واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

واضی فایل

دانلود کتاب، جزوه، تحقیق | مرجع دانشجویی

مقاله درباره پنج توانمندی لازم در گستره کار رهبری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 6

 

پنج توانمندی لازم در گستره کار رهبری:این روزها اداره کردن سازمان هایی که هم مسوول باشند و هم سودآور، کاری است دشوار. ما در دورانی زندگی می کنیم که سرشار از پیچیدگی و آشفتگی و آکنده از پیــشرفت های جهش آسـای فـن آوری و سرشار از رقابت بین الملـلی است. نیروی کار روز به روز متنوع تر می شود و دید ما نسبت به کار، دائـماُ دست خوش تغییر و دگرگـونی می شود. مشتریان توقع دارند کالاها و خدماتی که به آن ها عرضه می شـوند، بهتر، ارزان تر و سریع تر باشد. پس از برآوردن این توقعات، باز تغییری دیگر از گوشه ای دیگر سر بر می کشد و توجه همه را به خود جلب می کند. همه مـا در عرصه اقتـصــادی جـدیـدی که ” دانایی “ نام دارد، فعالیت می کنیم. در این عرصه، انسان ها سرمایه معنوی محسوب می شوند و پیشرفت امور منوط به آن ها است و تاوان سوء تدبیر بسیار سنگین و گزاف است. در این عرصه، سازمان هایی موفق می شوند که رهبران آن ها بتوانند این سرمایه معنوی را بسیج کرده و گره از شایستـگی، آفرینندگی و تعـهد آن ها باز کنند . مرکز مدیریت خلاق، در طی بیست سال کار با هزاران مدیر از سـازمان های گوناگون، چند قابلیـت و ظرفیـت را که با رهبــری ثمربـخـش مرتبط است، مشخص کرده است. یکی از قدیمی ترین آن ها، داشتن مهارت فنی در اعلا درجه است یعنی دانش اداره کسب و کار. اما میزان مـاندگاری این قابلیت ها منـوط به میـزان توانــایی کار بـا دیگران و غریزی بودن آن قابلیت هاست. به عبارت دیگر، قابلیت باید ناشی از درک شخصی باشد. این قـابلیت ها، کمتر قابل کمی شـدن هستنـد، قابلیت هایی که مثل چشـمه، زاینـده اند و بارها و بارها بروز می کـنند و عامل اصـلی موفقیـت در رهبری فرهنگ های مختلف به شمار می روند. این قابلیت ها پنج خصیصه برجسته دارند : 1- خودآگاهی پیشرفته شناخت تمامی توانایی ها و ناتوانایی های افراد و نحوه نفوذ آن ها در دیگران و نحوه پذیرفته شدن آن ها از سوی دیگران، کاری اسـت واجب. اثر این کار مثل قرار دادن چند آینه در برابر فرد است تا هر طور که دیگران او را می بینند، خود را ببیند. آگاهی سبب می شود تا رهبر، رفتارهایی را که مانع اثربخشی می شود، تغییر دهد و رفتارهایی را که موجب بهبود اثربخشی می شود، تقویت کند و برای رشد شخصی خود برنامه ای تهیه کند که بتواند چند ماه یا چند سال دنبال شود. شرط نخست رهبری ثمربخش سازمان ها در دوران تحول و دگرگونی این است که رهبران ارشد ابتدا خود را متحول کنند. . 