیجی کیست


تحقیق در مورد کمیل کیست

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 3 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

کمیل کیست ؟دانشمندان علم رجال و درایه درباره کمیل چنین گفته اند:شیخ طوسى در کتاب رجال خود کمیل را از اصحاب امیرالمؤ منین و امام حسن مجتبى (علیهماالسلام ) ذکر کرده است .ابن ابى الحدید که از علماء بزرگ اهل سنت است درباره کمیل مى گوید: (کان من شیعة على و خاصته (1)کمیل از شیعیان خاص امیرالمؤ منین بود). و حجاج بن یوسف او را با کسانى که با او در پیروى از امیرالمؤ منین شریک بودند - به جرم شیعه بودن به قتل رسانید. او مى گوید: کمیل عامل و فرماندار امیرالمؤ منین بود در شهرى به اسم (هیت ) که گویا در کنار فرات بود، ولى کمیل در اداره کردن حوزه ماءموریتش تسلط کافى نداشته بطورى که لشکر معاویه بعضى از آبادیها و روستاهاى او را مورد حمله قرار داد و کمیل نتوانست از آنها دفاع بکند و این براى او نقطه ضعفى بود و براى جبران کردن آن به بعضى از قرائى که تحت تصرف معاویه بود حمله نمود. امیرالمؤ منین به او اعتراض کرد و این جمله ارزنده را فرمود:(ان من العجر الحاضر اءن یهمل الوالى ما ولیه و یتکلف مالیس من تکلیفه (2)یکى از دلائل ضعف یک مسؤ ول این است که موارد وظیفه خود را انجام ندهد و چیزى که وظیفه او نیست آن را انجام دهد).ذهبى که یکى از علماى بزرگ اهل سنت است درباره کمیل چنین مى گوید: (کان شریفا مطاعا ثقة عابدا على الشیعة قلیل الحدیث قتله الحجاج کمیل مردى شریف و در میان قومش مورد احترام بود و دستورات او را اطاعت مى کردند. مردى مورد اطمینان و در پیروى امیرالمؤ منین و اطاعت خدا مى کوشید و کم سخن ، مى گفت قاتل او حجاج بن یوسف بود).علامه معاصر صاحب قاموس الرجال در توثیق کمیل مى گوید: سید بن طاووس که از علماى بزرگ است در کتاب (کشف المحجة ) که آن را براى فرزندش نوشته و وصایاى خود را باو مى نماید مى گوید: بعد از جنگ نهروان مردم از امیرالمؤ منین راجع به خلفاء سؤ ال نمودند، حضرت به عبدالله بن عباس فرمود که ده نفر از اشخاص مورد اطمینان را براى گواهى احضار کن ، یکى از آنها کمیل بود که حضرت او را مورد اطمینان قرار داد.مرحوم حاج میرزا هاشم خراسانى در کتاب منتخب التواریخ ، معاصرین امیرالمؤ منین را به سه دسته : حواریین ، یاران ، و خواص اصحاب آن حضرت تقسیم مى نماید.حواریین امیرالمؤ منین را چهار نفر: عمر و بن حمق خزاعى ، میثم تمار، محمد بن ابى بکر و اویس قرنى ذکر کرده . و خواص اصحاب حضرت بسیارند، از جمله آنها کمیل بن زیاد را ذکر نموده . سپس مى گوید: کمیل از بزرگان تابعین بود که حجاج بن یوسف در سال هشتاد و سه هجرى در سن نود سالگى او را به قتل رسانید.شیخ مفید که از بزرگان شیعى متوفى 413 و مورد توجه ولى عصر بوده است ، در کتاب ارزنده اش الارشاد مى گوید: هنگامى که حجاج فرماندار کوفه شد کمیل بن زیاد را طلبید، جناب کمیل چون خون آشامى حجاج را مى دانست مدتى متوارى شد. حجاج حقوق و مزایاى طائفه و قوم کمیل را قطع کرد. وقتى کمیل فهمید با خود اندیشید که من در سنین پیرى هستم و شایسته نیست که خوشاوندانم به واسطه من در مضیقه و ناراحتى قرار گیرند، لذا خود را به ماءموران حجاج معرفى نمود. وقتى چشم حجاج به کمیل افتاد گفت من خیلى دوست داشتم که به تو دست یابم . کمیل گفت : از عمر من چیزى باقى نمانده لیکن موعد خداى تعالى است و بعد از قتل نیز حسابى است و مولایم امیرالمؤ منین (سلام الله علیه ) به من خبر داده که تو قاتل منى . حجاج گفت : آرى ، تو در کشتن عثمان شرکت داشته اى . سپس حجاج ملعون امر کرد گردن این پیر مرد صحابى را با شمشیر زدند.