2- عادت به ترغیب بازخور رهبران با تشویق دیگران، رؤسا، همکاران و زیردستان، به دادن بازخورهای صحیح و سازنده، خودآگاهی را توسعه می دهند. خودآگاهی می تواند پایه تحول و عمل شخص باشد. این نوع بازخور معمولا، و نه همیشه، از طریق ابزارهایی که برای مقاصد خاص و با دقت ساخته می شوند، به دست می آید. دادن و گرفتن بازخور، مهارتی است دشوار، به خصوص اگر بخواهیم به طور مفید از آن اسـتفاده کنـیم. اما همان قدر که این کار دشـــوار است، ابــزاری است قوی برای کمک به کسانی که می خواهند ظرفیت و توان رهبری را در خود تقویت کنند. زیرا گرفتن بازخور صحیح سبب می شود که فرد به نقاط ضعف و قوت خود، که چه بسا از وجود آن ها ناآگاه است، پی ببرد. این توانایی ها و ناتوانی ها بر بهره وری سازمان های تابعه، اثر خوب یا بد بر جا می گذارند. بازخور نباید محدود و منحصر به روابط دو جانبه شود، بلکه می تواند به عنوان ابزاری با ارزش، رفتار گروهی و کار دسته جمعی را بهبود بخشد. رهبرانی که در استفاده وسیع از این ابزار، ماهر باشند، می توانند به افراد و گروه ها کمک کنند تا آن ها ظرفیت ها و توانایی های ناشـناخته خود را بشناسنـد و آنــچه از نظــر ایشـان دست یافتنی نیسـت، ملمـوس و دست یافتنی کنـنـد. این گونـه رهبــران بین وضــع موجود و وضع مطـلوب پل می زننــد. این هنـــر بسیــار نـــادر و کمـیاب است اما داشتـن آن، نشــانه رهبـران و سازمان های موفق آینده است. 3- عطش یادگیری استقبال از دانش جدید و اشتیاق به تغییر رفتارها و دیدگاه ها بسـیار اهمیت دارد. پژوهش های ما نـشان می دهد که بهترین آموزگار، تجربیات حین کار است. مسئله مهم، یادگیری روش استفاده همیشگی از این تجارب و تغـییر رفتارها به اقتضای آن تجارب است. محیط هایی که از نظر یادگیری غنی هستند، فـضـایی امـن به وجـود می آورنــد که فـرد در آن احسـاس نشـــاط می کند و می تواند ایـده های جدید و رفتارهای جدید را در آن فضا بیازماید و می تـواند با عینـکی جدید به امور نگاه کند، یا با همان عینک سابق، اما با دیدی متـفاوت به آن ها بنگرد. این چشم اندازهای جدید باعث می شود که رهبر از دل اوضـاع آشـفته و درهم، معانـی و مفاهیم روشـنی را کشف کند. در این حالت و به خـصوص اگر این یافتـه ها با دیگران در میان گذاشته شود، رهبری به مفهومی توانمند تبدیل می شود. 4- تلفیق کار و زندگی رهبری و زنـدگانی با هم رابـطه نزدیک دارند، به همین علت، رهبران لایق باید از خود