صدوق (علیه الرحمه ) که از بزرگان علماى شیعى و در حدود دویست کتاب و تاءلیف از او به جاى مانده در کتاب امالى خود گوید: امیرالمؤ منین دست کمیل را گرفت و به صحرا برد و آهى کشید و فرمود:(الناس ثلثة عالم ربانى و متعلم على سبیل نجاة و همج رعاع اتباع کل ناعق یمیلون مع کل ریح لم یستضیئوا بنور العلم یلجاؤ ا الى رکن ، یا کمیل العلم خیر من المال العلم یحرسک و انت تحرس المال و المال تنقصه النفقة و العلم یزکو بالانفاق . یا کمیل العلم دین یدان به یکسب الانسان الطاعة فى حیاتة و جمیل الا حدوثة بعد وفاته و العلم حاکم و المال محکوم علیه با کمیل هلک خزان الاموال و هم احیاء و العلماء باقون ما بقى الدهر اعیانهم مفقودة و امثالهم موجودة ).(2) (مردم سه دسته اند: گروهى عالم ربانیند (در معارف حقه و علم مبداء و معاد دانا هستند) و گروهى متعلم اند، و دسته سوم مردم فرومایه اند که مانند مگسان بهر طرف باد وزیدن گیرد به آن طرف حرکت مى کنند از روشنایى علم بهره نیافته اند و متکى به یک تکیه گاه محکم نیستند. کمیل ! علم بهتر از مال است ، زیرا تو مال را نگهدارى مى کنى در صورتى که علم تو را نگهدارى مى نماید، مال به واسطه بخشش کم مى شود، اما علم بوسیله انفاق زیاد مى گردد.اى کمیل ! علم برنامه اى است که انسان به آن عمل مى کند، به وسیله علم به دین است که انسان در حال حیات مى تواند خدا را اطاعت کند و بعد از مرگ اثر خیر او باقى بماند - اى کمیل ! علم حاکم است و مال محکوم علیه است . اى کمیل ! خزانه داران مال و ثروت هلاک شدند و خزانه داران علم و دانشها زنده اند، و علماء و دانشمندان تا روزگار باقى است جاودانند. بدنهاى آنها از نظر پنهاست اما نشانه هاى آنها در دنیا موجود است ).طریحى صاحب کتاب معروف (مجمع البحرین ) مى گوید: کمیل از بزرگان اصحاب امیرالمؤ منین و صاحب سر آن حضرت . بعد از آن در ماده (نفس ) مى گوید: کمیل از امیرالمؤ منین سؤ ال کرد از شما تقاضا دارم که نفس مرا به من معرفى فرمایید. حضرت فرمود مقصود شما کدام نفس ‍ است . عرض کرد مگر انسان بیش از یک نفس دارد. حضرت مفصلا بیان کرد که انسان داراى چهار نفس است : 1 - نامیه نباتى 2 - حسیه حیوانى 3 - ناطقه قدسى 4 - کلیه الهى . و هر یک از اینها داراى پنج قوه و نیرو و دو خاصیت هستند.(نامیه نباتى ) داراى پنج نیرو است :1 - ماسکه 2 - جاذبه 3 - هاضمه 4 - دافعه 5 - مربیه ؛ یعنى نیروى نظم دهنده در اعضاء.اما دو خاصیت ، کم و زیاد شدن آنها است . و منشاء این نیروها کبد مى باشد و این دو خاصیت نزدیک به حیوانیت است .(حسیه حیوانى ) نیز داراى پنج نیرو است :1 - بینایى 2 - شنوایى 3 - بویایى 4 - چشایى 5 - لامسه . که همان حواس ‍ پنجگانه مى باشند. و دو خاصیت آن ، رضا و غضب است و منشاء آنها قلب است و این دو صفت شبیه به درندگانست .ناطقه قدسى ) نیز داراى پنج نیرو است :1 - فکر 2 - ذکر 3 - علم 4 - حلم 5 - آگاهى ، و اینها منشاء جسمى ندارند بلکه انسان از این بعد شبیه ترین مخلوقات به ملائکه است . و دو خاصیت این نفس ، پاکیزه بودن و حکمت است .(کلیه الهى ) داراى پنج نیرو است :1 - بقاء درفنا 2 - نعمت در سختى و شقاء 3 - عزت در ذلت 4 - فقر در غنا 5 - صبر در بلاء. و این نفس داراى دو خاصیت است : 1 - حلم و بردبارى 2 - کرم و بزرگوارى . و این نفس کلیه الهیه است که مبداء آن خداى تعالى است که مى فرماید: (و نفخت فیه من روحى )(3) و بازگشت آن به سوى خداى تعالى است چنانچه مى فرماید: (ارجعى الى ربک راضیة مرضیه )(4)سپس امیرالمؤ منین به کمیل فرمود. عقل و خرد در وسط اینهاست تا هر کس هر چه بگوید یا قضاوت کند از روى قیاس و میزان معقول باشد.بعد از بیان این مطالب صاحب روضات الجنان گوید: این جریان کمیل با امیرالمؤ منین از حکمتهایى است که کمتر در کتابهاى حدیث نظیر آن دیده مى شود و خود دلالت دارد که کمیل داراى معرفتى کامل و منزلتى بزرگ و در معنویات داراى مقامى رفیع و قدرى منیع بوده است .