خرید و دانلود مقاله درباره پنج توانمندی لازم در گستره کار رهبری


تحقیق درباره عدالت و امنیت فراگیر حضرت مهدی (عج) در گستره جهان 121 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 123

 

اداره آموزش و پرورش ناحیه 4 شهرستان کرج

دبیرستان حضرت مریم (س)

موضوع پژوهش:

عدالت و امنیت فراگیر حضرت مهدی (عج) در گستره جهان

مسابقه

پرسش مهر 6

استاد راهنما:

مینو دارایی – رحیمه رضایی

پژوهشگران:

مریم یگانه – تینا سرابی

مقطع: متوسطه

بهار 1385

تقدیر و سپاس

امیدواریم تلاش ما و کمک های بی دریغ دبیر محترم پرورشی سرکار خانم مینو دارایی و مدیر محترم دبیرستان سرکار خانم رحیمه رضایی و تمامی دوستان که ما را در گردآوری این مقاله یاری نموده اند زحماتشان مورد قبول حضرت حجت صلوات ا... و سلام ا... علیه و عجل ا... تعالی فرجه الشریف واقع شده و مشمول دعای خیر حضرتش قرار گیرد و نهایت تشکر و سپاسگزاری را از این عزیزان داریم.

تقدیم نامه

ما بنده های حقیر با استعانت از حضرت باریتعالی عزّ امسه و به یاد حقیقت معبود، امام موعود عجل ا... تعالی فرجه. این مقاله پژوهشی را به منتظران حضرتش تقدیم می دارم و امیدواریم این دقت و تعلق، مقدمه ایمان گسترده تر و عمل خالص تر گردد و خدای تعالی با تعجیل در فرج حضرتش بر عموم منتظران منت نهاد. امید است این مقاله مقبول امام زمان (ع) و مورد استفاده عاشقان و منتظران واقعی آن منتظر قرار گیرد.