نیشابورى در رجال خود گوید که : کمیل از خواص اصحاب امیرالمؤ منین است که حضرت او را ردیف خود بر شتر سوار کرد سپس کمیل از امیرالمؤ منین سؤ ال کرد:یا امیرالمؤ منین (ما الحقیقة فقال مالک و الحقیقة فقال اولست صاحب سرک قال بلى ولکن یرشح علیک ما یطفح منى فقال او مثلک تخیب سائلا فقال الحقیقة کشف سبحات الجلال من غیر اشارة فقال زدنى بیانا قال (علیه السلام ) محو الموهوم و صحو المعلوم فقال زدنى بیانا قال هتک السر لغلبة السر فقال زدنى بیانا قال نور یشرق من صبح الازل فیلوح على هیا کل التوحید آثاره فقال زدنى بیانا فقال اطف السراج فقد طلع الصبح ).از امیرالمؤ منین سؤ ال مى کند که حقیقت چیست ؟ - ظاهرا مقصود کمیل سؤ ال از حقیقت ذات مقدس است - لذا امیرالمؤ منین به او مى فرماید (تو کجا، حقیقت ذات کجا؟) به قول شاعر

برد خرد پى به کنه ذاتش

اگر رسد خس به قعر دریا

( کمیل اصرار مى کند که آیا من صاحب سر تو نیستم ؟ حضرت فرمود بلى تو صاحب سر من هستى ولى رشحه هایى که از اسرار درونى من سرریز مى کند به تو مى رسد.عرض مى کند آیا شخصى مثل شما سائل را ماءیوس مى کند؟ با این اصرار حضرت شروع مى کند به بیان این مطالب که حقیقت کشف سبحات جلال است بدون اشاره ، یعنى حقیقت ذات را جز از طریق کشف نمى شود درک کرد. یا این که حقیقت ذات را جز از طریق تنزیه نمى شود شناخت - یعنى ذات مقدس را منزه دانستن از تمام چیزهایى که ما آن را تصور مى کنیم . عرض کرد بیش از این بیان فرمایید. فرمود: انسان باید بداند که خدا در وهم او نیاید. همان طورى که در جایى دیگر امیرالمؤ منین فرمود (کلمامیز تموهم باوها مکم فى ادق نظر فهو مخلوق مثلکم مردود الیکم ) یعنى آنچه در وهم شما باید خدا نیست و مخلوق شما است . (وصحو المعلوم ) یعنى علم با آگاهى یا مقصود آنست که معلومات انسان به کشف و روشنائى کامل برسد، که تقریبا جمله دوم بیانى است براى جمله اول که (محوالموهوم ) باشد.یعنى هنگامى که انسان از عالم موهومات رها شد و علم خالصى پیدا کرد که در او هیچ گونه وهمى نباشد آنجاست که علم کشف حقیقت مى کند. چون (صحو) در لغت به معنى بر طرف شدن ابر، و صاف شدن هوا است که تقریبا موهومات به منزله ابر است که جلو معلومات را مى گیرد، وقتى آن ابر موهومات برطرف شد آفتات حقیقت ظاهر مى شود که (صحوالمعلوم ) است .عرض کرد بیشتر بیان فرمایید. حضرت فرمود پاره نمودن حجاب به واسطه غلبه سر. بعد کمیل عرض کرد بیشتر بیان فرمایید. حضرت فرمود: نورى است که از صبح ازل تابیدن مى گیرد و آثار آن بر هیکلهاى توحید پرتو مى افکند. عرض کرد بیشتر بیان فرمایید. فرمود چراغ را خاموش کن که صبح طالع گردید.این جملات از فرمایشات امیرالمؤ منین (علیه السلام ) جزء جمله هاى عمیق و پرمعنى و شاید جزء اخبار متشابهات باشد. عرفاء درباره آنها خیلى بحث و تحقیق کرده اند، از آن جمله فیلسوف ارجمند ملا عبدالرزاق لا هیجى صاحب شوارق در تحقیق این فرمایشات گوید:چون کمیل از اصحاب دل بوده و در خواست مقام ولایت که مقام فناء در ذات است مى نمود و حال او اقتضاى سؤ ال از حقیقت نمود، لذا حضرت جواب او را طورى فرمود که دلالت داشت که آن مقام مقامى عیالست ؛ یعنى امیرالمؤ منین به دیگرى این طور مطالب را نفرمود، اولا او را ترغیب مى کند به سیر و سلوک لایق به اهل حال ، کمیل عرض مى کند آیا من صاحب سر تو نیستم حضرت فرمود بلى تو صاحب سر من هستى ولى چون دیگ سینه من بجوش آید آنچه از او سرریز مى کند به تو مى رسد. کمیل اصرار مى کند و عرض مى کند شخص کریمى مثل شما سائل را ماءیوس مى کند؟ حضرت فرمود (الحقیقة کشف سبحات الجلال من غیر اشارة ) یعنى حقیقت آنست که کثرتها که وجود موهوم دارند در هنگام روشن شدن چراغ علم محو و متلاشى شوند و غیر حق چیزى باقى نماند و تجلى نکند.قاضى نورالله شوشترى در کتاب مجالس المؤ منین مى گوید: شیخ کامل مکمل : کمیل بن زیاد نخعى (قدس سره ) ت کمیل کننده موحدین یار و همدم امیرالمؤ منین على (علیه السلام ) است . آن حضرت را رسم بودى که چون علوم و اسرار در باطنش موج زدى و خواستى که گوهر عرفانى بیرون اندازند کمیل را پیش خواندى و بر او جواهر اسرار افشاندى ، سپس ‍ جریان خطبه (مالحقیقة ) را که گذشت ذکر مى کند.اعثم کوفى در تاریخ خود گوید: عثمان در زمان خلاقش دستور داد که مالک اشتر و دوستان وى را از کوفه به شام نزد معاویه ببرند وقتى به نزد معاویه رسیدند سلام کردند و نشستند. معاویه جواب سلام داد و ایشان را احترام کرد و گفت : اى قوم از خدا بترسید (ولا تکونوا کالذین تفرقوا واختلوا من بعد ما جائهم البینات نباشید از کسانى که ایجاد تفرقه و اختلاف نمودند بعد از آن که دلائل حق برایشان روشن شده بود) یعنى معاویه سوء استفاده از آیه کرد. کمیل که از همراهان مالک اشتر بود فورى به معاویه جواب داد: اى معاویه ! (فهدى الله الذین امنوا بما اختلفوا فیه من الحق باذنه خداى تعالى راه راست را نشان آن قومى داد که درباره پیدا کردن حق اختلاف کردند) والله اى معاویه ما آنها هستیم .معاویه گفت : اى کمیل چنین نیست که تو مى گویى . این آیه درشاءن جماعتى است که ایشان اطاعت خدا و رسول و اولى الامر را نمودند و کارهاى نیکویى که اولى الامر نموده مخفى نکردند و معائب او را آشکار ننمودند. و مقصودش از این حرفها خودش بود. کمیل گفت اگر عثمان بر تو اعتماد نداشت تو را نگاهبان نمى کرد و ما را نزد تو نمى فرستاد. مالک گفت اى کمیل بگذار تا بزرگتر از تو سخن بگوید، چون اشتر از او بزرگتر بود. کمیل خاموش شد و اشتر شروع به سخن گفتن نمود و گفت : اى معاویه ! تو نیکو مى دانى که خداى تعالى این امت را به واسطه رسالت پیغمبر اسلام گرامى داشت و همچنین به سبب او این امت را بر دیگران برگزید. پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) به اندازه اى که مقدر بود در میان مردم زندگى کرد و چون اجل حتمى او فرار رسید به جوار رحمت الهى انتقال یافت ، بعد از وفات او جماعتى مردمان صالح مدتى بر کتاب خدا و سنت رسول الله عمل کردند - خدا به ایشان جزاى خیر بدهد - بعد از ایشان چیزهایى حادث شد که نه بر قانون خدا بودند و نه مؤ منین آن را پسندیدند، بلکه آنها را انکار نمودند و امروز اگر چنانچه حکومتهاى ما به راه حق بروند از ایشان خشنودیم اگر بر خلاف حق بروند خداى تعالى از اعمال ایشان خبر داده که مى فرماید:(واذ اخذ الله میثاق الذین اوتوا الکتاب لتبیننه للناس ولا تکتمونه فنبذوه و راء ظهورهم و اشتروا به ثمنا قلیلا فبس مایشترون )(5) یعنى (خداى تعالى از مؤ منین پیمان گرفته ) یعنى کسانى که احکام خدا را پشت سر انداخته و به پول کمى آنرا خریدارى کردند، هان اى معاویه ما آنها نیستیم .گفتگوى مالک و معاویه طولانى است ما به قدر حاجت که مربوط به کمیل بود از آن نقل کردیم .صوفیه کمیل را یکى از چهار ولى مى دانند که از چهار امام خرقه گرفته اند.صاحب طرائق الحقائق چنین مى گوید:مرحوم میرزا محمد تقى ملقب به مظفر على شاه کرمانى در کتاب (بحر الاسرار) مى گوید: طریقه حقه از چهار امام به وساطت چهار ولى از شیعیان خاص اهل بیت جارى و در میان مردم منتشر گردیده .1 - از مولانا امیرالمؤ منین ، اسدالله الغالب ، على بن ابى طالب (علیه السلام ) به واسطه کمیل بن زیاد.2 - از سید الساجدین به واسطه ابراهیم ادهم .3 - ار مولینا جعفر بن محمد صادق به واسطه با یزید بسطامى .4 - از حضرت رضا (علیه السلام ) به واسطه معروف کوفى .