خرید و دانلود تحقیق درباره عدالت و امنیت فراگیر حضرت مهدی (عج) در گستره جهان 121 ص


تحقیق درباره اخلاق در گستره سیاست

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

اخلاق در گستره سیاست

-    ساده ترین رفتاری که از یک سیاست مدار سر می زند ، "داوری" است . داوری درباره دیگر "سیاستمداران" ، "مردم" ، "فردی از اشخاصی که می شناسد یا نمی شناسد" و بالاخره داوری درباره "سخن ها " و "عقاید".او از درون آگاهی خویش بدون اینکه با دیگری رابطه داشته باشد، یا نوع رابطه اش مطرح باشد، داوری می کند. این تصویری است که از "داوری یک سیاستمدار" وجود دارد و البته بهترین نوع بیان آن یعنی داوری متکی بر "آگاهی". چرا که داوری متکی بر "منافع" در اصول سیاست پیشگی مطرح می شود، حال این منافع فردی یا گروهی باشد. در نتیجه داوری متکی بر آگاهی، بیان و فلسفه قابل قبول تری دارد .اما در "گستره اخلاق"، داوری سیاستمدار دستخوش تغییر فلسفی، کنشی و واکنشی می شود. در این حالت واژه اخلاق سیاسی معنا پیدا می کند. در عمق این فلسفه، "آدمیت یا دیگریت" فی نفسه فراتر از مناسبات سیاسی صاحب ارزش می شود و در آن دیگری یا دیگران یک حق اصیل دارند و آن این است که انسان نامیده می شوند .سیاستمدار اخلاقی، انسان را محافظت می کند، پس داوری، مواضع، تحلیل و رفتار وی تحت تاثیر این وضع قرار می گیرد که با یک انسان مواجه است. آنگاه ادب شایسته رفتار با انسان را پیدا می کند. نتیجه آنکه دروغ نمی پروراند، اتهام نمی بندد و لگدمال نمی کند، بلکه حتی به آگاهی های خود نیز تکیه نمی کند. یک حکیم شرقی می گوید : درباره کسی داوری مکن، مگر آنکه چند ماه با کفش هایش راه رفته باشی ! حالا داوری با شماست!2-    سیاست در گستره اخلاق ، یعنی برپا نگه داشتن حکومت، آنگونه که در آن "اکثریت"، "ابزار" "اقلیت" نباشد. در اخلاق گرایی سیاسی، اکثریت، خود، اصل است تا آنجا که باز هم آدمیت به قربانگاه نرود . امروزه به نظر می رسد مفهوم "من می خواهم" دربرابر"ما میخواهیم" رنگ باخته است. تمامی مساعی و تلاش یک سیاستمدار اخلاقی این است که یک "ما" را بزرگتر سازد یعنی بر اساس آگاهی، همراهان هرچه بیشتری برای اندیشه ای که آن را آرمان خود می داند، فراهم کند و نه اینکه همراهان بیشتری را قربانی آگاهی خود کند . باید توجه داشت که اغلب سیاست پیشگان، "آگاهی خود" را برابر "آرمان مورد دفاع خود" قرار می دهند . و این همان خدعه ای است که به نام سیاست می شود، یعنی یک آرمان مشترک برای اکثریت می تواند قربانی آگاهی مشترک اقلیت شود که البته قدرت از آن حمایت می کند . پس اگر در شناخت خود بخواهیم درباره وجود و بروز اخلاق در نزد یک سیاستمدار قضاوت کنیم، می توانیم چنین چیزی را بررسی کنیم که یک سیاستمدار از آگاهی خود دفاع می کند که متعلق به اقلیت خود اوست یا در راه آرمان هایی است که اکثریت بر روی آن اتفاق نظر دارند؟ شاید مفهوم "اصولگرایی" را بتوان در لابلای این گفتار تشخیص داد . درک فاصله بین "آرمان خواهی" و "خود آگاهی شیفتگی"! تلاشم بر این است تا به دنبال رفتار های غیر اخلاقی در عالم سیاست جستجو نکنیم. کمی ظریف تر، کشف اغواگری سیاستمدارانه را موضوع خود قرار دهیم . 3-    سیاستمدار بدون اخلاق، خود را استعلاء ناب می پندارند . گویی همیشه فراتر از هر وضعیت قرار دارد . او خود را با تصویری که مایل است دیگران از او داشته باشند یکی می داند . مهربان، متواضع، بخشنده ، مسئول و از خود گذشته برای دیگران، اما بی نیاز از دیگران بویژه در حوزه اندیشه و آگاهی . نتیجه چنین طرز تلقی این است که این سیاستمدار، قدرت را همواره در یک شرکت سهامی می بیند که همیشه قدرت دردست دیگران است و آن دیگران درباره سرنوشت در قدرت ماندن وی تصمیم می گیرند. یک موجود درمانده که ماندن را در لابی کردن یا روابط قوی در دایره قدرت می داند! چنین سیاست پیشگانی برای خودشان هم نمی توانند کاری بکنند چه رسد از خود گذشتگی برای دیگران! به هر حال در دایره روابط عمومی و روابط خصوصی برای تصاحب سهم بیشتر از قدرت، مهربان، فروتنی و بخشندگی معنا و مفهوم اخلاق در سیاست پیدا می کند، اما واقعیت این است که واژه اخلاق در این معانی گمراه کننده است، چه، مفهوم اخلاق در گستره سیاست شامل ویژگی های انسانی صرف نمی شود .

4-    گاه تصویر سیاستمدار از خودش چنان بزرگ است که امکان درک واقعیت های مستقل از خود را از کف می دهد . در سیطره اخلاق سیاسی، هرگونه چشم انداز در عالم سیاست باید "غیر خود خواهانه" باشد . بزرگترین دشمن در زندگی سیاستمداران در دنیای امروز، "اخلاق سیاسی" است! با وجود اخلاق سیاسی، تنها "دروغ نگفتن" کافی نیست، بلکه گاهی دفاع از یک "راست هر چند کوچک" هزینه های زیادی دارد . شاید قیمت آن خارج شدن از گردونه سیاست باشد. بر خوانندگان این سطور روشن است که قصد نویسنده بیان فضایل اخلاقی برای یک سیاستمدار نیست . بلکه سعی ام بر این است این نکته را روشن کنم که سیاستمداران در تمامی دنیا دروغ پردازی می کنند و آن را یک اصل مسلم میدانند . اما برای سیاستمداران، در اندیشه بنیانگذار جمهوری اسلامی، گستره اخلاق در عین سیاستمداری بسیار وسیع و در عین حال فوق العاده ظریف است. دروغ نگفتن اخلاقی است اما در این عرصه کافی نیست. جانب باطل را نگرفتن اصولگرایی است، اما فقط شرط لازم است . در این مقوله، عده ای بیان میدارند که در اینگونه سخنان فقط نظریه پردازی است و در شرایط واقعی، اقتضائات چیز های دیگری را حکم می کند. اما پرسش این است که اصل سیاست و سیاستمداری برای استقرار و وجود یک حکومت در فلسفه ما چیست؟ مگر نه اینکه همه اینها برای این است که انسان درمقام انسانیت قرار گیرد و انسان ها سعادتمند باشند؟ مگر نه اینکه تلاش بر آسایش، معیشت و امنیت خلق برای این است که انسان در عمق بی نهایتی خود آگاه، خداآگاه و رستگار شود ؟ چطور می شود چیزی را بر پایه دروغ و خدعه بیان نهاد و از آن چنان نتیجه ای شکوهمند انتظار داشت؟ مگر ما در بررسی سیره امامان، بویژه در حکومت مولایمان علی (ع) مصادیقی به غیر از پایبندی کامل به اخلاق در گستره سیاست و سیاستمداری مشاهده می کنیم؟ نفس عملی که علی (ع) را در مسجدی در کوفه می نشاند و معاویه را در کاخ سبز شام که اصالت حقیقی ندارد . بلکه علی (ع) در یک کلمه علی است ومعاویه جز آن معاویه است و از یکی عدالت و آزادی انسان بر می آید و از دیگری، ظلم و اسارت چیز دیگری نیست .5-    اما آخرین تفاوتی که در این مختصر می توانم آن اشاره کنم، تفاوت دیدگاهی بین سیاستمدار خود شیفته و سیاستمدار اخلاق مدار است و آن تفاوت در "دیدگاه نسبت به دشمن و دوست" است. سیاستمداران خود شیفته ، همه را "دشمن" تصور می کنند مگر آنکه خلافش ثابت شود . در این دیدگاه دایره "دوستی" بسیار کوچک و دامنه آن کم است . دوستان به تدریج وارد میشوند و دوست هرچه کهنه تر بهتر. اما سیاستمدار اخلاق مدار دایره دوستی بسیار بزرگی دارد و هرچه میتواند دایره دشمن را کوچکتر تعریف می کند. البته این دوستی خواهی بر محور اصل روابط عمومی گسترده شکل نمی گیرد . بلکه یک اصل انسانی است که هدف های مشترک را دنبال می کند . شاید سخن رهبری درباره "اتحاد ملی" کنایه از همین موضوع باشد. روشن است که هریک از این دیدگاه ها ، از سیاستمدار یک نوع شخصیت و یک نوع رفتار می سازد. 6-    یاد باد یاد آن بنیانگذار؛•    اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسئولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی؟ باید هجوم کنید، نمی کنید که چرا؟ •    کارهایتان را طوری انجام دهید در جامعه که هروقت خواستید در مقابل مردم بازگو کنید، توانش را داشته باشید .•    کسی ممکن است سلطنت تمام دنیا را داشته باشد ولی از آنجایی که دلبسته نیست، این هیچ اشکالی ندارد و اما ممکن است کسی یک تسبیح داشته باشد و قلبش برای این تسبیح بتپد.•    اگر به من بگویند خدمتگذار بهتر از این است که بگویند رهبر. رهبری مطرح نیست. خدمتگذاری مطرح است.•    اگر خدای نخواسته، مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده اند، عمارت درست کرده اند و رفت و آمدشان مناسب شان روحانیت نیست و آن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بین رفتن جمهوری اسلامی