خرید و دانلود تحقیق در مورد کمیل کیست


تحقیق در مورد کمیل کیست

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 3 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

کمیل کیست ؟دانشمندان علم رجال و درایه درباره کمیل چنین گفته اند:شیخ طوسى در کتاب رجال خود کمیل را از اصحاب امیرالمؤ منین و امام حسن مجتبى (علیهماالسلام ) ذکر کرده است .ابن ابى الحدید که از علماء بزرگ اهل سنت است درباره کمیل مى گوید: (کان من شیعة على و خاصته (1)کمیل از شیعیان خاص امیرالمؤ منین بود). و حجاج بن یوسف او را با کسانى که با او در پیروى از امیرالمؤ منین شریک بودند - به جرم شیعه بودن به قتل رسانید. او مى گوید: کمیل عامل و فرماندار امیرالمؤ منین بود در شهرى به اسم (هیت ) که گویا در کنار فرات بود، ولى کمیل در اداره کردن حوزه ماءموریتش تسلط کافى نداشته بطورى که لشکر معاویه بعضى از آبادیها و روستاهاى او را مورد حمله قرار داد و کمیل نتوانست از آنها دفاع بکند و این براى او نقطه ضعفى بود و براى جبران کردن آن به بعضى از قرائى که تحت تصرف معاویه بود حمله نمود. امیرالمؤ منین به او اعتراض کرد و این جمله ارزنده را فرمود:(ان من العجر الحاضر اءن یهمل الوالى ما ولیه و یتکلف مالیس من تکلیفه (2)یکى از دلائل ضعف یک مسؤ ول این است که موارد وظیفه خود را انجام ندهد و چیزى که وظیفه او نیست آن را انجام دهد).ذهبى که یکى از علماى بزرگ اهل سنت است درباره کمیل چنین مى گوید: (کان شریفا مطاعا ثقة عابدا على الشیعة قلیل الحدیث قتله الحجاج کمیل مردى شریف و در میان قومش مورد احترام بود و دستورات او را اطاعت مى کردند. مردى مورد اطمینان و در پیروى امیرالمؤ منین و اطاعت خدا مى کوشید و کم سخن ، مى گفت قاتل او حجاج بن یوسف بود).علامه معاصر صاحب قاموس الرجال در توثیق کمیل مى گوید: سید بن طاووس که از علماى بزرگ است در کتاب (کشف المحجة ) که آن را براى فرزندش نوشته و وصایاى خود را باو مى نماید مى گوید: بعد از جنگ نهروان مردم از امیرالمؤ منین راجع به خلفاء سؤ ال نمودند، حضرت به عبدالله بن عباس فرمود که ده نفر از اشخاص مورد اطمینان را براى گواهى احضار کن ، یکى از آنها کمیل بود که حضرت او را مورد اطمینان قرار داد.مرحوم حاج میرزا هاشم خراسانى در کتاب منتخب التواریخ ، معاصرین امیرالمؤ منین را به سه دسته : حواریین ، یاران ، و خواص اصحاب آن حضرت تقسیم مى نماید.حواریین امیرالمؤ منین را چهار نفر: عمر و بن حمق خزاعى ، میثم تمار، محمد بن ابى بکر و اویس قرنى ذکر کرده . و خواص اصحاب حضرت بسیارند، از جمله آنها کمیل بن زیاد را ذکر نموده . سپس مى گوید: کمیل از بزرگان تابعین بود که حجاج بن یوسف در سال هشتاد و سه هجرى در سن نود سالگى او را به قتل رسانید.شیخ مفید که از بزرگان شیعى متوفى 413 و مورد توجه ولى عصر بوده است ، در کتاب ارزنده اش الارشاد مى گوید: هنگامى که حجاج فرماندار کوفه شد کمیل بن زیاد را طلبید، جناب کمیل چون خون آشامى حجاج را مى دانست مدتى متوارى شد. حجاج حقوق و مزایاى طائفه و قوم کمیل را قطع کرد. وقتى کمیل فهمید با خود اندیشید که من در سنین پیرى هستم و شایسته نیست که خوشاوندانم به واسطه من در مضیقه و ناراحتى قرار گیرند، لذا خود را به ماءموران حجاج معرفى نمود. وقتى چشم حجاج به کمیل افتاد گفت من خیلى دوست داشتم که به تو دست یابم . کمیل گفت : از عمر من چیزى باقى نمانده لیکن موعد خداى تعالى است و بعد از قتل نیز حسابى است و مولایم امیرالمؤ منین (سلام الله علیه ) به من خبر داده که تو قاتل منى . حجاج گفت : آرى ، تو در کشتن عثمان شرکت داشته اى . سپس حجاج ملعون امر کرد گردن این پیر مرد صحابى را با شمشیر زدند.صدوق (علیه الرحمه ) که از بزرگان علماى شیعى و در حدود دویست کتاب و تاءلیف از او به جاى مانده در کتاب امالى خود گوید: امیرالمؤ منین دست کمیل را گرفت و به صحرا برد و آهى کشید و فرمود:(الناس ثلثة عالم ربانى و متعلم على سبیل نجاة و همج رعاع اتباع کل ناعق یمیلون مع کل ریح لم یستضیئوا بنور العلم یلجاؤ ا الى رکن ، یا کمیل العلم خیر من المال العلم یحرسک و انت تحرس المال و المال تنقصه النفقة و العلم یزکو بالانفاق . یا کمیل العلم دین یدان به یکسب الانسان الطاعة فى حیاتة و جمیل الا حدوثة بعد وفاته و العلم حاکم و المال محکوم علیه با کمیل هلک خزان الاموال و هم احیاء و العلماء باقون ما بقى الدهر اعیانهم مفقودة و امثالهم موجودة ).(2) (مردم سه دسته اند: گروهى عالم ربانیند (در معارف حقه و علم مبداء و معاد دانا هستند) و گروهى متعلم اند، و دسته سوم مردم فرومایه اند که مانند مگسان بهر طرف باد وزیدن گیرد به آن طرف حرکت مى کنند از روشنایى علم بهره نیافته اند و متکى به یک تکیه گاه محکم نیستند. کمیل ! علم بهتر از مال است ، زیرا تو مال را نگهدارى مى کنى در صورتى که علم تو را نگهدارى مى نماید، مال به واسطه بخشش کم مى شود، اما علم بوسیله انفاق زیاد مى گردد.اى کمیل ! علم برنامه اى است که انسان به آن عمل مى کند، به وسیله علم به دین است که انسان در حال حیات مى تواند خدا را اطاعت کند و بعد از مرگ اثر خیر او باقى بماند - اى کمیل ! علم حاکم است و مال محکوم علیه است . اى کمیل ! خزانه داران مال و ثروت هلاک شدند و خزانه داران علم و دانشها زنده اند، و علماء و دانشمندان تا روزگار باقى است جاودانند. بدنهاى آنها از نظر پنهاست اما نشانه هاى آنها در دنیا موجود است ).طریحى صاحب کتاب معروف (مجمع البحرین ) مى گوید: کمیل از بزرگان اصحاب امیرالمؤ منین و صاحب سر آن حضرت . بعد از آن در ماده (نفس ) مى گوید: کمیل از امیرالمؤ منین سؤ ال کرد از شما تقاضا دارم که نفس مرا به من معرفى فرمایید. حضرت فرمود مقصود شما کدام نفس ‍ است . عرض کرد مگر انسان بیش از یک نفس دارد. حضرت مفصلا بیان کرد که انسان داراى چهار نفس است : 1 - نامیه نباتى 2 - حسیه حیوانى 3 - ناطقه قدسى 4 - کلیه الهى . و هر یک از اینها داراى پنج قوه و نیرو و دو خاصیت هستند.(نامیه نباتى ) داراى پنج نیرو است :1 - ماسکه 2 - جاذبه 3 - هاضمه 4 - دافعه 5 - مربیه ؛ یعنى نیروى نظم دهنده در اعضاء.اما دو خاصیت ، کم و زیاد شدن آنها است . و منشاء این نیروها کبد مى باشد و این دو خاصیت نزدیک به حیوانیت است .(حسیه حیوانى ) نیز داراى پنج نیرو است :1 - بینایى 2 - شنوایى 3 - بویایى 4 - چشایى 5 - لامسه . که همان حواس ‍ پنجگانه مى باشند. و دو خاصیت آن ، رضا و غضب است و منشاء آنها قلب است و این دو صفت شبیه به درندگانست .ناطقه قدسى ) نیز داراى پنج نیرو است :1 - فکر 2 - ذکر 3 - علم 4 - حلم 5 - آگاهى ، و اینها منشاء جسمى ندارند بلکه انسان از این بعد شبیه ترین مخلوقات به ملائکه است . و دو خاصیت این نفس ، پاکیزه بودن و حکمت است .(کلیه الهى ) داراى پنج نیرو است :1 - بقاء درفنا 2 - نعمت در سختى و شقاء 3 - عزت در ذلت 4 - فقر در غنا 5 - صبر در بلاء. و این نفس داراى دو خاصیت است : 1 - حلم و بردبارى 2 - کرم و بزرگوارى . و این نفس کلیه الهیه است که مبداء آن خداى تعالى است که مى فرماید: (و نفخت فیه من روحى )(3) و بازگشت آن به سوى خداى تعالى است چنانچه مى فرماید: (ارجعى الى ربک راضیة مرضیه )(4)سپس امیرالمؤ منین به کمیل فرمود. عقل و خرد در وسط اینهاست تا هر کس هر چه بگوید یا قضاوت کند از روى قیاس و میزان معقول باشد.بعد از بیان این مطالب صاحب روضات الجنان گوید: این جریان کمیل با امیرالمؤ منین از حکمتهایى است که کمتر در کتابهاى حدیث نظیر آن دیده مى شود و خود دلالت دارد که کمیل داراى معرفتى کامل و منزلتى بزرگ و در معنویات داراى مقامى رفیع و قدرى منیع بوده است .