خرید و دانلود تحقیق درباره اخلاق در گستره سیاست


تحقیق درباره اخلاق در گستره سیاست

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

اخلاق در گستره سیاست

-    ساده ترین رفتاری که از یک سیاست مدار سر می زند ، "داوری" است . داوری درباره دیگر "سیاستمداران" ، "مردم" ، "فردی از اشخاصی که می شناسد یا نمی شناسد" و بالاخره داوری درباره "سخن ها " و "عقاید".او از درون آگاهی خویش بدون اینکه با دیگری رابطه داشته باشد، یا نوع رابطه اش مطرح باشد، داوری می کند. این تصویری است که از "داوری یک سیاستمدار" وجود دارد و البته بهترین نوع بیان آن یعنی داوری متکی بر "آگاهی". چرا که داوری متکی بر "منافع" در اصول سیاست پیشگی مطرح می شود، حال این منافع فردی یا گروهی باشد. در نتیجه داوری متکی بر آگاهی، بیان و فلسفه قابل قبول تری دارد .اما در "گستره اخلاق"، داوری سیاستمدار دستخوش تغییر فلسفی، کنشی و واکنشی می شود. در این حالت واژه اخلاق سیاسی معنا پیدا می کند. در عمق این فلسفه، "آدمیت یا دیگریت" فی نفسه فراتر از مناسبات سیاسی صاحب ارزش می شود و در آن دیگری یا دیگران یک حق اصیل دارند و آن این است که انسان نامیده می شوند .سیاستمدار اخلاقی، انسان را محافظت می کند، پس داوری، مواضع، تحلیل و رفتار وی تحت تاثیر این وضع قرار می گیرد که با یک انسان مواجه است. آنگاه ادب شایسته رفتار با انسان را پیدا می کند. نتیجه آنکه دروغ نمی پروراند، اتهام نمی بندد و لگدمال نمی کند، بلکه حتی به آگاهی های خود نیز تکیه نمی کند. یک حکیم شرقی می گوید : درباره کسی داوری مکن، مگر آنکه چند ماه با کفش هایش راه رفته باشی ! حالا داوری با شماست!2-    سیاست در گستره اخلاق ، یعنی برپا نگه داشتن حکومت، آنگونه که در آن "اکثریت"، "ابزار" "اقلیت" نباشد. در اخلاق گرایی سیاسی، اکثریت، خود، اصل است تا آنجا که باز هم آدمیت به قربانگاه نرود . امروزه به نظر می رسد مفهوم "من می خواهم" دربرابر"ما میخواهیم" رنگ باخته است. تمامی مساعی و تلاش یک سیاستمدار اخلاقی این است که یک "ما" را بزرگتر سازد یعنی بر اساس آگاهی، همراهان هرچه بیشتری برای اندیشه ای که آن را آرمان خود می داند، فراهم کند و نه اینکه همراهان بیشتری را قربانی آگاهی خود کند . باید توجه داشت که اغلب سیاست پیشگان، "آگاهی خود" را برابر "آرمان مورد دفاع خود" قرار می دهند . و این همان خدعه ای است که به نام سیاست می شود، یعنی یک آرمان مشترک برای اکثریت می تواند قربانی آگاهی مشترک اقلیت شود که البته قدرت از آن حمایت می کند . پس اگر در شناخت خود بخواهیم درباره وجود و بروز اخلاق در نزد یک سیاستمدار قضاوت کنیم، می توانیم چنین چیزی را بررسی کنیم که یک سیاستمدار از آگاهی خود دفاع می کند که متعلق به اقلیت خود اوست یا در راه آرمان هایی است که اکثریت بر روی آن اتفاق نظر دارند؟ شاید مفهوم "اصولگرایی" را بتوان در لابلای این گفتار تشخیص داد . درک فاصله بین "آرمان خواهی" و "خود آگاهی شیفتگی"! تلاشم بر این است تا به دنبال رفتار های غیر اخلاقی در عالم سیاست جستجو نکنیم. کمی ظریف تر، کشف اغواگری سیاستمدارانه را موضوع خود قرار دهیم . 3-    سیاستمدار بدون اخلاق، خود را استعلاء ناب می پندارند . گویی همیشه فراتر از هر وضعیت قرار دارد . او خود را با تصویری که مایل است دیگران از او داشته باشند یکی می داند . مهربان، متواضع، بخشنده ، مسئول و از خود گذشته برای دیگران، اما بی نیاز از دیگران بویژه در حوزه اندیشه و آگاهی . نتیجه چنین طرز تلقی این است که این سیاستمدار، قدرت را همواره در یک شرکت سهامی می بیند که همیشه قدرت دردست دیگران است و آن دیگران درباره سرنوشت در قدرت ماندن وی تصمیم می گیرند. یک موجود درمانده که ماندن را در لابی کردن یا روابط قوی در دایره قدرت می داند! چنین سیاست پیشگانی برای خودشان هم نمی توانند کاری بکنند چه رسد از خود گذشتگی برای دیگران! به هر حال در دایره روابط عمومی و روابط خصوصی برای تصاحب سهم بیشتر از قدرت، مهربان، فروتنی و بخشندگی معنا و مفهوم اخلاق در سیاست پیدا می کند، اما واقعیت این است که واژه اخلاق در این معانی گمراه کننده است، چه، مفهوم اخلاق در گستره سیاست شامل ویژگی های انسانی صرف نمی شود .

4-    گاه تصویر سیاستمدار از خودش چنان بزرگ است که امکان درک واقعیت های مستقل از خود را از کف می دهد . در سیطره اخلاق سیاسی، هرگونه چشم انداز در عالم سیاست باید "غیر خود خواهانه" باشد . بزرگترین دشمن در زندگی سیاستمداران در دنیای امروز، "اخلاق سیاسی" است! با وجود اخلاق سیاسی، تنها "دروغ نگفتن" کافی نیست، بلکه گاهی دفاع از یک "راست هر چند کوچک" هزینه های زیادی دارد . شاید قیمت آن خارج شدن از گردونه سیاست باشد. بر خوانندگان این سطور روشن است که قصد نویسنده بیان فضایل اخلاقی برای یک سیاستمدار نیست . بلکه سعی ام بر این است این نکته را روشن کنم که سیاستمداران در تمامی دنیا دروغ پردازی می کنند و آن را یک اصل مسلم میدانند . اما برای سیاستمداران، در اندیشه بنیانگذار جمهوری اسلامی، گستره اخلاق در عین سیاستمداری بسیار وسیع و در عین حال فوق العاده ظریف است. دروغ نگفتن اخلاقی است اما در این عرصه کافی نیست. جانب باطل را نگرفتن اصولگرایی است، اما فقط شرط لازم است . در این مقوله، عده ای بیان میدارند که در اینگونه سخنان فقط نظریه پردازی است و در شرایط واقعی، اقتضائات چیز های دیگری را حکم می کند. اما پرسش این است که اصل سیاست و سیاستمداری برای استقرار و وجود یک حکومت در فلسفه ما چیست؟ مگر نه اینکه همه اینها برای این است که انسان درمقام انسانیت قرار گیرد و انسان ها سعادتمند باشند؟ مگر نه اینکه تلاش بر آسایش، معیشت و امنیت خلق برای این است که انسان در عمق بی نهایتی خود آگاه، خداآگاه و رستگار شود ؟ چطور می شود چیزی را بر پایه دروغ و خدعه بیان نهاد و از آن چنان نتیجه ای شکوهمند انتظار داشت؟ مگر ما در بررسی سیره امامان، بویژه در حکومت مولایمان علی (ع) مصادیقی به غیر از پایبندی کامل به اخلاق در گستره سیاست و سیاستمداری مشاهده می کنیم؟ نفس عملی که علی (ع) را در مسجدی در کوفه می نشاند و معاویه را در کاخ سبز شام که اصالت حقیقی ندارد . بلکه علی (ع) در یک کلمه علی است ومعاویه جز آن معاویه است و از یکی عدالت و آزادی انسان بر می آید و از دیگری، ظلم و اسارت چیز دیگری نیست .5-    اما آخرین تفاوتی که در این مختصر می توانم آن اشاره کنم، تفاوت دیدگاهی بین سیاستمدار خود شیفته و سیاستمدار اخلاق مدار است و آن تفاوت در "دیدگاه نسبت به دشمن و دوست" است. سیاستمداران خود شیفته ، همه را "دشمن" تصور می کنند مگر آنکه خلافش ثابت شود . در این دیدگاه دایره "دوستی" بسیار کوچک و دامنه آن کم است . دوستان به تدریج وارد میشوند و دوست هرچه کهنه تر بهتر. اما سیاستمدار اخلاق مدار دایره دوستی بسیار بزرگی دارد و هرچه میتواند دایره دشمن را کوچکتر تعریف می کند. البته این دوستی خواهی بر محور اصل روابط عمومی گسترده شکل نمی گیرد . بلکه یک اصل انسانی است که هدف های مشترک را دنبال می کند . شاید سخن رهبری درباره "اتحاد ملی" کنایه از همین موضوع باشد. روشن است که هریک از این دیدگاه ها ، از سیاستمدار یک نوع شخصیت و یک نوع رفتار می سازد. 6-    یاد باد یاد آن بنیانگذار؛•    اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسئولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی؟ باید هجوم کنید، نمی کنید که چرا؟ •    کارهایتان را طوری انجام دهید در جامعه که هروقت خواستید در مقابل مردم بازگو کنید، توانش را داشته باشید .•    کسی ممکن است سلطنت تمام دنیا را داشته باشد ولی از آنجایی که دلبسته نیست، این هیچ اشکالی ندارد و اما ممکن است کسی یک تسبیح داشته باشد و قلبش برای این تسبیح بتپد.•    اگر به من بگویند خدمتگذار بهتر از این است که بگویند رهبر. رهبری مطرح نیست. خدمتگذاری مطرح است.•    اگر خدای نخواسته، مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده اند، عمارت درست کرده اند و رفت و آمدشان مناسب شان روحانیت نیست و آن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بین رفتن جمهوری اسلامی



خرید و دانلود تحقیق درباره اخلاق در گستره سیاست