نیشابورى در رجال خود گوید که : کمیل از خواص اصحاب امیرالمؤ منین است که حضرت او را ردیف خود بر شتر سوار کرد سپس کمیل از امیرالمؤ منین سؤ ال کرد:یا امیرالمؤ منین (ما الحقیقة فقال مالک و الحقیقة فقال اولست صاحب سرک قال بلى ولکن یرشح علیک ما یطفح منى فقال او مثلک تخیب سائلا فقال الحقیقة کشف سبحات الجلال من غیر اشارة فقال زدنى بیانا قال (علیه السلام ) محو الموهوم و صحو المعلوم فقال زدنى بیانا قال هتک السر لغلبة السر فقال زدنى بیانا قال نور یشرق من صبح الازل فیلوح على هیا کل التوحید آثاره فقال زدنى بیانا فقال اطف السراج فقد طلع الصبح ).از امیرالمؤ منین سؤ ال مى کند که حقیقت چیست ؟ - ظاهرا مقصود کمیل سؤ ال از حقیقت ذات مقدس است - لذا امیرالمؤ منین به او مى فرماید (تو کجا، حقیقت ذات کجا؟) به قول شاعر

برد خرد پى به کنه ذاتش

اگر رسد خس به قعر دریا

( کمیل اصرار مى کند که آیا من صاحب سر تو نیستم ؟ حضرت فرمود بلى تو صاحب سر من هستى ولى رشحه هایى که از اسرار درونى من سرریز مى کند به تو مى رسد.عرض مى کند آیا شخصى مثل شما سائل را ماءیوس مى کند؟ با این اصرار حضرت شروع مى کند به بیان این مطالب که حقیقت کشف سبحات جلال است بدون اشاره ، یعنى حقیقت ذات را جز از طریق کشف نمى شود درک کرد. یا این که حقیقت ذات را جز از طریق تنزیه نمى شود شناخت - یعنى ذات مقدس را منزه دانستن از تمام چیزهایى که ما آن را تصور مى کنیم . عرض کرد بیش از این بیان فرمایید. فرمود: انسان باید بداند که خدا در وهم او نیاید. همان طورى که در جایى دیگر امیرالمؤ منین فرمود (کلمامیز تموهم باوها مکم فى ادق نظر فهو مخلوق مثلکم مردود الیکم ) یعنى آنچه در وهم شما باید خدا نیست و مخلوق شما است . (وصحو المعلوم ) یعنى علم با آگاهى یا مقصود آنست که معلومات انسان به کشف و روشنائى کامل برسد، که تقریبا جمله دوم بیانى است براى جمله اول که (محوالموهوم ) باشد.یعنى هنگامى که انسان از عالم موهومات رها شد و علم خالصى پیدا کرد که در او هیچ گونه وهمى نباشد آنجاست که علم کشف حقیقت مى کند. چون (صحو) در لغت به معنى بر طرف شدن ابر، و صاف شدن هوا است که تقریبا موهومات به منزله ابر است که جلو معلومات را مى گیرد، وقتى آن ابر موهومات برطرف شد آفتات حقیقت ظاهر مى شود که (صحوالمعلوم ) است .عرض کرد بیشتر بیان فرمایید. حضرت فرمود پاره نمودن حجاب به واسطه غلبه سر. بعد کمیل عرض کرد بیشتر بیان فرمایید. حضرت فرمود: نورى است که از صبح ازل تابیدن مى گیرد و آثار آن بر هیکلهاى توحید پرتو مى افکند. عرض کرد بیشتر بیان فرمایید. فرمود چراغ را خاموش کن که صبح طالع گردید.این جملات از فرمایشات امیرالمؤ منین (علیه السلام ) جزء جمله هاى عمیق و پرمعنى و شاید جزء اخبار متشابهات باشد. عرفاء درباره آنها خیلى بحث و تحقیق کرده اند، از آن جمله فیلسوف ارجمند ملا عبدالرزاق لا هیجى صاحب شوارق در تحقیق این فرمایشات گوید:چون کمیل از اصحاب دل بوده و در خواست مقام ولایت که مقام فناء در ذات است مى نمود و حال او اقتضاى سؤ ال از حقیقت نمود، لذا حضرت جواب او را طورى فرمود که دلالت داشت که آن مقام مقامى عیالست ؛ یعنى امیرالمؤ منین به دیگرى این طور مطالب را نفرمود، اولا او را ترغیب مى کند به سیر و سلوک لایق به اهل حال ، کمیل عرض مى کند آیا من صاحب سر تو نیستم حضرت فرمود بلى تو صاحب سر من هستى ولى چون دیگ سینه من بجوش آید آنچه از او سرریز مى کند به تو مى رسد. کمیل اصرار مى کند و عرض مى کند شخص کریمى مثل شما سائل را ماءیوس مى کند؟ حضرت فرمود (الحقیقة کشف سبحات الجلال من غیر اشارة ) یعنى حقیقت آنست که کثرتها که وجود موهوم دارند در هنگام روشن شدن چراغ علم محو و متلاشى شوند و غیر حق چیزى باقى نماند و تجلى نکند.قاضى نورالله شوشترى در کتاب مجالس المؤ منین مى گوید: شیخ کامل مکمل : کمیل بن زیاد نخعى (قدس سره ) ت کمیل کننده موحدین یار و همدم امیرالمؤ منین على (علیه السلام ) است . آن حضرت را رسم بودى که چون علوم و اسرار در باطنش موج زدى و خواستى که گوهر عرفانى بیرون اندازند کمیل را پیش خواندى و بر او جواهر اسرار افشاندى ، سپس ‍ جریان خطبه (مالحقیقة ) را که گذشت ذکر مى کند.اعثم کوفى در تاریخ خود گوید: عثمان در زمان خلاقش دستور داد که مالک اشتر و دوستان وى را از کوفه به شام نزد معاویه ببرند وقتى به نزد معاویه رسیدند سلام کردند و نشستند. معاویه جواب سلام داد و ایشان را احترام کرد و گفت : اى قوم از خدا بترسید (ولا تکونوا کالذین تفرقوا واختلوا من بعد ما جائهم البینات نباشید از کسانى که ایجاد تفرقه و اختلاف نمودند بعد از آن که دلائل حق برایشان روشن شده بود) یعنى معاویه سوء استفاده از آیه کرد. کمیل که از همراهان مالک اشتر بود فورى به معاویه جواب داد: اى معاویه ! (فهدى الله الذین امنوا بما اختلفوا فیه من الحق باذنه خداى تعالى راه راست را نشان آن قومى داد که درباره پیدا کردن حق اختلاف کردند) والله اى معاویه ما آنها هستیم .معاویه گفت : اى کمیل چنین نیست که تو مى گویى . این آیه درشاءن جماعتى است که ایشان اطاعت خدا و رسول و اولى الامر را نمودند و کارهاى نیکویى که اولى الامر نموده مخفى نکردند و معائب او را آشکار ننمودند. و مقصودش از این حرفها خودش بود. کمیل گفت اگر عثمان بر تو اعتماد نداشت تو را نگاهبان نمى کرد و ما را نزد تو نمى فرستاد. مالک گفت اى کمیل بگذار تا بزرگتر از تو سخن بگوید، چون اشتر از او بزرگتر بود. کمیل خاموش شد و اشتر شروع به سخن گفتن نمود و گفت : اى معاویه ! تو نیکو مى دانى که خداى تعالى این امت را به واسطه رسالت پیغمبر اسلام گرامى داشت و همچنین به سبب او این امت را بر دیگران برگزید. پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) به اندازه اى که مقدر بود در میان مردم زندگى کرد و چون اجل حتمى او فرار رسید به جوار رحمت الهى انتقال یافت ، بعد از وفات او جماعتى مردمان صالح مدتى بر کتاب خدا و سنت رسول الله عمل کردند - خدا به ایشان جزاى خیر بدهد - بعد از ایشان چیزهایى حادث شد که نه بر قانون خدا بودند و نه مؤ منین آن را پسندیدند، بلکه آنها را انکار نمودند و امروز اگر چنانچه حکومتهاى ما به راه حق بروند از ایشان خشنودیم اگر بر خلاف حق بروند خداى تعالى از اعمال ایشان خبر داده که مى فرماید:(واذ اخذ الله میثاق الذین اوتوا الکتاب لتبیننه للناس ولا تکتمونه فنبذوه و راء ظهورهم و اشتروا به ثمنا قلیلا فبس مایشترون )(5) یعنى (خداى تعالى از مؤ منین پیمان گرفته ) یعنى کسانى که احکام خدا را پشت سر انداخته و به پول کمى آنرا خریدارى کردند، هان اى معاویه ما آنها نیستیم .گفتگوى مالک و معاویه طولانى است ما به قدر حاجت که مربوط به کمیل بود از آن نقل کردیم .صوفیه کمیل را یکى از چهار ولى مى دانند که از چهار امام خرقه گرفته اند.صاحب طرائق الحقائق چنین مى گوید:مرحوم میرزا محمد تقى ملقب به مظفر على شاه کرمانى در کتاب (بحر الاسرار) مى گوید: طریقه حقه از چهار امام به وساطت چهار ولى از شیعیان خاص اهل بیت جارى و در میان مردم منتشر گردیده .1 - از مولانا امیرالمؤ منین ، اسدالله الغالب ، على بن ابى طالب (علیه السلام ) به واسطه کمیل بن زیاد.2 - از سید الساجدین به واسطه ابراهیم ادهم .3 - ار مولینا جعفر بن محمد صادق به واسطه با یزید بسطامى .4 - از حضرت رضا (علیه السلام ) به واسطه معروف کوفى .



خرید و دانلود تحقیق در مورد کمیل کیست